#کشته
Explore tagged Tumblr posts
kokchapress · 1 year ago
Text
اسرائیل اعضای خانواده خبرنگار الجزیره را کشت
اسرائیل اعضای خانواده خبرنگار الجزیره را کشت ‏همکار وائل الدحدوح خبرنگار الجزیره برای اعضای خانواده شهیدش ��ماز میت می خواند. شبکه الجزیره قطر روز چهارشنبه گزارش داد: بر اثر #بمباران #اسرائیل به اردوگاه #پناهجویان #النصیرات در مرکز نوار #غزه جایی که خانواده وائل الدحدوح، خبرنگار شبکه #الجزیرة در آن آواره شده‌بودند، همسر، پسر و دخترش جان باختند. شبکه قطری تصاویری از نگاه خداحافظی #الدحدوح به پسرش پخش کرد که تعدادی از شهروندان دور او جمع شده و به او تسلیت گفتند. https://www.instagram.com/reel/Cy2rpj1Ikf-/?utm_source=ig_web_copy_link&igshid=MzRlODBiNWFlZA==
شبکه الجزیره قطر روز چهارشنبه گزارش داد: بر اثر بمباران اسرائیل به اردوگاه پناهجویان النصیرات در مرکز نوار غزه جایی که خانواده وائل الدحدوح، خبرنگار شبکه الجزیره در آن آواره شده‌بودند، همسر، پسر و دخترش جان باختند. شبکه قطری تصاویری از نگاه خداحافظی الدحدوح به پسرش پخش کرد که تعدادی از شهروندان دور او جمع شده و به او تسلیت گفتند. الدحدوح پس از از دست دادن دختر کوچکش بر اثر بمباران خانه‌اش توسط…
Tumblr media
View On WordPress
0 notes
mkn314 · 2 months ago
Text
اعدام ۱۶ زندانی در شهرهای زاهدان، کرمانشاه، لاهیجان، بروجرد، شیراز، قزوین، همدان، کرج، تبریز و جیرفت
Execution of 16 prisoners in the cities of Zahedan, Kermanshah, Lahijan, Borujerd, Shiraz, Qazvin, Hamadan, Karaj, Tabriz, and Jiroft.
Continue reading اعدام ۱۶ زندانی در شهرهای زاهدان، کرمانشاه، لاهیجان، بروجرد، شیراز، قزوین، همدان، کرج، تبریز و جیرفت
0 notes
humansofnewyork · 1 year ago
Photo
Tumblr media Tumblr media
(2/54) “I couldn’t find it anywhere. Even on the streets of Tehran, it was nowhere to be seen. The Iran I knew was gone. Everywhere I turned it was nothing but black: black cloaks, black shrouds. The universities were closed, the libraries were closed. Our poets, our singers, our authors, our teachers: one-by-one they were silenced. Until Iran only survived inside our homes. I never planned to leave. I didn’t even have a passport. Twenty years earlier I’d sworn an oath to The Siren: every choice I made, I’d make for Iran. But The Siren was dead. They shredded his heart with bullets. And there was only one choice left: leave and live, or stay and die. It was an eight-hour drive to the Turkish border. Mitra came with me. We rode in silence the entire way. I’ve always wondered how things would have turned out differently if we’d been more aligned. She wanted our lives to be a love story. A surreal romantic journey. She wanted a life of togetherness, surrounded by beauty. For me life was meant to be lived in the pursuit of ideals: truth, justice, freedom. Even if that meant the ultimate sacrifice. We kissed goodbye in the border town of Salmas. In the main square stood a statue of Iran’s greatest poet: Abolqasem Ferdowsi. On that day it was still standing. Soon the regime would tear it down. I spent the night in the house of a powerful family who was known to oppose the regime. Their servants stood around the house with machine guns on their shoulders. Six months later they’d all be dead. On my final morning in Iran I woke with the sun. I knelt on the floor and prayed. The final journey was made on foot. It was six miles to the border, the road climbed through the mountains. It was a closed border; so the road was empty. Every step felt like death. I’ve never cried so many tears. Ferdowsi once wrote: ‘A man cannot escape what is written.’ I’ve always hated that quote. I hate the idea of destiny. There is always a role for us to play. There is always a choice to be made. But on that day it felt like destiny, a river flowing in one direction. And I was a leaf, floating on top. Away from where I wanted to go.” 
آن را نمی‌یافتم. حتا در خیابان‌های تهران - در هیچ‌ جای دیگر هم نبود. ایرانی که من می‌شناختم، رفته بود. به هر سو نگاه می‌کردم تنها سیاهی بود: عباهای سیاه، چادرهای سیاه. دانشگاه‌ها را بسته بودند، کتابخانه‌ها بسته بودند. شاعران‌مان، هنرمندان‌مان، نویسندگانمان، آموزگاران‌مان - همه را یک به یک خاموش کرده بودند. ایران تنها درون خانه‌هامان زندگی می‌کرد. من هرگز قصد رفتن نداشتم. من حتا گذرنامه هم نداشتم. بیش از بیست سال پیش در نیروی آژیر سوگند یاد کرده بودم: همه‌ی اندیشه و توانم، برای ایران خواهد بود. ولی آژیر را کشته بودند. قلبی را که هر تپشش برای ایران بود با گلوله‌ سوراخ کرده بودند. و تنها یک گزینه مانده بود: رفتن و زنده ماندن، یا ماندن و مردن. تا مرز ترکیه نزدیک به هشت ساعت رانندگی بود. میترا با من همراه شد. سراسر راه را در خاموشی گذراندیم. همواره کنجکاو بوده‌ام که سرنوشت ما چگونه می‌شد اگر ما هم‌آهنگ‌تر می‌بودیم. او همواره می‌خواست که زندگی‌مان سفری رؤیایی و عاشقانه باشد. همراهی در زیبایی. ولی زندگی برای من مسئولیتی جدی بود. می‌بایستی آرمانخواهانه برای رسیدن به راستی، داد و آزادی زندگی کرد. در شهر سلماس با بوسه‌ای همدیگر را بدرود گفتیم. در میدان اصلی شهر تندیسی از بزرگترین شاعر ایران بر پا بود: ابوالقاسم فردوسی، پیر پردیسی من. آن روز تندیس هنوز برپا بود. دیری نپایید که رژیم آن را ویران کرد. شب را در خانه‌ی خانواده‌ای پرنفوذ که به مخالفت با رژیم شناخته می‌شد، سپری کردم. خدمتکاران آنها مسلسل بر دوش خانه را پاسبانی می‌کردند. شش ماه پس از آن دیدار بسیاری از آنها را نیز کشتند. در واپسین بامدادم در ایران با سپیده‌دم بیدار شدم و نماز خواندم. واپسین بخش راه را پیاده رفتم. تا مرز دو فرسنگ راه بود. راه از میان کوهستان می‌گذشت. مرز بسته بود، گذرگاه هم تهی بود. هر گامی سخت بود و اشکم جاری. فردوسی چنین می‌گوید: بکوشیم و از کوشش ما چه سود / کز آغاز بود آن چه بایست بود. همواره از این گفته بیزار بوده‌ام. از مفهوم سرنوشت بیزارم. هرگز نپذیرفته‌ام که سرنوشت از پیش نوشته شده باشد. همیشه گزینش و انتخابی هست. ولی آن روز سرنوشت من چون رودخانه‌ای به یک سو روان بود. و من چون برگی شناور بر آب. دور از جایی که آهنگ رفتنم بود
336 notes · View notes
30ahchaleh · 17 days ago
Text
Tumblr media
Science fiction post
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
Expansion pack
هسته ی اصلی بازی "تکامل" بر این پایه نوشته شده است که در مواجه با کاستی بتواند خودش را ترمیم کند
اما پس از هزاره ها ، بسته الحاقی ایی خارج از این روند به برنامه اضافه شد که تجزیه تحلیل کُد های آن ما را به این نتیجه میرساند که برنامه نویس ، این آپدیت را برای پیشگیری از خطا داده و نه برای توسعه
این قسمت از مقدمه را داشته باشید تا بعد...ـ
Fear and Fearlessness
باک و بی‌باکی دو مؤلفه لازم هستند برای برنامه ی تکاملِ موجود زنده
اما اگر قرار باشد که "پروتکل" یکی را موثرتر تلقی کند باک را انتخاب میکند چراکه موجود زنده با عقب نشینی و فرار به روند اجرای تکامل ، این فرصت را میدهد تا خودش را با شرایط ناجور فعلی سازگار کند
اما برای این عقب نشینی نیز حد و مرزی تعیین شده و بیشتر از آن حدِ (خط) قرمز باز دستور انقراض اجرا میشود پس در جایی و زمانی باید موجود زنده از خود بی‌باکی نشان دهد تا جلوی پاک شدنش را بگیرد
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
اکنون این شما و این ۳۳ثانیه موزیک آغازین سریال فرینج 😅ـ
Tumblr media Tumblr media
Fringe Main Title Theme
J.J. Abrams
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
ـ 1 ـ فرمان یک
حکم حاکم بر زنده ماندن است
حالا باهوش تر ها اولین راه موثر را پیدا کرده‌اند
بله ترس
چه بخواهیم چه نخواهیم کلیت درست این برنامه مبتنی بر هوش ، به سمت ترسویی پیش میرود و اینچنین از تعداد موجودات و گونه های شجاع کم میشود
چرایی‌اش بجز آن عامل کلی در مقدمه چنین است که موجود زنده‌ی حامل کُد شجاعت بیشتر در معرض خطر و درنتیجه کشته شدن است و اینچنین فرصت انتقال آن را به دیگر هم نوع های خود پیدا نمیکند
در عوض ترسو های زنده مانده بیشتر شانس کانکت شدن با هم و تولید بیشتر کُد ترسویی در ورژن های بعدی خود را دارند
اما این همه‌ی ماجرا نیست
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
ـ 2 ـ فرمان دو
دامنه مگر مساوی است با حدِ (خط) قرمز یا عدم شانس شناسایی
اکنون
با توجه به دامنه ( مگر) هیچ باهوشی اسلحه به دست نمیگیرد بلکه یا اسلحه را میسازد یا در یک اتاق امن ، رهبری اسلحه بدستان را بدست میگیرد
اینکه میتواند یک شجاع ، باهوش هم باشد و اسلحه به دست { با توجه به دامنه ( مگر) } ، بحثی نیست
اما قبل از مرگ در میدان مبارزه با اجرای دستور "شانس شناسایی" از طرف ترسو ها او به آن اتاق امن همکاری جذب میشود و مرور زمان ماندن در چنین جایگاهی تضعیف کُد شجاعت ورژن به ورژن بعدیش را در پی خواهد داشت به طوریکه کُد شجاعت او شجاع هست اما فقط در اتاق و نه در میدان
قصه ادامه دارد . . . ـ
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
ـ 3 ـ فرمان سه
پیری و جوانی ، باک و بی‌باکی ، عاقلی و بی‌عقلی
میبینید چه مترادف های یک به یک جوری هستند
بله حتی شجاعان کشته نشده در میدان مبارزه و اسیر نشده در اتاق امن بالاخره پیر میشوند
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
ـ 4 ـ فرمان چهار
برنامه نویس اعظم در تمام گونه‌ها طرحی را طراحی کرده
که شجاعان هر گونه ای به شرط پیروزی در مبارزه با هم گونه ی خود ، بتواند مزه کانکت شدن با انتقال دهنده ها را بچشند تا کُدهایشان به ورژن های بعدی منتقل شود
این روند مستلزم داشتن کُد شجاعت است
اما
طبق پایه‌ی کلی برنامه که در بالاتر گفتم
مبارزه در بین گونه های غیر هم گون به اینجا رسیده که
گونه های ترسو ، کمتر منقرض شدن
اکنون جهان پر از گونه های ترسو تری هستند تا گذشته های دور و کهن
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
ـ 5 ـ فرمان پنج
گونه های ترسو بیشتر خود را کپی میکنند
بجز ترس که باعث ازدیاد گونه های ترسو شده آنها برای تولید ورژن خود فعال تر شده‌اند تا جبران مرگ و میر خود را بکنند
در پیرو فرمان قبلی و اقدامات برنامه نویس اعظم
در کنار دستور اصل بقا ، که تولید بیشتر را اجرا میکند
دستور هوش ، تولید کمتر را همایت میکند
اما . . . ـ
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
ـ 6 ـ فرمان شش
در گذشته بشر یکی از آن گونه های ترسویی بود که در شاخه ی خود مثل بقیه ی گونه ها شجاعان افزون تری داشت ، آنها که به جنگ میرفتن چه برای
تصاحب "انرژی" یا
تصاحب "انتقال دهنده ی کُد" ، طبق قانون های برنامه نویس مجاز به انتقال کُدهایشان میشدند
شروع انحراف
فهم مبادله و تکامل آن تا رسیدن به "کُد خارجی پول" فقط از هوش بشری دیده شد
این کُد دیگر یک کُد درونی منتقل کننده نیست
هر منتقل کننده ای میتواند با داشتن این کُد خارجی ، کُد های خودش را به ورژن های بعدی خود منتقل کند
انتقال دهنده ها هم بیشتر جذب این کُد منتقل کننده ها میشوند
در اصل این یک "تروجان" است
اکنون ترسوترین جزء گونه بشری میتواند با فشار دگمه ای شجاع ترین جزء گونه خودش و غیر بشری را در تعداد بالا حذف یا حتی منقرض کند
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
ـ 7 ـ فرمان هفت
عشقِ طراحی شده برای بازی تکامل بر این اصل استوار است که شجاعان جرات ابراز بیانش را دارند و برایش میجنگند
منتقل کننده ها هم فقط در صورتی اجازه کانکت شدن به انتقال دهنده ها را میدهند که آنها پیروز ای�� نبرد باشند
پیروزی در مبارزه نشان از سلامت و قدرت کُد هاست که مثل یک فایروال عمل میکند
باز اما
فقط در گونه ی بشری ، عشق که یک کُد درونی هست تا حدودی مثل کُد خارجی پول عمل میکند
عشق در گونه بشری کانکت هایی را باعث میشود که اصلا مبتنی بر برنامه اصلی تکامل نیست
چنانچه میتوان به واسطه داشتن آن و بدون کُد های سالم و قوی دیگر ، ورژن بعدی تولید کرد
این مدلِ عشق بشری در اصل
اجرای فرمانِ نافرمانی‌ست
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
ـ 8 ـ فرمان هشت
Tumblr media
Bastet Goddess
چه باورتان بشود چه نشود
ملاحظه ی هیچ نشانه ای قوی تر از آنچه میگویم برای اثبات وجود یک برنامه نویس اعظم نیست او در اصل با این کُد امضای خودش را پای این بازی نشان داده به کمک
بسته ی الحاقی
.
چرا در گونه بشری با چنین عامل های قدرتمندی که گفتم کُد بی‌باکی طی هزاران سال کم شده ولی احتمالا از بین نخواهد رفت
جواب در بسته الحاقی از طرف برنامه نویس اعظم است
Toxoplasma gondii
انگل شجاعت
زیست شناسان هیچ توجیهی برای وجود چنین انگلی پیدا نکرده‌اند
مگر آنچه من میگویم
تضمین به وجود زوری(دستوری) شجاعت در حیات زمینی به وقت مشاهده ی خطا
این بسته الحاقی همراه با کُد دستوریِ شجاعت ، فعلا در مراحل تکاملی بسر میکند که چرخه نشر آن توسط گربه ها و باز نشر آن توسط موش های آزمایشگاهی در طبیعت است تاکه بعد جهش یافته درست و حسابی آن در انسان اجرا شود
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
ـ 9 ـ فرمان نه
کلونیColony
با نگاه به هشت فرمان قبلی در گونه بشری ، کلونی ایی شکل میگیرد از
"دانشمندان،فرمانده‌هان،سیاستمداران"
، با فلش‌بـَک به "فرمان دو" بهتر متوجه منظور من میشوید
موضوع "خود ترمیمی" در مقدمه که یادتان هست
بنابراین
این مثلت شکل گرفته اکنون میتواند به کتابخانه اصلی دسترسی پیدا کند
Library
و در صدد دستکاری کُد منبع اصلی باشد
.
در مرحله اول بیماری و درد تصحیح میشود
در مرحله دوم هوش و حافظه تقویت میشود
در مرحله سوم نافرمانی برداشته میشود
در نهایت این مثلث اتحاد
ورژنی از خود تولید میکند
قوی و باهوش و فرمان پذیر
و
همانطور که خواندید هسته آن از ترسویی و بی عاطفگی نشئت گرفته
Fear + Apathy
بله
آنها تماشاگران نوین را تولید خواهند کرد
Tumblr media
New Observers
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
فرمان (آخر) ده
در پست بعدی🤦‍♂️ـ
s👁👁n
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
اکنون این شما و این ۳۱ثانیه موزیک پایانی سریال فرینج 😅ـ
Tumblr media Tumblr media
Fringe END Title Theme
Michael Giacchino
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
.
.
.
END
2 notes · View notes
nando161mando · 11 months ago
Text
Türkiye has resumed bombing Rojava.
This bombing takes place as a retaliation for the failure of Turkey's operations on the Iraqi-Syrian border along with the killing of 12 soldiers by the Kurdistan Workers' Party (PKK).
ترکیه بمباران روژاوا را دوباره از سر گرفته است.
این بمباران به عنوان تلافی ناکامی عملیات ترکیه در مرز عراق و سوریه همراه با کشته شدن ۱۲ سربازان توسط مبارزان حزب کارگران کوردستان (PKK) صورت میگیرد.
#روژاوا
#ترکیه
#Rojava
#Turkey
#Turkiye
15 notes · View notes
surenpetgar · 5 months ago
Text
هرکس که نشد کشته به طوفان غم‌ش
در کشتی نوح زنده در تابوت است
2 notes · View notes
prophets-kings · 8 months ago
Text
حضرت موسی
پیامبری با شریعت مستقل که دارای کتاب آسمانی تورات است. سرگذشت و پیامبری حضرت موسی به قدری دارای اهمیت بوده که در ۴۲۰ آیه و ۳۶ سوره، ۱۳۶ مرتبه نام موسی و نکاتی از زندگی حضرت موسی در قرآن بیان شده است حضرت موسی پسر عمران از قبیله لاوی بود، میریام و هارون برادر و خواهر او بودند. حضرت موسی در مصر به دنیا آمد. زمانیکه بنی‌اسرائیل به دلیل جمعیت زیادشان بعنوان تهدیدی برای مصریان شناخته میشدند.چنانچه فرعون دستور داد که تمام پسران یهودی تازه متولد شده را در رود نیل غرق کنند.عمران و یوکابد برای جلوگیری از کشته شدن موسی، او را در سبدی گذاشتند و میان نیزارهای بلند رود نیل پنهان کردند.
Tumblr media
در حالیکه خواهر موسی در همان اطراف پنهان شده بود تا از دور مراقب موسی باشد. آسیه، زن فرعون با شنیدن گریه او را پیدا کرد و نجات داد و نام او را « موسی » به معنای از آب کشیده شده گذاشت. دیگر آرزوی آسیه برای داشتن یک پسر برآورده شده بود.
حضرت موسی در شکوه تمدن مصر به عنوان پسر خوانده فرعون پرورش یافت. او که به سن مردانگی رسیده بود، از ریشه‌های عبری خود آگاه بود و دلش بحال بنی اسرائیل میسوخت.
روزی حضرت موسی شاهد ضرب و شتم وحشیانه یک غلام عبری توسط یک ارباب مصری بود بشدت عصبانی شد و مرد مصری را به طور ناگهانی کشت. موسی از ترس مجازات فرعون، به صحرای مدین گریخت و برای شعیب که بعداً با دخترش ازدواج کرد، مشغول به چوپانی شد.
خداوند، حضرت موسی را بر قوم بنی اسرائیل برانگیخت. بنی اسرائیل در دوران زمامداری حضرت یوسف به مصر آمدند و چون جمعیت آن ها فزونی یافت، قِبطیان از کثرتشان بیمناک شدند و در تضعیف ایشان کوشیدند، پس آن ها را به بندگی گرفتند و به انجام کارهای سخت واداشتند.
فرعون مصر که شاهی قدرتمند و متکبر بود، دعوی اُلوهیَّت کرد و خود را شایسته ی پرستش خواند.
در چنین اوضاعی #حضرت #موسی به مصر آمد و #فرعون را به پرستش خدای یکتا دعوت کرد و از خشم خدا ترساند، اما سودی نداشت.
Tumblr media
youtube
2 notes · View notes
photokade · 10 months ago
Text
Tumblr media
سریال پس از باران محصول سال ۱۳۷۹ به کارگردانی و نویسندگی «سعید سلطانی» با حضور جمعی از بازیگران تازه ظهور کرده بود که اولین بار شبکه سه سیما پخش میشد
داستان سریال پس از باران
پس از باران داستان دکتر صادق مهرپرور و همسرش ستاره سالاری است که وقتی عازم شمال ایران (گیلان) می‌شوند در یک تصادف رانندگی کشته می‌شوند
فرزندانشان (مرضیه و مسعود) از آنجایی که به این مرگ مشکوک هستند جهت بررسی بیش‌تر به شمال سفر می‌ کنند
هرچه از سفرشان در شمال می‌گذرد آن‌ها از راز خانوادگی‌شان اطلاعات بیش‌تری به‌دست می‌آورند، این اطلاعات به نقل از مادربزرگشان نقل می‌شود …
زمان پخش
سریال پس از باران از چهارشنبه ۲۷ دی ۱۴۰۲ هر شب ساعت ۲۲۰۰ از شبکه آی‌ فیلم فارسی پخش می‌ شود و تکرار آن نیز در ساعت‌ های ۰۶:۰۰ و ۱۴:۰۰ روز بعد خواهد بود
2 notes · View notes
afebrahimi · 2 years ago
Photo
Tumblr media
‌ دیوار نوشته ای در #مشهد : تقاص خون‌#مجید_رضا_رهنورد چند سپاهی است؟ مطالبه‌ای است در برابر #روح_الله_عجمیان که مشخص نیست چقدر از جوانان آزادی‌خواه را در #آبان۹۸ و اعتراضات اخیر کشته! حالا که دیگر شکی نیست او روز چهلم #حدیث_نجفی برای جنگ با مردم به خیابون و بین مردم فرستاده شده بود که کشته شد. حالا هم خانواده اش راهش را ادامه می دهند و به خونخواری مشغولند؛در روزهای گذشته خانواده #عجمیان بسیجی سرکوبگر کشته شده در #چهلم_حدیث_نجفی در #کرج به دادگاه انقلاب مراجعه کرده‌اند و‌ از تعدیل در اجرای حکم اعدام مابقی متهمان ابراز گلایه و‌ شکایت کرده‌اند. گفتنی است در رابطه با پرونده قتل #روح_الله_عجمیان که تاکنون نیز مشخص نشده کار چه کسی است، تاکنون ۱۶ متهم به احکام اعدام و یا حبس های طولانی مدت محکوم شدند. مورخ ۱۷ دی ماه، دو تن از متهمان این پرونده به نام های #محمد_مهدی_کرمی و #سید_محمد_حسینی اعدام شدند و احکام اعدام صادره برای سه متهم دیگر به نام های #حمید_قره_حسنلو ، رضا آریا و حسین محمدی، پس از نقض در دیوان عالی کشور جهت رسیدگی مجدد به شعبه هم عرض ارسال شد. این اقدام‌ حتی خلاف رویه قضایی جمهوری اسلامی و‌ شرع است و مشخص نیست برای مرگ یک نفر چند حکم اعدام دیگر باید صادر شود؟ برای قاتل مردم عجمیان تابحال ۲ نفر را اعدام کردید و ۱۶ حکم داده‌اید ملت برای تقاص مجبد رضا چند سپاهی باید بکسند؟ #مهسا_امینی #انقلاب_آزادی_ایران @irbr.news https://www.instagram.com/p/CqYpoe6MqsL/?igshid=NGJjMDIxMWI=
7 notes · View notes
golbargbashi · 1 year ago
Text
ترجمه فارسی مقالهٔ (سال ۲۰۱۶) در مورد انگیزه و تلاشم برای نوشتن و انتشار کتاب فراملی کودک‌ در صنعت نشر کودک آمریکا.
این مقاله قبل از انتشار اولین کتاب در سری کتابهای کودک متنوع و مترقی انتشاراتم به زبان انگلیسی در شهر نیویورک نوشته و چاپ شد. جمع‌آوری بودجه برای چاپ اولین کتاب حدود یک سال و فقط از طریق حمایت معنوی و تشویق بزرگان فلسطینی-آمریکایی مترقی و پیش خرید صدها خانواده و شهروند مهیا شد.
Persian translation of a 2016 English Op-Ed I wrote for Mondoweiss prior to the publication and launch of Dr. Bashi™️ first diverse social justice children’s book, namely “P is For Palestine: A Palestine Alphabet Book.”
داستان فلسطین به طور کلی داستان انسانیت ماست. داستان تمام آدم ها و تمام ملت هایی که در طول تاریخ به دنبال افتخار به وطنشان بوده اند.
در 22 سپتامبر 1980 با حمله صدام به اهواز در نزدیکی مرز ایران و عراق من شاهد از دست دادن خانه مان بودم. در آن زمان من 6 ساله بودم. شانسی که ما آوردیم این بود که توانستیم در زادگاه مادرم شیراز ساکن شویم و برای مدت کوتاهی در امان باشیم تا زمانی که بمباران هوایی شیراز و سایر شهرهای دور از مرز عراق هم آغاز شد. چند سال بعد از شروع جنگ خانواده ام به سوئد پناهنده شدند. در سوئد من کودکانی را از مناطق جنگی ملاقات کردم و داستان زندگیشان را شنیدم. مصائب پناهندگان فلسطینی در این میان احساسات عمیقی را در من برانگیخت.
در کمپ پناهندگان سوئد که محل اسکان موقت ما بود، هر کسی به جز فلسطینی ها ملیت شناخته شده و سرزمینی بر روی نقشه سیاسی جهان داشت. رنج های خانواده های فلسطینی شامل چند نسل می شد؛ از پدربزرگ هایی که در روز نکبت کشته شده بودند یا از آن جان سالم بدر برده بودند تا پدر و مادرها و کودکانی که در کمپ های پناهندگان به دنیا آمده بودند.
در ان زمان ما به جز معدود عکس های خانوادگی و حرف های خودمان، چیز قابل توجهی برای نشان دادن به یکدیگر یا همسایگان و هم کلاسی های جدید سوئدی مان که نسبت به فرهنگ و تاریخ ما بی اطلاع بودند نداشتیم یا در کتابخانه های محلی نمی توانستیم پیدا کنیم.
در آن روزها، کتاب یا فیلم هایی که سرزمین و فرهنگ ما را بشناساند وجود نداشت. من سال های مدرسه را به دفاع از وطنم ایران در برابر کتاب بتی محمودی (نه بدون خواهرم) و تبلیغات پیوسته رسانه های نژادپرست علیه اکثر جوامع مسلمان گذراندم.
اکنون بعد از گذشت سه دهه شرایط تغییر کرده است. با وجود اینکه جهان اوضاع بسیار نابه سامان تری را تجربه می کند اما فرصت ها برای یادگیری بیشتر و تشکیل گروه های مردمی برای انجام کارهای خوب افزایش یافته است. این شرایط برای من به معنای ترکیب تحقیقات دانشگاهیم در زمینه نژاد، جنسیت، حقوق بشر و تاریخ با فعالیت اجتماعی و علاقه ام به هنرهای بصری و ارتباط و یادگیری و تبادل ایده ها با دانشگاهیان، هنرمندان و فعالان اجتماعی همفکر از طریق رسانه های جمعی است.
بدین ترتیب، به مدد عصر دیجیتال و همکاری کوروش بیگ پور، تایپوگرافیست شناخته شده استارتاپ اجتماعی دکتر باشی را راه اندازی کردم تا از این طریق وسایل کمک آموزشی استاندارد به زبان فارسی و عربی را که کمبود آن احساس می ��ود برای کودکان ارائه نمایم.
شبکه اجتماعی فیس بوک نیز خانم گلرخ نفیسی هنرمندی با دغدغه های اجتماعی را به گروه من ملحق کرد و در حال حاضر در حال تالیف کتابهای مصور در حوزه ادبیات کودکان هستیم و این فعالیت ها را برای کودکانی انجام می دهیم که سرنوشتی مشابه ما دارند از جمله کودکان پناهنده سوری در المان یا سوئد یا کودکان پناهنده یمنی که در شهر نیویورک ملاقات کردم.
بر همین اساس بود که کتاب "ف مثل فلسطین" در دست انتشار قرار گرفت. این کتاب برای کودکان فلسطینی است که می خواهند برای دوستانشان حرفی برای گفتن داشته باشند.
ریشه کتاب های الفبا به چند قرن قبل باز می گردد. در حال حاضر کتاب های الفبایی بی شماری در باره بسیاری از کشورها و فرهنگ ها در دنیا وجود دارد که به کودکان ��ر شناخت ملت ها و فرهنگ های دیگر کمک می کند، از جمله الف مثل آمریکا، ب مثل برزیل، ک مثل کانادا. با این وجود، چنین کتابی برای فلسطین به زبان انگلیسی تا به حال وجود نداشته است."
"هرکسی که در فلسطین بوده است یا دوستان، هم کلاسی ها و همسایگان فلسطینی دارد، می داند که این ملت پر افتخار اهل مدیترانه در مرکز توجه دنیای ماست. فلسطین سرزمین شیرین ترین پرتقال ها، پیچیده ترین سوزن دوزی ها، رقص های باشکوه (دبکه)، باغهای حاصلخیز زیتون و شادترین مردمان است. با الهام از پیشینه غنی مردم فلسطین در زمینه ادبیات و هنرهای بصری یک نویسنده دانشگاهی در زمینه ادبیات کودکان و یک تصویرگر با دغدغه های اجتماعی دست به دست هم داده اند تا کتاب "ف مثل فلسطین" را به زبان انگلیسی تالیف و در آن داستان فلسطین را به سادگی حروف الفبا به شیوه ای آموزشی، شاد و آگاهی بخش تعریف کنند تا از این طریق گوشه ای از زیبایی و قدرت فرهنگ فلسطین را نمایش دهند:
ع مثل عربی، زبان من، زبانی که چهارمین زبان ترانه دنیاست!
ب مثل بیت لحم، محل تولدم با بهترین باقلواها، که باید آنرا در بشقاب گذاشت نه در کوزه!"
Original English Op-Ed is Available here:
3 notes · View notes
bellyachhe · 2 years ago
Text
28 اردیبهشت / 1402
21:29
چند شبه که به خودشون و خانواده هاشون و یه ایران استرس و عذاب میدن که امشب قراره کشته شن. نامه ای که روی یک تیکه کاغذ کنده شده از کتاب کتابخونه زندان نوشتن رو خوندم. این که روی “ به کمک شما نیازمندیم” رو ابر کشیدن، روان هممون رو به هم ریخته. ج. ا. بیچاره ات میکنیم، کثافتای جانی روز خودتون و خانواده های رذلتون میرسه. 
رفتم توی بالکن تنهایی داشتم سیگار میکشیدم، زدم زیر گریه، لحظه ای نیست که خودمو جای اونها نذارم و هر لحظه منتظر یه اتفاق شگرف نباشم، مطمئنم هرلحظه به خودشون میگن کاش معجزه بشه بیان بیرون، آزادیمونو جشن بگیریم. به محسن شکاری و محمدمهدی کرمی و محمدحسینی فکرکردم، که چطور تا شبش پیش ما بودن و درعرض چنددقیقه جونشون گرفته شد. به این که الان نیستن. به این فکرکردم که واقعا طی این سالها چی به سر مردممون اومده. 
یه جایی خوندم که این جنبش اخیر رو نمیشد اسمش رو انقلاب گذاشت، چون نیمی از مردم ایران که زنها بودن هدف قرار گرفتن، فقط برای حجاب اجباری بوده. چون این دفعه دیگه حجاب شمال همه طبقه های اجتماعی میشده. ولی میگفت نمیشه اسمش رو انقلاب گذاشت، یه جای دیگه خوندم دولت ها تصمیم میگیرن که جایی دولتی عوض بشه یا نه. 44 سال پیش این شپشوها که انقلاب نکردن، فقط اینا عده ای بودن که مثل شغال ریختن و از جایی ساپورت شدن. جایی دیگه مدرک فیزیکی از دستنوشته ای رو دیدم، که نوشته بود برای هرکدوم از اون مزدورهای اون زمان که ریختن توی خیابون، چه مبلغی درنظر گرفته شده بوده درازای ایجاد هرج و مرج. 
آتیش به ریشه اتون بگیره کثافتای جانیِ متجاوز که هرچی صفت کریه و چندش آوره لایقتونه، لعنت مردممون بهتون که نذاشتید توی این چندین دهه آب خوش از گلوی مردممون پایین بره. هیچ مرگ و شکنجه ای نمیتونه پستی و رذل بودن شما رو هدف بگیره و نمیتونه دل مارو خوش کنه. موندم با شما پست فطرتا چیکار باید بکنیم. 
یه جای دیگه خوندم که اگر میشه آزاد شیم، میخوام تو این راه آخریش من باشم. فقط این کابوس و سیاهی تموم شه.
2 notes · View notes
suraanahita · 2 years ago
Text
TW // CH*LD DE*TH
Garodman behesht to the little Bakhtiari boy Kian Pirfalak who was 10 years of age when he was shot by security forces in Iran during the Izeh Bazaar Massacre (حمله به بازار ایذه)…
https://www.dw.com/fa-ir/مادر-کیان-پیرفلک-مأموران-ماشین-را-به-رگبار-بستند/a-63811104
He wanted to be an inventor.
Tumblr media Tumblr media
2 notes · View notes
mkn314 · 2 months ago
Text
کشته شدن چهار شهروند به‌دلیل تیراندازی‌های نیروهای نظامی در راسک، هیرمند، خاش و میرجاوه
The killing of four citizens due to the shootings of military forces in Rask, Hirmand, Khash and Mirjaveh
Continue reading کشته شدن چهار شهروند به‌دلیل تیراندازی‌های نیروهای نظامی در راسک، هیرمند، خاش و میرجاوه
0 notes
humansofnewyork · 1 year ago
Photo
Tumblr media
(27/54) “One morning I was called into the Speaker’s office along with another colleague. We were told that he’d received a call from the king’s office, and the king needed our two votes on an upcoming issue. My colleague was silent. But I replied: ‘I cannot do it. If I was a soldier of the king, I would crawl across the floor at his command. But I am a representative of the people. And I answer only to them.’ When I looked over, my colleague had tears in his eyes. Nobody disobeyed a direct request from the king. But Iran was a constitutional monarchy. We had a constitution. That was supposed to mean something. It had to mean something, or we were left with nothing but a king. I knew I wasn’t helping my career. The parliament was a corrupted system, and the only way to advance was to support the king. But I wasn’t there to be part of the system. I was there to scream 𝘈𝘻𝘢𝘥𝘪. Freedom. One afternoon the Speaker told me that the king would be making a trip to Nahavand, and I should be there to greet him at the airport. I searched Shahnameh for the perfect quote to welcome him. I chose from one of my favorite stories: the story of Rostam and Esfandiyar. In this story Rostam is a much older man. He’s served many kings. But the current king has turned oppressive, and Rostam refuses to obey his commands. The king sends his son Esfandiyar to arrest Rostam. Esfandiyar promises Rostam that the king only wishes to set an example. He says: ‘Please, just let me bind your hands.’ He promises that he’ll immediately be released. He promises Rostam all the riches of the kingdom, if only he’ll allow his hands to be bound. Esfandiyar is protected by a divine blessing. He has never been beaten in battle. And Rostam knows that if they fight, he will almost certainly die. But still, he will not allow his hands to be bound. He’d never give up his 𝘢𝘻𝘢𝘥𝘪. Here Ferdowsi shows his genius. The dialogue is rich. The men dine together. They share wine. They flatter each other. Each man does everything to persuade the other to change his mind. But their fate was already written. They would battle to the death. Because one could not disobey his king. And the other could not disobey his code.” 
بامدادی همراه یکی از همکاران به دفتر رئیس مجلس فراخوانده شدیم. گفت که از دفتر شاه پیامی رسیده که می‌خواهد ما در رأی‌گیری پیش‌ رو رأی موافق بدهیم.گفتم: «اگر من سرباز شاه می‌بودم، سینه‌خیز از این سو به آن سو می‌رفتم و فرمانش را می‌‌‌پذیرفتم ولی من نماینده‌ی مردمم.» اشک در چشمان همکارم بود. رئیس برآشفته گفت: “یکبار بر سر بحرین دوستان شما مرا بدبخت کردند و امروز شما.” سرپیچی از درخواست شاه کم‌سابقه بود. قانون اساسی ایران سلطنت مشروطه بود و این باید گویای واقعیتی باشد. هنگامی که سیاست‌های شاه به سود ایران باشد، نخستین کسی هستم که از آنها پشتیبانی کنم ولی کشور نمی‌تواند بر پایه‌ی یک اندیشه اداره شود. اگر آن اندیشه خردمندانه هم باشد. هر چیز می‌باید با اندیشه‌های گوناگون بررسی شود. بسیاری شنیده شوند تا مردمان دریابند که شهریاران میهنند. پیام رئیس مجلس خبر از آمدن شاه به نهاوند می‌داد و می‌خواست اگر بتوانم آنجا باشم. خبر خوبی بود. نهاوند نیازمندی‌هایی داشت. می‌شد آنها را در میان گذاشت. شاهنامه را زیر و رو کردم تا بهترین پیام خوش‌آمد‌‌گویی را بیابم. پیامم را در یکی از داستان‌های دلپسندم یافتم، داستان رستم و اسفندیار. در این داستان رستم مردی‌ست سالخورده. شاهان بسیاری را یاری کرده است. ولی آنگاه که پادشاه زمانه ستمگر ‌شود، از فرمانبرداری او سر می‌پیچد. گشتاسب پسرش اسفندیار را می‌فرستد تا دست رستم را ببندد و نزد او‌ ببرد. اسفندیار خواهان جنگ نیست. اسفندیار به رستم چنین خوش‌آمد می‌گوید: که یزدان سپاس ای جهان پهلوان / که دیدم ترا شاد و روشن روان / سزاوار باشد ستودن ترا / یلان جهان خاک بودن ترا / خنک آنکه او را بود چون تو پشت / بیاساید از روزگار درشت. اسفندیار رویین‌تن است و هرگز تا آن روز شکست نخورده است. رستم می‌داند که در صورت نبرد، کشته خواهد شد ولی نمی‌پذیرد دستانش بسته شوند زیرا هرگز از آزادی خود نمی‌گذرد. در اینجا نبو�� فردوسی هویداست. گفت‌وگوی این دو بسیار پر بار است. به ستایش یکدیگر می‌پردازند. رستم اینچنین به ستایش اسفندیار می‌پردازد: خنک شاه کو چون تو‌ دارد پسر / به بالا و فرت بنازد پدر / همه ساله بخت تو پیروز باد / شبان سیه بر تو ‌نوروز باد / دو ‌گردن‌فرازیم پیر و جوان / خردمند و بیدار، دو پهلوان. آنها به هر تلاشی دست می یازند تا رای دیگری را برگردانند ولی سرنوشت آنها نوشته شده است. وارد نبردی مرگبار خواهند شد زیرا یکی از پادشاهی خود نمی گذرد و دیگری از آرمانش
210 notes · View notes
30ahchaleh · 2 months ago
Text
Tumblr media
Once Upon a Time
...in Hollywood
(2019)
Tumblr media
ـ🤗وُیییی یه فیلم خوب گردویییی🥰ـ
از پوست اول و دوم تا مغز و عصاره ش همه با کیفیت متناسب هر سلیقه ایییی
حالا هر سلیقه ای که نه ، ولی خب دیگه😋ـ
با این حال میخوام این نوشته رو تقدیم کنم به اونها که فندوق🌰 دوس دارن😜ـ
با مدرک سکانسی و استدلال گفتاری خواهم گفت که این فیلم گردویی ست 😅ـ
مثل ه��یشه هم شیوه ای از تحلیل را ارائه میدهم که فیلم را مال خودم بکنم اما اعتبارش مال کارگردان و نویسنده فیلم😜ـ
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
Tumblr media
deCODING
برای رمز گشایی فیلم ، قبل از دیدن
- اول
Charles Manson
خلاصه وار بیوگرافی "چارلز منسون" را در ویکی‌پدیا بخوانید
- دوم
Sharon Tate
خلاصه وار بیوگرافی "شارون تیت" را در ویکیپدیا بخوانید
- سوم
Once Upon a Time
. . . in Hollywood
را ببینید
و در آخر
ask yourself
از خود بپرسید
چرا کارگردان چنین پایانی رقم زد؟
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
⚠️Spoil
خطر اسپوپل ⚠️ وجود دارد
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
پوسته ی اول
میتوانید لذت ببرید از فضا سازی آن دهه آمریکا و روابط مردمش تا مسائل خوش تیپ ها و خوشکل های هالیوودی
همینطور یادی کنید از سکانس های معروف آن دوران و حال کنید از سگ حرف گوش کن و مرام و معرفت صاحبش و چند شمه ای از اکشن و دلهره و اینجور چیزها … ـ
پوسته ی دوم
Tumblr media
میتوانید چشمی تر کنید از این واقعیت که ��رچیزی دوام و دورانی دارد
از نبوغ و جوانی و زیبایی چهره و اندام گرفته تا شغل و روابط دوستانه و عاشقانه
این افول ها مرگ های کوچک چاره ناپذیری هستند تمرینی ، قبل از آن مرگ اعظم
اگر فکر میکنید نمیتوانید سر قبر جسمتان اشک بریزید میتوانید سر گور این داشته هایتان در گذشته ، بغض کنید
اگر هم سن تان کم است
پانزده سال دیگر سرنوشت رام کننده‌ی اسب و اریک دالتون ها میشود آخر کار شما ، حتی اگر به تناسب شرایطمون واسه ی خودمون مثلا والت دیزنی باشیم یا بخوایم بشیم
اما غصه نخورید ، چرا ؟
چرا ، در مغز این فیلم نهفته است
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
مغز این فیلم
با یک نگاه سرسری به دنیای واقعی متوجه چهار حالت رویدادی میشویم که دو به دو در تقابل یکدیگرند
یک و دو _ زیبای ها و زشتی های دنیا
سه و چهار _ خوشی ها و نا۱خوشی های دنیا
هر کدام از این چهار حالت زیر مجموعه های خود را دارند ، از خـُرد تا کلان
.
خدایی و کارگردانی کردن
فکر کردن به باز طراحی دنیا با قوانینش از پایه و اساس اگر نگوییم غیر ممکن است حوصله سر بر است پس اکثر "رویا پردازان اندیشمند" به جای آن کار به اصلاح دنیا بنا به سلیقه شان دست به کار میشوند
اگر نویسنده و کارگردان این دنیا بودید چه اصلاحاتی انجام میدادید؟
همانطور که گفتم کارگردان چون قصد ساخت دنیای کاملا جدید را ندارد اصلاحات انجام میدهد آنهم فقط در قسمت زشتی های این دنیا
چرا که سه تای دیگر را لازمه ی یک فیلم جذاب میداند
پس
شر زشت خوی در دنیای کارگردان فقط در حد نطفه و نیت موفق است ، زشتی در مرحله تولد و عمل شکست میخورد
.
کشتن یک کودک ۸ماه در شکم یک مادر ۲۶ساله آنهم با ضربات متعدد چاقو بر پیکرش وقتی دارد التماس میکند لااقل کودکم را نکشید ، در دنیای واقعی جزو زشت ترین رخ داد هایی هست که بارها تکرار شده است
.
در دنیای آقای "کوئنتین تارانتینو" خانم "شارون تیت" نه تنها زنده میماند بلکه آب از آب در دلش تکان نمیخورد ، همینطور دوستان او و دیگر کشته شدگان به دست خانواده "چارلز منسون" از مرگ دلخراش نجات پیدا میکنند تازه در انتهای فیلم میبینیم درب کار جدیدی برای "ریک دالتون" در خانه ی "رومن پولانسکی" باز میشود
به قول سعدی
خدای ار به حکمت ببندد دری
گشاید به فضل و کرم دیگری
درون حکمت دنیای فیلم کارگردان ، زشتی جا ندارد
.
این است چرایی چنین پایانی برای فیلم
اما این همه ی یک فیلم گردویی نیست
به قول آقای "��وپی"
حرفم تموم نشده لطفا نتیجه گیری نکنید
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
عصاره ی مغز فیلم
در این فیلم بسیار بسیار بسیار زیر پوستی یک ایده قدیمی برای قابل قبول دانستن ذهن بشر برای وجود زشتی ها در این دنیایی که فرض میکنیم یا مطمعنیم کارگردانی دارد ، جذاب و حرفه‌ای دیده میشود
و آن این است
این دنیایی که ما واقعی میپنداریم در اصل یک ابر فیلم است که در آن بازیگران نقش منفی سعی در درست انجام دادن نقششان را دارند
البته این بدان معنا نیست که این ایده دستاویزی شود برای براعت مجرمین چراکه "نقش مثبت" ها هم اگر بخواهند نقش خود را درست انجام دهند باید در صدد مجازات مجرمین همت کنند اما با این تذکر که چه چیز در شأن‌ و منزلت یک نقش ِ مثبت هست که قرار است زیبایی خلق کند و نه باز زشتی
.
توجه کنید این فقط یک ایده قدیمی است نه حقیقت
به قول حافظ
تو پسِ پرده چه دانی که ، که خوب است و که زشت
.
این ایده ، ایده ی خدا دوستانی هست برای توجیه وجود آنچه زشت میدانند تا اینچنین وکیل مدافع خدا بشوند و با این برهان قصد تبرئه کارگردان را بکنند
انصافا برهان قوی هست که به ذهن مینشیند اما به دل نه مگر آنکه "مرگ اعظم" پایان کبوتر نباشد
یعنی این دنیا ابر سریال باشد نه ابر فیلم🤪ـ
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
ادیان ابراهیمی و برهان آنها برای وجود زشتی
امروزه دیگر ایده ی ادیان ابراهیمی(یهودی،مسیحی،اسلامی) با آن لغتنامه واژه هایشان برای ذهن های علم دیده نه تنها جذاب نیست بلکه قابل قبول هم نیست
مگر آنکه به معادل سازی اصطلاحاتشان با جهان بینی بشر قرن۲۰ی تلاش کنند
.
عرفانی ها از شرق تا غرب برای معادل سازی کارشان ساده تر است چراکه از ابتدا با ایهام و استعاره و در لفافه و اینجور تکنیک ها سخن میگفتند
.
ایده پردازان باستان با طرح آفرینش چند خدایی بجای زور زدن برای وکیل مدافع بودن ، بیشتر تعلیم سرباز بودن برای خدای خیر و زیبایی را در ذهن رشد میدادند
که امروزه فرقه های شیطان پرستی آبدیت انحرافی همین طرز فکرند که میپندارند خدای شر قوی تر است و در نهایت پیروز میدان پس بهتر است سرباز او باشند
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
قایقی (فیلمی) خواهم ساخت
جناب تارانتینو در مصاحبه هایش متذکر شده است که کشته کشتار در جامعه نتیجه فیلم های بکش بکش نیست اما رندانه در فیلمش میگوید که قطعه ای از آن میتواند باشد
Tumblr media
او به درستی در لابه‌لای فیلم ما را متوجه پیچیدگی به وجود آمدن زشتی میکند که گه گاه میتوان جلویش را گرفت حتی با خلق زشتی ایی دیگر
Tumblr media
اما این را راهکار ، با وجود ابر پیچیدگی دنیا نمیداند پس لاجرم به آن ایده قدیمی که گفتم احتیاج دارد تا لااقل تخم این موضوع را در ذهن بکارد که کینه ای روحی روانی از نقش منفی ها به دل نداشته باشیم و فقط نقش خود را خوب بازی کنید
چرا که بشر میتواند با اصلاح قوانین مبتنی با واقعیت اکنونش و نه توهم یا واقعیت های خیلی دورش ، جهانی بسازد که زشتی و زیبایی بنا به میزان پایبندی اش به آن قوانین متولد شوند
تدبیر و تقدیر
حال در کنار این تدبیر (قانون)، این ایده قدیمی میتواند معجون خوابی باشد برای استراحت لازم شبانه تا آسوده بخوابیم که یکی (کارگردان) بیدارست و با تقدیر(فیلمنامه) دارد هوای کار ما را
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
حال با توضیح سکانس ها در زیر گفته های بالا واضح تر میشود
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
اول
Tumblr media
همین سکانس کافیست تا اثبات شود که کارگردان برای ارائه مفهوم چه زیرک و خوش ذوق است همان رندی خودمان اگر من میگویم فیلم گردویست او لابد میگوید "یو آر" یست
.
پنج مترجم که برای این فیلم زیرنویس درست کرده بوده‌اند را خواندم هیچ کدام به این موضوع اشاره نکرده بودند
.
در زیرنویس میشود توضیح داد تا هم معنا رسانده شود هم خوش ذوقی در زبان های دیگر تا خواننده خودش به "مفهوم" برسد
اما در دوبله نه
آن موقع باید درست ترین مفهوم با کمی ذوق قاطی شود
برای این جمله به نظر من میشد اینطور گفت
چونکه ، یک روح اند در دو بدن
بهتر است واژه های "خب" و "به نوعی" فدای مفهوم بشوند که مدت زمان گفتن جمله هم درست از آب در بیاید
اما دوبله ای که شنیدم متاسفانه اینطور نبود
پس برای بهتر دیدن فیلم به گیرنده ذهن خود دست بزنید و نه تلوزیون خود چونکه "یوآر" یست
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
دوم
Tumblr media
یک "چیزی" ، یک "من دیگری" در وجود ماست که "سعی" میکند دوست ما باشه نه آنکه علامه ده هست اما سعی‌ش را میکند در شرایط سخت نجاتمان دهد
اگر چنین دوست‌ی در خود احساس میکنید هرگز رهایش نکنید به هیچ قیمتی چراکه در سکانس های دشوار بازی زندگی لازمش داریم
یکی از سخت ترین اجرا ها در صحنه زندگی مواجه با "پایان" در هر چیزیست با روحیه ریک دالتون‌ـی نمیتوان از پس این سکانس ها برآمد احتیاج به روحیه دوست خوب بدل کاری در درون است همچون کلیف بوث که تلاشش را میکند اما پس از جمع بندی جوانب "اگر" پایانی در کار بود "منصافه میدادند" و پذیرا میشود
.
این دوست جنگ دیده به آن پختگی رسیده است که برای پرهیز از درگیری و حتی کشتن تمام سعیش را میکند اما "اگر" نشد حتما چاره ای دیگر نبود
و چیزهای دیگر که بعدا در مورد این دوست خواهم گفت
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
سوم
دوش دیدم که ملایک دَرِ میخانه زدند
گِلِ آدم بِسِرشتَند و به پیمانه زدند
ـ . . . ـ
جنگِ هفتاد و دو ملّت همه را عُذر بِنِه
چون ندیدند حقیقت رَهِ افسانه زدند
واقعا کاش میشد فهمید پشت اون "در سبز" چه خبره
شک نداشته باشین که اگر کارگردان میخواست فقط هجو در هالیوود را نشان بدهد یک شعر بی سر و ته و خنده دار مسخر را جایگزین این شعر میکرد پس باز you are یک تیر و دو نشان زده است
روی پرده و ظاهر ، هجو
پشت صحنه و باطن ، جلب توجه بیننده به "پشت" آنچه هست میباشد
چراکه "حتما" خبری اون پشت‌مشتا هست
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
Tumblr media
حتی انتخاب اسم "دالتون" به قصد بار منفی آن انتخاب شده است اما تاثیرش را ندارد چون ذهن ما "اریک دالتون" را فرای اسم ظاهریش دارد نگاه میکند
اما نقش های منفی تاثیر دارند چون ذهن ما دوست دارد به آن نقش ؛ واقعی تر از نقش نگاه کند
پس
🙊 🙉 🙈
آنچه به مرور میخوانیم میشنویم میبینیم در ما ته نشین میشود ��تش زدن را در فیلم یاد گرفته ایم اما در فرای فیلم هم استفاده میشود و اصلا میخواهیم استفاده کنیم ری‌اکشن فیلم های پلی‌بوی در همین است و رزمی در چیز دیگر و هر ژانری ری‌اکشن مخصوص خود را فرای فیلم تولید میکند
.
قبول است که کارگردان به درستی در مصاحبه هایش خود را از عامل "اصلی" مثلا کشتار در مدارس آمریکا تبرئه میکند به خاطر قانون خرید و نگهداری اسحله در آمریکا اما چقدر "فرعی" را منصافه در ذهن باز میگذارد
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
چهارم
Tumblr media
وقتی دالتون آلمانی ها را آتش میزند چندان برای ما هیجان به ارمغال نمیآورد چون ذهن ما واضحِ واضح میداند یک فیلم داخل فیلم است اما در انتهای فیلم صحنه های اکشن را هیجانی تر دنبال میکنیم چون ذهن ما کمی واقعی تر صحنه را درک کرده ، در واقعیت دیگرمان مثلا زندگی عکس‌العمل‌مان فرق دارد البته بنا به ذهن هر کس
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
پنجم
ادامه در پست بعدی . . .
😅
.
.
.
4 notes · View notes
nando161mando · 1 year ago
Text
A new video of Nika Shakrami in the national uprising of the people of Iran
A video has been published on social networks that shows Nika Shakrami's presence in the "Women, Life, Freedom" protests and is seen burning a scarf. 16-year-old Nika Shakrami was kidnapped, tortured and killed by the government during the nationwide uprising.
ویدئویی جدید از نیکا شاکرمی در خیزش سراسری مردم ایران
ویدئویی در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده که حضور نیکا شاکرمی را در اعتراضات "زن، زندگی، آزادی" نشان می‌دهد و در حال آتش زدن روسری دیده می‌شود. نیکا شاکرمی ۱۶ ساله در جریان خیزش سراسری توسط حکومت ربوده، شکنجه و کشته شد.
23 notes · View notes