#ات
Explore tagged Tumblr posts
evmorfi-a · 2 years ago
Text
مسلسل شط الحرية 4 الحلقة 4 الرابعة
View On WordPress
0 notes
f-farah · 7 months ago
Text
داني عبيد
حر
حر
حر
5 notes · View notes
hndhncnxdk · 2 years ago
Text
ايجار اتوبيسات-عباس العقاد
للإيجار أوتوبيس مرسيدس 50 راكب من شركتنا بأقل سعر وأعلى جودة واستمتع بخصومات وتخفيضات تصل الى 25%, باص مرسيدس 50 راكب مناسب لرحلات اليوم الواحد وألد أي يوذ والفان داي فقط مع شركة تور ست باص، للحجز والاستفسار تواصل معنا عبر الواتساب أو اتصل بنا علي. أسطول هائل من الأوتوبيسات السياحية لنقل الأفراد والشركات لتنفيذ رحلات سياحية في مصر مع أفضل السائقين​ / موبايل: +201099792099
Tumblr media
2 notes · View notes
smarttouch-agency · 6 months ago
Text
تذاكر ذا فيو ات ذا بالم: https://www.ootlah.com/ar/ae-things-to-do-dubai-emirate-palm-jumeirah-the-view-at-the-palm-tickets.html
0 notes
00514 · 7 months ago
Text
Tumblr media
اهلا مجددا
طيب ، من وين ابدا بقول لكم حاجة ، الحياة غريبة ومليانه
اول يوم استلم فيه سيارتي واروح الدوام اطلع من الدوام اجد ورقة فيها رقم " شيكت على سيارتي لقيت حكة فيها" الصدق زعلت شويات لان اول يوم انا وهي ولكن عادي اهم حاجة ما صدمتها لي والحمدلله اخذت قهوة و مروقة ماشاءالله
* اتذكر هيفاء القحطاني وقلبي يبكي وحشتني
1 note · View note
appsrar · 2 years ago
Text
برنامج Feem | فيم لنقل الملفات بين الأجهزة دون حاجة للإنترنت
Tumblr media
View On WordPress
0 notes
sayron · 1 month ago
Text
Tumblr media
آزیتا (۱۳) - رزیتا (۵)
من زیر کوهی از عضله که اسم قشنگش رزیتا بود دفن شدم. بدن رزیتا به قدری عضلانی و پهن پیکر بود که منو کاملا در بر گرفت. دستشو برد زیر کمر من و در حالی که کیرم هنوز توی کص کلوچه اش بود و کصش رو به بدن من فشار میداد منو بغل گرفت و به عضلات ورزیده و ��فت خودش فشار میداد. من که به سختی نفس میکشیدم فقط می‌تونستم کول های عضلانی رزیتا رو لیس بزنم. بوی عرق سکسی رزیتا توی مشامم می‌پیچید و منو مست تر میکرد. عرقش اصلا تند نبود. به نظر من خوشبو ترین عطر دنیا بود. رزیتا منو توی آغوشش شل کرد و چند دقیقه ای به همون حال توی آغوش رزیتا بودم. کیرم توی کص رزیتا پژمرده شده بود. سرش رو بلند کرد و توی چشمام خیره شد. صورتش توی نور بنفش شب خواب اتاق مثل بلور میدرخشید. من یدفه یادم اومد و گفتم:« رزیتا... راستی آبم... آبمو ریختم توش! 😱»
رزیتا لبخند خوشگلی زد و گفت:« نگران نباش عزیزم... از دیروز PMS بودم و احتمال بارداریم الان صفره 😏...» من که گمونم شکل علامت سوال شده بودم پرسیدم:« PMS یعنی چی؟؟؟...» رزیتا خندید و واسم ذوق کرد. منو توی بغلش چلوند و لبمو بوسید و گفت:« جوجه رنگی خوشگل کردنی من!... یه دوره یا نمیدونم همچین چیزیه که قبل از پریودی دخترا دچارش میشن... یه سری علائم داره...» زدم وسط حرفش و گفتم:« چه علائمی...» رزیتا گفت:« علائمش توی همه یکسان نیست مهرداد قشنگم... من یکم بداخلاق میشم و افسرده و سینه هامم سفت میشه و درد دار میشه!... 😏 راستش علت اینکه امشب هم اینطوری ازت استقبال کردم همین بود... ببخشید... خیلی زشت بود حرفا و رفتارم 🫣» من تا اومدم بگم:« نه این چه حرفیه؟!» رزیتا با ذوق گفت:« ولی تو انگار اکسیر بودی جوجه خوشگلم... کلا حالمو عوض کردی با اومدنت... 🥰... و خب این پسر خوب و ناز باید جایزه میگرفت دیگه!...» من همینجور ماتم برده بود. منظور رزیتا از جایزه چی بود؟... سکس عایا؟... که خود رزیتا صورتش رو آورد جلو و بینی قشنگ خوشگلش رو به بینی من مالید و آروم گفت:« جایزه ات همینه که آبتو بریزی تو کصم! 😈🫦»
اینو که گفت یهو کصش خیس شد و کیر منم دوباره شروع به بزرگ شدن کرد و ساقه کیرم خیس شد... رونهای عضلانیش رو به هم نزدیک کرد و پاهای نحیف من بین اون رونهای عضلانی و قطور داشت له میشد. اما چنان در خال لذت بردن بودم که اصلا درد برام معنی نداشت. رزیتا لبشو گذاشت روی لبم و شروع کرد به بوسیدن فرانسوی. عاشق این بوسه هستم. طعم بی نظیر زبون و لبهای رزیتا منو مست کرده بود. بزاقش طعم عسل داشت. کیرم دوباره ��اشت راست میشد، اما اینبار توی کص گرم و تنگ و خیس رزیتا. وقتی به خودم اومدم که رزیتا داشت دوباره روی کیر من تلمبه میزد. با چنان قدرتی تلمبه میزد که تخت میپربد بالا و پایین و صدای قیژ قیژ تختخواب مثل ریتم زیر صدای ناله و آه رزیتا گوش منو نوازش میکرد. اصلا توی حال خودمون نبودیم. یدفه چشمای رزیتا باز شد و به من خیره شد... زبونش دور لبش می‌چرخید و چشماش خمار شد... انگار بدنش روی جثه نحیف من سنگین تر شد... یدفه از منظره کول و گردن رزیتا چهره ی زیبای یه ملکه عضلانی توی نور بنفش و سکسی اتاق نمایان شد و من شوکه شدم 😱😱😱 آزیتااااااا!!!! 😳😳😳 آزیتا که کاملا روی کمر رزیتا جا خوش کرده بود، در حالی که توی چشمای من زل زده بود، صورتش رو آورد کنار گوش رزی و گفت:« شما دوتا کفتر عاشق... آب منو آوردین سکسیااااا... مگه میزارین آدم بخوابه؟!!!😉🤤🤤🤤» و شروع کرد به خوردن گوش و پشت گوش رزیتا. چشمای رزیتا بسته شد و لبش رو گاز گرفت و گفت:« جوووووووون... مامان کص خوشگلم... زودتر میومدی خب!... » من که پشمام درجا ریخت. انگار آزیتا داشت کصش رو میمالید به کون رزیتا و کیر منم توی کص رزیتا به حد انفجار رسیده بود. آزیتا روی کون دخترش تلمبه میزد و رزیتا روی کیر من!... صدای ناله و آه این مادر و دختر منو داشت دیوونه میکرد. چون یه بار ارضا شده بودم ارضا دوم مدت بیشتری زمان میبرد. صحنه واسه من، سکسی تر از اینم شد. وقتی که رزیتا گردنش رو به طرف راست چرخوند و این دو تا ماده شیر عضلانی شروع کردن به لب گرفتن فرانسوی از هم 😱😱😱 پشماااااااااااااااامممم!
یجوری لبهای همدیگه رو میخوردن که حتی قابل وصف هم نیست. یدفه رزیتا که معلوم بود خیلی خیلی حشری و برانگیخته شده لب مامانش رو ول کرد و شروع کرد به خوردن گردن من از اون طرف آزیتا هم افتاد روی صورت منو شروع کرد ازم لب بگیره. دیگه میتونم بگم من انگار توی دنیای دیگه ای بودم. نمیدونم چند دقیقه طول کشید چون من داشتم از ثانیه ثانیه اش لذت میبردم. یادمه که یدفه مادر و دختر با هم اورگاسم شدن... اونم چه اورگاسمی... برای ۳۰ ثانیه بدن های عضلانی و ورزیده شون میلرزید و من زیر اون توده ی عضله له شدم. اما این پایان ماجرا نبود... من ارضا نشده بودم و کیرم هنوز بزرگ بود.
آزیتا در حالی که کمر و کول های رزیتا رو میلیسید گفت:« اووووووم... باز میخوام... بازم میخواااااام... من کیر میخوام...» یدفه رزیتا از روی کیر من بلند شد... کیرم که در حال انفجار بود مثل انگشتی که از توی دهن با فشار به داخل لپ میاد بیرون « لاپی» کرد و در اومد. من یه لحظه بدن این دو تا مادر و دختر رو دیدم و ماتم برد!... اووووو مااااااای گاااااااااد 😱🤯 مگه میشه اینقدر عضله روی بدن یه زن و دختر!!!! آزیتا که کصش مثل همیشه باد کرده بود سریع نشست روی کیر من و کیرم یه باره تا اعماق کصش رو در نوردید... یه جوری آزیتا گفت:« آآآاااااخخخخششش» که کمرم لرزید. رزیتا برگشت و با کص م��ارک خودش که بوی بهشت میداد یدفه نشست روی صورت من... من که نمیدیدم اونا با هم چیکار میکردم ولی صدای بوسه های فرانسوی و آه و ناله همزمان شون بلند شد. و من خوردنی ترین خوردنی دنیا توی دهنم بود. به کص کلوچه ای ۱۸ ساله که مزه ی عسل میداد... 😋😋😋 فقط یکم مشکل تنفس داشتم که اونم رزیتا با کمی تکون خوردن روی صورت من حلش کرد.
شاید باورش براتون سخت باشه ولی ارضا شدن من نیم ساعت طول کشید... واسه خودمم باور کردنی نبود!... توی این مدت آزیتا و رزیتا هر دو اورگاسم شدم و سر انجام هم آب من این بار توی کص تپل آزیتا پمپ شد.
20 notes · View notes
fozdoaa · 6 months ago
Text
مرهقه من المشاعر المتلخبطه اللى جوايا ،جوايا رضا وحمد فظيع وامتنان بلا حدود على عطايا ربنا الحلوه معايا , بس ات ذا سيم تايم اون ذا سيم لاين ماشى معاها بالتوازى احساس بالحزن المكتوم والغضب والخوف .
تحسنى محشوره فى زون لا لذه العارفين ولا راحه الجاهلين
25 notes · View notes
littlekittycat · 8 days ago
Text
هو انا ازاي مفوقة اوي ف دماغي وعينيا بس جسمي حرفيا بي shut down لوحده وكل حاجة فيه سايبة ومش قادرة أ كنترول ات؟
9 notes · View notes
evmorfi-a · 2 years ago
Text
مسلسل حامض حلو 3 الحلقة 30 الثلاثون والاخيرة
View On WordPress
0 notes
abrar-92 · 1 month ago
Text
‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏«‌‏ اتظن انك عندما احرقتني ورقصت كالشيطان فوق رفاتي وتركتني للذاريات تذرني كحلا لعين الشمس في الفلوات اتظن انك قد طمست هويتي ومحوت تاريخي ومعتقداتي، عبثا تحا��ل لا فناء لثائر انا كالقيامة ذات يوم ات »
Tumblr media
14 notes · View notes
lsd-l · 14 days ago
Note
محتاج اعرف فعلا ازاي تخلصتي منه
إحم، أما بعد ..
غالباً مش هعرف أختصر في المقال اللي هكتبه ده بخصوص التخلص من ال"القلق الإجتماعي"، لأنه أخد معاي�� رحلة مش قليلة، تقريباً بدأت من وأنا عندي 10 سنين بسبب حاجات كتير أولهم الأهل ثم المدرسة والتنمر بالتالي إنعدام الثقة بالنفس تماماً وبعدين الإنطواء جوة قوقعة محدش يشوفني فيها غيري واذا خرجت من القوقعة كنت بتوتر جداً من العالم برة وبحاول أعمل أقل مجهود حركي أو حتى إحتكاك في الكلام بسبب التوتر، كنت مش بحب أقف على كاشير أحاسب على حاجة أو لو حصل حاجة لازم أتكلم فيها عشان مثلاً باقي ليا فلوس أو ما إلى ذلك كنت بطنش علشان مواجهش وهكذا وبالتالي أبويا كان بيشعلقني ويفتح معايا تحقيق أين ذهبت الأموال ويفتكرني بضيعها بقى في حاجات من اللي هي وأنا ياحج عندي social anxiety والله عادي، المهم كبرت وكبرت معايا القوقعة وكترت معايا مواقف ووصل بيا الحال إني كرهت حتى أبص في المراية قبل ما أنزل من البيت، لحد ما جه يوم قررت فيه أغيّر كل ده تمااماً تحت أي ظرف من الظروف وهو إن حصل معايا موقف تحرش صغير في المواصلات في أول سنة ليا هنا في مصر مادافعتش فيه عن نفسي وكنت أجبن من إني أشتم أو أعلي صوتي أو أمد إيدي وكدة وكانت رحلة ٣ ساعات خايفة أنام خايفة أتكلم مع إن لو كنت إتكلمت كان كل الناس وقفت في صفي، ونزلت من العربية خدت ركن كدة وعيطت شوية وخدت قرار من اللحظة دي،
وبعدين بدأت بقى خطوة خطوة :
١. كلنا زي بعض؛
كلنا بنرتكب حماقات كلنا بناكل زي بعض كلنا بنعطس فجأة كلنا لامؤاخذة بندخل الحمام كلنا بنتعب فجأة كلنا ممكن نتزحلق ونقع في الشارع عادي ده مش مضحك ولا محرج ولا يستدعي الواحد يقعد يبص حواليه ويتوتر لما يحصل معاه موقف من دول ويحس لازم يستخبى حالاً، كنت براقب تصرفات الناس ولقيت انهم بيعملوا حاجات من دي عادي لأننا بشر وفي ناس مش بتتحرج ولا بتتكسف ولا بتتضايق، لما تبدأ انت تتعامل مع المواقف دي عادي وماتحسش بإحراجة نيابةً عن الشخص مثلاً اللي عطس أو اتزحلق قدامك وماضحكتش، هتعرف إن ده عادي بيحصل واللي يضحك عليك أمه رقاصة .
٢. كلنا عندنا أصوات وبنتكلم نفس اللغة عادي ولاازم نتقبل الإختلاف؛
اذا كنت راكب مواصلات اذا كنت واقف في طابور بتحاسب على حاجة اذا كنت في مكان حكومي لااازم فيه تقف وتسأل أسألة كتير عشان تفهم حاجة معينة وقلة المعلومات فيها ممكن تسوّحك، لازم تقف وتتكلم بصوت واضح ووانت في المواصلات لو ليك باقي تتكلم لو هتنزل في حتة تقول وتتكلم خصوصاً في الجزء ده لو انتي بنت لأننا بنتكسف نعلي صوتنا أنا عارفة، لو كان ليك حق في أي حاجة علي صوتك وإتكلم وواجه عادي جداً حتى لو وصل الموضوع لخناقة، أول مايوصل لخناقة إطلع إجري طبعاً مش محتاجة .
٣. أوعي أوعي أوعي تسمحي لحد يبصلك بصة ماتعجبكيش؛
مش يلمسك، لأ يبصلك حتى .. أنا لما سمحت لده يحصل مش مرة للأسف كانو أكتر حسيت إني أنا قرفانة من نفسي وسألت نفسي ليه مش بتكلم ليه مش بعلي صوتي ليه الزمن بيقف في اللحظة دي ما ميتين أم منظري المهم أنا !! الحمدلله وصلت لمرحلة لو حد قالي بصوت مسموع كلمة معجبتنيش ممكن ألف وشي والله العظيم وأديله على وشه بأي حاجة في إيدي، وده بيحصل ساعات مع الرجالة والولاد عادي جداً مش حاجة محرجة ولا حاجة تعر ولا الهبل ده، التحرش ساعات بيحصل للولاد ومش بيعرفوا يتكلموا عشان احنا في مجتمع معرص بس لأ ياحبيبي اتكلم عادي وطز في المجتمع عشان الموضوع بيوصل لمشكلة أكبر بكتيير لما تكبر ومش هنعرف نعالجه الا بصعوبة .
٤. فيك ات لحد ما تميك ات؛
كلنا حلوين بلا إستثناء، كلنا في ملامحنا حاجة مميزة، كلنا عسل ومقبولين مهما كان شكلنا المهم الروح لو روحك وحشة وانت شكلك حلو ولا تلزم أي حد بربع جنيه الا اللي بيهتموا بالمظاهر بس، ماتقلقيش من شكلك ولا تقلق من شكل لبسك ولو مش واثق بنفسك شوف الناس اللي بتتصرف كثقة بتتصرف إزاي مش بقول خليك متعجرف ولا مغرور بس ثق في نفسك حتى لو أي كلام قدام الناس بس لحد ماتثق في نفسك بجد، الناس اللي واثقين من نفسهم مش أحسن منك في حاجة، إعمل اللي يريحك والبس اللي يعجبك وكل اللي يعجبك برضو لا تلبس اللي بيعجب الناس ولا نيلة عشان guess what ؟ الناس مابيعجبهاش العجب، مشيت يمين هيتكلموا عليك مشيت شمال هيتكلموا عليك فا خلاص طز في الناس مزيكتك في ودنك أو أياً كان إعمل اللي يبسطك بالشكل اللي يريحك وإركن كلام الناس زي ما النجم جورج قال " كلام الناس لا بيقدم ولا يأخر "، بس من وجهة نظري هو بيأخر ساعات لو حطيته بعين الإعتبار وإتصرفت على أساسه، فا احنا كلنا حلوين، كلنا لازم نحب نفسنا الأول وإلا مش هنلاقي حد يحبنا .
الخلاصة : كلنا بشر .
8 notes · View notes
ibrahimshoukri · 6 months ago
Text
أنت فاهم حاجة طيب من صور نساء الاغريق واليونان ده ولا إيه ،فهمنا معاك ات ليييست 😔
19 notes · View notes
marmarika-world · 3 months ago
Text
الستات ياعين امهم ساحلين نفسهم طول الوقت مع الشخص اللي معاها ..في اللي بتهكر الاكونت بتاعة وفي اللي معاها باسورد التليفون وفي اللي بتراقب اي واحده تعمله كومنت او لاف وتدخل تدعبس عندها ف الاكونت لعلها تقفش اي حاجة شمال !!
طيب يا بنتي خدي مني الكلمتين دول ومتراجعيش ورايا
الدنيا دلوقتي بسبب السوشيال ميديا فتحت عالبحري وبقى التعارف والعلاقات مفيش اسهل منها وبمنتهى البساطة
الستات احلوت اوي بسبب الشد والشفط والميكب وكل الحاجات اللي انتوا عارفينها دي
ف انتي هتقابلي غالبا تلات انواع من الرجالة او اربعة مش متأكده
النسوانجي اللي بيحبك بس بيحب كل نساء الارض وده انسي انك تغيريه ف متوجعيش قلبك عالفاضي تيك ات اور ليف ات
المحترم نص نص اللي معاكي بس لو جت فرصة حلوة مش هيقول لا مع شوبة تأنيب ضمير
المحترم او الجود بوي وده نادرا لما تلاقيه وف الغالب برده الستات مبتحبش اوي النوع ده من الرجال بس هتكوني متطمنه معاه طول الوقت
اللي ولا ليه ف حب ولا جواز ولا ارتباط وكل يوم مع واحده وانتي يا حرام فاكرة نفسك اللي مجبتكيش ولادة وهتغيري كل ده ...انسي يا ابله
ف يا بنت الناس لو معاكي اي نوع من دول يا تتأقلمي وترضي وتبطلي فرك يا تمشي وتشوفي واحد جود بوي تعيشي معاه راضية وهادية
لكن تاخدي الباد بوي وتصلحية طبعا ممكن بس ده هناك ..عند امك
8 notes · View notes
f-farah · 3 months ago
Text
انا من كم يوم منفصلة عن السوشال ميديا، وكل الأخبار. خالو طلب موبايل بما إنو موبايله بدو جمركة وما في وقت لهالقصة، فأعطيته موبايلي يضل معو. أنا نفسي تفاجئت إني قدرت اتخلى عن موبايلي بهالسهولة وما اسأل. لأن أساساً ما في شي مهم.. ولا حدا مهم.
انغمست بحياتي وغرقت بتفاصيل الأيام الماضية ونسيت حالي، حتى حالياً رغبتي بالتواصل مع أي حدا معدومة. كان ببالي وجهها وهي عم تضحك.. ابتسامتها.. راحت مبتسمة، متل ما تخيلت.. حطيت ضحكتها بعيوني وعشت أيامي. مشاوير كثيرة بالشام، فساتين وناس، وأحاديث عشوائية مع الناس، كثير موسيقا ورقص.. أنا تفاجئت من حالي قدي رقصي متحسن (إنو كل دروس الرقص الشرقي للمبتدئات ودروس السالسا ما راحوا عالفاضي.. أنا مبتكرة ميكس شرقي غربي فظييييع) وجسمي مبسوط وخفيف وبينتقل من مطرح لمطرح متل فراشة. ما بكيت أبداً.. ضحكت كثير وببالي "أحاول أن أقوّي ضحكتك، اضحكي، فالبكاء مثل الأيام لا ينتهي.". وقفت على سطح البيت بجرمانا راقبت أسراب الحمام وضليت أغني "حمامة بيضا رفت رفت فوق.. فوق راسي.. حمامة بيضا يا بيضا يا حمامة.. غطيت الحمامة وضحكتلي وعطيتني علامة وغنتلي.. جاوبتا بسلامة روحي ياحمامة.. قولي لحبيبي وصلت العلامة.."
صبيت متة مرات ومرات بالليالي الطويلة، وضليت فكر بإنو "الحب كاسة متة بدها تدور على الكل وتوصلك وتشاركيها".
الصوت جواتي حنون.. عم يحبني ويواسيني.. الصوت صوتها، والطبطبة عالقلب منها أكيد.
خطرلي أحيان إني عشت أحزان كثيرة بحياتي، آلام عميقة، لدرجة إني بتأقلم بسرعة رغم مخاوفي.. يعني مخاوفي من الفقد والوحدة وغيره، أنا بتأقلم لأن الحياة بدها تستمر.. لأن الحزن وجه من وجوهي، مانو الوجه اللي بحبه أو بفضله بس بعرف إنه هون.. سهل كتير يصير وجهي.. وكياني.. وروحي. وكرهت حالي لما خطرلي كون نسيت أو متأقلمة.. أنا ما نسيت، اليوم رجعت على بيتي.. بأوضتي بكيت.. لأن براسي كتير قصص بس ما في حدا احكيله.. حسيت حالي يتيمة، وضايعة.. بفتح باب الغرفة وبطلع بلف بالبيت بدور حول حالي ضايجة ضايجة وتايهة ومش عارفة لوين روح.. كل الكلام بيتجمع وبينزل دموع.. كل هالصور شو قيمتها إذا ما في حدا نشاركه فيها ونحكيله عنها وعن الناس الموجودين فيها؟ كل الأغاني والرقص والشعر شو منه فايدة إذا رح يبقى معنا وبس وما رح نشاركه مع اللي منحبهم ونحنا واثقين إنو هنن وبس رح بيفهموه ويحبوه متلنا؟
اسرائيل بتقصف البلد.. صديقة فقدت رفقاتها بقارب غرق بالبحر ورغم إنو الناجيين/ات من غير قوارب كانوا كثار بس رفقاتها غرقوا.. وبرجع بفهم إنو بكاء مع سوري بهاللحظة هو فعلاً الأشياء التي لا تشترى. بقول لحالي كل هالسوريين هون وما بتقدري تبكي مع أي حدا منهم؟ وبفكر إنو كل حدا هون مشغول بمأساته ومعه كامل الحق يتعايش ويستسلم وما بقى يحاول يواسي ويبكي على مأساة حدا غيره، لأن اللي شافوه وعاشوه وعم يعيشوه كل فرد منهم يكفي، مجرد محاولة استمرارهم بالحياة شجاعة.. اللي بيقدروا يضلوا يفكروا بغيرهم وييكوا معهم ويواسوهم ويشاركوهم آلامهم مرات ومرات ومرات، متلها يعني، قلال ونادرين وصعب نلاقيهم.
وأنا بكل البساطة اللي ممكن احكيها.. أنا اشتقتلها.. اشتقتلها كثير.. في فراغ بروحي، فجوة بقلبي عم توجعني.. خطرلي إنو ما في شي حقيقي.. عنجد يعني ليش ما بتكون خلصت الإبادة بغزة وشعب غزة لسا عايش بأطفاله ونساؤه وشبابه وشيوخه وبيوته وحاراته، سقط الديكتاتور، وحل السلام على بلادنا كلها، وهي لسا خفيفة وحرة ومبسوطة.. سكرت سوشال ميديا وعم تسافر من بلد لبلد وتحلم وتخطط وتحب وتسكر وتضحك وتشوف بنتها عم تكبر؟
بغمض عيوني.. بشوفها على شط البحر، الشمس عم تلمس جلدها، عم تسمع أغاني.. عم تشوف الغروب ومبتسمة. "وفي زمن لا يحدُّ أرى من أحبُّ على شاطئ، تستريح من اليأس، تسألني عن مكان لذيذ بلا شرطة، نتبادل فيه الأناشيد والقبلات، أجيب: هو البحر. قالت هو البحر .. قالت هو البحر. وابتسمتْ." ما بتقول إنها سمكة؟ معناها ممكن تكون هنيك.. عم تسبح ومبتسمة عنجد.
"أنت منيحة؟" سؤال بسيط بس شو جوابه؟ من الصبح بفكر بجواب.. أنا منيحة؟ أنا منيحة؟ أنا منيحة؟ لا.. هيك ببساطة وبكامل الحقيقة.. لا. أنا مو منيحة. عشت أيام حلوة.. ضحكت غنيت رقصت حتى تورمت أصابع رجليي لبست فساتين شربت ويسكي وعرق وبيرا ونبيد.. تحممت بمي باردة وما نقيت ولا اشتكيت.. أخدت صور حلوة، ناس ما بعرفهم حبوني وغرقوني بدعوات لطيفة وكلام لطيف. فتلت الشام لحالي ودورت وسألت كثير وعملت قصص مانها مسؤوليتي بس كان الحب مالي روحي وقلبي وكنت مبسوطة. عصبت من التعب والشغل الكثير وما كنت نام منيح بس معلش أيام متل هديك ما بتيجي دايماً.. اغرقي بتفاصيلها يا فرح كوني حاضرة بكل لحظة لا تخلي الحزن والألم يسرقوك أوعك تربطيهن فيها. هي اللي بس تحضر ما بيحضر معها غير كل شي حلو وخفيف وهني. أكلت كثير أكل طيب ولذيذ واستمتعت. كزدورة بالسيارة بقلب الشام؟ أنا مش غبية لكمّل بكا ورا الباب المقفول وما روح. اطلع عالسطح لأن بهيك وقت رح يكون في حمام كثير؟ رح اطلع طبعاً.. احكيلها.. شايفتيني؟ أنا مش ناسية أنا بعدني هنيك ب ٢٢ أغسطس مش مستوعبة ولا مصدقة شي.
عم ابكي قلبي.. عم اختنق.. مش فاهمة في شي عم اعمله حقيقي؟
كيف منعيش الحداد؟ منعيشه متل ما منحسه.. متل ما بيحكيلنا قلبنا. أنا قلبي بحداد ما رح يخلص، بس عايشة لأن ابتسامتها بعيوني.. بحطها ببالي وبكمل يومي.. بصحى وبفكر إنها مبتسمة، عم تشرب قهوتها، وعم تحلم.
اشتقتلها. وبعرف إني محظوظة وهالحظ ما رح يفارقني ابداً.. محظوظة لأني عرفتها. لأنها بحياتي. ولأني بعرف كيف لما بحب الناس بيأثروا فيني وباخد من شخصياتهم.. ببتسم وبقول إنها هون.. بكل لحظة شجاعة عم تيجي بكل موقف رح كون فيه خايفة، هاي شجاعتها اللي صارت تمشي بدمي. أنا محظوظة إني لفترة طويلة من حياتي، رغم إنها ما كانت كافية ولا شبعت منها، بس سارة هالإنسانة صديقة حقيقية الي وصديقة حقيقية لكل الناس يلي عرفوها. ولكل الناس اللي لساتني مكملة بإنهم يعرفوها من خلالي.. عم احكي عنها كثير، كثير حتى الناس يحبوها مو بس لأني بحبها وكمان لأنها بتنحب. عم احكي عنها لدرجة إنو في ناس بينسوا إنها مو هون، شي متل بعد ساعات من حديث عنها، لما بيسمع صوتها بيحكيلي إنو كثير حلو ولو بتشتغل عليه شوي رح يطلع منها شي عظيم كثير!
حبيبتي يا سارة.. ضيعانك
أنا اشتقتلك وواحشتيني
كل شي ناقص من دونك.. كل شي ما عم يكمل من دونك..
15 notes · View notes
fozdoaa · 1 year ago
Text
حضرتك انا ماعنديش وقت اخد اى ادويه تانى هو اليوم 24hr اشى ع الريق واشى قبل الأكل بنص ساعه واللى بعد الأكل بساعه واللى ملوش علاقه باكل اشى مرتين واشى تلاته فى اليوم بلس المسكن اللى عند الضروره وهو طول الوقت ضروره حقيقه , يبقى كفايه بقى لاء ودى تيجى تقوم لابس فى دور برد وفلو قذر ،انا دور الفلو ده ماليش اى دخل فيه احاسب عليه ليه؟ اجيب لأدويته وقت منين حضرتك ؟وبعدين الادويه دى مكتوب عليها لا تسبب النعاس حضرتك فى حاجه غلط انا راسى تقيله ومهدوده طول اليوم ،وبعدين انا اصلا مبعرفش ابلبع حبوب متخيل يبقى عندك التهاب فى الزور فانت حاسس انه كده كده مقفول ومطلوب منك تبلبع كووول ده؟
انا بقالى يومين اجازه من شغلى نوو نووو نوت بيكوز حرب اكتوبر والجو ده اطلاقا ده علشان تعبانه وعندى اعتراف حزين معرفش طالع ��ن ملل ولا هده تعب ولا لحظه ادراك للنعم وتفكر فيها انا عايزه ارجع الشغل رجعونى الشغل بيكوز اى ميس ات جدا وهذا اعتراف حزين فكرونى بيه لما اشد حيلى كده ان شاء الله.
57 notes · View notes