#زندان مرکزی ایلام
Explore tagged Tumblr posts
Text
۱۳ زندانی در زندانهای اصفهان،ایلام و قزلحصار کرج اعدام شدند
Continue reading ۱۳ زندانی در زندانهای اصفهان،ایلام و قزلحصار کرج اعدام شدند
View On WordPress
#13 prisoners were executed in Isfahan#human rights#Human rights organization MKN#Ilam and Qazalhasar prisons in Karaj#MKN314#۱۳ زندانی در زندانهای اصفهان،ایلام و قزلحصار کرج اعدام شدند#اعدام#اعدام تبعه افغانستان#به گزارش سازمان حقوق بشری امکیان#جنایات جمهوری اسلامی-The crimes of the Islamic Republic#حقوق بشر#حقوق بشر - human rights#خبر فوری#خسرو بشارت، محمدرضا رحیم پور، سیروس حیات بینی، محمد کریم فاضلی#خسرو بشارت، محمدرضا رحیم پور، سیروس حیات بینی، محمد کریم فاضلی و یک زندانی تبعه کشور افغانستان#روژهلات کردستان#زندان قزلحصار کرج#زندان مرکزی ایلام#زندان دستگرد اصفهان#سازمان حقوق بشری امکیان#سازمان حقوق بشر#سازمان حقوق بشرmkn
0 notes
Photo
#ایران_بریفینگ / اولین عکس از #سونیا_شریفی پس از آزادی با قید وثیقه؛ به گزارش منابع محلی مردم شهر آبدانان به استقبال سونیا شریفی رفتهاند. پیشتر کانال #شورای_هماهنگی_تشکلهای_صنفی_فرهنگیان_ایران نوشته بود #سونیا_شریفی، دانشآموز ۱۶ ساله اهل #آبدانان، بعد از دو ماه از زمان «ربوده شدن» به دست ماموران سازمان اطلاعات سپاه همچنان در بازداشت بهسر میبرد. بر این اساس، این دختر نوجوان بهرغم تعیین وثیقه یک میلیارد تومانی، به کانون اصلاح و تربیت فرستاده شده بود. به نوشته برخی منابع، خانواده سونیا به دلیل عدم توانایی پرداخت وثیقه موفق به آزاد کردن او نشده بودند. سازمان حقوق بشری ههنگاو تاریخ انتقال سونیا شریفی به ب��د زنان زندان مرکزی ایلام را ۲۸ آبان ذکر کرده است. این سازمان حقوق بشری، در گزارش خود از وضعیت نامناسب روحی سونیا شریفی خبر داده بود. #مهسا_امینی #انقلاب_آزادی_ایران @irbr.news https://www.instagram.com/p/CmM5msBMaXr/?igshid=NGJjMDIxMWI=
#ایران_بریفینگ#سونیا_شریفی#شورای_هماهنگی_تشکلهای_صنفی_فرهنگیان_ایران#آبدانان#مهسا_امینی#انقلاب_آزادی_ایران
0 notes
Text
از هر دو زنی که در ایران به قتل میرسند علت قتل یکی از آن دو قتل ناموسی است
ما امروز شاهد یک خبر تلخ هستیم اما این خبر تلخ را باید پیوند بدهیم به آماری که در حوزه قتلهای ناموسی منتشر میشود. آنچنان که این آمار نشان میدهد از هر دو زنی که در ایران به قتل میرسند علت قتل یکی از آن دو، قتل ناموسی است.» آسیه امینی در مورد «قتلهای ناموسی» یا زنکشی باید بدانیم بر مبنای قانون مجازات اسلامی پدر در صورت قتل فرزندش قصاص نمیشود، بلکه به دیه، حبس و تعزیر محکوم میشود. افزایش آمار قتلهای ناموسی و خانوادگی در مناطق کردنشین ایران در طول چند ماه گذشته، مناطق کردنشین ایران با افزایش آمار قتلهای ناموسی و خانوادگی و همچنین افزایش خودکشی زنان جوان روبهرو بوده و رسانههای محلی سرشار از اخبار ناخوشایند خشونت خانگی است. «پروین ذبیحی»، فعال حقوق زنان و کودکان و برنده جایزه حقوق بشری رها که سالهای متوالی در این منطقه برای توانمندسازی و آگاهی بخشی زنان تلاش میکند در مورد دلایل افزایش آمار قتل و خودکشی در این منطقه با خانه امن گفتوگو کرده است. علت سرعت گرفتن قتلهای خانوادگی در یک دوره زمانی خاص در این منطقه چیست و چرا ما یک باره وارد تونلی از تاریکی میشویم؟ پروین ذبیحی- این مهم است که شما با معیار تهران یا سایر کلانشهرها موضوع خشونت در مناطق کردنشین را بررسی نکنید. تبعیض و فقر اقتصادی و این گرایش سیاسی که کردستان را نادیده میگیرد از یک طرف و عوامل فرهنگی از طرف دیگر موثرند. مردم به علت مشکل تورم به شدت عصبی و افسارگسیخته هستند. یکی دو ماه قبل در پارک کودک سنندج زوجی در حال دعوا از ماشین پیاده میشوند و مرد جلوی چشم مردم رهگذر آنقدر با آجر توی سر زنش میکوبد که مغز زن را متلاشی میکند. این شیوه جنونآمیز الزاما مربوط به مسائل فرهنگی نیست. در واقع زنها ضربهگیر فشارهایی هستند که فقر بر جامعه تحمیل کرده و گاهی این ضربه آنقدر شدید میشود که به قتل میرسد. چرا قتل نرمین وطنخواه بین آن همه قتلی که در آن منطقه رخ داده، در رسانهها مطرح شد؟ – شاید به دلیل به خاکسپاری مظلومانهاش توسط مردهای روستا بود. اوایلش این فرضیه مطرح بود که او توسط خانواده کشته شده، اما بعدها معلوم شد اینطور نبوده. او از یک خانواده فقیر و محروم بود و هنوز مشخص نیست چه رخ داده. حرفهای مختلفی زده شده. یک نفر به من گفت برای کاری به پزشکی قانونی مراجعه کرده و آنجا شنیده که این دختر در اثر سوء مصرف مواد درگذشته. اما یکی از کاربرهای مجازی برایم نوشت مادرش توی تاکسی شاهد بوده که نرمین با یک مرد روی صندلی عقب تاکسی نشسته بوده و به راننده التماس میکرده که این آقا دارد مرا میبرد بکشد و شما را به خدا قسم مرا پیاده نکنید. راننده گفته من حوصله دردسر ندارم و آن دو نفر را پیاده کرده. چندی پیش در یک مص��حبه به «قسم طلاق» اشاره کرده و آن را مصداق آشکار خشونت خوانده بودید. قسم طلاق چیست؟ – با زنهای زیادی که به شورای روحانیت رفتهاند همراهی کردهام و با این پدیده خشونتآمیز آشنا هستم. مرد شرط میگذارد که اگر زنش فلان کار را بکند او را طلاق خواهد داد. مثلا قسم میخورد برای اجرای این شرط و اگر یک بار زن تخطی کرد که معمولا هم شامل موارد ناچیز است، با مراجعه به شورای روحانیت او را طلاق میدهد. یک باره میبینید زن با یک عصبانیت آنی همسرش از خانه و زندگی آواره میشود بیآنکه حق و حقوقش را گرفته باشد. اگر تاکنون عضو کانال تلگرام خانه امن نشدهاید، کلیک کنید. قسم طلاق در واقع گره کور قانون و شریعت است. فقر و ناموسپرستی و عدم حمایت قانونی چنین ترکیب فاجعهباری به وجود آورده. معمولا در سراسر دنیا اگر نقش دولتها در کنترل خشونت پررنگ نباشد، زنان به سازمانهای غیر دولتی روی میآورند. – دیگر اثر چندانی از این سازمانها نمانده. اگر هم مانده کارشان فرمالیته و کم اثر است. دوره بهتری در دهه ۷۰، سازمانهای غیر دولتی اجازه فعالیت داشتند. آموزشهایی که توسط آنها به مردم داده شد موجب کاهش خشونت در زندگی روزمره شده بود. ما سمینار برگزار میکردیم، حتی خانه به خانه سر میزدیم اما در طول سالهای گذشته اصلا اجازه فعالیت نمیدهند. چند تایی هم که کار میکنند انجمنهای فرهنگی و ادبی هستند. مثلا در کانون زنان فقط چند نفر ماندهاند و حضور فیزیکی ندارند و کار اینترنتی میکنند. سه انجمن فعال در مریوان داریم که انجمنهای فرهنگی و ادبی هستند و طبیعی است که دغدغههای اصلیشان مسائل زنان نیست. دغدغه زنان ما علاوه بر سنتهای نابرابر و عدم حمایت قانون، در مرحله نخست، تبعیض و فقر اقتصادی است. چرا زنها خودشان تعاونیهای کوچک راهاندازی نمیکنند؟ – به گفتن ساده است. همین الان من یک غذاخوری کوچک راه انداختهام و برای مجوز همین آشپزخانه کوچک نمیدانید چقدر دویدهام . چند نفری که برایم کار میکنند زنان سرپرست خانوار هستند. خانمی با من کار میکند که بیوه زن است. برادرهایش میگویند تو که بیوه هستی و بیرون کار میکنی مایه ننگ ما هستی. یک شب توی مغازه چنان گریه میکرد که ما هم پا به پای او گریه کردیم. عدم استقلال اقتصادی در تداوم رابطه خشونتآمیز بسیار موثر است. طبیعی است که تا دستت به جیبت نرسد حرف زدن از استقلال و رها شدن از خشونت معنا ندارد. مثلا همسر معتاد من نوعی، چاقو برمی دارد مرا بکشد نیمه شب کجا بروم؟ خانه پدری که راهی ندارم و اگر برگردم با خشونت بیشتر مواجه میشوم. به لحاظ مالی تامین نیستم و مقابلم آداب و سنت بسیار ارتجاعی رنجبار است. در خوزستان هم این آداب و سنن وجود داشته و دارد اما در طول ۱۰ سال گذشته رشد فرهنگی بیشتری در مناطق شهری ایجاد شده و مردم نسبت به خشونت خانگی آگاهترند. – در کردستان زنها درگیر یک سیکل معیوب هستند. در خوزستان جو تبعیض دولت مرکزی کمتر از کردستان است. حساسیت سیاسی کمتری وجود دارد. مثلا همان طور که گفتم به من نوعی جواز کسب نمیدادند برای یک آشپزخانه کوچک. میگفتند ۳۵ سال قبل زندان بودهای و پرونده امنیتی داری. تصورش را بکنید! ۳۵ سال قبل. در خوزستان امکان کار کردن بیشتری برای زنان وجود دارد. در تمام استان کردستان بگردید ۱۰ کارخانه فعال نمیبینید که زنها را به کار بگیرد. زنها کارشان شده اوجش نانپزی و این قبیل کارها. هیچ تشکلی نیست که برای توانمندسازی به آنجا مراجعه کنند یا از خشونت خانگی به آنجا پناه ببرند. رشدی که جنبش زنان در بسیاری از کلان شهرهای بزرگ داشتهاند در اینجا رخ نداده. متاسفانه همدلی آنها را هم نداریم. آن همبستگی زنان که میگویند قوی است و میتواند منجر به یک حرکت مدنی بشود انگار برای کردستان اساسا وجود ندارد. معمولا چه مناطقی بیش از سایر مناطق درگیر قتلهای خانگی هستند؟ آیا میشود تقسیمبندی کرد؟ – قتلهای خانگی معمولا در محلههای حاشیهای رخ میدهد؛ هر جا که فقر لانه کرده. دو خواهر که به دست پدر و برادرشان کشته شدند اهل محله نایسر از توابع سنندج بودند که منطقه محرومی است. اکثر این زنها درگیر سوءظن مردان خانوادهاند. معمولا پدر درگیر کار سخت است، کارگر است و صاحب کار دارد. تصورش را بکنید شش ماه حقوقش را نمیدهند. جرات روبهرو شدن با صاحب کارش را ندارد و داد و بیداد و اوقات تلخی را میآورد خانه. نمیخواهم این قتلها را تقلیل بدهم اما فقر اقتصادی به شدت تاثیرگذار است. زیاد شده که این قتلها در اوج عصبانیت ناشی از فقر رخ داده. یعنی باز هم تاکید میکنم این عنصر فقر بسیار موثر است. آیا قانون در مقابل یک پدر قاتل نمیایستد؟ با مردی که دو قتل انجام داده چه برخوردی میشود؟ – ببینید! وقتی مقتول مدعی ندارد چه جور برخوردی بشود؟ من شاهد قتلهای بسیاری بودهام. چند سال پیش یکی از فعالان اینجا که زندانی سیاسی بود مشاهدات میدانیاش را در زندان مینوشت. میگفت پدر زعفران محمدی که دخترش را کشته بوده، تمام طول شب تا صبح توی راهروهای زندان از شدت عذاب وجدان قدم میزد. زعفران بعد از طلاق از همسر اولش با مرد جوانی از خانه فراری شده بود. پدرش پیام داد که برگردد تا مراسم ازدواج برگزار کنند، اما همان شب زعفران کشته میشود. بعد هم پیرمرد رفت وسط میدان روستا و گفت این هم جنازه زعفران. حالا راحت شدید؟ دست از سرم برمی دارید؟ یعنی او خواست جامعه را به اجرا گذاشت؟ – دقیقا! پاییز که میشود و کشاورزها کار کمتری دارند پاتوقشان مسجد است. این مرد گفته بود وقتی میروم مسجد یا هیچکس با من حرف نمیزند یا بلند میشوند میروند. یک جور فشار و قضاوت جمعی. مثل اینکه دخترت را بکش تا در جامعه ما جایگاه خوبی داشته باشی. همان مرد تعریف کرده بود که چطور ماشینهای عبوری برایش نمیایستادند و ک��ی با پسرهایش معامله نمیکرده. گفته بود من دخترم را کشتم تا بقیه اعضای خانواده راحت باشند و از سوی جامعه طرد نشوند. آنها از مجازات قانونی واهمه ندارند؟ – هیچکس به خاطر قتل یک زن در خانواده درخواست قصاص مرد خانواده را نمیکند. پدر ولی دم است و در عین حال آن پدر یا برادر نانآور خانواده است. یک نفر مرده و خانواده راضی به قتل دوم نمیشوند. از دهه ۸۰ به امروز که دارم بر سر این مسائل کار میکنم تا به حال ندیدهام قاتل یک زن قصاص بشود. حتی نه تنها قاتل که عضو خانواده بوده، بلکه کسی متعرض مردی نمیشود که طرف دیگر رابطه با آن زن بوده. آن فشار اجتماعی که روی بخش زنانه ماجراست روی مرد نیست. از طرف دیگر، خانوادههای محروم از کجا میتوانند تفاضل دیه بپردازند؟ یعنی هیچ موردی نبوده که روی خونبهای خواهر یا دختر پافشاری کنند؟ – خیر! من ندیدهام. یک بار زنی به دیدنم آمد که دامادش با همسر برادر خودش ارتباط داشت. دختر آن زن فهمیده بود و به جرم همین فهمیدن توسط آن مرد و معشوقهاش کشته شده و تکه تکه شده بود. حالا آمده بود پیش من کمک بگیرد برای تفاضل دیه به منظور قصاص داماد سابقش. من که مخالف مجازات اعدام هستم تشویقش کردم به جای قصاص قاتل، همان دیه را از داماد سابقش بگیرد و خرج تحصیل دخترهای دیگرش بکند. چشمانش درخشید و گفت چه نکته خوبی یادم دادی خانم ذبیحی. دخترها که یک جور شوهر میکنند و میروند اما پسرم محمد، خانه ساخته و به بانک مقروض است. دیه را میگیرم و قرضهای محمد را میدهم. وقتی میگویم فقر فرهنگی یعنی این شکل ارزشگذاری. واژه زنکشی یا femicide سالهاست وارد ادبیات سازمان ملل و فعالان حقوق زنان و حقوق بشر شده است. همه موارد زنکشی الزاما با قتلهای ناموسی یکی نیستند؛ اگرچه محور این قتلها جنسیت است اما آنچه قتلهای موسوم به ناموسی را از سایر انواع زنکشی متمایز میکند، هسته مرکزی تفکری است که زن را ناموس مرد و مرد را موجودی غیرتمند به حساب میآورد. ماده ۶۳۰ قانون مجازات اسلامی به مرد اجازه میدهد در صورت مشاهده همسر خود در حال «زنا» با مردی دیگر او را بکشد و مطمئن باشد که قصاص هم نمیشود. به این ترتیب مرد مجوز خشونت خانگی و قتل همسر خود را میگیرد و مجازات هم نمیشود. البته اگر تراژدی همسرکشی برعکس باشد، مجازات قصاص قطعی است. بر این اساس اگر زنی شوهر خود را بکشد، قطعا قصاص خواهد شد. زن بر اساس این قوانین در صورت خیانت یا آنچه در عرف اسلامی «زنا» خوانده میشود، مهدورالدم است. با این حال حتا چنین قانون نابرابر و ای بسا زنستیزی هم که رسما مجوز اعمال خشونت خانگی را به مرد میدهد، همچنان مرد را مرجع صالح تشخیص مهدورالدم بودن زن قرار نداده است. بسیاری از وکلای پروندههای جنایی خانوادگی بر این نکته تاکید میکنند که مرجع تشخیص مهدورالدم بودن زن در این موارد قاضی دادگاه است نه مرد! قتل ناموسی در ایران با این همه قتلهای موسوم به ناموسی در ایران بخش قابل توجهی از پروندههای جنایی را تشکیل میدهند. استانهای خوزستان، کردستان، کرمانشاه، ایلام، لرستان، سیستان و بلوچستان، فارس، آذربایجان شرقی و اردبیل به ترتیب بیشترین قتلهای ناموسی را به نام خود ثبت کردهاند و هیچ یک از موارد قتلهای موسوم به ناموسی بیارتباط با تسلط فرهنگ و قواعد مردسالارانه، ساختارهای ناکارآمد مذهبی و اخلاقی و محدودیت حضور زنان در جامعه نبودهاند. در بسیاری از موارد، جنایت ناموسی تنها به دلیل خودداری زن از تن دادن به ازدواجی اجباری صورت گرفته. قتل ناموسی اما از جمله مواردی است که نه فقط شوهران که پدران، برادران، پدربزرگها و گاه حتا پسرعموها به آن اقدام میکنند. در برخی بافتهای فرهنگی و جغرافیایی ایران، عناصر ذکور خانواده ممکن است دست به قتل زنی از اعضای خانواده بزنند که قربانی تجاوز جنسی شده؛ چون تلقی رایج این است که قربانی تجاوز «ناموس» خانواده را بر باد داده است. در همین فضا، گاه پرونده قتل ناموسی تنها به دلیل تقاضای طلاق یک زن از شوهر معتاد و بیکار و خشن باز شده است. در این شرایط حتا ممکن است پدر یا برادران زن، برای جلوگیری از طلاق و «حفظ آبروی خود» او را به قتل برسانند. آمار صندوق جمعیت سازمان ملل متحد نشان میدهد قتلهای موسوم به ناموسی اغلب در جوامع تندروی مذهبی و عمدتا اسلامی به ثبت رسیدهاند؛ از غرب و جنوب آسیا گرفته تا شمال آفریقا. قاتل ۲/۳ زنانی که در سراسر جهان به دلایل «ناموسی» کشته شدهاند، مردی بوده که در یک خانه و خانواده با آنها زندگی میکرده: پدر، برادر، همسر …. اینجاست که فعالان حقوق بشر برای هر چه کم و کمرنگتر شدن نقش هر گونه مذهبی در تدوین و تنظیم قوانین کشورها میکوشند. ای بسا قوانین دینزدایی شده، حقوق برابرتری برای زنان و مردان در کانون خانواده فراهم کنند و خانه به جای امنتری بدل شود، چیزی که تجربه کشورهای توسعهیافته هم آن را به اثبات رسانده است. خشم عمومی، از خانه تا خیابان و از خیابان تا خانه چندان روشن نیست خشم و عصبانیت و درگیریهای ناشی از آن از خانههاست که به خیابانها میرود یا برعکس، از خیابانهای شهر است که تا خانههای شهروندان امتداد پیدا میکند. هرچه هست به گفته عضو هیئت رییسه کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی، تنها در شهر تهران هر روز ۲۲۳ نزاع خیابانی رخ میدهد. از سوی دیگر گزارش سالانه سازمان ملل متحد در رتبهبندی کشورها از نظر میزان شادمانی شهروندان، ایران را از میان ۱۵۶ کشور در جایگاه ۱۰۶ قرار میدهد. از قتل در صف چای نذری بر سر این که چه کسی اول چای بگیرد گرفته تا قتل طلبکار و بدهکار، صفحات حوادث روزنامههای ایران پر است از ماجرای شهروندانی که از مدیریت خشم خود ناتوانند. تنها در ۹ ماه اول سال ۱۳۹۷ نزدیک به ۵۰۰ هزار پرونده نزاع به پزشکی قانونی ارجاع داده شده است. مؤسسه گالوپ هم مردم ایران را عصبانیترین جمعیت جهان نامیده و بر اساس برخی از گزارشها ایران رتبه اول خشونت اجتماعی در دنیا را دارد. شاید خشونتی که پشت درهای بسته خانهها علیه اعضای ضعیفتر، وابستهتر یا متفاوتتر خانواده رخ میدهد هم دنباله همین خشونت و درگیری در خیابانهای شهر باشد. خشونتی جاری و مستمر زیر پوست شهر که اگرچه در سالهای گذشته بیشتر درباره آن صحبت شده اما هنوز نقشه، طرح و برنامهای برای تغییر آن در کار نیست. جایی برای رفتن، پناهی خارج از خانه خشونتهای خانگی در ایران در سالهای گذشته چنان روند رو به رشدی را نشان دادهاند که به گفته رییس اورژانس اجتماعی کشور این روزها دیگر در شهرهای کوچک با جمعیت زیر ۵۰ هزار نفر هم ضرورت راهاندازی اورژانس اجتماعی حس میشود. حدود ۱۹ سال است که اورژانس اجتماعی کشور با هدف پیشگیری از آسیبهای اجتماعی و کمک به حل آسیبهای موجود راهاندازی شده اما به گفته مسئولان این نهاد، هنوز ۷۰ درصد مردم از خدمات اورژانس اجتماعی کشور خبر ندارند. همزمان خانههای امن مرتبط با مراکز اورژانس اجتماعی هم در بعضی شهرها راهاندازی شده است؛ ۲۲ خانه امنی که برای مثال در سال گذشته هزار و ۶۰۰ زن و کودک آسیبدیده از خشونتهای خانگی را پناه دادهاند. عددی که البته در برابر حجم خشونت خانگی موجود در خانوادههای ایرانی، بسیار اندک است. گسترش خانههای امن اما از جمله راهکارهایی است که میتواند در کاهش خشونت خانگی در ایران نقش داشته باشد. در بسیاری از موارد قربانی خشونت خانگی جایی و پناهی برای گریختن ندارد. در بسیاری از موارد همسرکشی/زنکشی وقتی صورت گرفته که زن بارها و بارها پیش از آن مورد آزار فیزیکی همسر خود قرار گرفته اما راه به جایی نداشته است. آنچه از گزارشهای بینالمللی و مطالعات سازمان ملل متحد برمیآید این است که نه یک یا دو عامل، بلکه مجموعهای از عوامل متعدد و متنوع در حل بحران خشونت خانگی و همسرکشی مؤثرند. اینجاست که برای امن شدن خانهها، هم همکاری پلیس و ضابط قضایی لازم است، هم همکاری نهاد قانونگذاری و نمایندگانی که قوانین مدنی و خانواده را رقم میزنند و هم نهادهای مدنی و اجتماعی و بهداشتی و فرهنگی-آموزشی که میتوانند مددکارِ زنان آسیبدیده و حتا مردان خشونتگر باشند. گزارش سال ۲۰۱۸ سازمان ملل از قتلهای جنسیتمحور در خانوادهها نشان میدهد بدون درگیر کردن مردان در فرآیند خشونتزدایی از خانهها و همچنین بدون توجه به آگاهسازی و آموزش آنها، نمیتوان تغییر چندانی در وضعیت خشونت در خانهها ایجاد کرد. ای بسا بدون آگاهسازی زنان درباره آنچه تحت عنوان خشونت در خانهها تحمل میکنند هم نتوان خانه را به جایی امنتر برای آنان بدل کرد. تغییر ویژگیهایی مثل سلطهپذیری، وابستگی اقتصادی و دیدگاههای مردسالار که در باورهای بسیاری از زنان هم بازتولید میشود، از جمله راهکارهایی است که شاید بتواند زندگی زنان را تغییر دهد و خانه را از ناامنترین جای جهان برای آنان، به کانون امن زندگیشان بدل کند. Read the full article
0 notes