#مسجد_جامع_عباسی
Explore tagged Tumblr posts
lhoomanl · 4 years ago
Photo
Tumblr media
‏‎. 🔷یکی از نکته‌های پراهمیت درباره واپسین سده‌ی فرمانروایی صفویان بالا گرفتن تعصب مذهبی و دین‌مداری قشری شاه و اطرافیان او بدون توجه به مصالح امور کشور و الزامات سیاسی زمان است. . . 🔶رستم‌الحکما می‌نویسد که در واپسین سال‌های فرمانروایی شاه‌سلطان‌حسین «امورِ خَرصالحی و زاهدی ... بالا گرفت و امورِ عقلیه و کارهای موافقِ حکمت و تدبیر در امور نیست و نابود گردید ... در آن وقت، شیعیان با حماقت و رُعونَتِ بی‌معرفت از مطالعه‌ی مُصَنَّفات و مؤلّفاتِ علمای آن زمان چنان می‌دانستند که خونِ سُنّیان و مالشان و زنشان و فرزندشان حلال است، همچنان که سنیان با حماقت و رعونت بی‌معرفت، تلف نمودنِ جان و مال و عِرضِ شیعه را واجب می‌دانند؛ و این دو طایفه در گردابِ گم‌راهی غرقه می‌باشند.» . . 🔷ایران، با نظام شاهنشاهی، سرزمینی گسترده با اقوام مختلف و با آئین‌های دینی متنوع بود و، بنابراین، وحدت دینی و مذهب رسمی - که در زمان برخی از فرمانروایان صفوی با شدت بیشتری اعمال می‌شد - می‌توانست هم چون شمشیرِ دو دَمی عمل کند: . . 🔶از سویی وحدت آئینی ایران، در نخستین سده فرمانروایی صفویان، که تا پس از دهه‌های بنیادگذاری، روح مدارای دینی بر کشور حاکم بود، توانست شالوده‌ی استواری برای نیروی پایداری ایرانیان در برابر گسترش خلافت عثمانی در مرزهای خاوری آن شود. سیاست مدارای دینی در عصر شاه‌عباس این امکان را فراهم آورد که پادشاه ایران، توان و امکانات همه‌ی اقوام ایرانی را که کمابیش به یک چشم دیده می‌شدند، در راه سازندگی کشور، رفاه مردم آن و شکوفایی فرهنگی به کار گیرد. . . 🔷اما دولت مدارای دینی، مانند دیگر نمودهای فرمانروایی صفویان، دولت مُستَعجَل بود و با انحطاطی که در همه‌ی ارکان نظام حکومتی ایران افتاد، در مُحاقِ فراموشی قرار گرفت. مقایسه‌ی اجمالی میان دهه‌های فرمانروایی شاه‌عباس و دوره شاه‌سلطان‌حسین مُبَیِّن این امر است که با ضعفِ «شاهِ نهاد» و قدرت گرفتن دریافتی از دیانت که با دین عَجايِز سازگار بود، «مدارای دینی»، که همچون «سیمانِ» شاهنشاهی ایران عمل می‌کرد، از میان رفت و در یورش افغانان به یکی از نقطه‌های ضعف نظام حکومتی تبدیل شد. . . . #تأملی_درباره_ایران #جواد_طباطبایی #نشر_مینوی_خرد . نگاره: #مسجد_��امع_عباسی اسبق #مسجد_شاه سابق #مسجد_امام لاحق . #سقوط_اصفهان (۲-۱) . ۶ / #آذر / ۹۸ . . . #تاملی_درباره_ایران #اصفهان #انحطاط #شاهنشاهی #شیعه #اهل_سنت #شیعیان #شاه_سلطان_حسین #شاه #رستم_الحکما #تعصب_مذهبی #دیانت #مدارای_دینی #شاه_عباس #عثمانی #ایرانیان #ایران #ایرانشهر #صفوی #مذهب_رسمی‎‏ (در ‏‎Imam Mosque مسجد امام‎‏) https://www.instagram.com/p/B5YLti-jnz8/?igshid=10rfcwwo437jq
0 notes
voifs · 5 years ago
Photo
Tumblr media
مسجدشاه که به نام‌های مسجد سلطانی، مسجد جامع عباسی و پس از انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ به مسجد امام نیز شهرت دارد، مهم‌ترین مسجد تاریخی اصفهان و یکی از مساجد میدان نقش جهان است که در طی دوران صفویساخته شد و از بناهای مهم معماری اسلامی ایران به‌شمار می‌رود. این بنا شاهکاری جاویدان از معماری، کاشی‌کاریو نجاری در قرن یازدهم هجری است. مسجدِشاه در تاریخ ۱۵ دی ۱۳۱۰ با شمارهٔ ثبت ۱۰۷ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده‌است. آن همراه با میدان نقش جهان، به عنوان یکی از میراث جهانی یونسکو ثبت شده‌است. این مسجد که در ضلع جنوبی میدان نقش جهان قرار دارد در سال ۱۰۲۰ هجری به فرمان شاه عباس بزرگ، در بیست و چهارمین سال سلطنت وی شروع شده و تزئینات و الحاقات آن در دوره جان��ینان او به اتمام رسید. شاه عباس مسجد را برای شادی روح جدش، شاه طهماسب بنا نمود. #مسجد_شاه #مسجد_امام #مسجد_جامع_عباسی #اصفهان #ایران #گردشگری_دینی #موسسه_آوای_فطرت_و_معنویت The #Shah_Mosque, also known as #New_Abbasi_Mosque (Masjed-e Jadid-e Abbasi), Royal Mosque, or #Imam_Mosque after the Iranian Revolution, is a mosque in Isfahan, Iran, standing in south side of #Naghsh_e_Jahan Square. It was built during the safavid dynasty ordered by Abbas I of #Persia . #voifs #isfahan #iran #mustseeiran #religiousplace #masjid #islam #islamicart #iranianart #religioustourism #islamic_architecture #travel #irantravel #traveliran #travelphotography #travellove #travellover #ancientiran https://www.instagram.com/p/B6Qvb54hd_v/?igshid=ds0n348lte2z
0 notes
akhbarememari · 6 years ago
Photo
Tumblr media
. ▫️نشست سازه های پنهان در #معماری_ایرانی؛ (گنبد #مسجد_جامع_عباسی اصفهان) 🏡برگزارکننده: #مرکز_معماری_اسلامی حوزه هنری 👤سخنرانان: دکتر فرهاد فخار تهرانی (عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی) مهندس سید مهدی مجابی (عضو هیئت علمی دانشگاه علم و صنعت) دکتر غلامحسین معماریان (عضو هیئت علمی دانشگاه علم و صنعت) مهندس محمدمهدی کلانتری (مدرس دانشگاه سوره تهران ـ دبیر نشست) 📅زمان: یکشنبه ۹ دی‌ماه ۱۳۹۷ ـ ساعت ۱۳ الی ۱۶ 📍مکان: تهران، انتهای غربی خیابان سمیه، #حوزه_هنری، تماشاخانه مهر www.akhbarememari.ir @akhbarememari https://www.instagram.com/p/Brt_EXtAEBKjiI74G87F8wn9CjN-v3Gg4pihLo0/?utm_source=ig_tumblr_share&igshid=185cxo25xuj28
0 notes
lhoomanl · 4 years ago
Photo
Tumblr media
‏‎. 🔷از سالها پیش، دست کم از ۱۷ سالگی که به شکل جدی به عشق فکر کرده‌ام، همیشه وقتی در خیابان یا فرودگاه یا رستوران یا مترو یا فروشگاه یا هر جای دیگری به دختری برمی‌خورم که به قول اردشیر برگی، همکلاس سابقم در دبیرستان رازی، «جان می‌دهد برای این که عاشقش شوی»، این وسوسه را داشته‌ام که بروم سراغ او و با ادب و احترام تمام بگویم:«خانم، شما فوق‌العاده زیبا هستید و من واقعاً در یک نگاه عاشقتون شدم و قسم می‌خورم اگه با من ازدواج کنید می‌تونم به بهترین شکل ممکن خوشبخت‌تون کنم.» 🔶برگی معتقد بود این وسوسه کم‌وبیش در هر مردی وجود دارد؛ گرچه به دلیل عواقب غیر قابل پیش‌بینی آن، تنها تعداد بسیار اندکی ممکن است به آن تن دهند. از نظر اردشیر برگی این عواقب گاهی می‌تواند بسیار هولناک باشد. حالا که به گذشته نگاه می‌کنم، گمان می‌کنم تا حد زیادی حق با اردشیر بود. دست کم در خصوص هولناک بودن پیامدهای تسلیم شدن به چنین وسوسه‌هایی، حق با او بود... 🔷میرزا اسماعیل دولت، برای اولین بار از وقتی خواستگار دخترش آمده بود زل زد توی چشم‌های جوان و تقریباً فریاد زد:«بنده کاری به تحصیلات و مایملک شما ندارم. التفات فرمودید؟ کاری به خانواده شما ندارم. کاری به ظاهر و باطن شما ندارم. این چیزها مربوط به هُماخانمه. عنایت فرمودید؟ بنده فی‌الجمله فقط دو شرط دارم.» 🔶شرط‌های میرزا اسماعیل، در نوع خودش جالب بود. شرط اول او این بود که خواستگار جوان توی شبستان مسجد شاه، درست زیر گنبد، جایی که انعکاس صدا می‌پیچد توی شبستان، جلوی هما و همه‌ی بازدیدکنندگان از مسجد فریاد بزند که هما را دوست دارد. شرط دوم او این بود که پسر جوان روی تمامِ ۳۳ ستون پل الله‌وردی‌خان با چاقوی تیزی بنویسد: «هما ماه است.» دولت بدون هیچ توضیحی به جوان گفته بود از نظر او در شرط اول «جوهر صدق» مستقر است و در شرط دوم «جوهر عشق». 🔷دو روز بعد، حدود ساعت ۵ صبح، با زنگ ساعت بیدار شدم. اردشیر چراغ را روشن کرد و نشست لبه تختش. گفت به دکتر کاووسی، استاد درس آشنایی با معماری جهان، بگویم امروز حالش خوب نبوده و نمی‌توانسته کلاس بیاید. بعد لباس‌هایش را پوشید و با چاقوی تیزی که روز قبل از سبزه‌میدان خریده بود رفت سروقت سی‌وسه‌پل. گفت این وقت صبح، الله‌وردی‌خان خواب است و مهمان ندارد و او می‌تواند تا روشن شدن هوا بدون مزاحمت کسی کار کند. 🔶حوالی ظهر که برگشتم خوابگاه، اردشیر هنوز نیامده بود. دراز کشیدم روی تخت و به حرف‌های دکتر کاووسی درباره عمارت تاج‌محل فکر کردم. نه به حرف‌های او درباره اهمیت معماری عمارت و این که تاج‌محل یکی از عجایب هفت‌گانه است و این جور چیزها، بلکه به این حرفش که گفت شاه‌جهان این مقبره را به یاد و عشق همسرش، ممتاز بانو، ساخته است. فکر کردم اگر شاه‌جهان پیش از ممتاز بانو می‌مرد هرگز چنین اثر شگفت‌انگیزی ساخته نمی‌شد. 🔷همان ��حظه بود که اردشیر در را باز کرد و آمد توی اتاق. دست چپش را باندپیچی کرده بود و چند قطره خون روی پیراهنش شتک زده بود. خندید و دراز کشید روی تختش. گفت تا ستون هفدهم کار کرده اما دستش را بریده و نتوانسته ادامه دهد. گفت فردا صبح کار را تمام می‌کند. گفت وقتی داشته روی آجرهای پل حکاکی می کرده، پی برده است که حروف هما و ماه مشابه هم هستند. صبح روز بعد، هوا تاریک بود که باز ساعت زنگ زد. اردشیر دقیقه‌ای توی تاریکی لبه تختش نشست و بعد لباس پوشید. قبل از اینکه از اتاق بزند بیرون لحظه‌ای جلوی آینه ایستاد و با دست موهایش را صاف کرد. بعد طوری با عجله کفشهایش را پوشید و از ۲۱۵ بیرون رفت که انگار قرار مهمی داشت و برای آن دیر شده بود. 🔶این آخرین باری بود که او را دیدم. سه روز بعد جسد اردشیر را پایین دست زاینده‌رود، چند کیلومتر دورتر از ۳۳پل، پیدا کردند. احتمالاً به خاطر تاریکی هوا یا خواب‌آلودگی از لبه یکی از چشمه‌های پل افتاده بود توی آب. اردشیر شنا نمی‌دانست. این را فقط من می‌دانستم. توی برگه‌های بازجویی هم همین را نوشتم. 🔷دو سال بعد، ترم آخر دانشگاه بودم که میرزا اسماعیل‌خان دولت درگذشت و سال بعد از آن هما با یکی از دانشجوهای دکتری رشته تاریخ ازدواج کرد. هما برای جشن عروسی‌اش برای من هم کارت دعوت فرستاد اما فرصت نکردم بروم. آن روزها درگیر پروژه مرمت کاروان‌سرایی در کاشان بودم. با این حال کارت تبریکی برایش فرستادم و در آن برای او آرزوی خوش‌بختی کردم. 🔶تابستان گذشته که با دخترم و دامادم رفته بودیم اصفهان و روی ۳۳پل قدم می‌زدیم، من مثل باستان‌شناس کنجکاوی روی رج‌های آجری هر ستون پل نگاه می کردم تا شاید اثری از نوشته اردشیر پیدا کنم. ستون نهم بود که رد محوی از ماه کج‌و‌کوله‌ای پیدا کردم. با الفی مورب و چند دندانه کم‌عمق که با فاصله از آن روی آجرهای ستون حک شده بود. 🔷مینو، زنم، گفت:«خیالاتی شده‌ای.» اما من قسم می‌خورم که بقایای خط اردشیر بود. هر کس شک دارد می‌تواند برود آن را ببیند. #بهترین_شکل_ممکن #مصطفی_مستور #نشر_چشمه نگاره: شهریور تابستان گذشته، ۳۳پل (در ‏‎سی و سه پُل‎‏) https://www.instagram.com/p/B3KrmeMleaJ/?igshid=c82lv9zbqar0
0 notes