#پایین
Explore tagged Tumblr posts
Text
![Tumblr media](https://64.media.tumblr.com/399f17fb8061f65971aa2e66d7a62182/5e3e161f173480b7-1a/s1280x1920/3b5185af2948e2222e2e3b62471c37d77d82a7d4.jpg)
ندا (۶) - آرمینا (۱)
ندا در حالی که لخت و بدون سوتین و فقط با شورت یاسی رنگش روی مبل نشسته بود منو صدا زد و گفتم:« متییین؟!!!... کون قشنگم... بیا ببینم... بیا پیش ارباب... بدو ببینم!...» من که تمام مدت مهمونی قلبم تند تند میزد عرق سرد به چهره ام نشست... جرات تاخیر در دستور ندا رو نداشتم... تا اومدم چهار دست و پا بشم خودم رو توی آینه قدی اتاق دیدم... رنگ به چهره ام نبود!... بدن نحیف و لاغرم رو به دستور ندا لیزر کرده بودم و مو به تنم دیده نمیشد... ندا تمام شورت های منو دور ریخته بود و برام شورت لامبادای مردونه خریده بود... شورتی که کونی هم میپوشن!!!... در واقع شورت لامبادای مردونه اصلا پشت نداره و فقط سه تا حلقه داره که یکی دور کمر و دوتای دیگه هم دور رونها میوفته و یه پارچه هم کیر و خایه ها رو میپوشنه و دسترسی به سوراخ مقعد خیلی راحته.
![Tumblr media](https://64.media.tumblr.com/6de0cfd151f7855827dd6bf2cfe7312f/5e3e161f173480b7-54/s400x600/ed5ab0cc08a66d15d5c15ff34b571ee935218f47.jpg)
بدون معطلی چهار دست و پا شدم و در اتاق رو باز کردم و واااااااااااوووو 😯🫨 همه مهمونای ندا دخترای بدنساز و عضلانی بودن... واقعاً ترسناک بود صحنه... ۱۰-۱۲ تا دختر که بدنشون پوشیده از عضله بود... گیلاس های مشروب توی دستشون و به سمت من نگاه کردن... چشم چندتاشون برق زد و لبهاشون رو گزیدن...
![Tumblr media](https://64.media.tumblr.com/bd990dad6f1dc279d83d6c8506840481/5e3e161f173480b7-d5/s540x810/688c244be38bd0f9b707ae29eda53d5d932a3a3c.jpg)
خداااا و سرور من، ندا با پوست سفید و بدن ورزیده اش بینشون میدرخشید... لبخندی بهم زد و گفت:« بدو بیا اینجا ببینم... بدو کون قشنگم!... 😌» من با ترس و لرز و چهاردست و پا رفتم به سمت ندا، از لابلای پاهای عضلانی و عضلات دوقلوی پشت ساق پاهایی که هر کدوم قادر بودن به راحتی جون منو بگیرن. حرفای مختلفی رو شنیدم و خیلیا به کونم دست کشیدن و گفتن: « اووووف چه کونی داره🤤» « اووووووم چه کون کردنی ای» « آخی... کوچولوی نحیف 🥺😏» « آوووخی طفلی!... مرد ضعیف و بیچاره! 🥺😆» « نداااا... چه کونی میکنی کص تپل!...» صدای ناز و نوجوان یه دختر رو شنیدم که گفت:« اووووووم من اینو امشب میکنم... اوووووووووووف 🤤😈»
رسیدم به پاهای عضلانی ندا و شروع کردم به بوسیدن انگشتان زیبای ندا... ندا دستی به سرم کشید و گفت:« اوووووم توله کوچیک و کردنی من چطوره؟!!!... یدفه همون دختر نوجوانی که صداش رو شنیدم و میخواست منو بکنه اومد جلو و گفت:« اوووووم ندا جون... چقدر توله ات کیوت و کردنیه... دهنت سرویس...» ندا گفت:« قربونت آرمینا جااان... شیطون تو هم که با سه تا پسر اومدی...» من چشمام گرد شد... چون اصلا پسرا رو ندیدم... یهو سرمو چرخوندم و لایه های بعدی رو نگاه کردم و اوووووو فاااااااک🤯 اوین چیزی که دیدم تلمبه زدن دیلدوی یه دختر عضلانی کوچولو، توی کون یه پسر بدنساز و گنده بود... دختره ملکه ی عضله و تتو بود... مچهای پسره رو از پشت گرفته بود و میتپوند توی کونش... انگار یه خرگوش ماده عضلانی داره کون یه خرس میزاره 😱🤯 یدفه جمله بعدی آرمینا مو به تنم راست کرد:« ندااا جووون... میشه امشب متین ات رو بدی به من و به جاش سه تا پسرای منو بگیری؟... من واسش خیس کردم اساسی... » من برگشتم و آرمینا رو از پایین نگاه کردم... اوووووو ماااااااای گاااااااااد 😱 😵
![Tumblr media](https://64.media.tumblr.com/05118274118842381e691fbf887bfb1f/5e3e161f173480b7-9c/s540x810/7f1c22f9c65174cdae39b3f2e5f6f2785ee74f59.jpg)
باورم نمیشد... آرمینا یه دختر نوجوان محصل بود... اما بدنش 😱 بدنش انباشت عضلاتی بود که واسه اکثر پسرا دست نیافتنیه دست نیافتنی!... با دستهای پر شده از تتو... نگاهی به من کرد و چشمکی بهم زد... ندا خندید و گفت:« پیشنهاد خوبیه 😏 منتها سه تا پسرت رو باید بپسندم 😉 کجان؟...» اولین کسی که آرمینا نشون داد همون پسری بود که اون دختر عضلانی پر از تتو داشت ترتیبش رو میداد؛ آبتین!... پشمااااااام 😱 من کص ندا رو داشتم از روی شورت میبوسیدم و متوجه خیس شدنش موقع دیدن آبتین شدم. ندا گفت:« اووووووم... خوبه... دیگه!» دو تا پسر دیگه ای آرمینا معرفی کرد در واقع دپ تا داداش دوقلوی بور بودن که پایین پاهاش در حال لیسیدن پاهاش بودن... دو تا پسر سفید مفید گوشتی!... آب از دهن ندا راه افتاد و گفت:« اوووووووم... به نظر معامله خوبی میاااد... ولی من از همین الان اونا رو میخوااام... میدی؟...»
.
.
باورم نمیشه... وقتی آرمینا منو برای یه ۲۴ ساعت با ندا معامله کرد با یه دست مثل یه بچه گربه منو از گردن گرفت و بلندم کرد... به سبکی و راحتی یه گنجشک... بعدا فهمیدم آرمینا فقط ۱۶ سالشه... از ۷ سالگی بدنسازی، کشتی، وزنه برداری و شنا کار کرده... قدرت بدنیش در وصف نمیگنجید... برخلاف ظاهر خفن و با ابهتش خیلی خیلی مهربون بود... همونجا توی سالن و روی کاناپه دو نفره ترتیبم رو از کصش داد و خیلی حااااال کرد باهام... از کیرم خوشش اومده بود. اما من گاهی به ندا که یه زمانی همسرم بود نگاه میکردم... با خودم گفتم این زن الان به چشم یه وسیله به من نگاه میکنن... حتی بی ارزشتر از یه سگم براش!... ندا داشت کون یکی از پسرا رو فتح میکرد... یکی ��یگه سوراخ کون ندا رو میخورد و سومی هم کصش رو... عجب صحنه ای بود 😱
و اما شب بیاد موندنی من با دختر عضلانی ۱۶ ساله ای که فانتزیش گاییدن همه مردهای هم سن باباش بود! آرمینا...
ادامه دارد
25 notes
·
View notes
Photo
![Tumblr media](https://64.media.tumblr.com/0edb752c224854d6f557a3098e5def7d/5006a2d739890b86-20/s540x810/0837c1545e7276305bbbba900dd110393829d901.jpg)
(6/54) “One New Year our whole family took a bus to Qom, one of the holiest cities in Iran. When we arrived in the city it was like stepping back in time. This was a different kind of Islam. It wasn’t my father’s. It wasn’t even my mother’s. It was an Islam from fourteen hundred years ago. The bookstores only stocked religious books. There were no radios, no music. My nine-year-old sister tried to buy some glass bracelets at the bazaar, but the shopkeeper wouldn’t serve her. Because she wasn’t wearing a hijab. When he turned his back I broke the bracelets against the table. In the afternoon I was given time to explore on my own. I remember I was wearing long pants. I’d never worn long pants before, so I felt like a man. I made my way to the biggest shrine in the city. There was a huge crowd for the holiday. As I pushed my way through, the crowd began to sway and move. People began to shout all around me. Hats were thrown in the air. I couldn’t see what was happening, even when I stood on the tips of my toes. But suddenly the crowd began to part. If I’d been one step further back, it would never have happened. But a path opened up in front of me. And there he was. I’d seen his portrait every day of my life on the inside cover of my Shahnameh: Mohammed Reza Shah. The king of Iran. He was not yet the famous Shah that he’d one day become. At the time he was still a young man. But on that day he seemed to me like one of the great kings of Shahnameh. I was a shy child, but something came over me. I broke free from the crowd and began to follow him. He took off his shoes, I took off my shoes. He entered the shrine, I entered the shrine. This was my chance. I’d never been so close to a king. I knew I had to do something, so I reached out. And I touched his coat. I touched the coat of a king. That night when I came home I looked at myself in the mirror. Ferdowsi describes Rostam as having the height of a cypress. And arms that could rip rocks from the side of a cliff. I took one look at my scraggly body, and decided I was much too skinny to be a knight. But my garden was the best, it was plain for all to see. So I decided I would become the shah of Iran.”
یک سال برای نوروز، همراه خانواده با اتوبوس به قم رفتیم - یکی از دو شهر مهم مذهبی ایران. هنگامی که به قم رسیدیم، انگار به گذشتههای دور بازگشته باشیم. گونهی دیگری از اسلام بود. اسلام پدرم نبود. اسلام مادرم هم نبود. اسلام هزار و چند سد سال پیش بود. کتابفروشیها تنها کتابهای دینی داشتند. موسیقی نبود. خواهر کوچکم میخواست چند تا دستبند شیشهای ارزان از بازار بخرد، ولی فروشنده از فروش به او خودداری کرد، چون حجاب نداشت. پس از اینکه فروشنده پشتش را به ما کرد دستبند را روی میز انداختم و شکست. بعد از ظهر آن روز اجازه گرفتم به تنهایی شهر را بگردم. به یاد دارم که شلوار بلند پوشیده بودم. پیش از این شلوار بلند نپوشیده بودم و احساس مردانگی میکردم. راه حرم را پیش گرفتم. انبوه مردم برای تعطیلات نوروزی در حرم گرد آمده بودند. به دشواری وارد صحن شدم، ناگهان تکاپویی میان مردم افتاد، جا به جا شدند. دور و بریهایم هورا میکشیدند. کلاههایی به هوا پرتاب میشد. روی نوک پاهایم ایستادم، در کلاس در شمار کوتاهقدها بودم، نمیتوانستم ببینم چه رخ داده است. ناگهان مردم از هم جدا شدند. اگر تنها یک گام عقبتر میبودم چیزی برایم رخ نمیداد. مسیری در برابرم باز شد. او آنجا بود. چهرهاش را هر روز در داخل جلد شاهنامهام میدیدم: محمدرضا شاه پهلوی، پادشاه ایران از کنارم گذشت. هنوز شاه پرآوازهای که در آینده شد، نبود. در آن هنگام او مردی جوان بود. ولی در آن روز او برایم مانند یکی از شاهان شاهنامه بود. من که همیشه کودکی خجالتی بودم، ناخودآگاه، در یک آن از جمعیت جدا شدم و او را دنبال کردم. کفشهای خود را درآورد، من هم کفشهایم را درآوردم. وارد آستانهی حرم شد، دنبالش کردم. کودک خجالتی برای دقیقهای چند از پوستهی همیشگی خود درآمده بود. میبایست کاری انجام میدادم که ارزش تعریف کردن داشته باشد، پس دستم را دراز کردم و پایین کتش را یکدم با دو انگشت گرفتم و رها کردم. سپس با شتاب به خانه برگشتم تا این پیشآمد را برای همه تعریف کنم. خود را در آینه نگاه کردم. فردوسی رستم را پیلتن مینامد، با چنگی که سنگ خارا را موم میکند. اگر سنگ خارا به چنگ آیدش / شود موم و از موم ننگ آیدش. نگاهی به خود انداختم و دانستم که بسیار لاغرتر از آنم که بتوانم پهلوان شوم. ولی باغچهام بهترین باغچه بود، زیباییاش بر همگان آشکار. آرزوی شاه شدن برآوردنیتر مینمود
166 notes
·
View notes
Text
نحوه ی بی صدا کردن اعلان های اینستاگرام
اینستاگرام یکی از محبوبترین شبکههای اجتماعی در جهان است که میلیاردها کاربر فعال دارد. این اپلیکیشن به کاربران اجازه میدهد تا تصاویر، ویدئوها و داستانهای خود را به اشتراک بگذارند و با دیگران در ارتباط باشند.
![Tumblr media](https://64.media.tumblr.com/1f60a1cbecb2ad8058b8a2914f0c9ef0/4b5a3c664a542472-3e/s540x810/06be899e2032dc23abec38bdfa1ccd2acfe51fb3.jpg)
با این حال، اعلانهای پیدرپی از این برنامه میتوانند حواس پرتی ایجاد کنند، مخصوصاً زمانی که میخواهید تمرکز خود را بر روی کاری حفظ کنید یا استراحت کنید.
بی صدا کردن اعلان های اینستاگرام
برای بیصدا کردن اعلانهای اینستاگرام بهصورت کامل، مراحل زیر را دنبال کنید:
ورود به پروفایل:
وارد حساب کاربری اینستاگرام خود شوید و روی آیکون پروفایل در گوشه پایین سمت راست صفحه بزنید.
دسترسی به تنظیمات:
روی سه خط افقی (منوی همبرگری) که در بالای صفحه سمت راست قرار دارد بزنید و سپس گزینه Settings (تنظیمات) را انتخاب کنید.
بخش اعلانها:
در منوی تنظیمات، گزینه Notifications (اعلانها) را پیدا و انتخاب کنید.
![Tumblr media](https://64.media.tumblr.com/804eff1cfc6bd4261a054c1173f7b9c8/4b5a3c664a542472-e2/s540x810/9364656464a63b96a54ec1ada7b854dde6fb11e5.jpg)
تنظیم اعلانها:
در این بخش، گزینه Push Notifications (اعلانهای پوش نوتیفیکیشن) را انتخاب کنید. در اینجا شما میتوانید همه اعلانها یا برخی از آنها را به دلخواه غیرفعال کنید.
All Notifications (تمام اعلانها): میتوانید تمامی اعلانها را بهطور کامل غیرفعال کنید.
Likes, Comments, and Other Interactions (لایکها، کامنتها و تعاملات دیگر): میتوانید اعلانهای مربوط به لایکها، کامنتها و پیامها را قطع کنید.
Following and Followers (دنبالکنندگان و دنبالشدهها): برای اعلانهای مربوط به افرادی که شما را دنبال کردهاند یا شما کسی را دنبال کردهاید، تنظیمات دلخواه خود را اعمال کنید.
تنظیمات دقیقتر:
شما همچنین میتوانید اعلانها را برای هر نوع فعالیت خاص مثل درخواستهای دوستی، استوریها، ویدیوهای زنده و غیره جداگانه تنظیم کنید.
با انجام این مراحل، اعلانهای اینستاگرام برای شما بیصدا میشود.
پایانی:
بیصدا کردن اعلانها به شما این امکان را میدهد که همچنان اعلانها را مشاهده کنید اما بدون حواسپرتی ناشی از صدا یا لرزش.
در صورتی که میخواهید فقط برای مدت مشخصی اعلانها را بیصدا کنید، از قابلیتهای زمانبندی شده (Scheduled) در تنظیمات استفاده کنید.
مدیریت اعلانها نه تنها به شما کمک میکند تمرکز بیشتری داشته باشید، بلکه باعث میشود از استفادهی بهتر و هدفمندتر از اینستاگرام لذت ببرید.
برای کسب اطلاعات بیشتر به مقاله تغییر صدای نوتیفیکیشن اینستاگرام مراجعه کنید
#بی صدا کردن اعلان های اسنستاگرام#اعلان اینستاگرام#اینستاگرام#نوتیفیکیشن اینستاگرام#بی صدا کردن نوتیفیکیشن اینستاگرام#نوتیفیکیشن#اعلان#بی صدا کردن اعلان های اینستاگرام#اعلان های اینستاگرام
7 notes
·
View notes
Text
![Tumblr media](https://64.media.tumblr.com/ebd3500ac7e224ec895633a0a3a6a416/0db889a6f0ba872e-09/s540x810/827e882efe1a4a01d315de991c2473ccb0f24e3b.jpg)
Tüm varlığım benim, karanlık bir ayettir.
Seni, kendinde tekrarlayarak
Sonsuz çiçeklenmenin ve yeşermenin
Seherine götürecek..
Ben bu ayette senin için ah çektim, ah..
Ben bu ayette seni,
Ağaca, suya ve ateşe aşıladım
Yaşam belki
Her gün filesiyle bir kadının geçtiği
Uzun bir caddedir,
Yaşam belki okuldan dönen bir çocuktur
Yaşam belki
Bir adamın daldan kendini astığı
Bir urgandır,
Yaşam belki
İki sevişme arası rehavetinde
Yakılan bir sigaradır
Ya da birinin şaşkınca yoldan geçişidir,
Şapkasını kaldırarak,
Başka bir yoldan geçene, anlamsız gülümsemeyle
“Günaydın” diyen birinin…
Yaşam belki de o tıkalı andır
Benim bakışımın,
Senin buğulu gözlerinde
Kendini paramparça yıktığı an…
Benim,
Ay ve karanlığın algısıyla birleştireceğim
Bir duyumsama var bunda.
Yalnızlık boyutlarındaki bir odada,
Aşk boyutlarındaki yüreğim
Kendi mutluluğunun
Sade bahanelerini seyreder,
Saksılardaki çiçeklerin güzelim yok oluşunu,
Ve senin bahçemize diktiğin fidanı,
Ve bir pencere boyutlarında cıvıldayan,
Kanarya ötüşlerini…
Ah…
Budur benim payıma düşen…
Budur benim payıma düşen…
Benim payıma düşen,
Bir perde asılmasının benden aldığı
Gökyüzüdür…
Benim payıma düşen,
Terk edilmiş bir merdiven inmektir ve
Ulaşmaktır bir şeylere
Çürüyüşte ve gurbette olan bir şeylere…
Benim payıma düşen,
Anılar bahçesinde hüzünlü bir gezintidir
Ve “ellerini seviyorum” diyen
Sesin hüznünde can vermektir…
Ellerimi bahçeye dikiyorum
Yeşereceğim, biliyorum
Biliyorum, biliyorum…
Ve kırlangıçlar
Mürekkepli parmaklarımın ucunda,
Yumurtlayacaklar.
Küpeler takıyorum kulaklarıma,
İkiz, iki kirazdan
Ve tırnaklarımı süslüyorum
Yıldız çiçeğinin taç yaprağıyla.
Bir sokak var orada,
Bana âşık oğlanlar, hâlâ
Aynı kırışık saçları, ince boyunları
Ve sıska bacaklarıyla
Küçük bir kızın masum gülüşlerini düşünüyorlar;
Bir gece,
Rüzgarın alıp götürdüğü…
Bir sokak var,
Yüreğim,
Benim çocukluğumun mahallesinden çalmıştır.
Zaman çizgisinde, bir oylumun yolculuğu
Ve bir oylumla,
Gebe bırakmak zamanın kuru çizgisini
Bilinçli bir imgenin oylumu,
Aynanın konukluğundan dönen.
Ve bu şekildedir…
Birisi ölür,
Ve birisi kalır.
Hiçbir avcı,
Çukura dökülen hor bir arkta,
İnci avlamayacaktır.
Ben okyanusta yaşayan
Hüzünlü, küçük bir peri biliyorum
Ve yüreği tahta bir kavalda,
Usul usul çalıyor…
Küçük, hüzünlü bir peri
Geceleri bir öpücükle ölen
Ve sabahları bir öpücükle,
Yeniden doğacak olan…
همه هستی من آیه تاریکیست
که ترا در خود تکرار کنان
به سحرگاه شکفتن ها و رستن های ابدی خواهد برد
من در این آیه ترا آه کشیدم آه
من در این آیه ترا
به درخت و آب و آتش پیوند زدم
زندگی شاید
یک خیابان درازست که هر روز زنی با زنبیلی از آن می گذرد
زندگی شاید
ریسمانیست که مردی با آن خود را از شاخه می آویزد
زندگی شاید طفلی است که از مدرسه بر میگردد
زندگی شاید افروختن سیگاری باشد در فاصله رخوتناک دو همآغوشی
یا عبور گیج رهگذری باشد
که کلاه از سر بر میدارد
و به یک رهگذر دیگر با لبخندی بی معنی می گوید صبح بخیر
زندگی شاید آن لحظه مسدودیست
که نگاه من در نی نی چشمان تو خود را ویران می سازد
و در این حسی است
که من آن را با ادراک ماه و با دریافت ظلمت خواهم آمیخت
در اتاقی که به اندازه یک تنهاییست
دل من
که به اندازه یک عشقست
به بهانه های ساده خوشبختی خود می نگرد
به زوال زیبای گلها در گلدان
به نهالی که تو در باغچه خانه مان کاشتهای
و به آواز قناریها
که به اندازه یک پنجره می خوانند
آه …
سهم من اینست
سهم من اینست
سهم من
سمانیست که آویختن پرده ای آن را از من می گیرد
سهم من پایین رفتن از یک پله متروکست
و به چیزی در پوسیدگی و غربت واصل گشتن
سهم من گردش حزن آلودی در باغ خاطره هاست
و در اندوه صدایی جان دادن که به من می گوید
دستهایت را دوست میدارم
دستهایم را در باغچه می کارم
سبز خواهم شد می دانم می دانم می دانم
و پرستو ها در گودی انگشتان جوهریم
تخم خواهند گذاشت
گوشواری به دو گوشم می آویزم
از دو گیلاس سرخ همزاد
و به ناخن هایم برگ گل کوکب می چسبانم
کوچه ای هست که در آنجا
پسرانی که به من عاشق بودند هنوز
با همان موهای درهم و گردن های باریک و پاهای لاغر
به تبسم معصوم دخترکی می اندیشند که یک شب او را باد با خود برد
کوچه ای هست که قلب من آن را
از محله های کودکیم دزدیده ست
سفر حجمی در خط زمان
و به حجمی خط خشک زمان را آبستن کردن
حجمی از تصویری آگاه
که ز مهمانی یک آینه بر میگردد
و بدینسانست
که کسی می میرد
و کسی می ماند
هیچ صیادی در جوی حقیری که به گودالی می ریزد مرواریدی صید نخواهد کرد
من
پری کوچک غمگینی را
می شناسم که در اقیانوسی مسکن دارد
و دلش را در یک نی لبک چوبین
می نوازد آرام آرام
پری کوچک غمگینی که شب از یک بوسه می میرد
و سحرگاه از یک بوسه به دنیا خواهد آمد
9 notes
·
View notes
Text
جدا از مسائل اقتصادی و...
دهه پنجاه و شصت، توی کشوری بودن به اسم ایران که اکثرا از اوضاع کشورای دیگه با خبر نبودن و داشتن زندگی خودشون رو میکردن.
بعد از اومدن تلویزیون و ماهواره بیشتر متوجه زندگی بیرون از ایران شدن و به اصطلاح چشم و گوششون بازترشد، ولی بعد از اومدن سوشال مدیاها و اینکه عملا ما وسط زندگی مردم بودیم و از روزمرشون خبر داشتیم یهو به خودت میای و میگی اگه اینا دارن زندگی میکنن پس من دارم چیکار میکنم.
جامعهشناسی بهش میگه زیستدوگانه، یعنی تو زندگیت یه سری چیزها دوست داری تجربه کنی که توی جامعه تو بن شده، مثل هالووین و دیسکو آزادی پوشش و...
بخاطر همین زندگیا خیلی تو ایران سختتر شد، انسان دوست داره زندگی شادی داشته باشه هیچکس نمیخواد توی غم و اندوه باشه مگر اینکه مشکل روانی داشته باشه، که ایران طوری برنامه ریزی شده که غماش از شادیاش بیشتره مثل دو ماه عزاداری و اخبار جنگ و صدا موزیک رو کم کم همسایه نشنوه و...
یه چیز ناراحت کننده که میبینم اینکه توی یوتوب یه ایرانی از آنباکسینگ مکدونالد که برای خود آمریکاییا یه غذای سطح پایین محسوب میشه ویدیو میزاره و بازدید فوق العاده زیادی میگیره یا داشتن گوشی آیفون یه چیز رویایی برای خودش میبینه در صورتی که اصلا اینجور چیزی نیست و ما فقط دوست داریم مثل بقیه کشورها که شاد زندگی میکنن شاد باشیم، کارایی که انجام میدن انجام بدیم و نتیجهش میشه کافه رفتن، مهمونی یواشکی گرفتن، و چیزایی که جامعهای که توش زندگی میکنیم بهمون اجازه میده انجام بدیم و انگاری یه لیمیت داریم که آره شادی خیلی زیاد میخوای با دوستات برو کافه فقط حواست باشه پوششت طوری باشه که اونجا پلمپ نشه یا با صدای بلند نخند!
و از نظر من ما اینجا زندگی میکنیم ولی زندگیِ نزیستن داریم و دوست داریم این نزیستن رو از محتوای اینفلوئنسرهایی که زندگی مورد علاقه مارو دارند دنبال کنیم و بعد از تموم شدن ویدیو و یه مقایسه کوچیک میفهمیم که چقدر زندگی فاکداپی داریم.
5 notes
·
View notes
Text
![Tumblr media](https://64.media.tumblr.com/f078988d121689082d593ed0fd7f5dbc/0b06db1b724a412f-a0/s540x810/13e6473f6435f08c59a2fe098249ce6195bb4a7c.webp)
Charlize Theron
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
سالها پیش شنیده بودم "شارلایز ت��ون" یک نقشآفرینی خیره کننده داشته است اما داستان فیلم برایم جذابیتی برای نگاه کردن باقی نمیگذاشت😅 تا اینکه دیشب از روی بیفیلمی و تا حدودی شانسی آن را دیدم
monster 2003
وااای عجب کاری در این فیلم کرده 🤯، نمیشود گفت بازی کرد یا حتی نقشآفرینی ، او خوده خوده "آیلین وورنوس" را بعد از خدا دوباره خلق کرده
Aileen Wuornos
این یعنی نه فقط در رفتار و کردار بلکه حتی در اندام
آنها که با اندام خانم ترون در فیلم هایش آشنا هستند🙈(من که نیستم) وقتی این سکانس را دیدن یا ببینن میفهمند او از همه چیز برای این خالقی مایه گذاشته
نه فقط از روح و روان بلکه تمام و کمال از جسم و جان
.
فقط من موندم این Celebrityهای حوزه هنرپیشگی و خوانندگی چه جادویی بلدن که میتوانند هیکل خود را در "مدت کم" بدین گونه بالا و پای��ن کنند ، نگاه کنید به عکس های ایشان در مراسم های دریافت جایزهاش بعد از فیلم😳ـ
آنچه گفتم را خانمهای ژن ایرانی بهتر میفهمند😅ـ
.
Patty Jenkins
یک آفرین بزرگ هم برای خانم "پتی جنکینس" برای آنکه جملاتی را از قول "آیلین وورنوس" در فیلم به بیننده انتقال داد که ارزش دیدن این فیلم را از نگاه "جهانبینی" ، برای آنانکه جور دیگری به دنیا نگاه میکنند بالا برد
و داشتن همین ویژگی بود که باعث شد بعد از دیدن فیلم حس وقتتلف کنی نداشته باشم
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
جوایزه متعددی را خانم کارگردان و خانم هنرپیشه برای ساخت این برش از زندگی یک خانم رنج کشیده ، درو کردن
که سهم "شارلایز ترون" فوقالعاده تر بود او در مجموع 28 جایزه معتبر بینالمللی کسب کرد به عنوان مثال
76th Academy Awards
61st Golden Globe Awards
10th Screen Actors Guild Awards
![Tumblr media](https://64.media.tumblr.com/e782732f4d5a8cc15c9f9e3a3335a123/0b06db1b724a412f-40/s540x810/7deb22e2db804a0050ba79dd52505d9be69de175.webp)
![Tumblr media](https://64.media.tumblr.com/a6f19db17b4a410fe4c8545af735944e/0b06db1b724a412f-6d/s540x810/40f2e62ba2010e39a244654eac4b8651f59895d3.webp)
![Tumblr media](https://64.media.tumblr.com/c0cc3a91858fafc45e4ed9279887cfbe/0b06db1b724a412f-cd/s540x810/adedf8db324e46b71cbf493a2cc12a19cd3ed43a.webp)
اما در پایان یک سوال همیشگی ذهن مرا مشغول کرد که نتیجهاش این شد
هیولا "واقعا" کیست ؟
آیا راهروهای رسیدن به مکانی که در آن هستم را من انتخاب کردم یا ما ؟
اگر ما مسئولیم چرا پایان او را اینگونه بیرحمان رقم زدیم ؟
هیولا "حقیقتا" کیست ؟
END
.
.
پ،ن: برای این پُست در جستجوی عکس بودم که به این رسیدم
![Tumblr media](https://64.media.tumblr.com/585b4689e404febf71dcb4a80037d78f/0b06db1b724a412f-a4/s640x960/e898ed5a73648fdd4523367fed37a6f5e410093e.webp)
برایم به اندازه خوده فیلم جالب بود و حرف داشت
.
.
.
#30ahchaleh#na_zzanin#ناظنین#charlize theron#patty jenkins#aileen wuornos#celebrity#monster 2003#monster#golden globe awards#Actors Guild Awards#academy awards#76th#61st#10th
5 notes
·
View notes
Text
چگونه هاست و دامنه بخریم؟
راهاندازی یک وبسایت نیازمند انتخاب دو عنصر حیاتی ��ست: دامنه و هاست. دامنه، نام منحصر به فرد وبسایت شما است که به کاربران این امکان را میدهد تا به راحتی به سایت شما دسترسی پیدا کنند، در حالی که هاست فضایی است که فایلها و دادههای سایت شما بر روی آن ذخیره میشود. خرید درست و به موقع دامنه و هاست، یکی از مهمترین گامها در مسیر ایجاد یک وبسایت حرفهای و موفق است. در این مقاله، مراحل خرید دامنه و هاست به صورت گام به گام توضیح داده شده است تا شما بتوانید با اطمینان و آگاهی این فرآیند را انجام دهید.
![Tumblr media](https://64.media.tumblr.com/040c5c07647a5c4c6d23e27eeed86de8/f250563a3691915f-91/s540x810/07db39454799029920a558694fadf286ae8d4806.jpg)
آموزش خرید هاست و دامین
خرید هاست و دامنه برای راه اندازی یک وبسایت اولین گامهای مهم در دنیای آنلاین است. این فرآیند شامل چند مرحله ساده است که در ادامه توضیح داده شده است:
1. انتخاب دامنه:
دامنه نام منحصر به فرد وبسایت شما است (مثلاً www.yourwebsite.com). برای خرید دامنه مراحل زیر را دنبال کنید:
انتخاب نام دامنه: یک نام کوتاه، قابل یادآوری و مرتبط با محتوای سایت خود انتخاب کنید.
جستجو برای دامنه: از طریق وبسایتهای ارائه دهنده خدمات دامنه مانند خرید هاست، نام دامنه مورد نظر خود را جستجو کنید تا مطمئن شوید که موجود است.
ثبت دامنه: اگر دامنه انتخابی شما موجود باشد، آن را به سبد خرید اضافه کنید و ثبتنام کنید. معمولاً دامنه ها بهصورت سالیانه خریداری میشوند.
2. انتخاب هاست:
هاست فضایی است که فایلها و دادههای سایت شما روی آن ذخیره میشود. برای خرید هاست مراحل زیر را دنبال کنید:
انتخاب نوع هاست: بسته به نیاز سایت خود، هاستهای مختلفی را انتخاب کنید:
هاست اشتراکی: مناسب برای وبسایتهای کوچک یا متوسط.
هاست VPS یا اختصاصی: برای سایتهای بزرگتر و نیازمند منابع بیشتر.
هاست وردپرس: برای سایتهای ساخته شده با وردپرس.
مقایسه خدمات: ویژگیهایی مانند فضای ذخیرهسازی، په��ای باند، پشتیبانی، امنیت، و قیمتها را با یکدیگر مقایسه کنید.
خرید هاست: پس از انتخاب بسته مناسب، آن را به سبد خرید اضافه کنید و فرآیند خرید را تکمیل کنید.
3. تنظیم دامنه و هاست:
بعد از خرید دامنه و هاست، باید دامنه خود را به هاست متصل کنید. این کار معمولاً با تغییر تنظیمات DNS دامنه به آدرسهای سرورهای هاست شما انجام میشود.
4. نصب سیستم مدیریت محتوا (CMS):
برای راحتی در مدیریت وبسایت، میتوانید سیستمهای مدیریت محتوا مانند وردپرس را نصب کنید. اکثر سرویسدهندگان هاست این امکان را با نصب یککلیک فراهم میکنند.
5. راهاندازی وبسایت:
پس از نصب CMS، میتوانید قالب و افزونه های مورد نیاز را نصب کرده و محتوای سایت خود را بارگذاری کنید.
با دنبال کردن این مراحل، میتوانید دامنه و هاست خود را به راحتی خریداری کرده و وبسایت خود را راه اندازی کنید.
کدام هاست برای چه سایتی مناسب است؟ راهنمای خرید هاست
انتخاب هاست مناسب برای سایت شما بستگی به نوع وبسایت، حجم ترافیک و نیازهای فنی آن دارد. برای خرید هاست ارزان، ابتدا باید انواع مختلف هاست را بشناسید و سپس با توجه به نیازهای سایت خود، بهترین گزینه را انتخاب کنید. در ادامه، راهنمایی برای انتخاب هاست بر اساس نوع وبسایت آورده شده است:
1. هاست اشتراکی (Shared Hosting):
این نوع هاست به طور مشترک توسط چندین سایت استفاده میشود و مناسب برای وبسایتهای کوچک و متوسط است.
مناسب برای: وبسایتهای شخصی، وبلاگها، فروشگاههای آنلاین کوچک، و سایتهای با ترافیک متوسط.
ویژگیها: قیمت مناسب، مدیریت آسان، منابع محدود.
مزایا: ارزانترین نوع هاست، نصب سریع و ساده سیستمهای مدیریت محتوا (CMS) مانند وردپرس.
معایب: منابع محدود، عملکرد پایین در صورت افزایش ترافیک یا استفاده زیاد از منابع.
2. هاست VPS (Virtual Private Server):
هاست VPS به شما منابع اختصاصی در یک سرور مجازی میدهد، اما همچنان از سرور اصلی با سایر کاربران به اشتراک گذاشته شده است.
مناسب برای: وبسایتهای با ترافیک متوسط تا بالا، فروشگاههای آنلاین بزرگتر، یا سایتهایی که به منابع بیشتری نیاز دارند.
ویژگیها: منابع اختصاصی، کنترل بیشتر بر روی سرور، امکان نصب نرمافزارهای خاص.
مزایا: عملکرد بهتر از هاست اشتراکی، امکان ارتقاء منابع، انعطافپذیری بیشتر.
معایب: قیمت بالاتر نسبت به هاست اشتراکی، نیاز به دانش فنی برای مدیریت سرور.
3. هاست اختصاصی (Dedicated Hosting):
در این نوع هاست، شما به طور کامل از یک سرور اختصاصی برای وبسایت خود استفاده میکنید.
مناسب برای: وبسایتهای بسیار بزرگ، اپلیکیشنهای وب، و سایتهایی با ترافیک بالا یا نیاز به امنیت بالا.
ویژگیها: منابع اختصاصی، کنترل کامل بر سرور، امکان نصب هرگونه نرمافزار.
مزایا: بیشترین عملکرد، امنیت و انعطافپذیری، مناسب برای سایتهای با ترافیک زیاد.
معایب: گرانترین گزینه، نیاز به دانش فنی یا استخدام مدیر سرور.
4. هاست وردپرس (WordPress Hosting):
هاست وردپرس به طور خاص برای وبسایتهای ساخته شده با سیستم مدیریت محتوای وردپرس طراحی ش��ه است.
مناسب برای: وبسایتهایی که با وردپرس ساخته شدهاند.
ویژگیها: بهینهسازی برای وردپرس، سرعت بالاتر، نصب خودکار پلاگینها و تمها.
مزایا: عملکرد بهینه برای سایتهای وردپرسی، پشتیبانی اختصاصی از وردپرس، نصب آسان و سریع.
معایب: محدودیت در استفاده از سایر CMSها، قیمت معمولاً کمی بالاتر از هاست اشتراکی.
5. هاست ابری (Cloud Hosting):
هاست ابری به شما این امکان را میدهد که از چندین سرور برای میزبانی وبسایت خود استفاده کنید.
مناسب برای: وبسایتهای پویا و در حال رشد، سایتهایی با نیاز به مقیاسپذیری بالا.
ویژگیها: مقیاسپذیری بالا، پرداخت بر اساس مصرف، کارکرد در چندین سرور.
مزایا: مقیاسپذیری انعطافپذیر، عملکرد بالا، عدم نیاز به نگرانی درباره محدودیتهای منابع.
معایب: هزینه متغیر، پیچیدگی بیشتر در مدیریت.
6. هاست رایگان (Free Hosting):
هاستهای رایگان امکانات محدودی دارند و معمولاً برای وبسایتهای آزمایشی یا پروژههای کوچک مناسب هستند.
مناسب برای: وبسایتهای آزمایشی، پروژههای کوچک یا شخصی.
ویژگیها: فضای ذخیرهسازی محدود، تبلیغات و برندینگ از ارائهدهنده هاست.
مزایا: رایگان است.
معایب: منابع محدود، عملکرد پایین، نداشتن پشتیبانی و امنیت ضعیف.
چگونه هاست مناسب انتخاب کنیم؟
برای انتخاب هاست مناسب، باید به موارد زیر توجه کنید:
نیازهای وبسایت شما: آیا شما یک سایت شخصی ساده دارید یا به سایت پیچیدهتری با ترافیک زیاد نیاز دارید؟
منابع مورد نیاز: میزان فضای ذخیرهسازی، پهنای باند و پردازش مورد نیاز شما.
امنیت: برای سایتهای حساس مانند فروشگاههای آنلاین، امنیت بسیار مهم است.
پشتیبانی فنی: پشتیبانی سریع و موثر از هاستینگ میتواند در صورت بروز مشکلات کمک زیادی کند.
بودجه: هزینهها برای انواع مختلف هاستینگ متفاوت است، بنابراین باید بر اساس بودجه خود تصمیم بگیرید.
6 notes
·
View notes
Text
روش های انتقال پول از ترکیه به ایران
شما می توانید از روش های مختلفی برای انتقال پول از ترکیه به ایران اقدام کنید. معمولاً بسیاری از شرکت های حواله پولی مانند وسترن یونیون یا مانی گرم که دارای شعباتی در کشور ترکیه و ایران هستند نیز می توانند با سرعت بالایی پول شما را منتقل کنند.
پی پال
اگر بخواهیم به طور دقیق این روش ها را مورد بررسی قرار دهیم، باید بگوییم که پی پال یک نوع کیف پول آنلاین است که میتوان از آن برای انتقال پول به بیش از دویست کشور دنیا استفاده کرد. این نوع کیف پول دارای امنیت بالایی است و ساخت اکانت کاربری در آن بسیار آسان می باشد.
![Tumblr media](https://64.media.tumblr.com/4d0565e8edc50af839c594ee70589164/bf914abb8f8a95e9-3e/s540x810/352970d539c906fa344c24a713fefd8c3f05cd52.jpg)
یکی از محدودیت های استفاده از این نوع سیستم، مربوط به محدودیت آن در کشور ایران است. به گونه ای که برای استفاده از آن باید آی پی خود را تغییر دهید، چرا که ممکن است حساب شما مسدود شود.
پس از مسدود شدن حساب دیگر نمی توانید پول را به حساب خود بازگردانید. از این رو، استفاده از وب سایت ها و شرکت های معتبر مانند سایت تبلیغات در گوگل توصیه می شود.
ارز دیجیتال
ارز دیجیتال یک روش ناشناس برای انتقال پول است اما از امنیت بالایی برخوردار می باشد. یکی از محدودیت های این روش نیز آن است که به عنوان مثال در صورت انتخاب بیت کوین، ممکن است با نوسانات بالای آن روبهرو شده و به سود یا ضرر بسیاری دست پیدا کنید. اگر به دنبال انتقال پول از طریق ارز دیجیتال هستید، بهتر است از ارزهایی مانند تتر استفاده نمایید.
وب مانی
وب مانی یک سیستم پرداخت آنلاین روسی با تراکنش های مالی امن و برگشت ناپذیر است. شما می توانید از این سیستم برای انتقال پول از ترکیه به ایران استفاده نمایید اما کارمزدی را نیز در هنگام انتقال وجه به سیستم پرداخت کنید.
پرفکت مانی
پرفکت مانی یک روش پرداخت آنلاین بدون تحریم ایران است. خطر مسدودی در این نوع سیستم بسیار پایین است و شما می توانید به راحتی در آن ثبت نام کنید. اما برای احراز هویت نیاز به مدارک تصویری دارید. معمولاً کشورهای انگلیسی زبان از قبوض آب و برق استفاده می کنند اما در کشور ایران باید مدارک خود را به دارالترجمه رسمی داد و مدارک ترجمه شده را در آن بارگذاری کرد که در برخی موارد احتمال رد شدن مدارک نیز وجود خواهد داشت.
حواله سوئیفت
سوئیفت یک انجمن ارتباط مالی بین بانکی بین المللی می باشد که در شعبه های بانکی مختلف فعالیت دارد. میزان کارمزد این سیستم با توجه به تعداد بانک های واسطه تعیین می گردد و معمولاً انتقال وجه از این طریق یک الی هفت روز کاری به طول می انجامد. هر چقدر تعداد بانک های واسطه در انتقال وجه بیشتر شوند، کارمزد دریافتی نیز بیشتر خواهد شد.
صرافی ها
همان طور که می دانید، صرافی ها کار بانک ها را انجام می دهند و یکی از امن ترین روش ها برای انتقال پول هستند. تنها کافی است به صرافی معتبر مراجعه نموده و از او بخواهید مقدار مبلغ مورد نیاز شما را به حساب خود در ایران سوئیفت کند و مدرک انتقال وجه را نیز به شما ارائه کند. پول به حساب صرافی منتقل شده و با مراجعه به شعبه صرافی در ایران می توانید مبلغ خود را دریافت کنید.
برای کسب اطلاعات بیشتر به مقاله بهترین راه های انتقال پول از ترکیه به ایران مراجعه کنید.
#انتقال پول از ترکیه به ایران#نحوه انتقال پول از ترکیه به ایران#تبلیغات در گوگل#حساب های شرکتی#حساب های شخصی#پی پال#سایت تبلیغات در گوگل#گوگل#گوگل ادوردز#تبلیغات#ارز دیجیتال#وب مانی#پرفکت مانی#حواله سوئیفت#صرافی ها
6 notes
·
View notes
Text
دایرکت هوشمند اینستاگرام رایگان + آموزش تنظیمات دیراکت دایرکت هوشمند اینستاگرام، خودکار به پیامهای دایرکت و کامنت های اینستاگرام پاسخ میدهد فعالسازی دایرکت هوشمند اینستاگرام رایگان به همراه آموزش تنظیمات دیراکت اینستاگرام و و اینکه دایرکت اینستا کجاست را در این مقاله از سایت مارکتینگ 98 بررسی میکنیم دایرکت هوشمند اینستاگرام رایگان سرویس دایرکت هوشمند رایگان یا دایرکت اتوماتیک اینستاگرام تمام نیاز های یک پیج اینستاگرام را که در زمینه بیزینس، آنلاین شاپ، آموزش و خدمات فعالیت دارند را در پاسخ می دهد. پیشنهاد ویژه : ربات دایرکت اینستاگرام | ارسال پیام انبوه به تمام فالوور ها دایرکت اینستاگرام کجاست؟ چگونه میتوانیم پیام خودکار اینستاگرام را فعال کنیم؟ این دسته از پرتکرار و رایج سوالاتی را ایجاد می کند تا در یک مطلب به طور کامل راهنمای پاسخ خودکار در اینستاگرام را ارائه دهید. همچنین شما میتوانید در چند دقیقه، روش فعال کردن دایرکت هوشمند اینستاگرام را یاد بگیرید. دایرکت اینستا کجاست با نام کاربری و رمز عبور در iOS یا اندروید وارد اپلیکیشن اینستاگرام شوید. در بالا سمت راست، روی نماد «Direct Message» ضربه بزنید. وارد دایرکت اینستاگرام شدید و می توانید تمام پیام های اینستاگرام را بررسی کنید. فعالسازی دایرکت هوشمند اینستاگرام در پلتفرم اینستاگرام به دو طریق میتوانید پیام خودکار ارسال کنید: ارسال جواب آنی (پاسخ فوری) و پیام آفلاین (پیام دور). این فرآیند از طریق Facebook Business Suite انجام می شود. با این حال، قبل از انجام مراحل راهاندازی، بهتر است پیشنیازهای این کار را بررسی کنید. برای فعالسازی دایرکت هوشمند اینستاگرام باید ابتدا چند قدم مهم بردارید: ۱. حساب کاربری اینستاگرام شما حتما باید در حالت کاری (Business account) باشد. ۲. یک صفحه بیزنس فیس بوک بسازید. ۳. صفحه کاری فیسبوک و اینستاگرام را به هم متصل کنید. ۴. مجوزهای لازم را روشن کرده تا بتوانید پیامهای اینستاگرام را مدیریت کنید. برای دسترسی به مجوزها باید به صفحهی حساب کاربری بروید و سپس از صفحهی حریم خصوصی پیامها وارد شده و از انتهای بخش روی اجازه دسترسی به پیامهایی که ضربه زده تا فعال شود. ارسال پیام خودکار در اینستاگرام با فعال کردن دایرکت هوشمند اینستاگرام، شما میتوانید به صورت خودکار به اولین پیامی که مخاطب را برای شما ارسال میکنید، در اینستاگرام پاسخ دهید. برای فعال سازی مراحل زیر را انجام دهید: ۱. در صفحه بیزنس فیسبوک که به اکانت شما در اینستاگرام متصل شده و وارد Business Suite شوید. ۲. سپس به بخش Inbox رفته و بخش Automated Respones را باز کنید. ۳. بخش Instant Reply را یافته و روی آن کلیک کنید. در صفحه جدید روی ویرایش پیام کلیک کنید. ۴. سپس در بخش پلتفرم باید اینستاگرام را انتخاب کرده و متن دلخواه خود را وارد کنید. به این نکته حتما دقت کنید که متن شما با احتساب نباید بیشتر از ۵۰۰ کاراکتر باشد. شما میتوانید در متن خود از شکلک و ایموجیها استفاده کنید و همچنین وبسایت یا آدرس دلخواه را وارد کنید. ۵. روی ذخیره حتما ضربه بزنید. حالا تمام کاربران شما میتوانند پاسخ خودکار شما را به محض ارسال اولین پیامشان در پیامرسانی دریافت کنند. همچنین ذکر این نکته الزامی است که اگر شما حالت Away پیام را هم فعال کنید، کاربران ابتدا این مدل پیام را به جای آنی پاسخ میدهند. بنابراین، حتما دقت کنید که پیام حالت Away خاموش است. چگونه در دایرکت اینستاگرام پیام خودکار ارسال کنیم؟ شما میتوانید این حالت را به صورت دستی یا هفتهای یک مرتبه به طور خودکار فعال کنید. این پیام برای مخاطبینتان ارسال می شود که شما آنلاین نیستید یا قادر به ارسال جواب نیستید. در ادامه روش فعالسازی این قابلیت را میدهیم. ۱. در بخش Inbox-Automatic replies در نرم افزار Facebook Business Suite، روی Away Message کلیک کرده و سپس روی دکمه ویرایش در پایین صفحه کلیک کنید. ۲. سپس پیام مورد نظر را در قسمت مشخص شده وارد کنید. درست کاری که برای فعالسازی قابلیت اول انجام می شود. ۳. زمانی را که باید پیام ارسال شود را انتخاب کنید. ارسال پیام های خودکار در اینستاگرام اکنون که میدانید پیام های خودکار اینستاگرام چیست و چگونه ارسال میشوند، بیایید نگاهی به چند نوع برتر پیام های خودکار بیندازیم و ببینیم چگونه میتوانید از آن ها برای تعامل بهتر با مشتریان بالقوه خود استفاده کنید. پیام های تشکر: ارسال “پیام های تشکر” میتوانید برای اکانت اینستاگرام شما معجزه میکند. از این نوع پیام خودکار برای موارد زیر استفاده کنید: منشن کردن شما در یک پست >> خرید منشن اینستا دنبال کردن صفحه شما >> خرید فالوور واقعی اینستاگرام
ریپلای کردن استوری شما فرستادن پیام پیام های خوشامدگویی برای دنبال کنندگان جدید: همچنین امکان ارسال پیام خودکار در اینستاگرام به دنبال کنندگان جدید نیز وجود دارد. در این حالت، به جای ارسال پیام «از اینکه دنبال میکنید متشکرم» میتوانید از پیام «خوش آمدید» استفاده کنید. اولین پیامی که برای فالوورهای جدید خود ارسال میکنید به ایجاد یک تعامل قدرتمند تک به تک با افرادی که کسب و کار شما را میشناسند کمک میکند. تایید کردن پیام های جدید: ارتباط 24 ساعته با مخاطبان و ارائه پاسخ های سریع مانند یک رویا به نظر میرسد، اما ممکن است در زندگی واقعی کمی پیچیده باشد. با یک سیستم پیام رسانی خودکار شبانه روزی، میتوانید پیام های جدید را تایید کنید و به مخاطبان خود اطمینان دهید که به زودی پاسخی دریافت خواهند کرد. پشتیبانی سفارشات مشتری: مورد دیگری که میتوانید از ارسال پیام خودکار در اینستاگرام استفاده کنید، پیام های پشتیبانی مشتری است. این پیام ها میتوانند پاسخی فوری به هر سوالی که کاربر ممکن است داشته باشد ارسال کنند و مکالمه را سریع و مستقیم به سر اصل مطلب ادامه دهند. این میتواند با ادغام سوالی مانند «آیا این پاسخ مفید بود؟» اتفاق بیفتد که کاربران میتوانند بین گزینه های «بله» یا «خیر» انتخاب کنند. اگر پرونده پشتیبانی نیاز به رسیدگی بیشتری دارد، می توانید وارد عمل شوید و به کاربران کمک کنید تا مشکلات خود را حل کنند. پاسخ خودکار به دایرکت های اینستاگرام در ادامه شما را با 3 ابزار برای مدیریت پیام ها و همچنین ارسال پیام های خودکار در دایرکت آشنا میکنیم. توجه داشته باشید که این ابزارها فقط در بیزینس اکانت ها فعال هستند و شما نمیتوانید از آن ها برای پیج شخصی خود استفاده کنید. ابزار اول: ارسال پیام خوش آمد گویی در دایرکت احتمالاً شما هم هنگام پیام دادن به برخی از پیجها، پیامهای خوشامدگویی را بهطور خودکار دریافت کردهاید. این پیامها در واقع یک متن خوشامدگویی برای افرادی هستند که برای اولین بار از طریق دایرکت به شما پیام میدهند. این نوع ارتباط نه تنها احساس خوشایندی را منتقل میکند بلکه به ایجاد یک تجربه مثبت برای کاربر کمک میکند. شما میتوانید این پیامها را شخصیسازی کنید و حس اعتماد و صمیمیت بیشتری به مشتریان پیج خود بدهید. با افزودن نام کاربر یا اشاره به علاقهمندیهای او، میتوانید ارتباطی نزدیکتر و مؤثرتر برقرار کنید. همچنین، این پیامها میتوانند شامل اطلاعات مفیدی درباره خدمات یا محصولات شما باشند که به مشتریان کمک میکند تا بهتر با برند شما آشنا شوند. در نهایت، یک پیام خوشامدگویی مناسب میتواند تفاوت زیادی در نحوه تعامل مشتریان با شما ایجاد کند و به افزایش وفاداری آنها نسبت به برند شما منجر شود. با توجه به اهمیت ارتباطات اولیه، سرمایهگذاری در این نوع پیامها میتواند به رشد و موفقیت کسبوکار شما کمک شایانی کند. مزایا فعال کردن پیام خوش آمدگویی استفاده از یک پیام خوشامدگویی صمیمانه و قوی میتواند تأثیر زیادی روی مخاطبان شما داشته باشد و منجر به افزایش فالوور یا فروش گردد. از جمله مزایای فعالسازی پیامهای خوشامدگویی برای پاسخ خودکار به دایرکتهای اینستاگرام، میتوان به موارد زیر اشاره کرد: این پیام باعث میشود که مخاطب احساس نکند پاسخ او دیر دیده میشود. در اولین ارتباط، تجربه بهتری را برای مخاطبان پیج شما خلق میکند. افزایش رضایت مشتریان و ایجاد حس مثبت نسبت به برند شما. کاهش خشم مخاطبان عصبانی و جلوگیری از بروز نارضایتی. ایجاد ارتباطی مؤثر و صمیمی که میتواند به وفاداری مشتریان منجر شود. آموزش فعال کردن پیام خوش آمدگویی در اینستاگرام فعال کردن این قابلیت کار راحتی است و فقط باید مراحل زیر را طی کنید: در قدم اول باید مطمئن شوید که اینستاگرام شما از نوع بیزینس اکانت باشد. در قدم بعدی باید وارد بخش تنظیمات شوید. سپس روی گزینه بیزینس ضربه بزنید. گزینه welcome massage را انتخاب کنید. در صفحه ای که برای شما باز میشود دو بخش میبینید، بخش اول مربوط به فعال یا غیرفعال کردن این قابلیت است. با ضربه زدن بر روی آن میتوانید گزینه خوشامدگویی خودکار را فعال کنید. در بخش بعدی کادر massage را می بینید. شما در این قسمت میتوانید پیام خوشامدگویی دلخواه خود را بنویسید. بعد از وارد کردن پیام خوشامدگویی نیز باید بر روی فلش برگشت به صفحه قبل ضربه بزنید تا تغییرات ذخیره شود. ابزار دوم: فعال کردن دایرکت هوشمند اینستاگرام در ادامه بحث پاسخ خودکار به دایرکت های اینستاگرام باید بدانید که اینستاگرام بعد از ارائه ابزارهای پیام خوشامدگویی، ابزار جدیدی به نام frequently asked questions را معرفی کرد که در ایران با نام دایرکت هوشمند اینستاگرام نیز شناخته می شود. این ابزار چیست؟
این ابزار در واقع یک قابلیت برای پاسخ گویی هوشمند است. شما با استفاده از آن میتوانید حداکثر 4 جفت سوال و جواب را آماده کرده و برای کسانی که به دایرکت شما پیام میدهند، ارسال کنید. فرض کنید شما یک بیزینس در بستر اینستاگرام دارید. روزانه تعداد زیادی سوال برای شما ارسال میشود. سوالاتی مانند آدرس فروشگاه، قیمت محصول، دریافت شماره تماس و … شما میتوانید از این قابلیت استفاده کنید و 4 سوال را که به طور مداوم پرسیده میشود، انتخاب کرده و همراه با پاسخ آن ها برای کسانی که به شما پیام می دهند، ارسال کنید. آموزش فعال کردن دایرکت هوشمند اینستاگرام برای فعال کردن قابلیت دایرکت هوشمند اینستاگرام باید ابتدا وارد منوی تنظیمات شده و گزینه بیزینس را انتخاب کنید. پس از آن در منوی بعدی frequently asked questions را مشاهده میکنید. روی آن ضربه بزنید. یک صفحه برای شما باز میشود که در آن گزینه ای با نام ask a question وجود دارد. شما در این قسمت میتوانید سوال و پاسخ آماده خود را وارد کنید. برای این باید در کادر question سوال خود را تایپ کنید و در کنار automated response نیز پاسخ را بنویسید. روی تیک تایید در گوشه بالا سمت راست صفحه ضربه بزنید تا تغییرات ذکر شود. حال در صفحه باز شده شما دو بخش مختلف را مشاهده میکنید. با استفاده از گزینه show questions میتوانید این قابلیت را فعال یا غیرفعال کنید. طبیعی است که برای نمایش سوالات متداول باید این گزینه فعال باشد. قسمت question نیز به شما اجازه اضافه کردن سوالات بیشتری را میدهد. شما با زدن گزینه add question میتوانید سوال و پاسخ بعدی را اضافه کنید. ابزار سوم: saved replies یا quick replies چیست؟ یکی از بهترین قابلیت هایی که برای پاسخ خودکار به دایرکت های اینستاگرام به این اپلیکیشن اضافه شده، قابلیت quick replies است. این ابزار به صاحبان کسب و کار کمک میکند که با استفاده از آن یکسری پیام پیش نویس داشته باشند و هنگام پاسخ دادن به سوالات مشتریان، از این پیام ها استفاده کنند. تصور کنید که شما یک پیج فروشگاه لباس دارید و روزانه ده ها نفر از شما آدرس فروشگاه را می پرسند. شما میتوانید در قسمت saved replies آدرس فروشگاه را به صورت پیش نویس داشته باشید و یک کلمه از آن را برای دسترسی در نظر بگیرید. حال شما در قسمت دایرکت با نوشتن آن یک کلمه مشخص میتوانید پیام پیش نویس شده را مشاهده کرده و ارسال کنید. برای فعال سازی saved replies و پاسخ خودکار به دایرکت های اینستاگرام باید موارد زیر را طی کنید: وارد تنظیمات شوید. روی بیزینس ضربه بزنید. در گزینه باز شده بر روی saved replies ضربه بزنید. در صفحه باز شده respond instantly برای شما نمایش داده می شود. شما می توانید بر روی آیکون + در گوشه سمت راست و بالا ضربه بزنید و یا با ضربه زدن بر روی new saved replies اولین پیام پیش نویس خود را وارد کنید. مثلا ما این جا می خواهیم که آدرس فروشگاه را پیش نویس کنیم تا به جای تایپ کردن مداوم این آدرس، در صورت لزوم از پیش نویس استفاده کنیم. با ضربه زدن بر روی new replies، در صفحه ی باز شده و در قسمت massage آدرس را وارد می کنیم. پس از آن باید برای این متن یک shortcut ایجاد کنیم. برای این کار در قسمت shortcut می توانیم یک کلمه، به عنوان مثال آدرس را وارد کنیم. حال اگر کسی وارد دایرکت شما شود و آدرس فروشگاه را درخواست کند، با طی کردن کلمه آدرس می توانید متن پیش نویس شده پیدا کرده و ارسال کنید. دایرکت هوشمند رایگان و مزیت های آن ارسال پیام خودکار در اینستاگرام الزامی نیست و هر زمانی که بخواهید می توانید دایرکت هوشمند رایگان را فعال یا غیر فعال کنید. با این حال، به صورت کلی کاربردهای ارسال دایرکت هوشمند اینستاگرام را میتوان در زیر خلاصه کرد: ۱. معرفی یا تبریک چه فریلنسر هستید، یا یا هرکسی که میتواند خدمات حرفهای را به مردم ارائه دهد، پیشنهاد میکنیم درباره خودتان پیشنهاد دهید. از طرف دیگر، اگر صاحب یک حساب برند هستید، می توانید متنی درباره شرکت بنویسید؛ برای مثال اطلاعات، قیمت ها و موارد دیگر را به اشتراک بگذارید. همچنین میتوانید یک ارائه کوتاه از خدمات ارائه دهید. ۲. راه انتخابی برای تماس با شما اگر خودتان حساب کاربری خود را مدیریت می کنید و همیشه زمان کافی برای خواندن DM در اینستاگرام، بهتر است پیام «Away» را تنظیم کنید. در چنین پیامی، میتوانید ساعات کاری خود را اضافه کنید. ۳. گزارش حمل و نقل و پرداخت اگر یک کسب و کار تجارت الکترونیک در اینستاگرام دارید، متداول ترین سوال در اینستاگرام شما در مورد روش ارسال و پرداخت شما خواهد بود. بعد از آن به قیمت و اندازه سوالات و محصولات مختلف مربوط می شود! اگر هدف شما از ساختن
خودکار پیام در اینستاگرام دقیقاً این صحبت است، تمام جزئیات مربوط به نحوه عملکرد عملکرد را در یک پاسخ فوری توضیح دهید. تنظیمات دایرکت اینستاگرام با بخش تنظیمات دایرکت اینستاگرام آشنا کرده تا بهتر بتوانید از آن استفاده کنید. معنی Direct Message یعنی پیام مستقیم، و شما از طریق دایرکت می توانید با فالوورهای خود در ارتباط باشید. برای تغییر تنظیمات دایرکت اینستاگرام در آیفون و اندروید، به پروفایل اینستاگرام خود بروید و مراحل زیر را انجام دهید. در گوشه سمت راست بالای پروفایل خود روی آیکون سهخط بزنید و تب تنظیمات را باز کنید. روی Notifications کلیک کنید. سپس روی Messages بزنید. بخشهای تنظیمات دایرکت اینستاگرام در Direct اکانتهای عمومی میتوان ��ه امکانات زیر دسترسی داشت: Messages: در این بخش که پیامهای ارسالی شما قرار دارد. در این قسمت میتوانید مسیجهایی که دوستانتان برای شما ارسال کردهاند یا پیامهایی که شما برای سایرین فرستادهاید را ببینید. Requests: ریکوئستها پیامهای مستقیمی از حسابهای اینستاگرامی هستند که آنها را فالو ندارید. میتوانید آنها را بپذیرید یا رد کنید، اما پیامهای Request بهعنوان «دیدهشده یا seen» علامتگذاری نمیشوند مگر اینکه آنها را بپذیرید. وقتی ریکوئست شخصی را میپذیرید، پیامهای بعدی او مستقیماً به فهرست چتهای شما اضافه میشود. Search: در نوار Search میتوانید به جستجوی مسیجها بپردازید. کافیست نام کاربری یا نام شخص را در کادر سرچ وارد کنید و چت را پیدا کنید. Note :Note ها را میتوانید در بخش دایرکت در بالای پیامهای دایرکت خود ببینید. نوتها میتوانند تا ۶۰ کاراکتر طول داشته باشند و فقط به مدت ۲۴ ساعت در برنامه قابل مشاهده هستند. فالوورهای شما همچنین میتوانند از طریق دایرکت به Notes شما پاسخ دهند. تب Primary و General در اکانت بیزینسی دایرکت اینستاگرام: اگر شخصی که فالو کردهاید پیامی برای شما ارسال کند، معمولاً در پوشه اصلی یا Primary ظاهر میشود. اگر ترجیح میدهید آن را برای بعداً ذخیره کنید، میتوانید آن را به سمت چپ بکشید تا به برگه عمومی یا General منتقل شود. سطل زباله دایرکت اینستاگرام کجاست در واقع چیزی به نام سطل زباله برای دایرکت Instagram وجود ندارد که در آن بتوانید پیامهای حذف شده را ببینید یا بازگردانی کنید. برای ریکاوری دایرکت اینستاگرام از طریق دیتا و دیدن پیام های حذف شده اینستاگرام در اندروید مراحل زیر را انجام دنبال کنید: ریکاوری پیام های دایرکت اینستاگرام ابتدا وارد اکانت خود در اینستاگرام شوید. روی آیکون پروفایل خود ضربه بزنید وارد بخش setting شوید. روی گزینه Security بزنید و سپس راهی Download Data شوید. این بخش در قسمت History قرار دارد. روش دیگر رفتن به صفحه Instagram Data Download Page است. ایمیل خود را وارد کنید و روی Request Download بزنید. پس از دریافت فایل، برای دیدن پیامهای حذف شده اینستاگرام در گوشی اندروید ابتدا از طریق لینک برنامه مخصوص بازیابی با عنوان Json Genie را دانلود کنید. در ادامه مراحل، ابتدا فایل دانلود شده را از حالت زیپ خارج کنید. برنامه را باز کنید و فایل مربوط به دادههای اینستاگرام را پیدا کنید. این فایل با عنوان messages.json قابل مشاهده است. روی فایل ضربه بزنید تا باز شود. در این بخش میتوانید دایرکتهای حذف شده قبلی را نیز مشاهده کنید. دیدن پیامهای حذف شده اینستاگرام در آیفون اگر گوشی شما آیفون است برای دیدن پیامهای خود در گوشی آیفون میتوانید از برنامه JSON Pro Free استفاده کنید. سوالات متداول دایرکت هوشمند اینستاگرام آیا فعالسازی دایرکت هوشمند اینستاگرام رایگان است؟ بله. این کار کاملا رایگان انجام می شود. آیا دایرکت هوشمند اینستاگرام در اکانتهای شخصی هم قابل انجام است؟ در حال حاضر خیر و این ویژگی تنها برای اکانتهای بیزنس اینستاگرام فعال است. https://marketing98.com/auto-reply-dm-instagram/?feed_id=1280&_unique_id=670dbc3b38589
2 notes
·
View notes
Text
![Tumblr media](https://64.media.tumblr.com/d6a8d8fbdfe47891ddb9a9a094bae4b8/5eea35bda0360c90-d7/s540x810/cc79ea18079090ba21f64ac4a22816f3b7dc31e9.jpg)
برای اولین بار از به بلندی به پایین نگاه کردم و دلم نخواست بپرم ازش (برای مردن)
•البته احتمال اینکه بمیرم نزدیک به صفر هست هم بی تاثیر نیست!~!
2 notes
·
View notes
Text
منظور از وام سیم کارت چیست؟ https://vamsimcart.ir/ سیم کارت 0912 کالای لوکس و ارزشمندی است که ارزش آن روزانه در حال افزایش است، جالب است بدانید سیم کارت های 0912 فقط و فقط به صورت دایمی به بازار سیم کارت عرضه شد و همین موضوع ارزش آن را بیش از پیش کرده است. https://vamsimcart.ir/ برای دریافت هر نوع وام یا تسهیلات نیاز به ضامن معتبر ، چک و سفته دارید . سیم کارت ۰۹۱۲ به علت ارزش بالا می توانند به عنوان ضامن یا چک و سفته برای شما باشند ، بطوری که می توانید بر اساس ارزش سیم کارت خود از مجموعه وام سیم کارت محبی وام دریافت کنید و حتی زمانی که وام دریافت می کنید از سیم کارت خودتان استفاده کنید. مراحل و مدارک مورد نیاز جهت اخذ وام بر روی سیم کارت 0912 همراه اول موجود بودن سیم کارت بصورت فیزیکی ( سیم کارت تا ۲۰ روز قبل نباید تعویض سیم کارت و تنظیم سند شده باشد ) اصل مدارک شناسایی شامل یکی از مدارک ( کارت ملی جدید یا شناسنامه جدید پاسپورتی ) حضور صاحب سیم کارت در زمان انعقاد قرارداد الزامی است لطفا بدون هماهنگی مراجعه حضوری نداشته باشید ، وام سیم کارت محبی بدون هماهنگی و وقت قبلی پذیرش نخواهد داشت. https://vamsimcart.ir/vam-chist/ مدت زمان باز پرداخت وام سیم کارت چند ماه است؟ مدت زمان باز پرداخت از ۴ الی ۸ ماه به انتخاب شما انجام می شود. آیا برای اخذ وام سیم کارت به ضامن یا چک و سفته نیاز داریم؟ خیر ، نیازی به هیچ کدام نیست. چگونه از ارزش وام سیم کارت خود با خبر شویم؟ با وام سیم کارت تماس بگیرید ( 09121405045 و 09121184481 ) و از مبلغ وام سیم کارت 0912 خود مطلع شوید. https://vamsimcart.ir/vam-chist/ مدت زمان انجام مراحل اخذ وام چند روز است؟ کمتر از ۳۰ دقیقه شما مبلغ وام را دریافت خواهید کرد. مبلغ وام سیم کارت چگونه به حساب وام گیرنده واریز می شود؟ مبلغ وام بصورت چک بانکی روز و یا کارت به کارت به حساب واریز می گردد. وام مضاربه سیم کارت چیست؟ https://vamsimcart.ir/ در وام مضاربه اقساط سیم کارت پرداخت های ماهیانه به نسبت پایین می باشد و مبلغ کل وام در آخرین قسط دریافت می گردد. وام عادی یا پرداخت ماهیانه سیم کارت چیست؟ در وام پرداخت ماهیانه یا در اصطلاح عادی ، پرداخت اقساط سیم کارت بصورت ماهیانه و یک دست انجام می شود ، وام عادی سیم کارت برای مشتریان مقرون به صرفه است. https://vamsimcart.ir/sharayet/ ارزش گذاری سیم کارت ۰۹۱۲ برای تسهیلات و ضمانت چگونه است؟ مبلغ ارزش ضمانت سیم کارت قبل از عقد قرارداد سیم کارت اقساطی توسط وام سیم کارت محبی انجام می شود و در صورتی که شما با مبلغ و اقساط موافقت داشته باشید انجام خواهد شد.
2 notes
·
View notes
Text
![Tumblr media](https://64.media.tumblr.com/93e7a830e4093a17ad436cb5539e677f/761b8224097d4c5d-a2/s1280x1920/93739c3d60966dd195319545facf28d00d812ff7.jpg)
آزیتا (۱۳) - رزیتا (۵)
من زیر کوهی از عضله که اسم قشنگش رزیتا بود دفن شدم. بدن رزیتا به قدری عضلانی و پهن پیکر بود که منو کاملا در بر گرفت. دستشو برد زیر کمر من و در حالی که کیرم هنوز توی کص کلوچه اش بود و کصش رو به بدن من فشار میداد منو بغل گرفت و به عضلات ورزیده و سفت خودش فشار میداد. من که به سختی نفس میکشیدم فقط میتونستم کول های عضلانی رزیتا رو لیس بزنم. بوی عرق سکسی رزیتا توی مشامم میپیچید و منو مست تر میکرد. عرقش اصلا تند نبود. به نظر من خوشبو ترین عطر دنیا بود. رزیتا منو توی آغوشش شل کرد و چند دقیقه ای به همون حال توی آغوش رزیتا بودم. کیرم توی کص رزیتا پژمرده شده بود. سرش رو بلند کرد و توی چشمام خیره شد. صورتش توی نور بنفش شب خواب اتاق مثل بلور میدرخشید. من یدفه یادم اومد و گفتم:« رزیتا... راستی آبم... آبمو ریختم توش! 😱»
رزیتا لبخند خوشگلی زد و گفت:« نگران نباش عزیزم... از دیروز PMS بودم و احتمال بارداریم الان صفره 😏...» من که گمونم شکل علامت سوال شده بودم پرسیدم:« PMS یعنی چی؟؟؟...» رزیتا خندید و واسم ذوق کرد. منو توی بغلش چلوند و لبمو بوسید و گفت:« جوجه رنگی خوشگل کردنی من!... یه دوره یا نمیدونم همچین چیزیه که قبل از پریودی دخترا دچارش میشن... یه سری علائم داره...» زدم وسط حرفش و گفتم:« چه علائمی...» رزیتا گفت:« علائمش توی همه یکسان نیست مهرداد قشنگم... من یکم بداخلاق میشم و افسرده و سینه هامم سفت میشه و درد دار میشه!... 😏 راستش علت اینکه امشب هم اینطوری ازت استقبال کردم همین بود... ببخشید... خیلی زشت بود حرفا و رفتارم 🫣» من تا اومدم بگم:« نه این چه حرفیه؟!» رزیتا با ذوق گفت:« ولی تو انگار اکسیر بودی جوجه خوشگلم... کلا حالمو عوض کردی با اومدنت... 🥰... و خب این پسر خوب و ناز باید جایزه میگرفت دیگه!...» من همینجور ماتم برده بود. منظور رزیتا از جایزه چی بود؟... سکس عایا؟... که خود رزیتا صورتش رو آورد جلو و بینی قشنگ خوشگلش رو به بینی من مالید و آروم گفت:« جایزه ات همینه که آبتو بریزی تو کصم! 😈🫦»
اینو که گفت یهو کصش خیس شد و کیر منم دوباره شروع به بزرگ شدن کرد و ساقه کیرم خیس شد... رونهای عضلانیش رو به هم نزدیک کرد و پاهای نحیف من بین اون رونهای عضلانی و قطور داشت له میشد. اما چنان در خال لذت بردن بودم که اصلا درد برام معنی نداشت. رزیتا لبشو گذاشت روی لبم و شروع کرد به بوسیدن فرانسوی. عاشق این بوسه هستم. طعم بی نظیر زبون و لبهای رزیتا منو مست کرده بود. بزاقش طعم عسل داشت. کیرم دوباره داشت راست میشد، اما اینبار توی کص گرم و تنگ و خیس رزیتا. وقتی به خودم اومدم که رزیتا داشت دوباره روی کیر من تلمبه میزد. با چنان قدرتی تلمبه میزد که تخت میپربد بالا و پایین و صدای قیژ قیژ تختخواب مثل ریتم زیر صدای ناله و آه رزیتا گوش منو نوازش میکرد. اصلا توی حال خودمون نبودیم. یدفه چشمای رزیتا باز شد و به من خیره شد... زبونش دور لبش میچرخید و چشماش خمار شد... انگار بدنش روی جثه نحیف من سنگین تر شد... یدفه از منظره کول و گردن رزیتا چهره ی زیبای یه ملکه عضلانی توی نور بنفش و سکسی اتاق نمایان شد و من شوکه شدم 😱😱😱 آزیتااااااا!!!! 😳😳😳 آزیتا که کاملا روی کمر رزیتا جا خوش کرده بود، در حالی که توی چشمای من زل زده بود، صورتش رو آورد کنار گوش رزی و گفت:« شما دوتا کفتر عاشق... آب منو آوردین سکسیااااا... مگه میزارین آدم بخوابه؟!!!😉🤤🤤🤤» و شروع کرد به خوردن گوش و پشت گوش رزیتا. چشمای رزیتا بسته شد و لبش رو گاز گرفت و گفت:« جوووووووون... مامان کص خوشگلم... زودتر میومدی خب!... » من که پشمام درجا ریخت. انگار آزیتا داشت کصش رو میمالید به کون رزیتا و کیر منم توی کص رزیتا به حد انفجار رسیده بود. آزیتا روی کون دخترش تلمبه میزد و رزیتا روی کیر من!... صدای ناله و آه این مادر و دختر منو داشت دیوونه میکرد. چون یه بار ارضا شده بودم ارضا دوم مدت بیشتری زمان میبرد. صحنه واسه من، سکسی تر از اینم شد. وقتی که رزیتا گردنش رو به طرف راست چرخوند و این دو تا ماده شیر عضلانی شروع کردن به لب گرفتن فرانسوی از هم 😱😱😱 پشماااااااااااااااامممم!
یجوری لبهای همدیگه رو میخوردن که حتی قابل وصف هم نیست. یدفه رزیتا که معلوم بود خیلی خیلی حشری و برانگیخته شده لب مامانش رو ول کرد و شروع کرد به خوردن گردن من از اون طرف آزیتا هم افتاد روی صورت منو شروع کرد ازم لب بگیره. دیگه میتونم بگم من انگار توی دنیای دیگه ای بودم. نمیدونم چند دقیقه طول کشید چون من داشتم از ثانیه ثانیه اش لذت میبردم. یادمه که یدفه مادر و دختر با هم اورگاسم شدن... اونم چه اورگاسمی... برای ۳۰ ثانیه بدن های عضلانی و ورزیده شون میلرزید و من زیر اون توده ی عضله له شدم. اما این پایان ماجرا نبود... من ارضا نشده بودم و کیرم هنوز بزرگ بود.
آزیتا در حالی که کمر و کول های رزیتا رو میلیسید گفت:« اووووووم... باز میخوام... بازم میخواااااام... من کیر میخوام...» یدفه رزیتا از روی کیر من بلند شد... کیرم که در حال انفجار بود مثل انگشتی که از توی دهن با فشار به داخل لپ میاد بیرون « لاپی» کرد و در اومد. من یه لحظه بدن این دو تا مادر و دختر رو دیدم و ماتم برد!... اووووو مااااااای گاااااااااد 😱🤯 مگه میشه اینقدر عضله روی بدن یه زن و دختر!!!! آزیتا که کصش مثل همیشه باد کرده بود سریع نشست روی کیر من و کیرم یه باره تا اعماق کصش رو در نوردید... یه جوری آزیتا گفت:« آآآاااااخخخخششش» که کمرم لرزید. رزیتا برگشت و با کص مبارک خودش که بوی بهشت میداد یدفه نشست روی صورت من... من که نمیدیدم اونا با هم چیکار میکردم ولی صدای بوسه های فرانسوی و آه و ناله همزمان شون بلند شد. و من خوردنی ترین خوردنی دنیا توی دهنم بود. به کص کلوچه ای ۱۸ ساله که مزه ی عسل میداد... 😋😋😋 فقط یکم مشکل تنفس داشتم که اونم رزیتا با کمی تکون خوردن روی صورت من حلش کرد.
شاید باورش براتون سخت باشه ولی ارضا شدن من نیم ساعت طول کشید... واسه خودمم باور کردنی نبود!... توی این مدت آزیتا و رزیتا هر دو اورگاسم شدم و سر انجام هم آب من این بار توی کص تپل آزیتا پمپ شد.
28 notes
·
View notes
Text
Travelogue of SHIRAZ
درست شیرازی که دست بالا دوساعت با شهرمان فاصلهدارد را نمیتوان با اصفهان که سفر رسیدن به آن نیم روز طول کشید مقایسه کرد اما همین که برای بار اول مستقل کولهام را جمع کردم و با هماتاقیها رفتیم تا اولین سفر واقعا مجردی را تجربه کنیم خودش باعث میشود وقتی بهش فکر میکنم به اندازه اصفهان رفتن برایم بکر و جذاب شود.
~ گوش دهید | پرواز تهران - شیراز: گروه دال ~
چطور شد که به شیراز رسیدیم
اول فقط یک پیشنهاد بود آن هم نه به شیراز، پیشنهاد سفری به بوشهر. بوشهر به شهر دانشگاهمان نزدیک است؛ دریا دارد و آنقدر از آخرین باری که در کودکی دربایش را دیدهام میگذرد که میتوانم بگویم اصلا تا به حال نرفتهام. پیشنهاد آنقدر جدی گرفتهشد که حتی هماتاقیها نه تنها از والدینشان اجازهاش را گرفتند بلکه زنگ زدیم به چند مهمانخانه و هتل و خانه معلم و قیمت پرسیدیم و حتی دنگ اتاقها را هم حساب کردهبودیم. البته از آنجا که هیچعقل سلیمی در چنین وقتی از سال هوای بوشهر رفتن به سرش نمیخورد ما هم عقلمان را به کار انداختیم و فهمیدیم درست است دیوانهایم اما نه اینقدر که در این گرما واقعا بخواهیم برویم.
همه چیز تمامشد. برگشتیم خانه و بعد هم دوباره دانشگاه. تا همین چند روز پیش که دوباره داشتیم برای خانه برگشتن حساب غیبتها و واحدها را میکردیم که پیشنهاد شیراز رفتن مطرح شد. شیراز همانقدر دور است که بوشهر؛ هوایش بهتر است و برای خانه رفتن هم باید یک بار بلیط اتوبوس به شیراز و یک بار از شیراز به خانه بگیریم. حالا اگر میان این دو بلیط را یک فاصله بگذاریم آنقدر که بتوانیم چندجا را بگردیم و به اصطلاح سفری برویم چه؟
برنامه چیده شد. جدی حرف میزدیم اما ته دلم کسی میگفت همه اینها خواب و خیال است و آخرش هم یک راست میرویم ترمینال عوض میکنیم و برمیگردیم خانه، مثل همیشه.
مکانهایی که خواستیم برویم را بر حسب دوری و نزدیکی از مترو و ترمینال و اینکه تا به حال تقریبا هیچکداممان نرفتهباشیم چید��م. اولی مجموعه آبی بود. از آنجا با مترو قصرودشت میرویم زندیه و عمارت شاپوری را میبینیم. بعد دوباره با مترو میرویم ایستگاه وکیلالرعایا تا برویم مسجد نصیرالملک و همانجا هم نماز بخوانیم هم نهاری بخوریم. بعد هم میرویم پاساژ مشیر تا وقت بلیط خانهمان برسد؛ چیزی حدود ساعت چهار و نیم عصر.
برنامه از دور عالی بهنظر میرسید، هم جای فرهنگی میرویم هم تاریخی و هم تفریحی. سوار مترو میشویم و تازه تمام این مدت مثل چند جوان رها از بند که بار اول است بدون پدر و مادرشان میروند سفر هستیم، نه چند دانشجوی خسته که فقط از شیراز مسیر این ترمینال تا ترمینال بعدی را از پشت شیشهی یک اسنپ میبیند.
همه اما قرار نبود برگردیم خانه؛ دو نفر برمیگشتند دانشگاه. حسابمان پنج نفره بود و من بلیط پنج نفر را برای ساعت 6:15 صبح به مقصد شیراز گرفتم. دو نفر از هم اتاقیها _ که آنها هم برمیگشتند دانشگاه_ در ثانیههای آخر شب قبلش به سفرمان اضافه شدند و حالا هفت نفر بودیم.
از بیداری ساعت 4:30 صبح و صبحانه خوردن ساعت 8:30 در کافهی تورنتو شیراز
ساعت چهار و نیم از خواب ییدار شدم، بچهها را صدا کردم تا بلند شوند نماز صبح بخوانند و بعد هم حاضر شوند برای رفتن. شب قبلش گفتند صبح که صدایمان میزنی فیلم بگیر تا از همان اول فیلم داشتهباشیم! خب... از آنجا که خودم شخصا دوست ندارم کسی از قیافه خوابآلودم فیلمی داشتهباشد آنچه برای خود میپسندم برای آنها هم پسندیدم و بدون تشریفات مثل هر روز صبح صدایشان کردم.
نماز خواندیم، لباس پوشیدیم و کیفهایمان را برداشتیم تا بریم ترمینال، حدود ساعت 5:45 اسنپ گرفتیم، رسیدیم ترمینال و بلیطمان را تحویل گرفتیم؛ بلیط برای ساعت 6:15 بود که البته اتوبوس با تاخیر فراوان حرکت کرد.
حدود ساعت 8:30 رسیدیم شیراز، از آنجا اسنپ گرفتیم برای مجموعه آبی و وقتی رسیدیم هنوز باز نشده بود و تصمیمگرفتیم کمی خیابان را بالا و پایین کنیم تا ساعت 9:00. یکی از بچهها اصرار داشت که وقتی رفتیم شیراز همانجا صبحانه بخوریم اما ما که به فکر نبودیم همان ساعت پنج نان و پنیرهایمان را خورده بودیم و او را هم منصرف کردیم. اما در همین حین خیابان گردی از جلوی کافهای رد شدیم و با هر تصمیمی که بود همانجا نشستیم تا چیزی بخوریم. من چیز کیک لوتوس سفارش دادم که واقعا خوشمزه بود.
ماجراهای مجموعهی فرهنگی آبی تا مترو
حدود ساعت 9:15 دوباره حرکت کردیم تا برویم مجموعه آبی. نه تنها باز بود بلکه در همین چند دقیقه کلی هم شلوغ شده بود و چند زوج هم آمدهبودند در کافهاش صبحانه بخورند.
هرچه از زیباییاش بگویم کم است. رنگ آبیاش تو را یاد طرح و نقشهای سنتی ایرانی میاندازد، کوچک بودن و زیبایی در عین سادگیاش مینیمال است و به دیوارهایش نقاشیهای غربی آویزان بودو زیر شیشهی میزها کتابهایی با نقاشیهای ونگوک باز بود.
یکی از بچهها گفت فکر کنم ما را آوردهای دنیای خودت. شاید راست میگفت. دنیای من جاییست شبیه به آنجا، ساده و در نوسان میان شرق و غرب، کتاب و هنر.
آبی را گشتیم، کلی عکس گرفتیم و آخر سر با ناامیدی ترکش کردیم، کتابهایش بینهایت گران بودند که البته نمیتوان بر آنها خرده گرفت. کتاب گران است و خود آدم باید بفهمد که نباید از هرجایی کتاب خرید. فقط یکی از هم اتاقیها جلد اول مانگای هایکیو را برای برادرش خرید.
بعد باید میرفتیم قصرودشت که مترو سوار شویم. بین راه یک گلفروشی خیلی قشنگ را دیدیم که نمیگنجد اینجا تعریف کنم که اتفاقی افتاد و همین بس که بدانید دیوانهتر از آنیم که فکرش را بکنیدxD.
دو چیز را اعتراف میکنم: اول. مترو دورتر از چیزی بود که حسابش را کرده بودم، دوم. بچهها هم تنبلتر از چیزی که انتظار داشتم.
اگر به خودم بود پیاده میرفتم، خیابان قشنگ بود و پیادهروی را هم دوست دارم اما بچهها مجبورمان کردند اسنپ بگیریم تا مقصد.
رسیدیم، بلیط گرفتیم و منتظر ماندیم تا مترو برسد و در همین حین از روی نقشه برای بچهها توضیح دادم که کجا و چطور باید پیاده بشویم و حالا که تقریبا ظهر است باید دور یکی از مکانهای تاریخیمان را خط بکشیم. یا میرویم مسجد نصیرالملک یا عمارت شاپوری. تصمیم بر نصیرالملک شد. رفتیم تا ایستگاه وکیلالرعایا پیاده شویم.
مسجد نصیرالملک و نورهای از دست رفته
خب... دور از انتظار نبود که بعد مجبورمان کردند که فاصلهی ده دقیقهای از ایستگاه تا مسجد را باز هم اسنپ بگیریم؟ من که زورم بهشان نمیرسید و هر دری زدم که راه نزدیک است و لازم نیست اینقدر لیلی به لالای خودتان بگذارید حرف به گوششان نرفت.
وقتی رسیدیم خانم مسئول گفت در این موقع سال باید ساعت هشت و نه صبح بیاید تا نور از شیشهها به داخل تابیده باشد برای عکس گرفتن. هیجانمان فروکش کرد. از آن سر شهر کوبیدهبودیم تا این سر برای نور و شیشهها که حالا از دستمان رفتهبودند. بالاخره مهم نبود... بلیط را گرفتیم و چادر گلگل برداشتیم و وارد شبستان شدیم. عکس گرفتیم و بعد هم در امامزادهی مسجد نماز خواندیم.
برای بچهها از معماری و چیزهایی که درمورد مسجد میدانستم گفتم. حالا که ناخواسته تور لیدر شدهبودم بهترین وقت بود که چند جفت گوش مفت و مجانی را با اطلاعاتی که نمیدانستم باید به چه کسی بگویم پر کنم.
دردسرهای عظیم: نبودن اسنپ تا نهار
ظهر شدهبود و وقت نهار، در همان کوچهی مسجد رستوران سنتیای را دیدیم و تصمیمگرفتیم همانجا غذا بخوریم اما بعد از اینکه عکس گرفتنمان تمام شد -چون واقعا جای قشنگی بود- و منو را با دقت نگاه کردیم دیدم نه تنها قیمت در آنجا مساوی خون پدرشان است بلکه شخصا هیچکدام از غذاها را دوست هم نداشتم پس تا وقتی خانم پیشخدمت را دک کرده بودیم برود زود وسایلمان را جمع کردیم و با هر چه سرعت داشتیم از آنجا بیرون رفتیم.
نشستیم روی صندلیهای پلاستیکی چند مغازه آنطرفتر و به این که نهار را کجا بخوریم و کجا برویم فکر میکردیم. تصمیم بر آن شد برویم همان پاساژ که از اول برنامهاش را داشتیم. حالا یا مثل بقیهی پاساژهای متمدن رستوران و کافهای داشت یا همانجا بالاخره فکری به حال خود و شکممان میکردیم.
تعدادمان زیاد بود، چندتا از بچهها با اسنپ رفتند و من دوتای دیگر ماندیم و رانندههایی که درخواست قبول نمیکردند و یک آقای تاکسی که هر دو دقیقه یک بار میآمد در گوشمان داد میزد میبردمان تختجمشید و پاسارگاد.
ما که نتوانستیم کاری کنیم، یکی از بچهها از همانجا یک ماشین دیگر برای ما هم گرفت و بالاخره رسیدیم به آخرین مقصد.
پاساژ متروکه و کنگر خوردن و لنگر انداختن در رستوران
تک و توک مغازهها باز بودند. طبقه بالا یک رستوران بود که البته در آن زمان باز بودنش به تنهایی به همهی دیگر مغازهها میارزید.
نمیخواهم بگویم که اشتباهی چه چیزی سفارش دادم و قرار نیست تا آخر عمر یادم برود. فقط نکته اخلاقی این است که دوستان، وقتی گرسنه هستید هم منو را با دقت بخوانید.
من که چیزی برای خرید لازم نداشتم، یکی از بچهها در اینستاگرام دیده بود یک تولیدی مانتو که در همین پاساژ است جشنواره تخفیف راهانداخته و اصلا دلیل اینکه آنجا بودیم هم همان بود.
تولیدی که بسته بود، ما هم چند گروه شدیم، وسایل را گذاشتیم توی رستوران، یک گروه مراقب وسایل یکی هم میرفت اطراف را بگردد. در یکی از طبقهها خانمی را دیدم که کتابهایش را با پنجاه درصد تخفیف میفروخت و یک کتاب ازش خریدم. تلافی اینکه نتوانستم در آبی چیزی به عنوان سوغات این سفر بخرم
سوال: چه حسی داری الان؟
به جز همهی فیلمهای چندثانیهای و ویدیوهای مسخرهبازیهامان یک ویدیوی حدودا پنج دقیقهی در دقایق آخر ضبط کردم و از بچهها همین سوال را پرسیدم. بعضیها یک کلمهای جواب دادند و بعضی هم دوربین را ول نمیکردند.
کسی از خودم نپرسید چه حسی دارم، در تمام این مدت مثل کارگردان بودم که حالا دارد پشتصحنهی فیلمش را ضبط میکند.
حالا جواب سوالم را خودم میدهم: خوشحالم. قفل مرحلهی بعدی مستقل شدن را شکستهام و فکر میکنم یک بند انگشت بزرگتر شدهام. خوشحالم که بقیه را خوشحال کردهام و باعث و بانی تجربهی جدیدی برایشان بودهام.
و تازه فهمیدم که چرا معلم و مدیرها از زیر اینکه دانشآموزان را به اردو ببرند در میروند. درست که همراهان من هماتاقیهایم بودند و هر کدام هم بزرگتر نه، همسن خودم هستند اما همین که فکر کنی چند نفر دنبال تو راه افتادهاند، ناخواسته حس مسئولیت یقهات را میگیرد و میخواهد خفهات کند. شاید البته ارزش زحمتش را داشته باشد. وقتی بدانی در آخر چقدر خوشحال شدهاند.
11 Khordad 03
2 notes
·
View notes
Text
چرا خرید لایک اتوماتیک برای پیج شما ضروری است؟
با خرید لایک اتوماتیک از مزایای زیر برخوردار خواهید شد:
با خرید لایک اتوماتیک دیگر نیازی ندارید که برای هر پست به صورت جداگانه وقت بگذارید و لایک بخرید. بلکه با یک بار خرید یک بسته میتوانید مطمئن شوید که هر پست جدید منتشر شده، در سریع ترین زمان ممکن لایک دریافت میکند.
با خرید اتولایک فالوور هایتان از همان ابتدا مشاهده میکنند که تعداد لایک های موجود در پست بسیار بالاست. در نتیجه بیشتر کنجکاو خواهند شد که محتوای آن را با دقت بخوانند. در نتیجه این اتفاق رشد قابل توجهی از پیج تان تجربه خواهید کرد.
با خرید لایک های اتوماتیک الگوریتم های اینستاگرام تحت تاثیر قرار میگیرند. یکی از شاخصه های اصلی این الگوریتم ها برای سنجیدن کیفیت یک پست این است که آیا در دقایق ابتدایی انتشار تعداد قابل توجهی لایک دریافت میکند یا نه. وقتی که از اتولایک استفاده میکنید، از همان ابتدای کار تعداد لایک های شما افزایش می یابد و این مساله میتواند منجر به ورود پست شما به اکسپلور شود. با ورود به اکسپلور میتوانید مطمئن شوید که سیلی از فالوور، لایک، کامنت و ویو نصیب تان خواهد شد.
![Tumblr media](https://64.media.tumblr.com/ba6da8405d8f74ac1892365865f0493b/51ac06589dd6acbf-43/s540x810/96834ba2fc43bb1072014a7e18291b2d44c545c2.jpg)
خرید لایک اتوماتیک چیست؟
اگر قبلا سابقه خرید لایک را داشته اید، احتمالا به یاد دارید که برای انجام این کار لینک پست مورد نظر را به سایت فروشنده ارسال میکردید و پس از آن لایک ها به پست اضافه میشد. یعنی برای خرید لایک لازم بود که اول پست مد نظر آپلود شده و سپس اقدام به خرید لایک کنید که این کار ممکن بود زمان زیادی از شما بگیرد.
اما سایت بای فالوور سیستمی را طراحی کرده است که به مدد آن میتوانید لایک مورد نیاز خود را پیش از انتشار پست خریداری کرده و به محض این که پست خود را منتشر کردید، لایک ها را دریافت نمایید.
خرید لایک اتوماتیک چگونه انجام میشود؟
کافی است که وارد سایت بای فالوور شوید، به بخش لایک اتوماتیک بروید. سپس پلن مد نظر خود را انتخاب کرده و آیدی یا همان نام کاربری خود را وارد کنید. پس از پرداخت هزینه پیج شما به صورت مداوم تحت رصد سیستم بای فالوور است. وقتی که پست جدیدی منتشر میکنید، در کسری از دقیقه اضافه شدن لایک ها به پست شروع خواهد شد.
چرا خرید لایک اتوماتیک از سایت بای فالوور؟
تقریبا از همان زمانی که استفاده از اینستاگرام به عنوان یک شبکه اجتماعی در ایران رواج یافت،تیم سایت بای فالوور نیز آغاز به کار کرد و طی این سال ها تمام تلاش ها و خدماتش در راستای بهبود وضعیت کسب و کارها در اینستاگرام است.
خدماتی که در سایت بای فالوور ارائه میشود، همگی در بالاترین سطح کیفی انجام میگیرند. این سایت تلاش میکند تا قیمت محصولات خود را نیز در پایین ترین حد ممکن نگه دارد، به طوری که هم مشتریان قادر به خرید محصول باشند و هم به کیفیت محصولات لطمه ای وارد نشود.
برای خرید و کسب اطلاعات بیشتر به مقاله خرید لایک اینستاگرام مراجعه کنید
#لایک اینستاگرام#افزایش لایک اینستاگرام#خرید لایک اتوماتیک#لایک اتوماتیک#سایت بای فالوور#خرید لایک اینستاگرام#اینستاگرام
7 notes
·
View notes
Text
اولین لز من
سلام من هانیه ام و ۱۴ سالمه و این خاطره اولین لزم با دوستم هست ماجرا برمیگرده به ۴ ماه پیش من و دوستم نرگس. منو اون ۶ ساله دوستیم و خیلی صمیمی هستیم اون جای خواهرم رو برام داره خلاصه ک من یک روز رفتم خونشون ک باهم بازی کنیم و فیلم ببنیم مامانش و داداشش سرکار میرفتن و ساعت ۸ برمیگشتند ولی تازه ساعت ۲ بود ی ذره کتاب خوندیم و چیپس خوردیم بعد نشستیم ب حرف زدن. حرف یهو کشیده شد ب سمت سکس و اینا یهو گفت تو باشگاه بچه ها زیاد درباره سکس و رابطه جنسی حرف میزنن منم گفتم عادیه بچه ها تو این سن کنجکاون درباره این چیزا اونم سر تکون داد و گفت میخوای....حرفشو خورد گفتم چیه؟ گفت هیچی ولش کن گفتم بگو دیگه گفت نه مهم نیست گفتم ترو جون من بگو دیگه گفت میخوای ی امتحانی بکنیم؟ من زبونم بند اومد... نمیدونستم چی بگم خودش فهمید و گفت گفتم ولش کن که منم سریع گفتم باشه ولی اول فیلم بزار ببینیم بعد اونم گفت باشه و فیلمو گذاشت اوایل فیلمه زنه از خواب پا میشد و به دوست پسرش پیام میداد و اینا بعد قرار گذاشتن برن خونه پسره. بعد ک گذشت دیدم دختره ک از در اومد تو پسر سلام کرد و یهو شرو کردن لب گرفتن...و اونجا بود ک فهمیدیم بعلهههه این فیلم سینمایی نیست فیلم سوپره نرگس توی اون لحظه نگام کرد و نیش خند زد و دوباره برگشت به نگا کردن بعد پسره دخترو میبره توی اتاق و میخوابن رو تخت و لب میگیرن بعد این وسط پسره دامن دخترو میده بالا و دستشو میزاره رو کون دختره و شرو میکنه مالیدن دختره هم کیر پسرو از رو لباس میگیره بعد یهو نرگس از پایین مبل پا میشه میاد میشینه کنار من . دیگ بقیه فیلم پسره دختره لخت میشن و... دیگ خودتون حفظید دیگه😅😂 توی اون لحظه ای ک پسره کیرشو میندازه بیرون نرگس دستشو میزاره رو کص من نگاش میکنم و منم ک حسابی حشری شدم دستمو میزارم رو سینش حسابی نرم و گندس کنترل برمیدارم و تلویزیون رو خاموش میکنم . لبمو میزارم روی لب نرگس و درحال کیس گرفتن میریم توی اتاقش وسط اتاق وایمیستیم و لب همو میخوریم نرگس دستشو برمیداره و میکنه تو شلوارم و انگشت فاکشو میکنه تو کصم من لبمو برمیدارم و مظلومانه نگاش میکنم و ی آههه بلند میگم و چنگش میزنم منو میندازه رو تختش و از روی شلوار برام میماله من فقط آه و اوه میکنم بعد شلوارمو درمیاره و بعد شرتمو و من اونجا کلییی خجالت میکشم ولی نرگس میگه شیو نمیکنی؟! گفتم چرا ولی نه هر روز گفت وایسا الان میام رفت توی آشپز خونه و ی ژیلت آورد من خودمو کشیدم عقب گفت جدیده مال کسی نیست بعد یکم کرم زد و شرو کرد شیو کردنم من داشتم آب میشدم از خجالت (چن اون جای خواهرم رو برام داره و خیلی بده ک بعد این همه صمیمت و دوستی اینکارو کنه)بعد ک کارش تموم میشه ژیلت رو میزاره رو میز و کصمو باز میکنه و میبینه ک بعله...بنده کثیفم اینجوری 😕 نگام میکنه من خجالت میکشم پا میشه از روی میزش الکل و دستمال میاره منم سریع میگم میسوزونه میگه ولی خیلی کیف میده و هی از اون اسرار و از من انکار بالاخره منو خرم میکنه و به دستمال ۲ تا پیس الکل میزنه و میزاره تو کصم و شرو میکنه تمیز کردن ی سوزش خیلیییی شدیدی شرو میشه منم میگم ایییی اونم سریع تمومش میکنه بعد با آب پاش ی ذره میشوره لباس و سوتینم رو درمیاره حسابییی حشری شده و میگ تو هم مال منو درآر درمیارم و شرو میکنم کصشو خوردن بوسه میزنم گاز میگرم و لیس میزنم زبونمو میکنم داخل کصش شرو میکنه ب آه آه. کردن و من حسابی حشری میشم بعد سینه هاشو میخورم و اونم همین کارو واسه من میکنه در آخر هم باهم میریم حموم و لباس میپوشیم و بعد من بعد دو ساعت میرم خونمون شبش همون فیلم سوپری ک نصفه دیدیدم رو برام واتساپ میکنه این خاطره من بود و حتی یک کلمش هم دروغ نبود ببخشید اگر کوتاه بود سعی کردم خلاصه بنویسم❤️
16 notes
·
View notes
Text
امروز رفتیم طالقان (بماند همه ایل و تبارو جمع کردیم بردیم تازه یه سریا هم قراره بیان بازم-)
آرامش خوبی داره، فقط باید بشینی رو چمنا، باد موهات رو تکون بده و مدیتیشن کنی
جاده ی خوبی داره نسبتا، ولی بهتره شب نری، خیلی تاریک و پیچ در پیچه. اگه تهران باشی دو ساعته میرسی.
عنکبوتای نازی هم داره، یه بار یکیشو دیدم که پاهاش قرمز بود.
هنوز کلی برف روی قله ها مونده بود!
وسط راه نزدیک یه پرتگاه توقف کردیم استراحت کنیم. تمرین سنگ پرتاب کردن کردم. اولش دستم ضعیف بود، کج هم میزدم که بابام اومد گفت چرا مثل دخترا پرتاب میکنی. (خب دخترم دیگه-)
دیگه زوشا قاطی کرد، آستینو بالا زد چنان سنگارو پرت کرد که پشماتون بریزه. دو سه تاش از یک سانتی متری صورت مامانم و داییم رد شد-
به شهرک که رسیدیم چون خیلی فاصله داره تا خونمون همون جا خریدامونو کردیم. تخم مرغ بومی و یه تخم غاز هم گرفتیم. اندازه دوتا تخم مرغه که خب طبیعیه.. غاز خودش اندازه دوتا اردکه.
تو ویترین یه مغازه الکتریکی یه گربه خوابیده بود، انگار از کل جهان جدا بود اهمیتی به اطرافش نمیداد. فقط محکم پلک هاشو بسته بود.
یکم سبزیجات و جوجه گرفتیم و رفتیم سمت خونه..
صبحونه رو کنار هم خوردیم، نون سبوس دارش به قرمزی میزد.
بعدم به کارای خودمون مشغول شدیم..
ظهر وسط آفتاب سگ پز رفتم بدمینتون بازی کردم، برگشتم داخل نفس نداشتم فقط ولو شدم، سقفو صورتی میدیدم XD
با پسرخاله کوچولوم وقت گذروندم یه گلم گذاشتم رو کلهش. جوجه درست کردیم. زغالش خراب بود مجبور شدیم عوضش کنیم. زیاد چیزی نخوردم.
نزدیکای عصر به باغ یه عزیزی (اجازه داد بهمون) دستبرد زدیم و نزدیک یه کیلو آلبالو چیدم، یه سریاشون خیلی درست بودن اندازه ی گیلاس، احتمالا چون بذرشون مجارستانی بوده. کلی آلوچه چیدیم (گوجه سبز میگید بهشون؟) کلی گل چیدم که بیشترشون خشک شدن.. یه سریاشون شبیه شیپور بودن، میخوام بچسبونمشون توی دفترم.
(بماند که کلی شته از داخلشون کشیدم بیرون-)
بیشتر اون آلبالو ها رو میخوام بدم به چندتا از دوستام. چند وقته باهام حرفی نزدن، پس از راه دوستی وارد میشم.
از لا به لای کلی گندم و علف هرز رد شدم که تا یکم پایین تر از شونه هام رشد کرده بودن، داشتم خفه میشدم
از کنار یه مرکز ثبت رای هم رد شدیم.. شربت نذری میدادن.
پسرخاله گرامی هم کلا علاقه خاصی به شب راه افتادن داره شب اومده میگه دو ساعته با خانوادم میرسم.
خوبه بزرگوار تو ماشینش محسن لرستانی پلی نمیکنه وگرنه ده دقیقه بعد از پیامش رسیده بود. با سر و کله شکسته البته-
احتمالا شنبه صبح برگردیم..
راستی، کلی صفحه جدید به بولت ژورنالم اضافه کردم، عکسشونو میزارم
بدرود.
![Tumblr media](https://64.media.tumblr.com/cafed1321adc47d6dd459901e3194a6d/18f53e701c056ec1-15/s540x810/aa111724cd4757e8c61c6372b8bd80224436a9bb.jpg)
![Tumblr media](https://64.media.tumblr.com/da2731fbfce7a3e6bc0c78e4e78e66b1/18f53e701c056ec1-3c/s540x810/31e0fdf9493c7985101ceb1d1b7445964aaa2238.jpg)
![Tumblr media](https://64.media.tumblr.com/30871861698be2820d87705527d91f0d/18f53e701c056ec1-5f/s540x810/d8f83555697a4fd1821c773b6e4bb5453e975289.jpg)
#bujo#bullet journal#iranian#persian#ایرانی#bujoinspo#bujo ideas#bullet journal ideas#trip#iran#ایران#خاطره#dear diary#diary#Spotify
5 notes
·
View notes