📚نام کتاب:#دختر_پرتغالی 👤نویسنده :#یوستین_گردر 📑مترجم:#مهوش_خرمی_پور 📝ناشر: #کتابسرای_تندیس --------- 📎درباره کتاب: خب امروز میرم سراغ این کتاب فوق العاده. قصه در مورد پسر نوجوانی پانزده ساله است که پدرش رو در چهارسالگی از دست داده؛ پدر او که یک پزشک جوان بوده است، بعد از ابتلا به یک بیماری سخت تسلیم مرگ میشود. پدر که در روزهای پایانی زندگیاش میداند وقت چندانی برای پدری کردن و آموختن به فرزندش را نداره، تصمیم می گیره برای پسر نازنینش نامهای بنویسد؛ به امید آنکه سالها بعد پسرش آن را بخواند و از آن چیزهایی بیاموزد. ماجرای دختر پرتقالی تنها یک داستان است که یوستین از آن برای ایجاد فضای مناسب جهت طرح سؤالات فلسفی خود با مضامینی همچون زندگی، مرگ و عشق و به چالش کشیدن خواننده استفاده کرده است. داستان به شکل نامه از طرف پدری که سالها پیش زندگی را ترک کرده و به قول پسرش در زمان دیگری زندگی میکند، مطرح شدهاند. همین شرح داستان به شکل نامه و البته ماجرای دختر پرتقالی که در آن به شکلی رمزآلود و جادویی روایت میشود، همگی به ایجاد فضای معماگونه اش کتاب کمک کردهاند. خب بریم سراغ قسمت هایی از کتاب که منو به شخصه به فکری عمیق فرو میبره : «من از شبهایی میترسم که دیگر زنده نخواهم بود. خیلی میترسم… دنیا خیلی پیر است. شاید ۱۵ میلیارد سال عمر داشته باشد و با این حال کسی نتوانسته بفهمد که واقعا جهان چگونه به وجود آمده است. همه ما در افسانه بزرگی زندگی میکنیم که هیچکس اطلاع درستی از آن ندارد.» 👨🏻🦰👱♂️👦⚰️🍊 #فروشگاه_کتاب_اشراق #رمان #حال_خوب_با_کتاب #داستان #orange #bookmark #tree #autumnvibes #watercolor #pompom #پیشنهاد_کتاب #کتاب_خوب #کتاب_بخوانیم_تا_زنده_بمانیم #کتاب_هدیه_بدهیم @ketabsaraye_tandis #رمان_عاشقانه #رمان_جذاب #رمان_خارجی #رمان_خوب #پاتوق_کتاب_سمنان #كتاب #كتابخانه #دختر_پرتقالی🍊 #ارسال_سراسر_کشور https://www.instagram.com/p/CE9yqUnniUW/?igshid=djpusfrzu7i4
0 notes
• _هری پاتر! هنگامی که هری جلو رفت صدای همهمه ای در سر سرا پیچید.همه با هم پچ پچ می کردند. _چی؟گفت هری پاتر؟ _همون هری پاتر معروف؟ آخرین صحنه ای که هری قبل از بر سر گذاشتن کلاه دید جمعیت دانش آموزانی بود که سرک میکشیدند که او را بهتر ببینند. کلاه را بر سر گذاشت و لبه ی کلاه جلوی چشمهایش را گرفت.جز تاریکی درون کلاه چیزی نمیدید.هری منتظر ماند. هری لبه چهار پایه را محکم گرفت.خداخدا میکرد که در گروه اسلایترین نیفتد.در دلش میگفت:نگو اسلایترین،نگو اسلایترین. که ناگهان کلاه فریاد زد: _گریفندور! عکس و متن از: @h_srmm www.ketabism.com #کتاب #کتابیسم #هری_پاتر_و_سنگ_جادو #جی_کی_رولینگ #سعید_کبریایی #ویدا_اسلامیه #کتابسرای_تندیس (at Tehran, Iran)
0 notes
... ترنس وارد در برنامه زندهای که در باشگاه متروپولیتن سانفرانسیسکو برگزار و از طریق زوم پخش میشود به معرفی چاپ جدید درجستوجوی حسن سفری به اعماق ایران میپردازد. ناشر کتاب سیمون اند شوشتر است. میزبان برنامه کریستن باتنهوف و مجری خود ترنس وارد است. برنامه با اجرای موسیقی و معرفی کتاب و پرسش و پاسخ همراه است و از ساعت ده و چهل و پنج نا دوازده و نیم به وقت شرق آمریکا پخش میشود. درجستوجوی حسن داستان خاتواده وارد است که چندین سال پیش از انقلاب در ایران زندگی میکردند و بعد در کشورهای مختلف پراکنده شدند. آنها حدود سی سال بعد از انقلاب دستهجمعی به ایران برمیکردند تا مردی به اسم حسن را که در زمان اقامتشان در ایران برای آنها کار و آشپزی میکرده بیابند. تنها اسم روستای زادگاه و محل اقامت حسن را میدانستند که خودشو بود. حسن برای فرزندان خانواده وارد داستانهایی از آداب و رسوم ایرانیان،شاهنامه و قصههای هزارویکشب را تعریف میکرد. خانواده وارد بعد از پنج سال اقامت در ایران به کشورشان بازگشته بودند اما خاطرات خوش حسن با آنها بود. ترنس وارد، تری موسرخه نویسنده این کتاب دوران کودکیاش را در عربستان سعودی و ایران گذرانده و ساکن فلورانس است و با زبانهای فارسی، عربی، ایتالیایی، یونانی و اندونزیایی آشنایی دارد است. آنها خانواده حسن قاسمی را یافتند و بعد از مدتی برگشتند. کتاب در جستجوی حسن حاصل آن دیدار است و بعد از ترجمه و انتشار کتاب ترنس وارد به ایران آمد و به همراه حسن و برخی از علاقمندان حوزه گردشگری در مراسمی شرکت کردند که در برج میلاد برگزار شد. این کتاب با ترجمه خانم مهسا ملکمرزبان و من در انتشارات کتابسرای تندیس چاپ شد. ویراستار کتاب آقای غلامحسین سالمی است. بار اول با جلد گالینگور و بار دوم با جلد شمیز. البته الان در بازار نیست. #اسدالله_امرایی #مهسا_ملک_مرزبان#در_جستجوی_حسن #کتابسرای_تندیس#ترنس_وارد https://www.instagram.com/p/CANQMNdFR4k/?igshid=14xper85v6gsr
0 notes
• کتاب آوای فاخته در ابتدا با نام مستعار رابرت گابریل منتشر شد بعدا متوجه شدند رابرت گابریل همان جی.کی رولینگ است،کتاب در ابتدا به کندی پیش میرود ولی از وسط های داستان جذاب و رند داستان سریع و تند میشود. استرایک داشت کسی را مجسم میکرد که به کلی کنترلش را از دست داده بود؛کسی که به سمت لندری زیبا و خوش اندامی دویده بود که به مناسبت دیدارش با مهمانی که سخت انتظار دیدارش را داشت،به سرعت لباسش را عوض کرده بود؛قاتلی که از خشم،خون جلوی چشمش را گرفته بود و کشان کشان او را جلو برده بود و سر انجام با قدرتی بی رحمانه ی کسانی که انگیزه ی جنون آمیزی دارند او را پایین انداخته بود.چه بسا این آخرین ثانیه ها ابدی به نظر رسیده باشند،ثانیه هایی که طول کشید تا از بالکن به کف اسفالت پوشیده از برف به ظاهر نرم و فریب آمیز خیابان برسد. در هوا دست و پا زده بود بلکه در فضای خالی بی رحم،جای دستی بیابد. عکس و متن از: @_iamamirabas_a.a www.ketabism.com #کتاب #کتابیسم #آوای_فاخته #جی_کی_رولینگ #ویدا_اسلامیه #کتابسرای_تندیس (at Tehran, Iran)
0 notes
• یک ساعت بعد تاکر بین یک گروه تروریستی در کرملین کازان بود. او و عده زیادی از مردم جدا شده و به یک راهنمای تور انگلیسی زبان، زن بلوند و کوتاه قدی که زیاد لبخند میزد ولی تمایل به داد زدن داشت، سپرده شدند. زن با حرکت دست رو به جلو گفت: 《همه نزدیک بیاید! ما داریم دز ورودی جنوبی کرملین رد میشیم. همانطور که از دیوارهای عظیم میشه حدس زد، از زیر سازههایی رد میشیم که به عنوان قلعه طراحی شدهاند. بعضی از این سازههایی که میبینید، بیش از ششصد سال عمر دارند.》 تاکر دوروبرش را جستجو کرد. او کرملین کازان را حسابی بررسی کرده بود، وبسایتهای مختلف را گشته، با گوگل ارث آنجا را دیده و وبلاگهای سفری را هم بررسی کرده بود. با این کارها نقشهای داشت شکل میگرفت، ولی میخواست با چشم خودش هم آنجا را ببیند. www.ketabism.com #کتاب #کتابیسم #شاهین_جنگی #نابودگر #جیمز_رولینز #هادی_امینی #کتابسرای_تندیس (at Tehran, Iran)
0 notes
• دامبلدور، به آهوی در حال دور شدن و رد نقرهایش به سمت اسنیپی که چشماش پر از اشک بود نگاه میکرد. پرسید: ”بعد از این همه مدت؟“ اسنیپ: ”همیشه.“ www.ketabism.com #کتاب #کتابیسم #هری_پاتر_و_یادگاران_مرگ #جی_کی_رولینگ #ویدا_اسلامیه #کتابسرای_تندیس (at Tehran, Iran)
0 notes
• اگر من توی این زندگی طولانیم، چیزی یاد گرفته باشم، اینه که: عشق، به ما چیزی که دوستداریم باشیم رو نشون میده. جنگ، چیزی که واقعاً هستیم. www.ketabism.com #کتاب #کتابیسم #بلبل #کریستین_هانا #آفاق_زرگریان #کتابسرای_تندیس (at Tehran, Iran)
0 notes
• سوفی حرفش را تکرار کرد: «از دیر صهیون برام حرف بزن.» لنگدان که افکارش را مرتب میکرد، تاکسیشان وارد پارکی پردرخت شد: بوادوبولونی، جنگل بولونی. بعد روی خیابانی قلوهسنگپوش به سمت غرب رفت. نمیدانست حرفهایش را از کجا شروع کند. تاریخ اخوت که از بیش از یک هزاره پیش شروع میشد، سرگذشتی درازدامن و حیرتانگیز بود از اسرار و اخاذیها و خیانتها و حتا شکنجههایی سعبانه به دست یکی از پاپها. گفت: «دیر صهیون رو سال 1099 یک شاه فرانسوی به اسم گودفروآ دو بویون یا گودفروآی بویونی توی اورشلیم تأسیس کرد... بلافاصله بعد از اینکه شهر رو تسخیر کرد.» سوفی سر تکان داد؛ چشم از لنگدان بر نمیداشت. «شاه گودفروآ گویا از رازی بسیار قدرتمند مطلع بوده... رازی که از زمان مسیح در خاندانش وجود داشته. چون میترسیده که بعد از مرگش این راز از بین بره، یک انجمن اخوت سری تأسیس میکنه - یعنی همین دیر صهیون - و این وظیفه رو به اونها محول میکنه که این راز رو نسل به نسل نگه دارند. بعدتر دیر به اسنادی دست پیدا میکنه که زیر خرابههای هیکل هیرودیس در اورشلیم دفن شده بوده... همون معبدی که روی خرابههای قدیمیتر هیکل سلیمان بنا شده بوده. به تصور اونها، این اسناد مخفی حقیقت رازی رو برملا میکرده که اونها قسم خورده بودند تا ازش محافظت کنند. www.ketabism.com #کتابیسم #کتاب #دن_براون #حسین_شهرابی #راز_داوینچی #کتابسرای_تندیس (at Tehran, Iran)
0 notes
• «از دست دادن چیزی که دوستش داریم بسیار سختتر از نداشتن آن از ابتدای امر است .» عکس و متن از: @mohadeseh.fareghi www.ketabism.com #کتاب #کتابیسم #دختر_پرتقالی #یاستاین_گاردر #مهوش_خرمی_پور #کتابسرای_تندیس (at Tehran, Iran)
0 notes
• تو با کلمات زندگیات را نمیسازی، با کارهایی که انجام میدهی آن را میسازی، اینکه چه فکر میکنی مهم نیست، مهم این است که چه کاری انجام میدهی. #پاتریک_نس #هیولایی_صدا_میزند #رباب_پورعسگر #کتابسرای_تندیس www.ketabism.com #کتابیسم #کتاب #سخنان_زیبا (at Tehran, Iran)
0 notes
• ما هم تاریکی و هم روشنی رو در درونمون داریم، چیزی که مهمه اینه که کدوم طرف رو انتخاب میکنیم، اون (انتخاب) کسیه که ما واقعا هستیم. www.ketabism.ir #کتاب #کتابیسم #سخنان_زیبا #سخن #گفته #جملات_قصار #هری_پاتر_و_محفل_ققنوس #جی_کی_رولینگ #کتابسرای_تندیس #ویدا_اسلامیه (at Ministry of Magic)
0 notes
. نمیشه روی زمان قیمت گذاشت، نمیتونی صاحبش باشی، اما میتونی ازش استفاده کنی. میتونی مصرفش کنی. اما نمیتونی نگهشداری. وقتی که از دستش دادی، دیگه هیچ وقت نمیتونی پسش بگیری. www.ketabism.ir #کتاب #کتابیسم #سخنان_زیبا #سخن #گفته #جملات_قصار #اودری_نیفنگر #همسر_مسافر_زمان #مرجان_محمدی #کتابسرای_تندیس (at Tehran, Iran)
0 notes
طی سالهای اول دانشجویی در دانشگاه جنوب شرقی لوئیزیانا,مربی بسکتبال من,خانم لیندا پوکت,مسابقاتی برنامه ریزی کرد.اوازمن و یکی دیگر از بچه های تیم خواست در پست کناری به حالت نیمه خمیده بایستیم تامبادا لیزبخوریم.برخلاف هیکل ورزیده و عضلانی که داشتم نتوانستم این حالت ایستادن را تا آخر بازی حفظ کنم و همین باعث شداز سمتی که من ایستاده بودم امتیازات حریف بیشتر شود.وقتی بازی تمام شدمربی سیلی محکمی به صورتم زد و گفت:<<هی! یاد بگیر چطور در جایگاهت بایستی! مبادا فردا, جایگاهت خودت در زندگی را فراموش کنی.>> عکس و متن از: @monahaqparast www.ketabism.ir #کتاب #کتابیست #کتابیسم #معرفی_کتاب #پیشنهاد_کتاب #book#ketab#ketabist#ketabism #متولد_یک_روز_آفتابی #بهترین_درس_هایی_که_آموختم #کیت_کوریک #گیسو_ناصری #کتابسرای_تندیس (at Tehran, Iran)
0 notes
برای اووه، لحظات بعدی آنقدر طولانی میشوند که انگار خود زمان ترمز گرفته و حرکت تمام چیزهای اطراف او را آهسته کرده. انفجار صداها توی گوشهایش به صدای هیس هیس خفهای تبدیل میشود. قطار آنقدر آهسته نزدیک میشود که انگار دوتا گاو نر فرتوت دارند آن را میکشند. چراغهای جلویش با درماندگی به او چشمک میزنند. و در فاصلهی بین دو چشمک، در حالی که نور کورش نکرده، خود را در حال برقراری ارتباط چشمی با رانندهی قطار مییابد. نمیتواند بیست سال بیشتر داشته باشد. از آنهاست که همکاران سنبالاترش توله سگ صدایش میکنند. www.ketabism.ir #کتاب #کتابیست #کتابیسم #معرفی_کتاب #پیشنهاد_کتاب #book#ketab#ketabist#ketabism #باکتاب #مردی_به_نام_اووه #فردریک_بکمان #محمد_عباس_آبادی #کتابسرای_تندیس (at Tehran, Iran)
0 notes
• 📖 اگر به سبک کتابهای #دختری_در_قطار و #دختر_گمشده علاقه داشتین، این کتاب هم میتونه براتون جالب باشه . تاکنون، پلیس بر این باور بوده که قتل جین، حملهای تصادفی بوده است اما اکنون مردی پا پیش گذاشته و گفته است که جمعهی گذشته، در ساعت یازده و نیم، یک هفته پیش از آن که جین به قتل برسد، از کنار ماشینی رد شده که به گمانش ماشین جین بوده و درست در همان جا پارک بوده است. این سمت و سوی بازرسی را به کلی تغییر میدهد زیرا نشان میدهد که شاید جین قاتلش را میشناخته و در شب مرگش برای دیدار با این مرد در شانه خاکی جاده بوده است و درست یک هفته پیش نیز همین کار را کرده است. رسانهها زندگی خصوصیاش را به باد سرزنش گرفتهاند بر این اساس که شاید عشقی پنهان داشته و زندگی مشترکش به خطر افتاده بوده است و من دلم برای شوهرش میسوزد؛ گرچه این شایعه نیز هست که شوهرش مسئول مرگ او است. 📚شما میتوانید از هرجای ایران که هستید این کتاب رو از کتابیسم تهیه کنید📚 www.ketabism.com #کتاب #کتابیسم #فروپاشی #بی_اس_پاریس #ویدا_اسلامیه #کتابسرای_تندیس (at Tehran, Iran)
0 notes