Tumgik
#تر
soshyans · 1 year
Text
هم‌بند
چنگ می‌زند که بدارد و تنها زخم تر می‌کند
View On WordPress
0 notes
kamadoors · 1 year
Text
استعلام قیمت شیشه بالکنی در کمترین زمان از طریق این فرم امکان پذیر است. کامادر با هدف کوتاه سازی فرآیند خرید شیشه اسلایدینگ امکان استعلام قیمت به صورت آنلاین را برای شما عزیزان فراهم کرده است. بالکن شیشه ای
0 notes
sharpairconditioner · 2 years
Text
0 notes
crookedfanparadise · 2 years
Text
مطلوب طيب عام وطيب أسنان وجلدية لديهم تر
مطلوب طيب عام وطيب أسنان وجلدية لديهم تر
وظائف من جميع الدول العربيه – بدايه الخبر مطلوب طيب عام وطيب أسنان وجلدية لديهم ترخيص moh ​/ موبايل + واتساب: 00971555868263 او 00971501716699 المصدر : مطلوب وظيفه قسم وظائف من جميع الدول العربيه مطلوب طيب عام وطيب أسنان وجلدية لديهم تر بداية بدايتكم الصفحة الرئيسية
View On WordPress
0 notes
nevzatboyraz44 · 4 months
Text
Zürafaların gölgeleri
"Rabbinin gölgeyi nasıl uzattığını görmedin mi? Eğer dileseydi, onu elbet hareketsiz kılardı. Sonra biz, güneşi ona delil kıldık." Furkân Suresi 45. Ayet
..........
Shadows of giraffes
“Have you not seen how your Lord lengthens the shadow? If He had willed, He could certainly have made it immobile. Then We made the sun a proof for it.” Surah Furqan, Verse 45
ظلال الزرافات
"ألم تر إلى ربك كيف يطيل الظل ولو شاء لجعله ثابتا ثم جعلنا الشمس عليه حجة" سورة الفرقان الآية 45
52 notes · View notes
white-tulip323 · 1 year
Text
Tumblr media
" تسألني: لمن يهرع المرء أولاً؟ فأقول لك: لمن يحب. ألم تر كيف أنه ﷺ عندما نزل عليه الوحي، وأصابه البرد والخوف لم يذهب لصديقه الوفي أبي بكر، ولا لعمه الشجاع حمزة، ولا لعمه الحكيم أبي طالب .. وإنما هرع لخديجة يا صاحبي .. إن الذي تحبه أكثر، هو من تهرع إليه أولاً"🤍♡
171 notes · View notes
ayazubaydi · 5 months
Text
(قل؛ إن الأمر كُله لله)
ثم لاتستبطئ فرجا, ولا تستعجل إجابة, ولا تقابل أوجاعك بالسخط, من رضي فله الرضا, وكم من عطاء تخبأ في حرمان! قال ابن الجوزي, "تدبير الحق عز وجل لك خير من تدبيرك, وقد يمنعك ما تهوى ابتلاءً, ليبلو صبرك, فأره الصبر الجميل, تر عن قرب ما يسرّ”
27 notes · View notes
orchidwoes · 3 months
Text
"I choose to love you in silence,
For in silence I find no rejection.
I choose to love you in loneliness,
For in loneliness no one owns you but me.
I choose to adore you from a distance,
For distance will shield me from pain.
I choose to kiss you in the wind,
For the wind is gentler than my lips.
I choose to hold you in my dreams,
For in my dreams, you have no end."
"من دوست داشتم تو را در سکوت دوست بدارم ، زیرا هیچ انکار نمی شود. من دوست داشتم تو را در تنهایی دوست داشته باشم ، زیرا در آن تنهایی فقط به من تعلق داری. بوسه هایی را که به تو می دهم به باد رها می کنم. باد آنها را به ارمغان می آورد با من ملایم تر از من دستهای تو را در رویاهایم می گیرم."
18 notes · View notes
lerrixe · 4 months
Text
اضطراب اجتماعی کشنده ست.
هر تجمعی برات یه کابوسه و وقتی محیط زیادی شلوغه، سردرد و تهوع از پا درت میاره. به زور ارتباط برقرار کردن رو هم بذار کنارش، و من من و زل زدن به دیوار پشت فروشنده وقتی میخوای فقط یه آیس پک کوفتی رو قیمت کنی چون هزار ساله نرفتی بیرون و در عین حال متوجه میشی که طرف احتمالا خودش خجالتیه و زیادی به پیرسینگ و تتو علاقه منده و لعنتی، اون "چیز" نقره ای که تو دماغش فرو کرده هم جالبه و بعدا باید امتحانش کنم و امیدوارم این یارو پذیرای شماره م باشه ولی خیلی کار دارم و باید اول برم سرکار بعد برم سراغ روابط دهن سرویس کن اونم با این اوضاع اقتصادی هم همینطور. بعد از اینکه از خیر اون فروشنده هات و خجالتی و نرمالو می گذری یادت میاد که باید برگردی پیش دوستات. حین اینکه دارن هر هر میخندن، به این نتیجه میرسی که بودن تو جمع یه مشت آدم بی نمک و در عین حال تلاش برای تیکه ننداختن سخته. بعد در حالی که خودت هیچ چیز خاصی نیستی خودت رو از اونا برتر میدونی، دلیلی؟ نداری. ای وای، کیرم تو این شخصیت و روحیات، درسته؟ البته که درسته. در حالی که دارن حرف و لبخند میزنن، حس میکنی یه عوضی تمام عیاری که درمورد اون "یه روزی بستو فرندو" ها اینطوری فکر میکنی. اونا هم آدمن، مطمئنا اضطراب و دغدغه های خودشونو دارن به خدا. کی گفته تو عن برتری هستی؟ اصلا نیازی نیست کسی بگه. مهم اینه که هممون یه مشت انگلیم که کت خز پوشیدیم و یه میزبان بی خیال داریم. کی اهمیت میده؟ ریسی مرد، خامنه ای میمیره و کسی که بعدا قراره صاحب کارم بشه هم همینطور. و ننه بابام و شاید قبل از همه ی اینا خودم. کره ی زمین دیوانه وار میچرخه و خورشید یه روز میگه "کیرم بابا، واسه چی انقدر میتابم؟ کی واسم ریده؟" و کم کم گنده و گنده تر میشه و هممونو میخوره و بعد از یه آرغ کهکشانی، بوم! تبدیل به یه سیاهچاله ی کوچولوی کثافت میشه و تا یه مدت سیاهچاله می مونه. شاید خدا هم یه روز حوصله ش سر بره و در جهان هستی رو بذاره و بره تا آفتاب بگیره یا از سر بیکاری یه جهان دیگه بسازه. مخلوقاتش تو جهان بعدی همون کسشرا درمورد عذاب الهی و بهشت سر هم میکنن و یه مشت مخلوق دیگه می میرن و ور ور ور. کی براش مهمه؟ هیچکس. هممون محکم به ادامه دادنیم بدون اینکه حتی روحمون خبر داشته باشه تا کی قراره جور وجود داشتن رو بکشیم. اون موقع دیگه فروشنده ای که کلی فلز به پوست بخت برگشته ش کوبونده و با چشمای درشت شده بهم زل زده بود و هرهر خندیدن دوستام و مرگ رئیسی و قیمت آیس پک مهم نیست. اون موقع فقط تصمیم خالق احتمالی مهمه و اینکه آیا حوصله ش سر رفته یا نه، دوباره شیشه و تریاک زده یا هنوز منتظره جبرئیل براش جنس بیاره.
فکر کنم تنهایی هم کشنده ست.
21 notes · View notes
sayron · 4 months
Text
Tumblr media
نسترن، سلدا و سلما (۱)
«براساس یک داستان واقعی!»
اسم من امیره، یه پسر با قد ۱۸۰ و وزن ۸۶ کیلو. من دانشجوی ارشد هستم ولی چند سالیه توی محله خودمون تو تهران، مغازه فروش و تعمیر تلفن همراه دارم. بازار کار که تعریفی نداره و روز بروز داره اوضاع اقتصادی مردم خراب تر میشه. بخاطر همین چند سالیه که فروش لوازم جانبی هم انجام میدم. حدود ۲ سال پیش از طریق یکی از رفقا یه ارتباطی با یه بنده خدایی توی قشم گرفتم که میتونست جنس های خوبی از دوبی برام بیاره. ته لنجی البته! از قاب و محافظ صفحه گرفته تا هندزفری و ایر پاد و غیره. خلاصه سود خوبی میتونست داشته باشه. بعد از چند ماه مشورت و همفکری با این و اون با این رفیقم که اسمش میلاده ��صمیم گرفتیم یه سفر تفریحی و کاری بریم قشم و کیش!
زمستون بود اما جنوب، اون موقع سال هوا عالیه! خلاصه اینکه ما هتل رو رزرو کردیم چند ماه قبلش. اما از بد روزگار یهو دم سفر ما، زد و مامان میلاد تصادف کرد تو خیابون و فوت کرد. خلاصه گاومون زایید. من اولش گفتم سفر رو کنسل کنیم. ولی میلاد تو مجلس سوم مامانش سر یه اتفاق ساده و الکی با من دعوا کرد و منم غد و یه دنده باهاش قهر کردم. بخاطر همین خودم تنهایی زدم به سفر و با یارو هم که انگار دادن جنس توی کیش براش راحت تر بود وعده کردم و راه افتادم. بخاطر همین دیگه قشم نرفتم و مستقیم و هوایی رفتم کیش و رزرو اتاق رو هم برای خودم دو برابر کردم یعنی ۱۰ روز. خلاصه رسیدم کیش و با تاکسی رفتم هتل. اتاق رو گرفتم و با ساک هام رفتم سمت آسانسور. وقتی رسید در باز شد و چند نفری اومدن بیرون. ولی من غافل از اینکه آسانسور داره میره پارکینگ دو، سوار شدم. آسانسور رفت پایین و ملت پیاده شدن. منم چون توی گوشیم داشتم پیام هامو چک میکردم، گیج! چون لابی داشت توی اون طبقه هم و فک کردم رسید طبقه ۱۷. پیاده شدم. تا فهمیدم اشتباه اومدم در آسانسور بسته شد. برگشت همکف. دکمه رو زدم و منتظر شدم. آسانسور اومد پایین و در باز شد و من: 😳
یه خانوم و دو تا دختر تو آسانسور بودن و 🤯 اوووووووف چه قد و هیکل هایی!!! 😨😰😱
Tumblr media
مامانه که حدودا ۴۲-۳ ساله میزد با ۱۹۷ سانت قد و یه لباس نخی سفید دکولته که خلیجی بود و بدنی که از یه مرد بدنساز هم بیشتر عضله روش نشسته بود؛ از بالای عینک آقتابیش بهم نگاه میکرد و آدامس میجوید. کوله هاش انقدر بزرگ و عضلانی و ورزیده بود که گردن کلفتش رو در بر گرفته بود و شیب تندی داشت. سر شونه های گردش بزرگ بود فیبر عضله اش توی سایه روشن نور آسانسور دیده میشد. بازو های قطوری که از رونهای من کلفت تر بود و انقدر کات بود که عضلات سه سر پشت و دو سر جلو بازو با رگ های روشون از هم جدا شده بود و ساعد ضخیمی که فقط رگ و عضله بود و لا غیر. مچش از ترافیک رگ هاش معلوم بود خیلی قدرتمنده و پنجه هاش با ناخونهای کاشت مشکی رنگ به شدت سکسی و خفن بود. لباس بلند خلیجیش به قدری نازک بود که نوک سفت سینه های عضلانیش و شورت لامبادای سفیدی که پوشیده بود هم از زیر لباس دیده میشد. بخاطر همین حجم سیکس پکش و عضلات چهارسر رون هاش کاملا واضح بود. به جرات هر کدوم از رونهاش دوبرابر دور کمر من بود. من با ۱۸۰ سانت قد تا زیر پستونهای حجیم و قدرتمندش بودم. این تنها لباسی بود که تنش بود. نه روسری و نه کتی که عضلات بالا تنه برهنه اش رو بپوشونه. تخته سینه عضلانیش هم جوری باد کرده بود که وسطشون شکاف خورده بود.
اما دختراش...
Tumblr media
یکیشون که حدودا ۲۲-۳ ساله میزد هم قد خانومه بود، انگار دخترش بود چون خیلی شبیه مامانش بود ولی خیلی خوشگل تر. یه دختر که نه یه فرشته ی عضلانی با چهره ی الهه های خیالی! موهای بلند قهوه ای روشنی داشت که روی سینه هاش ریخته بود و تا رونهاش بلندی داشت. اما لباسی که تنش بود عجیب و غریب بود. اون دختر فقط یه بادی سفید آستین دار تنش بود. فقط یه بادی!!! 🤯 و کص کلوچه ای و گوشتی و عضلانیش از لابلای موهاش باد کرده بود و خودنمایی میکرد. یه چکمه گلودار چرمی پاشنه دار سفید هم پاش بود که تا زیر زانو هاش بلندی داشت. بادی داشت زیر فشار عضلات ورزیده بالا تنه اش منفجر میشد و گردی سرشونه ها و بازوان و ساعدهای ورزیده اش کاملا هویدا بود. لباسش یقه بازی داشت و کوله های عضلانیش که به مامانش رفته بود، کاملا لخت و برهنه زده بود بیرون. تا منو دید پوزخندی زد و گفت:« آقا پسر!... نمیخوای بیای تو؟... الان در بسته میشه ها...»
اینو که گفت، اون یکی دختر هم که قد خیلی بلندتری داشت و سرش توی آیفونش بود، متوجه ی من شد...
Tumblr media
قد بیش از ۲ متری این دختر که خیلی جوون تر از اون یکی بود، ازش یه غول ساخته بود که مثل مامانش آدامس میجوید. وقتی نگاهش بهم افتاد بدنم لرزید. چون ابروهاش رفت و بالا و لبشو غنچه کرد و گفت:« جووووووووون... چه جوجوی نازی...» لرزش بدنم رو فهمید چون نیشخند شیطنت آمیزی روی لبهای قشنگش نقش بست 😈. موهای طلاییش رو دم اسبی بسته بود. یه لگ آبی پوشیده بود که پایین تنه سکسیش رو سکسی تر میکرد.اما بخاطر قد بلندش لگ براش کوتاه بود و ۲۰-۳۰ سانتی از ساق پاهاش لخت بود. یه صندل مشکی پاشنه بلند هم بدون جوراب پاش کرده بود. بالا تنه عضلانیش رو یه نیم تنه ورزشی پوشونده بود. بدنش به اندازه خواهر و مادرش عضلانی نبود ولی انقدری عضله داشت که من از هیبتش خودمو خیس کنم. به جرات صورت من در برابر نافش بود که یه پیرسینگ توش میدرخشید. جوری که برای لیسیدن کصش و زیر نافش نیاز به خم شدن نداشتم.
با ترس و لرز رفتم توی آسانسور، دختر کوچیکتره گفت:« کلاس چندمی آقا کوچولو؟...» من به زمین چشم دوخته بودم. آبجیش خندید و گفت:« شاید اصلا هنوز مدرسه نرفته...» و هر سه زدن زیر خنده. دهنم از ترس خشک شده بود و قلبم داشت توی دهنم میزد. یهو مامانشون دستی به سرم کشید و گفت:« طفلکی... باید شیر بخوری تا بزرگ بشی... 😏» دوباره بلند بلند بهم میخندیدن. نگاه من به صفحه کلید طبقات بود که لامصب خیلی کند طبقه ها رو بالا میرفت. آبجی بزرگتره اومد جلو و گفت:« چرا جواب نمیدی موش موشی؟... نکنه آقا گرگه زبونتو خورده... یا شایدم هنوز زبون باز نکردی؟... 😅🤣» من داشتم از خجالت آب میشدم. اومد جلو و مقابلم وایساد. دستشو گذاشت زیر چونه ام و سرم رو به سمت بالا بلند کرد. قشنگ زیر پستوناش بودم. موهاشو زد کنار. از زیر پستوناش تا خود کصش آجر چین عضله بود. ایت پک شایدم تن پک! 🤯 از ویوی مافوق پستونای عضلانیش با لبخند تحقیرآمیزی بهم نگاه میکرد و گفت:« میخوای خودم بهت شیر بدم تا بزرگ بشی؟...» یهو مامانش گفت:« ولش کنید... رسیدیم... » طبقه ۲۴ رستوران بام. موقع ناهار بود. اونا با لبخند های تحقیر کنندشون به من از آسانسور پیاده شدن. دختری که از همه بلند تر بود لحظه آخر اومد سمتم. منو به دیوار اتاقک آسانسور فشار داد و آهی کشید. چون دماغ و چونه ام به کص داغش مالیده شد. دستشو گذاشت پشت سرم و صورتمو فشار داد به کصش و گفت:« ببوسش جوجو... زود باش...» من که داشتم تو فشار دستش صورتم له میشد، با ترس چندتا بوسه از روی لگ به کصش کردن و اون خنده ی شیطونی کرد و گفت:« آفرین کوچولوی کردنی ناز...» و رفت و به مامان و خواهرش که منتظرش ایستاده بودن ملحق شد. پشم گارسون ها هم از دیدن اونا فر خورده بود.
خلاصه من تا چند دقیقه توی شوک بودم... موقع ناهار بود ولی من اشتها نداشتم. دکمه طبقه ۱۷ رو زدم و رفتم توی اتاق. تا نزدیک غروب بدون اینکه چمدون هامو باز کنم و لباسم رو در بیارم روی تخت افتاده بودم و به اون چیزی که دیدم و اتفاقی که برام افتاد فکر میکردم.
من تا اونروز فکر میکردم قد بلند محسوب میشم. اما در برابر اون سه تا ماده شیر عضلانی شبیه فنچ بودم...
😰😰😰
ادامه دارد
20 notes · View notes
omqo · 6 months
Text
سورة الإنسان
Tumblr media
تبدأ سورة الإنسان باستفهام تقريري ، لتقرير وإثبات حالة معينه للإنسان ، وهي أنه كان في زمن معين لم يكن له ذكر ، ولم يكن مخلوقا ، إذن فمن اوجد هذا الإنسان علي هذه الخلقة الحسنة ؟!!
يأتي الجواب ( إنا ) اي الرب سبحانه ( خلقنا الانسان ) وأصل الخلق الإيجاد من العدم ، فالإنسان خلق من نطفة ، وقبل النطفة ماذا كان ؟ كان عدما . تلك النطفة كانت أمشاجا أي خليطا من ماء الرجل و ماء المرأة ، ليكون منهما بشر له سمع وبصر .
وبعد خلقنا للإنسان ، جعلنا له طريقين ، طريق الحق وطريق الغي ، ووهبناه عقلا يميز بينهما ، فمن آمن بالله وصدق بآلائه وشكر كان من أهل النعيم ، ومن كفر وجحد بالآيات كان من أهل الجحيم .
ثم يصف سبحانه وتعالي حال الأبرار أهل الإيمان والتقوي في الجنة : يشرب أهل الجنة من كؤوس خاصة ، الخمر فيها ممزوجة بالكافور الذي يحسن طعمها وينعشه ، ومن فضل الله عليهم أن جعل أعين الماء وغيرها تتفجر بأمرهم وقتما أرادوا ، وهذا علي غير العادة ، فهو نعيم خاص بأهل الجنة .
ثم يذكر سبحانه سبب جزاء المتقين بهذا النعيم ، وهو :
* أنهم إذا نذروا نذرا اوفوا به ، فمن صفات المؤمن أن يكون وفيا مع الله ومع عباده .
* يخافون يوم القيامه فشره كان مستطيرا أي شرا عظيما فاشيا ، استطار فعم بلاؤه كل شيء في السماء والأرض فانشقت السماء ونسفت الجبال وعظم هول ذلك اليوم .
*يطعمون الطعام : وهو وصف لسخائهم رغم حاجتهم وفقرهم ، فهم يطعمون الطعام علي حبهم له وحاجتهم إليه ، يطعمون المسكين أي المعدوم ، واليتيم وهو الطفل الصغير لا اب له ، والأسير وهو اسير الحرب .
* الإخلاص في الأعمال وهو أصل قبول الطاعات ، وهو جوهر الإيمان وعموده ، دل عليه قوله تعالى علي لسان المؤمنين المتصدقين ( إنما نطعمكم لوجه الله لا نريد منكم جزاءا ولا شكورا ) ، فما أعطيناكم الطعام إلا ابتغاء لرضا ربنا وطمعا في أن يرحمنا من عذاب يوم القيامة ، ولم يكن عطاؤنا لكم طمعا في مصلحة أو منفعة منكم ،
ولا يصل المرء لهذه الحال إلا بعدما يكون حب الله ملأ قلبه ، فنسيان حظ النفس مقابل رضا ربها ، هو من أعلي درجات الإحسان .
* الخوف من الله ، فهم يخافون من ربهم وخالقهم ، ويخافون ذلك اليوم الذي يحشر فيه الناس ، ليصور لنا القرءان ذلك اليوم وكأن له وجها عبوسا غاضبا قمطريرا اي شديدا لا يطاق ،
ثم لما كانت هذه صفاتهم ، وكان هذا الحال الحسن حالهم ، كانت لهم هذه الجوائز :
* وقاهم اي رحمهم الله من شر يوم القيامة وهوله .
* لقاهم نضرة في وجوههم وسرورا في قلوبهم ، نعم هذه هي السعادة التي طالما بحث عنها أهل الدنيا فلم يجدوها.
* جزاهم بما صبروا جنة فيها مالم تر عين ولم تسمع أذن ولم يخطر علي قلب بشر ،
* (وحريرا ) ذالك الحرير الذي حرم عليهم في الدنيا ، صار لباسهم اليوم في الجنة ، ولباس الحرير ينبيء عن حال عظيمة من شدة النعيم .
* (متكئين ) تأملها وحدها ، فبعد العمل الشاق تأتي لتجلس وتتكيء علي أريكتك ،كذلك أهل الجنة تعبوا في الدنيا فمن طول قيام في الصلاة ، أو جهاد في سبيل الله ، أو عناء في طلب الرزق ، جاء هذا اليوم لتتكيء وترتاح وتنعم ، مضي عهد العناء ، كما قال حبيبنا لبنته فاطمه قبل وفاته ( ليس علي أبيك كرب بعد اليوم ) .
* علي أرائكهم متكئون في ظل ظليل ، فلا هو شمس حارقة ، ولا هو زمهرير أي برد شديد ، فجو أهل الجنة جو المتعة وهدوء الأعصاب وراحة البال .
* (ودانية عليهم ظلالها ) فبينما هم في الجنة ، إذ تظلهم أشجارها ، فظلها قريب منهم ، كما أن قطوفها وثمرها قريب منهم أيضا ، وأنت جالس في مكانك أيها العبد التقي ، تتدلي عناقيد العنب وأصناف الفاكهة ليكون قربها من فمك لربما هو أقرب اليك من يدك ، وهذا معني ( تذليلا ) اي ذللت تذليلا فوق تذليل ، فما هذا الترف وما هذا الجمال ؟!
*( ويطاف عليهم بآنية من فضة ) فهؤلاء الأطفال الذين هم كالدر المنثور ، يطوفون عليهم ليسقوهم شرابا وضع في آنية الفضة ، وأكواب كانت من فضة علي هيئة قوارير صافية شفافة ، ( قدروها تقديرا ) فتكون كمية الشراب مقدرة تقديرا بحيث تكون كافية وافية لهم .
* ( يسقون فيها كأسا كان مزاجها زنجبيلا ) والكأس يعني بها كأس الخمر مازجها شيء من الزنجبيل لتكون طيبة ، وشتان ما بين خمر الدنيا وخمر الجنة .فليس مما في الجنة شيء يشبه مافي الدنيا إلا الاسماء .والزنجبيل كانت تحبه العرب وتشتهيه .
* (عينا فيها تسمي سلسبيلا ) تلك العين في الجنة من جملة مافي الجنة من العيون ، سميت سلسبيلا وهي العين السلسة في جريانها ، اللذيذة المشرب ، كذالك تسري في الحلق بسلاسة وطيب .
* (يطوف عليهم ولدان مخلدون ) وإذ هم كذلك علي تلك الحال الحسنة ، متكئين تحت ظلال أشجار وثمار الجنة ، إذ يخدمهم ويطوف عليهم أطفال صغار - وذلك لأن الإنسان جبل علي حب الاطفال الصغار لما فيهم من براءة وجمال رباني - قد خلقوا في الجنة لخدمتهم ، وإذا أنت رأيتهم من بعيد حسبتهم كأنهم مجموعة من الجواهر والدرر المنثورة علي الأرض .كناية عن فرط جمالهم وتألقهم في ثيابهم الجميلة .
* ( وإذا رأيت ثم رأيت نعيما وملكا كبيرا ) وإذا نظرت إلي إلي مكان في الجنة تري النعيم في كل مكان حولك ، وذلك لا يكون إلا لمن كان له ملك كبير ، فمثلا: إذا دخلت قصرا عظيما في الدنيا فمن بداية دخولك كلما نظرت في زاوية لا تري إلا مبان ضخمة ، وأشياء مزخرفة من الفضة والذهب ، وكل وسائل الراحة والخدمة والنعيم في كل مكان .
* (عاليهم ثياب سندس خضر وإستبرق ) أي يلبسون السندس : قيل هو الحرير الغليظ وقيل :نوع من الصوف الناعم الجميل ، والإستبرق : وهو الحرير الناعم ، وذلك كناية عن حالة عظيمة من الترف والنعيم .وفيه دلالة علي توفر جميع أنواع الملبس . ففي الدنيا حينما تري إنسانا حسن المظهر طيب الثياب حسن الرائحة كان هذا مؤشرا علي أنه من الأغنياء أهل الترف والراحة .
* ( وحلوا أساور من فضة ) تلك الأساور وذلك الحلي الذي طالما حرم عليهم في الدنيا ، قد أجل لهم وصار حلالا لهم في الجنة
* ( وسقاهم ربهم شرابا طهورا ) وأقول : يكفيك شرفا أن تكون السقيا بأمر الملك سبحانه وتعالي فهو الذي أمر بسقيهم ، فهو شرف عظيم جدا ، كذلك ( شرابا طهورا ) تلك اللفظة ( طهورا ,) نفت كل نقيصة أو سوء عن أي شراب في الجنة ، فليس الماء كماء الدنيا ، وليست الخمر كذلك .
ثم تجمل هذا الآية كل ذلك النعيم وتبين سببه ، ( أن هذا كان لكم جزاء وكان سعيكم مشكورا ) ، فهذا النعيم هو عاقبة سعيكم وتعبكم وصبركم في الدنيا ، نعم تلك عقبي الذين اتقوا ،وكان سعيكم مشكورا منا بأن كان جزاؤكم ذلك النعيم المقيم .
ثم تأتي هنا تسلية الرسول ، وطمأنته ، ودحض قول الكفار له ( لولا نزل عليه القرءان جملة واحدة ) فقوله سبحانه (إنا ) اي ان الله هو الذي أراد أن ينزل القرءان متفرقا ، وليس أمر الإنزال راجعا الي هوي الكفار وطلبهم ، بل السيادة في هذا الأمر لله وحده ، كذالك من أسباب نزوله مفرقا هو أن يكون داعما وملهما ومقويا لدعوة النبي صلى الله عليه وسلم ، لذا قال الله بعدها ( فاصبر لحكم ربك ) أي نحن نزلنا عليك القرءان آيات متفرقات لتكون داعمة لك لتصبر لحكم الله ، وتصبر علي أذي المشركين ، ولا تطع رأي الآثمين الكافرين .
وهنا تتبين لنا حسن تربية الله لنبيه صلي الله عليه وسلم ، إذ يقول سبحانه ( واذكر اسم ربك بكرة واصيلا ) فمن اول ما تقوم من نومك في البكور لابد أن تبدأ بذكر الله بلسانك وقلبك ، وكذلك في نهاية يومك ، حتي إذا ارخي الليل ظلامه ، نصبت رجليك واقفا بين يدي ربك ، ساجدا سجودا طويلا ومسبحا بحمد ربك كثيرا .
ولا عليك يا محمد من هؤلاء الكفار ، لا يغرنك ذلك النعيم الفاني ، وهذا الترف الظاهر عليهم ، فهؤلاء اشتروا العاجلة وهي الدنيا الفانية ، لاكنهم غفلوا عن ذالك اليوم الثقيل الذي ينتظرهم ، فصار وصف ذنوبهم الثقيلة مشابها لذلك اليوم الثقيل أيضا .
نحن خلقناهم وشددنا أسرهم ، اي خلقنا هؤلاء الكافرين وشددنا خلقهم ، وأعطيناهم الصحة والقوة والعقل ، ولو شئنا بدلناهم بأقوام آخرين أفضل منهم .
( إن هذه تذكرة ) فهذه السورة كلها تذكرة ، وحال الكافرين لابد أن يكون تذكرة وعظة ،وحال المؤمنين في الجنة تذكرة وحافز للعمل الصالح ، فمن شاء اتخذ الطريق إلي ربه ، تائبا راجعا إليه ، فارا من نفسه وهواها إليه ، راغبا في رحمته ، راجيا ثوابه ،
ثم ليعلم الإنسان أن مشيئته لا تتم ولا تكتمل إلا بمشيىة ربه وخالقه ، فهو العليم بحال عباده ، الحكيم بوضع كل شيء في موضعه ، فهو يدخل من يشاء في رحمته في الدنيا بأن يكون من عباده وأحبابه فهذه رحمة الدنيا ، وكذلك يدخل من يشاء جناته في الآخرة وهي رحمته يوم الدين ،
أما الظالمون المكذبون فليس لهم إلا العذاب الأليم المؤلم القاسي الذي ينال من الروح قبل البدن .
26 notes · View notes
forgottengenius · 8 months
Text
کمپیوٹر نے ملازمتیں ختم کر دیں تو لوگ کیا کریں گے؟
Tumblr media
ہم مستقبل سے صرف پانچ سال دور ہیں۔ تقریباً ایک صدی قبل ماہر معیشت جان مینارڈ کینز نے کہا تھا کہ ہم 2028 تک اپنی ایسی دنیا میں رہ رہے ہوں گے جہاں سہولتیں کثرت سے ہوں گی۔ ان کا کہنا تھا کہ یہ دنیا ٹیکنالوجی پر چلے گی۔ ہم دن میں تین گھنٹے کام کریں گے اور زیادہ تر کام محض اپنے آپ کو مصروف رکھنے کے لیے ہو گا۔ 1928 میں شائع ہونے والے اپنے ’مضمون ہمارے پوتے پوتیوں کے لیے معاشی امکانات‘ میں کینز نے پیش گوئی کی کہ ٹیکنالوجی کی تیز رفتار ترقی اپنے ساتھ ایسی صلاحیت لائے گی کہ کام کرنے کے ہفتے میں تبدیلی آئے گی۔ کوئی بھی اس بات سے انکار نہیں کرے گا کہ جس ٹیکنالوجی کی کینز نے پیشگوئی کی تھی وہ آج موجود ہے۔ لیکن کام کرنے کا ہفتہ اتنا زیادہ تبدیل نہیں ہوا۔ وہ مستقبل جس کا پانچ سال میں وعدہ کیا گیا تھا واقعی بہت دور محسوس ہوتا ہے۔ رواں ہفتے ایلون مسک نے جدید دور میں ماہرِ معاشیات کینز کا کردار ادا کیا جب انہوں نے برطانیہ کے مصنوعی ذہانت کے سرکردہ رہنماؤں کے اجلاس کے اختتام پر برطانوی وزیر اعظم رشی سونک سے کہا کہ ہم نہ صرف ملازمت میں کیے جانے والے کام میں کمی کرنے جا رہے ہیں بلکہ اس سے مکمل طور پر چھٹکارا حاصل کریں گے۔
جب وزیر اعظم نے مسک سے پوچھا کہ ان کے خیال میں مصنوعی ذہانت لیبر مارکیٹ کے لیے کیا کرے گی تو انہوں نے ایک ایسی تصویر پیش کی جو خوش کن یا مایوس کن ہو سکتی ہے جس کا انحصار اس بات پر ہے کہ آپ اسے کس طرح دیکھتے ہیں۔ انہوں نے کہا کہ مصنوعی ذہانت ’تاریخ میں سب سے زیادہ خلل ڈالنے والی قوت‘ ہے۔ ’ہمارے پاس پہلی بار کوئی ایسی چیز ہو گی جو ذہین ترین انسان سے زیادہ سمجھدار ہو گی۔‘ اگرچہ ان کا کہنا تھا کہ پیش گوئی کرنا مشکل ہے لیکن انہوں نے کہا کہ ’ایک وقت آئے گا جب کسی نوکری کی ضرورت نہیں رہے گی‘۔ انہوں نے دعویٰ کیا کہ کام کرنے کی واحد وجہ ’ذاتی اطمینان‘ ہو گی، کیوں کہ ’مصنوعی ذہانت سب کچھ کرنے کے قابل ہو گی۔‘ ان کا کہنا تھا کہ ’مجھے نہیں معلوم کہ اس سے لوگوں کو آرام ملتا ہے یا بےآرامی۔‘ ’یہ اچھا اور برا دونوں ہے۔ مستقبل میں چیلنجوں میں سے ایک یہ ہو گا کہ اگر آپ کے پاس ایک جن ہے جو آپ کے لیے وہ سب کچھ کر سکتا ہے جو آپ چاہتے ہیں تو اس صورت میں آپ اپنی زندگی میں معنی کیسے تلاش کریں گے؟‘ سونک اپنی جگہ اس صورت حال کے بارے میں یقینی طور پر بےچین لگ رہے تھے۔ 
Tumblr media
ان کا کہنا تھا کہ کام کرنے سے لوگوں کو معنی ملتے ہیں۔ انہوں نے امید ظاہر کی کہ مصنوعی ذہانت کام کی دنیا کو مکمل طور پر ختم کرنے کے بجائے اسے بہتر بنائے گی۔ دنیا ان دو آدمیوں کے درمیان ایک چوراہے پر کھڑی ہے اور یہ جاننا مشکل ہے کہ کس طرف جانا ہے۔ سوال کا ایک حصہ ٹیکنالوجی کے بارے میں ہے۔ اس کا کتنا حصہ انسانوں کے لیے قدرتی ہے اور کیا مشینیں آخر کار ہماری دنیا کے ہر حصے پر قبضہ کرنے کے قابل ہوں گی؟ لیکن ایک بہت گہرا اور زیادہ اہم سوال بالکل تکنیکی نہیں ہے یعنی ہم یہاں کس لیے ہیں اور ہم اپنی زندگیوں کے ساتھ کیا کرنا چاہتے ہیں؟ یہ ایک ایسا سوال ہے جو ہم حال ہی میں اپنے آپ سے پوچھنے کے عادی ہو گئے ہیں۔ وبائی مرض نے کام کے مستقبل کے بارے میں ہر طرح کی سوچ کو جنم دیا اور یہ کہ لوگ کس طرح جینا چاہتے تھے اور کچھ نے اسے گہری اور دیرپا طریقوں سے اپنی زندگیوں کو تبدیل کرنے کے مواقع کے طور پر استعمال کیا۔ لیکن اس سوال کی نئی اور گہری شکل مصنوعی ذہانت کے ساتھ آ رہی ہے۔ ہو سکتا ہے کہ ہمیں طویل عرصے تک اس سوال کا جواب نہ دینا پڑے۔ 
مصنوعی ذہانت کی موجودہ رفتار اور جس جنون کے ساتھ اس پر بات کی جا رہی ہے، اس سے یہ سوچنا آسان ہو سکتا ہے کہ روبوٹ صرف چند لمحوں کے فاصلے پر انتظار کر رہے ہیں۔ وہ ہماری نوکریاں (اور شاید ہماری زندگیاں) لینے کے لیے تیار ہیں۔ لیکن زیادہ تر ماہرین کا کہنا ہے کہ اس بات کو قدرے بڑھا چڑھا کر پیش کیا جا رہا اور کم از کم بہت سی صنعتیں طویل عرصے تک محفوظ رہ سکتی ہیں۔ تاہم ہمیں ابھی سے اس کے بارے میں سوچنا شروع کرنا چاہیے کیوں ابھی نوبت یہاں تک نہیں پہنچی۔ ہمارے پاس تیاری کا موقع ہے کہ ہم ان ٹیکنالوجیوں کو کس طرح اپناتے ہیں۔ وہ انداز جو ہم نے پہلے کبھی نہیں اپنایا۔ مصنوعی ذہانت کے بارے میں زیادہ تر بحث خیالی باتوں اور سائنس فکشن کی طرف مائل ہوتی ہے۔ اس پر ہونے والی بحثیں اکثر پالیسی مباحثوں کی بجائے زیادہ تر مستقبل کی ٹرمینیٹر فلموں کے لیے کہانیاں تجویز کرنے والے لوگوں کی طرح لگ سکتی ہیں۔ یہ ضروری ہے کہ ہم اس تجریدی بحث کو حقیقی ٹھوس سوچ کے ساتھ ملا دیں کہ ہم دنیا کو کس طرح دیکھنا چاہتے ہیں۔ کام، معلومات اور اس کے علاوہ بھی بہت کچھ کیسا دکھائی دینا چاہیے۔
لیکن اس کا جواب دینے کا مطلب مقصد، معنی اور ہم یہاں کیوں ہیں کے بارے میں مزید فلسفیانہ بحث کرنا ہوسکتا ہے۔ یہ وہ سوالات ہیں جن سے انسانی ذہانت ہزاروں سال سے نبرد آزما ہے لیکن مصنوعی ذہانت انہیں ایک نئی اور زیادہ فوری اہمیت دینے والی ہے۔ فی الحال بحثیں گھبراہٹ اور اضطراب کے ساتھ ہو رہی ہیں۔ سونک یقینی طور پر اکیلے نہیں ہیں جو آٹومیشن کے بارے میں مایوس کن نقطہ نظر کے بارے میں پریشان ہیں اور اس سے کتنی ملازمتیں ختم ہو جائیں گی۔ یہ ایک اور وجہ ہے کہ ہمیں اس بات پر تبادلہ خیال کرنا چاہیے کہ وہ خودکار مستقبل کیسا نظر آ سکتا ہے۔ کیوں کہ اسے کم خوفناک بنانے کا موقع موجود ہے۔ یہ یقینی طور پر مشینوں اور مصنوعی ذہانت کے نظام کے بارے میں گھبراہٹ کا سب سے بڑا حصہ جس کے بارے میں بات نہیں کی گئی ہے۔ یہ وہ روبوٹ نہیں ہیں جن سے ہم ڈرتے ہیں۔ یہ انسان ہیں۔ مصنوعی ذہانت کے حوالے سے پریشان کن صورت حال کے بارے میں تمام گھبراہٹ کی بنیاد یہ ہے کہ ملازمتوں کے خودکار ہونے کا کوئی بھی فائدہ ان انسانی کارکنوں کو نہیں جائے گا جو پہلے یہ ملازمت کرتے تھے۔
یہ اضطراب ہر جگہ موجود ہے اور رشی سونک نے ایلون مسک کے ساتھ اپنی گفتگو کے دوران نشاندہی کی کہ جب وہ دنیا میں لوگوں سے ملتے ہیں تو انہیں ذہانت یا کمپیوٹنگ کی حدود کے بڑے سوالات میں دلچسپی نہیں ہوتی بلکہ ملازمتوں میں دلچسپی ہوتی ہے۔ اگر لوگوں کو لگتا ہے کہ وہ آٹومیشن کے عمل کا حصہ ہیں اور وہ اس سے کچھ حاصل کریں گے تو دنیا کم پریشان کن جگہ ہو گی۔ یہ مقصد مختلف طریقوں سے حاصل کیا جاسکتا ہے لیکن یہ سب اس بات کو یقینی بنانے کے لیے ہے کہ لوگ آٹومیشن کے ذریعہ پیدا ہونے والی پیداواری صلاحیت اور کارکردگی سے فائدہ اٹھا سکیں۔ اس سوال پر دنیا کا ملا جلا ٹریک ریکارڈ ہے۔ تکنیکی تبدیلی نے ہمیشہ لیبر مارکیٹ میں خرابی پیدا کی لیکن اس کے اثرات مختلف ہیں۔ اکثر وہ لوگ جو تاریخ میں مشینوں کی وجہ سے فالتو ہو گئے اور ان نئی ملازمتوں کی طرف چلے گئے جن عام طور پر خطرہ اور مشقت کم ہے۔ اگر ماضی میں لوگوں نے روبوٹس اور کمپیوٹرز والی ہماری دنیا کو دیکھا ہو تو وہ سوچیں گے کہ یہ ان کے پاس موجود خطرناک اور تھکا دینے والی ملازمتوں کے مقابلے میں ایک کامل اور مثالی جگہ ہے۔ ہمیں ان فوائد کو صرف وجہ سے نظر انداز نہیں کرنا چاہیے کہ اس وقت ہم انہیں معمولی سمجھتے ہیں۔
لیکن ہمارے پاس ہمیشہ وہ یوٹوپیا نہیں رہا جس کا وعدہ ماضی کے ان لوگوں نے ہم سے کیا تھا۔ جب 1928 میں کینز نے وعدہ کیا تھا کہ دنیا میں دن میں چند گھنٹے کام ہو گا تو اس میں امید کم اور پیشگوئی زیادہ تھی۔ مالی بحران کے وقت بھی انہوں نے ’بجلی، پیٹرول، فولاد، ربڑ، کپاس، کیمیائی صنعتوں، خودکار مشینوں اور بڑے پیمانے پر پیداوار کے طریقوں‘ جیسے وسیع پیمانے پر کام کرنے والی ٹیکنالوجیز کی طرف اشارہ کیا جو آج مصنوعی ذہانت کے فوائد کی بات کرنے والوں کی یاد دلاتا ہے۔ اس کا کوئی اچھا جواب نہیں ہے کہ ہمیں فراوانی اور آرام کی وہ دنیا کیوں نہیں ملی جس کا انہوں نے وعدہ کیا۔ اس کی ایک اہم وجہ یہ ہے کہ کینز نے پیش گوئی کی تھی کہ لوگ فرصت میں زیادہ وقت گزارنے کے لیے اضافی وسائل کا استعمال کریں گے۔ تاہم جو ہوا ہے وہ یہ ہے کہ ہم نے وسائل کو مزید چیزوں پر صرف کیا ہے۔ بڑے حصے کے طور پر ٹیکنالوجی کی معاشی ترقی صرف فون جیسی زیادہ ٹیکنالوجی خریدنے میں استعمال کی گئی۔ لیکن ایک اور وجہ بھی ہے کہ ہم نے اپنی زندگیوں کو بہتر بنانے کے لیے ٹیکنالوجی کے فوائد کو استعمال کرنے کے بارے میں کبھی سنجیدہ بحث نہیں کی۔ کسی نے بھی دنیا سے یہ نہیں پوچھا کہ ہمیں ٹیکنالوجی کی کارکردگی کے ساتھ کیا کرنا چاہیے اور یہی وجہ ہے کہ ہم آج اس صورت کا سامنا کر رہے ہیں۔
اگرچہ انہوں نے فراوانی والی دنیا اور وقت کی فراوانی کی پیشگوئی کہ کینز نے رشی سونک سے مکمل طور پر اختلاف نہیں کیا۔ انہوں نے کہا کہ ’خوف کے بغیر تفریح اور فراوانی کے دور کا انتظار‘ ناممکن ہے۔ اور یہ کہ ’ہمیں بہت طویل عرصے تک تربیت دی گئی ہے کہ ہم مشقت کریں اور لطف اندوز نہ ہوں۔‘ لوگوں کو فکر ہے کہ کام کے ذریعے دنیا سے جڑے بغیر ان کے پاس کرنے کے لیے کچھ بھی نہیں ہوگا۔ کوئی خاص صلاحیت نہیں ہو گی۔ کوئی دلچسپی نہیں ہو گی۔ انہوں نے کہا کہ آپ کو یہ جاننے کے لیے کہ زندگی گزارنا مشکل ہو سکتا ہے، صرف امیر لوگوں کو دیکھنا پڑے گا۔ لیکن لوگ اپنے آپ کو مطمئن رکھنے کے لیے دن میں تین گھنٹے کام کر سکتے ہیں۔ زیادہ تر کام اس لیے کیا جائے گا کہ ہمیں کچھ نہ کچھ کرنا ہے۔ ہم تنخواہ کی بجائے بنیادی طور پر کسی مقصد کے تحت کام کر رہے ہوں گے۔ لوگ اس مقصد کو کیسے تلاش کرتے ہیں؟ لوگ کا کیا مقصد ہے؟ ہم اپنا ’ایکی گائے‘ (جاپانی زبان کا لفظ جس مطلب مقصد حیات ہے) کیسے تلاش کرتے ہیں؟ مقصد زندگی کو گزارنے کے قابل بناتا ہے۔ سو سال پہلے جب کینز نے ہم سے پوچھا تو ہمارے پاس اچھا جواب نہیں تھا۔ اور نہ ہی ہزاروں سال پہلے اسی جیسے سوال کا جواب تھا جب افلاطون نے پوچھا۔ لیکن لیکن اب جدید ترین ٹیکنالوجی کی مدد سے ہمیں اس قدیم سوال کا جواب تلاش کرنے کی ضرورت ہے۔
اینڈریو گرفن  
بشکریہ انڈپینڈنٹ اردو
38 notes · View notes
cactus4444 · 2 months
Text
#خواطر_إيمانية_في_يوم_دفن_هنية ▪ما رأيت قائدا منهم يموت حتف أنفه، أو على فراشه كما يموت البعير… وكأنهم يتسلمون الراية ومعها ميثاق الشهادة!! ▪نجا من بين أنياب الموت في غ/زة مرات عديدة… واستشهد بعدما خرج منها!! مواعيد المًوت إذا حضرت..لن تؤخرها البروج المشيدة، ولا الحصون المؤمنة!! ▪مات ابن تيمية في سجن قلعة دمشق، لأن حكام زمانه كانوا يعتبرونه خطرا على الناس… لكن… حضر جنازته قرابة المائة ألف رجل، وخمس عشرة ألف امرأة عدا من كانوا على أسطح المنازل!! (الحكام قد يملكون مفاتيح السجون، لكنهم لا يملكون مفاتيح القلوب!!) إياك أعني يا هنية وافهمي أيتها الجارة الغبية!! ▪قال لي: ومن بعد هنية؟ فقلت له: المهم أنت بعد هنية!! الرايات لا خوف عليها… لكن من تحتها ينبغي أن يخافوا على أنفسهم!! رضي الله عن أنس حين قال لأصحابه: "قوموا فموتوا على ما مات عليه!!" ▪عجيب أمر هذا الرجل.. رزقه الله ثمانية ذكور، وخمس إناث، وحمله أمانة أمة، ومسئولية استنقاذ أرض، وبناء جيل… فنجح في مهمة الأبوة الصغرى، والمسئولية الكبرى على النحو الذي رأيناه.. ليت المتعللين بتوافه العلل عن عواجل المهام يستحيون من أنفسهم!! ▪قال لي: ألم تر مصر كيف قست عليه حتى بعد موته، فلم تنعِه بكلمة، ولم تدع الناس لصلاة عليه!! فقلت له: من ذكرتها ليست مصر!! مصر التي نعرفها، تعرف حق الجوار، وتعادي الفجار، وتوالي الأبرار.. لكنه الذي تراه الآن نتوء أو خراج أو دُمّل يصيب وجهها كل حين ثم تعافى!! فالأرض التي باركها الصحابة بالفتح…لم يدم فيها القبح!! ▪قال لي: كثيرة هذه التضحيات في القادة والجنود!! فقلت له: وهل تظن مهر القدس وأكنافها كسائر المهور؟!! ▪قال لي: ما رأيت مودعين ومشيعين أكثر ولا أروع من مشيعيه!! قلت: ومستقبلوه أروع وأروع.. السابقون من أصحابه وأساتذته الشهداء.. والسابقون من أهل بيته من أشقاء، وأحفاد وأبناء.. ناهيك عن الملايين من ملائكة السماء.. ويا لسعادة من شغله حفل الاستقبال، عن عزاءات التوديع!! الآخرة ممتدة الحفلات…والدنيا سريعة النسيان والانشغالات!! #خالد_حمدي
10 notes · View notes
farsiastrology · 1 year
Text
Tumblr media
🍃به نام آفریدگار یکتا🍃
تحلیل آسترولوژی هفته
فصل کسوف این هفته در اوج خود است و همچنان که ما هنوز درگیر انرژیهای قدرتمند گرفتگی هفته قبل هستیم در فاصله این دوگرفتگی تغییرات چشمگیری را می‌توانیم در زندگی خود شاهد باشیم. بسته به آنکه گرفتگی ها کدام بخش از نمودارتولدتان را لمس میکنند، در آنجا شما شاهد تحولات شگرفی خواهیدبود چرا که انرژی آزاد شده از گرفتگی های محور تارس / عقرب چیزی را بشما نشان می‌دهند که برای ادامه رشد خود باید درباره ارزش‌های آن تجدید نظر کنید. گرفتگی های این محور برملاشدن حقایق است و چیزی را نشانتان می‌دهند که باید ببینید و ارزیابی کنید چه چیزی برایتان مهم است و اساسا منابع خود را _عاطفی یا مالی_ برای چه چیزی خرج میکنید.
انرژی های این هفته نیز پرقدرت تر به برداشتن لایه های پنهانی تری ادامه میدهد و از انجا که پلوتو هم در این هفته حرکت برگشتی خود را آغاز می‌کند، دروغ ها و مسائل پنهانی با شدت بیشتری در معرض دید عموم قرار میگیرند. وقت آن است که چهره حقیقی ادمهایی که در نقش الگوی اجتماعی و رهبران آگاهی بخش قرار دارند، با قدرت بیشتری آشکار شود.
🌿پست کامل را در صورت علاقه لطفا در وبلاگ ما دنبال نمایید.
https://farsiastrology.com/blog/
98 notes · View notes
Text
- إن من الصعب على المرء أن يتصور نفسا ظلت طاهرة مدى الحياة كنفسها، فليس هناك من تفسير إذن إلا أن نقول إنها فعلت ما فعلته على غير وعي منها ولا شعور، بالمعنى الذى يصدق على انفعال من تلك الانفعالات العارمة التى تعصف بضحية ساذجة فتدنيها من الفاجعة. ومن يدرى مع ذلك، لعلها أحبت فيه شيئا لم تر مثله في حياتها، ثم احبته كله إلى حد التهالك والسقوط!
- واغلب الظن أن هذا الرجل كان يملك من القوة ومن الاغراء ما يكفى لاجتذاب مخلوقة كانت حتى ذلك الحين بريئة تلك البراءة كلها، وكانت علي وجه الخصوص غريبة تلك الغرابة كلها عن طبيعته، آتية من عالم يختلف عن عالمه كل الاختلاف، ومن أرض تختلف عن أرضه كل الاختلاف، فسارت إلى هوة واضحة لا ريب فيها، اما أن السير كان إلى هوة فأحسب أنها قد فهمت ذلك، لكنها كانت وهى تمضى نحو الهوة لا تفكر.
- إن هذة المخلوقات التي لا تملك قوة الدفاع عن نفسها متشابهة متماثلة، تعرف أن الهوة تنتظرها هناك، ثم هى تجرى إليها لا تلوى على شئ.
(P.25 - 1875) فيودور دوستويفسكى - المراهق ج 1
11 notes · View notes
brightsoul-blog · 2 months
Text
‏​‏​‏Die Empty... مُتْ فارغاً..
سأل مدير أميركي زملاءه  في اجتماع عمل:
"ما هي أثمن أرض في العالم"
فبدأت تأتيه الإجابات ، منهم من قال:
"إنها أرض الخليج الغنية بالنفط"
ومنهم من قال " إنها أراضي الألماس في أفريقيا".
فقال المدير: "إجاباتكم خاطئة .. إنها المقبرة"
و بدأ يشرح لهم أن المقابر فيها ملايين الناس ممن قضوا نحبهم وهم ما زالوا يحملون في جعبتهم الكثير من الأفكار الثمينة التي لم تر النور بعد ..
كان أحد المستمعين  المؤلف الأميركي الشاب( تود هنري )
الذي أعجبته الفكرة كثيرا،
فأطلق كتابه الشهير
"مت فارغا" أو "Die Empty"
حيث وضع فيه أفكارا عملية تساعد الفرد على أن يُفرغ يومياً ما في جعبته من طاقات وأفكار ومعلومات مفيدة له و لمجتمعه .
والمتأمل لهذه الفكرة يجدها واقعية جدا.
فكم من شخص ضليع في العلم أو في التجارب الحياتية تخطف الموت زهرة شبابه قبل أن يكرمنا بمخزونه الوفير
لأنه كان يؤجل عمل اليوم إلى الغد.
وفي عالم الأعمال والحياة عموما هناك من يطلق عليهم بالمرشدين أو أصحاب الحكمة
أو التجارب العملية (Mentor) الذين يعكفون على تنوير الناس بأفكارهم وتجاربهم.
فإذا ما تقاعس هذا الفرد عن دوره حرم غيره من خير كثير .
و كثيرًا ما أتخيل لو أن كل فرد في العالم قدم اليوم أفضل ما لديه بإتقان
لصارت الحياة أجمل وأنظم وأدعى للبهجة والسرور.
فمثلاً عندما تتعطل مصالحنا في دائرة حكومية أو خاصة،
أو نسقط في حفرة،
أو يتأخر إقلاع طائرتنا لتسيب في إصلاح عطل فني
فستجد أن شخصاً ما لم يؤد عمل ذلك اليوم على أكمل وجه .
الحياة رحلة عطاء،
فحين تعطي صديقك أو زميلك من وقتك و جهدك و مشاعرك فإنما أنت تساهم في تحسين بيئة العمل و تريح نفسك وغيرك.
لكن الأهم أن يكون هذا العطاء مستمرا وليس، مزاجيا .
ولذا قال مؤلف الكتاب تود هنري "لا تذهب إلى قبرك وأنت تحمل في داخلك أفضل ما لديك ،
اختر دائما أن تموت فارغا".
( و ليس شرطاً ان تطبع ما تكتب على شكل كتاب ولكن ،
لابد من كتابتها ليعلمها من بعدك )
و هذه قمة العطاء والتفاني.
وهذا المعنى اللطيف له أصل في ديننا فهو نوع من الاستثمار الأخروي...
لأن الأفكار المفيدة جزء من العلم الذي ينتفع الناس به .
إذا مات ابن آدم انقطع عمله إلا من ثلاث..
منها (علم ينتفع به).
ومثله .. (من كتم علماً...)
::::::فاستثمر لآخرتك:::::::
7 notes · View notes