#تعبیر
Explore tagged Tumblr posts
Text
نہ میرے خواب بدلے، نہ کوئ تعبیر بدلی ہے
نہ دن بدلے ہیں میرے،نہ میری تقدیر بدلی ہے.
وہی فرمان شاہی ہے، وہی ہے اذن سلطانی
وہی سکہ ہے رائج اس پہ بس تصویر بدلی ہے.
میری آنکھوں سے پٹی کھول دو کہ آج میں دیکھوں
کہ آزادی ملی ہے یا فقط زنجیر بدلی ہے.
7 notes
·
View notes
Text
میرے خوابوں کے جھروکوں کو سجانے والی
تیرے خوابوں میں کہیں میرا گزر ہے کہ نہیں
پوچھ کر اپنی نگاہوں سے بتا دے مجھ کو
میری راتوں کے مقدر میں سحر ہے کہ نہیں
چار دن کی یہ رفاقت جو رفاقت بھی نہیں
عمر بھر کے لیے آزار ہوئی جاتی ہے
زندگی یوں تو ہمیشہ سے پریشان سی تھی
اب تو ہر سانس گراں بار ہوئی جاتی ہے
میری اجڑی ہوئی نیندوں کے شبستانوں میں
تو کسی خواب کے پیکر کی طرح آئی ہے
کبھی اپنی سی کبھی غیر نظر آئی ہے
کبھی اخلاص کی مورت کبھی ہرجائی ہے
پیار پر بس تو نہیں ہے مرا لیکن پھر بھی
تو بتا دے کہ تجھے پیار کروں یا نہ کروں
تو نے خود اپنے تبسم سے جگایا ہے جنہیں
ان تمناؤں کا اظہار کروں یا نہ کروں
تو کسی اور کے دامن کی کلی ہے لیکن
میری راتیں تری خوشبو سے بسی رہتی ہیں
تو کہیں بھی ہو ترے پھول سے عارض کی قسم
تیری پلکیں مری آنکھوں پہ جھکی رہتی ہیں
تیرے ہاتھوں کی حرارت ترے سانسوں کی مہک
تیرتی رہتی ہے احساس کی پہنائی میں
ڈھونڈتی رہتی ہیں تخئیل کی بانہیں تجھ کو
سرد راتوں کی سلگتی ہوئی تنہائی میں
تیرا الطاف و کرم ایک حقیقت ہے مگر
یہ حقیقت بھی حقیقت میں فسانہ ہی نہ ہو
تیری مانوس نگاہوں کا یہ محتاط پیام
دل کے خوں کرنے کا ایک اور بہانہ ہی نہ ہو
کون جانے مرے امروز کا فردا کیا ہے
قربتیں بڑھ کے پشیمان بھی ہو جاتی ہیں
دل کے دامن سے لپٹتی ہوئی رنگیں نظریں
دیکھتے دیکھتے انجان بھی ہو جاتی ہیں
میری درماندہ جوانی کی تمناؤں کے
مضمحل خواب کی تعبیر بتا دے مجھ کو
میرا حاصل میری تقدیر بتا دے مجھ کو
- ساحر لدھیانوی
18 notes
·
View notes
Text
نظم : ہراس
تیرے ہونٹوں پہ تبسم کی وہ ہلکی سی لکیر
میرے تخئیل میں رہ رہ کے جھلک اٹھتی ہے
یوں اچانک ترے عارض کا خیال آتا ہے
جیسے ظلمت میں کوئی شمع بھڑک اٹھتی ہے
تیرے پیراہنِ رنگیں کی جنوں خیز مہک
خواب بن بن کے مرے ذہن میں لہراتی ہے
رات کی سرد خموشی میں ہر اک جھونکے سے
تیرے انفاس ترے جسم کی آنچ آتی ہے
میں سلگتے ہوئے رازوں کو عیاں تو کر دوں
لیکن ان رازوں کی تشہیر سے جی ڈرتا ہے
رات کے خواب اجالے میں بیاں تو کر دوں
اِن حسیں خوابوں کی تعبیر سے جی ڈرتا ہے
تیری سانسوں کی تھکن تیری نگاہوں کا سکوت
در حقیقت کوئی رنگین شرارت ہی نہ ہو
میں جسے پیار کا انداز سمجھ بیٹھا ہوں
وہ تبسم وہ تکلم تری عادت ہی نہ ہو
سوچتا ہوں کہ تجھے مل کے میں جس سوچ میں ہوں
پہلے اُس سوچ کا مقسوم سمجھ لوں تو کہوں
میں ترے شہر میں انجان ہوں پردیسی ہوں
تیرے الطاف کا مفہوم سمجھ لوں تو کہوں
کہیں ایسا نہ ہو پاؤں مرے تھرا جائیں
اور تری مرمریں بانہوں کا سہارا نہ ملے
اشک بہتے رہیں خاموش سیہ راتوں میں
اور ترے ریشمی آنچل کا کنارا نہ ملے
(ساحر لدھیانوی)
#sahir ludhianvi#urdu adab#poetry#urdu poetry#اردو شاعری#اردو#urdu stuff#اردو ادب#urdu literature#best poem
18 notes
·
View notes
Text
ڈھونڈو گے اگر ملکوں ملکوں، ملنے کے نہیں نایاب ہیں ہم
تعبیر ہے جس کی حسرت و غم، اے ہم نفسو وہ خواب ہیں ہم
اے درد بتا کچھ تُو ہی بتا! اب تک یہ معمہ حل نہ ہوا
ہم میں ہے دلِ بےتاب نہاں یا آپ دلِ دلِ بےتاب ہیں ہم
میں حیرت و حسرت کا مارا، خاموش کھڑا ہوں ساحل پر
دریائے محبت کہتا ہے، آ! کچھ بھی نہیں پایاب ہیں ہم
لاکھوں ہی مسافر چلتے ہیں منزل پہ پہنچتے ہیں دو ایک
اے اہلِ زمانہ قدر کرو نایاب نہ ہوں، کم یاب ہیں ہم
مرغانِ قفس کو پھولوں نے، اے شاد! یہ کہلا بھیجا ہے
آ جاؤ جو تم کو آنا ہوایسے میں، ابھی شاداب ہیں ہم
شاد عظیم آبادی
7 notes
·
View notes
Text
ادامه تحلیل فیلم
Once Upon a Time
...in Hollywood
(2019)
از پست قبلی
پنجم
آن اشخاص حقیقت را به ما نمیگویند فقط قسمتی از واقعیت را که میدانند و فکر میکنن حقیقت هست میگویند تا اینچنین بتوانند ما را وارد خواسته خودشان بکنند و نه اینکه نجاتمان بدهند
انسان های مخاطبِ باهوش ، حتی اگر این موضوع را بدانند ، "استیصال" باعث آن میشود که وارد خواسته های چنین متکلم هایی بشوند
��ن حقیقت لعنتی افول است افول ، که برای عقب زدنش یا کمی به تاخیر انداختنش دست و پا میزنیم
این متکلم ها در هر جایگاهی با هر کلامی ظاهر میشوند
.
به سکانس پیدا کردن مواد غذایی سالم و دست نخورده اما در سطل زباله رها شده و شعری از "چارلز منسون" خوب اندیشه کنید
چه کسی میتواند این سکانس را ببیند و بفهمد بعد منکر گردویی بودن فیلم شود
ظاهرش نشان دهنده ی روی زشت مصرف گرایی و پایمال شدن مواد غذایی ست و باطنش پایمال شدن مقام انسان در جوامع بشری تا بشود محرکهایی برای خیزش های انقلابی
که وقتی با شعر هم گره بخورد عمیق تر میشود
از هر گوری تا هر رستاخیزی قابل تعبیر است
.
یاد خواندن سرود "خمینی ای امام" در فرودگاه افتادم وقتی پا شو توی ایران گذاشت😅ـ
چه افرادی را دور خودش جمع کرد و در نهایت با ایران چه کرد😢ـ
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
ششم
مرگ خوبه اما برای همسایه
چه تعداد آدم توجه میکند که از رادیو خبر کشت و کشتار با آن وسعت هولناک پخش میشود یا نمیشود
گویا زمانی زشتی ، زشت است که در بیخ گوشت ( هالیوود ) رخ دهد
این ها و آنچه در بالا گفتم همان ابر پیچیدگی هست برای ظاهر شدن زشتی ، که کارگردان فیلم هم از پسش بر نمیآید
.
شاید پایان این دفعه فیلم بر وفق مراد بود اما این مدل سواری ، باید در هر دو مسیر متوقف شود چون در نهایت اگر امشب زشتی رخ نداد فردا شبی رخ خواهد داد
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
هفتم
با یک تئوری و(فرض) پیش به سوی راهکار و(جواب)
آخر کدام هنرپیشه در این سطح چنین حرفی میزند که کارگردان در فیلمش گنجاده پس باتوجه به سکانس های بعدی مقصودی فرای این ظاهر گفتاری در این سکانس نهفته است
در ظاهر امر و فیلمـِ فیلم
اینکه به تماشاگر قرن بیستمی بخواهیم بگوییم آنچه در فیلم از خشونت میبینی و آن آدم بده واقعی نیست "سنی" دارد اما اگر آلوده شدی دیگر "سن" هم نمیشناسد چنانکه نصیحت سرطانی بودن روی قوطی سیگار دیده نمیشود
در باطن امر و فیلمـِ زندگی
آدم بد ها ، نقش منفی ها در واقعیت ها سعی میکنن که "درست" عمل کنند
آدم خوب ها ، نقش مثبت ها در واقعیت ها هم همینطور
این یک کار گروهی برای خلق یک اثر "درست" است
آنکس که فکر میکنیم با بی رحمی به زمین زده شد با "کات" کارگردان بر میخیزد و از زمین زننده بابت بازی خوبش تجلیل میکند
و کارگردان هم در چارچوب فیلم نامه فرای بازی درست ، ��ز "اختیار"های استفاده شده ی بجای بازیگر تقدیر میکند
.
چه نقش منفی را به عهده داشته باشیم چه نقش مثبت در واقعیت ها را ، وقتی کارگردان و تماشاچی از کارمان ستایش میکنند خوشحال و راضی هستیم
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
⚠️
آیا گفته های بالا به ما میگوید که در واقعیت خودمان از نقش منفی ها تشکر کنیم ؟ مطمعنا نه آنطوری که در ظاهر قضیه است چون اینجوری در نقش مثبت خود ، "درست" رفتار نکرده ایم
این گفته ها به ما میگوید کینه و دشمنی روحی و روانی نسبت به نقش منفی ها در دل و ذهن نداشته باشیم به آن قصد که اگر گیرمان افتادند همان کنیم که آنها میکنن مگر آنکه نقش یک متظاهر را داشته باشیم که در اصل منفیست اما مثبت را وانمود میکند
پس چه کنیم
همانطور که قبلا اشاره کردم
اگر جزو نقش مثبت هایی هستیم که اعتقاد داریم زشتی ها باید کم شود و باور داریم که میشود
آن وقت است که باید برای تحقق آن
بشر قوانین مبتنی با واقعیت اکنونش و نه توهم یا واقعیت های خیلی دورش ، بگذارد بطوریکه "زشتی و زیبایی" بنا به میزان پایبندی اش به آن قوانین متولد شوند
.
درسی از طبیعت در شکل تکامل
ترازو و میزان میتواند تجریه و عقل این همه قرن گذر زمان بر زندگی بشر باشد با مجوز بروز رسانی های متوالی تا هر لحظه به آن ایدآل که ساخت دنیایی زیباست نزدیک تر شود
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
این پایبندی به قانون حتی برخلاف میل ، اما برای رسیدن به هدف را میتوان در دو سکانس در این فیلم مشاهده کرد
⭐️سکانس اول⭐️
Cliff Booth
کلیف بوث به خیال آنکه مسیر دختر در راستای مسیر خودش هست قصد رساندن او را میکند اما پس از دور بودن آن پشیمان میشود و میخواهد طفره برود که با سوال و جواب نگران حال دوستش میشود پس تصمیم میگیرد راه خود را دور کند ، در مسیر با پیشنهاد وسوسه برانگیز اما غیرقانونی دختر مواجه میشود
کلیف تسلیم بی قانونی نمیشود حال یا واقعا به خاطر آنچه گفت قانون را اجرا میکند یا ��ه به خاطر هدفش نمیخواست بهانه و دستاویزی به دختر و دوستانش بدهد چون میدانست قرار است در مقصد چه کند
در هر دو صورت زیبایی خلق میشود و این را فقط نـَرها میدانند که کلیف از چه گذشت 🤣 ـ
⭐️سکانس دوم⭐️
Bruce Lee
واقعا تعجب میکنم که چطور تحلیلگران از هفت هشت دقیقه ای که چنین کارگردان به سخنرانی بورسلی و مبارزهاش اختصاص داده به سادگی میگذرند
سکانسی که با نفهمی آن ، صدای خانواده و دوستداران بورسلی را درآورد و به قولی اگر کوتاه تر بود چنین حساسیتی ایجاد نمیکرد اما کوتاه نشد تا چیز مهمی را برساند
بروسلی در این سکانس به دو مسئله مپردازد
یک _ اگه لت و پار ش نکنی میکشتت
دو _ علاقه عده ای از اجتناب از مبارزه قانون مند کنترل شده در آن دوران
Mixed martial arts
در مورد مسئله دوم اینجور میشه که بروسلی در نهایت برای هدفش تن به یک مبارزه قانونمند کنترل شده مناسب زمان و مکان را میدهد تا روی کلیف را کم کند
.
اگر هدف انسان کم کردن رخ داد های زشت بشری است پای بندی به قانونی که میگذارد لازمه ی امر است
حتی مبارزه در داخل قفس هم قوانینی دارد که تخطی از آن زشت است امروزه بشر مبارزه های "روم و یونان باستان" تا بروز مرگ را زشت میداند مثل رولت روسی
Russian roulette
.
درمورد مسئله اول در سخن بروسلی
او نگفت اگر "نکشی" ، بلکه گفت جوری بزنش که نتونه تو رو بکشه
عجبا از بشر که "کشتن" تنها زشت خوی اوست که "نقش مثبت" ها هم آشکارا و با افتخار انجامش میدهند
در هیچ قاموسی نیست که بگوید
اگه دروغ نگی بهش ، دروغ میگه بهت
اگه کلاه نذاری سرش ، کلاه میذاره سرت
اگه دزدی نکنی ازش ، دزدی میکنه ازت
و تمام زشت ی های مرتبه ی غیر انسانی
.
تنها "کشتن" هست که اگر هم خوب باشه فقط برای همسایه خوبه
واسه همین هست که جمله بروسلی رو بیشتر اینطور شندیم
اگر نکشیش ، میکشتت
اینجاست که بشر خواهان زیبایی باید بفهمد تا جای ممکن از "کشتن" پرهیز کند و برای هر ناچیزی نباید ازین تبصره به یادگار مانده از درنده خوی حیوانی و خطرناکش استفاده کند و آن موقع هم که کرد از ناچاریش "تاسف" بخورد وگرنه این زشتی است که دوباره متولد میشود تا مادامی که بشر میکشد و "افتخار" میکند حیوان است نه انسان ، فرقی هم ندارد حتی اگر کسی بجای ما موجودی را بکشد
.
پس "سعی" کن
جوری مانع یا محدودش کنی تا نتونه زشتی اش را انجام بده یا تکرار کنه
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
خلق یک زیبای تمام عیار
تمام فیلم بازها و فیلم دوست ها نفهمیده میگویند این فیلم جزو بهترین کار های "تارانتینو" نیست
اما فقط و فقط فهم همین سکانس نه تتها حرفشان را رد میکند بلکه میتواند یک کلاس درس مرجع بی مثال باشد
.
بله یکی از استادان فیلم های بکش بکش و جنایت و انواع خشونت ها ، در این سکانس "سعی" میکند با یک هفت تیر جاسویچی و بدون آن ابزار های گفته شده در بالا تماشاگر را به درون دلهره پرتاب بکند و ثابت بکند میشود هیجان و ترس و آدرنالین خلق کرد آنهم بدون جنایت تا ، تا
اینجایش مهم تر است تا از دل ترس و دلهره و رعب ، بدون ابزار های زشتی یکی از زیبا ترین رویدادهای انسانی یعنی "ذات معرفت" را متولد کند و چه خووب موفق هم میشود
معرفت داشتی چون معرفت داشت یک زیبایست
اما
اگر معرفت داشتی چون بامعرفتی یک ابر زیبایست
که در این دنیا کمیاب است
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
سیگاری با مارک سیب قرمز
این برَند ابداعی کارگردان در چند فیلم دیگر او نیز تکرار شده است
واقعا چه هوشمندانه از تمثیل میوه ممنوعه اینچنین کارگردان بهره برده است
هیچ چیز دیگری مثل داستان سیگار نمیتواند زوال و هبوط بشر را به نمایش بگذارد
و این را برساند که چرا وقتی بشر میداند چیزی مضر است حتی امروزه رویش نوشته شده که چه با بدن میکند اما باز به سویش گرایش دارد
این برمیگردد به خیلی قبل تر
زمانی که مضر بودنش نمایان نشده بود اما به دروغ مفید خوانده میشد
و بعد که فهمیدن مضر است مخفی نگاه داشته شد
و امروزه که کار از کار گذشت دانش تربیتی میداند حواس پنجگانه کودک که به مرور تربیت میشود چقدر موثر تر است تا بگوییم "جیزه" دستنزن 😅 و بعد براحتی در دسترس باشد
پس هرچی روی پاکت بنویسی دیگر فایده ندارد در مقابل آن مدل نفوذ مرور زمانی در "ذهن" و "ژن" ـ
کودکان ما با اینجور چیز ها بزرگ میشوند نه فقط سیگار
آری بشر به مفاهیم میوه ممنوعه گاز زده است و دارد میل میکند که اگر استاپ نکند به دلخراش ترین شیوه ، بهشتی که میتواند داشته باشد را خراب میکند
این بشر نیست که از بهشت رانده شده است این بهشت است که دارد رانده میشود
END
.
Once Upon a Time. . .
in Earth
.
پ،ن: دو چیز را به من بگویید
آیا کلیف بوث همسرش را کشت ؟
.
با نگاه کلیف بوثـی به دنیا
آیا آنرا یک اجرای منصافه نمیبینید ؟
.
.
.
#30ahchaleh#na_zzanin#ناظنین#Once Upon a Time inHollywood#leonardo dicaprio#brad pitt#margot robbie#quentin tarantino#emile hirsch#margaret qualley#timothy olyphant#austin butler#dakota fanning#bruce dern#al pacino#Mike Moh#damian lewis#madisen beaty#samantha robinson#lorenza izzo#victoria pedretti#damon herriman#lena dunham#kansas bowling#mikey madison#maya hawke#sydney sweeney#danielle harris#red apple#forbidden fruit
4 notes
·
View notes
Text
Walida Marhooma Ki Yaad Mein (Bang-e-Dra-139)
Jab Tere Daman Mein Palti Thi Woh Jaan-e-Natwan Baat Se Achi Tarah Mehram Na Thi Jis Ki Zuban
When that helpless life was nurtured in your lap, Whose tongue was not properly familiar with words.
Aur Ab Charche Hain Jis Ki Shoukhi-e-Guftar Ke Be-Baha Moti Hain Jis Ki Chashm-e-Gohar Baar Ke
And now he is famous for the charm of his speech; His eyes, which shed jewels, are priceless pearls.
Ilm Ki Sanjeeda Guftari, Barhape Ka Shaur Dunyavi Izaz Ki Shoukat, Jawani Ka Gharoor
The serious discourse of wisdom, the awareness of old‐age, The grandeur of worldly honours, the pride of youth—
Zindagi Ki Auj-Gahon Se Uter Ate Hain Hum Sohbat-e-Madir Mein Tifl-e-Sada Reh Jate Hain Hum
We come down from the pinnacles of life’s towers And in the company of our mother remain a simple child.
Be Takaluf Khandazan Hain, Fikr Se Azad Hain Phir Ussi Khoye Huwe Firdous Mein Abad Hain
We observe no formality, we laugh, we are free from care: Once more we abide in this paradise which we had lost.
Kis Ko Ab Ho Ga Watan Mein Aah! Mera Intizar Kon Mera Khat Na Ane Se Rahe Ga Be-Qarar
Now, who will wait for me, alas!, in my homeland? Who will be anxious when my letter does not arrive?
Khak-e-Marqad Par Teri Le Kar Ye Faryad Aun Ga Ab Duaye Neem Shab Mein Kis Ko Main Yaad Aun Ga!
I shall come to the dust of your grave, bringing this lament: Now who will remember me in midnight prayers?
Tarbiat Se Teri Main Anjum Ka Hum-Qismat Huwa Ghar Mere Ajdad Ka Sarmaya-e-Izzat Huwa
Because you brought me up, I shared the fate of the stars; The house of my forefathers was accorded honour.
Daftar-e-Hasti Mein Thi Zareen Waraq Teri Hayat Thi Sarapa Deen-o-Dunya Ka Sabaq Teri Hayat
In the scroll of existence your life was a golden page. Your life was from beginning to end a lesson in faith and the world.
Umer Bhar Teri Mohabbat Meri Khidmat Rahi Main Teri Khidmat Ke Qabil Jab Huwa Tu Chal Basi
Throughout my life, your love was my servant, And when I was able to serve you, you departed this world.
(Bang-e-Dra-139) Walida Marhooma Ki Yaad Mein
والدہ مرحومہ کی یاد میں
جب ترے دامن میں پلتی تھی وہ جانِ ناتواں بات سے اچھی طرح محرم نہ تھی جس کی زباں معانی: جانِ ناتواں : کمزور، نومولود جان ۔ محرم: واقف، جاننے والی ۔ مطلب: بے شک مجھے وہ وقت یاد آ رہا ہے جب میرا کمزور جسم تیرے سایہ عاطفت میں پرورش پا رہا تھا اور میں نے ابھی اچھی طرح بولنا نہیں سیکھا تھا ۔
اور اب چرچے ہیں جس کی شوخیِ گفتار کے بے بہا موتی ہیں جس کی چشمِ گوہر بار کے معانی: شوخیِ گفتار: یعنی دل کش شاعری ۔ بے بہا: بہت قیمتی ۔ چشمِ گوہر بار: موتی برسانے والی آنکھ ۔ مطلب: جب کہ آج ہر جگہ میری شوخی گفتار یعنی شاعری کے چرچے ہو رہے ہیں اور میری آنکھوں سے بہنے والے آنسو موتی تصور کیے جاتے ہیں ۔
علم کی سنجیدہ گفتاری، بڑھاپے کا شعور دنیوی اعزاز کی شوکت، جوانی کا غرور معانی: سنجیدہ گفتاری: بات چیت میں احتیاط کا اور بڑوں کا سا طریقہ ۔ بڑھاپے کا شعور: بوڑھے ہونےکا احساس ۔ دنیوی اعزاز: دنیا کی عزت ۔ شوکت: شان، دبدبہ ۔ غرور: فخر، گھمنڈ ۔ مطلب: علم کے حصول اور اس کے بعد سنجیدگی سے گفتگو کرنے کا عمل، اپنی ضعیفی اور عمر کے باعث حاصل ہونے والی دانائی اور حکمت، زندگی میں ملنے والے مراتب اور منصب، اس کے ساتھ جوانی کی عمر کا غرور اور ولولہ
زندگی کی اوج گاہوں سے اتر آتے ہیں ہم صحبتِ مادر میں طفلِ سادہ رہ جاتے ہیں ہم معانی: اوج گاہ: بلند مرتبہ ۔ صحبت مادر: ماں کے ساتھ ہونا، رہنا ۔ طفلِ سادہ: بے سمجھ سا بچہ، بھولا بھالا بچہ ۔ مطلب: بے شک عرف عام میں انہیں انسانی بلندی سے تعبیر کیا جا سکتا ہے لیکن جب وہ ماں کے سامنے ہوتا ہے تو پھر ان تمام بلندیوں سے نیچے اتر آتا ہے اور محض ایک معصوم بچہ بن کر رہ جاتا ہے ۔ ماں کے روبرو تو بڑے سے بڑے شخص کی یہی کیفیت ہوتی ہے ۔
بے تکلف خندہ زن ہیں ، فکر سے آزاد ہیں پھر اسی کھوئے ہوئے فردوس میں آباد ہیں معانی: بے تکلف: بناوٹ، ظاہر داری کے بغیر ۔ خندہ زن: ہنسنے والا ۔ کھویا ہوا فردوس: یعنی بچپن کی بھولی بھالی معصوم زندگی ۔ آباد ہیں : رہ رہے ہیں ۔ مطلب: ماں کی محبت میں تو بڑے بڑے لوگوں کی یہی کیفیت ہوتی ہے کہ وہ سب تکلفات بالائے طاق رکھ کر بلند بانگ قہقہے لگاتے ہیں اور ہر نوع کے تفکرات سے آزاد ہو جاتے ہیں ۔ ماں کے سامنے وہ خود کو ماضی کی کھوئی ہوئی دنیا میں محسوس کرتے ہیں جو ایک طرح سے جنت گم گشتہ کی مانند تھی ۔
کس کو اب ہو گا وطن میں آہ! میرا انتظار کون میرا خط نہ آنے سے رہے گا بے قرار مطلب: اقبال کہتے ہیں کہ والدہ کے انتقال کے بعد اب وطن میں میرا اور میرے خط کا انتظار کون کرے گا ۔ واضح رہے کہ ان دنوں اقبال یورپ میں مقیم تھے ۔
خاکِ مرقد پر تری لے کر یہ فریاد آوَں گا اب دعائے نیم شب میں کس کو میں یاد آوَں گا معانی: خاکِ مرقد: قبر کی مٹی، مراد قبر ۔ تربیت: زندگی گزارنے کا سلیقہ سکھانا ۔ مطلب: واضح رہے کہ ان دنوں اقبال یورپ میں مقیم تھے وہ کہتے ہیں کہ جب میری وطن واپسی ہو گی تو اے ماں ! تیری قبر پر یہ فریاد لے کر آوَں گا کہ نصف شب کے وقت میری بہبودی کے لئے تو جو دعائیں کرتی تھی اب کون کرے گا
تربیت سے تیری میں انجم کا ہم قسمت ہوا گھر مرے اجداد کا سرمایہَ عزت ہوا معانی: تربیت: زندگی گزارنے کا سلیقہ سکھانا ۔ انجم کا ہم قسمت: مراد ستاروں کی طرح بلند مقدر والا ۔ اجداد: جمع جد، باپ دادا، پرانے بزرگ ۔ سرمایہَ عزت: شان اور مرتبے کی دولت ۔ مطلب: اے ماں تیری پرورش اور تربیت کا نتیجہ ہی تھا کہ آج مجھے یہ عزت و وقار حاصل ہوا ہے اور ساری دنیا کی نظروں میں ہمارے خاندان کے احترام میں اضافہ ہوا ہے ۔
دفترِ ہستی میں تھی زرّیں ورق تیری حیات تھی سراپا دین و دنیا کا سبق تیری حیات معانی: دفترِ ہستی: زندگی کی کتاب ۔ زریں ورق: سنہری ورقوں ، صفحوں والی ۔ سراپا: مکمل ۔ دین و دنیا کا سبق: دین اور دنیا کے مطابق تربیت ۔ مطلب: عملاً تیری زندگی دین و دنیا کے حوالے سے ایک سبق کی مانند تھی ۔ ساری عمر تو میری محبت و شفقت سے سرشار میری تربیت میں کوشاں رہی ۔
عمر بھر تیری محبت میری خدمت گر رہی میں تری خدمت کے قابل جب ہوا، تو چل بسی معانی: خدمت گر: خدمت کرنے والی ۔ تو چل بسی: تو فوت ہو گئی ۔ مطلب: ساری عمر تو میری محبت و شفقت سے سرشار میری تربیت میں کوشاں رہی لیکن جب میں تیری خدمت کے قابل ہوا تو کس قدر دکھ کی بات ہے کہ تو داغ مفارت دے گئی ۔
#AllamaIqbal #Walida #Marhooma #Mother #Maan #Iqbaliyat #Poetry #lines #Quotes #Sad #Emotional #Urdu #Iqbal
#inspiration#motivation#Mother's Day#Mother#Love#Walida#Iqbaliyat#Poetry#Islam#Muslims#Urdu#lines#Qutoes#urdu shayari#urdu poetry
4 notes
·
View notes
Text
ہائے ��ہ آنکھیں، جو تعبیر کا رَستہ دیکھیں
ہائے وہ خواب، جو مِسمار ہوا کرتے ہیں 🥀
10 notes
·
View notes
Text
اب تری یاد سے وحشت نہیں ہوتی مجھ کو
زخم کھلتے ہیں اذیت نہیں ہوتی مجھ کو
اب کوئی آئے چلا جائے میں خوش رہتا ہوں
اب کسی شخص کی عادت نہیں ہوتی مجھ کو
ایسا بدلا ہوں ترے شہر کا پانی پی کر
جھوٹ بولوں تو ندامت نہیں ہوتی مجھ کو
ہے امانت میں خیانت سو کسی کی خاطر
کوئی مرتا ہے تو حیرت نہیں ہوتی مجھ کو
تو جو بدلے تری تصویر بدل جاتی ہے
رنگ بھرنے میں سہولت نہیں ہوتی مجھ کو
اکثر اوقات میں تعبیر بتا دیتا ہوں
بعض اوقات اجازت نہیں ہوتی مجھ کو
اتنا مصروف ہوں جینے کی ہوس میں شاہدؔ
سانس لینے کی بھی فرصت نہیں ہوتی مجھ کو
2 notes
·
View notes
Text
تیری خوشبو نہیں ملتی، تیرا لہجہ نہیں ملتا۔۔
ہمیں تو شہر میں کوئی ترے جیسا نہیں ملتا۔۔
یہ کسی دھند میں ہم تم سفر آغاز کر بیٹھے،
تمہیں آنکھیں نہیں ملتی ہمیں چہرہ نہیں ملتا۔۔
ہر اک تدب��ر اپنی رائیگاں ٹھہری محبت میں،
کسی بھی خواب کو تعبیر کا رستہ نہیں ملتا۔۔
بھلا اس کے دکھوں کی رات کا کوئی مداوا ہے،
وہ ماں جس کو کبھی کھویا ہوا بچہ نہیں ملتا۔۔
زمانے کو قرینے سے وہ اپنے ساتھ رکھتا ہے،
مگر میرے لئے اس کو کوئی لمحہ نہیں ملتا۔۔
مسافت میں دعائے ابر ان کا ساتھ دیتی ہے،
جنہیں صحرا کے دامن میں کوئی دریا نہیں ملتا۔۔
جہاں ظلمت رگوں میں اپنے پنجے گاڑ دیتی ہے،
اسی تاریک رستے پر دیا جلتا نہیں ملتا۔۔
۔۔۔۔
نوشی گیلانی
5 notes
·
View notes
Text
Royaye Ma (Our Dream) by Ebi and Shadmehr
This is a Persian protesting song, released in 2013, that criticizes the governments and wishes for a better world. In the last couple of months this song has become popular again for its relatability.
من رویایی دارم رویای آزادی
I have a dream, the dream of freedom
رویای یک رقص بی وقفه از شادی
The dream of dancing unstoppably out of happiness
من رویایی دارم از جنس بیداری
I have a dream, it is of awareness nature
رویای تسکینِ این درد تکراری
The dream of easing this old pain
درد جهانی که از عشق تهی می شه
The pain of a world that is getting void of love
درد درختی که می خشکه از ریشه
The pain of a tree that is dying from the roots
درد زنایی که محکوم آزارن
The pain of women who are sentenced to harassment
یا بچه هایی که تو چرخه ی کارن
Or children who are engaged in child labor
تعبیر این رویا درمون دردامه
If this dream comes true, that'll be the cure of my pains
درمون این دردا تعبیرِ رویامه
The cure of my pains are my dreams coming true
رویای من اینه دنیای بی کینه
This is my dream, a world without hatred
دنیای بی کینه رویای من اینه
A world without hatred is my dream
من رویایی دارم رویای رنگارنگ
I have a dream, a colorful dream
رویای دنیایی سبز و بدون جنگ
The dream of a world that is green and war-free
من رویایی دارم که غیر ممکن نیست
I have a dream that isn't impossible
دنیایی که پاکه از تابلوهای ایست
A world with no stop signs
دنیایی که بمب و موشک نمی سازه
A world that doesn't manufacture bombs and rockets
موشک روی خواب کودک نمی ندازه
(And) doesn't rain down missiles on a sleeping child
دنیایی که تو اون زندونا تعطیلن
A world where prisons are closed in it
آدم ها به جرم پرسش نمی میرن
(And) people aren't murdered for asking questions
نمی میرن
They aren't murdered
#SoundCloud#iran#iran protests#mahsa amini#jina amini#human rights#politics#feminism#middle east#protest song#song#jin jiyan azadi#women life freedom#persian song#anti war
10 notes
·
View notes
Text
تیرے ہونٹوں پہ وہ ہلکی سی تبسم کی لکیر
میرے تخیل میں رہ رہ کے جھلک اٹھتی ہے
یوں اچانک ترے عارض کا خیال آتا ہے
جیسے ظلمت میں کوئی شمع بھڑک اٹھتی ہے
میں سلگتے ہوئے رازوں کو عیاں تو کر دوں
لیکن ان رازوں کی تشہیر سے جی ڈرتا ہے
رات کے خواب اُجالے میں بیاں تو کر دوں
ان حسیں خوابوں کی تعبیر سے جی ڈرتا ہے
تیری سانسوں کی تھکن تیری نگاہوں کا سکوت
درحقیقت کوئی رنگین شرارت ہی نہ ہو
میں جسے پیار کا انداز سمجھ بیٹھا ہوں
وہ تبسم وہ تکلم تری عادت ہی نہ ہو
کہیں ایسا نہ ہو پاؤں مرے تھرا جائیں
اور تری مرمریں بانہوں کا سہارا نہ ملے
اشک بہتے رہیں خاموش سیہ راتوں میں
اور ترے ریشمی آنچل کا کنارا نہ ملے
ساحر لدھیانوی
10 notes
·
View notes
Text
خوابوں سے کریں کیسے وہ دل شاد مسلسل
تعبیر جنہیں کرتی ہے برباد مسلسل۔۔۔🥀
18 notes
·
View notes
Text
The Exorcist 1973
یکی از با ارزش ترین فیلم هایی که تا به امروز در ژانر ترسناک ساخته شده است جنگیر میباشد
در این پست به چرایی این ادعا خواهم پرداخت
اما آنچنانکه یک فیلمساز میتواند نوشتهای را با شات ها و کات ها مال خود کند یک تحلیلگر هم میتواند فیلمی را با تفسیر و تعبیر مال خود کند
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
هر فیلمی که در ژانر خود فقط ذات خود را هدف قرار دهد اگر به آن هدف خوب برسد نهایتا میشود یک فیلم خوب در آن ژانر
.
یک فیلم کمدی که بتواند خوب بخنداند فقط برای آنکه خندانده باشد
یک فیلم ترسناک که بتواند خوب بترساند فقط برای آنکه ترسانده باشد
و … و
فیلم های "خیلی خوبی" هستند مناسب برای تفریح و سرگمی
.
اما فیلم هایی هستند که "ژانر" را بهانه قرار میدهند تا یک "اندیشه" را گفته باشند
اینجور فیلم ها راه سخت تری درپیش دارند چون "اول" باید در ژانر انتخابی خود خوب عمل کنند و "بعد" بتوانند آن اندیشه را در قالب آن ژانر خوب بیان کنند
که اگر این دو اتفاق درست رخ داد
فرای یک فیلم خوب برای تفریح ، ارزشمند هم میشوند برای فکر و بحث و گفتگو
.
تحلیل در هر چیز برای من زمانی لذت بخش"تر" میشود که متوجه میشم این ویژگی گفته شده در چیزی مخفی باشد
پس تحلیل های من نقد و بررسی نیست
تفسیر و تعبیر است
در واقع برای من ، سرگمی حل یک پازل است
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
⭐️نکته اول : کدام نسخه فیلم ؟⭐️
عوامل سازنده این فیلم به علل واهی دست به مناسب سازی های مختلفی زدند
علت هایی که گاه به گیشه ربط پیدا میکند و گاه به اعتقادات آنان
مثلا از کم کردن بار فحش ها و جنبه های جنسی در فیلم گرفته تا کم کردن بار توهین به مقدسات و مسخره ترین آن ، لزوم داشتن یک پایان امید بخش دهنده
.
برای پی بردن به فهم بهتر این فیلم نسخه سال2000 ! آن کافی است اما بد نیست از اضافات و حذفیات در نسخه های دیگر نیز مطلع باشین ، گویی جنگی بین کارگردان و نویسنده و بازاریاب ها رخ داده بود
.
زمان نسخه سال2000 یا به اصطلاح
Director's cut = 02 : 12 : 21
میباشد
ـ[آخه یعنی 27سال طول کشید تا یه تدوین در شأن و منزلت این فلسفه بیاد بیرون🤦♂️]ـ
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
⭐️ نکته دوم : اسطوره شناسی⭐️
1 ـ
- آشنایی نسبی با مجسمه ی پازوزو لازم میباشد
ـ Pazuzu 𒀭𒅆𒊒𒍪𒍪 ـ
به طور خلاصه پازوزو خودش یک شیطان و شـَر است اما بر ضد شیطان ها و شـَرهای دیگر نیز قیام میکند
بخاطر همین بعضی از انسانها زمانی که به شـَر رقیب پازوزو گرفتار میشوند با یاری خواستن از پازوزو دفع آن شـَر میکنند
2 ـ
ـ گردنآویز Saint Joseph ـ
نوشته روی گردن بند به لاتین است
SANCTE JOSEPH ORA PRO NOBIS
سنت یوسف برای ما دعا کنید
.
یوسف نجار ، شوهر مریم ، پدر عیسی (آن بچه) میباشد
اما مسیحیان میگویند با مریم همبستر نشده است بلکه فقط پدرخوانده عیسی میباشد(وارد این بحث نمیشویم😅)ـ
اما چون چند بار این گردن آویز در فیلم به نمایش درآمد و با توجه به آموزه های مسیحیان برای هدایت میتوان نتیجه گرفت که این دو شی باستانی در فیلم سمبل دو روش متفاوت هدایت است که در ادامه به آن خواهم پرداخت
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
هسته اصلی فیلم:ـ
اندیشهی فلسفی و تربیتی این فیلم در این است که گاهی و شاید در بیشتر موارد بشر با یک شـَر به سوی شـَر زدایی رفته است
که اگر خوب به این موضوع دقت کنید فهم هولناکی در پس آن کمین کرده ترسناک تر و واقعی تر از جن و جنگیری
آنچنان ترسناک و واقعی که میتوان در دنیای امروز ، آنرا به صورت انواع و اقسام مدل های جنگ که بر سرمان سایه انداخته مشاهده و لمس کرد
تا جاییکه حتی برای کودکان هم کارتون پاندا کنگ فو کار چهار بر همین اساس ساخته میشود (قبلا پستی در این رابطه گذاشتها��)ـ
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
چالشی برای شما :ـ
کارگردان فلسفه نجات بر اساس "شـَر بر ضد شـَر" را در این فیلم به چالش کشیده است و نه آنکه تایید یا رد کند
نظر شما در این باره چیست ؟
به عنوان مثال بعد از نمایش فیلم اوپنهایمر طرفداران انداختن و ننداختن بمب اتم چه ها که بهم نگفتن
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
🧩
حال میخواهیم قطعه های پازل این فیلم را درست کنار هم بگذاربم
1️⃣
ردیف اول پازل :ـ
مقدمه و قبل آن
قبل از عنوان بندی فیلم یک طرف دنیا
در غرب شب است ، چراغ خانه ای برای خواب خاموش میشود ، راه رفتن صمیمانه یک زن و مرد در خیابان و سر مجسمه مریم و کات
آغاز فیلم
در لحظه نمایش نام آن "جنگیر" صدای اذان مسلمانها به گوش میرسد ، این طنین اذان همراه است با نمایش صفحه سیاه یی که با خورشید سیاه و سفید روشن میشود تا رنگی شدن آن و نمای دوری از مخروبه های باستانی و ضربات تیشه و کلنگ بر پیکر زمین که بی شباهت نیست به صدای شلاق بر پیکر انسان
و بعد پیدا شدن سر مجسمه پازوزو و آن گردن آویز و خورشید و مسجد
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
چرا چنین شروعی؟
خورشید سیاه و سفید و مخروبه های باستانی نماینده این مطلب است که انواع فلسفه های هدایت بشر به سوی رستگاری ، اندیشه هایی هستند کهن و باستانی که فقط در گذشته متوقف نشدهاند بلکه به نوعی تا طلوع خورشید امروز ما نیز ادامه پیدا کرده است
اما اگر امروزه هم بخواهیم به همان روش های باستانی ( مبتنی بر خشونت ) هدایت کنیم گویی در زمان استاپ کردهایم
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
⭐️ نکته سوم : جامعه شناسی⭐️
از اواسط دهه شصت ، غرب شاهد ظهور جنبش های فکری در جوانانش بود که به هیپی یا شاخه هایی از هیپیگری معروف شده بود که باعث نگرانی مسن تر ها شده بود
در کنار آن چه به ژست و چه واقعی ، در دنیا ، آزادیخواهی و حقوق بشر و برابری و ضد جنگ بودن و ضد خشونت بودن و اینجور چیز ها همگیر شده بود اما رسیدن به این مهم را از راه انواع انقلاب ها که همراه با جنگ و خشونت و عکس آنچه به دنبالش بودند جستجو میکردند
.
این وضع چنان بود که اگر کسی در جهان برای پیگیری خبر های سیاسی و جنگی دنیا ، به خواب عمیقی فرو رفته بود ناچارا با حادثه المیپک مونیخ سال 1972 از این خواب خوش قاعدتا باید بیدار میشد
.
این فیلم در سال 1973 به نمایش در آمد و البته چرایی بودن اذان را خواهم گفت
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
2️⃣
ردیف دوم پازل :ـ
فیلمی داخل فیلم
کارگردان از تکنیک فیلم داخل فیلم چنین بهره میبرد تا بیننده را متوجه این اندیشه کند که چطور کارگردان های دنیا از باورهای پاک مردم ساده اندیش سوءاستفاده میکنند و از آنها مثل یک سیاه لشکر در فیلم هایشان بهره میبرند بدانسان که باورشان بشود که معترضند و اعتراضشان دارد نتیجه میدهد اما در اصل این دنیاگردان ها هستند که با خنده به مقاصد (ساخت فیلم) خودشان میرسن
ـ[مهمونی و نمود شخصیت واقعی آن کارگردان]ـ
.
فیلم در بـُعد سیاسی ، در این سکانس حداکثر استفاده را میبرد تا پیغام مهم خودش را به آن کارگردان های دنیا بدهد تا بعد بهتر بتواند به دغدغه اصلی خودش که هشدار و تربیت از پایه (نوجوانان) است بپردازد
به عبارتی نسل "زد" آن دوران
.
آنها که میگویند این فیلم ظاهر و باطن در مورد جن و جنگیریست نمیدانم چطور این چند دقیقه فیلم را توجیه میکنند
صحنه ها و دیالوگ های این سکانس را از دست ندهید بسیار هوشمندانه نوشته شده است
از شروعش که سرمایه گذار بسیار جالب به کارگردان تذکر میدهد بدون این سکانس هم میتواند فیلمش را بسازد (همان تنوع نسخه ها) تا شعار ها و حرف های آن زن و در انتها آن جمله که میگوید ، از راه درست باید وارد شد
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
⭐️ نکته چهارم : مولانا میگوید⭐️
ـ[ لیکن چو فرو شود کسی را خورشید
در پیش نهد بجای خورشید چراغ ]ـ
همانطور که متوجه شدید خورشید در فیلم سمبل حقیفت است
که پازوزو مانع از تابش آن شده
و در جامعه امروز چراغ ها جای خورشید را گرفتن
جنگ دو سگ در بیابان همان نبرد دو شـَر را یادآوری میکند
3️⃣
ردیف سوم پازل :ـ
Pazuzu or Saint Joseph
خشونت برضد شهوت یا محبت برضد شهوت
فیلم ساز ما با بخشی از جوانانی در جامعه خود روبرو است که از آزادیخواهی ، هیپیگری را فهم کردهاند
در کنار آن رفتار و ایمان آنان که باید جامعه را هدایت کنند مثل روشنفکران و نخبگان و مذهبیون نیز رو به زوال است و چندان به کار تربیتی که میکنند اعتقادی ندارند
تفسیر من از نگاه های خیره مردم در فیلم همین است
Help me
نگاه های "هلپ می" وارِ از بطن جان برخاسنه این جامعه گرفتار ، به این "قشر"های خاص
اما از طرفی علمیون و نخبگان و روشنفکر ها همگی درمانده و مذهبیون هم مثل
دوستِ "کشیش جوان" بهتر میداند بجای موعظه در کلیسا خالی با معیار های آنجا ، پشت پیانو در یک مهمانی شلوغ باشد در حال موعظه دیگران آنهم با معیار های آنها ، در مانده تر
در آخر فیلم هم این کشیش از گرفتن گردنآویز امتناع میکند و به مادر بچه پس میدهد
پایانی که به مذاق مذهبیون که فقط بلدن صورت مسئله را حذف کنند خوش نیآمد و در بعضی نسخ ها حذف شد
.
واضح تر میگویم باطن این فیلم جن و جنگیری نیست این ها استعاره هستند از شهوت و خلاصی از شهوت یا
درست تر آن زوال و خلاصی از آن
اما سوال اصلی این است چه روشی برای خلاصی از جن شهوت (زوال) جواب میدهد
4️⃣
ردیف چهارم پازل :ـ
جنِ شهوت
برای آنکه ما بهتر متوجه این موضوع شویم ، شهوت به معنای عام را کارگردان به معنای خاص آن که جنسی و معمول تر و همگیر تر است ، به تصویر میکشد
که میتوانید نشانه های آن را در فیلم از دیالوگ های شدیدا جنسی تا فرو کردن صلیب در آلت تناسلی و حرکات و تشویق به انجام کارهای جنسی مشاهده کنید
.
صدایی که در نوار ضبط شده به انگلیسی روان اما مخفی شده در فیلم (برعکس)میگوید هیچی نیست (موجود نیست) اما دشمن سرسختش در دل تاریخ مذهبی ها(کشیش) بودند با دو روش مجزا از هم
5️⃣
ردیف پنجم پازل :ـ
جنِ خشونت
فیلم با این پیش زمینه که کشیش جوان قبلا بکسور بوده به خوبی آماده بودن چنین جسم و روحی برای دست زدن به خشونت را آماده سازی میکند
همچنین با پول ندادن به گدا و پیشنهاد بردن مادرش به خانه سالمندان و تحصیلات روانشناسی کشیش جوان ، ذهن منطقی او را به نمایش میگذارد
این کشیش که ماموربت دارد کشیش های متزلزل در ایمان را هدایت کند خودش در حال فروپاشی ایمانیست
به سکانس فوقالعاده گفتگو ی دختر با پدرش در نوار ضبط شده دقت کتید
و انعکاس شبه بینهایت تصویر کشیش در شیشه را بچسبانید به سکانس مکملی که در آن عشای ربانی و گفتگو او با پدر آسمانی هست
تا متوجه کنابه آمیزی از شباهات این دو پدر در ذهن ها شوید
در این فیلم شما هرگز پدر دختر را نخواهید دید
دختر و زن رها شده توسط پدر و عشق ، بشری رها شده را به تصویر میکشد که
دختر کاپیتان هوودی اسب سوار را جایگزین میکند
و مادر به قول خودش پیتزا را به جای عشق
6️⃣
ردیف ششم پازل :ـ
Holy water آب مقدس
و آن گردن آویز Saint Joseph
اینها نمایانگر روشی هستند در هدایت بشر که بر پایه موعظه است
چنین راهی توسط کشیش مسن برای دفع شـَر پیموده میشود اما بعد از تلاش های فراوان به علل خوی بشری به مقصد نمیرسد
Pazuzu روش پازوزویی
کشیش جوان در رویکردی تمام اعیار از نمایش یک خشونت افسارگسیخته بعد از سر دادن یک فحش جنسی با ضربات مشت به جان دخترک میافتد او که با این تکنیگ موفق میشود جن شهوت را دور کند حال خود گرفتار شـَر خطرناک تری میشود که خشونت نام دارد
شـَر خشونت هم میتواند همچون شـَر شهوت آسیب های جبران ناپذیر بزند بلکه بیشتر ، کشیش جوان با فهم این دوراهی هولناک ، تن به خودکشی میسپارد تا بیننده ژرف اندیش را با این سوال روبرو کند که چنین راهکاری چطور میتواند راه نجات باشد ؟
پنجرهای که با خشونت شکسته شده ، موقتا بسته میماند
7️⃣
قطعه آخر : اذان مسلمین
شاید ��ین ادیان و مرام های منتسب به خدا و خدایان ، اسلام مطرح ترین و معروف ترین دینی باشد در دنیا که امروزه بعضی از طرفداران و مجریان آن قوانین تربیتی و هدایتی را به آن نسبت میدهند که برای ناظرین ، تداعی کننده ی یک خشونت تمام عیار باستانیست که همچون پازوزو جلوی خورشید را گرفته اما این مبلغان اسلام چنین باور دارند که این مدل هدایت تنها راه نجات بشر از انواع شـَر هاست
.
به باور من فیلم با این سکانس آخر و کشاندن صدای اذان به دل خیابان های غرب قصدش اسلام هراسی نبوده بلکه همان که گفتم قصدش تلنگر زدن به تمام آنانی ست که راه نجات را یا در بمب و شلاق جستجو میکنند یا فقط به موعظه و ژست های حقوق بشری اکتفاء کردهاند
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
⭐️نکته آخر : ستوان فیلم دوست⭐️
کارگردان دقیقه هایی را به این ستوان اختصاص داده با آن دیالوگ هایش درمورد فیلم و فیلم دیدن
.
هدف کارگردان بجز کنایه زدن به فیلم دوست های سطحی نگر …ـ
بذارید قضیه را اینجوری برای شما باز کنم
ــ فلانی یه فیلم خوب سراغ دارم برای دیدن و بحث و تبادل نظر
میای باهم ببینیم ؟
ــ اسمش چیه ؟
ــ جنگیر
ــ همون که دختره سرش مچرخه از دهنش مایع سبز میاد بیرون و مثل عنکبوت از پله میاد پایین و از رو تختش پرواز میکنه ؟
ــ خب ، خب آره
ــ دیدمش
ــ نهار چی ، نهار خوردی ؟
ــ نه نخوردم
ــ یه پیتزا فروشی خوب میشناسم ، بریم ؟
ــ آره خوبه ، بزن بریم
.
حال سوال من از شما
آیا فیلم جنگیر را دیدهاید ؟
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
END
.
.
.
#30ahchaleh#na_zzanin#ناظنین#the exorcist#william peter blatty#william friedkin#max von sydow#lee j. cobb#ellen burstyn#Jack MacGowran#jason miller#kitty winn#linda blair#jack nitzsche#the exorcist 1973#جنگیر#جنگیر 1973#شهوت#خشونت#pazuzu#saint joseph#mike oldfield#tubular bells
5 notes
·
View notes
Text
کہانیاں ہی سہی سب مبالغے ہی سہی
اگر وہ خواب ہے تعبیر کر کے دیکھتے ہیں
1 note
·
View note
Text
آزاد ہیں اب ہاتھوں میں زنجیر نہیں ہے
یہ خواب ہے اور خواب کی تعبیر نہیں ہے
اب نام ترا مجھ کو سکوں تک نہیں دیتا
اب تیری محبت میں بھی تاثیر نہیں ہے 🥀
8 notes
·
View notes
Text
سفید پھولوں کی پتیوں میں
کوئی تو رخصت کرے گا مجھ کو
کسی کے ہاتھوں میں وقتِ رخصت
اداسیوں کا الم تو ہو گا
کوئی تو ہو گا کہ جس کی آنکھوں میں
جلتے بجھتے وہ خواب ہوں گے
کہ جن کی تعبیر مر گئی تھی
وہ جن کی عظمت بکھر گئی تھی
کوئی تو ہو گا جو غم میں ڈوبے
اداس نوحے پڑھا کرے گا
کوئی تو ہو گا
جو میری نظموں کے دکھ سنے گا
کوئی تو میری سسکتی غزلوں کے
اشک پونچھا کرے گا شب بھر
کوئی تو ہو گا
جو میرے حق میں دعا کرے گا
کوئی تو ہو گا
4 notes
·
View notes