#خودت
Explore tagged Tumblr posts
Photo
❣️#دوست #قدرتمند ، به #خودت ، #باورت و #زندگیت ، #عشق بورز...#سن و #سالت #مشکل نیست، #زمان نمی تواند #بلور #اصل را #کدر کند ، مگر آنکه #تو پیوسته #برق انداختن آن را از #یاد بُرده باشی ... برای #خود #دعا کن که #آرام باشی ، #صبور باشی ، #مهم نیست که #زلزله ی #زندگی ات چند #ریشتر بود ، مهم این است که دوباره از #نو بسازی : زندگیت ، باورت و خودت را. #شاد باش و پُر از #انرژی_مثبت ❤️ 🆔 @natrism_graphy 🌸🍃 (at Explore) https://www.instagram.com/p/CphnvB1tkPM/?igshid=NGJjMDIxMWI=
#دوست#قدرتمند#خودت#باورت#زندگیت#عشق#سن#سالت#مشکل#زمان#بلور#اصل#کدر#تو#برق#یاد#خود#دعا#آرام#صبور#مهم#زلزله#زندگی#ریشتر#نو#شاد#انرژی_مثبت
0 notes
Photo
از آیینه بپرس نجات دهنده ات را هیچ کس بهتر از تو برای تو نیست ... 🙏🙏🙏🙏���� صبحتون زیبا و پر از نشاط | | | | | | | | | | _ 🥀 #نجات_دهنده #روزای_سخت #روزای_روشن #خودت #انرژی_مثبت #انگیزشی #فرصت_طلایی #ریسک_پذیری #مدیریت #مدیریت_کسب_و_کار #مدیریت_زمان #اراده_قوی #اراده_آهنین #اموزش #بهینه_سازی_نیروی_انسانی #مدیریت_کسب_و_کار #برندینگ #دیجییتال_مارکتینگ #تبلیغات_کلیکی #تبلیغات_اینستاگرام #تبلیغات_پذیرفته_میشود #تبلیغات_دایرکت @aporea2022 https://www.instagram.com/p/CnYcyxSoSHC/?igshid=NGJjMDIxMWI=
#نجات_دهنده#روزای_سخت#روزای_روشن#خودت#انرژی_مثبت#انگیزشی#فرصت_طلایی#ریسک_پذیری#مدیریت#مدیریت_کسب_و_کار#مدیریت_زمان#اراده_قوی#اراده_آهنین#اموزش#بهینه_سازی_نیروی_انسانی#برندینگ#دیجییتال_مارکتینگ#تبلیغات_کلیکی#تبلیغات_اینستاگرام#تبلیغات_پذیرفته_میشود#تبلیغات_دایرکت
0 notes
Text
3 notes
·
View notes
Text
#puzzleband#faghatkhodet#radio#hiuradio#پازل بند#آهنگ فقط خودت#آهنگ فقط خودت پازل بند#های یو#رادیو های یو
2 notes
·
View notes
Text
*˚⁺‧͙˚◌ 𔓶𑇓𝆬 ͙ 香草
از دست دادنِ رویای کنار هم بودنمان، اندوه عمیقی میسازد. میدانی که روزی میرسد، روزی که به خودت میگویی چرا چنین کردم، روزی که به یاد میآوری چه ها که با هم نکردیم و چه ها که نمیخواستیم بکنید، آرزوهایمان و خواسته هایمان از آن رابطه، همه را به یاد میآوری درحالی که همهشان زیر خاک اند.
#stevie ray vaughan#brown moodboard#coffee#moodboard light brown and blue#alternative moodboard#riize moodboard#messy moodboards#soft moodboard#cream moodboard#random moodboards#cozy moodboard#aesthetic moodboards#moodboard#clean moodboard#kpop moodboard#cafe aesthetic#artistic moodboard#hk
54 notes
·
View notes
Text
میخوای رئیس خودت باشی؟ این ترفند رو از دست نده! مگه تو نبودی میخواستی خودت رئیس خودت باشی ، کار خودتو شروع کنی ؟ چی ؟ سرمایه نداری؟سایت که سرمایه نمیخواد ، با پول یه دوچرخه می تونی کار خودتو راه بندازی
فقط کافیه همین الان کلمه ی سایت رو در زیر ریلز اینستاگرام کامنت کنی تا مشاوره ی رایگان بگیری
کلمه سایت را در زیر پست اینستاگرام بنویسید تا مشاوره ی رایگان بگیرید
لینک ریلز اینستاگرام: https://www.instagram.com/reel/DB_bcMgMONp/?utm_source=ig_web_copy_link
آیدی پیج اینستاگرام : dg_ads
09398870909 : شماره تماس پشتیبانی طراحی سایت
#رتبه یک گوگل#طراحی سایت#سایت#طراحی#سایت دیجی ادز#دیجیتال مارکتینگ#دیجی ادز#طراحی گرافیکی#طراحی کاتالوگ
8 notes
·
View notes
Text
A while ago, the first season of the Voice Of Persia was aired. Of course the competition took place outside of Iran, and only those who have immigrated could participate.
In the last couple of decades, Persian music have been in a slumber. Music is kind of forbidden in Iran because the regime deems it anti Islamic. Women aren't aloud to sing at all and men can only sing in specific genre and topics that the regime considers appropriate. It's understandable why good music, with a couple of exceptions, wasn't being made and new talents were being buried.
So the voice of Persia was a great opportunity to showcase new talents who have managed to skip Iran.
Anyway, I said all of this to get to this song. The finalist and winner of the competition performed this song on the show and I realized even though I knew the original singer for years (he's a political singer and had to flee Iran years ago), I somehow missed this poetic piece. So I've been obsessed with it ever since. I wanted to share it with y'all.
This is a protest/critical song with some symbolizations. The lyrics are from Iranian poet, Yaghma Golrouee. He's also the lyricist of the song Our Dream. The song came out about 10 years ago. I added explanations for the lyrics in parentheses:
Driving Drunkenly by Shahin Najafi
من یه گلایلم که تو این سرزمین شوم
راهم به قبر و سنگ گرانیت میرسه
I'm a Gladiolus flower who in this ill fated land
Find my way to a grave and granite gravestone
(In Persian culture gladiolus is used in funerals and to visit graveyards. It's the flower of the dead)
هر روز به قتل میرسم و شعر من فقط
به انتشار شعله کبریت میرسه
I get murdered everyday and my poem only
reaches to spread the match's fire
دردم هزار ساله مثه درده حافظه
درمونشم همونیه که کشف رازیه
My pain is a thousand years old pain like Hafez's pain (a Persian poet)
The cure is Razi's discovery (alcohol)
نسلی که سر سپرده عصر حجر شده
به ساقیای ارمنیه پیر راضیه
وقتی که زندگی یه تئاتر مزخرفه
تنها به جرعه های فراموشی دلخوشم
The generation who became a devotee of the stone ages
Is now happy with the old Armenian wine dealers
When life is a trashy theatrical show
I only find comfort in to-forget gulps
راسکول نیکف یه پیرزنو شقه کرده و من
با اون تبر فرشته الهامو میکشم…
Raskolnikov chopped an old lady but I
would kill the angel of revelation with that axe
هی مست میکنم مثه یه بطری شراب
که وقتی پاش بیفته یه کوکتل مولوتوفه
I get drunk like a wine bottle
that would turn into Molotov cocktail when the need arises
یه مجرم فراری شدم که تو زندگیش
درگیر یه گریز بدون توقفه
I became a wanted criminal who in life
he's stuck in a fatal car chase (x2)
فرقی نداره جادۀ چالوس و راه قم
من مستی ام که خوش داره رانندگی کنه
There's no difference between Chalus Road (a touristic road) and highway to Qom (a religious city) for me
I'm a drunk who likes to drive
یه ماهی که تو آکواریوم زار میزنه
تا توی اشکهای خودش زندگی کنه
I'm a fish who is crying in an aquarium
So that he can live in his own tears
باید تلو تلو بخوری این زمونه رو
وقتی که مست نیستی به بن بست میرسی
You should stumble drunkenly in this life
Because when you're not drunk you reach a dead end
تو مستی آدما دوباره مهربون میشن
حتی برادرای توی ایست بازرسی
When you're drunk people are kind again
Even the brothers (police officers) in roadside checkpoints
میخندن و به دست تو دستبند میزنن
راهو برای بردن تو باز میکنن
They laugh while they're handcuffing you
They clear the way to take you
تو دام مورچه ها به سلیمان بدل میشی
قالیچه ها بدون تو پرواز میکنن
In ants presence you become the Solomon
The carpets fly without you
این بار چندمه که به یه جرم مشترک
هشتاد تا ضربه پشت تو هاشور میزنه؟
How many times for the same crime,
Your back has been shaded in with 80 counts of hits?
(The punishment for drinking alcohol is 80 lashes)
برگرد خونه حتی اگه با خبر باشی
تنها دل خودت برای تو شور میزنه…
Come back home even if you know
You are the only one who gets worried about you
تو یه گلایلی و تو این سرزمین شوم
راهت به قبرو سنگ گرانیت میرسه
You are a gladiolus and in this ill fated land
You find your way to a grave and granite gravestone
هر روز به قتل میرسی و شعر تو فقط
به انتشار شعله کبریت میرسه
You get murdered everyday and your poem only
reaches to spread match's fire
هی مست میکنی مثه یه بطری شراب
که وقتی پاش بیافته یه کوکتل مولوتوفه
You get drunk like a bottle of wine
That will turn into a Molotov cocktail when the need arises
یه مجرم فراری شدی که تو زندگیش
درگیر یه گریز بدون توقفه
You are a wanted criminal who in life
Is stuck in a deadly car chase (x2)
Ps; If you're interested in checking the voice of Persia I recommend watching Amin yahyazadeh, the winner who is the main vocalist of an English language metal band. Also Maria who is a new female rock singer.
Ps2; drunk driving stands for living in defiance of the regime./ Killing the angel of revelation is the poets disdain for religious ideologies./ Deadly car chase is the dangerous life of an opposition./ The generation who became the devotees of the stone ages are the people who in 1979 revolution rooted for today's theocracy. And now they beg for the scraps of the freedom they willingly gave up./
Hafez is one of the greatest Persian poets who used wine and drinking metaphorically a lot in his poems. I guess this poet was inspired by that./ Razi was a Persian physician, philosopher and alchemist who discovered a way to extract alcohol from fermented materials./ Getting drunk like a bottle of wine that could turn into Molotov cocktail means living in defiance of the regime and also be ready to fight it actively./ The surface meaning of the poem about drinking and getting punished is valid too.
That's all I could think of in case you missed any metaphor or double meanings.
#SoundCloud#music#protest song#persian music#iran#iran protests#human rights#politics#iran revolution#middle east#lyrics#poetry#metaphor#double meaning#protests#the voice#persia#drunk
85 notes
·
View notes
Text
Chapter One:
برنامهها هیچوقت آنطور که میخواهی پیش نمیروند اما بالاخره خوبیش این است که با هرچه کم کاری و تنبلی و ناراضی بودن بالاخره برای پیشبردنشان کاری کردهام. 24 شهریور آخرین موعد ارسال آثار است و من که فکر میکردم موبایل یکی از چیزهاییست که مرا از برنامهام عقب انداخته چند روز پیش - نمیدانم شاید حدود یک هفتهای شدهباشد- آن را خاموش کردهم و گذاشتم توی کشوی آخر تا وقتی که حداقل پیشنویس را آماده کنم. البته چند روز پیش روشنش کردم و فقط قسطم را پرداختم، دیروز هم فیش حقوقیام را نگاه کردم و در اینستاگرام به پیجی درمورد کاری پیام دادم -که اگر ان کار خوب پیش رفت بعدا میآیم و درموردش مینویسم- و دوباره خاموشش کردم. یکی از نگرانیهایم استریک دولینگو بود که از طریق وبسایتش هر روز درسم را تمرین میکنم و یک روزش را هم از دست ندادهام، درست است که هر بار ازم باج میگیرد و جم میخواهد اما مهم همان پانصد و سی و خوردهای روز است که حفظ شده و هنوز آتشش روشن است. - واقعا نمیدانم از روز چندم تعداد روزها اینقدر مهم میشود که احساس میکنم اگر استریکم صفر بشود مثل سریال آلیس در سرزمین مرزی یک لیز از آسمان میخورد توی سرم و میمیرم. :|-
برای جشنواره حدود چهار صفحه نوشتهام اما حالا فکر میکنم برای چیزی که باید حداکثر ده صفحه باشد زیادی دارم حاشیه مینویسم چون هنوز اصلا به بحث اصلی نرسیدهام ولی بالاخره پیش نویس است... امیدوارم در آخر چیز درستی از آب در بیاید چون این بار به مامان قول دادهام هرچه که شد بفرستمش و اگر خودم هم نفرستادم او مختار است لپتاپ را بردارد و فایل را بفرستد.
Chapter Two:
این روزها از همه شبکههای اجتماعی نفرت دارم. نمیدانم چند درصدش به خاطر خود آن شبکه است چند درصدش برای اینکه روی مردم اطرافم تاثیر گذاشته و دیگر نمیتوانم مثل قبل با آنها حرف بزنم.
قبلا ما برای خودمان زندگی میکردیم،-حداقل بخش زیادی از مردم- اما حالا همه طوری انتخ��بها و رفتارهایت را برای خودشان تجزیه و تحلیل میکنند انگار وجودت از ترندها و وایرالهای فضای مجازی درست شده. تو ادای نویسندهها را درمیآوری چون توی تیکتاک وایرال است. تو مثل فلان یوتیوبر با استایل دارک نمیدانم چه بیرون میروی چون میخواهی شبیه او باشی؛ به نقاشی و موسیقی و سفالگری و هنر علاقهداری چون میخواهی زندگیات را شبیه فلانی در پینترست بسازی و کتاب میخوانی تا ادای مثلا فرهیختههای توییتر را -که حالا بهش میگویند ایکس و وقتی میگویی توییتر یکجوری بهت نگاه میکنند انگار از دو قرن بیش آمدهای- دربیاوری.
به قول امیلی بهت نگاه میکنند و هی میگویند هر کدام از تکههای وجودت شبیه چه کسی است و در آخر ازت یک آدم وصله پینهشده از چندین نفر مختلف میسازند در حالی که تو فقط میخواهی خودت باشی و علاقهای به اینکه مثل پتوهای چهلتکهی مادربزرگ از هزار طرح و نقش کپی شده از دیگران باشی خوشت نمیآید هیچ... متنفری.
همیشه از اینکه کسی بهم بگوید شبیه کسی دیگر هستم متنفر بودم، نه فقط برای اینکه فکر میکردم خاص بودم را ازم گرفتهاند برای اینکه من سعی کرده بودم شخصیتم را خودم بسازم و حالا با یک نگاه سطحی به کسی دیگر نسبتش میدهند انگار که در تمام این مدت در حال تقلیدی بچگانه از شخصیت دیگری بودهام. حقیقت این است که من فلانی را دنبال نمیکنم چون معروف است و میخواهم شبیه او شوم، او را دنبال میکنم چون شبیه من است و از قضا معروف هم هست و اصلا همین معروفیتش باعث شده او را بین خیل اکانتهای فضای مجازی پیدا کنم. - البته به گمانم باید همه مردم این کار را بکنند. مگر نه؟- انگار تا چند کا فالوور نداشتهباشی حق نداری شخصیت مستقلی داشتهباشی. خدا را شکر که هیچوقت به آن صورت اهل استفاده از فضای مجازی و روابط صمیمی هر دقیقه پیام بده و احوال بپرس نبودهام وگرنه همین حالا هم میگفتند پیام نمیدهد چون میخواهد مثل شاخها (:|) رفتار کند. - برای همان خاموشکردن موبایل و فعالنبودن در شبکههای اجتماعی-
البته آدم وقتی کفری میشود که مهم نیست چقدر توضیح میدهی کسی گوشش به این حرفها بدهکار نیست. پارسال وقتی برای بار اول به خوابگاه رفتم بارها مستقیم و غیرمسقیم گفتند که موهایم را کوتاه کردهام چون من هم تب تامبویهای تینیجر اینستاگرام را گرفتهام؛ و چون دیگر از توضیح اینکه بگویم هرچه یاد دارم از کودکی موهایم همینقدر بوده و مامان همینطور میبستشان خسته شده بودم گذاشتم بلند شوند ولی چند ماه بعدش دوباره کوتاهشان کردم؛ اما همیشه نادیده گرفتنشان انرژی زیادی میخواهد؛ آنقدر که هر روزی که به سال تحصیلی نزدیک میشویم بیشتر به این فکر میکنم که دلم نمیخواهد به خوابگاه برگردم و همین هم برای منی که همیشه عاشق مدرسه و دانشگاه بودهام تناقض عیجیبی ست.
Chapter three:
بعضی کتابها و فیلم و سریالها خودشان در زمان مناسب به سراغت میآیند، نمونهاش همین مجموعه امیلی. اردیبهشت کلی با خودم حساب و کتاب کردم که از نمایشگاه کتاب چه بخرم، چیزهایی که دوست داشتم بخرم یا خیلی گران بودند یا علاوهبر گرانی چند جلدی هم! خلاصه هزار بار سبد خرید را پر و خالی کردم تا بالاخره چیزی را پیدا کنم که هم از جذاب بودنش مطمئن باشم هم تا حدودی با جیب دانشجوییام بسازد... و در آخر ته ماندهکارتم را دادم برای مجموعه امیلی و چلنجر دیپ. از آن موقع هنوز نخواهدهبودمش، و حالا... دقیقا الان که خون نویسندهی درونم به غلیان آمده -هرچند اصلا چیز خوبی نمینویسد، اما به قول امیلی دست خودم نیست، نمیتوانم ننویسمشان- شروع کردم به خواندنش. سلولهای یومی را هم که نگاه میکردم اواخرش حس و حال نویسندگی داشت و بعضی عادتها و شکستهای یومی واقعا برایم قوت قلب بود. به لطف امیلی هم برای بعضی چیزها بالاخره اسم پیدا کردهام. مثلا جرقه! خیلی خوب است که ببینی یکی برای احساسهایت توضیح و اسم دارد.
1 Shahrivar 03
2 notes
·
View notes
Text
🍃به نام آفریدگار یکتا 🍃
فارسی آسترولوژی وقتی متولد شد اول با اسم تاروت ریدر بود..در عرض دو روز بعد اسمش و تغییر دادم به فارسی هوروسکوپ در اینستاگرام. این آغاز دشمنی بعضیا با من بود!
حالا چارتشو نگاه کنید.. یه استلیوم سنگین کپریکورن داره.. ماه و لیلیت کنار هم هستند.. زنها بدون اونکه بدونن چرا از تو بدشون میاد و همه چیز مربوط به گذشته است.. یه داستان کارمایی هست..
خورشید کنار پلوتو..
و من دگرگون میشم.
اما سرس و نگاه کنید.. کنار نود شمالی هست.. یه انرژی زنانه قدرتمندهمیشه محافظ این برند هست..
مارس و ژوپیتر در عقرب و خانه هشت هستند.. چقدر اینجا مثل چارت خودمه.. تکمیل یه دانش از گذشته.. این انتخابی نیست که خودت کرده باشی.. کارماییه.. رسالته..
و تاریخ ترنزیت مربوط به زمانی هست که گفتم دیگه در اینستاگرام فعالیتی نخواهم کرد..
پلوتو روی خورشید فارسی آسترولوژی فعال شده..یه دگردیسی بزرگ
ژوپیتر روی اورانوس.. تغییر برای آینده ای با افقهای طلایی
و اورانوس ترنزیت هم روبروی مارس/ژوپیتر 😊.. اینو نمیگم فعلا !!
اینکه یه آیدی تلگرام و آدما به تو نبینن عجیب نیست برای من.. اما همونطور که میبینید مارس و ژوپیتر فارسی استرولوژی هم توی خونه هشت هست.. هر بدی در حقاش بشه، به برکت و سعادت تبدیل میشه.
اونموقع من خیلی ناخودآگاه لوگو فارسی استرولوژی رو با زمینه سیاه زدم🖤.. الان میفهمم چرا.. چون فارسی استرولوژی رو من هدایت نکردم..
"او" کرده.
و
"او میبیند"
فارسی آسترولوژی
🌾🌙
53 notes
·
View notes
Text
دوشنبه ۱۲ شهریور ۰۳
_ اگه قرار باشه من وابسته به قلبم هم نباشم، خیلی چیزها تغییر میکنه
_ راستی دنبال چی میگشتی؟
_ قلبم؟
_ اون ساختمونا.. معماری جذاب.. اون برنامه ساخت هتل.. اون حس رضایت از خودت چی؟
_ در کنار قلبم هم ممکن میشه
_ چه حسی داری از دنبال کردن قلبت؟
_ خسته.. خستگیایی که بنظر میاد پایانی نداره..
_ ..
2 notes
·
View notes
Text
𝐀𝐬 𝐲𝐨𝐮𝐫 𝐛𝐨𝐲𝐟𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝 "𝐀𝐧𝐢𝐦𝐞 𝐜𝐡𝐚𝐫𝐚𝐜𝐭𝐞𝐫𝐬" کراکتر های انیمه به عنوان دوست پسر
«𝚜𝚊𝚗𝚣𝚞»
بشدت دوست و نمیزاره آب تو دلت تکون بخوره.
وقتی پیششی کمتر قرص میخوره یا کلا نمیخوره.خیلی منحرفه «فرشته من» یا «عزیزم»صدات می کنه.تو گوشیش فرشته ناز من سیوت کرده.وقتی با ریندو و ران گرم میگیری حسودی میکنه و دوست داره کله اون دوتا عروس دریایی رو بکنه . دوست نداره راجب بونتن بدون و نزدیکشون سر همینم بهت دروغ گفته، اونم خیلی زیاد! اگر هم که بدونی میشینه پیشت و باهات حرف میزنه:"هی انجل نزدیکشون نشو، درموردشون هم حرف نزن یا نپرس. فهمیدی؟ همش بخاطر خودته..."ممکنه حتی از بونتن بخاطرت در بیاد. از کار های مورد علاقش بازی با موهاته بشدت عاشق موهاتو همین امر باعث شده حتی نتونی نوک گیریشون کنی. برای اذیت کردنت ممکنه به زن های دیگه نگاه کنه و یا برای حسودیت واسه سنجو چندتا کار انجام بده
نامه ی سانزو برای تو :
ا/ت عزیزم از اینکه تورا کنار خودم خوشحالم و نمیدانم اگر نباشی به چه حال بیفتم. نمی توانم تورا به قرص های آرام بخش تشبیه کنم چون آنها به من صدمه میزنند ولی تو به درمان من کمک میکنی. پس من چطور می توانم تورا به آنها ��شبیه کنم؟ زیبایی چشمانت به قدری است که اگر به آنها خیره شوی آنها را به عماق مغز «در بهشت» میبرنت! از اینکه با تو آشنا شدم خوشحالم .خوشحالم که تو مرا انتخاب کرده ای! .
«𝙱𝚊𝚓𝚒»
شاید اول فک کنی خیلی منحرفه ولی اینطوری نیست.اون مثل یک گربه ـست که خیلی رشد کرده!روت به صورت غیر عادی ای غیرتیهه. روز میرد پارک به گربه ها غذا بدید.باهم لباسای گرانج میپوشید.تورو «کیتن» صدا می کند که همونطور که مشخصه چیفویو یادش داده. یاکیسوبا بزارید دهن همدیگه؟ صگ در صد. بزاره موهاتو کوتاه کنی؟ تو خواب ببینی عزیزم! امیدوارم با گربه ها کنار بیای وگرنه... اصلا چیزی درمورد گنگ بهت نمیگه
نامه ی باجی برای تو :
گربه نازم از تو بابت اینکه همه این مدت کنارم بودی و از ��عف اخلاقی بدم چشم پوشی کردی ممنونم! ممنونم که وقتی نمرات درس هایم پایین میاید به من کمک میکنی تا نمرات بهتر بگیرم!میدانی ...وقتی ساعت ها درمورد چیزهاییم که حتی ارزشی ندارد حرف میزنی باز هم دوست دارم بشینم و به آنها گوش بدهند چون این صدای توست که به آنها برایشان میرسد. میرسد. من معنی می دهد.
:𝚈𝚞𝚝𝚊 (17ساله)
یه دوست پسر فوقالعاده مهربون، و شاید کمی مرموز! توی نقش بازی کردن حرف نداره! اولش فکر میکنی داره بهت خیانت میکنه ولی تهش میفهمی نقشش واسه فلان کار بوده! -«و تو به این نتیجه میرسی که این باید بازیگر میشد».وقتی توی شیبویا ریکارو دیدی باهاش دعوا راه انداختی و این بنده خدا سعی در آرام کردن شما داشت.خیلی بهت کادو میده حتی بدون مناسبت و بخاطر همین ولنتاین سنگ تموم میزاره. با خودش میبرت آفریقا و برای اینکه آسیب نبینی همش کنارته در کل بیست و چهار ساعت بیست و پنج ساعت کنارته .صد در صد استفاده از ابزار نفرینی رو بهت یاد میده. از اختلاف قدیتون خوشش میاد و بنظرش این باعث میشه که شما کیوت تر بنظر برسید. با اسم خودت صدات میکنه تو گوشیش هم از اونجایی که نمیتونه چی سیوت کنه پرنده کوچولو سیوت میکنه بچه پاک تر از این؟
نامه:
عزیزم، میخواهم بهت بگویم برای من به اندازه یک ماه، ارزش داری، و اینکهچقدر زیبا هستی و چگونه در تأثیرگذاری داری. میخواهم بهت بگویم که هروقت بهتو نگاه میکنم، انگار که به ماه نگاه میکنم و چگونه هر باری که به تو مینگرم، به هر چیز زیبایی در تو توجه میکنم.عزیزم، من به تو قول میدهم که همیشه برای تو هستم، حتی وقتی که در تاریکی میکشم، من هنوز میخواهم به تو درخشان باشم. عزیزم، میخواهم بهت بگویم که هر وقت بهت فکر میکنم، انگار که به ماه فکر میکنم و به خودم میگویم که چقدر به من الهام میدهی.
«𝚁𝚒𝚗 𝙸𝚝𝚘𝚜𝚑𝚒»:
اولش چون میترسه بخاطر مهربونیش ازش بدت بیاد و ولش کنی یکم سرد رفتار میکنه. ولی هرچی که میگذره و متوجه میشه این اتفاق قرار نیست بیفته روز به روز مهربون تر میشه. توی بلولاک شب ها بهت فکر میکنه و کلی دلش واست تنگ میشه .وقتی توی بازی جلوی تیم زیر بیست سال ژاپن بین تماشاچی ها بعد از مدت ها میبینت و میفهمه که حالت خوبه و اینکه چطوری تشویقش میکنی تلاشش رو چندبرابر میکنه.نمیزاره موهاتو کوتاه کنی.از نوازش موهات وقتی خوابی لذت میبره
نامه:
y/n , .حین نوشتن این نامه، از عمق روحم به تو بگویم که چقدر تو را دوست دارم.اول از همه، باید بگویم که تو در تأثیری برجای گذاشتهای، میخواهم بگویم که از زمانی که تو را دیدم، دنیرم در یک تحول واقعی به وجود آورد. از آن زمان، نه تنها بیشتر از دنیا را می فهمم بلکه بیشتر از خودم دارم. میخواهم بگویم که از زمانی که شما میبینم، احساس میکنم به خودم علاقه دارم، وقتی تو در اطراف من بودم، من و دنیایم، به نظر میرسید به نزدیکی میشدیم بخواهم بگویم که من می فهمی که از خودم و دنیایم دارم و با وجود تو، دیده ام که چقدر خوبم، با این نامه، من می خواهم بگویم که چقدر برای من مهم هستم، نمی خواهم بگویم که چقدر من برای تو مهمم، به نظر نمی رسد که تو به خوبی بدانی چقدر برای تو در من تاثیر گذاری داری.من دوست دارم با تو این لحظه ها را تجربه کنم و یک لحظه زیبا را با تو بسازم.
3 notes
·
View notes
Text
بعد از کمی سرچ در اینترنت متوجه شدم این جمله که اکثرا به آلبرت انیشتین نسبت میدهند را او نگفته
اما حق و باطلی در این جمله نهفته است که برای بحث بسیار جالب است چنانکه اگر آن را مو شکافی کنیم به نتایج بسیار مفیدی میرسیم
اما قبلش بد نیست این را بدانبم
در فلسفه ی "شانس اخلاقی" چنین آمده
ـ"این خودش شانس است که چه کسی با چه معیاری ما را قضاوت و داوری میکند"ـ
.
حال آن جمله معروف :
Everybody is a genius, but if you judge a fish by its ability to climb a tree, it will live its whole life believing that it is stupid.
همه نابغه هستند، اما اگر ماهی را بر اساس تواناییاش در بالا رفتن از درخت قضاوت کنید، تمام عمرش را با این باور میگذراند که احمق است
(ترجمه از گوگل)
.
حق و باطل این جمله
در ( دور و نزدیک )
در ( فردگرایی و جمعگرایی )
در (خاص نگری و کلی نگری )
در ( نسبت و بستر ) نهفته است
یعنی اینکه بنا به معیار ما این جمله ، حق و یا باطل میشود و این معیار را کمهکم آن چهار پرانتز میسازد
.
مثال هایی میزنم
1 ـ
علم زیست شناسی بر این باور هست که موجودات از آب پا به خشکی گذاشتن این یعنی در مدت زمان بسیار دراز به اصطلاح ماهی ها بالا رفتن از درخت را یاد گرفتند
2 ـ
کلید رمز اسم داستان "بوف کور" صادق هدایت این بود که جغدی که در روز مورد قضاوت قرار بگیرد کور است
جغد و عقاب دو نابغه هستند در دیدن یکی در بستر شب یکی در بستر روز
3 ـ
فقط کافیست چند نفر به ماه سفر کند و نه کل بشریت ، تا قضاوت و داوری شود که آن جمله باستانی "بشر روزی به ماه سفر خواهد کرد" رخ داده
4 ـ
برعکس قضیه ـ 3 ـ
اینکه مثلا مردان میتوانند فلان کار را بکنند دلیل بر این نیست که همه ی مردان قادر به انجام آن کار هستند یا اینکه زنی قادر نیست که آن کار را انجام دهد
5 ـ
جمله " خواستن توانستن است " که هر ملیتی به گونه ای آنرا در فرهنگ خود دارد بنا به آن " خواست " لحظه ی " توانستن " پدیدار میشود
گاهی بعضی خواست ها همچون دوی چهارصد متر امدادی است تو شاید خواسته ای را شروع کنی اما دیگری از خط پایان رد میشود گاهی هم دوی صد متر است تو شروع میکنی و خودت هم از خط پایان رد میشوی
6 ـ
و بسیار مثال های دیگر . . .ـ
.
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
پ.ن : حدودا ۳۷۵ میلیون سال پیش، ماهی ای به نام تیکتالیک به سمت خشکی حرکت کرد او جـَـ😅ـد تتراپودهاست
.
پ.ن : عکس این پـُست درخواستی بود از همکار این روز های من
Photo made by:
DALL·E 3. For @30ahchaleh
.
.
.
#30ahchaleh#na_zzanin#ناظنین#albert einstein#Einstein#Moral luck#tiktaalik#tetrapods#moral philosophy#ethics#morality#آلبرت اینشتین#اینشتین#شانس اخلاقی#تیکتالیک#تتراپود#فلسفه اخلاق#اخلاق#سیرت
2 notes
·
View notes
Text
Amir Azimi - "KHODAMO KHODET"
Arrangement: Behnam Mirzaei
رادیو های یو را در تلگرام دنبال کنید
#Amir Azimi#amirazimi#hiuradio#radio#persian#music#iran#امیر عظیمی#آهنگ خودم و خودت امیر عظیمی#آهنگ#رادیو های یو#رادیو#موسیقی#ایران
1 note
·
View note
Text
حالت خوبه؟
الان چطوری؟
الآن کجایی؟
آیا تو دنبال من میگردی؟ یا نه؟
آیا هنوز تسلیم شده اید؟
الان داری گریه میکنی؟
میای؟
می آیی و نجاتم می دهی؟
متاسفم.
الان باید احساس وحشتناکی داشته باشی
متاسفم.
متاسفم.
آه.. همانطور که انتظار می رفت.
او وحشتناک به نظر می رسد.
آیا او به خاطر من اینگونه به نظر می رسد؟
دلم برایش تنگ شده است. من می خواهم او را در آغوش بگیرم.
آیا می توانم قبل از مرگ او را ببوسم؟
واقعا اینجوری میمیرم؟
، تو با بزرگترین ترست مبارزه نکردی که اینجوری بمیری.
تو باید زندگی کنی
باید برای خودت زندگی کنی
باید برای او زندگی کنی
اگر شما جلوی او بمیرید او هرگز از این وضعیت بهبود نمی یابد.
تو باید زندگی کنی
به خاطر تو و او
زنده،
8 notes
·
View notes
Text
اهمیت تولید محتوا در کسب و کار- با تولید محتوا پادشاهی کن
اگه بلد نیستی تولید محتوا کنی پیج دیجی ادز رو داشته باش یاد میدیم خودت تولید محتوا کنی ولی اگه تایمش رو نداری ، بسپر به تیم حرفه ای دیجی ادز 1- ایده میدیم 2- سناریو میدیم 3- با بهترین تجهیزات فیلم برداری میکنیم 4- حرفه ای تدوین میکنیم 5- پیجت رو مدیریت میکنیم
تولید محتوا برای اینستاگرام آیدی پیج اینستاگرام : dg_ads 09398870909 : شماره تماس پشتیبانی
لینک پست اینستاگرام
#تولید محتوا#تولید محتوا برای اینستاگرام#سفارش تولید محتوا#سفارش تولید محتوا تخصصی#تولید محتوا تخصصی#تولید محتوا در اینستاگرام#تولید محتوا در یوتیوب
6 notes
·
View notes
Text
چقدر باید یک چیز بزرگ باشد تا ببینیش؟ چقدر باید نور آنجا باشد؟ کدام تاریکی سبب میشود نبینی؟
و وقتی دیدن یک چیز میسر شد و آن را دیدی، آن کدام رانه است که سبب میشود چیزها را نادیده بگیری؟ اگر چیزها را نادیده بگیری نامرئی میشوند؟ چیزهای نامرئی وجود دارند؟ آیا با نادیده گرفتن موفق میشویم که چیزها را ناموجود کنیم؟ آیا برای از بین بردن چیزهاست که آنها را نادیده میگیریم؟
و چی میشود اگر آن چیز دیدنی یک شخص باشد؟ آدمها چی هستند؟ آیا آدمها را به واسطه افکارشان میبینیم؟ آیا شناختن هم نوعی دیدن است؟ آیا آدمها با فکرهاشان مرئی هستند؟ و آیا اگر افکار کسی را نشناسیم آن شخص به وجود نمیآید؟ و آیا اگر افکار او را انکار کنیم، وجود او را انکار کردهایم؟
بودن چیست؟ آیا بودن یعنی به چشم آمدن؟ آیا ما برای دیگران است که وجود داریم؟ آیا میشود چنان تنها بود که مثل یک گیاه برای آفتاب و برای آب بودن داشت؟ تنها برای آن.
بینهایت تلخ است تماشای کنار گذاشته شدن آدمها. بینهایت سخت است تماشای آدمی که دیگر نیست چون چشمی به دیدنش میلی ندارد. زندگیها چه معنیای دارند اگر تو در خودت فراموش شوی. اگر یادت برود که تو کی هستی. اگر یادت برود مناسبات تو و آدمهای اطرافت چی است.
آن شب که در بالکن، آمدن طوفان را نگاه کردیم ذهنم پر از سوال بود. ازین دست سوالها. آدمی را دیده بودم که ضایع شده بود. انگار دیگر آدمیت در او نبود. و نه فردیت و نه حتی موجودیت. آن بدن مثل یک کیسه خالی در باد، اطراف ما گشت و گردید. هرکسی سعی کرد طوری دورش کند. بعد هم طوفان آمد تمام ما را در نوردید. با باد و رعد و برق و باران با ما حرف زد و گزیده. بعد، رفت. بیاینکه سوالهام را جواب داده باشد. یا که آنها را با خود ببرد. فقط آنها را برد اینطرف و آنطرف. در همشان آمیخت و آشفتهشان کرد.
10 notes
·
View notes