#نادانی
Explore tagged Tumblr posts
urdu-poetry-lover · 2 months ago
Text
شام کا منظر الجھا راستہ ایک کہانی، تم اور میں۔
ڈھلتا سورج ، بڑھتا سایہ ، کشتی پرانی ، تم اور میں
بند اک کمرہ ، چپ کا منظر ، بھولی بسری دیپک یاد
تنہائی ، دکھ ، خوف کی لذت ، دلبرجانی ، تم اور میں
تتلی خوشبو ، رنگ کی باتیں ، شبنم سے شرمیلے خواب
آس کے پنچھی ، گم سم خواہش ، رات کی رانی، تم اور میں
پلکیں چھلمن ، شرما شرمی ، کم کم گویا نظریں ، قرب
راتوں جیسی ، سیدھی سادھی ، اک نادانی، تم اور میں
رات گھنیری گھور گھٹائیں ، ساون سی برسات
یاد کا پنچھی ، وقت آخر ، آنکھ میں پانی ، تم اور میں
نامعلوم
6 notes · View notes
bellyachhe · 27 days ago
Text
این چند روز / کراش دانشگاه / لکسی توی سریال یوفوریا
نمیدونم انقدر که اینجا ننوشتم و زمان گذشته نمیدونم چیا گفتم و نگفتم راجع به کراش دانشگاهم اینجا صحبت کردم یا نه.
یه پسر تونسیه، ف، چند بار گفت بریم بیرون قهوه بخوریم و اینا من گفتم آره ولی هیچوقت پیشو نگرفت و همینطوری گذشت. شاید من خودمم زیاد علاقه ای نشون ندادم. اینجور وقتا نمیفهمم رفتارم خیلی منفعلانه میشه. با دوستای عادی پسرم خوب مسخره بازی درمیارم لاس میزنم :))) ولی با کسی که باید، نمیتونم. شاید میترسم که قضاوتم کنه یهو بره پشت سرشم نگاه نکنه.
امروز بعد از چند ماه تابستون دیدمش و تو حیاط دانشگاه سلام کرد بهم. پرسیدم فندک داری؟ فندکشو داد گفت مال خودت من یکی دیگه دارم. :)) بعد گفت رنگش سبزه، تو كيفت ميتوني راحت پيداش كني. از ما خداحافظی کرد بعد از یکم صحبت کردن و رفت پیش یه دختره. بنظر نزدیک میومدن بهم چون خیلی به هم نزدیک میشدن. من سعی کردم نگاه نکنم ولی متوجه شدم که یه چیزی بینشونه. خیلی ناراحت شدم. بیشتر از قبل با کاراکتر لکسی توی سریال یوفوریا ارتباط برقرار کردم که توی یه قسمتی از فصل دو داشت میگفت که حس میکنم تمام عمرم رو صرفا شاهد زندگی کردن بقیه اطرافیانم بودم و خودم هیچ کاری نکردم. حس میکنم خیلی منفعلم نسبت به همه چیز و فقط یه آدمی هستم که اون کنار ایستاده.
من شاید کلا شخصیت منفعلی نداشته باشم، نسبت به همه چیز واکنش نشون میدم ولی وقتی بحث علاقه به کسی میشه یا میفهمم علاقه ام نسبت به یه کسی داره بیشتر میشه و میخوام باهاش جدی بشم، یهو کنار میکشم و میخوام دیگه یارو رو نبینم. یکم تحقیق کردم فهمیدم شاید این ترس از صمیمتم هست که باعث میشه نخوام به کسی نزدیک شم اونطوری. ریشه اش از کودکی آدمه. ترس از دست دادنشونم هست. این که اولش ازت خوششون میاد بعدش یکم که میگذره میذارن میرن.
بعد جالبه داشتم به دوستی که اینجا همسایه ام هم هست میگفتم، برگشت بعد از این که گفت آخی و اینا، دختره خوشگل بود؟
بعضی وقتا میمونم که یه سری آدما سال های زندگیشون رو چطوری سپری کردن. در نادانی. این چه سوالیه که از یه کسی که از یکی خوشش اومده و حالا فهمیده دوست دختر داره میپرسی؟ آره خوشگل بود من کیریم پس حق داشت بره با اون. هی میخوام بعضی وقتا ایگنور کنم حرفاشو، ولی چیزایی بدون لحظه اي تامل میگفت که میمونی این آدم بعد از این که این حرف از دهنش بیرون میاد، خودش حالش بد نمیشه نمیگه این چه کسشری بود که گفتم؟
ازاین بگذریم، هرروز بیشتر میفهمم که چقدر بچگی آدم روی بزرگسالی و تشکیل شخصیت آدم تاثیر داره. من خانواده نرمالی ندارم، بچگی داغونی داشتم. هرکیو میبینم توی رابطه ایه الان و رابطه اش سالمه انقدر غبطه میخورم میگم چرا من نمیتونم با یکی وارد رابطه شم. چرا من همیشه توی هرچیزی یه سنگ بزرگ جلوی پامه که نمیتونم ازش عبور کنم؟
نمیدونم واقعا ولی خیلی ناراحتم که چرا یه چیز خوب اینطوری هیچوقت برام پیش نیومده با این که خیلی وقتا سعی کردم اوپن باشم نسبت بهش و با روی باز با همه صحبت میکنم دوستای زیادی دارم ولی وقتی بحث عشق و علاقه و رابطه جدی میشه کنار میکشم. دنبال تراپیستم ولی میدونم گرون میشه و نمیدونم همینطوریش هم از پس هزینه هام نمیتونم بربیام.
نمیدونم. سردرگمم. هدفی ندارم. همه چیز داره با هم اتفاق میفته. راجع به هیچ چیز با خانواده ام صحبت نمیکنم. هیچوقت کمکی نکردن بهم. عملا تنهای تنهام. دوستام هم همشون زندگیای خودشونو دارن. نميتونم روشون تراما دامپ كنم، هر كي دغدغه خودشو داره و تا يه نقطه اي حوصله دارن حرفاتو گوش كنن و احساس همدردي كنن باهات. حق هم دارن.
2 notes · View notes
infinity2infinity · 8 months ago
Text
دل پاگل ہے روز نئی نادانی کرتا ہے
آگ میں آگ ملاتا ہے پھر پانی کرتا ہے
2 notes · View notes
shahlatux · 1 year ago
Text
این شعر برای مردان محافظه کار است که زندگی زنان را نکوهش می‌کنند؛ مردانی که زن را دستیار بی‌ارزش زندگی می‌دانند
تو من را آنطوری که هستم دوست نداری ولی من خودم را دوست دارم من عاشق پوست زیتونی واقعی ام هستم
اگر تو با چشمان باز به من نگاه کنی زیر خطوط برنزه شانه هایم، بین دره های سینه ام قلب پر از حقیقت و شادی را خواهی دید
اگر از من خوشت نمی‌آید فقط به این دلیل که نمی‌توانی نادانی خود را رها کنی
اگر فقط می‌توانستی حواس خود را آرام کنی با یک کتاب خوب، یک فنجان چای گرم، یک فکر عالی یا شاید با نگاه کردن به ماه و ستاره های دوست داشتنی ممکن است خواسته های پنهان یک زن را در کف آرزوهای خود بیابی
تو مرد ای تلفات سنگین عدالت مرده توای مرد ای فداکار بهشتی که حقیقتاً برای بشریت ناشناخته است تو مرد ای مدفون در هذیان، غرق در خون عمیق گناه به من نگاه کن! من یک زن هستم، نیمه ای بهتر "مرد" لذت خلقت خدای هر "انسان" زنده
شهلا لطیفی سپتامبر ۲۰۲۳(میلادی)
0 notes
cryptoking009 · 2 years ago
Text
غزلیات
بھول سکتا ہوں ستم گر !کیسے میں تیرا شباب ہجر کا غم میری خاطر بن گیا ہے اک عذاب تک رہی ہیں میری آنکھیں ہر گھڑی راہیں تری وصل کی چاہت میں اپنی ہو گئی حالت خراب کیوں نہ بلبل کہ طرح میں تجھ پہ ہو جاتا فدا جانتا تھا تُو کِھلا تھا باغ میں مثلِ گلاب تھی یہ نادانی مری جو وقت کوسمجھا نہیں اور کر دی تیرےآگے دل کی یہ پوری کتاب اضطرابی کیفیت ہے میری کچھ ایسی بنی گاہ میں ہوتا ہوں خورشید اورگاہے ماہتاب پیار…
Tumblr media
View On WordPress
0 notes
facts-and-research · 2 years ago
Photo
Tumblr media
Surat No 4 : سورة النساء - Ayat No 17 اِنَّمَا التَّوۡبَۃُ عَلَی اللّٰہِ لِلَّذِیۡنَ یَعۡمَلُوۡنَ السُّوۡٓءَ بِجَہَالَۃٍ ثُمَّ یَتُوۡبُوۡنَ مِنۡ قَرِیۡبٍ فَاُولٰٓئِکَ یَتُوۡبُ اللّٰہُ عَلَیۡہِمۡ ؕ وَ کَانَ اللّٰہُ عَلِیۡمًا حَکِیۡمًا ﴿۱۷﴾ اللہ تعالٰی صرف انہی لوگوں کی توبہ قبول فرماتا ہے جو بوجہ نادانی کوئی بُرائی کر گُزریں پھر جلد اس سے باز آجائیں اور توبہ کریں تو اللہ تعالٰی بھی اس کی توبہ قبول کرتا ہے ، اللہ تعالٰی بڑے علم والا حکمت والا ہے ۔ (at District & Sessions Court, Kasur) https://www.instagram.com/p/Cn3X0puNob_/?igshid=NGJjMDIxMWI=
0 notes
shahlasstories · 2 years ago
Text
درونمایه ای صلح
جنگ‌های سرد، جنگ‌های گرم، جنگ‌های فصلی، جنگ‌های طولانی، جنگ در خانه، جنگ در جامعه، جنگ‌های بین المللی، جنگ‌ها برای استقرار صلح، جنگ‌ها برای تسخیر سرزمین های نو و کهنه، جنگ علیه نابسامانی، جنگ برای آزادی، جنگ میان من و تو، جنگ‌های شاخ و دُم دار به هر سو؛ هر یک، هدف انسان را در چنگال سیاهی و بدبختی کشانده است، کودکان را زیر بار ستم  آورده است، خانواده ها و جامعه را زیر غضب نیستی دفن کرده است، جوانان را به سوی ابتذال و نابودی اخلاقی کشانده است، مادران را دیوانه کرده است، پدران را عامل خشونت های خانوادگی ساخته است و در مجموع، پرده ای سیاهی و نابودی را بر روی دنیا کشانده است. جنگ این پدیده نابودکننده ای اجتماعی باقدرتترین سلاح بر ضد آرامش وجدان انسان بوده است. جنگ، انسان را از همه خصوصیات انسانیش برهنه کرده، عقل او را خُرد و خمیر نموده، و شهامت او را تسخیر می‌کند. جنگ، وجدان انسان را خودخواه نموده، دستانش را آله ای بربادی و دزدی و نابکاری می‌کند.در زمان جنگ، منطق انسان، این آله ای قوی انسانی ضعیف شده و فرد را موجودی بی‌استدلال و تباهکار  می‌سازد؛ زنها از صله رحم که جز سرشت آنهاست فاصله می‌گیرند و هر مادر فقط به فرزندان خود می‌اندیشد و از عاطفه و دستگیری به دیگران می‌پرهیزد.  در جنگ همه وحشی می‌شوند. در طول سالهای پر از جنگ، کودکان از ساعات تفریحی، از شوخی های بی‌باکانه در صحن حویلی، از خنده های شاد در آغوش پرمهر مادر، و از ایام خجسته در کنار پدر چیزی نمی‌فهمند و از هیچ زیبایی دنیا تجربه نمی‌کنند؛ ولی فقط از خواری و بی‌نانی و خشونت و لت و کوب و دشنام و زشتی های ��نسانهای بالغ و بزرگسالانِ زیر فشار جنگ و بربریت، خُرد و کبود  می‌شوند. در جنگ، مردان با دستهای تهی با عالمی از نومیدی ، بدون آرزو ، سراپا خسته به دامان سردی افسردگی پناه می‌برند و دیگر بدون هیچ نوع امیال و آرزو هر روز را شب می‌کنند.در جنگ عاطفه نابود می‌شود. اخلاق به قهقرا می‌رود. مردم از روی نادانی و بغض، به سنت ها و عقاید ذلیل و کم توان رو می‌آورند. جنگ باعث بربادی مورال آدمی می‌شود؛ یعنی همه، فقط برای نجات خود تلاش می‌کنند و فقط به حال و احوال خود توجه می‌کنند. جنگ این شری پرنیرو، قحطی معنوی را به بار می‌آورد و قیمت علم و دانش و فرهنگ را به اشیایی ناچیز تبدیل می‌کند. جنگ نه تنها کودک و پیر و جوان را نومیدمی‌سازد؛ بلکه راه آینده را به سوی نقایص فرهنگی و اجتماعی هموار می‌کند. جنگ این آله ای پر از ستیزه و خشن، رویدادهای تلخ را شامل یک جامعه می‌کند و مدنیت را به سوی تنزل می‌کشاند و مغز و روح افراد جامعه را پر از گندیدگی و خرافات می‌کند. از نگاه من، برای از بین بردن خرافه ها و جهالت و شورش و بی عدالتی ها، جنگ باید نابود شود. به جای جنگ و کینه و عداوت، صلح و همزیستی مسالمت آمیز باید رایج شود و آموزش سواد اطلاعاتی، فرهنگی و سواد انسانیت و کتابخوانی در حیات شبانه روز یک جامعه جا بگیرد؛ انسانها با درونمایه صلح، یکجا با همدیگر از جاده ای جنگ گذر کنند، راه خود را به سوی روشنی پیدا کنند و بدانند که صلح در دنیای مدرن، محصول زحمات آنهاست؛ زحماتی که هرگز هدر نخواهند رفت
شهلا لطیفی
شش دسامبر ۲۰۲۲(میلادی)
0 notes
altoheed · 2 years ago
Text
یہ نادانی کیسی؟
یہ نادانی کیسی؟   السلام علیکم ورحمتہ وبرکاتہ:۔   یوں تو موبائل فون نے دُنیا میں‌انسان کی بہت سے کاموں‌میں‌مدد کی ہے اور لوگوں‌تک رابطے آسان کر دیئے ہیں‌۔کوئی دُنیا کے کسی بھی کونے میں‌بیٹھا ہو موبائل نکالا نمبر ملایا اور فَٹ سے کال ملا دی اور اپنے لوگوں‌سے بات کر لی جو دُنیا کے دوسرے کونے میں‌بیٹھے ہوتے ہیں۔پہلے دور میں‌کسی کو پیغام بذریعہ ڈاک کیا جاتا تھا جو 15 دن بعد ملا کرتی تھی اور جب جواب…
View On WordPress
0 notes
urdu-poetry-lover · 10 days ago
Text
شام کا منظر الجھا راستہ ایک کہانی، تم اور میں۔
ڈھلتا سورج ، بڑھتا سایہ ، کشتی پرانی ، تم اور میں
بند اک کمرہ ، چپ کا م��ظر ، بھولی بسری دیپک یاد
تنہائی ، دکھ ، خوف کی لذت ، دلبرجانی ، تم اور میں
تتلی خوشبو ، رنگ کی باتیں ، شبنم سے شرمیلے خواب
آس کے پنچھی ، گم سم خواہش ، رات کی رانی، تم اور میں
پلکیں چھلمن ، شرما شرمی ، کم کم گویا نظریں ، قرب
راتوں جیسی ، سیدھی سادھی ، اک نادانی، تم اور میں
رات گھنیری گھور گھٹائیں ، ساون سی برسات
یاد کا پنچھی ، وقت آخر ، آنکھ میں پانی ، تم اور میں
نامعلوم
2 notes · View notes
teerdad · 2 years ago
Photo
Tumblr media
جاودانه نام #مهسا_امینی را با این حجاب معملی دستگیر و او را به قتل میرسانند، از سوی دگر همین رژیم مزدوران خود فروخته اش را با هزینه های نجومی، پرواز هواپیما و اقامت در هتل و خورد و خوراک مجانی و حتا پول تو جیبی دلاری با این شکل و شمایل که بیشتر به فشن شو میماند تا تشویق کننده تیم جمهوری ننگین و نکبتی اسلامی آخوندی باشد به قطر روانه کرده است حماقت و نادانی رژیم و دست اندرکارانش در درازای تاریخ وجود نداشته، #مرگ_بر_جمهوری_متعفن_اسلامی https://www.instagram.com/p/ClnMHXWuBCq/?igshid=NGJjMDIxMWI=
0 notes
nima-shahsavarri · 2 years ago
Text
youtube
"به نام جان"
پادکست به نام جان
ویژه برنامه
انقلاب ایران
قسمت چهاردهم
خشم و دفاع
با نیما شهسواری
انقلاب ایران
انقلاب نوین ایران در راه است،
ثمره‌ی چهل و سه سال ظلم، جنایت، تبعیض، استبداد ... بی‌شک انقلابی به بار خواهد آورد و انتهای این شام تاریک روزی روشن است، روزی روشن که اگر ذره‌ای دور از ترس، منافع و خودپرستی و با عقلی سلیم بر آن نظر افکنی حقیقتی همتای خورشید بر آسمان‌ها است
در برنامه‌ی به نام جان قسط داریم تا با این معنا بیشتر و بیشتر درگیر و نزدیک شویم تا راه بجوییم برای نزدیکی، کم هزینه شدن و رسیدن به آرمان و آرزوهایمان در این انقلاب پیش رو
قسمت چهاردهم از خشم و دفاع می‌گوید
انتشار صحنه‌های خشونت‌بار از اعتراضات سراسری تنها خواسته‌ی جمهوری اسلامی است
آنان که دست به انتشار این صحنه‌ها می‌زنند
یا از جمهوری اسلامی و یا به واسطه‌ی غلیان احساسات و نادانی این کار را می‌کنند
اعتراضات سراسری به دور از خشونت و مدنی تنها راه بیداری عمومی است
اعتراضاتی مبتنی بر دفاع که سبب بیداری احترام و شرافت ما است
برنامه‌ی به نام جان قصد دارد تا درباب مباحث مهم باورها و دغدغه‌های دنیایمان به زبان ساده و بداهه سخن بگوید
این برنامه به صورت روزانه منتشر خواهد شد
برای دریافت و گوش دادن به کامل اثر و دیگر آثار نیما شهسواری می‌توانید از صفحات رسمی نیما شهسواری در شبکه‌های اجتماعی استفاده کنید
وب‌سایت جهان آرمانی
https://idealistic-world.com
یوتیوب
https://bit.ly/Idealistic-World
تلگرام
https://t.me/idealistic_world
اسپاتیفای
https://open.spotify.com/show/1V5C72s9gwTH09PgSpAPvF?si=d934f28da8fb4cb1
اپل پادکست
https://podcasts.apple.com/us/podcast/جهان-آرمانی/id1615301733
شنوتو
https://shenoto.com/channel/Idealistic-world
ناملیک
bit.ly/Nima-shahsavari
گوگل پادکست
https://podcasts.google.com/feed/aHR0cHM6Ly9hbmNob3IuZm0vcy84OTQwYTM0Yy9wb2RjYXN0L3Jzcw
انکر
https://anchor.fm/nima-shahsavari
آمازون موزیک
https://music.amazon.com/podcasts/9d67739a-4f37-4d0e-ad00-15043c3c7e7c/جهان-آرمانی
رادیو پابلیک
https://radiopublic.com/-WRYrD2
کست باکس
https://castbox.fm/va/4830301
پاکت کست
https://pca.st/5ru5t2bc
برای دریافت آثار نیما شهسواری اعم از کتب و اشعار از وبسایت رسمی جهان آرمانی دیدن کنید
https://idealistic-world.com
صفحه رسمی اینستاگرام نیما شهسواری
@nima_shahsavarri
#نیماشهسواری
#پادکست
#کتاب
#کتابیسم
#کتابخوانی
#کتاب_صوتی
#کتاب_گویا
#پادکست_فارسی
#به_نام_جان
#هنرمند
#هنرمند
#پادکست_اجتماعی
#اسلام
#دین
#خدا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#انقلاب_ایران
#اعتراضات_سراسری
#انقلاب_ایران
#مهسا_امینی
#ایران_آزاد
#جهاد
#صدر_اسلام
#باور_اسلامی
#شناخت_اسلام
0 notes
bornlady · 8 months ago
Text
لایت روی موی دودی زیتونی : روی تختم دراز می‌کشم و زود به خواب می‌روم. و سپس - بی خوابی. IV تابستان می آید و زندگی تغییر می کند. یک روز صبح خوب لیزا به سمت من آمد و با لحنی شوخی گفت: "بیا جناب عالی، همه چیز آماده است." جنابعالی را به خیابان می برند، مرا سوار تاکسی می کنند و می برند. از آنجایی که شغلی ندارم. رنگ مو : آنها متوجه نمی شوند که چگونه یک گفتگوی ساده به تدریج به تمسخر و تمسخر تبدیل می شود، یا اینکه چگونه هر دو شروع به استفاده از آداب بدگویی می کنند. میخائیل فیودورویچ می گوید: «چند نوع عجیب و غریب وجود دارد. "دیروز به دیدن دوستمان یگور پیتروویچ رفتم. در آنجا دانش آموزی را پیدا کردم. لایت روی موی دودی زیتونی لایت روی موی دودی زیتونی : یکی از پزشکان شما، فکر می کنم مردی سال سومی است. چه��ه او ... به سبک دوبرولیوبوف - مهر تفکر عمیق روی او. ما شروع کردیم به صحبت کردن. "همکار عزیز من - یک تجارت خارق العاده. من تازه خواندم که یک آلمانی یا آلمانی دیگر - نام او را به خاطر نمی آورد - یک آلکالوئید جدید از مغز انسان استخراج کرده است." آیا می دانید که او واقعاً آن را باور کرد و در چهره اش ابراز احترام کرد. لینک مفید : لایت و هایلایت مو به اندازه ای که گفت: "ببین، ما چه قدرتی هستیم." "روز دیگر به تئاتر رفتم. نشستم. درست روبروی من در ردیف بعدی دو نفر نشسته بودند: یکی، "یکی از برگزیدگان"، ظاهراً یک دانشجوی حقوق، دیگری یک پزشک سبیل. مثل یک پینه دوز مست بود. ذره ای توجه به صحنه نداشت. چرت زدن و سر تکان دادن. اما لحظه ای که یک بازیگر شروع به اجرای یک مونولوگ بلند کرد، یا فقط صدایش را بلند کرد. پزشک من هیجان زده می شود، همسایه اش را در دنده ها فرو می کند. او چه می گوید؟ "نجیب" پاسخ می دهد "برگزیده." "برراوو!" "نه، عزیزم. براو." می بینید بلوک مست برای هنر به تئاتر نیامده است، بلکه برای یک چیز نجیب به تئاتر آمده است، او نجابت می خواهد. کیتی گوش می دهد و می خندد. خنده او نسبتاً عجیب است. لایت روی موی دودی زیتونی : او با تنفس درونی خود با تناوب سریع، ریتمیک و منظم نفس خود را بیرون می دهد. انگار داشت آکاردئون می نواخت. از صورتش فقط سوراخ های بینی اش می خندند. قلبم از من ناامید شده است. من نمی دانم چه بگویم. اعصابم را از دست می دهم. زرشکی، از روی صندلی می پرم و گریه می کنم: ساکت باش، نه؟ چرا مثل دو وزغ اینجا نشستی و با نفست هوا را مسموم می کنی؟ بیهوده منتظرم که دست از تهمت هایشان بردارند. برای رفتن به خانه آماده می شوم. و زمان آن فرا رسیده است. از ساعت ده گذشته میخائیل فیودورویچ می‌گوید: «کمی دیگر اینجا می‌نشینم. اگر به من مرخصی بدهی، اکاترینا ولادیمیروا؟» کیتی پاسخ می دهد: "تو مرخصی من را داری." " بنه. در این صورت، لطفا یک بطری دیگر سفارش دهید." آنها با هم مرا با شمع در دست تا سالن همراهی می کنند. در حالی که دارم پالتوی خود را می پوشم، میخائیل فیودورویچ می گوید: "تو اخیراً به شدت لاغر و پیر شده ای. نیکولای استیپانوویچ. مشکلت چیست؟ مریض؟ "بله کمی." کتی با جدیت می گوید: «و او از خودش مراقبت نخواهد کرد». "چرا مواظب خودت نیستی؟ چطوری می تونی اینجوری ادامه بدی؟ خدا کمک می کنه به خودشون کمک می کنن عزیزم. سلام منو به خانواده ا�� برسون و بهانه نیامدنم. یکی از همین روزها قبل از من برو خارج، من میام تا خداحافظی کنم. با عصبانیت از کتی دور شدم، از صحبت در مورد بیماری ام ترسیده بودم و از خودم ناراضی بودم. از خودم می پرسم: «و چرا نباید یکی از همکارانم در آنجا حضور داشته باشد؟» فوراً می بینم که چگونه دوستم پس از اینکه صدایم را به صدا درآورد، بی صدا به سمت پنجره می رود، کمی فکر می کند، به سمت من برمی گردد. لایت روی موی دودی زیتونی : با بی تفاوتی سعی می کند من را از خواندن حقیقت در چهره اش باز دارد: "در حال حاضر نمی دانم" چیز خاصی نمی بینم، اما با این حال، دوست عزیز، من به شما توصیه می کنم کار خود را قطع کنید..." و این آخرین امید من را از بین می برد. چه کسی امید ندارد؟ امروزه وقتی خودم را تشخیص می دهم و معالجه می کنم. گاهی امیدوار هستم که نادانی من را فریب دهد، در مورد سفیده و قندی که پیدا می کنم، و همچنین در مورد قلبم و همچنین در مورد آناسارکا که دو بار متوجه شده ام در اشتباه هستم. صبح. در حالی که من دوباره با اشتیاق یک هیپوکندری کتاب های درسی درمانی را می خوانم و هر روز نسخه ها را تغییر می دهم. هنوز معتقدم که با چیز امیدوارکننده ای مواجه خواهم شد. چقدر همه چیز پیش پا افتاده است! چه آسمان همه جا ابری باشد و چه ماه و ستاره ها در آن بدرخشند، هر بار که به خانه برمی گردم به آن نگاه می کنم و فکر می کنم که مرگ به زودی مرا خواهد گرفت. مطمئناً در آن لحظه افکار من باید به عمق آسمان، به روشنی، به اندازه چشمگیر باشد.
اما نه! من به خودم فکر می کنم، به همسرم، لیزا، گنکر، دانش آموزان و به طور کلی مردم. افکار من خوب نیست، آنها پست هستند. من با خودم دستکاری می کنم و در این لحظه نگرش من به زندگی را می توان با کلماتی بیان کرد که آراخیف معروف در یکی از نامه های صمیمی خود نوشت: "تمام خوبی های جهان به طور جدایی ناپذیر با بد پیوند دارند و همیشه بدی بیش از خوب است. " این بدان معناست که همه چیز زشت است. چیزی برای زندگی کردن وجود ندارد، و شصت و دو سالی که من زندگی کردم را باید از دست رفته حساب کرد. من خودم را در این افکار شگفت زده می کنم و سعی می کنم خود را متقاعد کنم که آنها تصادفی و موقتی هستند و عمیقاً در من ریشه ندارند، اما بلافاصله فکر می کنم: "اگر این درست است، چرا هر روز عصر به سوی آن دو وزغ کشیده می شوم." و به خودم قسم می خورم که دیگر پیش کیتی نروم. لایت روی موی دودی زیتونی : هرچند می دانم که فردا دوباره پیش او خواهم رفت. وقتی زنگ در را می‌زنم و به طبقه بالا می‌روم، از قبل احساس می‌کنم که نه خانواده‌ای دارم و نه تمایلی برای بازگشت به آن. واضح است که افکار آراخیف در من تصادفی یا موقتی نیستند، بلکه تمام وجودم را در اختیار دارند. با وجدان بد، کسل‌کننده، بی‌حال، به سختی می‌توانم اندام‌هایم را تکان دهم�� انگار که وزنم ده تن است.
0 notes
poria69 · 3 years ago
Photo
Tumblr media
صخره ای از جهنم و موجی از بهشت، موج‌دوست داشت جهنمی شود؟ یا صخره توان حرکت نداشت که بهشتی شود؟ هرچی هست غرور صخره زیباست، کنجکاوی یا شیطنت موج ستودنیست، #دریا#صخره#موج#جهنم#بهشت#تلاش#کنجکاوی#شیطنت#غرور#زیبایی#توان#نادانی#نهنگ_خلیج_فارس #طوفان#کیش#آبی #Persian_Gulf_Whale #billow#pride#rock#praise#hell#heaven (at Kish Island) https://www.instagram.com/p/CcSJK2iNRuh/?igshid=NGJjMDIxMWI=
1 note · View note
puriyapersianboy · 3 years ago
Photo
Tumblr media
#جهل #نادانی #دانش #دانایی #آگاهی #پارسی #عکس_نوشته #عکسنوشته #عکس_نوشته_پارسی #عکسنوشته_پارسی #تایپوگرافی #تایپوگرافی_پارسی https://www.instagram.com/p/CXB0L9Hp6yM/?utm_medium=tumblr
0 notes
navidsadooni · 4 years ago
Photo
Tumblr media
شکسپیر، شاعر و نمایشنامه‌نویس انگلیسی میگه: «ترس‌ها خائنینی هستند که ما را از تلاش و آزمایش می‌ترسانند تا به آنچه می‌خواهیم نرسیم.»   همچنین ساموئل جانسون نویسنده مشهور انگلیسی میگه: «تمام تلاش و مساعی خود را در راه غلبه بر ترس به‌کار برید. چرا که اگر به پیام‌های ترس و تردید گوش کنید، حقایق مسلم زندگی چون صلح و صفا، تندرستی و شادمانی را به بوته فراموشی سپرده و افکار منفی را بر خویش مسلط خواهید کرد.   مورد دیگه‌ای که باید گفت اینه که مهم‌ترین عامل ایجاد ترس، ناآگاهی و نادانیه. هر چه آگاهی خودتون رو درباره مسائل بیشتر کنید، مسلماً ترس کمتری بر وجود شما مسلط خواهد شد.   یکی از موارد مهمی که میتونیم بوسیله اون بر ترسمون غلبه کنیم، اقدام کردنه. در واقع فقط موقع عمله که امکان غلبه بر ترس‌ها ممکن میشه. افرادی که بر اوضاع خود اقتدار ندارن، از هر گونه اقدامی علیه ترس دوری می‌کنن. #ترس #ترسناک #کوچینگ #شکسپیر #شاعر #آگاهی #نادانی #صلح (at shiraz mali.abad) https://www.instagram.com/p/CLPffx0hNRc/?igshid=mdv22k6vifws
0 notes
eshraghbookshop · 4 years ago
Photo
Tumblr media
#استیون_هاوکینگ #دانایی #نادانی #توهم_دانایی #توهم #دشمن #دشمن_انسان #دانش #علم #آگاهی #فروشگاه_کتاب_اشراق #پاتوق_کتاب_سمنان https://www.instagram.com/p/CGkxghgnfiG/?igshid=s25ebj4rcpvd
0 notes