#گاه
Explore tagged Tumblr posts
Text
تاریخ ایرانی
تاریخ ایرانی
..
در واقع برای ایرانی ها، گاه شماری و تاریخ ایرانی شایسته است.
آغاز تاریخ هخامنشی دقیق تر است و عده ای آن را شروع پادشاهی
به حساب آورده اند در جائی که به نظر می رسد
شروع تاریخ پادشاهی از زمان ماد ها بایستی به حساب آید، که
چند سال جلوتر از پادشاهی هخامنشی ها هست.
چون برای شروع سال زرتشتی و سال میترائی زمان درست و دقیقی
در دست نیست، شاید بهتر باشد که شروع پادشاهی را در ایران، از
زمان پادشاهی ماد ها، پایه برای تاریخ و سالگرد ایران در نظر گرفت.
در آن صورت می توان گفت:
در سال هزار و چند پیامبر اسلام به دنیا آمد.
و جا به جائی یا به قول دیگر هجرت آن بزرگوار، نمی تواند
و نبایست مبنای تاریخ ایران باشد.
تاریخ هجری برای عرب ها می تواند شروع تاریخ به حساب آید،
ولی برای ایرانی ها که هزار و چند سال پیش از پیدایش اسلام،
شهرنشینی و پادشاهی داشته اند، تاریخ پادشاهی سزاوار است.
.
روز و روزگار خوش باد
..
سوز
۲۶ اسفند ۱۴۰۰ – 17.03.2022
.
0 notes
Photo
(4/54) “My father named me Parviz, after one of Iran’s ancient kings. His story comes at the end of Shahnameh, in the historical section. Parviz was a good king. Not a great king, but a good king. His reign was a golden age of music. But he made many mistakes. His grandson Yazdegerd would be the last king of the Persian Empire. Every day on the way home from school I’d pass by the ruins of an ancient castle, where he made his final stand against the armies of Islam in 642 AD. The Battle of Nahavand was the bloodiest defeat in the history of our country. Most days when I got home I’d go straight to my room and read Shahnameh. The book opens in myth: our oldest stories, from before the written word. But the poets say our myths are even truer than our history. They emerge from the collective psyche. They hold our dreams. They hold our ideals. When Ferdowsi writes about our mythic heroes, he writes about all of us. And in Shahnameh there is no greater hero than Rostam. The Heart of Iran. A knight with the height of a cypress. And a voice to make, the hardened hearts of warriors quake. At one point in Shahnameh Iran is on the brink of defeat. Three enemy kings have joined their forces. Our armies are almost beaten. Rostam arrives at the battlefield on foot: no horse, no armor, carrying nothing but a bow and arrow. And with a single shot he slays the greatest champion of the other side. I wanted to be Rostam. My brother and I built a gym behind our garden. We took the heads off of shovels and made parallel bars. We made barbells out of clumps of dirt. We’d wrestle sixty times a day. And while we wrestled my brother’s friend would beat a drum and chant our favorite verses about Rostam: his defeat of the demon king, his battle with the dragon. There were no dragons in Nahavand, but there were ibex. They only lived at the highest elevations. And they were beautiful with their horns. I’d climb all night. I’d make my way by moonlight. The cliffs were covered in ice, a single slip could mean death. But I’d reach the summit by dawn, and watch the sun come up on herds of ibex grazing on the peaks.”
پدرم مرا «پرویز» نام نهاد - به نام یکی از پادشاهان ساسانی. داستان خسرو پرویز در بخش تاریخی شاهنامه میآید. او شاه بدی نبود ولی در کار فرمانروایی لغزشهایی بدفرجام داشت. پادشاهی او دوران طلایی موسیقی بود. نوهاش یزدگرد سوم پادشاه سالهای پایانی شاهنشاهی ساسانی بود. روزانه، در راه مدرسه به خانه، از نزدیک ویرانهی کاخی باستانی میگذشتم که جایگاه شکست یزدگرد سوم از سپاه اسلام در سال ۶۴۲ میلادی بود. نبرد نهاوند بدفرجامترین شکست تاریخ ماست. همینکه به خانه میرسیدم، بیدرنگ به اتاقم میرفتم و شاهنامه میخواندم. کتاب با اسطورهها آغاز میشود: کهنترین داستانهای ما، از دوران پیش از نوشتار. برخی میگویند که افسانههای ما از تاریخمان هم راستینترند. آنها از روان گروهیمان برخاستهاند. دربرگیرندهی آرزوها و آرمانهای ما هستند. هنگامی که فردوسی از پهلوانان افسانهای ایران میسراید، دربارهی همهی ما مینویسد. و در شاهنامه پهلوانی والاتر از رستم نیست. قلب تپندهی ایران. پهلوانی بالابلندتر و نیرومندتر از همه. به بالای او در جهان مرد نیست / به گیتی کس او را همآورد نیست. با صدایی که دلهای استوار جنگجویان را به لرزه میانداخت. در بخشی از شاهنامه، ایران در آستانهی شکست است. سپاه سه کشور به هم پیوستهاند. رستم پیاده به آوردگاه میرسد: بی اسب، بی جنگافزار، تنها با دو تیر و کمانش. اسب و سردار نیرومند سپاه دشمن را از پای در میآورد. میخواستم رستم باشم. من و برادرم زورخانهای پشت باغچهمان ساخته بودیم. دستهبیلها را جدا کرده و با دستهها میلههای موازی (پارالِل) برپا کردیم. هالتر را از دسته بیل و گِل رُس تهیه کردیم. ما هر روز تا شصت بار کُشتی میگرفتیم. هنگام کشتی، دوست برادرم طبل مینواخت و شعرهای موردعلاقهمان را دربارهی رستم میخواند: شکست دادن دیوان، نبرد او با اژدهای پیدا و پنهان. در نهاوند اژدهایی نبود، ولی کَل و بزهای کوهی بودند. شاخهایشان چه زیبا و شکوهمند بود. بر بلندترین قلهها میزیستند. تمام شب را از کوه بالا میرفتم. مسیرم را با روشنایی مهتاب مییافتم. گاه تختهسنگها از یخ پوشیده بودند، اندک لغزشی میتوانست مرگبار باشد. ولی پیش از سپیدهدم خود را به قله میرساندم، و به تماشای تابش آفتاب بر گلهی بزهای کوهی که سرگرم جست و خیز و چرا بودند، مینشستم
293 notes
·
View notes
Text
سکون مطلوب نہیں
ایک کہاوت ہے کہ جہاز بندر گاه میں زیاده محفوظ رہتے ہیں- مگر جہاز اس لئے نہیں بنائے گئے کہ وه بندر گاه میں کهڑے رہیں :
Ships are safer in the harbour , but they are not meant for that purpose.
انسان اگر اپنے ٹهکانے پر بیٹها رہے، وه نہ سفر کرے، نہ کوئی کام شروع کرے، نہ کسی سے معاملہ کرے، تو ایسا آدمی بظاہر محفوظ اور پر سکون هو گا- مگر انسان کو پیدا کرنے والے نے اس کو اس لئے پیدا نہیں کیا ہے کہ وه پر سکون طور پر ایک جگہ رہے اور پهر وه قبر میں چلا جائے-
انسان کو اس لیے پیدا کیا گیا ہے کہ وه کام کرے- وه دنیا میں ایک زندگی کی تعمیر کرے- اس مقصد کے لیے اس کو دنیا کے ہنگاموں میں داخل هونا پڑے گا- وه ہارنے اور جیتنے کے تجربات اٹهائے گا- اس کو کبهی نقصان هو گا اور کبهی فائده- اس قسم کے واقعات کا پیش آنا عین فطری ہے- اور ایسے واقعات و حوادث کا اندیشہ هونے کے باوجود انسان کے لئے یہ مطلوب ہے کہ وه زندگی کے سمندر میں داخل هو اور اپنی جدوجہد میں کمی نہ کرے-
مزید یہ کہ پر سکوں زندگی کوئی مطلوب زندگی نہیں- کیونکہ جو آدمی مستقل طور پر سکوں کی حالت میں هو اس کا ارتقاء روک جائے گا- ایسے آدمی کے امکانات بیدار نہیں هوں گے- ایسے آدمی کی فطرت میں چهپے هوئے خزانے باہر آنے کا موقع نہ پا سکیں گے-
اس کے برعکس ایک آدمی جب زندگی کے طوفان میں داخل هوتا ہے تو اس کی چهپی هوئی صلاحیتیں جاگ اٹهتی ہیں- وه معمولی انسان سے اوپر اٹهہ کر غیر معمولی انسان بن جاتا ہے- پہلے اگر وه چهوٹا سا بیج تها تو اب وه ایک عظیم الشان درخت بن جاتا ہے-
زندگی جدوجہد کا نام ہے- زندگی یہ ہے کہ آدمی مقابلہ کر کے آگے بڑهے- زندگی وه ہے جو سیلاب بن جائے نہ کہ وه جو ساحل پر ٹهہری رہے-
الرسالہ، جون 2000
مولانا وحیدالدین خان
7 notes
·
View notes
Text
.
آنکه تربیت میکند ذاتا به سمت خیر قدم بر نمیدارد امر تربیت میتواند در راستای شر و شرارت نیز انجام شود
حجاب اسلامی از دید یک مسلمان معتقد به آن یک واکسن پیشگیری است که باید در کودکی زده شود و تا آن زمان که قانونی و شرعی کودک زیر سایه اوست باید این امر پیگیری شود
تا
بعدها همچون یک بازدارنده نامحسوس عمل کند بگونهای که اگر بخواهد از حجاب اسلامی سرپیچی کند شیرازه روحی او از هم بپاشد و احساس گناه همواره و تا مدت های مدید و گاه تا آخر عمر روی او سایه بیاندازد
.
به تجربه میدانیم والدینی که حجاب اسلامی را سرسری و شل بگیرند یا با روش اجبار و جزا کودک خود را با حجاب اسلامی آشنا کنند در این موضوع موفق نمیشوند ، که در مورد دوم قصههای تلخی از آن کودکان بزرگ شده شنیدهایم
.
اما والدینی که حجاب اسلامی را از کودکی و با روش تشویق و پاداش جلو ببرند و مستمرا پیگیر آن باشند موفق میشوند .
و عملا اینچنین اختیار پوشش را در کودک خود ختنه و برگشت ناپذیر کردهاند و کودکانی هم که بنا به اتفاق هایی بعدها پوششی غیر از آنچه با مهربانی آموخته است برگزینند عملا دو پارگی روانی را بدوش خواهند کشید
.
توجه داشته باشید تمام آنچه که گفتم اعم از عذاب و گناه و دو پارگی روحی فقط مخصوص زن ها نیست بلکه مردانی که اینگونه تربیت شدهاند هم گرفتارش هستند حتی زمانی که ظاهرا سکوت کردهاند اما در درون مشکل دارند
.
پس سوال اصلی این است
شاید امروزه پوشش اختیاری (اسلامی) یک استراژدی مناسب برای جنبش انقلابی زن زندگی آزادی باشد
اما فردا و فردا ها چه ؟
آیا حجاب اسلامی همچون ختنه مرد و زن یک عقیم سازی که اگر نگویم برگشت ناپذیر خیلی سخت برگشت پذیر است باید بدانیم که میطلبد رویش دوباره اندیشه کنیم
یا که نه همچون بسیاری از فعل های اخلاقی مثل دزدی نکردن و دروغ نگفتن و تهمت نزدن و غیره باید از کودکی در کوله وجدان کودک جاسازی کنیم ؟
.
مطمئنن این مسئله انتخاب در پوشش برای آن کودک بزرگ شده مقولهای سادهای نیست مثل خیلی از انتخابها ، چراکه یک طرف ترازوی انتخاب بار روانی چون گناه و بی غیرتی ، آموزش داده شده است
.
خلاصهی این سطرها یعنی آنکه این صلاحیت اختیار را باید در گذشته تر ارزیابی کرد
آیا این اختیار را به والدین بدهیم یا ندهیم که چنین تربیت کنند؟
آیا بهتر نیست جامعه و در پیرو آن قانون این مجوز اختیار و جبر در مقوله حجاب اسلامی را قبل تر از آن هنگام که در کوله وجدان کودک گذاشته شود مورد بررسی دوباره قرار بدهد ؟
.
اگر در اصطلاح "پوشش اختیاری" من دقت کرده باشید مخصوصا واژه (اسلامی) را در پرانتز و در پیرو پوشش اختیاری آوردهام تا تاکید کنم این قضیه یک بار تربیتی (ایدئولوژی) دارد تا بگویم اینگونه نیست فرد در جامعه با مدلی از پوشش روبرو شده حال مختار است بپوشد یا نپوشد ، نه اینطور نیست بلکه پوششی سالیان سال به او نمیگویم تحمیل بلکه آموزش جهت دار داده شده است و جهت بر پایه خیر و شر بوده و حال روی روان و روح او رسوخ کرده است ، چنین فردی حتی با داشتن اختیار هم مشکل دارد چه مرد و چه زن چنین مدل تربیت هایی
.
به نظر من هر تربیتی که با بار (گناه و ثواب) در کودکی آموزش داده میشود باید امروزه مورد ارزیابی دوباره قرار بگیرد
.
علت استفاده من از این تصویر برای این پست این بود که یک هنرمند آمریکایی در سری پوسترهایی که یکیش مربوط به حجاب هست ، حجاب اسلامی را جزو آزادی های مدنی آمریکا دانسته و خواستار احترام "واقعی" به آن است
بنابراین
همانطور که ملاحظه کردین هدفم از نوشتن این نبود که بگوبم خوب است یا بد است هدفم "با توجه به آنچه گفتم" درخواست ارزیابی مجدد و عمیق تر میباشد
.
#30ahchaleh#ناظنین#na_zzanin#hijab#muslim#حجاب اسلامی#حجاب#ختنه ؟#موزیک طلاق#هم اندیشی#کرسی آزاد اندیشی#تربیت#ایدئولوژی#chadaree#niqab#chaadar#burqa#burka#बुर्क़ा#паранджа́#Boshiya#Veil#چادر#برقع#روسری#مقنعه#جلباب#پوشش اختیاری#حجاب اجباری
13 notes
·
View notes
Text
شماره خاله 09307300867 شماره خاله نظر آباد شماره خاله بوکان شماره خاله جیرفت شماره خاله نجف آباد شماره خاله شهر بابک شماره خاله فیروز آباد شماره خاله طالقان09307300867 شماره خاله سربیشه شماره خاله ورامین شماره خاله گلو گاه شماره خاله کمیجان شماره خاله خرم بید شماره خاله دماوند شماره خاله کاشمر 09307300867 خاله بستان آباد شماره خاله سپیدان شماره خاله تایباد شماره خاله خدابنده شماره خاله پارس آباد شماره خاله شهرکرد شماره خاله رزن شماره خاله اسکو شماره خاله تنگستان شماره خاله رشت شماره خاله بجنورد شماره خاله دزفول شماره خاله نرماشیر شماره خاله فسا شماره خاله جم شماره خاله مرو دشت09307300867
2 notes
·
View notes
Text
شماره خاله ارومیه شماره خاله نظر آباد شماره خاله بوکان شماره خاله جیرفت شماره خاله نجف آباد شماره خاله شهر بابک شماره خاله فیروز آباد شماره خاله طالقان شماره خاله سربیشه شماره خاله ورامین شماره خاله گلو گاه شماره خاله کمیجان شماره خاله خرم بید شماره خاله دماوند شماره خاله کاشمر شماره خاله بستان آباد شماره خاله سپیدان شماره خاله تایباد شماره خاله خدابنده شماره خاله پارس آباد شماره خاله شهرکرد شماره خاله رزن شماره خاله اسکو شماره خاله تنگستان شماره خاله رشت شماره خاله بجنورد شماره خاله دزفول شماره خاله نرماشیر شماره خاله فسا شماره خاله جم شماره خاله مرو دشت
4 notes
·
View notes
Text
سلام
حال همه ما خوب است
ملالی نیست جز گمشدن گاه به گاه خیالی دور
که مردم به آن شادمانی بی سبب می گویند
با این همه عمری اگر باقی بود
طوری از کنار زندگی میگذرم
که نه زانوی آهوی بی جفت بلرزد و
نه این دل نا ماندگار بی درمان
تا یادم نرفته است بنویسم
حوالی خواب های ما سال پر بارانی بود
میدانم همیشه حیاط آنجا پر از هوای تازه ی باز نیامدن است
اما تو لااقل
حتی هر وهله گاهی هر از گاهی
ببین انعکاس تبسم رویا شبیه شمایل شقایق نیست؟
راستی خبرت بدم
خواب دیدم خانه ای خریدم
بی پرده ، بی پنجره
بی در ، بی دیوار
هی بخند!
بی پرده بگویمت
چیزی نمانده است
من چهل ساله خواهم شد
فردا را به فال نیک خواهم گرفت
دارد همین لحظه یک فوج کبوتر سفید از فراز کوچه ما میگذرد
باد بوی نام های کسان من می دهد
یادت می آید رفته بودی خبر از آرامش آسمان بیاوری
نه ریرا جان
نامه ام باید کوتاه باشد
ساده باشد
بی حرفی از ابهام و آینه
از نو برایت مینویسم
حال همه ما خوب است
اما تو باور مکن!!!
سید علی صالحی
2 notes
·
View notes
Text
زندگی زندگی زندگی
کوچ از لحظه به ثانیه …
در مسیر رفتن به دقیقه گاه همسفری داری از جنس نور
اما به وقت ساعت تاریکی بیش نمیبینی
به وقت روز خواهی فهمید تاری و نور جز خودت کسی نبود…
این تویی که جایی همسفری نیک و روشنی، در زمانی دیگر سیاه و پلید…
این است انسان بودن…
انتخابی بس سخت و زیبا !
#مریم_خدادادی
2 notes
·
View notes
Photo
به درخت نگاه کن… قبل از اینکه شاخه هایش زیبایی نور را لمس کند ریشه هایش تاریکی را لمس کرده… گاه برای رسیدن به نور،باید از تاریکی ها گذر کرد… Look at tree... Before its branches touch the beauty of light ☀️ Its roots touched the darkness... Sometime, in order to reach the light, darkness must be passed... . . . . 📌: Suru - سورو 📸: @Sajad_H_Suru 🏷️Tags: #digital #photography #photographer #nature #photooftheday #picofday #Iran #Sistan_Baluchestan #Baluchestan #Zarabad #Karavan #Suru #nature #tree #black #sun #sunset #silhouette #عکاسی #عکاسی_دیجیتال #طبیعت #منظره #غروب #تصویر_تیره #ایران #سیستان_بلوچستان #بلوچستان #زرآباد #کاروان #سورو (at Suru, Zarabad, Sistan & Baluchestan, Iran) https://www.instagram.com/p/CpNZhdHskND/?igshid=NGJjMDIxMWI=
#digital#photography#photographer#nature#photooftheday#picofday#iran#sistan_baluchestan#baluchestan#zarabad#karavan#suru#tree#black#sun#sunset#silhouette#عکاسی#عکاسی_دیجیتال#طبیعت#منظره#غروب#تصویر_تیره#ایران#سیستان_بلوچستان#بلوچستان#زرآباد#کاروان#سورو
3 notes
·
View notes
Text
طراحی سایت ورزشی
وَرزِش به تمامی گونههای فعالیت فیزیکی بدن گفته میشود که شرکت کنندگان آن میتوانند به صورت منظم و سازمان یافته یا گاه به گاه در آن شرکت کنند و از آن برای بهبود تناسب اندامشان و تعادل روان یا فراهم آوردن سرگرمی و تفریح بهره ببرند. ورزش میتواند به صورت رقابتی برگزار شود که در این صورت باید بر پایهٔ رشته قوانینی که مورد توافق همگان است، یک یا چند برنده در آن مشخص گردد که در اینگونه ورزشها شرکت کنندگان باید درجهای از توانمندیهای مربوط به آن رشته بهویژه در ردههای بالاتر را داشته باشند. ورزش به دو دسته کلی تقسیم میشود:
ورزش انفرادی
ورزش تیمی
هماکنون با در نظر گرفتن ورزشهای تک نفره، صدها رشتهٔ ورزشی وجود دارد. ورزشهای گروهی میتواند افراد را در قالب دو یا چند گروه دستهبندی کند و تیمها با هم رقابت کنند. گونههایی از فعالیتهای غیر فیزیکی وجود دارد که گاهی آنها را به ورزش نسبت میدهند و به آنها ورزش فکری گفته میشود؛ برای نمونه میتوان به ورقبازی و بازیهای تختهای و فکری اشاره کرد.
اگر دقت کرده باشید ورزش یکی از جزء های جدا نشدنی زندگی روزمره است و پتانسیل بالقوه ای در این بازار وجود دارد
بهتر است برای فروش آنلاین این نوع محصولات با #طراحی_سایت_ورزشی و امکانات مورد نیاز آن آشنا شوید
1 note
·
View note
Text
در دیاری که پُر از دیوار است…
در دیاری که پُر از دیوار است…
.. «سهراب سپهری می گوید:
گاه گاهی که دلم میگیرد به خودم میگویم:
در دیاری که پُر از دیوار است، به کجا باید رفت؟
به که باید پیوست؟ به که باید دل بست؟»
.. .. .. .. .. ..
در دیاری که پُر از دیوار است، بایستی از دیوار بالا رفت، که
شاید دوستی، همدلی، هم صحبتی، آن سوی دیوار پیدا شود.
یا که باید دیوار را سوراخ کرد، تا که راهی برای دیدار همسایه یافت.
یا که باید فریاد زد تا صدای تو، از آن سوی دیوار ��ا شنیده شود و
صدائی، جواب صدای تو را بدهد.
یا که زمین را گود کرد، تا راهی از زیر دیوار به آن سوی آن، پیدا کرد.
.
اگر بالا رفتن از دیوار به عنوان ِ به ناموس مردم نظر داشتن، مجازات شود،
یا سوراخ کردن دیوار، با اتهام تجاوز به اموال عمومی جریمه شود،
یا اگر صدای فریاد تو را، صدای کمانه کردن ِ گلوله ای جواب دهد،
یا با کندن زمین به پنهان داشتن گنج متهم شوی، که کجاست؟ بگو!
آن زمان چه؟
شاید بشود با یاد قصه های زمان کودکی، دل خود را خوش کرد،
یا با نوشتن و گفتن چیزی، دل نوشته ای، مشغول شد، اگر چه مانند
شاعران بزرگ، و یا نویسندگان توانا، با قافیه و عروض و سبک
و وزن نباشد و یا جمله بندی های استادانه نداشته باشد.
.
روز را تا، تپشی در قلب هست
و تا فکری در سر،
و یا، کُنشی در بدن،
بایست سپری کرد.
تلاش برای پیدا کردن و جستجو، برای راهی دیگر را،
نمی توان، با نمی توان گفتن، به هیچ کاری نکردن، گذراند.
..
سوز
۱۴ آبان ۱۳۹۷ – 05.11.2018
2 notes
·
View notes
Photo
(23/54) “Each night when I came home from parliament I’d find Mitra ready to go out. And no matter how tired I felt, off we would go. She always looked perfect. She stayed current with all the latest trends. Every few months she’d have her hair cut in the style of a different American actress. I loved having her by my side in social situations. I was horrible at parties. I could never think of the right thing to say. If I tried to make a joke, people would tickle themselves to laugh. But not Mitra. She was spontaneous, she was funny. Words came from her like light from a lamp. And she could speak to anyone. There were never any formalities. No warm-up. She’d talk to every person as if she’d known them her entire life. We’d go to gatherings with ten or fifteen of our friends; often Dr. Ameli would be there. As soon as Mitra walked in the room the silence would end. At some point in the evening the conversation would always turn to politics. And the moment I began to debate an issue, Mitra would take the other side. She would team up with anyone against me. The person never mattered. The topic never mattered. She never wanted to get me started, so she’d always shut me down. It’s how we’ve been our entire lives. I’ve been the gas, she’s been the brakes. I thought about her every time I wrote a speech. She’s always been my antithesis. The hardest for me to convince. It could sometimes seem like her main purpose in life was to oppose me. To the outside world our love made no sense. We seemed so far apart. But there are many types of closeness. And some the world will never see. We still read poetry together. Mitra still trusted me to find the melody. There was one poem called ‘Sin,’ by Forough Farrokhzad. It scandalized religious society; everyone was talking about it. But it was one of Mitra’s favorites, so I’d memorized the entire thing: 𝘐 𝘴𝘪𝘯𝘯𝘦𝘥 𝘢 𝘴𝘪𝘯 𝘧𝘶𝘭𝘭 𝘰𝘧 𝘱𝘭𝘦𝘢𝘴𝘶𝘳𝘦 / 𝘪𝘯 𝘢𝘯 𝘦𝘮𝘣𝘳𝘢𝘤𝘦 𝘵𝘩𝘢𝘵 𝘸𝘢𝘴 𝘸𝘢𝘳𝘮 𝘢𝘯𝘥 𝘦𝘢𝘨𝘦𝘳 / 𝘐 𝘴𝘪𝘯𝘯𝘦𝘥 𝘸𝘳𝘢𝘱𝘱𝘦𝘥 𝘪𝘯 𝘢𝘳𝘮𝘴 / 𝘩𝘰𝘵, 𝘩𝘢𝘳𝘥, 𝘢𝘯𝘥 𝘢𝘷𝘦𝘯𝘨𝘪𝘯𝘨 / 𝘪𝘯 𝘵𝘩𝘢𝘵 𝘥𝘢𝘳𝘬 𝘢𝘯𝘥 𝘴𝘪𝘭𝘦𝘯𝘵 𝘴𝘦𝘤𝘭𝘶𝘴𝘪𝘰𝘯 / 𝘐 𝘬𝘯𝘦𝘸 𝘩𝘪𝘴 𝘴𝘦𝘤𝘳𝘦𝘵𝘴 / 𝘮𝘺 𝘩𝘦𝘢𝘳𝘵 𝘲𝘶𝘪𝘷𝘦𝘳𝘦𝘥 𝘪𝘯 𝘮𝘺 𝘣𝘳𝘦𝘢𝘴𝘵 / 𝘪𝘯 𝘢𝘯𝘴𝘸𝘦𝘳 𝘵𝘰 𝘩𝘪𝘴 𝘩𝘶𝘯𝘨𝘳𝘺 𝘦𝘺𝘦𝘴.”
هر شب که از مجلس به خانه برمیگشتم، میترا را میدیدم که آمادهی بیرون رفتن بود، با همهی خستگیها باید میرفتم. بودنش در کنار من همیشه دلپذیر بود. خوشلباس بود. بریدههای مجله را نزد خیاطش میبرد و مو به مو آنچه را میخواست به او میگفت. موهایش همواره آراسته بود. هر چند ماه یکبار، موهایش را به سبک بازیگری آمریکایی به مدلهای گوناگون کوتاه میکرد. در مهمانیها آرامش نداشتم. هرگز نمیتوانستم سخنان مناسبی برای گفتوگوی معمولی بیابم. هر بار تلاش میکردم شوخی کنم، مردم به زور میخندیدند. ولی میترا نه. واژگان به راحتی از دهانش بیرون میآمدند مانند نور از چراغ. او خودجوش بود، شوخ بود. میتوانست با هر کس سخن بگوید. هیچ رودربایستی نداشت. نیازی به آمادگی نداشت. با هر کس چنان سخن میگفت که گویی همهی عمر او را میشناخته است. با ده، پانزده تن از دوستانمان دوره داشتیم؛ در پارهای از مهمانیها دکتر عاملی هم میآمد. همین که میترا به اتاق وارد میشد، خاموشی پایان مییافت. زمانی میرسید که گفتوگوها به سیاست میگرایید. درست زمانی که من وارد بحثی میشدم، میترا بیدرنگ جانب شخص مقابل را میگرفت. او در برابر من با هر کس متحد میشد. مهم نبود چه کسیست. مهم نبود زمینهی گفتوگو چیست. او تنها میخواست مرا ساکت کند. من چون پِدال گاز بودم و او چون ترمز. هر گاه متن یک سخنرانی را مینوشتم، به میترا فکر میکردم. او همواره نقطهی مقابل من بوده است. سرسختترین شخصی که میبایستی متقاعد میکردم او بود. گاه به نظر میرسید که هدف بزرگ او در زندگی مخالفت با من بوده است. از دیدگاه دنیای بیرونی، عشق ما منطقی نمینمود. بسیار دور از هم به نظر میرسیدیم. ولی گونههای بسیار از نزدیکی وجود دارند و برخی را دنیا هرگز نتواند دید. ما همچنان با هم شعر میخوانیم. میترا هنوز باور دارد که من آهنگ شعر را به درستی درمییابم. شعریست از سرودههای فروغ فرخزاد به نام «گناه». این شعر جامعهی مذهبی را به چالش میکشید؛ همه دربارهی آن سخن میگفتند. میترا این شعر را چندان دوست داشت که آنرا از بر کرده بود: گنه کردم گناهی پر ز لذت / در آغوشی که گرم و آتشین بود / گنه کردم میان بازوانی / که داغ و کینهجوی و آهنین بود / در آن خلوتگه تاریک و خاموش / نگه کردم به چشم پر ز رازش / دلم در سینه بیتابانه لرزید / زخواهشهای چشم پر نیازش
161 notes
·
View notes
Text
6 ویژگی فرشهای ابریشمی
فرشهای ابریشمی به عنوان یکی از نفیسترین و محبوبترین انواع فرش در جهان شناخته میشوند. این نوع فرشها از الیاف ابریشم طبیعی تهیه میشوند و ویژگیهای منحصر به فردی دارند که آنها را به یکی از محبوبترین انتخابها برای دکوراسیون داخلی و جمعآوریهای هنری تبدیل کرده است. در این مقاله به بررسی شش ویژگی برجسته فرشهای ابریشمی خواهیم پرداخت.
1. لطافت و نرمی بینظیر
یکی از اولین ویژگیهایی که در فرشهای ابریشمی به چشم میآید، لطافت و نرمی فوقالعاده آن است. الیاف ابریشم از پروتئینی طبیعی به نام "فیبروئین" ساخته شدهاند که بافتی نرم و لطیف دارد. این لطافت در فرشهای ابریشمی قابل احساس است و سطحی بسیار دلپذیر را برای نشستن و لمس کردن فراهم میکند. این ویژگی آنها را به انتخابی عالی برای فضاهایی که نیاز به آرامش و راحتی دارند، تبدیل کرده است.
2. براقیت و درخشش خاص
براقیت و درخشش طبیعی از دیگر خصوصیات فرشهای ابریشمی است که باعث شده این فرشها به شدت در دکوراسیون داخلی محبوب باشند. ابریشم به طور طبیعی نوری را که به آن میتابد منعکس میکند، و این بازتاب نوری در فرشهای ابریشمی منجر به ایجاد جلوهای خاص میشود. براقیت فرش ابریشمی باعث میشود که رنگهای استفاده شده در بافت فرش، عمق و جلوه بیشتری داشته باشند و فضایی لوکس و جذاب را در اتاق ایجاد کنند.
3. طول عمر بالا
فرشهای ابریشمی با وجود ظرافت و نرمی بالای خود، دوام و ماندگاری بالایی دارند. ابریشم از مقاومت بسیار خوبی در برابر سایش و پارگی برخوردار است و به همین دلیل فرشهای ابریشمی در صورتی که به درستی نگهداری شوند، میتوانند سالیان سال همچنان زیبا و دستنخورده باقی بمانند. با این حال، این نوع فرشها نسبت به رطوبت و مواد شیمیایی حساستر هستند و نیاز به نگهداری ویژهای دارند.
4. سبک و وزن کم
یکی دیگر از ویژگیهای قابل توجه فرشهای ابریشمی، وزن کم آنها نسبت به سایر انواع فرش است. به دلیل نازکی و سبکی الیاف ابریشم، این فرشها معمولاً سبکتر و قابل حملتر هستند. این ویژگی به ویژه در مواردی که فرش باید به دفعات جابجا شود یا در فضاهای کوچک و محدود استفاده شود، اهمیت دار��. همچنین سبک بودن فرشهای ابریشمی باعث میشود که به راحتی برای تزئین دیوار یا حتی آویزان کردن به عنوان یک اثر هنری مورد استفاده قرار گیرند.
5. تنوع طرح و رنگ
یکی از ویژگیهای برجسته فرشهای ابریشمی، تنوع بالا در طرح و رنگ است. بافندگان فرشهای ابریشمی از طیف گستردهای از رنگها و طرحها استفاده میکنند و به دلیل براقیت الیاف ابریشم، رنگها با وضوح و شفافیت بیشتری در این نوع فرشها به نمایش درمیآیند. فرشهای ابریشمی به طور سنتی دارای طرحهای پیچیده و زیبا هستند که شامل نقوش گیاهی، هندسی و طرحهای میناتوری است. این تنوع در طرح و رنگ به خریداران امکان میدهد که فرشی را انتخاب کنند که به طور کامل با سلیقه و دکوراسیون منزلشان هماهنگ باشد.
6. ارزش هنری و سرمایهگذاری
فرشهای ابریشمی نه تنها به عنوان یک کفپوش بلکه به عنوان یک اثر هنری نیز در نظر گرفته میشوند. این فرشها به دلیل دقت و زحمتی که برای بافت آنها به کار میرود، ارزش هنری و تاریخی بالایی دارند و گاه به عنوان آثار هنری در نمایشگاهها به نمایش درمیآیند. ارزش فرشهای ابریشمی به مرور زمان افزایش مییابد و به همین دلیل میتوان آنها را به عنوان نوعی سرمایهگذاری نیز در نظر گرفت. به ویژه فرشهای ابریشمی دستباف که با دقت و ظرافت بالا تولید میشوند، در بازارهای جهانی به شدت مورد توجه و تقاضا هستند و اغلب با قیمتهای بالایی معامله میشوند.
نگهداری فرشهای ابریشمی
با توجه به ویژگیهای خاص فرشهای ابریشمی، نگهداری از آنها نیز نیازمند دقت و مراقبت ویژهای است. توصیه میشود این نوع فرشها را در برابر نور مستقیم خورشید قرار ندهید تا از رنگپریدگی آنها جلوگیری شود. همچنین، برای شستشوی فرشهای ابریشمی بهتر است از مواد شیمیایی قوی خودداری کنید و به روشهای سنتی و طبیعی اعتماد کنید. گردگیری منظم و استفاده از روفرشی میتواند در افزایش عمر این نوع فرشها مؤثر باشد.
نتیجهگیری
فرشهای ابریشمی به دلیل ویژگیهای بینظیری همچون لطافت، براقیت، دوام، سبکی، تنوع در طرح و رنگ و ارزش هنری خود، جایگاه ویژهای در دنیای فرش دارند. این نوع فرشها، به عنوان نمادی از هنر و فرهنگ ایرانی، نه تنها جنبههای زیباییشناسانه دارند بلکه به عنوان سرمایهای ارزشمند نیز در نظر گرفته میشوند. با خرید و نگهداری صحیح فرشهای ابریشمی، میتوان از زیبایی و ارزش این اثر هنری لذت برد و فضایی زیبا و دلپذیر برای خانه فراهم کرد.
منبع : بهترین قالیشویی یزد
0 notes
Text
The Exorcist 1973
یکی از با ارزش ترین فیلم هایی که تا به امروز در ژانر ترسناک ساخته شده است جنگیر میباشد
در این پست به چرایی این ادعا خواهم ��رداخت
اما آنچنانکه یک فیلمساز میتواند نوشتهای را با شات ها و کات ها مال خود کند یک تحلیلگر هم میتواند فیلمی را با تفسیر و تعبیر مال خود کند
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
هر فیلمی که در ژانر خود فقط ذات خود را هدف قرار دهد اگر به آن هدف خوب برسد نهایتا میشود یک فیلم خوب در آن ژانر
.
یک فیلم کمدی که بتواند خوب بخنداند فقط برای آنکه خندانده باشد
یک فیلم ترسناک که بتواند خوب بترساند فقط برای آنکه ترسانده باشد
و … و
فیلم های "خیلی خوبی" هستند مناسب برای تفریح و سرگمی
.
اما فیلم هایی هستند که "ژانر" را بهانه قرار میدهند تا یک "اندیشه" را گفته باشند
اینجور فیلم ها راه سخت تری درپیش دارند چون "اول" باید در ژانر انتخابی خود خوب عمل کنند و "بعد" بتوانند آن اندیشه را در قالب آن ژانر خوب بیان کنند
که اگر این دو اتفاق درست رخ داد
فرای یک فیلم خوب برای تفریح ، ارزشمند هم میشوند برای فکر و بحث و گفتگو
.
تحلیل در هر چیز برای من زمانی لذت بخش"تر" میشود که متوجه میشم این ویژگی گفته شده در چیزی مخفی باشد
پس تحلیل های من نقد و بررسی نیست
تفسیر و تعبیر است
در واقع برای من ، سرگمی حل یک پازل است
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
⭐️نکته اول : کدام نسخه فیلم ؟⭐️
عوامل سازنده این فیلم به علل واهی دست به مناسب سازی های مختلفی زدند
علت هایی که گاه به گیشه ربط پیدا میکند و گاه به اعتقادات آنان
مثلا از کم کردن بار فحش ها و جنبه های جنسی در فیلم گرفته تا کم کردن بار توهین به مقدسات و مسخره ترین آن ، لزوم داشتن یک پایان امید بخش دهنده
.
برای پی بردن به فهم بهتر این فیلم نسخه سال2000 ! آن کافی است اما بد نیست از اضافات و حذفیات در نسخه های دیگر نیز مطلع باشین ، گویی جنگی بین کارگردان و نویسنده و بازاریاب ها رخ داده بود
.
زمان نسخه سال2000 یا به اصطلاح
Director's cut = 02 : 12 : 21
میباشد
ـ[آخه یعنی 27سال طول کشید تا یه تدوین در شأن و منزلت این فلسفه بیاد بیرون🤦♂️]ـ
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
⭐️ نکته دوم : اسطوره شناسی⭐️
1 ـ
- آشنایی نسبی با مجسمه ی پازوزو لازم میباشد
ـ Pazuzu 𒀭𒅆𒊒𒍪𒍪 ـ
به طور خلاصه پازوزو خودش یک شیطان و شـَر است اما بر ضد شیطان ها و شـَرهای دیگر نیز قیام میکند
بخاطر همین بعضی از انسانها زمانی که به شـَر رقیب پازوزو گرفتار میشوند با یاری خواستن از پازوزو دفع آن شـَر میکنند
2 ـ
ـ گردنآویز Saint Joseph ـ
نوشته روی گردن بند به لاتین است
SANCTE JOSEPH ORA PRO NOBIS
سنت یوسف برای ما دعا کنید
.
یوسف نجار ، شوهر مریم ، پدر عیسی (آن بچه) میباشد
اما مسیحیان میگویند با مریم همبستر نشده است بلکه فقط پدرخوانده عیسی میباشد(وارد این بحث نمیشویم😅)ـ
اما چون چند بار این گردن آویز در فیلم به نمایش درآمد و با توجه به آموزه های مسیحیان برای هدایت میتوان نتیجه گرفت که این دو شی باستانی در فیلم سمبل دو روش متفاوت هدایت است که در ادامه به آن خواهم پرداخت
ـ.ـ.ـ.ـ.��.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
هسته اصلی فیلم:ـ
اندیشهی فلسفی و تربیتی این فیلم در این است که گاهی و شاید در بیشتر موارد بشر با یک شـَر به سوی شـَر زدایی رفته است
که اگر خوب به این موضوع دقت کنید فهم هولناکی در پس آن کمین کرده ترسناک تر و واقعی تر از جن و جنگیری
آنچنان ترسناک و واقعی که میتوان در دنیای امروز ، آنرا به صورت انواع و اقسام مدل های جنگ که بر سرمان سایه انداخته مشاهده و لمس کرد
تا جاییکه حتی برای کودکان هم کارتون پاندا کنگ فو کار چهار بر همین اساس ساخته میشود (قبلا پستی در این رابطه گذاشتهام)ـ
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
چالشی برای شما :ـ
کارگردان فلسفه نجات بر اساس "شـَر بر ضد شـَر" را در این فیلم به چالش کشیده است و نه آنکه تایید یا رد کند
نظر شما در این باره چیست ؟
به عنوان مثال بعد از نمایش فیلم اوپنهایمر طرفداران انداختن و ننداختن بمب اتم چه ها که بهم نگفتن
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
🧩
حال میخواهیم قطعه های پازل این فیلم را درست کنار هم بگذاربم
1️⃣
ردیف اول پازل :ـ
مقدمه و قبل آن
قبل از عنوان بندی فیلم یک طرف دنیا
در غرب ش�� است ، چراغ خانه ای برای خواب خاموش میشود ، راه رفتن صمیمانه یک زن و مرد در خیابان و سر مجسمه مریم و کات
آغاز فیلم
در لحظه نمایش نام آن "جنگیر" صدای اذان مسلمانها به گوش میرسد ، این طنین اذان همراه است با نمایش صفحه سیاه یی که با خورشید سیاه و سفید روشن میشود تا رنگی شدن آن و نمای دوری از مخروبه های باستانی و ضربات تیشه و کلنگ بر پیکر زمین که بی شباهت نیست به صدای شلاق بر پیکر انسان
و بعد پیدا شدن سر مجسمه پازوزو و آن گردن آویز و خورشید و مسجد
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
چرا چنین شروعی؟
خورشید سیاه و سفید و مخروبه های باستانی نماینده این مطلب است که انواع فلسفه های هدایت بشر به سوی رستگاری ، اندیشه هایی هستند کهن و باستانی که فقط در گذشته متوقف نشدهاند بلکه به نوعی تا طلوع خورشید امروز ما نیز ادامه پیدا کرده است
اما اگر امروزه هم بخواهیم به همان روش های باستانی ( مبتنی بر خشونت ) هدایت کنیم گویی در زمان استاپ کردهایم
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
⭐️ نکته سوم : جامعه شناسی⭐️
از اواسط دهه شصت ، غرب شاهد ظهور جنبش های فکری در جوانانش بود که به هیپی یا شاخه هایی از هیپیگری معروف شده بود که باعث نگرانی مسن تر ها شده بود
در کنار آن چه به ژست و چه واقعی ، در دنیا ، آزادیخواهی و حقوق بشر و برابری و ضد جنگ بودن و ضد خشونت بودن و اینجور چیز ها همگیر شده بود اما رسیدن به این مهم را از راه انواع انقلاب ها که همراه با جنگ و خشونت و عکس آنچه به دنبالش بودند جستجو میکردند
.
این وضع چنان بود که اگر کسی در جهان برای پیگیری خبر های سیاسی و جنگی دنیا ، به خواب عمیقی فرو رفته بود ناچارا با حادثه المیپک مونیخ سال 1972 از این خواب خوش قاعدتا باید بیدار میشد
.
این فیلم در سال 1973 به نمایش در آمد و البته چرایی بودن اذان را خواهم گفت
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
2️⃣
ردیف دوم پازل :ـ
فیلمی داخل فیلم
کارگردان از تکنیک فیلم داخل فیلم چنین بهره میبرد تا بیننده را متوجه این اندیشه کند که چطور کارگردان های دنیا از باورهای پاک مردم ساده اندیش سوءاستفاده میکنند و از آنها مثل یک سیاه لشکر در فیلم هایشان بهره میبرند بدانسان که باورشان بشود که معترضند و اعتراضشان دارد نتیجه میدهد اما در اصل این دنیاگردان ها هستند که با خنده به مقاصد (ساخت فیلم) خودشان میرسن
ـ[مهمونی و نمود شخصیت واقعی آن کارگردان]ـ
.
فیلم در بـُعد سیاسی ، در این سکانس حداکثر استفاده را میبرد تا پیغام مهم خودش را به آن کارگردان های دنیا بدهد تا بعد بهتر بتواند به دغدغه اصلی خودش که هشدار و تربیت از پایه (نوجوانان) است بپردازد
به عبارتی نسل "زد" آن دوران
.
آنها که میگویند این فیلم ظاهر و باطن در مورد جن و جنگیریست نمیدانم چطور این چند دقیقه فیلم را توجیه میکنند
صحنه ها و دیالوگ های این سکانس را از دست ندهید بسیار هوشمندانه نوشته شده است
از شروعش که سرمایه گذار بسیار جالب به کارگردان تذکر میدهد بدون این سکانس هم میتواند فیلمش را بسازد (همان تنوع نسخه ها) تا شعار ها و حرف های آن زن و در انتها آن جمله که میگوید ، از راه درست باید وارد شد
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
⭐️ نکته چهارم : مولانا میگوید⭐️
ـ[ لیکن چو فرو شود کسی را خورشید
در پیش نهد بجای خورشید چراغ ]ـ
همانطور که متوجه شدید خورشید در فیلم سمبل حقیفت است
که پازوزو مانع از تابش آن شده
و در جامعه امروز چراغ ها جای خورشید را گرفتن
جنگ دو سگ در بیابان همان نبرد دو شـَر را یادآوری میکند
3️⃣
ردیف سوم پازل :ـ
Pazuzu or Saint Joseph
خشونت برضد شهوت یا محبت برضد شهوت
فیلم ساز ما با بخشی از جوانانی در جامعه خود روبرو است که از آزادیخواهی ، هیپیگری را فهم کردهاند
در کنار آن رفتار و ایمان آنان که باید جامعه را هدایت کنند مثل روشنفکران و نخبگان و مذهبیون نیز رو به زوال است و چندان به کار تربیتی که میکنند اعتقادی ندارند
تفسیر من از نگاه های خیره مردم در فیلم همین است
Help me
نگاه های "هلپ می" وارِ از بطن جان برخاسنه این جامعه گرفتار ، به این "قشر"های خاص
اما از طرفی علمیون و نخبگان و روشنفکر ها همگی درمانده و مذهبیون هم مثل
دوستِ "کشیش جوان" بهتر میداند بجای موعظه در کلیسا خالی با معیار های آنجا ، پشت پیانو در یک مهمانی شلوغ باشد در حال موعظه دیگران آنهم با معیار های آنها ، در مانده تر
در آخر فیلم هم این کشیش از گرفتن گردنآویز امتناع میکند و به مادر بچه پس میدهد
پایانی که به مذاق مذهبیون که فقط بلدن صورت م��ئله را حذف کنند خوش نیآمد و در بعضی نسخ ها حذف شد
.
واضح تر میگویم باطن این فیلم جن و جنگیری نیست این ها استعاره هستند از شهوت و خلاصی از شهوت یا
درست تر آن زوال و خلاصی از آن
اما سوال اصلی این است چه روشی برای خلاصی از جن شهوت (زوال) جواب میدهد
4️⃣
ردیف چهارم پازل :ـ
جنِ شهوت
برای آنکه ما بهتر متوجه این موضوع شویم ، شهوت به معنای عام را کارگردان به معنای خاص آن که جنسی و معمول تر و همگیر تر است ، به تصویر میکشد
که میتوانید نشانه های آن را در فیلم از دیالوگ های شدیدا جنسی تا فرو کردن صلیب در آلت تناسلی و حرکات و تشویق به انجام کارهای جنسی مشاهده کنید
.
صدایی که در نوار ضبط شده به انگلیسی روان اما مخفی شده در فیلم (برعکس)میگوید هیچی نیست (موجود نیست) اما دشمن سرسختش در دل تاریخ مذهبی ها(کشیش) بودند با دو روش مجزا از هم
5️⃣
ردیف پنجم پازل :ـ
جنِ خشونت
فیلم با این پیش زمینه که کشیش جوان قبلا بکسور بوده به خوبی آماده بودن چنین جسم و روحی برای دست زدن به خشونت را آماده سازی میکند
همچنین با پول ندادن به گدا و پیشنهاد بردن مادرش به خانه سالمندان و تحصیلات روانشناسی کشیش جوان ، ذهن منطقی او را به نمایش میگذارد
این کشیش که ماموربت دارد کشیش های متزلزل در ایمان را هدایت کند خودش در حال فروپاشی ایمانیست
به سکانس فوقالعاده گفتگو ی دختر با پدرش در نوار ضبط شده دقت کتید
و انعکاس شبه بینهایت تصویر کشیش در شیشه را بچسبانید به سکانس مکملی که در آن عشای ربانی و گفتگو او با پدر آسمانی هست
تا متوجه کنابه آمیزی از شباهات این دو پدر در ذهن ها شوید
در این فیلم شما هرگز پدر دختر را نخواهید دید
دختر و زن رها شده توسط پدر و عشق ، بشری رها شده را به تصویر میکشد که
دختر کاپیتان هوودی اسب سوار را جایگزین میکند
و مادر به قول خودش پیتزا را به جای عشق
6️⃣
ردیف ششم پازل :ـ
Holy water آب مقدس
و آن گردن آویز Saint Joseph
اینها نمایانگر روشی هستند در هدایت بشر که بر پایه موعظه است
چنین راهی توسط کشیش مسن برای دفع شـَر پیموده ��یشود اما بعد از تلاش های فراوان به علل خوی بشری به مقصد نمیرسد
Pazuzu روش پازوزویی
کشیش جوان در رویکردی تمام اعیار از نمایش یک خشونت افسارگسیخته بعد از سر دادن یک فحش جنسی با ضربات مشت به جان دخترک میافتد او که با این تکنیگ موفق میشود جن شهوت را ��ور کند حال خود گرفتار شـَر خطرناک تری میشود که خشونت نام دارد
شـَر خشونت هم میتواند همچون شـَر شهوت آسیب های جبران ناپذیر بزند بلکه بیشتر ، کشیش جوان با فهم این دوراهی هولناک ، تن به خودکشی میسپارد تا بیننده ژرف اندیش را با این سوال روبرو کند که چنین راهکاری چطور میتواند راه نجات باشد ؟
پنجرهای که با خشونت شکسته شده ، موقتا بسته میماند
7️⃣
قطعه آخر : اذان مسلمین
شاید بین ادیان و مرام های منتسب به خدا و خدایان ، اسلام مطرح ترین و معروف ترین دینی باشد در دنیا که امروزه بعضی از طرفداران و مجریان آن قوانین تربیتی و هدایتی را به آن نسبت میدهند که برای ناظرین ، تداعی کننده ی یک خشونت تمام عیار باستانیست که همچون پازوزو جلوی خورشید را گرفته اما این مبلغان اسلام چنین باور دارند که این مدل هدایت تنها راه نجات بشر از انواع شـَر هاست
.
به باور من فیلم با این سکانس آخر و کشاندن صدای اذان به دل خیابان های غرب قصدش اسلام هراسی نبوده بلکه همان که گفتم قصدش تلنگر زدن به تمام آنانی ست که راه نجات را یا در بمب و شلاق جستجو میکنند یا فقط به موعظه و ژست های حقوق بشری اکتفاء کردهاند
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
⭐️نکته آخر : ستوان فیلم دوست⭐️
کارگردان دقیقه هایی را به این ستوان اختصاص داده با آن دیالوگ هایش درمورد فیلم و فیلم دیدن
.
هدف کارگردان بجز کنایه زدن به فیلم دوست های سطحی نگر …ـ
بذارید قضیه را اینجوری برای شما باز کنم
ــ فلانی یه فیلم خوب سراغ دارم برای دیدن و بحث و تبادل نظر
میای باهم ببینیم ؟
ــ اسمش چیه ؟
ــ جنگیر
ــ همون که دختره سرش مچرخه از دهنش مایع سبز میاد بیرون و مثل عنکبوت از پله میاد پایین و از رو تختش پرواز میکنه ؟
ــ خب ، خب آره
ــ دیدمش
ــ نهار چی ، نهار خوردی ؟
ــ نه نخوردم
ــ یه پیتزا فروشی خوب میشناسم ، بریم ؟
ــ آره خوبه ، بزن بریم
.
حال سوال من از شما
آیا فیلم جنگیر را دیدهاید ؟
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
END
.
.
.
#30ahchaleh#na_zzanin#ناظنین#the exorcist#william peter blatty#william friedkin#max von sydow#lee j. cobb#ellen burstyn#Jack MacGowran#jason miller#kitty winn#linda blair#jack nitzsche#the exorcist 1973#جنگیر#جنگیر 1973#شهوت#خشونت#pazuzu#saint joseph#mike oldfield#tubular bells
5 notes
·
View notes
Text
باورهای غلط درباره زردی نوزاد و روشهای مؤثر درمان
زردی نوزاد یکی از شایعترین مشکلاتی است که خانوادهها بلافاصله پس از تولد نوزاد خود با آن مواجه میشوند. این بیماری به دلیل افزایش بیلی روبین در خون رخ میدهد و در اکثر موارد بدون نیاز به درمان خاصی بهبود مییابد. با این حال، باورهای ناکارآمد و گاه خطرناک در بین مردم رواج یافته که میتواند به سلامت نوزاد آسیب برساند. در این مقاله، به برخی از این باورهای غلط خواهیم پرداخت و روش درمانی علمی و معتبر را معرفی خواهیم کرد.
باورهای رایج و نادرست
۱. غذاهای مضر برای زردی نوزاد
یکی از باورهای غلط این است که برخی غذاها میتوانند زردی نوزاد را تشدید کنند یا بهبود بخشند. در حالی که امتداد چنین باورهایی میتواند برای سلامت نوزاد زیانبار باشد، چون غذای جامد برای نوزادان به هیچ وجه مناسب نیست و میتواند باعث مشکلات جدی شود.
۲. خاکشیر برای زردی نوزاد
یکی دیگر از تصورات نادرست، استفاده از خاکشیر به عنوان درمانی برای زردی نوزاد است. در حالی که خاکشیر به عنوان یک گیاه دارویی با ویژگیهای خنککننده شناخته میشود، برای نوزادان به هیچ عنوان مورد تایید نیست و مصرف آن میتواند منجر به مشکلات گوارشی برای نوزاد شود.
۳. آب انار برای زردی نوزاد
آب انار به دلیل داشتن خواص آنتیاکسیدانی، گاهی به عنوان یک درمان خانگی برای زردی پیشنهاد میشود که این موضوع صحت ندا��د. این نوشیدنی برای نوزادان قابل استفاده نیست و میتواند باعث مشکلات جدیدی شود.
۴. لیمو شیرین برای زردی نوزاد
لیمو شیرین نیز همچون سایر مواد غذایی قبلی، به اشتباه به عنوان درمان زردی پیشنهاد میشود. غافل از این که، مصرف آن نه تنها مفید نیست، بلکه به دلیل حساسیتهای معدوی نوزادان، بسیار خطرناک است.
۵. ماهی برای زردی نوزاد
مصرف ماهی به عنوان غذایی سالم برای بزرگسالان شناخته شده است، اما برای نوزادان به خصوص به عنوان درمان زردی نه تنها بیاثر است، بلکه به علت آلرژیزایی و همراه بودن با عناصر ��نگین مثل جیوه، ممکن است خطرآفرین باشد.
راهحل علمی و بیخطر: فتوتراپی
تنها راه اثبات شده علمی برای درمان زردی نوزاد، استفاده از دستگاه فتوتراپی است. فتوتراپی یک روش مدرن و ایمن برای کاهش سطح بیلی روبین در خون نوزاد است. این روش از نور خاص برای تجزیه بیلی روبین استفاده میکند و به تسریع دفع آن از بدن کمک مینماید. فتوتراپی سریعترین و موثرترین درمان بوده و عوارض جانبی ندارد، به شرطی که تحت نظر پزشک استفاده شود.
معرفی مجموعه زردی گرام برای اجاره دستگاه فتوتراپی
مجموعه زردی گرام با سالها تجربه در زمینه ارائه خدمات مربوط به درمان زردی نوزادان، گزینهای مطمئن و اطمینانبخش برای خانوادههایی است که به دنبال راهکاری مؤثر، ایمن و اقتصادی هستند. دلایل متعددی وجود دارد که چرا زردی گرام به عنوان بهترین انتخاب برای اجاره دستگاه فتوتراپی محسوب میشود.
مزایای انتخاب زردی گرام
تجهیزات پیشرفته و مدرن: زردی گرام از دستگاههای فتوتراپی با تکنولوژی روز استفاده میکند که امکان دستیابی به نتایج بهتر در بازه زمانی کوتاهتر را فراهم میسازند.
پشتیبانی تخصصی: تیم متخصص زردی گرام به والدین کمک میکند تا با نحوه صحیح استفاده از دستگاه و نکات ضروری درمان آشنا شوند. این مشاورهها همراه با پشتیبانی همیشگی، امنیت و آرامش خاطر بیشتری برای والدین به ارمغان میآورد.
قیمتهای رقابتی و مقرون به صرفه: خدمات ارائه شده توسط زردی گرام با قیمتهای اقتصادی تنظیم شدهاند تا تمامی خانوادهها بدون دغدغه مالی بتوانند از این خدمات استفاده کنند.
پشتیبانی قوی و خدمات پس از فروش: زردی گرام پس از اجاره دستگاه، همچنان در کنار شماست و در صورت بروز هرگونه مشکل یا سؤال، سریعاً پاسخگوی نیازهای شما خواهد بود.
چرا فتوتراپی بهترین گزینه است؟
فتوتراپی علاوه بر اینکه سریع و موثر است، هیچ گونه عوارض جانبی جدی ندارد و زیر نظر پزشکان متخصص انجام میشود. استفاده از روشهای جایگزین و غیرعلمی، همانگونه که پیشتر گفته شد، میتواند به جای کمک به سلامت نوزاد، خطرات بیشتری به همراه داشته باشد. انتخاب زردی گرام، انتخابی است برای سلامت و آرامش خاطر شما و نوزادتان.
برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد اجاره دستگاه فتوتراپی و خدمات زردی گرام، به وبسایت این مجموعه مراجعه کنید و یا با کارشناسان ما تماس بگیرید. ما در زردی گرام در کنار شما هستیم تا نوزادتان با سلامتی کامل به دوران کودکی و زندگی پیش رو گام بردارد.
0 notes
Text
نابرابرانه بابرابرانه بنابراینه که نادر ایران در دالان و داران، در نامبَر نوکنوک زمان، پنجول شپان، تند زبان، خنجر دهان، خوشگل فرمان، دردسور، شهرآغشته، بیکنداگو، شبچرخی شپانه گاری چی گچ بری، ساختمان سُس ِ آبدار در تیزی شهر آب مروارید ها، در گره گاه فلزی و شب سپون گری مرگ برانگیخته و پر ته دار و مثال، شهردار و مرنج، کج دار و دماغ، شبخوددار و نَریز. شبدر خیز، شب سینهخیز، اندر تیزپاهای ریز، تیز از گوشههای ورق دفتر، از پخشی دقیق، از نگفتن آن قدمت بی کسالت، بر شبدرنگارندگی سرخچارک و بدسگال و سگاندیش، میانمایه، و دست و پا آویزان، خایه از پا آویزان تر، بلندتر، پربالتر، دردمندتر تا همدردی و همدردمندی دیگری بودن، قدم زدن پرشی و بسیار، ماندن در نقاط سیاه، پرواز به سوی سپیدی و چارخانهی کبوتر عاشق، که از سوزنی در روندگان آتش پاره می خرند. زغال روی زمین بویش از دور می آید و خانه های سبز جنگلی همه به انتظار می نشینند. لمحهای دوری از لحظه ای مخدوش و مبهم و پرسر و راز، چرخش از وزنی شدید و خوش پخش کن و در به هم چرخیده دارد که به کار ِ تو اگر نیاید؛ به کار آمدنی از کار ِ خود بیکاره در کار خنج و لجنراز که پیشتر راهی نو کناره کردم و به پیرهن و پشت و روی پلشت و پریشان خویش پرچم پارچِ آب اقیانوس جنوب را، تقدیم کردم و از سَبُعیت های تنگنظرانی این جبر تاریخی، همراه با بقیه ی حضار، از همه شان و از کنارشان خداحافظی کردم. هر آن بر این دالان چیزی میفتد بر پاشنه ای سخت ایحجاد قدرت می نشیند که گفته ها در کژدم ِ یکدیگر سلاخانه مادر بساختند و آن روز که آن سوی نور تو برمینگیزد؛ آن روز دورت آن زمردان زیبا و یاغوت های دریایی و شفق آبی پرسه ای سویانه و جانانه خواهد کرد و از این راه گم گشتن که حافظ به اشتباه کم کشتن می در می بایید. سید. جید.
0 notes