#بوذرجمهر
Explore tagged Tumblr posts
amir1428 · 4 years ago
Photo
Tumblr media
بر پدر و مادر #سیاست #لعنت! آنکس که در ‌خراه سیاست وارد می شود، بدان ماند که تفنناً اره ‌ای را به ماتحت خودش فرو کند، فرو رفتن آن تا حدی ممکن است، اما کم‌ کم طاقت‌ فرسا می شود و مشکل اینست که بیرون کشیدن ارّه دیگر از فرو کردنش رنج‌ آورتر است. یک مثل عامیانه اینست: در اواخر #دوره‌_پهلوی که #هویدا بعد از 13 سال #نخست‌‌وزیری برکنار و مورد غضب واقع شد و حتی تهمت سوء‌استفاده مالی به او زدند یکبار گفته بود: اره به همان جایی رسیده که نبایست می رسید! این چند مورد یعنی: دخالت خارجی، تعارض با دین و عقاید مردم، اختلافات_طبقاتی، رقابت سیاستمداران، غرور، طمع و بی‌ احتیاطی سیاستمداران را نابود می کند. #رضاشاه روزی برای بازدید به #فریمان رفته بود که زنبور گردنش را گزید و سخت #متورم شد. او را به #مشهد بردند و پزشکی بنام #دکتر_منوچهر_اقبال سخت در مداوای او کوشید. #رضا_شاه از او خوشش آمد و او را به #تهران منتقل کرد. این طبیب بعدها به #وزارت رسید و رئیس شرکت_نفت ایران شد. البته او هم از سنگ آسیای سیاست مصون نماند و گویا خودکشی کرد. #بزرگمهر وزیر مورد اعتماد #انوشیروان بود اما به او بدگمان شد و او را #زندانی کرد. به او گفتند محل و لباسی برای تمام طول سال انتخاب کن و برای خوردن چیزی که هم #خوردنی باشد هم #نوشیدنی (بجای آب) بزرگمهر برای سکونت سرداب را انتخاب کرد که در تابستان خنک و در زمستان گرم است و برای لباس پوستین که در زمستان و تابستان از هر دو رویش میتوان استفاده کرد و #شیر که هم #غذا و هم نوشیدنی است. حبس بزرگمهر آنقدر طول کشید که #نابینا شد. علت بدگمانی انوشیروان به #بوذرجمهر را این می دانند که او با زیاده‌ روی در #کشتار #مزدکیان و پیروان دین #مانی مخالف بود. بنابراین به بددینی متهم شد. ضمن اینکه زبان گزنده‌ ای داشت و انتقاد خود را با زبان صریح و بی‌ پروا به پادشاه میگفت. #دکتر_مصدق هم از تنهایی در #زندان #شکایت کرد. یک مرد #لات را به زندان فرستادند. او وقتی خالکوبی‌ های روی بدن جاهل را دید پشیمان شد و گفت مرا تنها بگذارید. (آسیای هفت سنگ - #باستانی_پاریزی) https://www.instagram.com/p/CGk1nIinsqe/?igshid=1rf3qmi790q4e
0 notes
Photo
Tumblr media
. فروش #سردیس و #المانهای #یادمان در اندازه ۱۵ سانتی متری برای #مراسم #مذهبی #ملی #تاریخی و #گرامیداشت #هدایای #ماندگار و #لوکس و با #ارزش و #خاص #کادو و #یادگاری #نفیس و #دکوری #خواجه_نصیر_طوسی #خوارزمی #جابربن_حیان #بزرگمهر #بوذرجمهر https://www.instagram.com/p/B1Gp-ZVnj3i/?igshid=khb8ehfe745q
0 notes
mstahrirchi · 6 years ago
Photo
Tumblr media
بخش بزرگی از توانایی ها و دانشی که دارم رو مدیون آشنایی و همکاری و رفاقت چندین ساله با این دو معمار میدونم ❤ @arash_esfahhbodi_official @chekameh_taghizadeh بدین سان من هم از انتخاب شدن پروژه ی بازرگانی بوذرجمهر برای مرحله ی نیمه نهایی مسابقه معمار بسیار مفتخرم 😁 باشد که ببریم! 😎😍... ببرید! This is the most sophisticated architecture competition in Iran and my old friends and colleagues are nominated for the prize! Wish us luck :) #wearethechampions #architecture #architecturecompetition #archicompetitions #neshaanarchitects #memarmagazine (at Mashhad, Iran) https://www.instagram.com/p/BnnrZH0hAMr/?utm_source=ig_tumblr_share&igshid=83v180hikpd8
0 notes
mamdoohs · 8 years ago
Text
Thought via Path
🌮🌮🌮 *فَصْلٌ ما جاء في السنبوسك !!* يقول أحد الفضلاء : قبل ما يزيد على عشرين عاما كان عندي بعض طلبة العلم من غير أهل الحجاز ، وهم في مكتبتي ، وفي أثناء حديث ظريف ، ذكرت *(السمبوسك)* ، فقال أحدهم مازحا : أليس صوابها *سمبوسه* ، بالهاء ؟ فقلت له : الصواب بالكاف . فظن أنني أمزح ، فلا صواب في السمبوسك إلا أكلها ! فقمت وأخرجت له كتاب (قصد السبيل فيما في العربية من الدخيل) لابن فضل الله المحبي (توفي1111هـ) ، وهو لو تم لكان أجمع كتاب في الدخيل . وكان قريب الطباعة حينئذ ، وكنت قد اقتنيته وطالعته . فإذا به يذكر (السنبوسك) بالكاف ، ويصفه بوصفه اليوم : أنه عجين ، يرقق ، ويحشى باللحم ، ويطوى عليه العجين ، ثم يُقلى . فضحكوا عجبا من تراث لم يفته ضبط اسم (السمبوسك) . والحقيقة أن هذه الكلمة قد دخلت القاموس العربي منذ القدم ، بل دخلت البطن العربي قبل أن تدخل قاموسه : ففي الكامل للمبرد : «وذكروا أن أبا القمقام بن بحر السقاء عشق جارية مدينية، فبعث إليها: إن إخواناً لي زاروني، فابعثي إلي برؤوسٍ حتى نتغدى ونصطبح اليوم على ذكرك، ففعلت، فلما كان في اليوم الثاني بعثَ إليها: إن القوم مقيمون لم نفترق، فابعثي إلي بقلية جزورية وبقرية قدية حتى نتغداها ونصطبح على ذكرك، فلما كان في اليوم الثالث بعث إليها: إنا لم نفترق، فابعثي إلي بسنبوسك حتى نصطبح اليوم على ذكرك، فقالت لرسوله: إني رأيت الحب يحل في القلب، ويفيض إلى الكبد والأحشاء، وإن حبَّ صاحبنا هذا ليس يجاوز المعدة» . وفي القصة فوائد .. منها: أن أهل الحجاز يعرفون السنبوسك منذ القرن الهجري الثاني ، فإن أبا القماقم (أو القمقام) من أهل هذا القرن . وجاء في أخبار المعتصم العباسي : «وكان في بكرة كل يوم إذا وقف يتعمّم يلقمه خادم السنبوسك ، فعدوا عليه إلى أن فرغ من التعميم مائة وخمسين سنبوسكة» ، بالهناء والعافية، ما دام سيفتح عمورية !! وذكر السمبوسك الشاعر العباسي كشاجم (ت360هـ) ، حيث قال في قصيدة له يصف فيها سلة (جونة) حشيت بالأطعمة ، يقول في مطلعها ، كما في ديوانه : متى تنشط للأكل ... فقد أُصلحت الجونة إلى أن قال : وسنبوسجةٍ مقلوْ ... وَةٍ ، في إثر طرذينة ودخلت السنبوسك في كتب المحتسبين أيضًا ، وراكم .. وراكم .. حتى في السنبوسك !! فقد جاء في كتاب (نهاية الرتبة الظريفة في طلب الحسبة الشريفة) للشيزري (ت590هـ) ، حيث قال فيه : «ومنهم من يحشو السنبوسك بلحوم السمك المشوية، والتوابل، ومنهم من يغشها بالباقلاء المنبت المقشور، وبياض البصل» . ودخلت كتب الفقه : لو حلف رجل لا يأكل الخبز ، هل يحنث بأكل السمبوسك ؟ فيها تفصيل ذكره الشرواني والعبادي في حاشيتيهما على (تحفة المحتاج) ، وحاشية الرشيدي على (نهاية المحتاج) ! وأحلف غير حانث : أن الناس سيأكلون السمبوسك ، غير آبهين لهذا التفصيل !! ودخلت في كتب الطب : فذكرها داود الأنطاكي في تذكرته ، ووصفها بوصفها المعهود اليوم . وقد دخلت في كتب التصحيح اللغوي ! فقد ذكر ابن هشام اللخمي (ت577هـ) في كتابه الجليل (المدخل إلى تقويم اللسان) : «السنبوسق : وفيه لغتان : سنبوسج ، وسنبوسق ، بفتح السين فيهما . فأما قول العامة في زماننا : سنبوسك : بالكاف ، فلحن» . وسبقه إلى ذلك ابن مكي الصقلي (ت501هـ) في (تثقيف اللسان) ، وتبعهما الصفدي (ت764هـ) في (تصحيح التصحيف) ، لكنه قال : «يقولون: سنبوسك. والصواب: سنبوسج وسنبوسق أيضا. قلت: وهذه الجيم والقاف يتعاقبان على هذا الباب فتقول: لوزينج ولوزينق، وفالوذق وفالوذج ، وجوزينج وجوزينق». هذا كله في لفظ تعريبها ، أما في لفظها الفارسي : فقد نقلوا فيها (سنبوسه) و(سنبوسق) و(سنبوسك) و(سمبوسك) ، وأن أصلها : سه (وهي الرقم ثلاثة) + بوسه (وهي القشر ، من ترقيق العجين) ، لجمعها بين ترقيق العجين وكونها مثلثة الأضلاع . كما تجده في (فرهنك فرزان : معجم فارسي عربي) للدكتور سيد حميد ، وفي (فرهنك: فارسي عربي) لمحمد حسن بوذرجمهر ، والمعجم الذهبي (فارسي عربي) للدكتور محمد التونجي ، و(معجم المعربات الفارسية) له أيضا . 🌮🌮🌮 منقول #ريباث with Estrela – Read on Path.
0 notes
amir1428 · 5 years ago
Photo
Tumblr media
وزيری فراتر از واقعيت بيست و سه ارديبهشت سال ۳۱ پيش از هجرت؛ ۱۴۳۰ سال پيش در چنين روزی #بزرگمهر #بختگان در تيسفون درگذشت. این سخن به او نسبت داده شده است كه: «همه چيز را همگان دانند و همگان هنوز از مادر نزاده‌اند.» بزرگمهر در مرو در شرق ايران‌زمين آن روزگار زاده شد. پدرش از درباريان بود. نوشته‌اند كه دانش‌آموز نوجوانی بود كه او را برای تعبير خواب انوشيروان ساسانی به دربار بردند و چون بر اين كار توانا شد، پادشاه او را گرامی داشت و سرپرست رايزنان خود و وزير بزرگ خواند. از آنجا كه نام او در منابع پيش از اسلام نيامده و برخی خاورشناسان او را افسانه پنداشته‌اند، پيدا است كه تاريخ دقيق زاد و زيست و مرگ او نيز به درستی آشكار نيست. ماندگارترين كار او را رمزگشايی شطرنج دانسته‌اند: پادشاه هند اين بازی را به ايران فرستاد كه اگر ايرانيان رمز آن را گشودند، هند به گذاردن خراج به ايران ادامه دهد، وگرنه مالياتشان بخشيده شود. وزير خردمند نه تنها رمز اين بازی را گشود، كه آغاز و چينش نوينی بر آن افزود و بازی تخته نرد را هم اختراع كرد و به هند فرستاد. پس از سال‌ها وزارت و مشاوره، انوشيروان به وزير خود بدگمان شد و او را به زندان انداخت و چنان رنج بر او آمد كه نابينا شد. اما هرگاه پادشاه و وزيران در گشودن رازی درمی‌ماندند از او دلجويی می‌كردند و او رازها را می‌گشود. آخرين بار صندوقچه جواهری بود كه از سوی دربار روم شرقی به ايران فرستادند تا اگر مُهر آن را بگشايند، روم شرقی به ايران ماليات بپردازد. باز وزير دانا اين راز را گشود و او را گرامی داشتند. هرچه زندگی او با افسانه و اسطوره درآميخته، پندنامه و گزين‌گويه‌هايش سرچشمه ماندگار الهام سرايندگان و نويسندگان ايرانی بوده؛ به طوری كه پند و اندرز با نام او يكی شده است و وزيران بزرگی مانند خواجه نصير و خواجه نظام‌الملک طوسی در سياستنامه‌های خود به او و پندها و كارهايش استناد كرده‌اند. فردوسی كه نام او را به مناسبت وزن شعر تغيير داده می‌نويسد: «بدانگاه نو بود ب��ذرجمهر سراینده و زیرک و خوب‌چهر چنان بد كز آن نامور موبدان ستاره‌شناسان و هم بخردان همی دانش آموخت و اندر گذشت بر آن فیلسوفان سرافراز گشت به راز ستاره چو او كس نبود ز راه پزشكی ز كس پس نبود» ويژگی و اهميت او در اين است كه بسياری از پندها و سخنان نيک و كوتاه او كه در ادبيات فارسی آمده، پيش‌تر به اعراب نسبت داده می‌شد، در حالی كه اين گزين‌گويه‌ها را عرب‌ها از پهلوی برگردانده بودند و سرايندگان ايرانی بعدها آنها را از عربی به فارسی برمی‌گرداندند.(ادامه کامنت اول) https://www.instagram.com/p/CAGZktUn-Z2/?igshid=1ivcv5ctx3007
0 notes