من همه چیو ایگنور میکنم
من به چیزهای سخت توجه نمیکنم
من خوشحالیم رو از موفقیت میگیرم ن از چیز دیگه ای
من در به در لحظه به لحظه دنبال تایید بقیه ام
من همه کارهامو دارم عقب ميندازم
من اگه سرمرنتای ۵۰ نخورم اصلا خوشحال نیستم
من نمیخوام دیگه سرمنتا بخورم
من یادم نمیاد چه جوری نقاشی میکردم.
من یادم نمیاد چه جوری از کتاب میخوندم
من یادمه وقتی که از نقاشی اینقدر راضی نبودم که گریه کردم
من یادمه وقتی تصمیم گرفتم دوست پیدا نکنم و با تارا باشم
من یادمه وقتی شیر موز داشتم
من یادمه وقتی دستامو باز میکردم و میچرخیدم، الکی، و درجواب اینکه چیکار میکنی؟ دعا میکنی؟ گفتم آره.
من یادمه وقتی پلاک پراید رو حفظ کردم
من یادمه وقتی مرغ با فلفل دلمه ای خوردم
من یادمه سوپ دوست داشتم
من یادمه آش لبو خوردم و دوست نداشتم
من یادمه وقتی از پست اف اف سرم داد زدن
من یادمه شب قبل اینکه تارا به دنیا بیاد رک
من یادمه که با گوشی بابا پوکی( نمیدونم دقیقا چی بود) بازی میکردم
من یادمه وقتی بابا برای مامان گوشی خرید. و به نامش کرده بود. ( یا قرار بود بکنه؟)
من صدای جارو کشیدن رفتگر آخر شب ها رو یادمه
من خوردن گردو و پنیر رو تو آشپزخونه یادمه
من لباس پوشیدن جلوی بخاری رو یادمه
من خوردن های بای اون دختره رو یادمه. من گشنم نبود. فقط دلم میخواست بخورمش. و لذت میبردم از اینکه کسی قرار نیست بدونه من بودم. و اون ناراحت میشد. بدون اینکه بتونه ثابت کنه یا مقصری پیدا کنه ( با اینکه تهش اینجوری نشد)
من جشن تکلیف ام رو یادمه
من اینکه تو گروه سرود نرفتم رو یادمه
من مسابقه گروه سرودنون تو راهنمایی رو یادمه
من تمریناشو یادمه
من یادمه میخواستم بمیرم
من یادمه یه کانال دپ زده بودم با عسل
من عسل رو یادمه
من هستی رو یادمه
من یادمه قرار بود زنگ تفریح ها نرم تو حیاط و چه احساسی داشت
من یادمه موقعی که کلیپس گل دار بزرگ مد بود و نمیذاشتن تو مدرسه بزنیم
من یادمه روز اول دانشگاه حضوری رو
من روز اول کلاس داشنگاه غیر حضوری هم یادمه یادمه که تشکیل نشد
من یادمه که موهامو بافته بودم و ورزش کرده بودم قبل اینکه رتبه های کنکور بیاد
من یادمه که تخم مرغ تست غلات نون و پنیر و کاهو میخوردم
من یادمه هفته ای که قرار بود ۴۰۰ تا کالری بخورم
و نتونستم یک هفته اش کنم
من یادمه سرچ کردن کالری غذا هارو
من یادمه اونموقع ذهنم آرومتر بود
من یادمه وقتی دستامو زخم میکردم حالم بهتر میشد
من یادمه وقتی قرص تو آب حل کردم و خوردم
من یادمه وقتی یه عالمه قرص خوردم و رفتم بیمارستان
من یادمه اون احمقایی که اومده بودن بالاسرم اونجا
من یادمه وقتی از گرامری استفاده میکردم
من یادمه وقتی داشتم پایتون یاد میگرفتم
من اولین باری که ویدئو ساتسی رو دیدم رو یادمه
من یادمه وقتی تارا کوچیک بود و با دست ماکارانی میخورد
من یادمه وقتی با تارا کارتون میدیدیم
من یادمه وقتی با تارا تو ماشین چهارشنبه برگشتنی از مدرسه آهنگ های عمو پورنگ رو میخوندیم
من یادمه وقتی پینترست رو پیدا کردم
من یادمه وقتی کفش سنگم رو خریدم
من یادمه وقتی نانی خوردم و دندونم افتاد
من یادمه وقتی نون بربری با پنیر خوردم و کیف داد ولی نباید میخوردم
من یادمه شیشه در ساختمون مون اینه ای بود
من یادمه وقتی مامان از خونه بیرونم کرد
من یادمه وقتی کتاب علوم ترسناک گیاهان رو میخوندم و از روش با کاغذ پوستی شکل هاشو میکشیدم
من یادمه وقتی ویدئو گیاه گوشت خوار ر دیدم
من یادمه وقتی به آهنگ های حامد زمانی گوس میدادم
من یادمه وقتی اون پوستر خامنه ای رو گرفتم
من یادمه وقتی کسی جدیم نمیگرفت
من یادمه و��تی خونه مامان بزرگه میرفتیم
من یادمه روزی که مرد
من یادمه روزی که فهمیدیم مامانیی سرطان داره
و من آزمایشش خوندم
من یادمه وقتی اون کتابه رو خریدیم که راجع به این بود که آدمای مختلف چه جوری دعا به خدا میکنن بچه های آلمانی به زبان آلمانی...
من یادمه روزی که مامانی عمل کرد
من یادمه وقتی تو یازدهم حالم خوب نبود
من یادمه شبای کنکور چه روتین داشتم
و صبح هاش
من یادمه وقتی تو آزمون رانندگی قبول شدم
من یادمه وقتی سرم داد زد
من یادمه وقتی تارا داشت لبو میخورد
من یادمه وقتی خرگوشه مرد
من یادمه وقتی بابا ظرف شیکوتد
من یادمه وقتی مامان داشت تهدید میکرد این چاقو رو میکنم تو شیکمم
من یادمه وقتی مامان حالش بد سده بود
من یادمه وقتی اول بار پروپرانول رو خورد کردم
من یادمه وقتی اولین آهنگ تیلور رو گوش دادم
من یادمه وقتی اولین آهنگ هالزی رو گوش دادم
من یادمه وقتی گوشی سفیده رو خریدیم
وقتی گوشی سفیده رو از دیجی کالا خریدیم
وقتی این گوشیو خریدیم
وقتی ایربادهامو خریدم
من یادمه وقتی پلان هامونو رو زمین محوطه داشنگاه با گچ کشیدیم
من یادمه وفتی اولین ویدئو ساتسی رو دیدم
من یادمه وقتی پسوورد تامبلر ساتسی رو گیر اوردم و بازش کردم
0 notes