#رخ
Explore tagged Tumblr posts
Text
بالائی علاقوں میں برفباریسیاحوں نے گاڑیوں کا رخ گھما دیا
(سبحان اللہ خان) سوات کے بالائی علاقوں میں برفباری ،شہری علاقوں میں ٹھنڈی ہواؤں اور بادلوں کے راج سے سردی کی شدت میں مزید اضافہ ہوگیا۔ تفصیلات کے مطابق سوات کے علاقوں کالام ،مہوڈنڈ،اتروڑ،گبرال اور شاہی باغ میں برف باری کا سلسلہ جاری ہے،برف باری دیکھنے کیلئے ملک بھر سے سیاح کالام کارخ کر رہے ہیں۔ یہ بھی پڑھیں:منشیات برآمدگی کیس:معروف ا��اکارہ کے شوہر کو15سال قیدکی سزا Source link
0 notes
Text
شاہ رخ خان نے اپنی سالگرہ پر پولیس کو کھانا بھیج دیا
اداکارشاہ رخ خان، نےاپنی59ویں سالگرہ منفرد انداز میں منائی۔شاہ رخ کی ٹیم نےان پولیس اہلکاروں کو کھانے کےڈبےفراہم کیے جو ان کےگھر ’منت‘ کےباہر مداحوں کی بھیڑ وکنٹرول کرنے کے لیے تعینات تھے۔ سوشل میڈیا پروائرل تصاویرمیں دیکھا جا سکتا ہےکہ پولیس اہلکارشاہ رخ خان کی جانب سے بھیجے گئے کھانے کے پیکٹ تقسیم کر رہے ہیں۔ ایک مداح نے X (سابقہ ٹویٹر) پر ویڈیو شیئر کرتے ہوئے کہا، “کنگ خان کی جانب سے پولیس کے…
0 notes
Text
شاہ رخ خان کا مداح کو دلچسپ جواب
بالی ووڈ کنگ شاہ رخ خان نے اپنی فلموں کی تشہیری مہم پر تنقید کرنے والے مداح کو دلچسپ جواب دیا۔ شاہ رخ خان پچھلے کچھ عرصے سے اکثر ہی سوشل میڈیا ویب سائٹ ایکس پر اپنے مداحوں کی جانب سے پوچھے گئے سوالات کے دلچسپ جوابات دیتے نظر آتے ہیں۔ تیسری فلم’ڈنکی‘ کی ریلیز کے بعد جب مداحوں سے بات چیت کرنے کے لیے ایک سیشن رکھا تو ایک مداح نے ان کی فلم’جوان‘ اور ’ڈنکی‘ تشہیری مہم پر تنقید کرتے ہوئے لکھا کہ سر،…
View On WordPress
0 notes
Text
شاہ رخ خان نے ’جوان‘ سے اپنی فلم ’پٹھان‘ کا باکس آفس ریکارڈ توڑ دیا
ممبئی: بالی وڈ کنگ شاہ رخ خان کی فلم ’جوان‘ کی ریلیز میں تین دن باقی ہیں اور اس سے قبل ہی فلم باکس آفس پر نئے ریکارڈ قائم کررہی ہے۔ بھارتی میڈیا ذرائع کے مطابق میگا تھرلر ’جوان‘ کے صرف تین دن میں دس لاکھ سے زائد ٹکٹ فروخت ہوچکے ہیں جس کے ساتھ اس نے ’پٹھان‘ اور ’غدر2‘ کا ریکارڈ توڑ دیا ہے۔ شاہ رخ خان نے چار برس بعد بلاک بسٹر ’پٹھان‘ کے ساتھ بڑے سینما پر واپسی کی، اب ’جوان‘ کے ذریعے باکس آفس پر…
View On WordPress
0 notes
Text
استقلال آمریکا
#ماجرا از مالیات تمبر آغاز شد. جورج سوم بر محموله های صادراتی از مستعمرات و تمام اسناد قانونی و پستی مالیات بست. بسیاری از مردم، نسبت به این#اولین شورش در سال 1774 در بستون رخ داد. از 1774تا1775شورشهای دیگری در ایالات رخ داد که بشدت سرکوب شد. نمایندگان مستعمرات تصمیم گرفتند برای#انگلستان اعلامیه استقلال را بعنوان اعلان جنگ تلقی و سربازان بیشتری وارد امریکا کرد. درگیری با ارتش انگلستان برای سربازان ناآزموده مستعم#پس از استقلال امریکا دوتوکویل گف��: به نظر میرسد که امریکاییها آنچه را که فکرش به مغز فیلسوفان ما ( فرانسوی) رسیده به ثمر رسانده اند.#برای اولین بار، دیپلوماسی با فلسفه همعقیده شد. نوشته های ولتر، روسو و دیدرو افکار مردم فرانسه را برای حمایت از مردم مستعمرات اماده کرد. ب#وقتی سایلاس دین، برای جلب کمک فرانسویها از امریکا به فرانسه آمد، افکار عمومی بشدت همدردی نشان داد. لویی شانزدهم که مایل به درگیری مستقیم#ابتدا یک میلیون لیور وام پنهان داده شد. با این پول توپ، تفنگ، باروت و مهمات برای بیست هزار نفر تهیه شد. با ورود این کمک، اهالی مستعمرات#افسران جوان فرانسوی که از میان نجیبزادگان بودند با شوروشوق، خواهان آزادی مستعمرات بودند. افسران فرانسوی مثل کنت دولافایت و کنت روشامبو#در 17نوامبر 1777یک نیروی 8000نفری انگلیسی شامل 3000مزدور آلمانی در ساراتوگا با کمک فرانسویها تسلیم شدند.#وقتی خبر این پیروزی به لویی شانزدهم رسید، تقاضای بنجامین فرانکلین برای اتحاد با فرانسه مقبولیت بیشتر پیدا کرد.#ارتش اصلی انگلستان یک موضع مستحکم در یورکتاون در دست داشت. لافایت با 5000نفر و واشنگتون با 10000 نفر یورکتاون را محاصره کردند.#یک ناوگان فرانسوی، کشتیهای انگلیسی در خلیج چسافیک را فراری داد. سرانجام در 19اکتبر 1781لرد کورنوالیس به علت اتمام آذوقه تسلیم شد. فرانسه ب#افکار دموکراتیک حتی بر اشراف و پارلمانهای فئودال فرانسه تاثیرگذاشت.#اعلامیه حقوق که توسط مجمع تدوین قانون اساسی امریکا صادر شد و به قانون اساسی امریکا اضافه گردید سرمشقی شد برای اعلامیه حقوق بشر در فرانسه
0 notes
Text
In farsi theres a song named shame mahtab that is so wolfstar coded I want to rip my hair out of my head.
Hear me out..
It goes like this:
تو اون شام مهتاب ک��ارم نشستی
In that shame mahtab(the time when its midnight and moon is full)you sat next to me
عجب شاخه گل وار به پایم شکستی
Wow you broke to my foot like a flower
قلم زد نگاهت به نقش آفرینی
Your eyes look straightly to that acting
که صورتگری را نبود این چنینی
And there wasn't such acting like this before
پریزاد عشقو مه آسا کشیدی
My love's Parizad(fairy's child)/ the fairy to our love, you drew this like moon (you drew our love as beautiful as moon)
خدا را به شور تماشا کشیدی
And you made god to watch this with passion
تو دونسته بودی چه خوش باورم من
You knew how gullible I am
شکفتی و گفتی از عشق پرپرم من
You blossomed and said that you are filled with love
تا گفتم کی هستی، تو گفتی یه بی تاب
When i said who are you? You said "a frantic"
تا گفتم دلت کو، تو گفتی که دریاب
When i said wheres your heart? You said "search for it(understand it)"
قسم خوردی بر ماه، که عاشق ترینی
you oathed to moon that you are the most inlove
تو یک جمع عاشق، تو صادق ترینی
And in a group of peaple in love, you're the most honest
همون لحظه ابری رخ ماهو آشفت
At that moment a cloud messed the moons face
به خود گفتم ای وای مبادا دروغ گفت
I said to my self that "oh no dont let them lie(what if they lied?)
گذشت روزگاری از اون لحظه ی ناب
Time had passed from that pure moment
که معراج دل بود به درگاه مهتاب
which was the ascension of the heart to the present of the moonlight
در اون درگه عشق چه محتاج نشستم
I sat with need in that door of love
تو هر شام مهتاب به یادت شکستم
I broke in every shame mahtab( full moon in midnight) with your memory in my heart
تو از این شکستن خبرداری یا نه
Do you know anything of this breaking or not?
هنوز شور عشقو به سر داری یا نه
Do you still have the passion of love in your head or not?
هنوزم تو شبهات اگه ماهو داری
If you still have the moon in your nights
من اون ماهو دادم به تو یادگاری
I gave that moon to you as a souvenir
#marauders#marauders era#the marauders#wolfstar#remus lupin#sirius black#dead gay wizards from the 70s#marauders coded#song lyrics#farsi#wolfstar coded#Spotify
21 notes
·
View notes
Photo
(6/54) “One New Year our whole family took a bus to Qom, one of the holiest cities in Iran. When we arrived in the city it was like stepping back in time. This was a different kind of Islam. It wasn’t my father’s. It wasn’t even my mother’s. It was an Islam from fourteen hundred years ago. The bookstores only stocked religious books. There were no radios, no music. My nine-year-old sister tried to buy some glass bracelets at the bazaar, but the shopkeeper wouldn’t serve her. Because she wasn’t wearing a hijab. When he turned his back I broke the bracelets against the table. In the afternoon I was given time to explore on my own. I remember I was wearing long pants. I’d never worn long pants before, so I felt like a man. I made my way to the biggest shrine in the city. There was a huge crowd for the holiday. As I pushed my way through, the crowd began to sway and move. People began to shout all around me. Hats were thrown in the air. I couldn’t see what was happening, even when I stood on the tips of my toes. But suddenly the crowd began to part. If I’d been one step further back, it would never have happened. But a path opened up in front of me. And there he was. I’d seen his portrait every day of my life on the inside cover of my Shahnameh: Mohammed Reza Shah. The king of Iran. He was not yet the famous Shah that he’d one day become. At the time he was still a young man. But on that day he seemed to me like one of the great kings of Shahnameh. I was a shy child, but something came over me. I broke free from the crowd and began to follow him. He took off his shoes, I took off my shoes. He entered the shrine, I entered the shrine. This was my chance. I’d never been so close to a king. I knew I had to do something, so I reached out. And I touched his coat. I touched the coat of a king. That night when I came home I looked at myself in the mirror. Ferdowsi describes Rostam as having the height of a cypress. And arms that could rip rocks from the side of a cliff. I took one look at my scraggly body, and decided I was much too skinny to be a knight. But my garden was the best, it was plain for all to see. So I decided I would become the shah of Iran.”
یک سال برای نوروز، همراه خانواده با اتوبوس به قم رفتیم - یکی از دو شهر مهم مذهبی ایران. هنگامی که به قم رسیدیم، انگار به گذشتههای دور بازگشته باشیم. گونهی دیگری از اسلام بود. اسلام پدرم نبود. اسلام مادرم هم نبود. اسلام هزار و چند سد سال پیش بود. کتابفروشیها تنها کتابهای دینی داشتند. موسیقی نبود. خواهر کوچکم میخواست چند تا دستبند شیشهای ارزان از بازار بخرد، ولی فروشنده از فروش به او خودداری کرد، چون حجاب نداشت. پس از اینکه فروشنده پشتش را به ما کرد دستبند را روی میز انداختم و شکست. بعد از ظهر آن روز اجازه گرفتم به تنهایی شهر را بگردم. به یاد دارم که شلوار بلند پوشیده بودم. پیش از این شلوار بلند نپوشیده بودم و احساس مردانگی میکردم. راه حرم را پیش گرفتم. انبوه مردم برای تعطیلات نوروزی در حرم گرد آمده بودند. به دشواری وارد صحن شدم، ناگهان تکاپویی میان مردم افتاد، جا به جا شدند. دور و بریهایم هورا میکشیدند. کلاههایی به هوا پرتاب میشد. روی نوک پاهایم ایستادم، در کلاس در شمار کوتاهقدها بودم، نمیتوانستم ببینم چه رخ داده است. ناگهان مردم از هم جدا شدند. اگر تنها یک گام عقبتر میبودم چیزی برایم رخ نمیداد. مسیری در برابرم باز شد. او آنجا بود. چهرهاش را هر روز در داخل جلد شاهنامهام میدیدم: محمدرضا شاه پهلوی، پادشاه ایران از کنارم گذشت. هنوز شاه پرآوازهای که در آینده شد، نبود. در آن هنگام او مردی جوان بود. ولی در آن روز او برایم مانند یکی از شاهان شاهنامه بود. من که همیشه کودکی خجالتی بودم، ناخودآگاه، در یک آن از جمعیت جدا شدم و او را دنبال کردم. کفشهای خود را درآورد، من هم کفشهایم را درآوردم. وارد آستانهی حرم شد، دنبالش کردم. کودک خجالتی برای دقیقهای چند از پوستهی همیشگی خود درآمده بود. میبایست کاری انجام میدادم که ارزش تعریف کردن داشته باشد، پس دستم را دراز کردم و پایین کتش را یکدم با دو انگشت گرفتم و رها کردم. سپس با شتاب به خانه برگشتم تا این پیشآمد را برای همه تعریف کنم. خود را در آینه نگاه کردم. فردوسی رستم را پیلتن مینامد، با چنگی که سنگ خارا را موم میکند. اگر سنگ خارا به چنگ آیدش / شود موم و از موم ننگ آیدش. نگاهی به خود انداختم و دانستم که بسیار لاغرتر از آنم که بتوانم پهلوان شوم. ولی باغچهام بهترین باغچه بود، زیباییاش بر همگان آشکار. آرزوی شاه شدن برآوردنیتر مینمود
166 notes
·
View notes
Text
زلف سے چشم و لب و رخ سے کہ تیرے غم سے
بات یہ ہے کہ دل و جاں کو رہا کس سے کریں
zulf se chashm o lub o rukh se k tere gham se
baat yeh hai k dil o jaan ko riha kis se karien
10 notes
·
View notes
Text
Will the door finally open? -Yes,
Will my lover, shows her beautiful face? -Yes!!
(Rumi)
باز گردد عاقبت آن در؟ بلی / رخ نماید یار سیمین بر؟ بلی!
50 notes
·
View notes
Text
The Exorcist 1973
یکی از با ارزش ترین فیلم هایی که تا به امروز در ژانر ترسناک ساخته شده است جنگیر میباشد
در این پست به چرایی این ادعا خواهم پرداخت
اما آنچنانکه یک فیلمساز میتواند نوشتهای را با شات ها و کات ها مال خود کند یک تحلیلگر هم میتواند فیلمی را با تفسیر و تعبیر مال خود کند
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
هر فیلمی که در ژانر خود فقط ذات خود را هدف قرار دهد اگر به آن هدف خوب برسد نهایتا میشود یک فیلم خوب در آن ژانر
.
یک فیلم کمدی که بتواند خوب بخنداند فقط برای آنکه خندانده باشد
یک فیلم ترسناک که بتواند خوب بترساند فقط برای آنکه ترسانده باشد
و … و
فیلم های "خیلی خوبی" هستند مناسب برای تفریح و سرگمی
.
اما فیلم هایی هستند که "ژانر" را بهانه قرار میدهند تا یک "اندیشه" را گفته باشند
اینجور فیلم ها راه سخت تری درپیش دارند چون "اول" باید در ژانر انتخابی خود خوب عمل کن��د و "بعد" بتوانند آن اندیشه را در قالب آن ژانر خوب بیان کنند
که اگر این دو اتفاق درست رخ داد
فرای یک فیلم خوب برای تفریح ، ارزشمند هم میشوند برای فکر و بحث و گفتگو
.
تحلیل در هر چیز برای من زمانی لذت بخش"تر" میشود که متوجه میشم این ویژگی گفته شده در چیزی مخفی باشد
پس تحلیل های من نقد و بررسی نیست
تفسیر و تعبیر است
در واقع برای من ، سرگمی حل یک پازل است
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
⭐️نکته اول : کدام نسخه فیلم ؟⭐️
عوامل سازنده این فیلم به علل واهی دست به مناسب سازی های مختلفی زدند
علت هایی که گاه به گیشه ربط پیدا میکند و گاه به اعتقادات آنان
مثلا از کم کردن بار فحش ها و جنبه های جنسی در فیلم گرفته تا کم کردن بار توهین به مقدسات و مسخره ترین آن ، لزوم داشتن یک پایان امید بخش دهنده
.
برای پی بردن به فهم بهتر این فیلم نسخه سال2000 ! آن کافی است اما بد نیست از اضافات و حذفیات در نسخه های دیگر نیز مطلع باشین ، گویی جنگی بین کارگردان و نویسنده و بازاریاب ها رخ داده بود
.
زمان نسخه سال2000 یا به اصطلاح
Director's cut = 02 : 12 : 21
میباشد
ـ[آخه یعنی 27سال طول کشید تا یه تدوین در شأن و منزلت این فلسفه بیاد بیرون🤦♂️]ـ
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
⭐️ نکته دوم : اسطوره شناسی⭐️
1 ـ
- آشنایی نسبی با مجسمه ی پازوزو لازم میباشد
ـ Pazuzu 𒀭𒅆𒊒𒍪𒍪 ـ
به طور خلاصه پازوزو خودش یک شیطان و شـَر است اما بر ضد شیطان ها و شـَرهای دیگر نیز قیام میکند
بخاطر همین بعضی از انسانها زمانی که به شـَر رقیب پازوزو گرفتار میشوند با یاری خواستن از پازوزو دفع آن شـَر میکنند
2 ـ
ـ گردنآویز Saint Joseph ـ
نوشته روی گردن بند به لاتین است
SANCTE JOSEPH ORA PRO NOBIS
سنت یوسف برای ما دعا کنید
.
یوسف نجار ، شوهر مریم ، پدر عیسی (آن بچه) میباشد
اما مسیحیان میگویند با مریم همبستر نشده است بلکه فقط پدرخوانده عیسی میباشد(وارد این بحث نمیشویم😅)ـ
اما چون چند بار این گردن آویز در فیلم به نمایش درآمد و با توجه به آموزه های مسیحیان برای هدایت میتوان نتیجه گرفت که این دو شی باستانی در فیلم سمبل دو روش متفاوت هدایت است که در ادامه به آن خواهم پرداخت
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
هسته اصلی فیلم:ـ
اندیشهی فلسفی و تربیتی این فیلم در این است که گاهی و شاید در بیشتر موارد بشر با یک شـَر به سوی شـَر زدایی رفته است
که اگر خوب به این موضوع دقت کنید فهم هولناکی در پس آن کمین کرده ترسناک تر و واقعی تر از جن و جنگیری
آنچنان ترسناک و واقعی که میتوان در دنیای امروز ، آنرا به صورت انواع و اقسام مدل های جنگ که بر سرمان سایه انداخته مشاهده و لمس کرد
تا جاییکه حتی برای کودکان هم کارتون پاندا کنگ فو کار چهار بر همین اساس ساخته میشود (قبلا پستی در این رابطه گذاشتهام)ـ
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
چالشی برای شما :ـ
کارگردان فلسفه نجات بر اساس "شـَر بر ضد شـَر" را در این فیلم به چالش کشیده است و نه آنکه تایید یا رد کند
نظر شما در این باره چیست ؟
به عنوان مثال بعد از نمایش فیلم اوپنهایمر طرفداران انداختن و ننداختن بمب اتم چه ها که بهم نگفتن
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
🧩
حال میخواهیم قطعه های پازل این فیلم را درست کنار هم بگذاربم
1️⃣
ردیف اول پازل :ـ
مقدمه و قبل آن
قبل از عنوان بندی فیلم یک طرف دنیا
در غرب شب است ، چراغ خانه ای برای خواب خاموش میشود ، راه رفتن صمیمانه یک زن و مرد در خیابان و سر مجسمه مریم و کات
آغاز فیلم
در لحظه نمایش نام آن "جنگیر" صدای اذان مسلمانها به گوش میرسد ، این طنین اذان همراه است با نمایش صفحه سیاه یی که با خورشید سیاه و سفید روشن میشود تا رنگی شدن آن و نمای دوری از مخروبه های باستانی و ضربات تیشه و کلنگ بر پیکر زمین که بی شباهت نیست به صدای شلاق بر پیکر انسان
و بعد پیدا شدن سر مجسمه پازوزو و آن گردن آویز و خورشید و مسجد
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
چرا چنین شروعی؟
خورشید سیاه و سفید و مخروبه های باستانی نماینده این مطلب است که انواع فلسفه های هدایت بشر به سوی رستگاری ، اندیشه هایی هستند کهن و باستانی که فقط در گذشته متوقف نشدهاند بلکه به نوعی تا طلوع خورشید امروز ما نیز ادامه پیدا کرده است
اما اگر امروزه هم بخواهیم به همان روش های باستانی ( مبتنی بر خشونت ) هدایت کنیم گویی در زمان استاپ کردهایم
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
⭐️ نکته سوم : جامعه شناسی⭐️
از اواسط دهه شصت ، غرب شاهد ظهور جنبش های فکری در جوانانش بود که به هیپی یا شاخه هایی از هیپیگری معروف شده بود که باعث نگرانی مسن تر ها شده بود
در کنار آن چه به ژست و چه واقعی ، در دنیا ، آزادیخواهی و حقوق بشر و برابری و ضد جنگ بودن و ضد خشونت بودن و اینجور چیز ها همگیر شده بود اما رسیدن به این مهم را از راه انواع انقلاب ها که همراه با جنگ و خشونت و عکس آنچه به دنبالش بودند جستجو میکردند
.
این وضع چنان بود که اگر کسی در جهان برای پیگیری خبر های سیاسی و جنگی دنیا ، به خواب عمیقی فرو رفته بود ناچارا با حادثه المیپک مونیخ سال 1972 از این خواب خوش قاعدتا باید بیدار میشد
.
این فیلم در سال 1973 به نمایش در آمد و البته چرایی بودن اذان را خواهم گفت
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
2️⃣
ردیف دوم پازل :ـ
فیلمی داخل فیلم
کارگردان از تکنیک فیلم داخل فیلم چنین بهره میبرد تا بیننده را متوجه این اندیشه کند که چطور کارگردان های دنیا از باورهای پاک مردم ساده اندیش سوءاستفاده میکنند و از آنها مثل یک سیاه لشکر در فیلم هایشان بهره میبرند بدانسان که باورشان بشود که معترضند و اعتراضشان دارد نتیجه میدهد اما در اصل این دنیاگردان ها هستند که با خنده به مقاصد (سا��ت فیلم) خودشان میرسن
ـ[مهمونی و نمود شخصیت واقعی آن کارگردان]ـ
.
فیلم در بـُعد سیاسی ، در این سکانس حداکثر استفاده را میبرد تا پیغام مهم خودش را به آن کارگردان های دنیا بدهد تا بعد بهتر بتواند به دغدغه اصلی خودش که هشدار و تربیت از پایه (نوجوانان) است بپردازد
به عبارتی نسل "زد" آن دوران
.
آنها که میگویند این فیلم ظاهر و باطن در مورد جن و جنگیریست نمیدانم چطور این چند دقیقه فیلم را توجیه میکنند
صحنه ها و دیالوگ های این سکانس را از دست ندهید بسیار هوشمندانه نوشته شده است
از شروعش که سرمایه گذار بسیار جالب به کارگردان تذکر میدهد بدون این سکانس هم میتواند فیلمش را بسازد (همان تنوع نسخه ها) تا شعار ها و حرف های آن زن و در انتها آن جمله که میگوید ، از راه درست باید وارد شد
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
⭐️ نکته چهارم : مولانا میگوید⭐️
ـ[ لیکن چو فرو شود کسی را خورشید
در پیش نهد بجای خورشید چراغ ]ـ
همانطور که متوجه شدید خورشید در فیلم سمبل حقیفت است
که پازوزو مانع از تابش آن شده
و در جامعه امروز چراغ ها جای خورشید را گرفتن
جنگ دو سگ در بیابان همان نبرد دو شـَر را یادآوری میکند
3️⃣
ردیف سوم پازل :ـ
Pazuzu or Saint Joseph
خشونت برضد شهوت یا محبت برضد شهوت
فیلم ساز ما با بخشی از جوانانی در جامعه خود روبرو است که از آزادیخواهی ، هیپیگری را فهم کردهاند
در کنار آن رفتار و ایمان آنان که باید جامعه را هدایت کنند مثل روشنفکران و نخبگان و مذهبیون نیز رو به زوال است و چندان به کار تربیتی که میکنند اعتقادی ندارند
تفسیر من از نگاه های خیره مردم در فیلم همین است
Help me
نگاه های "هلپ می" وارِ از بطن جان برخاسنه این جامعه گرفتار ، به این "قشر"های خاص
اما از طرفی علمی��ن و نخبگان و روشنفکر ها همگی درمانده و مذهبیون هم مثل
دوستِ "کشیش جوان" بهتر میداند بجای موعظه در کلیسا خالی با معیار های آنجا ، پشت پیانو در یک مهمانی شلوغ باشد در حال موعظه دیگران آنهم با معیار های آنها ، در مانده تر
در آخر فیلم هم این کشیش از گرفتن گردنآویز امتناع میکند و به مادر بچه پس میدهد
پایانی که به مذاق مذهبیون که فقط بلدن صورت مسئله را حذف کنند خوش نیآمد و در بعضی نسخ ها حذف شد
.
واضح تر میگویم باطن این فیلم جن و جنگیری نیست این ها استعاره هستند از شهوت و خلاصی از شهوت یا
درست تر آن زوال و خلاصی از آن
اما سوال اصلی این است چه روشی برای خلاصی از جن شهوت (زوال) جواب میدهد
4️⃣
ردیف چهارم پازل :ـ
جنِ شهوت
برای آنکه ما بهتر متوجه این موضوع شویم ، شهوت به معنای عام را کارگردان به معنای خاص آن که جنسی و معمول تر و همگیر تر است ، به تصویر میکشد
که میتوانید نشانه های آن را در فیلم از دیالوگ های شدیدا جنسی تا فرو کردن صلیب در آلت تناسلی و حرکات و تشویق به انجام کارهای جنسی مشاهده کنید
.
صدایی که در نوار ضبط شده به انگلیسی روان اما مخفی شده در فیلم (برعکس)میگوید هیچی نیست (موجود نیست) اما دشمن سرسختش در دل تاریخ مذهبی ها(کشیش) بودند با دو روش مجزا از هم
5️⃣
ردیف پنجم پازل :ـ
جنِ خشونت
فیلم با این پیش زمینه که کشیش جوان قبلا بکسور بوده به خوبی آماده بودن چنین جسم و روحی برای دست زدن به خشونت را آماده سازی میکند
همچنین با پول ندادن به گدا و پیشنهاد بردن مادرش به خانه سالمندان و تحصیلات روانشناسی کشیش جوان ، ذهن منطقی او را به نمایش میگذارد
این کشیش که ماموربت دارد کشیش های متزلزل در ایمان را هدایت کند خودش در حال فروپاشی ایمانیست
به سکانس فوقالعاده گفتگو ی دختر با پدرش در نوار ضبط شده دقت کتید
و انعکاس شبه بینهایت تصویر کشیش در شیشه را بچسبانید به سکانس مکملی که در آن عشای ربانی و گفتگو او با پدر آسمانی هست
تا متوجه کنابه آمیزی از شباهات این دو پدر در ذهن ها شوید
در این فیلم شما هرگز پدر دختر را نخواهید دید
دختر و زن رها شده توسط پدر و عشق ، بشری رها شده را به تصویر میکشد که
دختر کاپیتان هوودی اسب سوار را جایگزین میکند
و مادر به قول خودش پیتزا را به جای عشق
6️⃣
ردیف ششم پازل :ـ
Holy water آب مقدس
و آن گردن آویز Saint Joseph
اینها نمایانگر روشی هستند در هدایت بشر که بر پایه موعظه است
چنین راهی توسط کشیش مسن برای دفع شـَر پیموده میشود اما بعد از تلاش های فراوان به علل خوی بشری به مقصد نمیرسد
Pazuzu روش پازوزویی
کشیش جوان در رویکردی تمام اعیار از نمایش یک خشونت افسارگسیخته بعد از سر دادن یک فحش جنسی با ضربات مشت به جان دخترک میافتد او که با این تکنیگ موفق میشود جن شهوت را دور کند حال خود گرفتار شـَر خطرناک تری میشود که خشونت نام دارد
شـَر خشونت هم میتواند همچون شـَر شهوت آسیب های جبران ناپذیر بزند بلکه بیشتر ، کشیش جوان با فهم این دوراهی هولناک ، تن به خودکشی میسپارد تا بیننده ژرف اندیش را با این سوال روبرو کند که چنین راهکاری چطور میتواند راه نجات باشد ؟
پنجرهای که با خشونت شکسته شده ، موقتا بسته میماند
7️⃣
قطعه آخر : اذان مسلمین
شاید بین ادیان و مرام های منتسب به خدا و خدایان ، اسلام مطرح ترین و معروف ترین دینی باشد در دنیا که امروزه بعضی از طرفداران و مجریان آن قوانین تربیتی و هدایتی را به آن نسبت میدهند که برای ناظرین ، تداعی کننده ی یک خشونت تمام عیار باستانیست که همچون پازوزو جلوی خورشید را گرفته اما این مبلغان اسلام چنین باور دارند که این مدل هدایت تنها راه نجات بشر از انواع شـَر هاست
.
به باور من فیلم با این سکانس آخر و کشاندن صدای اذان به دل خیابان های غرب قصدش اسلام هراسی نبوده بلکه همان که گفتم قصدش تلنگر زدن به تمام آنانی ست که راه نجات را یا در بمب و شلاق جستجو میکنند یا فقط به موعظه و ژست های حقوق بشری اکتفاء کردهاند
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
⭐️نکته آخر : ستوان فیلم دوست⭐️
کارگردان دقیقه هایی را به این ستوان اختصاص داده با آن دیالوگ هایش درمورد فیلم و فیلم دیدن
.
هدف کارگردان بجز کنایه زدن به فیلم دوست های سطحی نگر …ـ
بذارید قضیه را اینجوری برای شما باز کنم
ــ فلانی یه فیلم خوب سراغ دارم برای دیدن و بحث و تبادل نظر
میای باهم ببینیم ؟
ــ اسمش چیه ؟
ــ جنگیر
ــ همون که دختره سرش مچرخه از دهنش مایع سبز میاد بیرون و مثل عنکبوت از پله میاد پایین و از رو تختش پرواز میکنه ؟
ــ خب ، خب آره
ــ دیدمش
ــ نهار چی ، نهار خوردی ؟
ــ نه نخوردم
ــ یه پیتزا فروشی خوب میشناسم ، بریم ؟
ــ آره خوبه ، بزن بریم
.
حال سوال من از شما
آیا فیلم جنگیر را دیدهاید ؟
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
END
.
.
.
#30ahchaleh#na_zzanin#ناظنین#the exorcist#william peter blatty#william friedkin#max von sydow#lee j. cobb#ellen burstyn#Jack MacGowran#jason miller#kitty winn#linda blair#jack nitzsche#the exorcist 1973#جنگیر#جنگیر 1973#شهوت#خشونت#pazuzu#saint joseph#mike oldfield#tubular bells
8 notes
·
View notes
Text
داغ دل ہم کو یاد آنے لگے
لوگ ا��نے دیئے جلانے لگے
کچھ نہ پا کر بھی مطمئن ہیں ہم
عشق میں ہاتھ کیا خزانے لگے
یہی رستہ ہے اب یہی منزل
اب یہیں دل کسی بہانے لگے
خود فریبی سی خود فریبی ہے
پاس کے ڈھول بھی سہانے لگے
اب تو ہوتا ہے ہر قدم پہ گماں
ہم یہ کیسا قدم اٹھانے لگے
اس بدلتے ہوئے زمانے میں
تیرے قصے بھی کچھ پرانے لگے
رخ بدلنے لگا فسانے کا
لوگ محفل سے اٹھ کے جانے لگے
ایک پل میں وہاں سے ہم اٹھے
بیٹھنے میں جہاں زمانے لگے
اپنی قسمت سے ہے مفر کس کو
تیر پر اڑ کے بھی نشانے لگے
ہم تک آئے نہ آئے موسم گل
کچھ پرندے تو چہچہانے لگے
شام کا وقت ہو گیا باقیؔ
بستیوں سے شرار آنے لگے
3 notes
·
View notes
Text
ہواؤں کا رخ تبدیل نئی دہلی کا فضائی آلودگی میں پہلااور لاہور کا دوسرا نمبر
(24 نیوز)فضائی آلودگی انڈیکس پر نئی دہلی پہلے نمبر پر، لاہور دوسرے نمبر پر آ گیا ،ہوا کا رخ تبدیل ہونے پر آلودگی انڈیکس پر دہلی 393، لاہور 280 سکور پر ہے۔ 2 سے ساڑھے 5 کلو میٹر فی گھنٹہ کی رفتار سے ہوا جنوب سے مشرق کی طرف چل رہی ہے۔ بھارتی شہر کولکتہ 189 سکور سے تیسرے، 177 سکور کےساتھ دبئی چوتھے، قاہرہ پانچویں اور ڈھاکہ چھٹے نمبر پر ہے۔ 4 اکتوبر کو لاہور ائیرکوالٹی انڈیکس پر 1194 کے سکور پر تھا،…
0 notes
Text
زندگی میں کامیابی کیلئے صبرکرنا سکیھا ہے،شاہ رخ خان
بالی ووڈ اداکارشاہ رخ خان نےکہا ہے کہ زندگی میں کامیابی کیلئےاپنےخاندان سے صبر کرناسیکھا ہے۔ شاہ رخ خان نےباندرہ کےعلاقے میں اپنی59 ویں سالگرہ کے موقع پرایک تقریب میں پرستاروں سے گفتگوکی اداکار نے اپنےمداحوں کے ساتھ ایک لائیومیں بہت سے سوالات کاجواب دیا۔ شاہ رخ نےکہا کہ وہ آریان خان اور ابرام کےساتھ لڑائی کےدوران بیٹی سہانا خان کی غیر مشروط حمایت کرتے ہیں۔شاہ رخ نےمزاحیہ اندازمیں کہا، بچوں میں…
0 notes
Text
فلم ڈنکی، مزاح کے ساتھ شاہ رخ کی کشش، دوسرے ہاف میں غیرضروری طویل مناظر
راجکمار ہیرانی کی فلموں نے سنیما دیکھنے والوں کے دلوں میں خالصتاً اس کے کرداروں کی بنیاد پر ایک جگہ بنائی ہے۔ وہ ان نایاب ہدایت کاروں میں سے ایک ہیں جو صرف خالص کہانی سنا کر فلم بین کو اپنی طرف کھینچ لیتے ہیں،وہ اونچی آواز میں ڈائیلاگ یا وی ایف ایکس مناظر کا سہارا نہیں لیتے۔ اس کے بجائے، وہ تحریر پر زیادہ توجہ دیتے ہیں اور ان کے کردار کیا کہہ رہے ہیں۔ 5 سال کے وقفے کے بعد، ہیرانی شاہ رخ خان کے…
View On WordPress
0 notes
Text
I’ve written my first poem in an adaptation of the style “piece” or قطعه, I originally wrote this in Persian and the style is prominent in Persian, but translation isn’t my biggest forte, so I gave up on trying to make it sound rhythmic. I post both versions.
The soil is deep warm & cold runs through the veins; the golden face has demanded Saba to caress the low laid.
Body to body, eye to eye, mouth to mouth; the crimson lies in between the knobs.
The dark beauty is asleep sound and deep; wake up, you who crazed for the den.
You who has head with the wind, it’s the noon; wake up dance and make chaos.
The river eyes upon the den; wake up,you longing & colorful heart.
Tulipcheeks have faded away from the blue carousel, wake up, the golden face is walking on the earth.
Beyond the golden faced blue robed beauty, body to body is in chaos.
Pouring wine into the gold tulip unremitting, they hang in and in and splurged.
All one crimson faced; but how does that crimson compare to the crimson of soil?
Make me dance, you ancient; my cruel beloved.
My heart aches for the ever dancing, who is no soil nor golden.
My soil is inside you, take me where you desire.
Home is here, don’t go mad on me you ever wrapping & bent
You sapphire faced who has no body & no den, make me a home from the ever.
I am not of the soil or the golden, take me to the ends of the colorful globe.
Kiss my cheek, the cold from your sapphire ribbons is sweet wine.
I don’t swim you sapphire eyed, pull me where the den is.
My body to body is in harmony with the ever dancing, make me dance you chaotic heart.
My eyes pour on the mirror of the pearls, the white faced is so close, yet so far.
You hard hearted mirror, spare me my heart.
I am unable to see, it’s you whose eyes are lucid.
Take me you dancer, to where lies the depth of my heart.
خاک داغ است و تنان فسرده، صبا به فرمان رخ طلایی انگشتی بر دوزخیان مینوازد.
تن به تن است و فشرده فشرده، سرخ تنیده است در گرهگان.
شام خواب است نرمه نرمه؛ ای سوداگر آشیان، بیدار شو.
نهار است ای سر رفته، بیدار شو و بتاز و برقص.
عین به نهر است آشیانه، بیدار شو ای دل تنگین و رنگین.
ز سپهر رخ بسته است لالگونه، بیدار شو که رخ طلایی بر خاک است.
در آن سوی زر چهره نیل جامه، تن به تن در غوغاست.
مدامی بریزند مدام در زرین لاله، به هم آویختند و ریختند و پاشیدند.
همه یکدست سرخ چهره، اما کو آن سرخی و سرخی خاک؟
مرا به رقص درآی ای دیرینه، ای ناز بی رحم من
جان من دارد سودای مدام رقصانه، که نه خاک است و نه از جنس زر
خاکم در تو آمیخته، ببر مرا آنجا که هوایت است.
همینجاست خانه، بر من نیاشو ای ناز مدام پیچیده و خمیده.
ای لاجورد چهره بی تنه و بی آشیانه، خانه ای برایم بساز از مدام
مرا نه ار خاک است و نه زرینه، ببر مرا به آخرت گوی رنگین
ببوس مرا بر گونه، که سردی از تو سهل باشد.
مرا علم سباحی نیست ای دیرینه لاجوردینه، بکش مرا آنجا که آشیانه است.
تن به تنم افتاده در رقصه، برقصای مرا ای آشوبیانه
چشمم ریخته به رخ ایینه مروارید مهره، سفیدچهره چه نزدیک است و دستان من چه دور
ای سخت دل ایینه،مر لطف کن دل را
که من عاجزم از دیده، تویی که عینانت عیان است
ببر مرا ای رقصای، آنجا که هست جان جانان.
2 notes
·
View notes
Text
شکوۂ غم کا اثر یاد آیا
حسنِ محجوبِ نظر یاد آیا
اشکِ خوناب اثر یاد آیا
لختِ دل لختِ جگر یاد آیا
پاؤں کا ہوش نہ سر یاد آیا
تیرا کوچہ ترا در یاد آیا
ہمدمِ راہِ سفر یاد آیا
سایۂ برگِ شجر یاد آیا
جب بھی دیکھی ہے بدلتی دنیا
ان کا اندازِ نظر یاد آیا
ہچکیاں پھر لگیں آنے رک کر
پھر کوئی بارِ دگر یاد آیا
قصرِ شاہی میں سکوں کیا ملتا
اپنا اجڑا ہوا گھر یاد آیا
ہم نے کھائی تھی جہاں پر ٹھوکر
پھر وہی راہِ گزر یاد آیا
رخ کی سوگند ہے زلفوں کی قسم
تو مجھے شام و سحر یاد آیا
حرم و دیر کا چکر چھوڑا
ہم کو جب آپ کا در یاد آیا
کیوں مبارکؔ نہ ہو من��ل آساں
ہم سفر وقتِ سفر یاد آیا
(مبارک مونگیری)
4 notes
·
View notes