شاهد بازی و انحراف جنسی #سلطان_جلال_الدین_خوارزمشاه ــــــــــــــــــــــ #سلطان_جلال_الدین_منکبرنی که شجاعت و شهامت و جنگ آوری و ایستادگی او در برابر #مغول ، به واقع قابل تحسین می تواند بود ، اخلاقا مردی سفاک و خشن و شرابخواره و ((غلام باره)) بود. او را غلامی بود (( #قلج_نام)) که سلطان را به وی تعلق خاطری بود. اتفاقا غلام را مرگ فرا رسید. سلطان در مرگ او بسیار گریست و فرمان داد تا لشگریان و امراء پیاده جنازه او را از محل فوت آن پسر تا تبریز که چند فرسنگ بود ، تشییع کنند و خود سلطان نیز مقداری از این راه را پیاده آمد تا سرانجام به اسرار امراء به اسب نشست. چون نعش به تبریز رسید امر کرد تا تبریزیان پیاپیش آن ندبه و زاری کنند و کسانی که در این عمل قصور کرده بودند ، به سختی مجازات کرد و امرایی که به شفاعت این قوم برخواسته بودند از پیش خود براند. با تمام این احوال جلال الدین حاضر نشد! جنازه آن ((معشوقِ بی بدیل!)) را به خاک بسپارند! و هرجا می رفت آن را با خود می برد و بر آن ندبه و زاری می کرد و از خوردن و آشامیدن باز می ایستاد و اگر غذایی برای سلطان می بردند ، او نخست قسمتی از آن را برای ((جنازه غلام معشوقش!)) می فرستاد و کسی را جرات آن نبود که بگوید: ((معشوق دل انگیز سلطان! مرده است)). چه اگر چنین میگفت ، بی درنگ به قتل می رسید. از این رو چون طعام را نزد جنازه ((قلج ، معشوق سلطان)) می بردند ، باز میگشتند و می گفتند قلج زمین ادب می بوسد و میگوید به لطف سلطان حالم بهتر است! ـــــــــــــــــــــ منابع: #ذبیح_الله_صفا ، #تاریخ_ادبیات_در_ایران ، جلد ۲ ، ص ۱۲۳ #دکتر_سیروس_شمیسا ، #شاهد_بازی_در_ادب_فارسی ، صفحات ۷۲ تا ۷۳ تصویر: تندیس #سلطان_جلال_الدین_خوارزم_شاه در شهر ((#گرگانج)) #ازبکستان. https://www.instagram.com/p/CaknUBBK5sS/?utm_medium=tumblr
0 notes
📍#کهنه_گُرگانج #کُهنه_اورگَنج یا #کُهنه_اورنگ که در گذشته آن را به #فارسی #گرگانج به #عربی #جرجانیه و به #ترکی #اورگنج مینامیدند ، نام شهری باستانی در شمال شرقی کشور کنونی #ترکمنستان و در جنوب مرز #ازبکستان است . #شهر_گرگانج در زمان پادشاهی #سلطان_محمد_خوارزمشاه مرکز سرزمین #خوارزم و پایتخت #خوارزمشاهیان بود. #رود]آمودریا از کنار این شهر میگذشت. این شهر بزرگترین شهر در سر #راه_ابریشم بود. یافتههای باستانشناسی در این جا نشانههایی از زمان #هخامنشیان بهدست میدهد. https://www.instagram.com/p/CWJqAhkML98/?utm_medium=tumblr
0 notes
زمانی که ایرانیان از فرط ناامیدی دسته جمعی خودکشی میکردند و گمان میبردند که ایران از بین رفته همه چیز از یک روستا شروع میشود. در مدت ۱۲۰ سال مغولان هر چه خواستند در ایران کردند و جنایتی نبود که از آن چشم بپوشند، بقول عطاملک جوینی: « هر کجا که صد هزار کس بود صد کس نماند.» مغولان سه بار بین سالهای (۵۷۵ - ۶۱۳ شمسی ) به ایران حمله کردند. از کشتن صدهزار نفر در یک روز گرفته تا تخریب و تجاوز و غارت کوتاهی نکردند. روش جنگی آنها چنین بود که هزاران اسیر را بعنوان قشون غیرنظامی جلوی لشکریان خود بحرکت در میاوردند تا نیزهها و سلاحهای پرتاب شده مدافعان شهرهای مورد حمله، به اسرا اصابت کند. مغولان به ارزش صنعتگران واقف بودند و در قتلعام مردم نیشابور، سمرقند، گرگانج و مرو در منابع تاریخی بصراحت ذکر شده که قبل از کشتار، اسیران صنعتگر را جدا کرده و روانهٔ مغولستان کردند. از دست دادن هزاران صنعتگر ایرانی زخم دیگری بر پیکر اقتصادی ایران بود. در این دوره از تاریخ چنان یأسی میان ایرانیان بوجود آمد که حتی در برابر کشتن خودشان مقاومت نمیکردند. «مغولان آنچنان ترسی در دل مردمان انداخته بودند که احدی جرأت فرار و حرکت نداشت.» تاریخ نگاری مینویسد: « در این میان، وضعیت روحی اسیران بسیار مطلوبتر از کسانی بود که در خانه ها بانتظار سرنوشت میلرزیدند.» پس از بین رفتن مراکز علمی و فرهنگی پویایی جامعه رو بافول گذاشت و عرفان و مکاتب تصوف رواج گرفت و مردم عملا نسبت بسرنوشت خود بیاعتنا شدند. و اما داستان شروع مقاومت ایرانیان از روستای باشتین شروع میشود جایی که دو برادر در آن زندگی میکردند. روزی چند مغول به خانهٔ ایندو میروند و زنان و دخترانشان را طلب میکنند. اما دو برادر مقاومت کرده و آنها را میکشند. مردم باشتین ابتدا میترسند ولی مرد شجاعی بنام عبدالرزاق آنها را دعوت بایستادگی می کند. خبر به روستاهای اطراف میرسد، حاکم سبزوار مامورانی میفرستد تا دو برادر را دستگیر کنند. عبدالرزاق با کمک مردم ماموران را میکشد. حاکم سبزوار سپاهی به باشتین میفرستد. اما مردم جرأت پیدا کرده و در روستاها مغولان را میکشند و خبر مغولکشی زیاد میشود. (تصویر قلعه تاریخی #روستای_باشتین را نشان میدهد.) https://www.instagram.com/p/CXRe42jOsGz/?utm_medium=tumblr
0 notes
پس از اینکه #سلطان_جلال_الدین از اتحادیه #خلیفه_بغداد و #سلجوقیان_روم و دیگر امیران #شام و #آناتولی (#ترکیه کنونی) شکست خورد و مورد شبیخون مغولها قرار گرفته و تنها و سرگردان در کوههای #ارزنه_الروم توسط کردی اهل #اخلاط به انتقام برادرش کشته شد. یگانهای زرهپوش مشهور #خوارزمی او که جان بدر برده بودند به استخدام فرمانروایان #ایوبی درآمده و چندسال بعد؛ از شمال به #فلسطین وارد شده و شوالیههای فرانسوی را درو کرده و #اورشلیم را پس از دههها از #صلیبیون بازپس گرفتند. سپس این زبده سواران تماما زرهپوش که برترین شهسواران دوران خود بوده و برای نویسندگان اروپایی یادآور سواران سنگین اسلحه #پارتی و #ساسانی (#کاتاکرافت_ها ) بودند، در #ارتش #مصر ادغام شده و شکست دیگری به ارتش #فرانکی صلیبیون وارد کرده و مناطقی همچون #غزه و #جلیلیه و #عسقلان را آزاد کرده و شوالیههای صلیبی را به دریا ریختند . تا اینکه امیران مسلمان از این سلحشوران ایرانی خوفناک شده و با نیرنگ بسیاری از آنها را کشتند و باقیمانده آنها سالها در دستههای کوچک مزدوری میکردند تا اینکه در کهنسالی به انتقام سلطان دلیر خویش به شاهزادهی ترک ایرانی ، #سیف_الدین_قطز، خواهرزاده #بیباک_سلطان_جلالالدین_خوارزمشاه پیوستند که از بردگی به سپهسالاری سپاه مصر رسیده بود و عزم جنگ با ارتش بزرگ و مخوف #هولاکوخان مغول کرده و برای نخستین بار افسانه شکست ناپذیری مغول را در نبرد مشهور عینالجالوت شکست . اقتباس از: #جنگهای_صلیبی ، هانس ابرهارد مایر ، ترجمه دکتر عبدالحسین شاهکار. انتشارات دانشگاه شیراز . پینوشت: نوشتهاند که نیروهای ایرانی سلطان جلال الدین خوارزمشاه ترکیبی از برگزیدگان ترک و تاجیک شهرهای سمرقند و گرگانج و پهلوانان باستانی کار خراسان بودند که به شدت نسبت به مغولان دشمنی داشته و طی نبردها و شکستهای بسیاری که از #مغول خورده بودند، آشنا به خدعهها و تاکتیکهای مغولان داشتند و بدون شک پیروزی جهان اسلام در #عین_الجالوت مدیون این کهنه سربازان ایرانیست https://www.instagram.com/p/CRrr5dtMQyq/?utm_medium=tumblr
0 notes
فهرستی از شهرهای شاهنامه فردوسی فرزانه: عدهی از هممیهنان مان باور دارند که ایران شاهنامه، همین افغانستان کنونی است و به همینگونه، دوستان بسیار ایرانی ما هم باور دارند که ایران شاهنامه، یعنی همین ایران کنونی است. به پراکندگی شهرها در جغرافیای شاهنامه توجه کنید ! در واقع هیچ کسی ادعای هسته ایران شاهنامه را کرده نمیتواند، اگر شاهنامه خوانده و یا کمی با آن آشنایی داشته باشد. روی هم رفته، نام های شهرها برمیگردد به رخدادهای تاریخی و افسانهای در شاهنامه که تا چه اندازه داستان های آن به درازا کشیده شده است. آمل کابل زابلستان بلخ اصطخر تیسفون تمیشه سیستان نیمروز هرات بُست قندوز غزنی بامیان قندهار گرگساران مرو زیبد قرچگان تالقان فاریاب بخارا کشمیر اندرآب پنجهیر ترمذ ختلان بدخشان گوزگانان/ جوزجان آذرآبادگان پارس اهواز ری دامغان مولیان سغد مای مرغ ارمان آلانان قنوج بغداد بیتالمقدس/دز هوخت کنگ تور ختن دنبر/دنبل دهستان رودابد ساری سپنجاب/سپیجاب سگسار شیر[ شیرخوان طراز توس کرمان گرزبان گرگان گوراب/گورابد/گورابه ماوراءالنهر اردبیل اصفهان خراسان خزرها سمرقند شام استان گیلان مکران نیشابور گرگانج جهرم حلب عراق استان گیلان راماردشیر گندیشاپور https://www.instagram.com/p/CDUSjosnXUp/?igshid=lv7dmxtal98u
0 notes
پایتختهای ایران در طول تاریخ: عیلام: انشان ماد: هگمتانه (همدان) هخامنشیان: شوش | پاسارگاد اشکانیان: دامغان | اشکآباد | تیسفون ساسانیان: تیسفون طاهریان: بخارا | نیشابور | مرو صفاریان: زرنج سامانیان: بخارا علویان: طبرستان زیاریان: اصفهان بوییان: همدان | ری | شیراز غزنویان: غزنین سلجوقیان: نیشابور | اصفهان خوارزمشاهیان: سمرقند | گرگانج ایلخانیان: مراغه | تبریز | سلطانیه تیموریان: سمرقند | هرات صفویان: اردبیل | تبریز | قزوین | اصفهان | ساری افشاریان: مشهد زندیان: شیراز | کرمان قاجاریان: ساری | تهران پهلوی: تهران جمهوری اسلامی ایران : تهران https://www.instagram.com/p/CCq2IxwHI3m/?igshid=142tfws8n9uhm
0 notes
خیوه شهری است با مجموعهای از بناهای تاریخی که در حصاری از خشت و گل به نام «ایشانقلعه» یا «ایچانقلعه» قرار گرفتهاند. این بناها که به سبک معماری اسلامی و ایرانی ساخته شده، شامل دروازهها، مسجدها، مدرسهها، آرامگاهها، گرمابهها، کاخها و خانههای سنتی است و همواره مورد توجّه باستانشناسان و تاریخدانان بوده و جهانگردان بسیاری را به خود جذب کردهاست. آرامگاه پوریای ولی در میان این مجموعه فرهنگی - تاریخی قرار دارد. آرامگاه پوریای ولی خود یک مجموعه فرهنگی ـ تاریخی است و در فاصله سدههای هشتم تا چهاردهم هجری (۱۴ تا ۲۰ میلادی)، برای بزرگداشت نام «پهلوان محمود» پسر پوستیندوزی که علاوه بر پهلوانی، شاعر و جوانمرد نیز بود، ساخته شدهاست. . ### خیوه شهری در ازبکستان خیوه (به ازبکی: Xiva / Хива)، (به روسی: Хива) نام شهری است با حدود نیم میلیون نفر جمعیت در استان خوارزم ازبکستان، واقع در ۲۵ کیلومتری جنوب گرگانج. شهر خیوه در حدود هزار کیلومتری شمال غرب تاشکند، پایتخت ازبکستان، و در ۶۰۰ کیلومتری شمال بخارا واقع شدهاست و اقتصاد آن برپایه کشاورزی است.[۱] مختصات: ۴۱°۲۳′ شمالی ۶۰°۲۲′ شرقی کشور : ازبکستان استان: استان خوارزم جمعیت • جمعیت۵۰۰ هزار نفر زمانی خیوه مرکز سرزمین خوارزم بود و امروز در کشور ازبکستان جای گرفتهاست و مرکز استان خوارزم در این کشور است. بازرگانان خاورمیانه در سده دهم میلادی از این شهر نام میبرند هر چند که باستانشناسان پیشینه آن را به سده شش میلادی میرسانند. تا پیش از چیرگی روسها بر خوارزم خانهایی بر این سرزمین با مرکزیت خیوه فرمان میراندند. خیوه شهری است با مجموعهای از بناهای تاریخی که در حصاری از خشت و گل به نام «ایشانقلعه» یا «ایچانقلعه» قرار گرفتهاند. این بناها که به سبک معماری اسلامی و ایرانی ساخته شده، شامل دروازهها، مسجدها، مدرسهها، آرامگاهها، گرمابهها، کاخها و خانههای سنتی است و همواره مورد توجّه باستانشناسان و تاریخدانان بوده و جهانگردان بسیاری را به خود جذب کردهاست.[۲] آرامگاه پوریای ولی در میان این مجموعه فرهنگی - تاریخی قرار دارد. آرامگاه پوریای ولی خود یک مجموعه فرهنگی ـ تاریخی است و در فاصله سدههای هشتم تا چهاردهم هجری (۱۴ تا ۲۰ میلادی)، برای بزرگداشت نام «پهلوان محمود» پسر پوستیندوزی که علاوه بر پهلوانی، شاعر و جوانمرد نیز بود، ساخته شدهاست.[۲] خیوه دو بخش دارد، بخش بیرونی دیجانقلعه نام دارد. (ادامه کامنت اول) https://www.instagram.com/p/B9_YQmrHE1H/?igshid=103cb5zsowx11
0 notes