#خط چشم
Explore tagged Tumblr posts
Text
Vayu_ وایو
Vayu, god of winds🍃
وایو یا وای، ایزد باد در ایران و هند بوده☁ علاوه بر ایزد، دیو بوده! چهرهی ایزدیش، فردی مهربون و خوشقلب و چهرهی دیو بودن، کسی که با طوفان���های شدید جون و خونههای مردم رو با بیر��می میگیره. اگه دقت کنین وایو شباهت ظاهری به ایرانیها نداره…درواقع بینی ایرانی، خط چشم مصری، صورت رم و یونانی،حنا هندی داره. دلیل این ترکیب چهره بخاطر این هست که باد و هوا هرجایی بخواد میتونه سفر کنه. وایو جلوهای از سفر و هماهنگی بین ملتهای مختلفه:) +نمادش گل بادرنگ بویه است(چیزی که رو سرش میبینین درواقع گلدون نیست و شاخشه)
#Vayu#mythology#Ahuraiy#PersianGod#IranianGod#IndiaGod#AncientGod#Iranian#Persian#Achaemenid#oc#OriginalCharacter#CharacterDesign#MyArt#antinous#وای#وایو#خدایان_پارس#اساطیر_ایران#خدایان#اساطیر#خدایان_هند#اساطیر_هند_ایران
8 notes
·
View notes
Text
Summary of Summer!
تابستان پر فراز و نشیبی بود. نمیدانم زیباییش بیشتر بود با زشتیها اما هرچه بود گذشت و اگر خوشبین باشم میتوانم فکر کنم باعث شد بزرگتر و عاقلتر بشوم. از دست دادن را تجربه کردم. از دست دادم چیزی بزرگ؛ و فهمیدم هیج چیز همیشگی نیست.
کتاب آموزش زبان کرهای ام را تمام کردم و حالا باید کمی مرور کنم و آماده شودم برای جلد دوم. کتاب ورد اسکیلز خریدم و اگر کمی سخت گرفتن به خودم را کم کنم همین که تا درس 25 انجامش داده ام و هربار هم با علاقه این کار را کرده ام پیشرفت خوبی ست.
یاد گرقتم بخشنده باشم. نه فقط نسبت به دیگران، ختی به خودم. پس اندازم را بی چشم داشت به مامان بخشیدم و مداد رنگی هایی که از نصف زندگیم بیشتر دوستشان داشتم را به خواهر کوچکتر. فهمیدم بخشیدن چیزی که دوست دارم از بخشیدن پول سخت تر است.
آماده برگشتن به خوابگاه نیستم اما زندگی هیج وقت از من نپرسیده برای چیزی که قرار است بیش بیاید آماده ام یا نه. پس به گمانم آمادگی هم ایجاد میشود. مثل تمام وقت هایی که با پیش امد های غبر منتظره و توانسته ام کنار بیایم با یک ترم دیگر هم میتوانم خوب تا کنم.
سینماییهایی که جدیدا دیدم همین ها بودند. شب های روشن را هم دوباره نگاه کردم و هر از گاهی ناخنکی به فیلم های تلویزیون میزدم کنار خواهرم که البته فکر کنم هیچ کدام فراتر از چند دقیقه نرفتند.
از میان این ها زیر درخت زالزالک را دوست داتشم و پلتفرم. عجیب است که میان حس و حالشان اینقدر تفاوت است اما هر دو را دوست دارم. یکی عاشقانه ای ارام، یکی زندگی ای پر از جنگ و جدال برای زنده ماندن.
در مرحله بعد هم فراموش شده و چه چیزی گیلبرت گریپ را آزار میدهد.
از میان انیمیشن ها هم اژدهای آرزو و درون بیرون2 را دوست داشتم و در مرحله بعد سرویس تحویل کیکی.
از نظر فیلم و سریال و حتی کتاب امسال خیلی از تایستان پارسال عقبم. البته نه از نظر کمیت؛ از نظر کیفی. به هر حال آدم باید چیز های بد را هم تجربه کند تا قدر خوب ها را بداند.
اریک سریال مورد علاقه ام در این تابستان است. البته همان اوایل دیدمش اما به نظرم ارزش این را دارد که دوباره بخواهم تماشایش کنم.
مزرعه کلارکسون هم نیازی به تعریف و تمجید ندارد. فصل سوم را دیدم و مثل همیشه دوست داشتنی و خنده دار بود. البته که مستند سریالی است و سریال به ان معنا محسوب نمیشود.
شاید اوایل تابستان دو قسمت از فصب دوم فارگو را دیدم بعد رهایش کردم. فصل اولش یهتر بود.
بریکیگ بد را تا تقریبا اواخر فصل دوم دیدم و احتمالا همین فصل را که تمام کنم ان را هم کنار میگدارم.
برلین اصلا شور و مفهوم خانه کاغذی را نداشت.
سلول های یومی تجربه خوبی بود. سریال شاهکار و عالی ای نبود اما از تماشایش پشیمان نیستم.
می ماند پاسخ به 1988 که گذاشتمش برای روز های دلگیر خوابگاه چون سریال حال خوب کنی بود و ارسلان را هم برای ارضای کنجکاوی ام تمام خواهم کرد.
از میان اینها سقوط، دهکده پرملال و جاده انقلابی داستان های پر مغزی بودند و دوستشان دارم.
نغمه آتش و یخ داستان پر کششی دارد و به همان اندازه جزئیات دارد که آدم را خسته میکند.
جلد دوم امیلی را بیشتر از مابقس اش دوست داشتم.
فلسفه داستایوفسکی و سلمان پاک را هم برای نوشتن مقاله و داستان خوانده بودم که مقاله را رها کردم اما داستان را فرستاده ام.
بقسه هم که داستان و رمان نوجوان بودند و به همان اندازه میشد ازشان انتطار داشت و لذت برد.
جالب است که تابستانم فقط در همین چند خط خلاصه شد :))))
پایان تابستان /
1 Mehr 03
#wish movie#movies#movie review#watch list#movie recs#films#bookblr#books#reading#book blog#bookworm#book review#booklr#the book of bill#comic books#last day of summer#summer#summer vibes#daily life#life#diary#journal#college#notes#study motivation#study blog#studyspo#student#studying#student life
4 notes
·
View notes
Text
فیلم هایی با محوریت چرخهی " تکرار شونده زمانی " ، در اصل یک نوع . . .ـ
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
فیلم هایی با محوریت چرخه "تکرار شونده زمانی" ، در اصل یک نوع شبیه سازی از زندگی واقعی هستند وقتی که از نمای کلی به زندگی نگاه شود
.
روز با کار های یک نواختی که در آن میکنیم تمام میشود و شب میآید اما صبح که چشم باز میکنیم گویی تکرار روز گذشته است که باید دوباره انجام شود شاید در جزییات با دفعه قبل کمی فرق کند اما در روند کلی آن هرگز تغییری حاصل نمیشود
.
جنب و جوش بشر میتواند فقط فرو رفتن در باتلاق تکرار باشد تا آنکه سـَر در (عـَجـَل) پنهان شود و سـِر در (اَجـَل) آشکار
.
در پست بعدی یک فیلم کوتاه بسیار هوشمندانه در این سبک از فیلمسازی را بررسی خواهم کرد
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
گیف برای من همیشه تداعی کننده ی چنین مفهومیست که گفت��
.
نمیدانم این گیف پر معنا را چه کسی درست کرده اما هرکه بوده بلدکار بوده اکثرا در این عرصه بدلکار هستند
این گیف فقط با داشتن 19 فریم مثل یک فیلم بلند سینمایی حرف برای گفتن دارد
.
تحلیل و تفسیر شما از این گیف چیست؟
این بار میخواهم در این مورد سکوت کنم و به گیف سازی بپردازم
.
GIF
Graphics Interchange Format
سال 1987 در شرکت "کامپیوسرو" تیمی به رهبری استیو ویلهایت "جیف" را خلق کردند که بر خلاف نظر خالقش با تلفظ "گیف" بیشتر معروف است
.
هدف از خلق این فرمت آن بود که قالبی با توانایی نمایش یک تا چند تصویر در آن ، سریع در اینترنت لود یا همان بارگذاری شود
پس حجم کم یک اصل هست که سازندگان باید در نظر داشته باشند ولی نباید چنان باشد که کیفیت تصویر از حد متوسط پایین تر رود
با این حال که کیفیت تصویر در گیف هدف نیست اما نباید غیرقابل تحمل شود
پس اجباری در کار نیست گاهی چارهای نیست گیفی که میسازی حجمش زیاد میشود هم بخاطر رعایت کیفیت و هم بخاطر داستانی که برای گیف های متحرک مان مد نظر داریم یعنی همان تعداد فریم ها
.
البته که گیف میتواند یک فریم باشد مثل یک عکس ثابت و ساکن ولی عمدتا وقتی صحبت از گیف هست منظور چند فریم آن ، که حرکتی را نشان میدهد میباشد
.
دومین اصل گیف سازی که خود را در گیف های متحرک(چندتصویر) نشان میدهد آنست که حلقه تکرار باید سر و ته آن به شکلی به هم وصل شود که نامحسوس باشد (این همان ویژگی هست که فرمت های ویدیوی نمیتوانند از پس آن بر بیایند) البته اگر در گیف از قطع یکدفعه آن و از سر گیری فریم اول هدفی وجود داشته باشد و یا باز چاره ای نباشد اشکال ندارد
.
حجم یک گیف ، وابسته به ابعاد و تعداد نوع رنگ و تعداد نوع فریم است
توازن برقرار کردن بین این سه عامل و داستان ما به تبحر گیف ساز بستگی دارد
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
swf
Small Web Format
Shock Wave Flash
یا همان فلش فایل فرمت میتوانست خط پایانی باشد برای زندگی گیف
چراکه تمام خصوصیت های گیف را شامل میشد به علاوه ی ویژگی های بسیاری دیگر
.
اما به عللی که من هرگز نخواهم پذیرفت کمپانی های اپل و گوگل و ماکروسافت به ترتیب جلوی آن را گرفتند
این فرمت بعد از بایکوت این سه غول خیلی سعی کرد به حیات خود ادامه دهد اما نشد
در زمان ظهور این فرمت عملا گیف به حاشیه رانده شده بود و حرفی برای گفتن نداشت و جایی در اینترنت نبود که فرمت فلش نباشد
.
برای من بازگشت از فرمت فلش به فرمت گیف مثل برگشت بشر امروزی بعد از یک نبرد هستهای(فرمتی) به عصر حجر بود
.
END
.
.
.
#30ahchaleh#na_zzanin#ناظنین#Steve Wilhite#CompuServe#gif#Swf#Macromedia#Adobe Inc#adobe flash#ShockWave Flash#Adobe Shockwave
2 notes
·
View notes
Text
نقش هوش مصنوعی در خودروهای مدرن: از سیستمهای ایمنی تا خودرانها
تحولات فناوری در دهه اخیر، هوش مصنوعی (AI) را به یکی از مهمترین عوامل پیشرفت در صنعت خودروسازی تبدیل کرده است. هوش مصنوعی اکنون نه��نها تجربه رانندگی را ارتقا داده، بلکه ایمنی، راحتی و بهرهوری خودروهای مدرن را به سطحی بیسابقه رسانده است. از سیستمهای پیشرفته ایمنی گرفته تا خودروهای خودران، نقش AI در خودروهای مدرن غیرقابل انکار است. در این مقاله به بررسی نقش هوش مصنوعی در خودروهای امروزی، فرصتها و چالشها، و سوالات متداول مخاطبان میپردازیم.
1. هوش مصنوعی در صنعت خودرو: یک نگاه کلی
هوش مصنوعی با قابلیتهای پیشرفته در پردازش دادهها، تصمیمگیری و یادگیری ماشینی، ابزارهای جدیدی را برای بهبود عملکرد خودروها فراهم کرده است. برخی از مهمترین کاربردهای AI در خودروهای مدرن عبارتاند از:
سیستمهای ایمنی فعال و غیرفعال.
فناوری خودران.
تحلیل دادههای رانندگی.
مدیریت مصرف انرژی.
تجربه کاربری بهبودیافته.
2. سیستمهای ایمنی مبتنی بر هوش مصنوعی
یکی از مهمترین نقشهای AI در خودروهای مدرن، افزایش ایمنی راننده و سرنشینان است. سیستمهای ایمنی مبتنی بر هوش مصنوعی میتوانند از طریق پیشبینی و پیشگیری از حوادث، جان بسیاری از انسانها را نجات دهند.
2.1 سیستم ترمز اضطراری خودکار (AEB)
با استفاده از سنسورها و الگوریتمهای AI، این سیستم میتواند خطر برخورد را پیشبینی کرده و بهطور خودکار ترمز کند.
شناسایی عابران پیاده، خودروهای دیگر و حتی دوچرخهسواران.
2.2 هشدار خروج از خط (Lane Departure Warning)
این سیستم با استفاده از دوربینها و یادگیری ماشینی، خطوط جاده را تشخیص داده و راننده را هنگام خروج ناخواسته از خط هشدار میدهد.
در برخی خودروها، سیستم بهطور خودکار فرمان را تصحیح میکند.
2.3 تشخیص نقطه کور (Blind Spot Detection)
با استفاده از سنسورهای AI، این سیستم به راننده در مورد خودروها یا موانعی که در نقطه کور قرار دارند، هشدار میدهد.
2.4 تشخیص خستگی راننده
با استفاده از الگوریتمهای AI و تحلیل رفتار راننده (مانند حرکات چشم یا الگوی رانندگی)، سیستم میتواند خستگی راننده را تشخیص داده و او را هشدار دهد.
3. خودروهای خودران و هوش مصنوعی
3.1 تعریف خودروهای خودران
خودروهای خودران، وسایل نقلیهای هستند که بدون نیاز به دخالت انسان، میتوانند رانندگی کنند. این خودروها با استفاده از هوش مصنوعی، دادههای ورودی از سنسورها، دوربینها و نقشههای دیجیتال را تحلیل کرده و تصمیمگیری میکنند.
3.2 سطحهای مختلف خودران بودن
سطح 0: بدون هوش مصنوعی (راننده همه کارها را انجام میدهد).
سطح 1 و 2: کمک به راننده (مانند کروز کنترل تطبیقی).
سطح 3: خودران مشروط (نیاز به دخالت محدود راننده در شرایط خاص).
سطح 4 و 5: خودران کامل (هیچ دخالتی از سوی راننده لازم نیست).
3.3 اجزای کلیدی هوش مصنوعی در خودروهای خودران
حسگرها و سنسورها: لیدار، رادار و دوربینها برای جمعآوری دادههای محیطی.
پردازشگرهای AI: تحلیل دادهها و تصمیمگیری.
نقشههای دیجیتال و یادگیری ماشینی: بهبود مسیر و تصمیمگیری.
3.4 مزایای خودروهای خودران
کاهش تصادفات ناشی از خطای انسانی.
افزایش بهرهوری در حملونقل عمومی و لجستیک.
راحتی و آسایش بیشتر برای رانندگان.
4. نقش هوش مصنوعی در مدیریت انرژی و مصرف سوخت
4.1 خودروهای هیبریدی و الکتریکی
AI با تحلیل شرایط جاده و سبک رانندگی، مصرف انرژی را بهینه میکند.
سیستمهای هوشمند شارژر باتری، زمانهای مناسب برای شارژ را پیشنهاد میدهند.
4.2 بهینهسازی مسیر
سیستمهای مسیریابی هوشمند با استفاده از هوش مصنوعی، کوتاهترین و بهینهترین مسیرها را برای کاهش مصرف سوخت و زمان پیشنهاد میدهند.
5. تجربه کاربری و هوش مصنوعی
5.1 دستیارهای هوشمند داخل خودرو
دستیارهای صوتی مانند Alexa یا Google Assistant تجربه کاربری را بهبود میبخشند.
کنترل سیستم تهویه، مسیریابی و پخش موسیقی با دستورات صوتی.
5.2 سیستمهای تشخیص صدا و چهره
شخصیسازی تنظیمات خودرو بر اساس شناسایی راننده.
افزایش امنیت خودرو با تشخیص چهره.
5.3 سیستمهای سرگرمی هوشمند
تحلیل علایق راننده و سرنشینان برای پیشنهاد موسیقی، فیلم یا اخبار.
6. چالشهای هوش مصنوعی در خودروهای مدرن
6.1 امنیت سایبری
خودروهای مدرن به دلیل اتصال به اینترنت، در معرض حملات سایبری قرار دارند.
حملات سایبری میتوانند کنترل سیستمهای حیاتی خودرو را در دست بگیرند.
6.2 اعتماد عمومی
بسیاری از افراد هنوز به سیستمهای خودران اعتماد ندارند.
حوادث مرتبط با خودروهای خودران نگرانیها را افزایش داده است.
6.3 پیچیدگی قانونی
قوانین و مقررات برای خودروهای خودران و سیستمهای هوشمند هنوز بهطور کامل تدوین نشدهاند.
تعیین مسئولیت در صورت وقوع تصادف یک چالش مهم است.
7. آینده هوش مصنوعی در خودروها
هوش مصنوعی در خودروهای مدرن به سرعت در حال پیشرفت است و آیندهای روشن برای این صنعت متصور است:
خودروهای خودران کاملاً مستقل (سطح 5).
تحلیل پیشرفتهتر دادههای ترافیکی برای کاهش ترافیک شهری.
ادغام بیشتر با شهرهای هوشمند و زیرساختهای دیجیتال.
بهبود تجربه کاربری از طریق یادگیری عمیق و شخصیسازی.
8. سوالات متداول
آیا هوش مصنوعی میتواند تصمیمات بهتری نسبت به انسان بگیرد؟
بله، در بسیاری از موارد مانند واکنش به خطرات فوری، هوش مصنوعی عملکرد بهتری دارد. با این حال، در شرایط پیچیدهتر ممکن است نیاز به دخالت انسان باشد.
آیا خودروهای خودران کاملاً ایمن هستند؟
خودروهای خودران هنوز در حال توسعه هستند و چالشهایی مانند شناسایی دقیق موانع و تصمیمگیری در شرایط خاص وجود دارد. با پیشرفت فناوری، ایمنی این خودروها بهبود خواهد یافت.
چگونه هوش مصنوعی به کاهش مصرف سوخت کمک میکند؟
AI با بهینهسازی مسیرها، تحلیل رفتار رانندگی و مدیریت انرژی در خودروهای هیبریدی و الکتریکی، مصرف سوخت را کاهش میدهد.
9. نتیجهگیری
هوش مصنوعی نقشی حیاتی در تحول صنعت خودرو ایفا میکند. از ایمنی گرفته تا خودروهای خودران، تجربه کاربری و مدیریت انرژی، این فناوری انقلابی در هر جنبهای از حملونقل ایجاد کرده است. با وجود چالشهایی مانند امنیت سایبری و قوانین، آینده خودروهای مدرن با هوش مصنوعی روشن به نظر میرسد.
پرسش شما چیست؟
اگر سوالی درباره نقش هوش مصنوعی در خودروهای مدرن دارید، آن را با ما در میان بگذارید!
0 notes
Text
این قاب گوشی ساخته شده از مواد PC و TPU می باشد و طرحی به شکل تکنولوژی دارد که مطابق با سلیقه دوست داران دنیای تکنولوژی میباشد همچنین به لطف استفاده از مواد خشک و محکم در بخش پشتی این قاب طول عمر این محافظ افزایش چشم گیری داشته است و در استفاده طولانی مدت تغییر رنگ نمیدهد . لبه های قاب از مواد نرم TPU ساخته شده که باعث می شود گوشی به راحتی درون قاب قرار گیرد. بدنه این قاب آیفون 15 پرو مکس به دلیل طراحی خاص خود مقاوم در برابر خط و خش و لغزش بوده و از ضخامت خوبی برخوردار است.
0 notes
Text
نت ویولن آهنگ قفس از حسن شماعی زاده
نت ویولن آهنگ قفس از حسن شماعی زاده
نت دونی , نت ویولن , نت متوسط ویولن , نت ویولن حسن شماعیزاده , notdoni , نت های ویولن حسن شماعیزاده , نت های ویولن , ویولن , حسن شماعیزاده , نت حسن شماعیزاده , نت های حسن شماعیزاده , نت های گروه نت دونی , نت های متوسط ویولن , نت ویولن متوسط
پیش نمایش نت ویولن آهنگ قفس از حسن شماعی زاده
نت ویولن آهنگ قفس از حسن شماعی زاده
دانلود نت ویولن آهنگ قفس از حسن شماعی زاده
خرید نت ویولن آهنگ قفس از حسن شماعی زاده
جهت خرید نت ویولن آهنگ قفس از حسن شماعی زاده روی لینک زیر کلیک کنید
نت ویولن آهنگ قفس از حسن شماعی زاده
نت ویولن آهنگ قفس از حسن شماعی زاده
تنظیم نت ویولن : گروه نت دونی
آهنگساز » حسن شماعی زاده
جهت مشاهده نسخه های دیگر نت آهنگ قفس از حسن شماعی زاده از طریق لینک های زیر اقدام نمایید
🧹 نت پیانو قفس از حسن شماعی زاده
🧹 نت کیبورد قفس از حسن شماعی زاده
🧹 نت گیتار قفس از حسن شماعی زاده
🧹 نت ویولن قفس از حسن شماعی زاده
🧹 نت فلوت قفس از حسن شماعی زاده
sheet Music Hassan Shamasizadeh Ghafas
متن اهنگ قفس حسن شماعی زاده
��بق قانون قفس پرنده زندونی شده طبق قانون هوا کوچه ها بارونی شده بگو کی منتظر ترانه پشت میله هاس گریه پرنده ها چرا همیشه بی صداست بد قطع هر درختی یه سواله همیشه با کدوم دلیل تبر دوباره تبرئه میشه تبرو تبرئه کردن قفسو رها گذاشتن قانون قلبو تو جنگل چرا زیر پا گذاشتن تبرو تبرئه کردن قفسو رها گذاشتن قانون قلبو تو جنگل چرا زیر پا گذاشتن نت ویولن آهنگ قفس از شماعی زاده در نت دنی
چه میشه قفس تو قانون خونه خط بخوره جنگلا خط بکشن بدونه جنگو دلهره هرکی از دنیا فقط یه چشم مهربون میخواد دنیای که این روزا از نقشو نقشه ها پره بد قطع هر درختی یه سواله همیشه با کدوم دلیل تبر دوباره تبرئه میشه تبرو تبرئه کردن قفسو رها گذاشتن قانون قلبو تو جنگل چرا زیر پا گذاشتن تبرو تبرئه کردن قفسو رها گذاشتن قانون قلبو تو جنگل چرا زیر پا گذاشتن طبق قانون قفس پرنده زندونی شده طبق قانون هوا کوچه ها بارونی شده
دانلود نت ویولن اهنگ قفس
کلمات کلیدی : نت دونی , نت ویولن , نت متوسط ویولن , نت ویولن حسن شماعیزاده , notdoni , نت های ویولن حسن شماعیزاده , نت های ویولن , ویولن , حسن شماعیزاده , نت حسن شماعیزاده , نت های حسن شماعیزاده , نت های گروه نت دونی , نت های متوسط ویولن , نت ویولن متوسط
#نت دونی#نت ویولن#نت متوسط ویولن#نت ویولن حسن شماعیزاده#notdoni#نت های ویولن حسن شماعیزاده#نت های ویولن#ویولن#حسن شماعیزاده#نت حسن شماعیزاده#نت های حسن شماعیزاده#نت های گروه نت دونی#نت های متوسط ویولن#نت ویولن متوسط
0 notes
Text
نجمه (۱)
چاره ی دیگه ای نداشتم. راه دیگه ای نبود. نه جرأت تمرد داشتم و نه حتی تصور تمرد رو!... بین پاهای قطور و عضلانیش نشسته بودم و بدنم میلرزید... چون نجمه؛ این ماده شیر عضلانی میتونست منو مثل یه هندونه لای رونهای عضلانی و ورزیده اش له کنه... شایدم راحت تر!
توی خوابم نمیدیدم که نجمه؛ همسر ۴۳ ساله من باهام اینطوری رفتار کنه!... اون حتی نگاهم نمیکنه... نجمه، بنده ی حقیرش رو حتی نگاه نمیکنه!...🥺😰 فقط دستور میده و من اطاعت میکنم... حتی اسمم هم عوض کرده!... اسمم رو گذاشته؛ ضعیفه!...
بهم گفت:« ضعیفه!... سیکس پکم رو میخوری تا هر وقت خودم بگم بسه!» راه دیگه ای جز گفتن چشم و شروع کردن وجود نداشت.
وقتی لبها و زبونم به سیکس پک کاملش رسید، یدفه شکمش رو وکیوم کرد و وااااااااااووو 😱🤯 هشت تا پک کامل و تنومند مثل نون باگت افتاد بیرون!... 😵 زبونم بند اومده بود. هشت تا پک سخت و فولادین 😰😵🫨 بدنم لرزید... نه تنها اون هشت پک؛ عضلات موربی های پهلوهاش هم مثل دو تا سپر سنگی از دو طرف پهن شدن و زدن بیرون و بالاتنه تنومند نجمه شبیه افعی شد. خط عمقی که از وسط تخته سینه هاش شروع شده بود و به هشت پک تنومند نجمه میرسید و به نافش وصل میشد حیرت انگیز بود! 😱 و حیرت بیشتر زمانی وجودم رو فرا گرفت که این شکاف بعد از ناف عمیق تر شد و تا کص کلوچه و تپل نجمه که زیر شورت لامبادای تور، برق میزد امتداد داشت. 😱🤯🤤 عضله ای روی بالا تنه شگفت انگیز نجمه نبود که رشد نکرده باشه!... پستوناش هم که مثل دو تا گنبد بزرگ سر به آسمون میسایید و دو تا مثلث کوچیک توریِ سوتین لامبادا، نوکهای در��ت اون دو تا گنبد رو مثلا پوشونده بود!
نجمه با چهره مغرور و پرجذبه خودش، اون لبهای بزرگ و برجسته و چشم های سایه دار شهلا و مژه های بلندش، مثل یه خدا به بنده حقیرش که من باشم نگاه میکرد. نجمه مثل یه زن ۳۵ ساله به نظر میرسه، شایدم جوانتر! به تازگی موهاش رو قرمز کرده و خیلی جذاب شده. من هشت پک بی مو و لذیذ نجمه رو میخوردم و میلیسیدم. از بس عضلات نجمه خوشمزه هستن، انگار آبنبات میخورم!... پوست لطیف و نرمش با عضلات سخت و فولادین ترکیب سمی و جالبی رقم زده.
چهره بت و جذبه ناک نجمه که من ازش مثل سگ میترسم، منو امیدوار میکرد که از خوردن من خوشش اومده... کم کمر نفسهای عمیقش تند تر میشد و عضلاتش سخت تر!... رگ ها بیشتر بیرون میریخت!... شورت لامبادا ی تور، خیس شده بود و عطر آب کص ارباب، داشت منو مست میکرد...
بیش از یک ساعت بود که داشت عضلات هشت پک، موربی ها و پستونای بزرگ ارباب عضلانی و خدای قدرتمندم رو میخوردم. تازه لرزش بدنم کم شده بود که یدفه گردن منو گرفت، بدنم یخ کرد و رعشه به تنم افتاد... منو با قدرت بازوان قطورش کشید بالا تر، پاهاش رو دو کمرم حلقه کرد و فشارم داد... چشماش رو باز کرد... 😰 واااااای و بهم نگاه کرد... صورتمو برد سمت صورت خودش. کمرم رو سفت لای پاهاش گرفته بود و فشار میداد. ولی نه اونقدرا زیاد. یهو گفت:« لبو لوله کن ببینم ضعیفه کردنی من! 😘😈💋💋💋💋» و لبهاشو گذاشت روی لبهام. از لذت انگار رفتم به یه بعد دیگه 🤤 نجمه بعد از ماهها باهام مهربون شده بود و داشت لبهامو میخورد... با اون لبهای قشنگ و قلوه ای و ترم و خیسش؛ وااااااااااووووو 🤤💜💋💋💋💋 زبون خوشمزه اش رو روی زبونم میمالید و لبهامو میخورد... گردنم توی مشت قدرتمندش بود و دست دیگه اش روی کمرم... منم ناخودآگاه پهلوهای عضلانیش رو گرفته بودم. بعد از چند لحظه گردنم رو ول کرد و دستاش رو دور کتف های منو حلقه کرد و منو با فشار به بدن خودش چسبوند جوری که صدای شکستن قلنج مهره های کمرم بلند شد... لبهامو سفت تر میخورد... من که داشت توی آغوش عضلانیش له میشدم ولی حاضر نبودم از طعم افسانهای لبهای نجمه بگذرم. بعد از دقایقی لب بازی، چشمان آهو ش رو باز کرد و توی چشمام خیره شد و گفت:« منصور؟...» گفتم:« جانم ملکه قدرتمند من؟» چشماش برق زد و لبخند روی لبهای قشنگش نشست و گفت:« عشقم!...بار آخرت باشه هاااا... بعد از ۳۰ سال زندگی نمیخوام باهات بد رفتار کنم... ضعیفه کردنی!... دوس ندارم بدنت از ترس من بلرزه... اما به شرطی که دیگه اشتباه نکنی و منصور خوبی باشی... من وقتی عصبانی میشم ممکنه هرکاری باهات بکنم... نمیخوام یه روز به خودم بیام و ببینم جونتو گرفتم!...» واااااااااای چه تحقیری منو کرد!... اما خوب واقعیت رو گفت. من ملتمسانه گفتم:« ارباب!... منو ببخشید 🥺🥹» نفس عمیقی کشید که باعث شد فشار آغوشش بیشتر بشه و استخونای نحیف من به صدا در بیاد و گفت:« بخشیدمت ضعیفه کردنی نازم...💋💋💋💋» و دوباره لبم رو شکار کرد.
بعد از معاشقه ی فراموش نشدنی که نزدیک نیم ساعت طول کشید... نجمه شورتش رو در آورد و من انقدر کص کلوچه و شیرین و تپلش رو خوردم که به شدت اورگاسم شد و بعد اومد روم و بعد از چند ماه بهم یه کص سیر داد. تمام آب غلیظ و زیاد من رو هم توی کصش جا داد و همونطور که کیرم توی کصش موند توی آغوش عضلانی و امن ارباب نجمه به خواب رفتم.
Corina Bunea
917 notes
·
View notes
Text
1 note
·
View note
Text
خرید لوازم آرایشی بهداشتی اورجینال در ایران
در دنیای امروز، لوازم آرایش به یکی از اجزای جداییناپذیر زندگی روزمره بسیاری از افراد تبدیل شده است. از جوانان تا بزرگترها، همه به دنبال زیبایی و جذابیت هستند و لوازم آرایش به آنها کمک میکند تا به این هدف برسند. اما با توجه به وجود انواع مختلف برندها و محصولات در بازار، خرید لوازم آرایش اورجینال به یک چالش تبدیل شده است. در این مقاله، به بررسی نکات مهم در خرید انواع لوازم آرایش اورجینال، برندهای معتبر، و راهنماییهای لازم برای انتخاب بهترین محصولات خواهیم پرداخت.
1. لوازم آرایش چیست؟
لوازم آرایش به مجموعهای از محصولات گفته میشود که برای زیباسازی و بهبود ظاهر پوست، چشمها، لبها و سایر نواحی صورت استفاده میشود. این محصولات شامل موارد زیر هستند:
کرمها و مرطوبکنندهها: برای آبرسانی و نرمکنندگی پوست.
کرم پودر و بی بی کرم: برای یکنواخت کردن رنگ پوست و پوششدهی عیوب.
پودرها: برای تثبیت آرایش و کنترل چربی پوست.
رژگونه: برای افزودن رنگ و شادابی به گونهها.
سایه چشم: برای زیباسازی و تأکید بر چشمها.
خط چشم و ریمل: برای تعریف و برجسته کردن چشمها.
رژ لب و براقکنندهها: برای زیباسازی لبها.
عطرها: برای ایجاد رایحهای خوشبو.
2. اهمیت خرید لوازم آرایش اورجینال
خرید لوازم آرایش اورجینال از اهمیت بالایی برخوردار است. در زیر به برخی از دلایل این اهمیت اشاره میکنیم:
2.1. کیفیت بالا
لوازم آرایش اورجینال معمولاً از مواد با کیفیت بالا ساخته شدهاند که به پوست آسیب نمیزنند و باعث ایجاد حساسیت نمیشوند. این محصولات تحت کنترلهای کیفی سختگیرانه تولید میشوند و به همین دلیل از نظر کیفیت و کارایی در سطح بالاتری قرار دارند.
2.2. ماندگاری بیشتر
��حصولات اورجینال معمولاً دارای فرمولاسیونهای پیشرفتهتری هستند که باعث میشود آرایش شما در طول روز ماندگاری بیشتری داشته باشد. این ویژگی به شما این امکان را میدهد که بدون نگرانی از خراب شدن آرایش، در طول روز به فعالیتهای خود ادامه دهید.
2.3. محافظت از پوست
بسیاری از لوازم آرایش اورجینال حاوی ترکیبات مراقبتی و مغذی هستند که به بهبود وضعیت پوست کمک میکنند. این محصولات میتوانند به آبرسانی، جوانسازی �� محافظت از پوست در برابر آسیبهای محیطی کمک کنند.
2.4. جلوگیری از عوارض جانبی
استفاده از لوازم آرایش تقلبی یا بیکیفیت میتواند به بروز عوارض جانبی مانند جوش، حساسیت و التهاب پوست منجر شود. خرید محصولات اورجینال به شما این اطمینان را میدهد که از مواد بیخطر و با کیفیت استفاده میکنید.
3. نکات مهم در خرید لوازم آرایش اورجینال
3.1. بررسی برندها
قبل از خرید، تحقیق کنید و برندهای معتبر و شناخته شده را شناسایی کنید. برندهایی مانند مک (MAC)، استی لودر (Estée Lauder)، لوریل (L'Oréal)، نیکس (NYX)، گارنیر (Garnier) و دیور (Dior) از جمله برندهای معتبر در زمینه لوازم آرایش هستند.
3.2. مطالعه نظرات کاربران
قبل از خرید، نظرات و تجربیات دیگر کاربران را مطالعه کنید. این اطلاعات میتواند به شما در انتخاب بهتر کمک کند و از خرید محصولات تقلبی جلوگیری کند.
3.3. توجه به تاریخ انقضا
همیشه به تاریخ انقضای محصولات توجه کنید. استفاده از لوازم آرایش تاریخ گذشته میتواند به پوست شما آسیب برساند و عوارض جانبی ایجاد کند.
3.4. خرید از فروشگاههای معتبر
بهترین راه برای اطمینان از خرید لوازم آرایش اورجینال، خرید از فروشگاههای معتبر و شناخته شده است. این فروشگاهها معمولاً محصولات خود را با ضمانت اصل بودن عرضه میکنند و در صورت بروز مشکل، امکان بازگشت محصول را فراهم میکنند.
3.5. انتخاب محصولات مناسب با نوع پوست
قبل از خرید، نوع پوست خود را شناسایی کنید و محصولاتی را انتخاب کنید که با نیازهای پوست شما سازگار باشد. برای مثال، اگر پوست چربی دارید، از محصولات فاقد چربی استفاده کنید و اگر پوست خشکی دارید، از مرطوبکنندهها و محصولات آبرسان استفاده کنید.
4. بهترین برندهای لوازم آرایش اورجینال
در زیر به معرفی برخی از بهترین برندهای لوازم آرایش اورجینال میپردازیم:
4.1. مک (MAC)
برند مک یکی از معتبرترین برندهای لوازم آرایش در دنیا است که محصولات با کیفیت و متنوعی را ارائه میدهد. این برند به خاطر رنگهای غنی و پوششدهی بالا شناخته شده است و برای آرایشگران حرفهای و علاقهمندان به آرایش مناسب است.
4.2. استی لودر (Estée Lauder)
استی لودر یکی از برندهای لوکس و معتبر در زمینه لوازم آرایش و مراقبت از پوست است. این برند محصولات با کیفیتی را ارائه میدهد که به بهبود وضعیت پوست و آرایش کمک میکنند.
4.3. لوریل (L'Oréal)
لوریل یکی از بزرگترین برندهای لوازم آرایش در جهان است که محصولات متنوعی را با قیمتهای مناسب ارائه میدهد. این برند به خاطر کیفیت بالا و قیمت مناسب محصولاتش شناخته شده است.
4.4. نیکس (NYX)
نیکس به عنوان یک برند جوان و مدرن، محصولات آرایشی با رنگهای متنوع و جذاب را ارائه میدهد. این برند به خاطر قیمت مناسب و کیفیت خوب محصولاتش محبوبیت زیادی پیدا کرده است.
4.5. گارنیر (Garnier)
گارنیر یکی از برندهای معتبر در زمینه محصولات مراقبت از پوست و لوازم آرایش است. این برند به خاطر ترکیبات طبیعی و مؤثر در محصولاتش شناخته شده است.
4.6. دیور (Dior)
دیور یکی از برندهای لوکس و معتبر در زمینه لوازم آرایش و عطر است. محصولات این برند به خاطر کیفیت بالا و طراحی زیبا، طرفداران زیادی دارند.
5. راهنمای خرید لوازم آرایش اورجینال
5.1. انتخاب لوازم آرایش بر اساس نیاز
قبل از خرید، نیازهای خود را شناسایی کنید. آیا به دنبال کرم پودر، رژگونه، سایه چشم یا دیگر محصولات هستید؟ با توجه به نیاز خود، میتوانید محصولات مناسب را انتخاب کنید.
5.2. بررسی ترکیبات محصول
قبل از خرید، ترکیبات محصول را بررسی کنید. از محصولاتی که حاوی مواد شیمیایی مضر یا عطرهای قوی هستند، خودداری کنید. به دنبال محصولاتی باشید که حاوی ترکیبات طبیعی و مرطوبکننده هستند.
5.3. توجه به قیمت
قیمت لوازم آرایش میتواند متفاوت باشد. به دنبال محصولاتی باشید که با توجه به کیفیت و برند، قیمت مناسبی دارند. همچنین، از خرید محصولات بسیار ارزان قیمت که ممکن است تقلبی باشند، خودداری کنید.
5.4. استفاده از تخفیفها و پیشنهادات ویژه
بسیاری از فروشگاهها و برندها در زمانهای خاص تخفیفها و پیشنهادات ویژهای ارائه میدهند. از این فرصتها استفاده کنید تا محصولات مورد نظر خود را با قیمت مناسبتری خریداری کنید.
6. نکات مهم در نگهداری از لوازم آرایش
6.1. نگهداری در مکانهای خنک و خشک
لوازم آرایش باید در مکانهای خنک و خشک نگهداری شوند. از قرار دادن آنها در معرض نور مستقیم خورشید یا گرما خودداری کنید، زیرا این عوامل میتوانند به کیفیت و ماندگاری محصولات آسیب برسانند.
6.2. تمیز کردن ابزارهای آرایشی
ابزارهای آرایشی مانند براشها و اسفنجها باید به طور منظم تمیز شوند تا از انتقال باکتریها و آلودگیها جلوگیری شود. این کار به حفظ سلامت پوست و جلوگیری از بروز مشکلات پوستی کمک میکند.
6.3. توجه به تاریخ انقضا
همیشه به تاریخ انقضای لوازم آرایش توجه کنید و از استفاده از محصولات تاریخ گذشته خودداری کنید. استفاده از محصولات تاریخ گذشته میتواند به پوست آسیب برساند و عوارض جانبی ایجاد کند.
7. نتیجهگیری
خرید لوازم آرایش اورجینال یکی از مهمترین مراحل در روتین زیبایی هر فرد است. با انتخاب برندهای معتبر، توجه به نیازهای پوست و رعایت نکات مهم در خرید و نگهداری محصولات، میتوانید از کیفیت و کارایی لوازم آرایش خود بهرهمند شوید. با توجه به تنوع برندها و قیمتهای موجود در بازار، شما میتوانید لوازم آرایش مناسب خود را پیدا کرده و از آن در روتین روزانه خود استفاده کنید. با رعایت این نکات، میتوانید از زیبایی و شادابی پوست خود لذت ببرید و به خود اعتماد به نفس بیشتری ببخشید.
dafibeauty
0 notes
Text
تکامل مایکروسافت: از DOS تا رایانش ابری و فراتر از آن
معرفی
مایکروسافت از زمان تأسیس خود در سال 1975، در خط مقدم نوآوری های تکنولوژیکی قرار داشته و نحوه تعامل ما با رایانه ها و فناوری را شکل داده است. سفر مایکروسافت از آغاز فروتنانه خود در توسعه نسخه ای از BASIC برای میکروکامپیوتر Altair 8800 تا تبدیل شدن به یک رهبر جهانی در نرم افزار، سخت افزار و خدمات ابری، منعکس کننده تکامل سریع صنعت فناوری است. این مقاله به نقاط عطف کلیدی می پردازد Microsoft's تاریخ، دگرگونی آن در طول دهه ها، و چشم انداز آن برای آینده.
سالهای اولیه: تولد یک غول فناوری
مایکروسافت توسط بیل گیتس و پل آلن در آلبوکرکی، نیومکزیکو تاسیس شد. اولی�� محصول عمده این شرکت، نسخه ای از زبان برنامه نویسی بیسیک برای Altair 8800 بود. در سال 1980، مایکروسافت قراردادی با IBM برای ارائه یک سیستم عامل برای رایانه شخصی IBM منعقد کرد که منجر به توسعه MS-DOS (سیستم عامل مایکروسافت دیسک) شد. ). MS-DOS به سرعت به استاندارد صنعتی تبدیل شد و مایکروسافت را به طور محکم به عنوان یک بازیکن در بازار نرم افزار کامپیوتری تثبیت کرد.
موفقیت MS-DOS پایه و اساس تسلط مایکروسافت در بازار سیستم عامل را ایجاد کرد. در سال 1985، مایکروسافت ویندوز 1.0 را که یک پسوند گرافیکی MS-DOS بود، راه اندازی کرد. اگرچه در ابتدا با چالش هایی مواجه بود، اما سیستم عامل ویندوز در طول سال ها تکامل یافت و با عرضه ویندوز 3.0 در سال 1990 به اوج خود رسید که به یک موفقیت تجاری قابل توجه تبدیل شد.
ویندوز انقلاب و مجموعه آفیس
دهه 1990 با انقلاب ویندوز مشخص شد و محاسبات شخصی را برای میلیون ها نفر در دسترس قرار داد. ویندوز 95 که در سال 1995 منتشر شد، ویژگی هایی مانند منوی استارت و نوار وظیفه را معرفی کرد که مترادف با تجربه ویندوز شد. رابط کاربر پسند این سیستم عامل نحوه تعامل کاربران با رایانه های خود را تغییر داد.
در کنار ویندوز، مایکروسافت آفیس به عنوان یک مجموعه بهره وری پیشرو ظاهر شد. مایکروسافت آفیس با برنامه هایی مانند Word، Excel و PowerPoint به سرعت تبدیل به نرم افزار مورد استفاده برای مشاغل و افراد شد. ادغام این ابزارها راه را برای محیط کاری پربارتر هموار کرد و تسلط مایکروسافت را در بازار نرم افزارهای بهره وری تثبیت کرد.
مواجهه با چالش ها: مسائل و رقابت ضد تراست
علیرغم موفقیت، مایکروسافت در اواخر دهه 1990 و اوایل دهه 2000 با چالش های اساسی روبرو شد. این شرکت هدف شکایت های ضد انحصاری قرار گرفت و در سال 2000 زمانی که دولت ایالات متحده مایکروسافت را به اقدامات انحصاری مرتبط با سیستم عامل ویندوز خود متهم کرد، به یک پرونده مهم ختم شد.
علاوه بر این، در اوایل دهه 2000، رقابت، به ویژه از جانب اپل با macOS و جنبش رو به رشد منبع باز، تشدید شد. ظهور اینترنت و محاسبات تلفن همراه نیز چالش های مهمی را به همراه داشت. مایکروسافت برای انطباق با چشمانداز جدید، بهویژه در بازار گوشیهای هوشمند، تلاش کرد، جایی که نتوانست جای پایی محکمی با ویندوزفون ایجاد کند.
تحول: در آغوش گرفتن ابر
مایکروسافت با درک نیاز به تحول، در دهه 2010 تحت رهبری مدیرعامل ساتیا نادلا، دستخوش تغییر استراتژیک مهمی شد. این شرکت از محاسبات ابری استقبال کرد و پلتفرم Azure آن به ستون اصلی استراتژی تجاری آن تبدیل شد. انعطافپذیری و مقیاسپذیری Azure به کسبوکارها اجازه میدهد تا برنامهها و سرویسها را میزبانی کنند و سهم بازار مایکروسافت در فضای ابری را به طور قابل توجهی گسترش دهد.
مایکروسافت همچنین به سمت یک مدل مبتنی بر اشتراک، بهویژه با Office 365 حرکت کرد. این انتقال به کاربران امکان میداد به بهروزرسانیها و ویژگیها در زمان واقعی دسترسی داشته باشند، تجربه کاربر را بهبود بخشد و اطمینان حاصل کند که مایکروسافت در یک محیط فناوری به سرعت در حال تغییر باقی میماند.
نوآوری ها و جهت گیری های آینده
امروزه، مایکروسافت به نوآوری در چندین جبهه ادامه می دهد. معرفی تیم های مایکروسافت، ارتباطات محل کار را متحول کرده است، به ویژه در میان افزایش کار از راه دور. علاوه بر این، سرمایه گذاری مایکروسافت در هوش مصنوعی و یادگیری ماشین راه را برای پیشرفت در خدمات شناختی هموار می کند و تجربه کاربر را بیشتر می کند.
با نگاهی به آینده، مایکروسافت متعهد به پایداری است و هدف آن کاهش کربن منفی تا سال 2030 است. سرمایهگذاریهای این شرکت در انرژیهای تجدیدپذیر و ابتکارات برای ترویج اقتصاد دایرهای نشان دهنده تعهد آن به مقابله با چالشهای زیستمحیطی جهانی است.
نتیجه
تکامل مایکروسافت از روزهای اولیه توسعه نرمافزار برای رایانههای شخصی تا موقعیت فعلیاش به عنوان پیشرو در محاسبات ابری و هوش مصنوعی، گواهی بر توانایی آن در سازگاری و نوآوری است. از آنجایی که این شرکت به پیشبرد مرزهای فناوری ادامه میدهد، همچنان بر توانمندسازی افراد و سازمانها برای دستیابی به اهداف بیشتر متمرکز است. مایکروسافت با چشماندازی که پایداری و نوآوری را در بر میگیرد، آماده است تا سالهای آینده به عنوان یک بازیگر اصلی در چشمانداز فناوری باقی بماند.
0 notes
Text
ملیکا (۲)
نزدیک غروب بود که با بدبختی خودمو رسوندم به خونه. کل بدنم درد میکرد. پوست سرم درد میکرد. بیضه هام و کیرم باد کرده بود. خلاصه تا رفتم توی اتاقم مثل لش افتادم روی تخت. مدام تک تک سکانس های اون روز رو مرور میکردم و با خودم میگفتم آخه یه دختر مگه چقدر میتونه قدرتمند باشه؟ اون با من مثل یه گربه کوچولو بازی کرد و هرکاری دوس داشت باهام کرد. ولی چیزی که به شدت منو متعجب کرد این بود که کیرم با مرور وقتیع بلند میشد و هربار که یادش میوفتادم لذت میبردم. با خودم میگفتم فردا قراره چی بشه؟ قراره ملیکا چیکارم کنه... نفهمیدم کی خوابم برد. صبح ساعت ۴:۱۵ با صدای زنگ ساعت گوشیم پریدم بالا و با عجله رفتم حمام و بدنمو شیو کردم. صبحانه خوردم و زدم بیرون. ۵ دقیقه به ۵ بود که سر قرار حاضر بودم.
یه مزدا ۲ آلبالویی توی کوچه مشرف به پارک ایستاد و دو تا بوق زد. پریدم بالا! ملیکا شیشه رو داد پایین هیچی سرش نکرده بود. با لبخن�� تحقیر آمیزی گفت:« پهلوون ما رو نگا کن... اووووم، چه عروسی شده!...» رفتم سوار ماشینش شدم. تیپی زده بود که پشمام ریخت. فقط یه نیم تنه ی بندی پارچه ای تنش بود. بیشتر شبیه سوتبن لامبادا بود تا نیم تنه. و یه شلوارک ورزشی. هر دو با هم ست بودن به رنگ آبی کاربنی. سوتین یا همون نیمه تنه اش انقدر نازک بود که نوک درشت و برجسته سینه هاش از روش مشخص بود. تمام عضلات قدرتمند بدنش هم لخت بود و خودنمایی میکرد. ترافیک رگ روی دستاش انقدر برجسته بود که پشم به تن هیچ پسری نمیذاشت. ملیکا داشت آدامس میجوید. یه نگاهی به سر تا پام کرد و دستشو گذاشت روی کیر و خایه ام و فشار داد یکم و گفت:« اووووم... تخمات جوجه نشد نفله؟...» من اب دهنمو قورت دادم. یهو صورتشو آورد جلو و تو چشمام خیره شد و گفت:« امروز جوجه شون میکنم... شایدم جوجه شونو بکنم!» و لبخندی زد که بدنمو لرزوند. حرکت کرد و منو برد بیرون شهر. توی راه تتلو گذاشته بود و باهاش میخوند و فحش میداد. انداخت توی یه جاده خاکی و رفت و رفت تا یه جا وسط دو تا تپه ایستاد و گفت:« خب رسیدیم... بپر پایین» من که از استرس میترسیدم پیاده بشم گفتم:« اینجا؟...» گفت:« آره ، همینجا» گفتم:« کسی نباشه یه وخ» چنان با مشت کوبید تو صورتم که سرم خورد تو ستون ماشین و گفت:« خفه شو... برو پایین ببینم.» گفتم:« چشم» و در رو باز کردم. کنار ماشین یه گودال بزرگ بود که تو قعرش از تجمع اب کلی بوته و درختچه و علف هرز سبز شده بود و کن تازه متوجه وجودش شدم. رفتم پایین و داشتم اطراف رو وارسی میکردم که ملیکا اومد پشت سرم و با یه دست هلم داد توی گودال. بهتره بگم پرتم کرد! من غلطیدم وسط گودال و لای بوته ها. مایکا رفت از تو صندوق یه زیر انداز و پتو برداشت و پرت کرد سمت من و گفت:« یه جای ثاق پنهش کن ببینم...» بعدش یه فیگور دو سر استسی گرفت که کل عضلات بدنش مثل بمب منفجر شد. من مشغول پهن کردن زیرانداز شدم. ملیکا یه دبه آب برداشت و آروم با قدرت از شیب گودال اومد پایین. جوری با ابهت بهم نزدیک شد که تنم لرزید. لباسامو در آورد و لهت لختم کرد. گفتم :« میخوای باهام چیکار کنی؟» چنان سیلی بهم زد که پرت شدم روی زمین. پاشو گذاشت روی بیضه هامو یکم فشار داد و گفت:« الان توی دست منی!... دیگه مال منی!... زیر پاهای منی!... زیر کص منی!... هرکاری دلم بخواد باهات میکنم... اگه صدات در بیاد جرت میدم!... مفهومه؟» من با حرکت سر تایید کردم. یهو با لگد زد به سینه ام و منو پهش زمین کرد و با زانو هاش پرید روی سینه و گردنم جوری که نفسم بند اومد. یه فیگور قدرتی جلو بازو گرفت و بدن افعی شکلش با اون همه عضله منفجر شد. بعد در حالی که لباشو میلیسید دست زد زیر لبه نیم تنه و با یه حرکت از سر درش آورد. سینه های عضلانیش مثل فنر افتاد بیرون. عضلات تخت سینه اش انقدر بزرگ و قوی بود که خط عمیقی وسطشون بود و سینه هاش رو لیفت کرده بود. یهو خم شد روی من و در حالی که کصشو با فشار میمالید روی کیرم، یکی از سینه هاشو گذاشت روی دهنم و گفت:« لیس بزن توله!... اگه خوب ��خوری پارت میکنم» منم شروع کرده به لیسیدن و مکیدن سینه هاش. صدای خفیف آهش بلند شد. انقدر سفت سینه هاشو فشار میداد توی حلقم که نفسم در نمیومد. بعد از چند دقیقه اون سینه اشو کرد توی دهنم. بعدش صورتمو گذاشت لای شکاف وسط تخته سینه اش تا لیس بزنم. کیرم راست شده بود و اونم آه کشیدنش بلند تر شده بود.
بلند شد و منو مثل کباب برگردوند به شکم. دستشو زد زیر شکمم و کیرو خایه هامو گرفت و کشید بالا تا کونم گرد و قمبل بشه! متوجه شدم که با دست دیگه اش شلوارکشو پر آورد. مدام کونمو اسپانک میکرد و من درد میکشیدم. صدام که در مبومد از پست محکم میزد توی سرم. بعدش شروع کرد کص خیسشو بماله به یه طرف کونم. یدفه یه سوزش و درد توی کونم کشید تا گردنم. داد زدم از درد و اومدم از دستش فرار کنم که چنان کیرو خایه هامو تو مشت فشار داد و با قدرت بدنیش منو سرجام نگهداشت که صدای دادم بلند تر شد. یدفه چنان مشتی از پشت سر خوابوند توی گوش و بناگوشم که گوشم موقتا کر شد و صوت کشید. همزمان گفت:« خفه میشی یا پارت کنم حرومزاده؟» یدفه دیدم ولم کرد. جورابای ساق بلند سفیدشو در اورد و چپوند توی دهنم. منو به همون حالت قبل در آورد و انگشتشو تا ته کرد توی کونم. چند دقیقه با انگشتش تلمبه میزد تو کونم و کصشو به کونم میمالید. تخمامم که توی مشتش بود. جرات نداشتم داد بزنم و مثل بید میلرزیدم. تا چهار انگشتش رو یکی یکی اضافه کرد و کرد توی کونم. جاذی شدن خون از سوراخم و چکیدنش روی پتو رو حس میکردم و از درد گریه میکردم و جورابهارو گاز میگرفتم. انقدر انگشتم کرد و به کونم مالید تا با جیغ وحشتناک و پشم ریزونی ارضا شد. دستشو از کونم در آورد چند اسپانک سفت به کونم زد که در کمال ناباوری آبم اومد ولی زیاد نبود. یهو پوزخندی زد و گفت:« هه... جوجه کباب خروس ما حال اومد.» یهو از پشت گردن و حلقوممو گرفت و گفت:« کی بهت اجازه داد ارضا بشی؟... هاااااااان؟... توله سگ حرومزاده آشغال حالا نشونت میدم دنیا دست کیه» و انقدر زد تو کون و کمرم که من بلند بلند گریه میکردم. منو مثل پر برگردوند به کمر. اگه صدام در میومد اونم با مشت تو صورتم میکوبید. یهو با همون بدن لخت و عضلانی اومد نشست روی شکمم. دبه اب رو آورد و جورابها رو از تو دهنم کشید بیرون. فهمیدم چه قصدی داره. دستور داد دهنمو باز کنم و من که حتی جرات حرف زدنم نداشتم دهنمو باز کردم و ملیکا دستی که انگشتاشو تو کونم کرده بود رو با آب روی دهن و صورت من شست و من که بدجوری تشنه ام بود کل اون آب کثیف رو خوردم. بعدش اومد با کص نشست روی صورتم. داشتم خفه میشدم. گفت:« دهنت باز کن کثافت!...» دهنمو باز کردم. به موهام چنگ زد و مثانه اش رو توی دهن من خالی کرد. در حین شاشیدن گفت:« همشو بخور... اگه یه قطره ازش هدر بره همینجا مثل یه موش پارت میکنم و جونتو میگیرم. دوباره روی صورت من کصشم شست.
یه پارچه انداخت روی کیرم و با کص نشست روش و شروع کرد کصش رو به ساقه کیر از ��ال رفته ی من بماله. چمبره زد روی من و با یه دستش دهنمو باز کرد و تف مینداخت توی دهنم. یهو چیزی گفت که ماتم برد. گفت:« برام عو عو و واق واق کن توله... سگ بازیگوش کردنی من!...» تن و بدنم میلرزید. منم شروع کردم به واق واق. یهو دستاشو کمند گرد دور کمر و بازوی و همزمان که با سرعت روی کیرم میمالید منو توی آغوشش یه جوری فشار میداد که از شدت درد فک کردم استخونا و دنده هام خرد شد. هی شل و سفت میکرد و هر بار سفت تر فشارم میداد. شدت و سرعت تلمبه ها رو بیشتر کرد و با جیغ دوباره ارضا شد. توی اون بیست ثانیه ی ارضا شدنش جوری منو تو آغوش عضلانیش له کرد که داشتم جون میدادم تو بغلش.
ولم که کرد کل بدنم درد میکرد. از روم کاملا بلند شد. اومدم بلند بشم که با لگد زد تخت سینه ام و پرتم کرد روی زمبن و گفت:« کی بهت گفت بلند شی توله؟...» کتونی هاشو گذاشت روی صورت من. جایی رو نمیدیدم. ولی انگار داشت لباسشو میپوشید. کتونی هاشو یکی یکی روی صورت من پاش کرد. صورتم داشت له میشد. بالا سرم ایستاد. بدنش دم کرده بود و عضلاتش داشت نیم تنه و شلوارکشو پاره میکرد. رگهاش از پا تا زیر چونه اش باد کرده بود. گفت:« بلند شو کفشامو بلیس...» برای چند دقیقه من جلوی پاهای ملیکا چمبره زده بودم و فقط کتونی هاشو میلیسیدم.
بعدش گفت بلند سو لباساتو بپوش. سوار ماشین شدیم و من متوجه شدم ساعت نزدیک ۱۲ ظهر شده. ملیکا منو نزدیک ۵ ساعت گاییده بود. منو برد پشت پارک توی یه کوچه خلوت. در رو باز کردم و اومدم پیاده بشم که گفت:« کجا؟... کی بهت اجازه داد بری؟» بدنم باز یخ کرد. با ترس و التماس نگاهش کردم. گفت:« اول باید پاهامو ببوسی بعد گورتو گم کنی... بیا اینطرف!» من که بدنم میلرزید از ماشین پیاده شدم و رفتم اون طرف ماشین. ملیکا در رو باز کرد و پاهاشو از ماشین گذاشت بیرون تا من ببوسم. من مدام این طرف و اون طرف رو نگاه میکردم که کسی نباشه که ملیکا پیاده شد و چنان سیلی به صورتم زد که پرت شدم روی زمین و داد زد:« چرا معطلی توله؟...» من با لرز و گریه سجده کردم جلوی پاهای ملیکا و پاشو تند تند بوسیدم. اونم بعدش بی اعتنا سوار شد و رفت. انقدر ترسیده بودم که بعد از رفتنش چند دقیقه به حالت سجده روی زمین بودم و میلرزیدم. با خودم میگفتم کاش کسی این صحنه رو ندیده باشه!
قسمت بعدی:
1K notes
·
View notes
Text
ژل چیست؟
ژل ها در حقیقت مواد پرکننده و البته حجم دهنده ی پوستی هستند که می توانند برای سلامتی پوست شما و حذف مشکلات آن موثر عمل کنند. عمدتا ژل ها از هیالورونیک اسید�� هیدروکسیل آپاتیت کلسیم، پلی متیل متاکریلات، اسید پلی لاکتیک و ... تشکیل شده اند. همه ی این مواد می توانند به نحو احسن برای جوانسازی و کلاژن سازی پوست شما موثر واقع شده و انتخاب مناسبی باشند. اگر به دنبال این هستید که همزمان با رفع چین و چروک ها، خطوط اخم، ابرو، پنجه کلاغی و ... شادابی و نشاط خوبی نیز به صورت شما هدیه شود می توانید از تزریق ژل استفاده کنید.
کاربردها و مزایای تزریق ژل
یکی از مهمترین موضوعاتی که مراجعه کنندگان به استفاده از تزریق ژل می پردازند رفع افتادگی زیر چشم، خطوط اطراف آن، درمان سیاهی و پف اطراف چشم است. علاوه بر آن با تزریق ژل آنها می توانند کاملا بی خطر و بدون نیاز به جراحی و بیهوشی به حجم دهی نقاط مختلف نیز بپردازند. ژل ها این روزها می توانند به درمان زخم های پوستی و خشکی آن نیز کمک کنند. دلیل آن نیز داشتن مواد طبیعی و معدنی است که در برخی از آنها وجود دارد.
فیلر چیست؟
اگر قرار است با دانستن تفاوت ژل با فیلر یک گزینه را برای درمان خود برگزینید باید تمام جوانب هر دو مورد را بررسی کنید. فیلرها در واقع پرکننده های پوستی هستند که از کوکتل های مفید، مواد معدنی، ویتامین ها و ... تشکیل شده اند. افراد زیادی امروزه با تزریق فیلر این روزها به درمان عیوب ایجاد شده و زیبا سازی صورت خود می پردازند. فیلرها که توانسته اند طرفداران بسیار زیادی را به خود جذب کنند همان چربی بدن فرد مورد نظر هستند و یا همان مواد پر کننده طبیعی که می توانند پس از تزریق باعث افزایش کلاژن سازی و تولید الاستین شوند.
کاربرد و مزایای فیلر
فیلرها با توجه به خواص پرکنندگی خوبی که دارند می توانند چین و چروک ها را از بین برده و خطوط چهره شما را درمان کنند. خط اخم، پیشانی، پنجه کلاغی، لبخند و ... همگی با تزریق فیلر به خوبی پوشش دهی شده و هم سطح می شوند. یکی دیگر از مزایای مهمی که این فیلرها دارند تزریق زیر چشم است. با این کار شما می توانید به درمان افتادگی پلک، کاهش پف دور چشم، از بین بردن سیاهی زیر چشم و ... بپردازید.
بررسی کلی تفاوت ژل با فیلر
حال که می دانید هر یک از موارد گفته شده چه تاثیری بر سلامت و زیبایی شما می توانند داشته باشند بهتر است به بررسی کلی تمام موارد بپردازید. در ادامه فرق ژل و فیلر از همه نظر با یکدیگر مقایسه شده اند. این مقایسه به شما کمک می کند بهترین گزینه را برای درمان خود انتخاب نمایید. به صورت کلی تفاوت فیلر و ژل عبارت است از:
اگر قرار است ژل یا فیلر تزریق کنید باید در هر دو صورت سن شما بالای 30 سال باشد. در اینصورت نتیجه کار ماندگار و بروز آسیب های مختلف کمتر می شود.
از فیلر می توان برای تمام نواحی صورت خود استفاده کنید. دور چشم، خطوط بینی، گونه ها و ... را می توان با فیلر درمان نمود. با تزریق ژل نیز می توانید مشکلاتی نظیر؛ خط اخم، پیشانی، پنجه کلاغی و ... را درمان کنید.
یکی دیگر از تفاوت های ژل با فیلر مدت زمان جلسه درمان است. برای تزریق فیلر شما باید حدود نیم ساعت الی 60 دقیقه را در مطب سپری کنید. اما تزریق ژل زمان کمتری می برد. تا آنجا که نهایتا با طولانی شدن کارتان، نیاز باشد 20 الی 30 دقیقه در مجموعه مورد نظرتان باشید.
از ژل ها عمدتا برای افزایش حجم استفاده می شود در صورتی که این مورد از جمله کاربردهای فیلرها نیست. با تزریق فیلر شما می توانید تا حد بسیار زیادی مشکل خود را برطرف کنید اما با تزریق ژل امکان افزایش سایز لب، پر شدن صورت و ... نیز وجود دارد.
تفاوت ژل با فیلر از نظر ماندگاری
یکی از مهمترین موضوعاتی که باید قبل از درمان به آن توجه کنید ماندگاری انجام کارتان است. در واقع با تزریق فیلر زیر چشم یا هر قسمت دیگر تقریبا تا 2 سال بی نیاز به ترمیم مجدد آن خواهید بود. اما در مورد ژل ها این قضیه فرق می کند. اگر مراقبت های اصولی و روتین مناسب پوست خود را صحیح انجام دهید شما می توانید حدود 6 ماه کار خود را ماندگار کنید. به این نکته نیز توجه کنید که ماندگاری هر یک از این اقدامات به نحوه برخورد شما نیز بسیار بستگی دارد. از طرف دیگر با استفاده از یک برند مناسب می توانید نتیجه کار خود را دائمی تر کنید.
تفاوت ژل با فیلر از نظر عوارض
هر اقدام زیبایی و درمانی علاوه بر مزایایی که دارد می تواند دارای عوارضی نیز باشد. در مورد ژل و فیلر نیز این قضیه صادق است. در قدم اول باید توجه کنید که طبق نظر پزشک مناسب ترین درمان برای شما کدام مورد است. در مرحله بعد به مواد تشکیل دهنده هر کدام نگاهی بیندازید تا حساسیتی شما را تهدید نکند. مراجعه به یک مجموعه درمانی معتبر که دارای تکنسین ها و پزشک ماهری باشد می تواند سلامت شما را تا حد بسیار زیادی تامین نموده و مانع از بروز عوارض مختلف شود.
به طور کلی اما فیلر زیر چشم ممکن است دارای عوارضی نظیر؛ کبودی، قرمزی و تغییر رنگ پوست، پف کردن موقتی در زیر چشم و ... باشد. تزریق ژل نیز ممکن است در صورت عدم توجه با عارضه هایی مثل؛ سردرد، کبودی دور چشم، احساس درد، عدم تقارن، احتمال بروز مشکلات تنفسی، ضعف عضلانی و ... همراه باشد. البته این عارضه ها تقریبا کوتاه مدت بوده و با پایان دوره نقاهت از بین خواهد رفت.
تفاوت ژل با فیلر از نظر هزینه
پس از آن که اطلاعات کاملی نسبت به هر دو مورد بدست آوردید وقت آن است تا قیمت آنها را کامل بررسی کنید و با توجه به شرایط خود بهینه ترین را انتخاب کنید. به طور کلی عوامل مختلفی می تواند بر روی هزینه های شما تاثیر گذار باشد. مثلا؛ حجم کار شما، تعداد جلسات مورد نیاز، ناحیه تزریق مورد نظر، مواد تشکیل دهنده هر یک، موقعیت جغرافیایی مطب، دستمزد پزشک و ... می تواند باعث افزایش یا کاهش هزینه های شما شود. در چنین شرایطی باید قبل از تزریق با مراجعه به یک مجموعه معتبر مشاوره های لازم را دریافت کرده و بهترین گزینه را انتخاب کنید.
منبع: https://wedatis.com/
1 note
·
View note
Text
Travelogue of ISFAHAN
درود~
اردوی اصفهان تمام شد و حالا سه روز است که خانه هستم، میخواستم پست بگذارم اما نمیدانستم از کجا و چطور شروع کنم پس مثل قبلی به موضوعهای مختلف تقسیمش کردم تا نوشتن آسانتر شود.
~ گوش دهید | به اصفهان رو: سالار عقیلی ~
در طول مسیر: اتفاقات غیرمنتظره!
سوار اتوبوس که شدم ظهر 16 بهمن بود حدود ساعت سه؛ مطلقا هیچ به اصطلاح آدم بزرگی همراهمان نبود و همه دانشجو بودیم از پردیسهای مختلف استان فارس و ورودیهای متفاوت.
جای من آخر آخر کنار چند سال آخری و یکی از مسئولین بسیج دانشجویی و درواقع معاون کارهای ارد�� بود که او هم سال سومی ست.
میانههای مسیر که بودیم تازه معلوم شد چرا مسئول اردو از گفتن اینکه قرار است ما را کجا ببرند طفره میرفته؛ چون اصلا قرار بود ما را ببرند اصفهان دیدن چند شرکت دانشبنیا��! به خاطر همین هم بود که تاکید میکردند بار علمی این اردو قرار است از تفریحیاش بیشتر باشد و ما چه فکر میکردیم و مانده بودیم که چه شد؟! همه فکر میکردیم منظور از علمی بودن این است که میبرندمان جاهای تاریخی و درموردشان برایمان صحبت میکنند و به اصطلاح میشود علم تاریخ؛ اما قرار بود به زور شرکتهای زیستی و مهندسی را بهمان نشان بدهند. ناامید شدیم اما دیگر راهی بود که نصفش را رفته بودیم. دل را زده به دریا منتظر بودیم ببینیم ته این قصه به کجا میرسد.
اصفهان خاموش؛ چرا و چ��ونه؟: خاموشی ساعت 10 شب و اسکان در جوار صائب تبریزی
حدود ساعت ده شب بود که به اصفهان رسیدیم؛ محل اسکان کانون فرهنگی مساجد بود و دقیقا کنار آرامگاه صائب تبریزی و یک کتابخانه به همین اسم. جالبتر از اینکه صائب تبریزی در اصفهان چه میکند و ما از شیراز آمدهها هم قرار است دو روز اینقدر نزدیک به آرامگاه یک شاعر باشیم این بود که حتی یک پرنده هم در خیابانهای این شهر پر نمیزد!
انتظار داشتیم حالا که مثلا سر شب است مردم توی خیابانها برو بیایی داشتهباشند و کلی ماشین اینطرف و آنطرف در حال حرکت باشد، هر چه باشد اصفهان است! اما هیچ... شهر انقدر ساکت بود که آدم را به شک و شبهه میانداخت اینجا واقعا اصفهان است؟ اما بعدا فهمیدیم کلا اصفهانیها مثل اینکه شبها زود میخوابند و اصلا آدم بیرون از خانه نیستند. البته شاید این چند روز اینطور بود اما هر چه هست به اندازه صد نفر هم آدم در خیابانهاش ندیدم. اینقدر ساکت و آرام بودو هرکس در لاین خودش رانندگی میکرد که فکر میکردی نکند وارد شهر رباتها شدهای! در شیراز اگر دو دقیقه سرت را پایین بینداری که تلفنت را نگاهی بیندازی به ده نفر توی پیاده رو برخورد کردهای اما آنجا؟ سر جمع ده نفر هم در پیاده رو ندیدیم.
البته این اصلا باعث نمیشود لوکس بودن فروشگاهها و زیبایی شهر (مخصوصا آن میدان سنگفرش که گمانم اسمش میدان شهرداری بود و کتابخانه بزرگش) به چشم نیاید اما از نظر مردمی واقعا شهر ساکت و آرامیست.
محل استراحتمان حدود چهل تخت دو طبقه داشت که بیشترشان کنار هم چسبیدهبودند و یعنی یکی قرار بود دو شب کنارت بخوابد و اینجا بود که کابوسم شروع شد. حالا بین این همه غریبه که فقط چهارتایشان را فقط در حد اینکه توی خوابگاه یا خط واحد خوابگاه-دانشگاه دیدهبودم و بقیه عملا غریبه بودند باید کنار کی میخوابیدم؟ اینجا بود که سال سومیای مثل فرشته نجات از راه رسید، قبل از حرکت به سمت اصفهان با هم حرف زده بودیم و دوتایی بدون دوستان و فقط بهخاطر خود خود این شهر اردو را ثبتنام کردهبودیم. واقعا خدا enfpها را برای نجات دادنم از شرایط سخت ��فریده. هر بار و هرکجا، مهم نیست... یک enfp از ناکجا پیدا میشود و مرا از تنهایی و حس بیمصرف بودن و تعلقنداشتن در میآورد. همان شب موقع خواب بهم گفت: یک پیشنهاد! از فردا من از تو عکس میگیرم تو از من! قبول کردم هرچند اصلا در فکر اینکه از خودم عکس بگیرم یا اینکه یکی را پیدا کنم ازم عکس بگیرد هم نبودم.
هر روز که از خوابگاه بیرون میآمدیم سلامی به صائب میکردیم و سوار اتوبوس میشدیم که بیرون برویم و شب هنگام برگشت خسته و کوفته ازش خداحافظی میکردیم. یکی از بچهها پرسید اصلا صائب تبریزی در اصفهان چه میکند؟ جواب دادم: همان کاری که خواجوی کرمانی در شیرازxD
روز اول: از مشروطه تا دوغوگوشفیل در نقشجهان!
هفدهم بهمن؛ ساعت هشت صبح آماده بودیم تا برویم جایی به اسم خانه مشروطیت؛ جایی که زمان قاجار خانهی حاجآقا نجفی بوده و محلی که مشروطهخواهان دور هم جمع میشدهاند تا درباره اقداماتشان تصمیم بگیرند و حالا تبدیل شده به یک موزهی کوچک که استاد و نامههای دستنویس و روزنامههای مشروطهخواهان دوره قاجار را درش نگهداری میکنند.
شبش اصفهانیها کلی سرمان غر زدند که شیرازی-طور رفتار نکنید بگوییم هشت آماده باشید تازه ساعت هشت از خواب بیدار شوید و کلی وقتشناسی کاروان اردوی مازندران و همدان را توی سرمان زدند. ما که هشت آماده بودیم خودشان صبحانه را دیر آوردند و مجبور شدیم دیرتر حرکت کنیم.
بعد آن ما را بردند جایی خارج از شهر به اسم آزمایشگاه دانشبنیان رویان. یک شرکتی بود که روی دستکاری ژنتیکی حیوانات و لقاح مصنوعی کار میکردندو اینقدر با شواهد و مدارک این فرایند لقاح مصنوعی را برایمان توضیح دادند که الان میتوانم با رسم شکل برایتان توضیحشان بدهم؛ حیف که بد آموزی دارد و بچه اینجا نشسته.
بعدش هم رفتیم و حیواناتشان را دیدیم؛ بزهایی که فقط دوقلو میآوردند یا برهای که شیر پرچرب میداد برای کره!
حقیقتا اینجا کامل پیدا بود دوستانی که علومتجربی خوانده بودند و به ژنتیک علاقه داشتند چطور با علاقه گوش میدادند و از تقسیم میوز و میتوز سوال میپرسیدند و ما علومانسانیها جلوی دهنمان را گرفته بودیم فقط بالا نیاوریم توی این حجم از اطلاعات.
عصرش رفتیم نقش جهان! هرچه علوم تجربی به خوردمان دادهبودند بس بود حالا وقت یک گردش علمی واقعی بود... برایمان بلیط عالیقاپو گرفتند و چون دیگر اینجا کسی نبود توضیح علمی بدهد همینطور رندم چیزهایی که درموردش میدانستم برای غزل (همان سال سومی enfp ) میگفتم و او هم گوش میداد و سوال میپرسید. یک همراه دلپذیر که خدا همینطور مفت و مجانی انداختهبود توی دامنم.
بعد بهمان گفتند برویم توی بازار و نقشجهان برای خودمان گردش کنیم و سر ساعت مشخص برگردیم و غزل همان موقع دستم را کشید و گفت باید برویم من به تو دوغ و گوشفیل بدهم! گوشه نقشجهان مغازه کوچکی بود پرسیدیم ببینیم دوغ و گوشفیل دارند یا نه، گفت دارند، غزل پرسید خوشمزه هم هست؟ پسر پشت پیشخوان گفت من که کلا دوست ندارم... گفتیم از لهجهتان هم پیداست اصفهانی نیستید وگرنه حتما ازش تعریف میکردید. جواب داد: ولک من بچه خوزستانم. دوغ و گوشفیلهایمان را داد و رفتیم بیرون روی صندلیها نشستیم و شروع کردیم به خوردن؛ غزل که قبلاً هم خوردهبود و دوست داشت اما من؟ آخر اولینبار به ذهن خلاق کدام اصفهانی رسیده بود که این شیرینی را با دوغترش تناول کند؟ اصلا از قدیم گفتهاند ترش و شیرین با هم نخورید حالا اینها آمدهاند ترش و شیرین را گذاشتهاند کنار هم کلی هم باهاش حال میکنند!
رفتم داخل مغازه و دستمال خواستم، پسر خوزستانی پرسید: شما دوست داشتید؟ گفتم: کاکو مثل اینکه به ذائقه شیرازیام نمیسازه. گفت: این فقط برای اصفهانیها خوبه، ما بخوریم رو دل میکنیم. و خندید و گفت پول دور ریختهام و دیگر به حرف دوستم گوش نکنم.
بعد هم رفتیم و بازار را گشتیم، همهجا پر بود از صنایع دستی که واقعا دوستداشتنی بودند اما پول هیچکدام را نداشتیم و از کل بازار فقط دیدن و خیالپردازی اینکه این آینه برای خانهی آیندهام هست و آن هم سرویس چایخوریام بهمان رسید و تماشای دو نوازنده که یکیشان واقعا شاهکار میخواند... دوبار از کنارش رد شدیم، بار اول سلطان قلبها و بار دوم دریا را میخواند که با دومی یاد لوسیمِی افتادم و برایش فیلم گرفتم تا بعدا که رفتیم خوابگاه نشانش بدهم.
از مغازهای کنار بازار یک گوشواره و گردنبندی از سنگ شبنما خریدم و هرچند بعدش پشیمان شدم اما به عنوان یادگاری دوستشان دارم.
واسونک: برای یه شیرازی همهجا میشه شعر خوند.
فقط یک شیرازی میتواند از صبح تا شب سرپا بایستد و شهر را بگردد بعد هم خسته و کوفته بنشیند گوشه خوابگاه واسونک (شعر محلی با لهجه شیرازی که معمولا در مراسم عقد و عروسی خوانده میشود اما به عنوان یک شیرازی میتوانید هروقت دلتان خواست شادی سر بدهید بخوانیدxD) بخواند و کل بکشد و روی مخ پسرهای اصفهانی برود که میخواهند سر شب بخوابند!
دختر سرایدار مجموعه که حدودا سه ساله بود هم در همین اثنا آمد توی اتاق ما و همراهمان شعر میخواند و میرقصید. در این دو روز آنقدر بهش خوشگذشت که وقت رفتن پشت سرمان به گریه افتاد؛ کم مانده بود برویم و پسرها بگوییم اینقدر گفتید مازندرانیها و همدانیها خوب بودند این طفل معصوم پشت سر کدامشان اینطور به گریه افتاد که پشت سر ما؟ اصلا مگر میشود یک شیرازی را دید و عاشقش نشد؟ :دی
روز دوم: از نشستن در کابین خلبان هواپیمای توپولوف تا قدمزدن روی سیوسهپل...
هفدهم بهمن؛ شب قبلش کسی از مجموعهای به اسم بهیار آمد و برایمان داد سخن در این باب که بهصورت دانشبنیان در شرکتشان چه میسازند و چقدر ال و بل هستند داد و حالا قرار بود برویم و از نزدیک این تحفه را تماشا کنیم. این شرکت در شهرک صنعتی اصفهان کنار دانشگاه فنی و مهندسی بود و کلی راه رفتیم تا بالاخره رسیدیم.
در بهیار تخت بیمارستان با قابلیتهای ویژه، پنل نوری اتاق عمل و دستگاه پرتودرمانی برای سرطان میساختند و اصلا از همه اینها که فقط برای دوستان رشته ریاضی و عاشقان فیزیک جذاب بود بگذریم شرکت خیلی قشنگی بود. همه جا پر از گل و گلدان، آکواریوم و پرندههای مختلفی بود که بین آن همه بوی گریس و آهن و سیم حس زندگی بدهد. فکر میکنم زندگی کردن میان آن همه ماشین بدون اینها که حس زندگی را منتقل کنند چقدر میتوانست برای کارمندان سخت و طاقتفرسا باشد... مثل آن خانمی که ظرف صبحانهاش هنوز روی میز دست نخورده کنارش بود و حالا داشتند برایش نهار میآوردند اما او دستهایش را کرده بود لای موهاش و با حرص به صفحه کامپیوتر نگاه میکرد.
توی راه از این اتاق به آن اتاق که میرفتیم تا برایمان توضیح بدهند هرجا چه ساخته میشود ما عقب افتادیم و دیدیم یک آقایی پشت دستگاهی نشسته که شیشهی لامپهای اتاف عمل را میساخت و برایمان توضیح داد که با لامپهای معمولی فرق دارند چون نه تنها باید نورشان قوی باشد تا جراح بتواند خوب همه چیز را ببیند بلکه باید بتوانند با نور مخصوص تغییرات رنگ خون حین جراحی را نشان بدهند و تازه سایهای هم تولید نکند تا سایهی دست جراح مانع خوب دیدنش شود. ما هم دستمان را گرفتیم زیر یکی از لامپها ببینیم واقعا سایه نمیاندازد؟ و در همین حین بود که پیرمرد دیگری از اتاقی بیرون آمد و گفت: این که سایه میندازه. توی هر چراغ نودتا از این لامپها باید باشه تا سایه نندازه و در حالی که نور لامپ را انداخته بود روی شکم آقای اولی که چاق بود گفت: تازه اصلا ببین این یه دونه فقط ناف این یارو رو نشون میده بعد میخواید جراح بیاد با همین یکی جراحی کنه؟ و خندید. آقا هم کم نیاورده به پیرمرد گفت: پس میخوای مثل تو لاغر مردنی باشم تا با یه لامپ سر تا پام روشن بشه؟
نهار را توی اتوبوس خوردیم و راهی شدیم برای بازدید از شرکت هسا. آنجا که رسیدیم موبایل و هندزفری و شارژر و خلاصه هرچه تکنولوژی همراه داشتیم به بهانه مشکلات امنیتی که ممکن است برایشان اتفاق بیفتد ازمان گرفتند و مجبورمان کردند فرمهایی را پر کنیم که باید از اسم تا شماره شناسنامه را درشان مینوشتیم! اصلا یک جای خفن و در عین حال ترسناکی به نظر میآمد. بعد بردمان تا اجزای داخل هواپیما را ببینیم و یک مرد خوش صحبت را گذاشتند راهنمای تورمان باشد. داشتیم با آقای راهنما حال میکردیم که کسی که مثل رئیسش بهنظر میآمد چشم غرهای بهش رفت و دکش کرد تا برود چون مثل اینکه داشت زیر زیرکی چیزهایی بهمان میگفت که نباید... بعد همان آقای رئیس خودش راهنمایی را به دست گرفت و بردمان بالگرد و جت جنگی و هواپیمای آتشنشانی دیدیم و گذاشت سوار هواپیمای آتشنشان بشویم و حتی توی کابین خلبان بنشینیم. آن هواپیما درواقع یک هواپیمای روسی بود به اسم توپولوف که ایرانیها خریده و تغییر کاربریاش داده بودند از مسافربری به آتشنشانی.
از آنجا که هواپیماسازی اصلا اصفهان نبود و باید کلی راه میرفتیم تا برگردیم اصفهان و آقای رئیس هم کلی وقت اضافه ازمان گرفته بود و به جای اینکه ساعت سه و نیم از آنجا برویم ساعت پنج به زور خودمان را از دستش خلاص کردیم، دیگر وقت نشد تا به آکواریوم و محله جلفا برویم برای دیدن کلیسای وانک و جایش رفتیم سی و سه پل؛ حدود ساعت شش و ربع بود که پسرها را جمع کردیم و گفتیم برگردیم خوابگاه. گفتند ما که تازه آمدهایم اینجا! یکی از بچهها دادش بلند شد که: کاکو می تو نمیدونی امشو فوتباله؟ پاشو بیریم تا شرو نشده!
فوتبال: پیروزی ثروت و نحسی دقیقه 13:13
اصل این بود که اصفهانیها خواسته بودند تا ساعت هفت خوابگاه را خالی کنیم برای گروه بعدی اما ما هم که مرغمان یک پا داشت گفتیم تا فوتبال نبینیم از جایمان جم نمیخوریم. تا خواستیم برسیم خوابگاه فوتبال شروع شدهبود و همه همانجا توی اتوبوس سایت تلوبیون را باز کرده بودند و داشتیم فوتبال تماشا میکردیم گل اولی را که زدیم توی اتوبوس بودیم و جوری فریاد جیغ و شادی از همه بلند شد که پسرها برگشتند با چشمهای از حدقه در آمده نگاهمان کردند؛ فکر کنم تا به حال اینقدر دختر فوتبالی ندیده بودند. آنها هم که تا آن موقع داشتند بیرون را تماشا میکردند موبایلهاشان را در آوردند و چشم دوختیم تا بازی را تماشا کنیم.
به خوابگاه که رسیدیم گفتیم شام را بعد از فوتبال میخوریم و آنها که دیده بودند اینقدر مشتاقیم طبقه بالا توی اتاقی شبیه به سینما برایمان مسابقه را به پروژکتور وصل کردند؛ سرایدار هم با ظرف تخمه آمد و گفت فوتبال بدون تخمه نمیشه! بخورید پوستشو هم پرت کنید جلوتون بعدا جارو میکنم... البته ما آنقدر بچههای خوبی بودیم که پوست تخمه را پرت نکنیم اطرافمان اما بی سر و صدا بودن توی کتمان نرفت که نرفت...
هر بار که کسی جلو میآمد برای حمله فریاد جیغ و داد بلند میشد و سر پنالتی کم مانده بود آنها که از همه فوتبالیتر بودند سکته کنند.
اما سومین گل را که قطر زد دیگر دختر خوب یادشان رفت و یکی از بچهها همچون زد زیر ظرف تخمهها و صندلی و داد زد پول دادهاند که آفساید نگیره؛ که فکر میکنم اگر توی استودیوم بود بهعنوان پرخاشگر بیرونش میکردند xD
توی وقت اضافه وقتی شوتمان به تیرک دروازه خورد دیگر هیچکس سر جاش بند نبود. بد و بیراه بود که از هر طرف روانه قطر میشد... خدا همهمان را بیامرزد که اکرم عفیف را سر تا پا شستیم و گذاشتیم روی بند...
در باب مذمت غرور: چرا اصفهانیها فکر میکنند واقعا صاحب نصفجهاناند؟
عنوان که محض خنده است و واقعا به جز آن چند پسر که همراهمان بودند و واقعا یک جور حرف میزدند انگار صاحب نصفجهان اند بقیه کسانی که دیدیم آدمهای خوب و مهربانی بودند؛ از آقای راهنمای تور هسا تا پیرمردهای شرکت بهیار و سرایدار مجموعه فرهنگی مساجد.
یکی از پسرها کارش به جایی رسیده بود که میگفت: این شیرازیهای بیحال نمیدونن پنج دقیقه دیر کنن میخوریم به ترافیک اصفهان که مثل شیراز یک وجب راه نیست فقط خیابون زندش ترافیک داشته باشه. حالا اصلا بگذریم این دو روز در اصفهان ترافیک ندیدیم هیچ، خودشان دیر صبحانه را آوردند و باعث شد دیر شود وگرنه ما از نیم ساعت قبل از ساعتی که برایمان مشخص کردهبودند آماده بودیم. از اینکه یکی از دوستان هم زحت کشید و کاملا از خجالت آن برادر اصفهانی با چه لفظ و شیوهای هم درآمد بگذریم :دی
به جز سی و سه پل که واقعا معدن فساد به نظر میآمد، اصفهان و مردمانش واقعا آرام و ساکت بودند. آرامش و زیباییاش واقعا کم نظیر است واقعا از اینکه بعد از چندین سال باز هم دیدنش را تجربه کردم هرچند سفرمان اصلا آنجه توقع داشتم نبود پشیمان نیستم.
جستار پایانی: اگرچه زندهرود آب حیات است *** ولی شیراز ما از اصفهان به
این بیت از چندین سال پیش جواب من است به زینب هربار که از زیبایی اصفهان میگوید. حالا؟ درست که اصفهان بزرگ بود و باشکوه و زیبا و آرام... اما هنوز هم یکی از درونم میگوید: ولی شیراز ما از اصفهان به :دی
گفتم در بازار صنایع دستی را میدیدیم و حسرت میخوردیم که پول خریدشان را نداریم... اصفهانیها یکی بهعنوان یادگاری بهمان دادند و به قول غزل: سعدی شیرازی میگه
خدای ار به حکمت ببندد دری***گشاید به فضل و کرم دیگری
21 Bahman 02
1 note
·
View note
Text
سکانس دوم
یه خط چشم فوق العاده
یه همکار که کمکت میکنه بهتر بشی
یه عالمه پاستیل برا خوردن
0 notes
Text
0 notes
Text
نت پیانو آهنگ قفس از حسن شماعی زاده
نت پیانو آهنگ قفس از حسن شماعی زاده
نت دونی , نت پیانو , نت متوسط پیانو , نت پیانو حسن شماعیزاده , notdoni , نت های پیانو حسن شماعیزاده , نت های پیانو , پیانو , حسن شماعیزاده , نت حسن شماعیزاده , نت های حسن شماعیزاده , نت های گروه نت دونی , نت های متوسط پیانو , نت پیانو متوسط
پیش نمایش نت پیانو آهنگ قفس از حسن شماعی زاده
نت پیانو آهنگ قفس از حسن شماعی زاده
دانلود نت پیانو آهنگ قفس از حسن شماعی زاده
خرید نت پیانو آهنگ قفس از حسن شماعی زاده
جهت خرید نت پیانو آهنگ قفس از حسن شماعی زاده روی لینک زیر کلیک کنید
نت پیانو آهنگ قفس از حسن شماعی زاده
نت پیانو آهنگ قفس از حسن شماعی زاده
تنظیم نت پیانو : گروه نت دونی
آهنگساز » حسن شماعی زاده
جهت مشاهده نسخه های دیگر نت آهنگ قفس از حسن شماعی زاده از طریق لینک های زیر اقدام نمایید
🧹 نت پیانو قفس از حسن شماعی زاده
🧹 نت کیبورد قفس از حسن شماعی زاده
🧹 نت گیتار قفس از حسن شماعی زاده
🧹 نت ویولن قفس از حسن شماعی زاده
🧹 نت فلوت قفس از حسن شماعی زاده
sheet Music Hassan Shamasizadeh Ghafas
متن اهنگ قفس حسن شماعی زاده
طبق قانون قفس پرنده زندونی شده طبق قانون هوا کوچه ها بارونی شده بگو کی منتظر ترانه پشت میله هاس گریه پرنده ها چرا همیشه بی صداست بد قطع هر درختی یه سواله همیشه با کدوم دلیل تبر دوباره تبرئه میشه تبرو تبرئه کردن قفسو رها گذاشتن قانون قلبو تو جنگل چرا زیر پا گذاشتن تبرو تبرئه کردن قفسو رها گذاشتن قانون قلبو تو جنگل چرا زیر پا گذاشتن نت پیانو قفس حسن شماعی زاده در نت دونی
چه میشه قفس تو قانون خونه خط بخوره جنگلا خط بکشن بدونه جنگو دلهره هرکی از دنیا فقط یه چشم مهربون میخواد دنیای که این روزا از نقشو نقشه ها پره بد قطع هر درختی یه سواله همیشه با کدوم دلیل تبر دوباره تبرئه میشه تبرو تبرئه کردن قفسو رها گذاشتن قانون قلبو تو جنگل چرا زیر پا گذاشتن تبرو تبرئه کردن قفسو رها گذاشتن قانون قلبو تو جنگل چرا زیر پا گذاشتن طبق قانون قفس پرنده زندونی شده طبق قانون هوا کوچه ها بارونی شده
دانلود نت پیانو اهنگ قفس خرید نت پیانو قفس از شماعی زاده
کلمات کلیدی : نت دونی , نت پیانو , نت متوسط پیانو , نت پیانو حسن شماعیزاده , notdoni , نت های پیانو حسن شماعیزاده , نت های پیانو , پیانو , حسن شماعیزاده , نت حسن شماعیزاده , نت های حسن شماعیزاده , نت های گروه نت دونی , نت های متوسط پیانو , نت پیانو متوسط
#نت دونی#نت پیانو#نت متوسط پیانو#نت پیانو حسن شماعیزاده#notdoni#نت های پیانو حسن شماعیزاده#نت های پیانو#پیانو#حسن شماعیزاده#نت حسن شماعیزاده#نت های حسن شماعیزاده#نت های گروه نت دونی#نت های متوسط پیانو#نت پیانو متوسط
0 notes