#شعر فارسی
Explore tagged Tumblr posts
c002a7134 · 6 months ago
Text
youtube
✿ بِذكر المصطفى تَحيا القلوبُ
بِذكر المصطفى تَحيا القلوبُ
وَتُغْ��َفَرُ الخطايا وَالذُّنوبُ
وَأَرْجُو أن أعِيشَ به سعيداً
وَأَلقاهُ وَليس عَلَيَّ حُوبُ
نبيٌّ كامل الأوصافِ تَمَّتْ
محاسِنُه فقيل له الحبيبُ
يُفَرِّجُ ذِكْرُهُ الكُرُباتِ عنا
إذا نَزَلَتْ ب��احَتِنا الكُروبُ
مدائحُه تَزيدُ القَلْبَ شَوْقاً
إليه كأنها حَلْيٌ وَطيبُ
وَأَذْكُرُهُ وَلَيْلُ الخَطْبِ داجٍ
عَلَيَّ فَتَنْجَلِي عني الخُطوبُ
↪ https://www.youtube.com/shorts/yetJENpmI9c
10 notes · View notes
wordsofayellowiris · 11 months ago
Text
Your dress blowing in the wind is a war flag
A call to arms,
to the battleground of your hold
Maryam Asady
پیراهنت در باد پرچم جنگی است
که مرا به میدان ِ تنت میخواند…
مریم اسدی
5 notes · View notes
gooshe · 1 year ago
Text
جمعه ۲۸۶؛ فکر کنم براشون بجای عکس خورشید، تو آخرین ارتباطی که داشتم، اشتباهی عکس تورو فرستادم
تو همچنان در آسایشگاهی. وجود تو برای جامعه، «مضر» تشخیص داده‌شده و من فکر می‌کنم باید آش نذر آن جامعه‌ای کرد که تو برایش مُضر باشی. امروز در گرمای ظهر تیرماه، از نردبان بالا رفتم و از خورشید برایت عکس گرفتم. عکسی واقعی از خورشید در حُجره‌اش در ظهر پنجشنبه، ۲۹ تیرماه ۱۴۰۲ خورشیدی. اینجا در صفحه سوهو، ناسا روزانه عکسی از خورشید و لک و پیس صورتش، منتشر می‌کند. عکس ناسا در سایت سوهو که لکه‌های…
Tumblr media
View On WordPress
1 note · View note
faryadblog · 2 years ago
Text
Tumblr media
یار ما هرگز نیازارد دل اغیار را گل سراسر آتشست، اما نسوزد خار را
دیگر از بی طاقتی خواهم گریبان چاک زد چند پوشم سینه ریش و دل افگار را؟
بر من آزرده رحمی کن، خدا را، ای طبیب مرهمی نه، کز دلم بیرون برد آزار را
باغ حسنت تازه شد از دیده گریان من چشم من آب دگر داد آن گل رخسار را
روز هجر از خاطرم اندیشه وصلت نرفت آرزوی صحت از دل کی رود بیمار را؟
حال خود گفتی: بگو، بسیار و اندک هرچه هست صبر اندک را بگویم، یا غم بسیار را؟
دیدن دیدار جانان دولتی باشد عظیم از خدا خواهد هلالی دولت دیدار را   هلالی جغتایی
3 notes · View notes
xuxanov · 21 hours ago
Text
▪️
آن یکِ ایلچی
از اینجای پرواز پروانه که،
از اینجای ساعت یازده صبح و هو‌ا به نظر،
از اینجای خودم .
از آنجا نمی‌شود دیگر!
▫️
این دومِ ابدی
سلام و آبی‌ها،
سلام و موسیقی‌ها،
سلام و آسمان‌ها.
- لطفا‌ها برایت از اِی!
▫️
‏آن چهارِ مگرگ��
‏- خوو خانُف
‏نی میش از اینجاجاها
‏نی میش از آنجاجاها
‏- آغوشتان جخ!
▫️
آن پنجِ منگولی
ازبرگشتم
ازتوو خوو
از از هیچ!
- گُذنَشتیم..
▫️
-
Tumblr media
0 notes
mrgoatapps · 1 year ago
Text
قدم قدم رو به فتح کره ماه
جای سوزن انداختن نی در انبار کاه
مرا ز دور دست ها گر بنگری
گویا بنظر برسد که کوچک بینی
گر بیاد آری مثل هایی در اینباره
زندگی را از دست ندهی به یکباره
تفکر و اختیار ترکیب مکمل باشد
همین دو عامل نیروی پیش ران عقل باشد
بهترین انتخاب با تناسب ترین تفکر
کار راحت تر شود در کنار اختیار
عمل گر بدون اختیار صورت گیرد
مشکلات درونی به بیرون نشر شود
طیف قوی به روزنه ایجاد شده شد روان
چه خوب گر سیاست نمیشد قاطی دین
آتیشی که روز هاست نابود کرده جنگل
ریشه دارد در نبود عاملی در بدن چو عقل
0 notes
tafakkor · 1 year ago
Text
فارسی نویسی
فارسی نویسی فارسی خوانی 
.. 
در یک ویدیو کلیپ در فیسبوک داشت پند های مولانا را بیان می کرد
و حدود آخرهای ویدیو چند شعر از مولانا خواند:
دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ …
دانی که پس از مرگ چه باقی ماند 
دانی را خیلی کوتاه خواند که معنی شعر را بیان نمی کرد
دااانی فقط در «ااا» را کشیده و گفت و بقیه را کوتاه. 
در صورتی که «داانی ی ی» می بایستی گفته می شد که معنی
«آیا میدانی» را به ذهن می رساند. 
باز آ باز آ هر آنچه هستی باز آ
گر کافر و «گـُبرُ» و بت پرستی باز آ.
یعنی «گــَبر» را «گــُبر» خواندن، اشتباهی است که
آنکه برای نخستین بار می خواند، در نوشتار فارسی پیش می آید چون 
از قبل شناسائی با«گــَبر» و کلمه «گــَبر» ندارد آن را
درست نمی خواند.
از مرگ چه اندیشی، چون جان بقا داری
باید جان ِ بقا بگوید ولی بعد از جان، مکث می کند. 
در گور کجا » گــَـنجی ، چون نور خدا داری.
گوینده گـَـنجی می گوید که درست اش «گــُـنجی» هست
که یعنی در گور جا نمی گیری، در گور نمی گـُنجی،
چون نور خدا داری – درگور نمی گــُنجی ، جانمی شوی
که غلط خواند که یعنی در گور گــَنجی نیست. . گوینده با نیت خوب و به خاطر اطلاع رسانی ، سفرهائی از مولوی می خواند
گوینده فارسی زبان است ولی از فلسفه و معلومات عمومی زیاد بهره ندارد و
این مشکل فارسی خواندن، بایستی رفع و رجوع شود که آنکه نوشته ای را
می نویسد به تواند درست به نویسد و آن که می خواند، بتواند به منظوری
که نویسنده دارد، درست بخواند. 
شاید بایستی دو سه حرف که صداها را مشخص می کند از همین حروف الفبا
برای صداهای « اَ » و « اِ » و « ا ُ» تعیین کنیم که بتوان منظور را درست
بیان کرد و خواننده بتواند درست بخواند.
بعضی ها در نوشته ها علامت «ء» را برای « اِ » یا «عه» استفاده میکنند
و باید حتمن تکلیف صداها را در حروف فارسی مشخص کرد. در کلمه « اتاق » حرف الف را « اُ »
در کلمه « اداره » حرف الف را « اِ »
در کلمه « اسب » و « ادب » حرف الف را « اَ » می خوانیم.  
و این خواندن از روی حروف الفبا گرفته نمی شود و حروف الفباء
آن را نشان نمی دهد و فقط با تصویر خوانی امکان دارد که این کلمه ها
را درست بخوانیم، یعنی قبلن درست آن را چند بار شنیده ایم و یاد گرفته ایم
که آن حرف را در این شکل نوشته یا در این کلمه، « اَ » یا « اُ »
و یا « اِ » بخوانیم، و این نقص و کمبود برای
خط و نوشته های فارسی هست که باید برطرف شود.
تا چه زمانی می خواهیم شانه ها را بالا بیاندازیم؟
..
سوز
۱۴ خرداد ۲۵۸۲  شاهی – ۱۴۰۲ هجری
04.06.2023
1 note · View note
humansofnewyork · 1 year ago
Photo
Tumblr media
(14/54) “We began in darkness. Three hundred years after the Battle of Nahavand. The invaders had plundered the country. Caravans of riches were leaving day and night. There was a huge push to break our unity, to erase our identity, to make us forget ourselves. And whenever a conqueror tries to destroy a people, they begin with the language. Scholars were murdered. Books were burned. Entire libraries were razed to the ground. Whenever words were found, they were destroyed. A knight gathered all the texts that remained. And Ferdowsi stepped forward to weave them into a poem. In the prologue of Shahnameh he writes: ‘I am building a castle of words. That no wind or rain will destroy!’ Ferdowsi attempted to use only the purest form of Persian. He wanted to preserve the entirety of our language. All of our words. But it wasn’t just our language that he was trying to save, it was our story. Our wisdom. Our soul. Who we were. Ferdowsi drew from many different sources when writing Shahnameh. But one of the most important was The Avesta. The holiest book in ancient Iran. It included many of our oldest stories, from before the written word. In the heart of the book, away from the edges, safe from the sands of time, were the oldest words of Iran: the seventeen hymns of Zoroaster. They were three thousand years old. And they’re in the form of a poem. They tell the story of a battle between two great spirits: Ahura Mazda and Ahriman. Good and Evil. Light and Dark. Since the beginning of time these two spirits have been locked in a battle for the soul of the world. And every person must participate. There can be no spectators. There is always a choice to be made. Light or Dark. Good or Evil. 𝘕𝘦𝘦𝘬𝘪 or 𝘉𝘢𝘥𝘪. It’s a simple choice. But in that choice is an escape from destiny. A promise that the book is not yet written. There is still a role for us to play.”
 در تاریکی آغاز شد. سیسد سال پس از جنگ نهاوند غارتگران دارایی‌های سرزمین ما را به تاراج برده بودند. کاروان‌های انباشته از زر و گوهر روز و شب خارج می‌شدند. کارزار فراگیری برای از میان بردن هویت ایرانی به راه انداخته بودند. از زبان‌مان آغاز کردند. هر گاه فاتحی کمر به نابودی ملتی ببندد، بخواهد هویت آنها را از بین ببرد، بخواهد اتحاد آنها را بشکند، بخواهد آنها را از خود بیگانه کند، از زبان می‌آغازد. زبان آوند فرهنگمان است. نگهدارنده‌ی تمامی گذشته‌مان است. چسبی‌ست که ما را در کنار هم نگه می‌دارد. دانشمندان کشته شدند. کتاب‌ها سوزانده شدند. تمامی کتابخانه‌ها با خاک یکسان شدند. هر گاه نوشته‌هایی یافت می‌شد، نابود می‌کردند. فردوسی می‌نویسد که پهلوانی همه‌‌ی نوشته‌های بازمانده را گرد‌ آورد. سپس فردوسی پذیرفت تا همه را به شعر برگرداند. او چنین سرود: پی افکندم از نظم کاخی بلند / که از باد و باران نیابد گزند! فردوسی کوشید که از ناب‌ترین واژگان فارسی استفاده کند. می‌خواست یکپارچگی زبان‌مان را پاس دارد. ولی این تنها واژگان‌مان نبودند که در تلاش پاسداری از آن بود، بلکه داستانهای‌مان نیز بود. جان و روان و شناسه‌ی ما. آنچه که بودیم. در نوشتن شاهن��مه، فردوسی از منابع گوناگون بسیاری بهره ‌برد. برجسته‌ترین آنها اوستا بود. کتاب سپنتای ایران. دربرگیرنده‌ی کهن‌ترین داستانهای‌مان از دوردست روزگار. در دل کتاب، دور از متن‌های حاشیه‌ای، در امان از گردباد زمانه، کهن‌ترین واژگان ‌‌و سخنان و نوشته‌های ایران گنجانده شده بود: هفده گاتای زرتشت. با قدمتی سه‌هزارساله که به شعر نوشته شده‌اند. داستان نبرد میان دو نیروی بزرگ را روایت می‌کند: اهورا مزدا و اهریمن. نیکی و بدی. روشنایی و تاریکی. از ازل، این دو نیرو در نبردی همیشگی برای جان جهان بوده‌اند. همه می‌بایست در آن نبرد شرکت کنند. هیچ تماشاگری وجود ندارد. چرا که هر انسانی باید انتخاب کند. همیشه گزینه‌ای وجود دارد. گزینه‌ی ساده‌ای‌ست: روشنایی یا تاریکی. نیکی یا بدی. ولی در آن گزینش، گریزی از سرنوشت وجود دارد. نویدی‌ست نانوشته. که در آن کارسازیم
153 notes · View notes
30ahchaleh · 4 months ago
Text
Tumblr media
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
چشم هایش را باز کرد و خودش را در جزیره تنها یافت
به افق چشم دوخت و تا چشم توان دیدن داشت آب بود و آب
نامه را در بطری ، نهان کرد و داد به موج دریا
.
چشم هایش را باز کرد و خودش را در گیتی تنها یافت
به آسمان نگاه کرد و تا علم توان دیدن داشت فضازمان بود و فضازمان
پیام را در لوح ، ذخیره کرد و راهی با یک فضا پیما
.
چشم هایش را باز کرد و خودش را در جمع تنها یافت
به درون نظاره کرد و تا ذات توان دیدن داشت هو بود و هو
طلب را در دل ، آه کرد و سپرد به دعا
.
چشم هایش را باز کرد و خودش را در اتاق تنها یافت
به مونیتور خیره شد و تا اینترنت توان دیدن داشت محتوا بود و محتوا
سوژه را در فایل ، جاساز کرد و در شبکه اجتماعی رها
.
چشم هایش را باز کرد و خودش را در … ـ
.
END
Tumblr media
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
پ،ن : در رابطه با عکس اول
قدیم ندیما یک دسته کارت فال حافظ داشتیم که روی آن نقاشی های استاد محمد تجویدی بود و پشت آن شعر های حافظ
هر سال به بهانه شب یلدا ، دور هم جمع میشدیم و پدر فال حافظ میگرفت
یادش و یادشون بخیر
کودک بودم و شیطون و بی‌عقل بیشتر از آنکه توجه‌ام به باطن شعر ها باشد به ظاهر کارت ها بود😅😈🤪ـ
در رابطه با عکس دوم
لوح طلایی ویجر ناسا که درون آن اطلاعاتی به صورت صدا و تصویر و متن از زمین و موجودات آن ذخیره شده است تا شاید به وسیله ی یک حیات فرا زمینی پیدا شود از ایران فقط پیام صوتی به زبان فارسی با عبارت «درود بر ساکنان ماورای آسمانها» موجود است البته لوحی که من گذاشتم حاوی صوتی متفاوت از ایران میباشد😝📀🎶ـ
.
.
.
2 notes · View notes
n97-02 · 8 months ago
Text
Tumblr media
Persian Poetry is a treasure trove of beauty and wisdom, with its rich history and dating back centuries. From the passionate verses of Hafez to the mystical musings of Rumi, Persian poetry captures the essence of love, longing, and spirituality in a way that transcends language barriers. If you want to learn more about the types of Persian poetry, go to the link below. Just use the Google Translate tool to read and enjoy this article in whatever language you speak.
2 notes · View notes
c002a7134 · 7 months ago
Text
youtube
✿ رباه .. في رحلة الإيمان 🕋
سعيتُ ولم أركب إليك النواجيا
وجئتك يا رباه رَجلان حافيا
يُسابقني قلبي إليك وخاطري
مغذا إليك السير هيمان صاديا
فزعتُ إلى مولاي أطرق بابهُ
وأستصرخ الرحمن أن يفتحنْ ليا
فهل يفتح المولى لمثلي بابهُ !
وقد جئته صفرًا من البِرِّ عاريا
وهل يقبل الديّان مني رجعةً !
وبي من كبير الإثم والذنب ما بيا
وهل يغسل الأوضار صبُّ مدامعٍ !
وقد كنّ سودن السنين الخواليا
أتيتُ إلى الرحمن أطلب عفوه
وقائمة الأوزار ملأى كما هيا
علمتُ بأن الله يقبل عبدهُ
إذا جاء توابًا، وقد جئتُ ساعيا
منيبًا إلى ربي ليقبل توبتي
وقد قيل لي: لا يطرد الله آتيا
كلمات : د. فاضل بن صالح السامرائي
↪ https://youtu.be/v34TFtX2j7c
12 notes · View notes
aminafzalpour · 9 hours ago
Text
«خودکشی ادبی» شاعر
«بسمه‌تعالی»
به قلم دکتر #محمد_رضا_سنگری
در هیچ عصر و زمانی به‌اندازه روزگار ما تکاپو در شکستن نظام‌ها و ساختارهای شعری صورت نپذیرفته است پس از عصر نیما و جهان‌بینی ویژه شعری او و تغییر قالب و درون‌مایه، ده‌ها جریان شعری را شاهد و ناظر بوده‌ایم شعر سپید، شعر حجم، موج نو، شعر حرکت، شعر ناب و ... از آن جمله‌اند. این جریان‌ها هر چند کوتاه و گذرا اما گواه تکانه‌هایی است که در پی فرو ریزاندن دیوارهای بستر گذشته و طرحی نو در افکندن است، روشن است که بسیاری از این پویه‌ها به سبب گسست از گذشته، نشناختن واقعیت‌های زبانی و ادبی فارسی، نداشتن ژرفای لازم، ناکام ماندند و افول کردند. اگر شاعر ذائقه نسلی را نشناسد و روح زبان و فرهنگ را ادراک نکرده و نزیسته باشد به نوعی «خودکشی ادبی» دست زده است.
در انبوه این پس و پیش کرده‌ها – به قول ایرج میرزا- بارقه‌هایی از تحوّلات و حادثه‌هایی امیدبخش نیز دیده می‌شود که اگر ملاحظات پیش‌گفته و درنگ‌ها و تَاملات و مطالعات ژرف همراه آن‌ها باشد راه‌هایی تازه در شعر گشوده خواهد شد.
طراشعر «امین افضل‌پور» یا طراحی شعر یا نوعی نگاره شعر، گشودن پنجره‌ای نو یا حضور در افقی تازه است که تلفیق شعر با تصویر، ظرفیتی تازه می‌آفریند و «فراخنایی جدید» به شعر می‌بخشد. هرچند در خوانش شعر، ناگزیر باید تصویر برگرفته از حروف و واژگان را همراه شعر کرد تا جهان ذهنی شعر یا تلفیق صوت و واژه و تصویر را بهتر ادراک کرد.
این راه نوگشوده برای بالندگی و رسیدن به موقعیتی تثبیت شده، راهی طولانی قرار دارد که تمرین و مداومت و ممارست و صیقل دادن و گذراندن از صافی نقد، چشم‌انداز روشن‌تری را فراروی آن قرار خواهد داد. خوشبختانه مقالات قابل اعتنایی در نقد، تکمیل و نشان دادن ابعاد این‌گونه شعر منتشر شده است. اگر جز مراعات‌نظیر که تکیه‌گاه عمده شاعر ارجمند آقای «امین افضل‌پور» است همه‌ ظرفیت‌های استعاری، مجازی، کنایی، اسطوره‌ای و نمادین در معرض تجربه قرار گیرند، شاید اتفاقی متمایز را در آینده‌ی شعر بتوان مشاهده و نظاره کرد.
دکتر #محمد_رضا_سنگری
1403/9/12
روزنامه صدای ملت
چهارشنبه ۵ دی ۱۴۰۳
۲۳ جمادی الثانی ۱۴۴۶
۲۵ دسامبر ۲۰۲۴
سال بیست و یکم-شماره ۲۶۸۰
Tumblr media
0 notes
maryam1369 · 14 hours ago
Text
فروغ فرخزاد: شاعری که مرزهای شعر معاصر فارسی را جابه‌جا کرد
فروغ فرخزاد یکی از چهره‌های برجسته و تاثیرگذار در تاریخ ادبیات ایران است. شاعری که با آثار خود نه تنها در حوزه شعر، بلکه در عرصه فرهنگ و هنر ایران، تحولی بزرگ ایجاد کرد. او که در ۲۳ دی ۱۳۱۳ در تهران به دنیا آمد، به عنوان یکی از نمادهای مقاومت زنان ایرانی در برابر محدودیت‌های اجتماعی و فرهنگی شناخته می‌شود. اشعار او از عمق احساسات انسانی و دغدغه‌های اجتماعی سخن می‌گوید و همین ویژگی‌ها سبب شد که او به یک شاعر جهانی تبدیل شود. در این مقاله به بررسی زندگی، آثار و تاثیرات فروغ فرخزاد بر ادبیات معاصر فارسی خواهیم پرداخت.
Tumblr media
شروع مسیر شاعری
در زندگی نامه فروغ فرخزاد می‌خوانیم که او در یک خانواده فرهنگی و هنری رشد کرد و از دوران کودکی به ادبیات و هنر علاقه داشت. نخستین اشعار او در دوران نوجوانی آغاز شد و در ۱۹ سالگی نخستین مجموعه شعر خود با نام "اسیر" را منتشر کرد. این مجموعه شعر که به شدت تحت تاثیر احساسات و عواطف شخصی فرخزاد بود، در همان ابتدا توجه مخاطبان را جلب کرد. در این مرحله، شعرهای فروغ با نگاهی عمیق به خود و جهان اطرافش نوشته می‌شد و او در تلاش بود تا زبان جدیدی برای بیان احساسات پیچیده و درونی خود بیابد.
تحولی در شعر فارسی
فروغ فرخزاد با آثارش مرزهای شعر کلاسیک فارسی را جابه‌جا کرد. در زمانی که بسیاری از شاعران ایرانی همچنان به شیوه‌های سنتی و قالب‌های کلاسیک شعر فارسی پایبند بودند، فروغ تصمیم گرفت تا از این محدودیت‌ها فراتر برود و زبانی نو و صریح برای بیان افکار و احساسات خود بیابد. او در اشعار خود به مسائلی چون عشق، آزادی، زنانگی، درد و رنج‌های فردی و اجتماعی پرداخته است. این ویژگی‌ها سبب شد تا اشعار فروغ به شدت شخصی و در عین حال اجتماعی باشند. در اشعار او، جهانی از حس و تفکر به تصویر کشیده می‌شد که مخاطب را به تفکر وادار می‌کرد.
یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های اشعار فروغ این بود که او به دغدغ��‌های زنانگی و هویت زنانه در جامعه ایران پرداخته و از منظر یک زن به موضوعات اجتماعی و فردی نگاه می‌کرد. اشعار او به رغم درد و رنج‌های زندگی، سرشار از زیبایی و نیروی زندگی هستند.
شعر و سینما: دو جهان متفاوت اما هم‌راستا
در کنار شاعری، فروغ فرخزاد در زمینه سینما نیز فعالیت داشت. او به عنوان یکی از پیشگامان سینمای مستند ایران، چندین فیلم کوتاه ساخت که در آن‌ها به مسائل اجتماعی و انسانی پرداخته بود. فروغ در سینما نیز همانند شعرش به دنبال ابراز احساسات خود بود و توانست در این عرصه نیز موفقیت‌هایی را به دست آورد. برخی از آثار سینمایی او عبارتند از: "خانه سیاه است" که یکی از مهم‌ترین مستندهای تاریخ سینمای ایران به شمار می‌رود.
فروغ فرخزاد و جایگاه زنان در شعر
یکی از مهم‌ترین دستاوردهای فروغ فرخزاد در عرصه ادبیات فارسی، تغییر نگرش به جایگاه زنان در جامعه و به ویژه در شعر بود. او توانست در اشعار خود، تصاویری صادقانه و بی‌پرده از زندگی زنانه را به نمایش بگذارد. در حالی که در آن دوران، بسیاری از شاعران زن در قالب‌های معمول شعر فارسی می‌نوشتند، فروغ توانست به زبان شخصی و منحصر به فرد خود بپردازد و مرزهای شعر زنانه را از آنچه که در گذشته رایج بود، گسترش دهد.
او در شعرهایش از روابط شخصی و اجتماعی خود می‌گوید، از لحظات تنهایی و عشق‌های ناکام، از جستجوی آزادی و از شکستن بندهای اجتماعی که زنان را محدود می‌کردند. اشعار او همچنان به عنوان یک منبع الهام‌بخش برای زنان و دختران ایرانی به شمار می‌آید.
مرگ نابهنگام و میراث ادبی فروغ فرخزاد
فروغ فرخزاد در ۱۳۴۵، تنها ۳۲ سال داشت که در یک حادثه رانندگی جان خود را از دست داد. مرگ نابهنگام او، شوک بزرگی به دنیای ادبیات فارسی وارد کرد. با این حال، میراث او همچنان زنده است. اشعار او هنوز در دل‌های مردم ایران و در بسیاری از کشورهای جهان جای دارد و بسیاری از شاعران و هنرمندان از او الهام گرفته‌اند. آثار فروغ فرخزاد به ویژه در زمینه شکستن تابوها و گشودن درهای جدید در شعر فارسی، همواره مورد ستایش قرار می‌گیرند.
نتیجه‌گیری
فروغ فرخزاد نه تنها به عنوان شاعری بزرگ در تاریخ ادبیات فارسی شناخته می‌شود، بلکه به عنوان نمادی از جسارت، آزادی و صداقت در برابر محدودیت‌های اجتماعی و فرهنگی در ایران مطرح است. او با آثارش توانست به بسیاری از پرسش‌ها و دغدغه‌های انسانی پاسخ دهد و در عین حال نگاه جدیدی به زنانگی و هویت زنانه در ادبیات فارسی بیاورد. هرچند که عمر کوتاهی داشت، اما این شاعر بزرگ توانست در همین مدت کوتاه تاثیر عمیقی بر ادبیات فارسی و فرهنگ ایران بگذارد. آثار او همچنان در نسل‌های مختلف محبوب است و الهام‌بخش شاعران و هنرمندان جهان است.
0 notes
notdoni · 1 month ago
Text
نت پیانو همین امشب میمیرم نسخه فارسی Bu Aksam Ölürüm
نت پیانو همین امشب میمیرم نسخه فارسی Bu Aksam Ölürüm
نت دونی , نت پیانو , نت متوسط پیانو , نت پیانو مورات ککیلی , notdoni , نت های پیانو مورات ککیلی , نت های پیانو , پیانو , مورات ککیلی , نت مورات ککیلی , نت های مورات ککیلی , نت های آرش مافی , نت های متوسط پیانو , نت پیانو متوسط
پیش نمایش نت پیانو همین امشب میمیرم نسخه فارسی Bu Aksam Ölürüm
Tumblr media
نت پیانو همین امشب میمیرم نسخه فارسی Bu Aksam Ölürüm
دانلود نت پیانو همین امشب میمیرم نسخه فارسی Bu Aksam Ölürüm
خرید نت پیانو همین امشب میمیرم نسخه فارسی Bu Aksam Ölürüm
جهت خرید نت پیانو همین امشب میمیرم نسخه فارسی Bu Aksam Ölürüm روی لینک زیر کلیک کنید
نت پیانو همین امشب میمیرم نسخه فارسی Bu Aksam Ölürüm
Bu Aksam Ölürüm - همین امشب میمیرم یک ترانه ترکی هست که با شعر فارسی (همین امشب از غصه ها میمیرم) بازخوانی شده.
نت پیانو بو آکشام اولوروم – مرات کیکیلی
تنظیم برای پیانو » آرش مافی
همین امشب از غصه ها می میرم
انتقام خودمو ، از دوتامون می گیرم
دیگه از دست توام کاری بر نمیاد ، باید آروم بگیرم
مثل نور یه شهاب کوچیک ، رد می شم از تو چشات
باز دوباره می افتم از چشات ، بی صدا می میرم
به خوابت نمیام ، کابوست نمی شم
تو شب های سیاه ، فانوست نمی شم
دیگه از دست توام کاری بر نمیاد ، باید آروم بگیرم
همین امشب از غصه ها می میرم
انتقام خودمو ، از دوتامون می گیرم
نت پیانو بو آکشام اولوروم Bu Aksam Ölürüm
کلمات کلیدی : نت دونی , نت پیانو , نت متوسط پیانو , نت پیانو مورات ککیلی , notdoni , نت های پیانو مورات ککیلی , نت های پیانو , پیانو , مورات ککیلی , نت مورات ککیلی , نت های مورات ککیلی , نت های آرش مافی , نت های متوسط پیانو , نت پیانو متوسط
0 notes
faryadblog · 2 years ago
Photo
Tumblr media
مژده بده، مژده بده، یار پسندید مرا سایه ی او گشتم و او برد به خورشید مرا 
جان دل و دیده منم، گریه ی خندیده منم یار پسندیده منم، یار پسندید مرا
کعبه منم، قبله منم، سوی من آرید نماز کان صنم قبله نما خم شد و بوسید مرا
پرتو دیدار خوشش تافته در دیده ی من آینه در آینه شد، دیدمش ودید مرا 
آینه خورشید شود پیش رخ روشن او  تاب نظر خواه و ببین کاینه تابید مرا
گوهر گم بوده نگر تافته بر فرق ملک گوهری خوب نظر آمد و سنجید مرا
نور چو فواره زند بوسه بر این باره زند رشک سلیمان نگر و غیرت جمشید مرا
هر سحر از کاخ کرم چون که فرو می نگرم بانگ لک الحمد رسد از مه و ناهید مرا
چون سر زلفش نکشم سر ز هوای رخ او باش که صد صبح دمد زین شب امید مرا
پرتو بی پیرهنم، جان رها کرده تنم تا نشوم سایه ی خود باز نبینید مرا
هوشنگ ابتهاج
1 note · View note
elplaga · 2 months ago
Video
youtube
تمام حروف الفبای فارسی در سه بیت شعر باصدای پارسا کمالی
0 notes