#الشیعه
Explore tagged Tumblr posts
ayawahikma · 2 years ago
Text
Tumblr media
كل الآيات يأتي بعد السؤال كلمة "قُل"
ما عدا آیة واحدة وهي قوله تعالى:
﷽{وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ ۖ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ۖ } [سورة البقرة : ١٨٦]
فلم يقل.. فقل إني قريب، اي لا وساطة في أمر الدعاء
جعل الله الدعاء بينه و بين عبادة مباشر بدون واسطة.
#الشیعة
#الروافض
#الصوفية
#عاشوراء
#الشرك
#الشیعه
#آیة_و_حكمة
#آية
#حكمة
#آيات
#تدبر
#قرآن
#آيات_قرآنية
#تدبر_آية
http://instagram.com/ayawahikma
http://t.me/ayawahikma
1 note · View note
pakdinikasravi · 5 years ago
Photo
Tumblr media
کانال اصلی احمد کسروی 👇👇 t.me/pakdini #کسروی #احمد_کسروی #پاکدینی #پاکدین #دین #کیش #مذهب #مذاهب #اسلام #اسلامی #شیعه #شیعی #شیعیگری #تشیع #الشیعه #سنی #علی_اللهی #گوران #باطنی #باطنیگری #باطنیه #شیخی #شیخیه #شیخیگری #بهائی #بهائیگری #بهائیت #صوفی #تصوف #صوفیه #صوفیگری #زردشت #زرتشت #زردشتیگری #زردشتیگری #مانی #مهدی #امام_زمان #مهدیگری #مهدویت #رستگاری #ورجاوندبنیاد #ورجاوند #ورجاوند_بنیاد #کمپانی_خیانت #بدخواهان #حسین_یزدانیان #تلگرام #مسیح #مسیحیت #مسیحی #مسیحیگری #یهود #جهود #جهودیگری #یهودیت #کازرون #محمد #ایران #زبانشناسی #زبان_پاک #فارسی #پارسی #مشروطه #مشروطه_خواه #مشروطه_طلب #مشروطه_خواهی #مشروطه_طلبی #مشروطه_چی #آذربایجان #آذری #تبریز #گیلان #خوزستان #رهایی #سلطنت #سلطنت_طلب #رضاشاه #محمدرضاشاه #پهلوی #ستارخان #باقرخان #بختیاری #بهبهانی #طباطبایی #آخوند_خراسانی #همبستگی #چاپاک #یحیی_ذکاء #جنبش #خیزش #سردارجنگل #شیراز #خلیج_فارس #حافظ #سعدی #مولوی #خیام #فردوسی #نظامی #افسر #نظام #ناصردیوان #ناصرلشکر #کتاب #کتابخانه #پیمان #پرچم #انکیزیسیون #با��ماد #حزب #آزادگان #باهماد_آزادگان #عدلیه #اسپرانتو #خرد #عقل #ادبیات #جانوران #سیاست #مادیگری #فلسفه #روان #روح #نفس #دولت #دفاعیات #ادب #ادبی #شیخ_صفی #کتابسوزان #کتابسوزی #روزبه #الشیعه #مجله #مهنامه #ماهنامه #خدا #آفریدگار #نقد #نقاد #تحقیق #پژوهش (at Tehran, Iran) https://www.instagram.com/p/B1U25MgnG3_/?igshid=79nf5skpx3sj
0 notes
rezavasei1991 · 4 years ago
Video
‏‎رابطه عاشقانه ما و امام معصوم علیه‌السلام در بعد فردی و اجتماعی 📖عن أبی الحسن (ع): مَا مِنْ أَحَدٍ مِنْ شِيعَتِنَا يَمْرَضُ إِلَّا مَرِضْنَا لِمَرَضِهِ وَ لَا اغْتَمَّ إِلَّا اغْتَمَمْنَا لِغَمِّهِ وَ لَا يَفْرَحُ إِلَّا فَرِحْنَا لِفَرَحِهِ وَ لَا يَغِيبُ عَنَّا أَحَدٌ مِنْ شِيعَتِنَا أَيْنَ كَانَ فِي شَرْقِ الْأَرْضِ أَوْ غَرْبِهَا. امام کاظم علیه السلام فرمود: هیچ یک از شیعیان ما نیست که بیمار شود مگر اینکه ما نیز با بیماری او بیمار می شویم و غمگین نمی شود مگر اینکه با غم او اندوهگین می شویم و شاد نمی شود مگر اینکه با شادی او شاد می شویم و حال هیچ کدام از شیعیان ما در شرق یا غرب جهان از چشم ما پنهان نیست. صفات الشیعه، ص۴ 📖حضرت زهرا سلام الله علیها: فَجَعَلَ اللهُ...اِطاعَتَنا نِظاماً لِلمِلَّةِ وَ اِمامَتَنا أماناً لِلفِرقَة؛ حضرت زهراء سلام الله علیهم فرمودند: خدا اطاعت و پیروی از ما اهل بیت را سبب برقراری نظم اجتماعی در امت اسلامی و امامت و رهبری ما را عامل وحدت و درامان ماندن از تفرقه ها قرار داده است. الاحتجاج علی اهل اللجاج (طبرسی)ج1 ، ص99 📖از امام موسی بن جعفر(ع) نقل شده است که فرمودند:《إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ غَضِبَ عَلَی الشِّیعَةِ فَخَیرَنِی نَفْسِی أَوْ هُمْ فَوَقَیتُهُمْ وَ اللَّهِ بِنَفْسِی》 خداوند عزوجل بر شیعیان غضب کرد، پس مرا مخیر ساخت که یا من و یا آنها فدا شویم، به خدا من با دادن جان خودم ایشان را حفظ کردم.(الکافی مرحوم کلینی، ج ۱، ص۲۶۰) ✅مرحوم علامه مجلسی در شرح این روایت می نویسد: ۱.غضب خدا بر شیعه یا برای این بود که ایشان تقیه را از دست دادند و امامت آن حضرت(ع) را فاش کردند. پس خلیفه وقت هارون الرشید چاره ای نداشت، جز اینکه یا شیعیان را تعقیب کند و بکشد و یا آن حضرت(ع) را زندانی و مسموم کند، و حضرتش سلامت شیعه را به قیمت جان خود خرید. ۲.یا آنکه علت غضب خدا این بود که شیعیان از آن حضرت(ع) اطاعت و پیروی خالصانه نکردند در نتیجه خدای تعالی آن حضرت را مخیر ساخت که یا بر علیه هارون قیام کند و جماعتی از شیعیان کشته شوند و یا گوشه گیری کند و تن به زندان و شهادت دهد.(مراة العقول مجلسی، ج۳، ص۱۲۷) #امام_موسی_بن_جعفر_علیه_السلام #امام_کاظم_علیه_السلام #شهادت #روضه #عاشقانه #امام_و_امت #حکمت‎‏ https://www.instagram.com/p/CMK8x98HnWo/?igshid=1un6h4vjw1e6k
1 note · View note
ahlulbaytnetworks · 4 years ago
Text
Tumblr media
روي عن الإمام جعفر الصادق (ع) أنّه قال:
كان علي عليه السلام يقوم في المطر أول ما يمطر حتى يبتل رأسه ولِحيته وثيابُه...
فقيل له: يا أمير المؤمنين، الكِنَّ الكِنَّ، [أيْ: الجأ إلى سقفٍ ما لكي لا تبتلّ]
فكان يقول (ع): إنّ هذا ماءٌ قريب العَهدِ بالعَرشِ.
📚 الأصول الكافي ج 8 ص 240
و وسائل الشیعه ج 8 ص 15
هطول الرحمة الإلهية، اليوم، في #النجف_الأشرف
1 note · View note
muzicnews · 6 years ago
Text
ملانصرالدین الاغ سوار در اصل همان خواجه نصیرالدین، وزیر و مراد هلاکوخان مغول است
ملانصرالدین الاغ سوار در اصل همان خواجه نصیرالدین، وزیر و مراد هلاکوخان مغول است
  ملانصرالدین یا خواجه نصرالدین تاریخی کیست؟ و در چه زمانی می زیسته و چگونه شخصیتی بوده و اساساً چنین شخصی وجود حقیقی داشته یا ساخته و پرداختۀ ذهن ملت هاست. این ها سؤالاتی است که محققان تا حال نتوانسته اند با دلیل و برهان قانع کننده و کافی به آن ها پاسخ قاطع بدهند؛ گروهی هم که به درستی نام خواجه نصرالدین را خواجه نصیرالدین طوسی مقابله نموده اند به دنبال اقامه سند و آوردن دلایل مشخص، جز همان موضوع مشابهت و مطابقت بارز این دو نام نرفته اند. این جانب نتایج دید متقدمین در باب خواجه نصرالدین اساطیری است که در اینجا نکته پایانی بر ابقاء عهد راکد یا نیمه راکد ماندن آن میگذاریم چه بررسی اساطیر و مفهوم اسامی اساطیری مربوطه جواب قانع نماینده و تعیین کننده در باب خواجه نصرالدین تاریخی را در وجود همان خواجه نصیرالدین طوسی به دست می دهند. در روایت های عامیانۀ ترکی، زمانی او را هم عصر تیمور لنگ ترک- مغول تبار دانسته اند و حتی بنا بر همین روایات ملاقاتی هم بین ملانصرالدین و آن حاکم سفاک صورت پذیرفته بوده است. در این گفته هسته ای از حقیقت وجود دارد و آن این است که در اساس باید در روایات شفاهی مردم فلات ایران و آناتولی خاطره مقام وزارت و مرجعیت فکری خواجه نصیرالدین نزد هلاکوخان مغول اسبق بر تیمور لنگ به یادها مانده بوده است.
در منابع تاریخی خواجه نصیرالدین و مخدوم وی هولاکو (هولاگو به لفظ مغولی یعنی اسب جنگنده خوش اندام؛ به هیئت مغولی قرینش آلاغو یعنی مرکب خاکستری خال خال) افرادی شناخته شده اند؛ ولی آثار و نام نشان ایشان در افواه مردم خاورمیانه به صورت نقش مثبت نکته سنج و طنز گویش خواجه نصرالدین الاغ سوار و نقش ویرانگر و کشتارگرش در واقعه قتل عام مردم بغداد و همچنین قتل آخرین خلیفه عباسی بغداد المستعصم بالله به صور اساطیری به عمد ملفوفش دّجال (دغل و فریبکار) و دابه الارض (خر ملّون دجال) و سفیانی (دارای استر تیز رو) باقی مانده است که مورد توجه و ریشه یابی درست و جّدی قرار نگرفته اند. جالب است که خود نام مغول را هم به ظاهر در زبان عرب می توان به معنی چهارپایی که با علف خاک خورد، گرفت. مسلم به نظر میرسد در اساس نقش مثبت وی توسط شیعیان و نقش منفی وی و مخدومش توسط سنی مذهبان به اساطیر موعودها راه یافته است. از قرار معلوم افسانه وعده بازگشت خواجه نصیر به بغداد با شاخهای گاویش که وزیر خلیفه بغداد شرط طوسی بودن خواجه نصیر را بدان منوط ساخته بود و در روایات اسلامی عهد مغول باقیمانده است؛ در کنه خود مفهومی در نام اسطوره ای هولاکو (هولاگو به مغولی یعنی اسب جنگنده خوش اندام یا آلاغو، به مغولی یعنی اسب خاکستری خال خال) داشته است . چنانکه می دانیم خواجه نصیرالدین طوسی برای ویرانی بغداد و ریشه کن نمودن خلفای بغداد اسب سرکش خود (نیروهای هولاکوخان) برای براندازی بغداد بدان سوی هدایت نموده است. جالب است که از لفظ هلاخو در زبان کردی همان معنی الاغ اراده میشود. خود بن مایهً انسانی که سوار دیو (انسان وحشی خیالی با شاخ گاو) می شود، در یکی از قصه های خواجه نصرالدین، موسوم به ترک ساده لوح، ذکر شده است. در آن مردی یهود سوار بر دیو است و وی را می آزارد و دیو به تصور اینکه مرد یهود سحری به کار می برد از برای پی بردن بدان، تن بدین آزار و اذیت و خفت و خواری می دهد. چنانکه اشاره شد، به سبب همان موضوع اساطیری شدن نام هلاکو در افواه عامه و ناشناس ماندن نام تاریخی هولاکوخان مغول است که ملانصرالدین اساطیری را نه معاصر او بلکه هم عهد تیمور لنگ نیمه ترک-نیمه مغول معروف قرن بعد از وی قید نموده اند. عنوان دّجال (دروغگو) و خرش در آغاز در عهد دورتر از دوره خواجه نصیرالدین و هلاکوخان به ایزد مصری شِث (سِث، محرک اغتشاش) دارای سمبل الاغ اطلاق میشده است که بعداً به جهت نفرت از ویرانی بغداد و برانداختن خلفای عباسی توسط هلاکوخان مغول و خواجه نصیرالدین طوسی بدینان اطلاق شده است: در احادیث مسلمین از دو دجّال صحبت شده و با چاه یهودیه اصفهان (جی، به لغت ایرانی علی القاعده یعنی کشتارگر) مربوط گردیده اند و بر این اساس دّجال، خداوند بخش شهرجی اصفهان معنی می دهد. جالب است که دیار زادبومی خواجه نصیرالدین طوسی هم با لفظ چاه مربوط بوده است چه ‌اصل‌ خواجه‌ از جهرود [ظاهراً چاه‌ رود] قم‌ یعنی سرزمین منجی موعود شیعیان بوده‌ و چون‌ نیاکانش‌ به‌ طوس‌ رفته‌ و در آنجا توطن‌ اختیار کرده‌ بودند، خواجه‌ هم‌ آنجا از مادر بزاد و از این‌ رو «طوسی» مشهور گشت. به هر حال دجّال ایزد یعنی خداوند شرارت دارای سمبل الاغ مصریها یعنی سِت (شِت) مطابقت پیدا می کند.
    خواجه نصیرالدین طوسی، عالم،‌ فیلسوف و دعوتگر (از وبلاگ اسلامی بینات در قم):
ابوجعفر محمد بن محمد بن حسن معروف به نصیرالدین طوسی. او در ۱۱ جمادی الاول سال۵۹۷ ه‍ در قریه طوس در نزدیکی نیشابور دیده به جهان ��شود.
تحصیل
اولین بخش تحصیلات خود را نزد پدرش محمد بن حسن گذراند. پس از فراگیری قرآن به آموختن صرف و نحو پرداخت. با راهنمایی پدرش، ریاضیات را نزد کمال‌الدین محمد معروف به حاسب خواند. سپس به فراگیری حدیث و اخبار پرداخت و حدیث و فقه را به شکل وسیع‌تری نزد پدرش تلمذ کرد، منطق و حکمت را نزد دائی‌اش و حکیم فاضل بابا افضل کاشی فرا گرفت.
پس از تحصیل در نزد دائی، خواجه نصیرالدین طوسی که جوانی بیش نبود در علوم ریاضیات چون حساب و هندسه و جبر تبحّر یافت. خود در این باره می‌گوید: «پس از وفات پدرم به وصیت او عمل کردم، او مرا وصیت کرده بود که برای استفاده از اساتید به هر جائی که لازم باشد سفر کنم. در آن زمان نیشابور مرکز علما و دانش‌جویان بود. پس به نیشابور سفر کردم و در حلقه درس سراج الدین ضری و قطب‌الدین داماد و ابوسعادات اصفهانی و دیگران حاضر شدم. در آنجا با فرید الدین عطار ملاقات نمودم. همین طور نزد معین الدین سالم بن بدران مازنی مصری امامی تملذ نمودم. در سال ۶۱۹ ه‍ معین الدین به من اجازه داد. «
خواجه نصیرالدین نزد کمال‌الدین بن یونس موصلی هم درس خوانده است. گفته شده است «او نزد کمال‌الدین هیثم بحرانی و علامه حلّی نیز فقه آموخته است. همین‌طور آن دو فلسفه و کلام را نیز به او آموخته‌اند. سپس به حکمت و فلسفه پرداخت و نزد حکیم شمس‌الدین عبدالحمید بن عیسی خسروشاهی شاگرد فریدالدین داماد که او نیز شاگرد فخرالدین رازی بوده است، حکمت آموخت و به آموختن بسیاری علوم اسلامی مشغول گشت و از شیخ برهان‌الدین همدانی حدیث شنید«.
در قلعه‌های اسماعیلیه
با هجوم مغولان به رهبری چنگیزخان به خراسان، سلطان محمد خوارزم‌شاه، پس از اندکی مقاومت شکست خورد. شهرها یکی پس از دیگری به دست مغولان سقوط می‌کردند. در این هنگامه قتل و غارت و آتش و خون، قلعه‌های اسماعیلیان توانستند برای مدتها در برابر مغولان ایستادگی کنند و تسلیم نشدند.
مغولان به ویرانی شهرها بسنده نکردند، بلکه عده بسیاری از مردم را نیز از دم تیغ گذراندند. خواجه نصیرالدین از معدود کسانی بودند که نجات یافت. از این رو دنبال سرپناهی مطمئن می‌گشت. او که بیست و هشت سال داشت، جایی غیر از طوس را نیافت. بنابراین برای نجات خود عازم طوس شد. خواجه نصیرالدین شش سال را با حالت خوف و هراس نسبت به آینده در طوس گذراند.
خواجه ، انزوای عجیبی را در طوس برگزید و به غور و تحقیق در فلسفه پرداخت و تألیفات گرانسنگی را در متافیزیک، ‌طبیعت، اخلاق، سیاست و کلام تألیف کرد و آوازه او شهره هر دیار گردید. لذا ناصرالدین عبدالرحیم الأشتر ملقب به محتشم او را مجبور کرد که به نزدش بیاید و نزد او اقامت نماید. خواجه این دعوت را پذیرفت. اگر چه بعضی دیگر از مورخان معتقدند که اجباری در کار نبوده و خواجه گرایشهای اسماعیلیه داشته و به میل خود به نزد محتشم رفته است و دلیل آن را موقعیت ممتاز خواجه نصیرالدین طوسی می‌دانند که به وزیر مطلق الید اسماعیلیان تبدیل گردید. اما بعضی دیگر اعتقاد دارند درست است این کار او جنبه اختیاری داشته است ولی ارتباط او با اسماعیلیان جدید بوده است نه اسماعیلیان قدیمی. از این رو بی‌انصافی است که به صرف این ارتباط خواجه را متهم به غلو در دین کنیم.
بعضی دیگر اعتقاد دارند که وارد شدن خواجه به قهستان کاملاً حالت اجباری داشته است. فدائیان اسماعیلی در باغهای اطراف نیشابور – که شاید طوس باشد – به خواجه دست یافتند و از او خواستند که همراه او به قلعه بیایند. ولی خواجه از پذیرش دستور آنان امتناع ورزید. لذا فدائیان او را به کشتن تهدید کردند و او را مجبور کردند که همراهشان به قلعه برود. خواجه سالها مثل زندانی یا اسیر در این قلعه زندگی کرد. در حالی که دیگرانی اعتقاد دارند که خواجه به میل خود نزد ناصرالدین رفت. ولی در خلال اقامت، رابطه آن دو بهم خورد. ناصرالدین بر او خشم گرفت و چون زندانی با او برخورد نمود.
خواجه در اسارت بود تا اینکه قدرت به دست مغولها افتاد. در کتاب تأسیس الشیعه لعلوم الاسلامیه آمده است که خواجه از زندانی رهایی یافت و به واسطه برخورداری از علم نجوم مورد احترام قرار گرفت و جزو وزرای آنان قرار گرفت. خواجه در پایان کتاب شرح اشارات خود که آن را در قلعه اسماعیلیان تألیف کرده است می‌گوید: «بیشتر مطالب آن را در چنان وضع سختی نوشته‌ام که سخت‌تر از آن ممکن نیست و بیشتر آن را در روزگار پریشانی نوشتم که هر جزئی از آن، ظرفی برای غصّه و عذاب دردناک بود و پشیمانی و حسرت بزرگی به همراه داشت.» تا جایی که خواجه با خداوند خود چنین مناجات می‌کند: «پروردگارا! از هجوم امواج بلا و مصیبت مرا نجات ده! به حق رسول برگزیده و وصی او مرتضی. خداوندا! بر آن دو و خاندانشان درود فرست و مرا از حالتی که در آن هستم گشایش عنایت فرما که خدایی جز تو نیست و تو مهربان‌ترین مهربانانی. «
ولی نویسنده دیگری می‌گوید، اندوهی که در پایان شرح اشارات دیده می‌شود از وضعیت دشوار او در قلعه حکایت نمی‌کند بلکه برای این بود که سلطه اسماعیلی‌ها از سوی مغولان تهدید می‌گردید. از این رو برای نجات از ویرانی و تباهی مغولان، بغداد را امن یافت. از این رو نامه‌ای به مستعصم خلیفه عباسی نوشت و طی قصیده‌ای او را ستود. وزیر را واسطه کرد که او را به عنوان پناهنده سیاسی در بغداد بپذیرند.
از واکنش خلیفه نیز با تعابیری گوناگون و مخالف یاد شده است. بعضی می‌گویند وزیر درباره کمک به خواجه سکوت پیشه کرد و او را نزد خلیفه خواست و بعضی دیگر می‌گویند که او راز خواجه را فاش کرد و به ناصرالدین محتشم قهستانی نامه‌ای نوشت و از او خواست که در مورد خواجه غفلت نورزد. توضیح داد که خواجه نامه¬هایی به خلیفه نوشته و او را ستوده است « و قصد فرار از پیش تو را دارد، پس در این مورد از او غفلت نکن. «
خواجه نصیرالدین طوسی و هلاکو
خواجه رابطه محکمی با هلاکو برقرار ساخت. بعضی گفته‌اند که این رابطه حاصل نامه نگاری‌های بین خواجه و هلاکو بوده است و دیگران معتقدند که شهرت فلسفی طوسی منجر به این رابطه گردید. ولی حقیقت چیز دیگری است. زیرا هلاکو فلسفه‌دان نبود. بلکه درست‌تر این است که شهرت طوسی در فلک و نجوم باعث این رابطه گردیده است. خواجه نصیرالدین تنها دانشمند حاضر در کنار هلاکو نبود بلکه موفق الدوله و رئیس الدوله که پزشک بودند نیز در کنار هلاکو قرار داشتند.
مورخان می‌گویند که هلاکو در حمله سال ۶۶۵ ه‍ / ۱۲۵۷م به بغداد خواجه نصیرالدین طوسی را نیز همراه خود برد. از این نظر او مورد انتقاد بسیاری از مورخان قرار گرفته است. تا جایی که بعضی‌ها حتی در اسلام او نیز تردید نمودند. کار به جایی رسید که بعضی‌ها او را به شرک و بت‌پرستی متهم کردند. علاوه بر اینکه او را به آسان کردن قتل المستعصم بالله خلیفه عباسی متهم می‌کنند، مسؤولیت خونریزی‌هایی که در بغداد صورت گرفت، حرمت‌هایی که هتک گردید و اسلام و مسلمین مصیبت زده شدند را متوجه او می‌کنند.
در حالی که بعضی دیگر این همراهی را به دید مثبت می‌نگرند. می‌گویند حضور طوسی در بغداد باعث گردید که تعداد بیشتری از مسلمانان – خصوصاَ فلاسفه و علما و منجمین – از کشتن رهایی یابند. او توانست دستوری از هلاکو بگیرد مبنی بر اینکه بر دروازه میدان بایستد و مردمی را که این در خارج می‌شوند امان دهد. بدین ترتیب بسیاری از مردم توانستند بیرون بروند. علاوه بر این خواجه توانست تعداد بسیاری از کتابهای نفیس و آثار علمی گرانسنگ را نجات دهد و کتابخانه‌ای با بیش از چهارصدهزار جلد کتاب را گرد آورد.
بعضی مورخان اشاره دارند علت این که باعث گردید خواجه نصیرالدین به خدمت هلاکو در آید این بود که می‌دید با توجه به وضعیت اسفبار جهان اسلام، پیروزی نظامی بر مغولان محال است. خواجه می‌دید که اگر مغولان از نظر فکری، بر مسلمانان سلطه پیدا کنند اسلام از میان خواهد رفت. از این رو از نیاز هلاکو به تخصص او در علوم نجوم بهره جست و تا می‌توانست میراث اسلامی را از خطر زوال و نابودی رهایی بخشید.
رصدخانه جامع مراغه و مرکز علم
یکی از کارهای مهم خواجه نصیرالدین این بود که در سال ۶۵۷ه / ۱۲۵۷ م رصدخانه مراغه را به یک مرکز بزرگ علمی تبدیل کرد و مجموعه‌ای از کتب گرانسنگ را در آن گرد آورد. بدین ترتیب اولین دانشگاه حقیقی را ایجاد نمود. این مرکز علمی محلّی برای زندگی طلاب جوان، مدرسه فقها و محل حکمت فلاسفه و مجلس پزشکان گردید و از کتابخانه‌ای بزرگ برخوردار شد. این عملکرد چشمگیر هلاکو را قانع ساخت که نظارت بر اوقاف اسلامی و چگونگی مصرف آن را به خواجه نصیرالدین بسپارد.
بدین ترتیب رصدخانه مراغه هاله‌ای از فوائد علمی یافت. خواجه توانست هلاکو را قانع کند که او به تنهایی نمی‌تواند این بنای شامخ را اداره کند و نیازمند کمک سایر افراد شایسته است. هلاکو با این امر موافقت کرد. خواجه نصیرالدین طوسی نیز فخرالدین لقمان بن عبدالله مراغی را مأمور این کار کرد. او در سراسر ممالک اسلامی گردش کرد و از علما و مهاجران خواست که به سرزمین‌های خود باز گردند. از کسانی که ��هاجرت نکرده بودند، افراد شایسته را به این مرکز علمی دعوت نمود. مردم دعوت او را اجابت کردند. بدین ترتیب «مجموعه‌ای ارزشمند شکل گرفت. مجموعه‌ای از علمای هیئت و نجوم گرد آمدند که در مباحث نجومی و ریاضی مشارکت می‌کردند«.
پس از آنکه اباقاخان جانشین پدرش هلاکوخان گردید، خواجه منصب وزارت را حفظ کرد و از طریق راهنمایی‌ها و سفارش‌های خود توانست اوضاع عمومی مردم را بهبود ببخشد. لذا مردم تا اندازه‌ای توانستند روی جان و مال خود اطمینان بیابند.
پس از اباقاخان نوبت به حکمرانی فرزند دیگر هلاکو به نام تکودار رسید. او اسلام آورد و به پیروی از او، دولت مغول نیز اسلام را پذیرفتند. هرچند که بعضی معتقدند خود هلاکو نیز اسلام آورده بود. دیگران نیز معتقدند که أباقاخان نیز مسلمان شده بود. مهم این است که خواجه نصیرالدین در اسلامی کردن دولت مغولی و تبدیل نمودن آن به نگهبان اسلام و ارزشهای آن نقش مهمی ایفا کرد. این عمل در شکل‌گیری سرنوشت امت اسلامی نقش به سزایی داشته است.
علی‌رغم اختلافاتی که در مورد مذهب خواجه نصیرالدین طوسی وجود دارد ولی او شیعه دوازده امامی بوده است. شرایط سیاسی، خروج مخالفان از سرزمین خراسان و عراق، مشهور شدن به داشتن مذهب تشیع و گسترش فضل و کمالات او باعث گردید که نتواند مذهب تشیع را ترویج کند. از این رو کنج عزلت برگزید و راه تقیه را در پیش گرفت. بحرانی گوید: «بیشتر ساکنان قلعه را ملحدان تشکیل می‌دادند و خواجه بنا به ضرورت مدتی را با آنان سر کرد.«
  تألیفات
خواجه نصیرالدین طوسی تألیفاتی در تمام ابواب دانش‌های زمان خود دارد. در هندسه و جبر و مثلثات و فیزیک نیز کتابهایی را تألیف کرده است. همین‌طور در منطق و اخلاق و تربیت و نجوم نیز کتابهایی دارد. به مسائل فلسفی نیز علاقه داشته است. اینها علاوه بر تألیفاتی است که از آن بزرگوار در سیاست و کلام از او به جا مانده است. کتابهایی در تاریخ و جغرافیا و طب نیز دارد. در شعر و هنر نیز دستی داشت و در مورد تصوف فلسفی نیز اسرار مهمی در سینه خود داشت.
یکی از تألیفات او «تحریر الکلام» است که در آن می‌گوید: «در زمینه کلام سؤالهایی از من مطرح گردید و من به آنها پاسخ دادم و به بهترین شیوه آنها را تنظیم نمودم. به مهمترین مسائل اعتقادی اشاره کردم. به مسائل اجتهادی که دلیل داشتند و اعتقاد من بدان قوی بود. پرداختم. «
در ریاضیات ابداع مهمی داشت. در مثلثات کتاب یگانه‌ای به نام «کتاب الشکل القطاع» نوشت که در نوع خود یگانه است و به بیشتر زبانهای زنده دنیا ترجمه شده است که برای مدتهای طولانی در تدریس مثلثات از آن استفاده می‌شد. به اعتراف همگان، او اولین کسی است که از حالات‌ شش‌گانه مثلث قائم الزاویه در کتاب «براهین مبتکره» استفاده کرد.
در علم هیئت کتب و موفقیت‌های بسیاری دارد. مهمترین آنها عبارت زنج ایلخانی که خواجه نصیرالدین طوسی توانست شتاب اعتدالین را ایجاد کند. در دوره احیای علوم در اروپا، زیج ایلخانی یکی از منابع مورد اعتماد دانشمندان آنجا بوده است.
او کتاب دیگری به نام تذکره دارد که حاوی نظریات فلکی و نجومی است که فهم آن برای بسیاری دشوار است. بسیاری از دانشمندان مجبور شده‌اند به شرح و توضیح آن بپردازند. در همین کتاب «مجسطی» نقد شده و برای هستی نظامی ساده‌تر از نظام بطلمیوس پیشنهاد گردیده است. در این کتاب اندازه و ابعاد بعضی از ستارگان مورد بررسی قرار گرفته است.
سارتون اعتراف می‌کند نقد خواجه بر مجسطی حاکی از نبوغ و ید طولای او در علوم فلک است. او اعتقاد دارد نقد خواجه زمینه ساز اصطلاحات کوپرنیک گردیده است. علاوه بر این‌ها، خواجه نصیرالدین طوسی تألیفات و رسائل بسیاری دارد که تعداد آن به ۲۷۴ تألیف و رساله در علوم و نجوم و فنون گوناگون می‌رسد.
سرانجام خواجه نصیرالدین طوسی در ۱۸ ذی الحجه ۶۷۲ه‍ / ۱۲۷۴م در بغداد وفات یافت. او در هنگام مرگ هفتاد و پنج سال داشت. (علماء و أعلامwww.bayynat.ir) .
خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌ که بود؟ چه کرد؟
وهابیون او را ملحد و القاعده ای ها او را “خواجه مضل الدین” می خوانند! اینان معتقدند که خواجه را در سقوط بغداد و مرگ خلیفه مسلمین، دستی بوده است. آنان نمی توانند بپذیرند که فساد خلافت بغداد و عیاشی هی عباسیان باصطلاح اسلام پناه، سده ها پیش، پایه های حکومت بغداد را پوسانده و دستگاه آنرا گندانده بود. بهر روی مدرکی تاریخی دال بر دست داشتن خواجه نصیر در سقوط بغداد، وجود ندارد، و باید دشمنی وهابیون و القاعده ای را بیش از هر چیز به رشک و خصومتی که نیای فکری ایشان ابن تیمیه و ابن قیم جوزی نسبت به خواجه و هم مباحثه اش علامه حلی (دیگر متکلم شهیر تشیع) روا می داشتند، مربوط دانست. و این حقیقت در رساله ها و مکاتبه های ایشان، در تاریخ مضبوط است. بهر روی، خواجه نصیر الدین طوسی فیلسوف و متکلم بزرگ، جایگاهی رفیع در تاریخ سده های میانه این سرزمین دارد و حق آن است که هر ایرانی فرهیخته، زندگی و آرای فلسفی و سیاسی او را نیک بشناسد.
جرجی‌ زیدان‌ درباره‌ خواجه‌ نصیر می‌گوید: «علم‌ و حکمت‌ به‌ دست‌ این‌ ایرانی‌ در دورترین‌ نقطه‌های‌ بلاد مغول‌ رفت، تو گویی‌ نور تابان‌ بود در تیره‌ شامی. «
گروهی‌ از عالمانِ‌ اهل‌ سنت‌ و برخی‌ مورخان‌ بر این‌ رفته‌اند که‌ چون‌ خواجه‌ شیعی‌ متعصب‌ بوده‌ و خلفای‌ عباسی‌ را غاصب‌ خلافت‌ آل‌علی‌ می‌دانسته‌ از این‌ رو، ایلخان‌ مغول‌ را بگرفتن‌ بغداد و کشتن‌ خلیفه‌ برانگیخته‌ است‌ و برخی‌ از علمأ سنی، به‌ ویژه‌ حنبلیان، در بدگویی‌ از خواجه‌ کار را به‌ وقاحت‌ و بی‌ادبی‌ رسانده‌اند. ابن‌تیمیه‌ حنبلی‌ (در گذشته‌ ۷۲۸ ه’.ق) رساله‌ای‌ در رد نصیریه‌ که‌ – فرقه‌ای‌ از غلاه‌ شیعه‌ و از پیروان‌ «محمدبن‌ نصیر نُمَیری» هستند- نوشته، می‌گوید: « قوم‌ مغول‌ وارد بلاد اسلام‌ شدند و خلیفه‌ را کشتند و این‌ کار جز به‌ یاری‌ و معاونت‌ این‌ گروه‌ صورت‌ نگرفت، زیرا مرجع‌ و مقتدای‌ آنها نصیرالدین‌ طوسی‌ بود که‌ در الموت‌ وزارت‌ ملاحده‌ را داشت‌ و همو بود که‌ هولاکو را به‌ کشتن‌ خلیفه‌ اسلام‌ واداشت. ظاهر مذهب‌ این‌ گروه‌ رفض‌ و باطنش‌ کفر صریح‌ است«.
خواجه‌ نصیر؛ ملحد ملاحده !
ابن‌ قیم‌ (در گذشته‌ ۷۵۱ ه’.ق) که‌ شاگرد ابن‌تیمیه‌ بود، دشمنی‌ و عناد با خواجه‌ را به‌ مرز وقاحت‌ رسانیده‌ و درباره‌ آن‌ بزرگوار از هیچ‌ افترایی‌ پروا نکرده‌ است. می‌گوید: «… چون‌ نوبت‌ به‌ یاور شرک‌ و کفر و وزیر ملحد ملاحده‌ نصیر طوسی‌ رسید که‌ وزارت‌ هولاکو یافته‌ بود، خویش‌ را از پیروی‌ رسول‌ و اهل‌ دین‌ او بر کنار داشت‌ و آنان‌ را عرضه‌ تیغ‌ گردانید تا از ملحدان‌ اسماعیلی‌ خلاص‌ گشت‌ و همو بود که‌ خلیفه‌ و قضاه‌ و فقیهان‌ و محدثان‌ را به‌ قتل‌ رسانید و فیلسوفان‌ را زنده‌ نگاه‌ داشت‌ که‌ برادران‌ او بودند و منجمان‌ و طبیعت‌شناسان‌ و جاودان‌ را گرامی‌ داشت‌ و اوقاف‌ و مدارس‌ و مساجد و اسلام‌ و مواجب‌ آنها را فسخ‌ کرد و مخصوص‌ خود و یارانش‌ کرد. او در کتابهای‌ خود قدم‌ عالم‌ و بطلان‌ معاد و انکار صفات‌ پروردگار جهانیان‌ را، از علم‌ و قدرت‌ و حیات‌ و سمع‌ و بصر… نصرت‌ کرد و گفت: خدا نه‌ در داخل‌ عالم‌ است‌ و نه‌ در خارج‌ آن‌ و بالای‌ عرش‌ پروردگاری‌ نیست‌ که‌ پرستیده‌ شود… برای‌ ملاحده‌ مدارس‌ ساخت‌ و خواست‌ تا «اشارات» امام‌ ملحدان‌ ابن‌سینا را جای‌ قرآن‌ قرار دهد! ولیکن‌ نتوانست‌ و گفت: این‌ قرآن‌ خواص‌ است‌ و آن‌ قرآن‌ عوام‌ است‌ و همو خواست‌ تا نماز را تغییر دهد و به‌ دو نماز بازگرداند. ولیکن‌ این‌ کار را هم‌ نتوانست؛ در آخر کار جادویی‌ بیاموخت‌ و خود ساحر شد و بتان‌ را عبادت‌ می‌کرد…!. شهرستانی‌ در کتاب‌ المصارعه‌ با ابن‌سینا گلاویز شد و قول‌ او را راجع‌ به‌ قدم‌ عالم‌ و انکار معاد جسمانی‌ و نفی‌ علم‌ پروردگار و قدرت‌ او و برخی‌ مسائل‌ دیگر ابطال‌ کرد، این‌ نصیرالحاد به‌ یاری‌ ابن‌سینا برخاست‌ و کتاب‌ شهرستانی‌ را نقض‌ کرد و کتابی‌ پرداخت‌ به‌ نام‌ مصارعه‌المصارعه‌ ما هر دو کتاب‌ را دیدیم، نصیر طوسی‌ در آنجا این‌ اصل‌ را تأیید می‌کرد که‌ خدا آسمانها و زمین‌ را در شش‌ روز نیافرید و او چیزی‌ نمی‌داند و به‌ قدرت‌ و اختیار خویش‌ کاری‌ نمی‌دهد و مردگان‌ از گور برنمی‌خیزند« ….
‌سبکی‌ در یک‌ جا همین‌ نظر را در مورد خواجه‌ ابراز داشته‌ و سپس‌ می‌گوید:
»به‌ هولاکو گفته‌ شد که‌ اگر خون‌ این‌ خلیفه‌ ریخته‌ شود جهان‌ به‌ شیون‌ و زاری‌ برخیزند و سبب‌ خراب‌ دیار تو می‌شود، چه‌ پسر عموی‌ رسول‌ و خلیفه‌ خدا در زمین‌ است. پس‌ شیطان‌ مبین‌ نصیرالدین‌ طوسی‌ حکیم‌ برخاست‌ و گفت: کشته‌ می‌شود به‌ نحوی‌ که‌ خونش‌ بر زمین‌ ریخته‌ نشود! و این‌ نصیرالدین‌ سخت‌ترین‌ مردم‌ بر مسلمانان‌ بود! پس‌ خلیفه‌ را در نمد پیچیدند و لگدمالش‌ کردند تا جان�� داد«.
اخلاق‌ و متانت‌ خواجه‌ نصیر؛ تجلیل‌ علامه‌ حلی‌ :
خواجه‌ مردی‌ حکیم‌ و سیاستمدار بوده‌ و از خواص‌ این‌ ��و حالت‌ بیشتر آن‌ است‌ که‌ شخص‌ انسانی‌ شکیبا و بردبار می‌شود و به‌ هر بادی‌ از جای‌ نمی‌جنبد. ‌علامه‌ حلی‌ در حق‌ او می‌گوید که‌ خواجه‌ «در اخلاق‌ شریف‌ترین‌ کسی‌ است‌ که‌ ما تا حال‌ دیده‌ایم…» و ابن‌شاکر درباره‌ او گوید «خواجه‌ سخت‌ نیک‌ منظر و خوش‌رو و کریم‌ و سخی‌ و حلیم‌ و خوش‌ معاشرت‌ و زیرک‌ و هشیار بود و یکی‌ از داهیان‌ زمان‌ به‌ شمار می‌رفت‌ و آورده‌اند که‌ شخصی‌ به‌ خدمت‌ خواجه‌ آمد و نوشته‌ای‌ از آن‌ دیگری‌ به‌ خواجه‌ داد که‌ در آن‌ به‌ خواجه‌ بسیار ناسزا گفته‌ و دشنام‌ داده‌ بود و او را کلب‌بن‌کلب‌ خطاب‌ کرده‌ بود. خواجه‌ به‌ زبانی‌ نرم‌ و لطف‌آمیز در جواب‌ او نوشت: و اما اینها که‌ نوشته‌ای‌ درست‌ نیست‌ چه‌ سگ‌ در زمره‌ چهارپایان‌ است‌ و عوعو می‌کند و پوست‌ او پوشیده‌ از پشم‌ است‌ و ناخنی‌ دراز دارد و این‌ صفتها در من‌ نیست‌ و به‌ خلاف‌ او قامت‌ من‌ راست‌ و تنم‌ بی‌موی‌ و ناخنم‌ پهن‌ است. من‌ گویا و خندانم‌ و فصول‌ و خواصی‌ که‌ مراست‌ غیر آن‌ فصول‌ و خواصی‌ است‌ که‌ سگ‌ دارد و آنچه‌ در من‌ است‌ در او نیست‌ و تمام‌ عیوبی‌ را که‌ صاحب‌ نامه‌ ذکر کرده‌ بود، بدین‌ سان‌ جواب‌ گفت‌ بدون‌ آنکه‌ کلمه‌ای‌ درشت‌ و زشت‌ بنویسد و یا بگوید «…
‌و همو گوید «خواجه‌ با تقرب‌ و مکانتی‌ که‌ پیش‌ هولاکو داشت، از منافع‌ مسلمانان‌ به‌ ویژه‌ شیعیان‌ و علویان‌ و حکمت‌دانان‌ و غیر ایشان‌ نگاهبانی‌ می‌کرد و به‌ آنها احسان‌ و نیکی‌ می‌کرد و در ابقأ آنها در شغلشان‌ کوشا بود و می‌کوشید که‌ وجوه‌ اوقاف‌ را در محل‌ اصلی‌ صرف‌ کنند و با وجود همه‌ اینها، شخصی‌ متواضع‌ و فروتن‌ و گشاده‌رو و نیکو معاشرت‌ بود.» اغلب‌ مورخان‌ و اصحاب‌ رجال‌ در حق‌ او و اخلاق‌ او به‌ همین‌ سان‌ سخن‌ گفته‌اند.
‌خواجه‌ و دشمنان‌ او
دانشمندان‌ و اصحاب‌ تاریخ‌ شک‌ ندارند در اینکه‌ خواجه‌ شیعی‌ مذهب‌ بوده‌ است‌ و بیشتر براین‌اند که‌ دوازده‌ امامی‌ بوده‌ است‌ و در اغلب‌ کتابهای‌ کلامی‌ خود به‌ دوازده‌ امام‌ و وجوب‌ عصمت‌ آنها اشارت‌ داد.
‌و همو رسالات‌ ویژه‌ای‌ در این‌ باره‌ پرداخته‌ که‌ از آن‌ جمله‌ رساله‌ الفرقه‌ الناجیه‌ و رساله‌ فی‌ حصر الحق‌ بمقاله‌ الامامیه‌ که‌ به‌ فارسی‌ نگاشته‌ است‌ و نیز کتاب‌ الاثنی‌ عشریه‌ و رساله‌ فی‌الامامه‌ را می‌توان‌ نام‌ برد. ‌در شرح‌ حال‌ او دیدیم‌ که‌ او فقه‌ را نزد چند تن‌ از فقیهان‌ شیعه‌ خواند که‌ معین‌ الدین‌ مصری‌ (در گذشته‌ ۶۲۹ ه’ ق) و کمال‌الدین‌ میثم‌ بحرانی‌ (در گذشته‌ ۶۴۸ ه’.ق) از آن‌ جمله‌اند. نیز چون‌ به‌ بغداد می‌خواست‌ رفتن، در مجلس‌ رئیس‌ فقهای‌ شیعه‌ یعنی، نجم‌الدین‌ معروف‌ به‌ محقق‌ حلی‌ (در گذشته‌ ۶۷۶ ه’.ق) صاحب‌ کتاب‌ شرایع‌الاسلام‌ حاضر شد و او را گرامی‌ داشت‌ و در مبحث‌ تیاسر که‌ در بیان‌ قبله‌ اهل‌ عراق‌ است‌ با او بحث‌ کرد و پرسشهایی‌ انجام‌ داد.
‌خواجه‌ تنها از نظر اعتقاد شیعی‌ نبود، بلکه‌ در عمل‌ هم‌ به‌ روح‌ تشیع‌ پای‌بند بود و در ضمن‌ اشعاری‌ که‌ از او نقل‌ شده، شعری‌ به‌ چشم‌ می‌خورد که‌ مضمونش‌ این‌ است:
»اگر کسی‌ تمام‌ صالحات‌ را انجام‌ دهد و همه‌ پیامبران‌ مرسل‌ و اولیأ را دوست‌ بدارد، همواره‌ بدون‌ ملامت‌ روزه‌ بگیرد و شبها را به‌ قصد عبادت‌ نخوابد و به‌ هیچکس‌ آسیبی‌ نرساند و تمام‌ یتیمان‌ را لباس‌ دیبا بپوشاند و آنان‌ را نان‌ و عسل‌ بدهد و در میان‌ مردم‌ به‌ نیکی‌ به‌ سر برد و از گناه‌ و لغزش‌ برکنار بماند، روز حشر به‌ هیچ‌ روی‌ سودی‌ نبرد، اگر دوستدار علی‌ نباشد«.
‌روی‌ این‌ اصل، گروهی‌ از عالمانِ‌ اهل‌ سنت‌ و برخی‌ مورخان‌ بر این‌ رفته‌اند که‌ چون‌ خواجه‌ شیعی‌ متعصب‌ بوده‌ و خلفای‌ عباسی‌ را غاصب‌ خلافت‌ آل‌علی‌ می‌دانسته‌ از این‌ رو، ایلخان‌ مغول‌ را بگرفتن‌ بغداد و کشتن‌ خلیفه‌ برانگیخته‌ است‌ و برخی‌ از علماء سنی، به‌ ویژه‌ حنبلیان، در بدگویی‌ از خواجه‌ کار را به‌ وقاحت‌ و بی‌ادبی‌ رسانده‌اند. ابن‌تیمیه‌ حنبلی‌ (در گذشته‌ ۷۲۸ ه’.ق) رساله‌ای‌ در رد نصیریه‌ که‌ – فرقه‌ای‌ از غلاه‌ شیعه‌ و از پیروان‌» محمدبن‌ نصیر نُمَیری» هستند- نوشته، می‌گوید: «… قوم‌ مغول‌ وارد بلاد اسلام‌ شدند و خلیفه‌ را کشتند و این‌ کار جز به‌ یاری‌ و معاونت‌ این‌ گروه‌ صورت‌ نگرفت، زیرا مرجع‌ و مقتدای‌ آنها نصیرالدین‌ طوسی‌ بود که‌ در الموت‌ وزارت‌ ملاحده‌ را داشت‌ و همو بود که‌ هولاکو را به‌ کشتن‌ خلیفه‌ اسلام‌ واداشت… ظاهر مذهب‌ این‌ گروه‌ رفض‌ و باطنش‌ کفر صریح‌ است. «
تسامح‌ و سعه‌ صدر خواجه‌ نصیر:
خواجه‌ شخصی‌ با تسامح‌ و با وسعت‌ مشرب‌ بود و دانشمندان‌ و عالمان‌ را از هر طبقه‌ و هر مذهبی‌ که‌ بودند بزرگ‌ می‌داشت‌ و در این‌ میان‌ به‌ تصوف‌ و صوفیان‌ راستین‌ توجه‌ مخصوص‌ داشت‌ و با توجه‌ به‌ کتابهایی‌ که‌ نوشته‌ معلوم‌ می‌شود که‌ خود او نیز در این‌ ره‌ قدمی‌ راسخ‌ داشته‌ است. در نمط‌ نهم‌ «شرح‌ اشارات»، یعنی‌ «مقامات ‌العارفین» و رساله‌ نفیس‌ «اوصاف ‌الاشراف» چنان‌ سخنان‌ صوفیان‌ را بیان‌ می‌کند که‌ گویی‌ خود او سالک‌ راه‌ طریقت‌ بوده‌ است. او در این‌ کتاب‌ دوم‌ برخی‌ اتهامات‌ ناروا و جاهلانه‌ را که‌ بر صوفیان‌ بسته‌اند کشف‌ می‌کند و در باب‌ توحید و اتحاد سخنان‌ لطیف‌ می‌گوید و دعاوی‌ منصور حلاج‌ و برخی‌ دیگر از صوفیان‌ را به‌ روشی‌ درست‌ تفسیر می‌کند. ولیکن‌ به‌ صوفی‌ نمایان‌ و قلندران‌ بیکاره‌ اعتقادی‌ نداشته‌ و آنان‌ را سربار جامعه‌ می‌دانسته‌ است. «گویند وقتی‌ در برابر سلطان‌ [هولاکو] گروهی‌ از فقیران‌ قلندریه‌ پیدا شدند. سلطان‌ از خواجه‌ پرسید: اینها چه‌ کسانند؟ خواجه‌ جواب‌ گفت: گروهی‌ زاید و بیهوده‌اند، بر فور سلطان‌ دستور داد که‌ همه‌ را نابود کردند. کسی‌ را خواجه‌ پرسید مقصود تو از این‌ بیان‌ چه‌ بود؟ گفت: مردم‌ چهار طبقه‌ بیش‌ نیستند: جمعی‌ امیر و وزیر و کسان‌ سلطانند از لشکری‌ و کشوری، دو دیگر بازرگانان‌ و تجارند، سه‌ دیگر پیشه‌وران‌ و صنعتگران‌اند و آخرین‌ گروه‌ برزگران‌ و دهقانانند و آن‌ کس‌ که‌ از زمره‌ این‌ چهار گروه‌ نباشد سربار مردم‌ و در جهان‌ زیاده‌ است». (به تلخیص از کانون پژوهشگران فلسفه و حکمت، دکتر علی‌ اصغر حلبی)
source https://myth.tarikhema.org/article-2417/%d9%85%d9%84%d8%a7%d9%86%d8%b5%d8%b1%d8%a7%d9%84%d8%af%db%8c%d9%86-%d8%a7%d9%84%d8%a7%d8%ba-%d8%b3%d9%88%d8%a7%d8%b1-%d8%af%d8%b1-%d8%a7%d8%b5%d9%84-%d9%87%d9%85%d8%a7%d9%86-%d8%ae%d9%88%d8%a7%d8%ac
1 note · View note
darakshafatimasstuff · 3 years ago
Text
‏امام صادق (ع) کی نظر میں نو اور دس محرم کو روزہ رکھنا.
‏عبد الملک نے امام صادق (ع) سے نو اور دس محرم کو روزہ رکھنے کے بارے میں سوال کیا کہ کیا ان دو دنوں میں روزہ رکھا جا سکتا ہے؟
امام صادق (ع) نے فرمایا کہ: نو محرم کا دن وہ دن ہے کہ جب میدان کربلا میں امام حسین اور انکے اصحاب کا اہل شام نے محاصرہ کیا تھا۔‏ابن مرجانہ عبید اللہ ابن زیاد ملعون اور ابن سعد ملعون اپنے لشکر کی زیادہ تعداد دیکھ کر بہت خوش تھے اور انھوں نے اس دن امام حسین اور انکے اصحاب کو کمزور شمار کیا تھا اور اس دن انکو یقین ہو گیا تھا کہ اب کوئی بھی حسین کی مدد کرنے کے لیے نہیں آئے گا.‏پھر امام صادق نے گریہ کرتے ہوئے فرمایا کہ: میرے ماں باپ اس حسین پر قربان ہو جائیں کہ جسکو کمزور شمار کیا گیا اور وہ پردیس میں تھے!!‏یہ وہ دن ہے کہ جب امام غم و مصیبت میں مبتلا ہوئے اور زخمی حالت میں اپنے اصحاب کے درمیان زین سے زمین پر آ پڑے اور اس دن انکے اصحاب کے اجساد بھی برھنہ حالت میں انکے ارد گرد گرے ہوئے تھے، کیا اس حالت والے دن روزہ رکھا جا سکتا ہے.‏خانہ کعبہ کے خدا کی قسم بالکل نہیں رکھا جا سکتا، یہ دن روزہ رکھنے کا دن نہیں ہے، بلکہ یہ دن حزن و غم و مصیبت کا دن ہے کہ اس دن تمام اہل آسمان و زمین اور تمام مؤمنین غم و مصیبت سے دوچار ہوئے تھے۔‏روز عاشورا، ابن مرجانہ، آل زیاد اور اہل شام کے لیے خوشی و شادی کا دن ہو سکتا ہے، خداوند کا غضب و غصہ ہو ان پر اور انکی اولاد پر، عاشورا وہی دن ہے کہ جب سرزمین شام کے علاوہ تمام زمینوں نے گریہ کیا۔‏جو بھی اس دن روزہ رکھے یا اس دن کو با برکت شمار کرے تو خداوند اسکو اس حال میں آل زیاد کے ساتھ محشور کرے گا کہ انکے دل مسخ ہو چکے ہوں گے اور ان پر خداوند کا غضب و عذاب ہوا ہو گا۔‏جو بھی اس دن اپنے گھر میں خوشی کی حالت میں کوئی چیز ذخیرہ کرے تو خداوند اسکے دل کو نفاق میں مبتلا کرے گا، یہاں تک کہ وہ اسی حالت میں خدا سے ملاقات کرے گا اور برکت کو اس سے اور اسکی اولاد سے دور کر دے گا اور شیطان کو ان سب کے ساتھ شریک قرار دے دے گا۔
‏حوالہ جات:
بحار الأنوار (ط - بیروت) ج45 ص95
وسائل الشیعه (آل البیت)، شیخ حر عاملی، ج 10، ص 460.ح 13847
0 notes
ayawahikma · 2 years ago
Text
Tumblr media
يا من تستغيث بغير الله وتسأل من دون الله
وتدعو مع الله وتنسب نفسك للإسلام
عين موقفك مع هذه الآية:
﷽{أَلَيْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ ۖ } [سورة الزُمر : ۳۶]
#الشیعة
#الروافض
#الصوفية
#عاشوراء
#الشرك
#الشیعه
#آیة_و_حكمة
#آية
#حكمة
#آيات
#تدبر
#قرآن
#آيات_قرآنية
#تدبر_آية
http://instagram.com/ayawahikma
http://t.me/ayawahikma
1 note · View note
pakdinikasravi · 5 years ago
Photo
Tumblr media
کانال اصلی احمد کسروی 👇👇 t.me/pakdini کتابخانه‌ی کسروی کتابها ، مهنامه‌ها و روزنامه‌های او و یارانش https://t.me/kasravi_ahmad #کسروی #احمد_کسروی #پاکدینی #پاکدین #دین #کیش #مذهب #مذاهب #اسلام #اسلامی #شیعه #شیعی #شیعیگری #تشیع #الشیعه #سنی #علی_اللهی #گوران #باطنی #باطنیگری #باطنیه #شیخی #شیخیه #شیخیگری #بهائی #بهائیگری #بهائیت #صوفی #تصوف #صوفیه #صوفیگری #زردشت #زرتشت #زردشتیگری #زردشتیگری #مانی #مهدی #امام_زمان #مهدیگری #مهدویت #رستگاری #ورجاوندبنیاد #ورجاوند #ورجاوند_بنیاد #کمپانی_خیانت #بدخواهان #حسین_یزدانیان #تلگرام #مسیح #مسیحیت #مسیحی #مسیحیگری #یهود #جهود #جهودیگری #یهودیت #کازرون #محمد #ایران #زبانشناسی #زبان_پاک #فارسی #پارسی #مشروطه #مشروطه_خواه #مشروطه_طلب #مشروطه_خواهی #مشروطه_طلبی #مشروطه_چی #آذربایجان #آذری #تبریز #گیلان #خوزستان #رهایی #سلطنت #سلطنت_طلب #رضاشاه #محمدرضاشاه #پهلوی #ستارخان #باقرخان #بختیاری #بهبهانی #طباطبایی #آخوند_خراسانی #همبستگی #چاپاک #یحیی_ذکاء #جنبش #خیزش #سردارجنگل #شیراز #خلیج_فارس #حافظ #سعدی #مولوی #خیام #فردوسی #نظامی #افسر #نظام #ناصردیوان #ناصرلشکر #کتاب #کتابخانه #پیمان #پرچم #انکیزیسیون #باهماد #حزب #آزادگان #باهماد_آزادگان #عدلیه #اسپرانتو #خرد #عقل #ادبیات #جانوران #سیاست #مادیگری #فلسفه #روان #روح #نفس #دولت #دفاعیات #ادب #ادبی #شیخ_صفی #کتابسوزان #کتابسوزی #روزبه #الشیعه #مجله #مهنامه #ماهنامه #خدا #آفریدگار #نقد #نقاد #تحقیق #پژوهش (at Isfahan International Airport) https://www.instagram.com/p/B1T88V_HzjP/?igshid=1r4y0mmx7rr2a
0 notes
patogheketabsem · 4 years ago
Photo
Tumblr media
🌱 ‌📌#جهاد_با_نفس 👤#شیخ_حر_عاملی 👤#غلامحسین_انصاری 📚#چاپ_و_نشر_بین_الملل ‌‌ ««جهاد با نفس» در واقع ترجمه یکی از جلدهای کتاب #وسائل_الشیعه ست. ‌‌ خیلی از علمای اخلاق، مطالعه و عمل به احادیث این کتاب رو توصیه کردن؛ از جمله «آیت‌الله محمدتقی بهجت» که درباره این کتاب فرمودن: ‌‌ «هر روز سعی کنید یک حدیث از کتاب «جهادالنفس» وسائل‌الشیعه را مطالعه کرده و سعی کنید به آن عمل کنید. بعد از یک سال خواهید دید که حتماً عوض شدید، مانند دارویی که انسان مصرف و بعد از مدتی احساس بهبودی می‌کند».💙 ‌ ‌‌ عناوین این کتاب: «وجوب توکل به خدا و سپردن امور به او» «وجوب خودداری از حرام‌ها» «وجوب به انصاف رفتار کردن با مردم اگرچه به ضرر خود باشد» «تحریم بداخلاقی» و ... ‌________________________ #نفس #نفس_اماره #نفس_لوامه #نفس_انسان #وسائل_الشيعة #آیت_الله_بهجت #سلوک #پاتوق_کتاب_سمنان #پاتوق_کتاب #فروشگاه_کتاب_اشراق https://www.instagram.com/p/CNxh0r4HItV/?igshid=nvyeep7jzk2q
0 notes
kasradoc · 4 years ago
Photo
Tumblr media
‏‎. دعاى فرج (عَظُمَ الْبَلاَءُ) : دعای فرج، دعایی است که با عبارت «إلهی عَظُمَ البَلاء» آغاز می‌شود. این دعا برای اولین بار در کتاب کنوز النجاح شیخ طبرسی آمده و آثاری چون وسائل الشیعه (اثر شیخ حر عاملی) و جمال الاسبوع (اثر سید بن طاووس) نیز آن را نقل کرده‌اند. با دعای سلامتی امام زمان اشتباه نشود. گفته‌ شده دعای فرج را امام زمان به محمد بن احمد بن ابی‌لیث تعلیم داد که از ترس کشته ‌شدن به کاظمین پناهنده شده بود. او با خواندن این دعا از مرگ رهایی یافت. دعای فرج، جزو تعقیبات نماز امام زمان و جزو اعمال سرداب غیبت بیان شده است. این دعا در کتاب مفاتیح الجنان در بخش ادعیه آمده است. نزد شیعیان ایران، دعای «أللهمَّ کُن لِولیکَ الحجه بنِ الحَسن» که دعایی برای سلامتی امام زمان(ع) است نیز به دعای فرج مشهور است. متن کامل با ترجمه فارسی دعای عَظُمَ الْبَلاَءُ : اِلهى عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْ��ِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکى وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِى الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِىُّ یا عَلِىُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانى فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانى فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنى اَدْرِکْنى اَدْرِکْنى السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ دانلود نمایید: https://www.kasradoc.com/product/faraj-prayer-2/ #powerpoint #Document #Kasradoc #ppt #faraj_prayer_2 #پاورپوینت #مقاله #پروژه #دعاى_فرج #دعا #دعای_عظم_البلا_برای_حاجت #طریقه_ختم_دعای_عظم_البلا #عظم_البلا #فواید_دعای_عظم_البلا #متن_دعای_عظم_البلا #کنوز_النجاح #مفاتیح_الجنان #ارتباط_باخدا #کتاب_های_دعا #فضیلت_خواندن_عظم_البلا #فرج #دعاهای_رایج_شیعیان #دعا_های_مشهور #مستجاب #دعا_های_مشهور #متن_کامل_دعای_فرج #انواع_دعای_فرج #جایگاه_دعای_فرج #دعای_فرج_مشهور #تعقیبات_نماز‎‏ https://www.instagram.com/p/CFv2-3QD-sA/?igshid=1kurgfe3bts1o
0 notes
hamdullah727272 · 5 years ago
Photo
حدیث (1) امام على عليه السلام :
صِلَةُ الرَّحِمِ تُدِرُّ النِّعَمَ وَ تُدْفِعُ النِّقَم‏
صله رحم، نعمت‏ها را فراوان مى ‏كند و سختى ‏ها را از بين مى ‏برد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 406 ، ح 9305
حدیث (2) امام على عليه السلام :
حِراسَةُ النِّعَمِ فى صِلَةِ الرَّحِمِ؛
حفظ نعمت‏ها در صله رحم است.
عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص 234 ، ح 4484
حدیث (3) امام صادق علیه السلام :
اَلبَنونَ نَعيمٌ وَ البَناتُ حَسَناتٌ وَ اللّه‏ُ يَسألُ عَنِ النَّعيمِ، وَ يُثيبُ عَلَى الحَسَناتِ؛
پسران، نعمت ‏اند و دختران خوبى. خداوند ، از نعمت‏ها سؤال مى ‏كند و به خوبى‏ها پاداش مى‏ دهد .
كافى(ط-الاسلامیه) ج6، ص7، ح12
حدیث (4) امام حسن علیه السلام:
لَوْ أَنَّ النَّاسَ سَمِعُوا قَوْلَ اللَّهِ (عَزَّ وَ جَلَّ) وَ رَسُولِهِ، لَأَعْطَتْهُمُ السَّمَاءُ قَطْرَهَا، وَ الْأَرْضُ بَرَكَتَهَا، وَ لَمَا اخْتَلَفَ فِي هَذِهِ الْأُمَّةِ سَيْفَانِ، وَ لَأَكَلُوهَا خَضْرَاءَ خَضِرَةً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ
اگر مردم سخن خدا و پيامبرش را مى ‏شنيدند، آسمان بارانش را و زمين بركتش را به آنان مى ‏بخشيد و هرگز در اين امّت، اختلاف و زد و خورد پيش نمى‏ آمد و همه از نعمت سر سبز دنيا تا روز قيامت، برخوردار مى‏ شدند.
امالى (طوسى) ص566، ح1174
حدیث (5) امام صادق علیه السلام :
إِنَّ اللَّهَ (تَعَالَى) يُحِبُّ الْجَمَالَ وَ التَّجْمِيلَ، وَ يَكْرَهُ الْبُؤْسَ وَ التَّبَاؤُسَ، فَإِنَّ اللَّهَ (عَزَّ وَ جَلَّ) إِذَا أَنْعَمَ عَلَى عَبْدٍ نِعْمَةً أَحَبَّ أَنْ يَرَى عَلَيْهِ أَثَرَهَا.قِيلَ: وَ كَيْفَ ذَل��كَ قَالَ: يُنَظِّفُ ثَوْبَهُ، وَ يُطَيِّبُ رِيحَهُ، وَ يُجَصِّصُ دَارَهُ، وَ يَكْنُسُ أَفْنِيَتَهُ، حَتَّى إِنَّ السِّرَاجَ قَبْلَ مَغِيبِ الشَّمْسِ يَنْفِي الْفَقْرَ، وَ يَزِيدُ فِي الرِّزْق‏
امام صادق علیه السلام : خداوند زيبايى و خودآرايى را دوست دارد و از فقر و تظاهر به فقر بيزار است. هرگاه خداوند به بنده ‏اى نعمتى بدهد، دوست دارد اثر آن را در او ببيند. عرض شد: چگونه؟ فرمودند: لباس تميز بپوشد، خود را خوشبو كند، خانه ‏اش را گچكارى كند، جلوى در حياط خود را جارو كند، حتى روشن كردن چراغ قبل از غروب خورشيد فقر را مى‏ برد و روزى را زياد مى ‏كند.
امالى (طوسى) ص 275 ، ح 526 - وسایل الشیعه ج 5 ، ص 7 ، ح 5746 {شبیه این حدیث در ارشاد القلوب(دیلمی) ج 1 ، ص 195 }
حدیث (6) امام صادق علیه السلام :
أَبْصَرَ رَسُولُ اللَّهِ ص رَجُلًا شَعِثاً شَعْرُ رَأْسِهِ وَ سِخَةً ثِيَابُهُ سَيِّئَةً حَالُهُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مِنَ الدِّينِ الْمُتْعَةُ وَ إِظْهَارُ النِّعْمَةِ.
پيامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم مردى را ديدند كه موهاى ژوليده و جامه ‏اى چركين و سر و وضع نامرتّبى داشت، فرمودند: بهره بردن از نعمت‏هاى خدا و آشكار ساختن نعمت جزء دين است.
كافى(الاسلامیه) ج 6، ص 439، ح5
حدیث (7) امام صادق علیه السلام :
الذُّنُوبُ الَّتِي تُغَيِّرُ النِّعَمَ الْبَغْيُ وَ الذُّنُوبُ الَّتِي تُورِثُ النَّدَمَ الْقَتْلُ وَ الَّتِي تُنْزِلُ النِّقَمَ الظُّلْمُ وَ الَّتِي تَهْتِكُ السُّتُورَ شُرْبُ الْخَمْرِ وَ الَّتِي تَحْبِسُ الرِّزْقَ الزِّنَا وَ الَّتِي تُعَجِّلُ الْفَنَاءَ قَطِيعَةُ الرَّحِمِ وَ الَّتِي تَرُدُّ الدُّعَاءَ وَ تُظْلِمُ الْهَوَاءَ عُقُوقُ الْوَالِدَيْنِ.
گناهی كه نعمت‏ها را تغيير مى‏ دهد، تجاوز به حقوق ديگران است. گناهى كه پشيمانى مى ‏آورد، قتل است. گناهى كه گرفتارى ايجاد مى‏ كند، ظلم است. گناهى كه آبرو مى ‏بَرد، شرابخوارى است. گناهى كه جلوى روزى را مى ‏گيرد، زناست. گناهى كه مرگ را شتاب مى ‏بخشد، قطع رابطه با خويشان است. گناهى كه مانع استجابت دعا مى ‏شود و زندگى را تيره و تار مى ‏كند، نافرمانى از پدر مادر است.
علل الشرايع ج 2، ص 584 {شبیه این حدیث در کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 448 ، ح 27 }
حدیث (8) امام على عليه السلام :
اَلصِّحَّةُ اَفضَلُ النِّعَمِ؛
سلامتى بهترين نعمت است.
عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص 23 ، ح 177
حدیث (9) قال الحسين عليه السلام :
شُكرُكَ لِنِعمَةٍ سالِفَةٍ يَقتَضى نِعمَةً آنِفَةً؛
شكر تو بر نعمت گذشته، زمينه ساز نعمت آينده است.
نزهة الناظر و تنبیه الخاطر ص 80 ، ح 2
حدیث (10) قال الجواد عليه السلام :
نِعْمَةٌ لَا تُشْكَرُ كَسَيِّئَةٍ لَا تُغْفَرُ.
نعمتى كه سپاسگزارى نشود مانند گناهى است كه آمرزيده نشود.
نزهة الناظر و تنبیه الخاطر ص 137 ، ح 18
حدیث (11) امام على علیه السلام :
ما خَيْرٌ بِخَيْرٍ بَعْدَهُ النّارُ و ما شَرٌّ بِشَرٍّ بَعْدَهُ الجَنَّةُ وَ كُلُّ نَعيمٍ دونَ الْجَنَّةِ فَهُوَ مَحْقورٌ وَ كُلُّ بَلا ءٍ دونَ النّارِ عافيَةٌ؛
خيرى كه به دنبال آن آتش باشد، خير نيست و شرى كه به دنبال آن بهشت باشد، شر نيست. هر نعمتى جز بهشت ناچيز است و هر بلايى جز آتش، سلامتى.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 544 ، حكمت 387
حدیث (12) پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله :
إنَّ اللّه‏َ يُحِبُّ أن يَرى أثَرَ نِعمَتِهِ على عَبدِهِ؛
خداوند دوست دارد كه اثر نعمت خود را در بنده ‏اش ببيند.
مرآة العقول ج 10 ، ص 200 - بحارالانوار(ط-بیروت) ج 70 ، ص 207
حدیث (13) امام صادق علیه السلام :
ما اَنْعَمَ اللّه‏ُ عَلى عَبْدٍ مِنْ نِعْمَةٍ فَعَرَفَها بِقَلْبِهِ وَ حَمِدَ اللّه‏َ ظاهِرا بِلِسانِهِ فَتَمَّ كَلامُهُ حَتّى يُؤْمَرَ لَهُ بِالْمَزيدِ؛
چون خداوند به بنده‏اى نعمت بدهد و او آن را قلبا قدر بشناسد و به زبان سپاس بگويد، هنوز سخنش به پايان نرسيده، فرمان افزايش نعمت براى وى صادر مى‏شود.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 95 ، ح 9 - مرآة العقول ج 8 ، ص 153 ، ح 9
Tumblr media
“من يُهمل النعم, يُجازى بفقدها.”
He who neglects the blessings, shall be rewarded for his loss.
2K notes · View notes
sunj-ir · 4 years ago
Text
ترتیل جزء ۱۷ قرآن کریم+صوت و متن فرهنگی
ترتیل جزء ۱۷ قرآن کریم+صوت و متن فرهنگی خبرگزاری فارس- گروه قرآن و فعالیت‌های دینی: امام صادق (ع) می‌فرمایند: «من افطر یوما من شهر رمضان خرج روح الایمان منه» هرکس یک روز ماه رمضان را (بدون عذر) بخورد، روح ایمان از او جدا می‌شود. (وسائل الشیعه، ج ۷ ص ۱۸۱، ح ۴ و ۵) در … source https://sunj.ir/89943/culture-and-art-news/%d8%aa%d8%b1%d8%aa%db%8c%d9%84-%d8%ac%d8%b2%d8%a1-%db%b1%db%b7-%d9%82%d8%b1%d8%a2%d9%86-%da%a9%d8%b1%db%8c%d9%85%d8%b5%d9%88%d8%aa-%d9%88-%d9%85%d8%aa%d9%86-%d9%81%d8%b1%d9%87%d9%86%da%af%db%8c/
0 notes
hamdullah727272 · 5 years ago
Text
حدیث (1) امام باقر عليه ‏السلام :
اَللّهُمَّ ارزُقنى وَلَدا وَاجعَلهُ تَقيّا زَكيّا لَيسَ فى خَلقِهِ زيادَةٌ و َلا نُقصانٌ و َاجعَل عاقِبَتَهُ إلى خَيرٍ؛
خداوندا به من فرزندى عطا كن و او را پرهيزگار و پاك قرار ده كه در آفرينشش كم و زيادى نباشد و سرانجامش را نيكو گردان.
وسایل الشیعه ج20 ، ص117 - تهذيب الاحكام (تحقیق خرسان)ج7، ص411، ج1641
حدیث (2) رسول اكرم صلى ‏الله ‏عليه ‏و ‏آله :
مَنْ قَبَّلَ وَلَدَهُ كَتَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ حَسَنَةً وَ مَنْ فَرَّحَهُ فَرَّحَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ مَنْ عَلَّمَهُ الْقُرْآنَ دُعِيَ بِالْأَبَوَيْنِ فَيُكْسَيَانِ حُلَّتَيْنِ يُضِي‏ءُ مِنْ نُورِهِمَا وُجُوهُ أَهْلِ الْجَنَّةِ.
��ر كس فرزندش را ببوسد ، خداوند عزّوجلّ براى او ثواب مى‏ نويسد و هر كسى كه او را شاد كند ، خداوند روز قيامت او را شاد خواهد كرد و هر كس قرآن به او بياموزد ، پدر و مادرش دعوت مى‏ شوند و دو لباس بر آنان پوشيده مى‏ شود كه از نور آنها ، چهره‏ هاى بهشتيان نورانى مى ‏گردد .
كافى(ط-الاسلامیه) ج6، ص49، ح1
حدیث (3) امام صادق عليه ‏السلام :
اَلبَناتُ حَسَناتٌ و َالبَنُونَ نِعَمٌ فَالحَسَناتُ تُثابُ عَلَيهِنَّ و َالنِّعمَةُ تُسأَلُ عَنها؛
دختران خوبى‏ ها و پسران نعمت‏ اند، به خوبى‏ ها ثواب مى‏ دهند و از نعمت‏ها سئوال مى‏ شود.
تحف العقول ص‏382
حدیث (4) امام موسی کاظم علیه السلام :
كانَ النَّبىُّ صلى ‏الله‏ عليه ‏و ‏آله إذا أَصبَحَ مَسَحَ عَلى رُؤُوسِ وُلدِهِ و َوُلدِ وُلدِهِ؛
پيامبر صلى ‏الله ‏عليه ‏و ‏آله هر روز صبح بر سر فرزندان و نوادگانشان دست (نوازش) مى‏ كشيدند.
عدةالداعى و نجاح الساعی ص‏89 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج101، ص99، ح75
حدیث (5) رسول اكرم صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏ آله :
إنَّ الوَلَدَ الصّالِحَ رَيحانَةٌ مِن رَياحينِ الجَنَّةِ؛
فرزند شايسته و خوب گلى از گل‏هاى بهشت است.
كافى(ط-الاسلامیه) ج6، ص3، ح10
حدیث (6) امام موسی کاظم سلام الله علیه :
قالَ بَعضُهُم : شَكوَتُ اِلى ابِى الحَسَنِ موسى عليه ‏السلام ابنا لى ، فَقالَ : لا تَضرِبهُ، و َاهجُرهُ وَ لا تُطِل؛
كسى گفت : از فرزندم به امام كاظم عليه ‏السلام شكايت كردم . ايشان فرمودند : «او را نزن بلكه با او قهر كن ولى نه به مدّت طولانى.
عدةالداعى و نجاح الساعی ص‏89
حدیث (7) رسول اكرم صلى‏ الله ‏عليه ‏و ‏آله :
حَقُّ الوَلَدِ عَلى والِدِهِ... أن يَستَفرِهَ اُمَّهُ؛
حق فرزند بر پدر اين است كه مادر او را گرامى بدارد.
كافى(ط-الاسلامیه) ج6، ص49، ح6
حدیث (8) رسول اكرم صلى‏ الله ‏عليه ‏و ‏آله :
أَحِبُّوا الصِّبيانَ وَ ارحَمُوهُم و َإذا وَعَدتُمُوهُم شَيئا فَفُوا لَهُم فَإنَّهُم لا يَدرُونَ إِلاّ أَنَّكُم تَرزُقُونَهُم؛
كودكان را دوست بداريد و به آنان مهربانى كنيد و هرگاه به آنها وعده داديد وفا كنيد زيرا آنها شما را روزى دهنده خود مى‏ دانند.
كافى(ط-الاسلامیه) ج6، ص49، ح3
حدیث (9) رسول اكرم صلى ‏الله ‏عليه ‏و ‏آله :
مِن سَعادَةِ المَرءِ المُسلِمِ الزَّوجَةُ الصّالِحَةُ و َالمَسكَنُ الواسِعُ و َالمَركَبُ البَهىُّ و َالوَلَدُ الصّالِحُ؛
از خوشبختى مرد مسلمان، داشتن همسرى شايسته، خانه‏اى بزرگ، وسيله‏اى راحت براى سوارى و فرزندى خوب است.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج73، ص155، ح35
حدیث (10) امام باقر عليه ‏السلام :
اِذا اَرَدتَ الوَلَدَ فَقُل عِندَ الجِماعِ : اَللّهُمَّ ارزُقنى وَلَدا وَ اجعَلَهُ تَقيّا لَيسَ فى خَلقِهِ زِيادَةٌ وَ لا نُقصانٌ وَ اجعَل عاقِبَتَهُ اِلى خَيرٍ؛
هرگاه فرزند خواستى ، هنگام آميزش بگو : بار الها! به من فرزندى عطا كن و او را با تقوا قرار ده و در آفرينش او�� كم و زيادى نباشد و او را عاقبت به خير گردان .
كافى(ط-الاسلامیه) ج 6، ص 10، ح 12
حدیث (11) امام صادق عليه ‏السلام :
مَن اَكَلَ سَفَرجَلَةً عَلَى الرِّيقِ طابَ ماؤُهُ وَ حَسُنَ وَلَدُهُ ؛
هر كس ناشتا يك بِه بخورد ، نطفه ‏اش پاكيزه مى‏ شود و فرزندش نيكو مى‏ گردد.
كافى(ط-الاسلامیه) ج 6، ص357، ح 3
حدیث (12) پيامبر صلى ‏الله‏ عليه ‏و ‏آله :
ما مِن اِمرَاَةٍ حامِلَةٍ اَكَلَتِ البِطِّيخَ اِلاّ يَكونُ مَولودُها حَسَنَ الوَجهِ وَ الخُلُقِ ؛
هيچ زن باردارى نيست كه خربزه بخورد ، مگر اين كه فرزندش زيبا و خوش اخلاق مى‏ گردد .
طب النبي صلى‏ الله‏ عليه ‏و ‏آله، ص 29
حدیث (13) پيامبر صلى ‏الله‏ عليه ‏و‏ آله :
اَطعِمُوا المَرأَةَ فى شَهرِها الَّذى تَلِدُ فيهِ التَّمرَ فَاِنَّ وَلَدَها يَكونُ حَليما نَقيّا ؛
به زن، در ماهى كه زايمان كرده ، خرما بدهيد ، چرا كه فرزند او بردبار و پاك مى ‏شود.
مكارم الأخلاق ص 169
حدیث (14) پيامبر صلى‏ الله ‏عليه ‏و‏ آله :
مَن وُلِدَ لَهُ مَولودٌ فَليُؤَذِّن فى اُذُنِهِ اليُمنى بِاَذانِ الصَّلاةِ و َليُقِم فِى اليُسرى فَاِنَّها عِصمَةٌ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ ؛
به هر كس فرزندى داده شود ، بايد در گوش راست او اذان نماز و در گوش چپ او اقامه بگويد ؛ چرا كه مايه ايمنى از شيطانِ رانده شده است .
كافى(ط-الاسلامیه) ج 6، ص 24، ح 6
حدیث (15) پيامبر صلى‏ الله‏ عليه ‏و‏ آله :
طَهِّروا اَولادَكُم يَومَ السّابِـعِ فَاِنَّهُ اَطيَبُ وَ اَطهَرُ و اَسرَعُ لِنَباتِ اللَّحمِ، وَ اِنَّ الارضَ تَنجُسُ مِن بَولِ الغلَفِ اَربَعينَ صَباحا؛
روز هفتم [تولّد] ، فرزندتان را [با ختنه] پاك كنيد ، چرا كه مايه تميزى و پاكيزگى بيشتر و رويِش شتابنده ‏ترِ گوشت است و زمين ، چهل روز از بول شخص ختنه نشده ، آلوده مى‏ ماند.
كافى(ط-الاسلامیه) ج6، ص35، ح2
حدیث (16) امام على عليه ‏السلام :
وَ حَقُّ الوَلَدِ عَلَى الوالِدِ أن يُحَسِّنَ اِسمَهُ وَ يُحَسِّنَ اَدَبَهُ، و يُعَلِّمَهُ القُرآنَ؛
حقّ فرزند بر پدر ، آن است كه نام خوب بر او بگذارد و او را خوب تربيت كند و قرآن به او بياموزد .
نهج البلاغة(صبحی صالح) ص546 ، ح 399
حدیث (17) امام صادق عليه ‏السلام :
اِنَّ اللّه‏َ لَيَرحَمُ العَبدَ لِشِدَّةِ حُبِّهِ لِوَلَدِهِ ؛
بدون ترديد ، خداوند بر بنده خود به خاطر شدّت محبّت به فرزندش ، رحم مى ‏كند.
كافى(ط-الاسلامیه) ج 6، ص50، ح 5
حدیث (18) پيامبر صلى ‏الله ‏عليه ‏و ‏آله :
اَلوَلَدُ سَيِّدٌ سَبعَ سِنينَ، وَ عَبدٌ سَبعَ سِنينَ، وَ وَزيرٌ سَبعَ سِنينَ؛
فرزند هفت سال سروَر، هفت سال فرمانبردار، و هفت سال وزير است .
مكارم الاخلاق ص 222
حدیث (19) امام على عليه ‏السلام :
اِنَّ النَّبىَّ صلى ‏الله ‏عليه ‏و ‏آله اَبصَرَ رَجُلاً لَهُ وَلَدانِ فَقَـبَّلَ اَحَدَهُما وَتَرَكَ الخَرَ . فَقالَ رَسولُ اللّه‏ِ صلى ‏الله ‏عليه ‏و ‏آله : فَهَلاّ واسَيتَ بَينَهُما؛
أَ
پيامبر صلى‏ الله ‏عليه ‏و ‏آله كسى را ديدند كه دو فرزند داشت . يكى را بوسيد و ديگرى را رها كرد . پيامبر خدا به او فرمودند : چرا ميان آنان يكسان عمل نكردى؟
جعفريّات ص 55
حدیث (20) امام على عليه‏ السلام :
لا تَقسِروا اَولادَكُم عَلى آدابِكُم ، فَاِنَّهُم مَخلوقونَ لِزَمانٍ غَيرِ زَمانِكُم؛
آداب و رسوم خود را به فرزندانتان تحميل نكنيد، زيرا آنان براى زمانى غير از زمان شما آفريده شده ‏اند .
شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج20، ص267، ح102
حدیث (21) پيامبر صلى‏ الله‏ عليه ‏و‏ آله :
قالَ رَجُلٌ: يا رَسولَ اللّه‏ِ! ما حَقُّ ابنى هذا؟ قالَ: تُحسِنُ اسمَهُ وَ اَدَبَهُ وَ تَضَعُهُ مَوضِعا حَسَنا؛
مردى به رسول خدا صلى‏ الله ‏عليه ‏و ‏آله عرض كرد: حق اين فرزند بر من چيست؟ پيامبر فرمودند: اسم خوب برايش انتخاب كنى، به خوبى او را تربيت نمايى و به كارى مناسب و پسنديده بگمارى.
وسایل الشیعه ج21 ، ص390 ، ح27380
حدیث (22) امام صادق عليه‏ السلام :
اَلحِنّاءُ يَذهَبُ بالسَّهَكِ وَ يَزيدُ فى ماءِ الوَجهِ وَ يُطَيِّبُ النَّكهَةَ وَ يُحَسِّنُ الوَلَدَ؛
حنا، بوى بد عرق را از بين مى ‏برد، چهره را شاداب، دهان را خوشبو و فرزند را زيبا مى‏ كند.
من لایحضر الفقیه ج1 ، ص121 ، ح273 - كافى(ط-الاسلامیه) ج 6، ص 484، ح 5
حدیث (23) رسول اكرم صلى‏ الله ‏عليه ‏و ‏آله :
حقّ الولد على الوالد أن يعلّمه الكتابة و السّباحة و الرّماية و أن لا يرزقه إلّا طيّبا و أن يزوّجه إذا بلغ.
حق پسر بر پدر آنست كه نوشتن و شنا كردن و تير انداختن به او بياموزد و جز روزی پاکیزه (حلال) برای ش مهیا نکند و همين كه بالغ شد به او زن بدهد.
نهج الفصاحه ص447 ، ح1394
حدیث (24) امام صادق عليه السلام :
اَلغُلامُ... يَتَعَلَّمُ الحَلالَ وَ الحَرامَ سَبعَ سِنينَ؛
فرزند... را در هفت سال سوم (از چهارده سالگى به بعد) حلال و حرام ياد دهيد.
كافى(ط-الاسلامیه) ج6، ص47، ح3
حدیث (25) رسول اكرم صلى‏ الله ‏عليه ‏و‏ آله :
أكرِموا أولادَكُم و َأَحسِنوا آدابَهُم يُغفَرلَكُم؛
فرزندان خود را گرامى بداريد و خوب تربيتشان كنيد تا گناهان شما آمرزيده شود.
مكارم الأخلاق ص 222
حدیث (26) رسول اكرم صلى‏ الله‏ عليه ‏و ‏آله :
ادّبوا اولادكم على ثلث خصال حبّ نبيّكم و حبّ اهل بيته و تلاوة القرآن‏
فرزندان خود را به كسب سه خصلت تربيت كنيد: دوستى پيامبرتان و دوستى خاندانش و تلاوت قرآن.
مقدمه قاموس قرآن ص2
حدیث (27) رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم :
يا عَلىُّ: رَحِمَ اللّه والِدَينَ حَمَلا وَلَدَهُما عَلى بِرِّهِما؛
اى على: خداوند رحمت كند پدر و مادرى را كه فرزند خويش را بر نيكى كردن به خودشان يارى كنند.
من لا یحضر الفقیه ج4 ، ص372
حدیث (28) امام صادق عليه‏ السلام :
خَمْسُ خِصالٍ مَنْ فَـقَـدَ واحِدَةً مِنْهُنَّ لَمْ يَزَلْ ناقِصَ العَيْشِ زائِلَ الْعَقْلِ مَشْغولَ الْقَلْبِ، فَاَوَّلُّها: صِحَّةُ البَدَنِ وَ الثّانيَةُ: اَلاْمْنُ وَ الثّالِثَةُ: اَلسَّعَةُ فِى الرِّزْقِ، وَ الرّابِعَةُ: اَلاَنيسُ الْم��وافِقُ (قال الراوى:) قُلْتُ: و مَا الاْنيسُ الْمُوافِقُ؟ قال: اَلزَّوجَةُ الصّالِحَةُ، وَ الوَلَدُ الصّالِحُ، وَ الْخَليطُ الصّالِحُ وَ الخامِسَةُ: وَ هِىَ تَجْمَعُ هذِه الْخِصالَ: الدَّعَةُ؛
پنج چيز است كه هر كس يكى از آنها را نداشته باشد، همواره در زندگى ‏اش كمبود دارد و كم خرد و دل نگران است: اول، تندرستى، دوم امنيت، سوم روزى فراوان، چهارم همراهِ همرأى. راوى پرسيد: همراهِ همرأى كيست؟ امام فرمودند: همسر و فرزند و همنشين خوب و پنجم كه در برگيرنده همه اينهاست، رفاه و آسايش است.
خصال ج1 ، ص 284
حدیث (29) امام على عليه ‏السلام :
أَكلُ السَّفَر جَلِ قُوَّةٌ لِلقَلبِ الضَّعيفِ و َهُوَ يُطَيِّبُ المِعدَةَ و َيُذَكِّى الفُؤادَ وَ يُشَجَّعُ الجَبانَ و َيُحَسِّنُ الوَلَدَ؛
خوردن به، قلب ضعيف را قوى، معده را پاك، ترسو را شجاع و فرزند را زيبا مى‏ كند.
تحف العقول ص‏101
“ولا يزال الولد الصالح يستغفر لأبيه حتى يُغفر له ثم ترفع درجته في الجنة.”
— ابن تيمية
1K notes · View notes
farsiislam · 5 years ago
Text
Tumblr media
امام علی (ع)
اَدِّبِ اليَتيمَ مِمّا تُؤَدِّبُ بِهِ وَلَدكَ.
طفل يتيم را مانند فرزند خودت به طور يکسان تربيت و ادب کن.
وسائل، ج ۱۵، ص ۱۹۷
قال رسول الله (ص)
خَيرُ بَيتٍ فِى المُسلِمينَ بَيتٌ فيهِ يَتيمٌ يُحسَنُ إِلَيهِ وَشَرُّ بَيتٍ فِى المُسلِمينَ بَيتٌ فيهِ يَتيمٌ يُساءُ إِلَيهِ أَنَا وَكافِلُ اليَتيمِ فِى الجَنَّةِ هكَذا؛
بهترين خانه هاى مسلمانان خانه اى است كه در آن يتيمى باشد و به او نيكى كنند و بدترين خانه هاى مسلمانان خانه اى است كه در آن يتيمى باشد و با او بدى كنند، من و سرپرست يتيم در بهشت مانند دو انگشت همراهيم.
نهج الفصاحه ص۴۷۰ ، ح ۱۵۱۰
امام علی (ع)
ما مِن مُؤمِنٍ و َلا مُؤمِنَةٍ يَضَعُ يَدَهُ عَلى رَاسِ يَتيمٍ تَرَحُّما لَهُ إِلاّ كَتَبَ اللّه لَهُ بِكُلِّ شَعرَةٍ مَرَّت يَدُهُ عَلَيها حَسَنَةً؛
هيچ مرد و زن مؤمنى نيست كه دست محبت بر سر يتيمى بگذارد، مگر اين كه خداوند به اندازه هر تار مويى كه بر آن دست كشيده است ثوابى برايش بنويسد.
وسایل الشیعه ج۲۱ ، ص۳۷۵ – بحارالأنوار(ط-بیروت)ج۷۲، ص۴، ح۹
امام صادق (ع)
مَن حَفِظَ يتيماً حَفِظَهُ الله.
هر کس از يتيمي حفاظت و نگهداري کند خداوند حافظ و نگهبان او خواهد بود.
(لئالي‌الاخبار، ج ۳، ص ۱۸۱)
قال رسول الله (ص)
كُنْ لِلْيَتِيمِ كَالْأَبِ الرَّحِيمِ وَ اعْلَمْ أَنَّكَ تَزْرَعُ كَذَلِكَ تَحْصُد
براى يتيم چون پدر مهربان باش، و بدان كه هر چه كِشت كنى همان مى دروى.
بحارالأنوار(ط-بیروت)ج۷۴، ص۱۷۱
قال رسول الله (ص)
مَنْ عَالَ يَتِيماً حَتَ��ى يَسْتَغْنِيَ عَنْهُ أَوْجَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ بِذَلِكَ الْجَنَّةَ كَمَا أَوْجَبَ لِأَكْلِ مَالِ الْيَتِيمِ النَّارَ.
هر كس يتيمى را سرپرستى كند تا آن كه بى نياز گردد، خداوند به سبب اين كار بهشت را بر او واجب سازد، همچنان كه آتش دوزخ را بر خورنده مال يتيم واجب ساخته است.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج۷۲، ص۴، ح۸
قال رسول الله (ص)
أَ تُحِبُّ أَن يَلينَ قَلبُكَ وَتُدرِكَ حاجَتَكَ؟ اِرحَمِ اليَتيمَ و َامسَح رَاسَهُ وَ أَطعِمهُ مِن طَعامِكَ يَلِن قَلبُكَ و َتُدرِك حاجَتَكَ؛
آيا دوست دارى نرمدل شوى و به خواسته ات برسى؟ به يتيم مهربانى كن و دست محبت بر سر او بكش و از غذايت به او بخوران، تا دلت نرم شود و به خواسته ات برسى.
نهج الفصاحه ص۱۶۰ ، ح ۲۷
قال رسول الله (ص)
كُنْ لِلْيَتِيمِ كَالْأَبِ الرَّحِيمِ وَ اعْلَمْ أَنَّكَ تَزْرَعُ كَذَلِكَ تَحْصُد
براى يتيم چون پدر مهربان باش، و بدان كه هر چه كِشت كنى همان مى دروى.
بحارالأنوار(ط-بیروت)ج۷۴، ص۱۷۱
قال رسول الله (ص)
مَنْ عَالَ يَتِيماً حَتَّى يَسْتَغْنِيَ عَنْهُ أَوْجَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ بِذَلِكَ الْجَنَّةَ كَمَا أَوْجَبَ لِأَكْلِ مَالِ الْيَتِيمِ النَّارَ.
هر كس يتيمى را سرپرستى كند تا آن كه بى نياز گردد، خداوند به سبب اين كار بهشت را بر او واجب سازد، همچنان كه آتش دوزخ را بر خورنده مال يتيم واجب ساخته است.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج۷۲، ص۴، ح۸
قال رسول الله (ص)
أَ تُحِبُّ أَن يَلينَ قَلبُكَ وَتُدرِكَ حاجَتَكَ؟ اِرحَمِ اليَتيمَ و َامسَح رَاسَهُ وَ أَطعِمهُ مِن طَعامِكَ يَلِن قَلبُكَ و َتُدرِك حاجَتَكَ؛
آيا دوست دارى نرمدل شوى و به خواسته ات برسى؟ به يتيم مهربانى كن و دست محبت بر سر او بكش و از غذايت به او بخوران، تا دلت نرم شود و به خواسته ات برسى.
نهج الفصاحه ص۱۶۰ ، ح ۲۷
یتیم
ادامه پیامک حدیث در رابطه با یتیم
قال رسول الله (ص)
مَنْ كَفَلَ يَتِيماً وَ كَفَلَ نَفَقَتَهُ، كُنْتُ أَنَا وَ هُوَ فِي الْجَنَّةِ كَهَاتَيْن‏
کسی که یتیمی را کفالت کند و نفقه‌اش را کفالت کند، من و او در بهشت مانند اين دو انگشت همسايه يكديگريم.
قرب الاسناد(ط-الحدیثه) ص۹۴
امام باقر (ع)
أَربَعٌ مَن كُنَّ فيهِ بَنَى اللّه لَهُ بَيتا فِى الجَنَّةِ: مَن آوَى اليَتيمَ وَ رَحِمَ الضَّعيفَ و َأَشفَقَ عَلى والِدَيهِ وَ أَنفَقَ عَلَيهِما و َرَفِقَ بِمَملوكِهِ؛
چهار چيز است كه اگر در كسى باشد خداوند خانه اى در بهشت براى او بنا مى كند: كسى كه يتيمى را پناه بدهد، به ناتوان رحم كند، نسبت به پدر و مادرش دلسوز و مهربان باشد، براى آنها خرج كند و با مملوك خود مدارا نمايد.
محاسن ج۱، ص۸، ح۲۳
قال رسول الله (ص)
لَمَّا أُسْرِيَ بِي إِلَى السَّمَاءِ رَأَيْتُ قَوْماً تُقْذَفُ فِي أَجْوَافِهِمُ النَّارُ- وَ تَخْرُجُ مِنْ أَدْبَارِهِمْ فَقُلْتُ مَنْ هَؤُلَاءِ يَا جَبْرَئِيلُ فَقَالَ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَى ظُلْما
شبى كه به آسمان برده شدم گروهى را ديدم كه در شكم هاى آنان آتش افكنده مى شود و از مخرجشان خارج مى گردد. گفتم: اى جبرئيل، اينها كيستند؟ گفت: اينها كسانى هستند كه اموال يتيمان را به ناحق مى خورند.
وسایل الشیعه ج۱۷ ، ص۲۴۸ -بحارالأنوار(ط-بیروت) ج۷۶، ص۲۶۷، ح۲
امام رضا (ع)
إنْ كانَ المُعَزيّ يتيماً فَامسَحْ يَدَيْكَ عَلي رَأسِه.
اگر صاحب عزا شخص يتيم داغديده باشد تو با دو دست عطوفت و نوازشگر خود بر سر او بِکِش.
کتاب‌الحديث، ج ۳، ص ۳��۹
قال رسول الله (ص)
اِتّقوا الله في‌الضَّعيفين النساءُ و اليتيم.
دربارة اين دو ضعيفُ البُنْيه خدا را شاهد و ناظر بدانيد: يک�� زنان و ديگر يتيمان.
خصال، ج ۱، ص ۱۰
حضرت فاطمه زهرا (س)
فَرَض اللهُ مُجانَبَةَ أَكِل اَموالِ اليَتامي اجارةً مِنَ الظُّلم.
خداوند خوردن مال يتيمان را حرام فرمود تا حقوق آنان از ظلم و تعدّي محفوظ بماند.
بحار، ج ۷۹، ص ۲۶۸
حدیث در رابطه با یتیم
قال رسول الله (ص)
اِنّ اليَتيمَ اِذا بَكي اِهتَزَّ لِبُكائِهِ عَرشُ الرَّحمنِ!
وقتي يتيم گريه مي‌كند عرش خداي رحمن به لرزه درمي‌آيد!
لئالي الأخبار، ج ۳، ص ۱۸۱
امام علی (ع)
اِرحَموا الأرْمَلَةَ وَ اليَتيمَ.
نسبت به بيوه‌زنان و يتيمان دلرحم و مهربان باشيد.
تحف‌العقول، ص ۱۴۷
قال رسول الله (ص)
اِنَّ فِى الجَنَّةِ دارا يُقالُ لَها دارُ الفَرَحِ لايَدخُلُها اِلاّ مَن فَرَّحَ يَتامَى المُؤمِنينَ؛
در بهشت خانه اى هست كه آن را شادى سرا گويند و جز آنان كه يتيمان مؤمنان را شاد كرده اند وارد آن نمى شوند.
نهج الفصاحه ص ۳۲۹ ، ح ۸۶۴
امام علی (ع)
اَلله اَلله في الأَيتامِ! فلا تَغُبّوا اَفواهَهُم و لايَضيعُوا بِحضَرِتَكُم.
از خدا بترسيد و دربارة ايتام، خدا را شاهد و ناظر بگيريد! مبادا آن‌ها گاهي سير و گاهي گرسنه بمانند و در جمع شما حقّشان ضايع و پايمال گردد.
نهج‌البلاغه، (وصيت)نامه ص ۴۷
امام علی (ع)
مِنْ أفضَلِ البِرِّبِرُّ الأَيتامِ.
يكي از والاترين مراتب نيكوكاري لطف و اِحسان نسبت به يتيمان است.
فهرست غرر، ص ۴۳۱
0 notes
siresalehan-blog · 6 years ago
Photo
Tumblr media
‏‎⛔️ #نوروز_عید_یا_بدعت . 📌 بررسی روایات منسوب به اهل بیت پیرامون نوروز | قسمت ۱۳ . 🔵 موضوع: روایت امام صادق معروف به روایت معلی بن خنیس . 🔹متن: ...و الثالث:اُردی‌بهشت روزُ، ولاتدخلوا فیه علی السلطان، ولاتبیعوا و لاتشتُروا و لاتَزَوَّجُوا... السّادس عشر: "مِهرَروزُ" ولا تُسافِروا فِیهِ فإنَّهُ من سافَرَ فیه هلَک... و الثالث و العشرون: "دَیبِدِین روزُ، و الدُّخول علَی السُّلطانِ و التماسِ الحوائج... 🔸ترجمه:...و روز سوم ماه "اردیبهشت روز" است. در این روز به ملاقات سلطان نروید وبه خرید و فروش نپردازید و اقدام به ازدواج نکنید... روز شانزدهم ماه :مهرروز است دراین روز اقدام به مسافرت نکنید که هرکس در این روز مسافرت کند قطعا هلاک خواهد شد... روز بیستم ماه:دی بدین روز است.این روز برای ملاقات با سلطان و طلب حوائج از او مناسب است... |بحارالانوار،ج۵۶،ص ۹۱| . _______ . 📚 |بررسی مفهوم و دلالت| خرافات و اباطیل| . ❖ واقعا انسان نمیداند در قبال این اراجیف و خزعبلات چه کند و چه بگوید؟ آخر این چه حرفی است که هرکس در این روز به مسافرت برود دیگر بر نخواهد گشت؟ امروزه در همین روز که بیم از مسافرت در آن داده شده است، ملیون ها نفر به سیر و سفر می پردازند و هیچ مسئله و خطری متوجه آنان نیست و برعکس افرادی در روز های سعه و خیر به مسافرت می روند و چه بسا با خطر و صدماتی مواجه میشوند . ❖ از اینها گذشته، چگونه امام ملاقات با سلطان را در روزهای خاص به اصحابش توصیه مینماید، در حالی که این همه حدیث و خبر در مذمت ارتباط با آنان و رفت و آمد با آنها در دست میباشد؟ تاجایی که ترافع نزد حاکم را حرام و منافعی را که از این طریق به دست می آورد سُحت و باطل میشمرد (رجوع شود: به کافی،ج۷،ص۴۱۲ /وسائل الشیعه،ج۲۷،ص۱۳۶) . ❖ و مضحک تر از اینها اینکه خرید و فروش را در این روز ها توصیه نمیکند که موجب تباهی مال و ضرر و خسارت خواهد شد در حالی که اساس در هر معامله و تجارتی،دو طرف فروشنده و خریدار میباشند و اگر یکی ضرر نمود طبعا طرف مقابل او نفع بسیار برده است،پس چگونه است که نحوست و شومی این روزها فقط به یکی از دو طرف بر می گردد و آن روز برای طرف مقابل روز سعد و مبارکی خواهد بود؟ . ❖ بنابراین،اگر هیچ دلیلی بر کذب و ساختگی بودن این روایت از معلی بن خنیس وجود نداشت، همین اشکال برای طرد و پوچ انگاشتن آن کفایت می نمود . ‎‏ https://www.instagram.com/mehreetaban/p/BvevnA8gmrA/?utm_source=ig_tumblr_share&igshid=1wl08wn677xvb
0 notes
hamdullah727272 · 5 years ago
Photo
1- پيامبر صلى الله عليه و آله:
ايّاكَ اَنْ تَضْحَكَ مِنْ غَيْرِ عَجَبٍ ، اَوْ تَمْشىَ و تَتَـكَلَّمَ فى غَيْرِ اَدَبٍ؛
از خنديدنِ بى تعجّب [و بى‏جا] يا راه رفتن و سخن گفتنِ بى‏ادبانه بپرهيز.
اعلام الدین ص 273
2- امام هادى عليه السلام:
[اَلْمُؤْمِنُ] يُحْسِنُ وَ يَبْكي كَما أَنَّ الْمُنافِقُ يُسيى‏ءُ وَ يَضْحَكُ؛
مؤمن خوبى مى ‏كند و مى ‏گريد، ولى منافق بدى مى‏كند و مى‏ خندد.
ارشاد القلوب(دیلمی) ج 1 ، ص 135
3- امام حسن عسكرى عليه السلام:
مِن الجَهلِ الضّحكُ من غيرِ عَجَبٍ؛
خنده‏اى كه از روى تعجب نباشد نشانه نادانى است .
تحف العقول ص 487 - کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 664
4- حضرت داوود علیه السلام:
قَالَ لِسُلَيْمَانَ ع‏ يَا بُنَيَّ إِيَّاكَ وَ كَثْرَةَ الضَّحِكِ فَإِنَّ كَثْرَةَ الضَّحِكِ تَتْرُكُ الرَّجُل‏ فَقِيراً يَوْمَ الْقِيَامَةِ.
فرزندم! از خنده زیاد بر حذر باش که خنده زیاد انسان را روز قیامت مستمند و فقیر می ‏کند.
وسایل الشیعه ج 12 ، ص 120
5- پيامبر صلى الله عليه و آله:
كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ الْأَكْلُ مِنْ غَيْرِ جُوعٍ وَ النَّوْمُ مِنْ غَيْرِ سَهَرٍ وَ الضِّحْكُ مِنْ غَيْرِ عَجَبٍ وَ الرَّنَّةُ عِنْدَ الْمُصِيبَةِ وَ الْمِزْمَارُ عِنْدَ النِّعْمَةِ.
خوردن از سرِ سيرى، خواب بى‏شب‏زنده‏دارى ، خنده بى[موجب] شگفتى ، ناله و مويه بلند به هنگام مصيبت ، و بانگ ناى در نعمت و شادمانى ، نزد خدا سخت ناپسند است .
مسکن الفواد ص 109
6- امام على عليه السلام:
خَيرُ الضِّحكِ التَّبسُّمُ؛
بهترين خنده ، تبسّم است .
عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص 239 ، ح 4555
7-امام صادق عليه ‏السلام :
كَثرَةُ الضِّحكِ تُميتُ القَلبَ؛
خنده بسيار، دل را مى‏ميرانَد.
��افى(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 664 ، ح 6
8- پيامبر صلى الله عليه و آله:
لو تعلمون ما أعلم لضحكتم قليلا و لبكيتم كثيرا؛
اگر آنچه من دانسته ام بدانيد خنده كم و گريه بسيار ميكنيد.
مجموعه ورام ج 1 ، ص 269
9- پيامبر صلى الله عليه و آله:
الضّحك ضحكان ضحك يحبّه اللَّه و ضحك يمقته اللَّه فأمّا الضّحك الّذي يحبّه اللَّه فالرّجل يكشر في وجه أخيه شوقا إلى رؤيته، و أمّا الضّحك الّذي يمقته اللَّه تعالى فالرّجل يتكلّم بالكلمة الجفاء و الباطل ليضحك أو يضحك يهوى بها في جهنّم سبعين خريفا؛
خنده دو قسم است خنده ايست كه خدا آن را دوست دارد و خنده ايست كه خدا آن را دشمن دارد، اما خنده اى كه خدا آن را دوست دارد، آنست كه مرد به روى برادر خويش از شوق ديدار وى لبخند زند اما خنده اى كه خداى والا آن را دشمن دارد آنست كه مرد سخن خشن و ناروا گويد كه بخندد يا بخندند و بسبب آن هفتاد پائيز در جهنم سرنگون رود.
نهج الف��احه ص 553 ، ح 1892
10- امام باقر سلام الله علیه :
تَبَسُّمُ الرَّجُلِ فِي وَجْهِ أَخِيهِ حَسَنَة
لبخند آدمى به روى برادرش، حسنه است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 188 ، ح 2
Tumblr media
عن عائشة رضي الله عنها، عَنِ النَّبِيِّ صلى الله عليه وسلم أَنَّهُ قَالَ ‏ “‏ يَا أُمَّةَ مُحَمَّدٍ وَاللَّهِ لَوْ تَعْلَمُونَ مَا أَعْلَمُ لَبَكَيْتُمْ كَثِيرًا، وَلَضَحِكْتُمْ قَلِيلاً ‏"‏‏.‏ صحيح البخاري ومسلم حديث ٦٦٣١ - ٩٠١
Narrated `Aisha: The Prophet (peace be upon him) said, ”O followers of Muhammad! By Allah, if you knew what I know, you would weep much and laugh little.“ Sahih al-Bukhari 6631 In-book reference : Book 83, Hadith 11 USC-MSA web (English) reference : Vol. 8, Book 78, Hadith 627 Sahih Muslim 901 a In-book reference : Book 10, Hadith 1 USC-MSA web (English) reference : Book 4, Hadith 1966
قال الحافظ ابن حجر رحمه الله :
"والمراد بالعلم هنا ما يتعلق بعظمة الله ، وانتقامه ممَّن يعصيه ، والأهوال التي تقع عند النزع ، والموت ، وفي القبر ، ويوم القيامة ، ومناسبة كثرة البكاء وقلة الضحك في هذا المقام واضحة ، والمراد به التخويف” انتهى .
“فتح الباري” (11/319) .
وقال النووي رحمه الله :
“لو رأيتم ما رأيتُ ، وعلمتم ما علمت مما رأيته اليوم وقبل اليوم لأشفقتم إشفاقا بليغا ، ولقلَّ ضحككم وكثر بكاؤكم” انتهى .
“شرح مسلم” (15/112) .
وقال القرطبي رحمه الله :
“وقوله صلى الله عليه وسلم : ( لو تعلمون ما أعلم لضحكتم قليلا ولبكيتم كثيرا ) : يعني ما يعلم هو من أمور الآخرة وشدة أهوالها ، ومما أعد في النار من عذابها وأنكالها ، ومما أعد في الجنة من نعيمها وثوابها ، فإنه صلى الله عليه وسلم قد كان رأى كل ذلك مشاهدة وتحقيقا ، ولذلك كان صلى الله عليه وسلم متواصل الأحزان ، قليل الضحك ، جُلُّه التبسم” انتهى .
“المفهم” (2/557) .
In Fath al-Baari it says: “What is meant by knowledge here has to do with the might of Allah and His vengeance upon those who disobey Him, and the terrors that occur at death, in the grave and on the Day of Resurrection). 
248 notes · View notes