holychibisuke

[holychibisuke]

درخت عمر ابراهیمی

[holychibisuke]

روی قایق نوشتم:خشت اول چون نهد معمار کج..

بعد شنیدم:تا ثریا می رود؛حتی به کج.

[holychibisuke]

چیجوری مردم انقدرر لاشین؟

من واقعا دارم سلامت روانمو از دست میدم اینجا!_!

چرا فرار نمیکنم فقط؟

[holychibisuke]

[holychibisuke]

کیو وقتی تو خونه راه میره

[holychibisuke]

وِل..فاک یو

[holychibisuke]

واسه همینه انقد خودمو لایق عشقتی نصفه و نیمه میبینم؟

[holychibisuke]

وقتی نگران فردا بودم

[holychibisuke]

جیش دارم ولی حوصله نه

[holychibisuke]

ماه پشت ابر نمیمونه

[holychibisuke]

قایق هنوز سر پاست؛

لنگرا گم شدن.

[holychibisuke]

هی غریبه

برام دعا کن

[holychibisuke]

به یادگار از کوکی رژیمی گردویی و کشمش

[holychibisuke]

زیبا بود

[holychibisuke]

what do you do when the chapter ends?

Do you close the book and never read it again?

[holychibisuke]

love is a journey.مثل اینکه جدی جدی

[holychibisuke]

اگر بهش باور داشتم حتی مجبور نبودی این سوال رو بپرسی؛چون من اونجا بودم ،همون لحظه.