#لامبادا
Explore tagged Tumblr posts
Text
نت ساده Lambada برای دو نوازی ویولن
نت ساده Lambada برای دو نوازی ویولن
نت دونی , نت ویولن , نت ساده ویولن , نت ویولن گونزالو هرموسا , notdoni , نت های ویولن گونزالو هرموسا , نت های ویولن , ویولن , گونزالو هرموسا , نت گونزالو هرموسا , نت های گونزالو هرموسا , نت های رسول یوسفی , نت های ساده ویولن , نت ویولن ساده
پیش نمایش نت ساده Lambada برای دو نوازی ویولن
نت ساده Lambada برای دو نوازی ویولن
دانلود نت ساده Lambada برای دو نوازی ویولن
خرید نت ساده Lambada برای دو نوازی ویولن
جهت خرید نت ساده Lambada برای دو نوازی ویولن روی لینک زیر کلیک کنید
نت ساده Lambada برای دو نوازی ویولن
نت ساده آهنگ لامبادا برای دو نوازی ویولن
تنظیم شده توسط رسول یوسفی
تعداد صفحات : 2
تنظیم شده مخصو�� نوازندگان مبتدی
کلمات کلیدی : نت دونی , نت ویولن , نت ساده ویولن , نت ویولن گونزالو هرموسا , notdoni , نت های ویولن گونزالو هرموسا , نت های ویولن , ویولن , گونزالو هرموسا , نت گونزالو هرموسا , نت های گونزالو هرموسا , نت های رسول یوسفی , نت های ساده ویولن , نت ویولن ساده
#نت دونی#نت ویولن#نت ساده ویولن#نت ویولن گونزالو هرموسا#notdoni#نت های ویولن گونزالو هرموسا#نت های ویولن#ویولن#گونزالو هرموسا#نت گونزالو هرموسا#نت های گونزالو هرموسا#نت های رسول یوسفی#نت های ساده ویولن#نت ویولن ساده
0 notes
Text
شورت فانتزی لامبادا چیست و چه ویژگی دارد؟
شورت فانتزی لامبادا زنانه، یکی از پرطرفدارترین و جذابترین لباسهای فانتزی برای خانمهاست. این شورت با طراحی خاص و جذاب خود، به خانمها امکان میدهد تا در هر موقعیتی از جمله جشنها، مهمانیها و رویدادهای مختلف، جلوهای خاص و متمایز داشته باشند. در ادامه به مزایا و ویژگی شورت فانتزی لامبادا زنانه می پردازیم. و نکات مهم خرید شورت فانتزی لامبادا زنانه را برای شما بازگو کرده ایم.
شورت فانتزی لامبادا زنانه
شورت فانتزی لامبادا زنانه، یک لباس زنانه مخصوص جشنها، مهمانیها و رویدادهای خاص است. این شورت با طرحی خاص و جذاب طراحی شده است که باعث میشود از سایر شورتهای فانتزی متمایز شود. طرح این شورت بر اساس الهام گرفتن از شکل و شمایل دلفینها طراحی شده و باعث میشود این لباس بسیار جذاب و خاص به نظر برسد.
این شورت با جنس پارچهای با کیفیت بالا ساخته شده است که باعث میشود راحتی و سلامتی پوست را تضمین کند. طراحی کوتاه این شورت باعث میشود برای انجام فعالیتهای مختلف مانند دویدن، ورزش کردن، رقصیدن و... مناسب باشد. شورت فانتزی لامبادا زنانه به دلیل ظاهری خاص و جالب، برای استفاده در موارد خاصی مانند جشنها، مهمانیها و رویدادهای مختلف مناسب است. این لباس باعث میشود شما از بقیه متمایز شوید و جلوهای خاص و جذاب داشته باشید. در کل، شورت فانتزی لامبادا زنانه یک لباس جذاب و خلاقانه است که برای خانمهایی که به دنبال لباسهای متفاوت و جذاب هستند، بسیار جذاب و جالب است. با توجه به ویژگیهای آن میتواند در موارد خاصی مانند جشنها، مهمانیها و رویدادهای مختلف استفاده شود.
ویژگی شورت فانتزی لامبادا زنانه
شورت فانتزی لامبادا زنانه، یکی از لباسهای جذاب و خلاقانه است که برای استفاده در موارد خاصی مانند جشنها، مهمانیها و رویدادهای مختلف به کار میرود. این شورت با طرحهای جذاب و خاصی تولید میشود که برای خانمهایی که به دنبال لباسهای متفاوت و جذاب هستند، بسیار جذاب و جالب است. در ادامه به بیان ویژگیهای شورت فانتزی لامباد�� زنانه پرداخته شده است:
- طراحی خاص: شورت فانتزی لامبادا زنانه با طرحی خاص و منحصر به فرد طراحی شده است که باعث میشود این لباس از سایر شورتهای فانتزی متمایز شود. طرح این شورت بر اساس الهام گرفتن از شکل و شمایل دلفینها طراحی شده و باعث میشود این لباس بسیار جذاب و خاص به نظر برسد.
- جنس با کیفیت: شورت فانتزی لامبادا زنانه از جنس پارچهای با کیفیت بالا ساخته شده است که باعث میشود راحتی و سلامتی پوست را تضمین کند.
- آرامش و راحتی: با توجه به جنس با کیفیتی که در ساخت شورت فانتزی لامبادا زنانه استفاده شده است، این لباس بسیار راحت و آرامش بخش است و میتوانید در طول روز با آن به راحتی حرکت کنید.
- طراحی کوتاه: شورت فانتزی لامبادا زنانه با طراحی کوتاه و جذابی ساخته شده است که باعث میشود این لباس برای انجام فعالیتهای مختلف مانند دویدن، ورزش کردن، رقصیدن و... مناسب باشد.
- مناسب برای موارد خاص: شورت فانتزی لامبادا زنانه به دلیل طراحی خاص و جذاب، برای استفاده در موارد خاصی مانند جشنها، مهمانیها و رویدادهای مختلف مناسب است و میتواند جلوهای خاص و متمایز بدهد.
در کل، شورت فانتزی لامبادا زنانه یک لباس جذاب و خلاقانه است که برای خانمهایی که به دنبال لباسهای متفاوت و جذاب هستند، بسیار جذاب و جالب است. با توجه به ویژگیهای آن میتواند در موارد خاصی مانند جشنها، مهمانیها و رویدادهای مختلف استفاده شود.
مزایای شورت فانتزی لامبادا زنانه
شورت فانتزی لامبادا زنانه، با طراحی خاص و جذاب خود، مزایای زیادی دارد که در ادامه به برخی از آنها اشاره میکنیم:
1- جذابیت و ظاهری خاص: طرح خاص این شورت باعث میشود که شما در جمع متمایز شوید و جذابیت و جلوهای خاص داشته باشید.
2- راحتی و آسایش: شورت فانتزی لامبادا زنانه با جنس پارچهای با کیفیت بالا ساخته شده است که باعث میشود راحتی و آسایش خاطر شما را تضمین کند.
3- مناسب برای فعالیتهای مختلف: با طراحی کوتاه این شورت، شما میتوانید برای انجام فعالیتهای مختلف مانند دویدن، ورزش کردن، رقصیدن و... از آن استفاده کنید.
4- استفاده در موارد خاص: شورت فانتزی لامبادا زنانه، برای استفاده در موارد خاصی مانند جشنها، مهمانیها و رویدادهای مختلف مناسب است و میتواند جلوهای خاص و متمایز بدهد.
5- سازگاری با سبکهای مختلف: این شورت، با توجه به طرح خاص و خلاقانهاش، با انواع لباسهای مختلف و همچنین با اکثر سبکهای مد مانند سبک راک، سبک بوهمی، سبک معاصر و... سازگاری دارد.
6- قیمت اقتصادی: شورت فانتزی لامبادا زنانه، با توجه به کیفیت بالایی که دارد، همچنین طراحی خاص و جذابش، با قیمت اقتصادی عرضه میشود.
در کل، شورت فانتزی لامبادا زنانه، با طراحی خاص و جذاب خود، مزایای زیادی دارد که میتواند برای خانمهایی که به دنبال لباسهای متفاوت و جذاب هستند، گزینه مناسبی باشد.
جنس شورت فانتزی لامبادا زنانه
جنس شورت فانتزی لامبادا زنانه معمولاً از پارچههای نرم و الاستیک تهیه میشود تا به خوبی با تن شما هماهنگ شود و راحتی حرکت را تضمین کند. از جنس پارچههای مختلفی برای تهیه شورت فانتزی لامبادا زنانه استفاده میشود که در ادامه به توضیحات بیشتری دربارهی آنها میپردازیم:
- پارچهی نخی: شورت فانتزی لامبادا زنانه با جنس پارچهی نخی، خنک و تنفسپذیر است. این پارچه قابلیت جذب رطوبت را دارد و برای فصل تابستان بسیار مناسب است.
- پارچهی مخملی: شورت فانتزی لامبادا زنانه با پارچهی مخملی، نرم و لطیف است و باعث ایجاد حس لطافت و راحتی در پوشیدن شورت میشود. این پارچه مناسب فصول سرد سال است.
- پارچهی چرمی مصنوعی: شورت فانتزی لامبادا زنانه با پارچهی چرمی مصنوعی، شیک و جذاب است و برای استفاده در مهمانیها و رویدادهای شبانه بسیار مناسب است.
- پارچهی شبکهای: شورت فانتزی لامبادا زنانه با پارچهی شبکهای، جذاب و شفاف است و برای استفاده در جشنها و مهمانیهای شبانه بسیار مناسب است.
به طور کلی، جنس پارچه شورت فانتزی لامبادا زنانه بسته به نوع طراحی و استفادهی آن متفاوت است. برای انتخاب بهترین شورت فانتزی لامبادا زنانه برای نیازهای خود، بهتر است جنس پارچه، کیفیت و راحتی استفاده را بررسی کنید.
خرید شورت فانتزی لامبدا زنانه
برای خرید شورت فانتزی لامبدا زنانه، میتوانید به فروشگاههای لباس زنانه مراجعه کنید که این محصول را عرضه میکنند. همچنین، میتوانید از فروشگاههای آنلاین نیز استفاده کنید. در اینترنت، فروشگاههای آنلاین متعددی وجود دارند که شورت فانتزی لامبدا زنانه را به فروش میرسانند و میتوانید از آنها خرید کنید.
قبل از خرید، بهتر است از جزئیات مربوط به محصول مطلع شوید تا مطمئن شوید که شورت فانتزی لامبدا زنانه، با معیارهای شما سازگار است و نیازهای شما را برآورده میکند. همچنین، باید به قیمت محصول، شرایط بازگشت و تحویل، نحوه پرداخت و هزینههای ارسال دقت کنید تا در نهایت تصمیم به خرید بهتری بگیرید. در کل، برای خرید شورت فانتزی لامبدا زنانه میتوانید از فروشگاههای لباس زنانه محلی و آنلاین استفاده کنید و در انتخاب محصول دقت کنید تا بهترین تجربه را برای خود به دست آورید.
قیمت شورت فانتزی لامبادا زنانه
قیمت شورت فانتزی لامبادا زنانه، ممکن است بسته به جنس پارچه، کیفیت ساخت، طراحی و محل خرید متفاوت باشد. همچنین، عوامل دیگری مانند فصل، تخفیفات و تقاضا نیز میتوانند بر قیمت تاثیر بگذارند. با توجه به این موارد، قیمت شورت فانتزی لامبادا زنانه ممکن است در بازارهای مختلف متفاوت باشد. به طور کلی، قیمت شورت فانتزی لامبادا زنانه در بازارهای مختلف، معمولاً در محدوده ۳۰۰۰۰ تا ۱۰۰۰۰۰ تومان قرار دارد. با این حال، در فروشگاههای آنلاین و فروشگاههای متخصص لباس فانتزی، ممکن است قیمتها متفاوت باشند.
در هر صورت، باید به این نکته توجه داشت که قیمت، تنها یکی از عواملی است که برای خرید شورت فانتزی لامبادا زنانه باید در نظر گرفت�� شود و باید به جنس پارچه، کیفیت ساخت، طراحی و سایر موارد نیز توجه کرد. به همین دلیل، پیشنهاد میشود قبل از خرید، اطلاعات کافی در مورد محصول جمعآوری کرده و با توجه به نیازهای و سلیقهی خود، تصمیم به خریدی بهتر بگیرید.
1 note
·
View note
Photo
شورت لامبادا مروارید دار (ساده بدون پروانه) قرمز،سفید،مشکی فری سایز قیمت ۱۵ خرید اینترنتی👈 دایرکت خرید حضوری 👈 مغازه:ملاصدرا خیابان میرداماد پلاک بیست فروشگاه اِروس #لباس_زیر #لباس_زير #جوراب #شورت #جوراب_شلواری #مرواریدی #لامبادا #اِروس #شورت_گیاهی #شورت_گنی #کاستوم_فانتزی https://www.instagram.com/p/BueKbWWH9jL/?utm_source=ig_tumblr_share&igshid=yx7enjrq9m7o
1 note
·
View note
Photo
به کدوم لباس اهمیت میدید خانوما؟ بچه ها کاراشون خیلی خیلی خاصه اگه دنبال لباس زیرای خاص و فانتزی هستید کاراشون رو ببینید پیجشون رو داشته باشید😍👇 @delarose_underwear @delarose_underwear @delarose_underwear . . #الی_مون #سوتین #سوتین_فانتزی #شورتک #شورت_لامبادا #لباس_زیر #نیمتنه #لباس_زیرزنانه #نیمتنه_اسپرت #کراپ #ست_اسفنجی #سوتین_دخترانه #ست_سوتین #سوتین_جلوبازشو #شورت_نخی #لامبادا #لباس_راحتی #سوتین_خاص https://www.instagram.com/p/CcBCesJIIv3/?utm_medium=tumblr
#الی_مون#سوتین#سوتین_فانتزی#شورتک#شورت_لامبادا#لباس_زیر#نیمتنه#لباس_زیرزنانه#نیمتنه_اسپرت#کراپ#ست_اسفنجی#سوتین_دخترانه#ست_سوتین#سوتین_جلوبازشو#شورت_نخی#لامبادا#لباس_راحتی#سوتین_خاص
0 notes
Text
مامان زهره
مامان زهره الان ۴۰ سالشه. اون و بابا ۲۵ سال پیش یعنی وقتی مامان زهره، ۱۵ سالش بود ازدواج میکنن. مامان زهره در واقع نوه عموی بابا ست. اونا توی یه روستا اطراف خوانسار زندگی میکردن. همون روستایی که اصالت بابا (در واقع ما) از اونجاست. منتها بابا توی تهران بزرگ شده بود و ۱۰ سال از مامان زهره بزرگ تر بود. خلاصه مامان بعد از ازدواج میاد تهران و از خانواده اش دور میشه و مجبور میشه ترک تحصیل کنه چون خیلی زود منو باردار شد!... یعنی با سیکل اومد خونه ی شوهر.
البته مامان زهره بعدا موفق میشه دیپلمش رو بگیره و الان دانشجوی رشته تربیت بدنی هستش. این در حالیه که بابا همون دیپلم رو داره. مامان زهره توی زندگی خیلی سختی کشیده و یادمه بابا خیلی کتکش میزد و اذیتش میکرد. خاطراتی که از بچگیم دارم پره از دعواها و داد و فریاد های بابا سر مامان و کتک های خیلی بدی که به مامان زهره میزد. مدام مامان رو تحقیر میکرد و دهاتی بودنش رو تو سرش میزد. هی بهش میگفت:« دهاتی بی سواد!» و «ضعیفه» صداش میکرد. مثل مردهای قدیمی! بابا کلا خیلی غیرتی بود و مامان رو به شدت محدود میکرد. حتی وقتی میرفت سرکار در رو روی ما میبست و تلفن رو هم با خودش میبرد. یه جورایی مامان رو با اسیر اشتباه گرفته بود. هر وقتم خونه بود دنبال بهونه میگشت تا مامان رو کتک بزنه.
اما خب از قدیم گفتن در همیشه روی یه پاشنه نمیچرخه! حدود ۱۰ سال پیش بود... که بابا با اصرار عموم برای کار رفت امارات. قرار بود دوتایی توی یه شرکت ساختمانی بزرگ به عنوان سرکارگر مشغول بشن. آنجلا اون موقع ۵ سالش بود. بابا ۶ ماه یکبار میومد خونه. تازه فقط یک هفته میتونست بمونه؛ یعنی بیشتر از یک هفته بهش مرخصی نمیدادن. مامان با رفتن بابا، یکم بال و پر گرفت. اول دیپلمش رو گرفت. آنجلا رو از همون ۵ سالگی فرستاد کلاس شنا و ژیمناستیک و بعد از ۲ سال بدنسازی و از ۹ سالگی، بوکس و صخره نوردی رو تحت حمایت مامان، شروع کرد. مامان از ۵ سال پیش خودش ورزش رو شروع کرد. آخه وزنش خیلی زیاد شده بود و الان ۳ ساله که بدنسازی میکنه. بدن مامان کاملا نچراله و همراه تغذیه، فقط مکمل مصرف میکنه.
الان دور، دور مامان زهره و آنجلا ست!... الان مامان چند ماهه که نذاشته بابا برگرده دبی!... آخه اون دیگه یه زن عضلانیه!... شبی که بابا از فرودگاه برگشت خونه و مامان رو با بیکینی در حالی که روی کاناپه لم داده بود و سیگار میکشید، دید؛ رو هیچ وقت فراموش نمیکنم. چهره بابا رو هیچ وقت فراموش نمیکنم. چنان از دیدن بدن عضلانی مامان زهره وحشت کرده بود که داشت سکته میکرد. آنجلا هیچ دخالتی نکرد اونشب، فقط در خونه رو قفل کرد و کلید رو توی در شکست. بابا سراسیمه دوید به سمت در، اما آنجلا جلوی در ایستاده بود. اونم با بیکینی!... بابا انگار تازه دخترش رو با بیکینی دیده بود. خشکش زد!... آنجلا بهش کلید شکسته رو نشون داد و گفت:« کجا میخوای بری بابایی... تازه اومدی!... بمون عزیزم. 😏» کلید رو گذاشت کف دست بابا و یه تنه محکم بهش زد جوری که نقش بر زمین شد. اومد سمت من آنجلا و کنارم ایستاد و باهم اتفاقاتی که قرار بود بیوفته رو تماشا کردیم.
بابا داشت با در ور میرفت که مثلا بازش کنه. مامان خیلی ریلکس سیگارش رو کشید... آخرش بود که از روی کاناپه بلند شد. به بیکینی لامبادا تنش بود. از اونایی که شورتش با دو تا بند گره خورده، دو طرف پهلو بسته میشه و سوتینش هم بندی بود و بندهاش پشت گردن کلفت مامان زهره و روی عضلات کمرش گره میخورد. یه صندل لژ دار هم پاش بود. به بابا گفت:« عزییییزم؟... کجا میخوای بری؟... مگه تازه نیومدی ملوسک؟ 😏» بابا برگشت و با وحشت مامان زهره رو دید که داره با قدمهای آروم و ریلکس و قدرتمند بهش نزدیک میشه. شروع کرد با تته پته حرف زدن:« زهره!... عزیزم... تو رو خداااا آروم باش!... م م م من یه چیزی بیرون جا گذاشتم... برم بیارمش...» مامان پوزخندی زد و گفت:« ععععه؟!!!... چی جا گذاشتی؟...😏» بابا همینطور به در ور میرفت و دستگیره رو با زور ورزی میکشید. مامان رسید بهش یه اسپانک محکم به کون بابا زد جوری که بابا با صورت خورد به در و گفت:« تو رو خدا زهره!...» مامان سیگار رو گذاشت گوشه لبش، با دست چپش که دست غیر تخصصیشه، دستگیره رو گرفت و چنان کشیدش که کنده شد. پشماااااااااااااااامممم ریخته بود 😱 و بابا از من بدتر... جوری پشماش ریخته بود که چشماش داشت از حدقه بیرون میزد. مامان با پوزخند و کنایه دستگیره شکسته رو آورد بالا و مقابل صورت بابا گرفت و گفت:« اینو میخواستی؟... اینو جا گذاشته بودی ملوسک؟... 😏 بکنمش تو ماتحت اول و آخرت؟...» بابا رنگش پریده و بود و زبونش بند اومده بود. مامان زهره بهش نزدیک تر شد و گفت:« چرا خفه خون گرفتی نفله؟... زر بزن ببینم... 😠» و یدفه با دست راست چنان مشتی زد به سمت راست صورت بابا که سرش محکم خورد به دیوار و نقش بر زمین شد... بهش گفت:« کو اون زبون سی متری ات مرتیکه آشغال؟... » خم شد و دستگیره شکسته رو به زور فرو کرد تو دهن بابا و گفت:« دهنتو باز کن ببینم نفله... بخورش!... مگه همینو نمیخواستی ضعیفه بدبخت؟!!!... » بابا با التماس گفت:« زهره تو رو خداااا... زهره غلط کردم!...» یدفه مامان یه سیلی محکم به بابا زد که دستگیره از توی دهنش پرت شد بیرون و گردنش رو گرفت و گفت:« چیو غلط کردی؟... اینکه ۲۵ سال زندگی منو تلف کردی؟؟؟... آره؟...» با قدرت بازوش گردن بابا رو کشید بالا و گفت:« بلند شو ببینم آشغال!... 😡» سیگار از گوشه لبش برداشت و روی صورت بابا خاموش کرد... صدای فریاد «آاااااااخ...» بابا بلند شد. یدفه مامان داد زد:« خفه شو عوضی!» و جوری با دست چپ سیلی به صورت بابا زد که یک متر پرت شد سمت راست و با صورت خورد زمین. سیلی بود یا مشت؟!!! 🤯
از اون طرف آنجلا هم دستش رو به کون من میمالید. هرچی مانعش میشدم فایده نداشت... خودشم بهم چسبیده بود و داشت منو میمالید.
مامان زهره رفت و دوباره گردن بابا رو گرفت و با گفتن:« کی گفت صدات در بیاد عوضی؟... با اجازه کی داد زدی، هاااااان؟... حالا نشونت میدم دنیا دست کیه!...» بابا رو روی زمین مثل گونی سیب زمینی کشید و آوردش وسط پذیرایی... خون از دهن و دماغ بابا جاری بود. مامان زهره مدام میزد تو سر و صورت بابا... بابا حتی فرصت التماس کردن هم نداشت... بعد کلی کتک و مشت که به بابا زد کشیدش سمت کاناپه نشست روی کاناپه. سر بابا رو گذاشت لای رونهاش و شروع کرد فشار دادن...
مامان زهره اونشب بابا رو لخت کرد و انقدر کتکش زد که بدنش سیاه و کبود شد و چندتا دندون هاشو شکست. از اون روز هر شب الان پنج ماه میگذره... هر شب بساط همینه!... هر شب مامان زهره بابا رو کتک میزنه... گوشیش رو هم جلوی خودش خرد کرد و سیمکارتش رو شکست... یکماه اول هر روز بابا رو توی توالت زندانیش میکرد و میرفت دانشگاه و باشگاه... الان چند ماهه که در خونه رو روش قفل میکنه و با زنجیر بابا رو میبنده توی آشپزخونه تا غذا درست کنه. منم حق ندارم در رو روی بابا باز بذارم. جرأت سرپیچی هم ندارم...دلم برای بابا میسوزه ولی به نظرم، حقشه!
مامان زهره هر شب بابا رو با دیلدو کمری میکنه و کتکش میزنه... جدیدا مامان زهره غذای بابا رو میریزه روی پاهای خودش و وادارش میکنه که با لیس زدن پاهاش، غذا بخوره!
این درحالیه که مامان هنوز خیلی عضلانی نشده!... حتی آنجلا عضلات بیشتری از مامان زهره داره. اما مامان با ورزیده تر شدن و عضلانی تر شدنش انتقامش از بابا رو میخواد تکمیل کنه! من میدونم که منتظره یائسه بشه تا استفاده از استروئید رو شروع کنه... مامان من چند سال دیگه تبدیل به یه غول مؤنث عضلانی میشه 😱
2K notes
·
View notes
Text
من سنتين كدا لما كنت مرتبط كنت بويفريند كيوت بطبخ لنفسي وللجيف بالمرة واقسملها الأكل في علب او اكياس الرز لواحده والخضار لواحده والفراخ لواحدها عشان ما تتعطلش عن المذاكرة، دلوقتي مقضيها لامبادا وباتيهات وقهوة عمال على بطال مع الشغل
13 notes
·
View notes
Text
٤ أسباب ليه الست المصرية مش بتمر بالـ proposal الرومانسي اللي بيتقال فيه i do:
١- لإن من الصعب -إذا ماكنش من المستحيل- إنك تلاقي راجل مصري هايجي يقولك من نفسه عايز أتجوزك الا لو كنتي بنت محظوظة .. لازم تضغطي عليه بكلام من نوعية أخرة العط ده إيه .. هاتكلم بابا إمتى .. أنا متقدملي طيار .. لو ماخدتش خطوة هسيبك وما إلى ذلك
٢- بعد الإرتفاع العنيف في سعر الدهب مافيش راجل هاينزل على ركبة ويقدملك خاتم ألماظ .. لو عليه يخطبك بباكو لامبادا
٣- لو إفترضنا إن المعجزة حصلت وجاب الخاتم ونزل على ركبته وقولتي i do وروحتي لأهلك تقوليلهم انا اتخطبت وفي ايدك خاتم في الأغلب أبوكي هايرميكي من البلكونة
٤- حتى لما ربنا يتمم بخير وتيجي تتجوزي ساعة كتب الكتاب أبوكي هو اللي هايقوله i do مش إنتي
-ريهام الجوهري
5 notes
·
View notes
Photo
شورت بندی تماماً قابل تنظیم کش براق قیمت ۴۹ سفارش 👈 دایرکت و تلگرام #شورت #کاستوم #هارنس #هارنس_کشی #لباس_زیر #لباس_زیر_زنانه #لباس_زیر_فانتزی #لباسزیرزنانه #ست_فانتزی #لامبادا https://www.instagram.com/p/Bx1qWt2pSxH/?igshid=atham2pifgk1
0 notes
Photo
شورت لامبادا زنانه #ساوالان قیمت : ۳۶ هزار تومان💵 ثبت سفارش از طریق سایت🛒 لینک آدرس در بیو savalanshop.com ⠀ ⠀ 👈 سفارش بالای ۴۰۰ هزار تومان ارسال رایگان👉 ⠀⠀ 📸 @savalanshop 🌻 . #شورت_زنانه #شورت_لامبادا #شورت_لامبادا_فانتزی #شورت_توری_لامبادا #شورت_فانتزی_سایز_بزرگ #ساوالان_شاپ #savalanshop https://www.instagram.com/p/CfRWWbQtAVs/?igshid=NGJjMDIxMWI=
#ساوالان#شورت_زنانه#شورت_لامبادا#شورت_لامبادا_فانتزی#شورت_توری_لامبادا#شورت_فانتزی_سایز_بزرگ#ساوالان_شاپ#savalanshop
0 notes
Text
نجمه (۱)
چاره ی دیگه ای نداشتم. راه دیگه ای نبود. نه جرأت تمرد داشتم و نه حتی تصور تمرد رو!... بین پاهای قطور و عضلانیش نشسته بودم و بدنم میلرزید... چون نجمه؛ این ماده شیر عضلانی میتونست منو مثل یه هندونه لای رونهای عضلانی و ورزیده اش له کنه... شایدم راحت تر!
توی خوابم نمیدیدم که نجمه؛ همسر ۴۳ ساله من باهام اینطوری رفتار کنه!... اون حتی نگاهم نمیکنه... نجمه، بنده ی حقیرش رو حتی نگاه نمیکنه!...🥺😰 فقط دستور میده و من اطاعت میکنم... حتی اسمم هم عوض کرده!... اسمم رو گذاشته؛ ضعیفه!...
بهم گفت:« ضعیفه!... سیکس پکم رو میخوری تا هر وقت خودم بگم بسه!» راه دیگه ای جز گفتن چشم و شروع کردن وجود نداشت.
وقتی لبها و زبونم به سیکس پک کاملش رسید، یدفه شکمش رو وکیوم کرد و وااااااااااووو 😱🤯 هشت تا پک کامل و تنومند مثل نون باگت افتاد بیرون!... 😵 زبونم بند اومده بود. هشت تا پک سخت و فولادین 😰😵🫨 بدنم لرزید... نه تنها اون هشت پک؛ عضلات موربی های پهلوهاش هم مثل دو تا سپر سنگی از دو طرف پهن شدن و زدن بیرون و بالاتنه تنومند نجمه شبیه افعی شد. خط عمقی که از وسط تخته سینه هاش شروع شده بود و به هشت پک تنومند نجمه میرسید و به نافش وصل میشد حیرت انگیز بود! 😱 و حیرت بیشتر زمانی وجودم رو فرا گرفت که این شکاف بعد از ناف عمیق تر شد و تا کص کلوچه و تپل نجمه که زیر شورت لامبادای تور، برق میزد امتداد داشت. 😱🤯🤤 عضله ای روی بالا تنه شگفت انگیز نجمه نبود که رشد نکرده باشه!... پستوناش هم که مثل دو تا گنبد بزرگ سر به آسمون میسایید و دو تا مثلث کوچیک توریِ سوتین لامبادا، نوکهای درشت اون دو تا گنبد رو مثلا پوشونده بود!
نجمه با چهره مغرور و پرجذبه خودش، اون لبهای بزرگ و برجسته و چشم های سایه دار شهلا و مژه های بلندش، مثل یه خدا به بنده حقیرش که من باشم نگاه میکرد. نجمه مثل یه زن ۳۵ ساله به نظر میرسه، شایدم جوانتر! به تازگی موهاش رو قرمز کرده و خیلی جذاب شده. من هشت پک بی مو و لذیذ نجمه رو میخوردم و میلیسیدم. از بس عضلات نجمه خوشمزه هستن، انگار آبنبات میخورم!... پوست لطیف و نرمش با عضلات سخت و فولادین ترکیب سمی و جالبی رقم زده.
چهره بت و جذبه ناک نجمه که من ازش مثل سگ میترسم، منو امیدوار میکرد که از خوردن من خوشش اومده... کم کمر نفسهای عمیقش تند تر میشد و عضلاتش سخت تر!... رگ ها بیشتر بیرون میریخت!... شورت لامبادا ی تور، خیس شده بود و عطر آب کص ارباب، داشت منو مست میکرد...
بیش از یک ساعت بود که داشت عضلات هشت پک، موربی ها و پستونای بزرگ ارباب عضلانی و خدای قدرتمندم رو میخوردم. تازه لرزش بدنم کم شده بود که یدفه گردن منو گرفت، بدنم یخ کرد و رعشه به تنم افتاد... منو با قدرت بازوان قطورش کشید بالا تر، پاهاش رو دو کمرم حلقه کرد و فشارم داد... چشماش رو باز کرد... 😰 واااااای و بهم نگاه کرد... صورتمو برد سمت صورت خودش. کمرم رو سفت لای پاهاش گرفته بود و فشار میداد. ولی نه اونقدرا زیاد. یهو گفت:« لبو لوله کن ببینم ضعیفه کردنی من! 😘😈💋💋💋💋» و لبهاشو گذاشت روی لبهام. از لذت انگار رفتم به یه بعد دیگه 🤤 نجمه بعد از ماهها باهام مهربون شده بود و داشت لبهامو میخورد... با اون لبهای قشنگ و قلوه ای و ترم و خیسش؛ وااااااااااووووو 🤤💜💋💋💋💋 زبون خوشمزه اش رو روی زبونم میمالید و لبهامو میخورد... گردنم توی مشت قدرتمندش بود و دست دیگه اش روی کمرم... منم ناخودآگاه پهلوهای عضلانیش رو گرفته بودم. بعد از چند لحظه گردنم رو ول کرد و دستاش رو دور کتف های منو حلقه کرد و منو با فشار به بدن خودش چسبوند جوری که صدای شکستن قلنج مهره های کمرم بلند شد... لبهامو سفت تر میخورد... من که داشت توی آغوش عضلانیش له میشدم ولی حاضر نبودم از طعم افسانهای لبهای نجمه بگذرم. بعد از دقایقی لب بازی، چشمان آهو ش رو باز کرد و توی چشمام خیره شد و گفت:« منصور؟...» گفتم:« جانم ملکه قدرتمند من؟» چشماش برق زد و لبخند روی لبهای قشنگش نشست و گفت:« عشقم!...بار آخرت باشه هاااا... بعد از ۳۰ سال زندگی نمیخوام باهات بد رفتار کنم... ضعیفه کردنی!... دوس ندارم بدنت از ترس من بلرزه... اما به شرطی که دیگه اشتباه نکنی و منصور خوبی باشی... من وقتی عصبانی میشم ممکنه هرکاری باهات بکنم... نمیخوام یه روز به خودم بیام و ببینم جونتو گرفتم!...» واااااااااای چه تحقیری منو کرد!... اما خوب واقعیت رو گفت. من ملتمسانه گفتم:« ارباب!... منو ببخشید 🥺🥹» نفس عمیقی کشید که باعث شد فشار آغوشش بیشتر بشه و استخونای نحیف من به صدا در بیاد و گفت:« بخشیدمت ضعیفه کردنی نازم...💋💋💋💋» و دوباره لبم رو شکار کرد.
بعد از معاشقه ی فراموش نشدنی که نزدیک نیم ساعت طول کشید... نجمه شورتش رو در آورد و من انقدر کص کلوچه و شیرین و تپلش رو خوردم که به شدت اورگاسم شد و بعد اومد روم و بعد از چند ماه بهم یه کص سیر داد. تمام آب غ��یظ و زیاد من رو هم توی کصش جا داد و همونطور که کیرم توی کصش موند توی آغوش عضلانی و امن ارباب نجمه به خواب رفتم.
Corina Bunea
918 notes
·
View notes
Photo
👙 #شورت #لامبادا 📌 جین ۱۲ تایی 🌈 رنگبندی متنوع 📏سایزبندی: L -Xl - xxl 🔴فروش ب صورت عمده 🔴 🚚ارسال رایگان به سراسر ایران ❌برای اطلاع از قیمت به کانال تلگرام مراجعه کنید 👇👇 https://t.me/ShopTavakoli #شورت #شورت_عمده #شورت_درگهان #شورت_قشم #شورت_خارجی #شورت_زنانه #شورت_فانتزی #شورت_وارداتی #شورت_عمده_درگهان #شورت_خارجی_عمده #شورت_عمده_قشم #شورت_خارجی_درگهان #شورت_زنانه_عمده #شورت_طرحدار #شورت_قشم_عمده #شورت_درگهان_عمده #شورت_وارداتی_عمده #شورت_گیپوری #شورت (at درگهان بازرگاني توكلي) https://www.instagram.com/p/CSJo-v1tpH3/?utm_medium=tumblr
#شورت#لامبادا#شورت_عمده#شورت_درگهان#شورت_قشم#شورت_خارجی#شورت_زنانه#شورت_فانتزی#شورت_وارداتی#شورت_عمده_درگهان#شورت_خارجی_عمده#شورت_عمده_قشم#شورت_خارجی_درگهان#شورت_زنانه_عمده#شورت_طرحدار#شورت_قشم_عمده#شورت_درگهان_عمده#شورت_وارداتی_عمده#شورت_گیپوری
0 notes
Photo
شورت لامبادا مردانه پشت باز XUBA https://www.takhfifekhob.com/%d8%b4%d9%88%d8%b1%d8%aa-%d9%84%d8%a7%d9%85%d8%a8%d8%a7%d8%af%d8%a7-%d9%85%d8%b1%d8%af%d8%a7%d9%86%d9%87-%d9%be%d8%b4%d8%aa-%d8%a8%d8%a7%d8%b2-xuba/
0 notes
Text
حسنا (۱) دختر فاطیما
این دختر قشنگ و عضلانی که میبینید، حسنا ست. یه دختر ۱۷ ساله با ۱۸۵ سانت قد که ژنتیکش کاملا به مامانش فاطیما رفته. حسنا حتی از فاطیما هم بلند قد تر میشه! حسنا یه آلفای غالب و مطلقه. به شدت خوشگل و سکسی و به شدت قدرتمند. اون از ۷ سالگی همپای مامانش ورزش کرده و عضله ساخته و شاهد رابطه خاص من و مامانش بوده. بخاطر همین به طور کلی خودشو از هر نظر برتر از همه میدونه که خب به نظر من حقم داره. حسنا واقعا برتر از همه ست. حسنا به شدت لوند و سکسیه. اون توی خونه غالبا برهنه ست و بیشتر وقتا فقط یه شورت لامبادا تنش میکنه. فقط و فقط! معنیش اینه که من همیشه سینه های عضلانی دخترم رو برهنه میبینم!!! البته اون پستان های بزرگی نداره چون همش عضله ست. اینم البته از فاطیما یاد گرفته. چون فاطیما هم هیچ وقت توی خونه سوتین تنش نمیکنه و بالا تنه عضلانیش همیشه برهنه ست. اما حسنا یه فرق عمده با مامانش فاطیما داره. اونم اینه که اون یه نسل Z ی به تمام معناست. شجاع و جسور و دلیر، رک و راست، مغرور و با اعتماد بنفس، با ابهت، خشن و بی پروا. حسنا ذاتا یه ملکه مطلق و الهه پرستیدنیه. همه پسرا و مردا در برابرش احساس حقارت میکنن. اون به پسرا به چشم وسیله سرگرمی و تفریح نگاه میکنه. مثل عروسک یا اسباب بازی. اینو وقتی پسری رو میاره خونه متوجه میشید. حسنا جوری با پسرا رفتار میکنه که یه ببر با یه گربه رفتار میکنه! سر به سرشون میزاره، ایسگاشون میکنه یا مثل یه باریچه باهاشون بازی میکنه و تمام مدت لبخند تحقیرآمیزی روی لبای قشنگش دیده میشه. اون عاشق مالیدن و انگشت کردن پسر هاست. مخصوصاً توی مهمونی ها، اونا رو خفت میکنه و بهشون انگولی میکنه و میخنده. حتی در حضور جمع!... یا وادارشون میکنه باهاش مچ بندازن تا باهاشون بازی کنه، تحقیرشون کنه و بخنده! خیلی وقتا هم وادارشون میکنه که بدن و عضلاتش رو براش بخورن و بلیسن!... خب پسرای بدبخت، چاره ای هم ندارن.
یکی از وظایف روتین من توی خونه ماساژ دادن بدن عضلانی و ورزیده فاطیما و بعدشم مکیدن و خوردن سینه های ایشونه. فاطیما از اینکه سینه های عضلانیش رو بخورم لذت میبره و معمولا وقتی روی کاناپه جلوی تلویزیون لم میده من در برابرش روی زمین زانو میزنم و براش سینه هاشو میخورم. این کار رو حسنا هم با دوس پسرش میکنه دقیقاً و جای پشم ریزون ماجرا اینجاس که اون تازگیا هوس کرده که منم براش سینه هاشو بخورم و وقتایی که من و حسنا توی خونه تنها باشیم منو وادار به این کار میکنه!!!
قسمت بعدی:
Nami Diamante
726 notes
·
View notes
Text
مطهره (۲)
وقتی وارد سالن غذاخوری شد... با دیدنش خشکم زد! 😳😳😳 کانون همه نگاه ها شد... قیافه همه مردها دیدنی بود!... 😮😮😮 چند تا پسر جوون دور میز کناری ما نشسته بودن. صدای یکیشون رو شنیدم که گفت:« حاااجی پشماااااااااااااااامممم 😱... خانومه رو نگااااا» و سر هر پنج نفرشون برگشت به سمت مطهره و یکیشون گفت:« وات د فاااااااااک... چقد عضله داره!!!!🤯». صدای مردی رو از اون طرف سالن شنیدم که به بغل دستیش گفت:« وااااای... چه زنیه!!! 😱 » یه خانومی که حسابی حسودیش شده بود وقتی دید شوهرش سرش چرخیده بهش گفت:« محسن!... کجا رو نگا میکنی کثافت؟...» یکی دیگه به رفیقش گفت:« اووووووووف... پسسسسسر... عضله ها رو!»
مطهره که نیمی از موهای بلند و لختش رو روی صورت مثل آفتابش ریخته بود و بقیه رو پشت گوشش کشیده بود با غرور و اعتماد بنفسش به همه نگاه کرد و با نگاهش همه رو تحقیر میکرد. یه مردی که با خانومش نزدیک میز ما بود با دیدن مطهره بی اختیار گفت:« خداااااااایا... این کیه دیگه؟...» زنش که معلوم بود زودتر متوجه حضور مطهره شده و داره رشک میبره از دیدنش در گوشش گفت:« جوووووو��... میخوای منم اینجوری بشم؟...» مرده برگشت و به زنش نگاه کرد و ترسید از نگاه شیطنت آمیزش و جواب داد:« نه... نه... نه... یعنی نمیدونم!...» زنه چشماش برق زد.
چنان ابهت و جلالی در مطهره میدیدم که انگار واسم غریبه بود. هیچ وقت فکر نمیکردم که اون لباس خاص رو توی عموم بپوشه!!! 😧 اونم روی بیکینی لامبادا! 😱 یه لباس از جنس فلز... در واقع مثل یه زره با بافت درشت و خیلی ظریف و زیبا بود... یه تور زیبای فلزی که بدن و عضلات ورزیده و قدرتمند و چشم نواز مطهره رو کاملا نمایش میداد. این لباس تازه به دستش رسیده بود. خواهرش براش از آمازون خریده بود و براش پست کرده بود.
یهو چشمش به من افتاد که پشمام ریخته بود. لبخند شیرین و خواستنی اش روی لبهاش نشست. هیکل و هیبت عضلانیش با حرکت رونهای قطورش به سمت من حرکت کرد. یکی از پسرهای میز کناری خیلی آروم به دوستاش گفت:« داداش!... کی اینو میکنه؟!!!...» اون یکی گفت:« مگه کسی هم میتونه این زنو بکنه؟... خدای عضله ست!!!» من تو دلم کیف کردم از شنیدن این جملات. دلم میخواست فریاد بزنم که:« من.... من میکنمش... من بکنشم... یدفه یکی دیگه شون گفت:« پشماااااااااااااااامممم داره میاد این طرف! 😰... عادی باشید... عادی باشید...» سالن در سکوت بود و همه چشمها حرکت مقتدرانه و با صلابت مطهره رو زیر نظر داشت. مطهره با غرور و افتخار و در حالی که میدونست همه چشمها با بهت و حیرت دارن نگاش میکنن از میون میزها میگذشت. سالن در سکوت فرو رفته بود و فقط صدای صندلهای پاشه بلند مطهره به گوش میرسید. انگار همه داشت زیر قدمهای تام کت و قدرتمند مطهره له میشدن. سینه های عضلانیش با هر قدم میلرزید و سیکس پکش و موربی هاش باز و بسته میشدن. چند قدم بیشتر با من فاصله داشت که لبخندش جون دار تر شد. دست چپش رو بلند کرد و با انگشت اشاره بهم گفت:« ای شیطون بلای من... حالا تنهایی میای پایین؟!!!... گوشتو میبرم! 😜» خندید و با رسیدن به من خم شد. یکی از دستاشو گذاشت روی میز و دیگری رو روی دوش من گذاشت و لبهامو بوسید. صدای « اووووووه» از نهاد همه مخصوصا میز کناری بلند شد... همونایی که میخواستن بدونن کی مطهره رو میکنه. با اینکه با دیدن مطهره از اینکه این لباس برهنه و سکسی رو توی ملا عام پوشیده دلخور شدم، اما هرچه بیشتر بهم نزدیک میشد بیشتر احساسی افتخار میکردم از داشتن چنین همسری.
میز دو نفره بود... نشست مقابل من و گفت:« خب!... چطورم ملوسکم؟... » دستشو دراز کرد. لپم رو نیشگون گرفت و لبهاشو غنچه کرد و برام دلش ضعف رفت. منم دلم واسش در تلاطم و ضعف بود. در حین نیشگون گرفتن گفت:« جووووووون چه تیپی زدی لعنتی 🫦...» یهو روی میز خالی نگاه کرد و گفت:« عه پس چرا چیزی نیاوردی؟...» گفتم:« خواستم ملکه قشنگم نزول اجلال کنن بعد برم صبحانه بیارم...» جوری نگام کرد که دکلم بلند شد باز... معلوم بود که کلوچه اش خیس خیسه!... با حرص گفت:« قربون تو موش موشی مموشم بشم...» گفتم:« حالا شما بشین تا من برم صبحانه رو بیارم. لبخند خوشگلی زد و گفت:« ممنونم عسلم...» من دستش رو بوسیدم؛ بلند شدم و رفتم به سمت میز سلف سرویس. نگاه سنگین همه رو روی خودم احساس میکردم. برام مهم نبود که دیگران در موردم چی فکر میکنن. صدای پچ پچ از همه میزها بلند شده بود. من کاملا بی اعتنایی میکردم.
من رژیم غذایی خاص مطهره رو خوب بلدم. چون هر روز صبح من وظیفه آماده کردن صبحانه تمام پروتئین همسر عضلانی خودم رو دارم. بخاطر همین برای مطهره ۱۲ تا تخم مرغ آب پز، یک تکه نون تست و چند تکه سینه مرغ گریل شده بردم. با لبخند شیرینی ازم استقبال کرد. اما کسی کنارش ایستاده بود!... یه دختر نوجوون. داشت گپ صمیمانه ای باهاش میزد. یه تیپ اسلش داشت. با رسیدن من سلام کرد. مطهره داشت شماره خودش رو واسه دختره توی گوشیش میزد. با همون لبخند مسحور کننده همیشگی که من دلم براش میره. گوشی دختره رو بهش داد و دختره تشکر کرد و رفت. مطهره داشت رفتن دختره رو نگاه میکرد و گفت:« بدنساز بود... » برگشتم نگاهی به دختره انداختم مطهره ادامه داد:« ۱۵ ساله با ۵ سال سابقه تمرینی...» تعجب کردم و گفتم:« جدی؟؟؟... بهش نمیومد!...» مطهره گفت:« اوهوم.. بخاطر مدل لباس پوشیدنشه... زیر این لباسا یه بدن عضلانی بود...» وقتی چشم مطهره به سینی که من گذاشتم روی میز افتاد. دهنش آب افتاد و گفت:« وااااای... سعید!... دستت درد نکنه!» مطهره جوری ذوق میکنه که میخوام صورتشو بوسه بارون کنم.
بعد از خوردن صبحانه، من و مطهره توی فضای سنتی هتل کمی قدم میزدیم. یکسری خمره بزرگ و قدیمی و وسایل زندگی توی اون هتل سنتی بود که مطهره با همشون عکس گرفت و من که دیگه توی عکاسی از بدن عضلانی همسرم متبحر شده بودم... ازش عکاسی کردم.
مطهره آدرس یه باشگاه خوب توی یزد رو گرفته بود که بره اونجا واسه تمرین. در حالی که مطهره عضلانی با همین تیپ خفن و هیبت خیره کننده توی حیاط مرکزی زیبا و روی تخت لم داده بود و با چند تا دختر نوجوان مشتاق، هم کلام شده بود من رفتم ساک ورزشی همسر جان رو از اتاق آوردم. دخترا که توی رنج ۱۲-۱۵ سال بودن عضلات ورزیده و قدرتمند مطهره رو لمس میکردن و ازش در مورد بدنسازی و غیره میپرسیدن. خلاصه اینکه اون روز مطهره جان رو با همین هیبت با ماشین به باشگاه رسوندم. هرچند مطهره بهم گفت که برم یه چرخی توی شهر بزنم. اما من ترجیح دادن سه چهار ساعتی که مطهره توی باشگاه هست رو توی هتل استراحت کنم. آخه به استراحت نیاز داشتم. شب قبلش مطهره با منظره زیبای دور نمای یزد و توی مهتابی اتاقمون و زیر آسمون پر ستاره؛ با شدت و حرارت و شور عجیبی منو چند بار کرد و کمرم رو خالی کرده بود. مثل لش افتادم... مثل لش!
134 notes
·
View notes
Photo
دیاگ پرتابل V-MAX ° قابلیت ها 🔸پشتیبانی از خودرو های(هیوندایی،کیا،ایران خودرو،سایپا،پارس - خودرو،ام وی ام،لیفان،جک، Z300،سوزوکی،مزدا،نیسان...) 🔸قابلیت عیب یابی،پاک کردن عیب،نمایش پارامتر ها،تست عملگرهاو... 🔸سرعت بسیار بالا در عیب یابی،دانلود،تبدیل ایسیو و اتصال به خودرو 🔸قابلیت عیب یابی و تست ترمز ضد قفل،کیسه هوا،تهویه مطبوع و... 🔸قابلیت پیکره بندی خودرو های هیوندایی و کیا 🔸قابلیت تعریف ریموت کلیه خودرو های ایرانی، چینی، هیوندایی و کیا 🔸قابلیت دانلود و تبدیل طیف وسیعی از ایسیو ها 🔸بدون نیاز به باطری جهت عیب یابی و دانلود 🔸نمایش پارامترها بصورت گراف در محیط اسکوپ 🔸قابلیت عیب یابی ایسیو های گاز سوز-وارش-لندیرنزو-پرینس-امگاز- - لامبادا کلاستر 🔸بروز آوری سریع از طریق اینترنت 🔸قابلیت اضافه کردن برنامه از راه دور 🔸نمایش هم زمان 9 پارامتر در هر صفحه 🔸قابلیت تست باطری خودرو 🔸عیب یابی، برنامه ریزی و پیکربندی کامل خودروهای مولتی پلکس - داخلی ( فاز یک و فاز صفر ) را به صورت کامل پشتیبانی میکند. ° مشخصات 🔸صفحه نمایش 7 اینچی، فول رنگی، لمسی و تی اف تی 🔸محدوده کارکرد ولتاژ: 8 تا 40 ولتاژ تغذیه خودرو 🔸ابعاد : 23*14 وزن : 540 گرم 🔸دارای تاچ اوربجینال و قوی 🔸امکان انتخاب زبان (فارسی،انگلیسی) 🔸طراحی منوی زیبا و محیطی کاربر پسند 🔸دارای کیف چرمی،دارای قلم تاچ 🔸قابلیت شارژ اتوماتیک باطری از طریق کانکتور 16 پین °~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.~° 🔸فروشگاه راشا خودرو تکین 🔸فروش تجهیزات تعمیرگاهی ،مکانیکی ،الکترونیکی وعیب یابی خودرو. 🔸سایت شرکت راشا خودرو تکین 🔸www.rashakhodro.com 🔸تلگرام 🔸https://t.me/rashakhodrotakin 🔸ربات ثبت سفارش 🔸https://t.me/Managementrashakhodrotakin 🔸اینستاگرام 🔸@rasha.khodro.takin 🔸@rasha_khodro_takin 🔸@rashakhodrotakin_ 🔸آدرس دفتر مرکزی :تهران خیابان آزادی بین خیابان خوش و بهبودی نرسیده به وزارت کار ساختمان 449 شماره 237. ☎️ 021-65 26 38 63 .. 📞 0912-098 20 83 ☎️ 021-66 59 28 93-4 📞 0920-280 31 00 °~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.~. ~.~° #ایران_خودرو #ایرانخودرو #سایپا #پارس_خودرو #مدیران_خودرو #بهمن_موتور #باطریسازی #نگین_خودرو #دیاگ #هیوندای #تعمیرات_خودرو #پژو #پژو206 #سمند #نیسان #سیتروئن #مرسدس #بی_ام_و #پورشه #کیا #زانتیا #ام_وی_ام #بی_ام_دبلیو #تجهیزات_تعمیرگاهی #تویوتا #تعویض_روغنی #مکانیکی #باطریساز #زامیاد #تبلیغات (at ExploreTehran) https://www.instagram.com/p/CNnBbysg51f/?igshid=1w663y9pzknt2
#ایران_خودرو#ایرانخودرو#سایپا#پارس_خودرو#مدیران_خودرو#بهمن_موتور#باطریسازی#نگین_خودرو#دیاگ#هیوندای#تعمیرات_خودرو#پژو#پژو206#سمند#نیسان#سیتروئن#مرسدس#بی_ام_و#پورشه#کیا#زانتیا#ام_وی_ام#بی_ام_دبلیو#تجهیزات_تعمیرگاهی#تویوتا#تعویض_روغنی#مکانیکی#باطریساز#زامیاد#تبلیغات
0 notes