#ناظنین
Explore tagged Tumblr posts
Text
Who or What are We?
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
اگر پاراگراف پرده ی سوم نمایشنامه هملت اثر شکسپیر ، که با جمله معروف
To be, or not to be
بودن یا نبودن
را بخوانید
میبینید این اندیشمند چه سوال های بنیادی در این قطعه مطرح کرده است
که به نظر من شاید جوابش در دانستن این سوال باشد که
who or what am i ?
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
بسیاری از نوشته ها حتی فیلم ها و سریال ها به این سوال بنیادی (من کی یا چی هستم ؟) پرداخته اند
برای نمونه از اندیشمندان ایرانی میتوان به مولانا اشاره کرد که بسیار به این موضوع پرداخته است
در دفتر دوم مثنوی چنین آمده است
ای برادر تو همان اندیشهای
ما بقی تو استخوان و ریشهای
گر گُلَست اندیشهٔ تو، گلشنی
وَر بُوَد خاری، تو هیمهٔ گُلخَنی
.
یا در یک رباعی چنین گفته است
تا در طلب گوهر کانی ، کانی
تا در هوس لقمهٔ نانی ، نانی
این نکتهٔ رمز اگر بدانی ، دانی
هر چیز که در جستن آنی ، آنی
.
همین متفکران به صورت های مختلف این فرضیه را مطرح کردهاند که (تن و جسم و بدن) خاکی صرفا یک نگه دارنده ی موقت است برای آن (اندیشه) که به نام های مختلفی میخوانیمش
.
گر بشکند این جامم من غصه نیاشامم
جامی دگر آن ساقی در زیر بغل دارد
جامست تن خاکی جانست می پاکی
جامی دگرم بخشد کاین جام علل(ـی) دارد
.
و چه خوب آن علل را ناصرخسرو چنین گفت
جانت را اندر تن خاکی به دانش زر کن
.
اما اینکه واژه دانش و زر در این مدل سخن های رمزگونه چیست سرمنشاء اختلاف هاست
همینطور واژه های دیگری چون اندیشه یا جان و یا . . . ـ
توضیحش به زبان ساده این است
ما میدانیم صفر و یک سر منشاء نرم افزار ها برای کامپیوتر میباشد اما بدون یک سخت افزار جلوه گر نیستند
پس آنچه که به یک سخت افزاری مثل موبایل یا کامییوتر هویت میبخشد نرم افزار است که خودش بخش های مختلفی دارد
.
حال میتوان اینگونه گفت که سخت افزار بشر "جسم" اوست و نرم افزارش "جان" او
میشود برای "جان" نام های مختلفی بنا به مکتبی که در آن سیر میکنیم در نظر گرفت
مثلا
به قول والتر بیشابِ سریال فرینج
one glorious consciousness
یا اندیشه یا هویت یا هرچه
یک (خود)آگاهی باشکوه(کامل)
نباید دعوا سر اسم گذاری باشد وقتی ماهیت منظور مشخص است
منظور "نرم افزار" بشریست
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
با فهم این موضوع عده ای میخواهند جاودانگی را میسر کند
یا به آن شکلی دیگر بدهند
با این تئوری که بتواند "خودآگاهی کامل" یا همان اندیشه یا هویت شخصی را همچون کلیه و قلب و دست و پا و . . . به جسم دیگری پیوند بزنند
در این راه تا حدودی امتحان های موفق آمیزی انجام شده است به گونه ای که این تئوری را دست یافتنی کرده
به عنوان مثال
وقتی ما با اندیشه ای چه محسوس چه نامحسوس آشنا میشویم و آنرا چه خودآگاه چه ناخودآگاه در زندگی اجرا میکنیم در اصل اندیشه ما آن اندیشه بیگانه را پس نزده و پیوند موفقیت آمیز بوده
یا
وقتی در اصطلاح توسط طرفداران یک ایدئولوژی چه به زور چه به میل مغزشویی میشویم باز همین اتفاق افتاده است
حتی میتواند اندیشه ای در خواب طبیعی یا مصنوعی (هیپنوتیزم) به ما پیوند زده بشود
خلاصه همه ی اینها پیوند قسمتی از نرم افزار ثانوی میباشد به پیکر اصلی نرم افزار ما که خود آن پیکره هم خُرد خُرد شکل گرفته است
شده گاهی پیوندی چنان تابلو است که دیگران توانسته اند آنرا حس کند و به ما بگویند چقدر شبیه آن آدمی شدیم که از آن پیوند را دریافت کردهایم
اینجاست که همنشینی ها مهم میشود و میفهمیم چرا بزرگان اندیشمند به آن به گونه های مختلفی اشاره کرده اند
.
البته همه ی اینها پیوند "تکه ای" میباشند چراکه ما آن نرم افزار اصلی خودمان را که در اصل جان و هویت ماست همیشه حفظ میکنیم
مثل هر پیوندی در بقا
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
حال اگر بشود
کل هویتی را روی کالبدی خام سوار کرد
یا با تکنیک مغزشویی
کل هویت شخصی را پاک کرد بعد روی آن یک هویت کامل را دوباره نوشت
آنگاه ما توانسته ایم هویت آن شخص مثلا مرده را زنده کنیم با تمام ویژگی های خُلقی و رفتاری
و چون شبیه سازی جسم یا همان "سخت افزار" توسط علوم دیگر همیشه بسیار ممکن تر و دستیافتنی تر بوده ما در آینده میتوانیم شخص مورد نظر خود را همچون فرانکنشتاین تخیلی به عرصه واقعیت بیاوریم
Frankenstein
به طوریکه اطرافیان او نخواهند توانست تمایز قابل بیانی برای گفتن پیدا بکنند
.
برای حس آنچه گفته شد
در واقعیت اکنون هم ما در حال تغییر های محسوسی هستیم که اطرافیان را میتواند متعجب بکند یا نکند به ما گوشزد بکنند یا نکنند
که مثلا قبلا اینطور نبودی یا چرا عوض شدی و از اینجور چیزها که نشده کسی نشنیده باشد
و همینطور
گاهی از کسی خوشمان میآید چون ویژگی های یک عزیز دیگر را در او میبینیم و بلعکس حال اگر با کل "هویت" ی برخورد کنیم تمایزی هم اگر باشد یا قابل قبول است یا کم کم دیده نمیشود
.
البته میدانیم پارادوکسی در بالا هنگام پیوند کل هویت روی یک جسم دیگر رخ میدهد که منجر به پس زدن یا موقت بودن پیوند میشود اما میتوان با شبیه سازی یا کلون سازی سلول های پایه ای جسم رفع گردد
یعنی تولید جسمی پایه ای با گذشته آن "جان" ، که البته خام است اما مناسب پیوند جدید در حال میباشد
وااااای🤯هزاران سال
تــــــجـربـه جـان
روی جسم جـوان
اما هر اشتباهی در آن منجر به
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
خلاصه در آینده
دیگر مسئله ، "بودن یا نبودن" نیست
سوال و مسئله ی اصلی این ست که
آیا خوده حقیقی آن شخص است که به عرصه وجود ( بودن ) گام نهاده
آیا حس کردن تجربه هایی که جسم انجام نداده را متوجه میشود
یا که نه "ما چیزی جز اندیشه نیستیم" حال به هر عنوان و واژه ای که به نمایندگی از کلیت نرم افزار بشری خطابش میکنیم
مثلا
اندیشه ، جان ، خودآگاهی ، ذهن ، روح ، حافظه ، هویت ، کنش و واکنش ها ی شیمیایی مغز ، صفر و یک های روی هارد هر چه
این "خود" که میگ��ییم آیا همین است؟ که میتوان اینطور جاودانه اش کرد
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
حالت های مختلفی از این فهم را که گفتم در سریال فرینج به خوبی با نمایش مامور زنی به نام "اُلویا دانم" تصویر و تصور سازی کرده است و الحق و الانصاف خانم "آنا تورو" به خوبی از پس بازی این "چندین حالت" برآمده و واقعا حقش برنده شدن سه دوره ی متوالی در همایش "جوایز ساترن" بوده است
.
اکنون در یک نما این چندین حالت را برایتان نمایش میدهم
END
.
ویکیپدیا: جوایز ساترن (به انگلیسی: Saturn Awards) جوایزی است که از سوی آکادمی فیلمهای علمی-تخیلی، فانتزی و ترسناک اعطا میشود
.
.
.
#30ahchaleh#na_zzanin#ناظنین#fringe#anna torv#olivia dunham#saturn awards#walter bishop#peter bishop#frankenstein#brainwashing#indoctrination#déjà vu#time loop#Time hole#possessed#mythical#Mental#Legendary#one glorious consciousness#consciousness
4 notes
·
View notes
Text
Fringe (2008-2013)
صد قسمت در پنج فصل
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
از چند اشتباه منطقی در سریال که بگذریم
هرآنچه که من از دیدنش امتناع میکنم در حدود دو فصل ابتدایی موجود است یک پکیج کامل از چیزهای حال بهم زن و مشمئز کننده ، از خارج شدن حشرات موزی از دهان و جونور های داخل بدن و بیماری ها و دِفُرمه(دگرریخت) شدن صورت و هیکل ، بگیر بیا تا هیولا و موجودات فانتزی هری پاتری تا درآوردن دل و روده به سبک فیلم های اره ! ! !ـ
خب همین عامل ها کافی ست تا من فیلم یا سریالی را دنبال نکنم
اما
در فضای حاکم بر سریال و توی چشمان مامور "دانم" چیزی بود که نوید یک پیروزی میداد و همین امر صبری در من تولید کرد که بتوانم به سه فصل انتهایی مورد علاقه ام برسم
و چه حیف میبود اگر نمیتوانستم با آن برخورد کنم
گاهی دنیا و عوامل داخلش هم همینطور است
شاید بتوانم بگویم عجیبی این سریال برای من در همین است
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
دو فصل ابتدایی از "علمی تخیلی" بودنش گویا بیشتر معطوف شده بود به علم زیست شناسی و شیمی که اصلا خوشم نمیآید
اما
ورق با ورود موثر و پر رنگ تر فـیزیک و فـلسفه و فـناوری به سه فصل انتهایی برگشت و آنهم چه برگشت خوبی
البته و صد البته
این را هم نباید از نظر دور داشت که ناچیز حرفی ارزش شنیدن دارد اگر در غایت آن عاطفه ی انسانی موج نزند
حتی در گزارهای مثل
1-1=0
همان عامل تعیین کننده برای من که در حدود دو فصل ابتدایی بسیار بی روح بود
.
خوبی برگشت این ورق ، آن چنان است که هوس کردم هرازگاهی یادی از این سریال بکنم 🤦♂️😅ـ
این نوشته را با فلسفه ای آشنا اما اینبار از زبان "بیشاب" خطاب به "فیلپ" خاتمه میدهم
.
END
.
.
.
#30ahchaleh#na_zzanin#ناظنین#fringe#anna torv#olivia dunham#joshua jackson#john noble#walter bishop#astrid farnsworth#peter bishop#jasika nicole#michael giacchino#lance reddick#Phillip Broyles#ari graynor#jj abrams#gillian jacobs#martha plimpton#georgina haig#theresa russell#michelle krusiec#joan chen#orla brady#diane kruger#katie findlay#Lily Pilblad#فرینج
3 notes
·
View notes
Text
یک شروع با دو پایان
Breezy 1973
درست هست که آدم های تنها آقا بالاسر
⚠️Spoil⚠️
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
paternalist
ندارند
اما همین امر فضای آزادی اطرافشان ایجاد میکند
free space
که به خلاء (تهی)میانجامد
vacuum
در این صورت آنها با فشاری مواجه میشوند که اگر محافظ مخصوص شان را به ذهن نداشته باشن از هم میپاشند
این محافظ سعی در عدم وابستگی و متکی به خود دقیقا آن چیزیست که مزدوج ها ندارند
.
پس مزدوج های عزیز یا آواز تنهایی(دهل) از دور خوش است
یا اگر خوش است برای دهل زن تنها خوش است
یعنی کسی که در تنهایش با "چیزی" خوش است(همان پادزهر)
.
درنتیجه از تقلید کارهای هم شدیدا خودداری کنید که خطرناک است😆ـ
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
مشکل این دو گروه از جایی آغاز میشود که ندانند"مزدوجی و تنهایی" کیفیت است نه کمییت
یعنی روحیهای هست که داری و نه شکل زندگی که داری
با روحیه مزدوجی ، تنهایی کشنده است
با روحیه تنهایی ، مزدوجی شکنجه است
این را اگر بدانی یک سوم مشکل را پشت سر گذاشتی
.
قاطی شدن با غیر همگون ثلث دیگر مشکل است
اینجاست که حافظ میفرماید
دو تنها و دو سرگردان، دو بیکس
دَد و دامت، کمین از پیش و از پس
بیا تا حال یکدیگر بِدانیم
مُراد هم بجوییم ار توانیم
آری تنهایان کنار هم مزدوج نمیشوند
به قول سهراب سپهری
کنار تو تنهاتر شدم
.
و در نهایت ابزار آلات و نحوی استفاده از آن به هر شکل و مفهومی در زندگی تنهایان با مزدوجان فرق دارد
.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
از آنجایی که مغز اصلی این فیلم همان است که ��ر دو فیلم وودی آلن (پـُست قبلی) گفتم از دوباره گویی آن پرهیز میکنم
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
Breezy
بریزی دختر "جوانی" که بسیار شبیه معنی اسمش هست
.
با این حال که در جمع به اصطلاح دوستانش تنهاست اما به نیمه پُر در جمع بودن نگاه میکند و از آن لذت میبرد
.
او میتواند نماد اصیل و درست یک فرد هیپی باشد هرچند عمدی وارد در این دسته بندی نشده است
بریزی افول این مدل زندگی در جامعه بشری نیست
او یک معتاد و تنلش و لاابالیگر جنسی نیست
.
کتاب مقدس بریزی فقط همین یک آیه را دارد
زندگی کردن به طبیعی ترین شکل ممکن همچون یک پرنده ،
آزاد ، رها ، جاری ، زندگی یک فرصت است که باید همه جانبه تجربه شود
برای او دنیا گلستانیست که خار دارد
اینچنین او با وقایعی زندگی خواهد کرد که دارد با آن دستوپنجه نرم میکند
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
Frank
فرانک مرد "مسنی" که او هم بسیار شبیه معنی اسمش هست
.
او نیز با این حال که در جمع به اصطلاح دوستانش تنهاست با نگاه به نیمه خالی در جمع بودن ، تنهایی را پسندیده است
.
او نماد اصیل و درست یک مشاور املاک است نه آنان که این مدل نگاه به دنیا را با تعداد کثیرشان به افول کشیدن
او یک دروغ گویِ کلاهبردار و بنداز نیست
کتاب مقدس فرانک فقط یک آیه دارد
حساب حساب کاکا برادر
فرانک معامله گری هست که هر عملی را چه مادی چه معنوی به نوعی داد و ستد میداند که میتوان بهای آنرا به هر شکل مورد توافق پرداخت کرد
.
او با نظم ، دقت و شک ، دنیا را محل خطرناکی میداند که باید محتاطانه در آن معامله کرد
برای فرانک دنیا خارستانیست که گل دارد
اینچنین او با حقایقی زندگی خواهد کرد که امکان دارد برای او واقع نشود
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
روی خوش زندگی برای دو لایق
بریزی میداند دنیا خشن و حادثه(دلرنج) خیز تر از آن است که او "هیپی گونه" در آن سفر و ادامه زندگی دهد
فرانک هم میداند دنیا لطیف و اتفاق(دلپسند) برانگیز تر از آن هست که او "مشاور املاک گونه" در آن ساکن و ادامه زندگی دهد
سن و اطرافیان و فلسفه ی "نیمه پُری" بریزی او را نرم نگاه داشته برای تغییرات در دکوراسیون زندگیش
در مقابل
سن و اطرافیان و فلسفه ی "نیمه خالی" فرانک او را خشک کرده برای تغییر ناپذیری در دکوراسیون زندگیش
اما
ساختار و پایه ی هر دو زندگی بر یک اساس هست
ـ(دو تنها و دو سرگردان، دو بیکس)ـ
آنها
فقط در دکوراسیون فرق دارند
در اصل
قرار است آب ی روی یخ ریخته شود تا آب تر (تنهاتر) شود اینکه چقدر این تبادل دما پیش میرود را "زمان" مشخص میکند
فرانک طعم گرما را از یک همگون دریافت کرده است بریزی هم طعم خنکی را از یک همگون دریافت کرده است
حسِ فرای معنا در کلمه "بریزی" که اسم فیلم هم هست ، دارد برای هر دو شکل میگیرد
محال است این دو ، تجربه این "پرواز" را از خاطر ببرند
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
وقتی "پرنده" هنوز زنده است
بله "زمان" و کم بود آن همان شوکـ ـی است لازم ، برای منعطف شدن فرانک تاکه دوباره ، فرانکـ ـیِ بریزی شود
کسی چه میداند شاید یکسال کامل این تبادل دما انجام شود
حتی یک لحظه اش هم که با نگاه انجام میشود خووب است چه برسد به یک هفته و یکسال آنهم کامل
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
وقتی در بالا گفتم "لایق" منظور آنها هستند که تا دیر نشده این "موضوع" را در دنیا میفهمند و دو دستی به آن میچسبند و با آن زندگی میکنند نه آنکه بعد آن یا زندگی را ناظر باشند یا گذران از آن
.
آن واقعیت ورطه گونه که در این فیلم به خوبی به نمایش گذاشته شده آنست که ، تمام زنانی که همگون فرانک نیستن در کنارشان مرد همگونی موجود است که از طرف آن زنها دیده نمیشود
.
حتی "باب" دوست فرانک با آنکه روحیه مزدوجی دارد به اشتباه آواز از دور تنهایی فرانک را تحسین میکند اما چون به شناخت خودش پی برده در نتیجه اشتباه نمیکند
همان اشتباهی که "ییل" دوست آیزاک(وودی آلن) در فیلم منهتن میکند و از زندگی مزدوجی خود خارج میشود تا با یک شخص دردسر ساز به نام "مری" ادامه دهد
دردسر ساز ها اشخاصی هستند که نه خود میدانند چه روحیه دارند و نه ما میتوانیم بفهمیم چه روحیه دارند
.
اشتباه آن نیست که از یک ماجرای غیر همگون مثل آیزاک(وودی آلن) از دو ازدواج قبلی اش یا مثل فرانک بیایید بیرون
اشتباه زمانی رخ میدهد که وقتی دنیا کنارتان یک همگون قرار میدهد آنرا نبینی یا مثل وودی آلن جدی نگیری
و زمانی مثل آیزاک(وودی آلن) و بتی متوجهاش شوی که دیگر دیر شده است
.
همه شانس "گیل"(در پاریس) و دقت مشاور املاکی "فرانک" را که ندارند
همه هم وقتی گیتار(دل)شان بشکند که نمیبخشند
.
اگر بشر متوجه این قانون دنیا بشود که "فرصت" هم ، همیشگی و جاودانه نیست شاید کم تر مزه تلخ پایان را مثل آیزاک(وودی آلن) در پایان فیلمش "منهتن" حس کند و به آن پایان ،
تلخ بخندد
بنابراین
END
.
.
پ،ن : به دور از تلخی پایان فیلم منهتن سه چهار سکانس کمدی دیالوگی داشت که کلی خندیدم
هنوز هم که یاد حرفهاش میافتم خندم میگیره😂ـ
.
.
.
#30ahchaleh#na_zzanin#ناظنین#Breezy 1973#Jo Heims#clint eastwood#kay lenz#william holden#marj dusay#Lynn Borden#Joan Hotchkis#Shelley Morrison#Roxanne Tunis#Jamie Smith Jackson#Mary Munday#Olga Zubkova#Natalya Tereshkova
4 notes
·
View notes
Text
ادامه تحلیل فیلم
Once Upon a Time
...in Hollywood
(2019)
از پست قبلی
پنجم
آن اشخاص حقیقت را به ما نمیگویند فقط قسمتی از واقعیت را که میدانند و فکر میکنن حقیقت هست میگویند تا اینچنین بتوانند ما را وارد خواسته خودشان بکنند و نه اینکه نجاتمان بدهند
انسان های مخاطبِ باهوش ، حتی اگر این موضوع را بدانند ، "استیصال" باعث آن میشود که وارد خواسته های چنین متکلم هایی بشوند
آن حقیقت لعنتی افول است افول ، که برای عقب زدنش یا کمی به تاخیر انداختنش دست و پا میزنیم
این متکلم ها در هر جایگاهی با هر کلامی ظاهر میشوند
.
به سکانس پیدا کردن مواد غذایی سالم و دست نخورده اما در سطل زباله رها شده و شعری از "چارلز منسون" خوب اندیشه کنید
چه کسی میتواند این سکانس را ببیند و بفهمد بعد منکر گردویی بودن فیلم شود
ظاهرش نشان دهنده ی روی زشت مصرف گرایی و پایمال شدن مواد غذایی ست و باطنش پایمال شدن مقام انسان در جوامع بشری تا بشود محرکهایی برای خیزش های انقلابی
که وقتی با شعر هم گره بخورد عمیق تر میشود
از هر گوری تا هر رستاخیزی قابل تعبیر است
.
یاد خواندن سرود "خمینی ای امام" در فرودگاه افتادم وقتی پا شو توی ایران گذاشت😅ـ
چه افرادی را دور خودش جمع کرد و در نهایت با ایران چه کرد😢ـ
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
ششم
مرگ خوبه اما برای همسایه
چه تعداد آدم توجه میکند که از رادیو خبر کشت و کشتار با آن وسعت هولناک پخش میشود یا نمیشود
گویا زمانی زشتی ، زشت است که در بیخ گوشت ( هالیوود ) رخ دهد
این ها و آنچه در بالا گفتم همان ابر پیچیدگی هست برای ظاهر شدن زشتی ، که کارگردان فیلم هم از پسش بر نمیآید
.
شاید پایان این دفعه فیلم بر وفق مراد بود اما این مدل سواری ، باید در هر دو مسیر متوقف شود چون در نهایت اگر امشب زشتی رخ نداد فردا شبی رخ خواهد داد
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
هفتم
با ��ک تئوری و(فرض) پیش به سوی راهکار و(جواب)
آخر کدام هنرپیشه در این سطح چنین حرفی میزند که کارگردان در فیلمش گنجاده پس باتوجه به سکانس های بعدی مقصودی فرای این ظاهر گفتاری در این سکانس نهفته است
در ظاهر امر و فیلمـِ فیلم
اینکه به تماشاگر قرن بیستمی بخواهیم بگوییم آنچه در فیلم از خشونت میبینی و آن آدم بده واقعی نیست "سنی" دارد اما اگر آلوده شدی دیگر "سن" هم نمیشناسد چنانکه نصیحت سرطانی بودن روی قوطی سیگار دیده نمیشود
در باطن امر و فیلمـِ زندگی
آدم بد ها ، نقش منفی ها در واقعیت ها سعی میکنن که "درست" عمل کنند
آدم خوب ها ، نقش مثبت ها در واقعیت ها هم ��مینطور
این یک کار گروهی برای خلق یک اثر "درست" است
آنکس که فکر میکنیم با بی رحمی به زمین زده شد با "کات" کارگردان بر میخیزد و از زمین زننده بابت بازی خوبش تجلیل میکند
و کارگردان هم در چارچوب فیلم نامه فرای بازی درست ، از "اختیار"های استفاده شده ی بجای بازیگر تقدیر میکند
.
چه نقش منفی را به عهده داشته باشیم چه نقش مثبت در واقعیت ها را ، وقتی کارگردان و تماشاچی از کارمان ستایش میکنند خوشحال و راضی هستیم
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
⚠️
آیا گفته های بالا به ما میگوید که در واقعیت خودمان از نقش منفی ها تشکر کنیم ؟ مطمعنا نه آنطوری که در ظاهر قضیه است چون اینجوری در نقش مثبت خود ، "درست" رفتار نکرده ایم
این گفته ها به ما میگوید کینه و دشمنی روحی و روانی نسبت به نقش منفی ها در دل و ذهن نداشته باشیم به آن قصد که اگر گیرمان افتادند همان کنیم که آنها میکنن مگر آنکه نقش یک متظاهر را داشته باشیم که در اصل منفیست اما مثبت را وانمود میکند
پس چه کنیم
همانطور که قبلا اشاره کردم
اگر جزو نقش مثبت هایی هستیم که اعتقاد داریم زشتی ها باید کم شود و باور داریم که میشود
آن وقت است که باید برای تحقق آن
بشر قوانین مبتنی با واقعیت اکنونش و نه توهم یا واقعیت های خیلی دورش ، بگذارد بطوریکه "زشتی و زیبایی" بنا به میزان پایبندی اش به آن قوانین متولد شوند
.
درسی از طبیعت در شکل تکامل
ترازو و میزان میتواند تجریه و عقل این همه قرن گذر زمان بر زندگی بشر باشد با مجوز بروز رسانی های متوالی تا هر لحظه به آن ایدآل که ساخت دنیایی زیباست نزدیک تر شود
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
این پایبندی به قانون حتی برخلاف میل ، اما برای رسیدن به هدف را میتوان در دو سکانس در این فیلم مشاهده کرد
⭐️سکانس اول⭐️
Cliff Booth
کلیف بوث به خیال آنکه مسیر دختر در راستای مسیر خودش هست قصد رساندن او را میکند اما پس از دور بودن آن پشیمان میشود و میخواهد طفره برود که با سوال و جواب نگران حال دوستش میشود پس تصمیم میگیرد راه خود را دور کند ، در مسیر با پیشنهاد وسوسه برانگیز اما غیرقانونی دختر مواجه میشود
کلیف تسلیم بی قانونی نمیشود حال یا واقعا به خاطر آنچه گفت قانون را اجرا میکند یا نه به خاطر هدفش نمیخواست بهانه و دستاویزی به دختر و دوستانش بدهد چون میدانست قرار است در مقصد چه کند
در هر دو صورت زیبایی خلق میشود و این را فقط نـَرها میدانند که کلیف از چه گذشت 🤣 ـ
⭐️سکانس دوم⭐️
Bruce Lee
واقعا تعجب میکنم که چطور تحلیلگران از هفت هشت دقیقه ای که چنین کارگردان به سخنرانی بورسلی و مبارزهاش اختصاص داده به سادگی میگذرند
سکانسی که با نفهمی آن ، صدای خانواده و دوستداران بورسلی را درآورد و به قولی اگر کوتاه تر بود چنین حساسیتی ایجاد نمیکرد اما کوتاه نشد تا چیز مهمی را برساند
بروسلی در این سکانس به دو مسئله مپردازد
یک _ اگه لت و پار ش نکنی میکشتت
دو _ علاقه عده ای از اجتناب از مبارزه قانون مند کنترل شده در آن دوران
Mixed martial arts
در مورد مسئله دوم اینجور میشه که بروسلی در نهایت برای هدفش تن به یک مبارزه قانونمند کنترل شده مناسب زمان و مکان را میدهد تا روی کلیف را کم کند
.
اگر هدف انسان کم کردن رخ داد های زشت بشری است پای بندی به قانونی که میگذارد لازمه ی امر است
حتی مبارزه در داخل قفس هم قوانینی دارد که تخطی از آن زشت است امروزه بشر مبارزه های "روم و یونان باستان" تا بروز مرگ را زشت میداند مثل رولت روسی
Russian roulette
.
درمورد مسئله اول در سخن بروسلی
او نگفت اگر "نکشی" ، بلکه گفت جوری بزنش که نتونه تو رو بکشه
عجبا از بشر که "کشتن" تنها زشت خوی اوست که "نقش مثبت" ها هم آشکارا و با افتخار انجامش میدهند
در هیچ قاموسی نیست که بگوید
اگه دروغ نگی بهش ، دروغ میگه بهت
اگه کلاه نذاری سرش ، کلاه میذاره سرت
اگه دزدی نکنی ازش ، دزدی م��کنه ازت
و تمام زشت ی های مرتبه ی غیر انسانی
.
تنها "کشتن" هست که اگر هم خوب باشه فقط برای همسایه خوبه
واسه همین هست که جمله بروسلی رو بیشتر اینطور شندیم
اگر نکشیش ، میکشتت
اینجاست که بشر خواهان زیبایی باید بفهمد تا جای ممکن از "کشتن" پرهیز کند و برای هر ناچیزی نباید ازین تبصره به یادگار مانده از درنده خوی حیوانی و خطرناکش استفاده کند و آن موقع هم که کرد از ناچاریش "تاسف" بخورد وگرنه این زشتی است که دوباره متولد میشود تا مادامی که بشر میکشد و "افتخار" میکند حیوان است نه انسان ، فرقی هم ندارد حتی اگر کسی بجای ما موجودی را بکشد
.
پس "سعی" کن
جوری مانع یا محدودش کنی تا نتونه زشتی اش را انجام بده یا تکرار کنه
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
خلق یک زیبای تمام عیار
تمام فیلم بازها و فیلم دوست ها نفهمیده میگویند این فیلم جزو بهترین کار های "تارانتینو" نیست
اما فقط و فقط فهم همین سکانس نه تتها حرفشان را رد میکند بلکه میتواند یک کلاس درس مرجع بی مثال باشد
.
بله یکی از استادان فیلم های بکش بکش و جنایت و انواع خشونت ها ، در این سکانس "سعی" میکند با یک هفت تیر جاسویچی و بدون آن ابزار های گفته شده در بالا تماشاگر را به درون دلهره پرتاب بکند و ثابت بکند میشود هیجان و ترس و آدرنالین خلق کرد آنهم بدون جنایت تا ، تا
اینجایش مهم تر است تا از ��ل ترس و دلهره و رعب ، بدون ابزار های زشتی یکی از زیبا ترین رویدادهای انسانی یعنی "ذات معرفت" را متولد کند و چه خووب موفق هم میشود
معرفت داشتی چون معرفت داشت یک زیبایست
اما
اگر معرفت داشتی چون بامعرفتی یک ابر زیبایست
که در این دنیا کمیاب است
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
سیگاری با مارک سیب قرمز
این برَند ابداعی کارگردان در چند فیلم دیگر او نیز تکرار شده است
واقعا چه هوشمندانه از تمثیل میوه ممنوعه اینچنین کارگردان بهره برده است
هیچ چیز دیگری مثل داستان سیگار نمیتواند زوال و هبوط بشر را به نمایش بگذارد
و این را برساند که چرا وقتی بشر میداند چیزی مضر است حتی امروزه رویش نوشته شده که چه با بدن میکند اما باز به سویش گرایش دارد
این برمیگردد به خیلی قبل تر
زمانی که مضر بودنش نمایان نشده بود اما به دروغ مفید خوانده میشد
و بعد که فهمیدن مضر است مخفی نگاه داشته شد
و امروزه که کار از کار گذشت دانش تربیتی میداند حواس پنجگانه کودک که به مرور تربیت میشود چقدر موثر تر است تا بگوییم "جیزه" دستنزن 😅 و بعد براحتی در دسترس باشد
پس هرچی روی پاکت بنویسی دیگر فایده ندارد در مقابل آن مدل نفوذ مرور زمانی در "ذهن" و "ژن" ـ
کودکان ما با اینجور چیز ها بزرگ میشوند نه فقط سیگار
آری بشر به مفاهیم میوه ممنوعه گاز زده است و دارد میل میکند که اگر استاپ نکند به دلخراش ترین شیوه ، بهشتی که میتواند داشته باشد را خراب میکند
این بشر نیست که از بهشت رانده شده است این بهشت است که دارد رانده میشود
END
.
Once Upon a Time. . .
in Earth
.
پ،ن: دو چیز را به من بگویید
��یا کلیف بوث همسرش را کشت ؟
.
با نگاه کلیف بوثـی به دنیا
آیا آنرا یک اجرای منصافه نمیبینید ؟
.
.
.
#30ahchaleh#na_zzanin#ناظنین#Once Upon a Time inHollywood#leonardo dicaprio#brad pitt#margot robbie#quentin tarantino#emile hirsch#margaret qualley#timothy olyphant#austin butler#dakota fanning#bruce dern#al pacino#Mike Moh#damian lewis#madisen beaty#samantha robinson#lorenza izzo#victoria pedretti#damon herriman#lena dunham#kansas bowling#mikey madison#maya hawke#sydney sweeney#danielle harris#red apple#forbidden fruit
4 notes
·
View notes
Text
Science fiction post
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
Expansion pack
هسته ی اصلی بازی "تکامل" بر این پایه نوشته شده است که در مواجه با کاستی بتواند خودش را ترمیم کند
اما پس از هزاره ها ، بسته الحاقی ایی خارج از این روند به برنامه اضافه شد که تجزیه تحلیل کُد های آن ما را به این نتیجه میرساند که برنامه نویس ، این آپدیت را برای پیشگیری از خطا داده و نه برای توسعه
این قسمت از مقدمه را داشته باشید تا بعد...ـ
Fear and Fearlessness
باک و بیباکی دو مؤلفه لازم هستند برای برنامه ی تکاملِ موجود زنده
اما اگر قرار باشد که "پروتکل" یکی را موثرتر تلقی کند باک را انتخاب میکند چراکه موجود زنده با عقب نشینی و فرار به روند اجرای تکامل ، این فرصت را میدهد تا خودش را با شرایط ناجور فعلی سازگار کند
اما برای این عقب نشینی نیز حد و مرزی تعیین شده و بیشتر از آن حدِ (خط) قرمز باز دستور انقراض اجرا میشود پس در جایی و زمانی باید موجود زنده از خود بیباکی نشان دهد تا جلوی پاک شدنش را بگیرد
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
اکنون این شما و این ۳۳ثانیه موزیک آغازین سریال فرینج 😅ـ
Fringe Main Title Theme
J.J. Abrams
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
ـ 1 ـ فرمان یک
حکم حاکم بر زنده ماندن است
حالا باهوش تر ها اولین راه موثر را پیدا کردهاند
بله ترس
چه بخواهیم چه نخواهیم کلیت درست این برنامه مبتنی بر هوش ، به سمت ترسویی پیش میرود و اینچنین از تعداد موجودات و گونه های شجاع کم میشود
چراییاش بجز آن عامل کلی در مقدمه چنین است که موجود زندهی حامل کُد شجاعت بیشتر در معرض خطر و درنتیجه کشته شدن است و اینچنین فرصت انتقال آن را به دیگر هم نوع های خود پیدا نمیکند
در عوض ترسو های زنده مانده بیشتر شانس کانکت شدن با هم و تولید بیشتر کُد ترسویی در ورژن های بعدی خود را دارند
اما این همهی ماجرا نیست
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
ـ 2 ـ فرمان دو
دامنه مگر مساوی است با حدِ (خط) قرمز یا عدم شانس شناسایی
اکنون
با توجه به دامنه ( مگر) هیچ باهوشی اسلحه به دست نمیگیرد بلکه یا اسلحه را میسازد یا در یک اتاق امن ، رهبری اسلحه بدستان را بدست میگیرد
اینکه میتواند یک شجاع ، باهوش هم باشد و اسلحه به دست { با توجه به دامنه ( مگر) } ، بحثی نیست
اما قبل از مرگ در میدان مبارزه با اجرای دستور "شانس شناسایی" از طرف ترسو ها او به آن اتاق امن همکاری جذب میشود و مرور زمان ماندن در چنین جایگاهی تضعیف کُد شجاعت ورژن به ورژن بعدیش را در پی خواهد داشت به طوریکه کُد شجاعت او شجاع هست اما فقط در اتاق و نه در میدان
قصه ادامه دارد . . . ـ
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
ـ 3 ـ فرمان سه
پیری و جوانی ، باک و بیباکی ، عاقلی و بیعقلی
میبینید چه مترادف های یک به یک جوری هستند
بله حتی شجاعان کشته نشده در میدان مبارزه و اسیر نشده در اتاق امن بالاخره پیر میشوند
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
ـ 4 ـ فرمان چهار
برنامه نویس اعظم در تمام گونهها طرحی را طراحی کرده
که شجاعان هر گونه ای به شرط پیروزی در مبارزه با هم گونه ی خود ، بتواند مزه کانکت شدن با انتقال دهنده ها را بچشند تا کُدهایشان به ورژن های بعدی منتقل شود
این روند مستلزم داشتن کُد شجاعت است
اما
طبق پایهی کلی برنامه که در بالاتر گفتم
مبارزه در بین گونه های غیر هم گون به اینجا رسیده که
گونه های ترسو ، کمتر منقرض شدن
اکنون جهان پر از گونه های ترسو تری هستند تا گذشته های دور و کهن
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
ـ 5 ـ فرمان پنج
گونه های ترسو بیشتر خود را کپی میکنند
بجز ترس که باعث ازدیاد گونه های ترسو شده آنها برای تولید ورژن خود فعال تر شدهاند تا جبران مرگ و میر خود را بکنند
در پیرو فرمان قبلی و اقدامات برنامه نویس اعظم
در کنار دستور اصل بقا ، که تولید بیشتر را اجرا میکند
دستور هوش ، تولید کمتر را همایت میکند
اما . . . ـ
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
ـ 6 ـ فرمان شش
در گذشته بشر یکی از آن گونه های ترسویی بود که در شاخه ی خود مثل بقیه ی گونه ها شجاعان افزون تری داشت ، آنها که به جنگ میرفتن چه برا��
تصاحب "انرژی" یا
تصاحب "انتقال دهنده ی کُد" ، طبق قانون های برنامه نویس مجاز به انتقال کُدهایشان میشدند
شروع انحراف
فهم مبادله و تکامل آن تا رسیدن به "کُد خارجی پول" فقط از هوش بشری دیده شد
این کُد دیگر یک کُد درونی منتقل کننده نیست
هر منتقل کننده ای میتواند با داشتن این کُد خارجی ، کُد های خودش را به ورژن های بعدی خود منتقل کند
انتقال دهنده ها هم بیشتر جذب این کُد منتقل کننده ها میشوند
در اصل این یک "تروجان" است
اکنون ترسوترین جزء گونه بشری میتواند با فشار دگمه ای شجاع ترین جزء گونه خودش و غیر بشری را در تعداد بالا حذف یا حتی منقرض کند
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
ـ 7 ـ فرمان هفت
عشقِ طراحی شده برای بازی تکامل بر این اصل استوار است که شجاعان جرات ابراز بیانش را دارند و برایش میجنگند
منتقل کننده ها هم فقط در صورتی اجازه کانکت شدن به انتقال دهنده ها را میدهند که آنها پیروز این نبرد باشند
پیروزی در مبارزه نشان از سلامت و قدرت کُد هاست که مثل یک فایروال عمل میکند
باز اما
فقط در گونه ی بشری ، عشق که یک کُد درونی هست تا حدودی مثل کُد خارجی پول عمل میکند
عشق در گونه بشری کانکت هایی را باعث میشود که اصلا مبتنی بر برنامه اصلی تکامل نیست
چنانچه میتوان به واسطه داشتن آن و بدون کُد های سالم و قوی دیگر ، ورژن بعدی تولید کرد
این مدلِ عشق بشری در اصل
اجرای فرمانِ نافرمانیست
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
ـ 8 ـ فرمان هشت
Bastet Goddess
چه باورتان بشود چه نشود
ملاحظه ی هیچ نشانه ای قوی تر از آنچه میگویم برای اثبات وجود یک برنامه نویس اعظم نیست او در اصل با این کُد امضای خودش را پای این بازی نشان داده به کمک
بسته ی الحاقی
.
چرا در گونه بشری با چنین عامل های قدرتمندی که گفتم کُد بیباکی طی هزاران سال کم شده ولی احتمالا از بین نخواهد رفت
جواب در بسته الحاقی از طرف برنامه نویس اعظم است
Toxoplasma gondii
انگل شجاعت
زیست شناسان هیچ توجیهی برای وجود چنین انگلی پیدا نکردهاند
مگر آنچه من میگویم
تضمین به وجود زوری(دستوری) شجاعت در حیات زمینی به وقت مشاهده ی خطا
این بسته الحاقی همراه با کُد دستوریِ شجاعت ، فعلا در مراحل تکاملی بسر میکند که چرخه نشر آن توسط گربه ها و باز نشر آن توسط موش های آزمایشگاهی در طبیعت است تاکه بعد جهش یافته درست و حسابی آن در انسان اجرا شود
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
ـ 9 ـ فرمان نه
کلونیColony
با نگاه به هشت فرمان قبلی در گونه بشری ، کلونی ایی شکل میگیرد از
"دانشمندان،فرماندههان،سیاستمداران"
، با فلشبـَک به "فرمان دو" بهتر متوجه منظور من میشوید
موضوع "خود ترمیمی" در مقدمه که یادتان هست
بنابراین
این مثلت شکل گرفته اکنون میتواند به کتابخانه اصلی دسترسی پیدا کند
Library
و در صدد دستکاری کُد منبع اصلی باشد
.
در مرحله اول بیماری و درد تصحیح میشود
در مرحله دوم هوش و حافظه تقویت میشود
در مرحله سوم نافرمانی برداشته میشود
در نهایت این مثلث اتحاد
ورژنی از خود تولید میکند
قوی و باهوش و فرمان پذیر
و
همانطور که خواندید هسته آن از ترسویی و بی عاطفگی نشئت گرفته
Fear + Apathy
بله
آنها تماشاگران نوین را تولید خواهند کرد
New Observers
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
فرمان (آخر) ده
در پست بعدی🤦♂️ـ
s👁👁n
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
اکنون این شما و این ۳۱ثانیه موزیک پایانی سریال فرینج 😅ـ
Fringe END Title Theme
Michael Giacchino
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
.
.
.
END
#30ahchaleh#na_zzanin#ناظنین#fringe#Observers#Observer#New Observers#sci fi#science fiction#Toxoplasma gondii#Bastet Goddess#fearlessness#expansion pack#michael giacchino#jj abrams#علمی تخیلی#تماشاگران#تماشاگر#.mp3#jetAudio
2 notes
·
View notes
Text
.
آنکه تربیت میکند ذاتا به سمت خیر قدم بر نمیدارد امر تربیت میتواند در راستای شر و شرارت نیز انجام شود
حجاب اسلامی از دید یک مسلمان معتقد به آن یک واکسن پیشگیری است که باید در کودکی زده شود و تا آن زمان که قانونی و شرعی کودک زیر سایه اوست باید این امر پیگیری شود
تا
بعدها همچون یک بازدارنده نامحسوس عمل کند بگونهای که اگر بخواهد از حجاب اسلامی سرپیچی کند شیرازه روحی او از هم بپاشد و احساس گناه همواره و تا مدت های مدید و گاه تا آخر عمر روی او سایه بیاندازد
.
به تجربه میدانیم والدینی که حجاب اسلامی را سرسری و شل بگیرند یا با روش اجبار و جزا کودک خود را با حجاب اسلامی آشنا کنند در این موضوع موفق نمیشوند ، که در مورد دوم قصههای تلخی از آن کودکان بزرگ شده شنیدهایم
.
اما والدینی که حجاب اسلامی را از کودکی و با روش تشویق و پاداش جلو ببرند و مستمرا پیگیر آن باشند موفق میشوند .
و عملا اینچنین اختیار پوشش را در کودک خود ختنه و برگشت ناپذیر کردهاند و کودکانی هم که بنا به اتفاق هایی بعدها پوششی غیر از آنچه با مهربانی آموخته است برگزینند عملا دو پارگی روانی را بدوش خواهند کشید
.
توجه داشته باشید تمام آنچه که گفتم اعم از عذاب و گناه و دو پارگی روحی فقط مخصوص زن ها نیست بلکه مردانی که اینگونه تربیت شدهاند هم گرفتارش هستند حتی زمانی که ظاهرا سکوت کردهاند اما در درون مشکل دارند
.
پس سوال اصلی این است
شاید امروزه پوشش اختیاری (اسلامی) یک استراژدی مناسب برای جنبش انقلابی زن زندگی آزادی باشد
اما فردا و فردا ها چه ؟
آیا حجاب اسلامی همچون ختنه مرد و زن یک عقیم سازی که اگر نگویم برگشت ناپذیر خیلی سخت برگشت پذیر است باید بدانیم که میطلبد رویش دوباره اندیشه کنیم
یا که نه همچون بسیاری از فعل های اخلاقی مثل دزدی نکردن و دروغ نگفتن و تهمت نزدن و غیره باید از کودکی در کوله وجدان کودک جاسازی کنیم ؟
.
مطمئنن این مسئله انتخاب در پوشش برای آن کودک بزرگ شده مقولهای سادهای نیست مثل خیلی از انتخابها ، چراکه یک طرف ترازوی انتخاب بار روانی چون گناه و بی غیرتی ، آموزش داده شده است
.
خلاصهی این سطرها یعنی آنکه این صلاحیت اختیار را باید در گذشته تر ارزیابی کرد
آیا این اختیار را به والدین بدهیم یا ندهیم که چنین تربیت کنند؟
آیا بهتر نیست جامعه و در پیرو آن قانون این مجوز اختیار و جبر در مقوله حجاب اسلامی را قبل تر از آن هنگام که در کوله وجدان کودک گذاشته شود مورد بررسی دوباره قرار بدهد ؟
.
اگر در اصطلاح "پوشش اختیاری" من دقت کرده باشید مخصوصا واژه (اسلامی) را در پرانتز و در پیرو پوشش اختیاری آوردهام تا تاکید کنم این قضیه یک بار تربیتی (ایدئولوژی) دارد تا ��گویم اینگونه نیست فرد در جامعه با مدلی از پوشش روبرو شده حال مختار است بپوشد یا نپوشد ، نه اینطور نیست بلکه پوششی سالیان سال به او نمیگویم تحمیل بلکه آموزش جهت دار داده شده است و جهت بر پایه خیر و شر بوده و حال روی روان و روح او رسوخ کرده است ، چنین فردی حتی با داشتن اختیار هم مشکل دارد چه مرد و چه زن چنین مدل تربیت هایی
.
به نظر من هر تربیتی که با بار (گناه و ثواب) در کودکی آموزش داده میشود باید امروزه مورد ارزیابی دوباره قرار بگیرد
.
علت استفاده من از این تصویر برای این پست این بود که یک هنرمند آمریکایی در سری پوسترهایی که یکیش مربوط به حجاب هست ، حجاب اسلامی را جزو آزادی های مدنی آمریکا دانسته و خواستار احترام "واقعی" به آن است
بنابراین
همانطور که ملاحظه کردین هدفم از نوشتن این نبود که بگوبم خوب است یا بد است هدفم "با توجه به آنچه گفتم" درخواست ارزیابی مجدد و عمیق تر میباشد
.
#30ahchaleh#ناظنین#na_zzanin#hijab#muslim#حجاب اسلامی#حجاب#ختنه ؟#موزیک طلاق#هم اندیشی#کرسی آزاد اندیشی#تربیت#ایدئولوژی#chadaree#niqab#chaadar#burqa#burka#बुर्क़ा#паранджа́#Boshiya#Veil#چادر#برقع#روسری#مقنعه#جلباب#پوشش اختیاری#حجاب اجباری
13 notes
·
View notes
Text
تحلیل سینمایی یک غزل حافظ
.
Nonlinear narrative
به وفور میتوان فیلم ها و داستانهایی را نام برد که قصه ی خود را "غیرخطی" بیان میکنند
اما من "کهن و کوتاه" ترین اثر ادبی که غیر خطی ، یک "عشق تراژیکی" را توانسته تعریف کند در غزلی از حافظ یافتم
برایم جالب است اگر بدانم این "ترین" چقدر "ترین" است که آنرا واگذار میکنم به محققین
.
از روی شماره میتوانید بعدا روایت را خطی بخوانید اما اول بهتر است همانطور که سروده شده بخوانید تا بعد برسیم به تحلیل خطی
01- در دیرِ مغان آمد، یارم قدحی در دست
02- مست از می و ، میخواران از نرگسِ مستش مست
04- در نعلِ سمندِ او شکلِ مهِ نو پیدا
05- وز قدِ بلندِ او بالایِ صنوبر، پست
08- آخر به چه گویم هست از خود خبرم، چون نیست
09- وز بَهرِ چه گویم نیست با وی نظرم، چون هست
10- شمعِ دلِ دمسازم بنشست چو او برخاست
03- و افغان ز نظربازان برخاست چو او بنشست
06- گر غالیه خوش بو شد، در گیسویِ او پیچید
07- ور وَسمه کمانکش گشت، در ابروی او پیوست
11- بازآی که بازآید عمرِ شدهٔ حافظ
12- هرچند که ناید باز، تیری که بِشُد از شست
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
برای من جالبی غزل های حافظ در این است که غزل های او دربرگیرنده تنوع ژانری بسیار گستردهای است
و هیچ متوجه اصرار بعضی حافظ دوستان برای تک بعدی نشان دادن خمیرمایه تمام غزل های حافظ نمیشوم
به نظر من هر غزل شخصیت خودش را دارد
.
مثلا در موضع "عشق" در غزل های حافظ میتوان آنرا در دو گروه کلی دسته بندی کرد
عشق آسمانی(غیرقابل شهود برای غیر)ـ
عشق زمینی(قابل شهود برای غیر)ـ
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
در این غزل که برای نمونه گذاشته ام میتوان به خوبی مشاهده کرد و فهمید که منظور یک عشق زمینیست با قدرتی چنان که میتواند به "بعضی" از مدعیان عشق آسمانی طعنه بزند و آنهارا به چالش بکشد
.
برای فهم این موضوع ،
کلید قفل این غزل در این بیت است
وز بَهرِ چه گویم نیست با وی نظرم، چون هست
معنی :ـ
برای چه باید بگویم فکروخیالم پیش او نیست ، وقتیکه هست
مفهوم :ـ
به خاطر چی باید انکار کنم و دروغ بگم که . . . ـ
تحلیل :ـ
چه کسی انکار میکند و دروغ میگوید ، کسی که از گفتن حقیقت میترسد چون برایش شرم ساری یا مجازات به همراه میاورد
و در دوران حافظ عشق اگر آسمانی میبود چنین پیامدی نداشت
این عشق زمینی هست که میتواند در بسیاری از موارد باعث دردسر بشود
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
حالا که قفل این غزل باز شد ببینید حافظ چه کولاک غم انگیزی به پا میکند
.
اکنون داستان را خطی تعریف میکنم
ـ1ـ
در جایی که آن مدعیان عشق آسمانی جمع بودند یار من قدح بدست آمد
ـ قَـدَح = پیاله
ـ قَـدْح = طعن کردن
تحلیل:ـ
ورودی مستانه برای هماورد طلبی ست
ـ2ـ
یار من از مِی ، مَست اما آنها که میگفتن از عشق آسمانی مست میشوند (میخواران دیر مغان) از چشم مست(خمار) یار من مست شدن (حالت مستی بهشان دست داد)ـ
ـ3ـ
وقتی یار من در آن مجلس نشست آه و ناله و فریاد از دل و دهان آن مدعیان برخاست
اینچنین حافظ ��ز تکنیک زلیخا بهره میبرد تا دهان آن منتقدان نامنصف را ببندد
ـ4ـ5ـ6ـ7ـ
حالا حافظ شروع به تشریح یارش میکند تا ما هم متوجه بشویم چرا چنین اتفاقی در آن مجلس افتاده
ـ8ـ9ـ
بعد که فهمیدیم جریان این یار چیست
حافظ احوال خودش را شرح میدهد
و در ادامه
آن تراژدی که گفتم آغاز میشود
حافظ میگوید
ـ10ـ11ـ
نور و گرمای وجود حیات بخش من رو به خاموشی رفت وقتی یارم از پیش من رفت
البته اینجا ما هنوز متوجه نوع رفتن و فراق نمیشویم
بعد ادامه میدهد
اگر یارم برگردد حتی عمر از دست رفتهام نیز باز میگردد
یک تجربه عینی و نه خیالی از جوان شدن بخاطر اکسیر عشق
elixir
حافظ این استاد واژه شناس و تمثیل و غیر
از مثالی برای بیان "مدل جدایی" از یارش استفاده میکند که در آن بازگشتی وجود ندارد
ـ12ـ
تیری که از تیرکمان توسط ول کردن شست رها میشود هرگز باز نمیگردد
در هر مدلی از فراق ، عاشق همیشه و همیشه امیدوار به برگشت معشوقش هست
مگر
مرگ
🥺
END
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
ـ 1 ـ پ،ن: اکنون در بازخوانی شعر "هست" و "نیست" رنگی دیگر میگیرند که برای به نمایش گذاشتنش یک سریال همچون فرینج باید ساخت اما استاد حافظ در یک غزل به ما رسانده
🤯
....
ـ 2 ـ پ،ن: میتوان چنین تصور کرد که شروع قصه با یک
flashback
فلشبک(گذشتهنما) باشد
مردی کهن سال در خلوتگاه خود زیر نور شمع ، رخدادی را غیرخطی برای کسی بازخوانی میکند که بعد از یازده به دوازده پیر تر شده
....
ـ 3 ـ پ.ن : عکسهای این پـُست درخواستی بود از همکار این روز های مـ😅ـن
Photo made by:
Copilot For @30ahchaleh
.
.
.
#30ahchaleh#na_zzanin#ناظنین#nonlinear narrative#flashback#elixir#hafez#Ghazal#حافظ#غزل#پیاله#کنایه#قدح#شعر#شعر غزل#poetry
3 notes
·
View notes
Text
دو فیلم و یک تحلیل
Manhattan 1979
&
Midnight in Paris 2011
⚠️Spoil⚠️
.
.
.
منهتن آلن پیرامون این محور میچرخد که چطور روند ناگزیر و ناگریز رو به رشد (بزرگ شدن و پیش رفت) بشر و نمود های جامعه ی بشری ، او را از چیزهایی که دوست داشتنی میداند دور و تهی میکند
بعدِ این تناقض ، در مواجه با آن به این امید واهی خودش را دلخوش میکند که این روند ازدست دادن یا بدست نیآوردن برای همه چیز رخ نمیدهد
اما در پس ذهن ، ناباورانه میداند این بزرگ ترین دروغ است که بشر میتواند به (خودش)بشر بگوید
به تلخی سکانس پایانی این فیلم دقت کنید
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
سفر برای دید ِ نادیده ها ، سفر در زمان به آینده است
سفر برای بازدید ِ دیده ها ، سفر در زمان به گذشته است
میتوان با تن و ذهن به این ناشناخته ها و شناخته ها سفر کرد
بوییدن عطری ، دیدن شیئی ، شنیدن آهنگی ، خوردن طعمی ، لمس تنی ،
کنار کسی ، که بتواند تو را راهی دوستداشتنی های از دست رفته یا به دست نرسیده بکند در اصل سفر در زمان است
.
ترسی و گابریل میتوانند نمود ِواقعیِ تحقق این آرزو در این تهی بازار دنبا باشند که عجبا چه گرانفروش هم هست
کسی را بهتر از وودی آلن سراغ ندارم که بتواند روایتگر چنین سفری باشد با آن تجربه شخصی در زندگی شخصیاش و آن تبحر در بیان با روش فیلم سازیاش
.
منهتنِ رنگی(و شیرین)شدهی او ، پاریس است
ابتدای هر دو فیلم نزدیک به سه دقیقه آن صرف نشان دادن حدود شصت عکس از این دو شهر میشود
و درون مایه اصلی کتاب هر دو کارکتر اصلی یک چیز است
ـ(چهره ی ارزش هایی که با گذر زمان در حال تغییر و از بین رفتن است)ـ
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
میتوان گفت پادزهر تهی بودن که در "منهتن" از دست رفت و تنها رفت سفر ، آن "نیمه شب در پاریس" قبل از پایان دوازدهمین صدای ناقوس به دست آمد و زیر باران باهم رفتند به سفر
دراصل
He works in a nostalgia shop
در کتاب ، میشود همسفرِ
She works in a nostalgia shop
در واقعیت(فیلم)
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
و
.
چه نفهمیده اند آنان که نمیدانند جلوهی پادزهر خودش را میتواند در چه ظاهرهایی به رخ بکشد
و
چه بیانصافتد آدمهایی که از روی ظاهر شبیه ، قضاو��های ناروا میکنند و فضای سراسر تعصب و استثمارگونه ی بین "هامبرت و لولیتا" یا انباشته شده از فریب و شهوت بین " کولتی و لولیتا " ی کتاب نابوکوف را با فضاهایی که شاخص اصلی اش در "هم فاز" بودن است یکی میگیرند
در فضای ایجاد شده ی "لولیتا" ایی همه نابود میشوند که اگر منصفانه به آن نگاه کنیم همه در آن قربانیاند
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
باید بدانید مهم آن نیست که چه فازی دارید مهم این است که هم فاز باشید
تا جلوه ی پادزهری شکل بگیرد در غیر اینصورت تضادها زندگیتان را بهم میریزد
اما آنچه کشنده است در غیر همگونی نیست چراکه چاره ی غیر هم فاز بودن میتواتد با جدایی حل شود هرچند سخت و دلخراش
اما
جاذبه ی شخصیت های دردسر ساز و
اصرار بر ماندن با آنها شما را از تمام جوانب نابود میکند
میتواند مثال ما بشکل "ماریِ" فیلم منهتن باشد یا بشکل "آدریانا" ی فیلم نیمه شب در پاریس
تعجب نکنید درست خواندید بله آدریانا او ایندفعه نتوانست وودی آلن ما را همچون ماریِ فیلم منهتن در جاذبهی خودش نگه دارد و فرصت و اقبال
گیل را برای آشنایی با گابریل بسوزاند
Adriana
آدریانا جاذبه ی در (گذشته)گیر افتادن است ، اما (گذشته) برای گیل آن چاشنی لطیف احساسیست برای هضم (اکنون) زمخت که بدون یک همگون مثل گابریل چندان به مذاق نمینشیند
Tour guide
پائول یک گذشته دان ماهر است که هیچ واکنش احساسی روی اطلاعات خود ندارد و صرفا از اطلاعات خود بهره شغلی میبرد همچون یک راهنمای گردشگری
مطلع هایی اینچنین که میتوان ته مایه آنرا در "ماری" منهتن هم دید با اطلاعات خود زندگی نمیکنند بلکه فقط آنرا میفروشند که البته خریداران خودش را هم دارد مثل "اینز"(نامزد گیل) و "ییل پولاک"(دوست ایزاک) که مجذوب آن اند
.
ارتباط "اینز" با "گیل" نمایش یک ناهمگونی تمام عیار است که از ابتدای فیلم تا آخر خودش را به ما نشان میدهد و چه جالب این تمام عیاری را وودی آلن در فیلم منهتنش با همجنسگرایی زن دوم و معتاد بودن زن اول به خوبی تعریف کرده است
Breezy 1973
در پایان برای (تکمیل بهتر این بحث) شما را دعوت به دیدن فیلم "بریزی" میکنم چون در پست بعدی به آن خواهم پرداخت😅ـ
END
.
.
.
#30ahchaleh#na_zzanin#ناظنین#Manhattan 1979#woody allen#diane keaton#mariel hemingway#michael murphy#meryl streep#Anne Byrne#owen wilson#Midnight in Paris 2011#rachel mcadams#léa seydoux#marion cotillard#nina arianda#alison pill#carla bruni#نیمه شب در پاریس#منهتن#وودی آلن
5 notes
·
View notes
Text
Mirage 2018
⚠️Spoil⚠️
.
.
.
.
.
این فیلم نه سفر در زمان است و نه سفر با جسم در دنیاهای موازی
بلکه یک ایده جالب و قدیمی دارد و آن انتقال اطلاعات یک جسم به جسم دیگر در دنیای موازی میباشد
فرض کنید سه عدد کامپیوتر به نام های ♧,♤,♡ دارید که اطلاعات کامپیوتر ♧ توسط "فضای ابری" به کامپیوتر ♤ منتقل شود در اینصورت اطلاعات منتقل شده بنا به ساختارش میتواند هویت کامپیوتر ♤ را دگرگون "کامل یا ناقص" کند خلاصه میتواند چه جزئی چه کلی در آن تغییر ایجاد کند
.
در این فیلم سه دنیا موازی به نمایش در میآید
نامگذاری دنیا ها را به گونه میگویم که مقدم و موخر مشخص نباشد چون در واقع هم چنین چیزی معنا ندارد
.
ـ در دنیای ♧ ـ
پسربچه میمیرد
زن با مردی خیانت کار ازدواج میکند و بچه دار میشود و در کنارش از جراح شدن باز میماند
در شبی با دنیای ♤ که در حال جریان است کانکت میشود
و اطلاعاتی را به آن جا منتقل میکند
.
میتوان تصور کرد
زن صبح که از خواب پا میشود به زندگی خود ادامه میدهد و اتفاقات شب گذشته را کابوسی در خواب تلقی میکند
مثل آنچه برای ما بارها و بارها در خواب اتفاق میافتد
زندگی به روال خودش در دنیا ♧ در حال جریان ��واهد بود
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
ـ در دنیای ♤ ـ
که آنهم در حال اجرا بود و هست
پس از دریافت آن اطلاعات
پسربچه زنده میماند
او در انتظار دیدن زنی که در بچگی نجاتش داده بود بزرگ میشود
این امر زندگی او را تحت تاثیر فوقالعاده قرار میدهد
پس از ملاقات با آن زن در ایستگاه قطار باعث آن میشود که زن با آن دوست واسطه آشنا نشود
پس زن با آن مرد خیانت کار برخورد نمیکند در نتیجه با او ازدواج هم نخواهد کرد و بچه دار هم نخواهد شد
در عوض با پسربچه ای که توسط اطلاعات آمده از ♧ نجات پیدا کرده و اکنون بزرگ شده ازدواج میکند و میتواند به تحصیلاتش ادامه دهد و جراح شود
تبعات آن کانکت شدن باعث شده
اطلاعات شخصیت زن دنیای ♧ به زن در دنیای ♤ نیز منتقل شود اما در لایه ای زیرین و پنهان
.
زن که اکنون جراح شده از شوک مرگ مریضش که کودکی میباشد ، بحرانی را تجربه میکند که باعث آن میشود تا آن اطلاعات "انتقالی" به لایه بالای هویتی بیآید و اطلاعات "تجربی" زن را به پشت براند به طوریکه وقتی او وارد پاسگاه پلیس میشود حتی شوهر خودش را نشناسد و …ـ
شوهر که کل زندگیش تحت الشعاع رویدادی ماوارایی در بچگی خودش بوده این حالت ماورائی را میشناسد بنابراین تلاش میکند که به همسرش برای پیدا کردن هویت "تجربی"اش و ثبات آن کمک کند
زن برای بازیافت اطلاعات "تجربی" خود نیاز به ارتباط لمسی با افرادی را دارد که با آنها اطلاعاتی دوگانه پیدا کرده
.
اما این همپوشانی اطلاعاتی او را پریشان و گیج و درمانده کرده است
او نمیتواند بین چیزهایی که خودش در دنیای ♤ تجربه کرده و تبدیل به اطلاعات شده و آن اطلاعاتی که از دنیای ♧ آمده تمایز قائل شود
از آن مهمتر حفره ای که دختر بچه در او ایجاد کرده تحمل ناپذیر است
او که درمانده است راه حلی را به شوهرش پیشنهاد میدهد که تبعاتش از دست دادن همدیگر است
زن خودش را میکشد تا از رنج دوگانگی هویت تا مرز جنون و دیوانگی و حفره دختربچه خلاص شود
.
شوهرش پس از خودکشی غافلگیرانه همسرش ناچارا اما باورمند به موضوعات ماوارئی راه حل همسرش را اجراء میکند
و درنهایت بدون همسرش به زندگی غمانگیزش در دنیای ♤ ادامه میدهد
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
ـ در دنیای ♡ ـ
تکمیل رنجواره اطلاعات در دنیای ♤ باعث آن میشود که پس از انتقال به دنیای ♡ نه در پسر وسواس ایجاد کند و زندگیش را تباه
و نه در زن شوک و غافلگیری و پریشان حالی و درنهایت خودکشی
.
پسر با رها کردن آن اتفاق بد در خانه همسایه مثل تمام بچه های دیگر که از خاطرات کودکی فقط یادی مبهم دارند به مرور "زن و مرد در تلوزیون و قتل" را فراموش میکند و آنها را رویای در بیداری تلقی میکند
.
هر چند در ناخودآگاهش آن اطلاعات مانده است تا روزی که به عللی یا به سطح بیآید یا در همان عمق برای همیشه بماند
اما بازرس شدن او ریشه در همین خاطره یا همان چه که به آن ناخودآگاه میگوییم دارد
.
زن دنیای ♡ که با اطلاعات تکمیل تری مواجه شده حال ��یتواند مسلط تر هم ماجرای قتل را پیگیری کند و هم با دید باز تری به خواسته های شخصی زندگی خودش بپردازد
مخصوصا وقتی که حفره ای از فقدان دختربچه ای در وجود او شکل نگرفته
.
پسر هم با دوری از نشخوار افکار بد و وسواس، حال و روز بهتر و سالم تری دارد
اینکه در دنیای ♡ بین زن و بازرس چه رابطه ای شکل میگیرد هرچند قابل پیش بینیست اما به عهده ی بیننده گذاشته میشود
چرا که هر چیزی امکان پذیر و قابل تغییر است
END
.
.
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
آنچه این فیلم را برایم جذاب میکند آنستکه جسم به جایی منتقل نمیشود در همان دنیای خودش محبوس و فانی ست بلکه این "آگاهی و خودآگاهی"یست که به جای دیگری منتقل میشود امری که ممکن بودن آن قابل فهم و باور پذیر است
.
میخواهم بنیان این تئوری را برایتان باز کنم
توجه کنید آنچه گفته میشود در راستای تئوری فیلم های تخیلی ست که میتواند واقعی باشد یا نباشد
.
خب
اصل "حیات زمینی" بر زنده ماندن است
پس مکانیسمی فراهم هست تا این اصل اجرا شود چرا که با سماجتی که از "اصل فروپاشی" در این گیتی میشناسیم حیات زمینی باید در همان بدو بروز از بین میرفت
.
تکامل یکی از آن مکانیسم هاست
حال تکامل بر چه اصلی استوار است
1- فشاری که به موجود زنده بنا به اصل فروپاشی وارد میشود(اول نمردن)
بعد
2- نیازی که موجود زنده بنا به آن اصل حیات احساس میکند (دوم بهتر زندگی کردن)
.
چه اتفاقی و شانسی این نیاز و فشار رفع شود چه عمدی ، چیزی از اصل ماجرا که این دو عامل در راستای ادامه حیات اند کم نمیکند
پس موجود زنده برای ادامه حیات و بهتر زندگی کردن به انواع و اقسام حالت ها تکامل یافت
.
با توضیحی که در بالا دادم بین دو گزارهی زیر
تکامل یافت پس ، زنده ماند
یا
زنده ماند چون ، تکامل یافت
دومی مقدم تر است
یعنی زندگی در بستر تکامل
مثل نطفه در بستر مناسب رحم
به عبارتی یعنی اول تخم بعد مرغ
.
موجود زنده برای ادامه حیات چه تکامل ها که نیافت و آنرا به چه روش ها که انتقال نداد
اما این تکامل چه پـَر پرنده شد چه زَهر مار در ب��ابر "اصل فروپاشی" با حربهی مرگش راهکاری نیافت بجز همان روش قدیمی خودش یعنی (انتقال اطلاعات تکامل) به جسمی در نسل بعدی مثل دوی چهارصد متر امدادی با دادن چوب به دوندی بعدی
.
دانشمندان برای نمونه به همین سیر تکاملی "پـَر و زهر" وقتی نگاه میکند از آنچه رخ داده حیرت زده میشوند و آنرا از دسته شگفتی سازی های طبیعت میدانند که پیچیدگیش چنان است که چون میبیند باور دارند که ـ"پس میشود"ـ
.
در این وادی موجود زنده ای که توانست در راستای تکامل ، اول به آگاهی و بعد به خودآگاهی برسد "بشر" نام گرفت
با تمام این تفاصیل این موجود زنده یعنی بشر چرا نتواند در راستای اصل حیات بنا به "نیاز و فشار" طی هزاران سال به تکاملی برسد که بتواند خودش را در اطلاعات ذخیره شده در "آگاهی و خودآگاهی" زنده نگه دارد که بتواند اصل فروپاشی را حتی با حربه "مرگ" هم شکست دهد
.
این بهترین توجیح است برای وجود آگاهی و خودآگاهی
.
بشر در فهم اطلاعات و انتقال آن به چه دانشی رسیده
مثلا
همه نوع اطلاعاتی به وسیله "ماهیت ها و قابلیت های مختلف نوری" قابل انتقال هستند
یا
این اطلاعات وقتی درست کدگذاری و بارگذاری شوند درمیان انبوهی از اطلاعات ، نه گم میشوند و نه قاتی پاتی
و
اطلاعاتی که توسط "ماهیت ها و قابلیت های مختلف نوری" در حال انتقال هستند پس از خروج کامل از جسم فرسنده دیگر به آن جسم فرسنده نیاز ندارند
و
بسیار چیز های دیگر که از حوصله این بحث خارج است
.
به باور من "روح" تکاملیست به کالبد بشریت که میتواند همان "آگاهی و خودآگاهی" باشد که به همراه یک اطلاعات کلی"ناخودآگاهانه" روزی بی نیاز از جسم ، از آن خارج میشود تا همچنان اصل حیات پابرجا بماند
خلاصه کنم
یعنی اگر مثلا موجودی در سیر تکاملی به پـَر رسید و موجود دیگر به زَهر رسید طی هزاران سال موجودی به نام "بشر" در این سیر به روح رسید
روح مرتبه سوم تبادل اطلاعات در حیات است که میتواند وجه تمایز بشر هم باشد
ژن مرتبه دوم است و حواس پنجگانه مرتبه اول
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
.
.
.
#30ahchaleh#na_zzanin#ناظنین#Mirage 2018#mirage#Durante la tormenta#Oriol Paulo#Adriana Ugarte#Lara Sendim#Chino Darín#Nora Navas#javier gutiérrez#Álvaro Morte#silvia alonso#parallel worlds#parallel universe#parallel dimension#alternate reality#Awareness#consciousness#Unconscious#سراب#دنیای موازی#جهان موازی#بعد موازی#واقعیت جایگزین#آگاهی#خودآگاهی#ناخودآگاه
5 notes
·
View notes
Text
H-3 airstrike
Based on the results achieved, it is considered one of the most successful raids in the history of aerial warfare.
ـ ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ جنگ ایران و عراق شروع میشود
فقط پنج و نیم ماه بعد
یکی از پیچیده ترین و غیر ممکن ترین و در عین حال موفق ترین حمله ی هوایی در تاریخ جنگ های هوایی "بشر" توسط نیروی هوایی ایران انجام میشود
ــ ۱۵ فروردین ۱۳۶۰ ـ
پس از آن با وجود این همه جنگ در دنیا هنوز هیچ کشوری نتوانسته است به"ترین های" این حمله ی هوایی ایران نزدیک بشود
.
کمی عقل و انصاف و اطلاعات اگر داشته باشیم به سادگی متوجه میشویم که باید افتخار انجام این عملیات استثنایی را به کسی داد که چند سال قبل تر مدیریت کل کشور بر عهده اش بوده
بله آریامهر شاه مرحوم
او با مدیریت درست منابع مالی و انسانی توانست چنین آمادگی برای کسب چنین افتخاری را زمینه سازی کند
.
شاه با داشتن شعور سیاسی و هوش نظامی و درک درست از نظم نوین جهان و منطقه ، مقدمه پتانسیل های فراوانی نه فقط در حوزه نظامی در بسیاری از حوزه های دیگر را برای ایران آماده سازی میکرد
هر چند بعد او نالایقان ، آن ها را به غمانگیز "ترین" شیوه هدر دادند
این هم یک "ترین" دیگر که باز فکر نکنم مردم کشوری با کشورشان چنین کرده باشند
Great Civilization
این نمونه نظامی فقط نتیجه ی "مقدمه سازی" او برای ایران بود که به قول خودش اگر فرصت بیشتر میداشت تمدن بزرگ دور از دسترس نبود
.
محمدرضا شاه در ۵مرداد۵۹ از دنیا رفت قویا باور دارم حتی حضور بیمارش در خارج از ایران ترس حمله به ایران را در دل صدام حسین روشن میکرد
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
چه تهمت ها و افترا ها و نقد های غیر منصافه به شاه بود که چرا دارد پول مملکت را خرج خریدهای تسلیحاتی درجه یک و آموزش نیروهای انسانی در بهترین کشور های آموزشگاه های غربی میکند
این خرید های "درجه یکی" و آموزش های "ویژه" چنان بود که صدای بعضی از کارشناسان جنگی کشورهای میزبان را هم درآورده بود که خودمان نداریم داریم به شاه میدهیم
.
بروید به خرید های یکطرفه فسخ شده تسلیحاتی از طرف به اصطلاح انقلابیون۵۷ نگاه کنید تا متوجه میزان خِرد آنها بشوید بعد به این فکر کنید که اگر این ها بخواهند مملکتی را مدیریت کنند چه به روز آن مملکت میآید
میدانم دیگر فکر نمیخواهد میتوان ایران امروز را ملاحظه کرد
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
شوروی و امارات و بخصوص عراق در زمان آریامهر نیز برای خاک ایران دندان تیز کرده بودند و فقط این فهم "جهانِ در جنگ سرد" از سوی آریامهر بود که مارا از یک جنگ خانمان سوز و انسان کش دور نگه میداشت
او بخوبی میدانست فعلا چاره ای برای دوری از "جنگ گرم" نیست مگر آنکه همچون آمریکا و شوروی وارد "جنگ سرد" با رقیباتش بشود
اما دریغ از یک جو فهم در اندیشه مخالفانش
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
مدیران امروز ایران چه پول ها که خرج ساخت تسلیحات نظامی نمیکنند فقط با این تفاوت که باید روی ادوات از رده خارج شده بلوک شرق بروز رسانی انجام دهند یا روی مدل غربی اش مهندسی معکوس ، بعد با خرج مظاعف روی دستشان برای آنچه ناقص تولید میشود در مقایسه با آنچه در جنگ های نوین امروزی بکار میرود بزرگ نمایی کنند
نتیجه چه میشود همین که باز ملاحظه میتوان کرد
انتقام سخت هایی که یکی پس از دیگری یا فقط باید یاد داشت شود یا اگر هم بعدا گرفته شود اصلا در حد و اندازه های حمله کننده نبوده
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
امروزه اسرائیل کلکسیونی از حمله های بینظیر را روی چند کشور بخت برگشته شیعه محور به نمایش میگذارد
باز یاد جمله آن خدا بیآموز چند ماه قبل از هبوط۵۷ افتادم
واقعا این جمله "خدایی سایهای رفت از سر ما" سزاوار شخص اوست
نه آنان که با ایران چنان کردند که این تنها کشور شیعه جهان هر روز بیشتر از روز قبل تحقیر میشود آنهم در هر زمینه و زمینی ، از زمین فوتبالش تا زمین جنگش
در پایان باید بگویم
در مقابله با تیم فوتبال چند بچه پـُرروی کندذهن و مُنگول ، بتوانی نمایشی از شیرین کاری های قیچی و برگردون و لایی و . . . نشان دهی هرچند به نوبه خود تماشایست و دلیلی بر فوتبال بلدی ، اما افتخار نیست ولی دنیا که به این چیزها عمیق نگاه نمیکند سطح نمایش حملههای اسرائیل چنان خیره کننده است که کارشناسان جنگی دنیا را نیز به وجد آورده تا باز فخری بشه برای فخری زاده کشنده
.
END
.
.
.
#30ahchaleh#na_zzanin#ناظنین#Mohammad Reza Pahlavi#Mohammad Reza Shah#shah of iran#King#persian#Great Civilization#airstrike#H3 airstrike#Iranian Air Force#iraq#Operation Kaman 99#Operation Alborz 99#محمدرضاشاه#محمد رضا پهلوی#شاه ایران#پادشاه#تمدن بزرگ#ایران#پرشیا#پرشین#حمله هوایی#حمله به اچ۳#عملیات البرز#عملیات کمان#نیروی هوایی ایران#جنگ ایران و عراق#عراق
3 notes
·
View notes
Text
نواب صفوی - احمد کسروی - حافظ شیرازی
میگن احمد کسروی گفته بود
ـ[ما یک حکومت به آخوندها بدهکاریم. یعنی باید قدرت سیاسی به ��ست روحانیون بیفتند تا بعد ملت ایران دیگر دل از شعائر خرافه آمیز در قالب تشیع صفوی برکند.]ـ
اینکه چرا عکسی با غزل حافظ را بالای جمله یک مخالف دوآتشه حافظ قرار دادم بعدا خواهم گفت
اما قبلش میخواهم به این نکته بپردازم که من کسروی را پژوهشگری که تحلیل هایش مبتنی بر شواهد و مدرک است میدانستم اما بعد از خواندن مقاله او در مورد حافظ که پر از تناقض گویی و کج فهمی و بی منطقی بود یاد این اصل که "هیچ انسانی بینقص نیست" افتادم بر همین اصل حافظ واقعی و نه تاریخی را هم مبرا از نقد نمیدانم اما آنچه کسروی کرد بیشتر افتراء بود تا نقد
.
بعد از این مقاله جنجالی ، دفاع از حافظ توسط بسیاری به خوبی انجام شد پس به آن نمیپردازم فقط آنچه که در گفته ها خالی بود این بود که ما از ترتیب زمانی خلق کل دیوان حافظ آگاه نیستیم درنتیجه نمیتوانیم قضاوت کنیم سر و شکل جهان بینی حافظ واقعی چه بوده و در نهایت چه شده
آیا همه ی شعر ها در یک مدت زمانی معین بعد از قوام یافتنِ جهان بینی سروده شده مثل مثنوی مولانا یا نه طی مدت زمان طولانی تر و به تناسب روند قوام یافتنِ جهان بینی سروده شده
.
اما نکته مهم تر که مرا شگفت زده کرد
روحیه افراطیِ ترور گونهی کسروی در مقاله و نمود آن در مراسم سمبولیک کتاب سوزی او و همفکرانش بود
برایم باور ناپذیر است که اهل قلم حتی سمبولیک ، هر سال مثلا پرچم یک کشور یا مجسمه کاغذی هیتلر را به چوبی ببندند و به آتش بکشند یا با تیر و سنگ و چماق و لنگ کفش به جان آن مجسمه بیفتند😳ـ
واقعا هر سال دیوان حافظ را آتش زدن خردمندانه است؟!ـ
اهل قلم و کتاب باشی بعد کتاب سوزی و قلم شکستن راه بیاندازی ـ!!!🤯!!!ـ
.
در مقاله کسروی یک نواب صفوی متعصب را مشاهده میکردم که بجای ترور جان با طپانچه به ترور ��خصیت با قلم رو آورده که اگر این فن بلد نبودی با همان طپانچه اقدام نمودی😅ـ
این موضوع میتواند مایه یک فیلم کوتاه باشد ، حافظ و کسروی مقتول یکیست ، کسروی و نواب قاتل هم یکیست ، عنوان فیلم هم "خودکشی فرا کالبدی" 🤪ـ
.
طنز تلخی بود که گفتم اما امیدوارم ایران ما بعد از تصویه بدهی اش به روحانیون برای حکومت ، به قشری افراطی و متعصبِ از آن ور پشت بام افتاده چیزی بدهکار نباشد
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
چرایی گذاشتن غزل حافظ و جمله منتسب به کسروی این است که بدانیم واقعا ایران ما حکومتی به آخوند ها بدهکار نبود ایران ما بعد از فتح اسلام عمری بجز دوره کوتاهی همواره "شاهاللهیی" اداره میشد و میشود و قوانین آن همواره اسلامیزه بوده و هست به طوریکه میتوان اذیت و آزار مردم توسط قشر آخوند و روحانی را که آن موقعه ها به آنها شیخ و زاهد و ملا و مفتی و مسجد نشین میگفتن به وفور نه فقط در شعر های حافظ و شعر های اکثر شاعرهای دیگر مشاهده کرد بلکه دید ��ه این قماش چه جان ها معروفی که در تاریخ ستاندند
براحتی میتوان حکومت "شاهاللهیی" را در زندگی زنان آن دوران ها و این دوران ها آشکارا مشاهده کرد
و البته موارد بسیار دیگر
فقط با ظهور رضاشاه پهلوی و پسرش "داشت" مدل حکومتی شاهاللهیی به شاهنشاهی تغییر روش میداد که هبوط۵۷ نگذاشت
پس
ایران ما (منظور مردمش) همیشه اول به خـِرد و بعد به حافظـ ـهی تاریخیش بدهکار است
که اگر این دو را پیشه ی خود نکند این افراطی نشد آن افراطی حکومت را قبضه خواهد کرد حال در پوشش هر مرامی که باشد
END
.
.
.
پ،ن:منظور از اسلامیزه در این مطلب "اسلامی کردن اسلام"😅 بنا به فهم این همه فرقه ی اسلامی میباشد
.
.
#30ahchaleh#na_zzanin#ناظنین#Navvab Safavi#Ahmad Kasravi#hafez#Ayatollah#Hujjat al Islam#Akhund#Mullah#Sheikh#Clergy#Hermit#mufti#mohamad tajvidi#نواب صفوی#احمد کسروی#حافظ#آیت الله#حجت الاسلام#طلبه#آخوند#روحانی#ملا#شیخ#زاهد#مفتی#محمد تجویدی#اسلامیزه#hafez shirazi
3 notes
·
View notes
Text
Once Upon a Time
...in Hollywood
(2019)
ـ🤗وُیییی یه فیلم خوب گردویییی🥰ـ
از پوست اول و دوم تا مغز و عصاره ش همه با کیفیت متناسب هر سلیقه ایییی
حالا هر سلیقه ای که نه ، ولی خب دیگه😋ـ
با این حال میخوام این نوشته رو تقدیم کنم به اونها که فندوق🌰 دوس دارن😜ـ
با مدرک سکانسی و استدلال گفتاری خواهم گفت که این فیلم گردویی ست 😅ـ
مثل همیشه هم شیوه ای از تحلیل را ارائه میدهم که فیلم را مال خودم بکنم اما اعتبارش مال کارگردان و نویسنده فیلم😜ـ
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
deCODING
برای رمز گشایی فیلم ، قبل از دیدن
- اول
Charles Manson
خلاصه وار بیوگرافی "چارلز منسون" را در ویکیپدیا بخوانید
- دوم
Sharon Tate
خلاصه وار بیوگرافی "شارون تیت" را در ویکیپدیا بخوانید
- سوم
Once Upon a Time
. . . in Hollywood
را ببینید
و در آخر
ask yourself
از خود بپرسید
چرا کارگردان چنین پایانی رقم زد؟
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
⚠️Spoil
خطر اسپوپل ⚠️ وجود دارد
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
پوسته ی اول
میتوانید لذت ببرید از فضا سازی آن دهه آمریکا و روابط مردمش تا مسائل خوش تیپ ها و خوشکل های هالیوودی
همینطور یادی کنید از سکانس های مع��وف آن دوران و حال کنید از سگ حرف گوش کن و مرام و معرفت صاحبش و چند شمه ای از اکشن و دلهره و اینجور چیزها … ـ
پوسته ی دوم
میتوانید چشمی تر کنید از این واقعیت که هرچیزی دوام و دورانی دارد
از نبوغ و جوانی و زیبایی چهره و اندام گرفته تا شغل و روابط دوستانه و عاشقانه
این افول ها مرگ های کوچک چاره ناپذیری هستند تمرینی ، قبل از آن مرگ اعظم
اگر فکر میکنید نمیتوانید سر قبر جسمتان اشک بریزید میتوانید سر گور این داشته هایتان در گذشته ، بغض کنید
اگر هم سن تان کم است
پانزده سال دیگر سرنوشت رام کنندهی اسب و اریک دالتون ها میشود آخر کار شما ، حتی اگر به تناسب شرایطمون واسه ی خودمون مثلا والت دیزنی باشیم یا بخوایم بشیم
اما غصه نخورید ، چرا ؟
چرا ، در مغز این فیلم نهفته است
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
مغز این فیلم
با یک نگاه سرسری به دنیای واقعی متوجه چهار حالت رویدادی میشویم که دو به دو در تقابل یکدیگرند
یک و دو _ زیبای ها و زشتی های دنیا
سه و چهار _ خوشی ها و نا۱خوشی های دنیا
هر کدام از این چهار حالت زیر مجموعه های خود را دارند ، از خـُرد تا کلان
.
خدایی و کارگردانی کردن
فکر کردن به باز طراحی دنیا با قوانینش از پایه و اساس اگر نگوییم غیر ممکن است حوصله سر بر است پس اکثر "رویا پردازان اندیشمند" به جای آن کار به اصلاح دنیا بنا به سلیقه شان دست به کار میشوند
اگر نویسنده و کارگردان این دنیا بودید چه اصلاحاتی انجام میدادید؟
همانطور که گفتم کارگردان چون قصد ساخت دنیای کاملا جدید را ندارد اصلاحات انجام میدهد آنهم فقط در قسمت زشتی های این دنیا
چرا که سه تای دیگر را لازمه ی یک فیلم جذاب میداند
پس
شر زشت خوی در دنیای کارگردان فقط در حد نطفه و نیت موفق است ، زشتی در مرحله تولد و عمل شکست میخورد
.
کشتن یک کودک ۸ماه در شکم یک مادر ۲۶ساله آنهم با ضربات متعدد چاقو بر پیکرش وقتی دارد التماس میکند لااقل کودکم را نکشید ، در دنیای واقعی جزو زشت ترین رخ داد هایی هست که بارها تکرار شده است
.
در دنیای آقای "کوئنتین تارانتینو" خانم "شارون تیت" نه تنها زنده میماند بلکه آب از آب در دلش تکان نمیخورد ، همینطور دوستان او و دیگر کشته شدگان به دست خانواده "چارلز منسون" از مرگ دلخراش نجات پیدا میکنند تازه در انتهای فیلم میبینیم درب کار جدیدی برای "ریک دالتون" در خانه ی "رومن پولانسکی" باز میشود
به قول سعدی
خدای ار به حکمت ببندد دری
گشاید به فضل و کرم دیگری
درون حکمت دنیای فیلم کارگردان ، زشتی جا ندارد
.
این است چرایی چنین پایانی برای فیلم
اما این همه ی یک فیلم گردویی نیست
به قول آقای "ووپی"
حرفم تموم نشده لطفا نتیجه گیری نکنید
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
عصاره ی مغز فیلم
در این فیلم بسیار بسیار بسیار زیر پوستی یک ایده قدیمی برای قابل قبول دانستن ذهن بشر برای وجود زشتی ها در این دنیایی که فرض میکنیم یا مطمعنیم کارگردانی دارد ، جذاب و حرفهای دیده میشود
و آن این است
این دنیایی که ما واقعی میپنداریم در اصل یک ابر فیلم است که در آن بازیگران نقش منفی سعی در درست انجام دادن نقششان را دارند
البته این بدان معنا نیست که این ایده دستاویزی شود برای براعت مجرمین چراکه "نقش مثبت" ها هم اگر بخواهند نقش خود را درست انجام دهند باید در صدد مجازات مجرمین همت کنند اما با این تذکر که چه چیز در شأن و منزلت یک نقش ِ مثبت هست که قرار است زیبایی خلق کند و نه باز زشتی
.
توجه کنید این فقط یک ایده قدیمی است نه حقیقت
به قول حافظ
تو پسِ پرده چه دانی که ، که خوب است و که زشت
.
این ایده ، ایده ی خدا دوستانی هست برای توجیه وجود آنچه زشت میدانند تا اینچنین وکیل مدافع خدا بشوند و با این برهان قصد تبرئه کارگردان را بکنند
انصافا برهان قوی هست که به ذهن مینشیند اما به دل نه مگر آنکه "مرگ اعظم" پایان کبوتر نباشد
یعنی این دنیا ابر سریال باشد نه ابر فیلم🤪ـ
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
ادیان ابراهیمی و برهان آنها برای وجود زشتی
امروزه دیگر ایده ی ادیان ابراهیمی(یهودی،مسیحی،اسلامی) با آن لغتنامه واژه هایشان برای ذهن های علم دیده نه تنها جذاب نیست بلکه قابل قبول هم نیست
مگر آنکه به معادل سازی اصطلاحاتشان با جهان بینی بشر قرن۲۰ی تلاش کنند
.
عرفانی ها از شرق تا غرب برای معادل سازی کارشان ساده تر است چراکه از ابتدا با ایهام و استعاره و در لفافه و اینجور تکنیک ها سخن میگفتند
.
ایده پردازان باستان با طرح آفرینش چند خدایی بجای زور زدن برای وکیل مدافع بودن ، بیشتر تعلیم سرباز بودن برای خدای خیر و زیبایی را در ذهن رشد میدادند
که امروزه فرقه های شیطان پرستی آبدیت انحرافی همین طرز فکرند که میپندارند خدای شر قوی تر است و در نهایت پیروز میدان پس بهتر است سرباز او باشند
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
قایقی (فیلمی) خواهم ساخت
جناب تارانتینو در مصاحبه هایش متذکر شده است که کشته کشتار در جامعه نتیجه فیلم های بکش بکش نیست اما رندانه در فیلمش میگوید که قطعه ای از آن میتواند باشد
او به درستی در لابهلای فیلم ما را متوجه پیچیدگی به وجود آمدن زشتی میکند که گه گاه میتوان جلویش را گرفت حتی با خلق زشتی ایی دیگر
اما این را راهکار ، با وجود ابر پیچیدگی دنیا نمیداند پس لاجرم به آن ایده قدیمی که گفتم احتیاج دارد تا لااقل تخم این موضوع را در ذهن بکارد که کینه ای روحی روانی از نقش منفی ها به دل نداشته باشیم و فقط نقش خود را خوب بازی کنید
چرا که بشر میتواند با اصلاح قوانین مبتنی با واقعیت اکنونش و نه توهم یا واقعیت های خیلی دورش ، جهانی بسازد که زشتی و زیبایی بنا به میزان پایبندی اش به آن قوانین متولد شوند
تدبیر و تقدیر
حال در کنار این تدبیر (قانون)، این ایده قدیمی میتواند معجون خوابی باشد برای استراحت لازم شبانه تا آسوده بخوابیم که یکی (کارگردان) بیدارست و با تقدیر(فیلمنامه) دارد هوای کار ما را
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
حال با توضیح سکانس ها در زیر گفته های بالا واضح تر میشود
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
اول
همین سکانس کافیست تا اثبات شود که کارگردان برای ارائه مفهوم چه زیرک و خوش ذوق است همان رندی خودمان اگر من میگویم فیلم گردویست او لابد میگوید "یو آر" یست
.
پنج مترجم که برای این فیلم زیرنویس درست کرده بودهاند را خواندم هیچ کدام به این موضوع اشاره نکرده بودند
.
در زیرنویس میشود توضیح داد تا هم معنا رسانده شود هم خوش ذوقی در زبان های دیگر تا خواننده خودش به "مفهوم" برسد
اما در دوبله نه
آن موقع باید درست ترین مفهوم با کمی ذوق قاطی شود
برای این جمله به نظر من میشد اینطور گفت
چونکه ، یک روح اند در دو بدن
بهتر است واژه های "خب" و "به نوعی" فدای مفهوم بشوند که مدت زمان گفتن جمله هم درست از آب در بیاید
اما دوبله ای که شنیدم متاسفانه اینطور نبود
پس برای بهتر دیدن فیلم به گیرنده ذهن خود دست بزنید و نه تلوزیون خود چونکه "یوآر" یست
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
دوم
یک "چیزی" ، یک "من دیگری" در وجود ماست که "سعی" میکند دوست ما باشه نه آنکه علامه ده هست اما سعیش را میکند در شرایط سخت نجاتمان دهد
اگر چنین دوستی در خود احساس میکنید هرگز رهایش نکنید به هیچ قیمتی چراکه در سکانس های دشوار بازی زندگی لازمش داریم
یکی از سخت ترین اجرا ها در صحنه زندگی مواجه با "پایان" در هر چیزیست با روحیه ریک دالتونـی نمیتوان از پس این سکانس ها برآمد احتیاج به روحیه دوست خوب بدل کاری در درون است همچون کلیف بوث که تلاشش را میکند اما پس از جمع بندی جوانب "اگر" پایانی در کار بود "منصافه میدادند" و پذیرا میشود
.
این دوست جنگ دیده به آن پختگی رسیده است که برای پرهیز از درگیری و حتی کشتن تمام سعیش را میکند اما "اگر" نشد حتما چاره ای دیگر نبود
و چیزهای دیگر که بعدا در مورد این دوست خواهم گفت
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
سوم
دوش دیدم که ملایک دَرِ میخانه زدند
گِلِ آدم بِسِرشتَند و به پیمانه زدند
ـ . . . ـ
جنگِ هفتاد و دو ملّت همه را عُذر بِنِه
چون ندیدند حقیقت رَهِ افسانه زدند
واقعا کاش میشد فهمید پشت اون "در سبز" چه خبره
شک نداشته باشین که اگر کارگردان میخواست فقط هجو در هالیوود را نشان بدهد یک شعر بی سر و ته و خنده دار مسخر را جایگزین این شعر میکرد پس باز you are یک تیر و دو نشان زده است
روی پرده و ظاهر ، هجو
پشت صحنه و باطن ، جلب توجه بیننده به "پشت" آنچه هست میباشد
چراکه "حتما" خبری اون پشتمشتا هست
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
حتی انتخاب اسم "دالتون" به قصد بار منفی آن انتخاب شده است اما تاثیرش را ندارد چون ذهن ما "اریک دالتون" را فرای اسم ظاهریش دارد نگاه میکند
اما نقش های منفی تاثیر دارند چون ذهن ما دوست دارد به آن نقش ؛ واقعی تر از نقش نگاه کند
پس
🙊 🙉 🙈
آنچه به مرور میخوانیم میشنویم میبینیم در ما ته نشین میشود آتش زدن را در فیلم یاد گرفته ایم اما در فرای فیلم هم استفاده میشود و اصلا میخواهیم استفاده کنیم ریاکشن فیلم های پلیبوی در همین است و رزمی در چیز دیگر و هر ژانری ریاکشن مخصوص خود را فرای فیلم تولید میکند
.
قبول است که کارگردان به درستی در مصاحبه هایش خود را از عامل "اصلی" مثلا کشتار در مدارس آمریکا تبرئه میکند به خاطر قانون خرید و نگهداری اسحله در آمریکا اما چقدر "فرعی" را منصافه در ذهن باز میگذارد
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
چهارم
وقتی دالتون آلمانی ها را آتش میزند چندان برای ما هیجان به ارمغال نمی��ورد چون ذهن ما واضحِ واضح میداند یک فیلم داخل فیلم است اما در انتهای فیلم صحنه های اکشن را هیجانی تر دنبال میکنیم چون ذهن ما کمی واقعی تر صحنه را درک کرده ، در واقعیت دیگرمان مثلا زندگی عکسالعملمان فرق دارد البته بنا به ذهن هر کس
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
پنجم
ادامه در پست بعدی . . .
😅
.
.
.
#30ahchaleh#na_zzanin#ناظنین#Once Upon a Time in Hollywood#leonardo dicaprio#quentin tarantino#margot robbie#brad pitt#timothy olyphant#margaret qualley#emile hirsch#bruce dern#dakota fanning#austin butler#damian lewis#Mike Moh#al pacino#lorenza izzo#samantha robinson#madisen beaty#lena dunham#damon herriman#victoria pedretti#maya hawke#mikey madison#kansas bowling#sydney sweeney#danielle harris#red apple#forbidden fruit
4 notes
·
View notes
Text
تقدیم به خودمو
دوستـان خـوب همـ ـسفرم
عکاس آقا کیومرث
Canon logo
یکی دیگه از دوربین های آقا کیومرث 🤗
اون عکسی که در بالا گذاشتم با این دوربین گرفته شد
Canon AE-1
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
تصور کن در هوای گرگومیش ساحل توی فضای کتاب های کارلوس کاستاندا و "دُن خوآن ماتئوس"اش باشیو این آهنگ که در بالا گذاشتم با صدای بلند از باند های ماشین در حال پخش و رو به رویت یک آتیش جون دار در حال زبانه کشیدن
و این وسوسه که همچون رسم اون بومیان مخالف عقربهای ساعت دور آتش برقصیو پای بکوبیو بچرخی درونت در حال جوشیدن
ولی تو نمیدونی با اما چکار کنی وقتی چون و اگر همدست شدن با ولی
... اِی بابام هی …
از من به تو وصیت
در کنجی با هیزوم چون و اما و اگر و ولی ، آتشی بر پا کن و به رقص دورش
مخالف عقربـ ـک های ساعت و گوشـت را بسپار به هر آهنگی که تو را به وجد میآورد و خالی کن وجدانـت را از دانه های اشک شور
.
.
.
#30ahchaleh#na_zzanin#ناظنین#however#because#If#friends#Friend#fellow travelers#Fellow traveler#But#اما#ولی#چون#اگر#همسفر#دوست#canon#AE1#canon ae1#made in japan#474946#.mp3#jetAudio
4 notes
·
View notes
Text
. . . . . . . . . . . ABOUT . . . . . . . . . . .
در مسئلهی حبس آنکس که با هستهی خرما تسبیح میسازد یا با سنگ مهرهی شطرنج ، نه لزوما شطرنج باز استو نه حتما ذکر گو ، نه به دنبال مشتریو نه ثناءگو ، او فقط برای تاب آوردنست که دست به کارست و نه حتی در پی پاسخو پاسخگو
.
به ملاقات سیاهچاله ای اگر میروید مواظب "افق رویداد" باشید که مبادا همچون من بلعیده آن شوید
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
از
ـ Copilot ـ
خواستم که شمهای از این متن را تصویر سازی کند
Powered by DALL·E 3. For @30ahchaleh
.
6 notes
·
View notes
Text
⛧ⳓⳓⳓ⛧
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
تخیلی ترین فیلم ها ، فانتزی ترین فیلم ها ، رویایی ترین فیلم ها همیشه یک هسته واقعی درون خود دارند که می��وانند با آن تخیل و رویا و فانتزی را پرورش بدهند
و عکس آن
در واقعی ترین فیلم ها و مستند ترین فیلم ها همیشه شما شاهد هسته ی دید کارگردان که همان رویا و تخیل و فانتزی خودآگاه یا ناخودآگاه ش هست ، هستید
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
برام جالب بود بعد از نوشتن پست رجال چند روز بعد فیلمی را مشاهده کنم در پیرو یا تایید حرف هام ، البته در محفل مسیحیت
در اینکه فیلم واقعی نیست شکی ندارم اما پس از سرچ در اینترنت متوجه شدم مسیحیان که همچون شیعیان عاشقانه در انتظاراند! در موارد بسیاری به انحراف راه پیمودهاند
پس میتوان این فیلم را با آن هستهی واقعی استعارهای مشاهده کرد
.
این فیلم نشان میدهد مسیحیان عاشق عیسی چطور منحرفانه میخواهند ظهور حضرتشان را جلو بیاندازند
در باور آنها هم ظهور رخ نمیدهد مگر آنکه قبلش رجال ها بیاید و دنیا را بهم بریزند
این عاشقانِ مخلص ِ در قله های معنویت بیخـِرد ایستاده ، برای هدفشان . . . ! ـ
.
عشق دیدار چه ها که نمیکند
END
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
پ.ن:ـ
ـ😄پوستر فیلم را به یک
تبدیل کردم😈ـ
Gif :
666 x 666 📐
6 colors 🎨
6 photos 🔁
.
.
.
#30ahchaleh#na_zzanin#ناظنین#the first omen#antichrist#dajjal#666 aesthetic#666 satan#666#طالع نخستین#دجال#طالع نحس#طالع نحس آغازین#۶۶۶#ضدمسیح#ضد مسیح#طالع#فال#omen
3 notes
·
View notes
Text
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
چشم هایش را باز کرد و خودش را در جزیره تنها یافت
به افق چشم دوخت و تا چشم توان دیدن داشت آب بود و آب
نامه را در بطری ، نهان کرد و داد به موج دریا
.
چشم هایش را باز کرد و خودش را در گیتی تنها یافت
به آسمان نگاه کرد و تا علم توان دیدن داشت فضازمان بود و فضازمان
پیام را در لوح ، ذخیره کرد و راهی با یک فضا پیما
.
چشم هایش را باز کرد و خودش را در جمع تنها یافت
به درون نظاره کرد و تا ذات توان دیدن داشت هو بود و هو
طلب را در دل ، آه کرد و سپرد به دعا
.
چشم هایش را باز کرد و خودش را در اتاق تنها یافت
به مونیتور خیره شد و تا اینترنت توان دیدن داشت محتوا بود و محتوا
سوژه را در فایل ، جاساز کرد و در شبکه اجتماعی رها
.
چشم هایش را باز کرد و خودش را در … ـ
.
END
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
پ،ن : در رابطه با عکس اول
قدیم ندیما یک دسته کارت فال حافظ داشتیم که روی آن نقاشی های استاد محمد تجویدی بود و پشت آن شعر های حافظ
هر سال به بهانه شب یلدا ، دور هم جمع میشدیم و پدر فال حافظ میگرفت
یادش و یادشون بخیر
کودک بودم و شیطون و بیعقل بیشتر از آنکه توجهام به باطن شعر ها باشد به ظاهر کارت ها بود😅😈🤪ـ
در رابطه با عکس دوم
لوح طلایی ویجر ناسا که درون آن اطلاعاتی به صورت صدا و تصویر و متن از زمین و موجودات آن ذخیره شده است تا شاید به وسیله ی یک حیات فرا زمینی پیدا شود از ایران فقط پیام صوتی به زبان فارسی با عبارت «درود بر ساکنان ماورای آسمانها» موجود است البته لوحی که من گذاشتم حاوی صوتی متفاوت از ایران میباشد😝📀🎶ـ
.
.
.
#30ahchaleh#na_zzanin#ناظنین#voyager 1#voyager 2#voyager program#Voyager Golden Record#Arecibo message#pioneer 10#Pioneer 11#Pioneer plaque#hafez#Mohamad Tajvidi#حافظ#محمد تجویدی#فال حافظ#.mp3#jetAudio
2 notes
·
View notes