#نشیمن
Explore tagged Tumblr posts
Note
do you recommend any verses that show hopes, newfound love and affection?
Yes, this is one of my favourite ghazals by Allama Iqbal and describes it perfectly.
ستاروں سے آگے جہاں اور بھی ہیں
ابھی عشق کے امتحاں اور بھی ہیں
Beyond the stars are even more worlds
There are still even more tests of passion
تہی زندگی سے نہیں یہ فضائیں
یہاں سیکڑوں کارواں اور بھی ہیں
These expanses are not devoid of life
Here there are hundreds of other caravans too
قناعت نہ کر عالم رنگ و بو پر
چمن اور بھی آشیاں اور بھی ہیں
Don't be contented with the world of color and scent
There are other gardens, other nests (resting places), too
اگر کھو گیا اک نشیمن تو کیا غم
مقامات آہ و فغاں اور بھی ہیں
If a nest (home) was lost, what's the [cause of] grief?
There are other places for sighing and lamenting
تو شاہیں ہے پرواز ہے کام تیرا
ترے سامنے آسماں اور بھی ہیں
You are a falcon, your task is to fly
Before you there are other skies as well to cover
اسی روز و شب میں الجھ کر نہ رہ جا
کہ تیرے زمان و مکاں اور بھی ہیں
Don't remain entangled, in this day-and-night
For you have other times-and-places too
گئے دن کہ تنہا تھا میں انجمن میں
یہاں اب مرے رازداں اور بھی ہی
The days are gone when I was alone in the gathering
Here, now, I have other secret-sharers too
#lit#urdu#urdu literature#urdu lines#urdu shayari#urdu poetry#be wajhah#allama iqbal#love#poetry#be-wajhah#ask
31 notes
·
View notes
Text
وصال
وُہ نہیں تھی تو دل اِک شہرِ وفا تھا جس میں
اُس کے ہونٹوں کے تصور سے تپش آتی تھی
اُس کے اِنکار پہ بھی پُھول کِھلے رہتے تھے
اُس کے انفاس سے بھی شمع جلی جاتی تھی
دن اِس اُمید پہ کٹتا تھا کہ دِن ڈھلتے ہی
اُس نے کچھ دیر کو مل لینے کی مُہلت دی ہے
اُنگلیاں برق زدہ رہتی تھیں جیسے اُس نے
اپنے رُخساروں کو چُھونے کی اِجازت دی ہے
اُس سے اِک لمحہ الگ رہ کے جُنوں ہوتا تھا
جی میں تھی اُس کو نہ پائیں گے تو مر جائیں گے
وہ نہ ہوگی تو دَرک جائے گا پیمانہِ ماہ
تیرگی میں کسے ڈھونڈیں گے کِدھر جائیں گے
پھر ہُوا یہ کہ لپکتے ہوئے انگاروں میں
ہم تو جلتے تھے مگر اُس کا نشیمن بھی جلا
بجلیاں جس کی کِنیزوں میں رہا کرتی تھیں
دیکھنے والوں نے دیکھا کہ وُہ خِرمن بھی جلا
اُس میں اِک یوسفِ گم گشتہ کے ہاتھوں کے سِوا
اِک زلیخائے خُود آگاہ کا دامن بھی جلا
- مصطفیٰ زیدی
13 notes
·
View notes
Text
سلوا، باهام کاری کرد که دیگه تا آخر عمرم، این کار رو نکنم!... چه کاری؟؟؟؟
رشوه جنسی از دانشجو های دختر، در ازای نمره!
فکر میکردم مثل دفعات قبل یه کص کلوچهای جوون میکنم. سلوا دختر لوند و نازی بود. اتفاقاً همیشه طنازی و دلبری میکرد از من و باعث شده بود که پیش خودم خیال کنم که اون خودش میخواد بهم بده. یه دختر قد بلند، حدودا ۱۸۰ با پوست روشن و موهای روشن. ولی آتشین مزاج! آخه سلوا لر بود. بچه خرم آباد! بعدا فهمیدم که بین چهار تا داداش تک دختر هستش. تو کلاس خیلی بی پروا و شجاع بود. عاشق کل انداختن و جر و بحث با پسرا و خیلی مغرو��. توی خواب هم نمیدیدم که سلوا یه آلفای عضلانی باشه.
نمره اش ۸/۵ شده بود. کلی التماس کرد و چند روز همش توی تلگرام پیام و التماس و جلز ولز کرد. منم که بدجوری توی طول ترم تو کفش بودم حوالی ساعت ۱۲ شبی که فرداش آخرین مهلت ثبت نمرات بود باهاش وعده گذاشتم. کجا؟... خونه مجردی خودم! البته همون شب که باهاش وعده گذاشتم یکی دیگه از دخترا رفت زیر کیرم. اما چیزی که عجیب بود این بود که سلوا هیچ مقاومتی نکرد و سریع قبول کرد. به هر حال براش لوک فرستادم. قرار شد ساعت ۱۰ صبح بیاد و تا ساعت ۶ عصر بهم سرویس بده تا بعدش نمره رو براش رد کنم.
وارد خونه که شد توی پوست خودم نمیگنجیدم. آخه خیلی خوشگل و ناز شده بود. لبشو بوسیدم و با مهربونی دعوتش کردم تو سالن اونم با لبخند نازی چشم گفت و رفت تو سالن. در رو قفل کردم و کلیدش رو گذاشتم تو جیبم. ازش پرسیدم چای میخوری یا قهوه و طبق خواستش قهوه گذاشتم. اما اون مشغول تعویض لباسهاش شد. مثل دخترای دیگه نبود که هاج و واج باشن. انگار تجربه داشت!... با خودم گفتم انگار همکارای دیگه هم ازش کام گرفتن. تو همین فکرا بودم که سینی به دست رفتم تو سالن و با دیدنش خشکم زد. سلوا با یه بیکینی صورتی نشسته بود روی مبل راحتی و عجب بدنی 😨😰😱🤯 بدنش ورزیده و عضلانی بود!... رنگم پرید! با لبخند پرسید:« چی شد استاد؟...» من به تته پته افتاده بودم... سلوا لبخند کنایه آمیزی زد و با اشاره به کنارش گفت:« بیا بشین استاد... بیا بشین اینجا... نترس!... کاریت ندارم...» من با ترس گفتم:« متوجه نمیشم... واااای چه بدنی داری تو دختر؟ 🤯» سلوا جوری بهم نگاه کرد و خندید که تنم لرزید 😈 و گفت:« مگه نمیخواستی یه شب باهام باشی؟... خب منم در اختیارتم دیگه... بیا بشین!» من آب دهنمو به سختی قورت دادم. سلوا چشمکی بهم زد و روی مبل لم داد و با لحن لوس گفت:« چرا معطلی استااااااد؟... بیا تو بغلم استاد خوشگلم... میخوام بخورمت 😜» من داشتم تمام راههای ممکن رو بررسی میکرد. یدفه یه فکری به ذهنم رسید و سریع عملیش کردم. سریع دویدم به سمت در واحد... صدای خنده های تحقیرآمیز سلوا میومد که گفت:« عه... پس چی شد استاااااد؟» بدنم از استرس میلرزید. سریع کلید رو از تو جیبم در آوردم و قفل در رو باز کردم. دستگیره رو فشار دادم و در رو کشیدم. لای در ۱۰-۲۰ سانتی باز شد که یهو محکم به هم کوبیده شد و از ��داش جا خوردم. دست رگدار سلوا روی در بود. هرچی زور زدم در رو باز کنم نشد. ��فس نفس میزدم. سلوا که پشت سرم بود اون یکی دستشو گذاشت اونطرفم و از پشت بدنشو چسبوند بهم و هلم داد و منو چسبوند به در! بدنش عین سنگ بود. شروع کردم به التماس:« سلوا... سلوا... ولم کن... تو رو خدا... اصلا نظرم عوض شد...» سلوا صورتشو آورد دم گوشم و گفت:« ششششششیییییییی... تو که نمیخوای همسایه هات بفهمن چه گهی میخوردی توی این خونه!... میخوای؟» من تا اینو گفت ساکت شدم. سلوا که بازدم نفس کشیدنش به لاله گوشم میخورد، گفت:« آفرین مموش قشنگم!... استاد عاقلم... بیا که امشب کارت دارم...» گردنمو گرفت و چنان فشار داد که کل ستون فقراتم تیر کشید. تا اومدم بگم آخ با دست دیگه اش دهنمو سفت گرفت. منو چرخوند و با یه لگد از پشت، پرتم کرد وسط نشیمن. پشت سرم خورد به زمین و دنیا دور سرم میچرخید. نمیتونستم از روی زمین بلند شم. فقط متوجه شدم که سلوا در رو قفل کرد. اومد به سمتم در حالی که قلنج انگشتاش رو میشکست. من با همون حالت سر گیجه کشون کشون میرفتم عقب تا رسیدم به دیوار. بدنم میلرزید و گریه و التماس میکردم. سلوا به یه قدمیم رسید. خم شد. دستشو آورد جلو و من پریدم بالا. نیشخندی زد و در حالی که نصف کلید که توی قفل شکسته بود رو بهم نشون داد و چشمکی زد و گفت:« درم قفل کردم که امشب تا صبح در اختیارم... نه! در اختیارت باشم جوجو... 😈 دهنتو باز کن ببینم...» من فقط میلرزیدم. یدفه جوری داد زد که یهو از ترس ادرارم ول شد و خودمو خیس کردم:« میگم دهنتو باز کن کونی!... » دهنمو باز کردم و سلوا کلید رو گذاشت دهنمو وادارم کرد که قورتش بدم. یدفه متوجه خیس شدن شلوار و زمین شد و جوری بهم نگاه کرد که آب شدم از خجالت. با تحقیر گفت:« استااااااد... خودتو خیس کردی؟؟؟... 😏 الهی... » چندتا چک به صورتم زد و همزمان گفت:« استااااااد شاشوی کی بودی تو... کوووووونی!!!... تو که خایه نداری گوه میخوری هوس کص کردن بکنی... حرومزاده...» یه دفعه گردنمو گرفت و چنان فشاری داد که نفسم برید. ساعدهای قطور و عضلانیش رو گرفتم ولی شانسم از صفر هم کمتر بود. منو از زمین کند و گفت:« کاری باهات میکنم استاد شاشو... که دیگه هوس کص کردن نکنی... امشب میشی کونی من... کونی کردنیِ سلوا...»
سلوا اون روز تا صبح فرداش منو به اشکال مختلف و بی رحمانه گایید! لهم کرد. اون هر کاری دلش خواست باهام کرد! مثل اسباب بازی بودم توی مشتش... نه! مثل خمیر بودم...
25 notes
·
View notes
Text
تیری صورت نگاہوں میں پھرتی رہے، عشق تیرا ستائے تو میں کیا کروں
تابش کانپوری
تیری صورت نگاہوں میں پھرتی رہے، عشق تیرا ستائے تو میں کیا کروں
کوئی اتنا تو آکر بتا دے مجھے جب تری یاد آئے تو میں کیا کروں
میں نے خاک نشیمن کو بوسے دیے اوریہ کہہ کے بھی دل کو سمجھا لیا
آشیانہ بنانا مرا کام تھا کوئی بجلی گرائے تو میں کیا کروں
میں نے مانگی تھی یہ مسجدوں میں دعا، میں جسے چاہتا ہوں وہ مجھ کو ملے
جو مرا فرض تھا میں نے پورا کیا، اب خدا ہی نہ چاہے تو میں کیا کروں
شوق پینے کا مجھ کو زیادہ نہ تھا،ترک توبہ کا کوئی ارادہ نہ تھا
میں شرابی نہیں مجھ کو تہمت نہ دو، وہ نظر سے پلائے تو میں کیا کروں
حسن اور عشق دونوں میں تفریق ہے، پر انہیں دونوں پہ میرا ایمان ہے
گر خدا روٹھ جائے تو سجدے کروں، اور صنم روٹھ جائے تو میں کیا کروں
چشم ساقی سے پینے کو میں جو گیا، پارسائی کا میری بھرم کھل گیا
بن رہا ہے جہاں میں تماشا مرا، ہوش مجھ کو نہ آئے تو میں کیا کروں
7 notes
·
View notes
Text
آج روٹھے ہوئے ساجن کو بہت یاد کیا
اپنے اجڑے ہوئے گلشن کو بہت یاد کیا
جب کبھی گردشِ تقدیر نے گھیرا ہے ہمیں
گیسوئے یار کی الجھن کو بہت یاد کیا
شمع کی جوت پہ جلتے ہوئے پروانوں نے
اک ترے شعلہ دامن کو بہت یاد کیا
جس کے ماتھے پہ نئی صبح کا جھومر ہو گا
ہم نے اس وقت کی دلہن کو بہت یاد کیا
آج ٹوٹے ہوئے سپنوں کی بہت یاد آئ�� ہے
آج بیتے ہوئے ساون کو بہت یاد کیا
ہم سرِ طور بھی مایوس تجلی ہی رہے
اس درِ یار کی چلمن کو بہت یاد کیا
مطمئن ہو ہی گئے دام و قفس میں ساغر
ہم اسیروں نے نشیمن کو بہت یاد کیا
ساغرصدیقی
2 notes
·
View notes
Text
هوای خانه دم کردهاست... همه آرام اتاقها را تا نشیمن و آشپزخانه طی میکنند اما تنها جرقهای لازم است برای اینکه طوفانی به پا شود. مامان میگوید: گریه کن، گریه نکنی غمباد میشه اونوخت بیا و حوض خالی پر کن. اینجا هرکسی راهی برای گریه کردن پیدا کرده، گوشه روسری عمه همیشه خیس است و خوب اگر حواست را جمع کنی میبینی در حیاط ایستاده و دستمال کاغذی خیسش را در سطل میاندازد. عمو هم گریه میکند. عمو همیشه گریه میکرد بیشتر از عمه، انگار که تمام شکم بزرگش دل باشد و کوچکترین چیزی دلش را بشکند. بابا و عموی دیگری اما جلوی بقیه گریه نمیکنند، دیشب بهانه گرفتند و رفتند روضه... تا بهحال مراسمات مردانه را ندیدهام اما شاید آنجا پر از مردانیست که غم ماههایشان را جمع میکنند تا بالاخره جایی بتوانند خالیاش کنند بدون اینکه کسی بپرسد برای چه گریه میکنند. من اما نمیخواهم گریه کنم. تا وقتی هنوز زنده است چرا گریه کنم؟ بغضم را میخورم و به این فکر میکنم که او هنوز همان بوی عطر رانگلر میدهد و کتاب نو. میخواهد برایمان تیر و کمان درست کند و قرار است پاییز برویم انارها را بپچینیم و رب درست کنیم، قبلش اما خرما پاک میکنیم و او سرمان غر میزند که چقدر کند هستیم، کلی کار داریم... بعد از آن نوبت پرتقالهاست، بعد بادامها و ازگیلها... کلی کار داریم باید بلند شود... میخواهد سیزدهبدر ما را کوه ببرد، باید بلند شود. کلی کار داریم.
اما واقعیت چیز دیگریست. واقعیت مشت میکوبد به صورتم و میدانم دیگر نه باغی هست نه درختان انار، نه خرما؛ هیچکدام از پرتقالها نیستند و ازگیلها تنها تنههای خشک درختند که کلاغها رویشان خانه ساختند.
آخرین بار داشته «بخارای من، ایل من» میخوانده... خودم دیدمش. گفت تمام جلدهای کتب محمد بهمنبیگی را خریده و حالا احتمالا این آخرین کتاب آن مجموعه بوده که ورق گوشهاش را تا زده و گذاشته لب طاقچه. خودش اما چند قدم آنطرفتر است کنار کتابخانهاش. در این حال هم نمیگذارد کسی به کتابهایش دست بزند. اتاقش پر است که قابهای کوچک و بزرگ، عکس سیاه و سفیدی از مادربزرگ است با موهای کوتاه و صاف و بلیز دامن، کنارش قاب دیگری از خودش با کت و شلوار و کراوات و کلاه شاپویی کنار برادرش، پشت اینها لوح تقدیری است که گوشه سمت راستش دو شیر هستند که با شمشیر در دست دو طرف یک خورشید ایستادهاند و سمت چپش او با صورت جدی ارتشی با مدالهایی که از سینهاش آویزان است به دوربین نگاه میکند. عکسی هم هست از خودش با لباس سرهمی و موهای فرفری ژولیده با ته رنگی از زرد و خاکی کنار درختان باغش، و به دیوار قاب عکس پسر عمه است کنارش، با یک لبخند بزرگ. و آخری اوست با دیگر برادرش کلاشینکف به دست کنار یک جیپ در میدان جنگ.
خیلیهایی که در عکسها هستند دیگر نیستند، برادرانش، پسر عمه، باغ، حتی مادربزرگ که هست دیگر موهایش سیاه نیست و ریشههای درختی گوشهی چشمانش را تصاحب کرده.
بخارای من، ایل من در طاقچه است و احتمالا آخرین کتابیست که میخوانده. نمیدانم بخارای او کجا ست، شاید توی همان عکسها کنار آنها که نیستند و نبودنشان عذابش میدهد. شاید میخواهد برود به بخارای خودش، هرچند ما نخواهیم.
p.s: میشود شما هم دعا کنید او بخارایش را پیدا کند؟ دعا کنید بخارایش ما باشیم که در اتاق نشستهایم؟ نمیخواهم بخارایش آن قاب عکسها باشند، صاحبان عکسها دیگر زنده نیستند.
p.s: امروز اول مرداد است. همیشه اصرار داشتم بگوییم اَمرداد، که این ماه ماه جاودانگی ست که پدرانمان برای ما به ارث گذاشتهاند. اما حالا مینویسم مرداد که دقیقا بر عکس است معنایش.
او بخارایش را پیدا کرد، در جایی فراسوی قابهای عکس. /
1 Mordad 03
2 notes
·
View notes
Text
جو ہو نہ سکی بات وہ چہروں سے عیاں تھی
حبیب جالب کی بیگم ایک دن اُن سے ملاقات کیلئے جیل گئیں اور جالب سے کہنے لگیں۔ آپ تو جیل میں آگئے ہو یہ بھی سوچا ہے کہ بچوں کی فیس کا کیا بنے گا اور گھر میں آٹا بھی ختم ہونے والا ہے۔ حبیب جالب نے اس ملاقات کے بارے میں ایک نظم لکھی۔ جس کا عنوان ”ملاقات“ رکھا۔
ملاقات جو ہو نہ سکی بات وہ چہروں سے عیاں تھی حالات کا ماتم تھا ملاقات کہاں تھی
اس نے نہ ٹھہرنے دیا پہروں مرے دل کو جو تیری نگاہوں میں شکایت مری جاں تھی
گھر میں بھی کہاں چین سے سوئے تھے کبھی ہم جو رات ہے زنداں میں وہی رات وہاں تھی
یکساں ہیں مری جان قفس اور نشیمن انسان کی توقیر یہاں ہے نہ وہاں تھی
شاہوں سے جو کچھ ربط نہ قائم ہوا اپنا عادت کا بھی کچھ جبر تھا کچھ اپنی زباں تھی
صیاد نے یونہی تو قفس میں نہیں ڈالا مشہور گلستاں میں بہت میری فغاں تھی
تو ایک حقیقت ہے مری جاں مری ہم دم جو تھی مری غزلوں میں وہ اک وہم و گماں تھی
محسوس کیا میں نے ترے غم سے غم دہر ورنہ مرے اشعار میں یہ بات کہاں تھی
حبیب جالب
8 notes
·
View notes
Text
امروز فردای هیچروزی نیست که من زیستهام. ما همه مردهایم. این صبحی که امروز آمد، نیامده است. من نمیدانم این چطور دنبالهی زندگی ماست و اگر هست، ما چطور آن را زندگی نام نهادیم. نه، ما مردهایم. همهی ما دیشب حوالی ساعت نه یکجا مردهایم.
در متروی پتسدامرپلاتز پیاده میشود. نقشه میگوید یک دستگاه اتوماتیک عکس پرسنلی اینجا هست. پیداش میکنم، فقط چند قدم از پلتفرم دورتر. دستگاه درواقع یک اتاقک کوچک است. روی یک دیوار این اتاق یک صفحه نمایش هست و پشت آن دوربین، و در برابر این صفحه یک نشیمن فلزی قرار دارد. دیوار چهارم اتاقک یک پرده نیمقد است که باید وقت گرفتن عکس کاملن کشیده باشد. جلوی در اتاقک بیخانمانی خوابیده. از رویش جوری که به او نخورم رد میشم و در ��تاقک روی نشیمن فلزی مینشینم. کثیف است. انگار کسی چیزی به دیوارههاش مالیده. صفحه کارتخوان دستگاه کار نمیکند چون روی آن سیگار خاموش کردهاند. اسکناسی توی دستگاه میگذارم. صدایی ساز و کار دستگاه را مرحله به مرحله توضیح میدهد. صدا. بلند است و در هر مرحله چرت شخص بیخانمان جلوی کیوسک را میبرد و او ناله میکند. پرده را با دست گرفتهام. چون مدام باد پسش میزند. هر بار که مترویی وارد پلتفرم میشود پرده میآید توی صورتم و عکس را خراب میکند. کلافه میشوم. اما چارهای ندارم ۱۰ یورو توی دستگاه دارم. به هرتیب عکس را میگیرم: قیافهای سرشار از استیصال. یک شانه بالاتر. روحیه خراب. از یک مرده توقع بیشتری نیست.
5 notes
·
View notes
Text
خرید قسطی جهیزیه بدون پیش پرداخت در سال 1403 با لندو
در دنیای امروزی، تهیه جهیزیه برای عروس و دامادها یکی از مهمترین مراحل زندگی مشترک است. با توجه به هزینههای روزافزون، بسیاری از خانوادهها به دنبال راهکارهایی مناسب برای تأمین جهیزیه مورد نیاز خود هستند. یکی از راهکارهای موثر در این زمینه، خرید قسطی جهیزیه از طریق پلتفرمهای معتبر میباشد. لندو، به عنوان یکی از پلتفرمهای محبوب در این عرصه، امکان خرید قسطی جهیزیه بدون نیاز به پیش پرداخت و ضامن را فراهم کرده است. این ویژگیها، خرید را برای عروس و دامادها بسیار راحت و بدون استرس میکند.
مزایای خرید قسطی جهیزیه با لندو
بدون نیاز به ضامن: یکی از دغدغههای اصلی برای دریافت وام، نیاز به ضامن میباشد. اما لندو با ارائه تنها یک سفته، این مشکل را حل کرده و به راحتی امکان خرید قسطی را فراهم میکند.
بدون پیش پرداخت: خرید جهیزیه با لندو این امکان را به شما میدهد که تمام مبلغ خرید خود را به صورت اقساط و بدون پرداخت اولیه انجام دهید. این ویژگی به ویژه برای زوجهای جوانی که ممکن است بخشی از سرمایه خود را صرف آغاز زندگی مشترک کرده باشند، بسیار کاربردی است.
تنوع محصولات: لندو به عنوان یک پلتفرم جامع، طیف گستردهای از لوازم خانگی از برندهای معتبر را ارائه میدهد. این تنوع به شما این امکان را میدهد که انتخابهای بیشتری داشته باشید و محصولات مطابق با سلیقه خود را انتخاب کنید.
پرداخت آسان اقساط: لندو فراهمکننده روشهای متنوع پرداخت اقساط است. شما میتوانید اقساط خود را به راحتی از طریق درگاههای بانکی و سایر روشهای پرداخت انجام دهید.
انعطافپذیری در مدت زمان بازپرداخت: یکی دیگر از مزایای لندو این است که شما میتوانید مدت زمان بازپرداخت اقساط خود را با توجه به شرایط مالی خود تعیین کنید، که این امر به شما آزادی عمل بیشتری میدهد.
لیست کامل جهیزیه (نمونهای)
لیست جهیزیه بسته به سلیقه، بودجه و نیاز هر زوج ممکن است متفاوت باشد. اما به طور عمومی، اقلام زیر میتوانند بخشی از یک جهیزیه کامل را تشکیل دهند:
آشپزخانه: یخچال، فریزر، گاز رومیزی، هود، ماشین ظرفشویی، مایکروفر، قهوهساز، آبمیوهگیری، توستر و...
اتاق خواب: تخت خواب، تشک، کمد لباس، آینه و میز آرایش، پاتختی، روتختی و...
اتاق نشیمن: مبلمان، میز تلویزیون، تلویزیون، فرش، پرده و...
لوازم برقی: جاروبرقی، اتو، بخارشوی، چرخ خیاطی و...
مراحل خرید قسطی جهیزیه با لندو
برای خرید قسطی جهیزیه از لندو، مراحل زیر را دنبال کنید:
ثبتنام در سایت لندو: با وارد کردن اطلاعات شخصی و بانکی، در سایت لندو ثبتنام کنید.
انتخاب محصولات: از میان محصولات متنوع لندو، اقلام مورد نظر خود را انتخاب کنید.
تکمیل فرم درخواست وام: فرم درخواست وام را تکمیل کرده و مدارک مورد نیاز را بارگذاری کنید.
بررسی درخواست وام: درخواست شما توسط لندو مورد بررسی قرار میگیرد.
تایید وام و ارسال کالا: در صورت تایید وام، کالا برای شما ارسال خواهد شد.
نکات مهم
مقایسه قیمتها: پیش از خرید، قیمت محصولات را در فروشگاههای مختلف مقایسه کنید تا بهترین گزینه را انتخاب نمایید.
توجه به شرایط اقساط: شرایط مختلف اقساط را به دقت مطالعه کنید و شرایطی را انتخاب کنید که متناسب با توانایی مالی شما باشد.
بیمه محصولات: برای محافظت از لوازم خانگی خود در برابر آسیبهای احتمالی، میتوانید آنها را بیمه کنید.
مشاوره با کارشناسان لندو: در صورت داشتن هرگونه سوال یا ابهام، با کارشناسان لندو مشورت کنید تا از بهترین مشاورههای مالی و خرید برخوردار شوید.
در پایان، لازم به ذکر است که اطلاعات ارائه شده در این متن صرفاً به منظور اطلاعرسانی میباشد و ممکن است کامل نباشد. برای کسب اطلاعات دقیق و بهروز، توصیه میشود به سایت لندو مراجعه کرده یا با کارشناسان این ��لتفرم تماس بگیرید. با انتخاب لندو برای خرید قسطی جهیزیه، میتوانید تجربهای بدون استرس و آسان برای ورود به زندگی مشترک خود داشته باشید.
0 notes
Text
جاکفشی نشیمن دار تبسمhttps://gaminodena.com/product/tabasom-shoes-boxes/
0 notes
Text
اشتباه بیتوجهی به هماهنگی در دکوراسیون
بیتوجهی به هماهنگی در دکوراسیون یکی از بزرگترین اشتباهاتی است که میتواند جلوه و عملکرد فضای داخلی خانه را به شدت تحت تأثیر قرار دهد. هماهنگی در دکوراسیون به معنای ایجاد تعادل بصری و همخوانی میان تمام عناصر موجود در یک فضا است، از رنگها و بافتها گرفته تا چیدمان و سبک کلی. بیتوجهی به این اصل باعث میشود فضا شلوغ، ناهماهنگ و حتی ناخوشایند به نظر برسد. در ادامه، ابعاد مختلف این اشتباه و راهکارهایی برای اجتناب از آن بررسی میشود.
1. عدم هماهنگی در رنگها
یکی از رایجترین مظاهر بیتوجهی به هماهنگی، انتخاب رنگهای نامناسب و ناهماهنگ برای دیوارها، مبلمان و تزئینات است. ترکیب رنگهای متضاد و ناهماهنگ میتواند تعادل بصری فضا را به هم بزند. برای مثال، استفاده از رنگهای جیغ و تند در کنار هم یا انتخاب رنگهایی که با سبک دکوراسیون هماهنگی ندارند، میتواند فضایی آزاردهنده ایجاد کند. راهحل این است که یک پالت رنگی مشخص انتخاب کنید و عناصر مختلف را بر اساس آن تنظیم کنید. استفاده از رنگهای خنثی و هماهنگ میتواند به ایجاد تعادل کمک کند.
2. عدم هماهنگی در سبکها
یکی دیگر از اشتباهات متداول، ترکیب نامتناسب سبکهای مختلف دکوراسیون است. برای مثال، استفاده از مبلمان کلاسیک در کنار تزئینات مدرن یا بهکارگیری وسایل روستیک در فضای صنعتی، میتواند فضایی ناهماهنگ ایجاد کند. اگرچه ترکیب سبکها در برخی موارد جذاب است، اما باید با دقت انجام شود و عناصر مشترکی مانند رنگ یا بافت بین آنها وجود داشته باشد.
3. بیتوجهی به اندازه و مقیاس
هماهنگی در اندازه و مقیاس وسایل نیز بسیار اهمیت دارد. استفاده از مبلمانی بزرگ در یک اتاق کوچک یا برعکس، میتواند تعادل فضایی را بر هم بزند. برای جلوگیری از این اشتباه، باید اندازه اتاق و ابعاد وسایل را به دقت بررسی کنید و وسایلی را انتخاب کنید که متناسب با فضای موجود باشند.
4. نادیده گرفتن الگوها و بافتها
استفاده از الگوها و بافتهای متضاد و ناهماهنگ یکی دیگر از عواملی است که میتواند فضا را شلوغ و بینظم جلوه دهد. برای مثال، استفاده از چندین الگوی مختلف مانند خطوط، گلدار و چهارخانه در یک فضا بدون رعایت تناسب، جلوهای نامطلوب ایجاد میکند. بهتر است یک یا دو الگوی اصلی انتخاب کنید و بافتهای دیگر را سادهتر نگه دارید تا فضا متعادل به نظر برسد.
5. چیدمان نادرست مبلمان
چیدمان اشتباه مبلمان نیز میتواند باعث بینظمی و عدم هماهنگی در فضا شود. برای مثال، قرار دادن تمام مبلمان در کنار دیوارها یا چیدمانی که مسیرهای عبور را مسدود میکند، میتواند تعادل و کارایی فضا را کاهش دهد. چیدمان باید به گونهای باشد که جریان حرکت در فضا حفظ شود و ارتباط بین اجزای مختلف منطقی به نظر برسد.
6. نادیده گرفتن هماهنگی بین فضاهای مختلف خانه
بیتوجهی به هماهنگی در دکوراسیون میان فضاهای مختلف خانه، مانند آشپزخانه، نشیمن و اتاق خواب، میتواند باعث شود خانه بهجای یکپارچگی، تکهتکه به نظر برسد. هرچند که هر فضا میتواند ویژگیهای خاص خود را داشته باشد، اما استفاده از عناصری مانند رنگهای مشترک یا مواد مشابه میتواند احساس هماهنگی را تقویت کند.
7. استفاده بیش از حد از تزئینات
تزئینات بیش از حد یا استفاده از وسایلی که با یکدیگر تناسب ندارند، میتواند فضا را شلوغ و ناهماهنگ جلوه دهد. بهتر است تزئینات را به حداقل برسانید و فقط از عناصری استفاده کنید که با سبک کلی دکوراسیون ��مخوانی دارند.
نتیجهگیری
هماهنگی در دکوراسیون به ایجاد تعادل، زیبایی و کارایی در فضای داخلی کمک میکند. بیتوجهی به این اصل میتواند باعث شود فضا ناآرام، بینظم و ناکارآمد به نظر برسد. برای جلوگیری از این اشتباه، باید به هماهنگی رنگها، سبکها، اندازهها، و چیدمان توجه کرده و از طراحی یکپارچهای استفاده کنید که تمام عناصر را به هم متصل کند. توجه به جزئیات و برنامهریزی دقیق کلید موفقیت در ایجاد فضایی هماهنگ و دلپذیر است.
برای مشاهده ی منبع اینجا کلیک کنید
0 notes
Text
سلوا (۲)
سلوا منو با یه دست از زمین کند و گفت:« کاری باهات میکنم استاد شاشو... که دیگه هوس کص کردن نکنی... امشب میشی کونی من... کونی کردنیِ سلوا...» صورتم رو کوبید به زمین که از ادرارم خیس شده بود... پاش رو گذاشت روی سرم و صورتم رو فشار داد روی سرامیک و گفت:« تا قطره آخر شاشت رو باید لیس بزنی و زمینو تمیز کنی... کونی بدبخت... یالاااااا 😠 یالا حرومزاده نفله 😡 تا قطره آخرو باید بلیسی تخم سگ 🤬» من بدنم مثل بید میلرزید و راهی جز انجام کاری که سلوا میخواست نداشتم. سلوا مدام تو سر و مغزم میزد... چند دقیقه گذشت و دیگه داشت لیسیدن ادرارم تموم میشد که یدفه سلوا دست زد به کمر شلوارم و پارش کرد و چنان اسپانکی به کونم زد که از شدت درد سِر شد کونم. باهام مثل یه بزغاله رفتار میکرد... انقدر قدرتمند و ورزیده بود بدنش که من با وزن ۹۶ کیلو براش مثل بزغاله سبک بودم... یدفه با دست چپش زیر گلوم رو گرفت و چنان فشار داد که دادم در اومد و با دست راستش شلوار خیسم رو فرو کرد توی حلقم و چنان چکی بهم زد که سرم مثل توپ پینگ پونگ چند بار زمین خورد. دنیا دور سرم تاپ میخورد... اومد نزدیک و کیر و خایه هامو گرفت و بلندم کرد... از درد میخواستم نعره بزنم ولی شلوار توی دهنم چپانده شده بود و نمیتونستم. منو مثل عروسک پرت کرد وسط نشیمن و اومد سراغم... خواستم فرار کنم که گردنم رو مثل یه بزغاله گرفت و مشتی به صورتم زد که پرت شدم و دماغم شکست! خون از دماغم فواره میزد بیرون... هنوز سرم رو بلند نکرده بودم که اومد دوباره... امونم نمیداد... حتی یه لحظه! دستامو از پشت سر گرفت و مچ هام رو به هم چسبوند و نشست روی کمرم... با فشار پاهاش دنده هام رو فشار میداد و سرم رو به زمین میکوبید... گریه میکردم... اما سلوا رحم نمیکرد. مدام با دست دیگه اش کونم رو اسپانک میکرد... کونم میسوخت فقط!
بعد از چند دقیقه منو برگردوند... شلوار رو از دهنم در آورد و چند تا مشت به صورت و پوزم کوبید که دندون هام رو لق کرد و خون از دهنم راه افتاد... دهنم مزه خون گرفته بود!... هرچی التماسش میکردم بدتر میکرد... مدام میگفت:« کص میخوای آره؟... کص میخواستی دیگه...» یدفه نشست روی صورتم و شروع کرد به چلوندن سرم بین کشاله های عضلانیش... هم داشتم خفه میشدم؛ هم سرم داشت از فشار له میشد... هرچی دست و پا میزدم فایده نداشت...
یکساعت تمام فقط منو کتک زد و له کرد بدنم رو... سیاه و کبود شده بودم... فرش نشیمن پر از خون خشک شده دهن و دماغم شده بود... لباس و بدن عضلانی سلوا هم پر از خون شده بود... خایه هام رو انقدر کشیده بود که تمام کمر و زیر شکمم درد میکرد و نمیتونستم تکون بخورم... رفت توی آشپزخونه... با یه شیشه آب برگشت و نشست روی کاناپه و آب نوشید... یه چیز دیگه هم دستش بود انگار... از توی کیفش فک کنم برداشت... یه قلاده و شلاق انگار! 😱😰 با اشک ریختن التماسش میکردم... نمیتونستم از روی زمین تکون بخورم... لبخند تحقیرآمیزی روی لب های سلوا بود... بلند شد از روی کاناپه و اومد 😰😰 قلاده رو به گردنم بستم و گرفتش... منو با یه دست میکشید... انقدر قدرت داشت که کل بدن منو نیم خیز بلند کرد بود و با خودش میبرد؛ ولی من داشتم خفه میشدم!منو برد توی حمام و پرتم کرد زیر دوش... لباسهام رو پاره کرد... لباسهای خودش رو درآورد...
واااااااااوووو چه بدنی 😱😰🤯 حجم عضلاتش خارج از تصور من بود... سرم رو گرفت زیر دوس آب سرد... صورت و دهنم رو شست... بعدش صورتم رو چسبوند به کص تپل و گوشتی خودش و گفت:« بخورش ضعیفه کونی!... بخورش!» ��زدیک به نیم ساعت تمام زیر دوش آب سرد، کص سلوا رو میخوردم... اب از روی سینه های بزرگ و عضلانی این دختر و سیکس پکش میلغزید و توب دهن من جاری میشد... واااای که چقدر این کص خوشمزه بود... بعد از نیم ساعت با ناله های بلند شروع به لرزش کرد و به اورگاسم طولانی رسید... تمام مدت سر منو به کصش فشار میداد.
اما بعد از اورگاسم بازم سر منو ول نکرد... هی میگفت:« بلیسش... بخورش کونی!... بخورش استاد کونده من... بخورش استاد ضعیفه من... بخوررررش!» اومد جلو تر و لای پاهاش رو باز تر کرد جوری که من کاملا بین پاهاش قرار گرفتم... صورتم کاملا رو به بالا بود و کردنم داشت درد میگرفت... یدفه سلوا پاهاش رو بیشتر بست و من بین کاله های عضلانی و قدرتمندش گیر کردم... خواستم چیزی بگم که دست زد زیر مخچه ی من و دهنم رو با کصش مماس کرد... خدا خدا میکردم که اون چیزی که به ذهنم رسید درست نباشه... اما وقتی ادرار داغش توی دهنم جاری شد دیگه کار از کار گذشته بود... دنده هام داشت لای پاهاش خرد میشد... و سلوا داشت توی دهن و معده من تخلیه میشد!
بعد از تموم شدن ادرار سر من رو کوبید به دیوار... درد از مغز سرم تا نوک انگشتان پام کشیده شد... بی جون و بی خرکت افتادم زیر دوش... دست و پاهام حس نداشت...
بعد از چند دقیقه!!!!
ادامه دارد
8 notes
·
View notes
Text
اِس موڑ سے جاتے ہیں
کچھ سُست قدم رستے
کچھ تیز قدم راہیں
پتھر کی حویلی کو
شیشے کے گھروندوں میں
تنکوں کے نشیمن تک
آندھی کی طرح اُڑکر
اک راہ گزرتی ہے
شرماتی ہوئی کوئی
قدموں سے اُترتی ہے
ان ریشمی راہوں میں
اک راہ تو وہ ہوگی
تم تک جو پہنچتی ہے
اک دُور سے آتی ہے
پاس آکہ پلٹتی ہے
اک راہ اکیلی سی
رکتی ہے نہ چلتی ہے
یہ سوچ کہ بیٹھا ہوں
اک راہ تو وہ ہوگی
تم تک جو پہنچتی ہے
گلزار
4 notes
·
View notes
Text
مبل راحتی جدید مدل 2024 برای انتخاب یک مبل راحتی شیک و جدید، باید به ترکیبی از طراحی مدرن و کاربری توجه کرد. این ویژگیها میتوانند به راحتی، زیبایی و عملکرد آن کمک کنند: 1. طراحی مدرن و مینیمالیستی مدلهای 2024 معمولاً دارای خطوط ساده و تمیز هستند. استفاده از رنگهای خنثی و طبیعی مانند خاکستری، بژ، سبز زیتونی، یا ترکیبهای رنگی ملایم به همراه جزئیات متالیک یا چوبی. استفاده از مواد طبیعی و قابل بازیافت نیز یک روند مهم در طراحی مدرن است. 2. راحتی بالا پشتی و نشیمن با قابلیت تنظیم: برخی از مدلهای جدید قابلیت تنظیم زاویه پشتی یا عمق نشیمن را دارند تا بهترین حالت راحتی را فراهم کنند. پدهای نرم و ارگونومیک: کوسنها و پشتیهای نرم با مواد ارگونومیک مانند فوم حافظهدار که فشار را کاهش میدهند. 3. چندکاره بودن بسیاری از مبلهای مدرن قابلیت تبدیل شدن به تخت خواب یا جای ذخیرهسازی را دارند که این ویژگی برای خانههای کوچک یا فضاهای محدود بسیار مفید است. 4. استفاده از پارچههای هوشمند پارچههای ضدلک و قابل شستشو که مراقبت از آنها آسانتر است. پارچههای تنفسی و مقاوم در برابر ساییدگی و کشیدگی. 5. دوام و کیفیت ساخت بالا استفاده از اسکلت چوبی با کیفیت بالا یا فلز مقاوم. مواد پوششی با دوام و مقاوم در برابر ضربه و خط و خش، مانند چرم یا پارچههای مصنوعی باکیفیت. 6. رعایت اصول ارگونومیک طراحی باید بر اساس اصول ارگونومی باشد، به گونهای که به ستون فقرات و گردن فشار وارد نکند. 7. سبک زندگی هوشمند و تکنولوژی برخی مبلها دارای پورتهای USB، سیستم شارژ بیسیم، یا سیستمهای صوتی داخلی هستند که به تناسب با سبک زندگی مدرن طراحی شدهاند.
0 notes
Text
کب میرا نشیمن اہل چمن گلشن میں گوارا کرتے ہیں
غنچے اپنی آوازوں میں بجلی کو پکارا کرتے ہیں
The owner of the garden doesn't let me build a nest on the tree,
And the flowers are also inviting lightning bolts and storm from the sky
اب نزع کا عالم ہے مجھ پر تم اپنی محبت واپس لو
جب کشتی ڈوبنے لگتی ہے تو بوجھ اتارا کرتے ہیں
My death is near,you should take back your love,
When the boat is capsizing,things are unloaded
جاتی ہوئی میت دیکھ کے بھی واللہ تم اٹھ کے آ نہ سکے
دو چار قدم تو دشمن بھی تکلیف گوارا کرتے ہیں
You heard about my funeral,but you didn't come,
Good enemies accompany the coffin at least a little
بے وجہ نہ جانے کیوں ضد ہے ان کو شب فرقت والوں سے
وہ رات بڑھا دینے کے لیے گیسو کو سنوارا کرتے ہیں
Why do they have a problem with me spending nights in solitude,
Why do they keep increasing the night's length on purpose
پونچھو نہ عرق رخساروں سے رنگینئ حسن کو بڑھنے دو
سنتے ہیں کہ شبنم کے قطرے پھولوں کو نکھارا کرتے ہیں
Don't wipe these tears from your face,let yourself be beautiful,
I have heard that dew drops make flowers more beautiful
کچھ حسن و عشق میں فرق نہیں ہے بھی تو فقط رسوائی کا
تم ہو کہ گوارا کر نہ سکے ہم ہیں کہ گوارا کرتے ہیں
The only difference between beauty and love is, disrespect
Well,i don't bother it,but you couldn't handle it
تاروں کی بہاروں میں بھی قمرؔ تم افسردہ سے رہتے ہو
پھولوں کو تو دیکھو کانٹوں میں ہنس ہنس کے گزارا کرتے ہیں
Stars watch you from the skies all night,still you remain sad,
Look at the flowers,how beautifully they survive among thorns
Poet:
Qamar Jalalvi
Translation:
Dr Fahd Ahmed
2/Jan/2025
0 notes
Text
چگونه میز کنسول جدید میتواند فضای خانه شما را تغییر دهد؟
میز کنسول مدرن یکی از آن عناصر جذاب در دکوراسیون داخلی است که میتواند تأثیر زیادی بر زیبایی و عملکرد فضای خانه شما داشته باشد. این میزها نه تنها وسیلهای برای نگهداری و نمایش دکوریها هستند، بلکه میتوانند به صورت هوشمندانهای در بهینهسازی فضا و ایجاد حس هماهنگی و شیکی کمک کنند. در این مقاله، به بررسی چگونگی تأثیر میز کنسول مدرن بر دکوراسیون خانه میپردازیم.
میز کنسول مدرن: نمادی از طراحی هوشمند
میز کنسول جدید، با طراحی باریک و ساده، گزینهای ایدهآل برای فضاهای کوچک و بزرگ است. این میزها با ترکیب زیباییشناسی و کارایی، به شما این امکان را میدهند که از فضایی کوچک، بیشترین بهره را ببرید و آن را به نقطهای چشمگیر در دکوراسیون تبدیل کنید.
چگونه میز کنسول مدرن فضای شما را تغییر میدهد؟
1. اضافه کردن جذابیت بصری به فضا
میز کنسول مدرن با طراحیهای جذاب و متریالهای متنوع، میتواند به تنهایی نقطه کانونی یک اتاق باشد. رنگهای خنثی و خطوط مینیمال در این میزها، به راحتی با دکوراسیونهای مختلف ترکیب میشوند و فضایی منظم و شیک ایجاد میکنند.
2. افزایش کارایی و نظم در خانه
یکی از مزایای بزرگ میز کنسول مدرن، قابلیت ذخیرهسازی آن است. کشوها، قفسهها و محفظههای پنهان این میزها به شما کمک میکنند تا وسایل کوچک و پراکنده را مرتب کنید و فضای خانه را خلوتتر و کاربردیتر کنید.
3. ایجاد عمق و بعد در طراحی داخلی
میز کنسول مدرن، به ویژه زمانی که با یک آینه بزرگ یا تابلو هنری ترکیب شود، میتواند حس عمق و بزرگی را به فضا اضافه کند. این ویژگی در فضاهای کوچک یا کمنور به ��ور ویژه کاربردی است.
4. تطبیقپذیری در استفاده
میز کنسول مدرن میتواند در فضاهای مختلف خانه کاربرد داشته باشد:
ورودی خانه: برای نگهداری کلیدها، کیف و دکوریهای کوچک.
اتاق نشیمن: به عنوان پایهای برای گلدانها، کتابهای دکوراتیو یا عکسهای خانوادگی.
اتاق خواب: جایگزینی شیک برای میز آرایش یا یک میز کار کوچک.
راهروها: پر کردن فضای خالی و افزودن زیبایی به محیط.
چگونه میز کنسول مدرن را با دیگر وسایل هماهنگ کنیم؟
1. انتخاب رنگهای مناسب
رنگ میز کنسول باید با پالت رنگی کلی خانه هماهنگ باشد. اگر دکوراسیونی با رنگهای گرم دارید، میزهای چوبی طبیعی یا با رنگهای گرم مانند قهوهای و بژ انتخاب خوبی هستند. برای سبکهای مدرن و مینیمال، رنگهای خنثی مثل سفید، خاکستری یا مشکی ایدهآل هستند.
2. توجه به متریالها
میز کنسول مدرن معمولاً از متریالهایی مثل چوب، فلز، شیشه یا ترکیب این مواد ساخته میشود. انتخاب متریال باید بر اساس سبک دکوراسیون داخلی باشد. مثلاً شیشه و فلز برای سبک مدرن و صنعتی، و چوب برای سبک کلاسیک یا بوهمی مناسب است.
3. انتخاب اکسسوریهای مناسب
اکسسوریهایی که روی میز کنسول مدرن قرار میگیرند، نقش مهمی در زیبایی فضا دارند. آینههای بزرگ، گلدانهای شیک، شمعهای معطر و قاب عکسهای زیبا میتوانند این میز را به نقطه کانونی اتاق تبدیل کنند.
نکات مهم در خرید میز کنسول مدرن
اندازه مناسب: میز کنسول باید با ابعاد فضای شما متناسب باشد. برای فضاهای کوچک، میزهای باریک و بلند بهترین گزینه هستند.
کیفیت متریال: حتماً به کیفیت مواد استفادهشده در ساخت میز توجه کنید. چوبهای مقاوم، فلزهای ضدزنگ و شیشههای نشکن انتخابهای مناسبی هستند.
طراحی چندمنظوره: اگر به دنبال بهرهوری بیشتر هستید، مدلی را انتخاب کنید که دارای کشو یا قفسههای اضافی باشد.
هماهنگی با سبک دکوراسیون: اطمینان حاصل کنید که میز کنسول مدرن شما با سایر عناصر دکوراسیون داخلی هماهنگ باشد.
نتیجهگیری
میز کنسول مدرن یک عنصر کلیدی در دکوراسیون داخلی است که میتواند خانه شما را زیباتر، منظمتر و کارآمدتر کند. با توجه به سبکهای متنوع و قابلیتهای بینظیر این میزها، هر خانهای میتواند از وجود یک میز کنسول مدرن بهرهمند شود. چه در ورودی، چه در نشیمن یا حتی در اتاق خواب، این میزها همیشه راهحلی هوشمندانه برای بهبود فضای داخلی هستند.
سوالات متداول درباره میز کنسول مدرن
1. آیا میز کنسول مدرن فقط برای فضاهای بزرگ مناسب است؟
خیر، طراحی باریک این میزها باعث میشود حتی در کوچکترین فضاها نیز قابل استفاده باشند.
2. میز کنسول مدرن را کجا قرار دهیم؟
این میز میتواند در ورودی خانه، پشت مبل، اتاق نشیمن، راهرو یا حتی اتاق خواب قرار گیرد.
3. چگونه میز کنسول مدرن را تزئین کنیم؟
با استفاده از آینه، گلدان، شمع و دکوریهای شیک میتوانید میز کنسول خود را به زیبایی تزئین کنید.
4. چگونه بهترین میز کنسول مدرن را انتخاب کنیم؟
بر اساس سبک دکوراسیون، اندازه فضا، و نیاز به فضای ذخیرهسازی، میز مناسب را انتخاب کنید.
5. آیا میز کنسول مدرن میتواند چندمنظوره باشد؟
بله، این میزها میتوانند به عنوان میز کار، میز آرایش یا حتی یک کمد کوچک نیز استفاده شوند.
با انتخاب میز کنسول مدرن، فضایی شیک و کاربردی در خانه خود ایجاد کنید و از تأثیر شگفتانگیز آن بر دکوراسیون خانه لذت ببرید!
1 note
·
View note