#اسم دختر خاص و تک
Explore tagged Tumblr posts
localfa1 · 7 years ago
Text
اسم دخترانه ایرانی حرف الف
اسم دخترانه ایرانی حرف الف
اسم  دخترانه ایرانی حرف الف :
آبنوس : آبگینه
آترا : آذر – آتش – نام یکی از ماههای پاییز
آتریسا : آذرگون مانند آتش – دختری با چهره ای زیبا و برافروخته مرکب از آتری(تغییر یافته آذر-آتر-آتری)
آتش : آتش
آتوسا : نام یک شاهزاده ایرانی (دختر کورش همسر داریوش)
آذر : نهمین ماه ایرانی
آذرافروز : نام پسر مهرنوش پسر اسفندیار
آذرخش : صاعقه، نام روز نهم از ماه آذر
آذرگون : نام گلی است برنگ سرخ
آذرنوش : پاکدین
View On WordPress
0 notes
iranianname · 4 years ago
Photo
Tumblr media
زرسا اسم دختر زیبای فارسی با فراوانی کم زرسا از جمله نام های خاص و تک دخترانه، اسمی کوتاه، دوهجایی با معنی زیبا می باشد. @namefarsi زرسا متشکل از دو واژه #زر + سا می باشد که مجاز به معنی با ارزش و #گرانبها معنا می شود. زر همان #طلا است و سا پسوند شباهت. این #اسم از نظر حروف و همچنین معنا شباهت بسیار زیادی با #نام درسا اسمی محبوب نیز هست می باشد. ⭐ لیست #اسامیدخترانه منتخب خاص را در آدرس زیر در وبسایت #نام_فارسی ببینید: NameFarsi.com/girls-name ⭐ نظر شما درباره اسم #زرسا چیست؟ از یک تا ده به این #اسمدخترفارسی امتیاز دهید. #اسمدخترجدید ⁦❤️⁩ 🔅 #نام_فارسی_مرجع_نامها #NameFarsi (at تهران) https://www.instagram.com/p/CErgvu1jJmj/?igshid=1846bhxnuoc25
0 notes
namefarsi · 5 years ago
Photo
Tumblr media
اسم های زیبای دخترانه و پسرانه
اسم دختر خاص و تک
اسم دخترانه شیک
اسامی دختر:
ماهانا، مرسانا، آدرینا، دایانا، سلنا
https://www.namefarsi.com/نام-دختر
اسامی پسر:
بردیا، برزو، بهراد، آرشان، آدرین
اسم پسر
https://www.namefarsi.com/نام-پسر
0 notes
Text
ترانه‌های این خواننده‌های ترک را حتما گوش کنید
موسیقی ترک همانند فرهنگ این کشور ریشه‌ای تاریخی و کهن دارد و همین امر باعث شده تا ترانه‌های ترکی جذابیت زیادی پیدا کنند. از طرف دیگر ترک‌ها خواننده‌های امروزی و جدیدی دارند که حال و هوای موسیقی ترک را دگرگون کرده‌اند.
برترین ها: موسیقی حد و مرزی ندارد و حتی اگر متن ترانه‌ای که به یک زبان دیگر خوانده می‌شود را متوجه نشویم باز هم حس و حال این ترانه به ما منتقل می‌شود و از شنیدن آن حال خوشی پیدا می‌کنیم. به همین دلیل نیز در میان ترانه‌های ایرانی که همیشه در آرشیو داریم، گاه و بیگاه ترانه‌های خارجی نیز پیدا می‌شود که آهنگ خوش این ترانه‌ها در روح و قلبمان ماندگار شده است.
در میان ترانه‌های خارجی نیز با توجه به نزدیکی که میان فرهنگ ایران و ترک وجود دارد، خواننده‌های ترکی زیادی را می‌شناسیم که جایگاه محبوبی در میان ایرانی‌ها پیدا کرده اند. موسیقی ترک همانند فرهنگ این کشور ریشه‌ای تاریخی و کهن دارد و همین امر باعث شده تا ترانه‌های ترکی جذابیت زیادی پیدا کنند. از طرف دیگر ترک‌ها خواننده‌های امروزی و جدیدی دارند که حال و هوای موسیقی ترک را دگرگون کرده‌اند.
با در نظر گرفتن این موارد قصد داریم موسیقیدان‌های ترکی را به شما معرفی کنیم که جای ترانه‌های آن‌ها در کلکسیون آهنگ‌های ترکی شما خالی است.
سزن آکسو
فاطمه سزن ییلدیریم (Fatma Sezen Yıldırım) که در دنیای موسیقی ترک با نام سزن آکسو شناخته می‌شود یکی از پرنده‌های کهنه‌کار و البته خوش‌صدای ترکی است که ترانه‌هایش همیشه در قلب و روح هواداران جا دارند.
مطلب پیشنهادی : https://mohamadrezateimouri.com/law-of-attraction-new/
سزن آکسو که طرفدارانش به وی لقب ملکه موسیقی ترکیه را داده‌اند در سال ۱۹۵۴ متولد شد و شروع خوانندگی او به سال ۱۹۷۵ باز می‌گردد، او در کنار خوانندگی، دستی در هنرپیشگی و ترانه‌سرایی نیز دارد و کتاب شعری نیز با نام «شهر اکسک» منتشر کرده است. آهنگ‌های سزن یکی پس از دیگری فروش‌های چشمگیری را تجربه کرده‌اند و گفته می‌شود مجموعاً ۴۰ میلیون نسخه از آلبوم‌های سزن آکسو به‌فروش رفته است.
سزن آکسو در دل مردم سایر کشور‌های دنیا نیز ارج و قرب زیادی دارد و ۱۵۰۰ کنسرت را در بیشتر از ۲۰ کشور مختلف اجرا کرده است. از آلبوم‌های معروف و پرطرفدار سزن آکسو می‌توان به شارکی سویلمک لازیم، ایشیک دوغودان یوکسلیر و سن آغلاما ا��اره کرد.
گروه راک پین‌های
همان‌گونه که اشاره کردیم موسیقی ترک نه‌تن‌ها در زمینه موسیقی سنتی کارنامه‌ای درخشان دارد، بلکه موسیقی این کشور در چند دهه اخیر در سبک‌های نوین و جدید نیز پیشرفت خوبی داشته و خواننده‌ها و گروه‌های ترکی زیادی را سراغ داریم که موسیقی‌های نوین و امروزی اجرا می‌کنند. در این زمینه به گروه راک پین‌های (Pinhâni) برخوردیم. جالب است بدانید پین‌های به فارسی، راز معنی می‌دهد.
مطلب پیشنهادی : https://mohamadrezateimouri.com/inspiring-clip/
این گروه از گروه‌های موسیقی راک قدیمی ترک به حساب می‌آید و تاریخچه راه اندازی آن به سال ۲۰۰۴ باز می‌گردد. گروه آلترناتیو راک پین‌های در آن زمان توسط یک دختر و پسر با نام‌های سینان کیانچی (Sinan Kaynakçı) و زینب ایلول اوسر (Zeynep Eylül Üçer) که با هم فامیل نزدیک نیز هستند، راه‌اندازی شد. این گروه در طول دو دهه فعالیت خود، ترانه‌های زیادی منتشر کرده و اگر اهل سریال‌های ترکی باشید احتمالاً سریال «بال‌های محبوب» (Kavak Yelleri) را که در ترکیه در سال‌های ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۱ پخش شد را دیده‌اید. جالب است بدانید ترانه اصلی این سریال را گروه راک پین‌های اجرا کرد.
این گروه تاکنون ۷ آلبوم منتشر کرده و در حال حاضر ۷ عضو ثابت دارد و از ترانه‌های این گروه تاکنون ۱۴ موزیک ویدئوی رسمی ساخته شده است.
یالین
حسین یالین (Hüseyin Yalın) خواننده ۳۹ ساله ترک است که در سبک موسیقی راک و پاپ ترانه‌های زیادی اجرا کرده و دستی در نوازندگی گیتار نیز دارد. یالین در استانبول به‌دنیا آمده و در کنار خوانندگی، به ترانه‌سرایی و آهنگ‌سازی نیز مشغول است. داستان محبوبیت حسین یالین به سال ۲۰۰۴ باز می‌گردد، در آن زمان یالین ترانه‌ای با نام «ظالم» (Zalim) را منتشر کرد و این آهنگ در نزد هواداران مقبول افتاد و راه را برای سایر موفقیت‌های یالین باز کرد.
حسین یالین ۶ آلبوم و و ۷ تک‌آهنگ را منتشر کرده و در میان این آلبوم‌ها، آلبوم Ellerine Sağlık از جانب داوران شبکه ان. تی. وی ترکیه در میان ده آلبوم برتر دهه گذشته قرار گرفته است. یالین همانند دیگر خواننده‌های موفق علاقه زیادی به اجرای کنسرت دارد و تاکنون در شهر‌های مختلف ترکیه و اروپا نزدیک به ۴۰ کنسرت برگزار کرده است.
یالین در کنار خوانندگی، در تبلیغات بازرگانی نیز حضور پیدا می‌کند و برای مدتی در چندین آگهی بازرگانی برای برند وستل (Vestel) شرکت کرد. یالین سابقه هم‌خوانی با خواننده‌های مطرح ترک و بین‌المللی را نیز دارد و در این زمینه می‌توان به هم‌خوانی حسین یالین و شگی (Shaggy)، خواننده معروف آمریکایی ��شاره کرد.
گروه موسیقی تکسیم تریو
سه دوست نزدیک با نام‌های حسنو شنلندیریجی (Hüsnü Şenlendirici)، اسماعیل تانچبیلک (İsmail Tunçbilek) و آیتک دوگان (Aytaç Doğan)، گروه موسیقی تکسیم تریو را به‌راه انداختند. حسنو در این گروه کلارینت می‌زند و اسماعیل سازی با نام باغلاما (bağlama) می‌نوازد که یک ساز ترکی است، آیتک نیز برای این گروه ساز قانون را می‌نوازد و اعضای این گروه با تلفیقی از ساز‌های سنتی، سعی در احیای موسیقی سنتی ترک دارند.
انصافاً هم باید گفت گروه تکسیم تریو در طول حیات خود موسیقی‌های بسیار زیبایی را برای علاقه‌مندان عرضه کرده است و اگر اهل موسیقی‌های ملایم ترکی هستید پیشنهاد می‌کنیم حتماً به آهنگ‌های این گروه گوش فرا دهید.
مطلب پیشنهادی : https://mohamadrezateimouri.com/rush/
گورکم شم
آهنگ‌سازان ترک زیادی را سراغ داریم که برای ساخت موسیقی سراغ ساز‌های سنتی می‌روند، بسیاری از این آهنگسازان نیز به موسیقی‌های امروزی رو آورده‌اند و سعی می‌کنند تا با ساز‌های جدید هنرشان را به نمایش بگذارند. در این بین بعضی از هنرمندان سخت‌گیر و مشکل‌پسند به ساز‌هایی که موجود است بسنده نمی‌کنند و با کمی خلاقیت سازی جدید ابداع می‌کنند.
یکی از این هنرمندان گورکم شم (Görkem Şen)، است، این آهنگساز و خواننده ترک ساز خاص خودش را طراحی کرده، این ساز یای‌بهار (yaybahar)، نام دارد و یکی از عجیب و غریب‌ترین ساز‌هایی که تاکنون بدست بشر ساخته شده است. خوشبختانه صدای این ساز برخلاف ظاهر عجیب و غریبش بسیار دلنواز است و به همین دلیل نیز آهنگ‌هایی که کورگم شم با این ساز نواخته به دل هر علاقه‌مندی می‌نشیند.
جالب است بدانید کورکم شم نزدیک به ۵ سال از عمر خود را صرف ساخت این ساز بزرگ و عجیب کرده و با سازی طرف هستیم که به لحاظ ابعاد به‌راحتی یک اتاق ۳ در ۴ را پر می‌کند.
تارکان
امکان ندارد با فهرستی از خواننده‌های ترک سر و کار داشته باشیم و در این فهرست خبری از تارکان نباشد. تارکان که مطمئن هستیم شما هم اسم او را شنیده‌اید و به ترانه‌هایش گوش فرا داده‌اید از خواننده‌های ترک‌تبار آلمان به حساب می‌آید و در سال ۱۹۷۲ در آلمان به‌دنیا آمده است.
تارکان تِوِت‌اوغلو که در (Tarkan Tevetoğlu) که در صحنه‌های موسیقی او را با نام تارکان می‌شناسیم زاده سال ۱۹۷۲ در شهر آلتزی آلمان غربی است و پس از اینکه به همراه خانواده‌اش از آلمان به ترکیه بازگشت برای تحصیل رشته موسیقی را انتخاب کرد و کار خودش را با آموزش موسیقی سنتی ترکیه شروع نمود. جالب است بدانید در آن زمان وضع مالی تارکان خوب نبود و برای تأمین هزینه‌های دانشگاه مجبور بود در مکان‌های مختلفی به اجرای ترانه مشغول شود.
در نهایت نیز بخت با تارکان یار شد و زمانی که در حال تسیلم شدن بود و می‌خواست به آلمان برگردد با یک شرکت پخش موسیقی ترکی قرارداد بست و آلبوم‌هایش یکی پس از دیگری پرفروش شد. تارکان تاکنون ۱۲ آلبوم منتشر کرده است و در میان کار‌های او آلبوم اولوروم سنه که به فارسی معنای «برایت می‌میرم» را می‌دهد به‌عنوان پرفروش‌ترین آلبوم تارکان به‌حساب می‌آید و حدود ۲.۷ میلیون نسخه فروش داشته است.
دمت آکالین
دمت آکالین یکی از چهره‌های موسیقی پاپ در ترکیه به‌حساب می‌آید و در جوانی رؤیای خبرنگاری در سر داشت، اما روزگار بازی دیگری برای دمت در نظر گرفته بود و به‌رغم تلاش زیاد دمت آکالین در رشته خبرنگاری قبول نشد، در نتیجه به لطف اندام خوش‌تراشی که داشت به دنیای مد و پوشاک راه پیدا کرد و در سال ۱۹۹۰ توانست جایزه زیباترین دختر ترکیه را از آن خود کند.
دمت به حضور در صحنه‌های مدلینگ ادامه داد تا اینکه به خوانندگی علاقه‌مند شد و اولین آلبوم خود را در سال ۱۹۹۶ با نام «سببیم» (Sebebim) منتشر کرد. این آلبوم به‌سرعت در میان جوان‌های ترک جا پیدا کرد و زمینه انتشار دیگر آلبوم‌های دمت آکالین مهیا شد.
جالب است بدانید دمت از عشق و عاشقی شانس نداشته و ازدواج‌های او با افراد سرشناس به طلاق ختم شده است، ماحصل این ازدواج‌ها یک فرزند دختر است که در سال ۲۰۱۴ بدنیا آمد، دمت دخترش را «هیرا» نام گذاشته است و در کنار علاقه به موسیقی پاپ امروزی، گاهی اوقات ترانه‌های سنتی نیز برای بدست آوردن دل هوادارانش می‌خواهند. دمت آکالین این روز‌ها به مرز ۵۰ سالگی نزدیک می‌شود، اما هنوز هم صدا و خوش‌صدا است و همین امر باعث شده تا همچنان شاهد انتشار آلبوم‌های جدیدی از این خواننده ترک باشیم.
مراد بز
با خواننده‌ای خوش‌صدا و خوش‌تیپ طرف هستیم که در کنار خوانندگی دستی در هنرپیشگی نیز دارد، مراد بز (Murat Boz)، در منطقه‌ای نزدیک به دریای سیاه در سال ۱۹۸۰ بدنیا آمد پس از پایان دبیرستان، برای ادامه تحصیل راهی استانبول شد و از آنجایی که صدایی خوش داشت، در کنار درس هر از گاهی خوانندگی نیز می‌کرد.
بخت با مراد بز یار بود و در سال ۱۹۹۸ توانست زمانی که تنها ۱۸ سال سن داشت در یک مسابقه خوانندگی برنده شود. در نتیجه از یکی از دانشگاه‌های معتبر ترکیه بورسیه گرفت و در رشته موسیقی جاز مشغول به تحصیل شد، در نهایت نیز راهی دانشگاه صنعتی استانبول شد و درسش را در رشته فنی به پایان رساند.
فعالیت اصلی مراد بز در زمینه خوانندگی به سال ۲۰۰۴ باز می‌گردد، در آن زمان او در یک موزیک ویدئو از «نیل کارا ابراهیم گیل»، حضور پیدا کرد و ستاره‌اش خوش درخشید و توجه دنیای موسیقی ترک به او جلب شد. از این قضیه یک سال گذشت تا اینکه باخبر شدیم مراد بز در گروه ترکی «هپسی» به‌عنوان خواننده مشغول شده و از آن زمان تاکنون شاهد انتشار ۴ آلبوم استودیویی از مراد بز هستیم. همان‌گونه که اشاره کردیم این خواننده ترک دستی در هنرپیشگی نیز دارد و تاکنون در ۵ فیلم بلند ترکی حضور پیدا کرده است.
منبع : برترین ها
0 notes
babynames4 · 6 years ago
Text
اسم های دخترانه و پسرانه ترکی
اسم های ترکی
اسم های دخترانه ترکی
حرف الف :
ئل آبا : مادر ، خواهر بزرگتر ائل ایستر: – آباقای : عنوانی برای خطاب به بانوان مسن و محترم آپا : بزرگ ، خواهر بزرگتر آتناز: – آچا : خوشایند ،مادر، بانوی مسن در خور احترام آچالیا : نام گلی است آچقین گول : گل شکفته شده آچیق گول : غنچه یا گل شکفته شده آدیگول : آنکه نامش همچو گل است آدینا : نام کوهی معروف که شهر زنوز از بلاد آذربایجان را در برگرفته است آرایلی : دختر پاکنام، همچو ماه پاک و درخشان آرزی : آرزو آرسیتا : نام منطقه ای ازسرزمین ماننا درغرب همدان فعلی آسانا : دختر زیبا آسلیم : مفید،دارای خیروفایده آسوده : آرام، راحت، دنج ، آرامش یافته،آسوده گشته آغان : شهاب آسمانی،شراره آتش،شعله ،زبانه آتش آغ بنیز : سفید چهره،دارای صورت روشن آغجاقیز : دختر سپید پیکروسپید چهره آغجاگول : زیباهمچوگل سپیدرنگ،کاملا سفید آک ایپک : ابریشم سفید،پارچه ابریشمی سفید رنگ آک چیچ : گل سپید رنگ آکچین معصوم ،پاکدامن،آبرومند آک یز : ستاره درخشان،جسم آسمانی سفید رنگ آلا گؤز : چشم درشت وآبی رنگ،چشمان شیفته کننده درخشان آلاله : لاله سرخ آلانور : نوردر خشان،برّاق آلتینای : ماه طلایی آلتینلی : طلایی آلتینیار : یارطلایی آل چیچک : گل سرخ رنگ آچیق : روشن ،آشکار، سعادت،نیکبختی آچیق گون روزصاف وروشن آرال : جزایرنزدیک به هم،مابین دوجزیره،رود دریایی که دروسط دو خشکی باشد آرین : پاکیزه،خالص،درخشان،اصیل آسا : بسیار،فراوان،بی حد ومرز آغجا : سفید رخسار،بسیارروشن روی،مایل به سفیدی آک بوداک : شاخه درختی که سپید رنگ است، بوته سفید آکمان : کاملا سفید بی گناه، پاک ومعصوم،آبرومند آک یورت : میهن نیک،ایل وسرزمین آباد آلتان : طلا،شفق سرخ رنگ آلتین : طلا،فلزقیمتی وزردرنگی که ضد زنگ می باشد آلقا : پسندیدن،راضی شدن، دعای خیربدرقه کسی ساختن،تعریف وتمجید کردن آلقیش : ستودن،مدح گفتن،تعریف وتمجید،تشویق آل کیم : رنگین کمان،قوس قزح آل گول : گل سرخ رنگ آلگون : آفتاب سرخ آلنار : انارسرخ آلما : سیب، درخت سیب جنگلی آلمیلا : سیب سفید آلِو : زبانه آتش،داغ وپرحرارت آلیشان : علف آهو آمراق : عزیز،دوست داشتنی،شیدا،شیفته،پاک وصاف آمول : صبو،حلیم،ساکت،آرام،بانزاکت،مٶدب منظم آناشن : مادر شاد ومسرور آناک : خاطره،هدیه،حافظه آناگول : گل مادر،گلی که همچومادرباشد(منظورازگل همان فرزند است)،دخترزیبا،برتر آنایار : دوست ویارمادر آنداچ : خاطره،هدیه ،یادگار،ارمغان آنسال : مربوط به قوۀ تفکر،عقلی آنلیک : فهمیده،عقل،ذهن آنناک : یادگار،خاطره آنی : خاطره،به یادآوردن آی : ماه ،روشن،زیبا،براق،جذاب وگیرا آی بن : آفریده شده همانند ماه،جذاب ودرخشان همچون ماه آی بنیز : ماه چهره،آنکه سیمایش مثل ماه باشد،زیباروی آی پار : درخشنده وفروزان همانند ماه آیپارا : ماه نو،هلال ماه آی پری : زیبا مانند ماه آیتاج : تاجی که همانندماه درخشان وبرّاق باشد،زیبا،ناطق آیتار : بشارت دهنده آیتارشن : قاصدشادی آیتک : مانند ماه آیتن : ماه پیکر، همچون ماه، زیبا، خوش قد و قامت، خوشایند آی جامال : ماه رخسار،آنکه صورتی زیباهمچون ماه داشته باشد آیجان : پاکدل،دختری که تن وروانش به پاکی ماه باشد آی چیچک : گل آفتابگردان آیدا : در ماه یا قمر، گیاهی خوشبوکه کنارآب میرویدو با گیاه «قایتارما»یا«بئش مارماق»که کاربرد طبّی دارند، ماه مادر آی دار : کاکل،یال آیداشن : شادی وسروردر ماه آیداگول : گلی که در سطح کره ماه روئیده باشد یااز ماه آورده شده باشد ،گل ماه .زیبا ،خوب روی آیدان : آفریده شده ازماه،ایجاد شده ازماه زیبا چهره ای که از ماه آمده باشد ،نیکو چهره همانندماه آی دینچ : استواروپابرجا چون ماه برّاق،درخشان،انبوه آیرال : مستثنی،آنکه استثنا شده باشد آی سِئو : دوست داشتنی مثل ماه آیسا : زیبا، مانند ماه آیسان : شبیه به ماه، مانند ماه آی سَل : سیل نورماه،پرتوماه،زیباودرخشان چون ماه آی سَن : همانند ماه هستی،به ماه می مانی آیسودا : ماه درآب آی سون : ارمغان ماه،هدیه ماه آی سونا : سونای ماه،قویی که پرهای سرش سبزرنگ است و زیباچهره ای که اختصاص به ماه دارد آی سوی : آنکه ازماه باشد،ازنسل ماه،برازنده ونیک خوی آی سین : مثل ماه هستی،همانند ماهی،زیبا هستی آیشان : شناخته شده چون ماه،مشهور،نامداروشهیر آیشن : مثل ماه صاف ودوست داشتنی آی فَر : سفید مثل ماه ،نورودرخشش ماه،زینت ماه آی قاش : دارای ابروانی همچون هلال ماه (در شعر کاربرد بسیاردارد ) آی قیز : دختری که ازماه آمده باشد دخترزیباوخوشایند آی گئن : مرتبط با ماه،دوست بسیارنزدیک وهمدل،همراز آی گول : گل ماه،زیبا همانند ماه آیلا : هاله اطراف ماه وسایرسیارات،شفق،درخشش آیلار : ماه ها ، زیبا ، پاک آیلان : همراه ماه، شبیه به ماه آیلی : مهتاب، پر از ماه، دارای ماه آیلین : دایرۀاطراف ماه،هاله آیمان : انسانِ ماه،آنکه ازماه باشد،زیبا چون ماه آیمان : مثل ماه آیناز : زیباچهره ای که نازوعشوه داشته باشد،مهناز آی نور : نورانی مثل ماه ،پرتو ماه،درخشان چون ماه آی نیسه : بانویا دختری که چون ماه زیباباشد ائتکین : تأثیرگذارنده،مؤثرواقع شونده،فعّال،اقدام کننده ائتناز : نازکن ائل آی : ماه ایل،زیباروی طایفه ائلبالی : شیرین وعسل ایل وطایفه ائل بَزَر : زینت طایفه،زیباچهرۀ قبیله،انسان نیکوی ولایت ائل بزه ر : زینت دهندۀ ایل وطایفه ائلتاج : تاج ایل ،شخص مورد احترام خلق،زعیم ورهبرسرزمین ائلتاش : هم ایل ،هموطن،هم طایفه ائلچین : لایق ایل ،برای مردم وایل آئل سئوَر : عاشق وشیفتۀ سرزمین وایل ائلکین : میهمان،سیاحت کننده ائلگین : غریب ،مهاجر،آنکه ازخانه وکاشانه اش مهجورمانده باشد ائوین : هسته یادانه،تخم،مایه واصل هرچیزجوهروعصاره اَبرَن : دنیا،کائنات،سما وفضا ابرو : خطوط موج دارکشیده شده برروی لوحه های آهنی و غیره،نقوش و خطوط طبیعی روی سطوح أدا (عربی ) : نازوعشوه،رفتار وسلوک،طرز،اسلوب،اجرا وایفا نمودن أرسن : شبیه به قهرمانان وجوانمردان أ رکانا : آزاد،مختارومستقل أرگم : نازنین من،محبوب من أرگول : همانند گل،انسانی نظیرگل أرمغان : هدیه،تحفه أرمَن : لایق حرمت واحترام،خوش یمن ومبارک أسمر : گندمگون أسیم : وزش باد،شدّت باد،مه أسین : مه صبحگاهی،نسیم سحری،الهام،احساساتی شدن،هوس ألیک : جیران،آهو،غزال کوهی السای : مانند ماه الشن : شادی قوم ، افتخار و شان قوم الماه : ماه ایل (زیباترین دختر قوم) المیرا : زن بزرگ ایل الناز (ائل ناز) : نازنین قوم ، زیبا و عشوه گر طایفه الین : دختری برای فامیل و قوم اوتکو : سر انجام نیک،ظَفَر اود آنا : مادرآتش اود دنیز : دریای آتش اودشَن : شاد آتشین وپرحرارت اوروز : بخت وطالع ،خوشبخت،ماه،روزه داری،ماه صیام (رمضان ) اوزای : فضا،عالم لایتناهی اوزوک : انگشتر اوستون : بهتر، درسطحی برتر اوسلو : صاحب کمال،عاقل،آرام اوغور : موفقیّت،نیکی،بخت ،طالع اوغورلو : شخص خوش یمن ومبارک وخجسته،مایۀ برکت اوکای : بیانگراحساس رضایت وخوشنودی است،احسنت،آفرین،بسیار نیکو اولجا : غنیمت،بخشش وعطا اولجای : بخت،طالع،اقبال اولدوز : ستاره اولکان : بسیاربزرگ،عظیم اولکَر : هفت ستاره خوشه پروین،ثریّا اولگون : رنگ آبی،به رنگ آب اولوس : ملّت،خلق،قوم وطایفه اوماچ : امید،مقصد وهدف،آرزو اومای : الهه اومیده : آرزو،آمال،خواسته اونای : شریف، نامدار،پرآوازه اونسال : بسیارمشهور اونلو : شهیروپرآوازه،جذّاب وگیرا اویسال : حرف شنو،مطیع ایپک : تارهای بسیارظریف ودرخشان ابریشم ایپک تن : دارای پیکری لطیف وظریف نظیرابریشم ایپک نور : برّاق ایزگی : عاقل،باهوش وباذکاوت،عادل ومنصف ایزیناز : خوش اثر ایستَر : خواستن،طلب نمودن ایستَک : آرزو،خواسته،مراد ایشیک : روشنایی،فروغ،تابناکی ایشیل : منوّرشدن،درخشیدن،فروغ،پرتو ایشیلار : تابنده ،منوّر ،درخشنده ایشیلاک : براق وتابناک،دارای درخشش وپرتو ایشین : اشعه ،شعاع نور،پرتو،شفق ایشین سو : درخشش آب،روشنایی حاصل ازبازتابش نورتوسط آب ایلایدا : پری دریایی، زیبای شهر و ایل ایلدَش : متولد شدگان در یک مکان ایلدیر : روشنایی ،برق زدن ،درخشش ایلقیم : سراب ایلک آی : ماه نو ،ماه هلال ایلک ایز : اولین نشانه ،نخستین علامت ایلکناز : اولین ناز (اولین دختر خانواده ) ایلگار : سال برف ایلگی : مناسب،ارتباط ووابستگی،کنجکاوی ایلمَن : وابسته به ایل وطایفه اینجی : دُرّ،مروارید،بسیار تابناک اٶزآیتان : کاملا شبیه به شفق اٶزآیسان : نظیرماه اٶزبال : عسل اصل وحقیقی اٶزبَن : خال ویژه ومادرزاد اٶزبیل : آنکه دارای دانشی خاص است،باسواد وآگاه اٶزپینار : منبع آب منحصربه فرد،آب حیات بخش وزلال چشمه اٶزجان : تَنی،عزیزومحبوب اٶزدَش : فاقد تفاوت،کاملا یکسان اٶزدَک : ماده،ماتریال،تنۀ درخت اٶزگو : منحصربه فرد،خاص وویژه اٶزگول : ویژگی،گونه ونوع اٶزگولَچ : آنکه خنده منحصربه فردی دارد،دارای طرزخنده ای ویژه اٶزگونَش : نظیرخورشید اٶزَل : چیره دست وماهر،ویژه،مخصوص،جداگانه اٶزلَر : حسرت کشنده،دلتنگ اٶزلَم : درذوق وشوق دیدار کسی یا چیزی بودن،حسرت،آرزو اٶزن : توجه واعتنای جدی اٶزیورت : سرزمین مادری،میهن،ایل ووطن وطایفه اٶکه : تیزفهم ،باهوش،متفکروعاقل اٶگه : متفکر،عاقل،وزیر،مشاور اٶن ایز : اوّلین اثر،نخستین راه اٶوگول : لایق تعریف وتمجید اٶیوک : هیجان حاصله ازحس عشق ومحبّت،جوش وخروش عشق
حرف ب :
باخیش : نگاه بادام گؤز : چشم بادامی باریش : صلح،آتش بس،آشتی بارینج : شبدرکوهی باغیش : بخشیدن،هدیه نمودن،عطا بالا : اولاد،فرزند،نوزاد بال سان : شیرین همانندعسل،متعلق به عسل باللی : ترکیب شده باعسل،شیرین ولذّت بخش همانندعسل بایاز : دراصل بیاض است ؛کاملا سفید بایان : خانم ،بانو بایراق : تکّه پارچۀ رنگی که بررویش علامت با نشان خاصّ یک دولت ،خلق ،حزب ویا مؤسسه بَتی : تصویرکردن ،چهره وصورت،فرم،اندام وپیکر،قدوقامت بَتیک : مکتوب،نامه،نوشته های رسمی،سند،دعای مکتوب بَدیز : زیبا ،خوش قدوقامت،ظریف بَگَنچ : خوشایند ،پسندیده ومطلوب بَزَک : نقش ونگار ،آرایش وزینت بَلگَن : شایسته ،لایق ،سزاوار بَلگَین : واضح،بارز وآشکار،روشن بَنزَر : شبیه ،نظیر،مانند ،شایسته ،مناسب بَن شَن : من خوشبخت هستم ،بختیار ونیک اقبالم ،من شاد ومسرورم بنفشه : مَنَکشه بَن گول : گل ویا شکوفه خالدار بَنگین : دائمی ،جاویدان وابدی بَن لی : آنکه در چهره ویا پیکرش خال داشته باشد ،دارای خال یا لکه بَنیجه : ابدی، جاودان ، بی انتها ،ماندگار وهمیشگی بولود : ابر ،بخار بی بی ناز : بی بی( ترکی) + ناز(فارسی) ، بی بی عنوانی احترام آمیز برای زنان سالخورده بیرجه : واحد ،تک ،یگانه ،یکی بیرسَن : آنکه یکی باشد، بی بَدیل، یکّه و تنها بیر گول : گل بی مثل ومانند،گل یگانه وَبدیل بیلگه : عالم ،انسان مُدرک ،صاحب معلومات ومحفوظات ذهنی عمیق ووسیع بیلگی : علم ودانش ،سواد ومعلومات ،معرفت وآگاهی بیلگین : عالم ،صاحب دانش وفضیلت
حرف پ :
پارلا : بدرخش!تابناک شو ! پارلار : نور می افشاند ،می درخشد پارلاش : روشنی ،درخشندگی پارلاک : نورافشان ،بَرّاق وتابناک پَتَک : کندو پَک اؤز : دارای صبرواستقامت پیرلانتا : برلیان ،الماس تراش خورده ،سنگ ذی قیمتی که در برابرنوربه رنگهای زیبا ومتنوعی گراید پینار : چشمه ،چشمۀ جوشان آب اززمین پرنیا : اصیل، دارنده اصل و نسب (فرنیا ، پرنیان)
حرف ت :
تئللی : دختری با گیسوی بلندوزیبا ،دارای زلفهای زیباومُزیِّن ��ئل نار : زیبارویی که موهایش درخشان چون آتش است تئلناز : دختری با گیسوی ناز وقشنگ تئل نور : دارای موهای شفاف وبرّاق تابراک : سرزنده ،زرنگ وکاری ،قبراق وسرحال تاتلی : بامزه وبانمک تاچلی : آنکه تاج برسرداشته باشد تارلا : کشتزار تارو : به حالت ظریف درآورنده ،به هیجان آمدن ،عصبانی گشتن تاریم : چادر ،خانه ،مکان ،سر پوشیده تالکوک : محل اتصال کوه هابه همدیگر تامای : ماه کامل ماه تمام تان آک : سرخی افق ،عجیب وغریب تان آل : نظیرشفق ،مایۀ حیرت ،عجیب تان زَر : طلای غیر عادی وعجیب تان سو : خارق العاده ،بسیارعجیب تان گول : گلی که صبح زود بشکفد ،گل صبحگاهی تان ییلدیز : ستاره ،زهره ،ونوس تایسیز : بی همتا تَجیم : تجارت ،خرید وفروش تَرگول : گل نوشکفته ،شکوفه تازه ترکان : ملکه ترلان : پرنده ای از خانواده باز شکاری تَرنیسه : دختر جوان وبا طراوت تَک آی : ماه یگانه ،ماه تک وبی همتا ،زیباروی بی نظیر تَکسین : یکی یکدانه ،یگانه ،بی نظیر تَک گول : گل بی نظیر،آنکه در زیبایی بی نظیراست تَگیر : ارزش ،بهاء ،قیمت َتن آی : همانند وهمسان ماه ،نظیرماه توپاز : نوعی سنگ الوان وقیمتی توراج : نوعی پرنده از تیرۀ ماکیان شبیه به مرغ باگوشت بسیار لذیذ تویقو(دویغو) : احساس ،عاطفه ،درک توران : نامی بود که ایرانیان باستان به محل زندگی وسرزمین ترکهانسبت دادند ،زیستگاه ترکها تورانلی : اهل توران زمین،ترک تورک تَن : از جمعیت وتبار ترکها تورمَن : مرغوب وبا کیفیت ،اعلا تورناز : دختر ترک و نازدار تولین : آنکه بسیار ظریف دیده می شود، آینه توماقان : گل نیلوفر تونا : نام ترکی رود« دونای» که پس از رود وولگا واقع در اروپا طولانی ترین محسوب می شود
حرف ج :
جئیران : غزال ،آهو جان ایپک : آنکه روح وقلبش همچون ابریشم لطیف وظریف است جان سِئل : متعلّق به روح وجان ،زنده وجاندار جان سونار : کسیکه جان ودلش رادر تَبَق اخلاص گذارد ،آنکه از جانش نیزدریغ نورزد جان سوی : آنکه از تبارنیاکانی نیکو وقدرتمند باشد جان شَن : مسرور وبانشاط ،خوشبخت ، خوشحال وسرزنده جَرَن : جیران،گوزن ماده،کاربرداین نام بصورت «جَران »نیزدیده می شود جیلوه لی : باناز وغمزه ،آنکه عشوه وکرشمه کند جیلوه ناز : نازنین ،دارای ناز وغمزه ،عشوه گر
حرف چ :
چئچئن : زیبا،برازنده وخوشایند
چاغداش : معاصر، هم عصر، زندگی کردن در یک برهۀ زمانی واحد
چاغری : شاهین شکاری ،طرلان؛ دعوت کردن ،بیانیه ،فراخواندن چاغلار : آبشار، آبی که جوشان وهمراه باغلیان وکف جاری گردد چاغلایان : آبشار،آبشار مصنوعی ،آب یارودی که از یک مکان مرتفع سرازیر گردد چاقیر : نام مخلوط با خاکستری ،پرنده شاهین تند وتیزودرشت چانلی یاز : بهار مه آلود چایلان : ماسه زار ،ریگزار چلنگ : حلقه گل ، تاج طلایی یانقره ای چولپا�� : ستارۀ زهریاناهید،ونوس چیچک : شکوفه ، گلهای گیاهان ودرختان که دارای رنگها ورایحه های متنوّعند چیچک ناز : نازنین همانند گل ،زیبا رخسارعشوه گر چیلَک : گیاه توت فرنگی ومیوۀ آن چیم ناز : بسیار ناز کننده ،دارای عشوه وناز
حرف ح :
حاک سال : منسوب به حق وحقیقت ،درارتباط با حق حورال : آزاد، مستقل،آزاده
حرف خ :
خاتون : درزن ،عیال،زوجه وهمسر خانیم : عنوان�� است مختص بانوان وبرگرفته از کلمه خان خانیم زَر : خانمی نظیر طلا
حرف د :
دادلی : خوشمزه،بامزه داغشَن : شادی وسرور کوهستان دالغا : موج دانشن : فجر شادی دَفنه : درخت همیشه سبز که ازبرگهایش‎درصنایع غذایی‎استفاده میشود،درختچۀ غاز،درختچۀ برگ بو دَنیز : دریا ، قسمت دریاهای زمین،دریای آب شور که با خشکی احاطه شود،وسیع،افزون،بی نهایت دورا : قله کوه دور تَکین : همچون دُرّ،نظیر مروارید ،عزیز ودوست داشتنی دوردانه : دانه مروارید،دُرّ،لٶلٶ،عزیزومحبوب،خلف یااولاد گرامی ودوست داشتنی دورنا : درنا دوزگون : راست ودرست،عاری ازکجی وانحراف،مطابق باقاعده واصول ،بدون کمی وکاستی،کامل دوزلو : بانمک ،ملیح ،باملاحت دولغون : پر ،تمام دولقون : تمام وکامل ،پروانباشته شده ، دارای مضمون،مهم،والا،برتر دونیا : کائنات ،کرۀ زمین ،عالم هستی ،عالم اجتماعی انسانها دویسال : دارای احساس وعاطفه ،صاحب حس وادراک واندر یافت ظریف،حسّاس دویغو : درک ودریافت حوادث عالم خارج،قابلیت فهم وادراک،متوجه شدن وآگاهی یافتن دیرلیک : آسایش ،امن وامان ،آرامش ،حیات ،تفاهم وسازش متقابل دیکمَن : رأس ،نوک ،قلۀ کوه دیلَک : آرزو وخواسته،مراد،خواهش دٶکمن : جذاب،برازنده ولایق دٶنوش : تغییر و تحول اساسی جهت توسعه وگسترش چیزی ونیز ترقی وپیشرفت می باشد
حرف ر:
رشمه : روبان یا لنتی که به منظور زینت استفاده می شود ریما : نام قدیم در یاچه ارومیه .
حرف ز:
زئینَب : نگین سنگی قیمتی ،جواهرات ،زینت پدر َزرتکین : دختر یابانویی که نظیرطلااست ،همانند طلا زَرخانیم : خانمی نظیرطلا ،زیبا روی زَرلی : پوشانده شده باطلا ،مزیّن به طلا زومرود (زُمُرد ) : سنگی قیمتی وبراق به رنگ سبز
حرف ژ:
ژاریک : درخشنده ،منوّر ژالین : شعله ژَمیس : میوه ،ثمر
حرف س:
سئچکین : ممتاز،لایق گزینش ،برگزیده سئزال : دارای احساس ،درک کننده ،فهمنده ،حسَاس سئزَر : آنکه بتواند درک کند سئل شن : سیل شادی سئلناز : سیل ناز وعشوه ،دنیایی از قشنگی سئودا (سودا) : عشق ومحبّت،سُودا ،عشق شدید،میل ورغبت،هوس وخواسته،آرزو سئودیم : علاقه مند شدم ،پسندیدم سئوَر : دوست دارنده وعاشق،محبوب ودوست داشتنی سئوسای : احترام متقابل در عشق ورفیق سئوشن : شادی را دوست دار سئوکال : محبوبیّت داشته باش وزندگی کن ،حس صداقت درعشق سئوگی : احساس علاقه ودوستی سئوگیم : بیان واژه «سئوگی»اززبان اول شخص مفرد سئوَن : دلباخته شونده سئوناز : نازدوست ،عشق ناز سئویل : دوست داشتنی ،لایق ، محبوب ، شایستۀ دوست داشته شدن سئویم : جذّاب ،جلب کننده سئوین : خوشحال گشتن ، شادمان ومسرور شدن سئوینج : حس شعف وشادی ،فرح ساچلی : گیسوی بلند ساچناز : دختری که گیسوان قشنگی دارد سارا : قوت و جسارت سارای : ماه زرد و روشن،نام یکی ازآبادیها درجزیرۀ شاهی دریاچۀ ارومیه . سارین : ترانه ساناز : بی همتا ،کم نظیر سانای : محترم ،لایق احترام سایا : یک رنگ وبی ریا سایات : دارای نام وجاه سایرا(سِهره یاسِیره ) : آواز خواندن ،چه چه زدن ،بلبل سایراش : نجوا کردن ،زمزمه نمودن ،به آرامی آواز خواندن سایراو : پرندۀ آوازه خوان ،بلبل سایقی : احترام ،حرمت ،ادب ونزاکت سایقین : حرمت نشان دهنده ، احترام گذارنده ،انسان شایسته احترام سای گول : گل مورد احترام ،زیبارخساری که لایق احترام است سایلان : مورد احترام ،معتبر ومحترم سایلاو : نماینده ،وکیل ،برگزیده سایین : لایق حرمت ،محترم ،آنکه دیگران باوی محترمانه رفتارنمایند سدره : نام درختی در آسمان هفتم سَرپیل : پاشیدن ،پراکنده گشتن ،جهیدن سَرمین : محجوب ،باحیا ،آبرومند سرین : صبور بودن سَلما : برگ درشت ،برگ پهن سَلَن : صدا ،آوای موزون ،لحن خوش ودلنشین ،آهنگ سورمه : ماده ای که بانوان بر چشم کشند ،کَحل سوسن : دراصل «شوسانّا» است گیاهی از تیره زنبق دارای برگهای زیباو خوشبو،این(نام بین المللی) سولماز : آنکه تازگی وطراوتش راحفظ کند،همیشه شاداب،به دوراز پژمردگی سومَر : قوم سومریان که بنابه نظریۀ بسیاری ازدانشمندان ازاقوام ترک بوده . سونا : قو،اُردک ،اردکی که در ناحیۀ سرش پرهای سبزرنگ دارد،جهت مدح زیبا رویان سونار : تقدیم می کند ،اهدا می نماید سونال : تقدیم شده ،پیشکش شده ،عطا گشته ،هدیه شده سونای : آخرین شب طلوع ماه،عطا شده ،تقدیمی سوندوس : دیبا ،پارچه ابریشمی لطیف وگرانبها سون گول : آخرین گل متولد شده از مادر (فرزند دختر) سیبئل : قطرۀ باران ،سنبل ،خوشۀ گندم سیرما : گلابتون،رشته های نازک وظریف وباریک طلایانقره شبیه به نخ،رشته زرین،یاسمین سیلا : ملحق شدن ،وصال سودا : عشق ساق اولون ساق یاشین سوگل: سوگلی سوین: شاد باش سلنا : سولنا ، خدای ماه ، الهه ماه ، مجازا ماه سلین: خروشان
حرف ش:
شایلی : بی همتا شَن آی : ماه شادی بخش ،ماه خوشایند شَنال : خوشحال ومسرور ،راضی وخوشنود ،شاد،دلخوش شَن ایز : علامت یااثر شادی بخش ،نشانۀ خوشبخت شَن سَس : خوش آوا شَن گول : گلی که مایه خوشبختی است ،گل رضایت بخش شَن ناز : دختر نازوشاد شن یار : یارشاد وخوشحال
حرف ص:
صونا : پاک ، آرام نام پرنده ای بر روی دریاچه ارومیه نام ترکی
حرف ط:
طرلان : بازشکاری،«طا��لان»
حرف ف:
فَرآی : نورماه ،مایه زینت وزیبایی ماه فولیا : گل نسرین ،نرگس زرد فوندا : علف جارو یاجاروب ،بیشه ای که در آن علف ها وبوته های بسیاری روئیده باشد،علفزار
حرف ق:
قاراتئل : سیاه مو قاراجا : تیره رنگ،بُز کوهی قاراگیله : انگور سیاه دانه قاراگٶز : سیاه چشم ،دارای چشمانی بامردمک سیاه رنگ قَرَنفیل : گل میخک قلم گول : دارای نگاری چون گل ،زیبارخسار قنیره : بی مثل ومانند ،زیبارخسار بی نظیر قوتلوآی : ماه مقدّس وخوش یمن قیز ناز : دختر نازنین وعشوه گر قیزیل : سرخ ،طلا قیزیل گول : گل سرخ(رُز)،گل محمدی
حرف ک:
کاراک : مردمک چشم کاواک : درخت تبریزی ،سپیدار کایرا : لطف واحسان ،نیکی کردن کایران : چمن ،مکانی مسطح ،میدان کایناک : منبع ،مٲخذ،فعال ، پرانرژی
حرف گ:
کَپَنَک : پروانه کَکلیک : کبک،پرنده کوهی کَلَبَک : پروانه کوتکو : ساده ،متواضع ،مٶدّب کونات : آنکه محبت وعلاقه سایرین راجلب می نماید ،مهربان کیمیا : علم شیمی ،حکمت وقدرت کٶلگه : سایه کؤنول : قلب ،دل ،احساسات قلبی ،میل واشتیاق ،آرزو ،هوس گلین : عروس گول آی : متشکل است ازدوکلمه «گول» و«آی» گول ایز : نشان وعلامت گل ،ردِّ گل گول باهار : گل وبهار گول بَن : آنکه خالی زیبا چون گل داشته باشد گول بنیز : گل چهره ،گل گونه گول بوداق : شاخه گل ،بوته گل گول تَک : گل نادروکمیاب ،نظیر گل گول دَم : دارای نَفَسی خوشبوهمانند گل گولدَن : به عمل آمده از گل ،متعلق به گل گولر : خنده رو ،خندان ،تبسم کننده ، خوشحال ،مهربان ومشفق گولرآی : « گول ر» و « آی » گول سئل : سیلی از گل وشکوفه، نظیروشبیه گل ،متعلق به گل گول سئو : علاقه نسبت به گل ،دوستدار گل ،شیفته وشیدای گل گول سئوَن : عاشق گل گل سئوین : خندیدن ،رقص وخنده ،شاد ومسرور گشتن گول سَرَن : پراکنده کننده گل گولسون : همواره شاد ومسرور ،خوشبخت وخرّم ،خندان گول سوی : ازسلالۀ گل ،صاحب اصل و تباری نجیب وپاک چون گل گوللَر : گلها گوللو : مزیّن شده با گل ،گلدار گولوش : خنده،شاد ومسرورگشتن،حالت ووضعیت خندیدن،مزاح شادی ونشاط گولومسَر : همیشه خندان گلابتون : رشته های باریک طلاونقره یارشته های نخی شبیه به آنها،نخ زردار گول یاز : گل بهاری ،گیاهی که در فصل بهار گل دهد گولین : نظیر وشبیه به گل ،گلزار ،گلستان گوموش : نقره گون : خورشید،روز،دوره و زمان گون سئل : نظیر ومانند خورشید گونَش : خورشید گون فَر : اشعه خورشید ،پرتو آفتاب گونول : خواسته وخواهش دل گٶرکم : منظره،معروف شدن،شٲن وجلال،نمای خارجی گٶزده : محبوب وپسندیده،تقریر شده،برتراز همه،خوشایند گؤزَل : زیبا،بی عیب ونقص گؤزَن : جذاب وگیرا ،زیبا گؤک سئل : متعلق به آسمان گؤک سَن : متعلق به آسمان،آسمانی گؤک من : چشم آبی وبور،دختری با پوست سفید وموی زرد رنگ گؤنَن : شاد گشتن،مرطوب گؤی چَک : زیبا،دوست داشتنی
حرف ل:
لاچین : پرنده ای شکاری ازجنس شاهین با پاهای قرمزرنگ لیل پار : گیاهی برگ دار که درمناطق پُرمی روید
حرف م:
مئلیسا : تُرَنج ،علف لیمو ،بالنگ مارال : گوزن ماده ،زیبا مارتی : مرغ دریایی ماگنولیا : درخت یا بوته ای است همیشه سبز دارای گلهای‎درشت‎خوش عطر وبرگهایش گاهی میریزد ماویش : دختر بچه بور یا سفید چهره ای که چشمانی به رنگ آبی روشن داشته باشد ماه پاره : پارۀ ماه ،تکّه ای ازماه مایوک : غنچه ،گل نشکفته مَلتَم : باد ساحلی ،مه مَنَکشه : گل بنفشه مورایپَک : نوعی پارچه مخمل ،ابریشم بنفش رنگ مورتان : رنگ صورتی شفق به هنگام سپیده دم مورگول : گلی که به رنگ بنفش است ،گل بنفش رنگ مورَن : رود ،آب روان وجاری ،نهر بزرگ مویان : خیرات،خیرونیکی ،ثواب مین گول : دسته ای حاصل ازهزارگل مین ناز : آنکه نازوغمزه اش فراوان است،کسی که بسیارنازو آدا دارد
حرف ن:
ناخیش : در اصل « نقش »است،طرح،شکل،زینت وخط نارچیچک : گل انار نارگول : گل انار نارگیله : دانه های داخل انار نارین : ظریف وباریک ،نازک ، ریزوکوچک نارین گول : گل یا شکوفه ظریف وریز ناز گول : گلی که ناز کند ،گل نازنین نازلی : پرنازوعشوه ،ب اادا و اطوار نسترن : نسرین نورال : نورانی شونده ،روشنایی مقدّس نورایشیک : بسیار درخشان،برّاقترین نور،بسیارتابناک نورپری : پری تابناک ونورانی نورجان : دارای جانی تابناک ودرخشان،آفریده شده ازنور،بسیارزیبا نورچین : سیل روشنایی ،درخشش نور نوردان : خلق شده ازروشنایی نورسان : همچون نور،نظیر نور نورلان : تابناک گردنده،درخشان شنونده،نورانی وبرّاق نورمان : خلق شده ازنور،نظیر نور نیلای : درخشان، مثل ماه
حرف و:
وارجان : دارای قلب وروح وجان،اهل دل،صاحب حیات وَردا : برگرفته از واژه عربی« وَرد» به معنای گل سرخ است
حرف ه:
هومای(الهه) : الهه،پرندۀ هما،پرنده دولت وسعادت،یمن وبرکت
حرف ی:
یئشیم : سنگی سبزرنگ وبسیارقیمتی،سنگ یَشم یئنی شن : شادی جدید،جشن وشادی نو یئنی گول : گل نوشکفته،گلی که هنوز طراوت داشته باشد یاراش : خوشایندی،زیبایی،جذّابی یاراشیق : دوست داشتنی ،زیباوجذاب ،خوشایند وخوش ظاهر یارپاق : دراصل «یاپراق» است،برگ درخت وگیاهان یارلیک : فرمان امر،دستور یارماکان : هدیه،ارمغان یازباهار : فصل مابین تابستان وزمستان،فصل پاییز یازگول : گلی که درفصل تابستان می شکفد،گل تابستانی یاسام : نظم وترتیب ،قاعده وقانون یاشا : آفرین ،زنده باد یاشار : زندگی کننده ،دارای عمری طولانی ،سالم وسرزنده یاشام : حیات،عمر،زندگی یاشیق : خورشید،نور آفتاب یاشیل : سبزرنگ،تروتازه،باطراوت یاشین : رعدوبرق،صاعقه،آذرخش یاغمور : باران،بارندگی یالدیز : مزیّن به آب طلا ونقره، زینت داده شده یالقین : سراب یانار : مشتعل ، فروزان ، سوزان ، قابل اشتعال ، آتش فشان یاناک : گونه ،هریک ازلپهای درصورت یوجَل : رفعت، بلندی، گرانقدری یورتسال : منسوب به وطن ،وطنی یوردام : چالاکی، با سرعت و با شتاب حرکت کردن،ناز ، عشوه و ادا یوردوم : وطن من، زادگاه ومیهن من یوروک : حیات ،آفرینش ، طرز زندگی یوسما : نازنین، دارای عشوه و ادا یوکسَل : برتر، والا، اوج گیرنده و بالا رونده ،محترم، ذیقیمت یٶنال : دارای هدف وسمت وسو
اسم های پسرانه ترکی
حرف الف :
آباقا :                         عمو، دوست، نخ و یا ریسمان بافته شده از گیاه کتان (از نام های کهن) آبانوز :                        درخت آبنوس آتا :                            مرد اولاددار، صاحب فرزند، پدر، اجداد، نیاکان، عنوانی برای مردان سالخورده در خور حرمت آتابک  :                       دایه، مربّی آتابَی :                        دایه، مربّی، لَلِه آتاش:                         اداش،همنام آتامان  :                      فرمانده، رهبر، سرگروه، سرکرده آتان:                          پرتاب کننده آتای  :                        شناخته شده ،بارز ،آشکار و معلوم شونده آتایمان  :                     شهیر،معروف آتحان:                        کسی که بدن استوار واندام محکمی دارد آتلی :                         شناخته شده،مشهورشده، کسی که اسب داشته باشد آتون :                         جسور،دلیروقهرمان آتیق :                         جسورودلیر،مشهور،نیرومند؛ چالاک آتیلا  :                         مشهور،شناخته شده آجار :                          مهاجم ،غیور،زبردست وماهر آجاراٶز :                       راستگو ،پایبند به عهد وپیمان آجاسوی :                    اجداد نیرومند ، نیاکان شهیروشناخته شده آجارمان  :                    باغیرت آجای :                         آنکه قادر به مباحثه باشد ،سخنگو،دستگیر کننده ،راه گشاینده آجلان  :                       کسی که ازخود غیرت نشان دهد آجونال  :                      به اندازۀ دنیا،احاطه کننده ودربرگیرندۀ هر چیز آچیق اَل :                     جوانمرد ،نیک خواه ،مردانه آدا :                             خشکی که هرچهارطرفش راآب فراگرفته باشد،جزیره آدار :                            جدا کننده ، تحلیل گر،دلیر ،شجاع آداش :                         دارای نام مشترک،دوست ورفیق ،صداقت داشتن ،هم کلام بودن آداق :                          مالی که بخشش آن در قبال برآورده گشتن حاجتی وعده داده شود (نذر) آدال :                           مشهورشده آدالان  :                        شناخته شده، صاحب شٲن وشهرت آدای  :                         به معنی نامزدی برای ازدواج ، کاندیدا برای امور انتخاباتی و با احراز یک وظیفۀ خاص آدسای :                       محترم ،دارای نام لایق ودرخورحرمت آدلان :                          معروف شو،اسم نیگوکسب کن آدلی :                         نامدار،معروف ومشهور آدی سٶنمه ز :               آنکه نامش همیشه ماندگارباشد آرات  :                         دراصل« اَرَت» است مردان ،جنگجویان ،جسور ،بی باک آراز :                           سعادت،خوشبختی، لذّت، خشنودی، آرامش، اطمینان، روزه، گویش ترکی رودخانه ارس آران :                           دشت نسبتا گرم و صاف آرتام  :                         ارزش، قیمت، برتری، مزیّت، خصوصیّت، ویژگی آرتوم  :                         تلاشگر آرتون :                         جدّی آرزیق :                         ابرارواولیا ؛زاهد،تارک دنیا،انسان نیکوخصال آرسلان  :                     شیرغرّان آرقان  :                        بسیار ،جمع ،تعداد زیاد آرقون :                         صاف ،پاک شده ،برگزیده شده آرکان :                         فراوان،بی حدّ وحصر،کمند،کمرکوه ،پشت ،غالب آرکاوآرخا:                    مایه اطمینان و پشت گرمی آرکیش :                       خبربَرَنده ،پیک،خبرچی،قاصد،رهبرکاروان وگروه آرمان  :                        بی باک وجسور،توانا،خواسته،آرزو،هوس آروز :                           بزرگ،هدف،انسان با تجربه وخوش یُمن،کسی که خسته واز طاقت افتاده باشد آسال :                        دارای اصالت،اساس،شالوده،پایه وپی،برتروحائزاهمیّت آسلان  :                      شیر،دلیر،قوی،جسور آشار :                         آذوقه،خوراک،غذا آشام :                         رتبه، درجه، مرتبه، مرحله آشکین  :                     قایق آینده،آنکه موفق به پیشروی شود،فراوان وافزون آغا :                           محترم وبزرگوار،سرپرست خانواده یاطایفه،ریش سفیدقوم آغابالا :                       اولاد عزیز،فرزند گرامی ودوست داشتنی آغاجان :                      دریا دل، دارای عزت و حرمت زیاد،نیرومند،شخص گرامی ودوست داشتنی آغار :                          مرد سپید رخ،قهرمان سپیدروی ،جوانمرد جسور،چالاک ،پارۀآتش آغازال  :                      شخص مسنّ محترم وریش سفید آغازَر :                         آقایی همچون طلا آغاسَف  :                    شخص محترم ،باعزت وگرامی آغامیر :                       رهبر محترم ،امیر ویا رئیس بزرگ آغایار :                        بزرگ وشایسته حرمت ،رفیق صادق ،دوست ،محبوب آفشین  :                     لباسی که به هنگام رزم پوشند ،نیزه آک بولوت  :                   ابرسفید رنگ آک پای  :                     سهم ویا بخش خالی ازهر گونه حرام ،سهم حلال آکتان  :                        سپیده ،وقت طلوع خورشید در سحرگاهان ،میدان ،فضای باز آکتای :                        مایل به سفیدی ،شبیه رنگ سفید آک دنیز :                      دریای مدیترانه واقع در جنوب غرب کشورترکیه آک شیت  :                   خورشید ،نور آفتاب دارای صورتی نورانی ،آنکه سیمایش نورانی ودوست داشتنی است آلا :                             دارای رنگهای گوناگون ومختلط آلاتان :                         به سرخی گرائیدن ویاروشن شدن افق درسحرگاهان آلاز :                            شعله ،اخگر،برافروختن وسرخ گشتن آلاو :                            شعلۀ آتش آلپ  :                          قهرمان ،دلاور،پهلوان ،ماهر،جسور،شجاع ،جوانمرد آلپ آیا :                        دلاور وجنگجوی مقدّس آلپار :                           دلیر ،سربازجسور،مرد شجاع الپ سو :                      سپاه جسور،قشون بی باک،سرباز شجاع آلپ سوی :                    آنکه از سلاله ونسل قهرمانان باشد ،دارای نیاکان واجداد دلیر آلپ کارا :                      پهلوان نامدار ،قهرمانی که مایۀ ترس سایرین است ،جسور آلپمان  :                       شخص جسور ،شجاع ،قهرمان آل تاچ  :                       تاج درخشان،تاج برّاق ودرخشنده آلتای :                         طلا،نگین سنگی،باارزش،اصول ،متد،تدبیر،درختستان ویا بیشه زارمرتفع ،کوه بلند ورفیع آلتون :                         طلا آلتونجو :                       زرگر،طلافروش آل سوی  :                   دارای اصل ونسب نیکو،آنکه ریشه واجدادش نجیب اند آلقان :                         ستودن وتمجید کردن،به شهرت رساندن،خوشبخت ساختن،فاتح ،ضبط کننده آلقو  :                          ازاسامی کهن است،کلاً وتماماً،همه ،یکپارچه آلقین  :                        محکوم کردن ،متّهم نمودن ،تجمّع ،دریک جا اجتماع کردن آلیشیک  :                    عادت کرده ،خو گرفته ،آنچه که شعله ور گشته وبه سرخی گراید آنار :                           نامی است بسیار کهن ،به خاطر آورنده آند :                            قسم ،دلیلی برای ابراز واثبات صداقت کلام آنلار :                          فهمیده ،درک کننده آنیت  :                         مجسّمه ،تندیس یاد بود آنیل :                           معروف، نامدار، نامی، به خاطر آورده شدن (اسم پسر است) آوجی :                        شکارچی ،صیّاد آیاچی :                        محافظت کننده ،حامی وپشتیبان ،دلسوزوغمخوار آیاز :                            از اسامی کهن ،تمیز ،روشن ،شب زمستانی بسیار سردی که آسمانش صاف ومهتابی باشد آی بار :                        براق ،نورانی ودرخشان همانند ماه ،با هیبت ،ترسناک آی بَرک  :                     درخشان همانند ماه ،استوار وبی نقص ،نیرومند،پایدارو باوقار آی دَنیز :                      « آی » و « دنیز » آیدین  :                        روشن ،واضح ،درخشان ،آشکار آیقین  :                        آنکه از فرط علاقه مدهوش گردد ،حیران ،شیدا ،عاشق آی کاچ  :                      ناطق ،سخنگو،خواننده ،شعر،شاعر آیما :                           به خود آمدن ،بیدار شدن آیماز  :                         غافل ،بی خبر ، بی رنج وغصّه ائرتَن :                         شفق ،صبح هنگام ،فجر ائرکین  :                       آزاد ورها ،مستقل ائریشمَن :                    آنکه به هدفش رسد ،نائل آینده ،ملحق شونده ائل :                           خلق ،جماعت،انسانها،دولت،سرزمین وولایت ائل آرسلان  :                شیر ایل وطایفه ،جوانمرد وجنگاورمیهن ائل آلان  :                     فتح کنندۀ ممالک ،کشور گشا ائل اوغلو  :                    پسرایل وعشیره ،اولاد وطن ،پسربیگانه ،غریبه ،ناآشنا ائلبارس :                      پلنگ ایل ائل باشی  :                  رئیس ورهبرایل ،مدیر وراهنمای قوم وطایفه، والی ائل تَن :                        متناسب وسازگارباایل وقبیله ،تابع عادات ورسوم وآئین های متداول درایل ائل دار :                        دارای ایل وسرزمین ومملکت ،ایلی که جا ومکانی دارد ،صاحب وحاکم قوم وخلق ائل داش :                     هم ملیّت ،هم نژاد ائل سئوَن  :                   دوستدار میهن وقوم ،خواهان خلق ومرز وبوم ائلسس :                      ندای ایل ،ندای خلق ائلشاد :                       حکمران ایل ،شادی وسرورمردم ائل شَن  :                     مسرور وشاد شونده به همراه طایفه وایل ،مایۀ شادی وسعادت خلق،خوشحال وشاد کننده ائلمان  :                        سمبل ونشانۀ ایل ائل میر :                        آقاوسرورایل ،امیروراهبرورئیس طایفه وخلق ائل یار :                        دوستدار قوم ،یاور وپشتیبان ملّت ائلیاز :                          بهارایل ،مایۀ خرّمی ونشاط سرزمین ائلیگ  :                        حکمران ،پادشاه ائوگین  :                       همراه باتعجیل ،بدون تأخیر،عجولانه اَبروک  :                        دارای ثبات ودیانت،صبورواستوار اَتابک  :                        دایه، مربّی اَر :                              مرد ،قهرمان ،جوانمرد ودلیر،مورد اعتماد ومقیّد به کلام خویش اَرال  :                          قهرمان ، آنکه جوانمرد وشجاع باشد اَرتاج  :                         قهرمان تاجدار اَرتاش :                        جوانمرد اَرتان  :                         مرکب است ازدو کلمه «ار»و«دان»یعنی صبحگاه ،سپیده دم،هنگام شفق اَرتایلان  :                      زیبا ،ظریف وباطراوت ،جوان خوش قدوقامت اَرتَک  :                         همچون مرد ،همانند قهرمانان اَرتَم  :                          ادب وتربیت ،ارکان،درک وشعور اَرتوران  :                       قهرمان توران زمین ،جوانمرد وپهلوان توران ،تورانی اَرتوز :                           انسان راستین ،قهرمان حقیقی اَرچئویک :                      بسیار جلد وچالاک ،تند وتیز،جوانمردی که سریع بجنبد اَرچین  :                        دارای ناموس وشرف،پهلوان وقهرمان حقیقی ،جوانمرد واقعی اردالان  :                       کسی که سریع ضربه می زند اَردَم  :                          شایستگی ،فضیلت ،راستی اَرَز :                             سکوت وآرامش ،خوشبختی ،لذّت اَرسان  :                       شهیر،معروف وشناخته شده اَرسَل :                         دلیرهمچون پهلوان ارسلان  :                      شیر دلاور اَرسومَر :                       قهرمان سومری ،مردی که از تبار سومریان باشد اَرسوی :                       آنکه ازتبار ونسلی قدرتمند وجوانمرد باشد اَرسین :                        قهرمان وجسور باشد ،مرد باشد اَرشاد :                         حکمران دلاور اَرشان  :                       دلاور نامدار ،جوانمرد شهیر اَرشَن :                         خوش بخت واقبال ،شادمان اَرکال :                         بیانگر آرزوی جسارت ودلاوری است اَرکوت :                         انسان خوش یمن ومبارک ارگون :                         دلاور وقهرمان زمانه اَرگونَش :                       جوانمرد خورشید ،مرد آفتاب اَرگیل  :                         جوانمردان ودلاوران ،مردان اَرَم  :                            خواسته وآرزو ،رضایت داشتن اَرمان  :                         مرد جسور وبی باک ،قهرمان اَرونات  :                        انسان با نظم وترتیب،بااخلاق اَرییلماز  :                       بی امان ،استوار وباصلابت اَزَگی :                          نغمه ،آواز،آهنگ یا ملودی ،مقام موسیقی ،اصول وشیوه اَژدر :                            اژدها،قوی وقدرتمند ،مهیب وترسناک ،جسور اَفشار  :                        آنکه کاری راسریع وصریح انجام و مشکلی را حل نماید،نام یکی از بیست وچهار طایفه اوغوزها السانا :                          – اَمراح  :                         دوست داشتن ،شیفته و واله گشتن ،عاشق وشیدا شدن اَمران  :                         دوست داشتن ،حُبّ،رفاقت کردن اوبچین  :                       اسلحه اوجامان  :                      بلند مرتبه ومعظم اوچار  :                          آنکه قادر به پرواز کردن باشد اوچکان  :                       پرواز کننده اوچکون  :                       جرقه یا ریزۀ آتش اوچمان  :                       خلبان ، پرواز کننده واوج گیرنده اورآلتای  :                       شبیه به تپه ،نظیر قلعه اوراز :                            هدیه ،بخت ،طالع اوراقان  :                        جنگ جو ،ستیزکننده اورال :                           تپّه دار ،مکانی مرتفع نظیر تپّه اورام  :                          محله ،راه عریض وپهن اوران  :                          ندا،آوا قول والتزام ،هنر اورتاچ  :                         قسمت،سهم،بخش اورخان  :                        خان قلعه و دژ،خان اردو گاه ،خان شهر اورشان  :                       نبرد ،ستیز ومبارز ،نزاع طلب اورقا :                            درخت بسیاربزرگ وتناور اورکمَز :                          بی باک ونترس ،جسور اورکوت :                         دژ یا قلعۀ مقدّس ،اردوگاه مقدّس ،استحکام شریف اورکون :                         ساختن مسکن برای خویش ،ایجاد اقامتگاه اورمان :                        بیشه ،جنگل اوروز :                            هدف ،بخت ،طالع اوروش :                         نبرد ،ستیز،جنگ ،محاربه اورون  :                          تخت وتاج ،مکان خصوصی وشخصی ،مقام ورتبه ای والا اوزان  :                           شاعرمردمی ،عاشیق اوزتورک :                         ترک توانا ومجرّب،شخص بسیارزیبا،انسان قدرتمندونرم خوی اوزحان  :                         خان آزاد،خان مستقلّ وغیر وابسته،خان رستگارشده اوزگون  :                         متأسف گشتن ،معذّب شدن اوزمان  :                         بالغ شده ،تکامل یافته ،بزرگ شده ،رسیده ،متخصّص ،خِبره واهل فن اوزه ک  :                         الماس ،جواهر اوسال :                         عاقل،مثمرثمر،باتدبیرمحتاط اوغان  :                         خداوند،قادر،حکمران،خدای صلح وآشتی،قوی و نیرومند،کائنات اوغلا  :                          جوان ،جسور ،قهرمان ،جوانمرد اوغوز :                          نخستین شیری که ازسینه مادرتراوش میشود یا همان آغوز ،پاک آفریده ،انسان ساده عادی اوفلاز :                         بسیارزیبا ،نفیس ،نجیب اوفلاس :                       مرتفع ،جسور،جوانمرد،بی باک اوقتای :                         اوکتای اوکار :                           پرنده ای است ماهی خوار با کاکلی به شکل تیر یا پیکان برسرش اوکتام  :                         مغرور ،باوقار ومتین اوکتای :                         نظیرتیر ،قوی وقدرتمند ،خشمگین اوکسال :                       منسوب به تیر،همانند تیر اوکمان :                         کسی که همچون تیرسریع وتیزتند حرکت کند اولقون  :                         بالغ ورشید ،رسیده اولوتورک :                       ترک بزرگ ،ترک قدرتمند اولوجا :                          بزرگ ،تاحدودی قدرتمند ونیرومند اولوسیار :                       یارویاورملّت اولوشان :                       مشهور، دارای نام وشهرت اومار :                           چاره، علاج ،امید اوموتلو  :                        امیدوار ،آرزومند ،منتظر اومود  :                          آرزو ،توقع ،امید اومید  :                          آرزو ،آمال وخواسته اونال  :                          صاحب نام،دارای شٲن ومنزلت اونای :                          مناسب ،کارآمد ،پسندیدن اون تورک  :                     ترک شهیروسرشناس ،ترک پرآوازه اونساچ :                        آنکه آوازه ونامش فراگیر باشد اونلواَر :                          مرد سرشناس ،جوانمرد صاحب نام اونور  :                          باعظمت ،افتخار ،اعتبار وسربلندی ،نیرومند اویار :                           متناسب ،مطابق ،نظیر اویقار :                         پیشرفته ومتمدّن ،متعالی اویقان  :                       متناسب باچیزی یا کسی،هماهنگ ومطابق اویقو :                          تناسب ،هماهنگی ،تطابق اویقور :                         دارای تطابق،متّفق اویقون :                         متناسب،مطابق ،هماهنگ ایل آرسلان  :                  شیرسرزمین وایل ،جسور وقهرمان ایل آیدین  :                     « ائل » و « آیدین » ایل بای  :                        والی ،امیرولایت ایلحان :                          پادشاه ،حکمران ،امپراتور ایلدیریم  :                       صاعقه ،آذرخش،تند وتیز ایلقار :                          یورش، تهاجم، حمله، حرکت تند و تیز و عهد و پیمان ایلقاز :                          سلسله جبالی در شمال آناتولی ایلکین  :                        اولین،نخستین،پیش ازهمه ایمگه :                         خیال ،تصوّر،نشان وعلامت ایمیر  :                         شفق،مقدّمه ،بسیار نیکو وعالی اینان :                         باور کردن ،اطمینان نمودن اینجه :                         چیزی که باظرافت وزیبایی بر رویش کار شده باشد ،نفیس اٶتکم :                         از خود راضی ،متکبّر ،کلّه شق ومغرور ،مرد پردل وجراَت اٶتکون :                        برتر ،مقاوم وپایدار اٶجال :                         انتقام گرفتن،تلافی نمودن اٶدول :                         انعام ،بخشش وارمغان اٶرگین  :                       تاج وتخت ،تخت سلطنت اٶزآک :                         سیّار ،جاری شونده اٶزال :                         خالص ،خاصّ،عصاره ،مایه اٶزبایار :                        بزرگترین ؛عالی ترین اٶزبیر :                         تک ،یگانه ،واحد اٶزَت  :                         خلاصه ،چکیده ومختصر اٶزتک(اُزبَک ) :                جسور،دلاوروپردل اٶزتورک :                       ترک مادرزاد وخالص ،ترک عزیز و دوست داشتنی اٶزداغ  :                        متین وباوقار همچون کوه اٶزگور :                          آزاد،رها ،مستقل ،غیر وابسته اٶزمان :                         نزدیک به خود ،گرامی ،با شخصیت اٶکتَم :                         مغرور ،کله شق،جسور اٶکتو  :                          مدح وستایش ،تعریف و تمجید اٶکمَن  :                        بسیار ذکاوتمند ،مرد عاقل اٶگون :                          درک کننده ،دقیق،وهله یا نوبت اٶگونچ :                         شٲن وشرف ،مدح و ستایش اٶلچَن :                         سنجیده اٶلمز :                          فناناپذیر ،جاودان اٶنال :                          به پیش آمدن ،به عنوان رهبر وجلوه دار بودن ،پیشگویی نمودن اٶنجَل :                         پدران ونیاکان که پیش تر می زیسته اند ،گذشتگان ، راه گشا اٶندَر :                          رهبر،جلوه دار،راهنما،لیدر اٶنَری :                         عقیده وطرزفکر،پیشنهاد ادلار امره الشن الوین :                         سرآمد ایل و طایفه الیاد :                           به یاد اید الین آیدین آیهان :                         آیخان (آی + خان) پادشاه ماه
حرف  ب :
بابک  :                         بابای کوچک،نام یکی از قهرمانان آذربایجان بابور :                           دراصل ببراست حیوانی درنده وگوشتخوارازتیره گربه سانان بارقین  :                       سیّاح ،گشت و گذارکننده ،آنکه راه رفته رادوباره بازنگردد بارلاس :                       جنگاور،نبرد کننده،جوانمرد دلیر،قهرمان جسور بارلاک  :                       پناه گاه،جان پناه،سر پناه باریمان  :                       غنی،مالداروثروتمند باشار :                         ازعهدۀ انجام کاری برآمدن ،قادربودن،مهارت یافتن باشال :                        پیشرو،آنکه دررٲس سایرین باشد،ارشد باش قارا :                      صاحب قدرتی عظیم،رهبرقدرتمند باشکان :                       مدیر، سرپرست، رئیس و یا رهبر یک تشکیلات، مٶسسه، اداره ویا جمعیتی خاصّ باش کایا  :                    صخرۀ عظیم ،قدرتمند باشمان :                      مدیر،رهبر،سرپرست باغاتور :                        دلیر،شجاع،جوان مرد باکمان :                 ��      مفتّش،بازرس،ناظر بالازر :                          فرزندی همانند طلا،اولاد زیبا بالاش :                        فرزند کوچک بامسی :                      عقاب،پرنده شکاری،طرلان باولی :                        جوجه شاهین ویا بازاهلی شده ودست آموز بای :                          عالیقدر،عالی جناب،غنی ومالدار بایار  :                         دارای نام وجاه، شهیر،بلند مرتبه بایازید(بایزید) :               ارمغان الهی،پدری که خداوندعطایش نموده باشد،شخص کارآمد،باهوش وذکاوت،توانا بای بَک  :                      آقای بزرگواروغنی بایتور :                          بِیک ،همانند بیک،لایق حرمت،عالیقدر،ثروتمند بایتوک  :                        دارا،غنی،ثروتمند بایرام  :                         روز به یاد ماندنی مثل روز ملّی،تاریخی ،دینی و..  که به یاد بودش جشن بر پا گردد بایسان :                        دارای شٲن ومنزلت ،بسیارمحترم،شهیر،بزرگوار،غنی بایول :                          برگزیده،لایق حرمت،مُعَظّم،غنی ودارا باییر :                            تپّه ،دامنه کوه،کوهپایه،گذرگاه،باریکه تنگ ودرازبین دوکوه باییندیر  :                         آنکه به حدّ تکامل وتعالی رسد،ترقی کننده بَرکمان :                         نیرومندوقوی،انسان استوار و مقاوم بَرکیش :                         سالم وبی نقص بودن،سفت وسخت شدن بَرگین  :                         مقاوم واستوار،محکم وپابه جا،بی نقص،نیرومند بَکمات :                         متشکل ازکلمات «بَی» و«محمد» است ازاسامی متداول درمنطقه ترکمنستان بَکمان :                          محکم ،استوار،سخت،مقاوم وسالم،انسان نیرومند بن تورک  :                      من ترک هستم(دلی ،جسوروجوانمردم) بوداق  :                         شاخه هایی که ازتنه درخت رشد می کنند،تَرکه بوراک  :                         کویر،مکان غیرقابل کشت وزرع بوران :                           کولاک،باران شدیدی که همراه با رعدوبرق بارد،برف وبوران، هوای برفی بورقوت :                         نوعی شاهین شکاری بورکوت  :                       عقاب بولات :                          فولاد،پولاد بولاق :                          چشمه یامنبع آبی که اززمین جوشد بویسال :                        وابسته ومرتبط با قدوقامت،راست قامت بویسان :                        راست قامت،رشید وبرازنده،خوش قدوبالا بَی :                             حاکم یک مکان،رئیس،سردَمدار،تحصیل کرده، داماد، بعضاً به جای عناوین آغاوجناب بَیاض :                          کاملاً سفید بیلتان :                         عالم،آنکه بواسطۀ دانش ومعرفتش کسب شهرت نماید بَی لَربَی(بیگلربیگ) :         عنوانی بود که درقدیم به حاکم یک ولایت اطلاق می گردید،والی،ناظر بیلسای :                       به خوبی آشکارشونده،آنکه بدلیل معلومات ودانشش شناخته شود بیلگن :                          صاحب معلومات وسیع،عالم ،باسواد بیلَن :                            داننده ،فهمیده ،صاحب قوۀ ادراک وشعور،متوجّه شونده،خبردار بیلیک  :                         علم ،سواد وآگاهی بٶیوک :                          آنچه که از لحاظ حجم،تعداد،مقدارومقیاس بزرگ ودرشت باشد، حجیم،دارای اهمیّت
حرف پ :
پاشا :                           فرمانده کل قوا، متین و باوقتر ، کوتاه شده پادشاه پاکمان :                         انسان پاک وصاف،بی گناه پَک آلپ :                        جوان متین وباوقار،قهرمان استوارومقاوم پَک اول :                        محکم وقوی باش پَک شَن :                       بی نهایت شادمان ومسرور پَکین  :                          کسی که موردشک وسوءظن سایرین نباشد،به وضوح نمایان شونده
حرف ت :
تئزآل :                           جَلدوچالاک،سریع وچابک تئزآی :                          ماه عجول،ماهی که درابتداآید تئلمان :                         زبانشناس،ادیب تاپار :                            پرستش کننده،عبادت کننده تارکان :                         پراکنده،پریشان،پاشیده شده تاشکین :                       سیل،داشقین،جوشان وخروشان تالای  :                          اقیانوس،دریا،رودبزرگ،دریای بزرگ تالو :                             برگزیده شده،ممتاز،پسندیده،زیبا تامال :                           کامل وبی نقص،یکپارچه،مکمل تامقا :                           مُهر،نشانه،علامت تان :                             شفق،سپیده،دم،معجزه تان آیدین  :                     سفید شدن افق تان پینار :                        چشمه یا منبع آب غیرعادی،چشمه فجر تانری وئردی(تاری وردی) :    عطاشده ازجانب خداوند،بخشیده شده ازسوی پروردگار تان سئو :                        شیفته وعاشق معجزه ها تان سئوَن :                      شیفتۀ عجیب تانیل :                            شهیر،سرشناس ومشهور تایاق(دایاق) :                  پایه،بنیان واساس،تکیه گاه تایان  :                          تکیه دادن،مطمئن بودن تایلان :                         خوش قدّوقامت تایماز :                          پابرجا،استوار تَجَن :                            بُز کوهی تک سوی  :                    ازنسل وریشه ای واحد،خالص تَکفور :                          حاکم امیر،حکمران تَکیل :                           تنها،واحد،مفرد،تک تَکین  :                          واحد،یگانه،بی همتا،مفید تموز :                            تابستان توپراک  :                        خاک،زمین،اَرض،سرزمین تورال :                           ثابت،نامتغیّر،ماندگار و زنده تورقان :                         سالم وتندرست،سرحال وفعال تورک آرسلان  :                شیرقوی وقدرتمند،ترکی که چون شیرقدرتمندوقوی باشد تورک(ترک) :                    نیرو،قوّت،قدرت،قوی تورک سوی :                   صاحب اجداد ونیاکان ترک تورک ییلماز :                   ترک جسوروبی باک تورَل :                           مرتبط باحق وعدالت،عادل توزون :                          صبوروحلیم،لایق وشایسته،درست،مطابق ودارای تناسب،منتظم توغار :                          سمت مشرق،خاور توغان  :                        عقاب توکتاش :                       سنگ عظیم وبزرگ،دارای استقامت،مقاوم توکتای :                        مقاومت کننده،بردباروصبور تولقا :                           کلاه خود،کلاه آهنین تونچای :                        محکم وسفت وسخت،مقاوم وقوی تویقان :                        شاهین،لاچین تیلاو :                          بهادرودلیر تیمور :                          آهن،غیرشکننده تٶرَل :                          متناسب بااخلاق تٶکمَن  :                       زیبا،برازنده
حرف ج :
جئیحون :                       نام قدیمی رود« آمودریا»،خروشان وجوشان جوشار :                        به هیجان آینده،ازخودبی خودشونده،خروشنده،لبریزو مالامال،غرّان جوشغون :                     جوشان وخروشان،همواره درهیجان،غرّنده،لبریزشونده،سریع وشتابدار
حرف چ :
چئویک :                        چالاک وزیرک،جَلد،سرزنده،ماهروزبردست،تندوتیز،محکم و نیرومند و استوار چاپار :                          قاصد پیک ،چاپار؛خالدار،لکّه دار،دارای پوست ومویی سفید،زالی چاپکان :                        آنکه دائم در حال حرکت باشدویک جا نایستد،مهاجم چاچا :                          کماندو،دونده ،دریانورد با تجربه و ورزیده(به اصطلاح گرگ دریا) چارمان :                       انسان خنده روومتبسّم ،بشّاش ومهربان چاروم :                         درخت چنار چاغماق :                      شعله شونده،جرقه زدن،فندک،آلتی که ایجاد جرقه کند چاقین :                         آذرخش،صاعقه چاکار :                         دیوارقلعه،رعدوبرق چالیش :                       نبردوجنگ،مبارزه،محاربه چام :                            درخت کاج چانتای :                        همانند شفق،نظیرشفق،زنگ ،دارای صدایی مانندزنگ چانقا :                          نوعی تله،دام،پنجه،نجیب،بااصال ونسب چاولان  :                        آبشار،شلاله،معروف،چاوالان چاووش :                       راهنما، جارچی، گروهبان در ارتش، سرکارگر چای :                            رود چووغون :                       بوران ،کولاک وبرف شدید ی که سرعتش از یکصدوبیست کیلومتر در ساعت تجاوز کند چینار :                          درخت چنار
حرف ح ، خ :
حاق تان  :                     آنکه راستین ودرستکارباشد ،منصف،طرفدارحق وحقیقت خاقان :                         خان بزرگ،خان خانان،شاهنشاه و امپراتور خان :                           سلطان ،شاهنشاه ،حکمران خانیم ناز :                     نازنین و دوست داشتنی چون خانم ،خانم با ناز و غمزه خَزَر :                            گشت وگذارکننده،آنکه درحال سیروسیاحت باشد،کسب نیرو ،پیشرفت کننده، تولید کننده
حرف  د :
دئوریم  :                        انقلاب،دگرگونی،تحوّل وتغییرریشه ای داشقین :                      طغیان آب ازحاشیه دریابه اطراف،سیل،خروج خروشان سیلاب ا زبستر واحاطۀ اطراف داغ تکین  :                     نظیرکوه،استواروپرعظمت چون کوه داغلارجا :                      همانند کوهها،به اندازۀ کوه ها دانیش :                        علم،معلومات واطلاعات،سواد دانیشمان :                    مشاور،رایزن،طرف شور ومشورت دَمیر :                           آهن،سخت ومحکم،استوار ومقاوم دَنک :                           برابرومتعادل،متوازن ومتناسب دورال :                         تغییرناپذیر،باقی ماندن به همان حالت گذشته،کاملاساکت وبی صدا دوران :                         زیست کننده،آنکه زندگی کند و وجودش مشهود باشد،ماندگار دورسون :                      بقا،ماندگاری وحیات،دراغلب موارد برای فرزندان مذکری که خواهان بقایشان بودند دورو :                           صاف وتمیز،زلال ودرخشان،روشن وتابناک،عاری ازهرنوع آلودگی دوروک :                        رٲس،نوک،قله،بلندترین نقطۀ درخت،پاک،آشکار،تابناک دورول :                         پاک شدن،صاف وزلال گردیدن دوغرو :                         راست ودرست،حق،صاف وزلال،آبرومند،عاری ازخطاوسهو، جهت مستقیم،استقامت دومان :                        مه،آلودگی و دود،پرده،غمگینی،غصّه وکدورت،اغتشاش واختلاف، عدم درک متقابل دونات  :                        لباس پوشانیدن،تزئین نمودن،تجهیز کردن دویار :                          درک کننده،احساس کننده،حسّاس دویال :                         حسّاس،نیروی ادراک وفهم دقیق،توانا در تشخیص وتمییزسریع وبهتر دَوین :                          جنبش وتکان،حرکت کردن،پیشرفت کردن،ترقّی وتعالی دیریم  :                         حیات،زندگی دیزمَن  :                         شا��ر، سراینده دیل چین :                       متناسب وهم وزن بااسم «ائل چین» ساخته شده است،ازبرای دل،به خاطردل دیلمَن :                          آنکه مسلط به زبانهای زیادی باشد دٶنمَز :                          با ثبات،صبوروپایدار،آنکه به باورهایش جامۀ عمل بپوشاند،مقیّدبه کلام خویش ،راسخ ومصمّم داهانارد
حرف  ز :
زاغانوس :                      پرنده ای از تیرۀ شاهین
حرف  س :
سئودالی :                      دلباخته وعاشق،سودا زده سئویک  :                       دوست ورفیق سئویگ :                        عشق،محبّت،مهربان،مفتون سئیحان :                       جاری وروان،خروشان،جوشان سارمان :                        قوی هیکل،تنومند ساغ آی :                       سالم ونیرومند،محکم واستوار،زنده،مقاوم ساغمان :                       مقاوم ،دارای استقامت ساغون :                        پیمانه،وسیله اندازه گیری سالار :                          سردار،رهبرورئیس،بزرگ ومهتر،فرمانده سانال :                         جذاب،شهیر،نام دار سانلی :                         لایق حرمت وگرامی داشت ساوورال :                       آنکه برسخن وقول خویش پایبند باشد سایان :                         کسی که به سایرین احترام گذارد،درخورحرمت سای دام  :                     شفّاف،عاری ازعیب ونقص سایمان :                        حسابدار،محاسب ساییل :                         محترم،گرامی،معتبر سَنجَر :                         نشاندن وشکافتن،غلبه کردن و فائق آمدن سولدوز :                        ستارۀ آب،نام قدیمی سیّارۀ عطارد یاتیر سونگو :                         سرنیزه تعبیه شده دردهانۀ لولۀ تفنگ،زوبین،نیزه کوچک سٶنمَز :                         همیشه روشن وشعله ور،آنکه تاابد بسوزد وپرتوافشانی کند سهند :
حرف  ش :
شاکیر(شاکر) :                 شکرگذار شانار :                          نام دارو شهیر، پراُبُهّت شانال :                         صاحب نام وجاه،شهیر شانلی :                         مشهور و صاحب نام ،دارای شٲن وشهرت،صاحب رتبه ومقام شاهلار :                        سلاطین ،حکمرانان ،پادشاهان شاهین  :                       پرنده ای شکاری و تیز با منقار کوتاه کج و، اگر اهلی گردد درشکارمورداستفاده قرارمی گیرد شَن سوی :                    کسی که ازنیاکان وتباری خوشبخت باشد شوبای :                         مرد قوی وسالم واستوار شیرا��غلان  :                    پسری نظیرشاه شیمشَک :                      صاعقه،رعدوبرق،آذرخش
حرف  ق :
قاپلان :                          پلنگ قاچای :                         دونده،جَلدوتندوتیز قاراتان :                         قبل ازسپیده دم،پیش ازشفق صبح ، قبل از طلوع آفتاب قارادَنیز :                        دریای سیاه واقع درشمال کشورترکیه قارتال :                         عقاب،قدرتمند وقوی قایا :                            صخره،پرتگاه قوباد  :                         درشت وناخوشایند،نام وزون و بی ریخت،زُمُخت قوتاد :                          شاد ومسرور باشد قوتال :                          نیک بخت،شادمان وخوشحال،مسروروبا نشاط قوتلو مارال :                    ماده گوزن مقدس وخوش یمن قوچاق :                         جوانمرد،جسورونترس،دلیروشجاع،مردانه،سخاوتمند قورخماز :                        بسیارنترس وبی باک قورقود :                         دارای هیبت وشکوه،وحشت برانگیز،تندخو وخشن قیلینج :                         شمشیر،قیلیج
حرف  ک :
کاراچور :                        شمشیر ، کمر کامو :                          تمام ،عامّ،اجتماع ،عموم کانیت :                         دلیل وبرهان،مدرک،ثبوت کایان :                          آب پرسرعتی که ازکوه جاری شود ،سیل شدید کوهی،بهمن کَسکین :                       تیز،برّنده ،تیغ کوجامان :                      بسیار بزرگ ،درشت جثّه کورال :                          قانون و قاعده،نظام وضابطه کورجان :                        گداخته کورشون :                       عنصرسُرب کولک(کولاک) :                 باد و طوفان، کولاک کونای :                          نشاط وسرور،شادمانی،فرح،خورشید،آفتاب کوچک کونتای :                         محکم،نیرومند ومقاوم کیپَر :                            دلاوروجوانمرد نمونه کیرال :                         خلق،اجماع،حکمران،قیصر کیرمان :                        انسانی که پوستش سفید باشد یا به سفیدی گراید کیوانچ :                         اعتماد نمودن،احساس غرورکردن،افتخار،شادمانی کٶک سان :                     دارای اصل وتبار کٶک سَل :                      ریشه ای، پایه ای واساسی
حرف  گ :
گالان :                            در ادبیات ترکی به معنی جاوید ، ماندگار گَرمَن :                           قلعه، بارو گَزگین :                          سیّاح،توریست گورسئل :                        سیل دمان،آب جاری خروشان وپرسرعت،،سیلاب گورسان :                        صاحب شهرت وحرمت بسیار،شهیر ونامدار گورساو :                         بسیارسالم واستواروسرزنده گول اوغلان  :                   پسری همچون گل،گل پسر گول مان  :                      انسان خوشایند ونیکو چون گل،دوست داشتنی چون گل گونئی :                          سمت جنوب،مکان آفتابگیر گون ایشیق :                     نور و درخشش خورشید گوندَن :                           تابناک ودرخشنده همانند آفتاب،پارۀ خورشید،مهربان گون دَنیز :                        « گون » و « دنیز » گون شَن  :                       خوشبخت گون یاز :                          آفتاب بهاری گٶک سئوَن :                    دوست دارنده آسمان
حرف  م :
مانچو :                           اعاده کردن،حق کسی رابازگرداندن موتسان :                         کسی که خوشبخت وسعادتمند محسوب می شود
حرف  ن :
نورپاشا :                         پاشای نورانی نویان :                            سرکرده،فرمانده،شاهزاده،اصیل زاده،نجیب صاحب اصل ونسب
حرف  و :
وورغون :                         دلباخته وشیفته،مفتون،شیدا،فریفته وواله گشته وولکان :                         کوه آتشفشان
حرف  ی :
یئتکین :                         تکامل یافته ،بالغ شده،مجرّب یئنَر :                            غالب ،پیروز وچیره یئنیلمَز :                         آنکه هرگزشکست نخورده،ملغوب نگردد،صاحب دیانت یاربَی :                         دوست ویاوربیک وآقا یاردیمجی :                    کمک کننده ،مدد دهنده یارقی :                         عدالت،رٲی وحکم ،شعور یارقیچ :                         حاکم ،قاضی،داور یازقی :                         سرنوشت ،بخت وطالع ،تقدیر یاشموت :                      جوان خوش یمن ومبارک وخجسته ،خوش بخت واقبال یاغیز :                           سیاه،مایل به سیاهی،خاک یاکار :                           سوختن،شعله ورگشتن یاکان :                          سوزاننده ،آتش زننده یالچین :                        صخره بسیارمحکم ومقاوم وراست ،صخره قائم وتیز یالمان :                         تپّۀ قائم وتیز،قلۀ کوه یالین :                          شعله ،درخشان،درخشش آذرخش یامچی :                       نامه رسان،چاپار،پیک ،قاصد یانار :                           شعله ور،آتش افشان،آتشین یورد :                           وطن، سرزمین، مملکت یا ولایت یوکسَک  :                     والا، بلند، فوق، عالی یولاچ :                          رهبر، راهنما، ایلچی، پیامبر یول بارس :                    پلنگ ییگیت :                        جوانمرد، جسور، شجاع ییلماز :                        انصراف ناپذیر، کسی که از گفته اش عدول نکند، بی باک یٶنتَم :                         مِتُد، روش و اصول، قاعده یاشار :                         عمرکننده، زندگی کننده
0 notes
baby-names1-blog · 6 years ago
Text
اسم های دخترانه و پسرانه زیبای ترکی
اسم های ترکی
اسم های دخترانه ترکی
حرف الف :
ئل آبا : مادر ، خواهر بزرگتر ائل ایستر: – آباقای : عنوانی برای خطاب به بانوان مسن و محترم آپا : بزرگ ، خواهر بزرگتر آتناز: – آچا : خوشایند ،مادر، بانوی مسن در خور احترام آچالیا : نام گلی است آچقین گول : گل شکفت�� شده آچیق گول : غنچه یا گل شکفته شده آدیگول : آنکه نامش همچو گل است آدینا : نام کوهی معروف که شهر زنوز از بلاد آذربایجان را در برگرفته است آرایلی : دختر پاکنام، همچو ماه پاک و درخشان آرزی : آرزو آرسیتا : نام منطقه ای ازسرزمین ماننا درغرب همدان فعلی آسانا : دختر زیبا آسلیم : مفید،دارای خیروفایده آسوده : آرام، راحت، دنج ، آرامش یافته،آسوده گشته آغان : شهاب آسمانی،شراره آتش،شعله ،زبانه آتش آغ بنیز : سفید چهره،دارای صورت روشن آغجاقیز : دختر سپید پیکروسپید چهره آغجاگول : زیباهمچوگل سپیدرنگ،کاملا سفید آک ایپک : ابریشم سفید،پارچه ابریشمی سفید رنگ آک چیچ : گل سپید رنگ آکچین معصوم ،پاکدامن،آبرومند آک یز : ستاره درخشان،جسم آسمانی سفید رنگ آلا گؤز : چشم درشت وآبی رنگ،چشمان شیفته کننده درخشان آلاله : لاله سرخ آلانور : نوردر خشان،برّاق آلتینای : ماه طلایی آلتینلی : طلایی آلتینیار : یارطلایی آل چیچک : گل سرخ رنگ آچیق : روشن ،آشکار، سعادت،نیکبختی آچیق گون روزصاف وروشن آرال : جزایرنزدیک به هم،مابین دوجزیره،رود دریایی که دروسط دو خشکی باشد آرین : پاکیزه،خالص،درخشان،اصیل آسا : بسیار،فراوان،بی حد ومرز آغجا : سفید رخسار،بسیارروشن روی،مایل به سفیدی آک بوداک : شاخه درختی که سپید رنگ است، بوته سفید آکمان : کاملا سفید بی گناه، پاک ومعصوم،آبرومند آک یورت : میهن نیک،ایل وسرزمین آباد آلتان : طلا،شفق سرخ رنگ آلتین : طلا،فلزقیمتی وزردرنگی که ضد زنگ می باشد آلقا : پسندیدن،راضی شدن، دعای خیربدرقه کسی ساختن،تعریف وتمجید کردن آلقیش : ستودن،مدح گفتن،تعریف وتمجید،تشویق آل کیم : رنگین کمان،قوس قزح آل گول : گل سرخ رنگ آلگون : آفتاب سرخ آلنار : انارسرخ آلما : سیب، درخت سیب جنگلی آلمیلا : سیب سفید آلِو : زبانه آتش،داغ وپرحرارت آلیشان : علف آهو آمراق : عزیز،دوست داشتنی،شیدا،شیفته،پاک وصاف آمول : صبو،حلیم،ساکت،آرام،بانزاکت،مٶدب منظم آناشن : مادر شاد ومسرور آناک : خاطره،هدیه،حافظه آناگول : گل مادر،گلی که همچومادرباشد(منظورازگل همان فرزند است)،دخترزیبا،برتر آنایار : دوست ویارمادر آنداچ : خاطره،هدیه ،یادگار،ارمغان آنسال : مربوط به قوۀ تفکر،عقلی آنلیک : فهمیده،عقل،ذهن آنناک : یادگار،خاطره آنی : خاطره،به یادآوردن آی : ماه ،روشن،زیبا،براق،جذاب وگیرا آی بن : آفریده شده همانند ماه،جذاب ودرخشان همچون ماه آی بنیز : ماه چهره،آنکه سیمایش مثل ماه باشد،زیباروی آی پار : درخشنده وفروزان همانند ماه آیپارا : ماه نو،هلال ماه آی پری : زیبا مانند ماه آیتاج : تاجی که همانندماه درخشان وبرّاق باشد،زیبا،ناطق آیتار : بشارت دهنده آیتارشن : قاصدشادی آیتک : مانند ماه آیتن : ماه پیکر، همچون ماه، زیبا، خوش قد و قامت، خوشایند آی جامال : ماه رخسار،آنکه صورتی زیباهمچون ماه داشته باشد آیجان : پاکدل،دختری که تن وروانش به پاکی ماه باشد آی چیچک : گل آفتابگردان آیدا : در ماه یا قمر، گیاهی خوشبوکه کنارآب میرویدو با گیاه «قایتارما»یا«بئش مارماق»که کاربرد طبّی دارند، ماه مادر آی دار : کاکل،یال آیداشن : شادی وسروردر ماه آیداگول : گلی که در سطح کره ماه روئیده باشد یااز ماه آورده شده باشد ،گل ماه .زیبا ،خوب روی آیدان : آفریده شده ازماه،ایجاد شده ازماه زیبا چهره ای که از ماه آمده باشد ،نیکو چهره همانندماه آی دینچ : استواروپابرجا چون ماه برّاق،درخشان،انبوه آیرال : مستثنی،آنکه استثنا شده باشد آی سِئو : دوست داشتنی مثل ماه آیسا : زیبا، مانند ماه آیسان : شبیه به ماه، مانند ماه آی سَل : سیل نورماه،پرتوماه،زیباودرخشان چون ماه آی سَن : همانند ماه هستی،به ماه می مانی آیسودا : ماه درآب آی سون : ارمغان ماه،هدیه ماه آی سونا : سونای ماه،قویی که پرهای سرش سبزرنگ است و زیباچهره ای که اختصاص به ماه دارد آی سوی : آنکه ازماه باشد،ازنسل ماه،برازنده ونیک خوی آی سین : مثل ماه هستی،همانند ماهی،زیبا هستی آیشان : شناخته شده چون ماه،مشهور،نامداروشهیر آیشن : مثل ماه صاف ودوست داشتنی آی فَر : سفید مثل ماه ،نورودرخشش ماه،زینت ماه آی قاش : دارای ابروانی همچون هلال ماه (در شعر کاربرد بسیاردارد ) آی قیز : دختری که ازماه آمده باشد دخترزیباوخوشایند آی گئن : مرتبط با ماه،دوست بسیارنزدیک وهمدل،همراز آی گول : گل ماه،زیبا همانند ماه آیلا : هاله اطراف ماه وسایرسیارات،شفق،درخشش آیلار : ماه ها ، زیبا ، پاک آیلان : همراه ماه، شبیه به ماه آیلی : مهتاب، پر از ماه، دارای ماه آیلین : دایرۀاطراف ماه،هاله آیمان : انسانِ ماه،آنکه ازماه باشد،زیبا چون ماه آیمان : مثل ماه آیناز : زیباچهره ای که نازوعشوه داشته باشد،مهناز آی نور : نورانی مثل ماه ،پرتو ماه،درخشان چون ماه آی نیسه : بانویا دختری که چون ماه زیباباشد ائتکین : تأثیرگذارنده،مؤثرواقع شونده،فعّال،اقدام کننده ائتناز : نازکن ائل آی : ماه ایل،زیباروی طایفه ائلبالی : شیرین وعسل ایل وطایفه ائل بَزَر : زینت طایفه،زیباچهرۀ قبیله،انسان نیکوی ولایت ائل بزه ر : زینت دهندۀ ایل وطایفه ائلتاج : تاج ایل ،شخص مورد احترام خلق،زعیم ورهبرسرزمین ائلتاش : هم ایل ،هموطن،هم طایفه ائلچین : لایق ایل ،برای مردم وایل آئل سئوَر : عاشق وشیفتۀ سرزمین وایل ائلکین : میهمان،سیاحت کننده ائلگین : غریب ،مهاجر،آنکه ازخانه وکاشانه اش مهجورمانده باشد ائوین : هسته یادانه،تخم،مایه واصل هرچیزجوهروعصاره اَبرَن : دنیا،کائنات،سما وفضا ابرو : خطوط موج دارکشیده شده برروی لوحه های آهنی و غیره،نقوش و خطوط طبیعی روی سطوح أدا (عربی ) : نازوعشوه،رفتار وسلوک،طرز،اسلوب،اجرا وایفا نمودن أرسن : شبیه به قهرمانان وجوانمردان أ رکانا : آزاد،مختارومستقل أرگم : نازنین من،محبوب من أرگول : همانند گل،انسانی نظیرگل أرمغان : هدیه،تحفه أرمَن : لایق حرمت واحترام،خوش یمن ومبارک أسمر : گندمگون أسیم : وزش باد،شدّت باد،مه أسین : مه صبحگاهی،نسیم سحری،الهام،احساساتی شدن،هوس ألیک : جیران،آهو،غزال کوهی السای : مانند ماه الشن : شادی قوم ، افتخار و شان قوم الماه : ماه ایل (زیباترین دختر قوم) المیرا : زن بزرگ ایل الناز (ائل ناز) : نازنین قوم ، زیبا و عشوه گر طایفه الین : دختری برای فامیل و قوم اوتکو : سر انجام نیک،ظَفَر اود آنا : مادرآتش اود دنیز : دریای آتش اودشَن : شاد آتشین وپرحرارت اوروز : بخت وطالع ،خوشبخت،ماه،روزه داری،ماه صیام (رمضان ) اوزای : فضا،عالم لایتناهی اوزوک : انگشتر اوستون : بهتر، درسطحی برتر اوسلو : صاحب کمال،عاقل،آرام اوغور : موفقیّت،نیکی،بخت ،طالع اوغورلو : شخص خوش یمن ومبارک وخجسته،مایۀ برکت اوکای : بیانگراحساس رضایت وخوشنودی است،احسنت،آفرین،بسیار نیکو اولجا : غنیمت،بخشش وعطا اولجای : بخت،طالع،اقبال اولدوز : ستاره اولکان : بسیاربزرگ،عظیم اولکَر : هفت ستاره خوشه پروین،ثریّا اولگون : رنگ آبی،به رنگ آب اولوس : ملّت،خلق،قوم وطایفه اوماچ : امید،مقصد وهدف،آرزو اومای : الهه اومیده : آرزو،آمال،خواسته اونای : شریف، نامدار،پرآوازه اونسال : بسیارمشهور اونلو : شهیروپرآوازه،جذّاب وگیرا اویسال : حرف شنو،مطیع ایپک : تارهای بسیارظریف ودرخشان ابریشم ایپک تن : دارای پیکری لطیف وظریف نظیرابریشم ایپک نور : برّاق ایزگی : عاقل،باهوش وباذکاوت،عادل ومنصف ایزیناز : خوش اثر ایستَر : خواستن،طلب نمودن ایستَک : آرزو،خواسته،مراد ایشیک : روشنایی،فروغ،تابناکی ایشیل : منوّرشدن،درخشیدن،فروغ،پرتو ایشیلار : تابنده ،منوّر ،درخشنده ایشیلاک : براق وتابناک،دارای درخشش وپرتو ایشین : اشعه ،شعاع نور،پرتو،شفق ایشین سو : درخشش آب،روشنایی حاصل ازبازتابش نورتوسط آب ایلایدا : پری دریایی، زیبای شهر و ایل ایلدَش : متولد شدگان در یک مکان ایلدیر : روشنایی ،برق زدن ،درخشش ایلقیم : سراب ایلک آی : ماه نو ،ماه هلال ایلک ایز : اولین نشانه ،نخستین علامت ایلکناز : اولین ناز (اولین دختر خانواده ) ایلگار : سال برف ایلگی : مناسب،ارتباط ووابستگی،کنجکاوی ایلمَن : وابسته به ایل وطایفه اینجی : دُرّ،مروارید،بسیار تابناک اٶزآیتان : کاملا شبیه به شفق اٶزآیسان : نظیرماه اٶزبال : عسل اصل وحقیقی اٶزبَن : خال ویژه ومادرزاد اٶزبیل : آنکه دارای دانشی خاص است،باسواد وآگاه اٶزپینار : منبع آب منحصربه فرد،آب حیات بخش وزلال چشمه اٶزجان : تَنی،عزیزومحبوب اٶزدَش : فاقد تفاوت،کاملا یکسان اٶزدَک : ماده،ماتریال،تنۀ درخت اٶزگو : منحصربه فرد،خاص وویژه اٶزگول : ویژگی،گونه ونوع اٶزگولَچ : آنکه خنده منحصربه فردی دارد،دارای طرزخنده ای ویژه اٶزگونَش : نظیرخورشید اٶزَل : چیره دست وماهر،ویژه،مخصوص،جداگانه اٶزلَر : حسرت کشنده،دلتنگ اٶزلَم : درذوق وشوق دیدار کسی یا چیزی بودن،حسرت،آرزو اٶزن : توجه واعتنای جدی اٶزیورت : سرزمین مادری،میهن،ایل ووطن وطایفه اٶکه : تیزفهم ،باهوش،متفکروعاقل اٶگه : متفکر،عاقل،وزیر،مشاور اٶن ایز : اوّلین اثر،نخستین راه اٶوگول : لایق تعریف وتمجید اٶیوک : هیجان حاصله ازحس عشق ومحبّت،جوش وخروش عشق
حرف ب :
باخیش : نگاه بادام گؤز : چشم بادامی باریش : صلح،آتش بس،آشتی بارینج : شبدرکوهی باغیش : بخشیدن،هدیه نمودن،عطا بالا : اولاد،فرزند،نوزاد بال سان : شیرین همانندعسل،متعلق به عسل باللی : ترکیب شده باعسل،شیرین ولذّت بخش همانندعسل بایاز : دراصل بیاض است ؛کاملا سفید بایان : خانم ،بانو بایراق : تکّه پارچۀ رنگی که بررویش علامت با نشان خاصّ یک دولت ،خلق ،حزب ویا مؤسسه بَتی : تصویرکردن ،چهره وصورت،فرم،اندام وپیکر،قدوقامت بَتیک : مکتوب،نامه،نوشته های رسمی،سند،دعای مکتوب بَدیز : زیبا ،خوش قدوقامت،ظریف بَگَنچ : خوشایند ،پسندیده ومطلوب بَزَک : نقش ونگار ،آرایش وزینت بَلگَن : شایسته ،لایق ،سزاوار بَلگَین : واضح،بارز وآشکار،روشن بَنزَر : شبیه ،نظیر،مانند ،شایسته ،مناسب بَن شَن : من خوشبخت هستم ،بختیار ونیک اقبالم ،من شاد ومسرورم بنفشه : مَنَکشه بَن گول : گل ویا شکوفه خالدار بَنگین : دائمی ،جاویدان وابدی بَن لی : آنکه در چهره ویا پیکرش خال داشته باشد ،دارای خال یا لکه بَنیجه : ابدی، جاودان ، بی انتها ،ماندگار وهمیشگی بولود : ابر ،بخار بی بی ناز : بی بی( ترکی) + ناز(فارسی) ، بی بی عنوانی احترام آمیز برای زنان سالخورده بیرجه : واحد ،تک ،یگانه ،یکی بیرسَن : آنکه یکی باشد، بی بَدیل، یکّه و تنها بیر گول : گل بی مثل ومانند،گل یگانه وَبدیل بیلگه : عالم ،انسان مُدرک ،صاحب معلومات ومحفوظات ذهنی عمیق ووسیع بیلگی : علم ودانش ،سواد ومعلومات ،معرفت وآگاهی بیلگین : عالم ،صاحب دانش وفضیلت
حرف پ :
پارلا : بدرخش!تابناک شو ! پارلار : نور می افشاند ،می درخشد پارلاش : روشنی ،درخشندگی پارلاک : نورافشان ،بَرّاق وتابناک پَتَک : کندو پَک اؤز : دارای صبرواستقامت پیرلانتا : برلیان ،الماس تراش خورده ،سنگ ذی قیمتی که در برابرنوربه رنگهای زیبا ومتنوعی گراید پینار : چشمه ،چشمۀ جوشان آب اززمین پرنیا : اصیل، دارنده اصل و نسب (فرنیا ، پرنیان)
حرف ت :
تئللی : دختری با گیسوی بلندوزیبا ،دارای زلفهای زیباومُزیِّن تئل نار : زیبارویی که موهایش درخشان چون آتش است تئلناز : دختری با گیسوی ناز وقشنگ تئل نور : دارای موهای شفاف وبرّاق تابراک : سرزنده ،زرنگ وکاری ،قبراق وسرحال تاتلی : بامزه وبانمک تاچلی : آنکه تاج برسرداشته باشد تارلا : کشتزار تارو : به حالت ظریف درآورنده ،به هیجان آمدن ،عصبانی گشتن تاریم : چادر ،خانه ،مکان ،سر پوشیده تالکوک : محل اتصال کوه هابه همدیگر تامای : ماه کامل ماه تمام تان آک : سرخی افق ،عجیب وغریب تان آل : نظیرشفق ،مایۀ حیرت ،عجیب تان زَر : طلای غیر عادی وعجیب تان سو : خارق العاده ،بسیارعجیب تان گول : گلی که صبح زود بشکفد ،گل صبحگاهی تان ییلدیز : ستاره ،زهره ،ونوس تایسیز : بی همتا تَجیم : تجارت ،خرید وفروش تَرگول : گل نوشکفته ،شکوفه تازه ترکان : ملکه ترلان : پرنده ای از خانواده باز شکاری تَرنیسه : دختر جوان وبا طراوت تَک آی : ماه یگانه ،ماه تک وبی همتا ،زیباروی بی نظیر تَکسین : یکی یکدانه ،یگانه ،بی نظیر تَک گول : گل بی نظیر،آنکه در زیبایی بی نظیراست تَگیر : ارزش ،بهاء ،قیمت َتن آی : همانند وهمسان ماه ،نظیرماه توپاز : نوعی سنگ الوان وقیمتی توراج : نوعی پرنده از تیرۀ ماکیان شبیه به مرغ باگوشت بسیار لذیذ تویقو(دویغو) : احساس ،عاطفه ،درک توران : نامی بود که ایرانیان باستان به محل زندگی وسرزمین ترکهانسبت دادند ،زیستگاه ترکها تورانلی : اهل توران زمین،ترک تورک تَن : از جمعیت وتبار ترکها تورمَن : مرغوب وبا کیفیت ،اعلا تورناز : دختر ترک و نازدار تولین : آنکه بسیار ظریف دیده می شود، آینه توماقان : گل نیلوفر تونا : نام ترکی رود« دونای» که پس از رود وولگا واقع در اروپا طولانی ترین محسوب می شود
حرف ج :
جئیران : غزال ،آهو جان ایپک : آنکه روح وقلبش همچون ابریشم لطیف وظریف است جان سِئل : متعلّق به روح وجان ،زنده وجاندار جان سونار : کسیکه جان ودلش رادر تَبَق اخلاص گذارد ،آنکه از جانش نیزدریغ نورزد جان سوی : آنکه از تبارنیاکانی نیکو وقدرتمند باشد جان شَن : مسرور وبانشاط ،خوشبخت ، خوشحال وسرزنده جَرَن : جیران،گوزن ماده،کاربرداین نام بصورت «جَران »نیزدیده می شود جیلوه لی : باناز وغمزه ،آنکه عشوه وکرشمه کند جیلوه ناز : نازنین ،دارای ناز وغمزه ،عشوه گر
حرف چ :
چئچئن : زیبا،برازنده وخوشایند
چاغداش : معاصر، هم عصر، زندگی کردن در یک برهۀ زمانی واحد
چاغری : شاهین شکاری ،طرلان؛ دعوت کردن ،بیانیه ،فراخواندن چاغلار : آبشار، آبی که جوشان وهمراه باغلیان وکف جاری گردد چاغلایان : آبشار،آبشار مصنوعی ،آب یارودی که از یک مکان مرتفع سرازیر گردد چاقیر : نام مخلوط با خاکستری ،پرنده شاهین تند وتیزودرشت چانلی یاز : بهار مه آلود چایلان : ماسه زار ،ریگزار چلنگ : حلقه گل ، تاج طلایی یانقره ای چولپان : ستارۀ زهریاناهید،ونوس چیچک : شکوفه ، گلهای گیاهان ودرختان که دارای رنگها ورایحه های متنوّعند چیچک ناز : نازنین همانند گل ،زیبا رخسارعشوه گر چیلَک : گیاه توت فرنگی ومیوۀ آن چیم ناز : بسیار ناز کننده ،دارای عشوه وناز
حرف ح :
حاک سال : منسوب به حق وحقیقت ،درارتباط با حق حورال : آزاد، مستقل،آزاده
حرف خ :
خاتون : درزن ،عیال،زوجه وهمسر خانیم : عنوانی است مختص بانوان وبرگرفته از کلمه خان خانیم زَر : خانمی نظیر طلا
حرف د :
دادلی : خوشمزه،بامزه داغشَن : شادی وسرور کوهستان دالغا : موج دانشن : فجر شادی دَفنه : درخت همیشه سبز که ازبرگهایش‎درصنایع غذایی‎استفاده میشود،درختچۀ غاز،درختچۀ برگ بو دَنیز : دریا ، قسمت دریاهای زمین،دریای آب شور که با خشکی احاطه شود،وسیع،افزون،بی نهایت دورا : قله کوه دور تَکین : همچون دُرّ،نظیر مروارید ،عزیز ودوست داشتنی دوردانه : دانه مروارید،دُرّ،لٶلٶ،عزیزومحبوب،خلف یااولاد گرامی ودوست داشتنی دورنا : درنا دوزگون : راست ودرست،عاری ازکجی وانحراف،مطابق باقاعده واصول ،بدون کمی وکاستی،کامل دوزلو : بانمک ،ملیح ،باملاحت دولغون : پر ،تمام دولقون : تمام وکامل ،پروانباشته شده ، دارای مضمون،مهم،والا،برتر دونیا : کائنات ،کرۀ زمین ،عالم هستی ،عالم اجتماعی انسانها دویسال : دارای احساس وعاطفه ،صاحب حس وادراک واندر یافت ظریف،حسّاس دویغو : درک ودریافت حوادث عالم خارج،قابلیت فهم وادراک،متوجه شدن وآگاهی یافتن دیرلیک : آسایش ،امن وامان ،آرامش ،حیات ،تفاهم وسازش متقابل دیکمَن : رأس ،نوک ،قلۀ کوه دیلَک : آرزو وخواسته،مراد،خواهش دٶکمن : جذاب،برازنده ولایق دٶنوش : تغییر و تحول اساسی جهت توسعه وگسترش چیزی ونیز ترقی وپیشرفت می باشد
حرف ر:
رشمه : روبان یا لنتی که به منظور زینت استفاده می شود ریما : نام قدیم در یاچه ارومیه .
حرف ز:
زئینَب : نگین سنگی قیمتی ،جواهرات ،زینت پدر َزرتکین : دختر یابانویی که نظیرطلااست ،همانند طلا زَرخانیم : خانمی نظیرطلا ،زیبا روی زَرلی : پوشانده شده باطلا ،مزیّن به طلا زومرود (زُمُرد ) : سنگی قیمتی وبراق به رنگ سبز
حرف ژ:
ژاریک : درخشنده ،منوّر ژالین : شعله ژَمیس : میوه ،ثمر
حرف س:
سئچکین : ممتاز،لایق گزینش ،برگزیده سئزال : دارای احساس ،درک کننده ،فهمنده ،حسَاس سئزَر : آنکه بتواند درک کند سئل شن : سیل شادی سئلناز : سیل ناز وعشوه ،دنیایی از قشنگی سئودا (سودا) : عشق ومحبّت،سُودا ،عشق شدید،میل ورغبت،هوس وخواسته،آرزو سئودیم : علاقه مند شدم ،پسندیدم سئوَر : دوست دارنده وعاشق،محبوب ودوست داشتنی سئوسای : احترام متقابل در عشق ورفیق سئوشن : شادی را دوست دار سئوکال : محبوبیّت داشته باش وزندگی کن ،حس صداقت درعشق سئوگی : احساس علاقه ودوستی سئوگیم : بیان واژه «سئوگی»اززبان اول شخص مفرد سئوَن : دلباخته شونده سئوناز : نازدوست ،عشق ناز سئویل : دوست داشتنی ،لایق ، محبوب ، شایستۀ دوست داشته شدن سئویم : جذّاب ،جلب کننده سئوین : خوشحال گشتن ، شادمان ومسرور شدن سئوینج : حس شعف وشادی ،فرح ساچلی : گیسوی بلند ساچناز : دختری که گیسوان قشنگی دارد سارا : قوت و جسارت سارای : ماه زرد و روشن،نام یکی ازآبادیها درجزیرۀ شاهی دریاچۀ ارومیه . سارین : ترانه ساناز : بی همتا ،کم نظیر سانای : محترم ،لایق احترام سایا : یک رنگ وبی ریا سایات : دارای نام وجاه سایرا(سِهره یاسِیره ) : آواز خواندن ،چه چه زدن ،بلبل سایراش : نجوا کردن ،زمزمه نمودن ،به آرامی آواز خواندن سایراو : پرندۀ آوازه خوان ،بلبل سایقی : احترام ،حرمت ،ادب ونزاکت سایقین : حرمت نشان دهنده ، احترام گذارنده ،انسان شایسته احترام سای گول : گل مورد احترام ،زیبارخساری که لایق احترام است سایلان : مورد احترام ،معتبر ومحترم سایلاو : نماینده ،وکیل ،برگزیده سایین : لایق حرمت ،محترم ،آنکه دیگران باوی محترمانه رفتارنمایند سدره : نام درختی در آسمان هفتم سَرپیل : پاشیدن ،پراکنده گشتن ،جهیدن سَرمین : محجوب ،باحیا ،آبرومند سرین : صبور بودن سَلما : برگ درشت ،برگ پهن سَلَن : صدا ،آوای موزون ،لحن خوش ودلنشین ،آهنگ سورمه : ماده ای که بانوان بر چشم کشند ،کَحل سوسن : دراصل «شوسانّا» است گیاهی از تیره زنبق دارای برگهای زیباو خوشبو،این(نام بین المللی) سولماز : آنکه تازگی وطراوتش راحفظ کند،همیشه شاداب،به دوراز پژمردگی سومَر : قوم سومریان که بنابه نظریۀ بسیاری ازدانشمندان ازاقوام ترک بوده . سونا : قو،اُردک ،اردکی که در ناحیۀ سرش پرهای سبزرنگ دارد،جهت مدح زیبا رویان سونار : تقدیم می کند ،اهدا می نماید سونال : تقدیم شده ،پیشکش شده ،عطا گشته ،هدیه شده سونای : آخرین شب طلوع ماه،عطا شده ،تقدیمی سوندوس : دیبا ،پارچه ابریشمی لطیف وگرانبها سون گول : آخرین گل متولد شده از مادر (فرزند دختر) سیبئل : قطرۀ باران ،سنبل ،خوشۀ گندم سیرما : گلابتون،رشته های نازک وظریف وباریک طلایانقره شبیه به نخ،رشته زرین،یاسمین سیلا : ملحق شدن ،وصال سودا : عشق ساق اولون ساق یاشین سوگل: سوگلی سوین: شاد باش سلنا : سولنا ، خدای ماه ، الهه ماه ، مجازا ماه سلین: خروشان
حرف ش:
شایلی : بی همتا شَن آی : ماه شادی بخش ،ماه خوشایند شَنال : خوشحال ومسرور ،راضی وخوشنود ،شاد،دلخوش شَن ایز : علامت یااثر شادی بخش ،نشانۀ خوشبخت شَن سَس : خوش آوا شَن گول : گلی که مایه خوشبختی است ،گل رضایت بخش شَن ناز : دختر نازوشاد شن یار : یارشاد وخوشحال
حرف ص:
صونا : پاک ، آرام نام پرنده ای بر روی دریاچه ارومیه نام ترکی
حرف ط:
طرلان : بازشکاری،«طارلان»
حرف ف:
فَرآی : نورماه ،مایه زینت وزیبایی ماه فولیا : گل نسرین ،نرگس زرد فوندا : علف جارو یاجاروب ،بیشه ای که در آن علف ها وبوته های بسیاری روئیده باشد،علفزار
حرف ق:
قاراتئل : سیاه مو قاراجا : تیره رنگ،بُز کوهی قاراگیله : انگور سیاه دانه قاراگٶز : سیاه چشم ،دارای چشمانی بامردمک سیاه رنگ قَرَنفیل : گل میخک قلم گول : دارای نگاری چون گل ،زیبارخسار قنیره : بی مثل ومانند ،زیبارخسار بی نظیر قوتلوآی : ماه مقدّس وخوش یمن قیز ناز : دختر نازنین وعشوه گر قیزیل : سرخ ،طلا قیزیل گول : گل سرخ(رُز)،گل محمدی
حرف ک:
کاراک : مردمک چشم کاواک : درخت تبریزی ،سپیدار کایرا : لطف واحسان ،نیکی کردن کایران : چمن ،مکانی مسطح ،میدان کایناک : منبع ،مٲخذ،فعال ، پرانرژی
حرف گ:
کَپَنَک : پروانه کَکلیک : کبک،پرنده کوهی کَلَبَک : پروانه کوتکو : ساده ،متواضع ،مٶدّب کونات : آنکه محبت وعلاقه سایرین راجلب می نماید ،مهربان کیمیا : علم شیمی ،حکمت وقدرت کٶلگه : سایه کؤنول : قلب ،دل ،احساسات قلبی ،میل واشتیاق ،آرزو ،هوس گلین : عروس گول آی : متشکل است ازدوکلمه «گول» و«آی» گول ایز : نشان وعلامت گل ،ردِّ گل گول باهار : گل وبهار گول بَن : آنکه خالی زیبا چون گل داشته باشد گول بنیز : گل چهره ،گل گونه گول بوداق : شاخه گل ،بوته گل گول تَک : گل نادروکمیاب ،نظیر گل گول دَم : دارای نَفَسی خوشبوهمانند گل گولدَن : به عمل آمده از گل ،متعلق به گل گولر : خنده رو ،خندان ،تبسم کننده ، خوشحال ،مهربان ومشفق گولرآی : « گول ر» و « آی » گول سئل : سیلی از گل وشکوفه، نظیروشبیه گل ،متعلق به گل گول سئو : علاقه نسبت به گل ،دوستدار گل ،شیفته وشیدای گل گول سئوَن : عاشق گل گل سئوین : خندیدن ،رقص وخنده ،شاد ومسرور گشتن گول سَرَن : پراکنده کننده گل گولسون : همواره شاد ومسرور ،خوشبخت وخرّم ،خندان گول سوی : ازسلالۀ گل ،صاحب اصل و تباری نجیب وپاک چون گل گوللَر : گلها گوللو : مزیّن شده با گل ،گلدار گولوش : خنده،شاد ومسرورگشتن،حالت ووضعیت خندیدن،مزاح شادی ونشاط گولومسَر : همیشه خندان گلابتون : رشته های باریک طلاونقره یارشته های نخی شبیه به آنها،نخ زردار گول یاز : گل بهاری ،گیاهی که در فصل بهار گل دهد گولین : نظیر وشبیه به گل ،گلزار ،گلستان گوموش : نقره گون : خورشید،روز،دوره و زمان گون سئل : نظیر ومانند خورشید گونَش : خورشید گون فَر : اشعه خورشید ،پرتو آفتاب گونول : خواسته وخواهش دل گٶرکم : منظره،معروف شدن،شٲن وجلال،نمای خارجی گٶزده : محبوب وپسندیده،تقریر شده،برتراز همه،خوشایند گؤزَل : زیبا،بی عیب ونقص گؤزَن : جذاب وگیرا ،زیبا گؤک سئل : متعلق به آسمان گؤک سَن : متعلق به آسمان،آسمانی گؤک من : چشم آبی وبور،دختری با پوست سفید وموی زرد رنگ گؤنَن : شاد گشتن،مرطوب گؤی چَک : زیبا،دوست داشتنی
حرف ل:
لاچین : پرنده ای شکاری ازجنس شاهین با پاهای قرمزرنگ لیل پار : گیاهی برگ دار که درمناطق پُرمی روید
حرف م:
مئلیسا : تُرَنج ،علف لیمو ،بالنگ مارال : گوزن ماده ،زیبا مارتی : مرغ دریایی ماگنولیا : درخت یا بوته ای است همیشه سبز دارای گلهای‎درشت‎خوش عطر وبرگهایش گاهی میریزد ماویش : دختر بچه بور یا سفید چهره ای که چشمانی به رنگ آبی روشن داشته باشد ماه پاره : پارۀ ماه ،تکّه ای ازماه مایوک : غنچه ،گل نشکفته مَلتَم : باد ساحلی ،مه مَنَکشه : گل بنفشه مورایپَک : نوعی پارچه مخمل ،ابریشم بنفش رنگ مورتان : رنگ صورتی شفق به هنگام سپیده دم مورگول : گلی که به رنگ بنفش است ،گل بنفش رنگ مورَن : رود ،آب روان وجاری ،نهر بزرگ مویان : خیرات،خیرونیکی ،ثواب مین گول : دسته ای حاصل ازهزارگل مین ناز : آنکه نازوغمزه اش فراوان است،کسی که بسیارنازو آدا دارد
حرف ن:
ناخیش : در اصل « نقش »است،طرح،شکل،زینت وخط نارچیچک : گل انار نارگول : گل انار نارگیله : دانه های داخل انار نارین : ظریف وباریک ،نازک ، ریزوکوچک نارین گول : گل یا شکوفه ظریف وریز ناز گول : گلی که ناز کند ،گل نازنین نازلی : پرنازوعشوه ،ب اادا و اطوار نسترن : نسرین نورال : نورانی شونده ،روشنایی مقدّس نورایشیک : بسیار درخشان،برّاقترین نور،بسیارتابناک نورپری : پری تابناک ونورانی نورجان : دارای جانی تابناک ودرخشان،آفریده شده ازنور،بسیارزیبا نورچین : سیل روشنایی ،درخشش نور نوردان : خلق شده ازروشنایی نورسان : همچون نور،نظیر نور نورلان : تابناک گردنده،درخشان شنونده،نورانی وبرّاق نورمان : خلق شده ازنور،نظیر نور نیلای : درخشان، مثل ماه
حرف و:
وارجان : دارای قلب وروح وجان،اهل دل،صاحب حیات وَردا : برگرفته از واژه عربی« وَرد» به معنای گل سرخ است
حرف ه:
هومای(الهه) : الهه،پرندۀ هما،پرنده دولت وسعادت،یمن وبرکت
حرف ی:
یئشیم : سنگی سبزرنگ وبسیارقیمتی،سنگ یَشم یئنی شن : شادی جدید،جشن وشادی نو یئنی گول : گل نوشکفته،گلی که هنوز طراوت داشته باشد یاراش : خوشایندی،زیبایی،جذّابی یاراشیق : دوست داشتنی ،زیباوجذاب ،خوشایند وخوش ظاهر یارپاق : دراصل «یاپراق» است،برگ درخت وگیاهان یارلیک : فرمان امر،دستور یارماکان : هدیه،ارمغان یازباهار : فصل مابین تابستان وزمستان،فصل پاییز یازگول : گلی که درفصل تابستان می شکفد،گل تابستانی یاسام : نظم وترتیب ،قاعده وقانون یاشا : آفرین ،زنده باد یاشار : زندگی کننده ،دارای عمری طولانی ،سالم وسرزنده یاشام : حیات،عمر،زندگی یاشیق : خورشید،نور آفتاب یاشیل : سبزرنگ،تروتازه،باطراوت یاشین : رعدوبرق،صاعقه،آذرخش یاغمور : باران،بارندگی یالدیز : مزیّن به آب طلا ونقره، زینت داده شده یالقین : سراب یانار : مشتعل ، فروزان ، سوزان ، قابل اشتعال ، آتش فشان یاناک : گونه ،هریک ازلپهای درصورت یوجَل : رفعت، بلندی، گرانقدری یورتسال : منسوب به وطن ،وطنی یوردام : چالاکی، با سرعت و با شتاب حرکت کردن،ناز ، عشوه و ادا یوردوم : وطن من، زادگاه ومیهن من یوروک : حیات ،آفرینش ، طرز زندگی یوسما : نازنین، دارای عشوه و ادا یوکسَل : برتر، والا، اوج گیرنده و بالا رونده ،محترم، ذیقیمت یٶنال : دارای هدف وسمت وسو
اسم های پسرانه ترکی
حرف الف :
آباقا :                         عمو، دوست، نخ و یا ریسمان بافته شده از گیاه کتان (از نام های کهن) آبانوز :                        درخت آبنوس آتا :                            مرد اولاددار، صاحب فرزند، پدر، اجداد، نیاکان، عنوانی برای مردان سالخورده در خور حرمت آتابک  :                       دایه، مربّی آتابَی :                        دایه، مربّی، لَلِه آتاش:                         اداش،همنام آتامان  :                      فرمانده، رهبر، سرگروه، سرکرده آتان:                          پرتاب کننده آتای  :                        شناخته شده ،بارز ،آشکار و معلوم شونده آتایمان  :                     شهیر،معروف آتحان:                        کسی که بدن استوار واندام محکمی دارد آتلی :                         شناخته شده،مشهورشده، کسی که اسب داشته باشد آتون :                         جسور،دلیروقهرمان آتیق :                         جسورودلیر،مشهور،نیرومند؛ چالاک آتیلا  :                         مشهور،شناخته شده آجار :                          مهاجم ،غیور،زبردست وماهر آجاراٶز :                       راستگو ،پایبند به عهد وپیمان آجاسوی :                    اجداد نیرومند ، نیاکان شهیروشناخته شده آجارمان  :                    باغیرت آجای :                         آنکه قادر به مباحثه باشد ،سخنگو،دستگیر کننده ،راه گشاینده آجلان  :                       کسی که ازخود غیرت نشان دهد آجونال  :                      به اندازۀ دنیا،احاطه کننده ودربرگیرندۀ هر چیز آچیق اَل :                     جوانمرد ،نیک خواه ،مردانه آدا :                             خشکی که هرچهارطرفش راآب فراگرفته باشد،جزیره آدار :                            جدا کننده ، تحلیل گر،دلیر ،شجاع آداش :                         دارای نام مشترک،دوست ورفیق ،صداقت داشتن ،هم کلام بودن آداق :                          مالی که بخشش آن در قبال برآورده گشتن حاجتی وعده داده شود (نذر) آدال :                           مشهورشده آدالان  :                        شناخته شده، صاحب شٲن وشهرت آدای  :                         به معنی نامزدی برای ازدواج ، کاندیدا برای امور انتخاباتی و با احراز یک وظیفۀ خاص آدسای :                       محترم ،دارای نام لایق ودرخورحرمت آدلان :                          معروف شو،اسم نیگوکسب کن آدلی :                         نامدار،معروف ومشهور آدی سٶنمه ز :               آنکه نامش همیشه ماندگارباشد آرات  :                         دراصل« اَرَت» است مردان ،جنگجویان ،جسور ،بی باک آراز :                           سعادت،خوشبختی، لذّت، خشنودی، آرامش، اطمینان، روزه، گویش ترکی رودخانه ارس آران :                           دشت نسبتا گرم و صاف آرتام  :                         ارزش، قیمت، برتری، مزیّت، خصوصیّت، ویژگی آرتوم  :                         تلاشگر آرتون :                         جدّی آرزیق :                         ابرارواولیا ؛زاهد،تارک دنیا،انسان نیکوخصال آرسلان  :                     شیرغرّان آرقان  :                        بسیار ،جمع ،تعداد زیاد آرقون :                         صاف ،پاک شده ،برگزیده شده آرکان :                         فراوان،بی حدّ وحصر،کمند،کمرکوه ،پشت ،غالب آرکاوآرخا:                    مایه اطمینان و پشت گرمی آرکیش :                       خبربَرَنده ،پیک،خبرچی،قاصد،رهبرکاروان وگروه آرمان  :                        بی باک وجسور،توانا،خواسته،آرزو،هوس آروز :                           بزرگ،هدف،انسان با تجربه وخوش یُمن،کسی که خسته واز طاقت افتاده باشد آسال :                        دارای اصالت،اساس،شالوده،پایه وپی،برتروحائزاهمیّت آسلان  :                      شیر،دلیر،قوی،جسور آشار :                         آذوقه،خوراک،غذا آشام :                         رتبه، درجه، مرتبه، مرحله آشکین  :                     قایق آینده،آنکه موفق به پیشروی شود،فراوان وافزون آغا :                           محترم وبزرگوار،سرپرست خانواده یاطایفه،ریش سفیدقوم آغابالا :                       اولاد عزیز،فرزند گرامی ودوست داشتنی آغاجان :                      دریا دل، دارای عزت و حرمت زیاد،نیرومند،شخص گرامی ودوست داشتنی آغار :                          مرد سپید رخ،قهرمان سپیدروی ،جوانمرد جسور،چالاک ،پارۀآتش آغازال  :                      شخص مسنّ محترم وریش سفید آغازَر :                         آقایی همچون طلا آغاسَف  :                    شخص محترم ،باعزت وگرامی آغامیر :                       رهبر محترم ،امیر ویا رئیس بزرگ آغایار :                        بزرگ وشایسته حرمت ،رفیق صادق ،دوست ،محبوب آفشین  :                     لباسی که به هنگام رزم پوشند ،نیزه آک بولوت  :                   ابرسفید رنگ آک پای  :                     سهم ویا بخش خالی ازهر گونه حرام ،سهم حلال آکتان  :                        سپیده ،وقت طلوع خورشید در سحرگاهان ،میدان ،فضای باز آکتای :                        مایل به سفیدی ،شبیه رنگ سفید آک دنیز :                      دریای مدیترانه واقع در جنوب غرب کشورترکیه آک شیت  :                   خورشید ،نور آفتاب دارای صورتی نورانی ،آنکه سیمایش نورانی ودوست داشتنی است آلا :                             دارای رنگهای گوناگون ومختلط آلاتان :                         به سرخی گرائیدن ویاروشن شدن افق درسحرگاهان آلاز :                            شعله ،اخگر،برافروختن وسرخ گشتن آلاو :                            شعلۀ آتش آلپ  :                          قهرمان ،دلاور،پهلوان ،ماهر،جسور،شجاع ،جوانمرد آلپ آیا :                        دلاور وجنگجوی مقدّس آلپار :                           دلیر ،سربازجسور،مرد شجاع الپ سو :                      سپاه جسور،قشون بی باک،سرباز شجاع آلپ سوی :                    آنکه از سلاله ونسل قهرمانان باشد ،دارای نیاکان واجداد دلیر آلپ کارا :                      پهلوان نامدار ،قهرمانی که مایۀ ترس سایرین است ،جسور آلپمان  :                       شخص جسور ،شجاع ،قهرمان آل تاچ  :                       تاج درخشان،تاج برّاق ودرخشنده آلتای :                         طلا،نگین سنگی،باارزش،اصول ،متد،تدبیر،درختستان ویا بیشه زارمرتفع ،کوه بلند ورفیع آلتون :                         طلا آلتونجو :                       زرگر،طلافروش آل سوی  :                   دارای اصل ونسب نیکو،آنکه ریشه واجد��دش نجیب اند آلقان :                         ستودن وتمجید کردن،به شهرت رساندن،خوشبخت ساختن،فاتح ،ضبط کننده آلقو  :                          ازاسامی کهن است،کلاً وتماماً،همه ،یکپارچه آلقین  :                        محکوم کردن ،متّهم نمودن ،تجمّع ،دریک جا اجتماع کردن آلیشیک  :                    عادت کرده ،خو گرفته ،آنچه که شعله ور گشته وبه سرخی گراید آنار :                           نامی است بسیار کهن ،به خاطر آورنده آند :                            قسم ،دلیلی برای ابراز واثبات صداقت کلام آنلار :                          فهمیده ،درک کننده آنیت  :                         مجسّمه ،تندیس یاد بود آنیل :                           معروف، نامدار، نامی، به خاطر آورده شدن (اسم پسر است) آوجی :                        شکارچی ،صیّاد آیاچی :                        محافظت کننده ،حامی وپشتیبان ،دلسوزوغمخوار آیاز :                            از اسامی کهن ،تمیز ،روشن ،شب زمستانی بسیار سردی که آسمانش صاف ومهتابی باشد آی بار :                        براق ،نورانی ودرخشان همانند ماه ،با هیبت ،ترسناک آی بَرک  :                     درخشان همانند ماه ،استوار وبی نقص ،نیرومند،پایدارو باوقار آی دَنیز :                      « آی » و « دنیز » آیدین  :                        روشن ،واضح ،درخشان ،آشکار آیقین  :                        آنکه از فرط علاقه مدهوش گردد ،حیران ،شیدا ،عاشق آی کاچ  :                      ناطق ،سخنگو،خواننده ،شعر،شاعر آیما :                           به خود آمدن ،بیدار شدن آیماز  :                         غافل ،بی خبر ، بی رنج وغصّه ائرتَن :                         شفق ،صبح هنگام ،فجر ائرکین  :                       آزاد ورها ،مستقل ائریشمَن :                    آنکه به هدفش رسد ،نائل آینده ،ملحق شونده ائل :                           خلق ،جماعت،انسانها،دولت،سرزمین وولایت ائل آرسلان  :                شیر ایل وطایفه ،جوانمرد وجنگاورمیهن ائل آلان  :                     فتح کنندۀ ممالک ،کشور گشا ائل اوغلو  :                    پسرایل وعشیره ،اولاد وطن ،پسربیگانه ،غریبه ،ناآشنا ائلبارس :                      پلنگ ایل ائل باشی  :                  رئیس ورهبرایل ،مدیر وراهنمای قوم وطایفه، والی ائل تَن :                        متناسب وسازگارباایل وقبیله ،تابع عادات ورسوم وآئین های متداول درایل ائل دار :                        دارای ایل وسرزمین ومملکت ،ایلی که جا ومکانی دارد ،صاحب وحاکم قوم وخلق ائل داش :                     هم ملیّت ،هم نژاد ائل سئوَن  :                   دوستدار میهن وقوم ،خواهان خلق ومرز وبوم ائلسس :                      ندای ایل ،ندای خلق ائلشاد :                       حکمران ایل ،شادی وسرورمردم ائل شَن  :                     مسرور وشاد شونده به همراه طایفه وایل ،مایۀ شادی وسعادت خلق،خوشحال وشاد کننده ائلمان  :                        سمبل ونشانۀ ایل ائل میر :                        آقاوسرورایل ،امیروراهبرورئیس طایفه وخلق ائل یار :                        دوستدار قوم ،یاور وپشتیبان ملّت ائلیاز :                          بهارایل ،مایۀ خرّمی ونشاط سرزمین ائلیگ  :                        حکمران ،پادشاه ائوگین  :                       همراه باتعجیل ،بدون تأخیر،عجولانه اَبروک  :                        دارای ثبات ودیانت،صبورواستوار اَتابک  :                        دایه، مربّی اَر :                              مرد ،قهرمان ،جوانمرد ودلیر،مورد اعتماد ومقیّد به کلام خویش اَرال  :                          قهرمان ، آنکه جوانمرد وشجاع باشد اَرتاج  :                         قهرمان تاجدار اَرتاش :                        جوانمرد اَرتان  :                         مرکب است ازدو کلمه «ار»و«دان»یعنی صبحگاه ،سپیده دم،هنگام شفق اَرتایلان  :                      زیبا ،ظریف وباطراوت ،جوان خوش قدوقامت اَرتَک  :                         همچون مرد ،همانند قهرمانان اَرتَم  :                          ادب وتربیت ،ارکان،درک وشعور اَرتوران  :                       قهرمان توران زمین ،جوانمرد وپهلوان توران ،تورانی اَرتوز :                           انسان راستین ،قهرمان حقیقی اَرچئویک :                      بسیار جلد وچالاک ،تند وتیز،جوانمردی که سریع بجنبد اَرچین  :                        دارای ناموس وشرف،پهلوان وقهرمان حقیقی ،جوانمرد واقعی اردالان  :                       کسی که سریع ضربه می زند اَردَم  :                          شایستگی ،فضیلت ،راستی اَرَز :                             سکوت وآرامش ،خوشبختی ،لذّت اَرسان  :                       شهیر،معروف وشناخته شده اَرسَل :                         دلیرهمچون پهلوان ارسلان  :                      شیر دلاور اَرسومَر :                       قهرمان سومری ،مردی که از تبار سومریان باشد اَرسوی :                       آنکه ازتبار ونسلی قدرتمند وجوانمرد باشد اَرسین :                        قهرمان وجسور باشد ،مرد باشد اَرشاد :                         حکمران دلاور اَرشان  :                       دلاور نامدار ،جوانمرد شهیر اَرشَن :                         خوش بخت واقبال ،شادمان اَرکال :                         بیانگر آرزوی جسارت ودلاوری است اَرکوت :                         انسان خوش یمن ومبارک ارگون :                         دلاور وقهرمان زمانه اَرگونَش :                       جوانمرد خورشید ،مرد آفتاب اَرگیل  :                         جوانمردان ودلاوران ،مردان اَرَم  :                            خواسته وآرزو ،رضایت داشتن اَرمان  :                         مرد جسور وبی باک ،قهرمان اَرونات  :                        انسان با نظم وترتیب،بااخلاق اَرییلماز  :                       بی امان ،استوار وباصلابت اَزَگی :                          نغمه ،آواز،آهنگ یا ملودی ،مقام موسیقی ،اصول وشیوه اَژدر :                            اژدها،قوی وقدرتمند ،مهیب وترسناک ،جسور اَفشار  :                        آنکه کاری راسریع وصریح انجام و مشکلی را حل نماید،نام یکی از بیست وچهار طایفه اوغوزها السانا :                          – اَمراح  :                         دوست داشتن ،شیفته و واله گشتن ،عاشق وشیدا شدن اَمران  :                         دوست داشتن ،حُبّ،رفاقت کردن اوبچین  :                       اسلحه اوجامان  :                      بلند مرتبه ومعظم اوچار  :                          آنکه قادر به پرواز کردن باشد اوچکان  :                       پرواز کننده اوچکون  :                       جرقه یا ریزۀ آتش اوچمان  :                       خلبان ، پرواز کننده واوج گیرنده اورآلتای  :                       شبیه به تپه ،نظیر قلعه اوراز :                            هدیه ،بخت ،طالع اوراقان  :                        جنگ جو ،ستیزکننده اورال :                           تپّه دار ،مکانی مرتفع نظیر تپّه اورام  :                          محله ،راه عریض وپهن اوران  :                          ندا،آوا قول والتزام ،هنر اورتاچ  :                         قسمت،سهم،بخش اورخان  :                        خان قلعه و دژ،خان اردو گاه ،خان شهر اورشان  :                       نبرد ،ستیز ومبارز ،نزاع طلب اورقا :                            درخت بسیاربزرگ وتناور اورکمَز :                          بی باک ونترس ،جسور اورکوت :                         دژ یا قلعۀ مقدّس ،اردوگاه مقدّس ،استحکام شریف اورکون :                         ساختن مسکن برای خویش ،ایجاد اقامتگاه اورمان :                        بیشه ،جنگل اوروز :                            هدف ،بخت ،طالع اوروش :                         نبرد ،ستیز،جنگ ،محاربه اورون  :                          تخت وتاج ،مکان خصوصی وشخصی ،مقام ورتبه ای والا اوزان  :                           شاعرمردمی ،عاشیق اوزتورک :                         ترک توانا ومجرّب،شخص بسیارزیبا،انسان قدرتمندونرم خوی اوزحان  :                         خان آزاد،خان مستقلّ وغیر وابسته،خان رستگارشده اوزگون  :                         متأسف گشتن ،معذّب شدن اوزمان  :                         بالغ شده ،تکامل یافته ،بزرگ شده ،رسیده ،متخصّص ،خِبره واهل فن اوزه ک  :                         الماس ،جواهر اوسال :                         عاقل،مثمرثمر،باتدبیرمحتاط اوغان  :                         خداوند،قادر،حکمران،خدای صلح وآشتی،قوی و نیرومند،کائنات اوغلا  :                          جوان ،جسور ،قهرمان ،جوانمرد اوغوز :                          نخستین شیری که ازسینه مادرتراوش میشود یا همان آغوز ،پاک آفریده ،انسان ساده عادی اوفلاز :                         بسیارزیبا ،نفیس ،نجیب اوفلاس :                       مرتفع ،جسور،جوانمرد،بی باک اوقتای :                         اوکتای اوکار :                           پرنده ای است ماهی خوار با کاکلی به شکل تیر یا پیکان برسرش اوکتام  :                         مغرور ،باوقار ومتین اوکتای :                         نظیرتیر ،قوی وقدرتمند ،خشمگین اوکسال :                       منسوب به تیر،همانند تیر اوکمان :                         کسی که همچون تیرسریع وتیزتند حرکت کند اولقون  :                         بالغ ورشید ،رسیده اولوتورک :                       ترک بزرگ ،ترک قدرتمند اولوجا :                          بزرگ ،تاحدودی قدرتمند ونیرومند اولوسیار :                       یارویاورملّت اولوشان :                       مشهور، دارای نام وشهرت اومار :                           چاره، علاج ،امید اوموتلو  :                        امیدوار ،آرزومند ،منتظر اومود  :                          آرزو ،توقع ،امید اومید  :                          آرزو ،آمال وخواسته اونال  :                          صاحب نام،دارای شٲن ومنزلت اونای :                          مناسب ،کارآمد ،پسندیدن اون تورک  :                     ترک شهیروسرشناس ،ترک پرآوازه اونساچ :                        آنکه آوازه ونامش فراگیر باشد اونلواَر :                          مرد سرشناس ،جوانمرد صاحب نام اونور  :                          باعظمت ،افتخار ،اعتبار وسربلندی ،نیرومند اویار :                           متناسب ،مطابق ،نظیر اویقار :                         پیشرفته ومتمدّن ،متعالی اویقان  :                       متناسب باچیزی یا کسی،هماهنگ ومطابق اویقو :                          تناسب ،هماهنگی ،تطابق اویقور :                         دارای تطابق،متّفق اویقون :                         متناسب،مطابق ،هماهنگ ایل آرسلان  :                  شیرسرزمین وایل ،جسور وقهرمان ایل آیدین  :                     « ائل » و « آیدین » ایل بای  :                        والی ،امیرولایت ایلحان :                          پادشاه ،حکمران ،امپراتور ایلدیریم  :                       صاعقه ،آذرخش،تند وتیز ایلقار :                          یورش، تهاجم، حمله، حرکت تند و تیز و عهد و پیمان ایلقاز :                          سلسله جبالی در شمال آناتولی ایلکین  :                        اولین،نخستین،پیش ازهمه ایمگه :                         خیال ،تصوّر،نشان وعلامت ایمیر  :                         شفق،مقدّمه ،بسیار نیکو وعالی اینان :                         باور کردن ،اطمینان نمودن اینجه :                         چیزی که باظرافت وزیبایی بر رویش کار شده باشد ،نفیس اٶتکم :                         از خود راضی ،متکبّر ،کلّه شق ومغرور ،مرد پردل وجراَت اٶتکون :                        برتر ،مقاوم وپایدار اٶجال :                         انتقام گرفتن،تلافی نمودن اٶدول :                         انعام ،بخشش وارمغان اٶرگین  :                       تاج وتخت ،تخت سلطنت اٶزآک :                         سیّار ،جاری شونده اٶزال :                         خالص ،خاصّ،عصاره ،مایه اٶزبایار :                        بزرگترین ؛عالی ترین اٶزبیر :                         تک ،یگانه ،واحد اٶزَت  :                         خلاصه ،چکیده ومختصر اٶزتک(اُزبَک ) :                جسور،دلاوروپردل اٶزتورک :                       ترک مادرزاد وخالص ،ترک عزیز و دوست داشتنی اٶزداغ  :                        متین وباوقار همچون کوه اٶزگور :                          آزاد،رها ،مستقل ،غیر وابسته اٶزمان :                         نزدیک به خود ،گرامی ،با شخصیت اٶکتَم :                         مغرور ،کله شق،جسور اٶکتو  :                          مدح وستایش ،تعریف و تمجید اٶکمَن  :                        بسیار ذکاوتمند ،مرد عاقل اٶگون :                          درک کننده ،دقیق،وهله یا نوبت اٶگونچ :                         شٲن وشرف ،مدح و ستایش اٶلچَن :                         سنجیده اٶلمز :                          فناناپذیر ،جاودان اٶنال :                          به پیش آمدن ،به عنوان رهبر وجلوه دار بودن ،پیشگویی نمودن اٶنجَل :                         پدران ونیاکان که پیش تر می زیسته اند ،گذشتگان ، راه گشا اٶندَر :                          رهبر،جلوه دار،راهنما،لیدر اٶنَری :                         عقیده وطرزفکر،پیشنهاد ادلار امره الشن الوین :                         سرآمد ایل و طایفه الیاد :                           به یاد اید الین آیدین آیهان :                         آیخان (آی + خان) پادشاه ماه
حرف  ب :
بابک  :                         بابای کوچک،نام یکی از قهرمانان آذربایجان بابور :                           دراصل ببراست حیوانی درنده وگوشتخوارازتیره گربه سانان بارقین  :                       سیّاح ،گشت و گذارکننده ،آنکه راه رفته رادوباره بازنگردد بارلاس :                       جنگاور،نبرد کننده،جوانمرد دلیر،قهرمان جسور بارلاک  :                       پناه گاه،جان پناه،سر پناه باریمان  :                       غنی،مالداروثروتمند باشار :                         ازعهدۀ انجام کاری برآمدن ،قادربودن،مهارت یافتن باشال :                        پیشرو،آنکه دررٲس سایرین باشد،ارشد باش قارا :                      صاحب قدرتی عظیم،رهبرقدرتمند باشکان :                       مدیر، سرپرست، رئیس و یا رهبر یک تشکیلات، مٶسسه، اداره ویا جمعیتی خاصّ باش کایا  :                    صخرۀ عظیم ،قدرتمند باشمان :                      مدیر،رهبر،سرپرست باغاتور :                        دلیر،شجاع،جوان مرد باکمان :                        مفتّش،بازرس،ناظر بالازر :                          فرزندی همانند طلا،اولاد زیبا بالاش :                        فرزند کوچک بامسی :                      عقاب،پرنده شکاری،طرلان باولی :                        جوجه شاهین ویا بازاهلی شده ودست آموز بای :                          عالیقدر،عالی جناب،غنی ومالدار بایار  :                         دارای نام وجاه، شهیر،بلند مرتبه بایازید(بایزید) :               ارمغان الهی،پدری که خداوندعطایش نموده باشد،شخص کارآمد،باهوش وذکاوت،توانا بای بَک  :                      آقای بزرگواروغنی بایتور :                          بِیک ،همانند بیک،لایق حرمت،عالیقدر،ثروتمند بایتوک  :                        دارا،غنی،ثروتمند بایرام  :                         روز به یاد ماندنی مثل روز ملّی،تاریخی ،دینی و..  که به یاد بودش جشن بر پا گردد بایسان :                        دارای شٲن ومنزلت ،بسیارمحترم،شهیر،بزرگوار،غنی بایول :                          برگزیده،لایق حرمت،مُعَظّم،غنی ودارا باییر :                            تپّه ،دامنه کوه،کوهپایه،گذرگاه،باریکه تنگ ودرازبین دوکوه باییندیر  :                         آنکه به حدّ تکامل وتعالی رسد،ترقی کننده بَرکمان :                         نیرومندوقوی،انسان استوار و مقاوم بَرکیش :                         سالم وبی نقص بودن،سفت وسخت شدن بَرگین  :                         مقاوم واستوار،محکم وپابه جا،بی نقص،نیرومند بَکمات :                         متشکل ازکلمات «بَی» و«محمد» است ازاسامی متداول درمنطقه ترکمنستان بَکمان :                          محکم ،استوار،سخت،مقاوم وسالم،انسان نیرومند بن تورک  :                      من ترک هستم(دلی ،جسوروجوانمردم) بوداق  :                         شاخه هایی که ازتنه درخت رشد می کنند،تَرکه بوراک  :                         کویر،مکان غیرقابل کشت وزرع بوران :                           کولاک،باران شدیدی که همراه با رعدوبرق بارد،برف وبوران، هوای برفی بورقوت :                         نوعی شاهین شکاری بورکوت  :                       عقاب بولات :                          فولاد،پولاد بولاق :                          چشمه یامنبع آبی که اززمین جوشد بویسال :                        وابسته ومرتبط با قدوقامت،راست قامت بویسان :                        راست قامت،رشید وبرازنده،خوش قدوبالا بَی :                             حاکم یک مکان،رئیس،سردَمدار،تحصیل کرده، داماد، بعضاً به جای عناوین آغاوجناب بَیاض :                          کاملاً سفید بیلتان :                         عالم،آنکه بواسطۀ دانش ومعرفتش کسب شهرت نماید بَی لَربَی(بیگلربیگ) :         عنوانی بود که درقدیم به حاکم یک ولایت اطلاق می گردید،والی،ناظر بیلسای :                       به خوبی آشکارشونده،آنکه بدلیل معلومات ودانشش شناخته شود بیلگن :                          صاحب معلومات وسیع،عالم ،باسواد بیلَن :                            داننده ،فهمیده ،صاحب قوۀ ادراک وشعور،متوجّه شونده،خبردار بیلیک  :                         علم ،سواد وآگاهی بٶیوک :                          آنچه که از لحاظ حجم،تعداد،مقدارومقیاس بزرگ ودرشت باشد، حجیم،دارای اهمیّت
حرف پ :
پاشا :                           فرمانده کل قوا، متین و باوقتر ، کوتاه شده پادشاه پاکمان :                         انسان پاک وصاف،بی گناه پَک آلپ :                        جوان متین وباوقار،قهرمان استوارومقاوم پَک اول :                        محکم وقوی باش پَک شَن :                       بی نهایت شادمان ومسرور پَکین  :                          کسی که موردشک وسوءظن سایرین نباشد،به وضوح نمایان شونده
حرف ت :
تئزآل :                           جَلدوچالاک،سریع وچابک تئزآی :                          ماه عجول،ماهی که درابتداآید تئلمان :                         زبانشناس،ادیب تاپار :                            پرستش کننده،عبادت کننده تارکان :                         پراکنده،پریشان،پاشیده شده تاشکین :                       سیل،داشقین،جوشان وخروشان تالای  :                          اقیانوس،دریا،رودبزرگ،دریای بزرگ تالو :                             برگزیده شده،ممتاز،پسندیده،زیبا تامال :                           کامل وبی نقص،یکپارچه،مکمل تامقا :                           مُهر،نشانه،علامت تان :                             شفق،سپیده،دم،معجزه تان آیدین  :                     سفید شدن افق تان پینار :                        چشمه یا منبع آب غیرعادی،چشمه فجر تانری وئردی(تاری وردی) :    عطاشده ازجانب خداوند،بخشیده شده ازسوی پروردگار تان سئو :                        شیفته وعاشق معجزه ها تان سئوَن :                      شیفتۀ عجیب تانیل :                            شهیر،سرشناس ومشهور تایاق(دایاق) :                  پایه،بنیان واساس،تکیه گاه تایان  :                          تکیه دادن،مطمئن بودن تایلان :                         خوش قدّوقامت تایماز :                          پابرجا،استوار تَجَن :                            بُز کوهی تک سوی  :                    ازنسل وریشه ای واحد،خالص تَکفور :                          حاکم امیر،حکمران تَکیل :                           تنها،واحد،مفرد،تک تَکین  :                          واحد،یگانه،بی همتا،مفید تموز :                            تابستان توپراک  :                        خاک،زمین،اَرض،سرزمین تورال :                           ثابت،نامتغیّر،ماندگار و زنده تورقان :                         سالم وتندرست،سرحال وفعال تورک آرسلان  :                شیرقوی وقدرتمند،ترکی که چون شیرقدرتمندوقوی باشد تورک(ترک) :                    نیرو،قوّت،قدرت،قوی تورک سوی :                   صاحب اجداد ونیاکان ترک تورک ییلماز :                   ترک جسوروبی باک تورَل :                           مرتبط باحق وعدالت،عادل توزون :                          صبوروحلیم،لایق وشایسته،درست،مطابق ودارای تناسب،منتظم توغار :                          سمت مشرق،خاور توغان  :                        عقاب توکتاش :                       سنگ عظیم وبزرگ،دارای استقامت،مقاوم توکتای :                        مقاومت کننده،بردباروصبور تولقا :                           کلاه خود،کلاه آهنین تونچای :                        محکم وسفت وسخت،مقاوم وقوی تویقان :                        شاهین،لاچین تیلاو :                          بهادرودلیر تیمور :                          آهن،غیرشکننده تٶرَل :                          متناسب بااخلاق تٶکمَن  :                       زیبا،برازنده
حرف ج :
جئیحون :                       نام قدیمی رود« آمودریا»،خروشان وجوشان جوشار :                        به هیجان آینده،ازخودبی خودشونده،خروشنده،لبریزو مالامال،غرّان جوشغون :                     جوشان وخروشان،همواره درهیجان،غرّنده،لبریزشونده،سریع وشتابدار
حرف چ :
چئویک :                        چالاک وزیرک،جَلد،سرزنده،ماهروزبردست،تندوتیز،محکم و نیرومند و استوار چاپار :                          قاصد پیک ،چاپار؛خالدار،لکّه دار،دارای پوست ومویی سفی��،زالی چاپکان :                        آنکه دائم در حال حرکت باشدویک جا نایستد،مهاجم چاچا :                          کماندو،دونده ،دریانورد با تجربه و ورزیده(به اصطلاح گرگ دریا) چارمان :                       انسان خنده روومتبسّم ،بشّاش ومهربان چاروم :                         درخت چنار چاغماق :                      شعله شونده،جرقه زدن،فندک،آلتی که ایجاد جرقه کند چاقین :                         آذرخش،صاعقه چاکار :                         دیوارقلعه،رعدوبرق چالیش :                       نبردوجنگ،مبارزه،محاربه چام :                            درخت کاج چانتای :                        همانند شفق،نظیرشفق،زنگ ،دارای صدایی مانندزنگ چانقا :                          نوعی تله،دام،پنجه،نجیب،بااصال ونسب چاولان  :                        آبشار،شلاله،معروف،چاوالان چاووش :                       راهنما، جارچی، گروهبان در ارتش، سرکارگر چای :                            رود چووغون :                       بوران ،کولاک وبرف شدید ی که سرعتش از یکصدوبیست کیلومتر در ساعت تجاوز کند چینار :                          درخت چنار
حرف ح ، خ :
حاق تان  :                     آنکه راستین ودرستکارباشد ،منصف،طرفدارحق وحقیقت خاقان :                         خان بزرگ،خان خانان،شاهنشاه و امپراتور خان :                           سلطان ،شاهنشاه ،حکمران خانیم ناز :                     نازنین و دوست داشتنی چون خانم ،خانم با ناز و غمزه خَزَر :                            گشت وگذارکننده،آنکه درحال سیروسیاحت باشد،کسب نیرو ،پیشرفت کننده، تولید کننده
حرف  د :
دئوریم  :                        انقلاب،دگرگونی،تحوّل وتغییرریشه ای داشقین :                      طغیان آب ازحاشیه دریابه اطراف،سیل،خروج خروشان سیلاب ا زبستر واحاطۀ اطراف داغ تکین  :                     نظیرکوه،استواروپرعظمت چون کوه داغلارجا :                      همانند کوهها،به اندازۀ کوه ها دانیش :                        علم،معلومات واطلاعات،سواد دانیشمان :                    مشاور،رایزن،طرف شور ومشورت دَمیر :                           آهن،سخت ومحکم،استوار ومقاوم دَنک :                           برابرومتعادل،متوازن ومتناسب دورال :                         تغییرناپذیر،باقی ماندن به همان حالت گذشته،کاملاساکت وبی صدا دوران :                         زیست کننده،آنکه زندگی کند و وجودش مشهود باشد،ماندگار دورسون :                      بقا،ماندگاری وحیات،دراغلب موارد برای فرزندان مذکری که خواهان بقایشان بودند دورو :                           صاف وتمیز،زلال ودرخشان،روشن وتابناک،عاری ازهرنوع آلودگی دوروک :                        رٲس،نوک،قله،بلندترین نقطۀ درخت،پاک،آشکار،تابناک دورول :                         پاک شدن،صاف وزلال گردیدن دوغرو :                         راست ودرست،حق،صاف وزلال،آبرومند،عاری ازخطاوسهو، جهت مستقیم،استقامت دومان :                        مه،آلودگی و دود،پرده،غمگینی،غصّه وکدورت،اغتشاش واختلاف، عدم درک متقابل دونات  :                        لباس پوشانیدن،تزئین نمودن،تجهیز کردن دویار :                          درک کننده،احساس کننده،حسّاس دویال :                         حسّاس،نیروی ادراک وفهم دقیق،توانا در تشخیص وتمییزسریع وبهتر دَوین :                          جنبش وتکان،حرکت کردن،پیشرفت کردن،ترقّی وتعالی دیریم  :                         حیات،زندگی دیزمَن  :                         شاعر، سراینده دیل چین :                       متناسب وهم وزن بااسم «ائل چین» ساخته شده است،ازبرای دل،به خاطردل دیلمَن :                          آنکه مسلط به زبانهای زیادی باشد دٶنمَز :                          با ثبات،صبوروپایدار،آنکه به باورهایش جامۀ عمل بپوشاند،مقیّدبه کلام خویش ،راسخ ومصمّم داهانارد
حرف  ز :
زاغانوس :                      پرنده ای از تیرۀ شاهین
حرف  س :
سئودالی :                      دلباخته وعاشق،سودا زده سئویک  :                       دوست ورفیق سئویگ :                        عشق،محبّت،مهربان،مفتون سئیحان :                       جاری وروان،خروشان،جوشان سارمان :                        قوی هیکل،تنومند ساغ آی :                       سالم ونیرومند،محکم واستوار،زنده،مقاوم ساغمان :                       مقاوم ،دارای استقامت ساغون :                        پیمانه،وسیله اندازه گیری سالار :                          سردار،رهبرورئیس،بزرگ ومهتر،فرمانده سانال :                         جذاب،شهیر،نام دار سانلی :                         لایق حرمت وگرامی داشت ساوورال :                       آنکه برسخن وقول خویش پایبند باشد سایان :                         کسی که به سایرین احترام گذارد،درخورحرمت سای دام  :                     شفّاف،عاری ازعیب ونقص سایمان :                        حسابدار،محاسب ساییل :                         محترم،گرامی،معتبر سَنجَر :                         نشاندن وشکافتن،غلبه کردن و فائق آمدن سولدوز :                        ستارۀ آب،نام قدیمی سیّارۀ عطارد یاتیر سونگو :                         سرنیزه تعبیه شده دردهانۀ لولۀ تفنگ،زوبین،نیزه کوچک سٶنمَز :                         همیشه روشن وشعله ور،آنکه تاابد بسوزد وپرتوافشانی کند سهند :
حرف  ش :
شاکیر(شاکر) :                 شکرگذار شانار :                          نام دارو شهیر، پراُبُهّت شانال :                         صاحب نام وجاه،شهیر شانلی :                         مشهور و صاحب نام ،دارای شٲن وشهرت،صاحب رتبه ومقام شاهلار :                        سلاطین ،حکمرانان ،پادشاهان شاهین  :                       پرنده ای شکاری و تیز با منقار کوتاه کج و، اگر اهلی گردد درشکارمورداستفاده قرارمی گیرد شَن سوی :                    کسی که ازنیاکان وتباری خوشبخت باشد شوبای :                         مرد قوی وسالم واستوار شیراوغلان  :                    پسری نظیرشاه شیمشَک :                      صاعقه،رعدوبرق،آذرخش
حرف  ق :
قاپلان :                          پلنگ قاچای :                         دونده،جَلدوتندوتیز قاراتان :                         قبل ازسپیده دم،پیش ازشفق صبح ، قبل از طلوع آفتاب قارادَنیز :                        دریای سیاه واقع درشمال کشورترکیه قارتال :                         عقاب،قدرتمند وقوی قایا :                            صخره،پرتگاه قوباد  :                         درشت وناخوشایند،نام وزون و بی ریخت،زُمُخت قوتاد :                          شاد ومسرور باشد قوتال :                          نیک بخت،شادمان وخوشحال،مسروروبا نشاط قوتلو مارال :                    ماده گوزن مقدس وخوش یمن قوچاق :                         جوانمرد،جسورونترس،دلیروشجاع،مردانه،سخاوتمند قورخماز :                        بسیارنترس وبی باک قورقود :                         دارای هیبت وشکوه،وحشت برانگیز،تندخو وخشن قیلینج :                         شمشیر،قیلیج
حرف  ک :
کاراچور :                        شمشیر ، کمر کامو :                          تمام ،عامّ،اجتماع ،عموم کانیت :                         دلیل وبرهان،مدرک،ثبوت کایان :                          آب پرسرعتی که ازکوه جاری شود ،سیل شدید کوهی،بهمن کَسکین :                       تیز،برّنده ،تیغ کوجامان :                      بسیار بزرگ ،درشت جثّه کورال :                          قانون و قاعده،نظام وضابطه کورجان :                        گداخته کورشون :                       عنصرسُرب کولک(کولاک) :                 باد و طوفان، کولاک کونای :                          نشاط وسرور،شادمانی،فرح،خورشید،آفتاب کوچک کونتای :                         محکم،نیرومند ومقاوم کیپَر :                            دلاوروجوانمرد نمونه کیرال :                         خلق،اجماع،حکمران،قیصر کیرمان :                        انسانی که پوستش سفید باشد یا به سفیدی گراید کیوانچ :                         اعتماد نمودن،احساس غرورکردن،افتخار،شادمانی کٶک سان :                     دارای اصل وتبار کٶک سَل :                      ریشه ای، پایه ای واساسی
حرف  گ :
گالان :                            در ادبیات ترکی به معنی جاوید ، ماندگار گَرمَن :                           قلعه، بارو گَزگین :                          سیّاح،توریست گورسئل :                        سیل دمان،آب جاری خروشان وپرسرعت،،سیلاب گورسان :                        صاحب شهرت وحرمت بسیار،شهیر ونامدار گورساو :                         بسیارسالم واستواروسرزنده گول اوغلان  :                   پسری همچون گل،گل پسر گول مان  :                      انسان خوشایند ونیکو چون گل،دوست داشتنی چون گل گونئی :                          سمت جنوب،مکان آفتابگیر گون ایشیق :                     نور و درخشش خورشید گوندَن :                           تابناک ودرخشنده همانند آفتاب،پارۀ خورشید،مهربان گون دَنیز :                        « گون » و « دنیز » گون شَن  :                       خوشبخت گون یاز :                          آفتاب بهاری گٶک سئوَن :                    دوست دارنده آسمان
حرف  م :
مانچو :                           اعاده کردن،حق کسی رابازگرداندن موتسان :                         کسی که خوشبخت وسعادتمند محسوب می شود
حرف  ن :
نورپاشا :                         پاشای نورانی نویان :                            سرکرده،فرمانده،شاهزاده،اصیل زاده،نجیب صاحب اصل ونسب
حرف  و :
وورغون :                         دلباخته وشیفته،مفتون،شیدا،فریفته وواله گشته وولکان :                         کوه آتشفشان
حرف  ی :
یئتکین :                         تکامل یافته ،بالغ شده،مجرّب یئنَر :                            غالب ،پیروز وچیره یئنیلمَز :                         آنکه هرگزشکست نخورده،ملغوب نگردد،صاحب دیانت یاربَی :                         دوست ویاوربیک وآقا یاردیمجی :                    کمک کننده ،مدد دهنده یارقی :                         عدالت،رٲی وحکم ،شعور یارقیچ :                         حاکم ،قاضی،داور یازقی :                         سرنوشت ،بخت وطالع ،تقدیر یاشموت :                      جوان خوش یمن ومبارک وخجسته ،خوش بخت واقبال یاغیز :                           سیاه،مایل به سیاهی،خاک یاکار :                           سوختن،شعله ورگشتن یاکان :                          سوزاننده ،آتش زننده یالچین :                        صخره بسیارمحکم ومقاوم وراست ،صخره قائم وتیز یالمان :                         تپّۀ قائم وتیز،قلۀ کوه یالین :                          شعله ،درخشان،درخشش آذرخش یامچی :                       نامه رسان،چاپار،پیک ،قاصد یانار :                           شعله ور،آتش افشان،آتشین یورد :                           وطن، سرزمین، مملکت یا ولایت یوکسَک  :                     والا، بلند، فوق، عالی یولاچ :                          رهبر، راهنما، ایلچی، پیامبر یول بارس :                    پلنگ ییگیت :                        جوانمرد، جسور، شجاع ییلماز :                        انصراف ناپذیر، کسی که از گفته اش عدول نکند، بی باک یٶنتَم :                         مِتُد، روش و اصول، قاعده یاشار :                         عمرکننده، زندگی کننده
0 notes
dolliehearts · 7 years ago
Text
game
عکس نوشته عاشقانه شیپور جدید96
در عکس نوشته عاشقانه شیپور جدید۹۶ شما کاربران عزیز سایت عکس نوشته می توانید عکس نوشته های جدید در مورد عاشقانه های ناب را مشاهده کنید که شامل ۱۵ عکس نوشته همراه با متن می باشد و …ادامه مطلب
ادامه مطلب
عکس پروفایل خستگی و کم آوردن جدید 96
در عکس پروفایل خستگی و کم آوردن جدید ۹۶ شما کاربران عزیز سایت عکس نوشته می توانید عکس نوشته های جدید در مورد خستگیاز دنبا و کم آوردن در زندگی را مشاهده کنید که شامل ۱۴ عکس نوشته همراه با متن می باشد و …ادامه مطلب
ادامه مطلب
عکس پروفایل دختر سیگاری و پسر سیگاری
در عکس پروفایل دختر سیگاری و پسر سیگاری شما کاربران عزیز سایت عکس نوشته می توانید عکس نوشته های جدید در مورد دختر سیگاری و پسر سیگاری را مشاهده کنید که شامل ۱۴  عکس نوشته همراه با متن می باشد و …ادامه مطلب
ادامه مطلب
عکس نوشته تقویم 97 با طرح های مختلف
در عکس نوشته تقویم ۹۷ با طرح های مختلف شما کاربران عزیز سایت عکس نوشته می توانید عکس نوشته های جدید در مورد تقویم ۹۷ همراه با مناسبت هارا مشاهده کنید که شامل۱۲ عکس نوشته همراه با متن می باشد و …ادامه مطلب
ادامه مطلب
عکس پروفایل عاشقانه غمگین خاص 96
در عکس پروفایل عاشقانه غمگین خاص ۹۶ شما کاربران عزیز سایت عکس نوشته می توانید عکس نوشته های جدید در مورد دنیای عاشقانه به صورت شاد و غمگین و رمانتیک را مشاهده کنید که شامل ۱۸ عکس نوشته همراه با متن می باشد و …ادامه مطلب
ادامه مطلب
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس13
در عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس۱۳ شما کاربران عزیز سایت عکس نوشته می توانید لوگوی اسم و عکس نوشته های اسم درخواستی خود  را مشاهده کنید که شامل ۴۳ عکس اسم همراه با متن می باشد و …ادامه مطلب
ادامه مطلب
عکس نوشته های شهادت حضرت فاطمه
در عکس نوشته های شهادت حضرت فاطمه شما کاربران عزیز سایت عکس نوشته می توانید عکس نوشته های جدید در مورد شهادت حضرت فاطمه را مشاهده کنید که شامل ۱۴ عکس نوشته همراه با متن می باشد و …ادامه مطلب
ادامه مطلب
صفحه 1 از 161
2
3
4
5
»
10
...
آخر »
موضوعات
دسته‌بندی نشده
عکس پروفایل
عکس اسم
عکس نوشته جدید
برو بهدسته‌بندی نشدهعکس پروفایل - عکس پروفایل دخترانه - عکس پروفایل پسرانه خفن جدید - عکس پروفایل تیکه دار - عکس پروفایل سنگین - عکس پروفایل معنا دار - عکس پروفایل خوشگل - عکس پروفایل شاد - عکس پروفایل خاص - عکس پروفایل عاشقانهعکس اسمعکس نوشته جدید - عکس نوشته عاشقانه - عکس نوشته مفهومی - عکس نوشته با معنا - عکس نوشته پروفایل - عکس نوشته تیکه دار - عکس نوشته داغون کننده - عکس نوشته احساسی - عکس نوشته تنهایی - عکس نوشته غمگین - عکس نوشته سنگین - عکس نوشته دخترانه - عکس نوشته پسرانه
عکس اسم ها
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس13
عکس اسم های من پرسپولیسی ام
لوگوی اسم تاریخ آشنایی دو نفره عاشقانه
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس12
لوگوی اسم طرح طلایی و مخمل
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس11
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس10
عکس پروفایل ��سم ها ایرانی جدید پارس9
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس8
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس7
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس6
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس5
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس4
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس3
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس2
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس1
عکس اسم های فارسی طرح چرم مشکی
لوگوی اسم دخترانه طرح زمستان
عکس نوشته اسم جدید 96
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس
عکس اسم های ایرانی جدید 96
لوگوی اسم تک نفره سه بعدی جدید
لوگوی های تولدت مبارک سه بعدی
جستجو برای:  
خبرنامه ی ما
در خبرنامه ی ما عضو شوید تا اولین نفری باشید که از مطالب ما مطلع می شوید.
عکس نوشته های امروز
عکس نوشته تقویم 97 با طرح های مختلف
عکس نوشته های شهادت حضرت فاطمه
عکس نوشته صبح بخیر عاشقانه با متن
عکس نوشته برای مهدی قائدی
عکس نوشته پروفایل درد جدید 96 با متن
عکس نوشته از چشم افتادن و بی ارزش بودن
عکس نوشته پدر و دختر جدید 96 با متن
عکس نوشته ولنتاین نزدیکه جدید 96
عکس نوشته وفات حضرت فاطمه و ایام فاطمیه
عکس نوشته در مورد نفرین و لعنت
عکس نوشته های عاشقانه مراقب خودت باش
عکس نوشته خودکشی و زدن رگ با متن
عکس نوشته پروفایل عروس و داماد فانتزی
عکس نوشته در مورد حجاب و چادر
عکس نوشته مفهومی جدید 96 برای پروفایل
عکس نوشته های عاشقانه غمگین جدید 96
عکس نوشته های بی وفایی و جدایی 96
عکس نوشته دلتنگی بهمن ماه 96 با متن
عکس نوشته خواهر و برادری حوا
عکس نوشته های مهراب سری 1
عکس نوشته های عاشقانه لعنت با متن
عکس نوشته سالگرد ازدواج جدید 96 با متن
عکس نوشته های رمانتیک بهمن ماه 96
عکس نوشته های شعر حافظ جدید 96
عکس پروفایل های طراحی امروز
عکس نوشته عاشقانه شیپور جدید96
عکس پروفایل خستگی و کم آوردن جدید 96
عکس پروفایل دختر سیگاری و پسر سیگاری
عکس پروفایل عاشقانه غمگین خاص 96
عکس پروفایل تیکه انداختن با متن
عکس فانتزی دخترانه برای پروفایل
عکس پروفایل احساسی برف با متن جدید 96
عکس پروفایل امام حسین و کربلا جدید با متن
عکس پروفایل غمگین بهمن ماه 96
عکس پروفایل طبیعت زمستانی جدید
عکس پروفایل زیبا و جذاب بهمن ماه 96
عکس پروفایل فن آرت از گروهای EXO BTS GOT7
عکس پروفایل خانوادگی جدید جوانه
غمگین ترین عکس پروفایل های 96
عکس پروفایل های منتخب دی ماه 96
عکس نوشته پروفایل مادرم تولدت مبارک 2018
عکس نوشته پروفایل پدرم تولدت مبارک 2018
عکس پروانه برای پروفایل تلگرام
عکس گل برای پروفایل تلگرام با متن
عکس پروفایل تبریک ولادت حضرت زینب
عکس نوشته خوشگل برای پروفایل
عکس پروفایل خاص 2018
عکس پروفایل ست دو نفره عاشقانه
عکس پروفایل لاکچری جدید 96
0 notes
ivory145 · 7 years ago
Text
sgh
عکس نوشته عاشقانه شیپور جدید96
در عکس نوشته عاشقانه شیپور جدید۹۶ شما کاربران عزیز سایت عکس نوشته می توانید عکس نوشته های جدید در مورد عاشقانه های ناب را مشاهده کنید که شامل ۱۵ عکس نوشته همراه با متن می باشد و …ادامه مطلب
ادامه مطلب
عکس پروفایل خستگی و کم آوردن جدید 96
در عکس پروفایل خستگی و کم آوردن جدید ۹۶ شما کاربران عزیز سایت عکس نوشته می توانید عکس نوشته های جدید در مورد خستگیاز دنبا و کم آوردن در زندگی را مشاهده کنید که شامل ۱۴ عکس نوشته همراه با متن می باشد و …ادامه مطلب
ادامه مطلب
عکس پروفایل دختر سیگاری و پسر سیگاری
در عکس پروفایل دختر سیگاری و پسر سیگاری شما کاربران عزیز سایت عکس نوشته می توانید عکس نوشته های جدید در مورد دختر سیگاری و پسر سیگاری را مشاهده کنید که شامل ۱۴  عکس نوشته همراه با متن می باشد و …ادامه مطلب
ادامه مطلب
عکس نوشته تقویم 97 با طرح های مختلف
در عکس نوشته تقویم ۹۷ با طرح های مختلف شما کاربران عزیز سایت عکس نوشته می توانید عکس نوشته های جدید در مورد تقویم ۹۷ همراه با مناسبت هارا مشاهده کنید که شامل۱۲ عکس نوشته همراه با متن می باشد و …ادامه مطلب
ادامه مطلب
عکس پروفایل عاشقانه غمگین خاص 96
در عکس پروفایل عاشقانه غمگین خاص ۹۶ شما کاربران عزیز سایت عکس نوشته می توانید عکس نوشته های جدید در مورد دنیای عاشقانه به صورت شاد و غمگین و رمانتیک را مشاهده کنید که شامل ۱۸ عکس نوشته همراه با متن می باشد و …ادامه مطلب
ادامه مطلب
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس13
در عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس۱۳ شما کاربران عزیز سایت عکس نوشته می توانید لوگوی اسم و عکس نوشته های اسم درخواستی خود  را مشاهده کنید که شامل ۴۳ عکس اسم همراه با متن می باشد و …ادامه مطلب
ادامه مطلب
عکس نوشته های شهادت حضرت فاطمه
در عکس نوشته های شهادت حضرت فاطمه شما کاربران عزیز سایت عکس نوشته می توانید عکس نوشته های جدید در مورد شهادت حضرت فاطمه را مشاهده کنید که شامل ۱۴ عکس نوشته همراه با متن می باشد و …ادامه مطلب
ادامه مطلب
صفحه 1 از 161
2
3
4
5
»
10
...
آخر »
موضوعات
دسته‌بندی نشده
عکس پروفایل
عکس اسم
عکس نوشته جدید
برو بهدسته‌بندی نشدهعکس پروفایل - عکس پروفایل دخترانه - عکس پروفایل پسرانه خفن جدید - عکس پروفایل تیکه دار - عکس پروفایل سنگین - عکس پروفایل معنا دار - عکس پروفایل خوشگل - عکس پروفایل شاد - عکس پروفایل خاص - عکس پروفایل عاشقانهعکس اسمعکس نوشته جدید - عکس نوشته عاشقانه - عکس نوشته مفهومی - عکس نوشته با معنا - عکس نوشته پروفایل - عکس نوشته تیکه دار - عکس نوشته داغون کننده - عکس نوشته احساسی - عکس نوشته تنهایی - عکس نوشته غمگین - عکس نوشته سنگین - عکس نوشته دخترانه - عکس نوشته پسرانه
عکس اسم ها
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس13
عکس اسم های من پرسپولیسی ام
لوگوی اسم تاریخ آشنایی دو نفره عاشقانه
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس12
لوگوی اسم طرح طلایی و مخمل
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس11
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس10
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس9
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس8
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس7
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس6
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس5
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس4
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس3
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس2
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس1
عکس اسم های فارسی طرح چرم مشکی
لوگوی اسم دخترانه طرح زمستان
عکس نوشته اسم جدید 96
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس
عکس اسم های ایرانی جدید 96
لوگوی اسم تک نفره سه بعدی جدید
لوگوی های تولدت مبارک سه بعدی
جستجو برای:  
خبرنامه ی ما
در خبرنامه ی ما عضو شوید تا اولین نفری باشید که از مطالب ما مطلع می شوید.
عکس نوشته های امروز
عکس نوشته تقویم 97 با طرح های مختلف
عکس نوشته های شهادت حضرت فاطمه
عکس نوشته صبح بخیر عاشقانه با متن
عکس نوشته برای مهدی قائدی
عکس نوشته پروفایل درد جدید 96 با متن
عکس نوشته از چشم افتادن و بی ارزش بودن
عکس نوشته پدر و دختر جدید 96 با متن
عکس نوشته ولنتاین نزدیکه جدید 96
عکس نوشته وفات حضرت فاطمه و ایام فاطمیه
عکس نوشته در مورد نفرین و لعنت
عکس نوشته های عاشقانه مراقب خودت باش
عکس نوشته خودکشی و زدن رگ با متن
عکس نوشته پروفایل عروس و داماد فانتزی
عکس نوشته در مورد حجاب و چادر
عکس نوشته مفهومی جدید 96 برای پروفایل
عکس نوشته های عاشقانه غمگین جدید 96
عکس نوشته های بی وفایی و جدایی 96
عکس نوشته دلتنگی بهمن ماه 96 با متن
عکس نوشته خواهر و برادری حوا
عکس نوشته های مهراب سری 1
عکس نوشته های عاشقانه لعنت با متن
عکس نوشته سالگرد ازدواج جدید 96 با متن
عکس نوشته های رمانتیک بهمن ماه 96
عکس نوشته های شعر حافظ جدید 96
عکس پروفایل های طراحی امروز
عکس نوشته عاشقانه شیپور جدید96
عکس پروفایل خستگی و کم آوردن جدید 96
عکس پروفایل دختر سیگاری و پسر سیگاری
عکس پروفایل عاشقانه غمگین خاص 96
عکس پروفایل تیکه انداختن با متن
عکس فانتزی دخترانه برای پروفایل
عکس پروفایل احساسی برف با متن جدید 96
عکس پروفایل امام حسین و کربلا جدید با متن
عکس پروفایل غمگین بهمن ماه 96
عکس پروفایل طبیعت زمستانی جدید
عکس پروفایل زیبا و جذاب بهمن ماه 96
عکس پروفایل فن آرت از گروهای EXO BTS GOT7
عکس پروفایل خانوادگی جدید جوانه
غمگین ترین عکس پروفایل های 96
عکس پروفایل های منتخب دی ماه 96
عکس نوشته پروفایل مادرم تولدت مبارک 2018
عکس نوشته پروفایل پدرم تولدت مبارک 2018
عکس پروانه برای پروفایل تلگرام
عکس گل برای پروفایل تلگرام با متن
عکس پروفایل تبریک ولادت حضرت زینب
عکس نوشته خوشگل برای پروفایل
عکس پروفایل خاص 2018
عکس پروفایل ست دو نفره عاشقانه
عکس پروفایل لاکچری جدید 96
0 notes
justlikemilkandhoney · 7 years ago
Text
عکس نوشته عاشقانه شیپور جدید96
در عکس نوشته عاشقانه شیپور جدید۹۶ شما کاربران عزیز سایت عکس نوشته می توانید عکس نوشته های جدید در مورد عاشقانه های ناب را مشاهده کنید که شامل ۱۵ عکس نوشته همراه با متن می باشد و …ادامه مطلب
ادامه مطلب
عکس پروفایل خستگی و کم آوردن جدید 96
در عکس پروفایل خستگی و کم آوردن جدید ۹۶ شما کاربران عزیز سایت عکس نوشته می توانید عکس نوشته های جدید در مورد خستگیاز دنبا و کم آوردن در زندگی را مشاهده کنید که شامل ۱۴ عکس نوشته همراه با متن می باشد و …ادامه مطلب
ادامه مطلب
عکس پروفایل دختر سیگاری و پسر سیگاری
در عکس پروفایل دختر سیگاری و پسر سیگاری شما کاربران عزیز سایت عکس نوشته می توانید عکس نوشته های جدید در مورد دختر سیگاری و پسر سیگاری را مشاهده کنید که شامل ۱۴  عکس نوشته همراه با متن می باشد و …ادامه مطلب
ادامه مطلب
عکس نوشته تقویم 97 با طرح های مختلف
در عکس نوشته تقویم ۹۷ با طرح های مختلف شما کاربران عزیز سایت عکس نوشته می توانید عکس نوشته های جدید در مورد تقویم ۹۷ همراه با مناسبت هارا مشاهده کنید که شامل۱۲ عکس نوشته همراه با متن می باشد و …ادامه مطلب
ادامه مطلب
عکس پروفایل عاشقانه غمگین خاص 96
در عکس پروفایل عاشقانه غمگین خاص ۹۶ شما کاربران عزیز سایت عکس نوشته می توانید عکس نوشته های جدید در مورد دنیای عاشقانه به صورت شاد و غمگین و رمانتیک را مشاهده کنید که شامل ۱۸ عکس نوشته همراه با متن می باشد و …ادامه مطلب
ادامه مطلب
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس13
در عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس۱۳ شما کاربران عزیز سایت عکس نوشته می توانید لوگوی اسم و عکس نوشته های اسم درخواستی خود  را مشاهده کنید که شامل ۴۳ عکس اسم همراه با متن می باشد و …ادامه مطلب
ادامه مطلب
عکس نوشته های شهادت حضرت فاطمه
در عکس نوشته های شهادت حضرت فاطمه شما کاربران عزیز سایت عکس نوشته می توانید عکس نوشته های جدید در مورد شهادت حضرت فاطمه را مشاهده کنید که شامل ۱۴ عکس نوشته همراه با متن می باشد و …ادامه مطلب
ادامه مطلب
صفحه 1 از 161
2
3
4
5
»
10
...
آخر »
موضوعات
دسته‌بندی نشده
عکس پروفایل
عکس اسم
عکس نوشته جدید
برو بهدسته‌بندی نشدهعکس پروفایل - عکس پروفایل دخترانه - عکس پروفایل پسرانه خفن جدید - عکس پروفایل تیکه دار - عکس پروفایل سنگین - عکس پروفایل معنا دار - عکس پروفایل خوشگل - عکس پروفایل شاد - عکس پروفایل خاص - عکس پروفایل عاشقانهعکس اسمعکس نوشته جدید - عکس نوشته عاشقانه - عکس نوشته مفهومی - عکس نوشته با معنا - عکس نوشته پروفایل - عکس نوشته تیکه دار - عکس نوشته داغون کننده - عکس نوشته احساسی - عکس نوشته تنهایی - عکس نوشته غمگین - عکس نوشته سنگین - عکس نوشته دخترانه - عکس نوشته پسرانه
عکس اسم ها
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس13
عکس اسم های من پرسپولیسی ام
لوگوی اسم تاریخ آشنایی دو نفره عاشقانه
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس12
لوگوی اسم طرح طلایی و مخمل
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس11
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس10
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس9
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس8
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس7
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس6
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس5
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس4
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس3
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس2
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس1
عکس اسم های فارسی طرح چرم مشکی
لوگوی اسم دخترانه طرح زمستان
عکس نوشته اسم جدید 96
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس
عکس اسم های ایرانی جدید 96
لوگوی اسم تک نفره سه بعدی جدید
لوگوی های تولدت مبارک سه بعدی
جستجو برای:  
خبرنامه ی ما
در خبرنامه ی ما عضو شوید تا اولین نفری باشید که از مطالب ما مطلع می شوید.
عکس نوشته های امروز
عکس نوشته تقویم 97 با طرح های مختلف
عکس نوشته های شهادت حضرت فاطمه
عکس نوشته صبح بخیر عاشقانه با متن
عکس نوشته برای مهدی قائدی
عکس نوشته پروفایل درد جدید 96 با متن
عکس نوشته از چشم افتادن و بی ارزش بودن
عکس نوشته پدر و دختر جدید 96 با متن
عکس نوشته ولنتاین نزدیکه جدید 96
عکس نوشته وفات حضرت فاطمه و ایام فاطمیه
عکس نوشته در مورد نفرین و لعنت
عکس نوشته های عاشقانه مراقب خودت باش
عکس نوشته خودکشی و زدن رگ با متن
عکس نوشته پروفایل عروس و داماد فانتزی
عکس نوشته در مورد حجاب و چادر
عکس نوشته مفهومی جدید 96 برای پروفایل
عکس نوشته های عاشقانه غمگین جدید 96
عکس نوشته های بی وفایی و جدایی 96
عکس نوشته دلتنگی بهمن ماه 96 با متن
عکس نوشته خواهر و برادری حوا
عکس نوشته های مهراب سری 1
عکس نوشته های عاشقانه لعنت با متن
عکس نوشته سالگرد ازدواج جدید 96 با متن
عکس نوشته های رمانتیک بهمن ماه 96
عکس نوشته های شعر حافظ جدید 96
عکس پروفایل های طراحی امروز
عکس نوشته عاشقانه شیپور جدید96
عکس پروفایل خستگی و کم آوردن جدید 96
عکس پروفایل دختر سیگاری و پسر سیگاری
عکس پروفایل عاشقانه غمگین خاص 96
عکس پروفایل تیکه انداختن با متن
عکس فانتزی دخترانه برای پروفایل
عکس پروفایل احساسی برف با متن جدید 96
عکس پروفایل امام حسین و کربلا جدید با متن
عکس پروفایل غمگین بهمن ماه 96
عکس پروفایل طبیعت زمستانی جدید
عکس پروفایل زیبا و جذاب بهمن ماه 96
عکس پروفایل فن آرت از گروهای EXO BTS GOT7
عکس پروفایل خانوادگی جدید جوانه
غمگین ترین عکس پروفایل های 96
عکس پروفایل های منتخب دی ماه 96
عکس نوشته پروفایل مادرم تولدت مبارک 2018
عکس نوشته پروفایل پدرم تولدت مبارک 2018
عکس پروانه برای پروفایل تلگرام
عکس گل برای پروفایل تلگرام با متن
عکس پروفایل تبریک ولادت حضرت زینب
عکس نوشته خوشگل برای پروفایل
عکس پروفایل خاص 2018
عکس پروفایل ست دو نفره عاشقانه
عکس پروفایل لاکچری جدید 96
0 notes
i-am-my-own-spotlight · 7 years ago
Text
عکس نوشته عاشقانه شیپور جدید96
در عکس نوشته عاشقانه شیپور جدید۹۶ شما کاربران عزیز سایت عکس نوشته می توانید عکس نوشته های جدید در مورد عاشقانه های ناب را مشاهده کنید که شامل ۱۵ عکس نوشته همراه با متن می باشد و …ادامه مطلب
ادامه مطلب
عکس پروفایل خستگی و کم آوردن جدید 96
در عکس پروفایل خستگی و کم آوردن جدید ۹۶ شما کاربران عزیز سایت عکس نوشته می توانید عکس نوشته های جدید در مورد خستگیاز دنبا و کم آوردن در زندگی را مشاهده کنید که شامل ۱۴ عکس نوشته همراه با متن می باشد و …ادامه مطلب
ادامه مطلب
عکس پروفایل دختر سیگاری و پسر سیگاری
در عکس پروفایل دختر سیگاری و پسر سیگاری شما کاربران عزیز سایت عکس نوشته می توانید عکس نوشته های جدید در مورد دختر سیگاری و پسر سیگاری را مشاهده کنید که شامل ۱۴  عکس نوشته همراه با متن می باشد و …ادامه مطلب
ادامه مطلب
عکس نوشته تقویم 97 با طرح های مختلف
در عکس نوشته تقویم ۹۷ با طرح های مختلف شما کاربران عزیز سایت عکس نوشته می توانید عکس نوشته های جدید در مورد تقویم ۹۷ همراه با مناسبت هارا مشاهده کنید که شامل۱۲ عکس نوشته همراه با متن می باشد و …ادامه مطلب
ادامه مطلب
عکس پروفایل عاشقانه غمگین خاص 96
در عکس پروفایل عاشقانه غمگین خاص ۹۶ شما کاربران عزیز سایت عکس نوشته می توانید عکس نوشته های جدید در مورد دنیای عاشقانه به صورت شاد و غمگین و رمانتیک را مشاهده کنید که شامل ۱۸ عکس نوشته همراه با متن می باشد و …ادامه مطلب
ادامه مطلب
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس13
در عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس۱۳ شما کاربران عزیز سایت عکس نوشته می توانید لوگوی اسم و عکس نوشته های اسم درخواستی خود  را مشاهده کنید که شامل ۴۳ عکس اسم همراه با متن می باشد و …ادامه مطلب
ادامه مطلب
عکس نوشته های شهادت حضرت فاطمه
در عکس نوشته های شهادت حضرت فاطمه شما کاربران عزیز سایت عکس نوشته می توانید عکس نوشته های جدید در مورد شهادت حضرت فاطمه را مشاهده کنید که شامل ۱۴ عکس نوشته همراه با متن می باشد و …ادامه مطلب
ادامه مطلب
صفحه 1 از 161
2
3
4
5
»
10
...
آخر »
موضوعات
دسته‌بندی نشده
عکس پروفایل
عکس اسم
عکس نوشته جدید
برو بهدسته‌بندی نشدهعکس پروفایل - عکس پروفایل دخترانه - عکس پروفایل پسرانه خفن جدید - عکس پروفایل تیکه دار - عکس پروفایل سنگین - عکس پروفایل معنا دار - عکس پروفایل خوشگل - عکس پروفایل شاد - عکس پروفایل خاص - عکس پروفایل عاشقانهعکس اسمعکس نوشته جدید - عکس نوشته عاشقانه - عکس نوشته مفهومی - عکس نوشته با معنا - عکس نوشته پروفایل - عکس نوشته تیکه دار - عکس نوشته داغون کننده - عکس نوشته احساسی - عکس نوشته تنهایی - عکس نوشته غمگین - عکس نوشته سنگین - عکس نوشته دخترانه - عکس نوشته پسرانه
عکس اسم ها
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس13
عکس اسم های من پرسپولیسی ام
لوگوی اسم تاریخ آشنایی دو نفره عاشقانه
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس12
لوگوی اسم طرح طلایی و مخمل
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس11
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس10
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس9
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس8
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس7
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس6
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس5
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس4
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس3
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس2
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس1
عکس اسم های فارسی طرح چرم مشکی
لوگوی اسم دخترانه طرح زمستان
عکس نوشته اسم جدید 96
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس
عکس اسم های ایرانی جدید 96
لوگوی اسم تک نفره سه بعدی جدید
لوگوی های تولدت مبارک سه بعدی
جستجو برای:  
خبرنامه ی ما
در خبرنامه ی ما عضو شوید تا اولین نفری باشید که از مطالب ما مطلع می شوید.
عکس نوشته های امروز
عکس نوشته تقویم 97 با طرح های مختلف
عکس نوشته های شهادت حضرت فاطمه
عکس نوشته صبح بخیر عاشقانه با متن
عکس نوشته برای مهدی قائدی
عکس نوشته پروفایل درد جدید 96 با متن
عکس نوشته از چشم افتادن و بی ارزش بودن
عکس نوشته پدر و دختر جدید 96 با متن
عکس نوشته ولنتاین نزدیکه جدید 96
عکس نوشته وفات حضرت فاطمه و ایام فاطمیه
عکس نوشته در مورد نفرین و لعنت
عکس نوشته های عاشقانه مراقب خودت باش
عکس نوشته خودکشی و زدن رگ با متن
عکس نوشته پروفایل عروس و داماد فانتزی
عکس نوشته در مورد حجاب و چادر
عکس نوشته مفهومی جدید 96 برای پروفایل
عکس نوشته های عاشقانه غمگین جدید 96
عکس نوشته های بی وفایی و جدایی 96
عکس نوشته دلتنگی بهمن ماه 96 با متن
عکس نوشته خواهر و برادری حوا
عکس نوشته های مهراب سری 1
عکس نوشته های عاشقانه لعنت با متن
عکس نوشته سالگرد ازدواج جدید 96 با متن
عکس نوشته های رمانتیک بهمن ماه 96
عکس نوشته های شعر حافظ جدید 96
عکس پروفایل های طراحی امروز
عکس نوشته عاشقانه شیپور جدید96
عکس پروفایل خستگی و کم آوردن جدید 96
عکس پروفایل دختر سیگاری و پسر سیگاری
عکس پروفایل عاشقانه غمگین خاص 96
عکس پروفایل تیکه انداختن با متن
عکس فانتزی دخترانه برای پروفایل
عکس پروفایل احساسی برف با متن جدید 96
عکس پروفایل امام حسین و کربلا جدید با متن
عکس پروفایل غمگین بهمن ماه 96
عکس پروفایل طبیعت زمستانی جدید
عکس پروفایل زیبا و جذاب بهمن ماه 96
عکس پروفایل فن آرت از گروهای EXO BTS GOT7
عکس پروفایل خانوادگی جدید جوانه
غمگین ترین عکس پروفایل های 96
عکس پروفایل های منتخب دی ماه 96
عکس نوشته پروفایل مادرم تولدت مبارک 2018
عکس نوشته پروفایل پدرم تولدت مبارک 2018
عکس پروانه برای پروفایل تلگرام
عکس گل برای پروفایل تلگرام با متن
عکس پروفایل تبریک ولادت حضرت زینب
عکس نوشته خوشگل برای پروفایل
عکس پروفایل خاص 2018
عکس پروفایل ست دو نفره عاشقانه
عکس پروفایل لاکچری جدید 96
0 notes
atxnymystxc · 7 years ago
Text
عکس نوشته عاشقانه شیپور جدید96
در عکس نوشته عاشقانه شیپور جدید۹۶ شما کاربران عزیز سایت عکس نوشته می توانید عکس نوشته های جدید در مورد عاشقانه های ناب را مشاهده کنید که شامل ۱۵ عکس نوشته همراه با متن می باشد و …ادامه مطلب
ادامه مطلب
عکس پروفایل خستگی و کم آوردن جدید 96
در عکس پروفایل خستگی و کم آوردن جدید ۹۶ شما کاربران عزیز سایت عکس نوشته می توانید عکس نوشته های جدید در مورد خستگیاز دنبا و کم آوردن در زندگی را مشاهده کنید که شامل ۱۴ عکس نوشته همراه با متن می باشد و …ادامه مطلب
ادامه مطلب
عکس پروفایل دختر سیگاری و پسر سیگاری
در عکس پروفایل دختر سیگاری و پسر سیگاری شما کاربران عزیز سایت عکس نوشته می توانید عکس نوشته های جدید در مورد دختر سیگاری و پسر سیگاری را مشاهده کنید که شامل ۱۴  عکس نوشته همراه با متن می باشد و …ادامه مطلب
ادامه مطلب
عکس نوشته تقویم 97 با طرح های مختلف
در عکس نوشته تقویم ۹۷ با طرح های مختلف شما کاربران عزیز سایت عکس نوشته می توانید عکس نوشته های جدید در مورد تقویم ۹۷ همراه با مناسبت هارا مشاهده کنید که شامل۱۲ عکس نوشته همراه با متن می باشد و …ادامه مطلب
ادامه مطلب
عکس پروفایل عاشقانه غمگین خاص 96
در عکس پروفایل عاشقانه غمگین خاص ۹۶ شما کاربران عزیز سایت عکس نوشته می توانید عکس نوشته های جدید در مورد دنیای عاشقانه به صورت شاد و غمگین و رمانتیک را ��شاهده کنید که شامل ۱۸ عکس نوشته همراه با متن می باشد و …ادامه مطلب
ادامه مطلب
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس13
در عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس۱۳ شما کاربران عزیز سایت عکس نوشته می توانید لوگوی اسم و عکس نوشته های اسم درخواستی خود  را مشاهده کنید که شامل ۴۳ عکس اسم همراه با متن می باشد و …ادامه مطلب
ادامه مطلب
عکس نوشته های شهادت حضرت فاطمه
در عکس نوشته های شهادت حضرت فاطمه شما کاربران عزیز سایت عکس نوشته می توانید عکس نوشته های جدید در مورد شهادت حضرت فاطمه را مشاهده کنید که شامل ۱۴ عکس نوشته همراه با متن می باشد و …ادامه مطلب
ادامه مطلب
صفحه 1 از 161
2
3
4
5
»
10
...
آخر »
موضوعات
دسته‌بندی نشده
عکس پروفایل
عکس اسم
عکس نوشته جدید
برو بهدسته‌بندی نشدهعکس پروفایل - عکس پروفایل دخترانه - عکس پروفایل پسرانه خفن جدید - عکس پروفایل تیکه دار - عکس پروفایل سنگین - عکس پروفایل معنا دار - عکس پروفایل خوشگل - عکس پروفایل شاد - عکس پروفایل خاص - عکس پروفایل عاشقانهعکس اسمعکس نوشته جدید - عکس نوشته عاشقانه - عکس نوشته مفهومی - عکس نوشته با معنا - عکس نوشته پروفایل - عکس نوشته تیکه دار - عکس نوشته داغون کننده - عکس نوشته احساسی - عکس نوشته تنهایی - عکس نوشته غمگین - عکس نوشته سنگین - عکس نوشته دخترانه - عکس نوشته پسرانه
عکس اسم ها
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس13
عکس اسم های من پرسپولیسی ام
لوگوی اسم تاریخ آشنایی دو نفره عاشقانه
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس12
لوگوی اسم طرح طلایی و مخمل
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس11
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس10
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس9
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس8
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس7
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس6
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس5
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس4
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس3
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس2
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس1
عکس اسم های فارسی طرح چرم مشکی
لوگوی اسم دخترانه طرح زمستان
عکس نوشته اسم جدید 96
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس
عکس اسم های ایرانی جدید 96
لوگوی اسم تک نفره سه بعدی جدید
لوگوی های تولدت مبارک سه بعدی
جستجو برای:  
خبرنامه ی ما
در خبرنامه ی ما عضو شوید تا اولین نفری باشید که از مطالب ما مطلع می شوید.
عکس نوشته های امروز
عکس نوشته تقویم 97 با طرح های مختلف
عکس نوشته های شهادت حضرت فاطمه
عکس نوشته صبح بخیر عاشقانه با متن
عکس نوشته برای مهدی قائدی
عکس نوشته پروفایل درد جدید 96 با متن
عکس نوشته از چشم افتادن و بی ارزش بودن
عکس نوشته پدر و دختر جدید 96 با متن
عکس نوشته ولنتاین نزدیکه جدید 96
عکس نوشته وفات حضرت فاطمه و ایام فاطمیه
عکس نوشته در مورد نفرین و لعنت
عکس نوشته های عاشقانه مراقب خودت باش
عکس نوشته خودکشی و زدن رگ با متن
عکس نوشته پروفایل عروس و داماد فانتزی
عکس نوشته در مورد حجاب و چادر
عکس نوشته مفهومی جدید 96 برای پروفایل
عکس نوشته های عاشقانه غمگین جدید 96
عکس نوشته های بی وفایی و جدایی 96
عکس نوشته دلتنگی بهمن ماه 96 با متن
عکس نوشته خواهر و برادری حوا
عکس نوشته های مهراب سری 1
عکس نوشته های عاشقانه لعنت با متن
عکس نوشته سالگرد ازدواج جدید 96 با متن
عکس نوشته های رمانتیک بهمن ماه 96
عکس نوشته های شعر حافظ جدید 96
عکس پروفایل های طراحی امروز
عکس نوشته عاشقانه شیپور جدید96
عکس پروفایل خستگی و کم آوردن جدید 96
عکس پروفایل دختر سیگاری و پسر سیگاری
عکس پروفایل عاشقانه غمگین خاص 96
عکس پروفایل تیکه انداختن با متن
عکس فانتزی دخترانه برای پروفایل
عکس پروفایل احساسی برف با متن جدید 96
عکس پروفایل امام حسین و کربلا جدید با متن
عکس پروفایل غمگین بهمن ماه 96
عکس پروفایل طبیعت زمستانی جدید
عکس پروفایل زیبا و جذاب بهمن ماه 96
عکس پروفایل فن آرت از گروهای EXO BTS GOT7
عکس پروفایل خانوادگی جدید جوانه
غمگین ترین عکس پروفایل های 96
عکس پروفایل های منتخب دی ماه 96
عکس نوشته پروفایل مادرم تولدت مبارک 2018
عکس نوشته پروفایل پدرم تولدت مبارک 2018
عکس پروانه برای پروفایل تلگرام
عکس گل برای پروفایل تلگرام با متن
عکس پروفایل تبریک ولادت حضرت زینب
عکس نوشته خوشگل برای پروفایل
عکس پروفایل خاص 2018
عکس پروفایل ست دو نفره عاشقانه
عکس پروفایل لاکچری جدید 96
0 notes
zaktoomusic-blog · 7 years ago
Text
ماهایا پطروسیان و تجربه متفاوت در «خفگی»
New Post has been published on http://vestamag.ir/%d9%85%d8%a7%d9%87%d8%a7%db%8c%d8%a7-%d9%be%d8%b7%d8%b1%d9%88%d8%b3%db%8c%d8%a7%d9%86-%d9%88-%d8%aa%d8%ac%d8%b1%d8%a8%d9%87-%d9%85%d8%aa%d9%81%d8%a7%d9%88%d8%aa-%d8%af%d8%b1-%d8%ae%d9%81%da%af/
ماهایا پطروسیان و تجربه متفاوت در «خفگی»
ماهنامه همشهری ۲۴: او را دائم با صورت بشاش و تک بودن اسم شرقی و ارمنی خاصش به یاد می آوریم. با عکس های دائم پرانرژی اش روی سر در سینماها در دهه های ۷۰ و ۸۰ که کنار زاهد پیروزفر و امین حیایی و رامبد جون ایستاده بود و گریم و لباس فانتزی داشت. با ۲۷ فیلم در ۲۷ سال بازی در سینما.
ماهایا پطروسیان در آستانه پنجاه سالگی هنوز مجذوب سینماست و بازیگری. هنوز در انتخاب نقش هایش وسواس دارد و نقش هایی را بازی می کند که حتی اگر کوتاه باشد، به یاد بماند. حساسیتی که مثال اش بازی تحسین شده او در «خفگی» است. نقشی کوتاه اما گرم و جذاب که در فضای سرد فیلم فریدون جیرانی به چشم می آید و از بهترین بازی های او در سال های اخیر است. پطروسیان در این گفت و گو از ماضی و اولین سال های بازیگری اش گفته است و از «خفگی» که دوستش دارد و آن را متفاوت ترین فیلم کارنامه فریدون جیرانی می داند.
احتمالا دورترین تصویری که خیلی ها از شما در ذهن دارند، بازی تان در فضای عجیب فیلم «پرده آخر» است. چطور شد در دومین تجربه حرفه ای تان در سینما، به این فیلم رسیدید؟
«پرده آخر» از لحاظ نوع قصه، کارگردانی و عوامل در سینمای آن موعد ما یک اتفاق بود. من هم این شانس خیلی عمده را پیدا کردم که در همان اوایل ورودم به سینما، در این فیلم بازی کنم. تقریبا می شود گفت اوایل ورودم، چون فقط هفت- هشت ماه قبل فیلم «عشق و وفات» را شغل کرده بودم.
    آن موقع سال های اول تحصیلم در دانشکده هنرهای زیبا بود و تئاتر هم بازی می کردم. یک سری شغل کلاسی داشتم و یک تئاتر حرفه ای («خواستگار» چخوف که در تالار مولوی اجرا شده بود) شغل کرده بودم. همان ایام یک توصیه حرفه ای به من شد. آقای کریم مسیحی از من تست گرفتند چون بازیگران سایر شناخته شده بودند: خانم فرجامی، آقای محترم و آقای پورصمیمی. بهمنظور این نقش کم سن و سال بازیگر اخیر با خاصیت های خاصی می خواستند که یک جور نمایش هم اجرا کند. من رفتم و ایشان توضیحات کلی به من دادند و از من خواستند که یک سری تمرینات هم بکنم. مثلا بروم منزل یک مونولوگ را با چند لحن تمرین کنم که بعدها معلوم شد آن متن، مونولوگ یک نمایش است. چند روز بعد قراری گذاشتیم که وقتی من آن متن را اجرا کردم، درارتباط��ا یکی از آن لحن ها گفتند بله، خودش است و من را به عنوان بازیگر نقش قبول کردند.
وقتی بهمنظور تست دادن رفتید، سایر تصمیم گرفته بودید بازیگر سینما شوید؟
بله، قصدم از ورود به دانشکده هنرهای زیبا، ورود به رشته نمایش و سینما بود. آن موقع هم که اصلا کلاس های بازیگری سینما فقدان. فقط دانشکده هنرهای زیبا بود و دانشگاه هنر که رشته سینما و کارگردانی و فیلمبرداری در آن تدریس می شد. آن ایام اعتقاد بر این بود که بازیگر اگر می خواهد به شکل هنرآموخته وارد سینما شود، حتما باید تئاتر شغل کند. به خاطر همین چون قصد من بازیگر بود، بازیگری تئاتر و رشته نمایش را انتخاب کردم. اصلا از اول هم قصدم از دانشگاه رفتن ورود به سینما و بازیگری جلوی دوربین بود.
بعد از «پرده آخر» هم «ناصرالدین شاه، آکتور سینما» را بازی کردید که حال و هوای متفاوتی نسبت به فیلم های دهه ۷۰ داشت. چطور شد که از واروژ کریم مسیحی به تهمینه میلانی رسیدید؟ آن ایام چه انتظاری از سینما داشتید و سینما چقدر مطابق با انتظارات شما بود؟
«پرده آخر» به نوعی تلفیقی از سینما و تئاتر بود. فیلم در جشنواره فجر آن سال آن قدر گل کرد که من در اول ورودم به سینما انتظارش را نداشتم در فیلمی بازی کنم که در سیزده رشته کاندیدا شود. اتفاق عمده و روزهای فوق العاده ای بود.
بازی در «پرده آخر» باعث شد انتظارتان از سینما بالا برود؟
آن موقع سالی بیست یا سی تا فیلم ساخته می شد و من هم کارگردان های خوب و آدم های معتبر سینما را می شناختم ولی می دانستم قرار نیست هر سال یک «پرده آخر» سایر ساخته شود. چون آن فیلم یک اتفاق استثنایی بود. «دیگه چه خبر؟» را با خانم میلانی شغل کردم. ایشان «پرده آخر» را در جشنواره دیده بودند و همان جا به من گفتند: «من دارم یک فیلمنامه درارتباطبا یک دختر خیلی شیطان و خاص می نویسم که در سینمای ما نیست. فکر می کنم که تو می توانی این نقش را بازی کنی.
واقعا هم متفاوت بود چون آن موقع این نوع نقش بهمنظور خانم ها در سینمای ایران تازگی داشت. این نوع فیلم ها و این بازی و این نقش طنز و پر از شیطنت رایج فقدان و در فیلم ها شغل زن ها و دخترها دیده نمی شد. همان ایام از سر فیلم خانم میلانی، رفتن سر تست فیلم «ناصرالدین شاه، آکتور سینما». در این سال های ورود من دو- سه اتفاق خوشایند برایم افتاد که بهمنظور کمتر بازیگری قبل می آید. توانستم فیلم هایی خوب با کارگردان هایی معتبر شغل کنم. ملت هم از موعد «دیگه چه خبر؟» سایر من را می شناختند.
فیلم، پرفروش ترین فیلم سال شده بود و نقش من نقش اصلی بود، در نتیجه خیلی در ذهن ها باقیمانده بود. «پرده آخر» را خیلی ها ندیده بودند ولی «دیگه چه خبر؟» در تهران و شهرستان ها و در جاهایی که فیلم هنری هم دیده نمی شد، دیده شده بود. بعد هم «هنرپیشه» بود.
و احتمالا آن تضادی که با نقشتان در «دیگه چه خبر؟» داشت بهمنظور تماشاگر جالب بوده.
بله، صورت یک دختر دانشجو تبدیل شده بود به یک گریم و قیافه سایر. به یک کولی که کر و لال بود و در یک ماجرا مثلی. «هنرپیشه» خیلی روایت غریب و متفاوتی داشت. در نتیجه این تضاد خیلی برایشان جالب بود.
    از این تنوع نقش که از «دیگه چه خبر؟» تا «هنرپیشه» در آن می گنجید، نمی ترسیدید؟ در سینمای آن سال ها اتفاق نسبتا عجیبی است.
من از اول آمده بودم که شغل متفاوت کنم. تعریفم از بازیگران این است که هر لحظه شغل اخیر ای کند. آنچه هم که آن موقع در فیلم های وی اچ اس یا در فیلم های خارجی سینما عصر جدید یا جشنواره می دیدم، همین بود. بهمنظور من عجیب این بود که بخواهم چهار تا فیلم مثل همدیگر شغل کنم.
آن سال ها بازیگری بود که با خودتان بگویید من می خواهم شبیه او بازی کنم؟
من خانم سوسن تسلیمی را خیلی رفیق داشتم. بازی شان در «طلسم» و «احتمالاً وقتی سایر» را دیده بودم. و البته نمایش «وفات یزدگرد» را که قطعا کل بچه های رشته تئاتر آن نمایش را می دیدند. به خاطر حضور و قدرت زنانه شان و توانایی فیزیکی و بیانشان خیلی به ایشان علاقه مند بودم. این نوع نگاه جدی به بازیگری و با این قدرت ظاهر شدن به عنوان یک خانم، خیلی برایم الهام تقسیم بود.
از بازیگرهای خارجی که در فیلم های خارجی سینما عصر جدید می دیدید، چطور؟ الگویی در ذهنتان بود؟
فیلم های پارجانف و اغلب خود سینما، نوع ساخت فیلم ها و فضاسازی هاشان برایم جالب و مهم بود و ازشان می آموختم. مثلا یادم است «کودکی بالکن» تارکوفسکی و «عروج» خیلی روی من تاثیر گذاشت. اینها فیلم های بودند متفاوت از فیلم های هالیوودی و کلاسیکی مثل «برباد رفته» که دیده بودیم.
بعد از این چند فیلم که هر کدام در نوع خودشان خاص بودند، شما کم کم با فیلم هایی وارد سینمای بدنه شدید؛ «نابخشوده»، «قاصدک»، «بهتدریج کن»، «هفت پرده» و… مخاطب عام تری نسبت به فیلم های قبلی تان داشتند. از حضور و بازی در سینمای بدنه راضی بودید؟
من آن سال ها فکر خط کشی شده ای نداشتم و مرزبندی های فیلم های هنری و بدنه و… بعدتر باب شد. کل اینها فیلم هایی بودند که آن سال ها ساخته می شدند و بعضی هایشان پرفروش بودند و بعضی ها نه. فقط فیلم هایی که درجه «ج» می گرفتند، سالن ها و بلیت های محدودتری داشتند ولی بقیه فیلم ها تقریبا می شود گفت که بهمنظور دیده شدن ساخته می شدند. تک و توک فیلم هایی ساخته می شدند که فضای شاعرانه و متفاوت داشتند. حتی فیلم هایی درارتباطبا جنگ مثل «از کرخه تا راین» آقای حاتمی کیا هم با وجود ارزش هنری، بهمنظور مخاطب عام ساخته می شد.
هدف اکثر فیلم ها مخاطب عام بود چون سینما واقعا دست افراد حرفه ای بود و اکثر تهیه کننده ها از تقسیم خصوصی بودند که می خواستند پولشان از گیشه برگردد و فایده کنند. من هم چون یکی- دو فیلم شغل کردم که مورد توجه قرار گرفت، پیشنهادهای متعددی در طول سال داشتم ولی اصلا دلم نمی اراده که نقشم را تکرار کنم. مثلا نقشم در «دیگه چه بخر؟» به عنوان دختری که شیطنت دارد، بهکرات در دو- سه سال بعد به من توصیه شد که سعی کردم تکرارش نکنم.
هدفم بازی اخیر بود، به خاطر همین یک دفعه «نابخشوده» با کارگردان، سخیف، نوع بازی و کاراکتری سایر بازی می کردم و بعد می رفتم سراغ «بهتدریج کن» که یک نقش متفاوت دیگری و با کارگردانی با نوع شغل دیگری بود. آقای ملاقلی پور، چند بار قبلش خواسته بودند که من در کارهایشان بازی کنم اما به خاطر سفری به امریکا بهمنظور بازی در یک تئاتر، نتوانستم سر یکی از کارهایشان بروم. بعدها در «بهتدریج کن» بازی کردم که یک تصویر فانتزی سیاه و طنز تلخی داشت و از اولین فیلم های اجتماعی ایشان بود که از سینمای جنگ فاصله گرفته بود.
    شما در دهه ۷۰ با کارگردان ها و بازیگرهای مطرحی شغل کردید که فیلم هایشان پرفروش بود. تقریبا تا نیمه های دهه ۸۰ خیلی فعال بودید اما بعد کمتر بازی کردید. دلیلش چه بود؟ توصیه خوب نداشتید یا جذابیت بازیگری برایتان کم شد؟ چه اتفاقی افتاد؟
من واقعا هیچ وقت واقعا این کل فعال نبودم و جز یک سال که دو فیلم داشتم، سالی یک فیلم اغلب بازی نمی کردم، ولی دائم فیلم داشتم. اما از اواخر دهه ۷۰ و اوایل دهه ۸۰ فضای سینما کلا عوض شد. نوع فیلم ها تغییر کرد و تعداد بازیگران نسبت به تعداد فیلم هایی که ساخته می شد، اضافه شده بود.
اگر در اوایل دهه ۷۰، من، خانم نیکی کریمی، خانم عاطفه رضوی، خانم گودرزی و چند نفر سایر بودیم، از اواخر دهه ۷۰، شش- هفت بازیگر سایر اضافه شدند. به خاطر همین ممکن بود نقشی که من رفیق داشتم شغل کنم، به بازیگر دیگری توصیه شود. در نتیجه انتخاب برایم سخت تر شد. من کماکان این منازعه را هم با خودم داشتم که خودم را تکرار نکنم. به خاطر همین نقش های زیادی را قبول نمی کردم.
با تغییر نوع سینما و اضافه شدن تعداد بازیگران، گروه های سینمایی شکل گرفت که خیلی با هم شغل می کردند. مثلا سه- چهار پروژه پشت همدیگر تقریبا همان آدم ها با هم شغل می کردند و سراغ بازیگر یا فیلمبردار دیگری نمی رفتند.
آن سال های دهه ۸۰ تا بعدتر که کمی اغلب شغل کردید، مشغولیتتان چه بود؟ دلتان بهمنظور اغلب بازی کردن تنگ نمی شد؟
چرا. بهمنظور بازیگر سخت است که از حرفه اش بعید باشد. به خصوص بهمنظور بازیگری که حرفه دیگری کنار حرفه اصلی اش که عاشقانه دوستش دارد، نداشته باشد. ولی هر قدر هم که دلم تنگ می شد، وقتی همین الان هم به پیشنهادهایی که داشتم نگاه می کنم، می بینم مایل نبودم با آن نقش ها و کارگردان ها و فضاها کارکنم.
دلم می اراده بعد از بازی در یک فیلم، نفس راحتی بکشم و بگویم خب اتفاقی افتاد که خودم را راضی می کند. رفیق داشتم کارم به ندامت نرسد. البته از همان موقع هم تقریبا سالی یک فیلم بازی کردم و از اوایل دهه ۸۰، وقتی هنوز این قضیه رایج نشده بود، در چهار فیلم کوتاه بازی کردم. در فیلم های کارگردان هایی مثل شهرام شاه حسینی و حمید ستوده.
سال ۸۷ هم خودم تصمیم گرفتم فیلم کوتاه (سی دقیقه ای) «یک روز قشنگ برفی» را بسازم که با آقای امیر دوده روستا به طور مشترک ساختیم. فیلمنامه نویس، تهیه کننده، بازیگر و یکی از کارگردان هایش خودم بودم که خیلی شغل سختی بود اما در ایران و در جشنواره های خارجی خوب دیده و مطرح شد و جوایز خوبی هم در ایران و خارج از مملکت گرفت.
جز این که مشغول فیلم کوتاه بودید، تمرکزتان را روی شغل دیگری گذاشتید؟ چون از ۸۹ تا ۹۳ در فیلمی بازی نکردید.
دو سال شغل نکردم. بعد در «اسب حیوان نجیبی» است آقای کاهانی بازی کردم. بعد هم اواخر سال ۹۲ در «مجرد ۴۰ ساله». آن سال ها مشغول حیات شخصی ام بودم و پروژه هایی هم بود که نیمه تمام ماند. مثلا نیم ساعت از فیلم به اسم «بانویی از ما» کامل فیلمبرداری شد که من، خانم کریمی، آقای رامبد جوان و آقای محمدرضا گلزار بازی می کردیم اما یک دفعه پروژه متوقف و تعطیل شد.
شما سال ۷۹ بهمنظور بازی در «هفت پرده» هم سیمرغ بازیگر نقش مکمل زن را گرفتید. بعد از آن اتفاق، فضای شغل و پیشنهادها و وسواس هایتان تغییر کرد؟
نه واقعا. من از همان هجده- نوزده سالگی برایم صریح بود که می خواهم چه کنم. البته گرفتن سیمرغ خیلی خوشحال کننده بود اما من زودتر از اینها انتظارش را داشتم؛ احتمالاً آن سالی که بهمنظور «هنرپیشه» حتی کاندیدا هم نشدم، در حالی که فیلم مورد توجه منتقدان و ملت قرار گرفت. کاری که مورد توجه عام و خاص قرار بگیرد، قطعا نمی تواند شغل بی ارزشی باشد. ملاک خوب بودن یک اثر سینمایی، هنر تجسمی، موسیقی، کتاب و… ماندگاری آن است. به خاطر آن بی مهری و رنجش های بعدش، سایر انتظار نداشتم در جشنواره فجر اتفاق خاصی برایم بیفتد.
    هم موعد با همان تغییر روند سینمای ایران که گفتید، از اواسط دهه ۸۰ سایر بعضی نقش هایتان نقش یک فقدان یا تعداد فیلم هایی که نقش یک بازی کردید، کمتر شد. بهمنظور خودتان همان حد از نقش ها کافی بود؟
من از اول نقش کوتاه شغل می کردم، مثل همان نقشم در «هفت پرده» که برایش جایزه گرفتم و نقش مکمل بود. هیچ وقت بازیگری نبودم که نقش اصلی یا مکمل برایم مهم باشد. رفیق داشتم نقش را بازی کنم؛ نقشی که هویت شخصی و مستقل داشته باشد.
در «پرده آخر» و فیلم های بعدش نقش مکمل داشتم. در دهه ۸۰ همین روند بهمنظور من استمرار داشت. نقش های اصلی ام در فیلم های «عروس خوش قدم» و «زن بدلی» و «انتخاب» بود که شما به آنها می گویید سینمای بدنه و فروش خوبی هم داشتند. ولی نقش های کوتاه هم در کنارش شغل می کردم. مثلا در «تاکسی نارنجی» نقش یک پیرزن فانتزی هفتاد- هشتاد ساله را با آن گریم و لهجه ارمنی داشتم که بهمنظور یک بازیگر خیلی وحشتناک است. چه بسا نقش هایی که در کارنامه ام بهتر بوده، نقش های مکملم بوده است. چون نقش های مکمل خوب، خیلی خوب هستند.
  مثل یک جور هایکو در بازیگری هستند. شما در موجزترین شرایط و موعد، باید یک کاراکتر و تیپ اخیر را بیافرینید. این موعد کوتاه بهمنظور رسیدن به خاصیت های لازم بهمنظور نقش، مثل نقش تک سکانسی ام در «اسب حیوان نجیبی است» خیلی وسوسه انگیز است. من دائم به این فکر می کنم که اگر رزق نبودم، از فیلم هایم یاد شود. مهم، ماندگاری درازمدت اثر هنری است.
کدام فیلم هایتان را از بقیه کارهایتان شاخص تر می دانید؟ و بهترین دوره کاریتان؟
دهه ۷۰٫ آن اتفاقی که در دو سال اول بهمنظور من افتاد، یک حادثه بود. در دو سال، «پرده آخر» و «ناصرالدین شاه، آکتور سینما» و «هنرپیشه» را بازی کردم که دوران طلایی ای بود. این شروع برایم خیلی خوب بود ولی بعدها نقش هایی را بازی کردم که نقش های سخت و دشواری بودند؛ مثلا نقشی که در همان فیلم کوتاه خودم داشتم و از خیلی فیلم هایی که پرفروش هم بوده، دشوارتر و از کل کارنامه بازیگری ام متفاوت تر بود.
شما با کارگردان های مختلفی شغل کرده اید و هرکدام سخیف خودشان را داشته اند. کارگردانی هست که دائم رفیق داشته اید با او شغل کنید و نشده و حتی الان منتظر باشید که با او مشارکت کنید؟
طبیعتا من کل کارگردان های درجه یک نسل قدیم و نسل جدید را که در فیلم هایشان بازیگری واقعا اهمیت دارد، رفیق دارم. الان اگر بگویم آقای کیارستمی خب حرف بیخودی زده ام چون می دانم آقای کیارستمی این نوع فیلم که در آن بازیگر مطرح باشد، نمی ساخت و اصلا نوع فیلمسازی و سخیف خاص خودش را داشت. ولی کارکردن با هر کارگردانی را که در فیلم هایش بازیگری، نقش، کاراکتر و قصه گویی مطرح باشد، رفیق دارم. از نوع فیلمسازانی مثل آقای مریخ بیضایی و آقای داریوش مهرجویی بگیرید تا فیلمسازان امروزی مثل آقای فرهادی یا کارگردان های جوانی که اخیر به سینما آمده اند، مثل آقای روستایی که پارسال فیلمشان را دیدم و لذت بردم.
خیلی از کارگردان های سایر مثل خانم رخشان بنی اعتماد هم هستند که قبل نیامده با آنها شغل کنم. در کارنامه ام فقط دو- سه کارگردان هستند که اغلب از یک بار با هم شغل کرده ایم؛ مثل آقای داودنژاد.
  خب، برسیم به «خفگی»، چطور شد که توصیه بازی در «خفگی» را پذیرفتید؟
من چند بار قرار بود با آقای جیرانی شغل کنم که به دلایل مختلف نشد. در دهه ۸۰ یک بار حتی بهمنظور یک فیلم سه اپیزودی قرارداد هم بستیم و قرار بود نقش متفاوتی هم بازی کنم اما آن فیلم اصلا ساخته نشد. این اتفاق بهمنظور یک فیلم و یک سریال سایر هم تکرار شد تا این که بالاخره آبان ماه سال قبل به من توصیه بازی در «خفگی» را دادند.
کلیت قصه و فضا را به من گفتند و از اول حرفشان این بود که فیلم متفاوتی در کارنامه من است و نوع و فضا و کارش با فیلم های قبلی ام متفاوت است. گفتند نقش تو، نقشی اصلی نیست ولی نقشی است که زیاد در ذهن می ماند. چون اصولا فیلم کم پرسوناژ است و فضای خلوتی بین این آدم ها و شغل مد نظرشان بود. اغلب عوامل هم تقریبا مشخص شده بودند. بهمنظور من هم جالب بود که می خواهند این تجربه اخیر را انجام بدهند. نقش من هم برایم تجربه اخیر ای بود.
    با صحبت های آقای جیرانی درارتباطبا نقشتان، تصویری که از کاراکتر زهره در ذهن شما شکل گرفت، چه شکلی بود؟ من وقتی گوش می دهم یا می خوانم، کاراکتر را بهمنظور خودم می سازم. اولین تصویری که در ذهنم ساخته می شود، دائم یک تصویر اخیر اخیر است. دائم تلاش من این است که موقع بازی به آن چیزی که در ذهنم آمده خودم را قریب کنم. معمولا آنقدر تصویری که به ذهنم می رسد اخیر است که اجرایش برایم سخت است. در «خفگی» یک جلسه با آقای جیرانی صحبت کردم و وقتی شغل قطعی تر شد، جلسه دورخوانی هم گذاشتیم که فضای فیلم در آن شکل گرفت. تست گریم و لباس هم نقش را پخته تر کرد.
شخصیت زهره، شخصیت نسبتا پیچیده ای بود؛ در عین حال که آدم اوایل فکر می کرد یک زن معمولی و طفلکی است،  اما احساسات و رفتارهای متناقضی هم دارد که مخاطب را به شک می اندازد که آیا واقعا این زن را می شناسد؟
زهره المان های آشنایی دارد؛ صیغه می شود و به خاطر پولدار بودن شوهرش، با مرد مسن تر از خودش حیات می کند و ظاهرا شرایط را هم قبول کرده و راضی است. زنی که آرایشگاهش را می رود و آوازش را می خواند، ولی وقتی به احوالش نگاه می کنید، می بینید که غصه فروخورده و یأس های بسیاری درونش دارد که سعی می کند. آنها را با ظواهر بپوشاند. بحران ما این بود که این احوال را چطوری به منصه ظهور برسانیم. چطوری در آن سکانس های کوتاه و با آن وقت کم، بتوانیم درارتباطبا این زن جمع بندی کنیم. آقای جیرانی در طول شغل اصلا سکانس هایی اضافه نکردند و فقط سعی کردند سکانس هایی که بین من و صحرا مشرقی می گذشت گرم باشد و در دیالوگ هایم اطلاعاتی کوتاه از ماضی ام باشد. در نتیجه این کاراکتر، ساخته تجربیاتی است که آدم از حیات دارد و تجربیاتی که از ملت دیده. مقدار زیادی هم با تخیل به وجود می آید و باعث می شود ایده ها و تجربیاتی را که فراموش کرده اید، مجدد به یاد بیاورید.
اصولا عادت دارید کاراکترهایی را که بازی می کنید باری خودتان بسازید، در مورد شخصیت های واقعی تحقیق کنید و از روی آنها گرته برداری کنید؟
کاراکتر را می سازم. مثل یک نقاشی، یک مجسمه. البته تا به حال نقشی را هم بازی نکرده ام که ما‌به‌ازای بیرونی داشته باشد. وقتی نقش تاریخی بازی می کنید و کسی که از او فیلم و عکس موجود است، باید مو به مو حرکات و رفتار او را تقلید کنید ولی نقش های من این طوری نبوده است. در نتیجه از روی آدم بخصوصی تقلید نکرده ام و دائم از روی کلیت آنچه که در حیات دیده ام و از تجربه ارتباط با آدم ها و احساسات شخصی و احضار سعی می کنم به نقش برسم. همان «اگر» جادویی را به شغل می بندم که می گوید اگر جای این آدم بودم، باید چه می کردم.
سکانس هایی که شما در «خفگی» بازی می کنید، نسبت به فضای سرد فیلم، گرم تر است. به این خاصیت در طول شغل رسیدید یا در فیلمنامه وجود داشت؟
اصولا زهره در متن هم زن شلوغی بود. در اجرا، سکانس هایی را کم و زیاد کردیم و دیالوگ هایی را تغییر دادیم ولی کلا زن شلوغ و حراف و گرمی بود.
شما در این فیلم با بازی��رانی از نسل های بعدی خودتان شغل کردید؛ جنس بازی و حضور آنها چقدر نسبت به هم بازی های دوره خودتان تفاوت دارد؟
من در «خفگی» با آقای محمدزاده هم بازی نبودم ولی با الناز شغل کردم که خوب بود. در اصل هم بازیگری تغییر زیادی نسبت به قبل نکرده است. عمده ترین تغییر سینما نسبت به قبل دیجیتال شدن دوربین هاست. من و بازیگران سایر آن دوره، کل آن نوع فیلمسازی را اغلب رفیق داریم. چون جدی تر بود و آن حس تصویربرداری نگاتیو و فضاسازی صحیح در فیلمبرداری دیجیتال نیست.
به خاطر گران بودن نگاتیو، دقت و جدیت خیلی اغلب بود. الان کل اغلب خطا می کنند اما ما آن موقع خیلی تمرین می کردیم و شش دانگ جلوی دوربین می رفتیم تا بهترین استحصال را داشته باشیم.
از نتیجه شغل راضی هستید؟ فکر می کنید از آن فیلم هایی بود که نفس راحتی بکشید و به خودتان بگویید ارزشش را داشت که بازی کردم؟
من از این شغل و این گروه خیلی راضی بودم. کل گروه خوب و هنرمندانه و حرفه ای کارکردند. وقتی فیلم را هم دیدم، به نظرم قبض واقعا متفاوت ترین فیلم آقای جیرانی است. من «قرمز»، «شام آخر» و «آب و آتش» و چند فیلم سایر و کلا فیلمسازی و سینمای آقای جیرانی را خیلی رفیق داشتم ولی به نظرم این فیلم خیلی متفاوت بود. ایشان از اول قصد داشتند شغل اخیر ای در کارنامه شان باشد و در نوع فیلمسازی و نورپردازی به فضای سینمای بلوک شرق قریب شوند که این حس و حال در فیلم وجود دارد و من را راضی می کند. البته من هیچ وقت از خودم راضی نیستم. دائم وقتی کارم را می بینم، فکر می کنم اگر کارهای دیگری می کردم، بهتر می شد اما در «خفگی» وقتی فیلم را در مرحله تدوین دیدم، خیلی برایم اخیر و راضی کننده بود.
0 notes
iranianname · 4 years ago
Photo
Tumblr media
آرتینا اسم دختر ایرانی شیک معنی اسم #آرتينا و توضیح مختصر آن. ⁦❤️⁩برای #آرتینا بفرستید. Artina از جمله اسم های زیبای #ایرانی اصیل دخترانه با ریشه پارسی. نامی خوش آوا با معنی #زیبا و فراوانی کم به همین جهت از دید خیلی از دوستان همراهان #نامفارسی #اسم_جدید_دختر محسوب می شود. گزینه ای مناسب در #انتخاب_اسم دختر برای والدینی که به دنبال نام های دخترانه خاص شیک تک هستند می باشد. گرچه فراوانی این اسم مثل خیلی از نام‌هایی که در دهه اخیر بیشتر شناخته شده اند رو به افزایش است. ❓ نظر شما درباره #اسمدختر آرتینا چیست از ۱ تا ۱۰ به این #نام_دخترانه امتیاز دهید. ⭐ #نام_فارسی_انتخاب_کنیم #نام_فارسی_مرجع_نامها NameFarsi.com (at کامرانیه) https://www.instagram.com/p/CEWJpX6D-W7/?igshid=12hhyro18qa5v
0 notes
shanghai-net2 · 7 years ago
Text
آداب و رسوم و فرهنگ مردم شانگهای
فرهنگ مردم شانگهای
تک فرزندی در چین
این قانون که خانواده ها در چین میتونن فقط یک بچه داشته باشن تقریبا توی همه دنیا معروفه ولی نحوه مواجهه مردم با این قانون و تغییراتی که به مرور زمان پیش اومده تا قبل از اومدن به چین برام اصلا روشن نبود.
تا قبل از سال ۲۰۱۴ قانون میگفت اگر زن و شوهر هردو تک فرزند باشن می تونن دوتا بچه داشته باشن که از اول امسال اگر یکی از زن و شوهر تک فرزند باشن میتونن دوتا بچه داشته باشن! این تغییرات به دلیل رشد متوسط سن جمعیت چین هست که احتمالا قدم یعدی اجازه به همه زوجین برای داشتن دو بچه باشه. این قوانین در ایالت های خودمختار مثل شینجیانگ که اغلب مسلمانان اونجا هستن یا تبت اجرا نمیشه، البته به من گفتن این قوانین برای قوم HAN که ۹۰ درصد مردم چین رو تشکیل میدن وضع شده نه مسلمونا یا تبتی ها یا حدود ۵۰ تا قوم دیگه! حالا نمیدونم اگر یه HAN توی شینجیانگ یا یه مسلمون که HUI نامیده میشن توی خارج شینجیانگ زندگی کنه این قوانین تغییر میکنه یا نه ؟ از چند نفر پرسیم نمیدونستن.
حالا سوال اینجاست که اگر خانمی بچه دومش رو حامله شد تکلیف چیه؟ اونوقت اگر درست فهمیده باشم اگر بچه اولش پسر باشه که باید سقط کنه و اگر دختر باشه فقط دوتا انتخاب داره، اول اینکه جریمه داشتن بچه دوم رو بده که این مبلغ بسته یه شهر محل اقامت و شغل و درامد متفاوته مثلا برای بازیگرها یا پولدارهای معروف شاید بیشتر از ۲۰۰۰۰۰ دلار ، من یه بار یه آقایی رو توی یه شهر کوچیک در استان شاندونگ دیدم که حدود ۹۰۰۰ دلار داده بود بخاطره بچه دوم. اگر مادر بچه رو سقط نکنه از شغل دولتی اخراج میشه، بیمه و سایر مزایاشو از د��ت میده و خلاصه اگر توی شهر بزرگ زندگی کنه گرفتار میشه. توی روستا ها اینطوری نیست و خیلی از روستایی ها چیزی برای از دست دادن ندارن دولت هم نمیتونه مجبورشون کنه که یه بچه داشته باشن اصلا فکر میکنم برای همین باشه که جمعیت چین رشد منفی نداشته توی این سالها و از یک میلیاردو دویست میلیون به حدود یک میلیارد و نیم رسیده هرچند نرخ رشد خیلی کمتر شده ولی همچنان چینیها عاشق بچه هستن خصوصا توی شهرهای کوچیک تر. پسر هم که جایگاه خاص خودشو توی خانواده ها داره البته چند روز پیش یه گزارش میخوندم که نوشته بود چندین سال پیش به ازای هر ۱۰۰ دختر ۱۲۷ پسر متولد میشده ولی امسال به ۱۱۵ اگر اشتباه نکنم رسیده. سقط جنین بدون دلیل در چین ممنوع شده از چندسال پیش و گفتن جنسیت بچه قبل از تولد هم از طرف ازمایشگاه ممنوعه. از چندتاشون پرسیدم شما نمیتونین بفهمین بچه دختر یا پسر؟ گفتن باید یه پولی به اون دکتر بدی بعد بپرسی لباس پسرونه بخریم یا دخترونه؟ ولی مکتوب هیچ چیزی نمیدن. یه ازمایشگاه های غیر قانونی هم هستن که تست میکنن ولی اگر دولت بفهمه دستگیر میشن. انجام روشهای طبیعی یا اموزش اونها هم برای تولد پسر ممنوعه برای همین یه سری خانواد های پولدار میرن تایلند چون اونجا مراکزی هست که جنسیت بچه رو تعیین میکنن!
البته قشر تحصیل کرده که من بیشتر باهاشون برخورد دارم همچین دیدگاهی ندارن ولی شاید پدر مادرشون بیشتر دوست داشته باشن نوه پسر داشته باشن. یه بار یه خانومی رو دیدم توی پکن که یه پسر بزرگ و یه دختر کوچیک داشت این یعنی فاجعه! ازش پرسیدم چطور همچین چیزی ممکنه؟ گفت من یرای دخترم به اسم پدرم توی استان INNER MONGOLIA شناسنامه گرفتم اونجا هم مثل پکن سختگیر نیستین این یعنی اینکه دخترش توی شناسنامه پدرش، خواهرش بود!
یه بار هم توی شهر NANYANG استان HENAN یه خانومی وضع مشابه داشت یعنی پسر بزرگ و دختر کوچیک، بهش تو دیگه چه کلکی سوار کردی؟ گفت من مادر دخترم نیستم از یه خانواده فقیر روستایی که چهارتا دختر داشت به فرزندی گرفتم یا به نظر من خریده بود. گفت من خیلی دختر دوست داشتم و قسم میخورم دخترم رو حتی از پسرم بیشتر دوست دارم. بهش گفتم دخترت میدونه که شما مادرش نیستی؟ دیدم اشک تو چشماش جمع شد گفت هنوز نه! منم دیدم بهتره دیگه سوالی نپرسم.
الان که قانون به خانواده های بیشتری اجازه داشتن دوتا بچه میده ازشون میپرسم دوست دارن دوتا بچه داشته باشن؟ جواب اونایی که توی شهرهای بزرگ زندگی میکنن معمولا اینه که خرج بچه خیلی زیاده و از پس مخارج برنمیایم. رفتارهای اجتماعی خوشایند
یکی از خصوصیات پسندیده ای که من از چینی ها دیدم احترام به بزرگترهاست. یک نمونه بارزش اینکه تو مترو به محض اینکه یه پیر مرد یا پیرزن وارد میشه یه نفر معمولا از جوونا از جاش میپره تا اون بشینه بجاش. لابد میگین خوب توی ایران هم همینطوره ولی بجاست که این خاطره خودمو اینجا بگم. یه روز صبح زود بود سوار اتوبوس خط ویژه ولیعصر شدم که از تجریش میومد به سمت ونک میرفت، مثل اغلب اوقات صندلی خالی نبود منم وایساده بودم، توی یه ایستگاه یه پیرمردی سوار شد ولی چه اتفاقی افتاد؟ اونایی که روی صندلی نشسته بودن یا داشتن از پنجره بیرونو نگاه میکردن یا سرشونو به موبایلو این حرفا گرم کرده بودن یا به زمین زل زده بودن یا مثلا خواب بودن البته همونطور که میدونین اغلب کسایی که توی مترو یا اتوبوس صندلی گیرشون میاد از این تکنیکها استفاده میکنن تا یه وقت توی موقعیتی قرار نگیرن که مجبور شن جاشونو به یه پیرمرد یا پیرزنی بدن. این جوری انگار نه انگار که اصلا ما خبر داریم. حالا عمق فاجعه این داستان که نذاشته از خاطرم بره اینجا بود که یه چینی جاشو داد به پیرمرد ایرانی واین واقعا تاسف آور برای من که یه نفر جاشو نداد به این آقا.
توی این مدت خود من هروقت با همسر جان و کوچولو مون سوار مترو میشیم و کوچولو بغل مامانش بوده یه نفر پاشده از همسر جان خواسته که بشینه سره جاش و مورد نقضی رو بخاطر ندارم.
یه عادت پسندیده چینیها که زیاد دیدم و ریششو نمیدونم اینه که خیلی وقتها وقتی با چینیها مشغول کاریم و مثلا وقت ناهار میشه از مدیر عامل کارخونه و اون کسانیکه با من بودن تا اون راننده ماشین همه سر یه میز میشینیم غذا میخوریم. توی ایران با اینکه مسلمونیم و سفارش هم در این زمینه زیاد داریم ولی افراد رده بندی میشن، یادم نمیاد جایی راننده ماشین پیش مهمونا و مدیرا نشسته باشه برای غذا متاسفانه، ولی این چینیها یه روحیه ای دارن که زود باهم گرم میگیرن و اون رییسه اون کارگرها رو هم تحویل میگیره، خیلی وقتها دیدم توی کارخونه ها که مدیرهای ارشد منو همراهی میکردن کارگرها احساس ترس نداشتن ازشون. چاپلوسی هم نمیکردن ولی توی ایران همه دولا راست میشن تا یکی رو میبینن. حالا شایدم اینا ارادتشونو جور دیگه ای ابراز میکنن که من متوجه نشدم ولی اینایی که گفتم بارها به چشمم اومده و تحسین برانگیز بوده. قبل از نوشتن درباره رفتارهای اجتماعی یا بهتره بگیم آداب معاشرت در چین یا همون Etiquette که نمیدونم راستش ترجمه دقیق فارسیش چی میشه! گفتن این نکته ضروریه که بعضی رفتارها در یک جامعه عادی به نظر میرسه به هر دلیلی و برای مردم یه کشور دیگه ای غیرقابل تحمل توی همه فرهنگها میشه این تفاوتها رو دید ولی بهتره قبل از سفر به هر کشوری از این رفتارها اطلاع داشته باشیم تا آمادگی لازم رو برای نشون دادن عکس العمل مناسب داشته باشیم و باصطلاح ضایع نشیم یا حداقل اون طرف مقابل رو ضایع نکنیم!
یکی از عادات ناپسند چینیهای که زود بچشمتون میاد انداختن آب دهان روی زمینه! یعنی بطور خیلی عادی هرکسی ممکنه رو زمین تف باندازه، راننده ها هم از شیشه ماشین به بیرون تف میکنن و البته این تف کردن با یه سر و صدا عجیب همراه که با عرض معذرت ما بهش میگیم “اخ تف” ! خانمها خیلی کمتر از آقایون تف میکنن که بازم جای شکرش باقیه.
یه عادت دیگشون بلند حرف زدن پشت گوشی تلفنه! یعنی وقتی موبایلشون زنگ میخوره یه دفعه انگار دارن داد میزنن، فرقی هم نمیکنه توی خیابون، مترو، مغازه هرجایی باشن بلند بلند صحبت میکنن برای بقیه هم انگار نه انگار! بعضی موقعها توی قطار وقتی یه نفر مدت طولانی با تلفن صحبت میکنه میخوام خفش کنم!! کلا ��روصدا کردن عادیه برای هیچکس هم مهم نیست، مثلا خیلی وقتها مخصوصا توی قطارها یه نفر ممکنه با لپ تاپ یا تبلت یا موبایل فیلم یا هرچیز دیگه ای رو بدون گوشی نگاه کنه اونم با صدای بلند و هیچکس هم اعتراض نکنه که بابا صداشو کم کن! من شخصا تا حالا چندین بار در چنین شرایطی رفتم با زبون بی زبونی بهشون حالی کردم که صداشو کم کن فلان فلان شده و اوناهم انگار تعجب میکردن چرامن معترضم؟! ولی بهر حال همیشه موفق شدم صداشونو خفه کنم!
این ایجاد سروصدا در هنگام غدا خوردن هم عادیه یعنی نودل که غدای اصلی چینیها بحساب میاد اگر با هورت کشیدن خورده نشه خلاف شرعه! البته طبق تجربه شخصی اگر شماهم به روش چینیها بخواهین نودل بخورین ناگزیر از هورت کشیدن هستین! چون وقتی میخواین رشته داغ رو از ظرف به دهان مبارک ببرین اگر یه دفعه اینکارو بکنین که قطعا میسوزین پس مجبورین کم کم هورت بکشین تا سرد بشه! البته من چون دل نمیخواد مثل اینا هورت بکشم مجبورم صبر کنم تا نودل کمی سرد بشه برای همین وقتی با اینا میخوام نودل بخورم همیشه یه ربع دیرتر غذام تموم میشه اونام میشینن بر و بر منو نگاه میکنن که چقدر طول میده منم تو دلم میگم دهنم مثل شتر آستر که نداره! البته خانمها مخصوصا اگر یکم با کلاس تر باشن به یک مهارتی با کمک قاشق چینی کوچیک و چوب نودل رو با سر و صدای خیلی کمتر و آهسته تر میخورن که اونم باز جای شکرش باقیه!
عادت بد دیگه این جماعت زدن “باد گلو ” که این یکی دیگه برای خیلیها غیرقابل تحمله! البته نتیجه اون هورتهای موقع غذا خوردن باید هم بادگلو باشه! وقتی خانمها بادگلو میزنن دیگه واقعا صحنه حیرت آوری برای ما میشه! من هنوز هم نتونستم خیلی با این مساله کنار بیام و وقتی دارم با یکی حرف میزنم و جلوی من باد گلو میزنه خودبخود صحبتم قطع میشه و نمیتونم مثل اینا بیتفاوت باشم.
شرایط و سن ازدواج
بر خلاف فرهنگ غربی ازدواج یکی از دغدغه های اصلی جوانان چینی بحساب میاد بطوریکه کلیه فعالیت های اونا رو تحت تاثیر قرار داده، از روزیکه از دانشگاه فارق التحصیل میشن به فکر ازدواجن، اینو بهتره بدونین که حداقل سن قانونی برای ازدواج تو چین برای دخترا ۲۲ سال و برای پسرا ۲۳ ساله یعنی ازدواج دانشجویی در مقطع کارشناسی تقربیا به لحاظ قانونی غیرممکنه!
اینجا هم مثل بیشتره دنیا پیشنهاد ازدواج از طرف پسر مطرح میشه و در واقع چیزی بنام خطبه عقد که در دین اسلام یا مسیحیت یا دیگر ادیان و مذاهب وجود داره اینجا مطرح نیست، ازدواج قانونی یعنی ثبت رسمی در دولت و گرفتن دفترچه و نمیشه گفت دختر و پسر از الان زن و شوهر اعلام میشن! تو شهرهای بزرگ دختر ها و پسرها قبل از ازدواج رسمی مدتی رو باهم زندگی میکنن باصطلاح بعنوان partner و از نظر خانواده ها مورد قبوله ولی تو شهرهای کوچیک یک تابو بحساب میاد و برای دختر خیلی سنگینه که بدون ازدواج با پسری همخونه بشه و خانواده ها که نقش بسیار پررنگی در زمینه ازدواج بچه ها دارن موافقت نمیکنن. مثلا من یکبار یه خانواده پولدار رو دیدم تو یه شهر دور افتاده و کوچیک که دختر خانواده میخواست با پسری ازدواج کنه که پدر دختر موافق نبود برای همین پدر تهدید کرده بود اگر این پسر رو ول نکنی هیچ پولی بهت نمیدم و حمایتتون نمیکنم. پدره صاحب یه کارخونه بزرگ بود و یه دختر دیگه هم داشت که ازدواج کرده بود با پسر مورد توافق پدر و بهمین خاطر دوماد صاحب همه چی شده بود، من با این شازده دوماد چندبار به کارخونه رفته بودم. پسره میگفت همه منو توی این شهر خوش شانس میدونن چون با وصلت با این خانواده صاحب خونه و ماشین شدم و یه پست مهم توی کارخونه بهم محول شده. توی دنیای مادی چینیها هم پول یعنی همه چی البته نمیشه گفت برای همه و برای اکثریت.
مهمترین شرط ازدواج دخترها و البته خانواده دختر برای ازدواج داشتن خونه مستقل توسط پسره برای همین مهمترین دغدغه پسرها بعد از ورود به دنیای کار خرید خونس چون بدون اون ازدواج امری محال بنظر میرسه. قیمت خونه هم تفاوت فاحشی در مناطق کوچیک و دورافتاده به نسبت شهرهای بزرگ داره. بهمین دلیل سن ازدواج دقیقا به نسبت همین تفاوت قیمت در مناطق شهری و روستایی متفاوته. مثلا تو شهرهای خیلی کوچیک پسرها در همون سن ۲۳ یا ۲۴ سال و دخترها هم در سن ۲۲ یا ۲۳ سال ازدواج میکنن چون خرید خونه با توجه به کمکی که خانواده پسر مجبورن بکنن کار خیلی دشواری نیست. البته اینو هم بگم که دولت وام خرید خونه معادل ۷۰ درصد قیمت خونه رو پرداخت میکنه و با داشتن ۳۰ درصد پول میتونن مثلا تا ۳۰ سال قسط وام رو بدن. ولی همین شرایط توی شهرهای بزرگی مثل پکن و شانگهای متفاوته و پسرها ممکنه تا سن ۳۰ سالگی هم نتونن این ۳۰ درصد پول خونه رو تهیه کنن. بهمین دلیل سن ازدواج تو این شهرها حدود ۳۰ سال یا بیشتر به نظر میاد.
خیلی کم مینی خانواده ای روکه مستاجر باشن چون اکثرا در حال پرداخت اقساط وام خرید خونن. این اقساط زن هارو وادار به کار میکنه چون پرداخت هزینه های زندگی با حقوق مرد خانواده به تنهایی تقریبا غیرممکنه مگر اینکه از خانواده پولداری باشه یا درآمد خیلی بالایی داشته باشه که اونم جزو استثناءات بشمار میاد. آداب و رسوم غیر عادی مردم چین
در چین غازها به جای سگ ها نگهبانی می کنند
اختصاصی بیست ستون:
در این مورد خواندن مقاله “آشنایی با فرهنگ کشور چین” را به شما پیشنهاد می کنیم.
قبل از این که به هر کشوری سفر کنید ، لازم است اطلاعاتی راجع به آداب و رسوم رایج آن کشور داشته باشید تا مبادا ناخواسته به رسوم آنها بی احترامی نکنید . در ادامه قصد داریم آداب و رسوم عجیب چینی ها را بیان کنیم که دانستن آنها خالی از لطف نیست .
رسم پرکردن مداوم فنجان چای
در چین میزبان به طور مداوم فنجان چای مهمان را پر می کند و مهمانی که فنجانش پر می شود برای ادای تشکر به میز ضربه آرامی می زند. این رسم با نام پرکردن چای معروف است.
چینی ها هدیه را برای بار اول قبول نمی کنند
در چین از قبول کردن هدیه برای چند بار امتناع می کنند. اگر هدیه ای به یک چینی دادید و قبول نکرد، ناراحت نشوید زیرا این یک رسم رایج در بین مردم چین است. چینی ها سه بار از قبول کردن هدیه امتناع می کنند اما گاهی به سه بار نمی رسد. به طور کلی هدیه برای بار اول پذیرفته نمی شود اما اگر شخص مایل به دریافت هدیه باشد بعد از چند بار تعارف ، قبول می کند.
در چین تف کردن کار عادی است
اگر در خیابان یا اماکن عمومی یک چینی را در حال تف کردن دیدید، متعجب نشوید . تف کردن در چین کار بی ادبانه ای تلقی نمی شود و حتی ممکن است این کار در داخل وسایل نقلیه عمومی یا منزل انجام شود.
غازها در چین به جای سگ ها نگهبانی می کنند
در مناطقی از چین مانند ایالت سین کیانگ برای اجرای قانون از غازهای اهلی استفاده می شود. به عقیده مقامات چینی غازها دید قوی، صدای بلند و حالت تهاجمی دارند و می توانند به جای سگ ها نگهبانی کنند.
چینی ها با کف دست اشاره می کنند
در بعضی مناطق اطراف تبت و جاهایی که تبتی ها ساکن هستند ، اشاره کردن با انگشت کار بی ادبانه و ناشایستی قلمداد می شود . تبتی ها به جای اشاره با انگشت با کل دست که کف آن به طرف بالا و انگشتان صاف است ، اشاره می کنند .
افراد بومی چینی دوست دارند با گردشگران عکس بگیرند
گاهی در مکان های عمومی چینی ها از گردشگران می خواهند با آنها عکس بگیرند . معمولا از شما می پرسند آیا تمایل دارید با آنها عکس بگیرید .
انعام دادن در چین توهین به حساب می آید
در اکثر شهرهای دنیا انعام دادن در رستوران رایج است اما این کار در چین توهین آمیز است و تنها در فعالیت های مربوط به تور و هتل این کار انجام می شود .
چینی ها در ساحل از ماسک استفاده می کنند
پوشیدن ماسک چهره روند جدیدی در ساحل های کشور چین است . این ماسک در سال ۲۰۰۴ ساخته شد تا از پوست در برابر آفتاب و نیش عروس دریایی محافظت کند و در ساحل شهر چینگدائو مورد استفاده قرار گرفت . اکنون این ماسک در میان خانم های چینی هم رایج شده است .
چینی ها در خیابان چرت می زنند
در چین مردم را در خیابان ها، قطار، اتوبوس، ماشین یا اماکن غیرمعمول می بینید که در حال چرت زدن هستند و این کار در چین رواج دارد.
چینی ها به سختی تعارف را قبول می کنند
در چین رد کردن تعارف بسیار رایج است زیرا راحت قبول کردن آن نشانه غرور است .
آداب و رسوم مردم چین
بادگلو در چین نشانه سپاس گذاری است
بادگلو علامت سپاس گذاری و رضایت از غذا و تشکر از سرآشپز است . اگر یک چینی سر میز شام این کار را انجام داد ، تعجب نکنید .
چاپستیک را عمودی در ظرف غذا نگذارید
برای چینی ها ناخوشایند است که چاپستیک را به شکل عمودی درون کاسه برنج بگذارید زیرا آنها ر ایاد مراسمی می اندازد که برای مردگان شان برگزار می کنند . اگر در حین غذاخوردن دست هایتان را تکان می دهید ، چاپستیک را روی زمین بگذارید و بعد دست هایتان را تکان دهید.
0 notes
shanghai-net1 · 7 years ago
Text
آداب و رسوم مردم شانگهای
فرهنگ مردم چین
تک فرزندی در چین
این قانون که خانواده ها در چین میتونن فقط یک بچه داشته باشن تقریبا توی همه دنیا معروفه ولی نحوه مواجهه مردم با این قانون و تغییراتی که به مرور زمان پیش اومده تا قبل از اومدن به چین برام اصلا روشن نبود.
تا قبل از سال ۲۰۱۴ قانون میگفت اگر زن و شوهر هردو تک فرزند باشن می تونن دوتا بچه داشته باشن که از اول امسال اگر یکی از زن و شوهر تک فرزند باشن میتونن دوتا بچه داشته باشن! این تغییرات به دلیل رشد متوسط سن جمعیت چین هست که احتمالا قدم یعدی اجازه به همه زوجین برای داشتن دو بچه باشه. این قوانین در ایالت های خودمختار مثل شینجیانگ که اغلب مسلمانان اونجا هستن یا تبت اجرا نمیشه، البته به من گفتن این قوانین برای قوم HAN که ۹۰ درصد مردم چین رو تشکیل میدن وضع شده نه مسلمونا یا تبتی ها یا حدود ۵۰ تا قوم دیگه! حالا نمیدونم اگر یه HAN توی شینجیانگ یا یه مسلمون که HUI نامیده میشن توی خارج شینجیانگ زندگی کنه این قوانین تغییر میکنه یا نه ؟ از چند نفر پرسیم نمیدونستن.
حالا سوال اینجاست که اگر خانمی بچه دومش رو حامله شد تکلیف چیه؟ اونوقت اگر درست فهمیده باشم اگر بچه اولش پسر باشه که باید سقط کنه و اگر دختر باشه فقط دوتا انتخاب داره، اول اینکه جریمه داشتن بچه دوم رو بده که این مبلغ بسته یه شهر محل اقامت و شغل و درامد متفاوته مثلا برای بازیگرها یا پولدارهای معروف شاید بیشتر از ۲۰۰۰۰۰ دلار ، من یه بار یه آقایی رو توی یه شهر کوچیک در استان شاندونگ دیدم که حدود ۹۰۰۰ دلار داده بود بخاطره بچه دوم. اگر مادر بچه رو سقط نکنه از شغل دولتی اخراج میشه، بیمه و سایر مزایاشو از دست میده و خلاصه اگر توی شهر بزرگ زندگی کنه گرفتار میشه. توی روستا ها اینطوری نیست و خیلی از روستایی ها چیزی برای از دست دادن ندارن دولت هم نمیتونه مجبورشون کنه که یه بچه داشته باشن اصلا فکر میکنم برای همین باشه که جمعیت چین رشد منفی نداشته توی این سالها و از یک میلیاردو دویست میلیون به حدود یک میلیارد و نیم رسیده هرچند نرخ رشد خیلی کمتر شده ولی همچنان چینیها عاشق بچه هستن خصوصا توی شهرهای کوچیک تر. پسر هم که جایگاه خاص خودشو توی خانواده ها داره البته چند روز پیش یه گزارش میخوندم که نوشته بود چندین سال پیش به ازای هر ۱۰۰ دختر ۱۲۷ پسر متولد میشده ولی امسال به ۱۱۵ اگر اشتباه نکنم رسیده. سقط جنین بدون دلیل در چین ممنوع شده از چندسال پیش و گفتن جنسیت بچه قبل از تولد هم از طرف ازمایشگاه ممنوعه. از چندتاشون پرسیدم شما نمیتونین بفهمین بچه دختر یا پسر؟ گفتن باید یه پولی به اون دکتر بدی بعد بپرسی لباس پسرونه بخریم یا دخترونه؟ ولی مکتوب هیچ چیزی نمیدن. یه ازمایشگاه های غیر قانونی هم هستن که تست میکنن ولی اگر دولت بفهمه دستگیر میشن. انجام روشهای طبیعی یا اموزش اونها هم برای تولد پسر ممنوعه برای همین یه سری خانواد های پولدار میرن تایلند چون اونجا مراکزی هست که جنسیت بچه رو تعیین میکنن!
البته قشر تحصیل کرده که من بیشتر باهاشون برخورد دارم همچین دیدگاهی ندارن ولی شاید پدر مادرشون بیشتر دوست داشته باشن نوه پسر داشته باشن. یه بار یه خانومی رو دیدم توی پکن که یه پسر بزرگ و یه دختر کوچیک داشت این یعنی فاجعه! ازش پرسیدم چطور همچین چیزی ممکنه؟ گفت من یرای دخترم به اسم پدرم توی استان INNER MONGOLIA شناسنامه گرفتم اونجا هم مثل پکن سختگیر نیستین این یعنی اینکه دخترش توی شناسنامه پدرش، خواهرش بود!
یه بار هم توی شهر NANYANG استان HENAN یه خانومی وضع مشابه داشت یعنی پسر بزرگ و دختر کوچیک، بهش تو دیگه چه کلکی سوار کردی؟ گفت من مادر دخترم نیستم از یه خانواده فقیر روستایی که چهارتا دختر داشت به فرزندی گرفتم یا به نظر من خریده بود. گفت من خیلی دختر دوست داشتم و قسم میخورم دخترم رو حتی از پسرم بیشتر دوست دارم. بهش گفتم دخترت میدونه که شما مادرش نیستی؟ دیدم اشک تو چشماش جمع شد گفت هنوز نه! منم دیدم بهتره دیگه سوالی نپرسم.
الان که قانون به خانواده های بیشتری اجازه داشتن دوتا بچه میده ازشون میپرسم دوست دارن دوتا بچه داشته باشن؟ جواب اونایی که توی شهرهای بزرگ زندگی میکنن معمولا اینه که خرج بچه خیلی زیاده و از پس مخارج برنمیایم. رفتارهای اجتماعی خوشایند
یکی از خصوصیات پسندیده ای که من از چینی ها دیدم احترام به بزرگترهاست. یک نمونه بارزش اینکه تو مترو به محض اینکه یه پیر مرد یا پیرزن وارد میشه یه نفر معمولا از جوونا از جاش میپره تا اون بشینه بجاش. لابد میگین خوب توی ایران هم همینطوره ولی بجاست که این خاطره خودمو اینجا بگم. یه روز صبح زود بود سوار اتوبوس خط ویژه ولیعصر شدم که از تجریش میومد به سمت ونک میرفت، مثل اغلب اوقات صندلی خالی نبود منم وایساده بودم، توی یه ایستگاه یه پیرمردی سوار شد ولی چه اتفاقی افتاد؟ اونایی که روی صندلی نشسته بودن یا داشتن از پنجره بیرونو نگاه میکردن یا سرشونو به موبایلو این حرفا گرم کرده بودن یا به زمین زل زده بودن یا مثلا خواب بودن البته همونطور که میدونین اغلب کسایی که توی مترو یا اتوبوس صندلی گیرشون میاد از این تکنیکها استفاده میکنن تا یه وقت توی موقعیتی قرار نگیرن که مجبور شن جاشونو به یه پیرمرد یا پیرزنی بدن. این جوری انگار نه انگار که اصلا ما خبر داریم. حالا عمق فاجعه این داستان که نذاشته از خاطرم بره اینجا بود که یه چینی جاشو داد به پیرمرد ایرانی واین واقعا تاسف آور برای من که یه نفر جاشو نداد به این آقا.
توی این مدت خود من هروقت با همسر جان و کوچولو مون سوار مترو میشیم و کوچولو بغل مامانش بوده یه نفر پاشده از همسر جان خواسته که بشینه سره جاش و مورد نقضی رو بخاطر ندارم.
یه عادت پسندیده چینیها که زیاد دیدم و ریششو نمیدونم اینه که خیلی وقتها وقتی با چینیها مشغول کاریم و مثلا وقت ناهار میشه از مدیر عامل کارخونه و اون کسانیکه با من بودن تا اون راننده ماشین همه سر یه میز میشینیم غذا میخوریم. توی ایران با اینکه مسلمونیم و سفارش هم در این زمینه زیاد داریم ولی افراد رده بندی میشن، یادم نمیاد جایی راننده ماشین پیش مهمونا و مدیرا نشسته باشه برای غذا متاسفانه، ولی این چینیها یه روحیه ای دارن که زود باهم گرم میگیرن و اون رییسه اون کارگرها رو هم تحویل میگیره، خیلی وقتها دیدم توی کارخونه ها که مدیرهای ارشد منو همراهی میکردن کارگرها احساس ترس نداشتن ازشون. چاپلوسی هم نمیکردن ولی توی ایران همه دولا راست میشن تا یکی رو میبینن. حالا شایدم اینا ارادتشونو جور دیگه ای ابراز میکنن که من متوجه نشدم ولی اینایی که گفتم بارها به چشمم اومده و تحسین برانگیز بوده. قبل از نوشتن درباره رفتارهای اجتماعی یا بهتره بگیم آداب معاشرت در چین یا همون Etiquette که نمیدونم راستش ترجمه دقیق فارسیش چی میشه! گفتن این نکته ضروریه که بعضی رفتارها در یک جامعه عادی به نظر میرسه به هر دلیلی و برای مردم یه کشور دیگه ای غیرقابل تحمل توی همه فرهنگها میشه این تفاوتها رو دید ولی بهتره قبل از سفر به هر کشوری از این رفتارها اطلاع داشته باشیم تا آمادگی لازم رو برای نشون دادن عکس العمل مناسب داشته باشیم و باصطلاح ضایع نشیم یا حداقل اون طرف مقابل رو ضایع نکنیم!
یکی از عادات ناپسند چینیهای که زود بچشمتون میاد انداختن آب دهان روی زمینه! یعنی بطور خیلی عادی هرکسی ممکنه رو زمین تف باندازه، راننده ها هم از شیشه ماشین به بیرون تف میکنن و البته این تف کردن با یه سر و صدا عجیب همراه که با عرض معذرت ما بهش میگیم “اخ تف” ! خانمها خیلی کمتر از آقایون تف میکنن که بازم جای شکرش باقیه.
یه عادت دیگشون بلند حرف زدن پشت گوشی تلفنه! یعنی وقتی موبایلشون زنگ میخوره یه دفعه انگار دارن داد میزنن، فرقی هم نمیکنه توی خیابون، مترو، مغازه هرجایی باشن بلند بلند صحبت میکنن برای بقیه هم انگار نه انگار! بعضی موقعها توی قطار وقتی یه نفر مدت طولانی با تلفن صحبت میکنه میخوام خفش کنم!! کلا سروصدا کردن عادیه برای هیچکس هم مهم نیست، مثلا خیلی وقتها مخصوصا توی قطارها یه نفر ممکنه با لپ تاپ یا تبلت یا موبایل فیلم یا هرچیز دیگه ای رو بدون گوشی نگاه کنه اونم با صدای بلند و هیچکس هم اعتراض نکنه که بابا صداشو کم کن! من شخصا تا حالا چندین بار در چنین شرایطی رفتم با زبون بی زبونی بهشون حالی کردم که صداشو کم کن فلان فلان شده و اوناهم انگار تعجب میکردن چرامن معترضم؟! ولی بهر حال همیشه موفق شدم صداشونو خفه کنم!
این ایجاد سروصدا در هنگام غدا خوردن هم عادیه یعنی نودل که غدای اصلی چینیها بحساب میاد اگر با هورت کشیدن خورده نشه خلاف شرعه! البته طبق تجربه شخصی اگر شماهم به روش چینیها بخواهین نودل بخورین ناگزیر از هورت کشیدن هستین! چون وقتی میخواین رشته داغ رو از ظرف به دهان مبارک ببرین اگر یه دفعه اینکارو بکنین که قطعا میسوزین پس مجبورین کم کم هورت بکشین تا سرد بشه! البته من چون دل نمیخواد مثل اینا هورت بکشم مجبورم صبر کنم تا نودل کمی سرد بشه برای همین وقتی با اینا میخوام نودل بخورم همیشه یه ربع دیرتر غذام تموم میشه اونام میشینن بر و بر منو نگاه میکنن که چقدر طول میده منم تو دلم میگم دهنم مثل شتر آستر که نداره! البته خانمها مخصوصا اگر یکم با کلاس تر باشن به یک مهارتی با کمک قاشق چینی کوچیک و چوب نودل رو با سر و صدای خیلی کمتر و آهسته تر میخورن که اونم باز جای شکرش باقیه!
عادت بد دیگه این جماعت زدن “باد گلو ” که این یکی دیگه برای خیلیها غیرقابل تحمله! البته نتیجه اون هورتهای موقع غذا خوردن باید هم بادگلو باشه! وقتی خانمها بادگلو میزنن دیگه واقعا صحنه حیرت آوری برای ما میشه! من هنوز هم نتونستم خیلی با این مساله کنار بیام و وقتی دارم با یکی حرف میزنم و جلوی من باد گلو میزنه خودبخود صحبتم قطع میشه و نمیتونم مثل اینا بیتفاوت باشم.
شرایط و سن ازدواج
بر خلاف فرهنگ غربی ازدواج یکی از دغدغه های اصلی جوانان چینی بحساب میاد بطوریکه کلیه فعالیت های اونا رو تحت تاثیر قرار داده، از روزیکه از دانشگاه فارق التحصیل میشن به فکر ازدواجن، اینو بهتره بدونین که حداقل سن قانونی برای ازدواج تو چین برای دخترا ۲۲ سال و برای پسرا ۲۳ ساله یعنی ازدواج دانشجویی در مقطع کارشناسی تقربیا به لحاظ قانونی غیرممکنه!
اینجا هم مثل بیشتره دنیا پیشنهاد ازدواج از طرف پسر مطرح میشه و در واقع چیزی بنام خطبه عقد که در دین اسلام یا مسیحیت یا دیگر ادیان و مذاهب وجود داره اینجا مطرح نیست، ازدواج قانونی یعنی ثبت رسمی در دولت و گرفتن دفترچه و نمیشه گفت دختر و پسر از الان زن و شوهر اعلام میشن! تو شهرهای بزرگ دختر ها و پسرها قبل از ازدواج رسمی مدتی رو باهم زندگی میکنن باصطلاح بعنوان partner و از نظر خانواده ها مورد قبوله ولی تو شهرهای کوچیک یک تابو بحساب میاد و برای دختر خیلی سنگینه که بدون ازدواج با پسری همخونه بشه و خانواده ها که نقش بسیار پررنگی در زمینه ازدواج بچه ها دارن موافقت نمیکنن. مثلا من یکبار یه خانواده پولدار رو دیدم تو یه شهر دور افتاده و کوچیک که دختر خانواده میخواست با پسری ازدواج کنه که پدر دختر موافق نبود برای همین پدر تهدید کرده بود اگر این پسر رو ول نکنی هیچ پولی بهت نمیدم و حمایتتون نمیکنم. پدره صاحب یه کارخونه بزرگ بود و یه دختر دیگه هم داشت که ازدواج کرده بود با پسر مورد توافق پدر و بهمین خاطر دوماد صاحب همه چی شده بود، من با این شازده دوماد چندبار به کارخونه رفته بودم. پسره میگفت همه منو توی این شهر خوش شانس میدونن چون با وصلت با این خانواده صاحب خونه و ماشین شدم و یه پست مهم توی کارخونه بهم محول شده. توی دنیای مادی چینیها هم پول یعنی همه چی البته نمیشه گفت برای همه و برای اکثریت.
مهمترین شرط ازدواج دخترها و البته خانواده دختر برای ازدواج داشتن خونه مستقل توسط پسره برای همین مهمترین دغدغه پسرها بعد از ورود به دنیای کار خرید خونس چون بدون اون ازدواج امری محال بنظر میرسه. قیمت خونه هم تفاوت فاحشی در مناطق کوچیک و دورافتاده به نسبت شهرهای بزرگ داره. بهمین دلیل سن ازدواج دقیقا به نسبت همین تفاوت قیمت در مناطق شهری و روستایی متفاوته. مثلا تو شهرهای خیلی کوچیک پسرها در همون سن ۲۳ یا ۲۴ سال و دخترها هم در سن ۲۲ یا ۲۳ سال ازدواج میکنن چون خرید خونه با توجه به کمکی که خانواده پسر مجبورن بکنن کار خیلی دشواری نیست. البته اینو هم بگم که دولت وام خرید خونه معادل ۷۰ درصد قیمت خونه رو پرداخت میکنه و با داشتن ۳۰ درصد پول میتونن مثلا تا ۳۰ سال قسط وام رو بدن. ولی همین شرایط توی شهرهای بزرگی مثل پکن و شانگهای متفاوته و پسرها ممکنه تا سن ۳۰ سالگی هم نتونن این ۳۰ درصد پول خونه رو تهیه کنن. بهمین دلیل سن ازدواج تو این شهرها حدود ۳۰ سال یا بیشتر به نظر میاد.
خیلی کم مینی خانواده ای روکه مستاجر باشن چون اکثرا در حال پرداخت اقساط وام خرید خونن. این اقساط زن هارو وادار به کار میکنه چون پرداخت هزینه های زندگی با حقوق مرد خانواده به تنهایی تقریبا غیرممکنه مگر اینکه از خانواده پولداری باشه یا درآمد خیلی بالایی داشته باشه که اونم جزو استثناءات بشمار میاد. آداب و رسوم غیر عادی مردم چین
در چین غازها به جای سگ ها نگهبانی می کنند
اختصاصی بیست ستون:
در این مورد خواندن مقاله “آشنایی با فرهنگ کشور چین” را به شما پیشنهاد می کنیم.
قبل از این که به هر کشوری سفر کنید ، لازم است اطلاعاتی راجع به آداب و رسوم رایج آن کشور داشته باشید تا مبادا ناخواسته به رسوم آنها بی احترامی نکنید . در ادامه قصد داریم آداب و رسوم عجیب چینی ها را بیان کنیم که دانستن آنها خالی از لطف نیست .
رسم پرکردن مداوم فنجان چای
در چین میزبان به طور مداوم فنجان چای مهمان را پر می کند و مهمانی که فنجانش پر می شود برای ادای تشکر به میز ضربه آرامی می زند. این رسم با نام پرکردن چای معروف است.
چینی ها هدیه را برای بار اول قبول نمی کنند
در چین از قبول کردن هدیه برای چند بار امتناع می کنند. اگر هدیه ای به یک چینی دادید و قبول نکرد، ناراحت نشوید زیرا این یک رسم رایج در بین مردم چین است. چینی ها سه بار از قبول کردن هدیه امتناع می کنند اما گاهی به سه بار نمی رسد. به طور کلی هدیه برای بار اول پذیرفته نمی شود اما اگر شخص مایل به دریافت هدیه باشد بعد از چند بار تعارف ، قبول می کند.
در چین تف کردن کار عادی است
اگر در خیابان یا اماکن عمومی یک چینی را در حال تف کردن دیدید، متعجب نشوید . تف کردن در چین کار بی ادبانه ای تلقی نمی شود و حتی ممکن است این کار در داخل وسایل نقلیه عمومی یا منزل انجام شود.
غازها در چین به جای سگ ها نگهبانی می کنند
��ر مناطقی از چین مانند ایالت سین کیانگ برای اجرای قانون از غازهای اهلی استفاده می شود. به عقیده مقامات چینی غازها دید قوی، صدای بلند و حالت تهاجمی دارند و می توانند به جای سگ ها نگهبانی کنند.
چینی ها با کف دست اشاره می کنند
در بعضی مناطق اطراف تبت و جاهایی که تبتی ها ساکن هستند ، اشاره کردن با انگشت کار بی ادبانه و ناشایستی قلمداد می شود . تبتی ها به جای اشاره با انگشت با کل دست که کف آن به طرف بالا و انگشتان صاف است ، اشاره می کنند .
افراد بومی چینی دوست دارند با گردشگران عکس بگیرند
گاهی در مکان های عمومی چینی ها از گردشگران می خواهند با آنها عکس بگیرند . معمولا از شما می پرسند آیا تمایل دارید با آنها عکس بگیرید .
انعام دادن در چین توهین به حساب می آید
در اکثر شهرهای دنیا انعام دادن در رستوران رایج است اما این کار در چین توهین آمیز است و تنها در فعالیت های مربوط به تور و هتل این کار انجام می شود .
چینی ها در ساحل از ماسک استفاده می کنند
پوشیدن ماسک چهره روند جدیدی در ساحل های کشور چین است . این ماسک در سال ۲۰۰۴ ساخته شد تا از پوست در برابر آفتاب و نیش عروس دریایی محافظت کند و در ساحل شهر چینگدائو مورد استفاده قرار گرفت . اکنون این ماسک در میان خانم های چینی هم رایج شده است .
چینی ها در خیابان چرت می زنند
در چین مردم را در خیابان ها، قطار، اتوبوس، ماشین یا اماکن غیرمعمول می بینید که در حال چرت زدن هستند و این کار در چین رواج دارد.
چینی ها به سختی تعارف را قبول می کنند
در چین رد کردن تعارف بسیار رایج است زیرا راحت قبول کردن آن نشانه غرور است .
آداب و رسوم مردم چین
بادگلو در چین نشانه سپاس گذاری است
بادگلو علامت سپاس گذاری و رضایت از غذا و تشکر از سرآشپز است . اگر یک چینی سر میز شام این کار را انجام داد ، تعجب نکنید .
چاپستیک را عمودی در ظرف غذا نگذارید
برای چینی ها ناخوشایند است که چاپستیک را به شکل عمودی درون کاسه برنج بگذارید زیرا آنها ر ایاد مراسمی می اندازد که برای مردگان شان برگزار می کنند . اگر در حین غذاخوردن دست هایتان را تکان می دهید ، چاپستیک را روی زمین بگذارید و بعد دست هایتان را تکان دهید.
0 notes
iranianname · 4 years ago
Photo
Tumblr media
آرمینا معنی اسم آرمینا. اسم دختر زیبای ایرانی با ریشه فارسی. اسمی زیبا و اصیل با معنی خیلی زیبا که فراوانی نسبی خیلی کمی نیز دارد و #آرمینا اسمی خاص مناسب برای پدر مادر هایی که به دنبال اسم خوش آوا و تک و شیک برای فرزند دختر خود هستند می باشد. ⭐ آیا این اسم را می پسندید؟ از یک تا ده به این نام ایرانی امتیاز دهید. ⭐ 🔅 نام‌فارسی: مرجع نام‌ها 🔅 (at تخت جمشید) https://www.instagram.com/p/CCf74m6DJ3d/?igshid=1jk5wfyd20qu6
0 notes