#ملانصرالدین
Explore tagged Tumblr posts
mollanasroddin-magazine · 11 months ago
Text
Mollanasroddin Satire News Agency
Soon will translated to English
0 notes
rmzirn · 2 years ago
Photo
Tumblr media
ملانصرالدین وقتی وارد طویله می شد به خرش سلام می کرد...! ▪️گفتن: ملا این که خره نمیفهمه که سلامش می کنی! میگه: اون خره ولی من آدمم، من آدم بودن خودم رو ثابت می کنم، بذار اون نفهمه! ▪️حالا اگه به کسی احترام گذاشتی حالیش نبود، اصلا ناراحت نباش! تو آدم بودن خودت رو ثابت کردی بذار اون متوجه نشه... .❤💜💚💙💛 #احترام #طنز_خنده_دار_شوخی_سرگرمی_فان_جک_تصویر #آدم_حسابی https://www.instagram.com/p/CnXBRS3Im3d/?igshid=NGJjMDIxMWI=
0 notes
mediatimeplace · 4 years ago
Photo
Tumblr media
مجله #ملانصرالدین ، 1906 یا 1907 - 1908 یا 1909. مجموعه مرکز مطالعات اسناد و مطالعات رسانه. بایگانی دیجیتال دنیای زنان در ایران #قاجار. https://iiif.lib.harvard.edu/manifests/view/drs:424428111$1i
1 note · View note
amir1428 · 3 years ago
Photo
Tumblr media
در نزدیکی ده #ملانصرالدین مکان مرتفعی بود که شب ها باد می آمد و فوق العاده سرد می شد. دوستان ملا گفتند: ملا اگر بتوانی یک شب تا صبح بدون آنکه از آتشی استفاده کنی در آن تپه بمانی، ما یک سور به تو می دهیم و گرنه تو باید یک مهمانی مفصل به همه ما بدهی. #ملا_نصرالدین قبول کرد، شب در آنجا رفت و تا صبح به خود پیچید و سرما را تحمل کرد و صبح که آمد گفت: من برنده شدم و باید به من سور دهید. گفتند: ملا از هیچ آتشی استفاده نکردی؟ ملا گفت: نه، فقط در یکی از دهات اطراف یک پنجره رو��ن بود و معلوم بود شمعی در آنجا روشن است. دوستان گفتند: همان آتش تو را گرم کرده و بناب��این شرط را باختی و باید مهمانی بدهی. ملا قبول کرد و گفت: فلان روز ناهار به منزل ما بیایید. دوستان یکی یکی آمدند، اما خبری از ناهار نبود. گفتند: ملا، انگار نهاری در کار نیست. ملا گفت: چرا ولی هنوز آماده نشده. دو سه ساعت دیگر هم گذشت باز ناهار حاضر نبود. ملا گفت: آب هنوز جوش نیامده که برنج را درونش بریزم. دوستان به آشپزخانه رفتند ببیننند چگونه آب به جوش نمی آید. دیدند ملا یک دیگ بزرگ به طاق آویزان کرده، چند متر پایین تر یک شمع کوچک زیر دیگ نهاده. گفتند: ملا این شمع کوچک نمی تواند از فاصله دو متری دیگ به این بزرگی را گرم کند! ملا گفت: چطور از فاصله چند کیلومتری می توانست مرا روی تپه گرم کند؟ شما بنشینید تا آب جوش بیاید و غذا آماده شود! https://www.instagram.com/p/CYpPbGis7dH/?utm_medium=tumblr
0 notes
nimroozmag-blog · 6 years ago
Photo
Tumblr media
. ⚫ استاد #ابوالفضل_زرویی_نصرآباد، از بهترین طنزپردازان معاصر، در ۴۹سالگی درگذشت. دریغ و درد برای ما... . ◾طرح: پیام پورفلاح . . . #زرویی_نصرآباد #زرویی #ملانصرالدین #گل_آقا #دفتر_طنز #در_حلقه_رندان #درحلقه_رندان #طنز #طنزنویس #طنزپرداز #طنزسرا #نویسنده #شاعر #سبیل #ابوالفضل_زرویی #بامعرفت_های_عالم #حدیث_قند #ماه_به_روایت_آه #شب_طنز #طنزخوانی #آی_جماعت #تحریریه #سردبیر_گل_آقا #پیپ #دریغ #ادبیات #احمدآباد_مستوفی #غلاغه_به_خونه_اش_نرسید #استاد https://www.instagram.com/p/Bq4IlwoACxi/?utm_source=ig_tumblr_share&igshid=n8q3imcbspjq
0 notes
telechann-blog · 7 years ago
Text
حکایت مرد خر گم کرده!
New Post has been published on https://is.gd/HsWGHt
حکایت مرد خر گم کرده!
“یکی خری گم کرده بود. سه روز روزه داشت به نیت آنکه خر خود را بیابد. بعد از سه روز، خر مرده یافت. رنجید. از سر رنجش، روی به آسمان کرد و گفت که اگر عوض این سه روز که [روزه] داشتم شش روز از رمضان نخورم، پس من مرد نباشم. از من صرفه خواهی بردن؟”
تصویر مجسمه یادبود ملانصرالدین در مسکو
این حکایت بیان حال کسانی است که طاعات و عبادات را چون کالایی برای فروش و رفع حوایج خویش به حق عرضه می کنند و بدان بر خدا منت می نهند و بر خلق فخر می فروشند و حال آنکه خداوند به دادن توفیق طاعت بر بندگان منت دارد، که می فرماید:
همانا که خداوند بر اهل ایمان منت نهاد که از میان ایشان رسولی برانگیخت تا آیات او را برآنان فرو خواند و ایشان را پاک گرداند و کتاب و حکمت بیاموزد. هر چند که پیش از آن در گمراهی آشکار بودند. – آل عمران، ۱۶۴
برگرفته از کتاب “۳۶۵ روز در صحبت مولانا” به قلم حسین الهی قمشه ای تصویر مجسمه یادبود ملانصرالدین در مسکو
واحد مطالعات و پژوهش های معرفتی تله چن
0 notes
muzicnews · 6 years ago
Text
ملانصرالدین الاغ سوار در اصل همان خواجه نصیرالدین، وزیر و مراد هلاکوخان مغول است
ملانصرالدین الاغ سوار در اصل همان خواجه نصیرالدین، وزیر و مراد هلاکوخان مغول است
  ملانصرالدین یا خواجه نصرالدین تاریخی کیست؟ و در چه زمانی می زیسته و چگونه شخصیتی بوده و اساساً چنین شخصی وجود حقیقی داشته یا ساخته و پرداختۀ ذهن ملت هاست. این ها سؤالاتی است که محققان تا حال نتوانسته اند با دلیل و برهان قانع کننده و کافی به آن ها پاسخ قاطع بدهند؛ گروهی هم که به درستی نام خواجه نصرالدین را خواجه نصیرالدین طوسی مقابله نموده اند به دنبال اقامه سند و آوردن دلایل مشخص، جز همان موضوع مشابهت و مطابقت بارز این دو نام نرفته اند. این جانب نتایج دید متقدمین در باب خواجه نصرالدین اساطیری است که در اینجا نکته پایانی بر ابقاء عهد راکد یا نیمه راکد ماندن آن میگذاریم چه بررسی اساطیر و مفهوم اسامی اساطیری مربوطه جواب قانع نماینده و تعیین کننده در باب خواجه نصرالدین تاریخی را در وجود همان خواجه نصیرالدین طوسی به دست می دهند. در روایت های عامیانۀ ترکی، زمانی او را هم عصر تیمور لنگ ترک- مغول تبار دانسته اند و حتی بنا بر همین روایات ملاقاتی هم بین ملانصرالدین و آن حاکم سفاک صورت پذیرفته بوده است. در این گفته هسته ای از حقیقت وجود دارد و آن این است که در اساس باید در روایات شفاهی مردم فلات ایران و آناتولی خاطره مقام وزارت و مرجعیت فکری خواجه نصیرالدین نزد هلاکوخان مغول اسبق بر تیمور لنگ به یادها مانده بوده است.
در منابع تاریخی خواجه نصیرالدین و مخدوم وی هولاکو (هولاگو به لفظ مغولی یعنی اسب جنگنده خوش اندام؛ به هیئت مغولی قرینش آلاغو یعنی مرکب خاکستری خال خال) افرادی شناخته شده اند؛ ولی آثار و نام نشان ایشان در افواه مردم خاورمیانه به صورت نقش مثبت نکته سنج و طنز گویش خواجه نصرالدین الاغ سوار و نقش ویرانگر و کشتارگرش در واقعه قتل عام مردم بغداد و همچنین قتل آخرین خلیفه عباسی بغداد المستعصم بالله به صور اساطیری به عمد ملفوفش دّجال (دغل و فریبکار) و دابه الارض (خر ملّون دجال) و سفیانی (دارای استر تیز رو) باقی مانده است که مورد توجه و ریشه یابی درست و جّدی قرار نگرفته اند. جالب است که خود نام مغول را هم به ظاهر در زبان عرب می توان به معنی چهارپایی که با علف خاک خورد، گرفت. مسلم به نظر میرسد در اساس نقش مثبت وی توسط شیعیان و نقش منفی وی و مخدومش توسط سنی مذهبان به اساطیر موعودها راه یافته است. از قرار معلوم افسانه وعده بازگشت خواجه نصیر به بغداد با شاخهای گاویش که وزیر خلیفه بغداد شرط طوسی بودن خواجه نصیر را بدان منوط ساخته بود و در روایات اسلامی عهد مغول باقیمانده است؛ در کنه خود مفهومی در نام اسطوره ای هولاکو (هولاگو به مغولی یعنی اسب جنگنده خوش اندام یا آلاغو، به مغولی یعنی اسب خاکستری خال خال) داشته است . چنانکه می دانیم خواجه نصیرالدین طوسی برای ویرانی بغداد و ریشه کن نمودن خلفای بغداد اسب سرکش خود (نیروهای هولاکوخان) برای براندازی بغداد بدان سوی هدایت نموده است. جالب است که از لفظ هلاخو در زبان کردی همان معنی الاغ اراده میشود. خود بن مایهً انسانی که سوار دیو (انسان وحشی خیالی با شاخ گاو) می شود، در یکی از قصه های خواجه نصرالدین، موسوم به ترک ساده لوح، ذکر شده است. در آن مردی یهود سوار بر دیو است و وی را می آزارد و دیو به تصور اینکه مرد یهود سحری به کار می برد از برای پی بردن بدان، تن بدین آزار و اذیت و خفت و خواری می دهد. چنانکه اشاره شد، به سبب همان موضوع اساطیری شدن نام هلاکو در افواه عامه و ناشناس ماندن نام تاریخی هولاکوخان مغول است که ملانصرالدین اساطیری را نه معاصر او بلکه هم عهد تیمور لنگ نیمه ترک-نیمه مغول معروف قرن بعد از وی قید نموده اند. عنوان دّجال (دروغگو) و خرش در آغاز در عهد دورتر از دوره خواجه نصیرالدین و هلاکوخان به ایزد مصری شِث (سِث، محرک اغتشاش) دارای سمبل الاغ اطلاق میشده است که بعداً به جهت نفرت از ویرانی بغداد و برانداختن خلفای عباسی توسط هلاکوخان مغول و خواجه نصیرالدین طوسی بدینان اطلاق شده است: در احادیث مسلمین از دو دجّال صحبت شده و با چاه یهودیه اصفهان (جی، به لغت ایرانی علی القاعده یعنی کشتارگر) مربوط گردیده اند و بر این اساس دّجال، خداوند بخش شهرجی اصفهان معنی می دهد. جالب است که دیار زادبومی خواجه نصیرالدین طوسی هم با لفظ چاه مربوط بوده است چه ‌اصل‌ خواجه‌ از جهرود [ظاهراً چاه‌ رود] قم‌ یعنی سرزمین منجی موعود شیعیان بوده‌ و چون‌ نیاکانش‌ به‌ طوس‌ رفته‌ و در آنجا توطن‌ اختیار کرده‌ بودند، خواجه‌ هم‌ آنجا از مادر بزاد و از این‌ رو «طوسی» مشهور گشت. به هر حال دجّال ایزد یعنی خداوند شرارت دارای سمبل الاغ مصریها یعنی سِت (شِت) مطابقت پیدا می کند.
    خواجه نصیرالدین طوسی، عالم،‌ فیلسوف و دعوتگر (از وبلاگ اسلامی بینات در قم):
ابوجعفر محمد بن محمد بن حسن معروف به نصیرالدین طوسی. او در ۱۱ جمادی الاول سال۵۹۷ ه‍ در قریه طوس در نزدیکی نیشابور دیده به جهان گشود.
تحصیل
اولین بخش تحصیلات خود را نزد پدرش محمد بن حسن گذراند. پس از فراگیری قرآن به آموختن صرف و نحو پرداخت. با راهنمایی پدرش، ریاضیات را نزد کمال‌الدین محمد معروف به حاسب خواند. سپس به فراگیری حدیث و اخبار پرداخت و حدیث و فقه را به شکل وسیع‌تری نزد پدرش تلمذ کرد، منطق و حکمت را نزد دائی‌اش و حکیم فاضل بابا افضل کاشی فرا گرفت.
پس از تحصیل در نزد دائی، خواجه نصیرالدین طوسی که جوانی بیش نبود در علوم ریاضیات چون حساب و هندسه و جبر تبحّر یافت. خود در این باره می‌گوید: «پس از وفات پدرم به وصیت او عمل کردم، او مرا وصیت کرده بود که برای استفاده از اساتید به هر جائی که لازم باشد سفر کنم. در آن زمان نیشابور مرکز علما و دانش‌جویان بود. پس به نیشابور سفر کردم و در حلقه درس سراج الدین ضری و قطب‌الدین داماد و ابوسعادات اصفهانی و دیگران حاضر شدم. در آنجا با فرید الدین عطار ملاقات نمودم. همین طور نزد معین الدین سالم بن بدران مازنی مصری امامی تملذ نمودم. در سال ۶۱۹ ه‍ معین الدین به من اجازه داد. «
خواجه نصیرالدین نزد کمال‌الدین بن یونس موصلی هم درس خوانده است. گفته شده است «او نزد کمال‌الدین هیثم بحرانی و علامه حلّی نیز فقه آموخته است. همین‌طور آن ��و فلسفه و کلام را نیز به او آموخته‌اند. سپس به حکمت و فلسفه پرداخت و نزد حکیم شمس‌الدین عبدالحمید بن عیسی خسروشاهی شاگرد فریدالدین داماد که او نیز شاگرد فخرالدین رازی بوده است، حکمت آموخت و به آموختن بسیاری علوم اسلامی مشغول گشت و از شیخ برهان‌الدین همدانی حدیث شنید«.
در قلعه‌های اسماعیلیه
با هجوم مغولان به رهبری چنگیزخان به خراسان، سلطان محمد خوارزم‌شاه، پس از اندکی مقاومت شکست خورد. شهرها یکی پس از دیگری به دست مغولان سقوط می‌کردند. در این هنگامه قتل و غارت و آتش و خون، قلعه‌های اسماعیلیان توانستند برای مدتها در برابر مغولان ایستادگی کنند و تسلیم نشدند.
مغولان به ویرانی شهرها بسنده نکردند، بلکه عده بسیاری از مردم را نیز از دم تیغ گذراندند. خواجه نصیرالدین از معدود کسانی بودند که نجات یافت. از این رو دنبال سرپناهی مطمئن می‌گشت. او که بیست و هشت سال داشت، جایی غیر از طوس را نیافت. بنابراین برای نجات خود عازم طوس شد. خواجه نصیرالدین شش سال را با حالت خوف و هراس نسبت به آینده در طوس گذراند.
خواجه ، انزوای عجیبی را در طوس برگزید و به غور و تحقیق در فلسفه پرداخت و تألیفات گرانسنگی را در متافیزیک، ‌طبیعت، اخلاق، سیاست و کلام تألیف کرد و آوازه او شهره هر دیار گردید. لذا ناصرالدین عبدال��حیم الأشتر ملقب به محتشم او را مجبور کرد که به نزدش بیاید و نزد او اقامت نماید. خواجه این دعوت را پذیرفت. اگر چه بعضی دیگر از مورخان معتقدند که اجباری در کار نبوده و خواجه گرایشهای اسماعیلیه داشته و به میل خود به نزد محتشم رفته است و دلیل آن را موقعیت ممتاز خواجه نصیرالدین طوسی می‌دانند که به وزیر مطلق الید اسماعیلیان تبدیل گردید. اما بعضی دیگر اعتقاد دارند درست است این کار او جنبه اختیاری داشته است ولی ارتباط او با اسماعیلیان جدید بوده است نه اسماعیلیان قدیمی. از این رو بی‌انصافی است که به صرف این ارتباط خواجه را متهم به غلو در دین کنیم.
بعضی دیگر اعتقاد دارند که وارد شدن خواجه به قهستان کاملاً حالت اجباری داشته است. فدائیان اسماعیلی در باغهای اطراف نیشابور – که شاید طوس باشد – به خواجه دست یافتند و از او خواستند که همراه او به قلعه بیایند. ولی خواجه از پذیرش دستور آنان امتناع ورزید. لذا فدائیان او را به کشتن تهدید کردند و او را مجبور کردند که همراهشان به قلعه برود. خواجه سالها مثل زندانی یا اسیر در این قلعه زندگی کرد. در حالی که دیگرانی اعتقاد دارند که خواجه به میل خود نزد ناصرالدین رفت. ولی در خلال اقامت، رابطه آن دو بهم خورد. ناصرالدین بر او خشم گرفت و چون زندانی با او برخورد نمود.
خواجه در اسارت بود تا اینکه قدرت به دست مغولها افتاد. در کتاب تأسیس الشیعه لعلوم الاسلامیه آمده است که خواجه از زندانی رهایی یافت و به واسطه برخورداری از علم نجوم مورد احترام قرار گرفت و جزو وزرای آنان قرار گرفت. خواجه در پایان کتاب شرح اشارات خود که آن را در قلعه اسماعیلیان تألیف کرده است می‌گوید: «بیشتر مطالب آن را در چنان وضع سختی نوشته‌ام که سخت‌تر از آن ممکن نیست و بیشتر آن را در روزگار پریشانی نوشتم که هر جزئی از آن، ظرفی برای غصّه و عذاب دردناک بود و پشیمانی و حسرت بزرگی به همراه داشت.» تا جایی که خواجه با خداوند خود چنین مناجات می‌کند: «پروردگارا! از هجوم امواج بلا و مصیبت مرا نجات ده! به حق رسول برگزیده و وصی او مرتضی. خداوندا! بر آن دو و خاندانشان درود فرست و مرا از حالتی که در آن هستم گشایش عنایت فرما که خدایی جز تو نیست و تو مهربان‌ترین مهربانانی. «
ولی نویسنده دیگری می‌گوید، اندوهی که در پایان شرح اشارات دیده می‌شود از وضعیت دشوار او در قلعه حکایت نمی‌کند بلکه برای این بود که سلطه اسماعیلی‌ها از سوی مغولان تهدید می‌گردید. از این رو برای نجات از ویرانی و تباهی مغولان، بغداد را امن یافت. از این رو نامه‌ای به مستعصم خلیفه عباسی نوشت و طی قصیده‌ای او را ستود. وزیر را واسطه کرد که او را به عنوان پناهنده سیاسی در بغداد بپذیرند.
از واکنش خلیفه نیز با تعابیری گوناگون و مخالف یاد شده است. بعضی می‌گویند وزیر درباره کمک به خواجه سکوت پیشه کرد و او را نزد خلیفه خواست و بعضی دیگر می‌گویند که او راز خواجه را فاش کرد و به ناصرالدین محتشم قهستانی نامه‌ای نوشت و از او خواست که در مورد خواجه غفلت نورزد. توضیح داد که خواجه نامه¬هایی به خلیفه نوشته و ��و را ستوده است « و قصد فرار از پیش تو را دارد، پس در این مورد از او غفلت نکن. «
خواجه نصیرالدین طوسی و هلاکو
خواجه رابطه محکمی با هلاکو برقرار ساخت. بعضی گفته‌اند که این رابطه حاصل نامه نگاری‌های بین خواجه و هلاکو بوده است و دیگران معتقدند که شهرت فلسفی طوسی منجر به این رابطه گردید. ولی حقیقت چیز دیگری است. زیرا هلاکو فلسفه‌دان نبود. بلکه درست‌تر این است که شهرت طوسی در فلک و نجوم باعث این رابطه گردیده است. خواجه نصیرالدین تنها دانشمند حاضر در کنار هلاکو نبود بلکه موفق الدوله و رئیس الدوله که پزشک بودند نیز در کنار هلاکو قرار داشتند.
مورخان می‌گویند که هلاکو در حمله سال ۶۶۵ ه‍ / ۱۲۵۷م به بغداد خواجه نصیرالدین طوسی را نیز همراه خود برد. از این نظر او مورد انتقاد بسیاری از مورخان قرار گرفته است. تا جایی که بعضی‌ها حتی در اسلام او نیز تردید نمودند. کار به جایی رسید که بعضی‌ها او را به شرک و بت‌پرستی متهم کردند. علاوه بر اینکه او را به آسان کردن قتل المستعصم بالله خلیفه عباسی متهم می‌کنند، مسؤولیت خونریزی‌هایی که در بغداد صورت گرفت، حرمت‌هایی که هتک گردید و اسلام و مسلمین مصیبت زده شدند را متوجه او می‌کنند.
در حالی که بعضی دیگر این همراهی را به دید مثبت می‌نگرند. می‌گویند حضور طوسی در بغداد باعث گردید که تعداد بیشتری از مسلمانان – خصوصاَ فلاسفه و علما و منجمین – از کشتن رهایی یابند. او توانست دستوری از هلاکو بگیرد مبنی بر اینکه بر دروازه میدان بایستد و مردمی را که این در خارج می‌شوند امان دهد. بدین ترتیب بسیاری از مردم توانستند بیرون بروند. علاوه بر این خواجه توانست تعداد بسیاری از کتابهای نفیس و آثار علمی گرانسنگ را نجات دهد و کتابخانه‌ای با بیش از چهارصدهزار جلد کتاب را گرد آورد.
بعضی مورخان اشاره دارند علت این که باعث گردید خواجه نصیرالدین به خدمت هلاکو در آید این بود که می‌دید با توجه به وضعیت اسفبار جهان اسلام، پیروزی نظامی بر مغولان محال است. خواجه می‌دید که اگر مغولان از نظر فکری، بر مسلمانان سلطه پیدا کنند اسلام از میان خواهد رفت. از این رو از نیاز هلاکو به تخصص او در علوم نجوم بهره جست و تا می‌توانست میراث اسلامی را از خطر زوال و نابودی رهایی بخشید.
رصدخانه جامع مراغه و مرکز علم
یکی از کارهای مهم خواجه نصیرالدین این بود که در سال ۶۵۷ه / ۱۲۵۷ م رصدخانه مراغه را به یک مرکز بزرگ علمی تبدیل کرد و مجموعه‌ای از کتب گرانسنگ را در آن گرد آورد. بدین ترتیب اولین دانشگاه حقیقی را ایجاد نمود. این مرکز علمی محلّی برای زندگی طلاب جوان، مدرسه فقها و محل حکمت فلاسفه و مجلس پزشکان گردید و از کتابخانه‌ای بزرگ برخوردار شد. این عملکرد چشمگیر هلاکو را قانع ساخت که نظارت بر اوقاف اسلامی و چگونگی مصرف آن را به خواجه نصیرالدین بسپارد.
بدین ترتیب رصدخانه مراغه هاله‌ای از فوائد علمی یافت. خواجه توانست هلاکو را قانع کند که او به تنهایی نمی‌تواند این بنای شامخ را اداره کند و نیازمند کمک سایر افراد شایسته است. هلاکو با این امر موافقت کرد. خواجه نصیرالدین طوسی نیز فخرالدین لقمان بن عبدالله مراغی را مأمور این کار کرد. او در سراسر ممالک اسلامی گردش کرد و از علما و مهاجران خواست که به سرزمین‌های خود باز گردند. از کسانی که مهاجرت نکرده بودند، افراد شایسته را به این مرکز علمی دعوت نمود. مردم دعوت او را اجابت کردند. بدین ترتیب «مجموعه‌ای ارزشمند شکل گرفت. مجموعه‌ای از علمای هیئت و نجوم گرد آمدند که در مباحث نجومی و ریاضی مشارکت می‌کردند«.
پس از آنکه اباقاخان جانشین پدرش هلاکوخان گردید، خواجه منصب وزارت را حفظ کرد و از طریق راهنمایی‌ها و سفارش‌های خود توانست اوضاع عمومی مردم را بهبود ببخشد. لذا مردم تا اندازه‌ای توانستند روی جان و مال خود اطمینان بیابند.
پس از اباقاخان نوبت به حکمرانی فرزند دیگر هلاکو به نام تکودار رسید. او اسلام آورد و به پیروی از او، دولت مغول نیز اسلام را پذیرفتند. هرچند که بعضی معتقدند خود هلاکو نیز اسلام آورده بود. دیگران نیز معتقدند که أباقاخان نیز مسلمان شده بود. مهم این است که خواجه نصیرالدین در اسلامی کردن دولت مغولی و تبدیل نمودن آن به نگهبان اسلام و ارزشهای آن نقش مهمی ایفا کرد. این عمل در شکل‌گیری سرنوشت امت اسلامی نقش به سزایی داشته است.
علی‌رغم اختلافاتی که در مورد مذهب خواجه نصیرالدین طوسی وجود دارد ولی او شیعه دوازده امامی بوده است. شرایط سیاسی، خروج مخالفان از سرزمین خراسان و عراق، مشهور شدن به داشتن مذهب تشیع و گسترش فضل و کمالات او باعث گردید که نتواند مذهب تشیع را ترویج کند. از این رو کنج عزلت برگزید و راه تقیه را در پیش گرفت. بحرانی گوید: «بیشتر ساکنان قلعه را ملحدان تشکیل می‌دادند و خواجه بنا به ضرورت مدتی را با آنان سر کرد.«
  تألیفات
خواجه نصیرالدین طوسی تألیفاتی در تمام ابواب دانش‌های زمان خود دارد. در هندسه و جبر و مثلثات و فیزیک نیز کتابهایی را تألیف کرده است. همین‌طور در منطق و اخلاق و تربیت و نجوم نیز کتابهایی دارد. به مسائل فلسفی نیز علاقه داشته است. اینها علاوه بر تألیفاتی است که از آن بزرگوار در سیاست و کلام از او به جا مانده است. کتابهایی در تاریخ و جغرافیا و طب نیز دارد. در شعر و هنر نیز دستی داشت و در مورد تصوف فلسفی نیز اسرار مهمی در سینه خود داشت.
یکی از تألیفات او «تحریر الکلام» است که در آن می‌گوید: «در زمینه کلام سؤالهایی از من مطرح گردید و من به آنها پاسخ دادم و به بهترین شیوه آنها را تنظیم نمودم. به مهمترین مسائل اعتقادی اشاره کردم. به مسائل اجتهادی که دلیل داشتند و اعتقاد من بدان قوی بود. پرداختم. «
در ریاضیات ابداع مهمی داشت. در مثلثات کتاب یگانه‌ای به نام «کتاب الشکل القطاع» نوشت که در نوع خود یگانه است و به بیشتر زبانهای زنده دنیا ترجمه شده است که برای مدتهای طولانی در تدریس مثلثات از آن استفاده می‌شد. به اعتراف همگان، او اولین کسی است که از حالات‌ شش‌گانه مثلث قائم الزاویه در کتاب «براهین مبتکره» استفاده کرد.
در علم هیئت کتب و موفقیت‌های بسیاری دارد. مهمترین آنها عبارت زنج ایلخانی که خواجه نصیرالدین طوسی توانست شتاب اعتدالین را ایجاد کند. در دوره احیای علوم در ار��پا، زیج ایلخانی یکی از منابع مورد اعتماد دانشمندان آنجا بوده است.
او کتاب دیگری به نام تذکره دارد که حاوی نظریات فلکی و نجومی است که فهم آن برای بسیاری دشوار است. بسیاری از دانشمندان مجبور شده‌اند به شرح و توضیح آن بپردازند. در همین کتاب «مجسطی» نقد شده و برای هستی نظامی ساده‌تر از نظام بطلمیوس پیشنهاد گردیده است. در این کتاب اندازه و ابعاد بعضی از ستارگان مورد بررسی قرار گرفته است.
سارتون اعتراف می‌کند نقد خواجه بر مجسطی حاکی از نبوغ و ید طولای او در علوم فلک است. او اعتقاد دارد نقد خواجه زمینه ساز اصطلاحات کوپرنیک گردیده است. علاوه بر این‌ها، خواجه نصیرالدین طوسی تألیفات و رسائل بسیاری دارد که تعداد آن به ۲۷۴ تألیف و رساله در علوم و نجوم و فنون گوناگون می‌رسد.
سرانجام خواجه نصیرالدین طوسی در ۱۸ ذی الحجه ۶۷۲ه‍ / ۱۲۷۴م در بغداد وفات یافت. او در هنگام مرگ هفتاد و پنج سال داشت. (علماء و أعلامwww.bayynat.ir) .
خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌ که بود؟ چه کرد؟
وهابیون او را ملحد و القاعده ای ها او را “خواجه مضل الدین” می خوانند! اینان معتقدند که خواجه را در سقوط بغداد و مرگ خلیفه مسلمین، دستی بوده است. آنان نمی توانند بپذیرند که فساد خلافت بغداد و عیاشی هی عباسیان باصطلاح اسلام پناه، سده ها پیش، پایه های حکومت بغداد را پوسانده و دستگاه آنرا گندانده بود. بهر روی مدرکی تاریخی دال بر دست داشتن خواجه نصیر در سقوط بغداد، وجود ندارد، و باید دشمنی وهابیون و القاعده ای را بیش از هر چیز به رشک و خصومتی که نیای فکری ایشان ابن تیمیه و ابن قیم جوزی نسبت به خواجه و هم مباحثه اش علامه حلی (دیگر متکلم شهیر تشیع) روا می داشتند، مربوط دانست. و این حقیقت در رساله ها و مکاتبه های ایشان، در تاریخ مضبوط است. بهر روی، خواجه نصیر الدین طوسی فیلسوف و متکلم بزرگ، جایگاهی رفیع در تاریخ سده های میانه این سرزمین دارد و حق آن است که هر ایرانی فرهیخته، زندگی و آرای فلسفی و سیاسی او را نیک بشناسد.
جرجی‌ زیدان‌ درباره‌ خواجه‌ نصیر می‌گوید: «علم‌ و حکمت‌ به‌ دست‌ این‌ ایرانی‌ در دورترین‌ نقطه‌های‌ بلاد مغول‌ رفت، تو گویی‌ نور تابان‌ بود در تیره‌ شامی. «
گروهی‌ از عالمانِ‌ اهل‌ سنت‌ و برخی‌ مورخان‌ بر این‌ رفته‌اند که‌ چون‌ خواجه‌ شیعی‌ متعصب‌ بوده‌ و خلفای‌ عباسی‌ را غاصب‌ خلافت‌ آل‌علی‌ می‌دانسته‌ از این‌ رو، ایلخان‌ مغول‌ را بگرفتن‌ بغداد و کشتن‌ خلیفه‌ برانگیخته‌ است‌ و برخی‌ از علمأ سنی، به‌ ویژه‌ حنبلیان، در بدگویی‌ از خواجه‌ کار را به‌ وقاحت‌ و بی‌ادبی‌ رسانده‌اند. ابن‌تیمیه‌ حنبلی‌ (در گذشته‌ ۷۲۸ ه’.ق) رساله‌ای‌ در رد نصیریه‌ که‌ – فرقه‌ای‌ از غلاه‌ شیعه‌ و از پیروان‌ «محمدبن‌ نصیر نُمَیری» هستند- نوشته، می‌گوید: « قوم‌ مغول‌ وارد بلاد اسلام‌ شدند و خلیفه‌ را کشتند و این‌ کار جز به‌ یاری‌ و معاونت‌ این‌ گروه‌ صورت‌ نگرفت، زیرا مرجع‌ و مقتدای‌ آنها نصیرالدین‌ طوسی‌ بود که‌ در الموت‌ وزارت‌ ملاحده‌ را داشت‌ و همو بود که‌ هولاکو را به‌ کشتن‌ خلیفه‌ اسلام‌ واداشت. ظاهر مذهب‌ این‌ گروه‌ رفض‌ و باطنش‌ کفر صریح‌ است«.
خواجه‌ نصیر؛ ملحد ملاحده !
ابن‌ قیم‌ (در گذشته‌ ۷۵۱ ه’.ق) که‌ شاگرد ابن‌تیمیه‌ بود، دشمنی‌ و عناد با خواجه‌ را به‌ مرز وقاحت‌ رسانیده‌ و درباره‌ آن‌ بزرگوار از هیچ‌ افترایی‌ پروا نکرده‌ است. می‌گوید: «… چون‌ نوبت‌ به‌ یاور شرک‌ و کفر و وزیر ملحد ملاحده‌ نصیر طوسی‌ رسید که‌ وزارت‌ هولاکو یافته‌ بود، خویش‌ را از پیروی‌ رسول‌ و اهل‌ دین‌ او بر کنار داشت‌ و آنان‌ را عرضه‌ تیغ‌ گردانید تا از ملحدان‌ اسماعیلی‌ خلاص‌ گشت‌ و همو بود که‌ خلیفه‌ و قضاه‌ و فقیهان‌ و محدثان‌ را به‌ قتل‌ رسانید و فیلسوفان‌ را زنده‌ نگاه‌ داشت‌ که‌ برادران‌ او بودند و منجمان‌ و طبیعت‌شناسان‌ و جاودان‌ را گرامی‌ داشت‌ و اوقاف‌ و مدارس‌ و مساجد و اسلام‌ و مواجب‌ آنها را فسخ‌ کرد و مخصوص‌ خود و یارانش‌ کرد. او در کتابهای‌ خود قدم‌ عالم‌ و بطلان‌ معاد و انکار صفات‌ پروردگار جهانیان‌ را، از علم‌ و قدرت‌ و حیات‌ و سمع‌ و بصر… نصرت‌ کرد و گفت: خدا نه‌ در داخل‌ عالم‌ است‌ و نه‌ در خارج‌ آن‌ و بالای‌ عرش‌ پروردگاری‌ نیست‌ که‌ پرستیده‌ شود… برای‌ ملاحده‌ مدارس‌ ساخت‌ و خواست‌ تا «اشارات» امام‌ ملحدان‌ ابن‌سینا را جای‌ قرآن‌ قرار دهد! ولیکن‌ نتوانست‌ و گفت: این‌ قرآن‌ خواص‌ است‌ و آن‌ قرآن‌ عوام‌ است‌ و همو خواست‌ تا نماز را تغییر دهد و به‌ دو نماز بازگرداند. ولیکن‌ این‌ کار را هم‌ نتوانست؛ در آخر کار جادویی‌ بیاموخت‌ و خود ساحر شد و بتان‌ را عبادت‌ می‌کرد…!. شهرستانی‌ در کتاب‌ المصارعه‌ با ابن‌سینا گلاویز شد و قول‌ او را راجع‌ به‌ قدم‌ عالم‌ و انکار معاد جسمانی‌ و نفی‌ علم‌ پروردگار و قدرت‌ او و برخی‌ مسائل‌ دیگر ابطال‌ کرد، این‌ نصیرالحاد به‌ یاری‌ ابن‌سینا برخاست‌ و کتاب‌ شهرستانی‌ را نقض‌ کرد و کتابی‌ پرداخت‌ به‌ نام‌ مصارعه‌المصارعه‌ ما هر دو کتاب‌ را دیدیم، نصیر طوسی‌ در آنجا این‌ اصل‌ را تأیید می‌کرد که‌ خدا آسمانها و زمین‌ را در شش‌ روز نیافرید و او چیزی‌ نمی‌داند و به‌ قدرت‌ و اختیار خویش‌ کاری‌ نمی‌دهد و مردگان‌ از گور برنمی‌خیزند« ….
‌سبکی‌ در یک‌ جا همین‌ نظر را در مورد خواجه‌ ابراز داشته‌ و سپس‌ می‌گوید:
»به‌ هولاکو گفته‌ شد که‌ اگر خون‌ این‌ خلیفه‌ ریخته‌ شود جهان‌ به‌ شیون‌ و زاری‌ برخیزند و سبب‌ خراب‌ دیار تو می‌شود، چه‌ پسر عموی‌ رسول‌ و خلیفه‌ خدا در زمین‌ است. پس‌ شیطان‌ مبین‌ نصیرالدین‌ طوسی‌ حکیم‌ برخاست‌ و گفت: کشته‌ می‌شود به‌ نحوی‌ که‌ خونش‌ بر زمین‌ ریخته‌ نشود! و این‌ نصیرالدین‌ سخت‌ترین‌ مردم‌ بر مسلمانان‌ بود! پس‌ خلیفه‌ را در نمد پیچیدند و لگدمالش‌ کردند تا جان‌ داد«.
اخلاق‌ و متانت‌ خواجه‌ نصیر؛ تجلیل‌ علامه‌ حلی‌ :
خواجه‌ مردی‌ حکیم‌ و سیاستمدار بوده‌ و از خواص‌ این‌ دو حالت‌ بیشتر آن‌ است‌ که‌ شخص‌ انسانی‌ شکیبا و بردبار می‌شود و به‌ هر بادی‌ از جای‌ نمی‌جنبد. ‌علامه‌ حلی‌ در حق‌ او می‌گوید که‌ خواجه‌ «در اخلاق‌ شریف‌ترین‌ کسی‌ است‌ که‌ ما تا حال‌ دیده‌ایم…» و ابن‌شاکر درباره‌ او گوید «خواجه‌ سخت‌ نیک‌ منظر و خوش‌رو و کریم‌ و سخی‌ و حلیم‌ و خوش‌ معاشرت‌ و زیرک‌ و هشیار بود و یکی‌ از داهیان‌ زمان‌ به‌ شمار می‌رفت‌ و آورده‌اند که‌ شخصی‌ به‌ خدمت‌ خواجه‌ آمد و نوشته‌ای‌ از آن‌ دیگری‌ به‌ خواجه‌ داد که‌ در آن‌ به‌ خواجه‌ بسیار ناسزا گفته‌ و دشنام‌ داده‌ بود و او را کلب‌بن‌کلب‌ خطاب‌ کرده‌ بود. خواجه‌ به‌ زبانی‌ نرم‌ و لطف‌آمیز در جواب‌ او نوشت: و اما اینها که‌ نوشته‌ای‌ درست‌ نیست‌ چه‌ سگ‌ در زمره‌ چهارپایان‌ است‌ و عوعو می‌کند و پوست‌ او پوشیده‌ از پشم‌ است‌ و ناخنی‌ دراز دارد و این‌ صفتها در من‌ نیست‌ و به‌ خلاف‌ او قامت‌ من‌ راست‌ و تنم‌ بی‌موی‌ و ناخنم‌ پهن‌ است. من‌ گویا و خندانم‌ و فصول‌ و خواصی‌ که‌ مراست‌ غیر آن‌ فصول‌ و خواصی‌ است‌ که‌ سگ‌ دارد و آنچه‌ در من‌ است‌ در او نیست‌ و تمام‌ عیوبی‌ را که‌ صاحب‌ نامه‌ ذکر کرده‌ بود، بدین‌ سان‌ جواب‌ گفت‌ بدون‌ آنکه‌ کلمه‌ای‌ درشت‌ و زشت‌ بنویسد و یا بگوید «…
‌و همو گوید «خواجه‌ با تقرب‌ و مکانتی‌ که‌ پیش‌ هولاکو داشت، از منافع‌ مسلمانان‌ به‌ ویژه‌ شیعیان‌ و علویان‌ و حکمت‌دانان‌ و غیر ایشان‌ نگاهبانی‌ می‌کرد و به‌ آنها احسان‌ و نیکی‌ می‌کرد و در ابقأ آنها در شغلشان‌ کوشا بود و می‌کوشید که‌ وجوه‌ اوقاف‌ را در محل‌ اصلی‌ صرف‌ کنند و با وجود همه‌ اینها، شخصی‌ متواضع‌ و فروتن‌ و گشاده‌رو و نیکو معاشرت‌ بود.» اغلب‌ مورخان‌ و اصحاب‌ رجال‌ در حق‌ او و اخلاق‌ او به‌ همین‌ سان‌ سخن‌ گفته‌اند.
‌خواجه‌ و دشمنان‌ او
دانشمندان‌ و اصحاب‌ تاریخ‌ شک‌ ندارند در اینکه‌ خواجه‌ شیعی‌ مذهب‌ بوده‌ است‌ و بیشتر براین‌اند که‌ دوازده‌ امامی‌ بوده‌ است‌ و در اغلب‌ کتابهای‌ کلامی‌ خود به‌ دوازده‌ امام‌ و وجوب‌ عصمت‌ آنها اشارت‌ داد.
‌و همو رسالات‌ ویژه‌ای‌ در این‌ باره‌ پرداخته‌ که‌ از آن‌ جمله‌ رساله‌ الفرقه‌ الناجیه‌ و رساله‌ فی‌ حصر الحق‌ بمقاله‌ الامامیه‌ که‌ به‌ فارسی‌ نگاشته‌ است‌ و نیز کتاب‌ الاثنی‌ عشریه‌ و رساله‌ فی‌الامامه‌ را می‌توان‌ نام‌ برد. ‌در شرح‌ حال‌ او دیدیم‌ که‌ او فقه‌ را نزد چند تن‌ از فقیهان‌ شیعه‌ خواند که‌ معین‌ الدین‌ مصری‌ (در گذشته‌ ۶۲۹ ه’ ق) و کمال‌الدین‌ میثم‌ بحرانی‌ (در گذشته‌ ۶۴۸ ه’.ق) از آن‌ جمله‌اند. نیز چون‌ به‌ بغداد می‌خواست‌ رفتن، در مجلس‌ رئیس‌ فقهای‌ شیعه‌ یعنی، نجم‌الدین‌ معروف‌ به‌ محقق‌ حلی‌ (در گذشته‌ ۶۷۶ ه’.ق) صاحب‌ کتاب‌ شرایع‌الاسلام‌ حاضر شد و او را گرامی‌ داشت‌ و در مبحث‌ تیاسر که‌ در بیان‌ قبله‌ اهل‌ عراق‌ است‌ با او بحث‌ کرد و پرسشهایی‌ انجام‌ داد.
‌خواجه‌ تنها از نظر اعتقاد شیعی‌ نبود، ب��که‌ در عمل‌ هم‌ به‌ روح‌ تشیع‌ پای‌بند بود و در ضمن‌ اشعاری‌ که‌ از او نقل‌ شده، شعری‌ به‌ چشم‌ می‌خورد که‌ مضمونش‌ این‌ است:
»اگر کسی‌ تمام‌ صالحات‌ را انجام‌ دهد و همه‌ پیامبران‌ مرسل‌ و اولیأ را دوست‌ بدارد، همواره‌ بدون‌ ملامت‌ روزه‌ بگیرد و شبها را به‌ قصد عبادت‌ نخوابد و به‌ هیچکس‌ آسیبی‌ نرساند و تمام‌ یتیمان‌ را لباس‌ دیبا بپوشاند و آنان‌ را نان‌ و عسل‌ بدهد و در میان‌ مردم‌ به‌ نیکی‌ به‌ سر برد و از گناه‌ و لغزش‌ برکنار بماند، روز حشر به‌ هیچ‌ روی‌ سودی‌ نبرد، اگر دوستدار علی‌ نباشد«.
‌روی‌ این‌ اصل، گروهی‌ از عالمانِ‌ اهل‌ سنت‌ و برخی‌ مورخان‌ بر این‌ رفته‌اند که‌ چون‌ خواجه‌ شیعی‌ متعصب‌ بوده‌ و خلفای‌ عباسی‌ را غاصب‌ خلافت‌ آل‌علی‌ می‌دانسته‌ از این‌ رو، ایلخان‌ مغول‌ را بگرفتن‌ بغداد و کشتن‌ خلیفه‌ برانگیخته‌ است‌ و برخی‌ از علماء سنی، به‌ ویژه‌ حنبلیان، در بدگویی‌ از خواجه‌ کار را به‌ وقاحت‌ و بی‌ادبی‌ رسانده‌اند. ابن‌تیمیه‌ حنبلی‌ (در گذشته‌ ۷۲۸ ه’.ق) رساله‌ای‌ در رد نصیریه‌ که‌ – فرقه‌ای‌ از غلاه‌ شیعه‌ و از پیروان‌» محمدبن‌ نصیر نُمَیری» هستند- نوشته، می‌گوید: «… قوم‌ مغول‌ وارد بلاد اسلام‌ شدند و خلیفه‌ را کشتند و این‌ کار جز به‌ یاری‌ و معاونت‌ این‌ گروه‌ صورت‌ نگرفت، زیرا مرجع‌ و مقتدای‌ آنها نصیرالدین‌ طوسی‌ بود که‌ در الموت‌ وزارت‌ ملاحده‌ را داشت‌ و همو بود که‌ هولاکو را به‌ کشتن‌ خلیفه‌ اسلام‌ واداشت… ظاهر مذهب‌ این‌ گروه‌ رفض‌ و باطنش‌ کفر صریح‌ است. «
تسامح‌ و سعه‌ صدر خواجه‌ نصیر:
خواجه‌ شخصی‌ با تسامح‌ و با وسعت‌ مشرب‌ بود و دانشمندان‌ و عالمان‌ را از هر طبقه‌ و هر مذهبی‌ که‌ بودند بزرگ‌ می‌داشت‌ و در این‌ میان‌ به‌ تصوف‌ و صوفیان‌ راستین‌ توجه‌ مخصوص‌ داشت‌ و با توجه‌ به‌ کتابهایی‌ که‌ نوشته‌ معلوم‌ می‌شود که‌ خود او نیز در این‌ ره‌ قدمی‌ راسخ‌ داشته‌ است. در نمط‌ نهم‌ «شرح‌ اشارات»، یعنی‌ «مقامات ‌العارفین» و رساله‌ نفیس‌ «اوصاف ‌الاشراف» چنان‌ سخنان‌ صوفیان‌ را بیان‌ می‌کند که‌ گویی‌ خود او سالک‌ راه‌ طریقت‌ بوده‌ است. او در این‌ کتاب‌ دوم‌ برخی‌ اتهامات‌ ناروا و جاهلانه‌ را که‌ بر صوفیان‌ بسته‌اند کشف‌ می‌کند و در باب‌ توحید و اتحاد سخنان‌ لطیف‌ می‌گوید و دعاوی‌ منصور حلاج‌ و برخی‌ دیگر از صوفیان‌ را به‌ روشی‌ درست‌ تفسیر می‌کند. ولیکن‌ به‌ صوفی‌ نمایان‌ و قلندران‌ بیکاره‌ اعتقادی‌ نداشته‌ و آنان‌ را سربار جامعه‌ می‌دانسته‌ است. «گویند وقتی‌ در برابر سلطان‌ [هولاکو] گروهی‌ از فقیران‌ قلندریه‌ پیدا شدند. سلطان‌ از خواجه‌ پرسید: اینها چه‌ کسانند؟ خواجه‌ جواب‌ گفت: گروهی‌ زاید و بیهوده‌اند، بر فور سلطان‌ دستور داد که‌ همه‌ را نابود کردند. کسی‌ را خواجه‌ پرسید مقصود تو از این‌ بیان‌ چه‌ بود؟ گفت: مردم‌ چهار طبقه‌ بیش‌ نیستند: جمعی‌ امیر و وزیر و کسان‌ سلطانند از لشکری‌ و کشوری، دو دیگر بازرگانان‌ و تجارند، سه‌ دیگر پیشه‌وران‌ و صنعتگران‌اند و آخرین‌ گروه‌ برزگران‌ و دهقانانند و آن‌ کس‌ که‌ از زمره‌ این‌ چهار گروه‌ نباشد سربار مردم‌ و در جهان‌ زیاده‌ است». (به تلخیص از کانون پژوهشگران فلسفه و حکمت، دکتر علی‌ اصغر حلبی)
source https://myth.tarikhema.org/article-2417/%d9%85%d9%84%d8%a7%d9%86%d8%b5%d8%b1%d8%a7%d9%84%d8%af%db%8c%d9%86-%d8%a7%d9%84%d8%a7%d8%ba-%d8%b3%d9%88%d8%a7%d8%b1-%d8%af%d8%b1-%d8%a7%d8%b5%d9%84-%d9%87%d9%85%d8%a7%d9%86-%d8%ae%d9%88%d8%a7%d8%ac
1 note · View note
gskylines-blog · 3 years ago
Text
راهنمای خرید کولرگازی
هنگامی‌که در روزهای گرم تابستان از دست گرمای زیاد به منزل پناه می‌بریم، هیچ‌چیز بیشتر از یک کولر گازی و هوای خنک نمی‌تواند خستگی را از تن درآورد. اگر فکر می‌کنید این موضوع در حد و اندازه‌ی «شیره را خورد و گفت شیرین است» ملانصرالدین سهل و برای هر کودکی قابل درک است، نیمی از راه را درست رفته‌اید! ادامه‌ی این مسیر مسلما به رفتن به پشت بام و تعمیر کولر گازی ختم نمی‌شود؛ بلکه می‌خواهیم برای خرید یک کولر گازیِ نو راهنمایی‌تان کنیم. راهنمایی که برای ادامه‌ی این مسیر در اختیارتان قرار دهیم باعث می‌شود در هنگام خرید کولر گازی، تقریبا همه‌چیز را بدانید و خرید موفق‌ و دلچسب‌تری داشته باشید. سعی کرده‌ایم چیزهایی را برای‌تان لیست کنیم که در هنگام خرید با آن‌ها مواجه می‌شوید و برایتان سوال ایجاد می‌کنند. برویم و ببینیم برای در اختیار داشتن یک عصای جادوگری که می‌تواند هوای گرم تابستان را به هوای یخ زمستانی تبدیل می‌کند دانستن چه چیزهایی لازم است.
Tumblr media
۱) چه نوع کولر گازی بخریم؟
کولرهای گازی به سه نوع کلی تقسیم می‌شوند: کولر اسپلیت، کولر پنجره‌ای و کولرهای ایستاده. البته مدل‌های دیگری با ساختارهای خاص هم وجود دارند، اما از آنجایی که تنها از این سه مدل در مصارف خانگی و اداری استفاده می‌شود تنها به این سه مدل پرداخته‌ایم. هر کدام از این سه مدل مزایا و معایبی دارند که باعث می‌شود برای عده‌ای جذاب باشند و برای سایرین فاقد جذابیت. این شما و این هم سه مدل مورد نظر ما:
الف) کولر گازی پنجره‌ای نیاز به برق‌کشی جداگانه‌ای ندارد و تنها با وصل کردن کابل برق به پریز شروع به کار می‌کند. در این نوع، نیازی به سوراخ کردن دیوار و رد کردن لوله‌های مسی هم نیست. بدنه‌ی یکپارچه‌ی کولر به‌سادگی درون پنجره جا می‌خورد و به‌سرعت آماده‌ی استفاده می‌شود. قیمت پایین و قدرت خنک‌کنندگی زیاد، از مزیت‌های اصلی این کولرها است و وزن زیاد و مصرف برق به‌شدت بالا در کنار ایجاد سروصدا، نقاط ضعف کولرهای پنجره‌ای به شمار می‌روند.
ب) نوع دوم کولر اسپلیت است. کولرهای اسپلیت قیمت بیشتری در مقایسه با کولرهای پنجره‌ای دارند؛ اما مصرف برق‌شان به‌مراتب کمتر است و در درازمدت ‌صرفه‌‌ی اقتصادی خود را نشان می‌دهند. کولرهای اسپلیت از دو تکه‌ی داخلی و بیرونی تشکیل شده‌اند که برای اتصال این تکه‌ها به یکدیگر – که به هر کدام یک یونیت گفته می‌شود – باید از لوله‌های مسی انتقال حرارت استفاده شود. معمولا برای زیبایی بیشترِ یونیتِ داخلی کاری می‌کنند که لوله‌های مسی در معرض دید نباشند. به همین دلیل ��ا ایجاد حفره‌هایی درون دیوار، لوله‌های مسی را از درون آن رد می‌کنند. سختی این کار و نیاز به بازکردن یونیت داخلی برای اتصال برق کولر از جمله‌ی دلایلی هستند که باعث می‌شود برای راه‌اندازی کولرهای اسپلیت به یک نصاب حرفه‌ای و ماهر نیاز پیدا کنید. سازندگان کولرهای اسپلیت معمولا مشخص می‌کنند حداکثر فاصله‌ی مابین پنل و موتور – که به وسیله‌ی لوله‌های مسی به هم وصل می‌شوند – باید چقدر باشد. دقت کنید اگر امکان نصب موتور در فاصله‌ی بین ۵ تا ۱۰ متری پنل را ندارید، یا از فکر کولر اسپلیت بیرون بیایید یا حتما کولری بخرید که در ساختمان شما جوابگو . باشد. 
از جمله کولرهای اسپلیت میتوان به کولرگازی یونیوا اشاره کرد، برای اطلاع از قیمت کولر گازی یونیوا اینجا کلیک نید. 
در هنگام زمستان می‌توان کولرهای پنجره‌ای را خیلی ساده از جایگاه خارج کرد و تا شروع مجدد فصل گرما، در مکان امنی قرار داد؛ کاری که در مورد کولر اسپلیت قابل انجام نیست و باید همیشه وجود آن در نمای اتاق‌تان را تحمل کنید. این را هم در نظر داشته‌ باشید که اکثر کولرهای اسپلیت دارای چرخه‌ی معکوس هستند و می‌توانند در فصل سرد برای گرمادهی مورد استفاده قرار بگیرند. به این کولرها، «کولر سرد و گرم» هم گفته می‌شود که درست یا غلط بودن انتخاب آن‌را به عهده‌ی خودتان می‌گذاریم.
Tumblr media
ج) کولرهای ایستاده اما کاربردهای خاصی دارند. از این کولرها یا در مصارف صنعتی استفاده می‌شود یا مصارف خانگی بسیار خاص. مصارف صنعتی شامل مکان‌های عمومی پر رفت‌وآمد (پایانه‌های مسافربری، فروشگاه‌های زنجیره‌ای، مساجد و…) می‌شوند. آن دسته از کاربرانی که امکان نصب کولر پنجره‌ای ندارند یا به دلیل مستاجر بودن، اجازه‌ی دخل و تصرف در دیوار منزل مسکونی را ندارند هم ممکن است به‌ناچار به سمت این کولرها سوق داده می‌شوند.
‌‌۲) آیا طراحی پنل واقعا مهم است؟
طراحی پنل واقعا مهم است. تنها چیزی که شما پس از نصب از یک کولر گازی مشاهده می‌کنید، پنل آن است. نقش پنل یک کولر را ��ی‌توان به ویترین مغازه‌ها تشبیه کرد. زیبایی پنل کولر باعث می‌شود از محصولی که خریده‌اید لذت بیشتری ببرید. بنابراین سعی کنید با توجه به بودجه‌ای که در اختیار دارید، کولری با زیباترین پنل موجود را انتخاب کنید. مسلما زیباتر بودن پنل تاثیر مستقیمی در قیمت نهایی آن دارد و کولری که پنل جذاب‌تری دارد، به‌طور حتم گران‌تر هم خواهد بود.
۳) قدرت خنک‌کنندگی چقدر باشد؟ کولر گازی چندهزار بخریم؟
خنک‌کنندگی کولر گازی با واحد BTU اندازه‌گیری می‌شود و به‌صورت مضربی از ۱۰۰۰ نشان داده می‌شود. واحد BTU در واقع استاندارد اندازه‌گیری قدرت سرمادهی در بریتانیا است (British Thermal Unit) و در نام‌گذاری واحد هم به این موضوع اشاره شده ‌است. ولی معمولا در معرفی کولرها از عنوان‌کردن واحدش صرف‌نظر می‌کنیم و مثلا می‌گوییم یک کولر ۱۸ هزار یا ۲۴ هزار می‌خواهیم. پیشنهاد می‌کنیم راهنمای انتخاب کولر شرکت تهویه‌ی گلدیران را در این زمینه ببیند.
توجه به این عدد شاید مهم‌ترین مولفه‌ای باشد که برای خرید کولر باید در نظر داشته‌باشید. اگر ظرفیت خنک‌کنندگی کولری که انتخاب می‌کنید کمتر از سطح نیازتان باشد، با مشکل عدم کارایی کافی مواجه خواهید شد و محیط‌تان آن‌طور که انتظار دارید خنک نخواهد شد. چنانچه کولری با ظرفیت بیشتر از نیازتان تهیه کنید، مجبور هستید زودبه‌زود آن را خاموش کنید تا از سرما نخ نزنید! به‌علاوه بحث مصرف بیش‌ازحد انرژی هم سر راه‌تان خواهد بود. در کنار همه‌ی این‌ها باید توجه داشته ‌باشید که کولرهای گازی به دلیل ماهیت عملکردی‌شان رطوبت محیط را می‌گیرند و آن را به‌صورت آب به بیرون هدایت می‌کنند. یک کولر با قدرت خنک‌کنندگی زیاد می‌تواند رطوبت اتاق‌تان را به کلی از بین ببرد و اتاقی کاملا خشک را تحویل دهد. در یک اتاق خشک نفس‌کشیدن سخت‌تر خواهد بود.
0 notes
photolisator-blog · 5 years ago
Photo
Tumblr media
ملانصرالدین هر روز در بازار گدایی می‌کرد و مردم با نیرنگی٬ حماقت او را دست می‌انداختند. دو سکه به او نشان می‌دادند که یکی شان طلا بود و یکی از نقره. اما ملا نصرالدین همیشه سکه نقره را انتخاب می‌کرد. این داستان در تمام منطقه پخش شد. هر روز گروهی زن و مرد می‌آمدند ودو سکه به او نشان می دادند و ملا نصرالدین همیشه سکه نقره را انتخاب می‌کرد. تا اینکه مرد مهربانی از راه رسید و از اینکه ملا نصرالدین را آنطور دست می‌انداختند٬ ناراحت شد. در گوشه میدان به سراغش رفت و گفت: هر وقت دو سکه به تو نشان دادند٬ سکه طلا را بردار. اینطوری هم پول بیشتری گیرت می‌آید و هم دیگر دستت نمی‌اندازند. ملا نصرالدین پاسخ داد: ظاهراً حق با شماست٬ اما اگر سکه طلا را بردارم٬ دیگر مردم به من پول نمی‌دهند تا ثابت کنند که من احمق تر از آن‌هایم. شما نمی‌دانید تا حالا با این کلک چقدر پول گیر آورده‌ام. متن از : داستان ها و حکایت ها #fathersdaygifts #love #instagood #me #cute #tbt #photooftheday #instamood #iphonesia #tweegram #picoftheday #igers #girl #beautiful #instadaily #summer #instagramhub #iphoneonly #follow #igdaily #bestoftheday #happy #picstitch #tagblender #jj #sky #nofilter #fashion #iran #photolisator (at Kordi Chal, Mazandaran, Iran) https://www.instagram.com/p/B2HxNF6jem7/?igshid=1ofuc0mw0jdts
0 notes
khoonevadeh · 5 years ago
Photo
Tumblr media
گپ‌وگفتی طنزآلود با «اکبر اکسیر»؛ شاعر و طنزپرداز قدیمیhttps://khoonevadeh.ir/?p=29745
روزنامه اعتماد - رسول آبادیان: اكبر اكسیر در میان طنزنویسان امروز كشور نامی‌آشناست؛ شاعری كه البته فقط در حوزه طنز متمركز نشده و در پرونده كاری‌اش می‌توان حتی شعرهایی با محوریت جنگ تحمیلی هم پیدا كرد. اكسیر معتقد است كه شعر را باید با حفظ اصالت‌های حرفه‌ای به میان عموم مردم كشاند و از این رهگذر، قشر فرودست جامعه را از لذت خواندن بهره‌مند كرد. این شاعر و طنزپرداز در گفت‌وگوی حاضر از دلمشغولی‌هایش گفته و از آرزوهایش برای آینده شعر ایران.
نوشتن طنز در تاریخ ادبیات ما با اشكال گوناگون ریشه در مناسبات سیاسی دارد یعنی اینكه ظاهرا برای بازگو كردن مشكلات برآمده از حوزه سیاست بهترین زبان، زبان طنز است اما شما علاوه بر مناسبات سیاسی، مناسبات اجتماعی را هم با زبان طنز مطرح می‌كنید و گویی این زبان زبانی ازلی و ابدی است. طنز از نظر شما چه تعریفی دارد و چرا تا این اندازه درباره‌اش تعصب دارید؟
وظیفه ازلی و ابدی طنز به مفهوم مطلق افشای ریاكاری، دروغ و نكبت است و طنزپردازان بدون آنكه ما بدانیم كارمندان بی‌مزد و مواجب اداره آگاهی و سازمان مبارزه با مفاسد اجتماعی‌اند. زبان طنز زبان دوم جامعه است، زبانی كه پشت لبان اعتراف جا خوش كرده است، زبان مخفی مردمی حقیقت‌یاب و متعهد كه شرافت ملی را پاسداری می‌كند و مثل دوربین مدار بسته تمام حركات ما را زیر نظر دارد تا دست از پا خطا نكنیم.
خمیره طنز از ازل تا ابد در ذات آدمی بوده و خواهد بود. طنز شعور اول و زبان دوم و چشم سوم انسان‌ است. می‌فهمد و هر موردی كه به تحمیق و تحقیر آدمی آمده است، می‌گوید آن حقیقت تلخ را به زبانی پیچیده در شولای لبخند، می‌بیند هر آنچه را كه از چشم دیگران پنهان مانده است. طنزپردازان در تمام عمر در حال دگردیسی بوده‌اند و یك لحظه از وظیفه پرسنلی خود غافل نمانده‌اند.
گاهی با كلاهكی قیفی شكل، دلقك دربار بوده‌اند گاهی در هیئت عاقلان دیوانه‌نما، بهلول‌وار به تداوم طنز كمك كرده‌اند. در حوزه سیاست كه سرشار از سوژه‌های طنزآمیز ��ست، قربانیان زیادی داده‌اند تا به امروز رسیده‌اند و طنز را در فضای مجازی به عدالت بین مردم قسمت كرده‌اند . امروز هر یك از ما سوژه طنزآمیزی كه پیدا می‌كنیم به اشتراك می‌گذاریم تا همه با هم بخندیم و در جشن آگاهی جهانی مشاركتی بایسته داشته باشیم.
می‌گویند آدم‌های خوب همان آدم‌های بدی هستند كه هنوز لو نرفته‌اند! راست گفته‌اند؛ طنزپردازان هم مصلحانی هستند كه هنوز به رسالت خود ایمان نیاورده‌اند. آنها فرشتگانی هستند كه خرده شیشه دارند. برای خنداندن باید بزرگ بود چون طنز تعالی روح آدمی ‌ا‌ست. تحقیر آدمی برای خنداندن با ذات طنز مغایرت دارد.
اگر در گفته‌ها و نوشته‌های من تعصبی راجع به طنز شریف دیده می‌شود، توصیف این واقعیت است كه طنز وظیفه اصلی خود را در جامعه از یاد برده است. حتی در بین بی‌شمار طنزپردازان خنده‌ساز كه گاهی به هر قیمتی برای خنداندن مخاطب دست می‌یازند و برای لودگی و هزل و هجو مرزی نمی‌شناسند. در طول تاریخ، طنز شفاهی، بداهه‌گویی، ظرافت، شوخی، مطایبه، جوك و... به شكل‌های مختلف شور و شعور را با هم ایجاد می‌كردند. ملانصرالدین و بهلول نماد برتر این نوع از طنزاندیشان بوده‌اند. بعد با شیوع شعر و شاعران «دوگانه سوز!» نوع دیگری از طنز با نام‌های هزل و هجو در نوشته‌ها و شعرها رشد كرد كه عبید زاكانی نویسنده و شاعر هوشمند، نمونه برتر آن بود.
طنز به مفهوم مطلق در غزلیات حافظ هم یك اتفاق مهم از ارتقای هوش ایرانی در مبارزات سیاسی، جایگاه ویژه‌ای دارد تا برسیم به علی‌اكبر دهخدا و عصر مشروطیت كه شعر طنز، زبان مردم شد و داد خود را از مهتر و كهتر ستاند. در عصر حاضر، طنز به شكل‌های مختلف فكاهه، كمدی و تصویری و تجسمی خود را نشان می‌دهد.
در نشریات، ستون‌های ثابت طنز اغلب به مسائل سیاسی می‌پردازند و عمری زودگذر دارند و اگر در كارهای من طنز اجتماعی جایگاه ویژه‌ای دارد، آن حاصل تجربه‌ای‌ ا‌ست كه در این راه آزموده‌ام چراكه طنز اجتماعی در رابطه مستقیم با مردم، همان هدفی را دنبال می‌كند كه در عرصه سیاست مورد نظر كارگزاران است.
از آنجا كه اهداف سیاسی بازیچه منافع گروه‌های سیاسی و حزبی است لذا ادبیات سیاسی، نوعی بیانیه و شعار تلقی می‌شود و از طرف اهل نظر پذیرفته و مانا نیست مگر اینكه حافظ دومی متولد شود و شعر رندانه‌ای سروده شود! امروزه فكاهه‌سرایان مقتدری در حوزه طنز مكتوب ایران فعالیت می‌كنند كه در صورت حمایت می‌توانند برنامه‌سازان بزرگ شور و نشاط اجتماعی باشند.
اغلب این عزیزان جهت جلب‌ توجه از طنز به فكاهه و از فكاهه به هزل و هجو رسیده‌اند و چندی بعد به انزوای ناخواسته‌ای كه جز حسرت و ناكامی چیزی به بار نیاورده است. وظیفه نهادهای فرهنگی و صدا و سیما كشف و معرفی این عزیزان خنده‌ساز شورآفرین است كه در چهارگوشه ایران بزرگ از گمنامی رنج می‌برند.
فعلا طبق آمار رسمی اداره سجل و آمار، تعدادشان 80 میلیون نفر است كه به سرعت برق و باد برای هر موردی شعر و لطیفه می‌سازند و در فضای مجازی می‌پراكنند و قدرتی فراتر از نیروگاه هسته‌ای بوشهر دارند!
یكی دیگر از مشخصات شعرهای شما در حوزه طنز ساده‌سازی فضاهای زندگی است. تصور من این است كه هدف شما از این كار نزدیك كردن ذهنیت افراد فرودست جامعه با زبانی موثر از ادبیات آغشته به طنز است. پرسش من این است كه چرا سعی دارید مفاهیم پیچیده را با زبانی ساده بیان كنید و چرا به دنبال مخاطب از نوعی دیگر هستید؟
اصولا هنر و ادبیات برای ساده كردن امور پیچیده آمده‌اند و اگر در دوره‌هایی خاص هنرمندان و شاعران و نویسندگان خاصی به پیچیده‌تر كردن مفاهیم ساده پرداخته‌اند و به سلطنت ایسم‌ها كمك كرده‌اند، اندك مدتی به شهرتی كاذب رسیده‌اند و بعد از یادها رفته‌اند. مثلا فلسفه كه آمده است به پرسش‌های موجود پاسخ دهد اگر خود پرسش‌ساز شود، جماعت بی‌شماری را فیلسوف خواهد كرد و جهان در زیر پای این فیلسوفان انژ‌كتوری شاسی بلند له خواهد شد!
هدف من از زبان و بیان ساده در شعر و تبلیغ شعر ساده، تولید مخاطب آسان‌‌گیر راحت‌‌طلب سطحی‌پسند نیست. هر چند امكان دارد خود من آدم كم‌سواد كمپوت‌خواهی باشم كه در زیر پوست ساده‌نویسی بی‌سوادی خود را می‌پوشاند اما یادمان باشد، ساده‌نویسی در شعر، سخت‌تر از متن‌های پیچیده سرشار از تعقیدات لفظی و معنوی است و بعد از گذشت قرن‌ها ثابت شده كه نثر گلستان سعدی از درة نادره موفق‌تر است. من در شعرهای طنز فرانو از زبان مردم كوچه و بازار استفاده كرده‌ام.
به قول مولوی:«هیچ ترتیبی و آدابی مجو/ هر چه می‌خواهد دل تنگت بگو» و این سادگی بیان، معصومیت خاصی به شعرهایم بخشید كه بر دل‌ها چسبید چراكه شعرهایی بودند، بی‌نقاب و بی‌دروغ آنچه را گفت كه شعر معیار ما به گفتن آن عادت نكرده بود.
هنرمندانه و رندانه از زاویه‌ای وارد شد و از خط قرمز قراردادی گذشت تا ثابت كند:«همچو حافظ به رغم مدعیان ... / شعر رندانه گفتنم هوس است». این ساده‌نویسی كه از سال‌ها پیش در ادبیات جهان رواج داشت با محمدعلی جما‌ل‌زاده وارد داستان‌نویسی معاصر شد، تحولی شگفت در تولید ادبی ما ایجاد كرد.
من در شعر دنبال فرصتی بودم كه بتوانم آنچه را كه می‌اندیشم با همان زبان ساده به شعر برگردانم و با طنزی رندانه مخاطب را به لایه دوم و پنهان شعر بكشانم و درگیرو‌دار این ایهام طنزآمیز او را به لذت متن هدایت كنم. این طنز شریف، یك پیروزی سری بود كه بعدها وقتی كتاب‌هایم وارد خانه مخاطب شد از استقبال كودكان و افراد معمولی خانواده‌ها متوجه آن شدم. در قرآن كریم آمده است: ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر به زبان آن قوم.
شاعران و نویسندگان ما اگر می‌خواهند در دل مخاطب جایی برای خود دست و پا كنند باید به زبان ساده آنها حرف بزنند و بنویسند. ساده‌نویسی با ساده‌اندیشی فرق می‌كند تمام مفاهیم عالی و فنون و ترفندهای ادبی و صناعات شعری را اگر در قالب ساده بیان كنیم و مخاطب را از سرگردانی و تحقیر درآوریم و او را در فهم محتوا یاری كنیم، شاعر و نویسنده موفق شناخته خواهیم شد.
اكثریت جامعه ما با آنكه مدرك دكترا دارند با مطالعه بیگانه‌اند؛ یعنی طوری تربیت یافته‌اند كه جز كتب درسی به كتاب دیگر دسترسی نداشته‌اند یا معرفی نشده‌اند. در چنین جامعه‌ای اگر هنر را برای هنر بخواهیم ترویج دهیم و خود در برج عاج بنشینیم حدود 20 درصد جامعه را درگیر خود خواهیم كرد كه اغلب به چشم نمی‌آیند. اكثریت مردم نیاز به متن‌های ساده پرمغز دارند. شعرهای من دو لایه دارند با پوسته‌ای طنزآلود و ساده برای عوام و هسته‌ای نغز و تلخ برای خواص. یار ما این دارد و آن نیز هم.
آشنایی‌زدایی از مفاهیم در قالب طنز یكی دیگر از مشخصات بارز آثار شماست یعنی سعی می‌كنید در تك‌تك كارهای‌تان به ایده‌ای از جنس جمع ضدین نزدیك شوید به عنوان مثال زنبورهای عسل كه دیابت می‌گیرند یا استفاده از دو واژه ناهمگون ملخ‌های حاصلخیز یا معلم ادبیاتی كه به جای تدریس بوستان و گلستان، سیاستنامه تدریس می‌كند، اصرار بر ساخت فضاسازی‌های نامتجانس در طنز ریشه در چه عواملی دارد؟
طنز اغلب زاییده تضاد و پارادوكس است و خنده‌های غیرمترقبه ما در كلاسی با معلم سختگیر یا مجلس ترحیم و عزا از همین جا ناشی می‌شود. انسان حریص است بر آن چیزی كه از آن منع می‌شود. من جلو تابلو هیس نطقم باز می‌شود در موقع گریه و عزا خنده‌ام می‌گیرد و خلاصه طنز آمده تا ما را از هر قید و ‌بندی رها كند. یك زندگی بی‌چارچوب در آزادی كامل.
می‌گوید آن چیزهایی كه دیگران قادر به گفتن آن نشده‌اند. لذا خندیدن كه یك واكنش غیرمترقبه از دایره آگاهی و هوشمندی است، اتفاق می‌افتد. بعضی‌ها لطیفه‌ای را می‌شنوند و همزمان درك می‌كنند و می‌خندند در حالی كه گروهی یك بار با مردم می‌خندند یك بار هم وقتی متوجه موضوع می‌شوند. این گروه همان‌هایی هستند كه در زنگ املا از معلم كتك می‌خورند چون لطیفه زنگ قبل را تازه متوجه شده اند!
می‌گویند انسان فقط می‌خندد و موجودات دیگر خنده نمی‌كنند چرا كه خنده از فهم آنی افراد حادث می‌شود. خنده گاه صداداراست گاه بی‌صدا . فكاهه و هزل و هجو خنده صدادار تولید می‌كند اما طنز به مفهوم مطلق خنده‌ای درونی را سبب می‌شود كه در پیش عرفا و ادبا از ارزش بیشتری برخوردار است.
طنزی كه در سطح حركت می‌كند ناپایدار است اما طنزی كه احتراق درون سوز دارد می‌پاید و می‌پوید. شعرهای من در بدو تولید شعرهای بسیار جدی بودند كه از فرط جدیت طنزآمیز دیده شدند و من برای دوری از هر گونه شبهه‌ای، عبارت «شعرهای طنز» را روی كتاب‌ها اضافه كرد��. راستی كتاب زنبورهای عسل دیابت گرفته‌اند سال 85 وقتی منتشر شد جایزه 10 سال طنز مكتوب را گرفت و برگزیده مطبوعات شد و خیلی از زنبورداران را راهی كتاب‌فروشی‌ها كرد!
شما بیشتر به شاعر كوتاه‌سرا معروف هستید و این نشان می‌دهد كه حوصله مخاطب در این دوران گریز از كتاب را هم در نوشته‌های‌تان لحاظ می‌كنید به گمان شما چه باید كرد كه مخاطب یك بار دیگر با كالایی به نام كتاب آشتی كند؟
كوتاه‌نویسی، ضرورت شعر امروز ماست چراكه عصر دیجیتال و نانو‌ست و وقت خوب مصاحب را نباید گرفت. اگر حرفی برای گفتن داریم، آن را به ‌طور فشرده و زیبا با حفظ ایجاز تقدیم صاحبدلان كنیم. رادیوهای بزرگ لامپی كه شبیه جعبه‌های گوجه فرنگی بودند امروزه یا در طاقچه‌های عتیقه و دكور نشسته‌اند یا تبدیل به یك نرم‌افزار ریز در گوشی‌های موبایل شده‌اند با كیفیتی برتر از عهد بوق، با اینكه شعرهای بلند خاطره‌انگیزی در ذهن شعر معاصر به یادگار مانده‌اند، امروزه جایی برای منظومه و قصیده، مثنوی هفتاد من كاغذ نیست.
استاد سیروس نوذری، شاعر بزرگوار شیرازی در كتاب كوته‌سرایی در شعر امروز، بخش‌های مهمی را به شعرهای كوتاه من اختصاص داده‌اند كه قابل سپاس است. مخاطب امروز حكایت جداگانه‌ای دارد.«طاعت از دست نیاید گنهی باید كرد/ در دل دوست به هر حیله رهی باید كرد». افزایش مجاری مجازی از موبایل گرفته تا اینترنت، گرانی كتاب، بی‌حوصلگی و نبود اوقات فراغت و هزار مشكل دیگر ما را از كتاب دور كرده است.
وظیفه شاعر و نویسنده در چنین زمانه‌ای كه همه از كوچك و بزرگ به موبایل‌هایشان كوچ كرده‌اند و از جهان بیرون بی‌خبرند؛ تولید شعر و قصه فوق‌العاده درحال اعلام بازنشستگی است. زمانی كه كتاب‌های تاریخی- تخیلی ترجمه‌ای و رمان‌های آشپزخانه‌ای و ترانه‌های آبكی عشقولانه حرف اول فروش را داشت، زبان به نقد و استهزا گرفتیم و ندانستیم همین مخاطبان ساده‌پسند می‌توانند روزی كتابخوانان قهاری شوند.
زبان تركی از آن جمله زبان‌هاست كه ریشه‌ای طولانی در زمینه طنز دارد. این شوخ طبعی و نوشتن طنز در بیان نویسندگان و شاعران ترك از كجا نشأت می‌گیرد و شما در تحقیقاتی كه در این زمینه انجام داده‌اید به چه كشف‌هایی دست یافته‌اید؟
زبان تركی شیرین‌ترین زبان دنیاست و انگار خداوند متعال آن را برای بیان آرزوهای بشری آفریده است. در هیچ زبان مادری در زیر و بم لهجه و زبان این همه شیطنت را با هم نداریم. از آغاز آفرینش و صدای ونگ ونگ گریه، طنز با كودك به دنیا می‌آید. از وقایع و ماجراهای تولد یكی از دوستان اگر بگویم، باورتان نخواهد شد.
مامای محل تعریف می‌كرده چندین بار از دستش لیز خورده و به شكم مادرش برگشته است كه بار آخر مجبور شده‌اند با انبردست گوشش را بگیرند و بیرون بكشند. به محض صدور و ورود به عالم خاكی معلق زده و سرپا ایستاده! به جای گریه صدای گربه درآورده.
طوری كه پدرش از تعجب نگاهی به ماما انداخته و زیر لب گفته: پدر سگ! از روز اول تولد، شیر مادر نخورده به بهانه‌ای كه سرد است! ماما خدا بیامرز هم مجبورا سینه مادرش را روی لامپا گرم كرده و به او خورانده است. موقع شیر خوردن برای اینكه كاملا سیر شود با دست دیگر نان می‌گرفته تا یك روز كه شیر مادر خشك می‌شود، فریاد می‌زند: خشك، خشك! پدر از شیر و خورشید اصل چهار ترومن شیر خشك می‌آورد.
به علت بودار بودن شیر خشك بخششی آقای ترومن، آن را پس زده و خوردن قند داغ(تركیبی از آب و چند حبه قند) را شروع كرده است. آن هم در شیشه‌های 7 لیتری ترشی هفته بیجار.
با لالایی‌های سرشار از غلط املایی مادر قدر كشیده، با مشت و لگد برادر و پدر ارجمند بزرگ شده، برای بازی با دوستان هم سن و سال به كوچه رفته و هر روز با سری شكسته و پیراهنی پاره به خانه آمده و دوباره كتك جانانه‌ای نوش جان نموده و با چای شیرین 3 وعده در روز بزرگ شده تا رسیده به سن مدرسه. پدرش دستش را گرفته او را به مدرسه برده تا درس بخواند و آدم شود.
معلم‌ها آنقدر گوشش را كشیده‌اند كه خرگوش شده. بله عزیزان افراط در مصرف شبانه‌‌روزی چای شیرین و نان بربری، طنز و شوخی را در من هم نهادینه كرد و من شدم شاعر طنزاندیش. سال‌ها شعر جدی می‌سرودم، دیدم فایده‌ای ندارد. در پیاده‌روی 47 شعری خواندم ملیحه خندید، گفتم بالاخره بله یا خیر؟!
گفت خیر است ان‌شاء‌الله ! از آن پس شعر فرانو را ادامه دادم و طنز شریف مثل آبله‌مرغان تمام وجودم را فرا گرفت.
فعلا به خاطر این بیماری خاص زیر پوشش بهزیستی محل تشریف دارم: بهزیستی نوشته بود/شیر مادر/مهر مادر جانشین ندارد/ شیر مادر نخورده/ مهر مادر پرداخت شد/ پدر یك گاو خرید/ و من بزرگ شدم/ اما هیچ كس حقیقت مرا نشناخت/ جز معلم عزیز ریاضی‌ام/ كه همیشه می‌گفت:/ گوساله بتمرگ! گوساله گفتم یاد شعر دیگرم افتادم: همه گاوها، گوساله به دنیا می‌آیند/ منِ گوساله، گاو به دنیا آمدم/ شیرم را دوشیدند شاخم را شكستند/ از دباغخانه كه برگشتم عزیز شدم/ حالا نشسته‌ام پشت گالری كفش/ با سایز 38/ درست اندازه پای ملیحه/. ملیحه گفتم یاد شعر دیگری افتادم: به ملیحه می‌گویم چای بیاورم/ سكوت می‌كند/ و من نمی‌دانم سكوت علامت رضاست/ یا جواب ابلهان خاموشی ست. خلاصه طبق تحقیقاتی كه به عمل آوردم تمام شاعران طنزپرداز جهان ترك‌تبار هستند، از اورهان ولی تركیه‌ای و اریش فرید آلمانی گرفته تا عمران صلاحی‌اردبیلی و اكبر اكسیر و اگر می‌بینید خارجی یا فارسی حرف می‌زنند تقیه می‌كنند یا نسل پدرشان ترك بوده یا مادرشان، خودشان متوجه نیستند!
اجداد ما افراد بسیار مقاوم و باهوشی بودند كه با تمام سختی‌های معیشتی آبر��ی فقر و قناع�� را نبرده‌اند و با سلاح طنز و حاضرجوابی و بداهه‌پردازی به صبر و شكیبایی خود افزوده‌اند. نوشته‌های طنز شاعران و نویسندگان طنزپرداز نمونه‌ای از ذكاوت و دانایی و زودفهمی آنهاست. مردمی پاكدل و صمیمی كه بدون جنگ و خونریزی، تهران بزرگ را تسخیر كردند و شبه‌جزیره كرج را بنیاد نهادند تا تمام اقوام شریف ایرانی را بچه تهرون بنامند با غرور ملی فراوان و یارانه 45 هزارتومانی!
علاوه بر شعرهای طنز در پرونده كاری شما آثاری با محوریت جنگ هم دیده می‌شود، مدیریت این دو فضای كاملا متضاد را چگونه در سرودن ایجاد می‌كنید؟
من از شاعران دوشنبه‌های مجله جوانان استاد طبایی اوایل دهه 50 بودم. وقتی انقلاب شد، شعرهایم را در مجلات توقیفی دوباره منتشره مثل فردوسی، سپید و سیاه و روشنفكر به چاپ می‌رساندم. هنوز شعر مقاومت و انقلابی اوایل انقلاب در حال تمرین بود كه جنگ تحمیلی شروع شد و من با اینكه تجربه‌ای در جنگ نداشتم برای ادای وظیفه به سرودن شعر جنگ پرداختم و تعدادی از آنها و شعرهای قبل از انقلابم در سال 1361 و در مجموعه‌ای به نام در سوگ سپیداران در 11 هزار جلد به قیمت 100 ریال از سوی انتشارات امیركبیر منتشر شد.
فقط 10 هزار تومان حق‌التالیف نصیب من كرد كه به قولی اولین مجموعه دفاع مقدس ایران لقب گرفت. بدون اینكه از جوایز مشكوك مسكوك برخوردار شوم. این مطلع غزل خرمشهرم بود: ‌ای شهر خونین قامتم، هشدار بی‌غم می‌شوی/ دیروز خونین بودی و امروز خرّم می‌شوی ....
بعدها كه جنگ تمام شد و من فعالیتم را روی شعر طنز متمركز كردم تازه فهمیدم طنز خود نوعی دفاع مقدس است كه از شرافت انسان دفاع می‌كند و مدام در مبارزه با ریاكاری و فساد و تباهی است. تازه متوجه شدم اگر مسوولین نهادهای فرهنگی به طنزپردازان اعتماد بیشتری می‌كردند و طنز به مفهوم مطلق را در نشریات و صدا و سیما و سینما گسترش می‌دادند، هیچ وقت شاهد دزدی و پولشویی و اقتصاد كثیف و رانت و كم‌كاری و ریاكاری نمی‌شدیم.
سرمایه ملت توسط اشخاص فرصت‌طلب خائن حیف و میل نمی‌شد. شادی سراسر كشور را فرا می‌گرفت و مردم شاهد رواج زندان و جریمه و اعدام و اعتیاد و دزدی و آدم‌كشی نمی‌شدند. كشوری پاك با مردمی پاكدامن كه مدام تحت نظر دوربین طنز شریف هنرمندان طنزاندیش رصد می‌شوند و به تعالی و آبادی و ترقی ایران بزرگ می‌اندیشند.
تا جایی كه یادم می‌آید شما بنیانگذار شیوه‌ای از سرودن شعر با نام فرانو هم هستید برای ما بگویید كه فرانو چه نگاهی به شعر دارد و اصولا چقدر توانسته خود را به عنوان یك صدای تازه در ادبیات مطرح كند؟
شعر فرانو با این گفته آدونیس شروع به فعالیت كرد: شعر به یك معنا واداشتن زبان به گفتن چیزهایی است كه عادت به گفتن آنها ندارد. از اواخر دهه 40 تا اوایل دهه 60 شعر می‌گفتم. در هر قالب و سبك و زبانی دهه 70 با این سوال كه بالاخره یعنی چه؟ حكایت‌نویس مباش بگذار از تو حكایت كنند، سیاهی لشكر بودن تا به كی؟ تكرار بس است!
و درست در دهه‌ای كه از زمین و زمان شعر می‌جوشید من لال شدم. دهه 70 گذشت. دهه‌ای كه من آن را دهه فروپاشی سلطنت شعر معیار نام داده‌ام. دهه ملی شدن شعر، دهه‌ای كه شعر از انحصار نام‌های بزرگ درآمد و جوان‌های جسور هر یك سردمدار نوعی از شعر شدند كه بوی استقلال زبانی می‌داد.
شعری تازه و با نشاط و سرزنده. شعری كه از زندگی مردم می‌گفت، انگار این ودیعه آسمانی، زمینی شده است. شعر بوی دهه خود را می‌داد. من تمام مقالات و شعرهای چاپ شده در انبوه نشریات را خواندم و 10 سال تمام دست به شعر نبردم. آغاز دهه 80 بود كه با شور و شوقی جدید نوعی از شعر در من جوانه زد، شعری كه همیشه آرزویش را داشتم.
شعری ساده، كوتاه، عینی و ملموس با پوسته و هسته‌ای برای عوام و خواص بدون ضمیر دوم شخص مفرد مونث مفلوك! اولین سری از شعرها را برای روزنامه ایران فرستادم. یزدان سلحشور با مقدمه‌ای كوتاه امیدوارم كرد و شعر پشت شعر از من جاری شد. مهم‌ترین تفاوت این شعر غیر از طنز مرموزی كه سراپای شعرهایم را گرفته بود، آوردن نام «ملیحه» همسر عزیزم در شعر بود.
با این تفاوت كه ملیحه برعكس آیدای شاملو یك موجود زمینی بود كه با من در دردها و شادی‌هایم شریك بود. زنی نماینده تمام زنان افراد شاعر و هنرمند كه پشت میز آشپزخانه پنهان مانده است. ملیحه به معصومیت شعر من افزود. به فرانو بركت داد، با طنز متفاوت و فینال غیرمترقبه شعرها در هم آمیخت و شعر من در دل خانواده‌ها جاری شد و هنوز هم كه هنوز است ادامه دارد.
فضای مجازی غرق شعرهایم شد بدون اینكه موبایل و اینترنت و سایتی داشته باشم. كتاب‌ها پشت سر هم تجدید چاپ شدند و فرانو رساله دكترای چندین نفر شد و دهه 80 را درگیر سوژه‌های ناب و انسانی خود كرد. فرانو به زبان آدمیزاد سخن گفت، از زندگی معمولی انسان از سوژه‌های اطراف ما، از محیط زیست از زندگی شهرنشینی.
كاری كرد كه آستارا به عنوان پایتخت شعر ایران لقب گرفت. با تمام كارشكنی‌ها، انسان‌های شریفی مثل شما در نشریات تهران بودند كه به یاری من آمدند و در معرفی این شعر نوپا لطف‌ها كردند. حال، فرانو در چهار گوشه ایران بزرگ در حال تنفس است.
شاعران جوان بی‌شماری این نوع شعر را ادامه می‌دهند و هر روز بهتر از دیروز طنز فرانو را بال و پر می‌دهند. قابل ذكر است با آنكه حدود 16 سال از آغاز فرانو می‌گذرد، هنوز نقد ادبی آن را جدی نگرفته است. خوانش دوباره تك تك شعرهای 6 مجموعه فرانو ثابت خواهد كرد كه من بی‌واهمه از شكست به نوعی از شعر پاك دامن زده‌ام. شعری كه پرچم آبروی طنز دهه 80 شد و طنز را از لودگی و توهین و تحقیر بیرون كشید و به شعر كوتاه رونقی دوباره داد.(صدای ملیحه: اكبر كجایی؟ اكبرجان قرصاتو خورده‌ای؟!).
آستارا یعنی محل زندگی شما از آن جمله مناطق دور از مركز است كه هویت مستقل خود را در شعر حفظ كرده است حال و هوای امروزی آستارا در ادبیات چگونه است؟
لازم به ذكر است شعر خوب زمین نمی‌ماند. خود را از زیر سنگ هم شده بیرون می‌كشد و فضای جامعه ادبی را عطرآگین می‌سازد. دوری از مركز امروزه دیگر مفهومی ندارد با این همه لوازم ارتباطی جهان‌نما، فضای مجازی و اینترنت، دهكده جهانی مك لوهان را به كف دست بدل كرده است اما در دهه 80 كه هنوز عجایبی همچون فیس‌بوك، تلگرام، اینستاگرام، توییتر و.... نبود حق با شماست، آستارا با فاصله 10 ساعتی از تهران شهری دورافتاده بود.
شعر از اول بر زبان زنان شالیكار و مردان ماهیگیر جاری بود. آستارا با مردمانی شاد و با نشاط در یك همزیستی شگفت با طبیعت سرسبز، پایتخت شعر بود و پرچمدار فرهنگ و ادب و هنر. دهه 70 به یمن حضور بیژن كلكی در آستارا من و منصور بنی‌مجیدی به دیدار احمد شاملو و دكتر رضا براهنی نایل آمدیم و خیلی چیزها آموختیم كه در ادامه راه به تشكیل حلقه فرانو در هنركده كوچك من انجامید و شاعران جوان بسیاری پا به عرصه گذاشتند كه خوشبختانه بعدها ادامه ندادند و به شعر دلخواه خود پرداختند!
امروز، انجمن ادبی شهریار در جلسات هفتگی خود در اداره ارشاد با شاعران محلی و گیلانی جلساتی دارند كه امیدوارم شعر را به عنوان یك هنر برتر جدی بگیرند.
از كارهای تازه چه خبر؟
بعد از چاپ گزیده شعرهای طنز فرانو توسط انتشارات محترم مروارید و نظر به ركود بازار كتاب شعر، فعالیتم را در سطح آستارا در زمینه شعر و فولكلور و فرهنگ آستارا متمركز كرده‌ام تا ادای دینی كرده باشم به زبان مادری و سرزمین پدری، مجموعه تركی- فارسی «من هارا، شورا هارا» شامل شعرهای فكاهی تركی و فرهنگ آستارا و مجموعه نثر طنز با عنوان «دن گول» به معنی مشنگ را به كوشش استاد رضا سیدی‌مقدم چاپ و منتشر كرده‌ام و فعلا ایام بازنشستگی را در كنار ملیحه و نوه‌هایم می‌گذرانم.
حدیث دختر عرفان 11 سال دارد به ملیحه می‌گوید: مامانی / لنا، دختر ایثار 11 ماه دارد به ملیحه می‌گوید نی نی / ملیحه هم 63 سال دارد با افتخار می‌گوید: آقای اكبر یاد بگیر! / من هم 65 سال دارم/ می‌گویم: شب بخیر نی نی مامانی!
حرف آخر.
و حرف آخر اینكه طنزپردازان موجودات شریف و ظریفی هستند. بچه‌ها تو را خدا مواظب باشین!
وظیفه نهادهای فرهنگی و صدا و سیما كشف و معرفی عزیزان خنده‌ساز شورآفرین است كه در چهارگوشه ایران بزرگ از گمنامی رنج می‌برند. فعلا طبق آمار رسمی اداره سجل و آمار، تعدادشان 80 میلیون نفر است كه به سرعت برق و باد برای هر موردی شعر و لطیفه می‌سازند و در فضای مجازی می‌پراكنند و قدرتی فراتر از نیروگاه هسته‌ای بوشهر دارند!
منبع : برترینها
0 notes
rmzirn · 4 years ago
Photo
Tumblr media
روزی ملانصرالدین خطایی مرتکب می شود و او را نزد حاکم می برندتا مجازات را تعیین کند . حاکم برایش حکم مرگ صادر می کند اما مقداری رافت به خرج می دهد و به وی می گوید: اگر بتوانی ظرف سه سال به خرت سواد خواندن و نوشتن بیاموزانی از مجازاتت درمی گذرم . ملانصرالدین هم قبول می کند و ماموران حاکم رهایش می کنند. عده ای به ملا می گویند مرد حسابی آخر تو چگونه می توانی به یک الاغ خواندن و نوشتن یاد بدهی ؟ ملانصرالدین می گوید : ان شاءالله در این سه سال یا حاکم می میرد یا خرم😓😓😂😓😓 همیشه امیدوار باشید شاید چیزی به نفع شما تغییر کند.😷😷👌😷😷 🦉 @rmzirn https://www.instagram.com/p/CIWKIPnFLNwUd-EROAF5r9VqhB5ss6dfBy_ul80/?igshid=w03f9uwhidwb
0 notes
sunj-ir · 5 years ago
Text
خرید کتاب صوتی طنز و شوخ طبعی ملانصرالدین اثر عمران صلاحی با قیمت مناسب
خرید کتاب صوتی طنز و شوخ طبعی ملانصرالدین اثر عمران صلاحی 2020 بهترین محصول دیجی کالا   قیمت محصول : 24000 تومان برند : Novin Ketab   برای خرید و مشاهده محصول کلیک نمایید.     برای خرید و مشاهده محصول کلیک نمایید.       برای خرید و مشاهده محصول کلیک نمایید.    تصاویر بیشتر    کتاب صوتی …
sunj سانجی - خرید کتاب صوتی طنز و شوخ طبعی ملانصرالدین اثر عمران صلاحی با قیمت مناسب
source https://sunj.ir/111628/book/audio-book/%d8%ae%d8%b1%db%8c%d8%af-%da%a9%d8%aa%d8%a7%d8%a8-%d8%b5%d9%88%d8%aa%db%8c-%d8%b7%d9%86%d8%b2-%d9%88-%d8%b4%d9%88%d8%ae-%d8%b7%d8%a8%d8%b9%db%8c-%d9%85%d9%84%d8%a7%d9%86%d8%b5%d8%b1%d8%a7%d9%84%d8%af/digikala
0 notes
nimroozmag-blog · 6 years ago
Photo
Tumblr media
. ❌ طرحی در مجله #توفیق سال ۱۳۴۷، راجع به #کودک_همسری . 🔻با امضای درم‌بخش و احتمالاً #کامبیز_درم_بخش . . #ازدواج_کودکان #ازدواج_کودک #ازدواج #همسر_کودکی #پیرمرد #پیر #نوزاد #کودک #بچه #دختران_جوان #دختر_جوان #جوانی #سالخورده #کودک_دختر #ازدواج_سیاه #طرح #کاریکاتور #کاریکاتور_قدیمی #مطبوعات_قدیمی #گل_آقا #ملانصرالدین #ملا_نصرالدین #پستونک #کودکی #حقوق_کودکان #منشور_حقوق_کودکان #قانون_کودکان https://www.instagram.com/p/BudN_ZrAnDL/?utm_source=ig_tumblr_share&igshid=xrflsa4kd70k
0 notes
mhkhkco · 5 years ago
Text
کارخانه تولید فساد در کشور
کارخانه تولید فساد در کشور
کارخانه تولید فساد در کشور در واقع نظام بانکی ما همچون بنگاه ملانصرالدین عمل می‌کند که تخم مرغ را دانه‌ای یک ریال می‌خرید و پس از رنگ کردن آن‌ها زا به قیمت ده شاهی می‌فروخت و همین امر کلکسیونی از بانک‌های ورشکسته با تقصیر یا بی‌تقصیر را در نظام اقتصادی اکران کرده است.
View On WordPress
0 notes
kokchapress · 6 years ago
Text
از یک کاسه شوربا تا دیگ همسایه؛ مجموعه‌ قصه‌های ملانصرالدین ویژه‌ی کودکان
از یک کاسه شوربا تا دیگ همسایه؛ مجموعه‌ قصه‌های ملانصرالدین ویژه‌ی کودکان
از یک کاسه شوربا تا دیگ همسایه؛ مجموعه‌ قصه‌های ملانصرالدین ویژه‌ی کودکان کودک‌خبر، کابل: نشر باران، از محدود انتشاراتی که در زمینه‌ی نشر کتاب‌های مربوط به کودک در کابل فعالیت دارد، این بار یک مجموعه‌ی ده جلدی دیگری بنام «قصه‌های ملانصرالدین» منتشر کرده است. این مجموعه تحت ده عنوان مختلف به چاپ رسیده است. دیگ همسایه، ملانصرالدین و زاغ، بیازو پایین می‌شدم، قصه‌های ملانصرالدین، کوزه‌ی پر از سنگ،…
View On WordPress
0 notes
localfa1 · 6 years ago
Text
حکایت های کوتاه و خواندنی
حکایت های کوتاه و خواندنی
حکایت های کوتاه و خواندنی پرواز در آسمان‌ها
مردی که خیال می‌کرد دانشمند است و در نجوم تبحری دارد یک روز رو به ملانصرالدین کرد و گفت: خجالت نمی‌کشی خود را مسخره مردم نموده‌ای و همه تو را دست می‌اندازند در صورتی که من دانشمند هستم و هر شب در آفاق و انفس سیر می‌کنم؟
ملا گفت: آیا در این سفرها چیز نرمی به صورتت نخورده است؟ دانشمند گفت: اتفاقاً چرا! ملا با تمسخر پاسخ داد: درست است. همان چیز نرم دم الاغ…
View On WordPress
0 notes