#راهبه
Explore tagged Tumblr posts
gooshe · 2 years ago
Text
راهبه‌ای که منتقد هنری بود
هنر، «وندی مِری بِکت» را از تاریکی و خمودگی صومعه، از نشستن و در جاماندن، به روشنایی و کشف و شهود و رفتن و یافتن، رساند؛ «خواهر روحانی» که ذهن دور از تعصب و تفکر باز و شفاف و آغوش گشوده‌اش به زیبایی‌ها، او را از راهروها و دیوارهای سنگی و دروازه‌های بسته دِیر به بیرون هدایت کرد. در شرایطی که پوشش تعیین نمی‌کند چه کسی منتقد هنری باشد و زهد و پارسایی، ترازوی جایگاه و مقام نیست، در میان مردمی که…
Tumblr media
View On WordPress
2 notes · View notes
kldha · 2 months ago
Quote
خيالي دير أنا راهبه.
جون كيتس المصدر: خلِّدها - مقولات عن الدين
4 notes · View notes
zahraa17 · 2 years ago
Text
من اغبي قرارات الرجاله انه يقرر يعاقب صاحبته/خطيبته/مراته ب انه مايكلمهاش لمدة كام يوم او فتره طويله
ان يبعد عموماً مثلاً قال عشان تعرف قيمته
بص I don't want to surprise you هي هتعرف قيمتك فعلاً ، لما تكتشف ان ' ايه ده ، ده في رجاله حلوه و سويه و متفهمه النحيه التانيه ' ، And guess what !!
هتسيبك في النحيه الي انت فيها لوحدك ولما ترجع هتلاقيها في النحيه التانيه ويمكن تكون بتحضر لجوازها من راجل تاني في ظرف يومين بالكتير او قررت تبقي راهبه علي حسب يعني ..
-فاطيما عيسي
24 notes · View notes
saibhaktabrasill · 2 years ago
Photo
Tumblr media
#Persian 22.feb.23 نکته ی روز, بیست و دوم فوریه 2023 تلاش هایتان و دست آورد هایتان را ارزیابی کنید, و تمرینات معنوی خویش را قضاوت کنید. برای مثال, آیا مانند تیاگارا برای خداوند بی تابی کرده اید؟ آیا اشک از چشمانتان مانند ذکر نام او جاری شده است؟ یا فرم خداوند را به شیرینی, زیبایی, عشق تصور کرده اید؟ ممکن است گریه کرده باشید اما چه کسی می داند بابت چه چیزی؟ یا اینکه اشک ها از سر ترس, حرص یا غرور ریخته شده اند یا بخاطر خداوندی که نزدیک شما نبوده است؟ یک کودک که در کنار کتاب اوپانیشادها نشسته است,  صفحات آن را ورق می زند, آهسته و با دقت آن رانگاه می کند. یک راهبه نیز همین کار را می کند. آیا می توانید این دو را با هم برابر ببینید و بگویید که دارند یک کار را انجام می دهند؟ کودک از گنجی که در دستش است آگاهی ندارد, راهبه سریعا به اعماق خطوط و معنای معنوی آنها پی می برد. خودتان این را کشف کنید که آیا تمرین معنوی شما معنادار و هدفمند است یا خیر. (از سخنان الهی بابا, چهارم مارچ 1962) #sathyasai #saibhakta #sathyasaibaba #saibaba https://www.instagram.com/p/CpF3Jq2Oa_a/?igshid=NGJjMDIxMWI=
0 notes
marmarika-world · 2 years ago
Text
من اغبي قرارات الرجاله انه يقرر يعاقب حبيبته ب انه مايكلمهاش لمدة كام يوم او فتره طويله
ان يبعد عموما مثلا قال عشان تعرف قيمته
بص هي هتعرف قيمتك فعلا ، لما تكتشف ان ' ايه ده ، رجاله حلوه و سويه و متفهمه الناحيه التانيه لكن بالعكس
هتسيبك في الناحيه الي انت فيها لوحدك ولما ترجع هتلاقيها في الناحيه التانيه ويمكن تكون بتحضر لجوازها من راجل تاني في ظرف يومين بالكتير او قررت تبقي راهبه علي حسب يعني ����🤣🤣🤣
Cpd
11 notes · View notes
92rose · 3 years ago
Text
من اغبي قرارات الرجاله انه يقرر يعاقب صاحبته/خطيبته/مراته ب انه مايكلمهاش لمدة كام يوم او فتره طويله
ان يبعد عموماً مثلاً قال عشان تعرف قيمته
بص I don't want to surprise you هي هتعرف قيمتك فعلاً ، لما تكتشف ان ' ايه ده ، ده في رجاله حلوه و سويه و متفهمه الناحية التانيه ' ، And guess what !!
هتسيبك في الناحية الي انت فيها لوحدك ولما ترجع هتلاقيها في الناحية التانيه ويمكن تكون بتحضر لجوازها من راجل تاني في ظرف يومين بالكتير او قررت تبقي راهبه علي حسب يعني ..
17 notes · View notes
emanaboelenin · 4 years ago
Text
أُصاحب الشِعرَ شيطاناً أُرافقه
وكل ما خَالفَ الدهرِ يقتصُ منى
لا سلطان اليوم ومن اين ابتدىء
ألج نور السماء كالعامرية ليلى
ولست من الجنون إن لم يكن
في وصله طمعٌ وليس منى
مَن أنت يا مَن روحُه اقتربت
من الحب و المنى وخالفت ظنى
بتمتماتٍ... تَتَنهد التَمنى
ووجْهَ أمسى كطَلاسم وأُحجيات تختبئ خلف هامِش الأملِ
كبضعٌ رماد و بقايا راهبه أنشدت التراتيل بمنفى يُساندهُ التأسى
افلاطونية الهوى كيف أرثى؟
من طَاول ليۧله۟مۘ،التمنِّي؟
وقلباً متواريًا بالغرام
ما أدرى بحاجتِهِ
كان على أن أُحرره وأبتهلِ
بصلوات تُلملم رداء خجلى
محال ان تُحال الى عدمِ
ولا أطلق عُقَال عُقُلِ القَوَافي بطُولِ التّشكّي وإن جار الهوًى بُسَوِيْدَا قلبى التَحِفِ
اليوم أبلغُ ما أمَّلت من أمل
سبحٌ طويلٌ ألفيتُه بعناق التمنِّي
��د وهبتك نابضاً بين راحتيك يمتثلِ وما الاخذ الا اشفاق حيّاك صبريَ والإشفاقُ والعذَل
ومَنَاطُ الْوَعْيِ وَالْإِدْرَاكِ والرُّشْدِ
نفض الغبار بمقلة البصرِ
ومَصَابِيحُ الْأَبْصَارِ مِنَ الظُّلَمِ تُبتَصَّرِ
شوقًا يهُز الجوارح ف على من كِلينا حقت كلمةَ السَفه
ها قد أرخى الليل سدوله مستنفرًا
بلا ضجرٍ ولا يأس
دَرَيْتُ ولا أَدْري أَمِنٌ في مَسْكَنِهِ منية بغية مُطْمَئِنٌّ يُطوى ليلهُ وبضوء الفجر يغتسلِ ليتنى وكفاف حباً ووعداً ليس يُسعفني فأزددتُ عُجُباً وڪيۧف يجاوبني مُسهدٌ وأقصى اليسارِ يدقْ ما بين خفقةِ كرِفقةَ لما أبغيه يمتثلِ ويلى ولا راحةً ... ثُم إنك تَضربُ عبثًا تكلم .... لما أفصحَ يا قلبى لما الخجلِ؟
Tumblr media
15 notes · View notes
negarrabo · 4 years ago
Text
1 note · View note
sihrbayan · 5 years ago
Photo
Tumblr media
قال ابو اليزيد البسطامي :- مررت على راهبه ، فقلت لها : هل هنا مكان طاهر اصلي فيه؟ فقالت : طهّر قلبك وصلِ حيثماشئت .
22 notes · View notes
kldha · 1 year ago
Quote
خيالي دير أنا راهبه.
جون كيتس المصدر: خلِّدها - مقولات عن الدين
7 notes · View notes
zahraa17 · 3 years ago
Text
من اغبي قرارات الرجاله انه يقرر يعاقب صاحبته/خطيبته/مراته ب انه مايكلمهاش لمدة كام يوم او فتره طويله
ان يبعد عموماً مثلاً قال عشان تعرف قيمته
بص I don't want to surprise you هي هتعرف قيمتك فعلاً ، لما تكتشف ان ' ايه ده ، ده في رجاله حلوه و سويه و متفهمه النحيه التانيه ' ، And guess what !!
هتسيبك في النحيه الي انت فيها لوحدك ولما ترجع هتلاقيها في النحيه التانيه ويمكن تكون بتحضر لجوازها من راجل تاني في ظرف يومين بالكتير او قررت تبقي راهبه علي حسب يعني ..
-فطيمه عيسي
49 notes · View notes
bornlady · 1 year ago
Text
سامبره مو چطوریه : و اما هر لحظه برایم عزیزتر می شد روز ساعت های من به این ترتیب گذشت. و لطافتی قلبم را اسیر کرده بود هر چند من خودم از آن خبر نداشتم. تمام مقصدم به نظرم آمد برآورده شد هیچ آرزویی نداشتم اما باز هم بیام. و وقتی رفتم. رنگ مو : برای فردا هم همین چشم انداز را داشته باشیم. "وقتی شوالیه جوانی با آن آشنا شد، اوضاع به همین شکل بود خانواده؛ او دوست پدر و مادرم بود. و او به زودی، مانند من، خودش را به اما چسباند. سامبره مو چطوریه سامبره مو چطوریه : از آن لحظه به عنوان مرگبار از او متنفر بودم دشمن؛ اما هیچ چیز نمی تواند احساسات من را توصیف کند، زمانی که تصور می کردم متوجه شدم که اما او را بیشتر از من دوست داشت. از این ساعت، انگار موسیقی که تا آن زمان با من همراهی می کرد، در آغوشم خاموش شد. لینک مفید : سامبره مو من مراقبه اما در مورد مرگ و نفرت. افکار وحشی اکنون در سینه ام بیدار شد، زمانی که اِما آهنگ های معروف خود را برای عود او خواند. و نه پنهان کردم انزجاری که احساس کردم؛ و وقتی پدر و مادرم سعی کردند استدلال کنند و با من مخالفت کن، من شدید. سامبره مو چطوریه : متناقض شدم. "اکنون در جنگل‌ها و زباله‌های صخره‌ای پرسه می‌زدم و عصبانی بودم خودم. مرگ رقیب من چیزی بود که من روی آن تصمیم گرفته بودم. جوان شوالیه پس از چند ماه، پیشنهاد رسمی خود را به او داد پدر و مادر معشوقه من، و او با او نامزد شده بود. لینک مفید : سامبره تیره همه آن نادر بود و زیبا در طبیعت، تمام آنچه مرا در شکوه او مجذوب خود کرده بود، در روح من با تصویر اما یکی شده بود. خیال می کردم، می دانستم یا آرزو می کردم برای شادی دیگری جز اما نه من عمداً مشخص کرده بودم که روزی که ��ز دست دادن او را به ارمغان آورد. سامبره مو چطوریه : باید روز من را نیز بیاورم تخریب. "پدر و مادرم از این انحراف در قلبم غمگین شدند. مادرم افتاده بود بیمار، اما من به این توجه نکردم. وضعیت او به من دردسر کمی وارد کرد، و من به ندرت او را دیدم روز عروسی دشمن من نزدیک بود. و با رویکرد آن، عذاب ذهنی که من را به جنگل سوق داد. لینک مفید : آمبره سامبره بالیاژ چیست افزایش داد و کوه ها من و خودم را با وحشتناک ترین نفرین ها محکوم کردم. در این زمان من هیچ دوستی نداشتم. هیچ مردی مسئولیت من را بر عهده نمی گیرد همه مرا به خاطر از دست دادن واگذار کرده بودند. "شب ازدواج ترسناک فرا رسید. سامبره مو چطوریه : در اعماق صخره ها سرگردان بودم صدای هجوم جویبارهای جنگلی را شنیدم. من اغلب می لرزیدم خودم. وقتی صبح شد، دیدم دشمنم به سمت پایین می رود کوه ها؛ من به شدت به او حمله کردم[صفحه 195]سخنرانی ها؛ او جواب داد؛ ما کشیدیم. لینک مفید : تبدیل تمام دکلره به سامبره شمشیرهای ما، و او به زودی زیر ضربات خشمگین من افتاد. «من عجله کردم، اما مراقب او نبودم، اما خادمان او را گرفتند جسد دور در شب، من در اطراف خانه ای که من را محصور کرده بود، شناور شدم اما و چند روز بعد، در صومعه همسایه شنیدم صدای زنگ تشییع جنازه و آواز قبر راهبه ها. من پرسید. سامبره مو چطوریه : و گفته شد که از غم او مرگ داماد، مرده بود. "دیگر نمی توانستم بمانم. شک داشتم که آیا زندگی می کنم یا نه همه حقیقت یا نه به سرعت نزد پدر و مادرم برگشتم. و آمد شب بعد، در یک ساعت دیرتر به شهری که در آن زندگی می کردند. اینجا همه در سردرگمی بود. لینک مفید : رنگ مو سامبره و امبره اسب‌ها و واگن‌های نظامی خیابان‌ها را پر کرده بودند، سربازان در حال تکان خوردن بودند این طرف و آن طرف و با شتاب بی نظم صحبت می کنند: امپراتور در حال انجام لشکرکشی علیه دشمنان خود بود. چراغ انفرادی در خانه پدرم روشن بود که وارد شدم. آ ظلم خفه کننده بر سینه ام نشست. سامبره مو چطوریه : در حالی که در زدم، پدرم خودش با قدم های آهسته و متفکرانه به دیدار من رفت. و بلافاصله رویای قدیمی کودکی ام را به یاد آوردم. و احساس کرد، با برش احساسات، که اکنون در حال دریافت تحقق خود بود. که در با گیجی پرسیدم: پدر، چرا اینقدر دیر بیدار شدی؟ او مرا به داخل هدایت کرد. لینک مفید : فرق بالیاژ با سامبره چیست گفت: "ممکن است بیدار باشم، زیرا مادرت هم اکنون مرده است." "سخنان او مانند رعد و برق در جانم ضربه زد. با او نشست هوای مراقبه؛ کنارش نشستم جسد روی تخت خوابیده بود، و به طرز عجیبی در کتان زخمی شده است. سامبره مو چطوریه : قلبم مثل ترکیدن بود. 'من اینجا بیدار میشم،' پیرمرد گفت: "زیرا همسرم هنوز کنار من نشسته است." حواس من ناموفق؛ چشمانم را به گوشه ای دوختم. و بعد از مدتی آنجا گل سرخ، همانطور که بود، یک بخار. سوار شد و متزلزل شد. و معروف شکل مادرم به وضوح از وسط جمع شد و با نگاهی جدی به من نگاه کرد. لینک مفید : فرق سامبره و آمبره
دلم میخواست برم ولی میتونستم نه زیرا شکل مادرم به من اشاره کرد و پدرم مرا در آغوش گرفت آ��وشش را در آغوش گرفت و با صدایی آهسته با من زمزمه کرد: او از غم و اندوه درگذشت تو.' او را با محبتی کودکانه در آغوش گرفتم. من ریختم اشک سوزان روی سینه اش او مرا بوسید؛ و من لرزیدم. سامبره مو چطوریه : برای او لبها وقتی مرا لمس می کردند سرد بودند مثل لبهای یک مرده. 'چقدر هنر تو ای پدر؟' با وحشت گریه کردم به طرز دردناکی با هم پیچید و هیچ پاسخی نداد در چند لحظه احساس کردم که سردتر شد. منم گذاشتم دست روی قلبش بود، اما هنوز بود. لینک مفید : فرق سامبره و آمبره مو و در حالت هذیان گریه، نگه داشتم بدن سریع در آغوشم گرفت. [صفحه 196] "همانطور که درخششی بود، مثل اولین رگه سپیده دم، از آن گذشت اتاق تاریک؛ و اینک روح پدرم در کنار مادرم نشست فرم؛ و در حالی که جنازه عزیز را در دست داشتم، هر دو با ترحم به من نگاه کردند. سامبره مو چطوریه : در آغوش من. بعد از این، هوشیاری من تمام شد: خسته و خادمان با هذیان صبح روز بعد مرا در اتاق خانه پیدا کردند مرده." تا کنون تاننهاوزر به روایت خود ادامه داده بود. لینک مفید : سامبره پر فردریش بود با عمیق‌ترین حیرت به او گوش می‌داد، در حالی که ناگهان او قطع شد و با ابراز شدیدترین درد مکث کرد. سامبره مو چطوریه : فردریش احساس خجالت و غرق در فکر کرد. هر دو در جمع برگشتند به قلعه، اما جدا از دیگران در همان اتاق ماند. تاننهاوزر مدتی سکوت کرده بود، سپس دوباره شروع کرد: " یادآوری آن ساعت‌ها هنوز عمیقاً من را به هیجان می‌آورد.
0 notes
gluati · 6 years ago
Text
سأكون راهبه الحُب لأجلكِ وسأُرتل أبتهالات الغزل بوصفكِ سأمضي بـرحلة في محرابك معتكفه أقضي بقية عُمري أحمي كنوز انوثتي لاجلك
Tumblr media
22 notes · View notes
moka-k1o · 6 years ago
Photo
Tumblr media
Doubt (2008)
 الشك تحكم المديرة الصارمة الراهبة (أليوسيوس) مدرسة سانت نيكولاس بقبضة حديدية. تدخل في حرب غير معلنة مع الأب (بيرنارد فلين)، وذلك بسبب المواضيع التي يتحدث فيها وتحرره الزائد الذي تراه أمرًا مهينًا. تتصف أليوسيوس بشخصية محافظة متحجرة، وتعاونها الراهبة الشابة (جيمس) التي تبدو خبرتها في الحياة محدودة. يشجع الأب فلين الطالب الأسود (دونالد ميلر)، ويساعده على التأقلم مع زملائه في المدرسة. تنقل لها الراهبة الشابة شكها في وجود علاقة غير سوية بين فلين والصبي. تحكم مديرة المدرسة بالذنب على فلين، وتشن عليه حربًا شعواء.
نوعه : دراما - غموض
ميرل ستريب العبقريه💜 احبها ذي العجوز احب جمالها واناقتها كل شي فيها يعجبني، بدور راهبه في مدرسه كاثولكيه تشك ان الاب “القسيس” يتحرش في الاطفال ف تحاول انها تطرده من المدرسه والكنيسه..عجيبه شخصيتها بالفيلم طريقة كلامها الذكيه وايحائتها  
اما ردة فعل ام الطفل المتحرش فيه صادمه وبالمره كمان ، كان نفسي اعيد مقطع محادثتهم عشان استوعب موقفها بس للاسف عشان بطارية لابي بتخلص وانا مافيني اقوم اشحن ماقدرت اعيد
الفيلم جميل يتمحور حول “ الشك”  ما الذى بيثير شكوكنا وإلى أى مدى نجرى وراء تلك الشكوك، كيف نتعامل معها وماذا تعمل هى فينا. من زاوية اخرى الفيلم يطرح السؤال التالى: هل نتعامل مع شكوكنا بطريقة عقلانية أم نعتبر ما تثيره فى نفوسنا من ظنون مثل الحقائق العلمية التى لا تقبل المجادلة؟. 
  متأكده انكم راح تقعون في غرام تمثيل ستريب
Tumblr media Tumblr media
21 notes · View notes
e-h-s-u-n-blog · 6 years ago
Text
Tumblr media
. . .
II - the high priestess | راهبه‌ی اعظم | tarot
او حقيقت پشت حجاب نور است. او جان نور است. در دستانش كمان آرتميس قرار دارد كه همچنين يك آلت موسيقي ميباشد. چرا كه او شكارچي است و با افسون شكار ميكند.
.
5 notes · View notes
erfan9731 · 3 years ago
Text
بهترین فیلم های ترسناک و ترسناک ترین فیلم های جهان در سایت رسمی وساله لطیفی در قالب متن جدول ها رتبه بندی ها امتیازات ویدیو ها و ویدیو کامل معرفی فیلم های نام برده شده در مقاله
به همراه معرفی مهمترین ساب ژانر های ژانر وحشت از جمله شیاطین ماورا الطبیعه هیولا اسلشر زامبی جادوگری وحشت کمدی و وحشت روانشناختی ژانر خون آشام
در این مقاله به معرفی چند فیلم محبوب و پرفروش و همچنین مهم سینمایی در هر یک از دسته بندی های نامبرده شده پرداخت شده
یکی از قدیمی ترین گونه های سینمایی جهان است که بر اساس داستان های واقعی و خیالی که در میان مردم قرون گذشته رواج داشته‌اند و منشاء طبیعی یا مذهبی داشته‌اند وجود آمده
من توسط رمان های بزرگی همچون رمان فرانکنشتاین و دراکولا رشد پیدا کرده و وارد دنیای سینما شده
شناخته شده ترین فیلم های سینمایی در ژانر وحشت می توان به سینمایی جن گیر کانجورینگ راهبه آنابل ‏midsomer بابادوک طالع نحس کابوس در خیابان الم هالووین واکینگ دد پریا سکوت بره ها مصاحبه با خون آشام اشاره نمود
همچ��ین در این مقاله به دلیل علاقه به طیف گسترده‌ای از مخاطبان سینما به ژانر وحشت به صورت مختصر پرداخته شده
Tumblr media Tumblr media Tumblr media
0 notes