#روزگار-رفته
Explore tagged Tumblr posts
sayron · 6 months ago
Text
Tumblr media
نسترن، سلدا و سلما (۱)
«براساس یک داستان واقعی!»
اسم من امیره، یه پسر با قد ۱۸۰ و وزن ۸۶ کیلو. من دانشجوی ارشد هستم ولی چند سالیه توی محله خودمون تو تهران، مغازه فروش و تعمیر تلفن همراه دارم. بازار کار که تعریفی نداره و روز بروز داره اوضاع اقتصادی مردم خراب تر میشه. بخاطر همین چند سالیه که فروش لوازم جانبی هم انجام میدم. حدود ۲ سال پیش از طریق یکی از رفقا یه ارتباطی با یه بنده خدایی توی قشم گرفتم که میتونست جنس های خوبی از دوبی برام بیاره. ته لنجی البته! از قاب و محافظ صفحه گرفته تا هندزفری و ایر پاد و غیره. خلاصه سود خوبی میتونست داشته باشه. بعد از چند ماه مشورت و همفکری با این و اون با این رفیقم که اسمش میلاده تصمیم گرفتیم یه سفر تفریحی و کاری بریم قشم و کیش!
زمستون بود اما جنوب، اون موقع سال هوا عالیه! خلاصه اینکه ما هتل رو رزرو کردیم چند ماه قبلش. اما از بد روزگار یهو دم سفر ما، زد و مامان میلاد تصادف کرد تو خیابون و فوت کرد. خلاصه گاومون زایید. من اولش گفتم سفر رو کنسل کنیم. ولی میلاد تو مجلس سوم مامانش سر یه اتفاق ساده و الکی با من دعوا کرد و منم غد و یه دنده باهاش قهر کردم. بخاطر همین خودم تنهایی زدم به سفر و با یارو هم که انگار دادن جنس توی کیش براش راحت تر بود وعده کردم و راه افتادم. بخاطر همین دیگه قشم نرفتم و مستقیم و هوایی رفتم کیش و رزرو اتاق رو هم برای خودم دو برابر کردم یعنی ۱۰ روز. خلاصه رسیدم کیش و با تاکسی رفتم هتل. اتاق رو گرفتم و با ساک هام رفتم سمت آسانسور. وقتی رسید در باز شد و چند نفری اومدن بیرون. ولی من غافل از اینکه آسانسور داره میره پارکینگ دو، سوار شدم. آسانسور رفت پایین و ملت پیاده شدن. منم چون توی گوشیم داشتم پیام هامو چک میکردم، گیج! چون لابی داشت توی اون طبقه هم و فک کردم رسید طبقه ۱۷. پیاده شدم. تا فهمیدم اشتباه اومدم در آسانسور بسته شد. برگشت همکف. دکمه رو زدم و منتظر شدم. آسانسور اومد پایین و در باز شد و من: 😳
یه خانوم و دو تا دختر تو آسانسور بودن و 🤯 اوووووووف چه قد و هیکل هایی!!! 😨😰😱
Tumblr media
مامانه که حدودا ۴۲-۳ ساله میزد با ۱۹۷ سانت قد و یه لباس نخی سفید دکولته که خلیجی بود و بدنی که از یه مرد بدنساز هم بیشتر عضله روش نشسته بود؛ از بالای عینک آقتابیش بهم نگاه میکرد و آدامس میجوید. کوله هاش انقدر بزرگ و عضلانی و ورزیده بود که گردن کلفتش رو در بر گرفته بود و شیب تندی داشت. سر شونه های گردش بزرگ بود فیبر عضله اش توی سایه روشن نور آسانسور دیده میشد. بازو های قطوری که از رونهای من کلفت تر بود و انقدر کات بود که عضلات سه سر پشت و دو سر جلو بازو با رگ های روشون از هم جدا شده بود و ساعد ضخیمی که فقط رگ و عضله بود و لا غیر. مچش از ترافیک رگ هاش معلوم بود خیلی قدرتمنده و پنجه هاش با ناخونهای کاشت مشکی رنگ به شدت سکسی و خفن بود. لباس بلند خلیجیش به قدری نازک بود که نوک سفت سینه های عضلانیش و شورت لامبادای سفیدی که پوشیده بود هم از زیر لباس دیده میشد. بخاطر همین حجم سیکس پکش و عضلات چهارسر رون هاش کاملا واضح بود. به جرات هر کدوم از رونهاش دوبرابر دور کمر من بود. من با ۱۸۰ سانت قد تا زیر پستونهای حجیم و قدرتمندش بودم. این تنها لباسی بود که تنش بود. نه روسری و نه کتی که عضلات بالا تنه برهنه اش رو بپوشونه. تخته سینه عضلانیش هم جوری باد کرده بود که وسطشون شکاف خورده بود.
اما دختراش...
Tumblr media
یکیشون که حدودا ۲۲-۳ ساله میزد هم قد خانومه بود، انگار دخترش بود چون خیلی شبیه مامانش بود ولی خیلی خوشگل تر. یه دختر که نه یه فرشته ی عضلانی با چهره ی الهه های خیالی! موهای بلند قهوه ای روشنی داشت که روی سینه هاش ریخته بود و تا رونهاش بلندی داشت. اما لباسی که تنش بود عجیب و غریب بود. اون دختر فقط یه بادی سفید آستین دار تنش بود. فقط یه بادی!!! 🤯 و کص کلوچه ای و گوشتی و عضلانیش از لابلای موهاش باد کرده بود و خودنمایی میکرد. یه چکمه گلودار چرمی پاشنه دار سفید هم پاش بود که تا زیر زانو هاش بلندی داشت. بادی داشت زیر فشار عضلات ورزیده بالا تنه اش منفجر میشد و گردی سرشونه ها و بازوان و ساعدهای ورزیده اش کاملا هویدا بود. لباسش یقه بازی داشت و کوله های عضلانیش که به مامانش رفته بود، کاملا لخت و برهنه زده بود بیرون. تا منو دید پوزخندی زد و گفت:« آقا پسر!... نمیخوای بیای تو؟... الان در بسته میشه ها...»
اینو که گفت، اون یکی دختر هم که قد خیلی بلندتری داشت و سرش توی آیفونش بود، متوجه ی من شد...
Tumblr media
قد بیش از ۲ متری این دختر که خیلی جوون تر از اون یکی بود، ازش یه غول ساخته بود که مثل مامانش آدامس میجوید. وقتی نگاهش بهم افتاد بدنم لرزید. چون ابروهاش رفت و بالا و لبشو غنچه کرد و گفت:« جووووووووون... چه جوجوی نازی...» لرزش بدنم رو فهمید چون نیشخند شیطنت آمیزی روی لبهای قشنگش نقش بست 😈. موهای طلاییش رو دم اسبی بسته بود. یه لگ آبی پوشیده بود که پایین تنه سکسیش رو سکسی تر میکرد.اما بخاطر قد بلندش لگ براش کوتاه بود و ۲۰-۳۰ سانتی از ساق پاهاش لخت بود. یه صندل مشکی پاشنه بلند هم بدون جوراب پاش کرده بود. بالا تنه عضلانیش رو یه نیم تنه ورزشی پوشونده بود. بدنش به اندازه خواهر و مادرش عضلانی نبود ولی انقدری عضله داشت که من از هیبتش خودمو خیس کنم. به جرات صورت من در برابر نافش بود که یه پیرسینگ توش میدرخشید. جوری که برای لیسیدن کصش و زیر نافش نیاز به خم شدن نداشتم.
با ترس و لرز رفتم توی آسانسور، دختر کوچیکتره گفت:« کلاس چندمی آقا کوچولو؟...» من به زمین چشم دوخته بودم. آبجیش خندید و گفت:« شاید اصلا هنوز مدرسه نرفته...» و هر سه زدن زیر خنده. دهنم از ترس خشک شده بود و قلبم داشت توی دهنم میزد. یهو مامانشون دستی به سرم کشید و گفت:« طفلکی... باید شیر بخوری تا بزرگ بشی... 😏» دوباره بلند بلند بهم میخندیدن. نگاه من به صفحه کلید طبقات بود که لامصب خیلی کند طبقه ها رو بالا میرفت. آبجی بزرگتره اومد جلو و گفت:« چرا جواب نمیدی موش موشی؟... نکنه آقا گرگه زبونتو خورده... یا شایدم هنوز زبون باز نکردی؟... 😅🤣» من داشتم از خجالت آب میشدم. اومد جلو و مقابلم وایساد. دستشو گذاشت زیر چونه ام و سرم رو به سمت بالا بلند کرد. قشنگ زیر پستوناش بودم. موهاشو زد کنار. از زیر پستوناش تا خود کصش آجر چین عضله بود. ایت پک شایدم تن پک! 🤯 از ویوی مافوق پستونای عضلانیش با لبخند تحقیرآمیزی بهم نگاه میکرد و گفت:« میخوای خودم بهت شیر بدم تا بزرگ بشی؟...» یهو مامانش گفت:« ولش کنید... رسیدیم... » طبقه ۲۴ رستوران بام. موقع ناهار بود. اونا با لبخند های تحقیر کنندشون به من از آسانسور پیاده شدن. دختری که از همه بلند تر بود لحظه آخر اومد سمتم. منو به دیوار اتاقک آسانسور فشار داد و آهی کشید. چون دماغ و چونه ام به کص داغش مالیده شد. دستشو گذاشت پشت سرم و صورتمو فشار داد به کصش و گفت:« ببوسش جوجو... زود باش...» من که داشتم تو فشار دستش صورتم له میشد، با ترس چندتا بوسه از روی لگ به کصش کردن و اون خنده ی شیطونی کرد و گفت:« آفرین کوچولوی کردنی ناز...» و رفت و به مامان و خواهرش که منتظرش ایستاده بودن ملحق شد. پشم گارسون ها هم از دیدن اونا فر خورده بود.
خلاصه من تا چند دقیقه توی شوک بودم... موقع ناهار بود ولی من اشتها نداشتم. دکمه طبقه ۱۷ رو زدم و رفتم توی اتاق. تا نزدیک غروب بدون اینکه چمدون هامو باز کنم و لباسم رو در بیارم روی تخت افتاده بودم و به اون چیزی که دیدم و اتفاقی که برام افتاد فکر میکردم.
من تا اونروز فکر میکردم قد بلند محسوب میشم. اما در برابر اون سه تا ماده شیر عضلانی شبیه فنچ بودم...
😰😰😰
ادامه دارد
20 notes · View notes
notdoni · 5 months ago
Text
نت پیانو آهنگ ای روزگار
نت پیانو آهنگ ای روزگار
نت دونی , نت پیانو , نت متوسط پیانو , نت پیانو انوشیروان روحانی , notdoni , نت های پیانو انوشیروان روحانی , نت های پیانو , پیانو , انوشیروان روحانی , نت انوشیروان روحانی , نت های انوشیروان روحانی , نت های علی احمدی , نت های متوسط پیانو , نت پیانو متوسط
پیش نمایش نت پیانو آهنگ ای روزگار
Tumblr media
نت پیانو آهنگ ای روزگار
دانلود نت پیانو آهنگ ای روزگار
خرید نت پیانو آهنگ ای روزگار
جهت خرید نت پیانو آهنگ ای روزگار روی لینک زیر کلیک کنید
نت پیانو آهنگ ای روزگار
نت پیانو ای روزگار 
آهنگساز » انوشیروان روحانی
نت نویسی » علی احمدی 
عهدیه 
متن آهنگ ای روزگار از عهدیه
ای روزگار هوار هوار
کجا برم کنم فدات
آدم نمی دونه کی بسازه کی برقصه کی راست می گه کی دروغ  چه کاری بی عیب و نقصه
حرفا همه مثل هم کو مهر و وفایی  از خاطره ها رفته عشق و آشنایی هرچی که بگی بهت میگن صبر کن صبرکن عجب دنیاییه یه گوشه اش مایه گریه است عجب دنیاییه یه گوشه اش مایه خنده است عجب غوغاییه کیه اون که تو دنیا تو این وانفسا دستش برگ برندس 
نت پیانو ای روزگار از عهدیه ، دانلود نت پیانو ای روزگار از عهدیه ، نت آهنگ ای روزگار از عهدیه . نت پیانو ای روزگار از انوشیروان روحانی
کلمات کلیدی : نت دونی , نت پیانو , نت متوسط پیانو , نت پیانو انوشیروان روحانی , notdoni , نت های پیانو انوشیروان روحانی , نت های پیانو , پیانو , انوشیروان روحانی , نت انوشیروان روحانی , نت های انوشیروان روحانی , نت های علی احمدی , نت های متوسط پیانو , نت پیانو متوسط
0 notes
kingofkings-25 · 3 years ago
Text
ما باید توجه نود میلیون از جمعیت صدمیلیونی روسیه شوروی را به خودمان جلب کنیم. با بقیه شان نمیشود حرف زد، آن ها را باید کشت.(زینویف ۱۹۱۸)
باید لااقل هزار گولاک پولدار دو آتشه رو دار بزنیم (باید دارشان بزنیم تا مردم ببینند) ... باید غلاتشان را مصادره کنیم، خودشان را گروگان بگیریم و مطمئن شویم خبرش به گوش مردمِ هزار ورست آن طرف تر هم می رسد و از ترس میلرزند...(لنین ۱۹۱۸)
روزگار رفته
سوتلانا الکساندرونا الکسویچ
1 note · View note
aftaabmagazine · 4 years ago
Text
بهار
Spring
Tumblr media
بهار
Spring
By زلمی حرمان Zalmai Herman
Artwork by Maria Hosein-Habibi
به کلک یار بگفتم
To my friend, my pen, I said
بيا گره بزنيم!
let's tie the knot!
به ساق سبزرنگ علف
To the tall grass
به زلف پیر همين عمر رفته در پرواز
to the old-man-in-the-spring,
this fleeting life
کنار فرش طبيت به همنشینی مهر
let us sit together with love close to nature’s ceded matting
بيا که نوش کنیم جام زندگی با هم
Come, that we may together sip from life’s vessel
به برگ لاله نوشتم که ای بهار
On the tulip petal, I wrote,
“Oh spring,
سلام
hello"
به فصل پر پر دل در دم تفنگ و ستم
In the season of the winged heart in the times of guns and tyranny
و غصه بر لب طفل
and the gloom on the child’s lips
به روزگار چنين!
in moments like this!
This poem, by Sweden-based Afghan writer Zalmai Herman, was published in the April 1998 issue of AfghanMagazine.com.
It was translated from the Farsi Dari by Farhad Azad.
The artwork is by the artist Maria Hosein-Habibi.
2 notes · View notes
hamedahmadi · 4 years ago
Text
مزیت های برون سپاری IT به کمپانی‌های سرویس ها پشتیبانی کانال
 در بعد از ظهر فناوری معاصر، شرکتها به جهت نگهداری تداوم پیشرفت و حرکت رو به جلو، به سطح ها مختلفی از پشتیبانی کانال های کامپیوتری و فناوری اطلاعات متکی هستند. بسیاری از سازمان ها و موسسه ها بزرگ، یک تیم مستقل برای پشتیبانی از فناوری اطلاعات استخدام کرده اند که در جهت به حداکثر رساندن منافع حاصل از ابزارهای دیجیتال فعالیت می‌کنند. ولی بنگاه های کسب و کار کوچک و غیروابسته و همچنین موسسه های میانگین نیز نیازهای تکنولوژیکی دور از شوخی و متعددی دارند. موسسه ها معمولا با محدودیت در منابع مواجه می باشند و باید جهت دریافت پشتیبانی نیمه وقت برای بخش فناوری اطلاعات، پیرو چاره های مقرون به صرفه و کم هزینه باشند. مرسوم ترین راه‌حل پیش روی این مجموعه ها، غالباً همکاری با یک شرکت تأمین خدمات شبکه (MSP) می باشد. سازمان‌هایی که با شرکت خدمات پشتیبانی شبکه (MSP) همکاری میکنند، معمولاً یک حق‌الزحمه ثابت یا ماهانه در ازای خدمات میپردازند. خدمات کانال عبارتند از: نگهداشت منظم کامپیوترها، آپ تو دیت رسانی قابل انعطاف افزارها، و خدمت های اضطراری. بعضی از سازمان ها و موسسه ها معتقد می باشند که نیاز چندانی به خدمت های پشتیبانی فناوری اطلاعات ندارند؛ و به همین دلیل، صرفا در چهره نیاز به دریافت پشتیبانی، بهای خدمت های پشتیبانی را طبق نرخ ساعتی پرداخت میکنند. این نوع از خدمت رسانی را خدمات پشتیبانی فناوری اطلاعات “عیب یابی- تعمیر” می نامند. قراردادهای مبتنی بر خدمات “عیب یابی- تعمیر”، به نسبت قراردادهای مبنی بر پرداخت ماهانه یا اثبات، مزایای کمتر و محدودتری دارند. این سیرتکامل خدمات، مانند این مساله می باشند که شما آنقدر صبر فرمائید تا ماشین تان وخیم شود و بعد از آن آن را نزد یک تعمیرکار ببرید؛ ولی خدمت های ماهانه، به مانند چکاپ و سرویس منظم ماشین میباشند. راه “عیب یابی- تعمیر”، تجلی یک ضرب المثل رایج می باشد که می گوید: “برای پرداخت یک پنی خساست میکند، ولی در خرج کردن تعدادی دلار ولخرج است”. صرف نظر از سطح تجربه و آگاهی یک شرکت، نهاد تأمین خدمت های پشتیبانی کانال (MSP) یک میزان دارایی بسیار گرانبها برای آن شرکت به حساب میآید؛ و تفاوتی نمیکند که شرکت، کوچک یا معدل باشد. برون سپاری شغل های فناوری اطلاعات به موسسه ها حمایت کننده، قابلیت مدیر هرچه مؤثرتر ارکان عملیاتی حیاتی را برای مدیران شرکتهای مهیا می‌آورد. از در بین این ارکان و عنصرها عملیاتی، به موارد زیر میتوانیم اشاره کنیم: فناوری اطلاعات تنظیم حقوق و دستمزد و دستمزدها؛ و حسابداری برنامه ریزی برای نیروی عمل رئیس نیروی عمل مدیر فروش منابع انسانی رهگیری موجودی کالاها و خدمات خرید و فروش اگر یک شرکت بتواند ارتباطی با کیفیت و مؤثر با شرکت تأمین خدمات پشتیبانی کانال های کامپیوتری (MSP) برقرار سازد، قابلیت و امکان برون سپاری امور و فرآیندهایی را که درحالت عادی به کارمندان داخلی پاره وقت یا تمام وقت نیاز دارا هستند، به دست خواهد آورد؛ دراین‌صورت‌، در مخارج ناشی از استخدام نیروهای کاری باطن سازمانی نیز صرفه جویی به کار خواهد آمد. اما علاوه بر صرفه جویی در هزینه ها، امتیازها و منافعِ دیگری نیز عاید شرکت خواهد شد. یک شرکت خدمت های کانال ، خدمت های حرفه ای و تخصصی پشتیبانی از فناوری اطلاعات را در اختیارتان قرار می‌دهد! برخی از نهادها یا کارشناسان پشتیبانی کانال های کامپیوتری، شخصاً ادعا می کنند که بطور بدون نقص از زیروبم شغل های کامپیوتری راز در می آورند؛ شرکتها بایستی گرایش خود به واگذاری شغل های فناوری اطلاعات به این قبیل نهادها و افراد را در مشت بگیرند. زیرا شمار زیادی از این نهادها یا کارشناسان، صرفا قوی به راه اندازی تعدادی کابل یا کلیک کردن برروی یک گزینه اسکن بدافزار می‌باشند؛ و نَه بیش تر! زمانیکه سیستم شما مشغول اختلال می‌شود و سوابق و کاغذ های دیجیتالی در معرض خطر حذف قرار می گیرند، حقیقتاً شما با یک مشکل پهناور روبرو می باشید. همکاری با یک شرکت حرفه ای تأمین خدمت های پشتیبانی کانال های کامپیوتری (MSP) ، قابلیت و امکان بهره مندی از خدمت های پشتیبانی دائم و حرفه ای را در اختیار شما قرار می‌دهد؛ و به این ترتیب، سررشته ی امور هیچگاه از دستتان دَر نخواهد رفت. یک متخصص حرفه ای پشتیبانی کانال های کامپیوتری می‌تواند ضمن همکاری با شما و سهامداران کلیدی شرکتتان، تمرکز خود را بر توسعه بهترین عملکردهای پشتیبانی و طراحی طرق جدید برحسب نیازها و مقتضیات آینده شرکت شما معطوف نمایند. برون سپاری شغل های فناوری اطلاعات به یک متخصص پشتیبانی، راه و روش را برای ورود دانش و دور اندیشی پیرامون آخری گرایشات صنعت و نوآوری ها به شرکت شما باز می‌کند. خدمت های پشتیبانی کانال های کامپیوتری ، مقرون به صرفه هستند! هزینه های سالانه پشتیبانی از فناوری اطلاعات در جهان، بالغ بر 3.7 تریلیون دلار برآورد شده است؛ و انتظار میرود که این آمار در سالیان آتی، بیشتراز 4 درصد ارتقا یابد. در پی دیجیتالی شدن فرآیندها و عملیات ها، هزینه های فناوری اطلاعات نیز ارتقا خواهند یافت. به زعم اکثر موسسه ها، این خبر اصلاً نگران کننده نیست. زیرا فناوری، هزینه های کل را به ترازو قابل مراعاتی کاهش خواهد کرد. فرض کنید که سیستم های فناوری شرکت شما به روزگار دو ساعت از فعالیت افتاده اند. در قبال منابع از دست رفته، چه مقدار بایستی هزینه نمائید؟ احتمالاً در چهره وقوع چنین پیشامدی، همه کارکنان شما کنار لیوان های نوشیدنیشان نشسته و دست روی دست گذارده اند؛ ولی شما موظف می باشید به ایشان حقوق و دستمزد پرداخت نمایید! این اوضاع، مصداق بارز ضرب المثل “برای پرداخت یک پنی خساست می نماید، ولی در خرج کردن تعدادی دلار ولخرج است” میباشد. شرکت تأمین خدمت های کانال های کامپیوتری (MSP)، به راه‌حل های پیشگیرانه تکیه می نماید! مؤسسه بیزینس اینسایدر (Business Insider) جدیدا مطالعه ای را انجام داده که فیض های آن نشان می‌دهند بیش تر از نیمی از موسسه ها پایین مطالعه، استدلال خود بر طبق عدم استعمال از فناوری های نوین و پیشرفته در اطراف فعالیت را محدودیت زمانی اعلام کرده اند. علت، آن می باشد که مدیران و رهبران بنگاه های کسب و فعالیت، تمرکز خود را به گونه ای افراطی بر کسب درآمد از تخصص خود معطوف ساخته اند. عقد قرارداد با تأمین کنندگان خدمات پشتیبانی کانال های کامپیوتری (MSP)، به تصمیم گیرندگان و سیاست گذاران یک شرکت قابلیت و امکان می دهد تا به بازه زمانی گسترده ای از خدمات دسترسی داشته باشند؛ و کنش های خود در جهت حصول مقاصد شرکت را بر مبنای خدمات در دسترسشان انتخاب نمایند. به بیان معمولی، یک تأمین کننده خدمات پشتیبانی شبکه های کامپیوتری، شما را در طی مسیر پیشرفت فناوری به پیش می راند. شرکت تأمین خدمات پشتیبانی کانال های کامپیوتری، تغییرات مثبت و کارآمدی در شرکت شما به وجود می آورد! یکی از اولی وظایف تأمین کنندگان خدمت های پشتیبانی کانال های کامپیوتری (MSP) در یک سازمان، بازنگری کامل و جامع تمام طریق ها و سیستم های اجرایی در آن سازمان است. از یک سو، احتمالاً شما تصور میکنید که یکسری کارمند حرفه ای و کارآزموده در شرکتتان دارید که از تمامی چیز رمز در میاورند. اما در حقیقت، آنان کارشناس و متخصص فناوری اطلاعات نیستند. به عنوان مثال، خلاء و مسافتی در بین تخصص فوق العاده در تنظیم دستمزدها و تخصص عالی در فناوری اطلاعات را به گونه ای میتوان پُر کرد که صرفه جویی حاصل شود. یک شرکت تأمین خدمات پشتیبانی کانال های کامپیوتری، به نحوی با شما و گروهتان همکاری می‌کند که این خلاءها و فاصله ها پُر شوند و شرکتتان مثل یک ساعت کوکی دقیق فعالیت کند. در انتها باید به‌این نکته اشاره کنیم که تمام شرکت ها، در موضوع مدیر فناوری اطلاعات، به امداد احتیاج دارا هستند. در سود همکاری با یک تأمین کننده خدمات پشتیبانی شبکه  (MSP)، یک مجموعه حرفه ای از متخصصان فناوری اطلاعات در کنار شما قرار خواهد گرفت و با هزینه ای معقول، شما‌را یاری خواهد کرد
1 note · View note
mmoossavi · 2 years ago
Photo
Tumblr media
#عشقولی هاش سووار شن هنر خوش زیستن بسیاری باورهایی که ما داریم چه بسا که درست نیست و ما باید دلیری دگرگون کردن باورهای مان را داشته باشیم. یکی از این باورها که خود بن مایه بسیاری از آسیب های دهشتناک در جهان شده این است که ما به هر میزان که بیشتر داشته باشیم خوشتریم. این داشته ها می‌تواند پول، ماشین خانه ، باغ، ویلا، مدرک یا جایگاه های گوناگون باشد. برای همین مردم از پگاه تا شام می دوند تا هرچه بیشتر و بیشتر «داشته» باشند. با این دیدگاه عمر گرانمایه را از دست می دهند تا سکه بر سکه هایشان بیفزایند اینان چون خوشی را به درستی در نیافته‌اند و درگیر به دست آوردن هرچه بیشتر چیز های گوناگون شده اند، روزگار بسیار ناخوشی دارند و چه بسا که هرگز آن شادی خوب و لذت بخش را نتوانند بیازمایند. این که آدمی نیاز دارد برای زنده ماندن چیزی بخورد یا بپوشد یا جایی زندگی کند بر کسی پوشیده نیست ولی دویدن و کوشش فراوان برای بیش از آن بدست آوردن هرگز نه تنها راه به خوش بودن، شاد زیستن و عاشقانه زندگی کردن نبرده و نخواهد برد که مایه ی شوربختی خود و دیگران خواهد شد. هنگامی که همه ی زمان ها را برای «داشتن» گذاشتند دیگر زمانی برای «بودن» نخواهند داشت و این گونه است که مردم «نهاد» و «چیستی» خود را هم از دست می دهند و دیگر نه زن ها زن نیستند و حس زنانگی و دلبری و عشق آفرینی و همه ی ویژگی های زن بودن را از دست می دهند و آنگاه کوشش می کنند هزار ترفند دیگری چون آرایش و پوشش و ... را جایگزین حس از دست رفته کنند که کاری از پیش نخواهند برد و همین گونه مرد ها هم دچار فرگشت وارونه ای می شوند که دیگر هرگز چنگی به دل زن ها نمی زنند و کاری از پیش نمی برند. زیاده خواهی ها آدمی را پرخاشگر می کند. خردمندانه است تا بیش از این دیر شود، تا اندازه ی توان به خود آییم و شادی را در درون خود بجوییم بی آنکه عمر گرانمایه را برای داشتن هایی که هیچ ارزش شادی بخشی ندارند از دست بدهیم. خیام: آن مایه ز دنیا که خوری یا پوشی معذوری اگر در طلبش میکوشی باقی هم رایگان نیرزد هشدار تا عمر گرانبها بدان نفروشی مولوی مائیم که از بادهٔ بی‌جام خوشیم هر صبح منوریم و هر شام خوشیم گویند سرانجام ندارید شما مائیم که بی‌هیچ سرانجام خوشیم #دره_آرایی #گفتگو #چشمه_گفتگو #چشمه_آرایی #شعر_ناب #حس_خوب #رواداری #زندگی #شادی #زیستگاه #عشق 🌱 #ساده_زیستی #دره_گفتگو 🌱 #از_خودمان_آغاز_کنیم #حس_خوب #زمین_را_پاک_نگهداریم💚 #محسن_موسوی_زاده 09153093733 #پدر_اوریگامی_ایران #ایده_پرداز #طراح #تسهیلگر سپاس گزارم (at Mashhad مشهـد) https://www.instagram.com/p/CiAd7M1I__Y/?igshid=NGJjMDIxMWI=
0 notes
banihashemrazavicharity · 6 years ago
Text
۳ راه برای آنکه شب یلدا خانه کودکان کار را گرم کنیم
Tumblr media
۳ راه برای آنکه شب یلدا خانه کودکان کار را گرم کنیم
یک باور نادرست به وجود آمده در میان جامعه ما این است که تمامی کودکان کار عضوی از یک باند مخوف هستند که رییسشان هر روز آنها را به سر کار برده و کلیه درآمدشان را می‌گیرد و در جیب خود می‌گذارد اما حقیقت آن است که چنین باورهایی ما را از احساس مسئولیت و تلاش جهت کمک به کودکان کار رهانیده و باعث شده فراموش کنیم. در این میان کودکانی هستند که از سر فقر خانواده‌هایشان راهی خیابان‌ها شده و در کارگاه‌های گوناگون با کمترین حقوق کار می‌کنند؛ در واقع بسیاری از آنها  نان‌آوران خانه‌هایی هستند که سختی روزگار گریبانشان را گرفته است. اما در این میان نقش ما چیست؟ چه کمکی از ما برمی‌آید؟ چگونه می‌توان در شب‌هایی چون شب یلدا خانه این کودکان را گرم کرد و نشاط و شادی را به آنها هدیه داد؟
Tumblr media
شناسایی کودکان کار و خانواده‌های نیازمند آنها
یکی از اصلی‌ترین اقداماتی که برای شادی و کمک به کودکان کار باید انجام داد این است که در ابتدای کار میبایست کودکان کار شناسایی شوند، این کار می‌تواند با کمک موسسات حمایت از کودکان کار انجام بگیرد. افراد حامی کودکان کار می‌توانند به آنها مراجعه کرده و لیستی از این کودکان دریافت کنند، آن وقت است که خواهند توانست با توجه به نیاز این کودکان اقدامات موثری انجام دهند. یکی از راه‌هایی که می‌تواند سبب شادی کودکان گردد این است که با توجه به تعداد افراد خانواده و نیاز آنها سبدهای غذایی و همچنین البسه به عنوان هدیه به آنها داده شده و با این کار شب یلدایی شاد برایشان ایجاد کنیم. تاکید می‌کنیم شناسایی خانواده‌ها و کودکان نیازمند امری بسیار مهم است تا جایی که به هیچ عنوان هیچ کمکی نباید بدون شناسایی نیازمندان واقعی انجام گیرد.
Tumblr media
تحصیل به عنوان هدیه شب یلدا
حتما می‌دانید بسیاری از کودکانی که کار کرده و هزینه خانواده خود را تامین می‌کنند، نمی‌توانند به مدرسه رفته و تحصیلاتشان را ادامه دهند. کافی است پای صحبت این کودکان بنشینیم آن وقت است که خواهیم دید حسرت ادامه تحصیل در دل تمامی آنها وجود دارد. اما این کودکان مجبورند گاه برای تنها ماهی 400 هزار تومان مدرسه را رها کرده و در کارگاه‌های گوناگون فعالیت‌های سنگینی انجام دهند. یکی از بهترین اقداماتی که می‌توان در مسیر کمک به کودکان کودکان کار انجام داد و شب یلدایشان را با شادی همراه کرد این است.
Tumblr media
که با کمک موسسات حمایت از کودکان کار این کودکان را شناسایی کرده و شب یلدا با حضور در منزلشان نوید تحصیل دوباره راه به آنها بدهید. تنها کافی است شما به عنوان  حامی کودکان کار با خانواده‌های آنها صحبت کرده و آنها را راضی کنید تا با دریافت مبلغی برابر با حقوق فرزندشان، این اجازه را به آنها بدهند که تحصیل خود را ادامه دهند. در این مسیر تنها کافی است افراد حامی کودکان کار جمع شده و ماهیانه مبلغی را متقبل شوند و برای هزینه آن خانوار پرداخت کنند. البته تاکید می‌کنیم این کار تنها برای خانواده‌هایی است که به دلایل گوناگونی چون بیماری والدین، از دست رفتن والدین و... توانایی تامین مخارج زندگی خود را ندارند و این مهم بر دوش فرزندانشان افتاده است.
Tumblr media
برگزاری جشن شادمانی
متاسفانه بیشتر جشن‌های ملی ما در مناطق متوسط رو به بالا رونق دارد و گاه فراموش می‌کنیم که مناطق فقیرنشین را هم در این جشن‌ها همراه سازیم. یکی از راه‌هایی که سبب شادی، نشاط و کمک به کودکان کار می‌شود این است که با کمک و راهنمایی مراکز حمایت از کودکان کار، جشنی بزرگ و نشاط آور برای این کودکان تدارک دیده و با ایجاد گردهمایی آنها و خانواده‌هایشان علاوه بر انتقال شور و نشاط به آنها، زمینه ارتباطات بعدی و ایجاد اعتماد را فراهم آورده تا در آینده بتوان این خانواده‌ها را به سمت توجه به تحصیل فرزندان تشویق کرد.
Tumblr media
 کمک به ایتام و نیازمندان تحت پوشش موسسه خیریه و ایتام رضوی
Tumblr media
Read the full article
1 note · View note
notdoni · 11 months ago
Text
نت ویولن آهنگ تنهای تنها از معین
نت ویولن آهنگ تنهای تنها از معین
نت دونی , نت ویولن , نت متوسط ویولن , نت ویولن صادق نوجوکی , notdoni , نت های ویولن صادق نوجوکی , نت های ویولن , ویولن , صادق نوجوکی , نت صادق نوجوکی , نت های صادق نوجوکی , نت های گروه نت دونی , نت های متوسط ویولن , نت ویولن متوسط
پیش نمایش نت ویولن آهنگ تنهای تنها از معین
Tumblr media
نت ویولن آهنگ تنهای تنها از معین
دانلود نت ویولن آهنگ تنهای تنها از معین
خرید نت ویولن آهنگ تنهای تنها از معین
جهت خرید نت ویولن آهنگ تنهای تنها از معین روی لینک زیر کلیک کنید
نت ویولن آهنگ تنهای تنها از معین
نت ویولن آهنگ تنهای تنها از معین » این نت برای ویولن تنظیم شده است جهت مشاهده نسخه های دیگر نت آهنگ همه رفتن کسی دور و برم نیست از معین برای سازهای دیگر از طریق لینک های زیر اقدام نمایید.
🎹 نت پیانو تنهای تنها از معین
🎹 نت کیبورد تنهای تنها از معین
🎸 نت گیتار تنهای تنها از معین
🎻 نت ویولن تنهای تنها از معین
🎵 نت سه تار تنهای تنها از معین
🎙متن آهنگ تنهای تنها از معین
همه رفتند کسی دور و برم نیست
چنین بی کس شدن در باورم نیست
اگر این آخرا بی عاقبت بود
به جز افسوس هوایی در سرم نیست
همه رفتند کسی با ما نموندش . کسی خط دل ما رو نخوندش
همه رفتند ولی این دل ما را . همون که فکر نمی کردیم سوزوندش
که حاشا تقه ای بر در نخورده . که آیا زنده ایم یا جون سپرده
که حاشا صحبتی حرفی کلامی . که جزو رفته هاییم ما نمرده
عجب بالا و پایین داره دنیا . عجب این روزگار دل سرده با ما
یه روز دور و برم صد تا رفیق بود . منو امروز ببین تنهای تنهام
خیال کردم که این گوشه کنارا . یکی داره هوای کار ما را
یکی هم این میون دلسوز ما هست . نداره آرزو . آزار ما را
همه رفتند کسی دور و برم نیست چنین بی کس شدن در باورم نیست
اگر این آخرا بی عاقبت بود 
به جز افسوس هوایی در سرم نیست نت دونی معین
همه رفتند کسی با ما نموندش . کسی خط دل ما رو نخوندش
همه رفتند ولی این دل ما را . همون که فکر نمی کردیم سوزوندش
که حاشا تقه ای بر در نخورده . که آیا زنده ایم یا جون سپرده
که حاشا صحبتی حرفی کلامی . که جزو رفته هاییم ما نمرده
عجب بالا و پایین داره دنیا . عجب این روزگار دل سرده با ما
یه روز دور و برم صد تا رفیق بود . منو امروز ببین تنهای تنهام
خیال کردم که این گوشه کنارا . یکی داره هوای کار ما را
یکی هم این میون دلسوز ما هست . نداره آرزو . آزار ما را
همه رفتند کسی دور و برم نیست – معین
نت ویولن تنهای تنها از معین
کلمات کلیدی : نت دونی , نت ویولن , نت متوسط ویولن , نت ویولن صادق نوجوکی , notdoni , نت های ویولن صادق نوجوکی , نت های ویولن , ویولن , صادق نوجوکی , نت صادق نوجوکی , نت های صادق نوجوکی , نت های گروه نت دونی , نت های متوسط ویولن , نت ویولن متوسط
0 notes
bornlady · 10 months ago
Text
قیمت تمام دکلره مو : شادی در مراسم تعمید کودک عیاشی سه روز و سه به طول انجامید شب ها و همه210مهمانانی که در آنجا با امپراطور شادی می کردند می توانستند تا آخر عمر به هیچ چیز دیگری فکر نمی کنند. اما آن پسر به قوت بلوط و دوست داشتنی مثل گل رز بزرگ شد. رنگ مو : اما تمام آرزوهایش برآورده شد بیهوده. سرانجام، زمانی که او پیرمردی بود، فورچون به او رحم کرد همچنین پسری عزیز برای او به دنیا آمد که مانند او دنیا قبلا ندیده بود امپراتور به او نام آلئودور داد، و شرق و غرب و شمال و جنوب را جمع کردند تا در او شادی کنند. قیمت تمام دکلره مو قیمت تمام دکلره مو : در حالی که پدرش امپراتور هر روز به لبه قبر نزدیکتر می شد و چون ساعت مرگش فرا رسید، کودک را به زانو درآورد و به او گفت: «پسر عزیزم، ببین خداوند مرا می خواند. لحظه ای نزدیک است که من من برای به اشتراک گذاشتن سهم مشترک مردم. من پیش بینی می کنم. لینک مفید : تمام دکلره مو که شما یک خواهید شد مرد بزرگ و اگر مرده باشم استخوانهایم در قبر تو شادی خواهند کرد اعمال شریف در مورد اداره این قلمرو باید به شما بگویم هیچ، زیرا تو با حکمت خود خواهی دانست که چگونه باید پادشاه قانون. با این حال، یک چیز وجود دارد که باید به شما بگویم. قیمت تمام دکلره مو : آیا شما آن کوه آن طرف را می بینید؟ مواظب باش که پای خود را روی آن بگذاری، زیرا به ضرر و زیان تو نخواهد بود. آن کوه متعلق به «نیم مرد سوار بر بدتر از نیمه اسب لنگ» و هر کسی که سرمایه گذاری روی آن کوه نمی تواند بدون آسیب از آن فرار کند.» قبل از این که این کلمات را به زبان نیاورده بود. لینک مفید : تمام دکلره زیتونی گلویش سه بار به صدا در آمد و او روح را تسلیم کرد او مانند هر انسان دیگری به جایگاه خود رفت که در جهان متولد می شود، اگرچه هرگز امپراتوری مانند او وجود نداشت از زمانی که دنیا شروع شد اهل بیتش بر او بزرگوارش ناله کردند بزرگواران گریه کردند. قیمت تمام دکلره مو : امپراطور و آلئودور جوان.-ص. 210. 211 قومش نیز او را ناله کردند و سپس مجبور شدند او را دفن کنند. آلئودور، از لحظه ای که بر تخت پدرش نشست، مانند یک دولتمرد بالغ، عاقلانه بر این سرزمین حکومت کرد، اگرچه در سن و سالش اما بود یک کودک. همه جهان از نوسان او خوشحال شدند و مردم از بهشت ​​تشکر کردند. لینک مفید : تمام دکلره صدفی به آنها اجازه می دهد در روزگار چنین شاهزاده ای زندگی کنند. آلئودور تمام زمانی را که به امور ایالتی نمی‌پرداخت تعقیب و گریز. اما او همیشه دستورات پدرش را در نظر داشت و مراقب بود که از حدی که برای او تعیین شده بود تجاوز نکند. با این حال، یک روز - من نمی دانم چگونه این اتفاق افتاد. قیمت تمام دکلره مو : اما به هر حال او به درونش افتاد یک مطالعه قهوه ای، و هرگز متوجه نشد که او از دامنه های آن فراتر رفته است مرد نیمه تا، پس از برداشتن ده قدم یا بیشتر، او را پیدا کرد خودش رو در رو با هیولا که او در حال تجاوز به زمینه های این موجود کوتاه رشد و وحشتناک او را ناراحت نمی کرد. لینک مفید : بوتاکس مو برای موهای دکلره شده بیش از حد، این فکر بود که او از فرمان در حال مرگ تخطی کرده است پدر عزیزش که او را اندوهگین کرد. "هو، هو!" هیولای شنیع فریاد زد: «آیا نمی دانی که همه رذلی که از مرزهای من فراتر می رود ملک من می شود؟» آلئودور پاسخ داد: «بله، اما باید به تو بگویم که این به دلیل کمبود بود از فکر و بدون آرزو212آن را که بر زمین تو پا گذاشته ام. قیمت تمام دکلره مو : من ��ر برابر تو هیچ طرح شیطانی ندارم.» هیولا پاسخ داد: "من بهتر از آن می دانم." "اما من می بینم که، مانند همه ترسوها، فکر می کنید بهتر است بهانه بیاورید.» «نه، پس مطمئن باشید که خدا مرا حفظ می کند، من ترسو نیستم. من به تو گفته ام حقیقت ساده؛ اما اگر تو بجنگی، من آماده ام. لینک مفید : آمبره مو قیمت سلاح هایت را انتخاب کن با شمشیر بزنیم یا با قمه بزنیم یا با هم کشتی بگیریم؟» هیولا پاسخ داد: نه یکی و نه دیگری. "فقط یک راه آیا می توانی از مجازات عادلانه خود فرار کنی - باید دختر را برای من بیاوری از امپراتور سبز!» آلئودور خیلی دوست داشت از سختی بیرون بیاید به گونه ای دیگر، زیرا امور کشور اجازه نمی دهد. قیمت تمام دکلره مو : که او اینقدر طول بکشد سفری، سفری که در آن هیچ راهنمایی برای هدایت او پیدا نکرد. ولی هیولا از همه اینها چه می دانست؟ آلئودور احساس کرد که اگر این کار را بکند از شرم انگاشتن دزد و پایمال کننده حقوق بپرهیز از دیگران، او در واقع باید دختر امپراتور سبز را پیدا کند. لینک مفید : رنگ مو تمام دکلره علاوه بر این، او می خواست اگر می توانست با پوست کامل فرار کند. بنابراین در نهایت او قول داد که خدمات مورد نیاز او را انجام دهد.
حالا نیمه‌مرد سوار بر اسب‌های بدتر، به‌خوبی می‌دانست که به عنوان یک مرد شرافتمند،213آلئودور هرگز از مصیبت خود دور نمی شد. قیمت تمام دکلره مو : پس به او گفت: به نام خدا برو و موفق باش حضور تو!» بنابراین آلئودور رفت. او ادامه داد و بارها و بارها به این فکر کرد که چگونه او باید وظیفه خود را به انجام می رساند، و بنابراین به قول خود، زمانی که به آن رسید در حاشیه یک حوض، و در آنجا او یک پاک را دید که جان خود را بر روی آن می کوبید. لینک مفید : بوتاکس مو قیمت ساحل فوراً به سمت آن رفت تا گرسنگی خود را با آن رفع کند، وقتی پیک به او گفت: «من را نکش، پسر زیبا!
0 notes
kingofkings-25 · 3 years ago
Text
‏دموکراسی چیزی نیست که خودش بی هیچ زحمت و تلاشی از راه برسد.
چیزی است که باید برای به دست آوردنش جنگید و همین است که راه رسیدن به آن را اینقدر دشوار می‌کند.
📕کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم
اسلاونکا دراکولیچ
0 notes
muzicnews · 6 years ago
Text
ملانصرالدین الاغ سوار در اصل همان خواجه نصیرالدین، وزیر و مراد هلاکوخان مغول است
ملانصرالدین الاغ سوار در اصل همان خواجه نصیرالدین، وزیر و مراد هلاکوخان مغول است
  ملانصرالدین یا خواجه نصرالدین تاریخی کیست؟ و در چه زمانی می زیسته و چگونه شخصیتی بوده و اساساً چنین شخصی وجود حقیقی داشته یا ساخته و پرداختۀ ذهن ملت هاست. این ها سؤالاتی است که محققان تا حال نتوانسته اند با دلیل و برهان قانع کننده و کافی به آن ها پاسخ قاطع بدهند؛ گروهی هم که به درستی نام خواجه نصرالدین را خواجه نصیرالدین طوسی مقابله نموده اند به دنبال اقامه سند و آوردن دلایل مشخص، جز همان موضوع مشابهت و مطابقت بارز این دو نام نرفته اند. این جانب نتایج دید متقدمین در باب خواجه نصرالدین اساطیری است که در اینجا نکته پایانی بر ابقاء عهد راکد یا نیمه راکد ماندن آن میگذاریم چه بررسی اساطیر و مفهوم اسامی اساطیری مربوطه جواب قانع نماینده و تعیین کننده در باب خواجه نصرالدین تاریخی را در وجود همان خواجه نصیرالدین طوسی به دست می دهند. در روایت های عامیانۀ ترکی، زمانی او را هم عصر تیمور لنگ ترک- مغول تبار دانسته اند و حتی بنا بر همین روایات ملاقاتی هم بین ملانصرالدین و آن حاکم سفاک صورت پذیرفته بوده است. در این گفته هسته ای از حقیقت وجود دارد و آن این است که در اساس باید در روایات شفاهی مردم فلات ایران و آناتولی خاطره مقام وزارت و مرجعیت فکری خواجه نصیرالدین نزد هلاکوخان مغول اسبق بر تیمور لنگ به یادها مانده بوده است.
در منابع تاریخی خواجه نصیرالدین و مخدوم وی هولاکو (هولاگو به لفظ مغولی یعنی اسب جنگنده خوش اندام؛ به هیئت مغولی قرینش آلاغو یعنی مرکب خاکستری خال خال) افرادی شناخته شده اند؛ ولی آثار و نام نشان ایشان در افواه مردم خاورمیانه به صورت نقش مثبت نکته سنج و طنز گویش خواجه نصرالدین الاغ سوار و نقش ویرانگر و کشتارگرش در واقعه قتل عام مردم بغداد و همچنین قتل آخرین خلیفه عباسی بغداد المستعصم بالله به صور اساطیری به عمد ملفوفش دّجال (دغل و فریبکار) و دابه الارض (خر ملّون دجال) و سفیانی (دارای استر تیز رو) باقی مانده است که مورد توجه و ریشه یابی درست و جّدی قرار نگرفته اند. جالب است که خود نام مغول را هم به ظاهر در زبان عرب می توان به معنی چهارپایی که با علف خاک خورد، گرفت. مسلم به نظر میرسد در اساس نقش مثبت وی توسط شیعیان و نقش منفی وی و مخدومش توسط سنی مذهبان به اساطیر موعودها راه یافته است. از قرار معلوم افسانه وعده بازگشت خواجه نصیر به بغداد با شاخهای گاویش که وزیر خلیفه بغداد شرط طوسی بودن خواجه نصیر را بدان منوط ساخته بود و در روایات اسلامی عهد مغول باقیمانده است؛ در کنه خود مفهومی در نام اسطوره ای هولاکو (هولاگو به مغولی یعنی اسب جنگنده خوش اندام یا آلاغو، به مغولی یعنی اسب خاکستری خال خال) داشته است . چنانکه می دانیم خواجه نصیرالدین طوسی برای ویرانی بغداد و ریشه کن نمودن خلفای بغداد اسب سرکش خود (نیروهای هولاکوخان) برای براندازی بغداد بدان سوی هدایت نموده است. جالب است که از لفظ هلاخو در زبان کردی همان معنی الاغ اراده میشود. خود بن مایهً انسانی که سوار دیو (انسان وحشی خیالی با شاخ گاو) می شود، در یکی از قصه های خواجه نصرالدین، موسوم به ترک ساده لوح، ذکر شده است. در آن مردی یهود سوار بر دیو است و وی را می آزارد و دیو به تصور اینکه مرد یهود سحری به کار می برد از برای پی بردن بدان، تن بدین آزار و اذیت و خفت و خواری می دهد. چنانکه اشاره شد، به سبب همان موضوع اساطیری شدن نام هلاکو در افواه عامه و ناشناس ماندن نام تاریخی هولاکوخان مغول است که ملانصرالدین اساطیری را نه معاصر او بلکه هم عهد تیمور لنگ نیمه ترک-نیمه مغول معروف قرن بعد از وی قید نموده اند. عنوان دّجال (دروغگو) و خرش در آغاز در عهد دورتر از دوره خواجه نصیرالدین و هلاکوخان به ایزد مصری شِث (سِث، محرک اغتشاش) دارای سمبل الاغ اطلاق میشده است که بعداً به جهت نفرت از ویرانی بغداد و برانداختن خلفای عباسی توسط هلاکوخان مغول و خواجه نصیرالدین طوسی بدینان اطلاق شده است: در احادیث مسلمین از دو دجّال صحبت شده و با چاه یهودیه اصفهان (جی، به لغت ایرانی علی القاعده یعنی کشتارگر) مربوط گردیده اند و بر این اساس دّجال، خداوند بخش شهرجی اصفهان معنی می دهد. جالب است که دیار زادبومی خواجه نصیرالدین طوسی هم با لفظ چاه مربوط بوده است چه ‌اصل‌ خواجه‌ از جهرود [ظاهراً چاه‌ رود] قم‌ یعنی سرزمین منجی موعود شیعیان بوده‌ و چون‌ نیاکانش‌ به‌ طوس‌ رفته‌ و در آنجا توطن‌ اختیار کرده‌ بودند، خواجه‌ هم‌ آنجا از مادر بزاد و از این‌ رو «طوسی» مشهور گشت. به هر حال دجّال ایزد یعنی خداوند شرارت دارای سمبل الاغ مصریها یعنی سِت (شِت) مطابقت پیدا می کند.
    خواجه نصیرالدین طوسی، عالم،‌ فیلسوف و دعوتگر (از وبلاگ اسلامی بینات در قم):
ابوجعفر محمد بن محمد بن حسن معروف به نصیرالدین طوسی. او در ۱۱ جمادی الاول سال۵۹۷ ه‍ در قریه طوس در نزدیکی نیشابور دیده به جهان گشود.
تحصیل
اولین بخش تحصیلات خود را نزد پدرش محمد بن حسن گذراند. پس از فراگیری قرآن به آموختن صرف و نحو پرداخت. با راهنمایی پدرش، ریاضیات را نزد کمال‌الدین محمد معروف به حاسب خواند. سپس به فراگیری حدیث و اخبار پرداخت و حدیث و فقه را به شکل وسیع‌تری نزد پدرش تلمذ کرد، منطق و حکمت را نزد دائی‌اش و حکیم فاضل بابا افضل کاشی فرا گرفت.
پس از تحصیل در نزد دائی، خواجه نصیرالدین طوسی که جوانی بیش نبود در علوم ریاضیات چون حساب و هندسه و جبر تبحّر یافت. خود در این باره می‌گوید: «پس از وفات پدرم به وصیت او عمل کردم، او مرا وصیت کرده بود که برای استفاده از اساتید به هر جائی که لازم باشد سفر کنم. در آن زمان نیشابور مرکز علما و دانش‌جویان بود. پس به نیشابور سفر کردم و در حلقه درس سراج الدین ضری و قطب‌الدین داماد و ابوسعادات اصفهانی و دیگران حاضر شدم. در آنجا با فرید الدین عطار ملاقات نمودم. همین طور نزد معین الدین سالم بن بدران مازنی مصری امامی تملذ نمودم. در سال ۶۱۹ ه‍ معین الدین به من اجازه داد. «
خواجه نصیرالدین نزد کمال‌الدین بن یونس موصلی هم درس خوانده است. گفته شده است «او نزد کمال‌الدین هیثم بحرانی و علامه حلّی نیز فقه آموخته است. همین‌طور آن دو فلسفه و کلام را نیز به او آموخته‌اند. سپس به حکمت و فلسفه پرداخت و نزد حکیم شمس‌الدین عبدالحمید بن عیسی خسروشاهی شاگرد فریدالدین داماد که او نیز شاگرد فخرالدین رازی بوده است، حکمت آموخت و به آموختن بسیاری علوم اسلامی مشغول گشت و از شیخ برهان‌الدین همدانی حدیث شنید«.
در قلعه‌های اسماعیلیه
با هجوم مغولان به رهبری چنگیزخان به خراسان، سلطان محمد خوارزم‌شاه، پس از اندکی مقاومت شکست خورد. شهرها یکی پس از دیگری به دست مغولان سقوط می‌کردند. در این هنگامه قتل و غارت و آتش و خون، قلعه‌های اسماعیلیان توانستند برای مدتها در برابر مغولان ایستادگی کنند و تسلیم نشدند.
مغولان به ویرانی شهرها بسنده نکردند، بلکه عده بسیاری از مردم را نیز از دم تیغ گذراندند. خواجه نصیرالدین از معدود کسانی بودند که نجات یافت. از این رو دنبال سرپناهی مطمئن می‌گشت. او که بیست و هشت سال داشت، جایی غیر از طوس را نی��فت. بنابراین برای نجات خود عازم طوس شد. خواجه نصیرالدین شش سال را با حالت خوف و هراس نسبت به آینده در طوس گذراند.
خواجه ، انزوای عجیبی را در طوس برگزید و به غور و تحقیق در فلسفه پرداخت و تألیفات گرانسنگی را در متافیزیک، ‌طبیعت، اخلاق، سیاست و کلام تألیف کرد و آوازه او شهره هر دیار گردید. لذا ناصرالدین عبدالرحیم الأشتر ملقب به محتشم او را مجبور کرد که به نزدش بیاید و نزد او اقامت نماید. خواجه این دعوت را پذیرفت. اگر چه بعضی دیگر از مورخان معتقدند که اجباری در کار ��بوده و خواجه گرایشهای اسماعیلیه داشته و به میل خود به نزد محتشم رفته است و دلیل آن را موقعیت ممتاز خواجه نصیرالدین طوسی می‌دانند که به وزیر مطلق الید اسماعیلیان تبدیل گردید. اما بعضی دیگر اعتقاد دارند درست است این کار او جنبه اختیاری داشته است ولی ارتباط او با اسماعیلیان جدید بوده است نه اسماعیلیان قدیمی. از این رو بی‌انصافی است که به صرف این ارتباط خواجه را متهم به غلو در دین کنیم.
بعضی دیگر اعتقاد دارند که وارد شدن خواجه به قهستان کاملاً حالت اجباری داشته است. فدائیان اسماعیلی در باغهای اطراف نیشابور – که شاید طوس باشد – به خواجه دست یافتند و از او خواستند که همراه او به قلعه بیایند. ولی خواجه از پذیرش دستور آنان امتناع ورزید. لذا فدائیان او را به کشتن تهدید کردند و او را مجبور کردند که همراهشان به قلعه برود. خواجه سالها مثل زندانی یا اسیر در این قلعه زندگی کرد. در حالی که دیگرانی اعتقاد دارند که خواجه به میل خود نزد ناصرالدین رفت. ولی در خلال اقامت، رابطه آن دو بهم خورد. ناصرالدین بر او خشم گرفت و چون زندانی با او برخورد نمود.
خواجه در اسارت بود تا اینکه قدرت به دست مغولها افتاد. در کتاب تأسیس الشیعه لعلوم الاسلامیه آمده است که خواجه از زندانی رهایی یافت و به واسطه برخورداری از علم نجوم مورد احترام قرار گرفت و جزو وزرای آنان قرار گرفت. خواجه در پایان کتاب شرح اشارات خود که آن را در قلعه اسماعیلیان تألیف کرده است می‌گوید: «بیشتر مطالب آن را در چنان وضع سختی نوشته‌ام که سخت‌تر از آن ممکن نیست و بیشتر آن را در روزگار پریشانی نوشتم که هر جزئی از آن، ظرفی برای غصّه و عذاب دردناک بود و پشیمانی و حسرت بزرگی به همراه داشت.» تا جایی که خواجه با خداوند خود چنین مناجات می‌کند: «پروردگارا! از هجوم امواج بلا و مصیبت مرا نجات ده! به حق رسول برگزیده و وصی او مرتضی. خداوندا! بر آن دو و خاندانشان درود فرست و مرا از حالتی که در آن هستم گشایش عنایت فرما که خدایی جز تو نیست و تو مهربان‌ترین مهربانانی. «
ولی نویسنده دیگری می‌گوید، اندوهی که در پایان شرح اشارات دیده می‌شود از وضعیت دشوار او در قلعه حکایت نمی‌کند بلکه برای این بود که سلطه اسماعیلی‌ها از سوی مغولان تهدید می‌گردید. از این رو برای نجات از ویرانی و تباهی مغولان، بغداد را امن یافت. از این رو نامه‌ای به مستعصم خلیفه عباسی نوشت و طی قصیده‌ای او را ستود. وزیر را واسطه کرد که او را به عنوان پناهنده سیاسی در بغداد بپذیرند.
از واکنش خلیفه نیز با تعابیری گوناگون و مخالف یاد شده است. بعضی می‌گویند وزیر درباره کمک به خواجه سکوت پیشه کرد و او را نزد خلیفه خواست و بعضی دیگر می‌گویند که او راز خواجه را فاش کرد و به ناصرالدین محتشم قهستانی نامه‌ای نوشت و از او خواست که در مورد خواجه غفلت نورزد. توضیح داد که خواجه نامه¬هایی به خلیفه نوشته و او را ستوده است « و قصد فرار از پیش تو را دارد، پس در این مورد از او غفلت نکن. «
خواجه نصیرالدین طوسی و هلاکو
خواجه رابطه محکمی با هلاکو برقرار ساخت. بعضی گفته‌اند که این رابطه حاصل نامه نگاری‌های بین خواجه و هلاکو بوده است و دیگران معتقدند که شهرت فلسفی طوسی منجر به این رابطه گردید. ولی حقیقت چیز دیگری است. زیرا هلاکو فلسفه‌دان نبود. بلکه درست‌تر این است که شهرت طوسی در فلک و نجوم باعث این رابطه گردیده است. خواجه نصیرالدین تنها دانشمند حاضر در کنار هلاکو نبود بلکه موفق الدوله و رئیس الدوله که پزشک بودند نیز در کنار هلاکو قرار داشتند.
مورخان می‌گویند که هلاکو در حمله سال ۶۶۵ ه‍ / ۱۲۵۷م به بغداد خواجه نصیرالدین طوسی را نیز همراه خود برد. از این نظر او مورد انتقاد بسیاری از مورخان قرار گرفته است. تا جایی که بعضی‌ها حتی در اسلام او نیز تردید نمودند. کار به جایی رسید که بعضی‌ها او را به شرک و بت‌پرستی متهم کردند. علاوه بر اینکه او را به آسان کردن قتل المستعصم بالله خلیفه عباسی متهم می‌کنند، مسؤولیت خونریزی‌هایی که در بغداد صورت گرفت، حرمت‌هایی که هتک گردید و اسلام و مسلمین مصیبت زده شدند را متوجه او می‌کنند.
در حالی که بعضی دیگر این همراهی را به دید مثبت می‌نگرند. می‌گویند حضور طوسی در بغداد باعث گردید که تعداد بیشتری از مسلمانان – خصوصاَ فلاسفه و علما و منجمین – از کشتن رهایی یابند. او توانست دستوری از هلاکو بگیرد مبنی بر اینکه بر دروازه میدان بایستد و مردمی را که این در خارج می‌شوند امان دهد. بدین ترتیب بسیاری از مردم توانستند بیرون بروند. علاوه بر این خواجه توانست تعداد بسیاری از کتابهای نفیس و آثار علمی گرانسنگ را نجات دهد و کتابخانه‌ای با بیش از چهارصدهزار جلد کتاب را گرد آورد.
بعضی مورخان اشاره دارند علت این که باعث گردید خواجه نصیرالدین به خدمت هلاکو در آید این بود که می‌دید با توجه به وضعیت اسفبار جهان اسلام، پیروزی نظامی بر مغولان محال است. خواجه می‌دید که اگر مغولان از نظر فکری، بر مسلمانان سلطه پیدا کنند اسلام از میان خواهد رفت. از این رو از نیاز هلاکو به تخصص او در علوم نجوم بهره جست و تا می‌توانست میراث اسلامی را از خطر زوال و نابودی رهایی بخشید.
رصدخانه جامع مراغه و مرکز علم
یکی از کارهای مهم خواجه نصیرالدین این بود که در سال ۶۵۷ه / ۱۲۵۷ م رصدخانه مراغه را به یک مرکز بزرگ علمی تبدیل کرد و مجموعه‌ای از کتب گرانسنگ را در آن گرد آورد. بدین ترتیب اولین دانشگاه حقیقی را ایجاد نمود. این مرکز علمی محلّی برای زندگی طلاب جوان، مدرسه فقها و محل حکمت فلاسفه و مجلس پزشکان گردید و از کتابخانه‌ای بزرگ برخوردار شد. این عملکرد چشمگیر هلاکو را قانع ساخت که ��ظارت بر اوقاف اسلامی و چگونگی مصرف آن را به خواجه نصیرالدین بسپارد.
بدین ترتیب رصدخانه مراغه هاله‌ای از فوائد علمی یافت. خواجه توانست هلاکو را قانع کند که او به تنهایی نمی‌تواند این بنای شامخ را اداره کند و نیازمند کمک سایر افراد شایسته است. هلاکو با این امر موافقت کرد. خواجه نصیرالدین طوسی نیز فخرالدین لقمان بن عبدالله مراغی را مأمور این کار کرد. او در سراسر ممالک اسلامی گردش کرد و از علما و مهاجران خواست که به سرزمین‌های خود باز گردند. از کسانی که مهاجرت نکرده بودند، افراد شایسته را به این مرکز علمی دعوت نمود. مردم دعوت او را اجابت کردند. بدین ترتیب «مجموعه‌ای ارزشمند شکل گرفت. مجموعه‌ای از علمای هیئت و نجوم گرد آمدند که در مباحث نجومی و ریاضی مشارکت می‌کردند«.
پس از آنکه اباقاخان جانشین پدرش هلاکوخان گردید، خواجه منصب وزارت را حفظ کرد و از طریق راهنمایی‌ها و سفارش‌های خود توانست اوضاع عمومی مردم را بهبود ببخشد. لذا مردم تا اندازه‌ای توانستند روی جان و مال خود اطمینان بیابند.
پس از اباقاخان نوبت به حکمرانی فرزند دیگر هلاکو به نام تکودار رسید. او اسلام آورد و به پیروی از او، دولت مغول نیز اسلام را پذیرفتند. هرچند که بعضی معتقدند خود هلاکو نیز اسلام آورده بود. دیگران نیز معتقدند که أباقاخان نیز مسلمان شده بود. مهم این است که خواجه نصیرالدین در اسلامی کردن دولت مغولی و تبدیل نمودن آن به نگهبان اسلام و ارزشهای آن نقش مهمی ایفا کرد. این عمل در شکل‌گیری سرنوشت امت اسلامی نقش به سزایی داشته است.
علی‌رغم اختلافاتی که در مورد مذهب خواجه نصیرالدین طوسی وجود دارد ولی او شیعه دوازده امامی بوده است. شرایط سیاسی، خروج مخالفان از سرزمین خراسان و عراق، مشهور شدن به داشتن مذهب تشیع و گسترش فضل و کمالات او باعث گردید که نتواند مذهب تشیع را ترویج کند. از این رو کنج عزلت برگزید و راه تقیه را در پیش گرفت. بحرانی گوید: «بیشتر ساکنان قلعه را ملحدان تشکیل می‌دادند و خواجه بنا به ضرورت مدتی را با آنان سر کرد.«
  تألیفات
خواجه نصیرالدین طوسی تألیفاتی در تمام ابواب دانش‌های زمان خود دارد. در هندسه و جبر و مثلثات و فیزیک نیز کتابهایی را تألیف کرده است. همین‌طور در منطق و اخلاق و تربیت و نجوم نیز کتابهایی دارد. به مسائل فلسفی نیز علاقه داشته است. اینها علاوه بر تألیفاتی است که از آن بزرگوار در سیاست و کلام از او به جا مانده است. کتابهایی در تاریخ و جغرافیا و طب نیز دارد. در شعر و هنر نیز دستی داشت و در مورد تصوف فلسفی نیز اسرار مهمی در سینه خود داشت.
یکی از تألیفات او «تحریر الکلام» است که در آن می‌گوید: «در زمینه کلام سؤالهایی از من مطرح گردید و من به آنها پاسخ دادم و به بهترین شیوه آنها را تنظیم نمودم. به مهمترین مسائل اعتقادی اشاره کردم. به مسائل اجتهادی که دلیل داشتند و اعتقاد من بدان قوی بود. پرداختم. «
در ریاضیات ابداع مهمی داشت. در مثلثات کتاب یگانه‌ای به نام «کتاب الشکل القطاع» نوشت که در نوع خود یگانه است و به بیشتر زبانهای زنده دنیا ترجمه شده است که برای مدتهای طولانی در تدریس مثلثات از آن استفاده می‌شد. به اعتراف همگان، او اولین کسی است که از ��الات‌ شش‌گانه مثلث قائم الزاویه در کتاب «براهین مبتکره» استفاده کرد.
در علم هیئت کتب و موفقیت‌های بسیاری دارد. مهمترین آنها عبارت زنج ایلخانی که خواجه نصیرالدین طوسی توانست شتاب اعتدالین را ایجاد کند. در دوره احیای علوم در اروپا، زیج ایلخانی یکی از منابع مورد اعتماد دانشمندان آنجا بوده است.
او کتاب دیگری به نام تذکره دارد که حاوی نظریات فلکی و نجومی است که فهم آن برای بسیاری دشوار است. بسیاری از دانشمندان مجبور شده‌اند به شرح و توضیح آن بپردازند. در همین کتاب «مجسطی» نقد شده و برای هستی نظامی ساده‌تر از نظام بطلمیوس پیشنهاد گردیده است. در این کتاب اندازه و ابعاد بعضی از ستارگان مورد بررسی قرار گرفته است.
سارتون اعتراف می‌کند نقد خواجه بر مجسطی حاکی از نبوغ و ید طولای او در علوم فلک است. او اعتقاد دارد نقد خواجه زمینه ساز اصطلاحات کوپرنیک گردیده است. علاوه بر این‌ها، خواجه نصیرالدین طوسی تألیفات و رسائل بسیاری دارد که تعداد آن به ۲۷۴ تألیف و رساله در علوم و نجوم و فنون گوناگون می‌رسد.
سرانجام خواجه نصیرالدین طوسی در ۱۸ ذی الحجه ۶۷۲ه‍ / ۱۲۷۴م در بغداد وفات یافت. او در هنگام مرگ هفتاد و پنج سال داشت. (علماء و أعلامwww.bayynat.ir) .
خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌ که بود؟ چه کرد؟
وهابیون او را ملحد و القاعده ای ها او را “خواجه مضل الدین” می خوانند! اینان معتقدند که خواجه را در سقوط بغداد و مرگ خلیفه مسلمین، دستی بوده است. آنان نمی توانند بپذیرند که فساد خلافت بغداد و عیاشی هی عباسیان باصطلاح اسلام پناه، سده ها پیش، پایه های حکومت بغداد را پوسانده و دستگاه آنرا گندانده بود. بهر روی مدرکی تاریخی دال بر دست داشتن خواجه نصیر در سقوط بغداد، وجود ندارد، و باید دشمنی وهابیون و القاعده ای را بیش از هر چیز به رشک و خصومتی که نیای فکری ایشان ابن تیمیه و ابن قیم جوزی نسبت به خواجه و هم مباحثه اش علامه حلی (دیگر متکلم شهیر تشیع) روا می داشتند، مربوط دانست. و این حقیقت در رساله ها و مکاتبه های ایشان، در تاریخ مضبوط است. بهر روی، خواجه نصیر الدین طوسی فیلسوف و متکلم بزرگ، جایگاهی رفیع در تاریخ سده های میانه این سرزمین دارد و حق آن است که هر ایرانی فرهیخته، زندگی و آرای فلسفی و سیاسی او را نیک بشناسد.
جرجی‌ زیدان‌ درباره‌ خواجه‌ نصیر می‌گوید: «علم‌ و حکمت‌ به‌ دست‌ این‌ ایرانی‌ در دورترین‌ نقطه‌های‌ بلاد مغول‌ رفت، تو گویی‌ نور تابان‌ بود در تیره‌ شامی. «
گروهی‌ از عالمانِ‌ اهل‌ سنت‌ و برخی‌ مورخان‌ بر این‌ رفته‌اند که‌ چون‌ خواجه‌ شیعی‌ متعصب‌ بوده‌ و خلفای‌ عباسی‌ را غاصب‌ خلافت‌ آل‌علی‌ می‌دانسته‌ از این‌ رو، ایلخان‌ مغول‌ را بگرفتن‌ بغداد و کشتن‌ خلیفه‌ برانگیخته‌ است‌ و برخی‌ از علمأ سنی، به‌ ویژه‌ حنبلیان، در بدگویی‌ از خواجه‌ کار را به‌ وقاحت‌ و بی‌ادبی‌ رسانده‌اند. ابن‌تیمیه‌ حنبلی‌ (در گذشته‌ ۷۲۸ ه’.ق) رساله‌ای‌ در رد نصیریه‌ که‌ – فرقه‌ای‌ از غلاه‌ شیعه‌ و از پیروان‌ «محمدبن‌ نصیر نُمَیری» هستند- نوشته، می‌گوید: « قوم‌ مغول‌ وارد بلاد اسلام‌ شدند و خلیفه‌ را کشتند و این‌ کار جز به‌ یاری‌ و معاونت‌ این‌ گروه‌ صورت‌ نگرفت، زیرا مرجع‌ و مقتدای‌ آنها نصیرالدین‌ طوسی‌ بود که‌ در الموت‌ وزارت‌ ملاحده‌ را داشت‌ و همو بود که‌ هولاکو را به‌ کشتن‌ خلیفه‌ اسلام‌ واداشت. ظاهر مذهب‌ این‌ گروه‌ رفض‌ و باطنش‌ کفر صریح‌ است«.
خواجه‌ نصیر؛ ملحد ملاحده !
ابن‌ قیم‌ (در گذشته‌ ۷۵۱ ه’.ق) که‌ شاگرد ابن‌تیمیه‌ بود، دشمنی‌ و عناد با خواجه‌ را به‌ مرز وقاحت‌ رسانیده‌ و درباره‌ آن‌ بزرگوار از هیچ‌ افترایی‌ پروا نکرده‌ است. می‌گوید: «… چون‌ نوبت‌ به‌ یاور شرک‌ و کفر و وزیر ملحد ملاحده‌ نصیر طوسی‌ رسید که‌ وزارت‌ هولاکو یافته‌ بود، خویش‌ را از پیروی‌ رسول‌ و اهل‌ دین‌ او بر کنار داشت‌ و آنان‌ را عرضه‌ تیغ‌ گردانید تا از ملحدان‌ اسماعیلی‌ خلاص‌ گشت‌ و همو بود که‌ خلیفه‌ و قضاه‌ و فقیهان‌ و محدثان‌ را به‌ قتل‌ رسانید و فیلسوفان‌ را زنده‌ نگاه‌ داشت‌ که‌ برادران‌ او بودند و منجمان‌ و طبیعت‌شناسان‌ و جاودان‌ را گرامی‌ داشت‌ و اوقاف‌ و مدارس‌ و مساجد و اسلام‌ و مواجب‌ آنها را فسخ‌ کرد و مخصوص‌ خود و یارانش‌ کرد. او در کتابهای‌ خود قدم‌ عالم‌ و بطلان‌ معاد و انکار صفات‌ پروردگار جهانیان‌ را، از علم‌ و قدرت‌ و حیات‌ و سمع‌ و بصر… نصرت‌ کرد و گفت: خدا نه‌ در داخل‌ عالم‌ است‌ و نه‌ در خارج‌ آن‌ و بالای‌ عرش‌ پروردگاری‌ نیست‌ که‌ پرستیده‌ شود… برای‌ ملاحده‌ مدارس‌ ساخت‌ و خواست‌ تا «اشارات» امام‌ ملحدان‌ ابن‌سینا را جای‌ قرآن‌ قرار دهد! ولیکن‌ نتوانست‌ و گفت: این‌ قرآن‌ خواص‌ است‌ و آن‌ قرآن‌ عوام‌ است‌ و همو خواست‌ تا نماز را تغییر دهد و به‌ دو نماز بازگرداند. ولیکن‌ این‌ کار را هم‌ نتوانست؛ در آخر کار جادویی‌ بیاموخت‌ و خود ساحر شد و بتان‌ را عبادت‌ می‌کرد…!. شهرستانی‌ در کتاب‌ المصارعه‌ با ابن‌سینا گلاویز شد و قول‌ او را راجع‌ به‌ قدم‌ عالم‌ و انکار معاد جسمانی‌ و نفی‌ علم‌ پروردگار و قدرت‌ او و برخی‌ مسائل‌ دیگر ابطال‌ کرد، این‌ نصیرالحاد به‌ یاری‌ ابن‌سینا برخاست‌ و کتاب‌ شهرستانی‌ را نقض‌ کرد و کتابی‌ پرداخت‌ به‌ نام‌ مصارعه‌المصارعه‌ ما هر دو کتاب‌ را دیدیم، نصیر طوسی‌ در آنجا این‌ اصل‌ را تأیید می‌کرد که‌ خدا آسمانها و زمین‌ را در شش‌ روز نیافرید و او چیزی‌ نمی‌داند و به‌ قدرت‌ و اختیار خویش‌ کاری‌ نمی‌دهد و مردگان‌ از گور برنمی‌خیزند« ….
‌سبکی‌ در یک‌ جا همین‌ نظر را در مورد خواجه‌ ابراز داشته‌ و سپس‌ می‌گوید:
»به‌ هولاکو گفته‌ شد که‌ اگر خون‌ این‌ خلیفه‌ ریخته‌ شود جهان‌ به‌ شیون‌ و زاری‌ برخیزند و سبب‌ خراب‌ دیار تو می‌شود، چه‌ پسر عموی‌ رسول‌ و خلیفه‌ خدا در زمین‌ است. پس‌ شیطان‌ مبین‌ نصیرالدین‌ طوسی‌ حکیم‌ برخاست‌ و ��فت: کشته‌ می‌شود به‌ نحوی‌ که‌ خونش‌ بر زمین‌ ریخته‌ نشود! و این‌ نصیرالدین‌ سخت‌ترین‌ مردم‌ بر مسلمانان‌ بود! پس‌ خلیفه‌ را در نمد پیچیدند و لگدمالش‌ کردند تا جان‌ داد«.
اخلاق‌ و متانت‌ خواجه‌ نصیر؛ تجلیل‌ علامه‌ حلی‌ :
خواجه‌ مردی‌ حکیم‌ و سیاستمدار بوده‌ و از خواص‌ این‌ دو حالت‌ بیشتر آن‌ است‌ که‌ شخص‌ انسانی‌ شکیبا و بردبار می‌شود و به‌ هر بادی‌ از جای‌ نمی‌جنبد. ‌علامه‌ حلی‌ در حق‌ او می‌گوید که‌ خواجه‌ «در اخلاق‌ شریف‌ترین‌ کسی‌ است‌ که‌ ما تا حال‌ دیده‌ایم…» و ابن‌شاکر درباره‌ او گوید «خواجه‌ سخت‌ نیک‌ منظر و خوش‌رو و کریم‌ و سخی‌ و حلیم‌ و خوش‌ معاشرت‌ و زیرک‌ و هشیار بود و یکی‌ از داهیان‌ زمان‌ به‌ شمار می‌رفت‌ و آورده‌اند که‌ شخصی‌ به‌ خدمت‌ خواجه‌ آمد و نوشته‌ای‌ از آن‌ دیگری‌ به‌ خواجه‌ داد که‌ در آن‌ به‌ خواجه‌ بسیار ناسزا گفته‌ و دشنام‌ داده‌ بود و او را کلب‌بن‌کلب‌ خطاب‌ کرده‌ بود. خواجه‌ به‌ زبانی‌ نرم‌ و لطف‌آمیز در جواب‌ او نوشت: و اما اینها که‌ نوشته‌ای‌ درست‌ نیست‌ چه‌ سگ‌ در زمره‌ چهارپایان‌ است‌ و عوعو می‌کند و پوست‌ او پوشیده‌ از پشم‌ است‌ و ناخنی‌ دراز دارد و این‌ صفتها در من‌ نیست‌ و به‌ خلاف‌ او قامت‌ من‌ راست‌ و تنم‌ بی‌موی‌ و ناخنم‌ پهن‌ است. من‌ گویا و خندانم‌ و فصول‌ و خواصی‌ که‌ مراست‌ غیر آن‌ فصول‌ و خواصی‌ است‌ که‌ سگ‌ دارد و آنچه‌ در من‌ است‌ در او نیست‌ و تمام‌ عیوبی‌ را که‌ صاحب‌ نامه‌ ذکر کرده‌ بود، بدین‌ سان‌ جواب‌ گفت‌ بدون‌ آنکه‌ کلمه‌ای‌ درشت‌ و زشت‌ بنویسد و یا بگوید «…
‌و همو گوید «خواجه‌ با تقرب‌ و مکانتی‌ که‌ پیش‌ هولاکو داشت، از منافع‌ مسلمانان‌ به‌ ویژه‌ شیعیان‌ و علویان‌ و حکمت‌دانان‌ و غیر ایشان‌ نگاهبانی‌ می‌کرد و به‌ آنها احسان‌ و نیکی‌ می‌کرد و در ابقأ آنها در شغلشان‌ کوشا بود و می‌کوشید که‌ وجوه‌ اوقاف‌ را در محل‌ اصلی‌ صرف‌ کنند و با وجود همه‌ اینها، شخصی‌ متواضع‌ و فروتن‌ و گشاده‌رو و نیکو معاشرت‌ بود.» اغلب‌ مورخان‌ و اصحاب‌ رجال‌ در حق‌ او و اخلاق‌ او به‌ همین‌ سان‌ سخن‌ گفته‌اند.
‌خواجه‌ و دشمنان‌ او
دانشمندان‌ و اصحاب‌ تاریخ‌ شک‌ ندارند در اینکه‌ خواجه‌ شیعی‌ مذهب‌ بوده‌ است‌ و بیشتر براین‌اند که‌ دوازده‌ امامی‌ بوده‌ است‌ و در اغلب‌ کتابهای‌ کلامی‌ خود به‌ دوازده‌ امام‌ و وجوب‌ عصمت‌ آنها اشارت‌ داد.
‌و همو رسالات‌ ویژه‌ای‌ در این‌ باره‌ پرداخته‌ که‌ از آن‌ جمله‌ رساله‌ الفرقه‌ الناجیه‌ و رساله‌ فی‌ حصر الحق‌ بمقاله‌ الامامیه‌ که‌ به‌ فارسی‌ نگاشته‌ است‌ و نیز کتاب‌ الاثنی‌ عشریه‌ و رساله‌ فی‌الامامه‌ را می‌توان‌ نام‌ برد. ‌در شرح‌ حال‌ او دیدیم‌ که‌ او فقه‌ را نزد چند تن‌ از فقیهان‌ شیعه‌ خواند که‌ معین‌ الدین‌ مصری‌ (در گذشته‌ ۶۲۹ ه’ ق) و کمال‌الدین‌ میثم‌ بحرانی‌ (در گذشته‌ ۶۴۸ ه’.ق) از آن‌ جمله‌اند. نیز چون‌ به‌ بغداد می‌خواست‌ رفتن، در مجلس‌ رئیس‌ فقهای‌ شیعه‌ یعنی، نجم‌الدین‌ معروف‌ به‌ محقق‌ حلی‌ (در گذشته‌ ۶۷۶ ه’.ق) صاحب‌ کتاب‌ شرایع‌الاسلام‌ حاضر شد و او را گرامی‌ داشت‌ و در مبحث‌ تیاسر که‌ در بیان‌ قبله‌ اهل‌ عراق‌ است‌ با او بحث‌ کرد و پرسشهایی‌ انجام‌ داد.
‌خواجه‌ تنها از نظر اعتقاد شیعی‌ نبود، بلکه‌ در عمل‌ هم‌ به‌ روح‌ تشیع‌ پای‌بند بود و در ضمن‌ اشعاری‌ که‌ از او نقل‌ شده، شعری‌ به‌ چشم‌ می‌خورد که‌ مضمونش‌ این‌ است:
»اگر کسی‌ تمام‌ صالحات‌ را انجام‌ دهد و همه‌ پیامبران‌ مرسل‌ و اولیأ را دوست‌ بدارد، همواره‌ بدون‌ ملامت‌ روزه‌ بگیرد و شبها را به‌ قصد عبادت‌ نخوابد و به‌ هیچکس‌ آسیبی‌ نرساند و تمام‌ یتیمان‌ را لباس‌ دیبا بپوشاند و آنان‌ را نان‌ و عسل‌ بدهد و در میان‌ مردم‌ به‌ نیکی‌ به‌ سر برد و از گناه‌ و لغزش‌ برکنار بماند، روز حشر به‌ هیچ‌ روی‌ سودی‌ نبرد، اگر دوستدار علی‌ نباشد«.
‌روی‌ این‌ اصل، گروهی‌ از عالمانِ‌ اهل‌ سنت‌ و برخی‌ مورخان‌ بر این‌ رفته‌اند که‌ چون‌ خواجه‌ شیعی‌ متعصب‌ بوده‌ و خلفای‌ عباسی‌ را غاصب‌ خلافت‌ آل‌علی‌ می‌دانسته‌ از این‌ رو، ایلخان‌ مغول‌ را بگرفتن‌ بغداد و کشتن‌ خلیفه‌ برانگیخته‌ است‌ و برخی‌ از علماء سنی، به‌ ویژه‌ حنبلیان، در بدگویی‌ از خواجه‌ کار را به‌ وقاحت‌ و بی‌ادبی‌ رسانده‌اند. ابن‌تیمیه‌ حنبلی‌ (در گذشته‌ ۷۲۸ ه’.ق) رساله‌ای‌ در رد نصیریه‌ که‌ – فرقه‌ای‌ از غلاه‌ شیعه‌ و از پیروان‌» محمدبن‌ نصیر نُمَیری» هستند- نوشته، می‌گوید: «… قوم‌ مغول‌ وارد بلاد اسلام‌ شدند و خلیفه‌ را کشتند و این‌ کار جز به‌ یاری‌ و معاونت‌ این‌ گروه‌ صورت‌ نگرفت، زیرا مرجع‌ و مقتدای‌ آنها نصیرالدین‌ طوسی‌ بود که‌ در الموت‌ وزارت‌ ملاحده‌ را داشت‌ و همو بود که‌ هولاکو را به‌ کشتن‌ خلیفه‌ اسلام‌ واداشت… ظاهر مذهب‌ این‌ گروه‌ رفض‌ و باطنش‌ کفر صریح‌ است. «
تسامح‌ و سعه‌ صدر خواجه‌ نصیر:
خواجه‌ شخصی‌ با تسامح‌ و با وسعت‌ مشرب‌ بود و دانشمندان‌ و عالمان‌ را از هر طبقه‌ و هر مذهبی‌ که‌ بودند بزرگ‌ می‌داشت‌ و در این‌ میان‌ به‌ تصوف‌ و صوفیان‌ راستین‌ توجه‌ مخصوص‌ داشت‌ و با توجه‌ به‌ کتابهایی‌ که‌ نوشته‌ معلوم‌ می‌شود که‌ خود او نیز در این‌ ره‌ قدمی‌ راسخ‌ داشته‌ است. در نمط‌ نهم‌ «شرح‌ اشارات»، یعنی‌ «مقامات ‌العارفین» و رساله‌ نفیس‌ «اوصاف ‌الاشراف» چنان‌ سخنان‌ صوفیان‌ را بیان‌ می‌کند که‌ گویی‌ خود او سالک‌ راه‌ طریقت‌ بوده‌ است. او در این‌ کتاب‌ دوم‌ برخی‌ اتهامات‌ ناروا و جاهلانه‌ را که‌ بر صوفیان‌ بسته‌اند کشف‌ می‌کند و در باب‌ توحید و اتحاد سخنان‌ لطیف‌ می‌گوید و دعاوی‌ منصور حلاج‌ و برخی‌ دیگر از صوفیان‌ را به‌ ر��شی‌ درست‌ تفسیر می‌کند. ولیکن‌ به‌ صوفی‌ نمایان‌ و قلندران‌ بیکاره‌ اعتقادی‌ نداشته‌ و آنان‌ را سربار جامعه‌ می‌دانسته‌ است. «گویند وقتی‌ در برابر سلطان‌ [هولاکو] گروهی‌ از فقیران‌ قلندریه‌ پیدا شدند. سلطان‌ از خواجه‌ پرسید: اینها چه‌ کسانند؟ خواجه‌ جواب‌ گفت: گروهی‌ زاید و بیهوده‌اند، بر فور سلطان‌ دستور داد که‌ همه‌ را نابود کردند. کسی‌ را خواجه‌ پرسید مقصود تو از این‌ بیان‌ چه‌ بود؟ گفت: مردم‌ چهار طبقه‌ بیش‌ نیستند: جمعی‌ امیر و وزیر و کسان‌ سلطانند از لشکری‌ و کشوری، دو دیگر بازرگانان‌ و تجارند، سه‌ دیگر پیشه‌وران‌ و صنعتگران‌اند و آخرین‌ گروه‌ برزگران‌ و دهقانانند و آن‌ کس‌ که‌ از زمره‌ این‌ چهار گروه‌ نباشد سربار مردم‌ و در جهان‌ زیاده‌ است». (به تلخیص از کانون پژوهشگران فلسفه و حکمت، دکتر علی‌ اصغر حلبی)
source https://myth.tarikhema.org/article-2417/%d9%85%d9%84%d8%a7%d9%86%d8%b5%d8%b1%d8%a7%d9%84%d8%af%db%8c%d9%86-%d8%a7%d9%84%d8%a7%d8%ba-%d8%b3%d9%88%d8%a7%d8%b1-%d8%af%d8%b1-%d8%a7%d8%b5%d9%84-%d9%87%d9%85%d8%a7%d9%86-%d8%ae%d9%88%d8%a7%d8%ac
1 note · View note
uozgame · 3 years ago
Photo
Tumblr media
🎬🎥 پس از مدت‌ها، بالاخره شاهد اعلام رسمی تاریخ اکران The Equalizer 3 با هنرنمایی دنزل واشینگتن هستیم. در سال 2018 بود که The Equalizer 2 اکران شد و توانست تا با استقبال مناسبی از سوی مردم روبرو شود. با این حال از زمان به بعد این فرنچایز به سکوت کامل رفته بود تا جایی که طرفداران آن گمان کردند که پرونده این مجموعه بسته شده است. تا این که دنزل واشینگتن (Denzel Washington) در جریان تور تبلیغاتی The Tragedy of Macbeth درباره The Equalizer 3 صحبت کرد. آن‌ها فیلم‌نامه قسمت سوم را نوشته‌اند و من برای بازگشت به این پروژه آماده هستم. باید بتوانم آمادگی فیزیکی خودم را افزایش دهم زیرا قرار است تا دمار از روزگار مردم دربیاورم. مجموعه The Equalizer که بازسازی فرنچایزی کلاسیک در دهه 80 میلادی است، روایت‌گر مامور بازنشسته‌ای است که به یک کاراگاه خصوصی تبدیل می‌شود. حال پس از مدت‌ها سکوت خبری، به طور رسمی می‌توانیم در تاریخ 1 سپتامبر 2023 (10 شهریور 1402) شاهد اکران The Equalizer 3 در سینماهای جهان باشیم. این که کارگردانی و نویسندگی سومین فیلم از این مجموعه بر عهده چه افرادی خواهد بود، یا که داستان فیلم روایت‌گر چه موضوعی خواهد بود، موضوعاتی هستند که در حال حاضر در هاله‌ای از ابهام قرار دارند. منبع: کولایدر #گیم #فیلم #سریال #گیمر #اخبارگیم #اخبارگیمینگ #اخبارتکنولوژی #تکنولوژی #الکترونیک #اپل #سامسونگ #پی_سی #پلی_استیشن #ایکس_باکس #نینتندو #توییچ #گوگل #یوتیوب #کپکام #یوبیسافت #سونی #باندای_نامکو #تیک_تو #استیم #یوزگیم
0 notes
amir1428 · 3 years ago
Photo
Tumblr media
#حوصله_نداشتیم_صبر_کنیم می گویند در صد سال پیش در #بازار_تهران واقعه عجیبی اتفاق افتاد و آن این بود که یکی از دکانداران به نام حاج شعبانعلی عزم سفر کربلا نموده و دکان را به ��و پسرش سپرد و روانه میشود. بعد از چند ماه که مراجعت می کند میبیند که پسرانش دکان را از وسط تیغه کشیده اند و هر نیمی را یکی برداشته و به کسب و کار مشغول است. چون خواست داخل شود راهش ندادند و در سوال و جواب و گفت و گو که این چه کاری است که شما کردید پسرانش می گویند: حوصله نداشتیم تا مردن تو صبر کنیم سهممان را جلو جلو برداشتیم. از قضای روزگار به سالی نمیکشد که در بلوای مشروطیت یکی از پسران جلوی میدان بهارستان تیر خورده و دیگری چندی بعد به مرض وبا که آن موقع در تهران مسری شده بود از دنیا رفته و دو مرتبه دکان دست حاجی می افتد و تیغه را از وسط برداشته و کسب خود را از سر میگیرد.... #تهران_در_قرن_سیزدهم - #جعفر_شهری https://www.instagram.com/p/CaF7AxBsjZS/?utm_medium=tumblr
0 notes
mmoossavi · 2 years ago
Photo
Tumblr media
هنر خوش زیستن بسیاری باورهایی که ما داریم چه بسا که درست نیست و ما باید دلیری دگرگون کردن باورهای مان را داشته باشیم. یکی از این باورها که خود بن مایه بسیاری از آسیب های دهشتناک در جهان شده این است که ما به هر میزان که بیشتر داشته باشیم خوشتریم. این داشته ها می‌تواند پول، ماشین خانه ، باغ، ویلا، مدرک یا جایگاه های گوناگون باشد. برای همین مردم از پگاه تا شام می دوند تا هرچه بیشتر و بیشتر «داشته» باشند. با این دیدگاه عمر گرانمایه را از دست می دهند تا سکه بر سکه هایشان بیفزایند اینان چون خوشی را به درستی در نیافته‌اند و درگیر به دست آوردن هرچه بیشتر چیز های گوناگون شده اند، برای همین روزگار خوشی ندارند. این که آدمی نیاز دارد برای زنده ماندن چیزی بخورد یا بپوشد یا جایی زندگی کند بر کسی پوشیده نیست ولی دویدن و کوشش فراوان برای بیش از آن بدست آوردن هرگز نه تنها راه به خوش بودن، شاد زیستن و عاشقانه زندگی کردن نبرده و نخواهد برد که مایه ی شوربختی خود و دیگران خواهد شد. هنگامی که همه ی زمان ها را برای «داشتن» گذاشتند دیگر زمانی برای «بودن» نخواهند داشت و این گونه است که مردم «نهاد» و «چیستی» خود را هم از دست می دهند و دیگر نه زن ها زن نیستند و حس زنانگی و دلبری و عشق آفرینی و همه ی ویژگی های زن بودن را از دست می دهند و آنگاه کوشش می کنند هزار ترفند دیگری چون جراحی، آرایش و پوشش و ... را جایگزین حس از دست رفته کنند که کاری از پیش نخواهند برد و همین گونه مرد ها هم دچار فرگشت وارونه ای می شوند که دیگر هرگز چنگی به دل زن ها نمی زنند و کاری از پیش نمی برند. این زیاده خواهی ها آدمی را پرخاشگر می کند و به جان یکدیگر می اندازد و هر چه هم از هر راهی بدست آورند باز حس ناخشنودی دارند و بیشتر می خواهند تا ناگزیر مرگ گریبانشان را بگیرد. خردمندانه است تا بیش از این دیر شود، تا اندازه ی توان به خود آییم و شادی را در درون خود بجوییم بی آنکه عمر گرانمایه را برای داشتن هایی که هیچ ارزش شادی بخشی ندارند از دست بدهیم. خیام: آن مایه ز دنیا که خوری یا پوشی معذوری اگر در طلبش میکوشی باقی هم رایگان نیرزد هشدار تا عمر گرانبها بدان نفروشی یا مائیم که از بادهٔ بی‌جام خوشیم هر صبح منوریم و هر شام خوشیم گویند سرانجام ندارید شما مائیم که بی‌هیچ سرانجام خوشیم #آموزش_اوریگامی #طبیعت #یاران_چشمه_گفتگو #گفتگو #چشمه_گفتگو #چشمه_آرایی #دره_گفتگو #رواداری #از_خودمان_آغاز_کنیم #حس_خوب #محسن_موسوی_زاده 09153093733 #پدر_اوریگامی_ایران #ایده_پرداز #طراح #تسهیلگر سپاس گزارم (at Mashhad مشهـد) https://www.instagram.com/p/Cd983vNI0eE/?igshid=NGJjMDIxMWI=
0 notes
notdoni · 11 months ago
Text
نت سه تار آهنگ تنهای تنها از معین
نت سه تار آهنگ تنهای تنها از معین
نت دونی , نت سه تار , نت متوسط سه تار , نت سه تار صادق نوجوکی , notdoni , نت های سه تار صادق نوجوکی , نت های سه تار , سه تار , صادق نوجوکی , نت صادق نوجوکی , نت های صادق نوجوکی , نت های گروه نت دونی , نت های متوسط سه تار , نت سه تار متوسط
پیش نمایش نت سه تار آهنگ تنهای تنها از معین
Tumblr media
نت سه تار آهنگ تنهای تنها از معین
دانلود نت سه تار آهنگ تنهای تنها از معین
خرید نت سه تار آهنگ تنهای تنها از معین
جهت خرید نت سه تار آهنگ تنهای تنها از معین روی لینک زیر کلیک کنید
نت سه تار آهنگ تنهای تنها از معین
نت سه تار آهنگ تنهای تنها از معین » این نت برای سه تار تنظیم شده است جهت مشاهده نسخه های دیگر نت آهنگ همه رفتن کسی دور و برم نیست از معین برای سازهای دیگر از طریق لینک های زیر اقدام نمایید.
🎹 نت پیانو تنهای تنها از معین
🎹 نت کیبورد تنهای تنها از معین
🎸 نت گیتار تنهای تنها از معین
🎻 نت ویولن تنهای تنها از معین
🎵 نت سه تار تنهای تنها از معین
🎙متن آهنگ تنهای تنها از معین
همه رفتند کسی دور و برم نیست
چنین بی کس شدن در باورم نیست
اگر این آخرا بی عاقبت بود
به جز افسوس هوایی در سرم نیست
همه رفتند کسی با ما نموندش . کسی خط دل ما رو نخوندش
همه رفتند ولی این دل ما را . همون که فکر نمی کردیم سوزوندش
که حاشا تقه ای بر در نخورده . که آیا زنده ایم یا جون سپرده
که حاشا صحبتی حرفی کلامی . که جزو رفته هاییم ما نمرده
عجب بالا و پایین داره دنیا . عجب این روزگار دل سرده با ما
یه روز دور و برم صد تا رفیق بود . منو امروز ببین تنهای تنهام
خیال کردم که این گوشه کنارا . یکی داره هوای کار ما را
یکی هم این میون دلسوز ما هست . نداره آرزو . آزار ما را
همه رفتند کسی دور و برم نیست چنین بی کس شدن در باورم نیست
اگر این آخرا بی عاقبت بود 
به جز افسوس هوایی در سرم نیست نت دونی معین
همه رفتند کسی با ما نموندش . کسی خط دل ما رو نخوندش
همه رفتند ولی این دل ما را . همون که فکر نمی کردیم سوزوندش
که حاشا تقه ای بر در نخورده . که آیا زنده ایم یا جون سپرده
که حاشا صحبتی حرفی کلامی . که جزو رفته هاییم ما نمرده
عجب بالا و پایین داره دنیا . عجب این روزگار دل سرده با ما
یه روز دور و برم صد تا رفیق بود . منو امروز ببین تنهای تنهام
خیال کردم که این گوشه کنارا . یکی داره هوای کار ما را
یکی هم این میون دلسوز ما هست . نداره آرزو . آزار ما را
همه رفتند کسی دور و برم نیست – معین
نت سه تار تنهای تنها از معین
کلمات کلیدی : نت دونی , نت سه تار , نت متوسط سه تار , نت سه تار صادق نوجوکی , notdoni , نت های سه تار صادق نوجوکی , نت های سه تار , سه تار , صادق نوجوکی , نت صادق نوجوکی , نت های صادق نوجوکی , نت های گروه نت دونی , نت های متوسط سه تار , نت سه تار متوسط
0 notes
bornlady · 10 months ago
Text
درصد صافی بوتاکس مو : اما با این حال گفت: "بله، او چقدر شیرین است! خیلی تازه و رک است." "او! چرا، او قبل از ازدواج یک فرزند داشت." "اما؟ اما راون؟" "بله! اما من نمی دانم. رنگ مو : که توسط چه کسی." او با جدیت گفت: "آیا می دانی، آنجلیکا، من این را باور ندارم." "شما می توانید در مورد آن هر کاری که می خواهید انجام دهید. درصد صافی بوتاکس مو درصد صافی بوتاکس مو : چشمان اما، زلال مانند آب در چشمه ای که می توان سنگریزه های پایین آن را شمرد، با تمام معصومیتش به ذهنش رسید. لینک مفید : بوتاکس مو او گریه کرد: "صدف! در این موقع از سال." آنها باید بسیار گران باشند. "پوه! این پیرزن بود، می دانید. او مرا متقاعد کرد که آنها را برای شما ببرم. من آنها را تقریباً بی پول گرفتم." "این عجیب بود، شما هم بیرون رفته اید؟" "بله، و من تو را دیدم، تو با اما راون را�� می رفتی." با لحن صدای او فوراً فهمید که این کار مجاز نیست. درصد صافی بوتاکس مو : اما او در آن زمان در بازنشستگی بود، بنابراین می توانید خودتان قضاوت کنید که آیا من درست می گویم." او نمی توانست باور کند که هیچ انسانی می تواند خود را چنین باور کند. لینک مفید : بوتاکس مو یا پروتئینه او نمی توانست باور کند که چنین چشم هایی می توانند دروغ بگویند. عصبانی شد، نتوانست غذا بخورد، میز را ترک کرد. دنیا توهم چیزی نبود، پاکترین آن نجس بود. تا مدت ها بعد از این، هر وقت با اما یا مادر مو سفیدش ملاقات می کرد، کنار می رفت تا با آنها روبرو نشود. او به روابط خود چسبیده بود. درصد صافی بوتاکس مو : نقاط ضعف آنها برای همه آشکار بود، اما توانایی و صداقت آنها کمتر از این نبود. این یک داستان اعتماد به نفس او را از بین برد، اعتماد به نفسش را مختل کرد، باورش را در هم شکست و در نتیجه او را فقیرتر کرد. چگونه می‌توانست برای هر کاری مناسب باشد. لینک مفید : بوتاکس مو در دوران شیردهی در حالی که دائماً به خود اجازه می‌داد فریب بخورد؟ در کل داستان یک کلمه حقیقت وجود نداشت. اعتماد به نفس ساده او مانند کودکی در چنگال عقاب در چنگ او بود. اما این خیلی بیشتر طول نکشید. خوشبختانه او بدون محاسبه و پشتکار بود. او یک روز به یاد نمی آورد که روز قبل چه گفته بود. درصد صافی بوتاکس مو : برای هر روز او با خونسردی هر آنچه را که ضرورت آن لحظه ایجاب می کرد، بیان می کرد. برعکس، او حافظه عالی داشت. و ذهن رياضي او شواهد ��ا به شدت در برابر او قرار داد. هدایای او بیش از هر چیز دیگری استعداد و سرعت بود، آنها بدون آموزش، بدون انسجام و در همه نقاط پر از اشتیاق بودند. لینک مفید : بهترین بوتاکس سرد مو بنابراین او می‌توانست هر لحظه دفاع او را در هم بشکند. اما هر زمان که این اتفاق می افتاد، آنقدر آشکار بود که حسادت او را تحریک کرده بود که باعث تملق غرور او شد. این دلیلی بود که او به اندازه کافی آن را جدی نگرفت - به دنبال منافع خود نبود. شاید اگر این کار را می کرد، چیزهای بیشتری کشف می کرد. درصد صافی بوتاکس مو : زیرا این حسادت فقط شکلی بود که ناراحتی او به خود گرفت. این ناراحتی به دلایل مختلفی نشأت می گرفت. واقعیت این بود که او گذشته‌ای داشت و بدهی‌هایی داشت که انکار می‌کرد، و حالا در هراس همیشگی زندگی می‌کرد که مبادا کسی او را روشن کند. اگر کسی از این عطر استفاده کرد. لینک مفید : بوتاکس مو بدون اتو کشی مطمئن بود که از این عطر علیه او استفاده خواهد شد. صرفاً به آموخته های او بستگی داشت – به عبارت دیگر، با چه کسی ارتباط داشت. او می‌توانست نامه‌های ناشناس را نادیده بگیرد، زیرا او این کار را می‌کرد، اما افراد ناخوشایند زیادی وجود داشتند که ممکن است کنایه‌هایی بکنند. درصد صافی بوتاکس مو : او دید که رافائل نیز تا حدودی از دوستان بیشمار روزگار خود دوری می‌کرد. او دلیل را متوجه نشد، اما این بود: اینکه او نیز احساس می‌کرد که آنها بیش از آنچه که مصلحت او بداند، او را می‌شناسند. او دید که او بهانه‌های مبتکرانه‌ای برای دیده نشدن با او می‌آورد. این را نیز او اشتباه تعبیر کرد. لینک مفید : مراحل بوتاکس مو در خانه او اصلاً نمی‌فهمید که او، در راه خود، به همان اندازه که از آنچه مردم ممکن است بگویند، می‌ترسید. او معتقد بود که او به جای جامعه او به دنبال جامعه دیگران است. اگر چیزی بیشتر از چنین رابطه ای حاصل نمی شد، ممکن است داستان هایی گفته شود. درصد صافی بوتاکس مو : این دلیل تهمت های او تقریباً در مورد هر کسی بود که با آنها صحبت می کرد. اگر او را دشنام داده بودند، در عوض باید دشنام داده شوند. او بدهی‌هایی داشت و نمی‌توانست آن‌ها را پنهان کند مگر اینکه آنها را افزایش دهد. او این کار را با جسارتی انجام داد که شایسته دلیلی بهتر بود. لینک مفید : مدت زمان انجام بوتاکس مو
خانه با یک میز عالی و مهمان نوازی عالی در مقیاسی عجیب نگهداری می شد. گفت و باور کرد وگرنه در خانه راحت نبود. او خودش با شیک ترین خانم های شهر رقابت می کرد. تلاش روزانه او برای حفظ تسلطش بر او این را ایجاب می کرد. درصد صافی بوتاکس مو : البته به دنبال آن بود که او همه چیز را برای "هیچ" یا "بزرگترین معامله در جهان" بدست آورد. همیشه یکی بود "که تقریباً آن را به او داد". او خودش نمی‌دانست چقدر پول خرج کرده است، شاید چون شکار می‌کرد و او را از چیزی به چیز دیگر راند. او ابتدا به رفتن به خارج از کشور فکر کرده بود. لینک مفید : تفاوت بوتاکس سرد و گرم مو اما با همسری که هیچ زبان خارجی نمی دانست، با خانواده ای پرجمعیت- اینجا در خانه، همانطور که او به زودی متوجه شد، همه اعتماد به او را از دست داده بودند. او جرأت نداشت هیچ چیز مهمی را انجام دهد، وگرنه می خواست قبل از رسیدن به تصمیم قطعی کمی صبر کند. درصد صافی بوتاکس مو : در این بین، او هر کاری به دستش می رسید، انجام می داد، و این اغلب کار توصیفی فرعی بود. او هم از خستگی و هم از ناچاری برای امرار معاش، تنها با انجام کارهای متوسط ​​به پایان رسید و اجازه داد همه چیز از بین برود. او همیشه می گفت که این فقط "موقت" است. لینک مفید : فرق بوتاکس سرد و گرم مو استعدادهای علمی او، نبوغ مبتکر او، با این همه پوند بر پشتش، بالا نرفت، اما هنوز باید! او تخمین مجلل جوانی از زمان و قدرت داشت، و بنابراین، برای مدت طولانی ندید که خانواده بزرگ، خانه بزرگ او را دورتر و دورتر می کرد.
0 notes