#ندانم
Explore tagged Tumblr posts
Photo
(18/54) “The king threw a celebration on the 2500th anniversary of the Persian monarchy. It was the largest gathering of world leaders in history. He constructed a city of tents around the ruins of Persepolis, where Cyrus’s grandson Xerxes ruled the ancient world. 1500 cypress trees were planted in the middle of the desert. There were vast carpets of petunias and marigolds. The king opened the ceremony with a speech at the tomb of Cyrus The Great. As he spoke, his voice shook with emotion. He said: ‘Rest in peace, for we are awake. In a troubled world, Iran still bears the message of freedom and humanity. Even in the darkest times, the torch thou lit has never died.’ The king was at the height of his power. Oil prices were at record highs. With each passing year Iran grew wealthier and wealthier, and the king gathered more power into his hands. Every New Year I would gather the children together and read from Shahnameh about the story of Jamshid, the fourth king of Iran. Jamshid was the greatest king. The wisest king. The Iranian people gathered around him in adoration, and built him a throne of sapphires, emeralds, and rubies. He taught men to build buildings. He taught men to heal the sick. He unlocked all the secrets of the world. And his throne began to float into the air. With each new gift to the people, it rose higher. And higher. And higher. Until one day it rose too high. Jamshid lost touch with the people. He could no longer hear their voice. He no longer wanted their participation. He gathered his advisors around him, and announced: ‘All good things come from me. I am the maker of the world.’ As soon as he spoke these words, his throne began to fall. With tears of blood he begged for pardon, but none was given. And the dread of coming darkness was his lot.”
سال ۱۹۷۱ شاه جشن ۲۵۰۰ سالگی شاهنشاهی ایران را برگزار کرد. این جشن بزرگترین گردهمآیی سران دولتهای جهان در تاریخ بود. شهری از چادرها پیرامون بازماندههای تخت جمشید بر پا شد، جایی که نوهی کوروش بزرگ بر دنیای باستان فرمان میراند. ۱۵۰۰ درخت سرو در میانهی دشت کاشتند. همراه با فرشهای پهناوری از گلهای اطلسی و همیشهبهار. شاه با سخنرانی در کنار آرامگاه کوروش بزرگ مراسم را آغاز کرد. صدایش از سنگینی آن لحظهها لرزان بود. او گفت: «کوروش، آسوده بخواب زیرا که ما بیداریم. و برای نگاهبانی میراث پرافتخار تو همواره بیدار خواهیم بود. ایران در پهنهی پرآشوب جهان پیامآور آزادگی و مردمی و پاسدار والاترین آرمانهای انسانیست. ای کوروش، مشعلی که تو افروختی هرگز خاموش نشده است. ایران نگهبان پیام آزادی و مردمی در این جهان پر آشوب است، حتا در تاریکترین لحظهها.» در آن زمان شاه در اوج قدرت بود. بهای نفت به بالاترین حد رسیده بود. با گذشت هرسال بر داراییهای کشور و قدرت شاه افزوده میشد. هر سال نوروز، برای بچهها داستان جمشید - چهارمین پادشاه ایران - را میخواندم. جمشید پادشاه بزرگ آفرینش و سازندگیست. پادشاهی خردمند است. ایرانیان ستایشکنان پیرامون او گرد آمدند و تختی از یاقوت کبود، زمرد و یاقوت سر�� برایش ساختند. جمشید از رازهای جهان پرده برداشت. ساختمانسازی را به مردم آموخت. دارو و درمان بیماریها را، نوشتن و بویهای خوش را، هرآنچه به کار زندگی شاد و آسوده بینجامد، پنهان نماند. خرد او بر همه هویدا بود. فره او چندان درخشان بود که تخت او به آسمان فرا رفت و ارجش با هر خدمت تازه به مردم فرا و فراتر رفت. غرورش چندان اوج گرفت که بزرگان کشور را فراخواند و گفت: چنین گفت با سالخورده مهان / که جز خویشتن را ندانم جهان / چو من نامور تخت شاهی ندید / جهان را به خوبی من آراستم / چنان است گیتی کجا خواستم. با راندن این سخنان بر زبان پیوندش با مردم گسست ،فرهاش فروکاست. بختش رخت بربست. با اشکهای خونین خواستار بخشایش شد، نابخشوده ماند. فرجامش دلشکار است
143 notes
·
View notes
Text
سید عبدالحمید ضیایی
مي دانم
ندانم و بميرم هم
خيلي فرقي نمي كند ...
با اين همه
تو فكر مي كني
كه زنده ها
تعدادشان بيشتر است
يا مردگانِ جهان؟
0 notes
Text
youtube
"اشک طغیان"
شعر نیما شهسواری
شده لب بخندد دلت باشدا ضجه زار
شده اشک خجل باشد از ریختن در مزار
شده نغمهای سر بدی از گلویی به دار
شده بیهوا حس کنی درد شلاق و خار
شده مرگ خوانی و آن باشد آری به کار
شده از تو امید مثال همان مرد باشد به دار
شده بر تو دنیا مثال همان هیچ باشد و خار
شده مرگ را تو دمادم بخوانی به کار
شده شعر را پوچ پنداری و تشنه آن کارزار
شده فکر و فریاد خود را ببینی حصار
شده چند ساعت نزن پلک بر چوبه دار
شده بهترین شادیات باشد آن اشک زار
ندانم برایت شده اینچنین روزگار
ندانم تو دیدی همه ظلم یزدان هار
اگر دیدی و شد چنین باورت روزگار
خوشامد به تو گویم آری بیا در چنین کارزار
به پا خ��ز و طغیان به شورش به یزدان به دار
دگرگون کن آری جهان را همه ��وزگار
که دیگر کسی را نبینی در این کارزار
جهان از تو آزاد، آزاد بادا همه روزگار
#شعر #اشک_طغیان
#کتاب #رزمنامه
#شاعر #نیماشهسواری
موسیقی این اثر توسط هوش مصنوعی ساخته شده است
برای دریافت آثار نیما شهسواری اعم از کتاب و شعر به وبسایت جهان آرمانی مراجعه کنید
https://idealistic-world.com
صفحات رسمی نیما شهسواری در شبکههای اجتماعی
https://zil.ink/nima_shahsavari
پادکست جهان آرمانی در فضای مجازی
https://zil.ink/Nimashahsavari
پرتال دسترسی به آثار
https://zil.ink/nima.shahsavari
صفحه رسمی اینستاگرام نیما شهسواری
@nima_shahsavarri
#هنر
#هنرمند
#شعر_آزاد
#شعر_کوتاه
#شعر_فارسی
#آزادی
#برابری
#شعر_ایران
#شعر_سیاسی
#شعر_ایرانی
#شعر_فارسی
#ایران
#ایران_آزاد
#ایران_رها
#آزادی_ایران
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#نه_به_حکومت_دینی
#آخوند
#ملا
#مهسا_امینی
0 notes
Text
دیگر آن زیبایی پیشین در منظره ها نیست
حال ما گریه زرفتن آمدن در خور ما نیست
بودی و خنده ی شیرین به لبانت همه فصل
برگ آن خنده ی شیرین در پنجره ها نیست
بود دب دبه و کب کبه ات وه چه فراوان
افسوس دگرت دب دبه و کبه کبه ها نیست
ازدست بشد دوره ی رقص سماعت که هیهات
زیبایی رقص و صدایت به دلداری ما نیست
چرخان درآغوشم بودی من بیچاره ندانستم
فردا چنین چرخ ، آغوش معرکه ها نیست
دیوانه شدن را کی آموخت تن من ندانم
قد رعنات مایل به تن دیوانه ی ما نیست
جان تو و جان شیرین نگاهت بریدم زدوریت
دفتر سینه دگر طاقت خاطره ها نیست
در خانه شکستند ره صحرام گشودند نبودی
بعد تو این روضه دگر جای «سُرا »نیست
شعر :بعد تو
شاعر :سامان کولیوندی«سُرا»
0 notes
Text
پروتئین تراپی قبل و بعد : و به جلو شروع کرد طرف هستر. "فکر می کنی ما از تو می ترسیم ای بازیگر قدیمی؟ میمون مو قرمز؟ شما فقط ما را آزاد کنید وگرنه برای شما بدتر خواهد بود. آیا می دانید فردا این بار کجا خواهید بود؟ ضرب و شتم فانتزی خود را موهای رنگ شده را در برابر یک سلول پر شده، و این همان جایی است. رنگ مو : که باید داشته باشید سال ها پیش بود." "نه نه" هستر وارد شد. "نه، نه، دیوید. این راهش نیست شما نمی فهمم به حرفش گوش نده من می گویم که تنها من در این کار هستم تو - نمی شنوی؟ - که من می مانم. من سعی نمی کنم بدوم دور، شما می توانید. پروتئین تراپی قبل و بعد پروتئین تراپی قبل و بعد : هر کاری که دوست دارید با من انجام دهید. من از شما اطاعت خواهم کرد - خواهم کرد در واقع. لطفا، لطفا - به او گوش ندهید. او نمی کند فهمیدن. اما من انجام می دهم. بگذار بروند. آنها هیچ ضرری نکرده اند. آنها فقط می خواست به من کمک کند آنها هیچ معنایی علیه شما نداشتند. لینک مفید : پروتئین تراپی مو آنها نکردند براستی. اوه! بگذار بروند بگذار بروند!" علیرغم مبارزه او برای کنترل خود، وحشت او در حال افزایش بود، او وحشت هرگز برای خودش نیست، بلکه اکنون فقط برای آنهاست. او می دانست، بیشتر از آنها، از آنچه او بود. شاید در چهره او بیش از آنچه آنها می دیدند. پروتئین تراپی قبل و بعد : می دید تا به حال دیدن. اما هارکنس به اندازه کافی دید. او دید که روح کریسپین به چشمان کریسپین برمیخیزد آن حیوان پرموی عجیب با بوی بدبو که بین پنجه هایش کریسپین است روح خود اکنون دروغ می گفت. آن حیوان از چشمان کریسپین بیرون بود. و پشت آن نگاه وحشت خود کریسپین بود. لینک مفید : پروتئین تراپی یا کراتینه کریسپین گفت: "این برای من خیلی راحت است. من منتظر این لحظه بودم." سپس هارکنس به سمت او آمد و بسیار نزدیک به او ایستاد. "کریسپین، به من گوش کن. این ما سه نفر نیستیم که در این امر مهم هستیم خودت هستی هر کاری با ما بکنید ما در امانیم. هر چه فکر می کنید. پروتئین تراپی قبل و بعد : یا امیدوارم که نتوانید بخش واقعی ما را لمس کنید، اما این امشب برای خودتان موضوع مرگ یا زندگی است "ممکن است در مورد پزشکی چیزی ندانم و با این حال آنقدر می دانم که این را به شما بگویم شما مردی مریض هستید - بدجوری بیمار - و اگر به این حیوان اجازه بدهید. لینک مفید : پروتئین تراپی مو قبل و بعد تحت کنترل اوست که در دو ساعت آینده شما را به��ر می کند تمام شد، تو مرده ای شما هم مثل من این را می دانید. می دانید که شما هستید دارای روح شیطانی به همان اندازه مردی که دارای ارواح است خوک گدارنی را در دریا پاک کرد. این به خاطر ما نیست که من از شما می خواهم که اجازه دهید ما امشب برویم. پروتئین تراپی قبل و بعد : اجازه دهید ما به. شما هرگز از هیچ کدام نخواهید شنید دوباره ما صبح، در روشنایی روز، این را خواهید دانست شما یک پیروزی مهمتر از هر پیروزی کسب کرده اید زندگی "تو از تسلط بر ما حرف میزنی، مرد. بر روح شیطانی خود مسلط شوید. میدونی که از آن متنفری، سالها از آن متنفر بودی. لینک مفید : پروتئین تراپی مو یعنی چه که هستی بدبخت و بدبخت زیرش. من امشب برای تو زندگی یا مرگ است به شما بگویم شما هم مثل من این را می دانید." برای یک لحظه، یک لحظه چشمک زن کوتاه، هارکنس برای اولین بار ملاقات کرد و برای آخرین بار کریسپین واقعی. هیچ کس دیگری آن جلسه را ندید. پروتئین تراپی قبل و بعد : مستقیم به چشم ها، دقیقاً همانطور که یک زندانی نگاه می کند، از آنها خیره می شود از پشت میله های آهنی، کریسپین واقعی پرید، چیزی غمگین، گرسنه بود و مردن یک لحظه شناخت و او رفت. "آقای هارکنس از شما خیلی مهربان است" کریسپین گفت. "می دانستم. لینک مفید : بوتاکس مو بهتر است یا پروتئین تراپی که من باید از این ربع ساعت چت با همه شما لذت ببرم و واقعاً من هستم لذت بردن از آن دوست من دانبار خود را کاملاً رک و پوست کنده نشان می دهد او یک مرد جوان است. جالب خواهد بود که ببینیم آیا در—مثلاً an یک ساعت دیگر - او هنوز در همان ذهن است. پروتئین تراپی قبل و بعد : من شک دارم؛ کاملا راستش من خیلی شک دارم این طبیعت های قوی هستند که می شکند آسان ترین. اما شما دو نفر دیگر - واقعا چقدر جذاب. همه نوع دوستی و بی خودی این خانم به هیچ چیز جز دوستانش فکر نمی کند و آقای هارکنس، مانند همه آمریکایی ها، سرشار از ایده آلیسم خوب است. لینک مفید : پروتئین تراپی بهتره یا کراتینه و شما همه دور من ایستاده اند انگار که شما فرزندان من هستید و به صدای الف گوش می دهید داستان پری چنین عکس زیبایی! "و وقتی به آن فکر می کنید اینجا من کاملا تنها هستم بی دفاع، یک به سه. چرا به من حمله نمیکنی؟ چنین قابل تحسین فرصت! آیا می تواند ترس باشد.
پروتئین تراپی قبل و بعد : ترس از پیرمرد زشت چاق مثل من، یک مرد که همه به او می خندند!" دانبار حرکتی انجام داد. هارکنس فریاد زد: "تکان مکن، دانبار. لمس نکنید به او. این چیزی است که او می خواهد. کریسپین بلند شد. لینک مفید : روش پروتئین تراپی در منزل اکنون همه آنها در یک گروه کوچک نزدیک ایستاده بودند با یکدیگر. کریسپین لباس پانسمانش را دور خود جمع کرد. "زمان تقریبا تمام شده است" او گفت. "من تو را تنها می گذارم با هم برای آخرین صحبت شما دیگر هرگز همدیگر را نخواهید دید پس از این، پس بهتر است از آن نهایت استفاده را ببرید. پروتئین تراپی قبل و بعد : می بینی که من نیستم واقعا نامهربان." "ناامیدکننده است." هارکنس به سمت پنجره چرخید. "خدایا کمکمان کن همه." "بله ناامیدکننده است" کریسپین به آرامی گفت: "بالاخره زمان من فرا رسید. لینک مفید : مواد پروتئین تراپی مو در خانه میدونی چقدر منتظرش بودم؟ میدونی چیه به من نمایندگی کند؟ تو به من بد کردی، دوتایی، من را شکستی مهمان نوازی، به نان و نمک من خیانت کرد، به خانه ام هجوم آورد. پروتئین تراپی قبل و بعد : من عدالت دارم اگر تو را به خاطر آن تنبیه کنم اما شما همچنین برای همه دیگران، برای همه ایستاده اید که به من ناسزا گفته اند و به من خندیده اند و من را مسخره کرده اند. من قدرت دارم آخر. من شما را نیش خواهم زد و شما خونریزی خواهید کرد.
0 notes
Text
نت ویولن آهنگ ساغر هستی
نت ویولن آهنگ ساغر هستی
نت دونی , نت ویولن , نت متوسط ویولن , نت ویولن جمشید شیبانی , notdoni , نت های ویولن جمشید شیبانی , نت های ویولن , ویولن , جمشید شیبانی , نت جمشید شیبانی , نت های جمشید شیبانی , نت های سینا حسن پور , نت های متوسط ویولن , نت ویولن متوسط
پیش نمایش نت ویولن آهنگ ساغر هستی
نت ویولن آهنگ ساغر هستی
دانلود نت ویولن آهنگ ساغر هستی
خرید نت ویولن آهنگ ساغر هستی
جهت خرید نت ویولن آهنگ ساغر هستی روی لینک زیر کلیک کنید
نت ویولن آهنگ ساغر هستی
نت ویولن آهنگ ساغر هستی
تنظیم شده برای ویولن
نت نویسی » سینا حسن پور
تعداد صفحات » 2
خریدار عزیز دقت داشته باشید اجرایی که از این نت ثبت شده است توسط نرم افزار نواخته شده است و نواختن این نت با ��از اصلی صدای بسیار دلنشین تری خواهد داشت ...
متن آهنگ ساغر هستی
تو ای ساغر هستی به کامم ننشستی ندانم که چه بودی ندانم که چه هستی تو ای ساغر هستی به کامم ننشستی ندانم که چه بودی ندانم که چه هستی در بزم من شکسته ای در کام او نشسته ای نوشی تو بر سنگین دلان زهری به کام خستگان نوشی تو بر سنگین دلان زهری به کام خستگان من همان اشک سرد آسمانم نقش دردی به دیوار زمانم بی سر انجام و بی نام و نشانم چون غباری به جا از کاروانم چون غباری به جا از کاروانم تو ای ساغر هستی به کامم ننشستی ندانم که چه بودی ندانم که چه هستی تو ای ساغر هستی به کامم ننشستی ندانم که چه بودی ندانم که چه هستی تنها ترین تنها منم سر گشته و رسوا منم آه ای فلک ای آسمان تا کی ستم بر عاشقان بشنو تو فریاد مرا آه ای خدای مهربان آه ای فلک ای آسمان تا کی ستم بر عاشقان بشنو تو فریاد مرا آه ای خدای مهربان آه ای فلک ای آسمان تا کی ستم بر عاشقان بشنو تو فریاد مرا آه ای خدای مهربان عشق تو خوابی بود و بس نقش سرابی بود و بس این آمدن این رفتنم رنج و عذابی بود و بس عشق تو خوابی بود و بس نقش سرابی بود و بس این آمدن این رفتنم رنج و عذابی بود و بس ای فلک بازی چرخ تو نازم بی گمان آمدم تا که ببازم ای دریغا که شد چشم سیاهی قبله گاه منو روی نمازم قبله گاه منو روی نمازم تو ای ساغر هستی به کامم ننشستی ندانم که چه بودی ندانم که چه هستی تو ای ساغر هستی به کامم ننشستی ندانم که چه بودی ندانم که چه هستی ... ندانم که چه هستی
کلمات کلیدی : نت دونی , نت ویولن , نت متوسط ویولن , نت ویولن جمشید شیبانی , notdoni , نت های ویولن جمشید شیبانی , نت های ویولن , ویولن , جمشید شیبانی , نت جمشید شیبانی , نت های جمشید شیبانی , نت های سینا حسن پور , نت های متوسط ویولن , نت ویولن متوسط
#نت دونی#نت ویولن#نت متوسط ویولن#نت ویولن جمشید شیبانی#notdoni#نت های ویولن جمشید شیبانی#نت های ویولن#ویولن#جمشید شیبانی#نت جمشید شیبانی#نت های جمشید شیبانی#نت های سینا حسن پور#نت های متوسط ویولن#نت ویولن متوسط
0 notes
Text
جهانی وطنی
دیگران هم همین می گویند که که نظام کافکایی و هزار توهای بوروکراسی قانون همه را نفله کرده و بنبست ثمره بیهودگی فعالیتی است که دستگاه برای خودش وضع که اما در اثر ندانم کاری و اهمال عده ای از دسته دیگران زیر چتر قانون همه چیز و هر چیز نقد می کردند از نقد سیطره غیر قانونی “قانون” چکشی سخن نگفتند و تا توانستند زور زدند تا متهم در جایگاه قرار بگیرد و سخنان آتشین علیه نظم نوین ناسیونالیست داد سخن بگوید…
View On WordPress
0 notes
Text
آقا، بی عرضه گی هم حدی دارد
آقا، بی عرضه گی هم حدی دارد
..
آقا، بی عرضه بودن هم اندازه ای دارد!
رئیس جمهور می گوید که متاسفیم ما گاز را ذخیره نکردیم.
یعنی چه که متاسفیم، ما گاز را ذخیره نکرده ایم.
با این اظهار تاسف شما، آیا مردم در روستا ها و شهر ها
و قطار های یخ زده، گرم می شوند؟
مردمی که به مصرف گاز عادت کرده اند و شما از قبل
هم نگفته اید که در زمستان گاز نخواهید داشت و مردم
خود را با هیزم و ذغال و چراغ نفتی آماده نکرده اند و دارند
از سرما رنج می برند و چه بسا که عده ای از سرما جان بدهند.
.
خب، این اعلام تاسف شما، چه مشکلی را از دوش مردم بر می دارد؟
.
آقا بلد نیستید کار کنید، کاسه و کوزه تان را جمع کنید و بروید!
فقط مطیع بودن رئیس جمهور و کارگردان های حکومت از رهبری
که کار کشور را سامان نمی دهد، اداره کردن کشور مردمی متخصص
و کارآمد می خواهد.
حالا اگر آقای رئیس جمهور به جای هفده رکعت نماز، هفتاد رکعت
نماز بخواند، چه مشکلی از مردم و ساز و کار کشور را حل می کند؟
.
اگر رهبری می توانست و با دستور ها و راهنمائی هایش، وضع کار
و زنده گی برای مردم بهتر و آسان تر می شد. خب باز چیزی...
ولی تا به امروز سی و سه سال است که رهبری با همان شخص و همان
ندانم کاری ها ادامه دارد و کار و صنعت و زنده گی هر روز بیشتر
از پیش رو به سوی قهقرا می رود.
خب آقا قبول، شما نماینده ای از خدا بر روی زمین هستید.
درود و آفرین بر شما،
ولی حکومت و فرمان های رهبری، در سی یو سه سال گذشته، نشان
داده است که برای اداره و نگهداری از کشور
مفید و کارساز نیست، و کشور رو به آبادی نمی رود
که هیچ، هر روز بیشتر رو به خرابی می رود.
پس کار را به کاردان بسپارید و بروید صبح تا شب نماز بخوانید و روزه
��گیرید و شب تا صبح، نماز شب بخوانید و دعای کمیل و امن یجیب بخوانید.
باشد که رستگار شوید و در جای رفیعی در بهشت، مقام پیدا کنید.
..
سوز
۲۷ دی ۲۵۸۱ - ۱۴۰۱ هجری
17.01.2023
0 notes
Text
ز شرم عشق اگر به ره ببینمت ندانم ، چگونه از برابر تو بگذرم من
نه می دهد دلم رضا که بگذرم ز عشقت نه طاقتی که در رخ تو بنگرم من
13 notes
·
View notes
Text
youtube
"اشک طغیان"
کتاب صوتی رزمنامه
شعر و کلام نیما شهسواری
متن شعر
شده لب بخندد دلت باشدا ضجه زار
شده اشک خجل باشد از ریختن در مزار
شده نغمهای سر بدی از گلویی به دار
شده بیهوا حس کنی درد شلاق و خار
شده مرگ خوانی و آن باشد آری به کار
شده از تو امید مثال همان مرد باشد به دار
شده بر تو دنیا مثال همان هیچ باشد و خار
شده مرگ را تو دمادم بخوانی به کار
شده شعر را پوچ پنداری و تشنه آن کارزار
شده فکر و فریاد خود را ببینی حصار
شده چند ساعت نزن پلک بر چوبه دار
شده بهترین شادیات باشد آن اشک زار
ندانم برایت شده اینچنین روزگار
ندانم تو دیدی همه ظلم یزدان هار
اگر دیدی و شد چنین باورت روزگار
خوشامد به تو گویم آری بیا در چنین کارزار
به پا خیز و طغیان به شورش به یزدان به دار
دگرگون کن آری جهان را همه روزگار
که دیگر کسی را نبینی در این کارزار
جهان از تو آزاد، آزاد بادا همه روزگار
دسترسی به آثار نیما شهسواری اعم از کتب و اشعار آثار صوتی و تصویری در
وبسایت جهان آرمانی، یوتیوب، تلگرام، فیسبوک و در برنامههای پادکستگیر اعم از
گوگلپادکست، آمازون موزیک، اپل پادکست، رادیو پابلیک، ناملیک، کستباکس و ...
وبسایت جهان آرمانی
https://idealistic-world.com
صفحات رسمی نیما شهسواری در شبکههای اجتماعی
https://zil.ink/nima_shahsavari
پادکست جهان آرمانی در فضای مجازی
https://zil.ink/Nimashahsavari
پرتال دسترسی به آثار
https://zil.ink/nima.shahsavari
برای دریافت کتاب و دیگر آثار نیما شهسواری از وبسایت رسمی جهان آرمانی دیدن کنید
https://idealistic-world.com
صفحه رسمی اینستاگرام نیما شهسواری
@nima_shahsavarri
#نیماشهسواری
#رزمنامه
#کتاب
#کتابیسم
#کتابخوانی
#کتاب_صوتی
#کتاب_گویا
#شعر
#شعر_صوتی
#شعر_اعتراضی
#شعر_سیاسی
#آزادی
#برابری
#برابری_جنسیتی
#نه_به_حجاب_اجباری
0 notes
Text
مستم کن آنچنان که ندانم ز بیخودی
در عرصهء خیال که آمد ، کدام رفت
Mestem kun ançunan ki nedânem zi bîhodî
Der arsa-i hayâl ki âmed, kudâm reft
"Beni öyle bir sarhoş et ki hayal dünyamda bile kimin gelip kimin gittiğini farkedemez durumda olayım."
(Hâfız)
10 notes
·
View notes
Text
بهترین رنگ موی امبره : با خود بردارد و حتی برای به دست آوردن آن قفلی را دستکاری کند. بتی بیش از همه از صحبت کردن در مورد موضوع با عمه اش اکراه داشت، اما اکنون شکایتی رسمی از او کرد. خادمان همگی مورد بازجویی قرار گرفتند و به شدت به بی گناهی خود اعتراض کردند. رنگ مو : هیچ یک از آنها جرأت انجام چنین کاری را نداشت که به آن متهم شده بودند. با این حال، از این زمان به بعد، دلخوری متوقف شد، و بتی و لیدی لیسی به طور طبیعی به این نتیجه رسیدند که این نتیجه جنجالی است. بهترین رنگ موی امبره بهترین رنگ موی امبره : که ایجاد شده بود. لیدی لیسی گفت: "بتی، برای رفتن به نمایشنامه جدید در چه می گویید؟ من می شنوم که خیلی در مورد آن صحبت می شود. لینک مفید : آمبره اما نتیجه همان بود. سرانجام، هنگامی که او جلد تازه به دست آمده را روی میزش قفل کرد و از آنجا نیز ناپدید شد، صبرش از بین رفت. حتماً یکی از اهل خانه با اشتیاق زیاد برای داستان نویسی، او را وادار کرده است که هر وقت کتابی از آن دست به خانه میآید. بهترین رنگ موی امبره : خانم فونتانل جعبه ای دارد و پرسیده است که آیا ما به او می پیوندیم." دختر پاسخ داد: "باید آن را دوست داشته باشم." "ما اخیراً ساکت بوده ایم." اما دلش از ترس مظلوم بود. او به خدمتکارش گفت: "مارتا، آیا امروز عصر مرا لباس میپوشی - و - دعا کن تا عمهام آماده شود و مرا صدا کند؟" "بله، خانم، من از انجام این کار خوشحال خواهم شد." اما دختر در قسمت آخر درخواست تا حدودی متعجب به نظر می رسید. لینک مفید : رنگ آمبره سامبره بتی خوب فکر کرد که توضیح دهد: "من نمی دانم چیست، اما تا حدودی احساس بی روحی و عصبی می کنم، و می ترسم تنها بمانم، مبادا اتفاقی بیفتد." خانم! "اوه، نه برای دنیا! من باید بروم. به زودی به محض اینکه در کالسکه باشم، حالم خوب خواهد شد. بهترین رنگ موی امبره : پس از آن می گذرد." یک لیوان شری یا هر چیز دیگری برات بیارم؟ "نه، نه، اینطور نیست. تو با من بمانی و من دوباره خودم خواهم بود." آن شب بتی به تئاتر رفت. هیچ عود تناسب خواب با داروهای همزمان آن وجود نداشت. کاپیتان فونتانل در جعبه بود و خود را بسیار خوشایند نشان داد. لینک مفید : رنگ امبره یعنی چی او در کنار بتی نشسته بود و نه تنها در بین بازیها، بلکه در زمانی که بازیگران روی صحنه بودند با او صحبت میکرد. با این او می توانست انصراف دهد. او آنقدر عادت به تئاتر نداشت که علاقه شدیدی به آنچه قبل از او اجرا می شد نداشته باشد. بین دو تا از اعمال او به او گفت: "مادر من با لیدی لیسی را نامزد می کند. بهترین رنگ موی امبره : او نقشه ای در سر دارد، اما از او رضایت می خواهد که آن را انجام دهد تا آن را بسیار جذاب کند. موافقت کن." "چیه؟" "ما قصد داریم یک قایق داشته باشیم و به رگاتای هنلی برویم. می آیی؟" "من باید بالاتر از همه چیز از آن لذت ببرم. من هرگز یک رگاتا ندیده ام. لینک مفید : رنگ امبره دودی نسکافه ای یعنی نه به این معروف، و نه از این نوع. در مسابقاتی وجود داشت، اما آنها متفاوت بودند." "بسیار خوب، پس، مهمانی فقط شامل مادر و خواهر من و دو نفر شما و فولول جوان است که در جنت می رقصد و پوتسی که یک گربه رام است. مطمئنم مادرم عمه شما را متقاعد خواهد کرد. بهترین رنگ موی امبره : او چه پیرزن سرزندهای است و برای سالهایش چقدر از زندگی لذت میبرد!» بتی گفت: "این یک نتیجه بسیار خوشحال کننده برای اقامت ما در شهر خواهد بود." "ما چند روز دیگر به کلبه کوچک عمه در دوون برمی گردیم؛ او می خواهد برای جمعه خوب و روز عید پاک در ��انه باشد." پس حل و فصل شد. لینک مفید : رنگ امبره شکلاتی لیدی لیسی هیچ اعتراضی نکرده بود و حالا او و خواهرزادهاش باید فکر میکردند که بتی چه لباسی باید بپوشد. لباس های نازک مطرح نبود. هوا خیلی سرد بود و به خصوص در رودخانه سرد بود. بتی هنوز اندکی عزادار بود. بهترین رنگ موی امبره : بنابراین لباس پارچهای نقرهای مایل به خاکستری، با نوار مشکی دور کمرش، و کلاه حصیری سفید، با روبانی که با لباسش هماهنگ بود، انتخاب کرد. در روز رگاتا، بتی با خود گفت: "من چقدر نادان هستم! فکر می کنم ندانم هنلی کجاست! این که در تیمز یا داعش است واقعاً نمی دانم، اما به اولی علاقه دارم. لینک مفید : رنگ موی جدید آمبره سامبره بله، تقریباً مثبت هستم که در تیمز است. من دیده ام. تصاویر در گرافیک و مصور مسابقه در سال گذشته، و من می دانم که رودخانه به صورت گسترده نشان داده شده است، و داعش فقط می تواند یک جریان ناچیز باشد. من وارد اتاق مدرسه خواهم شد و نقشه ای از اطراف لندن را پیدا می کنم و خودم را پست می کنم. بهترین رنگ موی امبره : در جغرافیا. آدم از احمق به نظر رسیدن متنفر است." بتی بدون اینکه حرفی به کسی بزند، راهش را به آپارتمانی پیدا کرد که وقتی بچهها در خانه بودند، درسش را رها کرده بود.
در پشت، پایین یک گذرگاه دراز کشید. از آنجایی که لیدی لیسی آن مکان را اشغال کرده بود، نه او و نه بتی بیش از حد معمول و به ندرت در آن حضور نداشتند. لینک مفید : مدل رنگ موی آمبره روشن و بر این اساس بندگان از پاکیزه نگه داشتن آن کوتاهی کرده بودند. گرد و غبار زیادی روی میز مدرسه نشسته بود، بتی در حالی که می خندید، نامش را روی میز مدرسه روی پودر ریز نوشت، سپس به انگشتش نگاه کرد، آن را سیاه یافت و گفت: "اوه، مزاحم! فراموش کردم. بهترین رنگ موی امبره : که گرد و غبار لندن کثیف است." او به سمت قفسه کتاب رفت و نقشه ای از کلان شهر و مناطق روستایی را جستجو کرد، اما نتوانست آن را پیدا کند. او نمیتوانست دستش را روی روزنامهنگار بگذارد. او با کشیدن یک اطلس جانستون بزرگ و ضخیم گفت : «اگر مقیاس آنقدر کوچک نباشد که بتوان هنلی را داد. لینک مفید : مدل رنگ موی آمبره یخی حجم سنگین را روی میز گذاشت و آن را باز کرد. او متوجه شد که انگلستان از دو قسمت تشکیل شده است، یکی نقشه شمال و دومی بخش جنوبی. او دومی را پهن کرد، انگشتش را روی خط آبی تیمز گذاشت و شروع به ردیابی آن کرد.
0 notes
Text
مستم کن آن چنان که ندانم ز بیخودی
در عرصه خیال که آمد کدام رفت
20 notes
·
View notes
Text
without you, oh moonlight, one again I passed by that alley
I became all eyes, ardently searching for you
the enthusiasm of seeing you overflowed from my existence
I became the insane lover whom I once was
from the the place hidden within my life, the flower of your memory shone
the garden of a hundred flowers laughed
the scent of a hundred memories spread
I remembered, one day we walked through that alley together
we spread our wings and we wandered together in that solitude we wanted
we sat by the stream for a few hours
you, whose eyes carry all the secrets of the world
me, who was lost in your gaze
the sky clear and the night calm
fate smiling and time docile
branches of the moon fallen into the water
the tree branches, reaching their hands towards the moonlight
the night, the desert, the flowers and the stones
all have given their hearts to the melody of the night
I remember you told me
stay away from this love
for a few moments, look at this water
water is the mirror of passing love
you, who today looks into a pair of eyes
tomorrow, your heart will be with another
in order to forget, leave this city for a while
I told you
I know no fear (the type that causes someone to runway) of love
to travel away from you, I cannot, I cannot
the first day that my heart flew while pleading for you
I sat on your rooftop like a dove
you threw a stone at me, I didn’t run away or fall apart
I said again, you’re the hunter and I am the deer of the meadow
in order to fall into your trap, I search and searched everywhere
I don’t know how to run away from love, I cannot
a tear fell from a tree branch
the night bird moaned bitterly and shed tears
the tear in your eyes quivered
the moon laughed at your love
I remember that I didn’t hear an answer from you
I set foot within the realm of sorrow
I didn’t fall apart or runaway
within the darkness, that night and many other nights passed
you sought no sign of your pained lover again
you no longer pass by that alley
but without you, I miserably passed by that alley again
forough-e-farokhzaad
بی تو، مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم شوق دیدار تو لبریز شد از جان وجودم شدم آن عاشق دیوانه که بودم در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید باغ صد خاطره خندید عطر صد خاطره پیچید یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم پر گشودیم و در آن خلوت دل خواسته گشتیم ساعتی بر لب آن جوی نشستیم تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت من همه محو تماشای نگاهت آسمان صاف و شب آرام بخت خندان و زمان رام خوشه ماه فرو ریخته در آب شاخهها دست بر آورده به مهتاب شب و صحرا و گل و سنگ همه دل داده به آواز شباهنگ یادم آید، تو به من گفتی: از این عشق حذر کن لحظهای چند بر این آب نظر کن آب، آئینه عشق گذران ��ست تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است باش فردا، که دلت با دگران است تا فراموش کنی، چندی از این شهر سفر کن
با تو گفتم: حذر از عشق ندانم سفر از پیش تو هرگز نتوانم، نتوانم روز اول که دل من به تمنای تو پر زد چون کبوتر لب بام تو نشستم تو به من سنگ زدی، من نرمیدم، نگسستم باز گفتم: که تو صیادی و من آهوی دشتم تا بدام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم حذر از عشق ندانم، نتوانم اشکی از شاخه فرو ریخت مرغ شب ناله تلخی زد و بگریخت اشک در چشم تو لرزید ماه بر عشق تو خندید یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم پای در دامن اندوه کشیدم نگسستم، نرمیدم رفت در ظلمت شب، آن شب و شبهای دگر هم نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم بی تو، اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم
فریدون مشیری
*what I translated as lover means someone who is in love not someone who is in a relationship
5 notes
·
View notes
Text
سریال جیران بزودی در شبکه نمایش خانگی
دراکولا نام سریال شبکه نمایش خانگی با ژانری کمدی به کارگردانی و تهیه کنندگی مهران مدیری و نویسندگی امیر برادران که فصل اول آن با نام هیولا منتشر شد و در فصل دوم به دراکولا تفییر نام پیدا کرد در این سریال بازیگرانی همچون مهران مدیری و ویشکا آسایش بازی میکنند در این سریال پیمان قاسم خانی طراحی و سرپرستی فیلمنامه را برعهده دارد.
سینما و تلویزیون پخش قسمت اول سریال دراکولا در ادامه فصل دوم سریال هیولا از ۱ فروردین
در خلاصه داستان سریال دراکولا آمده است که ژاله کبیری همسر جدید کامران کامروا که سه سال است با او ازدواج کرده برای او جشن تولد گرفته و همه آشنایان و دوستان را دعوت کرده تا ثروت خود را برای دیگران به نمایش بگذارد. کامران کامروا هم موسسه خیریه جدیدی برای کودکان کار راهاندازی کرده و مانند گذشته به پولشویی مشغول است و مهیار مهرافزون را به استخدام خود درآورده. مهمانی باشکوهی برپاست و ما با دوستان و خانواده جدید کامروا آشنا میشویم.
از بازیگران سریال دراکولا میتوان به مهران مدیری، ویشکا آسایش، سیما تیرانداز، گلاره عباسی، محمد بحرانی و نیما شعباننژاد، اندیشه فولادوند، احسان امانی، گلاره دربندی، مرتضی زارع، شکیلا سماواتی، مرجان مومنی، فرنوش نیک اندیش و حامد وکیلی اشاره کرد.
دانلود سریال دراکولا از وبسایت هکس دانلود : جهت دانلود سریال دراکولا میتوانید از طریق سایت هکس دانلود اقدام نمایید. این سریال از ۱ فروردین ۱۴۰۰ وارد شبکه نمایش خانگی خواهد شد و از رسانه هکس دانلود نیز پخش خواهد شد. دراکولا محصولی از فیلم مارکت است که قرار است روزهای یک شنبه ساعت ۲۰ از هکس دانلود پخش شود.
سریال گیسو
گیسو سریالی درام، معمایی و عاشقانه با هنرنمایی محمدرضا گلزار، ساره بیات، هانیه توسلی، حسین یاری، هومن سیدی، مسعود رایگان، شمسی فضل الهی، بیژن امکانیان، آزاده ریاضی، علیرضا زمانی نسب، سانیا سالاری و بهاره رهنما و نویسندگی علیرضا کاظمی پور و سعید جلالی و کارگردانی منوچهر هادی و تهیه کنندگی هومن کبیری محصول سال ۱۳۹۹ کشور ایران است.
یک داستان معمایی را با رویکرد اجتماعی به تصویر میکشد. در سریال گیسو، محمدرضا گلزار، ساره بیات، حسین یاری و هومن سیدی بار دیگر روبهروی دوربین منوچهر هادی قرار گرفتهاند. محمدرضا گلزار علاوه بر بازیگری، تیتراژ پایانی این سریال جذاب و هیجان انگیز را نیز خوانده است. آهنگ تیتراژ ابتدایی سریال گیسو را نیز فرزاد فرزین با ترانه ای از روزبه بمانی خوانده است.
در خلاصه داستان قسمت اول سریال گیسو آمده است که رضا متوجه میشود گیسو زنده است و اطلاعاتی در مورد پرونده فساد مالی حاج یونس دارد. از طرفی پگاه به دیدن سهیل میرود و خواستهای را مطرح می کند. و در ادامه قسمت ها رضا با پیمان تماس میگیرد و از او میخواهد برای دیدن ریحانه که حال مساعدی ندارد به ایران بازگردد. از طرفی حاج یونس با یک تماس تلفنی تهدید به تاوان دادن میشود.
دانلود سریال گیسو از وبسایت هکس دانلود : جهت دانلود سریال گیسو میتوانید از سایت هکس دانلود اقدام نمایید. پخش هفتگی سریال گیسو روزهای چهارشنبه ساعت ۲۰ است.
سریال جیران
تصویربرداری سریال تاریخی-عاشقانه جیران به کارگردانی حسن فتحی با حضور بازیگران اصلی ادامه دارد. با اتما�� پیش تولید این سریال تاریخی که از ماهها قبل شروع شده بود، تصویربرداری سریال تاریخی-عاشقانه جیران از یک ماه قبل در سکوت خبری با حضور بازیگران اصلی آغاز شد و تا امروز ادامه دارد.در این سریال تا کنون تمامی بازیگران جلوی دوربین حسن فتحی رفتهاند تا این کارگردان بعد از تجربه موفق سریال شهرزاد، عاشقانه دیگری را ذهن مردم حک کند.
مجوز ساخت سریال جیران، سال گذشته توسط ارشاد صادر شده بود. داستان این سریال پس از مرگ امیرکبیر و آشنایی ناصرالدین شاه با جیران آغاز میشود و تا حدود شش سال از زندگی ناصرالدین شاه و جیران را در بر میگیرد.
بهرام رادان، پریناز ایزدیار، امیرحسین فتحی، امیرجعفری، رویا تیموریان، مهدی پاکدل، رعنا آزادیور، کتانه افشاری نژاد، ستاره پسیانی، غزل شاکری، مرتضی اسماعیل کاشی، هومن برق نورد، مهدی کوشکی، سمیرا حسنپور، فاطمه مسعودیفر، بهناز نازی، غلامرضا نیکخواه، سیاوش چراغیپور، محمد شیری، حمیدرضا نعیمی، رضا جهانی، الهام نامی، نهال دشتی، سینا رازانی، بهنام شرفی، انوش معظمی، پاشا جمالی، حسن موذنی، نسرین نکیسا، محمد مژدهی، عباس توفیقی، فرشید صمدی پور، عباس ظفری، راستین عزیزپور، علی اشمند، پرویز بزرگی، رضا داودوندی و با حضور مریلا زارعی بازیگران سریال جیران هستند.
در خلاصه داستان سریال جیران به قلم احسان جوانمرد و حسن فتحی آمده است: «زنهار که طراز و طریقت گم شده و مجاز و حقیقت به هم آمیخته. سهم رعیت کابوس است و سهم سلطان تخت طاووس. کجاست تدبیر کریمخان که تاج شاهی پس بگیرد از ما ندانمکارها؟ کجاست شمشیر نادر که انتقام بکشد از ما خرابکارها؟ مملکت آشفته است و امیرکبیر در گور خفته است. هر نامی آبستن ننگ است و هر صلحی آبستن جنگ. آدمیزاد قبله عالم هم که باشد پناه میخواهد. قلعهای میخواهد که جانپناهش باشد. برای اولاد آدم هیچ قلعهای محکمتر از عشق نیست. بدهید همهجا جار بزنند که: ایهالناس! دیروز در حوالی تجریش پادشاه شما عاشق شد…»
دانلود سریال جیران از سایت هکس دانلود : برای دانلود این سریال نیز میتوانید از سایت هکس دانلود اقدام نمایید. ناگفته نماند که این سریال هنوز وارد مرحله پخش نشده است اما به محض انتشار از رسانه هکس دانلود نیز قابل دریافت و تماشا خواهد بود.
1 note
·
View note
Text
اگر شاعران نخستین شهید واژگان خویش نباشند... ـ علیرضا خالوکاکایی
هر چه می نویسم پنداری دلم خوش نیست و بیشتر آنچه در این روزها نبشتم، همه آن است که یقین ندانم که نبشتنش بهتر است از نانبشتنش ... چون احوال عاشقان نویسم نشاید، چون احوال عاقلان نویسم نشاید، هرچه نویسم هم نشاید، و اگر هیچ ننویسم هم نشاید، و اگر گویم نشاید، و اگر خاموش گردم هم نشاید و اگر این واگویم نشاید و اگر وانگویم هم نشاید عينالقضات همداني شرم باد مرا اگر بسرايم كه گويندم «شاعر»! است و دريوزگی چند نگاه تحسينآميز و سطحی را از پيراهن عقل بدرشوم. شرم باد مرا شرمی عظيم، اگر واژگانی چند به رشته كشم كه گويندم «اهل قلم» است و سخنپرداز؛ در اين نمايشبازارِ عرضهی «خود»، كالايی باشم پيچيده در زرورقی چشمفريب، ��اد به غبغب افكندهيی تهی مغز، پركنندهی گوشها. و آوخ! تهی از حقيقت دلقكی، رقصنده با باد و آنچه «پسند روز» نام دا��د. شرم، شرم. آوخ! به ناگزیر در زمانهای میزیم كه باید كلمه را با فوارهی خون شست و با نابترین نباریدهی باران تطهیر كرد. آب دریاها را باید به مدد طلبید. نه، نه... اقیانوسی از اشكهای خداوند بایست. خدایگانان كلام، بیبرآمدن بر بلنداهای نیالودهی دار، از كدام ارتفاع گویا میتوانند عصمت واژگان را جار زنند؟! بیسوختن «با آتش و نفت و بوریا» سخنانشان چگونه خواهد توانست وجدانها را به حریق عشق دركشد؟! ... پس به قلم سوگند اگر دردنگار است و وفادار به زردچهرگان آزرمگین؛ قلمی، مركب آن خون نامیرای شهیدان و اشك جگرسوز مادران داغ، از امروز تا همیشه. پس سوگند به قلم سوگند اگر در پای دستار به سر خوكان فرهنگكش نریزد، قیمتی لفظ در دری را. پس به قلم سوگند و صاحب آن؛ اگر با لبانی دوخته از دلی سوخته مینویسد، كلماتی ممنوع و شهرآشوب را. ... آه! «درین زمانهی عسرت»، به جز شكستن سرانگشتان خویش و به قلم تبدیل كردن آن، كدام واژگان سپید میتوانند اعتماد رفته را به جوی انسان بازگردانند؟! اگر شاعران نخستین شهید واژگان خویش نباشند؟ اگر شاعران نخستین شهید واژگان خویش نباشند
1 note
·
View note