#سرخ پرچم
Explore tagged Tumblr posts
Text
اسماعیل ہنیہ کی شہادت،ایران نے ”سرخ پرچم“لہرادیا
حماس کے سربراہ اسماعیل ہنیہ کی شہادت پر ایران نے انتقام کی علامت سرخ پرچم لہرا کر اعلان جنگ کردیا۔ ایرانی دارلحکومت تہران میں سرخ پرچم لہرایاگیا۔ دوسری جانب ایران نے اسماعیل ہنیہ کی شہادت پر 3روزہ قومی سوگ کااعلان بھی کیا ہے۔ واضح رہے کہ ایرانی سپریم لیڈر آیت اللہ خامنہ ای نے اسماعیل ہنیہ کے قتل کا بدلہ لینے کااعلان کردیا۔ ایرانی سپریم لیڈر نے کہاکہ ہنیہ کے قتل کا بدلہ لینا تو تہران کا فرض بن…
0 notes
Text
وبلاگ جمهوری شیر و خورشید
پرچم سه رنگ سبز و سفید و سرخ با نشان شیر و خورشید یک پرچم مردمی میهنی ایرانی است و متعلق به همه مردم ایران است از جمله جمهوری خواهان
#شیر_و_خورشید#پرچم_شیر_و_خورشید#ایران#ایرانی#جمهوری#قتل_عمد_ممنوع_و_محکوم_از_اعدام_تا_ترور#حقوق_بشر#دموکراسی#تمدن
2 notes
·
View notes
Text
آرایشگاه زنانه تهران میدان امام حسین : سپس با بازوهای توانا و مشت های قوی خود، موانع در را شکست. و همانطور که بیرون ایستاده بود، دید که چگونه همه جنگجویان از فیل به شدت می ترسند، زیرا او از عصبانیت دیوانه شده بود. رنگ مو : که بر پشتهایشان، در هوداهای همجنسگرای عرشهدار نشستهاند، سوار بر اربابان و نجیبزادگان زمین میرفتند، پرهای تکاندهنده و پرچمهای درخشانشان که آنها را مانند گروهی از پروانههای زیبا جلوه میداد. و به دنبال آنها انبوهی از جوانان جنگجو، گل ایران، سوار بر اسبهای زیبای عرب، با شمشیرهایی در پهلوها، و نیزه های درازی که بر کمان زین خود قرار گرفته بودند، آمدند. آرایشگاه زنانه تهران میدان امام حسین آرایشگاه زنانه تهران میدان امام حسین : بنابراین پدرش او را رها کرد، اما نه تنها، زیرا وقتی شاهزاده جوان از دروازههای شهر عبور میکرد، محافظ او که بر اسبهای سیاه زغالسنگ سوار شده بود، پیشاپیش سوار میشد و گرزهای طلایی و تبرهای جنگیشان در آفتاب میدرخشیدند. در حالی که بالای سرشان پرچم سرخ خانه زال به اهتزاز درآمد. سپس فیلها را دنبال کردند. لینک مفید : سالن آرایشگاه زنانه و موسیقی نیز شنیده می شد، چون طبل ها می زدند، سنج ها به هم می خوردند و شیپورها می پیچیدند و هوا را پر از صداهای شادی می کردند. بدین ترتیب رستم جوان برای سلام و احترام به پدر بزرگش، سائوم، پسر نریمان، به راه افتاد. و ببین! هنگامی که رستم همراهان سائوم را هنوز دورتر دید، به خدمتگزاران خود دستور داد که بی حرکت بایستند. آرایشگاه زنانه تهران میدان امام حسین : در حالی که او در حالی که از فیل جنگی بزرگ خود پیاده می شد، با پای پیاده به جلو می رفت. سپس هنگامی که به اندازه کافی نزدیک شد که صورت پدربزرگ خود را ببیند، بلافاصله با مژه های خود زمین را جلوی پای خود لمس کرد و به او گفت: «ای پهلوی جهان! بزرگ ترین بزرگان در میان مدافعان ایران! ببین من رستم نوه تو هستم و خیلی آرزوی دیدارت را داشتم! و اکنون آرزوی برکت تو را دارم تا با شادی به سوی زال، پدر تاج نقرهای خود بازگردم.» اکنون، سائوم با دیدن جوان، از تعجب متعجب شد، زیرا دید که نیمی از قد و قامت پسر به او مربوط نبوده است. جنگجوی پیر که سرشار از لذت بود، به فیل خود دستور داد تا زانو بزند و پس از فرود آمدن، نوه خود را بزرگ کرد و برکت داد. آرایشگاه زنانه تهرا�� میدان امام حسین : سپس هر دو او را در هوده کنار او نشاندند و دوشادوش هم سوار زابلستان شدند. و چقدر آن دو از آن سفر لذت بردند! همچنین چگونه صحبت می کردند یا بهتر است بگویم رستم! اما ابتدا به پهلوان بزرگی که در کنارش بود، خیره شد و با خوشحالی خیره شد و تحسین و غرور خود را کتمان نکرد، زیرا قلب رستم اگرچه بزرگ بود. اما قلب کودکی بود. سپس به پیرمرد گفت: «ای جد من، اکنون دریافتم که از تو برآمده ام و خوشحالم. زیرا آرزوهای من در پی لذت نیست و به بازی و استراحت و خواب نمی اندیشم. اما همیشه و همیشه آرزو دارم که یک قهرمان باشم و در نبردهای سخت بجنگم و کارهای شجاعانه انجام دهم. اما بیشتر از همه، همین الان، هوس اسبی از خودم و زینی سختی مانند تورانی سواران دارم. آرایشگاه زنانه تهران میدان امام حسین : یک کت نیز، و کلاه ایمنی مانند آنچه رزمندگان تو دارند. آنگاه با نیزه خود و تیرهایم که از آنها لذت می برم بر دشمنان خانه و ایران پیروز خواهم شد و شجاعت من مانند تو و پدر بزرگوارم خواهد بود. آنگاه دلت شاد می شود ای جد من و دوشادوش هم در جنگ های شاه بزرگ و ایران خواهیم جنگید.» وقتی سائوم این سخنان را شنید، هم شگفت زده شد و هم خوشحال شد. و دوباره پسر را برکت داد و به او قول داد که به محض رسیدن به قد پدرش، آرزوی قلبی خود را داشته باشد. و شادی و غرور او به نوهاش آنقدر زیاد بود که چشمانش از خیره شدن به چهره درخشان و مشتاق جوانان چشم پوشی نمیکرد. و به او گفت: «ای پهلوان جوان من، دلاور دل، بیش از صد سال است که رئیس شاهزادگان ایران هستم و افتخارات بزرگی است که نصیب من شده است. آرایشگاه زنانه تهران میدان امام حسین : اما هرگز چشمانم به اندازه تو شادمان نشده است. به راستی که اکنون پر از سال هستم، می ترسم که دوران جنگ من به پایان رسیده باشد، اما خوشحالم که در رستم خانه صوم همچنان مانند خورشید در شکوه خواهد ماند و می ��رخشد. و به این منظور، تو باید مانند پدرت و دیگر قهرمانان خانه ات قوی و دلیر و دانا بزرگ شوی. آنگاه قلب جدت در تو شاد خواهد شد و همه چیز در زمین خوب خواهد بود.» آن دو دوشادوش هم سوار زابلستان شدند. اما افسوس! لذت های خانگی یک جنگجو مدت کوتاهی دارد، و به ندرت یک ماه پیش از آن که سائوم دوباره به میدان نبرد فراخوانده شود، مسیر او را طی کرده باشد. آرایشگاه زنانه تهران میدان
امام حسین : امّا در تمام مدت اقامتش اصرار داشت که رستم همیشه همراهش باشد و سرانجام وقتی مجبور شد برود به زال گفت: «به یاد داشته باش، پسرم، که وقتی قد این کودک با تو برابری میکند، باید اسبی داشته باشد که خودش انتخاب میکند، و تمام لباسهایی که خودمان در جنگ میپوشیم. پس این را به عنوان فرمان فراق من گرامی بدارید.» رستم با شنیدن این سخن، کنار پدربزرگش را ترک کرد. خود را به زال سپید مو نزدیک کرد و لبخند زد: «و ببین، پدر! من فقط هشت سال دارم، اما الان هم تقریباً به اندازه تو قد دارم. به راستی که مدت زیادی منتظر نخواهم بود!» سپس دو جنگجو لبخند زدند و از پسر بسیار راضی بودند. و چون در فراق در آغوش گرفتند، زال با جدیت قول داد که حتماً به یاد خواهد آورد. آرایشگاه زنانه تهران میدان امام حسین : اما زمان گذشت و چون هنوز دو تابستون بر سر رستم غلتید، یک شب او را از خواب غفلت بیدار کرد، صدای بلند و فریادهای پریشان بیرون در خانه اش. به سرعت شروع به کار کرد و گوش داد، بنابراین، فریاد را تشخیص داد: «فیل سفید پادشاه! فیل سفید پادشاه! او زنجیر خود را پاره کرده و مردم را تا حد مرگ له می کند و زیر پا می گذارد. فرار کن فرار کن، برای جانت!» اینک رستم وقتی متوجه واژهها شد، به سرعت از رختخواب خود بلند شد، چماق بزرگ پدربزرگش را گرفت و به نگهبانان دستور داد که اجازه دهند او به دربار برود تا جانور را تحت سلطه خود درآورد. اما خادمین راه را بستند و با تندی گفتند: «پسر عجول! چه کار می کنی؟ شب تاریک است و فیل سفید شل است. آرایشگاه زنانه تهران میدان امام حسین : بنابراین جسارت بیرون رفتن مرگ مسلم است. خودت را به حماقت وام مکن و خشم را جای نده، زیرا اگر بگذاریم تو در معرض خطر قرار بگیری، چگونه می توانیم با خشم پدرت روبرو شویم؟» اما رستم جای خشم و انزجار را از چنین دلتنگی داد. چون متوجه شد که جان صدها نفر در خطر است و نباید معطل کند. چنان ضربه هولناکی به ملازمی که راه او را سد کرده بود زد که سرش مانند توپی که از خفاش خورده شده بود غلتید و بقیه به سرعت آن را دیدند. راه را برای او باز کرد.
0 notes
Text
اگر فریادهای #ایرانگرایانه امروز در جای جای ایرانزمین طنین انداز نشود ، دست مافیای جهانی با همراهی ارتجاع شوم سرخ و سیاه را برای برقراری یک #جمهوری دیگر و نابودی ایران باز خواهیم گذاشت .
فریاد " جاویدشاه " ، امروز تنها و تنها فریادی است ، که بی گمان پیامی روشن به دنیای بی شرافت و اخلاق است ، تا باردگر پنجاه و هفت شومی دیگر را برایمان رقم نزنند .
ما هیچ راهی به جز #بازگشت_به_پادشاهی ناب ایرانشهر نداریم و این آرمان ورجاوند ، با ادامه دودمان ایرانساز #پهلوی و بازگشت #رضا_شاه_دوم به سرانجام خواهد رسید .
نشانه های آنرا ، اینروزها در تازش بی امان ارتجاع یان سرخ و سیاه ، مجاهدین خلق و تجزیه طلبان و اصلاحطلبان و تحولخواهان و بیت #خامنه_ای گجستک و ... از طیف #چپ_مادرقحبه و #جمهوریخواهان ، به #شاهنشاه_دادمهر رضا پهلوی ببینید .
اهریمنان می دانند ، #بازگشت_پادشاهی به ایران ، هست و نیست شان را بر باد خواهد داد .
پس بلند فریاد بزنید" جاویدشاه " و " ای شاه ایران برگرد به ایران "
- برافراشتن پرچم شیر و خورشید نشان در #قیام_ پاسارگاد - آرامگاه کورش - هفتم آبان ۲۵۷۵هخامنشی شاهنشاهی -۳۷۵۴ یکتایی زرتشتی - اکتبر ۲۰۱۶ ترسایی
دل جهان است ایرانشهر🔥
پاینده ایران
#جاویدشاه
#رنسانس_ایرانی
#آبان_ادامه_دارد
🔥
💎
instagram
0 notes
Text
youtube
"ایران رها"
شعر و کلام نیما شهسواری
قلهی البرز پیر ای استوار این سرزمین
آبی دریای مازند و به رویش این زمین
آفتاب گرم تابان خرم آبادان به شهر
برف و سوز و هم تو سرما ما دلیر آذر به دهر
کرد و کوه و هم شجاعت آه ای ایرانسرا
پهلوانانِ وطن هم زال و هم رستم رها
آن خلیج نامدار آن نامی و آن آب پارس
آن سرای چامه و شعر و سخن آن یار ماست
آن سرای بیستونها آن همه نقش و نگار
آن کویر و این همه پروازها در آن دیار
آن بیابانها و آن غرش از آن بادانِ داغ
آن حیات سبز و خرم گیل و مازندان باغ
سبز رنگا این شمالش خرم است و جاودان
این همان رنگ نخست از بیرق ایرانمان
این سپیدان مرکز ایران و به ریگ و رنگ خاک
صلح و شعر و عاشقی مهد خرد این خاک پاک
سرخ و آتش گرم و سوزان این جنوب خاکمان
رنگ خون ما دلیران پرچم ایرانمان
این سرا کم دارد آن ایمان همان راهم رها
جرعهای از آن بنوشان بر نسانها بر خدا
ما که شعری هم سرودیم بهر این خاک و سرا
جانمان از آن راهت ای رهایی ای رها
#کتاب #رزمنامه
#شعر #ایران_رها
#شاعر #نیماشهسواری
برای دریافت آثار نیما شهسواری اعم از کتاب و شعر به وبسایت جهان آرمانی مراجعه کنید
https://idealistic-world.com
صفحات رسمی نیما شهسواری در شبکههای اجتماعی
https://zil.ink/nima_shahsavari
پادکست جهان آرمانی در فضای مجازی
https://zil.ink/Nimashahsavari
پرتال دسترسی به آثار
https://zil.ink/nima.shahsavari
صفحه رسمی اینستاگرام نیما شهسواری
@nima_shahsavarri
#هنر
#هنرمند
#شعر_آزاد
#شعر_کوتاه
#شعر_فارسی
#آزادی
#برابری
#شعر_ایران
#شعر_سیاسی
#شعر_ایرانی
#شعر_فارسی
#ایران
#ایران_آزاد
#ایران_رها
0 notes
Text
بزن باران بهاران فصلِ خون است
بزن باران که صحرا لالهگون است
بزن باران که با چشمان یاران
جهان تاریک و دریا واژگون است
بزن باران که دین را دام کردند
شکار خلق و صید خام کردند
بزن باران خدا بازیچهای شد
که با آن کسب ننگ و نام کردند
بزن باران نسیم از رفتن افتاد
بزن باران دل از دل بستن افتاد
بزن باران به رویشخانه ی خاک
گُل از رنگ و گیاه از رُستن افتاد
بزن باران که دیوان در کمین اند
پلیدان در لباس ِ زُهد و دین اند
به دشتستان ِ خون و رنج ِ خوبان
عَلمداران ِ وحشت خوشه چین اند
بزن باران ستمکاران به کارند
نهان در ظلمت ، اما بی شمارند
بزن باران ، خدا را صبر بشکن
که دیوان حاکم ِ مُلک و دیارند
بزن باران فریب آئینه دار است
زمان یکسر به کام ِ نابکار است
به نام ِ آسمان و خدعهِ دین
بر ایرانشهر ، شیطان شهریار است
سکوت ِ ابر را گاه ِ شکست است
بزن باران که شیخ ِ شهر مست است
ز خون ِ عاشقان پیمانه ی سرخ
به دست ِ زاهدان ِ شب پرست است
بزن باران و گریان کن هوا را
سکون بر آسمان بشکن ، خدا را
هزاران نغمه در چنگ ِ زمان ریز
ببار آن نغمه های آشنا را
بزن باران جهان را مویه سرکن
به صحرا بار و دریا را خبر کن
بزن باران و گــَرد از باغ برگیر
بزن باران و دوران دگر کن
بزن باران بنام ِ هرچه خوبی ست
بریز آواز ، گاه پایکوبی ست
مزارع تشنه ، جویباران پُر از سنگ
بزن باران که گاه ِ لایروبی ست
بزن باران و شادی بخش جان را
بباران شوق و شیرین کن زمان را
به بام ِ غرقه در خون ِ دیارم
بپا کن پرچم ِ رنگین کمان را
بزن باران که بیصبرند یاران
نمان خاموش، گریان شو، بباران
بزن باران بشوی آلودگی را
ز دامان ِ بلند ِ روزگاران
2 notes
·
View notes
Text
مجھے پسند ہے
گہرا سیاہ رنگ
کعبہ کے غلاف کا رنگ
حجرہ اسود کا رنگ
قرآن کے حروف کا رنگ
عبائے کا رنگ
رات کا رنگ
مگر پھر کہیں
خوف آتا ہے مجھے
دل کے سیاہ ہو جانے سے
گناہوں پہ مطمئن ہو جانے سے
اللہ کے ناراض ہو جانے سے
پھر مجھے پسند ہے
دودھیا سفید رنگ
کعبہ کے غلاف کی پشت کا رنگ
صبح کا رنگ
موتیے کے پھول کا رنگ
نور کا رنگ
کورے کاغذ کا رنگ
مگر پھر کہیں
خوف آتا ہے مجھے
خون کے سفید ہو جانے سے
رشتوں کے کھوکھلے ہو جانے سے
پھر مجھے پسند ہے
درمیانہ سرخ رنگ
شہید کے خون کا رنگ
دلہن کے جوڑے کا رنگ
گلاب کا رنگ
یاقوت کا رنگ
مگر پھر کہیں
خوف آتا ہے مجھے
آسمان کے سرخ ہو جانے سے
سورج کے ڈوب جانے سے
پھر مجھے پسند ہے
گہرا سبز رنگ
خضور(ص) کے روضے کا رنگ
ہلالی پرچم کا رنگ
پتوں کا رنگ
زمرد کا رنگ
مگر پھر کہیں
خوف آتا ہے مجھے
مردے پہ پڑی سبز چادر سے
پتوں کے جل جانے سے
مگر پھر خیال آتا ہے
رنگوں کا کیا ہے
سب میں خوبیاں ہیں
سب میں خامیاں ہیں
سوائے ایک رنگ کے
اور وہ ہے اللہ کا رنگ
صبغت اللہ۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔✨
نہیں کوئی خامی
اللہ کے رنگ میں
جو اس کا رنگ پا لیتا ہے
وہ اس کی خامیاں ختم کر دیتا ہے۔۔۔۔۔❣️
♡
3 notes
·
View notes
Text
مزدور پر شاعری
....
رہتا نہیں انسان تو مٹ جاتا ہے غم بھی
سو جائیں گے اک روز زمیں اوڑھ کے ہم بھی
احسان دانش
.....
اب ان کی خواب گاہوں میں کوئی آواز مت کرنا
بہت تھک ہار کر فٹ پاتھ پر مزدور سوئے ہیں
نفس انبالوی
......
اس لیے سب سے الگ ہے مری خوشبو عامیؔ
مشک مزدور پسینے میں لیے پھرتا ہوں
عمران عامی
......
خون مزدور کا ملتا جو نہ تعمیروں میں
نہ حویلی نہ محل اور نہ کوئی گھر ہوتا
حیدر علی جعفری
......
میں اک مزدور ہوں روٹی کی خاطر بوجھ اٹھاتا ہوں
مری قسمت ہے بار حکمرانی پشت پر رکھنا
احتشام الحق صدیقی
.....
میں نے انورؔ اس لیے باندھی کلائی پر گھڑی
وقت پوچھیں گے کئی مزدور بھی رستے کے بیچ
انور مسعود
.....
سو جاتے ہیں فٹ پاتھ پہ اخبار بچھا کر
مزدور کبھی نیند کی گولی نہیں کھاتے
منور رانا
.....
تیری تابش سے روشن ہیں گل بھی اور ویرانے بھی
کیا تو بھی اس ہنستی گاتی دنیا کا مزدور ہے چاند؟
شبنم رومانی
.....
تو قادر و عادل ہے مگر تیرے جہاں میں
ہیں تلخ بہت بندۂ مزدور کے اوقات
علامہ اقبال
.....
زندگی اب اس قدر سفاک ہو جائے گی کیا
بھوک ہی مزدور کی خوراک ہو جائے گی کیا
رضا مورانوی
......
آنے والے جانے والے ہر زمانے کے لیے
آدمی مزدور ہے راہیں بنانے کے لیے
حفیظ جالندھری
.....
اب تک مرے اعصاب پہ محنت ہے مسلط
اب تک مرے کانوں میں مشینوں کی صدا ہے
تنویر سپرا
......
بلاتے ہیں ہمیں محنت کشوں کے ہاتھ کے چھالے
چلو محتاج کے منہ میں نوالہ رکھ دیا جائے
رضا مورانوی
......
دولت کا فلک توڑ کے عالم کی جبیں پر
مزدور کی قسمت کے ستارے نکل آئے
نشور واحدی
......
دنیا میری زندگی کے دن کم کرتی جاتی ہے کیوں
خون پسینہ ایک کیا ہے یہ میری مزدوری ہے
منموہن تلخ
.....
ہونے دو چراغاں محلوں میں کیا ہم کو اگر دیوالی ہے
مزدور ہیں ہم مزدور ہیں ہم مزدور کی دنیا کالی ہے
جمیلؔ مظہری
.....
انہی حیرت زدہ آنکھوں سے دیکھے ہیں وہ آنسو بھی
جو اکثر دھوپ میں محنت کی پیشانی سے ڈھلتے ہیں
جمیلؔ مظہری
......
کچل کچل کے نہ فٹ پاتھ کو چلو اتنا
یہاں پہ رات کو مزدور خواب دیکھتے ہیں
احمد سلمان
....
لے کے تیشہ اٹھا ہے پھر مزدور
ڈھل رہے ہیں جبل مشینوں میں
وامق جونپوری
.....
لوگوں نے آرام کیا اور چھٹی پوری کی
یکم مئی کو بھی مزدوروں نے مزدوری کی
افضل خان
.....
میں کہ ایک محنت کش میں کہ تیرگی دشمن
صبح نو عبارت ہے میرے مسکرانے سے
مجروح سلطانپوری
....
محنت کر کے ہم تو آخر بھوکے بھی سو جائیں گے
یا مولا تو برکت رکھنا بچوں کی گڑ دھانی میں
ولاس پنڈت مسافر
.....
مل مالک کے کتے بھی چربیلے ہیں
لیکن مزدوروں کے چہرے پیلے ہیں
تنویر سپرا
....
پسینہ میری محنت کا مرے ماتھے پہ روشن تھا
چمک لعل و جواہر کی مری ٹھوکر پہ رکھی تھی
ناظر صدیقی
....
پیڑ کے نیچے ذرا سی چھاؤں جو اس کو ملی
سو گیا مزدور تن پر بوریا اوڑھے ہوئے
شارب مورانوی
....
پھوٹنے والی ہے مزدور کے ماتھے سے کرن
سرخ پرچم افق صبح پہ لہراتے ہیں
علی سردار جعفری
....
سروں پہ اوڑھ کے مزدور دھوپ کی چادر
خود اپنے سر پہ اسے سائباں سمجھنے لگے
شارب مورانوی
.....
تعمیر و ترقی والے ہیں کہیے بھی تو ان کو کیا کہیے
جو شیش محل میں بیٹھے ہوئے مزدور کی باتیں کرتے ہیں
عبید الرحمان
.....
تری زمین پہ کرتا رہا ہوں مزدوری
ہے سوکھنے کو پسینہ معاوضہ ہے کہاں
عاصمؔ واسطی
....
11 notes
·
View notes
Text
میدان سرخ یک میدان شهری در مسکو ، روسیه است که کاخ کرملین را از منطقهی بازرگانی کیتای گورات جدا می کند و از آنجایی که خیابانهای اصلی که به بزرگراه های مسکو وصل می شوند از میدان سرخ شروع میشوند، به عنوان مرکز مسکو در نظر گرفته می شود.
نام میدان سرخ در ابتدا ارتباط چندانی با رنگ آجرهای اطراف نداشته است. همچنین این نامگذاری قدیمیتر از دوران کمونیسم و ارتباط با رنگ قرمز پرچم اتحاد جماهیر شوروی است. در واقع، این نام بیشتر به دلیل شباهت کلمههای روسی "قرمز" و "زیبا" به وجود آمده است. میدان سرخ فعلی بین دیوارههای شرقی کرملین، دروازههای بهشت، کلیسای جامع سنت بازیل و پاساژ گوم محصور است.
تاریخ غنی میدان سرخ در نقاشی های واسیلی سوریکوف ، کنستانتین یوون و دیگران منعکس شده است. این میدان قرار بوده به عنوان بازار اصلی مسکو خدمت کند. همچنین محل برگزاری مراسم و اعلامیه های مختلف عمومی بوده است و گاهی مراسم تاج گذاری برای تزارهای روسیه نیز در این میدان صورت میگرفت. این میدان به تدریج ساخته شده است و از زمان تأسیس توسط کلیه دولت های روسیه برای مراسم رسمی مورد استفاده قرار گرفته است.
ضلع شرقی مثلث کرملین ، که در مجاورت میدان سرخ واقع شده است آسیب پذیرترین سمت کرملین برای حمله محسوب میشده است، زیرا نه توسط رودخانهها و نه موانع طبیعی دیگری که در طرفهای دیگر وجود دارد محافظت میشده است. بنابراین، دیوار در این سمت با بیشترین ارتفاع ساخته شده است و معماران ایتالیایی که در ساخت این استحکامات مشارکت داشتند، ایوان مخوف را متقاعد کردند که م��طقه خارج از دیوارها را پاکسازی کند تا میدانی برای تیراندازی ایجاد کند.
از سال 1508 تا 1516 ، معمار ایتالیایی آلوزیو نو ساخت یک خندق در مقابل دیوار شرقی را انجام داد که رودهای ماسکوا و نگلینایا را به هم وصل میکند و از آب نگلینایا پر میشود. این خندق معروف به خندق آلیوزف است که دارای ابعادی به طول 541 متر ، عرض 36 متر و عمق 9.5-13 متر میباشد و با سنگ آهک پوشانده شده و در سال 1533 در هر دو طرف با ضخامت 4 متر حصارکشی شده است. دیوارهای آجری در این طرف دیوار سه دروازه داشتند که در قرن هفدهم میلادی با نامهای: کنستانتینو-النینسکی ، اسپاسکی و نیکلسکی شناخته شدند (دلیل نامگذاری شمایلهای کنستانتین و هلن ، منجی و سنت نیکلاس که بر روی آنها آویزان شده بود میباشد.) دو دروازهی آخر دقیقا مقابل میدان سرخ قرار دارند ، در حالی که دروازه کنستانتینو-الننسکی در پشت کلیسای جامع سنت بازیل قرار داشت. در اوایل قرن نوزدهم ، دروازه کنستانتینو-الننسکی با آجر پوشیده شد ، اما دروازه اسپاسکی که دروازهی اصلی کرملین بود برای ورودی های سلطنتی استفاده می شد. از این دروازه پلهای چوبی و بعد از پیشرفتهای قرن 17 پل های سنگی در سراسر خندق امتداد یافته است.
این میدان ابتدا به نام بازار بزرگ یا به صورت خلاصه بازار نامیده میشد ، سپس در هنگام حمله تاتارها در سال 1571 کلیسای کوچک در آتش سوزی بزرگ آتش گرفت و پس از آن ، این میدان ساخته شد. نام سوخته تا سال 1661 ، هنگامی که برای اولین بار نام کراسنایای فعلی به معنی سرخ رایج شد، نام قدیمی این میدان بوده است.
میدان سرخ مرکز تجاری مسکو بوده است. ایوان کبیر حکم داده بود که تجارت فقط باید بین اشخاص انجام شود ، اما با گذشت زمان ، این قوانین اصلاح شدند و ساختمانهای دائمی بازار شروع به ظاهر شدن در این میدان کردند. پس از آتش سوزی در سال 1547 ، ایوان مخوف خطوط مغازه های چوبی در ضلع شرقی را به عنوان خطوط بازار شناسایی کرد. خیابانها به خطوط فوقانی (در حال حاضر پاساژ گوم) ، خطوط میانی و خطوط پایین تقسیم می شدند ، اگرچه خطوط پایینی قبلاً در منطقهی زاریادیه فعلی بود.
پس از گذشت چند سال ، کلیسای جامع شفاعت باکره ، که اکنون به عنوان کلیسای جامع سنت بازیل شناخته می شود ، تحت حاکمیت ایوان چهارم بر روی قله ساخته شد. این نخستین بنایی بود که به میدان مشخصات امروزی خود را بخشید. (سقف های هرمی هنوز در برج های کرملین ساخته نشده بودند). در سال 1595 ، خطوط چوبی بازار با سنگ جایگزین شد. در آن زمان ، سکوی آجری برای اعلام احکام تزار ، معروف به لوبنویو مستو نیز ساخته شده بود.
میدان سرخ یک مکان مقدس محسوب می شد و مراسم و جشنهای مختلف در آنجا برگزار میشد.
در جریان اخراج ارتش لهستان از مسکو در سال 1612 ، شاهزاده دمیتری پوزارسکی (یکی از دو مجسمهی معروف جلوی کلیسای جامع سنت بازیل) از طریق این میدان وارد کرملین شد. به یاد این واقعه ، او کلیسای جامع کازان را به افتخار شمایل کازان بنا کرد.
در همان زمان، برج سپاسکایا سقف های چادری فعلی را دریافت کرد. این کار به پیشنهاد کریستوفر گالووی از اسکاتلند انجام شد که برای طراحی ساعت برج جدید احضار شده بود. در اواسط قرن ، یک عقاب دو سر زرق و برق دار در بالای برج قرار گرفت. پس از این ، میدان به عنوان کراسیوایا ("زیبا") شناخته شد.
در اواخر قرن هفدهم این میدان از تمام سازه های چوبی پاک شد. سپس تمام برج های کرملین به جز نیکلسکایا سقف چادری دریافت کردند. یک چادر بر روی دیوار بالاتر از میدان سرخ بنا شده است (به اصطلاح برج تزارسکایا که تزار می توانست مراسم را در این قسمت تماشا کند). سقف های خیمه ای نیز در دروازه وسکرینسکی ساخته شدند.
در سالهای 1697 تا 1699 ، دروازه های دو طرف پل وسکرینسکی با سازههای سنگی بزرگ ساخته شدند. در سال 1755 ، نخستین دانشگاه روسی ابتدا در ساختمان زمسکی پریکاز ساخته شد ، قبل از انتقال به ساختمان شناخته شده تر در خیابان ماخووایا و در ادامه در خیابان مانج. در همان زمان ، از بستر (در آن زمان تخلیه شده) آلزیوف به عنوان یک باغ داروسازی دولتی برای رشد گیاهان دارویی استفاده می شد.
در سال 1702 ، اولین تئاتر عمومی روسیه در نزدیکی دروازه نیکلسکی ساخته شد و تا سال 1737 ، هنگامی که در آتش سوزی تخریب شد باقی ماند.
کاترین کبیر در زمان سلطنت خود تصمیم به پیشرفت میدان گرفت. در سال 1786 طبقه فوقانی خطوط بازار از سنگ ساخته شد. این خطوط در ضلع مقابل میدان، در نزدیکی خندق بین برج های اسپاسکایا و نیکلسکایا ساخته شده است. در سال 1804 بنا به درخواست بازرگانان ، ا��ن میدان سنگی سنگفرش شده است. در سال 1806 برج نیکلسایا به سبک گوتیایی بازسازی شد و یک سقف چادری هم به آن اضافه شد. مرحله جدید بازسازی این میدان پس از حمله ناپلئون و آتش سوزی در سال 1812 آغاز شد. خندق در سال 1813 پر شد و به جای آن ، ردیفهایی از درختان کاشته شد. بازار که پس از آتش سوزی ویران شده بود . در سال 1818 بنای یادبود مینین و پوزارسکی که در بالا به آن اشاره شد به عنوان نمادی از وطنپرستی در زمان جنگ ساخته شد.
در سال 1874 ساختمان تاریخی زمسکی پریکاز تخریب شد. به جای آن موزه تاریخی امپریال به سبک شبه روسی ساخته شد. پس از تخریب خطوط بوو ، ساختمانهای بزرگ جدید بین سالهای 1888 و 1893 ساخته شدند. خطوط بالا برای خرده فروشی در نظر گرفته شده بودند و در واقع اولین فروشگاه بزرگ مسکو را تشکیل می داد. خطوط میانی برای تجارت عمده فروشی در نظر گرفته شده بود. در همان زمان (در سال 1892) این میدان توسط فانوسهای برقی روشن شد. در سال 1909 برای اولین بار یک تراموا در میدان ظاهر شد.
در دوران اتحاد جماهیر شوروی ، میدان سرخ اهمیت خود را حفظ كرد و به یك نقطه مركزی برای دولت جدید تبدیل شد. علاوه بر این نماد رسمی دولت اتحاد جماهیر شوروی نیز بود و از سال 1919 به بعد به عنوان ویترین رژه های نظامی مشهور شد. مقبره لنین از سال 1924 به بعد بخشی از مجموعه میدان شد. در دهه 1930 ، کلیسای جامع کازان و کلیسای جامع ایورسکایا به همراه دروازه های رستاخیز تخریب شدند تا فضایی برای وسایل نقلیه نظامی سنگین ایجاد شود (هر دو بعداً پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی بازسازی شدند). برنامه هایی برای تخریب شناخته شده ترین ساختمان مسکو ، کلیسای جامع سنت بازیل و همچنین ایجاد یک میدان سرخ بزرگتر و همچنین موزه تاریخی دولتی وجود داشت. افسانه این است که لازار کاگانوویچ ، همکار استالین و مدیر طرح بازسازی مسکو ، مدل ویژه ای از میدان سرخ را تهیه کرد که در آن کلیسای جامع قابل حذف بود و آن را به استالین داد تا نشان دهد چگونه کلیسای جامع مانعی برای رژه ها و ترافیک است. نقل قول است که استالین با جملهی معروفش اعتراض کرد: "لازار! آن را برگردان!". با این حال ، هیچ مدرکی مستند از این برخورد وجود ندارد.
یکی از مهمترین رژه های نظامی در میدان سرخ در 7 نوامبر سال 1941 میباشد که مسکو توسط آلمانی ها محاصره شده بود و سربازان از میدان سرخ مستقیم به سمت خطوط مقدم خارج شدند و دیگری رژه پیروزی در سال 1945 ، هنگامی که ارتش نازی شده بود و پرچمهای آنها در پای مقبره لنین به آتش کشیده شدند. اتحاد جماهیر شوروی برای روز ماه مه ، روز پیروزی و انقلاب اکتبر ، رژه های زیادی در میدان سرخ برگزار کرده است که شامل تبلیغات ، پرچم ها ، تظاهرات کارگری ، راهپیمایی سربازان و نشان دادن تانک ها و موشک ها بوده است. در روز پیروزی در سال 1945 ، 1965 ، 1985 ، 1990 و 2015 نیز راهپیمایی ها و رژه های نظامی برگزار شد.
در سال 1963 ، گروهی از دانشجویان آفریقایی در پاسخ به قتل یک دانشجوی پزشکی اعتراض خود را در میدان سرخ ترتیب دادند. این نخستین اعتراض سیاسی ضبط شده در میدان سرخ از اواخر دهه 1920 بود.
در تاریخ 28 مه 1987 ، یک خلبان آلمان غربی به نام ماتیاس رود یک هواپیمای سبک را در خیابان بازیل نزدیک میدان سرخ به زمین نشاند و باعث رسوایی اساسی در نیروهای پدافند هوایی شوروی شد.
میدان سرخ همچنین به عنوان محلی برای برگزاری کنسرت های سطح بالا ایفای نقش کرده است.گروهها و افراد مشهور بسیاری در این محل اجرا داشتهاند.
در ماه مه 2008 ، روسیه رژه سال پیروزی خود را برگزار کرد. برای اولین بار از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در 1991 ، وسایل نقلیه نظامی روسی در این میدان رژه رفتند. در 4 دسامبر سال 2008 ، KHL اعلام کرد که آنها اولین بازی ستارههای خود را در خارج از منزل در تاریخ 10 ژانویه در میدان سرخ برگزار می کنند.
در 9 مه 2010 ، به مناسبت بزرگداشت 65مین سالگرد کاپیتولاسیون آلمان در سال 1945 ، نیروهای مسلح فرانسه ، انگلستان و ایالات متحده برای اولین بار در تاریخ در رژه روز پیروزی مسکو راهپیمایی کردند.
ساختمانهای اطراف میدان از نظر کلی مهم هستند. به عنوان مثال مقبره لنین ، حاوی پیکر مومیایی شده ولادیمیر ایلیچ لنین ، بنیانگذار اتحاد جماهیر شوروی است. در نزدیکی جنوب ، کرملین و کاخهای مجلل و کلیسای جامع سنت سنت بازیل قرار دارد.
در ضلع شرقی میدان فروشگاه گوم و در کنار آن کلیسای جامع مرمت شده کازان قرار دارد. ضلع شمالی توسط موزه تاریخی ایالتی اشغال شده است.همچنین دروازه های بهشت و نمازخانه در شمال غربی بازسازی شده اند.
تنها بناهای مجسمه سازی شده در میدان ، مجسمه های برنزی از کوزما مینین و دیمیتری پوژارسکی میباشد که در پاکسازی مسکو از مهاجمان لهستانی در سال 1612 در زمان آشوب جنگیدهاند.
كرملین و میدان سرخ در سال 1990 به دلیل پیوندهای ناگسستنی با تاریخ روسیه از قرن سیزدهم به عنوان یكی از میراث جهانی یونسكو شناخته شدند.
1 note
·
View note
Text
نت پیانوی سرود ملی ایالات متحده آمریکا
نت پیانوی سرود ملی ایالات متحده آمریکا
نت دونی , نت پیانو , نت متوسط پیانو , نت پیانو نا شناخته , notdoni , نت های پیانو نا شناخته , نت های پیانو , پیانو , نا شناخته , نت نا شناخته , نت های نا شناخته , نت های مازیار احمدی , نت های متوسط پیانو , نت پیانو متوسط
پیش نمایش نت پیانوی سرود ملی ایالات متحده آمریکا
نت پیانوی سرود ملی ایالات متحده آمریکا
دانلود نت پیانوی سرود ملی ایالات متحده آمریکا
خرید نت پیانوی سرود ملی ایالات متحده آمریکا
جهت خرید نت پیانوی سرود ملی ایالات متحده آمریکا روی لینک زیر کلیک کنید
نت پیانوی سرود ملی ایالات متحده آمریکا
نت پرچم پرستاره سرود ملی ایالات متحده آمریکا
آهنگساز: جان استفرد اسمیث ترانهسرا: فرانسیس اسکات کی
نت نویسی : مازیار احمدی پرچم ستارهنشان یا پرچم پُرستاره به انگلیسی: The Star Spangled Banner نام سرود ملی ایالات متحده آمریکاست. این سرود در سال ۱۸۱۴ توسط فرنسیس اسکات کی نوشته شد، و به زبانهای دیگر نیز خوانده شده است. موضوع سرود در مورد پایداری پرچم آمریکا در قلعه مک هنری در بالتیمور، و اهتزاز آن در برابر توپخانه ناوهای بریتانیا درون خلیج چساپیک در جنگ ۱۸۱۲ علیه بریتانیا است.
در سال ۱۸۱۴ نوشته شد. یک وکیل آمریکایی به نام فرانسیس اسکات کی بر روی عرشهٔ یک کشتی انگلیسی که به فورت مک هنری حمله کرده بود، ایستاده بود. در تمام شب کی شاهد صحنهها ی جنگ بود و آن را تماشا میکرد. سحرگاه مشاهده کرد که پرچم آمریکا هنوز بر بالای فورت در اهتزاز است. غرق احساسات وطن پرستانهٔ خود شد. در همان لحظه او خطی بر روی کاغذ نوشت که بعدها قسمتی از سرود ملی آمریکا شد. این سرود دارای ۴ بند است. اما فقط بند اول آن را امروزه (به دلیل طولانی شدن سرود) میخوانند
متن سرود این سرود دارای ۴ بند است. اما فقط بند اول آن را امروزه (بدلیل طولانی شدن سرود) میخوانند. متن اصلی به همراه ترجمه غیر رسمی فارسی بند اول: O say, can you see, by the dawn's early light, در این ساعات فجر صبحگاهان، به من بگو چه میبینی What so proudly we hailed at the twilight's last gleaming, آیا آن پرچمی که دوش بر آن سلام دادیم را اکنون در نور سحرگاهان میبینی؟ Whose broad stripes and bright stars, through the perilous fight, پرچمی که خطوط راه راه پهن آن و ستارگان درخشان آن در این نبرد پر خطر O’er the ramparts we watched, were so gallantly streaming? پرچمی که بر روی استحکامات ما دلاورانه در اهتزاز بود. And the rockets’ red glare, the bombs bursting in air, تابش سرخ پرتابههای دشمن، و بمبهای انفجاری آنان Gave proof through the night that our flag was still there. در این شب آمدند و رفتند، اما پرچم ما در جای خود باقیماند. O say, does that star spangled banner yet wave به من بگو آیا آن پرچم ستاره نشان (امروزه) هنوز در اهتزاز است؟ O’er the land of the free, and the home of the brave? آیا بر روی سرزمین مردمان آزاد، و منزلگاه شجاعان هنوز دیده میشود؟
ترجمهای دیگر از سرود ملی ایالات متحده آمریکا بگو، آیا نور اول صبح را میتوانی ببینی آن چه که ما با افتخار بهش درود فرستادیم در سحرگاه که خطوط پهن و ستارههای درخشان او، در این نبرد خطرناک شجاعانه در بالای دیواره سنگر دیده میشد؟ و نور آسمان سرخ شده از توپها و بمبهایی که در هوا منفجر میشدند در تمام شب به ما نشان میداد که پرچم ما هنوز در فراز است بگو آیا هنوز ان پرچمه ستاره نشان در باد میرقصد بر روی سر زمین آزاده گان و خانه دلیران؟
.
کلمات کلیدی : نت دونی , نت پیانو , نت متوسط پیانو , نت پیانو نا شناخته , notdoni , نت های پیانو نا شناخته , نت های پیانو , پیانو , نا شناخته , نت نا شناخته , نت های نا شناخته , نت های مازیار احمدی , نت های متوسط پیانو , نت پیانو متوسط
#نت دونی#نت پیانو#نت متوسط پیانو#نت پیانو نا شناخته#notdoni#نت های پیانو نا شناخته#نت های پیانو#پیانو#نا شناخته#نت نا شناخته#نت های نا شناخته#نت های مازیار احمدی#نت های متوسط پیانو#نت پیانو متوسط
0 notes
Text
ایک تھا ٹائیگر اور ایک گیدڑ
ایک تھا ٹائیگر اور ایک گیدڑ
ایک تھا ٹائیگر اور ایک گیدڑ ازقلم:ڈاکٹر سلیم خان ’ایک تھا ٹائیگر‘۔ ممبئی کا کانکریٹ جنگل اس کی دہاڑ سے دہل جایا کرتا تھا ۔ کارٹون بنانا اس کاپسندیدہ مشغلہ تھا اور ہفتہ وار جریدہ نکال کر وہ اپنا گزر بسر کیا کرتا تھا۔ سیاسی کارٹون بنانے والا ٹائیگر ہٹلر کو اپنے لیے نمونہ مانتا اور راج کارن (انتخابی سیاست ) کو گجکرن (خارش کی بیماری) سمجھتا تھا ۔ اس دور کی سیاست میں ترنگا کے مقابلے سرخ پرچم کا…
View On WordPress
0 notes
Photo
نور افشانی پرچم اوکراین روی ساختمان اپرای استرالیا در حمایت از کشور اوکراین،🇺🇦🌷🇺🇦 انتظار میرفت بنای یادبود شهیاد نیز این نورفشانی را بجای پرچم سرخ چینیها انجام دهد که شوربختانه حکومت نکبتی آخوندها برای بقای حکومت ننگین خود، تن به حقارت و نوکری روسیه و چین داده اند، همان روسیه ای که رئیسی را در سفرش به مسکو مورد تمسخر قرار داد و بسان یک سکه پول استهزایش کرد. https://www.instagram.com/p/Caln7z3rRzI/?utm_medium=tumblr
0 notes
Text
لایت زدن مو : اجساد خونین مردان جوان. طناب گیبت به شدت آویزان است، گلوله های شاهزاده ها پرواز می کنند، موجودات قدرت با صدای بلند می خندند، و همه این چیزها ثمر میدهد - و خوب است. رنگ مو : و ما را هنوز سیر نشده درود می فرستید، از همه ثروت شما هرگز یک دلار وجود ندارد اما مرگ کارگران را نشان می دهد. ما تمام تلاش خود را کرده ایم تا به شما آرامش دهیم، و روی پشم زرشکی دراز می کشی. زیرا اگر خون بهای تمام دارایی شما باشد خدای خوب، ما به طور کامل پرداخت کردیم! در حال حاضر هرگز یک مین منفجر به آسمان وجود ندارد اما ما برای شما زنده به گور شده ایم. لایت زدن مو لایت زدن مو : در حال حاضر هرگز یک کشتی شکسته به سمت ساحل حرکت نمی کند اما ما خدمه وحشتناک آن هستیم. برو مردگان ما را به حساب سرخابی ها برسان و کارخانه هایی که در آن می چرخیم. اگر خون بهای مال نفرین شده شما باشد خدای خوب، ما آن را پرداخت کردیم! ما هزار سال است که همه شما را سیر کرده ایم، چون این عذاب ما بود. لینک مفید : لایت و هایلایت مو میدونی از همان روزهایی که ما را در مزارع خود به زنجیر بستید به اعتصاب یک هفته پیش. تو زندگی ما و بچه ها و همسرانمان را خوردی و به ما گفته شده که این سهم قانونی شماست. اما اگر خون بهای مال حلال شما باشد، خدای خوب، ما آن را منصفانه خریدیم! دو "حکومت وحشت" ( از «یک یانکی کانکتیکات در دربار ��اه آرتور» ) (طنزنویس مورد علاقه آمریکا، 1837-1910) دو «حکومت وحشت» وجود داشت. لایت زدن مو : اگر آن را به خاطر بسپاریم و در نظر بگیریم. یکی با اشتیاق داغ دست به قتل زد، دیگری با خونسردی بی رحم. یکی فقط چند ماه و دیگری هزار سال به طول انجامید. یکی ده هزار نفر و دیگری صد میلیون نفر را کشت. اما لرزه های ما همه به خاطر "وحشت" های ترور جزئی، ترور لحظه ای است. در حالی که وحشت مرگ سریع با تبر در مقایسه با مرگ مادام العمر از گرسنگی، سرما، توهین، ظلم و دل شکستگی چیست؟ مرگ سریع با صاعقه در مقایسه با مرگ با آتش آهسته در خطر چیست؟ یک گورستان شهری میتواند حاوی تابوتهایی باشد که با آن وحشت مختصر پر شدهاند که به همهی ما سختکوش آموختهایم که در آن بلریم و برای آن سوگواری کنیم. اما تمام فرانسه به سختی میتوانست تابوتهایی را که با آن وحشت قدیمیتر و واقعی پر شده بود، نگه دارد - آن وحشت تلخ و وحشتناک غیرقابل توصیفی که به هیچکدام از ما یاد نگرفتهایم که در وسعت یا ترحمش آنطور که شایسته است ببینیم. (به نقل از مجوز ویژه هارپر و برادرز.) در میدان ترافالگار ( از «آوازهای ارتش شب» ) نوشته فرانسیس دبلیو ال آدامز (صفحه 219 را ببینید ) ستارگان از میان آبی دودی کم نور می درخشیدند. ناقوس های کلیسا به صدا در می آمدند. سه دختر با بازوهای بنددار در حال عبور بودند، پایکوبی و آواز خواندن. سرشان برهنه بود. دامن های کوتاهشان تاب می خورد همانطور که آنها پیش رفتند؛ سینه های روسری پوشیده شده آنها در حالی که آواز میخواندند بالا میرفت آهنگ سرکش آنها خیلی تمیز نبود، زنانه دراز کشیده بودند. اما من را کاملاً هیجان زده کرد با چالش خود را به کار استاد روز شرور و شب بدنام، با تهدید آن برای ثروتمند دزد، مغرور، آزاده محترم. و من خندیدم و با صدای بلند برای آنها فریاد زدم: و برای من فریاد زدند! « دختران، این فریاد است، فریادی که ما خواهیم کرد وقتی با تفنگ و بیل، ما ایستاده ایم، با پرچم سرخ قدیمی که برافراشته است. روی سنگرها! ” سخنور در سنگر ( از «بیچارگان» ) نوشته ویکتور هوگو (به صفحه 182 مراجعه کنید ) دوستان، ساعتی که ما در آن زندگی می کنیم و در آن با شما صحبت می کنم، ساعتی غم انگیز است، اما این بهای وحشتناک آینده است. انقلاب یک دروازه است. اوه! نسل بشر باید رهایی یابد، ارتقا یابد و تسلی داده شود! لایت زدن مو : ما آن را در این سنگر تأیید می کنیم. فریاد عشق از کجا بلند می شود، اگر از قله ایثار نباشد؟ ای برادران من، اینجا محل اتصال بین اندیشمندان و رنجک��ان است. این سنگر نه از سنگفرش، نه از چوب و نه از آهن ساخته شده است. از دو تپه ساخته شده است، تلی از اندیشه و تلی از غم. بدبختی در اینجا با ایده آل مواجه می شود. اینجا روز شب را در آغوش میگیرد و میگوید: من با تو میمیرم و تو با من زاده میشوی. از فشار همه ویرانی ها ایمان می جوشد. رنج ها عذاب خود را به اینجا می آورند و ایده ها جاودانگی خود را. این عذاب و این جاودانگی برای آمیختن و ترکیب مرگ ماست. برادران، هر که اینجا بمیرد در تابش آینده می میرد و ما وارد قبری می شویم که سپیده دم روشن شده است. اروپا: سال های 72 و 73 این ایالت ها نوشته والت ویتمن (انقلاب های اروپایی 1848-49) ناگهان از لانه ی کهنه و خواب آلودش، لانه ی بردگان بیرون آمد، مثل رعد و برق نیمه
غافلگیرانه بیرون آمد، پاهایش بر خاکسترها و ژنده ها، دست هایش را به گلوی پادشاهان محکم کرده است. ای امید و ایمان! ای پایان دردناک زندگی میهن پرستان تبعیدی! لایت زدن مو : ای بسیاری از قلب بیمار! به امروز بازگردید و خود را تازه کنید. و تو، برای نجس کردن مردم پرداختی! ای دروغگو، مارک! نه برای رنج های بی شمار، قتل ها، شهوات، زیرا دزدی درباری در اشکال مختلف آن، که از سادگی خود، دستمزد مرد فقیر را کرم میآورد، برای بسیاری وعده ای که به لب های سلطنتی سوگند خورده و شکسته شده و در شکستن به آن می خندند. سپس در قدرت آنها، نه برای همه اینها، ضربات به انتقام رسید، یا سر بزرگواران افتاد; مردم وحشیگری پادشاهان را تحقیر کردند. اما شیرینی رحمت نابودی تلخی را به همراه داشت و پادشاهان ترسیده برمی گردند. هر کدام با قطار خود به ایالت می آیند - جلاد، کشیش، باجگیر، سرباز، وکیل، ارباب، زندانبان، و قاتل. با این حال، در پشت همه، پایین آوردن. لایت زدن مو : دزدی - اینجا، یک شکل، مبهم مانند شب، پوشیده شده بی پایان، سر، جلو، و شکل، در چین های قرمز مایل به قرمز، که هیچ کس چهره و چشمانش را نمی بیند، از میان لباس هایش فقط این - لباس های قرمز که با بازو بلند شده اند، یک انگشت، خمیده، به سمت بالا نشان داده شده است، مانند سر یک مار ظاهر می شود. در همین حال، اجساد در گورهای تازه ساخته شده اند.
0 notes
Text
در این پیچ مهند تاریخی ، در مسیر پیکار برای بازپس گیری ایرانزمین ، بارها از #ایرانگرایی گفتیم و لزوم پایبندی بر این خواست تاریخی تا بتوانیم ایران را بازپس بگیریم .
ایرانگرایی در پیوندی تاریخی با نهاد شهریاری یا همان #پادشاهی ناب ایرانشهر است و هر یک لازم و ملزوم دیگری است .
پیکاری ورجاوند و تاریخی در مسیر ایرانگرایی با پشتیبانی از نهاد پادشاهی ، میبایست که آرمان هر ایرانی باشد تا سرانجام این پیکار ، به بازپس گیری تمامیت ایران از چنگال مافیای اهریمنی یا همان #دمکراسی و ارتجاع شوم سرخ و سیاه برسد .
- تمام قد و گردن فراز از #پادشاه_رضا_پهلوی پشتیبانی کنیم
- پرچم شیر و خورشید تاجدار را برافرازیم
- فرتورهای پادشاه در تبعید را بر سر دست بالا بریم
- فریادهای ایرانگرایانه را طنین انداز کنیم
این همان کاریست تاریخی و ورجاوند ، که ما پیکار در مسیر ایرانگرایی می نامیم .
ما همه کاوه گان هستیم و بایست فریدون را از بند برهانیم و بر تخت پادشاهی برنشانیم .
این خویشکاری تاریخی همه ما ایرانیان بایست باشد .
#ما_ملت_کبیریم_ایران_را_پس_میگیریم
به ایرانشهر و آتش ورجاوند باز میگردیم 🔥
پاینده ایران
#جاویدشاه
#رنسانس_ایرانی
🔥
instagram
0 notes
Text
youtube
"ایران رها"
شعر و کلام نیما شهسواری
قلهی البرز پیر ای استوار این سرزمین
آبی دریای مازند و به رویش این زمین
آفتاب گرم تابان خرم آبادان به شهر
برف و سوز و هم تو سرما ما دلیر آذر به دهر
کرد و کوه و هم شجاعت آه ای ایرانسرا
پهلوانانِ وطن هم زال و هم رستم رها
آن خلیج نامدار آن نامی و آن آب پارس
آن سرای چامه و شعر و سخن آن یار ماست
آن سرای بیستونها آن همه نقش و نگار
آن کویر و این همه پروازها در آن دیار
آن ��یابانها و آن غرش از آن بادانِ داغ
آن حیات سبز و خرم گیل و مازندان باغ
سبز رنگا این شمالش خرم است و جاودان
این همان رنگ نخست از بیرق ایرانمان
این سپیدان مرکز ایران و به ریگ و رنگ خاک
صلح و شعر و عاشقی مهد خرد این خاک پاک
سرخ و آتش گرم و سوزان این جنوب خاکمان
رنگ خون ما دلیران پرچم ایرانمان
این سرا کم دارد آن ایمان همان راهم رها
جرعهای از آن بنوشان بر نسانها بر خدا
ما که شعری هم سرودیم بهر این خاک و سرا
جانمان از آن راهت ای رهایی ای رها
#کتاب #رزمنامه
#شعر #ایران_رها
#شاعر #نیماشهسواری
برای دریافت آثار نیما شهسواری اعم از کتاب و شعر به وبسایت جهان آرمانی مراجعه کنید
https://idealistic-world.com
صفحات رسمی نیما شهسواری در شبکههای اجتماعی
https://zil.ink/nima_shahsavari
پادکست جهان آرمانی در فضای مجازی
https://zil.ink/Nimashahsavari
پرتال دسترسی به آثار
https://zil.ink/nima.shahsavari
صفحه رسمی اینستاگرام نیما شهسواری
@nima_shahsavarri
#هنر
#هنرمند
#شعر_آزاد
#شعر_کوتاه
#شعر_فارسی
#آزادی
#برابری
#شعر_ایران
#شعر_سیاسی
#شعر_ایرانی
#شعر_فارسی
#ایران
#ایران_آزاد
#ایران_رها
0 notes
Text
ہاس بارسلونا کے فائنل میں روسی اسپانسر رنگ چھوڑے گا | ایکسپریس ٹریبیون
ہاس بارسلونا کے فائنل میں روسی اسپانسر رنگ چھوڑے گا | ایکسپریس ٹریبیون
مونٹی میلو: امریکی فارمولا 1 ٹیم ہاس یوکرین پر روس کے حملے کے خلاف احتجاج میں جمعہ کو بارسلونا میں پری سیزن ٹیسٹنگ کے آخری دن اپنے ٹائٹل اسپانسر یورالکالی کے روسی رنگ نہیں کھیلے گا۔ ہاس، جن کی کاریں عام طور پر روسی پرچم کے نیلے، سفید اور سرخ رنگوں میں کھیلتی ہیں، ٹیم کاتالونیا میں ٹیسٹ کے تیسرے اور آخری دن، “Uralkali برانڈنگ کے بغیر، سادہ سفید لیوری میں اپنا VF-22 پیش کرے گی۔” جمعرات کو ایک بیان…
View On WordPress
0 notes