#دیکتاتور بزرگ
Explore tagged Tumblr posts
Text
Complain about Glory
شـِکـوه از شـُکـوه
Or
یا
Logical Contradictions
تناقضهای منطقی
.
ـ ایلان ماسک : ـ
ـ « ما باید موشک بفرستیم نه به سمت یکدیگر، بلکه به سمت ستاره ها. » ـ
.
نمیدانم آیا دنیا میتوانست جور دیگری اداره شود یا نه
اما آنچه امروزه شاهد آن هستیم بدین گونه است که برای هزینه پرتاب موشک به فضا باید کارگران مثلا در چین و جهان سوم آن مزایا و حقوق انسانی ، همچون شهروندان کشورهای غربی را نداشته باشند ، برای دفع ضایعات کارخانه ها آن قانون های کشورهای پیشرفته را نداشته باشند ، منابع طبیعی خود را به حراج بگذارند ، تخفیف های مالیا��ی عجیب بدهند ( یکی از منبع های ساخت هر کشور پیشرفته ) و ده ها از این دست کارها بکنند تا صاحبان دانش و سرمایه کارخانه های خود را به جای کشورهای خودشان در آنجاها برپا کنند بعد از ته مانده سود کلان به این شیوه در معامله ، آن موقع که در زمین همه چیز داشتند موشک هم به فضا پرتاب بکنند که البته باید افتخار و منفعت اصلی آن باز به جیب خودشان برگردد
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
اگر کسی هم پیدا شود مثل آن شاه خدابیآموز که بخواهد این بازی یک سر برد را به بازی دو سر برد تبدیل کند باید حذف بشود تا یک مشت ابله جایش را بگیرند که بشود به کمک ابله های به راس آورده شده در دیگر نقاط مختلف دنیا نمایش نامه جنگ و بکش بکش و لولو خورخوره ها اجرا بشود
اینچنین باز بجز منفعت مالی مضاعف از خرید و فروش ها میتوانند حواس تمام مردم دنیا حتی مردم خودشان را از این ساختار چرخش اداره دنیا بر پاشنه ی حرصوطمع منحرف بکنند
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
دوستان دنیا فرقی نکرده
شکوه اهرام مصر جایش را به شکوه پرتاپ موشک به فضا داده
و کدام انسان ژرف اندیشیست که نداند برای این به اصطلاح شکوه ها چه ها که به بشر تحمیل نشده
Egyptian pyramids
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
نمیدانم شروع افتادن این دومینو که گویا دیگر نمیشود جلویش را گرفت از کی و از کجا شروع شد اما آنچه میبینم این است که از بر خاک افتادن ، گویا شکوه رخ میدهد عجب تناقض منطقیایی !
عین جمله ایلان ماسک
که احتمالا میداند تولد پیشرفت در تکنولوژی موشکی از رحم جنگ بوده
Domino effect
جلوه دومینو
رَحم ، رَحـِم
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
سالها پیش در متنی با نام "رویاهای نشدنی" در خطوط پایانی چنین گفتم
تنها توی شب ها
چی بوده جزنگاه
سهم من تو دنیا
از رفتن به اون ماه
غصه بود و آه
با غارت ما
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
چارلی چاپلین در انتهای فیلم "دیکتاتور بزرگ" وقتی آن سکانس سخرانی معروفش را انجام میدهد ، عصاره فکر اکثریت فلاسفه و پیامآوران صلحجو را بازگو میکند ، مقدمه پردازی صلح مآبانه که فقط با جنگ محقق میشود ، با این مجوز که چون ما طرف درست ایستادهایم
The Great Dictator 1940
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
در کارتون پاندا کونگفو کار4 که مثلا برای بچه ها ساخته شده ایندفعه واضح تر میخواهد به بچه ها بگوید فقط با آش و لاش کردن و خشونت میشود به سمت صلح رفت ، نه اینکه قبلا نشان داده نشده بود آنهم با اعمال ابرقهرمانها ، اما اینبار عریان تر در کلام و روند خود داستان گفته میشود
تا جایی که بی پرده میگوید کار درست را حتی به قیمت دلایل اشتباه انجام بده!
با این استدلال که جملات قصار و افکار انسان های معنوی صلحجو یا بد برداشت میشود یا برای رسیدن به پیروزی جواب نمیدهد
پس چنین تصور میکند که میتوان با مصالح جنگ(خشونت) ، خانهای از صلح(لطافت) ساخت!
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
دوستان
"دره صلح ، Valley of Peace"
یک جهان(آرمان شهر) غیر واقعیست یک رویاینشدنیست که "پو"ها خارج آن ناشناساند و استادان آن افسانه،
جهان واقعی
"شهر جانیپر ، Juniper City"
است که رهبران آن آفتاب پرست های طمع کارند که در هر دورهای برای تصاحب جهان شکل عوض میکنند یکبار بشکل امپراطوری ها بار دیگر بشکل استعمارگران و باری به شکل دموکراسیها که البته در داخل آنها
ـ"Den of Thieves"ـ
هایی هم شکل میگیرند در قامت ایدئولوژی های خدا محور یا خلق محور که ابلههانه چنین فکر میکنند که اگر آفتاب پرست را از میان بردارند (آنهم با خشونت) میتوانند به هدف خود در آن مدل ایدئولوژی که ساختهاند برسند
.
اما غافلند که بشر تجربه کرده ، صلحی که از راه قانون های خیابانی بدست بیآید پایدار نیست
اصلا صلح پایدار یا هر چیز "پایدار" ، باز "رویای نشدنی" هست در ذات طبیعت مبتنی بر تغییر
مگر آنکه بشر ثابت کند تنها موجویست که میتواند با توسل به قانون تغییر در این ذات طبیعت مبتنی بر تغییر ، تغییر ایجاد کند
که این خود یک تناقض منطقیست !
که شاید با
ـ Geneژن (Zhen) ـ
درمانی محقق شود
Gene therapy (Science)
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ. END .ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
.
.
Sorcery،Wisdom،Science
.
.
.
#30ahchaleh#na_zzanin#رویاهای_نشدنی#impossible_dreams#gene therapy#egyptian pyramids#zhen#Valley of Peace#den of thieves#Juniper City#domino effect#elon musk#inner peace#Chameleon#Staff of Wisdom#Sorcery#spirit realm#kung fu panda#wisdom#rule of the streets#محمدرضاشاه#جادو#خرد#دانش#چارلی چاپلین#دیکتاتور بزرگ#charlie chaplin#the great dictator
1 note
·
View note
Text
Members union 69
Asami etehad 69
🌀 بزرگ ترین [ اتحاد ] روبیکا تشکیل شده از بکس ها و تیم ها و تگ ها و قوانین های :
قوانین 69 - قوانین هکر - قوانین عدالت سایبری - قوانین اولوشن - قوانین الکترون - قوانین ریپورتد - قوانین مجازی - قوانین ماتریس - الکترون - رامانس - ماتریس - کلانتر - مخرب - ربات - مستر - خرافات - پانسیفر - عرور - مافیا - مگاترن - ریپورتر - فیلقورینگ - لوسیفر - old - آنانیموس - مکرال - سلاقی - دیکتاتور - تایسون - Unseen - تروریست - نارمر - شیطان - شوم - دارکستار - نفوذی - بگافیل - خلافکار - پرخاشگر - ترور - عدالتی - تیکاروس - آلفیس - رایسون - هک - سایبری - یورشی - دیپلومات - اسپارکی - اختلالگر - سیندرلا - کوکائین - تبرعه - تعلیقگر - سزاوار - ترورگر - تروریستی - نفرت - گناهکار - سلاخیان - دیسکور - دیسکورد - جبرائیل - آلفادر - لوسیتور - کالسیفر کبیر - طومار - لرز - داستانی - دارک - هوش سیاه - کلاه ها - فدایی - شاهزاده - پادشاه - شاه -
بنیان گذار اتحاد : دُکی کلانتر
Reeve.blog.ir
2 notes
·
View notes
Photo
بیش از ۲۰۰٫۰۰۰ شهروندان جوان روسی با گفتن نه بزرگ به فراخوان پوتین جنایتکار برای پیوستن به نیروهای نظامی و شرکت در جنگ تجاوز به اوکراین کشورشان را ترک کردند، این عمل جوانان روسی نشان داد که دیکتاتور کرملین هم پشم و پیلی اش ریخته است و به شکست مفتضحانه نزدیک میشود. https://www.instagram.com/p/CjHWsH3LKcz/?igshid=NGJjMDIxMWI=
0 notes
Photo
چهارم ابانماه زاد روز بزرگ مرد ایران زمین مبارک باد 🙏 #کوپر نویسنده ودارای دکترای تاریخ میگوید #شاه، #ایران را در مدت سلطنتش تبدیل به یکی از پنج قدرت برتر جهان نمود. این نگاه شاه، بر خلاف آنچه مطبوعات و رسانهها در دهه هفتاد میلادی به تصویر کشیدند، یک #دیکتاتور مستبد نبود و برعکس، او را به عنوان یک اتوکرات خیرخواه، نگران کشور و مردمش میداند. کوپرنمونههایی را ذکر میکند، از جمله #انقلاب_سفید شاه و ملت، که از نظر نویسنده، باعث افزایش ثروت مردم و سواد و حقوق زنان شد. کوپر به سایر اقدامات شاه نیز اشاره میکند، مانند گذراندن قوانین به گفته او سکولار و دادن آزادی بیشتر برای زنان و تشویق آنها به رفتن به دانشگاه، تا جایی که در سال ۱۳۵۶ (۱۹۷۸) یکسوم جمعیت دانشجویان را بانوان تشکیل میدادند.#زاد_روز_تولد_محمد_رضا_شاه_پهلوی#پهلوی#محمدرضا_شاه#پروفسور_اسکات_کوپر (at Iran) https://www.instagram.com/p/CVdvX3GPu_c/?utm_medium=tumblr
#کوپر#شاه#ایران#دیکتاتور#انقلاب_سفید#زاد_روز_تولد_محمد_رضا_شاه_پهلوی#پهلوی#محمدرضا_شاه#پروفسور_اسکات_کوپر
0 notes
Photo
. 💥 مهمترین چیزی که میتوانیم با آن دنیا را تغییر دهیم، فقط چینش مناسب کلمات است! کلماتی که « #هیتلر » چید جنایاتی تاریخی رخ داد ؛ کلماتی که « #گاندی » با آن #انسانیت را پرورش داد ؛ کلماتی که « #نلسون_ماندلا » با آنها کاری بزرگ انجام داد و ... تمام حوادث را با کلمات است که میشود رقم زد ؛ انسان سلاحی جز کلمه ،چه برای جنایت و چه برای صلح نداشته است، سعی کنیم به گونه ای کلمات را بچینیم که به «انسانیت» ختم شود. ✔️اینستاگرام: https://www.instagram.com/alimohammadi__hossein/ ✔️تلگرام: https://t.me/hosseinalimohammadi آدرس وب سایت💻 https://www.hosseinalimohammadi.com/ ✔️شماره تماس: 📱09146402088 . . #سیاست_خارجی #سیاستمدار #دیکتاتور #حسین_علی_محمدی #تاریخ_جهان #ماهاتما_گاندی #حقوق_بشر #سخنان_بزرگان #کوچینگ #بیزینس_کوچ #رهبری_سازمانی #رهبران_بزرگ_جهان
0 notes
Text
A tweet
فقط سلطنت موندگاره فقطط آریامهر کبیر فقط دیکتاتور سابق و بقیه همه در گورستان تاریخ دفن میشن. افرین به تو احمق بزرگ
— VOLGHAN Hosseini (@volghan) November 8, 2020
0 notes
Photo
افشاگری همکاری قوه قضاییه و مجلس جهت سرکوب و صدور احکام غیر انسانی بر علیه زندانیان سیاسی دکتر ناصر فهیمی پزشک کورد زبان اهل تسنن ،زندانی سیاسی عقیدتی محبوس در تیپ ۵ زندان تهران بزرگ ،محکوم به ۱۰ سال و شش ماه زندان و ۷۴ ضربه شلاق، ناصر فهیمی بارها با طرح شکایت بر علیه سیستم قوه قضاییه نسب به صدور احکام ناعادلانه بر علیه ایشان ،طی نامه های متفاوت به مجلس و کمیسیون اصل ۹۰ ارسال نموده ،و مجلس در جواب با ارسال نامه های رسمی به وی وبا ادعای رسیدگی ،صرفا جهت فریب اذهان عمومی و نهادهای حقوق بشری اقدام نموده است که در نهایت با وجود تمامی مدارک و مستندات و رسیدگی به شکایت ،به دستور سران دیکتاتور رژیم و به هدف جلوگیری از افشای فساد در قوه قضاییه شکایت های مطروحه را با شگردهای مختلف متوقف شده است، زندانی مذکور بارها بیان نموده:رژیم اخوندی ایران بزرگ ترین ناقض حقوق بشر می باشد،ممناعت از ازادی بیان،برگزاری دادگاه های نمایشی و فرمایشی با اتهامات واهی ،ترور شخصیتی و فیزیکی منتقدان و مخالفان،سرکوب های نژادی مذهبی و جغرافیایی،و......تنها بخشی از اقدامات ضد بشری در حق زندانیان سیاسی و مردم ایران میباشد
0 notes
Photo
امیرکبیر؛ فرزند خلف، اما ناکام رویاهای ضداستعماریhttps://khoonevadeh.ir/?p=239642
روزنامه قانون - حسین شاهاویسی:
«نخستین لازمه شرافت یک ملت استقلال است» - شیخ محمد خیابانی
در هزاوه از بخشهای فراهان در محلهای که امروز به محله میرزا تقی خان، نامی است، در سال ۱۲۲۲ هجری شمسی فرزندی پا به عرصه زندگی میگذارد که او را محمد تقی نام نهادند که یکی از درخشانترین ستارههای شب ظلمانی ۲۰۰ ساله ایران میشود. او پس از ۴۰ سال به مقام صدارت عظمایی ایران میرسد و به اتابک اعظم امیرکبیر ملقب میشود.
امیرکبیر این بزرگمرد تاریخ ۲۰۰ ساله ایران، چنان تکانی در کالبد نیمه جان میهن انداخت و مصدر چنان خدماتی شد که بی شک او را باید از بزرگترین مردان سیاسی ایران دانست و اگر ایران برپاست از وجود و ظهور چنین فرزندانی است که بر دوام، آنگاه که میهن در خطر قرار میگیرد در دامان پر مهر مام میهن پرورش مییابند و بسان منجی کشتی توفان زده وطن را رهایی میبخشند. او از بوته آزمایش سرافراز بیرون آمد و سکه خویش بر گذر زمان زد و نام خود را بر شامخترین مواضع تاریخ چند هزار ساله ایران ثبت و درج کرد و شکوه و افتخار وطعم شیرین غرور ملی و استقلال را به ملت چشانید.
میرزا تقیخان از خانه زادان خانواده قائم مقام بود و مبانی علمی رایج زمان را همانجا آموخت. به راستی خانه قائم مقام، مترقیترین کانون فرهنگی خانوادگی آن عصر، نخستین بستر و زمینهساز رشد میرزا تقی خان بود. میرزا محمد تقیخان مردی آهنین اراده و رویین مسلک در کشوری که بندبند تشکیلات آن از هم گسیخته و چهار نعل رو به اضمحلال و نابودی میرود، قد علم کرد و در مقام اصلاحاتی بزرگ، ولی راستین برآمد.
اوضاع ایران در آغاز صدارت امیرکبیر
میهنمان ایران در این دوره مصادف است با سده نوزدهم میلادی. از ضعف، ناشایستگی و وابستگی حاکمان، این دوره را عصر بی خبری نام نهادهاند، بهطوری که در سلسله قاجار جز انگشت شمار دولتمردانی که دل درگرو ملت و میهن داشتند همچون قائم مقام، عباس میرزا و امیر کبیر که به راستی اندیشه تغییر و دگرگونی اوضاع اسفبار وطن و دغدغه استقلال ایران در سر میپروراندند بقیه به دریوزگی بیگانه مباهی بوده و ملت در تاریکی جهل و استبداد فرو افتاده و مردم به خواب گران ۲۰۰ ساله فرو رفته، استبداد سفله پرور و حکومتهای خودکامه ریاستی نفسها را گرفته، تسلط استعمار به ویژه دو قدرت روس و انگلیس با یاری عوامل مزدور داخلی، تحمیل قراردادهای ننگین و خفت بار، جدایی بخشهایی از میهن عزیزمان، هرج و مرج، ملوک الطوایفی، خان خانی، ناامنی، غرور ملی جریحه دار، زورگویی وابستگان دربار.
به راستی دوران، دوران بی خبری بود واگر مردانی بزرگ ظهور میکردند که اراده تغییر در آنها بود یا سر به نیست میشدند یا خانهنشین و حاکمان سفله پرور و کاربدستان مزدور و ناشایست بر مسند امور. چیزی که در درازای تاریخ، ایران از آن رنج برده و مصیبتها تحمل کرده است. ولی از آنجا که همواره آنچه را که روح زمان و ماندگاری ایران نیازمند آن است، همهگاه مام میهن در بحرانیترین شرایط به ملت تقدیم میکند، امیرکبیر اتابک اعظم پا به میدان این نبرد نا برابر میگـذارد تا وطـن از پلیدیها بزداید و حماسههای میهنی یکبار دیگر در او جان میگیرند و آرش و کاوه زنده میشوند.
توطئهها علیه میرزا تقیخان
امیرکبیر مدت سه سال سفیر دولت ایران در ارزروم بود. در خلال این مدت تحریکات و توطئههای حسودان علیه وی آغاز میشود؛ از آنجمله یکی از گماشتگان، سفیر ایران را متهم به ارتکاب عمل زشتی میکند و اهالی شهر را علیه ایرانیان شوراند، اسعد پاشا نیز به سفیر ایران آگاهی داد که گماشته نامبرده باید اعدام شود. میرزا تقی خان در پاسخ اسعد پاشا میگوید در صورتی که این ادعا درست باشد، فردا صبح چراغعلی خان نماینده خویش را به اتفاق متهم در محضر شرع حاضر میکند و اگر در محضر حاکم ثابت شد، فاعل را کیفر خواهم داد.
بامداد در حالیکه میرزا تقی خان مشغول دادن دستور به چرا غعلی خان بود که به محضر مفتی شهر برود و حقیقت امر را آشکار سازد، ناگهان از دور صدای همهمه و فریاد و هیاهوی عظیمی بلند میشود، همزمان با این اوضاع عدهای از مفسده جویان خود را به بام خـانه سفیر ایران میرسانند و یک نفر از همراهان نماینده ایران را با خنجر قطعه قطعه کرده و از بام به زیر پرتاب میکنند. دراین هنگامه بیشتر همراهان زخمی و حتی خود امیرکبیر هم زخم بر میدارد و جمعیتی حدود پنجاه هزار نفر از اهالی ارزروم اطراف منزل سفیر ایران را محاصره کرده بودند و خواستار قتل ایرانیان شدند، ناگاه بحری پاشا، افسر لایق و خردمند که درجه امیر تومانی (سرلشکری) داشت، از این تحریکات و بلوای شهر بر ضد ایرانیان آگاه میشود و امر میکند، چهار هنگ از اهالی عربستان تحت امر او سلاح برداشته برای رفع غائله به شهر بروند و در اطراف خانه سفیر مراقب باشند، ولی مردم مفسده جو بیانات بحری پاشا را نپذیرفتند.
بحری پاشا برای آنکه مبادا دوباره فتنهای برپا شود و جان امیر به خطر افتد از سفیر ایران امیرکبیر و همراهانشان درخواست میکند که لباس ایرانی را از تن خارج کنند و موقتا لباس ماموران دولت عثمانی بر تن کنند تا هنگام عبور از میان شهر، مردم آنها را نشناخته و مزاحم نشوند. میرزا تقـی خـان در پاسخ میگوید: «پناه بر خدا من بدون لباس ایرانی به بهشت جاودان نخواهم رفت»؛ و نامهای به سفرای دولتهای روس وانگلیس میفرستد و اطلاع میدهد که دولت ایران حاضر نیست به ایرانیان اهانت وارد آید، از اینرو دیگر در خاک عثمانی نخواهم ماند. خبر به سلطان عثمانی میرسد، اسعد پاشا را برکنار و خسارت سفیر و همراهانش را جبران میکند و پس از آن جلسه مذاکرات دو دولت ایران و عثمانی دوباره آغاز میشود و پس از حدود چهار سال طی ۱۸ جلسه عهدنامه ارزروم بین ایران و عثمانی در اثر کاردانی و کفایت میرزا تقی خان به منافع ایران منعقد میشود.
به پاس درایت و کاردانی این فرزند خلف ملت، محمد شاه یک قبضه شمشیر مرصع بهعنوان تقدیر همراه با فرمانی به امیرکبیر اعطا میکند. ازاین پس امیرکبیر نقش بارز و شایستهای در صحنه سیاست ایران پیدا کرد و در شمار رجال نامی ایران جای گرفته و از آن به بعد به پیشکاری ناصرالدین میرزا به وزارت نظام منصوب شد و شب چهاردهم شوال ۱۲۶۴ هجری قمری ولیعهد را در تبریز به تخت سلطنت نشانیده و آیین نشستن بر تخت سلطنت بهعمل میآید و بلافاصله شاه را از تبریز برداشته به همراه حدود ۳۰ هزار نظامی روانه تهران، پایتخت میشوند. ناصرالدین شاه در بین راه و دو فرسنگی تبریز (باسمنج) مقام امارت نظامی راکه پیش از این با محمد خان زنگنه بود، به میرزاتقی خان وزیرنظام تفویض کردواوراازاین تاریخ به امیر نظام ملقب میکند و در روز ۱۸ ذیالقعده ۱۲۶۴ هجری قمری وارد تهران شدند و چهار شب بعد رسما او بر اریکه پادشاهی تکیه زد.
ازآن جا که شاه حسن تدبیر، صداقت، وفاداری، کفایت وکاردانی خارق العاده امیر نظام را دیده بود، همان شب مقام صدارت عظمایی را با اختیار تام با یک توپ جامه فاخر مزین به مروارید به ایشان تفویض کرده و به اتابک اعظم ملقبش کرد (امیرکبیر اتابک اعظم). این امر آب سردی بود که روی سر تمامی منتظر الصدارهها ریخته شد و نخستین دستخط مهم شاه سست عنصر به امیر بهشرح زیر صادر میشود: امیر نظام! تمام امورایران رابه دست شما سپردیم وشمارامسئول هرخوب وبدی که اتفاق افتد، میدانیم.
همین امروز شما را شخص اول ایران کردیم و به عدالت و حسن رفتار شما با مردم کمال اعتماد و اطمینان داریم و به جز شما به هیچ شخص دیگری چنین اعتقادی نداریم و به همین جهت این دستخط را نوشتیم. چنانکه پیش از این اشاره شد اوضاع ایران هنگام صدراعظم شدن امیرکبیر بسیارغم انگیزوتاسف باراست، بخش حساس آن خزانه دولت در اثر بی کفایتی کار بهدستان نالایق و بذل و بخششهای حاج میرزا آقاسی و برابر نبودن هزینه با درآمد، بهکلی تهی است.
هیچکس تامین جانی و مالی نداشت حتی رفت و آمد در کوچههای باریک پایتخت هم در شب و گاهی در روز نیز پرمخاطره بود، وضع قضایی کشور خراب و بی نظم و ارتشا در همه امور به حد اعلا رواج داشت، سیاست ��ارجی هم در اثر عدم تدبیر زمامداران نالایق و کاربهدستان وابسته کاملا و از هر جهت تاریک و بیگانگان آزمند از هر سوی برای ربودن قطعاتی از کشور در جوش و خروش بودند. امیرکبیر که اوضاع را اینگونه وخامت بار پیش روی میبیندبراین باور بود که جز با کاربرد مدیریتی همهجانبه و اصلاحات راستین در همه زمینهها، نخواهد توانست برمشکلات کشور، مطامع بیگانگان، معضلات وتنگدستی یا فقروجهل و تبعیض بین مردم پیروز شود.
امیرکبیر برای اداره هرشغل وکارلشکری وکشوری بهترین اشخاص که صلاحیت این کارراداشتندانتخاب کرده و رشته هرکاررا به اهلش سپرد. سپس دفتر دخل وخرج کشور راخواست، درمی یابد که جمع هزینههای کشور دوکرورتومان معادل یک میلیون تومان بردرآمد کل کشور افزون است، برای جبران این کسری بودجه دستور اصلاحات فوری همچون ایجاد دفتراستیفا و وصول درآمدکشورازروی ممیزی عادلانه راصادرکردوحتی تا کاستن حقوق درباریان و شخص شاه نیز پیش رفت و در این راه هیچگونه تبعیض بین اعضای خاندان سلطنت با مردم ساده کوچه و بازار قائل نشد. امیرکبیر تمام روابط و رشتههای مذموم همچون مداخل و رشوه را بر هم زد و از بین برد و ارتکاب آنرا بهکلی ممنوع کرد و هزینه و درآمد کشوررا چنان سامان داد که در سال و در مجموع کل درآمد ۰۰۰,۰۰۰,۰۱ ریال بیش از مجموع کل مخارج کشور باشد.
امیر، علاوه بر تامین امنیت راه ها، به اصلاحات لشکری همت گماشت. چون واقف بود در حکومتهای استبدادی و فردی که اراده یک فرد حکومت میکند، بلوغ و شخصیت رجال وطن خواه وخدمتگزارجامعه محکوم به سترون شدن است، زیرا دیکتاتورها افرادی را میخواهند که کورکورانه اطاعت کنند. باظهور میرزا تقی خان امیرکبیر در ایران، برخلاف نظر نامداران انگلیس معلوم میشود که هنوز ریشه مردان بزرگ در ایران کنده نشده است و مام وطن سترون نیست وهنوزهم میتواند مردان لایق و توانایی بهوجود آورد. نام این مرد بزرگ در کنار دیگر بزرگان از جمله قائم مقام، مصدق و... درتاریخ جدید ایران ثبت شد واینان درردیف مردان نادری هستند که دیوژن در روزهای روشن وآفتابی با چراغ به دنبال آنها میگشت.
وصلت خانواده سلطنتی با امیر
حسن خدمت واتخاذ تدابیروتصمیمات فوری ودرست امیرکبیر درحل مشکلات ونابسامانیهای مملکتی آنچنان توجه ویژه ناصرالدین شاه راجلب کرده بودکه پس ازچهارماه واندی، شاه تصمیم گرفت خواهرخود عزتالدوله را به همسری صدراعظم خویش در آورد. مهد علیا مادر شاه که در ابتدا سعی کرد که دل از امیر به هر وسیله برباید و او را دلداده خویش کند و خود را دلبر او سازد، ولی امیر از شخصیت ویژهای برخوردار بود که با اینگونه عشوهها و کرشمهها از راه بدر نمیرفت.
ازاین رو مهد علیا به خیال افتاد که ملکزاده خانم دختر ۱۶ سالهاش را به امیر کبیر ۵۴ ساله بدهد تا از این نزدیکی هر چه میخواهد بهره گیرد و به اهداف خود برسد، ولی با شخصیت مصمم امیرکبیر در ایجاد اصلاحات و مبارزه با تمام ناپسندیها و انحرافها، تمامی حسابهای مهد علیا غلط از کار درآمد و امیر به احکام صادره و سفارشات خانم مهد علیا توجه نمیکرد. از اینرو کینه امیر را بدل گرفت و ۲۲ روز پس از عروسی امیر، بهدستور بیگانگان و تحریک مهد علیا چند فوج از سربازان پادگان مرکز بدون هیچ دلیل بر امیر شوریدند و عزل او را خواستار شدند و به شاه پیغام فرستادند که اگر امیر را معزول نکنند، هلاکش خواهند کرد. شاه که از جریان آشوب خبردار شد در پاسخ به پیغام سربازان گفت: محال است که من امیرکبیر را از سر کار بردارم و بهدرخواست عدهای ماجراجو و آشوب طلب وقعی گذارم. ازدیگرخدمات این امیر با درایت و میهن پرست تاسیس دایره آگاهی بود و از جزییترین وقایع کشور و رویدادهای سیاسی و اجتماعی حتی در مورد کارگزاران بیگانه اطلاعات وسیع بهدست میآورده است.
امیرکبیر و درباریان
امیرکبیربه رفتاردرباریان وماموران خویش با مردم اهمیت داده وچنین معتقد بود که رفتار و کردار درباریان باید سرمشق سایر مردم باشد و هیچگاه نباید، چون دارای مقام و شغلی در دستگاه سلطنتی و دولتی هستند نسبت به مردم اجحاف کرده و از مقامشان سوء استفاده کنند، بلکه بهعکس باید در رفع نابرابری و برقراری عدل نهایت جدیت را بهعمل آورند.
امیر دریافته بود که اگر ایران بخواهد در راه رشد و توسعه گام بردارد باید نخست بر قدرت تولید مملکت افزود و بر قدرت تولید افزوده نمیشود مگر اینکه از اراضی بایر و رودخانههایی که آب آنها هدر میرفت استفاده کند. از اینرو کشت نیشکر و سایر محصولات پردرآمد را در منطقه معمول گرداند و برای ساختن سدها دستور موکد صادرکرد که یکی از آنها بعدها به سد ناصری معروف شد. همچنین سدی در محل پیوستن دو رودخانه قره چای و انار رود در منطقه قم و ساختن پلی بر روی آن که به پل دلاک معروف شد و همچنین سد بزرگی بر روی رودخانه گرگان ساخته شد و بخشهایی از دشت گرگان را مشروب و قابل کشت کرد.
آنچه برای نسل امروز و خوانندگان این نوشتار از جایگاه ویژهای برخوردار است، میزان هوشیاری، غیرت ملی، سیاست دانی، پاکدامنی و شرافتمندی این مرد بزرگ سیاست است. ازدیگراصلاحات سیاسی امیر کبیر، موضوع تحصن و پناهنده شدن اتباع ایرانی به سفارتخانههای خارجی بود. امیرکبیر سفرای خارجی مقیم در تهران را طی مذاکراتی با دلیل و استدلال مجبور کرد که از حمایت و پناه اتباع ایرانی که مرتکب خطا و بزه شدهاند خودداری کرده، متحصنین را در صورت اخطار دولت ایران فورا تسلیمکنند.
عمق وابستگی دولت به بیگانگان در دروه محمد شاه تا آنجاست که در عهد حاج میرزا آقاسی جسارت و گستاخی نمایندگان روس و انگلیس در تهران به اندازه ای است که هر حکم و امری داشتند آنرا آمرانه به او مینوشتند و بهدست قراول یا نوکری میدادند و پیش صدراعظم میفرستادند. این امر به حدی بوده که طی نامهای میرزا آقاسی به شاه اینگونه مینویسد: کمترین بنده میخواستم تا عباس آباد بروم، اما بهواسطه اینکه جناب وزیر مختار انگلیس تشریف خواهند آورد؟! نتوانستم، نه بنده میمیرم نه آنها دست میکشند، نه وجود مبارک صحت کامل مییابند که پدر آنها را از گور در آورند، برای چه این ذلت را باید بکشم؟ نزدیک است سکته کنم، نه دنیا دارم، نه آخرت، نه آبرو. نوکر دولت روسیه مرا به قراول بیندازد، دیگر چیزی باقی نمانده که به سر من بیاید. این نامه ژرفای وابستگی و نوکری یک دولت را به بیگانگان نشان میدهد. امیر کبیر به تمام این مداخلات نامشروع در ایران خاتمه داد.
امیر کبیر و افغانستان
اسناد سیاسی نشان میدهد که امیرکبیر تا چه اندازه در هدف اساسی خود که عبارت از حفظ حدود و ثغور ایران قدیم بود توفیق حاصل کرده است. به جرات میتوان گفت که اگر دستکم ۲۰ سال صدراعظم ایران بود مسلما وضع جغرافیایی ایران غیر از آن بود که اکنون هست. در مساله افغانستان، میرزا تقی خان به ۵۰ درصد آروزی خود رسیده بود و هرات کاملا به تصرف ایران درآمد و بعدها طی عهدنامهای مفتضحانه و خائنانه که به قباله هرات معروف است، میرزا آقاخان نوری هرات را رسما واگذار میکند.
در زمان صدارت میرزا آقاسی، دولت روسیه از دولت ایران واگذاری قسمتی از سواحل دریای مازندران و بهره برداری از آن را که طبق عهدنامه ترکمنچای حق دولت ایران شناخته شده بود، خواستار میشود. حاج میرزا آقاسی بدون توجه به مساله شیلات و صید ماهی و عواید سرشاری که متعلق به ایران است در جواب روسیه گفته بود «کام شیرین دولت دوست را برای مشتی آب شور تلخ نمیکنیم» (این نوشته امضای شاه را ندارد و تنها دارای امضای حاج میرزا آقاسی است).
شیلات دریای مازندران: از دیگر مواردی که حاکی از بی توجهی و ناشایستگی حاج میرزا آقاسی است، واگذاری شیلات ایران در دریای مازندران به دولت روسیه است و استرداد آن برهان قاطعی بر توجه، شایستگی و کاردانی میرزا تقی خان امیر کبیر است.
امیرکبیر که سرسخت و مقاوم در برابر بیگانگان بود طی نامهای در نهایت آزادگی و استقلال طلبی به سفارت انگلیس مینویسد: ... در رابطه با آن قراری که شاه مرحوم در باب «سیاه» نوشته بودند، من امضا میکنم که تبعه ما سیاه از راه دریا نیاورند، دیگر قرار تازه نخواهیم گذارد، اگر رعیت ما حکم ما را مسموع نداشت ما بههر طور که خود میدانیم او را تنبیه خواهیم کرد، زیرا که محل تنبیه و تنبه آنها به=عهده خود ماست و بهعهده دولت دیگر نخواهد بود، چون لازم بود، فرمایش ملوکانه به آن دوست مکرم ابلاغ شد.
امیرکبیر در تربیت شاه جوان بسیار اهتمام میکرد و در مواردی تذکرهای درشت به شاه میداد. روزی امیرکبیر بهعلت بیماری در منزل بسر میبرد و طی نامهای که نمونهای از میزان قدرت فکر، عظمت، دلیری و سخن��انی آن مرد بزرگ سیاسی ایران است، نوشت: با این طفره رفتنها و امروز و فردا کردنها و از کار گریختنها، در ایران با این هرزگی حکام نمیتوان سلطنت کرد. گیرم من ناخوشم یا مردم، فدای خاک پای همایون، شما باید سلطنت بکنید یا نه؟ اگر شما باید سلطنت بکنید، بسم ا... چرا طفره میروید... و اینکه بنده ناخوشم وگیرم هیچ خوب نشدم، شما نباید دست از کار خود برداری یا دایم محتاج بهوجود یک بندهای باشید. این نامه امیرکبیر را با نامهای که میرزا آقاخان به شاه مینویسد مقایسه کنید:
میرزا آقاخان نوری بعد از امیرکبیر در بخشی از نامهای به شاه چنین مینویسد ... «هوا سرد است ممکن است به وجود مبارک صدمهای برسد (برای سان دیدن از قشون) دو تا خانم بردارید ببرید در غونیه (داودیه) عیش کنید». به راستی چقدر دقیق است که تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف.
یا روزی که ناصرالدین شاه و امیرکبیر در اصطبل، اسبها را بازدید میکردند، ناصر الدین شاه به امیر گفت: کجا رفتند آن اسبها مثل رخش، بور، شبدیز و عران که این روزها اثری از آنها نیست؟ امیر گفت قربان، آن اسبها را سوارانی مثل رستم، اسکندر، پرویز و لطفعلی خان زند سوار شدند و با خود بردند.
اندیشه دارالفنون ایران
کشور ایران نخستین کشور آسیایی است که دانشجو به اروپا اعـزام داشته و دارالفنون ایـران که در زبان فرانسـه آنرا پلـی تکنیک میگویند درست ۲۰ سال پیش از دارالفنون ژاپن و سه سال بعد از دارالفنون عثمانی تاسیس شده است. او مشکل بزرگ ایران را نداشتن مدیران کاردان در اداره امور میدانست و جمله مشهوری که گویا از امیرکبیر نقل میکنند که بعدها از آن به عنوان شعار انقلاب میجی در ژاپن یاد شد و ژاپن از آن پیروی کرد و به امروز رسید. ما بهجای بزرگداشت و رهروی اندیشههای او رگش را زدیم. اما امیر چه گفته بود: «اگر میوه یکساله میخواهید گندم بکارید، اگر میوه ۱۰ ساله میخواهید درخت بکارید، اگر میوه ۱۰۰ ساله میخواهید انسان تربیت کنید». ژاپن ۱۰ سا�� پس از دارالفنون ما، اندیشههای امیرکبیر را بهکار بست و پیش رفت و در شمار پیشرفتهترین کشورهای جهان درآمد.
امیرکبیر به جای آنکه دولت ایران ۲۰ نفر دانشجو به اروپا اعزام دارد معتقد بود میتواند با بودجه آن هفت نفر معلم از اروپا استخدام و در عوض بهجای ۲۰ نفر شاگرد در سال، ۲۰۰ نفر را تربیت کند، بنابراین بهفکر دارالفنون برآمد و در سال ۱۲۶۷ هجری قمری امیرکبیر، میرزا رضای مهندس باشی را مامور ساخت و آماده سازی محل میکند.
امیرکبیر در استخدام معلمان از خارجه دقت کرد تا منتسب به هیچ یک از ممالکی که در ایران منافع سیاسی دارند، نباشند. به همین منظور معلمان آلمانی و اتریشی را برگزیده بود. نخستین شاگردان دارالفنون که تعدادشان به ۱۲۰ نفر میرسید در سال ۱۲۷۶ هجری قمری پس از هشت سال فارغ التحصیل و عدهای از آنها به اروپا اعزام شدند. از جمله این شاگردان دکتر اعلم الدوله ثقفی، میرزا رضا خان مهندس الملک، سرتیپ عبدالرزاق خان مهندس، دکتر، ولی ا.. خان نصر و میرزا محمد علیخان ذکاء الملک (فروغی) را میتوان نام برد که هر یک منشأخدمات ارزندهای به فرهنگ ایران شدند.
پایان دفتر و عزل امیرکبیر!
«دریغا چشم نابینای قدرت، تا ابد کور است» تردیدی نیست که در واقعه عزل امیرکبیر دست خارجیان استعمارگر نیز در کار بوده، ولی ظاهرا در واقعه برکناری وی اسباب را چنان چیدند که ناگهان از سوی ناصرالدین شاه سست عنصر دستخط عزلش از مقام صدارت صادر شد. سالوسها و ریاکاران سرشناس در تاریخ فراوان دیده شدهاند که به یاری تزویر، نیرنگ، خدعه و زبان چرب مدتها دولتمردان را گمراه و اغوا کردهاند و از سست عنصری، زودباوری یا خوش خیالی و احساسات آنان بهره گرفته اند، یک چند و چه کوتاه، بر خر مراد نشستهاند و اینجا و آنجا راندهاند و کیسهها و زرها اندوختهاند، ولی این خدعهها و فریب کاریها هم حد و مرزی دارد، جماعتی را برای مدتی میتوان فریفت وگول زد، اما همه را برای همیشه نمیتوان.
بههر روی روز شنبه بیستم ماه محرم ۱۳۶۸ هجری قمری به هنگام سان، سر اسب امیرکبیر اندکی از سر اسب ناصرالدین شاه جلوتر میرود. شاه که قبلا پر شده، این موضوع را بهانه قرار داده با شلاق به سر اسب امیرکبیر میکوبد. پس از برگزاری سان، شاه به کاخ و امیر به عمارت صدارت عظمایی میروند، مدتی نمیگذرد که دستخطی از طرف شاه به امیر میرسد که «چون شغل صدارت عظمایی وزارت کبرا زحمت زیاد دارد و تحمل این زحمات بر شما دشوار است، شما را از آن کار معاف کردیم، باید با کمال اطمینان مشغول امارت نظام باشید ... به آن کار اقدام کنید تا امر محاسبه و سایر امور را بهدیگران از چاکران که قابل باشند واگذاریم.» آنچه در صدور این فرمان موثر بود، سعایت درباریان خائن بود که اصلاحات امیر بهحال آنان مفید نبوده و برای استفاده خود همیشه آلت اجرای مقاصد پست بیگانگان واقع میشدند.
بدیهی است مذاکرات اعتمادالدوله نوری و مهدعلیا در شاه جوان تاثیر زیاد میکند و از همان ساعت کمر به قتل امیر کبیر میبندند، منتها به دنبال زمان مناسب میگردند که ابتدا او را عزل و سپس به قتل برسانند. بهدنبال صدور فرمان عزل از صدارت، امیرکبیر چند نامه به شاه مینویسد و از او درخواست میکند که وی را احضار کرده برای رفع سوء تفاهم مذاکره کند، ولی شاه در بادی امر اجازه نمیدهد.
در بخشی از یکی از نامهها مینویسد «.. اینکه اصرار در شرفیابی حضور شما داشتم و باز دارم و استدعای چند کلمه عرض دارم، برای آناست که هرزگی و نمامی و شیطنت اهل این ملک را میشناسم، از این رشته که بهدست آنها افتاده دست نمیکشند و طوری خواهند کرد که این کار منظم را که کل دنیا از شدت حسد به مقام پریشانی برآمدند بالمره خراب و ضایع و همچنین این غلام را نیزخراب کنند و هم جمیع کارهای پخته را خام کنند».
تبعید به کاشان
سرانجام آخرین ملاقات امیرکبیر و ناصرالدین دست میدهد و ناصرالدین فرمان حکومت کاشان را برای امیر صادر میکند و تاکید میکند که هر چه زودتر به محل ماموریت روانه شود. امیر کبیر در راه کاشان برای دوستش گفت برو به تهران و از قول من بگو که شما مرا دست به سر کردید، ولی این شاه جوان و میرزا آقاخان نوری هم ایران آباد کن نیستند. جالب زمانی است که میرزا نصرا... خان دبیر الملک که در دوره صدارت امیرکبیر کاردار ایران در آلمان بود به اعتبار آشنایی با بیسمارک جهت خداحافظی به ملاقات این صدراعظم آهنین میرود، بیسمارک صدراعظم مشهور و متفکر آلمان که از کار بر کنار شده و در مزرعه اش خانه نشین بود، پس از خداحافظی با میرزا نصرا... خان مجددا او را فرا خوانده، میپرسد لابد میرزا تقی خان امیرکبیر را ملاقات خواهید کرد؟ میگوید آری، بیسمارک میگوید: ازقول من به او بگویید: «ایران پادشاه عاقل میخواهد نه صدراعظم عاقل، خودت رابه خطر نینداز».
جالب است که انگلیسها ازساعت حرکت کاروان امیرکبیر به کاشان مطلع بودند و برای تماشا و شاید شماتت امیر در مسیر راه ایستاده و به او مینگریستند. درتمام مدتی که امیر در کاشان بسر میبرد، همسرش عزت الدوله همواره مراقبت کامل از وی بهعمل میآورد و از هر لحاظ محتاط بود، درصرف غذا معمولا از تخم مرغ و غذاهای مطمئن استفاده میکردوقبل از هر غذا عزت الدوله ازغذا میخورد تا اگر مسموم شده باشد امیراز آن نخورد تااگر بخواهند امیررامسموم کنندقبلا او رامسموم کرده باشند.
تنهاخواهرشاه همسر میرزاتقی خان علاقه بسیاری به شوهر خود داشت و احدی جرات نمیکرد او را از کنار شوهر خود جدا کند. شاه فرمان قتل امیر را دوبار نوشته و هر بار آنرا پاره میکرد، سرانجام بار سوم همینکه فرمان قتل امیرکبیر را شاه امضا کرد (گویند در حال مستی) حاج علیخان حاجب الدوله با اینکه امیر به او محبتهای فراوان کرده بود، نمیگذارد مرکب کاغذ خشک شود، فورا یک نفر میرغضب و چند نفر دیگر که یکی از آنها نماینده مهدعلیا بوده، برداشته با عجله بهطرف کاشان حرکت میکنند که مبادا شاه مانند مراتب پیش پشیمان شود ودرباریان خائن به مقصود خود نایل نشوند.
فرستادگان او به کاشان رسیده، سراغ امیر رامی گیرند، میگویند درحمام است، به حمام وارد شده امیر میپرسد کجا بودید؟ میگوید از تهران میآییم، گفت البته حامل فرمایشی برای من هستید گفت بلی و کاغذی را از زیر بغل بیرون آورده در برابر نظر امیرکبیر که در صحن حمام نشسته گرفته و گفت این است.
امیر اینگونه خواند «چاکر آستان ملایک پاسبان فدوی خالص دولت ابد مدت، حاجی علی خان بیش خدمت باشی دربار سپهر اقتدار ماموریت دارد که به فین کاشان رفته میرزا تقی خان فراهانی را راحت کند و در انجام این ماموریت بینالاقران مفتخر و به مراحم خسروانی مستظهر بوده باشد». امیر گفت آیا میگذارید که من از حمام بیرون بیایم آنوقت ماموریت خود ��ا انجام دهید؟ گفت خیر. گفت میگذارید وصیت خود را بنویسم؟ گفت خیر. گفت میگذارید دو کلمه به عزت الدوله پیغام داده خداحافظی کنم؟ گفت خیر. گفت پس هرچه باید بکنی، بکن، اما بدان که این پادشاه نادان مملکت ایران را به باد خواهد داد.
حاج علی خان گفت صلاح مملکت خویش خسروان دانند. میرغضب وارد گرمخانه شد علی خان به اوگفت معطل نشو، کارش را تمام کن و رگهای هردوبازوی امیر را گشودندوخون از بازوان او فوران زد، میرغضب دستمال به حلق امیر فروبرد وگلوی او رافشرد تا جان داد در ۱۸ ربیعالاول ۱۲۶۸ هجری برابر با ۹ ژانویه ۱۸۵۲ میلادی. بعد قدبلند کرده گفت دیگر کاری نداریم. حاج علیخان بیرون آمده، به اتفاق همراهان خود به جانب تهران رهسپار شدند. گویی درست است «زبد گوهران بد نشاید سترد»
امیرکبیر شهید شدوازآن روز به بعد خاک سیاهی برسراسر ایران ریخته شد ودرهای ترقی و توسعه به روی میهن و ملت مسدود شد. تاریخ، آیندگان وانسانهای باشرف در مییابند که چه نابغهای به خاک تیره این سرزمین مدفون شد وازآن روزبه بعد چه پستی و بیچارگی از فقدان این تنها مرد سیاسی بر کشورمان مستولی گشت. گرچه فرومایگان و خائنان و نابخردان سفله پرورتاحدی راحت نشستندوخیال کردندنهال ترقی و نام امیرکبیر راازریشه بهدر آورده اند، ولی زهی پستی و جهالت چه امیرکبیر تا ابد زنده و جاوید است، زیرا کمترین آثار این مردبزرگ مدرسه دارالفنون و... است که نه تنها پس ازمرگ وی تابه امروزباعفریت نادانی مبارزه میکندوتا تاریخ بشربرجاست درکشور ایران افرادی جوان وآزادیخواه ومستقل تربیت میکندکه نسل نانجیب نادانان، مغرضان و وطن فروشان را قویترین حربه و بزرگترین آسیب است.
کنت دو گوبینو یک سال پس ازشهادت امیرکبیر به شیل مینویسد اینک تاریخ مرگ جنایت آمیزامیرکبیر است که یک سال پیش اتفاق افتاده وچیزی میخواهم به عرض برسانم این است که برخلاف آنچه ما درفرانکفورت میگوییم وتصور کرده ایم که در آسیا مردان بزرگ کمیاب هستند اشتباه میکنیم.
منبع : برترینها
0 notes
Photo
(نوشتار اندیشه برانگیز رسیده از دوستان) «در واژگان زبان عرب، کلمه اکبر صفت تفضیلی و به معنی بزرگتر است. این صفت برای مقایسه دو چیز بکار برده می شود. حالا باید پرسید: شعار "الله اکبر" یعنی چه؟ الله از کی یا چی بزرگ تر است؟ از خدایان یا بت های دیگر؟ شعار "لا الاهه الا الله"، یعنی “نیست الهه ای جز الله"! این هم صفت تفضیلی است. پس مشاهده می کنیم که متن نوشتاری قرآن فاقد ارزش ادبی و پر از تناقض دستوری است.» (نوشتار روی پوستر، منصوب به زنده یاد صادق هدایت.) با جنبش رنسانس یا نوزایی ایرانی همراه شوید: تارنمای رسمی www.iranianrenaissance.com #جنبش_نوزایی #جنبش_رنسانس #رنسانس_ایرانی #نوزایی_ایرانی #رنسانس #نوزایی #زندانی_سیاسی #حقوق_بشر #حقوق_شهروندی #شهروندان #روزنامه #بیانیه #اعلامیه #استبداد #دیکتاتور #سرخ_و_سیاه #انتخابات_آزاد #رفراندوم #انتصابات #رییس_جمهور #فعال_سیاسی #فعال_مدنی #فعال_کارگری #کارگران #کنشگر #دادگستری #رای_گیری #رای #اکثریت #اقلیت https://www.instagram.com/p/CFNcWIlnxEe/?igshid=so6vnkg5fyqt
#جنبش_نوزایی#جنبش_رنسانس#رنسانس_ایرانی#نوزایی_ایرانی#رنسانس#نوزایی#زندانی_سیاسی#حقوق_بشر#حقوق_شهروندی#شهروندان#روزنامه#بیانیه#اعلامیه#استبداد#دیکتاتور#سرخ_و_سیاه#انتخابات_آزاد#رفراندوم#انتصابات#رییس_جمهور#فعال_سیاسی#فعال_مدنی#فعال_کارگری#کارگران#کنشگر#دادگستری#رای_گیری#رای#اکثریت#اقلیت
0 notes
Text
ملت ایران را با معرکه ترامپ و بایدن سرگرم نکنید!
نه انتخاب شدن دوباره ترامپ و نه پیروزی جو بایدن در انتخابات، تاثیر بسزایی در سرنوشت مردم ایران نخواهد داشت به عبارتی این دو رهبرسیاسی به دنبال تغییر رژیم در ایران نیستند. در صورت پیروزی مجدد ترامپ ملایان حاکم بر ایران با وی به سازش خواهند رسید. رژیمی که برای بقا و حفظ نظام منحوس خود چوب حراج به آب و خاک کشور زده، توافق و سازش با ترامپ هم دور از انتظار نخواهد بود. | تا زمانی که ملتی به کرامت و ارزشهای انسانی خود که دربردارنده آزادی بیان، آزادی اندیشه و آزادیهای اجتماعی و… است بیتفاوت و نسبت بحق و حقوق قانونی و حقوق شهروندی خود بیاعتنا باشد، بدین ترتیب راه را برای سیطره و نفوذ قدرتهای جهانخوار و حکومتهای دست نشانده و دیکتاتور در جهت تاراج ثروت ملت و کشور هموار میکنند. ملت بزرگ ایران تنها با تکیه بر قدرت و اراده خود و عشق به میهن و همبستگی ملی میتواند به فقر و نکبتی که از جانب این حکومت دزد و جنایتکار و دستنشانده به آنان تحمیل شده پایان دهند و با گذار از این حکومت متحجر و عقبافتاده، آزادی و کرامت انسانی خود را به د��ت آورد و نویدبخش آیندهای درخشان برای فرزندان و نوادگان خود باشد. آن آزادی که قدرتهای خارجی به ما هدیه کنند چیزی جز تحقیر و وابستگی در ضمیر خود ندارد. آزادی واقعی زمانی شکل واقعیت پیدا میکند که ملت خود برای رسیدن و به دست آوردن آن فداکاری کرده و بهای آن را پرداخته باشد. جمشید عنبرستانی Read the full article
0 notes
Photo
آقای خامنه ای: این قفس آهنین را می بینید، اینجا دادگاه عمر البشیر دیکتاتور سودان برای جنایت علیه بشریت هست که بزودی تو را نیز بسان کفتاری خون آشام در این قفس و در دادگاه عدل مردم ایران خواهیم دید 🙏🏻👹🙏🏻 به امید هرچه زود تر روز دادخواهی ملت بزرگ ایران از جنایتکاران رژیم https://www.instagram.com/p/CFgRQM4pB2r/?igshid=1eedkdltv24v5
0 notes
Text
کتاب جادوی فکر بزرگ (د. شوارتز ) مروارید
کتاب جادوی فکر بزرگ اثر د. شوارتز
دکتر شوارتز در این کتاب مراحلی را که باید برای نیل به قابلیت های فکر بزرگ پیموده شود ترسیم کرده است. او در این کتاب می آموزد که چگونه با تمرکز بر روی مسائل عمده از قید نکات جزیی و دست وپاگیر رهایی یابید. او ثابت می کند که نوع خاصی از تفکر در حکم برگ برنده ای است که در اختیار شما قرار می دهد. او با عرضه ی یک برنامه ی پیشرفت سی روزه شما را هدایت می کند که بتوانید پیشرفت خود را به سوی اهداف مورد نظرتان ارزیابی کنید. و به شما می آموزد که چگونه با یک برنامه ی سرمایه گذاری درازمدت روی خودتان وضع مادی خود را برای آینده مستحکم و مطمئن سازید. همهی ما، بیش از آنکه تشخیص بدهیم، محصول تفکر اطراف خویش هستیم و بخش زیادی از این تفکر کوچک است، نه بزرگ. دورتادور شما را محیطی فراگرفته است که تلاش میکند شما را بگیرد و تکان دهد. تلاش میکند شما را به خیابان فرعی بکشاند. هر روز به شما گفته میشود که تعداد رؤسا بیش از اندازه و تعداد بومیها کمتر از اندازهی لازم است. به بیانی دیگر، دیگر فرصتی برای رهبری کردن وجود ندارد، بیش از اندازهی لازم رییس وجود دارد، پس به آدمی کوچک بودن راضی باشید. این محیط فوقالعاده کوچک چیزهای دیگری نیز به شما میگوید. به شما میگوید «هرچه بادا باد» که سرنوشت آدم خارج از کنترل اوست، که «سرنوشت» تسلط کامل دارد. بنابراین، آن رؤیاها را فراموش کنید، آن خانهی قشنگتر را فراموش کنید، آن دانشکدهی خاص را برای فرزندان خود فراموش کنید، زندگی بهتر را فراموش کنید. بردبار باشید و در انتظار مرگ رو به قبله دراز بکشید. و چه کسی این ادعا را نشنیده است که «موفقیت به بهایش نمیارزد». گویی آدم مجبور است روح خود، زندگی خانوادگی خود، وجدان خود، و مجموعهی ارزشهای خود را در ازای رسیدن به قله بفروشد. ولی، درواقع، موفقیت نیازی به پرداخت بها ندارد. هر گامِ رو به جلو مثمر ثمر واقع میشود. در هر یک از فصلهای کتاب«جادوی فکربزرگ» اثر دیویدجِی.شوارتز، دهها فکر، شیوه و اصل سودمند و منطقی مییابید که به شما توانایی میدهند تا نیروی عظیم فکر بزرگ را بهکار گیرید؛ تا موفقیت، شادکامی و رضایتی را که بسیار دوست دارید، برای خود کسب کنید. هر شیوه با شرح یک سرگذشت واقعی فوقالعاده برای شما توضیح داده شده است. بنابراین، شما نه فقط درمییابید که چه کار کنید، بلکه حتی مهمتر از آن، متوجه میشوید که چگونه هر اصلی را در موارد و موقعیتهای واقعی اجرا کنید. مانند یک رهبر فکر کنید موفقیت و توانایی رهبری دیگران به یک مکاری نیاز دارد. شما به تنهایی در این راه به موفقیت نمیرسید بلکه پشتیبانی از دیگران به شما کمک میکند تا شما را به سمت موفقیت سوق دهد. چهار اصل مهم در رهبری وجود دارد و وقتی شما به ابن چهار اصل مسلط شوید، دیگران به عنوان یک رهبر به شما پاسخ میدهند و از ایدههای شما حمایت میکنند. خودتان در ذهن افرادی که پیشرو شما هستند قرار دهید. اگر میخواهید حمایت دیگران را برای خود داشته باشید باید از نگاه آنان به جهان نگاه کنید. از خود سوال کنید که اگر من یک فرد دیگر بودم، دربارهی این وضعیت چه فکری میکردم. در نظر بگیرید که سایرین به چیزی بیشتر از همه اهمیت میدهند زیرا این کار باعث میشود کلید قانع کردن آنها را بدست آورید. به راه حل یک «انسان» برای رسیدگی یک وضعیت فکر کنید. رهبران مختلفی وجود دارند که حالت اول میتوانند دیکتاتور باشند و یک دیکتاتور تمایل زیادی به دوام ندارند و دنبال کنندههای آن از آنها خشمگین میشوند. حالت دوم رهبران مقرراتی هستند که رویهها را دنبال میکنند و به علت یک خطا دنبال مجازات هستند. دنبال کنندههای این رهبران علاقهای به کار کردن مانند یک ماشین را ندارند. حالت سوم رهبرانی هستند که با دیگران بر اساس حقوق یک انسان رفتار میکنند و اینگونه رهبران از موفقترینها به شمار میآیند. یک نمونه از پیشرفت را تعیین کنید. حفظ وضع موجود در یک محیط کار نسبتا آسان است اما آن رهبری که همیشه به دنبال پیشرفت است و برای آن تلاش میکند، بسیار نادر و فوف العاده با ارزش است. بر��ی خودتان وقتی را برای فکر کردن کنار بگذارید. بیشتر افرادی که در نقش رهبر هستند، همیشه بسیار شوغ هستند. آنها این وقت با ارزش را به تنهایی با افکار خود صرف میکنند. اختصاص وقت برای فکر کردن به شما کمک میکند تا راه حلهایی برای مشکلات، برنامه ریزی دورههای عملی و تفکر خلاقانه کشف کنید. Read the full article
#جادویفکربزرگ#خریدکتاب#دیویدجوزفشوارتز(نویسنده)#ژنابختآور#ژنابختآور(مترجم)#کتابجادویفکربزرگ#کتابجادویفکربزرگ(د.شوارتز)#کتابجادویفکربزرگ(د.شوارتز)مروارید#نشرمروارید
0 notes
Photo
میراث سوزان #ناپلئون هنوز باعث دودستگی فرانسویان است در یک خیابان شلوغ در مرکز شهر مونتوبان در جنوب فرانسه در حالیکه صدای چکش هیدرولیکی گوش را میآزارد، کارگران جایی را برای نصب مجسمه جدیدی از دیکتاتور ملی فرانسه آماده میکنند. #ناپلئون_بناپارت که زمانی اروپا را با بزرگترین مشکل مواجه کرده بود حالا ۲۰۰ سال پس از مرگش در تبعید در جزیره سنتهلن در اقیانوس اطلس، همچنان باعث دو دستگی در میان فرانسویان میشود. ناپلئون یک سردار نظامی درخشان بود که انقلاب فرانسه را نجات داد و نهادهای دولت نوین فرانسه را پایهگذاری کرد. او همچنین در سال ۱۸۰۸ با وجودی که شهر مونتوبان فقط یک ساعت با تولوز فاصله داشت به آن موقعیت یک شهر استانی را داد. اما آیا این اقدام کافی است تا حکومت دیکتاتوری و سیاست تجاوزگرانه و تصمیم او برای بازگرداندن بردهداری پس از لغو آن در فرانسه را جبران کند؟ فیلیپ بیکاد معاون شهردار مونتوبان میگوید: "مانند هر شخصیت تاریخی دیگری، بعضی از بخشهای زندگی ناپلئون تاریکتر از قسمتهای دیگر است و اگر فقط یک عنصر را در نظر بگیرید، محکوم کردن هر کس بسیار آسان است." او میافزاید: "امروز از نظر ما نظام دیکتاتوری صحیح نیست و من از جمله کسانی هستم که اگر الان با دیکتاتوری مواجه شوم با آن مبارزه میکنم." بنابراین برای بزرگداشت ناپلئون در قرن بیست و یکم چه باید کرد؟ در انبار مزرعهای که با مرکز شهر دو ساعت فاصله دارد، امانوئل میشل، مجسمهساز، در زیر چراغهای پرنور از نیمتنه امپراتور با آن کلاه مشهورش ر��نمایی میکند. مجسمه از گل رس ساخته شده و صورت امپراتور متفکر و چشمهایش به پایین دوخته شده است. اختلاف فرانسویان درباره بزرگداشت ناپلئون از ��نجاه سال پیش یعنی زمان برگزاری مراسم دویستمین سالگرد تولد او شدت گرفت. بحث و جدل اصلی بر سر تصمیم او برای بازگرداندن بردهداری در جزایر تحت مالکیت فرانسه در جزایر کارائیب و اقیانوس هند بوده است. پروفسور مالک قاشم، کارشناس تاریخ در بنیاد فرانسوی یادمان بردهداری میگوید: "ناپلئون یک نظامی عملگرا بود." وی میافزاید: "برای او، مانند بسیاری دیگر از همعصرانش، داشتن یک امپراتوری بزرگ بردگان در دریای کارائیب برای نمایش شکوه فرانسه و رونق اقتصادی آن مفید بود، اما آیا منطقی است که این بحث را بر شخصیت ناپلئون متمرکز کنیم؟ اگر فکر میکنید او عامل شکل دادن به این دوره از وقایع و این لزوما به معنی تغییر، چه در تاریخ فرانسه و چه تعبیر شما از آن، بوده است؟" https://www.instagram.com/p/COi3L1dHYiO/?igshid=1hmxtmnfmgeu3
0 notes
Photo
زمینه سازی رژیم برای حضور مردم در راهپیمایی روز قدس با پنهانکاری آمار کرونا رسانک/ رژيم #جمهوری_اسلامی_ایران از یک هفته پیش فراهم ساختن زمینه برای کشاندن مردم به راهپیمایی روز قدس را آغاز کرده است. منافع حفظ قدرت برای رژیم دیکتاتور ایران بسیار مهمتر از جان مردم بوده همچنان که در ماههای اخیر براحتی معترضان پاییز ۹۸ را در خیابان ها قلع و قمع کرد، مسافران #هواپیمای_اوکراینی را جهت سوق دادن اذهان عمومی از رسوایی به بار آورده اش در انتقام سردار تروریست ها، با موشک زد و مردم را در روزهای کرونایی ۲۲ بهمن بدون اطلاع رسانی از شیوع بیماری، به خیابان ها آورد. گفتنی است که در اقلیم بلوچستان همچنان شمار مبتلایان به کووید۱۹ همچنان در حال افزایش است و جمهوری اسلامی اکنون با دستکاری در آمار مبتلایان به این بیماری در تلاش برای ایجاد یک فاجعه بزرگ دیگر است. #گروه_خبری_تحلیلی_رسانک #روز_قدس #کووید۱۹ #نه_به_جمهوری_اسلامی https://www.instagram.com/p/B_H5OTZFaNY/?igshid=2hnex2rjru65
0 notes
Text
کتاب روح گریان من - کیم هیون هی
New Post has been published on https://www.ketabane.org/book/%da%a9%d8%aa%d8%a7%d8%a8-%d8%b1%d9%88%d8%ad-%da%af%d8%b1%db%8c%d8%a7%d9%86-%d9%85%d9%86-%da%a9%db%8c%d9%85-%d9%87%db%8c%d9%88%d9%86-%d9%87%db%8c-%d9%81%d8%b1%d8%b4%d8%a7%d8%af-%d8%b1%d8%b6%d8%a7/
کتاب روح گریان من - کیم هیون هی
کتاب روح گریان من نوشته ی کیم هیون هی می باشد که فرشاد رضایی آن را به فارسی ترجمه کرده و توسط انتشارات ققنوس به چاپ رسیده است.
کره ی شمالی، منطقه ای که اطلاعات اندکی از آن در دست همگان است و درز اطلاعات از این کشور به بیرون کار دشواری است. دیکتاتور بزرگ از هر انسان در این کشور یک جاسوس ساخته است. روح گریان من که داستان واقعی یک جاسوس زن کره ای است، نیز حکایت از همین دارد. در کره شمالی افراد اندکی بوده اند که امکان فرار از این کشور را با سختی های تمام پیدا کرده اند و پس از گری��، حکایت های وحشتناک خود را از کره ی شمالی به مردم جهان منتقل کرده اند. کیم هیون هی، زنی که در نوجوانی از خانواده اش جدا شده و سخت ترین آموزش های نظامی را آموخت و به جاسوسی منصوب شد تا بتواند اتحاد دو کره را فراهم کند. او هیچگاه فکر نمی کرد به مقامی پست تر از یک انسان برسد و خود آرزوی مرگ خویش را کند، مادران داغ دیده زیادی بودند که از وی نفرت دارند. او بعدها به اعدام محکوم شد و سپس عفو شد. این کتاب سرگذشت اوست که به چند زبان ترجمه شد کتاب روح گریان من اثری تکان دهنده است که انسان ها باید بخوانند تا از دنیای واقعی و آنچه ظلم می تواند بر سر آدم ها بیاورد آگاه شوند.
0 notes
Photo
چارلی چاپلین؛ دیکتاتور غمگینی که میخنداندhttps://khoonevadeh.ir/?p=58762
برترین ها - ترجمه از سولماز محمودی: سِر چارلز اسپنسر چاپلین، زاده 16 آوریل 1889 و درگذشته به تاریخ 25 دسامبر 1977، بازیگر کمدی، فیلمساز و آهنگساز انگلیسی بود که در دوران فیلم های صامت به شهرت رسید. چاپلین از طریق شخصیت سینمایی "آواره"اش آوازه جهانی پیدا کرد و تا به امروز یکی از مهمترین چهره های تاریخ صنعت فیلمسازی محسوب می شود. وی از کودکی تا یک سال قبل از مرگش در سال 1977 یعنی حدوداً بیش از 75 سال در این صنعت کار کرد و در طول دوران فعالیت هنریاش، سه بار موفق به گرفتن جایزه اسکار شد.
کودکی چاپلین در لندن و در فقر و سخت گذشت. چاپلین خود ادعا میکرد که در سال ۱۸۸۹ در محلهای در جنوب لندن متولد شدهاست؛ یعنی تنها چهار روز پیش از تولد هیتلر که چاپلین وی را در دیکتاتور بزرگ مورد تمسخر قرار داد. اما سازمانهای اطلاعاتی بریتانیا، فرانسه و ایالات متحده که در مورد وی تحقیق کردهاند تاکنون به مدرک دقیقی مبنی بر مکان و زمان تولد وی دست نیافتهاند. خانواده چاپلین بیش از ۴۰ سال پس از مرگ وی نامهای در کشویی قفلشده پیدا کردند که در آن اشاره شده بود که چاپلین در کمپ کولی ها در اسمسویک در نزدیکی بیرمنگام متولد شده است.
پلیس فدرال آمریکا معتقد بود چارلی چاپلین در واقع یک یهودی روس با نام اصلی اسرائیل تورنشتین بوده است. از سوی دیگر، اسکاتلندیارد با ارائه اطلاعاتی از سوی یک منبع اظهار کرد که ممکن است وی در فرانسه متولد شده باشد. اما اداره اطلاعات بریتانیا هیچگاه نتوانست مدارک تولد مربوط به چنین شخصی را پیدا کند و با وجود تحقیقات وسیع، هیچ نوعی مدارک و شواهدی در جهت اثبات این ادعاها پیدا نکرد. قدیمیترین مدرکی که از وی پیدا شده است، گذرنامهای است که در سال ۱۹۲۰ صادر شده است.
والدین چاپلین هر دو هنرمندانی در سالن بزرگ لندن بودند و هر دو بازیگر و آوازه خوان، اما پیش از آنکه چاپلین سه ساله شود از هم جدا شدند. مشهور است که نام مادر چاپلین هنا است. چارلی آواز خواندن را از مادرش آموخت. پدرش الکلی شد و کمتر با چارلی ارتباط داشت. بعدها مادر چاپلین دچار بیماری روانی شد و در یک آسایشگاه در حوالی لندن بستری گردید. مستخدمه پدر، چارلی را به همراه برادرش به مدرسه فرستاد و پدر چارلی زمانی که او ۱۲ ساله بود درگذشت. بیماری مادر چاپلین از آنجایی آغاز شد که در یکی از اجراهای زنده تئاتر در لندن که برای سربازان اجرا میشد، یکی از اجسامی که سربازان مست به روی صحنه پرتاب میکردند به سر مادرش برخورد کرد و مادر چاپلین خونآلود و اشکریزان به پشت صحنه رفت و چاپلین پنجساله به روی صحنه آمد تا تماشاچیان عصبانی را با خواندن آهنگی سرگرم و آرام کند.
با بستریشدن مادر، چارلی و برادرش رابطه عمیقتری پیدا کردند و هر دو با استعداد بالایی که داشتند در همین سالن قدیمی که پدر و مادرشان در آن کار میکردند، مشغول به کار شدند. در سال ۱۹۲۸ مادر چارلی ۷ سال پس از انتقال وی توسط پسرانش به هالیوود درگذشت. سالهای پس از مرگ مادر و فقر و استیصال برادران چاپلین تأثیر زیادی بر فضای فیلمهای چاپلین در سالهای بعد گذاشت. بعدها چارلی از وجود برادری ناتنی از سمت مادر آگاه میشود به نام «ویلر دریدن» که بعدها این برادر به برادران دیگر در هالیوود و استودیو چاپلین میپیوندد. چاپلین درمورد مادرش میگفت: «اگر مادرم نبود شک دارم که میتوانستم در پانتومیم موفقیتی کسب کنم. او یکی از بزرگترین هنرمندان پانتومیم بود که تاکنون دیدهام.»
چاپلین از سال ۱۹۱۰ تا ۱۹۱۲ بههمراه فرد کارنو سراسر آمریکا را دوره کرد و نمایش تئاتر اجرا میکرد. چاپلین در زمان همکاری با شرکت کارنو در آمریکا هماتاقی استن لورل بود. استنلی به انگلیس بازگشت اما چاپلین در آمریکا ماند. در سال ۱۹۱۳ بازی چاپلین مورد توجه یکی از فیلمسازان قرار گرفت و از آن پس با شرکت فیلمسازی کی استون همکاری کرد. وی نخستین فیلم خود را با نام «ساختن یک زندگی» که فیلمی کمدی بود در سال ۱۹۱۴ آغاز کرد.
چاپلین در این شرکت و با این فیلم بهسرعت به شهرت رسید. برای آنکه خود را از دیگر بازیگران در سنت فیلمز متمایز سازد، تصمیم گرفت که کاراکتر منحصر بفردی بازی کند و بدین ترتیب بود که «آواره کوچولو» به دنیا آمد و بینندگان برای اولین بار در «مسابقه اتومبیلرانی در ونیز» (1914) با این شخصیت آشنا شدند.
در سال ۱۹۱۴ با شرکت کی استون چاپلین سه فیلم بازی کرد و به موفقیتهای چشمگیری رسید. فیلمهای نخست به سبک مک سنت که کارگردان بود، از فضای کمدی جسمی و ژستهای اغراقشده استفاده میکرد. کمکم چاپلین برای این شرکت فیلمسازی کرد و بهعنوان کارگردان فیلمهای کوتاه بیش از ۳۴ فیلم ساخت. چاپلین مورد توجه بسیاری از فیلمسازان و نویسندگان قرار گرفت. شخصیت چاپلین بیشتر به عنوان «آواره» شهرت یافت که در زبانهای مختلف دنیا مفهومی به مانند فردی ولگرد با رفتارهای پ��چیده اما بزرگ منشانه داشت.
در سال ۱۹۱۵ چاپلین با کمپانی اسانای قرارداد بست و مشغول ساخت فیلمهای بلندتری شد و قرار شد هفته ای 1250 دلار دستمزد بگیرد. در این دوران و با کمپانی اسانای بود که چاپلین برادرش سیدنی را به عنوان مدیر برنامه هایش استخدام کرد و به شهرت رسید. در سال اول کارش با این کمپانی وی 14 فیلم از جمله فیلم «آواره» (1915) را ساخت. این فیلم که عموماً اولین فیلم کلاسیک چاپلین شناخته می شود، کاراکتر چاپلین را به عنوان یک قهرمان غیرمنتظره که جان دختر کشاورزی را از دار و دسته دزدان نجات می دهد، به خوبی تثبیت می کند.
در 26 سالگی، چاپلین دیگر تبدیل به یک سوپراستار شده بود. در سال ۱۹۱۶ شرکت فیلمسازی موچوال با چاپلین قرارداد بست که سالی 670 هزار دلار به او دستمزد می داد و باعث شد که او ثروتمند شود، ولی انگیزه های هنری اش کمرنگ نشد و در مدت ۱۸ ماه وی ۱۲ فیلم بلند کمدی برای آنها ساخت که در این نوع، از ویژگی ممتازی در تاریخ سینما برخوردار بودند. در واقع تمام فیلمهایی که در این شرکت ساخته شد، به یک اثر کلاسیک سینمای کمدی تبدیل شدند. از آن میان می توان به «ساعت یک بامداد» (1916)، «سرسره بازی» (1916)، «خانه به دوش» (1916) و «خیابان آرام» (1917) اشاره نمود.
در پایان این سالها آمریکا وارد جنگ جهانی شد و چاپلین دوره جدیدی از سینمای خود را با دوستانش آغاز کرد. چاپلین از سال ۱۹۱۸ در استودیوی خود مشغول به کار شد. تمام فیلمهای پیشین، دوباره ویرایش و تدوین شدند و در سالهای مختلف موسیقی و تدوین جدید برای آنها صورت گرفت.
چاپلین در کارش یک کمالگرای بی رحم بود و عشقش به تجربه کردن اغلب به معنای آن بود که برداشت های بیشماری باید انجام می شد و دوباره سازی کل صحنه در کار او چیز عجیبی نبود و گاهی فیلمش را با یک بازیگر نقش اصلی آغاز می کرد و وقتی در میانه راه می دید که در انتخاب بازیگر اشتباه کرده، بازیگر جدیدی انتخاب کرده و فیلم را از نو می ساخت.
در دهه بیست، حرفه اش بیش از پیش شکوفا شد و در این دهه فیلم های مهمی از جمله «پسربچه» (1921)، «زائر» (1923)، «زن پاریسی» (1923)، «جویندگان طلا» (1925)، «سیرک» (1928) را ساخت که «جویندگان طلا» فیلمی بود که بعدها درباره اش می گفت که دلش می خواهد با آن از او یاد کنند.
در دهه سی وی به ساختن فیلم های جالب و جذاب ادامه داد. در سال 1931 فیلم «روشنایی های شهر» را ساخت که موفقیت چشمگیر تجاری و کیفی از دید منتقدین داشت و آهنگسازی آن را نیز خود چاپلین انجام داده بود. با فیلم «عصر جدید» (1936) که مستندی هجوآمیز درباره زیرساخت های اقتصادی و سیاسی دنیا بود، تحسین بیشتری کسب کرد. البته این فیلم که صامت بود، تا حدودی حاصل تور 18 ماهه دور دنیا بود که چاپلین بین سال های 1931 و 1932 داشت و در طی آن شاهد ترس های اقتصادی حاد و افزایش شدید ناسیونالیسم در اروپا و مناطق دیگر بود.
در «دیکتاتور بزرگ» (1940) که مرکزیت داستانش استهزای تند و تیز رژیم های هیتلر و موسولینی بود، چاپلین بلندتر حرف هایش را زد و درباره این فیلم در همان دوران گفته بود: «می خواهم بازگشت مهربانی و شرف را ببینم. من فقط یک انسانم که می خواهد کشورش دمکراسی واقعی را ببیند.»
البته چاپلین برای کل جامعه محبوب نبود. روابط رمانتیک او باعث شده بود که زنان رفتار او را سرزنش کنند و همین موضوع باعث شد که از ورود به ایالات متحده منع شود. وی جدای از حرفه اش، به خاطر زندگی شخصی اش نیز شهرت زیادی یافته بود. روابطش با بازیگرانی که در فیلم هایش بازی می کردند، متعدد بود و بعضی از آنها عاقبت بهتری نسبت به بقیه داشتند. در سال 1918 وی با میلدرد هریس 16 ساله ازدواج کرد و این زندگی مشترک فقط دو سال طول کشید. در سال 1924 وی دوباره با بازیگری 16 ساله به نام لیتا گری که در فیلم «جویندگان طلا» بازی کرده بود، ازدواج کرد. این ازدواج به خاطر بارداری ناخواسته ای بود که در نتیجه باعث شد این دو ازدواج کرده و صاحب دو پسر به نام های چارلز جونیور و سیدنی شوند. این دو در سال 1927 از هم جدا شدند.
در سال 1936 چاپلین دوباره ازدواج کرد و این بار با بازیگری به نام پائولت گدار بود که زندگی مشترک شان تا سال 1942 ادامه یافت و در نهایت منجر به شکایت از سوی بازیگر دیگری به نام جوان بری شد و در تست های انجام شده معلوم شد که شکایت این بازیگر از چاپلین مبنی بر اینکه وی پدر فرزندش است، بی پایه بوده است، با این حال هیئت ژوری دستور داد که نفقه آن بچه را چاپلین بدهد. در سال 1943 وی با دختر 18 ساله ای به نام اونا اونیل، دختر یوجین اونیل (نمایشنامه نویس) ازدواج کرد. کسی انتظارش را نداشت که این ازدواج منجر به خوشبختی این دو شود و آنها صاحب 8 فرزند در طول مدت زندگی مشترک شان شوند.
با شروع جنگ سرد، چاپلین صدایش را بر روی بی عدالتی هایی که می دید به نام مبارزه با کمونیسم در کشور منتخبش یعنی ایالات متحده صورت می گیرد، پایین نیاورد. وی خیلی زود هدف انتقاد محافظه کاران حزب راست قرار گرفت. نماینده میسیسیپی برای دیپورت کردن او تلاش کرد و در سال 1952 دادستان کل ایالات متحده اعلام کرد که چاپلین که آن زمان برای تعطیلات به بریتانیا رفته بود، دیگر اجازه بازگشت به ایالات متحده را ندارد، مگر آنکه «شایستگی اخلاقی اش» را ثابت کند. چاپلین که از این قضیه خشمگین شده بود، ایالات متحده را وداع گفت و در مزرعه کوچکی در سوئیس ساکن شد.
نزدیک به پایان عمرش، وی برای بار آخر در سال 1972 به ایالات متحده سفر کرد و جایزه اسکار افتخاری به او اهدا شد. این سفر 5 سال پس از آخرین فیلم چاپلین یعنی «کنتسی از هنگ کنگ» (1967) بود که اولین و تنها فیلم رنگی این فیلمساز بود. علیرغم تیم بازیگران قوی این فیلم که شامل مارلون براندو و سوفیا لورن می شد، در باکس آفیس چندان موفق نبود. در سال 1975 چاپلین از سوی ملکه الیزابت عنوان شوالیه دریافت کرد.
در ساعات اولیه صبح 25 دسامبر 1977، چارلی چاپلین در منزلش در کورسیه-سور-ووه، در سوئیس، از دنیا رفت. همسرش، اونا، و هفت فرزندش در زمان درگذشتش کنار بسترش بودند. جسد چاپلین مدتی پس از تدفینش در کنار دریاچه ژنو در سوئیس، توسط دو نفر دزدیده شد که برای بازگرداندن آن 400 هزار دلار طلب کردند، ماجرایی که شاید از فیلم های خود او الهام گرفته شده باشد. دزدان جسد چاپلین دستگیر شدند و 11 هفته بعد جسد چاپلین بازگردانده شد.
حقایقی در مورد چارلی چاپلین که شاید ندانید:
1. مشخصه ظاهری کاراکتر او سبیل هیتلری، کلاه و عصایش بود. حالت های چهره اش به شدت نمایانگر احساساتش بود و اردک وار راه می رفت.
2. می گویند چاپلین باورهای سیاسی لیبرال داشته است.
3. چه داخل فیلم هایش چه خارج از آنها، به زنان بسیار جوانتر از خودش که اغلب معصوم و غصه دار بودند، علاقه داشت.
4. علیرغم آنکه در فیلم هایش می بینیم چشم های تیره دارد، رنگ واقعی چشمان چارلی آبی روشن بود.
5. وی نگاتیو اوریجینال فیلم «مرغ دریایی» (1933) را مقابل چشمان دیگران از بین برد. این فیلم هرگز منتشر نشد، که احتمالاً دلیلش بازی بد ادنا پرویانس، بازیگر نقش اول فیلم بوده است.
6. وی پدربزرگ دولورس چاپلین، کارمن چاپلین، کیرا چاپلین، اونا چاپلین، اورلیا تیهره و جیمز تیهره است.
7. تا مدتها پس از ثروتمند شدنش، در اتاق قدیمی هتلی زندگی می کرد و چک های دستمزدش را ماه ها در صندوقی نگه می داشت.
8. معتقد بود که دوران کاری اش با موچوال، خوشایندترین دوران کاری اش بود.
9. مجله امپایر انگلستان در اکتبر 1997 او را در رتبه 79 «صد ستاره سینمایی برتر تمام دوران ها» قرار داد.
10. وقتی با میلدرد هریس 17 ساله ازدواج کرد، خود 29 سال داشت. 35 ساله بود که با لیتا گری 16 ساله ازدواج کرد. هنگام ازدواج با پائولت گدار 26 ساله، چارلی 47 ساله بود و در 54 سالگی با اونا اونیل 17 ساله پیوند زناشویی بست.
11. میلدرد هریس مادر اولین فرزندش بود که نامش را نورمن اسپنسر گذاشتند و نام مستعار «موش کوچولو» را به این نوزاد پسر داده بودند. هر چند که این بچه با معلولیت های شدید به دنیا آمده بود و فقط سه روز زنده ماند.
12. داستانی درباره چاپلین هست که به کرات تعریف شده و می گویند وی در مسابقه شباهت به چارلی چاپلین شرکت کرده و در این مسابقه سوم شده است! در بعضی از ورژن های این داستان، می گویند وی دوم شده است!
13. استن لورل، در صحنه فیلم های انگلیسی، بازیگر علی البدل چاپلین بود.
14. وقتی استن لورل و چارلی چاپلین به آمریکا نقل مکان کردند، در هتلی ارزان، هم اتاقی بودند. از آنجائیکه در آن هتل، آشپزی ممنوع بوده، چاپلین ویولن می نواخت تا صدای غذا درست کردن لورل را کسی نشنود.
15. تیپ "آواره" را با کمک شلوار راسکو "فتی" آربوکل، کفش های فورد استرلینگ، کت کوتاه چارلز ایوری و تکه کاغذی از مک اسوین (که بعدها سبیل آواره شد) خلق کرد. تنها آیتمی که متعلق به خودش بود، عصایش بود.
16. عصا و کلاه چاپلین در سال 1987 به قیمت 150 هزار دلار فروخته شد.
17. در جولای 1925، چارلی چاپلین اولین بازیگری شد که چهره اش روی جلد مجله تایم چاپ شد.
18. پس از آنکه جسدش را از دزدان پس گرفتند، آن را در گاوصندوقی که دورش را سیمان کشیده بودند، تدفین کردند.
19. چاپلین موزیسین قهاری بود که در سال های آخرش، فیلم هایش را با آهنگ هایی که خودش ساخته بود، دوباره منتشر کرد.
20. با آنکه آدولف هیتلر طرفدار پر و پا قرص چاپلین نبود – زیرا به اشتباه به او اطلاع داده بودند که چاپلین یهودی است و در نتیجه هیتلر از او خوشش نمی آمد – ولی به خوبی مطلع بود که آن دوران چقدر چارلی در کل دنیا محبوبیت دارد و به همین دلیل بود که از سبیل چاپلین تقلید کرد و سبیلی شبیه به کاراکتر او گذاشت، و بر این باور بود که با این کار نزد مردم عزیز می شود.
21. در کودکی چاپلین به خاطر بیماری جدی، هفته ها در رختخواب بود و شب ها مادرش کنار پنجره می نشست و آنچه بیرون اتفاق می افتاد را برایش بازی می کرد. این دلیل عمده کمدین شدن چارلی بود.
22. موسسه فیلم آمریکا رتبه دهم لیست 50 افسانه سینمایی بزرگ دنیا را به او داد.
23. در تمام سال های کار و زندگی اش در آمریکا، هرگز شهروند این کشور نشد.
24. حدود 500 ملودی از جمله «لبخند بزن» و «این ترانه من است» را ساخت.
25. عاشق تنیس بود و گلف را بازی ای توصیف می کرد که اصلاً تحملش را نداشت.
26. مارلون براندو که در آخرین فیلم چاپلین یعنی «کنتسی از هنگ کنگ» (1967) نقش اصلی فیلم را بازی کرد، همیشه کار چاپلین را بینهایت تحسین می کرد و او را "احتمالاً مستعدترین مردی که سینما تابحال داشته" می نامید. ولی این دو سوپراستار در طول فیلمبرداری اصلاً میانه خوبی نداشتند و براندو در زندگی نامه اش چاپلین را "سادیستیک ترین مردی که تابحال دیده" توصیف کرده بود. چاپلین نیز به نوبه خود گفته بود که کار کردن با براندو "غیرممکن" است.
27. نمایش فیلم «دیکتاتور بزرگ» (1940) ساخته چاپلین در آلمان ممنوع شده بود.
28. به گفته دخترش جرالدین چاپلین، چارلی در سال های آخر عمرش، نگران بود که پس از مرگش کسی از او یادی نکند. همین موضوع باعث شد که اجازه دهد کاراکتر بینظیر آواره در دهه هفتاد برای تبلیغات چند محصول تجاری مورد استفاده قرار گیرد.
29. با آنکه نابغه سینما بود، ولی هرگز برای بازیگری جایزه اسکار نگرفت و تنها اسکارش را به عنوان آهنگساز دریافت کرد.
30. تنها کسی بود که هنگام دریافت جایزه اسکار افتخاری اش، در مراسم اسکار 12 دقیقه ایستاده برایش کف زدند. این طولانی ترین مدت تشویق حضار در طول تاریخ جوایز اسکار است.
نقل قول های شخصی:
- «تنها چیزی که برای ساختن کمدی نیاز دارم، یک پارک، یک افسر پلیس و یک دختر زیباست.»
- «همان لحظه ای که بلیت می خرید، وارد دنیای دیگری می شوید.»
- «من همیشه و تا ابد فقط یک چیز می مانم و آن دلقک است. دلقک بودن مرا در سطحی بالاتر از سیاستمداران قرار می دهد.»
- «غمگین ترین چیزی که می توانم تصورش را بکنم، عادت کردن به تجملات است.»
- (وقتی به او اطلاع دادند که آدولف هیتلر دو بار نمایش «دیکتاتور بزرگ» (1940) را تماشا کرده) «حاضرم هر چه دارم بدهم و بدانم که نظرش چه بوده است.»
- تمام فیلم هایم حول این ایده می چرخند که به دردسر بیفتم و شانس آن را پیدا کنم که در تلاش برای دیده شدن به عنوان یک جنتلمن نرمال، بینهایت جدی شوم.»
- «شکست اهمیتی ندارد. شجاعت می خواهد که خودتان را احمق جلوه دهید.»
- «کمدی مطالعه ای جدی است، ولی نباید آن را جدی گرفت. شاید این به نظرتان پارادوکس باشد، ولی اینطور نیست. مطالعه جدی می خواهد تا کاراکترها را یاد بگیرید و کار سختی است.»
- «یکی از چیزهایی که خیلی زود در کار تئاتر یاد گرفتم این بود که مردم رضایت زیادی می گیرند از اینکه ببینند ثروتمندان بدترین چیزها برایشان اتفاق می افتد. دلیلش هم این است که نه دهم جمعیت دنیا را فقرا تشکیل می دهند و آنها از ثروتمند بودن یک دهم دیگر نفرت پنهانی دارند.»
- «طبیعی بودن، پیش نیاز اصلی کمدی است. کمدی باید واقعی و شبیه به زندگی باشد. من باور اکید به رئالیسم دارم. چیزهای واقعی سریعتر مورد پسند مردم قرار می گیرند. کمدی من همان زندگی واقعی است و کمی اغراق در آن شده است تا چیزهایی که شاید کمی پنهان اند بیرون کشیده شوند.»
- «تنها دشمن من زمان است.»
- «معتقدم اگر روزی کار نکرده باشم، شب لیاقت شام را ندارم.»
منبع : برترینها
0 notes