#سکانس
Explore tagged Tumblr posts
Text
ادامه تحلیل فیلم
Once Upon a Time
...in Hollywood
(2019)
از پست قبلی
پنجم
آن اشخاص حقیقت را به ما نمیگویند فقط قسمتی از واقعیت را که میدانند و فکر میکنن حقیقت هست میگویند تا اینچنین بتوانند ما را وارد خواسته خودشان بکنند و نه اینکه نجاتمان بدهند
انسان های مخاطبِ باهوش ، حتی اگر این موضوع را بدانند ، "استیصال" باعث آن میشود که وارد خواسته های چنین متکلم هایی بشوند
آن حقیقت لعنتی افول است افول ، که برای عقب زدنش یا کمی به تاخیر انداختنش دست و پا میزنیم
این متکلم ها در هر جایگاهی با هر کلامی ظاهر میشوند
.
به سکانس پیدا کردن مواد غذایی سالم و دست نخورده اما در سطل زباله رها شده و شعری از "چارلز منسون" خوب اندیشه کنید
چه کسی میتواند این سکانس را ببیند و بفهمد بعد منکر گردویی بودن فیلم شود
ظاهرش نشان دهنده ی روی زشت مصرف گرایی و پایمال شدن مواد غذایی ست و باطنش پایمال شدن مقام انسان در جوامع بشری تا بشود محرکهایی برای خیزش های انقلابی
که وقتی با شعر هم گره بخورد عمیق تر میشود
از هر گوری تا هر رستاخیزی قابل تعبیر است
.
یاد خواندن سرود "خمینی ای امام" در فرودگاه افتادم وقتی پا شو توی ایران گذاشت😅ـ
چه افرادی را دور خودش جمع کرد و در نهایت با ایران چه کرد😢ـ
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
ششم
مرگ خوبه اما برای همسایه
چه تعداد آدم توجه میکند که از رادیو خبر کشت و کشتار با آن وسعت هولناک پخش میشود یا نمیشود
گویا زمانی زشتی ، زشت است که در بیخ گوشت ( هالیوود ) رخ دهد
این ها و آنچه در بالا گفتم همان ابر پیچیدگی هست برای ظاهر شدن زشتی ، که کارگردان فیلم هم از پسش بر نمیآید
.
شاید پایان این دفعه فیلم بر وفق مراد بود اما این مدل سواری ، باید در هر دو مسیر متوقف شود چون در نهایت اگر امشب زشتی رخ نداد فردا شبی رخ خواهد داد
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
هفتم
با یک تئوری و(فرض) پیش به سوی راهکار و(جواب)
آخر کدام هنرپیشه در این سطح چنین حرفی میزند که کارگردان در فیلمش گنجاده پس باتوجه به سکانس های بعدی مقصودی فرای این ظاهر گفتاری در این سکانس نهفته است
در ظاهر امر و فیلمـِ فیلم
اینکه به تماشاگر قرن بیستمی بخواهیم بگوییم آنچه در فیلم از خشونت میبینی و آن آدم بده واقعی نیست "سنی" دارد اما اگر آلوده شدی دیگر "سن" هم نمیشناسد چنانکه نصیحت سرطانی بودن روی قوطی سیگار دیده نمیشود
در باطن امر و فیلمـِ زندگی
آدم بد ها ، نقش منفی ها در واقعیت ها سعی میکنن که "درست" عمل کنند
آدم خوب ها ، نقش مثبت ها در واقعیت ها هم همینطور
این یک کار گروهی برای خلق یک اثر "درست" است
آنکس که فکر میکنیم با بی رحمی به زمین زده شد با "کات" کارگردان بر میخیزد و از زمین زننده بابت بازی خوبش تجلیل میکند
و کارگردان هم در چارچوب فیلم نامه فرای بازی درست ، از "اختیار"های استفاده شده ی بجای بازیگر تقدیر میکند
.
چه نقش منفی را به عهده داشته باشیم چه نقش مثبت در واقعیت ها را ، وقتی کارگردان و تماشاچی از کارمان ستایش میکنند خوشحال و راضی هستیم
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
⚠️
آیا گفته های بالا به ما میگوید که در واقعیت خودمان از نقش منفی ها تشکر کنیم ؟ مطمعنا نه آنطوری که در ظاهر قضیه است چون اینجوری در نقش مثبت خود ، "درست" رفتار نکرده ایم
این گفته ها به ما میگوید کینه و دشمنی روحی و روانی نسبت به نقش منفی ها در دل و ذهن نداشته باشیم به آن قصد که اگر گیرمان افتادند همان کنیم که آنها میکنن مگر آنکه نقش یک متظاهر را داشته باشیم که در اصل منفیست اما مثبت را وانمود میکند
پس چه کنیم
همانطور که قبلا اشاره کردم
اگر جزو نقش مثبت هایی هستیم که اعتقاد داریم زشتی ها باید کم شود و باور داریم که میشود
آن وقت است که باید برای تحقق آن
بشر قوانین مبتنی با واقعیت اکنونش و نه توهم یا واقعیت های خیلی دورش ، بگذارد بطوریکه "زشتی و زیبایی" بنا به میزان پایبندی اش به آن قوانین متولد شوند
.
درسی از طبیعت در شکل تکامل
ترازو و میزان میتواند تجریه و عقل این همه قرن گذر زمان بر زندگی بشر باشد با مجوز بروز رسانی های متوالی تا هر لحظه به آن ایدآل که ساخت دنیایی زیباست نزدیک تر شود
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
این ��ایبندی به قانون حتی برخلاف میل ، اما برای رسیدن به هدف را میتوان در دو سکانس در این فیلم مشاهده کرد
⭐️سکانس اول⭐️
Cliff Booth
کلیف بوث به خیال آنکه مسیر دختر در راستای مسیر خودش هست قصد رساندن او را میکند اما پس از دور بودن آن پشیمان میشود و میخواهد طفره برود که با سوال و جواب نگران حال دوستش میشود پس تصمیم میگیرد راه خود را دور کند ، در مسیر با پیشنهاد وسوسه برانگیز اما غیرقانونی دختر مواجه میشود
کلیف تسلیم بی قانونی نمیشود حال یا واقعا به خاطر آنچه گفت قانون را اجرا میکند یا نه به خاطر هدفش نمیخواست بهانه و دستاویزی به دختر و دوستانش بدهد چون میدانست قرار است در مقصد چه کند
در هر دو صورت زیبایی خلق میشود و این را فقط نـَرها میدانند که کلیف از چه گذشت 🤣 ـ
⭐️سکانس دوم⭐️
Bruce Lee
واقعا تعجب میکنم که چطور تحلیلگران از هفت هشت دقیقه ای که چنین کارگردان به سخنرانی بورسلی و مبارزهاش اختصاص داده به سادگی میگذرند
سکانسی که با نفهمی آن ، صدای خانواده و دوستداران بورسلی را درآورد و به قولی اگر کوتاه تر بود چنین حساسیتی ایجاد نمیکرد اما کوتاه نشد تا چیز مهمی را برساند
بروسلی در این سکانس به دو مسئله مپردازد
یک _ اگه لت و پار ش نکنی میکشتت
دو _ علاقه عده ای از اجتناب از مبارزه قانون مند کنترل شده در آن دوران
Mixed martial arts
در مورد مسئله دوم اینجور میشه که بروسلی در نهایت برای هدفش تن به یک مبارزه قانونمند کنترل شده مناسب زمان و مکان را میدهد تا روی کلیف را کم کند
.
اگر هدف انسان کم کردن رخ داد های زشت بشری است پای بندی به قانونی که میگذارد لازمه ی امر است
حتی مبارزه در داخل قفس هم قوانینی دارد که تخطی از آن زشت است امروزه بشر مبارزه های "روم و یونان باستان" تا بروز مرگ را زشت میداند مثل رولت روسی
Russian roulette
.
درمورد مسئله اول در سخن بروسلی
او نگفت اگر "نکشی" ، بلکه گفت جوری بزنش که نتونه تو رو بکشه
عجبا از بشر که "کشتن" تنها زشت خوی اوست که "نقش مثبت" ها هم آشکارا و با افتخار انجامش میدهند
در هیچ قاموسی نیست که بگوید
اگه دروغ نگی بهش ، دروغ میگه بهت
اگه کلاه نذاری سرش ، کلاه میذاره سرت
اگه دزدی نکنی ازش ، دزدی میکنه ازت
و تمام زشت ی های مرتبه ی غیر انسانی
.
تنها "کشتن" هست که اگر هم خوب باشه فقط برای همسایه خوبه
واسه همین هست که جمله بروسلی رو بیشتر اینطور شندیم
اگر نکشیش ، میکشتت
اینجاست که بشر خواهان زیبایی باید بفهمد تا جای ممکن از "کشتن" پرهیز کند و برای هر ناچیزی نباید ازین تبصره به یادگار مانده از درنده خوی حیوانی و خطرناکش استفاده کند و آن موقع هم که کرد از ناچاریش "تاسف" بخورد وگرنه این زشتی است که دوباره متولد میشود تا مادامی که بشر میکشد و "افتخار" میکند حیوان است نه انسان ، فرقی هم ندارد حتی اگر کسی بجای ما موجودی را بکشد
.
پس "سعی" کن
جوری مانع یا محدودش کنی تا نتونه زشتی اش را انجام بده یا تکرار کنه
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
خلق یک زیبای تمام عیار
تمام فیلم بازها و فیلم دوست ها نفهمیده میگویند این فیلم جزو بهترین کار های "تارانتینو" نیست
اما فقط و فقط فهم همین سکانس نه تتها حرفشان را رد میکند بلکه میتواند یک کلاس درس مرجع بی مثال باشد
.
بله یکی از استادان فیلم های بکش بکش و جنایت و انواع خشونت ها ، در این سکانس "سعی" میکند با یک هفت تیر جاسویچی و بدون آن ابزار های گفته شده در بالا تماشاگر را به درون دلهره پرتاب بکند و ثابت بکند میشود هیجان و ترس و آدرنالین خلق کرد آنهم بدون جنایت تا ، تا
اینجایش مهم تر است تا از دل ترس و دلهره و رعب ، بدون ابزار های زشتی یکی از زیبا ترین رویدادهای انسانی یعنی "ذات معرفت" را متولد کند و چه خووب موفق هم میشود
معرفت داشتی چون معرفت داشت یک زیبایست
اما
اگر معرفت داشتی چون بامعرفتی یک ابر زیبایست
که در این دنیا کمیاب است
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
سیگاری با مارک سیب قرمز
این برَند ابداعی کارگردان در چند فیلم دیگر او نیز تکرار شده است
واقعا چه هوشمندانه از تمثیل میوه ممنوعه اینچنین کارگردان بهره برده است
هیچ چیز دیگری مثل داستان سیگار نمیتواند زوال و هبوط بشر را به نمایش بگذارد
و این را برساند که چرا وقتی بشر میداند چیزی مضر است حتی امروزه رویش نوشته شده که چه با بدن میکند اما باز به سویش گرایش دارد
این برمیگردد به خیلی قبل تر
زمانی که مضر بودنش نمایان نشده بود اما به دروغ مفید خوانده میشد
و بعد که فهمیدن مضر است مخفی نگاه داشته شد
و امروزه که کار از کار گذشت دانش تربیتی میداند حواس پنجگانه کودک که به مرور تربیت میشود چقدر موثر تر است تا بگوییم "جیزه" دستنزن 😅 و بعد براحتی در دسترس باشد
پس هرچی روی پاکت بنویسی دیگر فایده ندارد در مقابل آن مدل نفوذ مرور زمانی در "ذهن" و "ژن" ـ
کودکان ما با اینجور چیز ها بزرگ میشوند نه فقط سیگار
آری بشر به مفاهیم میوه ممنوعه گاز زده است و دارد میل میکند که اگر استاپ نکند به دلخراش ترین شیوه ، بهشتی که میتواند داشته باشد را خراب میکند
این بشر نیست که از بهشت رانده شده است این بهشت است که دارد رانده میشود
END
.
Once Upon a Time. . .
in Earth
.
پ،ن: دو چیز را به من بگویید
آیا کلیف بوث همسرش را کشت ؟
.
با نگاه کلیف بوثـی به دنیا
آیا آنرا یک اجرای منصافه نمیبینید ؟
.
.
.
#30ahchaleh#na_zzanin#ناظنین#Once Upon a Time inHollywood#leonardo dicaprio#brad pitt#margot robbie#quentin tarantino#emile hirsch#margaret qualley#timothy olyphant#austin butler#dakota fanning#bruce dern#al pacino#Mike Moh#damian lewis#madisen beaty#samantha robinson#lorenza izzo#victoria pedretti#damon herriman#lena dunham#kansas bowling#mikey madison#maya hawke#sydney sweeney#danielle harris#red apple#forbidden fruit
4 notes
·
View notes
Text
پاتریس لکونت، کارگردان، فیلمنامهنویس، بازیگر و نویسندهی کمیک استریپ فرانسوی، فیلم سینمایی جواهرات کاستافیوره را میسازد
او در اینباره میگوید
ساخت جواهرات کاستافیوره بهصورت لایو-اکشن. سپردن تمام نقشها، حتی فرعیترین نقشها به بازیگران سرشناس. تا در اطراف تنتن، درخشانترین بازیگران موجود را تشکیل دهم. وقتی اینها را مینویسم (در ژوئن 2022 هستیم)، هنوز هیچ کاری انجام نشدهاست. مذاکره با پارامونت پیکچرز پیچیده است، اما من تسلیم نمیشوم. بهتر! هر شب با تصور لباسها و صحنههایی بهخواب میروم که نسخهای دقیق از نقاشیهای هرژه باشد. بازیگرانی واقعیتر از زندگی، سکوتی که اتفاق میافتد، و منشی صحنه که اعلام میکند: جواهرات کاستافیوره، سکانس 24، برداشت پنجم! پس چشمانم را میبندم. مطمئنم که روزی این اتفاق خواهد افتاد
2 notes
·
View notes
Text
��نبه ۱۴ مرداد ۴۰۲
سکانسی آشنا و انگار تکرار یک صحنه با آدمها، دیالوگها، اتفاقات و حتی احساسات کاملا مشابه!
این اتفاق زمانی رخ میده که تو، این سکانس رو سری قبل در رویا تجربه کرده و شاید ساختی. #دژاوو
2 notes
·
View notes
Text
ملیکا (۲)
نزدیک غروب بود که با بدبختی خودمو رسوندم به خونه. کل بدنم درد میکرد. پوست سرم درد میکرد. بیضه هام و کیرم باد کرده بود. خلاصه تا رفتم توی اتاقم مثل لش افتادم روی تخت. مدام تک تک سکانس های اون روز رو مرور میکردم و با خودم میگفتم آخه یه دختر مگه چقدر میتونه قدرتمند باشه؟ اون با من مثل یه گربه کوچولو بازی کرد و هرکاری دوس داشت باهام کرد. ولی چیزی که به شدت منو متعجب کرد این بود که کیرم با مرور وقتیع بلند میشد و هربار که یادش میوفتادم لذت میبردم. با خودم میگفتم فردا قراره چی بشه؟ قراره ملیکا چیکارم کنه... نفهمیدم کی خوابم برد. صبح ساعت ۴:۱۵ با صدای زنگ ساعت گوشیم پریدم بالا و با عجله رفتم حمام و بدنمو شیو کردم. صبحانه خوردم و زدم بیرون. ۵ دقیقه به ۵ بود که سر قرار حاضر بودم.
یه مزدا ۲ آلبالویی توی کوچه مشرف به پارک ایستاد و دو تا بوق زد. پریدم بالا! ملیکا شیشه رو داد پایین هیچی سرش نکرده بود. با لبخند تحقیر آمیزی گفت:« پهلوون ما رو نگا کن... اووووم، چه عروسی شده!...» رفتم سوار ماشینش شدم. ��یپی زده بود که پشمام ریخت. فقط یه نیم تنه ی بندی پارچه ای تنش بود. بیشتر شبیه سوتبن لامبادا بود تا نیم تنه. و یه شلوارک ورزشی. هر دو با هم ست بودن به رنگ آبی کاربنی. سوتین یا همون نیمه تنه اش انقدر نازک بود که نوک درشت و برجسته سینه هاش از روش مشخص بود. تمام عضلات قدرتمند بدنش هم لخت بود و خودنمایی میکرد. ترافیک رگ روی دستاش انقدر برجسته بود که پشم به تن هیچ پسری نمیذاشت. ملیکا داشت آدامس میجوید. یه نگاهی به سر تا پام کرد و دستشو گذاشت روی کیر و خایه ام و فشار داد یکم و گفت:« اووووم... تخمات جوجه نشد نفله؟...» من اب دهنمو قورت دادم. یهو صورتشو آورد جلو و تو چشمام خیره شد و گفت:« امروز جوجه شون میکنم... شایدم جوجه شونو بکنم!» و لبخندی زد که بدنمو لرزوند. حرکت کرد و منو برد بیرون شهر. توی راه تتلو گذاشته بود و باهاش میخوند و فحش میداد. انداخت توی یه جاده خاکی و رفت و رفت تا یه جا وسط دو تا تپه ایستاد و گفت:« خب رسیدیم... بپر پایین» من که از استرس میترسیدم پیاده بشم گفتم:« اینجا؟...» گفت:« آره ، همینجا» گفتم:« کسی نباشه یه وخ» چنان با مشت کوبید تو صورتم که سرم خورد تو ستون ماشین و گفت:« خفه شو... برو پایین ببینم.» گفتم:« چشم» و در رو باز کردم. کنار ماشین یه گودال بزرگ بود که تو قعرش از تجمع اب کلی بوته و درختچه و علف هرز سبز شده بود و کن تازه متوجه وجودش شدم. رفتم پایین و داشتم اطراف رو وارسی میکردم که ملیکا اومد پشت سرم و با یه دست هلم داد توی گودال. بهتره بگم پرتم کرد! من غلطیدم وسط گودال و لای بوته ها. مایکا رفت از تو صندوق یه زیر انداز و پتو برداشت و پرت کرد سمت من و گفت:« یه جای ثاق پنهش کن ببینم...» بعدش یه فیگور دو سر استسی گرفت که کل عضلات بدنش مثل بمب منفجر شد. من مشغول پهن کردن زیرانداز شدم. ملیکا یه دبه آب برداشت و آروم با قدرت از شیب گودال اومد پایین. جوری با ابهت بهم نزدیک شد که تنم لرزید. لباسامو در آورد و لهت لختم کرد. گفتم :« میخوای باهام چیکار کنی؟» چنان سیلی بهم زد که پرت شدم روی زمین. پاشو گذاشت روی بیضه هامو یکم فشار داد و گفت:« الان توی دست منی!... دیگه مال منی!... زیر پاهای منی!... زیر کص منی!... هرکاری دلم بخواد باهات میکنم... اگه صدات در بیاد جرت میدم!... مفهومه؟» من با حرکت سر تایید کردم. یهو با لگد زد به سینه ام و منو پهش زمین کرد و با زانو هاش پرید روی سینه و گردنم جوری که نفسم بند اومد. یه فیگور قدرتی جلو بازو گرفت و بدن افعی شکلش با اون همه عضله منفجر شد. بعد در حالی که لباشو میلیسید دست زد زیر لبه نیم تنه و با یه حرکت از سر درش آورد. سینه های عضلانیش مثل فنر افتاد بیرون. عضلات تخت سینه اش انقدر بزرگ و قوی بود که خط عمیقی وسطشون بود و سینه هاش رو لیفت کرده بود. یهو خم شد روی من و در حالی که کصشو با فشار میمالید روی کیرم، یکی از سینه هاشو گذاشت روی دهنم و گفت:« لیس بزن توله!... اگه خوب نخوری پارت میکنم» منم شروع کرده به لیسیدن و مکیدن سینه هاش. صدای خفیف آهش بلند شد. انقدر سفت سینه هاشو فشار میداد توی حلقم که نفسم در نمیومد. بعد از چند دقیقه اون سینه اشو کرد توی دهنم. بعدش صورتمو گذاشت لای شکاف وسط تخته سینه اش تا لیس بزنم. کیرم راست شده بود و اونم آه کشیدنش بلند تر شده بود.
بلند شد و منو مثل کباب برگردوند به شکم. دستشو زد زیر شکمم و کیرو خایه هامو گرفت و کشید بالا تا کونم گرد و قمبل بشه! متوجه شدم که با دست دیگه اش شلوارکشو پر آورد. مدام کونمو اسپانک میکرد و من درد میکشیدم. صدام که در مبومد از پست محکم میزد توی سرم. بعدش شروع کرد کص خیسشو بماله به یه طرف کونم. یدفه یه سوزش و درد توی کونم کشید تا گردنم. داد زدم از درد و اومدم از دستش فرار کنم که چنان کیرو خایه هامو تو مشت فشار داد و با قدرت بدنیش منو سرجام نگهداشت که صدای دادم بلند تر شد. یدفه چنان مشتی از پشت سر خوابوند توی گوش و بناگوشم که گوشم موقتا کر شد و صوت کشید. همزمان گفت:« خفه میشی یا پارت کنم حرومزاده؟» یدفه دیدم ولم کرد. جورابای ساق بلند سفیدشو در اورد و چپوند توی دهنم. منو به همون حالت قبل در آورد و انگشتشو تا ته کرد توی کونم. چند دقیقه با انگشتش تلمبه میزد تو کونم و کصشو به کونم میمالید. تخمامم که توی مشتش بود. جرات نداشتم داد بزنم و مثل بید میلرزیدم. تا چهار انگشتش رو یکی یکی اضافه کرد و کرد توی کونم. جاذی شدن خون از سوراخم و چکیدنش روی پتو رو حس میکردم و از درد گریه میکردم و جورابهارو گاز میگرفتم. انقدر انگشتم کرد و به کونم مالید تا با جیغ وحشتناک و پشم ریزونی ارضا شد. دستشو از کونم در آورد چند اسپانک سفت به کونم زد که در کمال ناباوری آبم اومد ولی زیاد نبود. یهو پوزخندی زد و گفت:« هه... جوجه کباب خروس ما حال اومد.» یهو از پشت گردن و حلقوممو گرفت و گفت:« کی بهت اجازه داد ارضا بشی؟... هاااااااان؟... توله سگ حرومزاده آشغال حالا نشونت میدم دنیا دست کیه» و انقدر زد تو کون و کمرم که من بلند بلند گریه میکردم. منو مثل پر برگردوند به کمر. اگه صدام در میومد اونم با مشت تو صورتم میکوبید. یهو با همون بدن لخت و عضلانی اومد نشست روی شکمم. دبه اب رو آورد و جورابها رو از تو دهنم کشید بیرون. فهمیدم چه قصدی داره. دستور داد دهنمو باز کنم و من که حتی جرات حرف زدنم نداشتم دهنمو باز کردم و ملیکا دستی که انگشتاشو تو کونم کرده بود رو با آب روی دهن و صورت من شست و من که بدجوری تشنه ام بود کل اون آب کثیف رو خوردم. بعدش اومد با کص نشست روی صورتم. داشتم خفه میشدم. گفت:« دهنت باز کن کثافت!...» دهنمو باز کردم. به موهام چنگ زد و مثانه اش رو توی دهن من خالی کرد. در حین شاشیدن گفت:« همشو بخور... اگه یه قطره ازش هدر بره همینجا مثل یه موش پارت میکنم و جونتو میگیرم. دوباره روی صورت من کصشم شست.
یه پارچه انداخت روی کیرم و با کص نشست روش و شروع کرد کصش رو به ساقه کیر از حال رفته ی من بماله. چمبره زد روی من و با یه دستش دهنمو باز کرد و تف مینداخت توی دهنم. یهو چیزی گفت که ماتم برد. گفت:« برام عو عو و واق واق کن توله... سگ بازیگوش کردنی من!...» تن و بدنم میلرزید. منم شروع کردم به واق واق. یهو دستاشو کمند گرد دور کمر و بازوی و همزمان که با سرعت روی کیرم میمالید منو توی آغوشش یه جوری فشار میداد که از شدت درد فک کردم استخونا و دنده هام خرد شد. هی شل و سفت میکرد و هر بار سفت تر فشارم میداد. شدت و سرعت تلمبه ها رو بیشتر کرد و با جیغ دوباره ارضا شد. توی اون بیست ثانیه ی ارضا شدنش جوری منو تو آغوش عضلانیش له کرد که داشتم جون میدادم تو بغلش.
ولم که کرد کل بدنم درد میکرد. از روم کاملا بلند شد. اومدم بلند بشم که با لگد زد تخت سینه ام و پرتم کرد روی زمبن و گفت:« کی بهت گفت بلند شی توله؟...» کتونی هاشو گذاشت روی صورت من. جایی رو نمیدیدم. ولی انگار داشت لباسشو میپوشید. کتونی هاشو یکی یکی روی صورت من پاش کرد. صورتم داشت له میشد. بالا سرم ایستاد. بدنش دم کرده بود و عضلاتش داشت نیم تنه و شلوارکشو پاره میکرد. رگهاش از پا تا زیر چونه اش باد کرده بود. گفت:« بلند شو کفشامو بلیس...» برای چند دقیقه من جلوی پاهای ملیکا چمبره زده بودم و فقط کتونی هاشو میلیسیدم.
بعدش گفت بلند سو لباساتو بپوش. سوار ماشین شدیم و من متوجه شدم ساعت نزدیک ۱۲ ظهر شده. ملیکا منو نزدیک ۵ ساعت گاییده بود. منو برد پشت پارک توی یه کوچه خلوت. در رو باز کردم و اومدم پیاده بشم که گفت:« کجا؟... کی بهت اجازه داد بری؟» بدنم باز یخ کرد. با ترس و التماس نگاهش کردم. گفت:« اول باید پاهامو ببوسی بعد گورتو گم کنی... بیا اینطرف!» من که بدنم میلرزید از ماشین پیاده شدم و رفتم اون طرف ماشین. ملیکا در رو باز کرد و پاهاشو از ماشین گذاشت بیرون تا من ببوسم. من مدام این طرف و اون طرف رو نگاه میکردم که کسی نباشه که ملیکا پیاده شد و چنان سیلی به صورتم زد که پرت شدم روی زمین و داد زد:« چرا معطلی توله؟...» من با لرز و گریه سجده کردم جلوی پاهای ملیکا و پاشو تند تند بوسیدم. اونم بعدش بی اعتنا سوار شد و رفت. انقدر ترسیده بودم که بعد از رفتنش چند دقیقه به حالت سجده روی زمین بودم و میلرزیدم. با خودم میگفتم کاش کسی این صحنه رو ندیده باشه!
قسمت بعدی:
1K notes
·
View notes
Text
سکانس سیزدهم
پرتره تو جنگل
چیپس فلفلی که دیگه اذیت نمیکنه
گرمی آب دریا تا زیر زانو
چتری ای که بلنده و بهم میاد و اذیتم نمیکنه
اردوخوری که قراره پایه ثابت الکل خوریامون بشه
0 notes
Text
نت پیانو قطعه The Night King از رامین جوادی از سریال game of thrones
نت پیانو قطعه The Night King از رامین جوادی از سریال game of thrones
نت دونی , نت پیانو , نت متوسط پیانو , نت پیانو رامین جوادی , notdoni , نت های پیانو رامین جوادی , نت های پیانو , پیانو , رامین جوادی , نت رامین جوادی , نت های رامین جوادی , نت های سینا حسن پور , نت های متوسط پیانو , نت پیانو متوسط
پیش نمایش نت پیانو قطعه The Night King از رامین جوادی از سریال game of thrones
نت پیانو قطعه The Night King از رامین جوادی از سریال game of thrones
دانلود نت پیانو قطعه The Night King از رامین جوادی از سریال game of thrones
خرید نت پیانو قطعه The Night King از رامین جوادی از سریال game of thrones
جهت خرید نت پیانو قطعه The Night King از رامین جوادی از سریال game of thrones روی لینک زیر کلیک کنید
نت پیانو قطعه The Night King از رامین جوادی از سریال game of thrones
نت پیانو قطعه The Night King از رامین جوادی از سریال game of thrones ( قسمت 3 فصل 8 )
نت نویسی » سینا حسن پور
قطعه مربوط سکانس های پایانی قسمت سوم از قصل 8 سریال game of trones است
کلمات کلیدی : نت دونی , نت پیانو , نت متوسط پیانو , نت پیانو رامین جوادی , notdoni , نت های پیانو رامین جوادی , نت های پیانو , پیانو , رامین جوادی , نت رامین جوادی , نت های رامین جوادی , نت های سینا حسن پور , نت های متوسط پیانو , نت پیانو متوسط
#نت دونی#نت پیانو#نت متوسط پیانو#نت پیانو رامین جوادی#notdoni#نت های پیانو رامین جوادی#نت های پیانو#پیانو#رامین جوادی#نت رامین جوادی#نت های رامین جوادی#نت های سینا حسن پور#نت های متوسط پیانو#نت پیانو متوسط
0 notes
Text
قیمت دستگاه بسته بندی – چگونه هر محصولی را بسته بندی کنیم؟
قیمت دستگاه بسته بندی – چگونه هر محصولی را بسته بندی کنیم؟
چگونه هر نوع کالایی را بسته بندی کنیم؟ در مقاله امروز، یک شرکت عالی را پیدا می کنم که به طور مستقیم انواع مختلف ماشین آلات بسته بندی را از چین وارد می کند و آنها را به کارآفرینان در سراسر بنگلادش می فروشد.
در شرکتی که فیلم در آن ساخته شده است، می توانید دستگاه آفت سیل، دستگاه بسته بندی، دستگاه پرکن پودر، دستگاه بسته بندی چیپس، دستگاه سرخ کردنی، دستگاه سیلر دستی، دستگاه سیلر خودکار، دستگاه سیلر پادل، دستگاه سیلر لیوان را پیدا کنید. ترازو آشپزخانه، وزن، ترازو بزرگ، دمنده هوا، تفنگ داغ، دستگاه بسته بندی، ماشین حساب، دستگاه قیمت، تفنگ چسب، دستگاه خرما، دستگاه بارکد، لوازم جانبی ماشین آلات، روتر وای فای، دستگاه پرکن هیدرولیک، دستگاه سیلر وکیوم، آب نبات فلوس دستگاه و غیره. همیشه دستگاه را در انبار آماده دریافت کنید.
بسته بندی محصول
اگر شما یک کارآفرین هستید پس باید اینقدر بدانید که! اگر می خواهید با بازاریابی هر نوع محصولی در بازار، برند خود را بسازید. بنابراین بسته بندی زیبای محصول بسیار مهم است. فرض کنید می خواهید نخود سرخ شده، چکمه، دال درست کنید و به فروشگاه های مختلف به صورت عمده عرضه کنید. حالا اگر این محصول را به هر فروشگاهی در بازار ببرید؟ یا به قصد تامین بازار عمده فروشی بگیریم؟ در این صورت ممکن است در بسته بندی های معمولی از مراقبت خوبی برخوردار نشوید.
اما اگر حبوبات و نخودهای شما در بسته بندی های زیبا و جذاب پیچیده ��وند، چه؟ پس مطمئناً هر مغازه داری به خرید محصول شما علاقه مند خواهد شد. و یک خریدار با دیدن محصول شما تمایل به خرید آن خواهد داشت.
علاوه بر این، شما می توانید با بسته بندی محصولات مختلف و عرضه آنها به صورت عمده، برند خود را بسازید. و اگر بسته بندی را با دستگاه انجام می دهید، البته می توانید پلی با نام تجاری خود نیز انجام دهید. بنابراین می توانید سود خوبی کسب کنید.
قیمت دستگاه بسته بندی
دستگاه های بسته بندی در بنگلادش ما ساخته نمی شوند. کلیه ماشین آلات از کشورهای مختلف از جمله چین وارد می شود. بنابراین نمی توان قیمت را مشخص کرد. اما تلویزیون امین ما به طور مرتب جستجوی محصولات عمده فروشی و جستجوی شرکت های تولیدی را برای افراد بیکار ارائه می دهد. در آن سکانس تلویزیون امین به فکر کارآفرینان افتاد تا دستگاه بسته بندی را پیدا کنند که واردکننده مستقیم هم باشد.
فیلم زیر قیمت هر دستگاه بسته بندی را نشان می دهد. اما به یاد داشته باشید که فیلم را از قبل ضبط کنید. بنابراین روزی که این پست مقاله را می خوانید یا روزی که دستگاه را می خرید. برای اطلاع از قیمت به روز شده در آن روز تماس بگیرید.
0 notes
Text
دانلود رمان فریحا از حدیث افشارمهر با لینک مستقیم برای موبایل و کامپیوتر
دانلود رمان فریحا از حدیث افشارمهر با لینک مستقیم برای موبایل و کامپیوتر
دانلود رمان فریحا از حدیث افشارمهر با لینک مستقیم
ژانر رمان: عاشقانه،درام
خلاصه رمان فریحا
یه دختر با یه سرگذشت غمگین، دختری که مادرش فرار کرده و پدرش یه الکلی
بیخانمانه. از همهٔ جهان طرد شده و هیچکس دوستش نداره… اون دختر منم! فریحا نور
دنیای غمگین خودم رو پر از نقش و سکانس کردم من عاشق بازیگری بودم.
میخواستم یه روز بزرگترین بازیگر ترکیه بشم، اما توی دنیایی زندگی میکردم که زنها
رو جدی نمیگرفتن و یکی از اونها من بودم. چی میشه اگه زندگی بچرخه، همهچیز
عوض شه و توی یه زیرشیرونی زندگی کنی درحالیکه سرپرست خواهر دبیرستانیت هستی؟
من میتونم؟ این سؤالی بود که همیشه از خودم پرسیدم. ته این قصهٔ پرغصه چی
میشه؟ عشق، هدف و شغل همگی اون چیزی نشدن که همیشه تصور میکردم.
زندگی خیلی عجیبه!
عجیببودنش زمانی میشه که عاشق عشق قدیمی دوستم شدم، رفیق صمیمیم!!! چرا؟
چرا این اتفاق افتاد وقتی اون رو مسخره میکردم که اینقدر عاشق اون مرده
download
0 notes
Text
دو فیلم و یک تحلیل
Manhattan 1979
&
Midnight in Paris 2011
⚠️Spoil⚠️
.
.
.
منهتن آلن پیرامون این محور میچرخد که چطور روند ناگزیر و ناگریز رو به رشد (بزرگ شدن و پیش رفت) بشر و نمود های جامعه ی بشری ، او را از چیزهایی که دوست داشتنی میداند دور و تهی میکند
بعدِ این تناقض ، در مواجه با آن به این امید واهی خودش را دلخوش میکند که این روند ازدست دادن یا بدست نیآوردن برای همه چیز رخ نمیدهد
اما در پس ذهن ، ناباورانه میداند این بزرگ ترین دروغ است که بشر میتواند به (خودش)بشر بگوید
به تلخی سکانس پایانی این فیلم دقت کنید
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
سفر برای دید ِ نادیده ها ، سفر در زمان به آینده است
سفر برای بازدید ِ دیده ها ، سفر در زمان به گذشته است
میتوان با تن و ذهن به این ناشناخته ها و شناخته ها سفر کرد
بوییدن عطری ، دیدن شیئی ، شنیدن آهنگی ، خوردن طعمی ، لمس تنی ،
کنار کسی ، که بتواند تو را راهی دوستداشتنی های از دست رفته یا به دست نرسیده بکند در اصل سفر در زمان است
.
ترسی و گابریل میتوانند نمود ِواقعیِ تحقق این آرزو در این تهی بازار دنبا باشند که عجبا چه گرانفروش هم هست
کسی را بهتر از وودی آلن سراغ ندارم که بتواند روایتگر چنین سفری باشد با آن تجربه شخصی در زندگی شخصیاش و آن تبحر در بیان با روش فیلم سازیاش
.
منهتنِ رنگی(و شیرین)شدهی او ، پاریس است
ابتدای هر دو فیلم نزدیک به سه دقیقه آن صرف نشان دادن حدود شصت عکس از این دو شهر میشود
و درون مایه اصلی کتاب هر دو کارکتر اصلی یک چیز است
ـ(چهره ی ارزش هایی که با گذر زمان در حال تغییر و از بین رفتن است)ـ
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
میتوان گفت پادزهر تهی بودن که در "منهتن" از دست رفت و تنها رفت سفر ، آن "نیمه شب در پاریس" قبل از پایان دوازدهمین صدای ناقوس به دست آمد و زیر باران باهم رفتند به سفر
دراصل
He works in a nostalgia shop
در کتاب ، میشود همسفرِ
She works in a nostalgia shop
در واقعیت(فیلم)
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
و
.
چه نفهمیده اند آنان که نمیدانند جلوهی پادزهر ��ودش را میتواند در چه ظاهرهایی به رخ بکشد
و
چه بیانصافتد آدمهایی که از روی ظاهر شبیه ، قضاوتهای ناروا میکنند و فضای سراسر تعصب و استثمارگونه ی بین "هامبرت و لولیتا" یا انباشته شده از فریب و شهوت بین " کولتی و لولیتا " ی کتاب نابوکوف را با فضاهایی که شاخص اصلی اش در "هم فاز" بودن است یکی میگیرند
در فضای ایجاد شده ی "لولیتا" ایی همه نابود میشوند که اگر منصفانه به آن نگاه کنیم همه در آن قربانیاند
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
باید بدانید مهم آن نیست که چه فازی دارید مهم این است که هم فاز باشید
تا جلوه ی پادزهری شکل بگیرد در غیر اینصورت تضادها زندگیتان را بهم میریزد
اما آنچه کشنده است در غیر همگونی نیست چراکه چاره ی غیر هم فاز بودن میتواتد با جدایی حل شود هرچند سخت و دلخراش
اما
جاذبه ی شخصیت های دردسر ساز و
اصرار بر ماندن با آنها شما را از تمام جوانب نابود میکند
میتواند مثال ما بشکل "ماریِ" فیلم منهتن باشد یا بشکل "آدریانا" ی فیلم نیمه شب در پاریس
تعجب نکنید درست خواندید بله آدریانا او ایندفعه نتوانست وودی آلن ما را همچون ماریِ فیلم منهتن در جاذبهی خودش نگه دارد و فرصت و اقبال
گیل را برای آشنایی با گابریل بسوزاند
Adriana
آدریانا جاذبه ی در (گذشته)گیر افتادن است ، اما (گذشته) برای گیل آن چاشنی لطیف احساسیست برای هضم (اکنون) زمخت که بدون یک همگون مثل گابریل چندان به مذاق نمینشیند
Tour guide
پائول یک گذشته دان ماهر است که هیچ واکنش احساسی روی اطلاعات خود ندارد و صرفا از اطلاعات خود بهره شغلی میبرد همچون یک راهنمای گردشگری
مطلع هایی اینچنین که میتوان ته مایه آنرا در "ماری" منهتن هم دید با اطلاعات خود زندگی نمیکنند بلکه فقط آنرا میفروشند که البته خریداران خودش را هم دارد مثل "اینز"(نامزد گیل) و "ییل پولاک"(دوست ایزاک) که مجذوب آن اند
.
ارتباط "اینز" با "گیل" نمایش یک ناهمگونی تمام عیار است که از ابتدای فیلم تا آخر خودش را به ما نشان میدهد و چه جالب این تمام عیاری را وودی آلن در فیلم منهتنش با همجنسگرایی زن دوم و معتاد بودن زن اول به خوبی تعریف کرده است
Breezy 1973
در پایان برای (تکمیل بهتر این بحث) شما را دعوت به دیدن فیلم "بریزی" میکنم چون در پست بعدی به آن خواهم پرداخت😅ـ
END
.
.
.
#30ahchaleh#na_zzanin#ناظنین#Manhattan 1979#woody allen#diane keaton#mariel hemingway#michael murphy#meryl streep#Anne Byrne#owen wilson#Midnight in Paris 2011#rachel mcadams#léa seydoux#marion cotillard#nina arianda#alison pill#carla bruni#نیمه شب در پاریس#منهتن#وودی آلن
5 notes
·
View notes
Photo
سلام رفقا نمیدونم اسمش رو چی بذارم ولی من دارم برای کانال یوتیوب انگلیسی خودم یک ویدئو حدود نود دقیقه درباره این فیلم می سازم که جزو سه فیلم محبوب من در تمام طول زندگیمه و این دیالوگ در موقع گفتن نریشن این دیالوگ به عنوان یکی از مهمترین سکانس های فیلم به پستم خورد، گفتم باهاتون شیر کنم، یعنی من انقدر آدم خوبیم 😏😏 چقدر جای رابین ویلیامز خالیه، چقدر دوسش دارم 😔 #فیلم #سینما #زندگی #روانشناسی #دونالد_ترامپ #پیج_اینستاگرام_خشایار #اکسپلور #جملات_ناب #دیالوگ_ماندگار #فیلم_هایی_که_باید_دید #reels #goodwiilhunting #robinwilliams #mattdamon #benaffleck #donaldtrump https://www.instagram.com/p/CpX7-JwDFGj/?igshid=NGJjMDIxMWI=
#فیلم#سینما#زندگی#روانشناسی#دونالد_ترامپ#پیج_اینستاگرام_خشایار#اکسپلور#جملات_ناب#دیالوگ_ماندگار#فیلم_هایی_که_باید_دید#reels#goodwiilhunting#robinwilliams#mattdamon#benaffleck#donaldtrump
0 notes
Text
نقد و بررسی فیلم The Menu
یکی از فیلمهای سینمایی متفاوتی که در سال 2022 منتشر شد و نظر بسیاری را جلب کرد The Menu بود. به عقیده بسیاری، نقطه قوت این فیلم، فیلمنامه آن است چرا که خط داستانی کاملا جدیدی را دنبال میکند و از اغلب کلیشههای امروزی سینما به دور است. این فیلم تماشایی و غیر قابل پیش بینی، یک طنز سیاه و خشونت بار در ژانر وحشت است که توسط مایک مایلود، فیلمساز بریتانیایی کارگردانی شده است. در ادامه این نقد و بررسی با گپ فیلم همراه باشید تا اطلاعات بیشتری درباره The Menu در اختیار شما قرار دهیم.
زمانی که فیلم شروع میشود، مخاطب با ریتمی آرام وارد داستان میشود و به سختی متوجه میشود که با یک فیلم هیجان انگیز و دلهرهآور طرف است. فیلم منو با بهره گیری از عوامل سازنده، بازیگران فوقالعاده و مهارتهای فنی به روز ساخته شده و در کنار فیلمنامه نویی که دارد، به یک پکیج جذاب تبدیل شده است. هزینه ساخت این فیلم چیزی در حدود 35 میلیون دلار بوده و همه عوامل، بهترین خودشان را برای این فیلم گذاشتهاند.
داستان فیلم The Menu
فیلم سینمایی منو، روایتگر داستان یک زوج جوان ثروتمند را روایت میکند که برای خوردن یک شام ویژه در یک رستوران خاص به جزیرهای دور افتاده سفر میکنند. رستوران مورد نظر یک رستوران مجلل و البته عجیب و غریب است که به یک سرآشپز بزرگ با نام جولیان اسلوویک که نقش او را رالف فاینس بازی میکند، تعلق دارد. چیزی که این زوج در سر دارند، خوردن یک شام شیک، ساده و به یاد ماندنی است اما این اتفاق نمیافتد و این شام در نهایت به چیزی شوم تبدیل میشود. سرآشپز اسلوویک که غذاهای خودش را به عنوان قطعاتی از یک هنر مفهومی در نظر میگیرد، تصمیم میگیرد تا دقیقا در همان شب منوی خود را تغییر دهد.
آشنایی بیشتر با فیلم سینمایی منو 2022
ساختار روایی فیلم منو از ابتدای فیلم کند است و دلیل این موضوع، فیلمنامه آن نیست. دلیل کند بودن ساختار فیلم، بازی درخشان رالف فاینس است که صحنههای به یاد ماندنی را برای بیننده خلق میکند. او به قدری این نقش را خوب بازی کرده که گویا دقیقا تبدیل به سرآشپز اسلوویک شده است.
نگاه و لبخند سرآشپز دو چیز را به بیننده منتقل میکند: آسیبهای روحی و روانی که او متحمل شده و شرارتی که به درون او وارد شده است. فیلمنامه، شخصیت جولیان اسلوویک را شخصیتی رنج دیده معرفی میکند که در درون خود، خلا بزرگی دارد. این موضوع در طول فیلم کاوش میشود و اطلاعات بیشتر درباره شخصیت او کم کم به مخاطب داده میشود.
با هر سکانس و هر غذای جدید، تنش، آرام آرام افزایش مییابد و دلهره کم کم به بیننده وارد میشود. جذابیت داستان اینجاست که ما نمیدانیم کی اتفاقی که منتظر آن هستیم روی میدهد؟ نکته بعدی درباره سرآشپز داستان، همراهی احساسی او در طول فیلم است. نویسنده این موضوع را زیرکانه در فیلمنامه گنجانده اما درباره نیت او، مخاطب را تا مدت زیادی در شک نگه میدارد.
این فیلم به عقیده بزرگان سینما از طریق طنز و وحشت، زندگی بخش ممتاز جامعه یا همان ثروتمندان را نقد میکند. علاوه بر این موضوع به شیوع آزار و اذیت جنسی در صنعت هم ا��اره دارد. بسیاری از منتقدان، سناریوی این فیلم را انتقام محور میدانند و بسیاری هم معتقدند علاوه بر این موضوع، فیلم The Menu در واقع صنعت رستوران داری را نیز به چالش میکشد. رستورانهایی که فضاهای خیره کننده و ظروف زیبا دارند و از این موضوع برای پنهان کردن سو استفادههای خود بهره میبرند.
تولید و انتشار فیلم The Menu
آوریل سال 2019 بود که صحبت از ساخت این فیلم به میان آمد و قرار بود اما استون و ریف فاینز به عنوان بازیگران و الکساندر پین به عنوان کارگردان با این فیلم همکاری کنند. اما ماه مه 2020 بود که پین و استون از این پروژه جدا شدند و مارک مایلود به عنوان کارگردان فیلم انتخاب شد. در ژوئن 2021 صحبت از جایگزین استون یعنی آنا تیلور جوی شد و باقی بازیگران هم کمی بعد انتخاب شدند. در نهایت فیلمبرداری فیلم در 3 سپتامبر 2021 در شهر جورجیا آغاز شد.
پس از اتمام ساخت و تدوین فیلم، این اثر برای اولین بار در تاریخ 10 سپتامبر 2022 در جشنواره فیلم تورنتو به نمایش درآمد. یک ماه پس از این اتفاق، منو در آمریکا به صورت همزمان در 3211 سالن سینما اکران شد و رکورد اکران همزمان را در بین فیلمهای کمپانی سرچلایت پیکچرز شکست.
بازیگران فیلم The Menu
بدون شک یکی از نقاط قوت این فیلم، بازیگران قوی و هنرمندی است که در آن ایفای نقش کردهاند. شاخصترین بازیگران این فیلم عبارتند از:
ریف فاینز در نقش سرآشپز معروف، جولیان اسلوویک
نیکولاس هولت در نقش تایلر
آنیا تیلور جوی در نقش مارگو میلز
هانگ چائو در نقش السا
پل آدلستین در نقش تد
ژانت مک تیر در نقش لیلیان بلوم
جان لگویزمائو در نقش ستاره سینما
رید برنی در نقش ریچارد
ایمی کاره رو در نقش فلیسیتی
جودیت لایت در نقش آن
راب یانگ در نقش برایس
و مارک سینت سیر در نقش دیو
نظر منتقدان درباره فیلم The Menu
این فیلم پس از انتشار، عموما نقدهای مثبتی دریافت کرد و بازخورد بینندگان و منتقدان به این فیلم نیز مجموعا خوب بوده است. 284 نفر از منتقدان وب سایت راتن تومیتوز پس از دیدن این فیلم، میانگین امتیاز 7.6 را به آن دادهاند. بیانیه منتقدان این سایت درباره این فیلم به شرح زیر است:
در حالی که تفسیر اجتماعی فیلم بر مواد اولیه متکی است، فیلم منو یک کمدی سیاه با طعمهای فراوان را به مخاطب هدیه میدهد.
فیلم The Menu توسط منتقدان وب سایت متاکریتیک هم بررسی شده و میانگین امتیاز 71٪ به آن داده شده است که نشان میدهد نقدهایی که درباره این فیلم انجام شده اغلب مطلوب است.
تماشاگرانی هم که این فیلم را دیدهاند در یک نظرسنجی که توسط سینماسکور انجام شده، به این فیلم امتیاز B را از بین A+ تا F دادهاند. مخاطبان پست ترک هم پس از دیدن فیلم امتیاز 78٪ را برای فیلم در نظر گرفتهاند و 52 ٪ از آنها هم گفتهاند که این فیلم را حتما به دیگران توصیه میکنند
��ریال آخرین بازمانده
دانلود سریال آخرین بازمانده
سریال وایکینگ ها
دانلود فیلم, دانلود فیلم دوبله فارسی , دانلود فیلم سینمایی , دانلود انیمیشن جدید ، دانلود انیمه و دانلود سریال با لینک مستقیم از رسانه گپ فیلم
0 notes
Text
سلام گلم برای هماهنگی س ک س حضوری پایه هستی زنگ بزن. 09981514537 میترا👉
ساعتی ۲۰۰ فول س ک س شب خواب و فول تایم ۴۰۰ بهمراه ماساژ ۵۰۰
✔منتظر تماس 🌹💋 😍
۱۰۰درصد بهداشتی
09981514537 👈
#سکس#سکس داف#دافستان دافی ممه#دافع#سکسی#سکانس#سکوت#سکسولوژی#خوشتیپ#خوشگل#صیغه#موزیک#اهنگ#اهنگ جدید#birds#spring#war#mcr#killing eve
26 notes
·
View notes
Video
اگه غذای تهرونی بخورن لپشون رگ به رگ میشه 😂😂😂 #طنز #برره #کلیپ #خنده #دورهمی #مهران #کمدی #خندوانه #فیلم #سریال #استقلال #پرسپولیس #شبهای #دوربین #سینما #پشت #سکانس #دربی #کمدین #هیول #هیولا #انتخابات #خندهدارترین #ویدیوی #دوبرره #شیرفرهاد #مهرانمدیری #ویدیو #سرگرمی #طغرل (at Iran) https://www.instagram.com/p/B8uUCwChXSM/?igshid=w0bxm0co67z1
#طنز#برره#کلیپ#خنده#دورهمی#مهران#کمدی#خندوانه#فیلم#سریال#استقلال#پرسپولیس#شبهای#دوربین#سینما#پشت#سکانس#دربی#کمدین#هیول#هیولا#انتخابات#خندهدارترین#ویدیوی#دوبرره#شیرفرهاد#مهرانمدیری#ویدیو#سرگرمی#طغرل
2 notes
·
View notes
Text
Once Upon a Time
...in Hollywood
(2019)
ـ🤗وُیییی یه فیلم خوب گردویییی🥰ـ
از پوست اول و دوم تا مغز و عصاره ش همه با کیفیت متناسب هر سلیقه ایییی
حالا هر سلیقه ای که نه ، ولی خب دیگه😋ـ
با این حال میخوام این نوشته رو تقدیم کنم به اونها که فندوق🌰 دوس دارن😜ـ
با مدرک سکانسی و استدلال گفتاری خواهم گفت که این فیلم گردویی ست 😅ـ
مثل همیشه هم شیوه ای از تحلیل را ارائه میدهم که فیلم را مال خودم بکنم اما اعتبارش مال کارگردان و نویسنده فیلم😜ـ
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
deCODING
برای رمز گشایی فیلم ، قبل از دیدن
- اول
Charles Manson
خلاصه وار بیوگرافی "چارلز منسون" را در ویکیپدیا بخوانید
- دوم
Sharon Tate
خلاصه وار بیوگرافی "شارون تیت" را در ویکیپدیا بخوانید
- سوم
Once Upon a Time
. . . in Hollywood
را ببینید
و در آخر
ask yourself
از خود بپرسید
چرا کارگردان چنین پایانی رقم زد؟
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
⚠️Spoil
خطر اسپوپل ⚠️ وجود دارد
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
پوسته ی اول
میتوانید لذت ببرید از فضا سازی آن دهه آمریکا و روابط مردمش تا مسائل خوش تیپ ها و خوشکل های هالیوودی
همینطور یادی کنید از سکانس های معروف آن دوران و حال کنید از سگ حرف گوش کن و مرام و معرفت صاحبش و چند شمه ای از اکشن و دلهره و اینجور چیزها … ـ
پوسته ی دوم
میتوانید چشمی تر کنید از این واقعیت که هرچیزی دوام و دورانی دارد
از نبوغ و جوانی و زیبایی چهره و اندام گرفته تا شغل و روابط دوستانه و عاشقانه
این افول ها مرگ های کوچک چاره ناپذیری هستند تمرینی ، قبل از آن مرگ اعظم
اگر فکر میکنید نمیتوانید سر قبر جسمتان اشک بریزید میتوانید سر گور این داشته هایتان در گذشته ، بغض کنید
اگر هم سن تان کم است
پانزده سال دیگر سرنوشت رام کنندهی اسب و اریک دالتون ها میشود آخر کار شما ، حتی اگر به تناسب شرایطمون واسه ی خودمون مثلا والت دیزنی باشیم یا بخوایم بشیم
اما غصه نخورید ، چرا ؟
چرا ، در مغز این فیلم نهفته است
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
مغز این فیلم
با یک نگاه سرسری به دنیای واقعی متوجه چهار حالت رویدادی میشویم که دو به دو در تقابل یکدیگرند
یک و دو _ زیبای ها و زشتی های دنیا
سه و چهار _ خوشی ها و نا۱خوشی های دنیا
هر کدام از این چهار حالت زیر مجموعه های خود را دارند ، از خـُرد تا کلان
.
خدایی و کارگردانی کردن
فکر کردن به باز طراحی دنیا با قوانینش از پایه و اساس اگر نگوییم غیر ممکن است حوصله سر بر است پس اکثر "رویا پردازان اندیشمند" به جای آن کار به اصلاح دنیا بنا به سلیقه شان دست به کار میشوند
اگر نویسنده و کارگردان این دنیا بودید چه اصلاحاتی انجام میدادید؟
همانطور که گفتم کارگردان چون قصد ساخت دنیای کاملا جدید را ندارد اصلاحات انجام میدهد آنهم فقط در قسمت زشتی های این دنیا
چرا که سه تای دیگر را لازمه ی یک فیلم جذاب میداند
پس
شر زشت خوی در دنیای کارگردان فقط در حد نطفه و نیت موفق است ، زشتی در مرحله تولد و عمل شکست میخورد
.
کشتن یک کودک ۸ماه در شکم یک مادر ۲۶ساله آنهم با ضربات متعدد چاقو بر پیکرش وقتی دارد التماس میکند لااقل کودکم را نکشید ، در دنیای واقعی جزو زشت ترین رخ داد هایی هست که بارها تکرار شده است
.
در دنیای آقای "کوئنتین تارانتینو" خانم "شارون تیت" نه تنها زنده میماند بلکه آب از آب در دلش تکان نمیخورد ، همینطور دوستان او و دیگر کشته شدگان به دست خانواده "چارلز منسون" از مرگ دلخراش نجات پیدا میکنند تازه در انتهای فیلم میبینیم درب کار جدیدی برای "ریک دالتون" در خانه ی "رومن پولانسکی" باز میشود
به قول سعدی
خدای ار به حکمت ببندد دری
گشاید به فضل و کرم دیگری
درون حکمت دنیای فیلم کارگردان ، زشتی جا ندارد
.
این است چرایی چنین پایانی برای فیلم
اما این همه ی یک فیلم گردویی نیست
به قول آقای "ووپی"
حرفم تموم نشده لطفا نتیجه گیری نکنید
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
عصاره ی مغز فیلم
در این فیلم بسیار بسیار بسیار زیر پوستی یک ایده قدیمی برای قابل قبول دانستن ذهن بشر برای وجود زشتی ها در این دنیایی که فرض میکنیم یا مطمعنیم کارگردانی دارد ، جذاب و حرفهای دیده میشود
و آن این است
این دنیایی که ما واقعی میپنداریم در اصل یک ابر فیلم است که در آن بازیگران نقش منفی سعی در درست انجام دادن نقششان را دارند
البته این بدان معنا نیست که این ایده دستاویزی شود برای براعت مجرمین چراکه "نقش مثبت" ها هم اگر بخواهند نقش خود را درست انجام دهند باید در صدد مجازات مجرمین همت کنند اما با این تذکر که چه چیز در شأن و منزلت یک نقش ِ مثبت هست که قرار است زیبایی خلق کند و نه باز زشتی
.
توجه کنید این فقط یک ایده قدیمی است نه حقیقت
به قول حافظ
تو پسِ پرده چه دانی که ، که خوب است و که زشت
.
این ایده ، ایده ی خدا دوستانی هست برای توجیه وجود آنچه زشت میدانند تا اینچنین وکیل مدافع خدا بشوند و با این برهان قصد تبرئه کارگردان را بکنند
انصافا برهان قوی هست که به ذهن مینشیند اما به دل نه مگر آنکه "مرگ اعظم" پایان کبوتر نباشد
یعنی این دنیا ابر سریال باشد نه ابر فیلم🤪ـ
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
ادیان ابراهیمی و برهان آنها برای وجود زشتی
امروزه دیگر ایده ی ادیان ابراهیمی(یهودی،مسیحی،اسلامی) با آن لغتنامه واژه هایشان برای ذهن های علم دیده نه تنها جذاب نیست بلکه قابل قبول هم نیست
مگر آنکه به معادل سازی اصطلاحاتشان با جهان بینی بشر قرن۲۰ی تلاش کنند
.
عرفانی ها از شرق تا غرب برای معادل سازی کارشان ساده تر است چراکه از ابتدا با ایهام و استعاره و در لفافه و اینجور تکنیک ها سخن میگفتند
.
ایده پردازان باستان با طرح آفرینش چند خدایی بجای زور زدن برای وکیل مدافع بودن ، بیشتر تعلیم سرباز بودن برای خدای خیر و زیبایی را در ذهن رشد میدادند
که امروزه فرقه های شیطان پرستی آبدیت انحرافی همین طرز فکرند که میپندارند خدای شر قوی تر است و در نهایت پیروز میدان پس بهتر است سرباز او باشند
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
قایقی (فیلمی) خواهم ساخت
جناب تارانتینو در مصاحبه هایش متذکر شده است که کشته کشتار در جامعه نتیجه فیلم های بکش بکش نیست اما رندانه در فیلمش میگوید که قطعه ای از آن میتواند باشد
او به درستی در لابهلای فیلم ما را متوجه پیچیدگی به وجود آمدن زشتی میکند که گه گاه میتوان جلویش را گرفت حتی با خلق زشتی ایی دیگر
اما این را راهکار ، با وجود ابر پیچیدگی دنیا نمیداند پس لاجرم به آن ایده قدیمی که گفتم احتیاج دارد تا لااقل تخم این موضوع را در ذهن بکارد که کینه ای روحی روانی از نقش منفی ها به دل نداشته باشیم و فقط نقش خود را خوب بازی کنید
چرا که بشر میتواند با اصلاح قوانین مبتنی با واقعیت اکنونش و نه توهم یا واقعیت های خیلی دورش ، جهانی بسازد که زشتی و زیبایی بنا به میزان پایبندی اش به آن قوانین متولد شوند
تدبیر و تقدیر
حال در کنار این تدبیر (قانون)، این ایده قدیمی میتواند معجون خوابی باشد برای استراحت لازم شبانه تا آسوده بخوابیم که یکی (کارگردان) بیدارست و با تقدیر(فیلمنامه) دارد هوای کار ما را
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
حال با توضیح سکانس ها در زیر گفته های بالا واضح تر میشود
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
اول
همین سکانس کافیست تا اثبات شود که کارگردان برای ارائه مفهوم چه زیرک و خوش ذوق است همان رندی خودمان اگر من میگویم فیلم گردویست او لابد میگوید "یو آر" یست
.
پنج مترجم که برای این فیلم زیرنویس درست کرده بودهاند را خواندم هیچ کدام به این موضوع اشاره نکرده بودند
.
در زیرنویس میشود توضیح داد تا هم معنا رسانده شود هم خوش ذوقی در زبان های دیگر تا خواننده خودش به "مفهوم" برسد
اما در دوبله نه
آن موقع باید درست ترین مفهوم با کمی ذوق قاطی شود
برای این جمله به نظر من میشد اینطور گفت
چونکه ، یک روح اند در دو بدن
بهتر است واژه های "خب" و "به نوعی" فدای مفهوم بشوند که مدت زمان گفتن جمله هم درست از آب در بیاید
اما دوبله ای که شنیدم متاسفانه اینطور نبود
پس برای بهتر دیدن فیلم به گیرنده ذهن خود دست بزنید و نه تلوزیون خود چونکه "یوآر" یست
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
دوم
یک "چیزی" ، یک "من دیگری" در وجود ماست که "سعی" میکند دوست ما باشه نه آنکه علامه ده هست اما سعیش را میکند در شرایط سخت نجاتمان دهد
اگر چنین دوستی در خود احساس میکنید هرگز رهایش نکنید به هیچ قیمتی چراکه در سکانس های دشوار بازی زندگی لازمش داریم
یکی از سخت ترین اجرا ها در صحنه زندگی مواجه با "پایان" در هر چیزیست با روحیه ریک دالتونـی نمیتوان از پس این سکانس ها برآمد احتیاج به روحیه دوست خوب بدل کاری در درون است همچون کلیف بوث که تلاشش را میکند اما پس از جمع بندی جوانب "اگر" پایانی در کار بود "منصافه میدادند" و پذیرا میشود
.
این دوست جنگ دیده به آن پختگی رسیده است که برای پرهیز از درگیری و حتی کشتن تمام سعیش را میکند اما "اگر" نشد حتما چاره ای دیگر نبود
و چیزهای دیگر که بعدا در مورد این دوست خواهم گفت
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
سوم
دوش دیدم که ملایک دَرِ میخانه زدند
گِلِ آدم بِسِرشتَند و به پیمانه زدند
ـ . . . ـ
جنگِ هفتاد و دو ملّت همه را عُذر بِنِه
چون ندیدند حقیقت رَهِ افسانه زدند
واقعا کاش میشد فهمید پشت اون "در سبز" چه خبره
شک نداشته باشین که اگر کارگردان میخواست فقط هجو در هالیوود را نشان بدهد یک شعر بی سر و ته و خنده دار مسخر را جایگزین این شعر میکرد پس باز you are یک تیر و دو نشان زده است
روی پرده و ظاهر ، هجو
پشت صحنه و باطن ، جلب توجه بیننده به "پشت" آنچه هست میباشد
چراکه "حتما" خبری اون پشتمشتا هست
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
حتی انتخاب اسم "دالتون" به قصد بار منفی آن انتخاب شده است اما تاثیرش را ندارد چون ذهن ما "اریک دالتون" را فرای اسم ظاهریش دارد نگاه میکند
اما نقش های منفی تاثیر دارند چون ذهن ما دوست دارد به آن نقش ؛ واقعی تر از نقش نگاه کند
پس
🙊 🙉 🙈
آنچه به مرور میخوانیم میشنویم میبینیم در ما ته نشین میشود آتش زدن را در فیلم یاد گرفته ایم اما در فرای فیلم هم استفاده میشود و اصلا میخواهیم استفاده کنیم ریاکشن فیلم های پلیبوی در همین است و رزمی در چیز دیگر و هر ژانری ریاکشن مخصوص خود را فرای فیلم تولید میکند
.
قبول است که کارگردان به درستی در مصاحبه هایش خود را از عامل "اصلی" مثلا کشتار در مدارس آمریکا تبرئه میکند به خاطر قانون خرید و نگهداری اسحله در آمریکا اما چقدر "فرعی" را منصافه در ذهن باز میگذارد
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
چهارم
وقتی دالتون آلمانی ها را آتش میزند چندان برای ما هیجان به ارمغال نمیآورد چون ذهن ما واضحِ واضح میداند یک فیلم داخل فیلم است اما در انتهای فیلم صحنه های اکشن را هیجانی تر دنبال میکنیم چون ذهن ما کمی واقعی تر صحنه را درک کرده ، در واقعیت دیگرمان مثلا زندگی عکسالعملمان فرق دارد البته بنا به ذهن هر کس
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
پنجم
ادامه در پست بعدی . . .
😅
.
.
.
#30ahchaleh#na_zzanin#ناظنین#Once Upon a Time in Hollywood#leonardo dicaprio#quentin tarantino#margot robbie#brad pitt#timothy olyphant#margaret qualley#emile hirsch#bruce dern#dakota fanning#austin butler#damian lewis#Mike Moh#al pacino#lorenza izzo#samantha robinson#madisen beaty#lena dunham#damon herriman#victoria pedretti#maya hawke#mikey madison#kansas bowling#sydney sweeney#danielle harris#red apple#forbidden fruit
4 notes
·
View notes