#رادمان_پورماهک
Explore tagged Tumblr posts
amir1428 · 4 years ago
Photo
Tumblr media
پس از اشغال ایران توسط مسلمانان تا ظهور شاه_اسماعیل صفوی، ایران هرگز نتوانست وحدت خود را بازیابد. خلفای عباسی با سیاست‌های تفرقه افکنانه خویش، قرن‌ها ایرانیان بجان هم انداختند. امیران محلی با هجوم مستمر و بی امان به قلمرو یکدیگر، زندگی مردم را دستخوش پریشانی میکردند. اصفهان بوسیله خراسانی ها غارت شد! کرمان بدست شیراز تباه شد! خوارزم بوسیله غزنه... و گرگان بوسیله نیشابور به فنا رفت! ایرانیان آنسوی جیحون به رزمِ دلیران بابک رفتند! تا جاییکه حتی ذکر تاریخچه این برادر��شی‌ها موجب سردرگمی تاریخ نگاران شده است. . در این میان، تنها یک تن می‌ماند! #یعقوب_لیث #رادمان_پورماهک همان دلاورِ عیار و جوانمرد سیستانی از تبار زال و سام و تهمتن رویگر زادهٔ وطن‌خواه . یعقوب لیث در میدان جنگ از خلیفه عباسی شکست نخورد بلکه در میدان تدبیر قافیه را باخت و اسیر نیرنگ خلیفه و برادرش شد. وقتی اورا ملامت می‌کردند که در آرایش سپاه و انتخاب زمان و مکان جنگ خطا کردی، جواب داد: من گمان نمیکردم جنگی روی دهد! اگر نیت به جنگ بود، فاتح میشدم، گمانم بر این بود که کار به پیام و نامه تمام خواهد شد (#زرینکوب ، #تاریخ_ایران پس از اسلام ص۵۳۶) . یعقوب پس از شکست از خلیفه، مصمم به براندازی کامل آنان و تشکیل حکومتی کاملا مستقل گردید و با کوششی چشمگیر سپاهی فراهم آورد تا بار دیگر به جنگ رود و دادِ ایرانیان را باز ستاند اما هنگامی که کاملا مهیای جنگ بود، دچار انسداد روده شده و بروایتی بدست عوامل خلیفه مسموم شده و در بستر بیماری افتاد. در همان زمان، معتمد عباسی به هراس افتاده و فرستاده‌ای به خوزستان راهی کرد. یعقوب با وجود بیماری از بستر برخواست و آغاز به خوردن نان و پیاز کرده و چنین پاسخ داد: خلیفه را بگو که من بیمارم.اگر بمیرم از دستم خلاصی یابی و اگر بمانم بین ما شمشیر خواهد بود. اگر در جنگ پیروز شوم، من دانم و تو و اگر شکست خورم، هیچ باکم نیست! باز همین نان و پیاز خواهد بود! . بیماری یعقوب شدت یافت، طبیبان تنها علاج را در #حقنه دیدند. ولی یعقوب با لجاجت نپذیرفت و گفت: مرگ بر من آسانتر است تا #تنقیه کنند . مرگ یعقوب، خلیفه را از خطر انقراض رهانید! زیرا پس از شکست ناجوانمردانه ایرانیان در دیرالعقال، یعقوب مدارا با آنان را بیهوده می‌دانست و بارها گفته بود: دولت عباسیان را بر غدر و مکر بنا کرده اند. نبینی که به ابومسلم و آل برمک و فضل بن سهل با چنان نیکویی که ایشان را اندر آن دولت بود، چه کردند؟ کس مباد که بر ایشان اعتماد کند https://www.instagram.com/p/CBdVuYfnZtQ/?igshid=1nken5eywllo3
0 notes
amir1428 · 5 years ago
Photo
Tumblr media
به یاد باد هشتم دی، گرامیداشت پاسدار زبان پارسی #رادمان_پورماهک بپاخیزی‌ها و از جان گذشتگی‌های آزادی‌خواهان ایرانی در سده‌های نهم و دهم ترسایی، از درخشان‌ترین رویدادهای آموزنده و برانگیزاننده‌ی جهان است. "رادمان پور ماهک"(رادمان پسر ماهک) که امروز او را با نام "یعقوب لیث صفاری" و "یعقوب عیار" می‌شناسیم، یکی از برجسته‌ترین کسانی است که پس از تازش ارب(عرب)ها به ایران، کوشید آیین و فرهنگ ایرانی را از گزند به‌دور نگهدارد و و زبان شیوای پارسی را با آیینمَند(رسمی) کردن آن، زنده بدارد. او یکی از اَیباران(عیاران) دلاور و هوشمند ایران ��ود که کوشش‌های وی برای آب و خاک و فرهنگ ایران در درازنای زمان همچنان ارزنده و پررنگ است. او کُهرُمان(قهرمان) پایداری میهنی ایرانیان و ایرانی‌تباران در برابر بیگانگان بود. رادمان، نخستین کسی بود که زبان پارسی را ۲۰۰ سال پس از تازش به ایران، زبان آیینی ایران دانست. از زمان تازش ارب‌ها تا زمان رادمان، زبان آیینی ایران تازی بود. او پیش از فردوسی می‌زیست و سخن گفتن ایرانیان به زبان تازی را ننگ می‌شمرد. اگر کوشش آزادی‌خواهان و میهن‌دوستانی چون او و فردوسی توسی نبود، شاید ما نیز همچون مسر(مصر)یان و بسیاری از کشورهای نزدیک، زبان مهادین(اصیل) خویش را از دست داده بودیم. میرجلال‌الدین کزازی نیز باور دارد که پارسی زبان سخت‌جانی است و از فراز و فرودهای سختی گذشته، ولی زنده مانده است. رادمان پور ماهک در سال ۲۵۴ فَرارَفتِ ماهی(هجری قمری) یا ۸۶۸ ترسایی(میلادی) پس از آزادسازی کرمان، زبان پارسی را آیینی(رسمی) کرد. رادمان دستور داده بود که اگر کسی در رواگ زبان دیگری برای جایگزینی پارسی بکوشد، سخت کیفر شود. او در این سال سراسر سرزمین پارس را آزاد کرد و پس از آزاد کردن خوزستان بیمار شد و درگذشت. چند سالی است که روز هشتم دی در کنار آرامگاه‌اش در نزدیکی شهر دِژپُل(دزفول)، آیین "روز میهنی(ملی) گرامی‌داشت یعقوب لیث صفاری" برگزار می‌شود. امروز زبان‌شناسان دریافته‌اند که فردید(منظور) رادمان از زنده نگه داشتن زبان پارسی، همان گویش(لهجه)ای بود که درباریان ساسانی بدان می‌نوشتند و می‌گفتند و به گمان، سرآغاز پارسی دَری بود. گویشی که آن را پارسی دربار می‌نامیدند. پارسی دَری، فرزند پارسی میانه و نوه پارسی باستان است. پس از او، سامانیان و خاندان ��ویه(آل‌بویه) زبان پارسی را گسترش دادند و از نابودی آن ��لوگیری کردند. سامانیان به رواگ(رواج) زبان پارسی می‌اندیشیدند و غزنویان نیز پارسی را به هندوستان بردند. محسن ابوالقاسمی در نبیک(کتاب) "تاریخ زبان فارسی(ادامه کامنت اول) https://www.instagram.com/p/B6pOUQMn7F3/?igshid=1eqy0ln7kgflk
0 notes