#فو��و
Explore tagged Tumblr posts
white-tulip323 · 5 months ago
Text
Tumblr media
حاولوا دفنها ، شطبها ، محوها من الوجود كاملًا …. فو الله سبحانه قد رُفع علمها الحر هذا في كل ركن من أركان هذا العالم أجمع تلك الألوان الأربعة ⁦🇵🇸⁩ كفيلة لتلهب أنفاسنا شوقًا⁦ نعم ، هي نفسها فلسطين ومن غيرها الحرة الأبية إلى يوم الدين!! لكِ الله يا جنة الأرض و زيتون النخيل ، لكِ الله يا فلسطين⁦ 🇵🇸 ❤️⁩
87 notes · View notes
rana-abu-awad · 2 months ago
Text
ذي غزةَ تُذبح من الوريدِ الى الوريدِ..
فافيقوا يا امة محمد،
إن كنتم  أحرارًا لا عبيد..!!!
أين أنتم يا أمة المليار ؟؟!!
أم بات الخذلان دَيْدَنكم،،
مع سبقِ التَّرصد و الإصرار ..!!!
تقاربوا و تسارعوا و تداركوا العُقبى،،
فو اللهِ  ما ائتلفتْ قلوبٌ،،
إلا و زلزلتْ أدهى القِوى....!!!
#رنا_أبوعوض
22 notes · View notes
lightsformyfriend · 7 months ago
Text
Tumblr media
بينما أنت تظن يا عزيزي إنها 100 جنية عادية، فأحب أقولك إنها لأ مش عادية؛ دي بيتجلَّى فيها بركة و رزق وخير المولى سبحانه وتعالي عن نيّة طيّبة.
يعني حتى مش عمل طيّب؟ تؤ تؤ نيّة فقط.
النهاردة كنت حاسة إن الدنيا مكركبة معايا أوي وصدري ضيّق، فقولت بس هو الموضوع محتاج صدقة، ونويت إني بعد ما أخلص اللي في إيدي على طول هشوف باقي قد إيه من مصروف امبارح وهحط منه اكبر جزء اقدر عليه في حصالة الصدقة بتاعتي -بدون أصلاً ما اعرف فاضل كام- واخلصت النيّة للكريم جلّ وعلا، وحاولت على قد ما اقدر ��عدد النوايا.
بعدها بشوية لاقيت والدي جاي وبيسألني إذا كان معايا فكة للـ 100 جنية دي ولا لأ، ولما جيت اشوفه‍م لاقيتهم قُليلين ومش هيكملوا، فقالي خلاص هاتيهم وخدي الـ 100 جنيه كلها ليكِ.
أنا فضلت شوية مبتسمة ومذهولة من الكرم الرباني الفيّاض بعد ما تذكرت إني من دقايق بس كنت نويت إني أتصدق بجزء منهم، دلوقتي رُد إليا المبلغ وأضعاف أضعاف ما كنت ناوية أتصدق بيه!
بس كده؟ لأ.
الحمد لله رُزقت بركة في الوقت، وفي حفظ الوِرد، وانشرح صدري وتجلّى همّي وأصبح الجبل اللي كان على صدري في خفة الريشة بل منها أخفّ.
فو ربّ العزة أنا ‏ما رأيت في الدنيا بابًا أوسع في الرزق، وأزكى في العيش، وأكثر في البركة، وأضمن في الربح، من باب صدقة نضعها في يد الله.
صدق ابن القيم لما قال إن في الصدقة فوائد ومنافع لا يحصيها إلا اللَّه، ومن الفوائد دي أنها تقي مصارع السوء، وتدفع البلاء حتى إنها لتدفع عن الظالم!
وتطفئ الخطيئة، وتحفظ المال، وتجلب الرزق، وتفرح القلب، وتوجب الثقة باللَّه وحسن الظن به -لإن البخل هو سوء الظن باللَّه- وترغم الشيطان وتزكى النفس وتنميها، وتُحبّبُ العبد إلى اللَّه وإلى خلقه، وتَستُر عليه كل عيب -والبخل يغطي عليه كل حسنة- وتزيد في العمر، وتستجلب أدعية الناس ومحبتهم.
وتدفعُ عن صاحبها عذاب القبر، وتكون عليه ظلًّا يوم القيامة، وتشفع له عند اللَّه، وتهونُ عليه شدائد الدنيا والآخرة، وتدعوه إلى سائر أعمال البر فلا تستعصي عليه.
وفوائدها ومنافعها أضعاف ذلك، رزقنا الله وإياكم."))
24 notes · View notes
alhafez · 11 months ago
Text
>>> البُشرى بالبنات <<<
كان الإمام أحمد بن حنبل إذا بلّغه أنّ أحد أصحابه رُزِق ببنت قال : " أخبروه أن الأنبياءَ آباءُ بنات ! "
لا يزالُ الرَّجل عقيمًا من الذّرارِي حتىٰ يُوهبَ البنَاتِ وإنْ كانَ لهُ مِئة منَ الأبنَاءِ ،
إنَّ البناتِ ذخائرٌ من رحْمةٍ وكنوزُ حبٍّ صادقٍ و وَفاء
إنّ البيوت إذا البناتُ نزلنَ بها / مثلُ السماء إذا تزيّنَت بنجومها .
دخل عمرُو بنُ العاص على معاوية وبين يديه ابنتُه عائشة، فقال : مَن هذه؟ فقال : " هذه تفاحة القلب ! فو اللهِ ما مَرَّض المرضى، ولا ندَب الموتى، ولا أعان على الأحزان مثلُهُنّ " .
ومن أجمل ما قيل في حبّ الأب لأبنته كلامُ نبيّنا محمّد ﷺ في ابنته فاطمة ، حينما قال : " فاطمة ، قطعة منيّ يُريبُني ما يُريبها ويُؤذيني مايُؤذيها " .
لو كان بين إخوة يوسُف أخواتٌ بناتٌ لدافعنَ عنه ..ووضعنَه في أعماق (القلب) لا في أعماق (الجُبّ) ، ولكنها حكمة الله ..لو أن بين إخوة يوسف أختًا واحدة .. لاستقصت أثرَ�� كما فعلت أخت موسى لتعيده إلى حضن أمه ..
فالأخواتُ والبناتُ ..لا يعرفن أبداً طريق (الجُب) ... يعرفن فقط طريق (الحُب) ...
قال ﷺ : " لا تَكْرَهُوا الْبَنَاتِ ... فَإِنَّهُنَّ الْمُؤْنِسَاتُ الْغَاليات " . .
Tumblr media
6 notes · View notes
messamelhussini · 5 months ago
Text
يُقال أن ملك الموت ينظر لكل إنسان في اليوم أكثر من مرة منتظراً موعد قبضه..حتى يأتي ميعاد وفاة الشخص ، وجد اسمه مكتوب وإن ميعاده في تلك اللحظه فيقبض روحه...
فيبدأ اهل البيت في البكاء و النحيب على الشخص الذي مات ... فيقف ملك الموت يحدثنا يكلمنا ونحن لا نسمع كلامه
يقول :
" لا تبكون ولا تجزعون فو الله ما نقصت له عمرا ولا منعت له رزقا و مالي من ذنب، و إن لي فيكم لعودة ثم عوده حتى لا يبقى منكم أحدا "
يقول الحسن البصري :
لو سمعوا ما يقول لهم لتركوا ميتهم و بكوا على أنفسهم .
اللهم أجرنا من موت الغفلة
Tumblr media
4 notes · View notes
30ahchaleh · 5 months ago
Text
Tumblr media
The Exorcist 1973
یکی از با ارزش ترین فیلم هایی که تا به امروز در ژانر ترسناک ساخته شده است جنگیر میباشد
در این پست به چرایی این ادعا خواهم پرداخت
اما آنچنانکه یک فیلمساز میتواند نوشته‌ای را با شات ها و کات ها مال خود کند یک تحلیلگر هم میتواند فیلمی را با تفسیر و تعبیر مال خود کند
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
هر فیلمی که در ژانر خود فقط ذات خود را هدف قرار دهد اگر به آن هدف خوب برسد نهایتا میشود یک فیلم خوب در آن ژانر
.
یک فیلم کمدی که بتواند خوب بخنداند فقط برای آنکه خندانده باشد
یک فیلم ترسناک که بتواند خوب بترساند فقط برای آنکه ترسانده باشد
و … و
فیلم های "خیلی خوبی" هستند مناسب برای تفریح و سرگمی
.
اما فیلم هایی هستند که "ژانر" را بهانه قرار میدهند تا یک "اندیشه" را گفته باشند
اینجور فیلم ها راه سخت تری درپیش دارند چون "اول" باید در ژانر انتخابی خود خوب عمل کنند و "بعد" بتوانند آن اندیشه را در قالب آن ژانر خوب بیان کنند
که اگر این دو اتفاق درست رخ داد
فرای یک فیلم خوب برای تفریح ، ارزشمند هم میشوند برای فکر و بحث و گفتگو
.
تحلیل در هر چیز برای من زمانی لذت بخش"تر" میشود که متوجه میشم این ویژگی گفته شده در چیزی مخفی باشد
پس تحلیل های من نقد و بررسی نیست
تفسیر و تعبیر است
در واقع برای من ، سرگمی حل یک پازل است
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
⭐️نکته اول : کدام نسخه فیلم ؟⭐️
عوامل سازنده این فیلم به علل واهی دست به مناسب سازی های مختلفی زدند
علت هایی که گاه به گیشه ربط پیدا میکند و گاه به اعتقادات آنان
مثلا از کم کردن بار فحش ها و جنبه های جنسی در فیلم گرفته تا کم کردن بار توهین به مقدسات و مسخره ترین آن ، لزوم داشتن یک پایان امید بخش دهنده
.
برای پی بردن به فهم بهتر این فیلم نسخه سال2000 ! آن کافی است اما بد نیست از اضافات و حذفیات در نسخه های دیگر نیز مطلع باشین ، گویی جنگی بین کارگردان و نویسنده و بازاریاب ها رخ داده بود
.
زمان نسخه سال2000 یا به اصطلاح
Director's cut = 02 : 12 : 21
میباشد
ـ[آخه یعنی 27سال طول کشید تا یه تدوین در شأن و منزلت این فلسفه بیاد بیرون🤦‍♂️]ـ
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
⭐️ نکته دوم : اسطوره شناسی⭐️
1 ـ
- آشنایی نسبی با مجسمه ی پازوزو لازم میباشد
ـ Pazuzu 𒀭𒅆𒊒𒍪𒍪 ـ
به طور خلاصه پازوزو خودش یک شیطان و شـَر است اما بر ضد شیطان ها و شـَرهای دیگر نیز قیام میکند
بخاطر همین بعضی از انسانها زمانی که به شـَر رقیب پازوزو گرفتار میشوند با یاری خواستن از پازوزو دفع آن شـَر میکنند
2 ـ
ـ گردن‌آویز Saint Joseph ـ
نوشته روی گردن بند به لاتین است
SANCTE JOSEPH ORA PRO NOBIS
سنت یوسف برای ما دعا کنید
.
یوسف نجار ، شوهر مریم ، پدر عیسی (آن بچه) میباشد
اما مسیحیان میگویند با مریم همبستر نشده است بلکه فقط پدرخوانده عیسی میباشد(وارد این بحث نمیشویم😅)ـ
اما چون چند بار این گردن آویز در فیلم به نمایش درآمد و با توجه به آموزه های مسیحیان برای هدایت میتوان نتیجه گرفت که این دو شی باستانی در فیلم سمبل دو روش متفاوت هدایت است که در ادامه به آن خواهم پرداخت
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
هسته اصلی فیلم:ـ
اندیشه‌ی فلسفی و تربیتی این فیلم در این است که گاهی و شاید در بیشتر موارد بشر با یک شـَر به سوی شـَر زدایی رفته است
که اگر خوب به این موضوع دقت کنید فهم هولناکی در پس آن کمین کرده ترسناک تر و واقعی تر از جن و جنگیری
آنچنان ترسناک و واقعی که میتوان در دنیای امروز ، آنرا به صورت انواع و اقسام مدل های جنگ که بر سرمان سایه انداخته مشاهده و لمس کرد
تا جاییکه حتی برای کودکان هم کارتون پاندا کنگ فو کار چهار بر همین اساس ساخته میشود (قبلا پستی در این رابطه گذاشته‌ام)ـ
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
چالشی برای شما :ـ
کارگردان فلسفه نجات بر اساس "شـَر بر ضد شـَر" را در این فیلم به چالش کشیده است و نه آنکه تایید یا رد کند
نظر شما در این باره چیست ؟
به عنوان مثال بعد از نمایش فیلم اوپنهایمر طرفداران انداختن و ننداختن بمب اتم چه ها که بهم نگفتن
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
🧩
حال میخواهیم قطعه های پازل این فیلم را درست کنار هم بگذاربم
Tumblr media
1️⃣
ردیف اول پازل :ـ
مقدمه و قبل آن
قبل از عنوان بندی فیلم یک طرف دنیا
در غرب شب است ، چراغ خانه ای برای خواب خاموش میشود ، راه رفتن صمیمانه یک زن و مرد در خیابان و سر مجسمه مریم و کات
آغاز فیلم
در لحظه نمایش نام آن "جنگیر" صدای اذان مسلمانها به گوش میرسد ، این طنین اذان همراه است با نمایش صفحه سیاه یی که با خورشید سیاه و سفید روشن میشود تا رنگی شدن آن و نمای دوری از مخروبه های باستانی و ضربات تیشه و ک��نگ بر پیکر زمین که بی شباهت نیست به صدای شلاق بر پیکر انسان
و بعد پیدا شدن سر مجسمه پازوزو و آن گردن آویز و خورشید و مسجد
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
چرا چنین شروعی؟
خورشید سیاه و سفید و مخروبه های باستانی نماینده این مطلب است که انواع فلسفه های هدایت بشر به سوی رستگاری ، اندیشه هایی هستند کهن و باستانی که فقط در گذشته متوقف نشده‌‌اند بلکه به نوعی تا طلوع خورشید امروز ما نیز ادامه پیدا کرده است
اما اگر امروزه هم بخواهیم به همان روش های باستانی ( مبتنی بر خشونت ) هدایت کنیم گویی در زمان استاپ کرده‌ایم
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
⭐️ نکته سوم : جامعه شناسی⭐️
از اواسط دهه شصت ، غرب شاهد ظهور جنبش های فکری در جوانانش بود که به هیپی یا شاخه هایی از هیپیگری معروف شده بود که باعث نگرانی مسن تر ها شده بود
در کنار آن چه به ژست و چه واقعی ، در دنیا ، آزادیخواهی و حقوق بشر و برابری و ضد جنگ بودن و ضد خشونت بودن و اینجور چیز ها همگیر شده بود اما رسیدن به این مهم را از راه انواع انقلاب ها که همراه با جنگ و خشونت و عکس آنچه به دنبالش بودند جستجو میکردند
.
این وضع چنان بود که اگر کسی در جهان برای پیگیری خبر های سیاسی و جنگی دنیا ، به خواب عمیقی فرو رفته بود ناچارا با حادثه المیپک مونیخ سال 1972 از این خواب خوش قاعدتا باید بیدار میشد
.
این فیلم در سال 1973 به نمایش در آمد و البته چرایی بودن اذان را خواهم گفت
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
2️⃣
ردیف دوم پازل :ـ
فیلمی د��خل فیلم
کارگردان از تکنیک فیلم داخل فیلم چنین بهره میبرد تا بیننده را متوجه این اندیشه کند که چطور کارگردان های دنیا از باورهای پاک مردم ساده اندیش سوءاستفاده میکنند و از آنها مثل یک سیاه لشکر در فیلم هایشان بهره میبرند بدانسان که باورشان بشود که معترضند و اعتراضشان دارد نتیجه میدهد اما در اصل این دنیاگردان ها هستند که با خنده به مقاصد (ساخت فیلم) خودشان میرسن
ـ[مهمونی و نمود شخصیت واقعی آن کارگردان]ـ
.
فیلم در بـُعد سیاسی ، در این سکانس حداکثر استفاده را میبرد تا پیغام مهم خودش را به آن کارگردان های دنیا بدهد تا بعد بهتر بتواند به دغدغه اصلی خودش که هشدار و تربیت از پایه (نوجوانان) است بپردازد
به عبارتی نسل "زد" آن دوران
.
آنها که میگویند این فیلم ظاهر و باطن در مورد جن و جنگیریست نمیدانم چطور این چند دقیقه فیلم را توجیه میکنند
صحنه ها و دیالوگ های این سکانس را از دست ندهید بسیار هوشمندانه نوشته شده است
از شروعش که سرمایه گذار بسیار جالب به کارگردان تذکر میدهد بدون این سکانس هم میتواند فیلمش را بسازد (همان تنوع نسخه ها) تا شعار ها و حرف های آن زن و در انتها آن جمله که میگوید ، از راه درست باید وارد شد
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
⭐️ نکته چهارم : مولانا میگوید⭐️
ـ[ لیکن چو فرو شود کسی را خورشید
در پیش نهد بجای خورشید چراغ ]ـ
همانطور که متوجه شدید خورشید در فیلم سمبل حقیفت است
که پازوزو مانع از تابش آن شده
و در جامعه امروز چراغ ها جای خورشید را گرفتن
جنگ دو سگ در بیابان همان نبرد دو شـَر را یادآوری میکند
Tumblr media
3️⃣
ردیف سوم پازل :ـ
Pazuzu or Saint Joseph
خشونت برضد شهوت یا محبت برضد شهوت
فیلم ساز ما با بخشی از جوانانی در جامعه خود روبرو است که از آزادیخواهی ، هیپیگری را فهم کرده‌اند
در کنار آن رفتار و ایمان آنان که باید جامعه را هدایت کنند مثل روشنفکران و نخبگان و مذهبیون نیز رو به زوال است و چندان به کار تربیتی که میکنند اعتقادی ندارند
تفسیر من از نگاه های خیره مردم در فیلم همین است
Help me
نگاه های "هلپ می" وارِ از بطن جان برخاسنه این جامعه گرفتار ، به این "قشر"های خاص
اما از طرفی علمیون و نخبگان و روشنفکر ها همگی درمانده و مذهبیون هم مثل
دوستِ "کشیش جوان" بهتر میداند بجای موعظه در کلیسا خالی با معیار های آنجا ، پشت پیانو در یک مهمانی شلوغ باشد در حال موعظه دیگران آنهم با معیار های آنها ، در مانده تر
در آخر فیلم هم این کشیش از گرفتن گردن‌آویز امتناع میکند و به مادر بچه پس میدهد
پایانی که به مذاق مذهبیون که فقط بلدن صورت مسئله را حذف کنند خوش نیآمد و در بعضی نسخ ها حذف شد
.
واضح تر میگویم باطن این فیلم جن و جنگیری نیست این ها استعاره هستند از شهوت و خلاصی از شهوت یا
درست تر آن زوال و خلاصی از آن
اما سوال اصلی این است چه روشی برای خلاصی از جن شهوت (زوال) جواب میدهد
Tumblr media
4️⃣
ردیف چهارم پازل :ـ
جنِ شهوت
برای آنکه ما بهتر متوجه این موضوع شویم ، شهوت به معنای عام را کارگردان به معنای خاص آن که جنسی و معمول تر و همگیر تر است ، به تصویر میکشد
که میتوانید نشانه های آن را در فیلم از دیالوگ های شدیدا جنسی تا فرو کردن صلیب در آلت تناسلی و حرکات و تشویق به انجام کارهای جنسی مشاهده کنید
.
صدایی که در نوار ضبط شده به انگلیسی روان اما مخفی شده در فیلم (برعکس)میگوید هیچی نیست (موجود نیست) اما دشمن سرسختش در دل تاریخ مذهبی ها(کشیش) بودند با دو روش مجزا از هم
Tumblr media
5️⃣
ردیف پنجم پازل :ـ
جنِ خشونت
فیلم با این پیش زمینه که کشیش جوان قبلا بکسور بوده به خوبی آماده بودن چنین جسم و روحی برای دست زدن به خشونت را آماده سازی میکند
همچنین با پول ندادن به گدا و پیشنهاد بردن مادرش به خانه سالمندان و تحصیلات روانشناسی کشیش جوان ، ذهن منطقی او را به نمایش میگذارد
Tumblr media
این کشیش که ماموربت دارد کشیش های متزلزل در ایمان را هدایت کند خودش در حال فروپاشی ایمانی‌ست
به سکانس فوق‌العاده گفتگو ی دختر با پدرش در نوار ضبط شده دقت کتید
و انعکاس شبه بی‌نهایت تصویر کشیش در شیشه را بچسبانید به سکانس مکملی که در آن عشای ربانی و گفتگو او با پدر آسمانی هست
تا متوجه کنابه آمیزی از شباهات این دو پدر در ذهن ها شوید
در این فیلم شما هرگز پدر دختر را نخواهید دید
دختر و زن رها شده توسط پدر و عشق ، بشری رها شده را به تصویر میکشد که
دختر کاپیتان هوودی اسب سوار را جایگزین میکند
و مادر به قول خودش پیتزا را به جای عشق
Tumblr media
6️⃣
ردیف ششم پازل :ـ
Holy water آب مقدس
و آن گردن آویز Saint Joseph
اینها نمایانگر روشی هستند در هدایت بشر که بر پایه موعظه است
چنین راهی توسط کشیش مسن برای دفع شـَر پیموده میشود اما بعد از تلاش های فراوان به علل خوی بشری به مقصد نمیرسد
Pazuzu روش پازوزویی
کشیش جوان در رویکردی تمام اعیار از نمایش یک خشونت افسارگسیخته بعد از سر دادن یک فحش جنسی با ضربات مشت به جان دخترک میافتد او که با این تکنیگ موفق میشود جن شهوت را دور کند حال خود گرفتار شـَر خطرناک تری میشود که خشونت نام دارد
شـَر خشونت هم میتواند همچون شـَر شهوت آسیب های جبران ناپذیر بزند بلکه بیشتر ، کشیش جوان با فهم این دوراهی هولناک ، تن به خودکشی میسپارد تا بیننده ژرف اندیش را با این سوال روبرو کند که چنین راهکاری چطور میتواند راه نجات باشد ؟
پنجره‌ای که با خشونت شکسته شده ، موقتا بسته میماند
7️⃣
قطعه آخر : اذان مسلمین
شاید بین ادیان و مرام های منتسب به خدا و خدایان ، اسلام مطرح ترین و معروف ترین دینی باشد در دنیا که امروزه بعضی از طرفداران و مجریان آن قوانین تربیتی و هدایتی را به آن نسبت میدهند که برای ناظرین ، تداعی کننده ی یک خشونت تمام عیار باستانی‌ست که همچون پازوزو جلوی خورشید را گرفته اما این مبلغان اسلام چنین باور دارند که این مدل هدایت تنها راه نجات بشر از انواع شـَر هاست
.
به باور من فیلم با این سکانس آخر و کشاندن صدای اذان به دل خیابان های غرب قصدش اسلام هراسی نبوده بلکه همان که گفتم قصدش تلنگر زدن به تمام آنانی ست که راه نجات را یا در بمب و شلاق جستجو میکنند یا فقط ب�� موعظه و ژست های حقوق بشری اکتفاء کرده‌اند
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
⭐️نکته آخر : ستوان فیلم دوست⭐️
کارگردان دقیقه هایی را به این ستوان اختصاص داده با آن دیالوگ هایش درمورد فیلم و فیلم دیدن
.
هدف کارگردان بجز کنایه زدن به فیلم دوست های سطحی نگر …ـ
بذارید قضیه را اینجوری برای شما باز کنم
ــ فلانی یه فیلم خوب سراغ دارم برای دیدن و بحث و تبادل نظر
میای باهم ببینیم ؟
ــ اسمش چیه ؟
ــ جنگیر
ــ همون که دختره سرش مچرخه از دهنش مایع سبز میاد بیرون و مثل عنکبوت از پله میاد پایین و از رو تختش پرواز میکنه ؟
ــ خب ، خب آره
ــ دیدمش
ــ نهار چی ، نهار خوردی ؟
ــ نه نخوردم
ــ یه پیتزا فروشی خوب میشناسم ، بریم ؟
ــ آره خوبه ، بزن بریم
.
حال سوال من از شما
آیا فیلم جنگیر را دیده‌اید ؟
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
END
.
.
.
5 notes · View notes
Text
هل ادركتم الآن ان الممثلين و المغنيين لا يستحقوا ان تحتفوا بهم ولا يشرفكم ان تتصوروا معهم
هل ادركتم ان مباريات الكرة لا تستحق كل هذا الاهتمام و التعصب و التجمع حولها
هل ادركتم معنى البطولة الحقيقي
هل ادركتم ان كل مشاكلكم اليومية هى ليست مشاكل و انكم في عافية
هل شعرتم بحلاوة العزة و كيف هو امر عظيم الا تخشى الا الله..
لا ترجعوا الى التفاهة فو الله هذا وحده نصر عظيم
10 notes · View notes
new-martial-arts · 2 months ago
Text
 نادي فنون آسيا: وجهتك الأفضل لتعلم السباحة والدفاع عن النفس للأطفال والبنات
Tumblr media
يتطلب منا تعزيز مهارات أطفالنا البدنية والاجتماعية، يعد نادي فنون آسيا مقر مميز يجمع بين الأنشطة الرياضية المختلفة. يقدم النادي برامج متكاملة في السباحة وفنون الدفاع عن النفس، مما يجعله المكان الأمثل للأطفال والبنات. تعرف علينا، نستعرض الانشطة و البرامج المقدمة وأهمية هذه الأنشطة في تنمية مهارات الأطفال.
1. سباحة الأطفال والبنات
مسابح متنوعة تناسب جميع الأ��مار
يقدم نادي فنون آسيا مجموعة من المسابح المتنوعة في الأحجام، لتلبية احتياجات جميع الفئات العمرية. لدينا مسابح مخصصة للأطفال من مختلف الأعمار، مما يضمن لهم بيئة آمنة ومناسبة للعب والتعلم.
مسابح مغطاة خاصة بالسيدات
نسعى لتوفير بيئة مريحة للسيدات، لذلك لدينا مسابح مغطاة خاصة بالسيدات. هذه المرافق تعزز من الخصوصية وتتيح للسيدات ممارسة السباحة بكل راحة وطمأنينة، مما يشجعهن على تحسين مهاراتهن الرياضية.
مسابح خاصة للأطفال تحت 6 سنوات
لأطفالنا الصغار، لدينا مسابح خاصة للأطفال ما تحت 6 سنوات. هذه المسابح مزودة بمرافق آمنة وصديقة للأطفال، حيث يمكنهم اللعب والتعلم تحت إشراف مدربين ذوي خبرة.
مدربين ومدربات متخصصين
تتميز برامج السباحة لدينا بوجود مدربين ومدربات متخصصين ذوي خبرة عالية. يركز المدربون على تطوير مهارات السباحة لدى الأطفال بطريقة ممتعة وآمنة، مما يسهل عليهم التعلم والاستمتاع في نفس الوقت.
2. فنون الدفاع عن النفس للأطفال والبنات
برامج متكاملة لفنون الدفاع عن النفس
نادي فنون آسيا ليس مجرد مركز رياضي، بل هو مكان يجمع بين المتعة والفائدة. يقدم النادي مجموعة متنوعة من الفنون القتالية للأطفال والبنات، مما يعزز من ثقتهم بأنفسهم وقدرتهم على الدفاع عن النفس.
كاراتيه للأطفال والبنات
يعد الكاراتيه من الفنون القتالية الرائعة التي تساعد الأطفال على تطوير التركيز والانضباط. يتم تعليم الأطفال الأساسيات على يد مدربين محترفين، مما يمنحهم مهارات قيمة تدوم مدى الحياة.
تايكوندو للأطفال والبنات
يقدم النادي أيضًا تدريبات في التايكوندو، وهو فن قتالي يركز على الركلات والقفزات. يعزز التايكوندو من اللياقة البدنية والمرونة، بالإضافة إلى تحسين القدرات الاجتماعية والتفاعلية للأطفال.
كونغ فو للأطفال والبنات
يعتبر الكونغ فو من الفنون القتالية التي تجمع بين المهارات الجسدية والفلسفة. تساعد هذه الرياضة الأطفال على فهم أهمية التوازن بين الجسد والعقل، مما يعزز من تطويرهم الشخصي.
جودو للأطفال والبنات
من خلال تدريب الجودو، يتعلم الأطفال كيفية استخدام قوة الخصم لصالحهم. هذه الريا��ة تعزز من مهارات التحليل والتفكير الاستراتيجي، مما يعود بالفائدة على حياة الأطفال اليومية.
3. أهمية الرياضة في حياة الأطفال
تطوير المهارات البدنية
تساهم الأنشطة الرياضية في تطوير مهارات الأطفال البدنية، مثل التنسيق والمرونة والقوة. كما أن السباحة وفنون الدفاع عن النفس تعزز من اللياقة البدنية، مما يساعد الأطفال على الحفاظ على صحة جيدة.
تعزيز الثقة بالنفس
عندما يتعلم الأطفال مهارات جديدة، فإن ذلك يساهم في تعزيز ثقتهم بأنفسهم. إن ممارسة الرياضة تخلق شعورًا بالإنجاز، مما يجعل الأطفال يشعرون بالقوة والقدرة على مواجهة التحديات.
تطوير المهارات الاجتماعية
الرياضة ليست فقط عن الفردية، بل تعزز من الروح الجماعية والتعاون بين الأطفال. من خلال المشاركة في الأنشطة الرياضية، يتعلم الأطفال كيفية العمل كفريق، مما يساعدهم في بناء علاقات اجتماعية قوية.
اشترك الان
يع�� نادي فنون آسيا وجهتك المثالية لتعلم السباحة وفنون الدفاع عن النفس. من خلال برامجنا المتنوعة والمدربين المحترفين، نساعد الأطفال على تطوير مهاراتهم البدنية والاجتماعية. لمزيد من المعلومات حول الأسعار والجداول، يمكنك زيارة موقعنا الإلكتروني أو التواصل معنا عبر الواتساب على الرقم 0505529029. انضم إلينا اليوم ودع أطفالك يستمتعون بتجربة رياضية مميزة !
1 note · View note
jojou2 · 2 years ago
Text
Tumblr media
أترككم مع الأصمعي
كان الأصمعي يمشي على مقربة من خيام بعض الأعراب (المعروف عن الأعراب وسكان البادية أنهم أفصح العرب؛لأن لغتهم سليمة لم يخالطها شيء
رأى فتاة في العاشرة من العمر تحمل قربة ماء ثقيلة، والقربة تميل وينسكب الماء منها فصاحت الفتاة
يا عمي،(الحق فوها ,غلبني فاها , لا قبل لي بفيها)
و(فو)من الأسماء الخمسة التي ترفع بالواو وتنصب بالألف وتجر بالياء
أعجب الأصمعي جدا بفصاحة الفتاة الصغيرة، فقال لها:ما أفصحكِ يا فتاة
*فردت الفتاة عليه*
يا عم، وهل ترك القرآن لنا فصاحة؟!هناك آية في القرآن فيها خبران وأمران ونهيان وبشارتان
استغرب الأصمعي، وقال: أي آية هذه؟
تلت الفتاة الآية رقم (7) في سورة القصص
وأوحينا إلى أم موسى (الخبر الأول) أن أرضعيه( الأمر الأول)فإذا خفت عليه(الخبر الثاني) فألقيه في اليم( الأمر الثاني) (ولا تخافي) النهي الأول (ولا تحزني) (النهي الثاني )إنا رادوه إليك(البشارة الأولى) وجاعلوه من المرسلين (البشارة الثانية)
هل رأيتم فصاحة القرآن..؟
لقد غلب العرب في المجال الذي برعوا فيه فهذا لا يمكن أن يكون كلام بشر
9 notes · View notes
white-tulip323 · 6 months ago
Text
أكاد أقسم أن السماء الآن تكبت دموعها بصعوبة، و الشجر بأوراقه تدعو الله أن يهبها بمعجزاته لتتحرك من مكانها، أما الأرض فمع كل قطرة دم تستسقيها من شهيد ترتجف مكانها حزنًا عليها و كل طفلٍ ارتمى عليها ممسكًا بلعبته تتمنى بشدة لو امتلكت يدين فتعانقه! فو الله نحن نشهد أيامًا يكاد يتحرك الجماد فيها و يبقى الإنسان متخاذلًا مكانه!! فيارب الطف بنا انك أنت اللطيف الرحيم...
صبراً ياغزة ف والله لم ننساكم فان العين لتدمع والقلب ليصرخ فلكم رب يحميكم كما كان للكعبة رب حماها بطير أبابيل 🇵🇸♡
71 notes · View notes
rabi-kabir · 1 year ago
Text
أن #ملك___الموت يدخل بيت كل إنسان 3 مرات في اليوم .. ينظر إلى وجه كل شخص في البيت
حتى يأتي ميعاد وفاة الشخص وجد اسمه مكتوب وإن ميعاده في تلك اللحظه فيقبض روحه
فيبدأ اهل البيت في البكاء😔
و النحيب على الشخص الذي مات ... فيقف ملك الموت يحدثنا
يكلمنا ونحن لا نسمع كلامه
يقول :
" #لا____تبكون ولا تجزعون فو الله ما نقصت له عمرا ولا منعت له رزقا و مالي من ذنب ... و إن لي فيكم لعودة ثم عوده حتى لا يبقى منكم أحدا "
يقول الحسن البصري :
لو سمعوا ما يقول لهم لتركوا ميتهم و بكوا على أنفسهم .
#اللّهُــــــــــــــــم لا تقبض روحي الأ طاعه على وأجرنا #يالله☝️ من موت الغفلة🤲
#اللّهُــــــــــــــــم إني أسألك حسن الخاتمة
#اللّهُــــــــــــــــم ارزقنا حسن الخاتمة وتوفنا وانت راض عنا يارب العالمين 🤲🙏🤲
4 notes · View notes
fodilsworld · 1 year ago
Text
قصة يقشعر لها البدن الله اكبر؛؛؛
عن الصحابي الذي هجم على جيش الروم وحده.!!!
حتى ظن أعدائه من شدة بأسه وقوته أنه شيطان لما اصابهم من الرعب وأطلقوا عليه بالفعل لقب الشيطان عارِ الصدر..!
إنه الصحابي الجليل
ضرار بن الأزور •••رضي الله عنه
كان ضرار بن الأزور مقاتلاً من الطراز الأول شجاعاً مقداماً يخترق الصفوف بلا خوف
أو تردد مما جعل سيف الله خالد بن الوليد رضي الله عنه يعتمد عليه اعتماداً كبيراً في فتوحاته بالشام لدرجة أن أصبح ضرار هو الرجل الثاني في الجيش بعد خالد،،،
وأما سبب اللقب الغريب
الذي أطلقه عليه أعدائه فكان
في معركة أجنادين بين المسلمين والروم وكان عدد الروم 90 ألف مقاتل
بينما عدد المسلمين 30 ألف مقاتل فقط
وتميز ضرار في هذه المعركة
فأحدث مقتلة عظيمة في صفوف الروم على الرغم من تفوقهم العددي وفي أثناء المعركة ومع اشتداد الحر خلع ضرار بن الأزور درعه وقميصه لكي يستطيع التحرك بخفة فما إن رآه الأعداء عاري الصدر حتى قالوا هذه هي الفرصة التي لن تعوّض لنقتل الرجل الذي أزعجنا منذ بداية المعركة فهو الآن بلا درع يحميه فتجمع عليه الجنود حتى كاد لا يرى فقتلهم جميعاً بلا استثناء وخرج بين بينهم بلا خدش فأطلقوا عليه لقب الشيطان عاري الصدر وانتشرت هذه الأسطورة في صفوف الأعداء بسرعة رهيبة بل تعدت هذا الجيش إلى جيوش الروم الأخرى وأصبح بعد ذلك يقاتل عاري الصدر متعمداً ليرهب الأعداء فما أن يروه حتى يفرون من أمامه قائلين
"جاء الشيطان عاري الصدر.. جاء الشيطان عاري الصدر"
فى تلك المعركة معركة أجنادين وصل ضِرار رضى الله عنه الى قائد الروم"وردان" وعرفه من تلقاء نفسه إنه الشيطان عاري الصدر
فدارت مبارزة قوية بينهما
فاخترق سيف ضرار صدر (وردان)
وأكمل السيف المهمه فقطع رأسه..
وعاد ضرار برأس (وردان) إلى المسلمين
عندئذ انطلقت من معسكر المسلمين
صيحات التكبير.. الله أكبر.. الله أكبر..
وفي حصار دمشق..
دخل ضرار بن الازور على جيش الكفار
وأخذ يقتل فيهم .. يمنة و يسرة
حتى خافوا ولم يستطيعوا أن يقاتلوه
وجهاً لـ وجه
فــاخذوا يضربوه بالسهام من بعيد ..
اتخذوا أسلوب الجبناء في القضاء على ضرار حتى سقط أسيراً للروم الكفار .. وأرادوا أن يأخذوه حياً إلى الإمبراطور الروماني "هرقل" لـ يقدموه هدية ..
وأي هدية يقدموا له
"الشيطان عاري الصدر"
على حد قولهم لـ يقتله بـ نفسه
ولكن هيهات .. لقد أنقذه المسلمون..
ولو عرفتم كيف تم أنقاذه.!!!
لأصابكم الذهول
قدم خالد ابن الوليد رضي الله عنه
بـ جيش كامل يساند جيش المسلمين
ويحاول إنقاذ ضرار
وإذ في الجيش منظر شاب ملثم الوجه
لا يُرى الا عيناه شاب .. رائع
أخذ يهجم وحده على الكفار يقتل منهم
وينسحب حتى جُن جنون الروم.!!!
"أقتلوا هذاالفارس"
أخذت كتبية تلاحق هذا الفارس فـاستدرجهم حتى تم قتلهم جميعاً
فذهب له خالد ابن الوليد ..
وقال له "لقد ملأت قلوبنا اعجاباً
ايها الشاب فـ قل لنا من أنت"
نظر اليه الفارس دون أن يجيب..
وأنطلق يغير مرة أخرى على الكفار
وأمر خالد بالهجوم الشامل على جيش الكفار وأصر خالد على معرفة هذا الفارس
"من أنت أيها الفارس فو الله لـ نكرمك"
وهُنا ..
كاد يُغمى على خالد ابن الوليد عندما
سمع ذلك الصوت فإذا هو صوت فتاة.!!!
خلعت قناعها .. وإذ هي خولة بنت الازور
أخت الفارس عاري الصدر ضرار ابن الازور
وأخذت تسترجي خالد أن يسمح لها بالقتال في جيش لا تقاتل فيه النساء!!
ولكن هذه الفارسة المغوارة من
هذه العائلة الجبارة
عائلةالازور.. عائلة الفروسية
وكانت سبباً في انقاذ أخيها من بين أيدي الكفار
وصُنفت خولة بنت ال��زور كأشجع إِمرأة فى التاريخ الآسلامي••
رضى الله عنهم وأرضاهم جميعاً ••
المصادر
ابن عبدالبر: الاستعياب
ابن حجر: الاصابة في تمييز الصحابة
ابن الاثير: أسد الغابة
Tumblr media
2 notes · View notes
alsarihussein · 1 year ago
Text
*📚قصص وحکایه وعبره* *📚الله خوش الله* ●
يگولون بالاربعينات من القرن الماضي كان هناك سجناء أثنين واحد منهم محكوم كم سنة بسبب مشاجرة وهو ينتظر  ينتهي الحكم  ويطلع . والسجين الثاني الي بالزنزانه وياه محكوم بالإعدام وهذا چان شغله راعي اغنام بس هذا الراعي ساكت بالسجن ومايحجي غير جمله واحده ‘‘الله خوش الله‘‘ السجين ابو المشاجره اهله يوميه يزوروه ويجيبوله الاكل والشرب والملابس ومايحتاجه في السجن وراعي الاغنام محد يسأل عنه تكول مكطوع من الشجره وخطيه هذا يجوع  هوايه وملابسه تضل وسخة لكن هذا صاحبه أمداريه من يحط الاكل يصيحله تعال اخوي اگلط واتفضل ويايه. هذا يجي و ياكل ويشرب وماعنده بس كلمة وحده أيكول (الله خوش الله) فد يوم من الايام  ابو المشاجره صار عنده فضول و يريد يعرف شنو هاي الجملة الي متفارگ حلگ السجين الراعي قرر بينه وبين نفسه من يتريگون يجبره على ان يعلمه بالقصد من هاي السالفه. وفعلا من صبح الصبح حط الريوگ ابو المشاجره وصاح  الراعي اتفضل اخوي وقبل ميحط صاحبه اللگمه بحلگه سأله وگله هسه اني ما راح اتريگ اله اعرف قصة السالفة مالت (الله خوش الله). كله خويه هايه سالفة طويله وعفيني منها لح عليه وكله اله تحجيلي هاي السالفه گله اسمع يلخو يوم من الايام جنت بالصحراء ارعى الغنم واذا من بعيد اشوف شخص يمشي ويتقرب عليه ضليت انتظره لمن وصل يمي  ومن صار قريب عليه شفته شايل بندقية حيل عجبتني وتمنيت عندي وحده مثلها.بعدين  من وصل يمي الرجال سلم عليه وظل يحجيلي عن نفسه وفتهمت منه انه هو متيه وضايع بالصحراء. بهل الاثناء لعب بيه الشيطان وقررت ان اكتله واخذ البندقيه منه .لان محد اكو بل صحراء بس اني وهو والله سبحانه و تعالى. وفعلا بالليل نفذت الي اريده وكتلته ودفنته ولليوم محد يعرف بالقصة. هنا استغرب صاحبه ابو المشاجره گله چا عليمن انت محكوم بالاعدام . گله اني متهم بقضية قتل كلشي مااعرف عنها...بس هذا شغل الله.. گله هسه عرفت ليش دائما اتكرر (الله خوش الله) ونعم بالله رباط سالفتنا عندما نذهب الى زيارة اهلنا الاموات في المقابر نخاف أن ندوس على قبر ميت وفي الدنيا ندوس على بعضنا البعض ونحن أحياء دون رحمه كل ساقي سيسقى بما سقى فو الله الذي لاتغفل عينه ولاتنام ان الله يسمع دبيب النمله السوداء  في الليلة الظلماء في شقوق الجبال ان الحياة قصيرة والدائره تدور ثم يصاب كل ظالم بما ظلم وكل شامت بما شمت وكل مسيء بما اساء به ليرفعن الله دعوة المظلوم فوق الغمام ويقول لها وعزتي وجلالي لأنصرنك ولو بعد حين لاتحزن أن ربك اعدل العادلين وهو جبار السماوات والأرض .
Tumblr media
2 notes · View notes
mysteriouslyclearenemy · 1 year ago
Text
*الحلقة الأخيرة*🌴🌴
من سيرة المصطفي صل الله عليه وسلم
🌷 *{{ وفاة الحبيب المصطفى صلى الله عليه وسلم }}*🌴🌴
_____________________________________
_____________________________________
🌷هذا الحبيب الذي ترجى شفاعته ... عند الصراط إذا ما زلت القدم
هذا الحبيب ... الذي حدثتكم عن ولادته
هذا الحبيب ... الذي حدثتكم عن صفاته
هذا الحبيب ... الذي حدثتكم عن أخلاقه وصبره
هذا الحبيب المصطفى صلى الله عليه وسلم
فو الله لا أدري اليوم ، كيف أحدثكم عن وفاته
لأنه هو الحبيب {{ محمد }} صلى الله عليه وسلم
وصدقاً فقد كتبت هذا الجزء وما جفت لي دمعة وكأني مع الصحابة رضوان الله عليهم أعيش هذه اللحظات الصعبة
________________________________
🌷ففي يوم وفاة النبي صلى الله عليه وسلم
وكان يوم الإثنين {{ ١٢ ربيع الأول }}
وقف {{ أبو بكر }} يصلي بالناس صلاة الفجر
وكانت هذه هي الصلاة رقم {{ ١٦ }} التي يصليها ابو بكر رضي الله عنه بالناس والرسول صلى الله عليه وسلم في حجرته
_____________________________
🌷قام أبو بكر يصلي بالناس صلاة الفجر
وكان الصحابة يعلمون أن النبي صلى الله عليه وسلم لا يخرج الى صلاته بسبب ثقل مرضه
وكانت تقوم على وضوئه أمنا {{ عائشة }} رضي الله عنها
وكان يصلي على فراشه صلى الله عليه وسلم ، وهيئة فراشه كانت الى القبلة
فكان يصلي على فراشه لا يستطيع أن يجلس
فلما كان اليوم الاخير من حياته صلى الله عليه وسلم
يوم {{ الإثنين }} عند صلاة الفجر
كان ابو بكر يصلي بالناس ، فسمع النبي صلى الله عليه وسلم صوت قراءته من حجرته
فوجد من نفسه صلى الله عليه وسلم خفةً ونشاطاً
فقام و وقف على قدميه دون أن يتكأ على أحد
ثم كشف الستارة التي على حجرة {{ عائشة }}
[[ وكان بابها يفتح على الروضة محاذياً للصف الأول في الروضة ، فإذا خرج يكون وجهه لأصحابه وهم في الصلاة ]]
��قول الصحابة :_ وكانت صلاة الفجر ، والمسجد يضاء بالسراج لا يكاد الرجل يبصر أمامه
فلما كشف الستار صلى الله عليه وسلم ونظر إليهم ثم تبسم يضحك كأن وجهه القمر
يقول أنس بن مالك :_ كأن وجهه ورقة مصحف
[[ كناية على الجمال وصفاء الوجه واستنارته]]
يقول الصحابة :_ فرفعنا رؤوسنا ننظر إليه فهممنا أن نفتن من الفرح برؤيته صلى الله عليه وسلم
[[يعني كادوا أن يخرجوا من الصلاة بسبب فرحتهم برؤية الرسول ]]
قالوا :_ فأشار إلينا قائلاً الصلاة الصلاة ، وما ملكت أيمانكم
الصلاة الصلاة ، وما ملكت أيمانكم اللهم قد بلغت ، رفع اصبعه للسماء وهو يقول {{ اللهم قد بلغت }}
ثم ارخى الستارة
وصلى الفجر في حجرته صلى الله عليه وسلم
يقول اصحابه فكانت آخرة مرة رأينا بها وجه النبي صلى الله عليه وسلم
____________________________
🌷وتفاءل الصحابة وأطمأنت نفوسهم ، وسكنت قلوبهم ، فقد ظنوا أن النبي صلى الله عليه وسلم ، قد عاد الى صحته وتشافى من مرضه
ولكنهم كانوا لا يعلمون أن هذه النظرة هي النظرة الأخير للطلعة المحمدية ، نظرة الوداع ، وأنه لن يخرج من هذه الحجرة عليهم أبدا
وانطلق بعض الصحابة بعد صلاة الفجر ، يتدبرون شوؤنهم وقد اطمأنت نفوسهم على النبي صلى الله عليه وسلم
______________________________
🌷حتى إذا طلعت الشمس ، صبيحة يوم الأثنين
واقتربت اللحظات الأخيرة من حياته صلى الله عليه وسلم
واشتدت الحرارة
وجعل رسول الله صلى الله عليه وسلم يدخل يده في اناء من جلد به ماء، ويمسح بها وجهه
وهو يقول :_ لا إله إلا الله ، إن للموت سكرات ، اللهم أعني على سكرات الموت
____________________________
🌷تقول السيدة عائشة جلس صلى الله عليه وسلم على فراشه
ورفع رأسه
فأتيت وأسندت ظهره الى صدري ، فوضع رأسه بين سحري ونحري [[ السحر هو اول التقاء قصبات الصدر من الاعلى والنحر هو الحلق ]]
قالت فوضع راسه بين سحري ونحري ، وأشرق وجهه كأنه البدر
فدخل عبد الرحمن بن أبي بكر [[ اي اخوها ]] ليرى النبي وفي يده سواك لين أخضر
فظل النبي صلى الله عليه و سلم ينظر الى السواك ولا يستطيع ان يطلبه من شدة مرضه
فقالت السيدة عائشة:_ يا رسول الله بأبي وامي أنت ، آخذ لك السواك
فأشار برأسه أن نعم
فأخذت السواك من {{عبد اارحمن }} وقرضت الجزء المستعمل منه
تقول عائشة :_ثم لينته بالماء حتى طاب ثم دفعته إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم فاستاك به جيداً كأشد ما يستاك قبل ذلك
حتى إذا قضى رغبته منه ألقى به بيده على صدره
تقول :_ فأخذته فتسوكت به فجمع الله بين ريقي وريقه في آخر يوم في حياته صلى الله عليه وسلم
ألا والذي بعثه بالحق لقد مضت أيام بعد وفاته ، ما أكلت طعاماً ، ولا شربت شراباً ، مهما كان طعمه أو ريحه ، إلا وبقي طعم ريق رسول الله في فمي ، يغلب كل طعمٍ وكل ريحٍ
{{صلوا على الحبيب المصطفى صلى الله عليه وسلم}}
_____________________________
🌷ثم رفع بصره الى سقف الحجرة، وكأنه يرى مقعده من الجنة
ويعرض عليه التخيير بين الموت وبين البقاء في الدنيا
لأن عموم المؤمنين {{ يرون }}مقاعدهم من الجنة في قبورهم بعد موتهم
ولكن الأنبياء {{ يبشرون }} بذلك في دنياهم قبل موتهم
يقول النبي صلى الله عليه وسلم {{ إنه لم يقبض نبي حتى يرى مقعده من الجنة ثم يُخيَّر }}
تقول السيدة عائشة:_ ورفع النبي صلى الله عليه وسلم سبابته وسمعته يتمتم بكلامات
تقول :_ لم افهمها فقربت أذني إليه وأصغيت له فإذا
هو يقول :_
مع الذين أنعمت عليهم من النبيين والصديقين والشهداء والصالحين
اللهم اغفرلي وارحمني ، وألحقني بالرفيق الأعلى
اللهم الرفيق الأعلى ، اللهم الرفيق الأعلى ، اللهم الرفيق الأعلى
ويكررها
تقول السيدة عائشة :_ فعرفت أنه الحديث الذي كان يحدثنا به
تقول :_ فقلت إذن لا يختارنا ، وعلمت أنه يكلم جبريل وانه يخير
فقلت :_ بأبي وامي انت يارسول الله ، لقد اخترت الله علينا
فما زال يرفع اصبعه
وهو يقول :_ في الرفيق الأعلى ، في الرفيق الأعلى
واشتدت عليه سكرات الموت ، و بدأ النزع ، وحشرج صدره صلى الله عليه وسلم
تقول السيدة عائشة :_ ثم ارتخت يده الى جانبه وأخذ يثقل جسده في حجري
فظننت أنه قد أغمي عليه كما في السابق
فوضعت رأسه صلى الله عليه وسلم على الوسادة وخرجت اخبر الناس أن رسول الله قد عاوده المرض
__________________________
🌷فكان أقرب الناس إليه {{ علي بن ابي طالب }} فدخل ونظر في وجهه ثم أجهش علي بالبكاء
وقال :_ بأبي وامي لقد قبض النبي ، لقد قبض النبي
[[ لقد مات حبيب الرحمن ، مات رسول الهدى ، مات الشفيق الرحيم بأمته ، مات شمس الحياة وبدرها
مات سيدنا وحبيبنا وقرة اعيننا محمد صلى الله عليه وسلم ]]
فارتفعت اصوات ازواجه بالبكاء ، وتسرب هذا الخبر الفادح الى المدينة بسرعة مذهلة
فكان الصحابة في حالٍ لا يعلمه إلا الله ، في دهشة عظيمة لا يعلمها إلا الحي القيوم
وقفوا في دهشة وحيرة وهم بين مصدقٍ ومكذب
وضجت المدينة كلها بالاصوات والبكاء كأنه ضجيج الحجيج في منى
ورفع عمر بن الخطاب سيفه وهو يقول :_والله ما مات رسول الله، لقد ذهب إلى لقاء ربه كما ذهب موسى إلى لقاء الله، وغاب عن قومه أربعين يوماً وعاد مرة ثانية، ورسول الله ما مات وسيعود [[ لم يتحمل عقله رضي الله عنه خبر وفاة النبي ]] وذهل جميع الصحابة
فانطلق رجل في طلب {{ ابي بكر }} فوجده على راحلته قريبآ من مزرعته
فقال له :_ يا ابا بكر ، يا ابا بكر ارجع فقد قبض رسول الله
__________________________
🌷فرجع ابو بكر مسرعاً ، ودخل المسجد فوجد الناس تبكي وعمر يهدد ويتوعد والسيف في يده ، فلم يلتفت إليه ولم يكلمه
ودخل الى بيت ابنته عائشة
فوجد ازواج النبي صلى الله عليه وسلم حوله يبكون
وام سلمة تقول
:_ وااا نبياه لقد انقطع عنا خبر السماء ، فعلى من ينزل جبريل ؟؟
وفاطمة تنادي وتقول
:_ وااا أبتاه من ربه ما أدناه ، وااا أبتاه الى جبريل ننع��ه
وااا أبتاه إلى جنة الفردوس ننعاه
فلما دخل الصديق افسحوا له المكان
فأتى النبي صلى الله عليه وسلم ،وهو مسجى ببرد يماني فأماط البرد عن وجهه
وجثا على ركبتيه أمام الحبيب، ثم نظر إليه
ووضع يده على صدغيه، وقبَّلهُ بين عينيه وخديه
وقال:_ بأبي وأمي ما أطيبك حياً وميتاً
[[ بأبي وأمي ما اطيبه حياً وميتاً الى يومنا هذا تطيب قلوبنا بذكره والصلاة عليه صلوات ربي وسلامه عليك يا رسول الله]]
ثم قال :_ أما الموتة التي قد كتبها الله عليك فها انت قد متها ، ولأنت أكرم على الله من أن يميتك مرتين
ثم غطى وجهه ببرده وخرج الى الناس
____________________________
🌷خرج الصديق فوجد {{ عمر بن الخطاب }} لا يزال في ثورته وغضبه وهو يقول :_ من قال بأن محمداً قد مات لأعلونه بسيفي هذا
[[ والناس يسمعون عمر ويتمنون صدقه ]]
فقال أبو بكر :_ على رسلك يا عمر
[[ وما زال عمر يهدد ومشرعاً سيفه وهو يقسم من قال ان النبي قد مات ليضربن عنقه ]]
قال :_ على رسلك يا عمر
[[فلم يسكت عمر ]]
قال :_ اجلس يا عمر
[[ وعمر يأبى إلا أن يتكلم ]]
فتركه ومشى الى المنبر ورقى منه درجة واحدة
ثم قال :_ الحمد لله
فلما سمع الناس ابا بكر ، تركوا عمر وأقبلوا على ابي بكر
وقال :_ أيها الناس ، أيها الناس [[ فتجمع الناس حوله]]
:_ أيها الناس من كان يعبد محمداً فإن محمداً قد مات
ومن كان يعبد {{{ الله }} فإن الله حيٌ لا يموت
ثم تلا قول الله جل وعلا
{{ وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ وَمَنْ يَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً وَسَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ }}
ما أجملك يا حبيبي يا {{ أبا بكر }} ذلك أن الصديق رجل يعيش مع القرآن رضي الله عنه وأرضاه
_____________________
🌷يقول الصحابة بعدما سمعوا الآية :_ والذي بعثه بالحق وكأننا أول مرة نسمع هذه الآية ، وغابت عنا أنها من القرآن
[[ مع أنها نزلت قبل هذا التاريخ بسبع سنوات ]]
فأخذنا نتلوها والبكاء يغلبنا ونحن نقول ونردد
{{ وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ....}}
ثم نظرنا الى عمر بعد أن سمعها فإذا بالسيف يسقط من يده الى الارض
ووقف وكأن الارض تدور به لا يدري أين يوجه وجهه ؟؟
قال عمر :_ والله الذي لا إله إلا هو ، ما ظننت أن الرسول يموت وغابت عني هذه الآية
_________________________________
🌷ولما ثبت موت النبي صلى الله عليه وسلم للناس
قام رجل من الانصار وهو في الروضة وقد بسط ذراعيه الى السماء يدعو
وقال :_ اللهم إن كان نبيك قد مات حقاً ، فخذ بصري فإني لا أحب أن أرى وجهاً بعد وجهه ... فعميَ فوراً
وصاح آخر وقال :_ اللهم إن كان نبيك قد مات حقاً ، فألحقني به الآ�� فإني لا أحب الحياة بعده ابداً ... فوقع ميتاً فوراً
{{ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا }}
_____________________________
🌷وجلس الناس بالمسجد وعلا بكاؤهم ، وكانت المدينة قد امتلأت بالناس عندما علموا بمرض النبي صلى الله عليه وسلم
فقال ابو بكر :_ ارسلوا لإخوانكم خارج المدينة أن قد قبض رسول الله ، فليحضروا الى دفنه والصلاة عليه
وأرسل الى جيش {{ اسامة }} وكان بالجرف فرجع الجيش كله ، وغرس اسامة لواء الجيش على باب المسجد وكان تعداد الجيش {{ ٣ آلف }}
رجعوا ليحضروا الصلاة على نبيهم صلى الله عليه وسلم
وجلس الناس وقد ذهلوا وغاب وعيهم
فأما علي رضي الله عنه فقد كسح [[ أي لم تحمله رجلاه الى اليوم الثاني ]]
وكان عثمان رضي الله عنه قد خرس فلم يتكلم ولا كلمة إلا بعد وفاة النبي صلى الله عليه وسلم بثلاثة أيام
واخذت الوفود تفد الى المدينة ، حتى غصت بهم المدينة
وارتفعت اصوات اهل المدينة بالبكاء في كل أنحاء المدينة
أحد التابعين اسمه {{ أبو ذؤيب الهذلي}} رحمه الله
جاء الى المدينة في يوم وفاة النبي صلى الله عليه وسلم ، فلم يرى النبي صلى الله عليه وسلم [[ ولذلك فهو ليس من الصحابة وانما من التابعين ]]
يقول: _ قدمت المدينة ولأهلها ضجيج بالبكاء، كضجيج الحجيج أهلّوا جميعا بالإحرام
فقلت:_ ما هذا ؟
فقالوا:_ قبض رسول الله
_______________________
🌷ثم اخذوا يتدبرون أمر تجهيزه صلى الله عليه وسلم ودفنه
وعندما شرعوا في هذا التشاور ، كان قد مضى النهار
وكان إذا دخل وقت الصلاة يصلي بهم {{ ابو بكر الصديق }} رضي الله عنه وأرضاه
والنبي مسجى في حج��ته صلى الله عليه وسلم
فأخذوا يتشاورون أين ندفن رسول الله ؟؟
فمن قائلٍ :_ ندفنه الى جوار منبره
ومن قائلٍ :_ ندفنه في وسط الروضة
ومن قائلٍ :_ ندفنه في البقيع
فقال لهم ابو بكر :_ على رسلكم فو الله الذي لا إله إلا هو لقد سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم قولاً ما نسيته وما غاب عني
قال صلى الله عليه وسلم :_ ما قبض الله نبياً إلا حيث أراد ان يدفن
[[ اي حيث يحب الله أن يكون قبره ]]
ثم قال :_ نرفع فراش النبي صلى الله عليه وسلم ويحفر تحت الفراش فهذا موضع قبره
____________________________
فلما كان الغد وأرادوا تجهيز النبي صلى الله عليه وسلم
ايضاً تشاوروا
فقالوا :_ أنغسل رسول الله صلى الله عليه وسلم في ثيابه أم نجرده كما نجرد موتانا ؟؟
فلم يجرؤ احدٌ أن يعطي فيه قولاً [[ لانهم لا علم لهم بذلك ]]
يقول الصحابة :_ فألقى الله علينا النعاس فنمنا جميعاً
وإن لحانا لتدق صدورنا
ولم يبقى يعي إلا ازواج النبي وآل بيته في الداخل
فنام الناس كلهم في المسجد [[ ولا يعني أنهم تمددوا على الارض وناموا لا ]]
ولكن غشيهم النعاس ، وعلا شخيرهم ، فدقت ذقونهم صدورهم جميعا
ثم سكتوا ، وساد الهدوء في المكان ، ولم يظهر صوت ابداً
حتى سمعوا صوتآ يخرج من حجرته صلى الله عليه وسلم
قالوا :_ لا نشك أنه صوت جبريل
فقال :_ لا تجردوا رسول الله وا��سلوه في ثيابه
ثم قال معزياً :_ رحمة الله وبركاته عليكم أهل البيت ....... المحروم من حُرم الفضل والأجر ، إنا لله وإنا إليه راجعون ، هذا آخر عهدنا بالأرض
يقول الصحابة :_ فعلمنا أنه صوت جبريل
______________________________
🌷ودخل على النبي صلى الله عليه وسلم أربعة يغسلونه،
علي بن أبي طالب، والعباس، والفضل بن العباس، وأسامة بن زيد
فجهزوا له الماء و وضعوا به نبات يقال له السدر
[[ نبات له ريحٌ طيب ]]
وشرعوا في غسله صلى الله عليه وسلم في ثوبه
فكان العباس والفضل يمسكون جسد النبي
وأسامة يسكب الماء
وعلي يغسله، دون أن يكشف جسده
إلا ان علي رضي الله عنه وضع على يده قطعة من قماش وأدخلها من داخل الثوب يتمم سنة الغسل وهي إجراء الأستنجاء أولاً
ثم دلكوه في ثوبه وريح المسك يفوح منه صلى الله عليه وسلم
وأخذ علي يغسله وهو يقول:_ طبت حياً و طبت ميتاً يارسول الله
وكان صلى الله عليه وسلم لا يُرى منه ما يُرى من الميت
[[ مع ان وفاته صلى الله عليه وسلم في فصل الصيف
فكانت وفاته في ١٢ ربيع الاول
الموافق للتاريخ الميلادي {{ ٦/٨ عام ٦٣٣ ميلادي }}
فأتم من عمره الكريم بالتاريخ الهجري {{ ٦٣ }} سنة قمرية
وفي التاريخ الميلادي {{ ٦١ عام و ١٨٢ يوما }} ميلادي ]]
فغسلوه صلى الله عليه وسلم في ثيابه
_________________________
ثم أضافوا إليه ثوبين [[ اي الكفن ]] ثم لفوه صلى الله عليه وسلم بالدرج [[ ما نسميه بطانية ]]
إذن كفن صلى الله عليه وسلم بثلاث اثواب فوق ثوبه الذي مات فيه
ثلاثة اثواب لا قميص فيها ولا عمامة ولا سروال
وبعد أن كفنوه صلى الله عليه وسلم
تذكر علي بن ابي طالب رضي الله عنه حديثآ سمعه عن الحبيب المصطفى صلى الله عليه وسلم في اول مرضه
وسمعه ايضا الصحابة
فقد قال لهم النبي :_ إذا أنا متُ ، ولحقتُ بالرفيق الأعلى ، فضعوني على سريري ، واخرجوا عني جميعاً
فأول ما يصلي عليَّ جبريل والملائكة ثم تنزل ملائكة السماوات السبع يصلون علي ،فإذا غبتم عني ساعة
[[ وليس المراد بالساعة ٦٠ دقيقة ]]
فإذا غبتم عني ساعة ، فليدخل وليبدأ علي الصلاة أهل بيتي أولاً رجالاً ، ثم نساء أهل بيتي
ثم يدخل من بعدهم المسلمون افواجاً افواجاً
__________________________
🌷فصنعوا كما أمر صلى الله عليه وسلم و وضع على سريره في حجرته وأخلو الحجرة تماماً
حتى مضى شيءٌ من الوقت [[وكان هذا ظهر يوم الثلاثاء ]]
فصلوا الظهر والنبي صلى الله عليه وسلم في حجرته
ثم شهد الجميع أن ريح المسك يخرج من حجرته صلى الله عليه وسلم
فعلموا أن صلاة الملائكة قد انتهت
_______________
🌷فدخل آل بيته يصلون عليه ، وصلوا لا يؤمهم أحد
ودخل ازواجه ونساء اهل بيته فصلوا عليه
حتى إذا فرغ أهل بيته بالصلاة عليه
قام شيوخ المهاجرين
ابو بكر وعمر وعثمان وابو عبيدة وعددآ منهم
فدخلوا وهم يظنون أن أبا بكر سيؤمهم بالصلاة عليه
فوقف ابو بكر وقال :_
بأبي وامي انت يا رسول الله ، أنت إمامنا حياً وميتاً لا والذي بعثك بالحق لا يؤم أحد بالصلاة عليك
فأخذوا يصلون فرا��ا
كلٌ يصلي ويدعو ويخرج ، ويدخل عليه غيرهم حتى صلى عليه المسلمون جميعاً
فأستغرق هذا من الوقت من صلاة الظهر حتى صلاة العشاء
[[من الظهر للعشاء والمسلمون يدخلون لحجرته يصلون جماعات جماعات ويخرجون ]]
فلما هموا بحفر القبر [[ ولم يحفروه أولا ، لانه قبض صلى الله عليه وسلم في حجرته مكان دفنه ، ليتمكنوا من غسله وتجهيزه ]]
وقفوا وقالوا :_ أنلحد لرسول الله أم نشق له شقاً ؟؟
فقال العباس عمه :_ نرسل الى من يشق والى من يلحد فأيهما حضر يكون له الأمر
ثم بسط كفيه للسماء وقال :_ اللهم أختر لنبيك
وكان الذي يحفر القبر ويشقه شقاً في المدينة
{{ أبو ايوب الانصاري }}
و الذي يلحد لحداً {{ ابو طلحة الأنصاري }}
فحضر ابو طلحة قبل ابي ايوب
فقالوا :_ إذن ندفن رسول الله صلى الله عليه وسلم على طريقة أهل المدينة فنلحد له لحداً
فقام ابو طلحة وحفر القبر
ثم قفز بالقبر علي بن ابي طالب و الفضل بن عباس وشقران مولى رسول الله صلى الله عليه وسلم وأسامة بن زيد
ولما أنزل صلى الله عليه وسلم في قبره
تذكر شقران قطيفة [[ والقطيفة ما نسميه قطعة قماش لها وبر أي مخمل ، يمانية كان النبي صلى الله عليه وسلم يصلي عليها قيام الليل وهو يتهجد فإذا نعس نام عليها ]]
فتذكرها شقران فهب من القبر مسرعاً واخذها من الحجرة
وقال للصحابة
:_ لاااا والذي بعثك وقبضك إليه ، لا يصلي عليها أحدٌ بعدك أبداً ، ولا يرتديها أحدٌ بعدك ابداً
ثم وضعها على أرض القبر و وضع النبي صلى الله عليه وسلم في قبره عليها
ثم قال أنس :_ انتظروا لقد وقع مني خاتمي
فقالوا له :_ أهذا وقت مثل هذا ؟؟
ونزل أنس وقد رمى خاتمه قاصداً حتى ينزل الى قبر النبي مرة أخرى
[[ لا يقدرون على فراقه صلى الله عليه وسلم]]
ثم أخذوا يهيلون التراب
فسمعت ابنته فاطمة أصوات المساحين وهي تهيل التراب على جسد الحبيب
فطلعت عليهم فاطمة من الحجرة المجاورة واخذت التراب ولامسته وجهها تشمه
ورفعت صوتها وهي تقول
: _ وا أبتاه .. يا أبتاه .. يا أبتاه أجاب رباً دعاه
وا أبتاه إلى جبريل ننعاه! وا أبتاه في جنة الفردوس مأواه
ثم قالت :_
يااا أصحاب النبي ، أطابت أنفسكم أن تحثوا التراب على وجه رسول الله بأيدكم ؟؟
فتوقفوا عن الدفن
فقال لها العباس :_ يا بضعة رسول الله نشدتك الله والرحم ، نشدتك الله والرحم ، إلا ما تركتنا حتى نفرغ من دفن رسول الله
فقام علي رضي الله عنه وأمسكها حتى أدخلها حجرتها رضي الله عنها وارضاها
________________________
🌷فلما انتهوا من الدفن
يقول انس :_ ما إن نفضنا أيدينا من تراب دفن رسول الله صلى الله عليه وسلم حتى تغيرت منا القلوب
والذي بعثه بالحق حين دخل المدينة يوم هجرته أضاء منها كل شيء ، ولما واريناه قبره أظلم منها كل شيء
فسنموا القبر [[ والسنام أن يجعلوا له حفة من تراب كسنام الجمل ]]
سنموا القبر ورشوه بالماء
________________________
🌷وحان وقت أول صلاة فأذن بلال رضي الله عنه، فلما جاء عند قوله: أشهد أن محمداً رسول الله بكى بلال رضي الله عنه ولم يستطع أن يكمل الأذان فبكى الناس،
فكان حال الصحابة ولا تسأل عن حال��م ، فلقد تغيرت عليهم الدنيا وأظلمت ، كانوا ينظرون الى آثاره ، الى حجراته ، الى منبره ، الى مصلاه ، وممشاه ، الى ذكريات كلامه ، فلم يعودوا يرون ذلك المربي والمعلم صلى الله عليه وسلم
لم يعودوا يرون ابتسامات وجهه الذي كان كأنه قطعة من القمر
____________________
😔وهكذا قد أتتمنا وبفضل الله وكرمه
{{ السيرة النبوية العطرة }} على صاحبها أفضل الصلاة والسلام ، وارجو من الله أن تكون قد أنارت القلوب وتشبعت بحب الله ورسوله وحب هذا الدين الحنيف
فالسيرة هي زاد كل مؤمن ومؤمنة ، وحب النبي صلى الله عليه وسلم هو رزق من الله لا يضعه الله إلا في قلوب من أحبهم
لا تنسونا من دعائكم
استودعكم الله
والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته
______________ #الأنوار_المحمدية ________________
___________ صلى الله عليه وسلم _________________
انشر سيرة نبيك صلى الله عليه وسلم .. لعلك تلقاهُ وهو راضٍ عنك عند الحوض .. وهذا أجرٌ يكتبُ لك في ميزان حسناتك
أما بعد
فالشكر موصول لكل من قرأ أو تفاعل أو عاش معنا في رحاب سيرة سيد الأولين والآخرين
سيدنا و قدوتنا و شفيعنا عليه أفضل الصلاة وأتم التسليم
داعيآ المولى عز وجل أن يجمعنا معه في الفردوس الاعلى من الجنه مع النبيين والصديقين والشهداء والصالحين وحسن أولئك رفيق،،،🌴🌴
5 notes · View notes
mariamadim · 2 years ago
Text
‏⁧‫#كان‬⁩ الإمام أحمد بن حنبل إذا بلغه أنّ أحد
‏أصحابه رُزِق ببنت قال : أخبروه أن الأنبياءَ آباءُ
‏بنات ! ❤
‏ لا يزالُ الرَّجل عقيمًا من الذّرارِي :
‏ حتىٰ يُوهب البنَات، وإنْ كانَ لهُ مِئة منَ الأبنَاءِ
‏ إنَّ البناتَ ذخائرٌ من رحْمةٍ
‏ وكنوزُ حبٍّ صادقٍ و وَفاء
‏ إنّ البيوت اذا البنات نزلنَ بها
‏ مثل السماء اذا تزينت بنجومها
‏ هُنّ الحياة اذا الشرور تلاطمت
‏ والى الفؤاد تسللت بنجومها ..
‏ دخل عمرو بن العاص على معاوية وبين يديه ابنته
‏عائشة، فقال:من هذه؟
‏فقال:"هذه تفاحة القلب!
‏فو الله مامرَّض المرضى، ولا ندب الموتى،ولا أعان
‏ على الأحزان مثلهن"..
‏ أجمل ما قيل في حب الأب لأبنته :
‏ كلام نبينا محمد عليه الصلاة والسلام في إبنته
‏فاطمة ، حينما قال :
‏ قطعة منيّ يريبني ما يريبها ويؤذيني مايؤذيها.
‏ لو كان بين إخوة يوسف أخوات بنات لدافعنَ
‏عنه ..
‏ ووضعنه في أعماق "القلب" لا في أعماق "الجُبّ"
‏ لكنها حكمة الله ..
‏ لو أن بين إخوة يوسف أخت واحدة ..
‏ لقصَّت أثره كما فعلت أخت موسى لتعيده
‏لحضن أمه ..
‏ فالأخوات والبنات ..
‏ لا يعرفن أبداً طريق "الجُب"
‏ يعرفن فقط طريق "الحب" ❤
‏ قال ﷺ " لا تَكْرَهُوا الْبَنَاتِ فَإِنَّهُنَّ الْمُؤْنِسَاتُ
‏الْغَاليات .✋
2 notes · View notes
sayron · 10 months ago
Text
آلا (۱)
دو تا پیرسینگ روی کصش رو ببینید که از روی شورت پیداست!... این دو تا پیرسینگ هرشب روی زبون منه!... آلا حتی یه شب هم بهم استراحت نمیده. هر شب من باید کص تپل و عضلانی خواهر کوچکترمو بخورم تا ارضا بشه!... و هیچ راه فراری هم برام، وجود خارجی نداره. آلا با قدرت بدنی خیره‌کننده‌اش منو مثل یه خرس تدی بزرگ در اختیار میگیره و ازم لذت میبره. بدن ورزیده آلا حاصل سالها ورزش سنگین و قدرتی استقامتیه! آلا در واقع خواهر ناتنی منه! ما از مادر، مشترک هستیم و از پدر، جدا! من صدرا هستم. وقتی ۶ سالم بود، بابام فوت کرد و مامان پری یکسال بعد با آقا محمود که خوزستانیه، ازدواج کرد. من ۸ سالم بود که آلا متولد شد. آقا محمود مرد خوبیه. اون یه تریلی داره و خودشم راننده تریلیه و خیلی وقتا خونه نیست. مامانم با تشویق آقا محمود از یک سالگی آلا رفت باشگاه و خب توی این سالها خیلی عوض شده. الان از به دنیا اومدن آلا ۱۶ سال میگذره. مامان پری به یه زن عضلانی و قوی تبدیل شده که با ابهت و شکوه و عظمتش بر همه ابعاد زندگی ما حکمرانی میکنه. محمود یه برده بی ارزشه واسه مامان پری! خونه و ماشین ها همه بنام مامان پریه. خود مامان پری هم پایه یکش رو گرفته و گاهی با محمود با هم میرن سفر!!! مامان پری یه ساختمان ۱۲ واحده داره و که شامل ۱۰ تا واحد ۱۰۰ متری و دو تا واحد دوبلکس ۲۷۰ متری هستن. آخرین واحد دوبلکس در واقع قصر سلطنت مامان پریه. و واحد دوبلکس زیریش هم مال آلا ست. آلا ۱۶ ساله تمام عمرش رو ورزش کرده. ورزشهای مختلف رزمی، قدرتی و استقامتی. اون الان به کراسفیت و بدنسازی میپردازه. عضو تیم ملی والیبال و قایقرانی هم هست. بعلاوه تسلط کاملی روی فنون رزمی ووشو، کونگ فو و جودو و کاراته داره. من تحت حاکمیت مطلقه ی آلا هستم. یعنی مامان پری، منو در اختیار آلا گذاشته و آلا مالک من بحساب میاد. همونطور که مامان پری مالک همه چیزه، هم مالک ما و هم مالک همه چیز! من یه اتاق از ۷ اتاق واحد دوبلکس آلا رو دارم ولی شبها باید توی اتاق مستر کینگ آلا و روی تخت سه نفره اش بخوابم. آلا خیلی مهربون ولی هرکاری دلش بخواد باهام میکنه. به شدت سکسی و هاته! حجم عضلات نچرال عجیب و غریبی داره و قدرت بدنیش خارج از تصور منه. مامان پری هم که کوه عضله ست و بعدا در موردش براتون میگم.
آلا به من که ۲۴ سالمه اجازه درس خوندن تا دیپلم رو فقط داد و الان خونه نشینم. اون هر روز میره مدرسه و بعدشم می‌ره باشگاه و در رو روی من قفل میکنه. عصر که میاد با بدن دم کرده و حجیمش جلوم لخت میشه و منو با خودش میبره حمام. بعدش من به مدت دو ساعت باید بدنش رو ماساژ بدم و چرب کنم. آلا علاقه زیادی به تماشای انیمه داره و در حین دیدن انیمه بیشتر وقتا منو بین رونهاش محصور میکنه تا کصشو بخورم. بعدشم با یه دیلدو کونم میزاره و پرتم میکنه توی اتاقم. شبها هم معمولا زود میخوابه و من بعد ارضا کردنشون با لیسیدن کصشون باید بهشون کون بدم. البته مامان پری گفتن که بعد از ۱۸ سالگی اجازه داره دوس پسراش رو بیاره خونه. من لحظه شماری میکنم برای اون روز!
Indianara Jung
1K notes · View notes