#غیرتی
Explore tagged Tumblr posts
30ahchaleh · 11 months ago
Text
Tumblr media
.
آنکه تربیت میکند ذاتا به سمت خیر قدم بر نمیدارد امر تربیت میتواند در راستای شر و شرارت نیز انجام شود
حجاب اسلامی از دید یک مسلمان معتقد به آن یک واکسن پیشگیری است که باید در کودکی زده شود و تا آن زمان که قانونی و شرعی کودک زیر سایه اوست باید این امر پیگیری شود
تا
بعدها همچون یک بازدارنده نامحسوس عمل کند بگونه‌ای که اگر بخواهد از حجاب اسلامی سرپیچی کند شیرازه روحی او از هم بپاشد و احساس گناه همواره و تا مدت های مدید و گاه تا آخر عمر روی او سایه بی‌اندازد
.
به تجربه میدانیم والدینی که حجاب اسلامی را سرسری و شل بگیرند یا با روش اجبار و جزا کودک خود را با حجاب اسلامی آشنا کنند در این موضوع موفق نمیشوند ، که در مورد دوم قصه‌های تلخی از آن کودکان بزرگ شده شنیده‌ایم
.
اما والدینی که حجاب اسلامی را از کودکی و با روش تشویق و پاداش جلو ببرند و مستمرا پیگیر آن باشند موفق میشوند .
و عملا اینچنین اختیار پوشش را در کودک خود ختنه و برگشت ناپذیر کرده‌اند و کودکانی هم که بنا به اتفاق هایی بعدها پوششی غیر از آنچه با مهربانی آموخته است برگزینند عملا دو پارگی روانی را بدوش خواهند کشید
.
توجه داشته باشید تمام آنچه که گفتم اعم از عذاب و گناه و دو پارگی روحی فقط مخصوص زن ها نیست بلکه مردانی که اینگونه تربیت شده‌اند هم گرفتارش هستند حتی زمانی که ظاهرا سکوت کرده‌اند اما در درون مشکل دارند
.
پس سوال اصلی این است
شاید امروزه پوشش اختیاری (اسلامی) یک استراژدی مناسب برای جنبش انقلابی زن زندگی آزادی باشد
اما فردا و فردا ها چه ؟
آیا حجاب اسلامی همچون ختنه مرد و زن یک عقیم سازی که اگر نگویم برگشت ناپذیر خیلی سخت برگشت پذیر است باید بدانیم که میطلبد رویش دوباره اندیشه کنیم
یا که نه همچون بسیاری از فعل های اخلاقی مثل دزدی نکردن و دروغ نگفتن و تهمت نزدن و غیره باید از کودکی در کوله وجدان کودک جاسازی کنیم ؟
.
مطمئنن این مسئله انتخاب در پوشش برای آن کودک بزرگ شده مقوله‌ای ساده‌‌ای نیست مثل خیلی از انتخاب‌ها ، چراکه یک طرف ترازوی انتخاب بار روانی چون گناه و بی غیرتی ، آموزش داده شده است
.
خلاصه‌ی این سطرها یعنی آنکه این صلاحیت اختیار را باید در گذشته تر ارزیابی کرد
آیا این اختیار را به والدین بدهیم یا ندهیم که چنین تربیت کنند؟
آیا بهتر نیست جامعه و در پیرو آن قانون این مجوز اختیار و جبر در مقوله حجاب اسلامی را قبل تر از آن هنگام که در کوله وجدان کودک گذاشته شود مورد بررسی دوباره قرار بدهد ؟
.
اگر در اصطلاح "پوشش اختیاری" من دقت کرده باشید مخصوصا واژه (اسلامی) را در پرانتز و در پیرو پوشش اختیاری آورده‌ام تا تاکید کنم این قضیه یک بار تربیتی (ایدئولوژی) دارد تا بگویم اینگونه نیست فرد در جامعه با مدلی از پوشش روبرو شده حال مختار است بپوشد یا نپوشد ، نه اینطور نیست بلکه پوششی سالیان سال به او نمیگویم تحمیل بلکه آموزش جهت دار داده شده است و جهت بر پایه خیر و شر بوده و حال روی روان و روح او رسوخ کرده است ، چنین فردی حتی با داشتن اختیار هم مشکل دارد چه مرد و چه زن چنین مدل تربیت هایی
.
به نظر من هر تربیتی که با بار (گناه و ثواب) در کودکی آموزش داده میشود باید امروزه مورد ارزیابی دوباره قرار بگیرد
.
علت استفاده من از این تصویر برای این پست این بود که یک هنرمند آمریکایی در سری پوسترهایی که یکیش مربوط به حجاب هست ، حجاب اسلامی را جزو آزادی های مدنی آمریکا دانسته و خواستار احترام "واقعی" به آن است
بنابراین
همانطور که ملاحظه کردین هدفم از نوشتن این نبود که بگوبم خوب است یا بد است هدفم "با توجه به آنچه گفتم" درخواست ارزیابی مجدد و عمیق تر میباشد
.
13 notes · View notes
sayron · 1 year ago
Text
مامان زهره
مامان زهره الان ۴۰ سالشه. اون و بابا ۲۵ سال پیش یعنی وقتی مامان زهره، ۱۵ سالش بود ازدواج میکنن. مامان زهره در واقع نوه عموی بابا ست. اونا توی یه روستا اطراف خوانسار زندگی میکردن. همون روستایی که اصالت بابا (در واقع ما) از اونجاست. منتها بابا توی تهران بزرگ شده بود و ۱۰ سال از مامان زهره بزرگ تر بود. خلاصه مامان بعد از ازدواج میاد تهران و از خانواده اش دور میشه و مجبور میشه ترک تحصیل کنه چون خیلی زود منو باردار شد!... یعنی با سیکل اومد خونه ی شوهر.
البته مامان زهره بعدا موفق میشه دیپلمش رو بگیره و الان دانشجوی رشته تربیت بدنی هستش. این در حالیه که بابا همون دیپلم رو داره. مامان زهره توی زندگی خیلی سختی کشیده و یادمه بابا خیلی کتکش میزد و اذیتش میکرد.‌ خاطراتی که از بچگیم دارم پره از دعواها و داد و فریاد های بابا سر مامان و کتک های خیلی بدی که به مامان زهره میزد. مدام مامان رو تحقیر میکرد و دهاتی بودنش رو تو سرش میزد. هی بهش میگفت:« دهاتی بی سواد!» و «ضعیفه» صداش میکرد. مثل مردهای قدیمی! بابا کلا خیلی غیرتی بود و مامان رو به شدت محدود میکرد. حتی وقتی میرفت سرکار در رو روی ما می‌بست و تلفن رو هم با خودش میبرد. یه جورایی مامان رو با اسیر اشتباه گرفته بود. هر وقتم خونه بود دنبال بهونه میگشت تا مامان رو کتک بزنه.
اما خب از قدیم گفتن در همیشه روی یه پاشنه نمی‌چرخه! حدود ۱۰ سال پیش بود... که بابا با اصرار عموم برای کار رفت امارات. قرار بود دوتایی توی یه شرکت ساختمانی بزرگ به عنوان سرکارگر مشغول بشن. آنجلا اون موقع ۵ سالش بود. بابا ۶ ماه یکبار میومد خونه. تازه فقط یک هفته می‌تونست بمونه؛ یعنی بیشتر از یک هفته بهش مرخصی نمی‌دادن. مامان با رفتن بابا، یکم بال و پر گرفت. اول دیپلمش رو گرفت. آنجلا رو از همون ۵ سالگی فرستاد کلاس شنا و ژیمناستیک و بعد از ۲ سال بدنسازی و از ۹ سالگی، بوکس و صخره نوردی رو تحت حمایت مامان، شروع کرد. مامان از ۵ سال پیش خودش ورزش رو شروع کرد. آخه وزنش خیلی زیاد شده بود و الان ۳ ساله که بدنسازی میکنه. بدن مامان کاملا نچراله و همراه تغذیه، فقط مکمل مصرف میکنه.
الان دور، دور مامان زهره و آنجلا ست!... الان مامان چند ماهه که نذاشته بابا برگرده دبی!... آخه اون دیگه یه زن عضلانیه!... شبی که بابا از فرودگاه برگشت خونه و مامان رو با بیکینی در حالی که روی کاناپه لم داده بود و سیگار می‌کشید، دید؛ رو هیچ وقت فراموش نمیکنم. چهره بابا رو هیچ وقت فراموش نمیکنم. چنان از دیدن بدن عضلانی مامان زهره وحشت کرده بود که داشت سکته میکرد. آنجلا هیچ دخالتی نکرد اونش��، فقط در خونه رو قفل کرد و کلید رو توی در شکست. بابا سراسیمه دوید ��ه سمت در، اما آنجلا جلوی در ایستاده بود. اونم با بیکینی!... بابا انگار تازه دخترش رو با بیکینی دیده بود. خشکش زد!... آنجلا بهش کلید شکسته رو نشون داد و گفت:« کجا میخوای بری بابایی... تازه اومدی!... بمون عزیزم. 😏» کلید رو گذاشت کف دست بابا و یه تنه محکم بهش زد جوری که نقش بر زمین شد. اومد سمت من آنجلا و کنارم ایستاد و باهم اتفاقاتی که قرار بود بیوفته رو تماشا کردیم.
بابا داشت با در ور میرفت که مثلا بازش کنه. مامان خیلی ریلکس سیگارش رو کشید... آخرش بود که از روی کاناپه بلند شد. به بیکینی لامبادا تنش بود. از اونایی که شورتش با دو تا بند گره خورده، دو طرف پهلو بسته میشه و سوتینش هم بندی بود و بندهاش پشت گردن کلفت مامان زهره و روی عضلات کمرش گره می‌خورد. یه صندل لژ دار هم پاش بود. به بابا گفت:« عزییییزم؟... کجا میخوای بری؟... مگه تازه نیومدی ملوسک؟ 😏» بابا برگشت و با وحشت مامان زهره رو دید که داره با قدم‌های آروم و ریلکس و قدرتمند بهش نزدیک میشه. شروع کرد با تته پته حرف زدن:« زهره!... عزیزم... تو رو خداااا آروم باش!... م م م من یه چیزی بیرون جا گذاشتم... برم بیارمش...» مامان پوزخندی زد و گفت:« ععععه؟!!!... چی جا گذاشتی؟...😏» بابا همینطور به در ور میرفت و دستگیره رو با زور ورزی میکشید. مامان رسید بهش یه اسپانک محکم به کون بابا زد جوری که بابا با صورت خورد به در و گفت:« تو رو خدا زهره!...» مامان سیگار رو گذاشت گوشه لبش، با دست چپش که دست غیر تخصصیشه، دستگیره رو گرفت و چنان کشیدش که کنده شد. پشماااااااااااااااامممم ریخته بود 😱 و بابا از من بدتر... جوری پشماش ریخته بود که چشماش داشت از حدقه بیرون میزد. مامان با پوزخند و کنایه دستگیره شکسته رو آورد بالا و مقابل صورت بابا گرفت و گفت:« اینو میخواستی؟... اینو جا گذاشته بودی ملوسک؟... 😏 بکنمش تو ماتحت اول و آخرت؟...» بابا رنگش پریده و بود و زبونش بند اومده بود. مامان زهره بهش نزدیک تر شد و گفت:« چرا خفه خون گرفتی نفله؟... زر بزن ببینم... 😠» و یدفه با دست راست چنان مشتی زد به سمت راست صورت بابا که سرش محکم خورد به دیوار و نقش بر زمین شد... بهش گفت:« کو اون زبون سی متری ات مرتیکه آشغال؟... » خم شد و دستگیره شکسته رو به زور فرو کرد تو دهن بابا و گفت:« دهنتو باز کن ببینم نفله... بخورش!... مگه همینو نمیخواستی ضعیفه بدبخت؟!!!... » بابا با التماس گفت:« زهره تو رو خداااا... زهره غلط کردم!...» یدفه مامان یه سیلی محکم به بابا زد که دستگیره از توی دهنش پرت شد بیرون و گردنش رو گرفت و گفت:« چیو غلط کردی؟... اینکه ۲۵ سال زندگی منو تلف کردی؟؟؟... آره؟...» با قدرت بازوش گردن بابا رو کشید بالا و گفت:« بلند شو ببینم آشغال!... 😡» سیگار از گوشه لبش برداشت و روی صورت بابا خاموش کرد... صدای فریاد «آاااااااخ...» بابا بلند شد. یدفه مامان داد زد:« خفه شو عوضی!» و جوری با دست چپ سیلی به صورت بابا زد که یک متر پرت شد سمت راست و با صورت خورد زمین. سیلی بود یا مشت؟!!! 🤯
از اون طرف آنجلا هم دستش رو به کون من میمالید. هرچی مانعش میشدم فایده نداشت... خودشم بهم چسبیده بود و داشت منو میمالید.
مامان زهره رفت و دوباره گردن بابا رو گرفت و با گفتن:« کی گفت صدات در بیاد عوضی؟... با اجازه کی داد زدی، هاااااان؟... حالا نشونت میدم دنیا دست کیه!...» بابا رو روی زمین مثل گونی سیب زمینی کشید و آوردش وسط پذیرایی... خون از دهن و دماغ بابا جاری بود. مامان زهره مدام میزد تو سر و صورت بابا... بابا حتی فرصت التماس کردن هم نداشت... بعد کلی کتک و مشت که به بابا زد کشیدش سمت کاناپه نشست روی کاناپه. سر بابا رو گذاشت لای رونهاش و شروع کرد فشار دادن...
مامان زهره اونشب بابا رو لخت کرد و انقدر کتکش زد که بدنش سیاه و کبود شد و چندتا دندون هاشو شکست. از اون روز هر شب الان پنج ماه میگذره... هر شب بساط همینه!... هر شب مامان زهره بابا رو کتک میزنه... گوشیش رو هم جلوی خودش خرد کرد و سیمکارتش رو شکست... یکماه اول هر روز بابا رو توی توالت زندانیش میکرد و میرفت دانشگاه و باشگاه... الان چند ماهه که در خونه رو روش قفل میکنه و با زنجیر بابا رو میبنده توی آشپزخونه تا غذا درست کنه. منم حق ندارم در رو روی بابا باز بذارم. جرأت سرپیچی هم ندارم...دلم برای بابا میسوزه ولی به نظرم، حقشه!
مامان زهره هر شب بابا رو با دیلدو کمری میکنه و کتکش میزنه... جدیدا مامان زهره غذای بابا رو می‌ریزه روی پاهای خودش و وادارش میکنه که با لیس زدن پاهاش، غذا بخوره!
این درحالیه که مامان هنوز خیلی عضلانی نشده!... حتی آنجلا عضلات بیشتری از مامان زهره داره. اما مامان با ورزیده تر شدن و عضلانی تر شدنش انتقامش از بابا رو میخواد تکمیل کنه! من میدونم که منتظره یائسه بشه تا استفاده از استروئید رو شروع کنه... مامان من چند سال دیگه تبدیل به یه غول مؤنث عضلانی میشه 😱
Tumblr media
2K notes · View notes
kiancaraudio · 1 year ago
Text
https://www.drshirinvalizadeh.com/wp-content/uploads/2023/07/دکتر-شیرین-🔷-با-مرد-به-شدت-غیرتی-باید-چی-کار-کرد؟.mp4چند وقت پیش یه جایی بودم یه خانمی با افتخار داشت میگفت که پارتنر من فقط کافی توی خیابان کسی به من چپ نگاه کنه میره یارو رو تیکه و پاره میکنه. به فکر فرو رفتم اصلا داستان غیرت داشتن ینی چی. سلام بر روی ماهتون خوبین شما هم مثل خانم براتون مثال زدم دوست داریم پارتنرتون غیرتی باشه؟ با من همراه باشید.یعنی هر کسی که در زندگی اش پارتنر یا همسرش روی یاد روش تعصب داشته باشه یعنی اون آدم غیرتیه؟ اصلا چقدر باید حساسیت داشته باشیم بر روی ارتباطش با جنس مخالف.به نظر من نه این قدر ما باید طرف مقابل ما نسبت بهش بی تفاوت و بی اهمیت باشیم که او احساس کند برای ما خیلی حائز اهمیت نیست که اگر هر اتفاقی هم در مورد جنس مخالف در ارتباطاتش براش بیفته یا اینکه بیایم انقدر تعصب روی طرف مقابلمان داشته باشیم که اون فرد استقلال فردی و آزادی را ازش بگیریم و تمام مدت محدود اش بکنیم و اسمش را بگذاریم تعصب و عشق. پس میانه رو رفتار کردن در تعصبات هم قشنگه اینکه شما بیای فردی باشد. اهمیت داشته باشد که پارتنرت کجا میره چیکار میکنه با کی ارتباط دارد و در عین حال بهش آزادی عمل بدهید. اجازه بدهید با جنس مخالف ارتباط داشته باشد همکار من اجازه داشته باشه که باهاش تماس بگیره. البته از همه بهتر و مهمتر اینکه حتما با شریک عاطفی بشینیم صحبت کنیم این یه سری تفاهم نامه بین شما و آن فرد خیلی وقت ها آدم ها شکل تعصبات شان با هم فرق میکنه مثل مثال قبلی که خدمتون زدم که همکار مرد خانم تان باهاش تماس بگیرد بعضی از آقایان شاید اصلا فیلتر ایشان نباشند خیلی برایشان مهم نباشد.ولی یه سری از مردم آلارمشونه و دوست ندارند که همکار مرد خانومشون ساعتی که خانم شان در خانه است یا حتی در ساعت کاری باهاشون تماس بگیرند. پس این مرز تعصبات را شما تعیین میکنید و با توافق با طرف مقابلتان برای خودتان مسائل آیتم های مهم یادداشت کنید و پایبند آنان باشید. البته یکی از وظایف اصلی ماست ما انسانها پذیرفتن محدودیت هایی عاقلانه منطقیه یعنی باید در رابطه این اتفاق بیفتد که ما یه سری چارچوب ها و محدودیت ها در ارتباط مان داشته باشیم ولی نه به این معنا که طرف مقابل باید حتما موضعش چیزی باشد و تو موضع خودش بماند. او بگویید هر چیزی که من می گویم باید همین اتفاق بیفتد. این یعنی اینکه.استقلال فردی طرف مقابلش را داره ازش میگیره و بهش اجازه نمی دهد که آنها تصمیم گیرنده باشه تو روابط اجتماعی خودش.یه چارچوب روابط عاطفی مان داشته باشیم اصلا بیانیه بین خودمو طرف مقابل داشته باشیم که بتوانیم چیزهای چارچوب حریم رابطمونه. اینطوری یه آرامش خوبي به طرف مقابل هدیه می کنیم. یک رابطه با کیفیت را بناش رو میزاریم. لیست تهیه کنید بابت تمام محدودیت ها و چارچوب های ارتباطی و در اختیار همدیگر بگذارید و در زمان مناسب و مکان مناسب بشه. باهم صحبت کنید و آنها را به توافق برسید. با هر کدام که به توافق رسیدیم احترام براش بزارید انجامش بدید. مثلا دوست غیر همجنس دوست ندارم ارتباط داشته باشید حتی در حد دوستی، دوست ندارم به غریبه دست بدهید به مرد یا زن غیر هم جنس دست بدهید و یه عالم آیتم های مشابه اینها حتما آنها را لیست کنید این تفاهم مشترک برسیم.خیلی وقتا تو اتاق مشاوره درگیری تنش دوتا آدم چه پارتنر های همدیگر باشند چه زن و شوهری باشن که باهم سال ها دارن زندگی میکنن وقتی بشینن روبروی من تو اتاق مشاوره میبینم هنوز اینا اصلا چارچوب همدیگه رو نمیدونن اصلا خانم نمیدونه که آقای حساس روی یه سری لباس پوشیدن و. مدل لباس پوشیدن همسر یا مرد اصلا اطلاعی ندارد که زنش ناراحت میشه از اینکه اون توی مهمونی با زنان دیگر صحبت می کنند.پس بهتون توصیه میکنم که حتما برای اینکه اوضاع رابطه تان بهتر بشه و کیفیت رابطه تان بالا برود، این کار را انجام بدهید. یه لیست تهیه کنید بشینید با هم به توافق برسید. تا بتونید کیفیت رابطه تان را بالا ببرید.نمایش این ویدئو از یوتوب دکتر ولی زادهآرشیو ویدئو های آموزشی در سایت
0 notes
nima-shahsavarri · 1 year ago
Text
youtube
"رگ غیرت"
کتاب صوتی رزم‌نامه
شعر و کلام نیما شهسواری
متن شعر
شنیدم که مردی بگفتا خلیج عرب
رگ غیرت ایرانیان شد قلمبه همه تک به تک
سرودن دو صد شعر خلیجم ابد فارس فارس
ولیکن نداند که نام از تو ایران بود پارس پارس
ببین قشری آمد بگفتا خزر نام دریای زند
نبود غیرتی و ندارد کسی را گزند
و آری شنیدا زِ دختر از ایران سرا
که ناموسمان در تجاوز سپس جوخه دار
ولیکن نبود او که همشیره ما
نبود همسر و مادر آری نبودا خدا
سپس دیدگان دیده فرزند ایران زمین
ببین شیشه در مقعد و بین به ذبح جوین
نداری تو غیرت بر این جان و بر خلق کین
و ناموس و ملت شده بر فدای تو دین
همه سر به سر شد غلامان محمد امین
و گو ابلها مرگ بر آن عرب تازیان را ببین
و بین عاشقان را به زادان امام
به اسلام دور آن عرب‌ها ملخ‌خوار خام
ببین غرقِ خون و پرستیدن ایرانیان
همه عاشقِ این وطن عشق تن خاریان
همه خلقِ دنیا کَه و کهتر اوغانیان
و ایران که مالک به جان همه بردگان عاشقان
به وهم و به باد و به پیش و بخوان
بدین کهتر از کهتران از فغان
تو ما را بدور از پرستش زمین و به خاک
من عاشق به آزادی جان و جاندار پاک
دسترسی به آثار نیما شهسواری اعم از کتب و اشعار آثار صوتی و تصویری در
وب‌سایت جهان آرمانی، یوتیوب، تلگرام، فیس‌بوک و در برنامه‌های پادکست‌گیر اعم از
گوگل‌پادکست، آمازون موزیک، اپل پادکست، رادیو پابلی��، ناملیک، کست‌باکس و ...
وب‌سایت جهان آرمانی
https://idealistic-world.com
صفحات رسمی نیما شهسواری در شبکه‌های اجتماعی
https://zil.ink/nima_shahsavari
پادکست جهان آرمانی در فضای مجازی
https://zil.ink/Nimashahsavari
پرتال دسترسی به آثار
https://zil.ink/nima.shahsavari
برای دریافت کتاب و دیگر آثار نیما شهسواری از وبسایت رسمی جهان آرمانی دیدن کنید
https://idealistic-world.com
صفحه رسمی اینستاگرام نیما شهسواری
@nima_shahsavarri
#نیماشهسواری
#رزم‌نامه
#کتاب
#کتابیسم
#کتابخوانی
#کتاب_صوتی
#کتاب_گویا
#شعر
#شعر_صوتی
#شعر_اعتراضی
#شعر_سیاسی
#آزادی
#برابری
#برابری_جنسیتی
#نه_به_حجاب_اجباری
0 notes
asharenabir · 2 years ago
Photo
Tumblr media
🥹😔 کو رفیق رازداری! . . گفته بودی درد دل کن گاه با هم صحبتی کو رفیق رازداری! کو دل پر طاقتی؟ شمع وقتی داستانم را شنید آتش گرفت شرح حالم را اگر نشنیده باشی راحتی تا نسیم از شرح عشقم باخبر شد، مست شد غنچه‌ای در باد پرپر شد ولی کو غیرتی؟ گریه می‌کردم که زاهد در قنوتم خیره ماند دور باد از خرمن ایمان عاشق آفتی روزهایم را یکایک دیدم و دیدن نداشت کاش بر آیینه بنشیند غبار حسرتی بس که دامان بهاران گل ‌به‌ گل پژمرده شد باغبان دیگر به فروردین ندارد رغبتی من کجا و جرأت بوسیدن لب‌های تو آبرویم را خریدی عاقبت با تهمتی‌ . . . . #اشعار_ناب #رفیق #بهار #فاضل_نظری #فاضل‌نظری #مولوی #سعدی #حافظ #بیت_ناب #بوسه #تک_بیت #شاه_بیت #درد_دل #غزل_عاشقانه #شعر_فارسی #fazelnazari #poem https://www.instagram.com/p/CpxVcMlq8Li/?igshid=NGJjMDIxMWI=
0 notes
sayron · 1 year ago
Text
طلا (۴)
طلای ناز و خوشگل من عاشق عکس گرفتن و آتلیه رفتنه... با اینکه همتا هنوز سه سالشم نشده ولی ۶ تا آلبوم ایتالیایی داره. یعنی سالی سه بار! خودشم سالی چند بار برای جیب من نقشه میکشید و با بهانه های مختلف منو میکشوند آتلیه واسه عکاسی! از تم اسپورت گرفته تا باغ و سالگرد ازدواج و... حالا که عضله روی بدنش نشسته اما دیگه همه چیز در اختیار کامل طلاست! اون دیگه زیاد آتلیه نمیره و با عکاسای حرفه ای که توی اینستا فعالیت دارن کار میکنه. بیشتر تمایل به گرفتن عکس هایی داره قدرت، ابهت و حجم خیره کننده عضلاتش رو نشون بده. بعضی از این عکاس ها آتلیه هم دارن و برای گرفتن عکس یا دیدن نمونه کارهای بیشتر ازشون، طلا رو به آتلیه دعوت میکنن. خب امکان نداره که طلا منو با خودش نبره. چه تصمیم داشته باشه من توی عکسا باشم چه نباشم، باید باهاش برم. یادمه بهار امسال یه آتلیه تخصصی عکسهای ورزشی و بدنسازی پیدا کرده بود. اونا در واقع آتلیه شون کنار یه باشگاه بدنسازی بود و باشگاه رو در مواقع خاص تبدیل کرده بودن به آتلیه تخصصی با کلی دستگاه و وزنه. یادمه طلا واسه دیدن نمونه کارها منو با خودش نبرد اما برای روز عکاسی باید در اختیارش میبودم. من بعد از غروب رفتم سالن آرایشی، دنبال طلا. آخه اون یه آرایش خاص برای آتلیه انجام داده بود. وقتی از اتلیه اومد بیرون با دیدن هیبت و پوشش اون، کیرم مثل سنگ شد. طلا هیچی تنش نبود، به جز یه بیکینی لامبادای سرهمی و روش چادر سرش کرده بود تا کسی حساس نشه. ولی در حالی که در رو باز کرد و قدم اول رو با کفش پاشنه دار شیشه ایش گذاشت بیرون از در، نسیم بهاری چادرش رو مثل پرچم به احتزاز در آورد و من بدن پشم ریزونش رو دیدم. به قدری خوشگل شده بود که دهن من از بهت و حیرت خشک شد. نوک سینه هاش از زیر سوتین خودنمایی میکرد. چادرش که خیلی ساده روی دوشش انداخته بود مثل شنل پست سرش تکون میخورد و من ناخود آگاه با خودم گفتم، اون خود سوپر وومنه! لبخندی زد و اومد سوار ماشین شد. با هر قدم عضلات چهارسر و سینه هاش میلرزید. خلاصه وقتی وارد دفتر آتلیه شدیم همه با دیدن اندام طلا، مبهوت شدن. عکاس ارشد مجموعه که خودش یه مرد جوون بدنساز بود وحشت کرده بود از حجم عضلات طلا. کیرشم که راس شده بود. طلا خیلی با وقار و محکم قدم بر میداشت و همه در برابرش احساس حقارت میکردن. وقتی وارد استودیو یا همون باشگاه شدیم طلا شنل سیاه رو از رو دوشش برداشت و داد دست من. من دستش رو بوسیدم و وقتی سرمو بلند کردم دیدم عکاس و بقیه خشکشون زده از دیدن بدن طلا. اون شب عکسای خیلی خوبی از طلا گرفتن که پشم هر مردی با دیدنشون فر میخوره. به جرات میگم که آب عکاس هم اومد. کلا طلا خیلی با پسره حال کرده بود و کم‌کم باهاش شوخی میکرد و میخندید. اونم خیلی بدن طلا رو لمس میکرد و من از این بابت یکم ناراحت شدم. اما اینجور وقتا اگه طلا متوجه ناراحتی من بشه تازه بدتر میکنه و منو به شدت تحقیر میکنه. انگار قرار نبود آخر ماجرا باشه! پسره اومد نزدیک طلا و باهاش خیلی اروم صحبت میکرد. طلا لبخند میزد. نگاه ها و لبخندهای سکسی بینشون رد و بدل شد و فاصله صورت هاشون کمتر و کمتر شد و یدفه لبهاشون رفت توی هم. من یهو آشفته شدم و از جام بلند شدم که یهو طلا لب پسره رو ول کرد و جوری بهم نگاه کرد خودمو از ترس خیس کردم. بعدش همونطور که به من نگاه میکرد با پسره پچ پچ میکرد. من بدنم یخ کرد. چون این نگاه طلا، یعنی داره واسه من نقشه میکشه. یهو طلا صدام زد و من شروع کردم به لرزیدن. به امر طلا من کاملا لخت شدم و قسمت دوم عکاسی به همراه بدن نحیف من انجام شد. اما در چه حالی! در حال لیسیدن بدن و عضلات طلا. لای پاهاش، زیر بغلش، کشاله هاش، در حالت سجده و لیسیدن انگشتای پاش و در نهایت عکسهای نود کاملی که با باز کردن بیکینی طلا گرفته شد. من در حال مکیدن کص طلا، لای پاهاش و اون با انواع و اقسام پوز ها و فیگورهای پشم ریز. طلا دوباره متوجه غیرتی شدن من شده بود و هرچه بیشتر تحقیرم میکرد. اون شب تا صبح ما توی آتلیه بودیم و من شاهد سکس همسر عضلانی خودم با اون پسر عکاس بودم. تحقیر نهایی وقتی بود که من بلاجبار آب پسره رو از روی سیکس پک طلا با زبون و لیس زدن خوردم.
Julia fory
Tumblr media
216 notes · View notes
ebrahimsabbagh · 5 years ago
Video
غیرت یعنی حواست به کمربندت باشه . . . . . . . #غیرت #غیرتی #مردانه #کلیپ #دلنوشته #زن #زناشویی #ازدواج #جامعه #لایک_یادت_نره #فالوکن #عشقولانه #زندگی_موفق #زنان #رفیق #مشتی #پهلوان #دوست #زورخانه #تفکر #دختر #ذهن #حق #حقوق #مشاوره #پسر #خانواده (at Mashhad, Iran) https://www.instagram.com/p/B1D4ErqnPRy/?igshid=x6vm6nhg6pn4
1 note · View note
khatesevvom · 5 years ago
Photo
Tumblr media
غیرت چیست؟ از کجا آمده؟ چه دلیلی دارد؟ . تعریف غیرت با چیزهای دیگری که فرض می کنیم کمی متفاوت است. در اینجا می خواهیم به ریشه شناسی غیرت و شکل تاریخی آن بپردازیم. . تعریف غیرت: در اینجا قصد نداریم که به معنی لغوی غیرت بپردازیم زیرا این معنی نیز با توجه به تفکر انسان ساخته شده است. اگر بخواهیم بصورت دقیق به غیرت نگاه کنیم، این پدیده را می توان بصورت زیر تعریف کرد: «عملکرد جنس نر برای حفظ جنس ماده. این پدیده در انسانها به صورت دوسویه است، یعنی مرد همیشه مانع دسترسی سایر مردان به همسرش و یا دسترسی همسرش به سایر مردها می شود. همچنین زن نیز همیشه مانع دسترسی مرد به سایر زنها یا سایر زنها به شوهرش می شود.» . مبدأ غیرت: با توجه به تعریف فوق، به راحتی غیرت را در تمام موجودات زنده می توانیم مشاهده کنیم. حتی بزها و میش ها هم برای کسب و حفظ ماده ها با یکدیگر درگیر می شوند و می جنگند. و انسان را نیز می توان در حلقه ی تکامل دید. انسان در موضوع غیرت از سایر موجودات مستثنی نیست. . دلیل غیرت: غیرت را مشخصا می توان با غریزه جنسی در ارتباط دانست. همانطور که می دانیم، مهمترین دلیل درگیری های موجودات زنده بر سر تصاحب یا حفظ ماده ها است. در طول تاریخ حیات، همیشه نر های قوی تر با ماده ها جفتگیری کرده اند و اینگونه بوده است که همیشه قوی ترین ژن به نسل بعد منتقل شده است و این موضوع باعث تکامل موجودات زنده شده است. . . اما در چهارچوب غیرت، تنها موضوعی که بین انسان و سایر موجودات باعث تفاوت می شود فقط یک چیز است. لابد فکر می کنید که این وجه تمایز باید عقل باشد اما اشتباه می کنید. تفاوت بین انسان و حیوان در «دل» است. انسان بعد از آنکه دل بدهد، کارهای عجیبی می کند. گاهی دلیل غیرت «دل» است. ممکن است شخصی کودکانه بگوید: «می دانم که بهتر ��ز من هم وجود دارد. اما لعنتی! من دلم را به تو دادم! نکند که با کسی بهتر از من همبازی شوی! نکند فراموشم کنی! من می ترسم...» و اینگونه است که غیرتی می شود. گاهی ممکن است که انسان از سر ترس، غیرتی شود و کارهای عجیبی بکند. ممکن است او را در پوشش و آرایش و صحبت محدود کند. درک کنید! می ترسد... . . . . #غیرت #غیرتی #متعصب #ناموسی #ناموس_پرست #دعوا_ناموسی #دلیل_غیرت #ترس_و_غیرت #غیرت_و_ترس #لعنتی #نگرانی #ترس #بیمناکی #غیرتپرست #غیور #تفاوت_انسان_و_حیوان #غیرت_حیوانی #بردگی_جنسی #انسان_شناسی #تکامل #داروین #غیرت_چیست (at یزد/yazd) https://www.instagram.com/p/BhTwijWDLom/?igshid=wyytbgmz3yok
0 notes
therealmehikikomori · 3 years ago
Text
لُنگارا پَن
۱. بے حیائی ، لچّا پن ، بے غیرتی ، شہدا پن ، غنڈا پن. ۲. آوارگی ، بدمعاشی ، بے شرمی.
0 notes
lhoomanl · 3 years ago
Photo
Tumblr media
‏‎🟡 [...] با احمد کَس فرستاد که مرا از پرده بخواه، احمد اجابت نکرد. دیگربار کَس فرستاد که «ای احمد! من تو را مردانه‌تر ازین پنداشتم که راه‌بر باشی نه راه‌زن. مرا به حق راهبر باش.» ‌ 🟠 احمد کَس فرستاد و از پدر بخواست. پدر به حکمِ تبرک به او داد دختر را. فاطمه* تَرکِ شغلِ دنیا بگفت و به حکمِ عُزلَت با احمد بیارامید تا احمد را قصدِ زیارتِ بایزید افتاد. فاطمه با وی برفت. ‌ 🔴 چون پیشِ بایزید اندر آمدند، فاطمه نقاب از روی برداشت و با شیخ بایزید سخن گستاخ* می‌گفت. احمد از آن متغیّر شد و غیرتی بر دلش مستولی شد. گفت: ″ای فاطمه این چه گستاخی بود با بایزید؟″ فاطمه گفت: «از آن که تو محرمِ طبیعتِ منی و بایزید محرمِ طریقتِ من. از تو به هوا رسَم و از او به خدا. و دلیلِ سخن این است که او از صحبتِ من* بی‌نیاز است و تو به من محتاج.» ‌ 🟢 و پیوسته بایزید با فاطمه گستاخ بودی تا روزی بایزید را چشم بر دستِ فاطمه افتاد که حنا بسته بود. گفت: ″یا فاطمه! حنا بسته‌ای از برای چه؟″ گفت: «یا بایزید تا این غایت تو دست و حنای من ندیدی ما را با تو انبساط بود. اکنون که چشمت بر این افتاد صحبتِ ما حرام شد.» [...] ‌ 🟣 بایزید گفت: ″از خدای تعالی درخواستم تا زنان را بر چشمِ من چو #دیوار گردانَد و بر چشمِ من یکسان گردانیده است.″ چون کسی چنین بُوَد او کجا زن بینَد [...] ‌ 🔵 این فاطمه در فتوّت چنان بود تا لاجرم بایزید گفت: ″هرکه خواهد که تا مردی بینَد پنهان در لباسِ زنان، گو در فاطمه نِگَ��.″ ‌ ذکر احمد خُضرُویه (درگذشتهٔ ۱۴۱ه‍ـ.ش/762م) برگرفته از: #تذکرةالاولیا #عطار (زادهٔ ۵۲۵ه‍ـ.ش/1146م) تصحیح #محمدرضا_شفیعی_کدکنی #نشر_سخن چاپ پنجم، ۱۳۹۸، ۲ جلدی، جلد ۱، ص۳۵۶. ‌ * فاطمه دختر امیر بلخ از خاندانی دارا بود که به خاطر شوهرش، زندگی درویشانه را برگزید. به گفتهٔ ابونعیم، فاطمه مهریه خویش را در این قرار داد که بایزید عقد ازدواج ایشان را ببندد. وقتی از نزد بایزید بیرون می‌آمدند احمد از بایزید وصیتی طلب کرد و بایزید به احمد گفت: ″جوانمردی را از همسرِ خویش بیاموز.″ (تلخیصی از توضیح کدکنی) * گستاخ: بی‌پرده، بی‌پروا، تند، نترس ‌* صحبت: هم‌نشینی ‌ ۲۳ #فروردین ۱۴۰۱ / ۱۰ #رمضان ۱۴۴۳ ‌ #فاطمه #احمد #احمد_خضرویه #پرده #راهبر #راهزن #بایزید #بایزید_بسطامی #تذکرةالاولیاء #نقاب #حجاب #غیرت #خدا #حنا #زنان #زن #مردستیزی #مردانگی #جوانمردی #فتوت #عطار_نیشابوری #ازدواج #نکاح‎‏ https://www.instagram.com/p/CcQnu0oj_xW/?igshid=NGJjMDIxMWI=
2 notes · View notes
wordsinpersian · 4 years ago
Text
بی‌غیرتی
Transcription: bi-ġeyrati
Meaning: cuckold
8 notes · View notes
zubair-1-deo1 · 3 years ago
Text
سعودی عرب کے وزارتِ مذہبی امور کی جانب سے جماعت تبلیغ پر لگاںٔی گںٔی پابندیوں اور الزامات پر زیادہ کچھ نہیں بس مرحوم مولانا ظفر علی خان صاحب کا ایک شعر، ایک لفظ کی تبدیلی کے ساتھ آپ کی نظر کرتا ��وں تھوڑی وضاحت کے ساتھ۔
_*سعودی¹* کے فتوؤں کا سستا ہے بھاؤ_
_ملتے ہیں کوڑی کے اب تین تین_
_خدا نے یہ کہہ کر ان کو ڈھیل دی_
_*واملی لہم ان کیدی متین²*_
★ 1) اصل شعر میں لفظ بریلی استعمال ہوا ہے اسکی وجہ مولوی احمد رضا خان صاحب کا قلم تھا جس نے نا جانے کتنے ہی اہل اسلام کو داںٔرہِ اسلام سے خارج کیا اپنی‌ سطحی اور بھدی عقل و فہم کی بنیاد پر، حالیہ حماقت پر میں نے اسکی جگہ نںٔی فتویٰ فیکٹری سعودی لکھ دیا، کہ وہاں کے وہ سرکاری اور غیر سرکاری نام نہاد شیوخ جو در حقیقت ریال کے آگے اپنی عقلوں اور تحقیق کے صلاحیتوں کو آگ لگا چکے ہیں یا پھر بے غیرتی کے لال رومالوں کو اپنے سروں پر اس انداز سے باندھ رکھا ہے کہ نا تو حق دیکھ سکتے ہیں نا سن سکتے ہیں اور نا ہی حق بول سکتے ہیں۔ میں حیران ہوں کہ تحقیق کو انہوں نے اپنے طریقہ کار سے حذف کر دیا یا پھر لفظِ تحقیق کے ساتھ بھونڈا مذاق کر دیا اور حقیقت سے پرے صرف الزامات کی ریت پر محل تعمیر کردیا۔
★ *2) واملی لہم ان کیدی متین* ﴿۱۸۳﴾ سورہ الأعراف
*ترجمہ:* اور میں ان کو ڈھیل دیتا ہوں، یقین جانو کہ میری خفیہ تدبیر بڑی مضبوط ہے۔
*تفسیر:* یہ ان لوگوں کے لئے خطرے کی گھنٹی ہے جو مسلسل نافرمانی کئے جارہے ہوں اور پھر بھی دنیا کے عیش و عشرت سے لطف اندوز ہورہے ہوں، اور جنہیں کبھی یہ خیال بھی نہ آتا ہو کہ انہیں کسی دن اللہ تعالیٰ کے سامنے پیش ہونا ہے، کیونکہ ایسی نافرمانیوں اور ایسی غفلت کے ساتھ جو دنیوی عیش و عشرت میسر آتی ہے تو وہ اللہ تعالیٰ کی طرف سے ڈھیل ہوتی ہے جس کو قرآن کریم نے استدراج کا نام دیا ہے، ایک وقت آتا ہے کہ ایسا شخص اچانک پکڑلیا جاتا ہے کبھی تو یہ پکڑ دنیا میں ہوجاتی ہے اور اگر ایسا نہ ہوئی تو آخرت میں تو ہونی ہی ہونی ہے۔
تفسیر- آسان ترجمہ قرآن از حضرت مفتی محمد تقی عثمانی صاحب
_تحریر شیخ زبیر
Tumblr media
6 notes · View notes
my-urdu-soul · 4 years ago
Text
غزل دل  کی  فطرت  سمجھ  سے  باہر  ہے سب سے نفرت سمجھ  سے   باہر  ہے 
ایک   صورت   سمجھ   میں   آتی  ہے ایک  صورت    سمجھ   سے   باہر   ہے
تو   میسر      ہے       اور     پاس  نہیں یہ   سہولت  سمجھ    سے    باہر   ہے
مانا    بے     تاب     ہے   صدائے  عشق اتنی   شدت    سمجھ   سے   باہر   ہے
گھر    بنانے     کو   عمر   بھر   کے   لیے گھر  سے   ہجرت  سمجھ سے   باہر ہے
یہ     بتاؤ      ملے     گا    کیا     ہم   کو سوکھی   محنت  سمجھ سے  باہر   ہے
یار  کوشش    نہ    کر    سمجھنے   کی یار        عورت    سمجھ    سے  باہر  ہے
پوری    پڑتی     نہیں     کما    کر   بھی اپنی    غربت    سمجھ   سے  باہر    ہے
میوے    کافر     کو  مومنوں  کو  خواب تیری   قدرت   سمجھ    سے   باہر   ہے
خیر   تو    ہے   نہ   ہوش    میں   تو   ہو اتنی  عزت    سمجھ     سے     باہر   ہے
پیٹ    بھرتا    ہے      دل     نہیں   بھرتا یہ   ضرورت    سمجھ    سے    باہر   ہے
آپ   تو    میرے     کچھ     نہیں    لگتے پھر  یہ  شربت   سمجھ   سے   باہر   ہے  
روز            بیزارگی          محبت     سے روز    رغبت     سمجھ     سے   باہر   ہے
سب   سے   بے  غیرتی  سے   پیش   آنا خود    پہ   غیرت  سمجھ  سے  باہر  ہے
پہلے         مصروفیات     کا     غم    تھا   اب    یہ   فرصت  سمجھ  سے  باہر  ہے
بھائی    شے    تو    پسند      ہے     لیکن بھائی    قیمت    سمجھ   سے   باہر  ہے
میں     امانت     سے    کام    کرتا   ہوں پھر     خیانت     سمجھ   سے  باہر   ہے
اک   نہ   اک   دن   تو   جان  جائے  گی سو     حفاظت   سمجھ  سے   باہر   ہے
کام      کرنا        نہیں    تو    کرنے   کی تھوڑی   مہلت   سمجھ  سے  باہر  ہے
عمر   بھر  خوں   پسینہ  حاصل  موت یہ     تجارت      سمجھ   سے  باہر  ہے
جتنے    بھی  ڈوب   لو    سمندر  میں تھی  حقیقت   سمجھ  سے   باہر   ہے
جانا     وہ     بھی    بنا       بتائے  کلیم رسم  رخصت   سمجھ   سے   باہر  ہے
- شہزادہ کلیم یونس
12 notes · View notes
iranmusic · 3 years ago
Text
دانلود آهنگ جدید مهریار به نام گزینه ها
دانلود آهنگ مهریار گزینه ها
در این ساعت همراه شما هستیم با آهنگ جدید و شنیدنی “همه گزینه ها رو میزه برات” با صدای مهریار با دو کیفیت اصلی 320 و 128 همراه با تکست و پخش آنلاین در گیسو موزیک
Download New Music By Mehryar / Gozineha From GisoMusic
شاعر و آهنگساز: مهریار
متن آهنگ گزینه ها مهریار
// تنظیم کننده اثر: اشکان محمدیان //
|──── ♫♩♪♩♫ ────| هَمه گزینه ها رو میزه بَرات اگه دِلت نَخواد با ما راه بیاد بی تو میمیره این دِل … ──── رَفتم از عِشقمون هَر وَری هِی میگفت که مَنم ببری هِی میگفت که دِلمو نشکنی هِی بترکی ای دل … ──── تو که بَلدی منو شیکری نرو میخندی دِلم میلرزه تو که غیرتی میشی هَمه جا رو مَن هَمین به دنیا می ارزه … ──── حالی داره اون چشات ، نَدیدم مِثلش بیاد دور نشی ازَم زیاد ، که والا میمیرَم بَرات حالی داره اون چشات ، نَدیدم مِثلش بیاد دور نشی ازَم زیاد ، که والا میمیرَم بَرات
چشامو بسته بودم ، عاشقی دل خسته بودم یهو اومدی تو قلبم ، نمیشه رو دست تو اومد ──── تو که بَلدی منو شیکری نرو میخندی دِلم میلرزه تو که غیرتی میشی هَمه جا رو مَن هَمین به دنیا می ارزه … ──── حالی داره اون چشات ، نَدیدم مِثلش بیاد دور نشی ازَم زیاد ، که والا میمیرَم بَرات حالی داره اون چشات ، نَدیدم مِثلش بیاد دور نشی ازَم زیاد ، که والا میمیرَم بَرات ──── محمدرضا حیاتی : ” برای همه ملت ایران گزینه های سعادت و سلامتی و شادکامی و بهروزی را آرزومندیم “ |──── ♫♩♪♩♫ ────|
مهریار گزینه ها
1 note · View note
hj173 · 5 years ago
Video
برگی از دفتر خاطرات جهان پهلوان تختی • • #انسانیت_را_فراموش_نکنیم #جوانمردی #جوانمرد #مردم #غیرتی #انسانیت_بهترین_دین_است #انسانیت #جوانمردي #انسانیت_زیباست #جوانمردى #مرد #عشق #انسانیت_زنده_است #تهران #مردونه #مردانه #شرف #باغیرت #انسانیت_مهربانیست #جوانمردانه #غیرت_ملی #ایرانی #غیرت_ایرانی #مردم_ایران #ایران #جوانمردان #انسانیت_آرزوست #انسانیتم_آرزوست #غیرت #hj173 (at Iran) https://www.instagram.com/p/B_uXRjvACC-/?igshid=90hvu44cb921
0 notes
risingpakistan · 6 years ago
Text
’’عورت آزادی مارچ‘‘ کے نام پر گھناؤنا کھیل بے نقاب
’’عورت آزادی مارچ‘‘ کے نام پر 8 مارچ کو پاکستان کے چند بڑے شہروں میں جو کچھ ہوا اُس کا خواتین کے حقوق کے ساتھ تو کیا تعلق ہونا تھا لیکن بے شرمی، بے غیرتی اور فحاشی کے فروغ سے تعلق ضرور تھا۔ سوشل میڈیا کے ذریعے اس ’’عورت آزادی مارچ‘‘ میں شریک مظاہرین کے ہاتھوں میں موجود پوسٹرز پر درج نعروں کو پڑھ کر بہت سوں کا سر شرم سے جھک گیا کہ یہ کن حقوق اور کیسی آزادی کی مہم چلائی جا رہی ہے۔ چند سال پہلے ’’میرا جسم میری مرضی‘‘ کا نعرہ دینے والی یہ مہم گندگی کی اس حد تک پہنچ چکی ہے کہ اس بار درج نعروں میں کئی ایسے بھی تھے جو اس قدر فحش ہیں کہ ان کو کالم میں لکھا بھی نہیں جا سکتا۔
کچھ پوسٹرز میں تو گندگی کو واضح کرنے کے لیے کچھ نقوش بھی کھینچے گئے تھے، ان کا بھی میں یہاں ذکر تک نہیں کر سکتا۔ ’’میں آوارہ، میں بدچلن‘‘، ’’ناچ میری بلبل، تجھے کوئی کچھ نہیں کہے گا‘‘، ’’اکیلی، آوارہ، آزاد‘‘، ’’لو! بیٹھ گئی صحیح سے‘‘، ’’عورت بچہ پیدا کرنے کی مشین نہیں‘‘، ’’اگر دوپٹہ اتنا ہی پسند ہے تو آنکھوں پہ باندھ لو‘‘، ’’گھٹیا مرد سے آزادی، سر درد سے آزادی‘‘ یہ وہ چند ایک نعرے تھے جو میں یہاں قارئین کے سامنے پیش کر سکتا ہوں۔ عورت آزادی مارچ کے نام پر جو کچھ ہوا اُس نے نہ صرف پاکستان میں رہنے والوں کی اکثریت کو پریشان کر دیا بلکہ بہت سے ماڈرن اور لبرلز تک کو حیران کر دیا کہ یہ کس قسم کی آزادی کی باتیں کی جا رہی ہیں اور کیسے حقوق مانگے جا رہے ہیں۔
اسلام کے نام پر قائم ہونے والے ملک میں حکومت کی طرف سے ایسے مظاہروں کی اجازت دینا سمجھ سے بالاتر ہے لیکن اس بے شرمی اور بے غیرتی کے مظاہرے نے کم از کم پاکستان کے عوام کی آنکھیں کھول دیں اور اُنہیں بتا دیا کہ عورت کے حقوق اور آزادیٔ نسواں کے نام پر ایک ایسا مذموم کھیل کھیلا جا رہا ہے جس کی نہ تو ہمارے دین میں کوئی جگہ ہے اور نہ ہی ہمارے معاشرتی اقدار اس بے شرمی کی اجازت دیتے ہیں۔ مظاہرے میں شریک ایک شخص نے تو یہاں تک کہا کہ خواتین کے مسائل اس وقت تک حل نہیں ہو سکتے جب تک’’نکاح‘‘ کو ختم نہیں کیا جاتا۔ خواتین کے ساتھ ہونے والی ناانصافی اور ظلم کے خاتمے کے لیے ہمیں نکاح ختم کرنا چاہئے۔
اس طرح کے ’’افکار‘‘ سے سب کو پتا چل گیا کہ اس شو کا مقصد ہمارے دینی و معاشرتی اقدار اور فیملی سسٹم کو تباہ و برباد کرنا ہے۔ ٹی وی چینلز اور اخبارات نے اس مارچ کو کافی کوریج دی اور سراہا بھی لیکن افسوس کہ عمومی طور پر اُس بے شرمی اور بے غیرتی کا ذکر تک نہ کیا جس بارے سوشل میڈیا میں بہت بات ہو رہی ہے اور سخت اعتراضات اٹھائے جا رہے ہیں۔ البتہ میڈیا سے تعلق رکھنے والے کئی افراد نے اس بارے اپنے اعتراضات سوشل میڈیا پہ ضرور شیئر کیے۔ میڈیا سے تعلق رکھنے والی چند خواتین نے اس نام نہاد عورت کی آزادی کو کچھ اس طرح مسترد کیا کہ ایک صحافی جویریہ صدیقی نے اپنے ٹویٹر پیغام میں لکھا ’’میں عورت ہوں اور مجھے اپنے مذہب، تہذیب اور ثقافت سے باہر آزادی درکار نہیں‘‘۔
ایک اور خاتوں صحافی عفت حسن رضوی نے ایک بلاگ (Pakistan 24.tv) جس کا عنوان ’’کیا واقعی آج ماں بہن ایک ہو گئیں؟‘‘ تھا، کا یہ حصہ ٹویٹ کیا ’’بعض پوسٹرز میں مردوں کو براہ راست ’کچن میں چھریاں‘ موجود ہونے کی دھمکی دی گئی، جبکہ کچھ پوسٹرز میں مردوں کو ان کے اعضائے مخصوصہ کا طعنہ بھی دیا گیا۔ نئی بحث یہ ہے کہ آیا ایسے نعروں سے عورت حقوق کاز کو فائدہ ہوا یا نقصان؟‘‘ ایک اور بلاگ humsub.com.pk، جسے عمومی طور پر لبرلز کی Voice سمجھا جاتا ہے، میں صوفیہ کاشف صاحبہ نے ’’آزادی مارچ، عورت اور حقوق‘‘ میں کچھ یوں لکھا ’’سو وہی ہوا جس کا ڈر تھا۔ عورت کا عالمی دن ایک کلنک کے ٹیکے کی طرح سب عورتوں کے منہ پر لگا دیا گیا۔
ایک ایسے گھٹیا اور بھونڈے طریقے سے منانے والوں نے منایا، دکھانے والوں نے دکھایا اور تبصرے کرنے والوں نے تبصرے کیے کہ اب سال بھر جو بھی عورت عورتوں کے حقوق کی بات کرے گی اس کے نام کے ساتھ اِسی دن کی لعنت پڑے گی۔ سارا سال ان نعروں کے ساتھ عورتوں کے استحصال کو تقویت دی جاتی رہے گی۔ ’میرا جسم میری مرضی‘، ’لو بیٹھ گئی‘، ’ماں بہن‘ جیسے فقرے سارا سال ہمارے چہروں پر تھپڑوں کی طرح پڑتے رہیں گے۔ نہ فیکٹری میں کام کرنے والی عورت کی تنخواہ میں اضافہ ہوا، نہ مزدور عورتوں کو روک کر کھانا پیش کیا گیا.
نہ کسی دفتر، کسی ادارے میں اس دن کے احترام میں ایک ڈے کیئر قائم کیا گیا، نہ کسی باپ بھائی نے بیٹیوں میں وراثت تقسیم کی، نہ بیٹیوں کو چند سال اور تعلیم کی اجازت دی گئی، نہ کسی بہن بیٹی سے منگنی یا شادی کرتے وقت اس کی رِضا پوچھی گئی، نہ کسی کے سر سے تہمت اتاری گئی اور نہ ہی کسی کا الزام جھوٹا قرار پایا، بس ایک عالمی دن منایا گیا اور پاکستان کی پسی ہوئی عورت کی عزت کو مزید روند ڈالا گیا۔ اتنے بڑے ملک کے ایک چوک پر کسی مہنگے ادارے میں پڑھنے والی، لاکھوں کی فیسیں دے کر انگلش سیکھنے والی جینز پہنے خواتین نے ایک چھوٹی سی ریلی نکالی، چار پانچ بے ہودہ قسم کے سلوگنز لکھے اور عورت کے لیے اٹھائی گئی ہر آواز کا گلا گھونٹ دیا...‘‘
میری ذاتی رائے میں اس شو کے ذریعے عورت آزادی مارچ کے منتظمین کا اصل ایجنڈا ضرور بے نقاب ہوا جس کے سامنے نہ صرف بند باندھنے کی ضرورت ہے بلکہ حکومت، پارلیمنٹ، عدلیہ اور میڈیا کی یہ ذمہ داری ہے کہ عورت کے نام پر کسی بیرونی سازش کو یہاں کامیاب نہ ہونے دیں۔ اپنی خامیوں کو دور کرنے کے لیے جہاں ایک طرف معاشرے کی تربیت کی ضرورت ہے تو وہیں دوسری طرف اسلامی تعلیمات کے مطابق خواتین کو اُن کے حقوق دلانے کے لیے تمام ممکنہ اقدامات کیے جانے چاہئیں۔ ہمیں مغربی ایجنڈے پر کام کرنے والوں سے ہوشیار رہنا ہو گا جن کا اصل مقصد عورت کا نام استعمال کر کے یہاں فحاشی، عریانیت اور بے راہ روی کو فروغ دینا ہے۔
انصار عباسی
بشکریہ روزنامہ جنگ
1 note · View note