#دار نشر لبلب
Explore tagged Tumblr posts
younes-ben-amara · 3 months ago
Text
قَدِّم تقييمات وملاحظات بَنَّاءة على التطبيقات/الخدمات كي يُحسِّنها أصحابها
0 notes
mahanseirsam · 5 years ago
Text
تا سگ نشوی کوچه و بازار نگردی هرگز نشوی گرگ بیابان حقیقت
تا سگ نشوی کوچه و بازار نگردی، هرگز نشوی گرگ بیابان حقیقت! بس تجربه کردیم در این دار مکافات، با درد کشان هر که در افتاد ورافتاد   سگ گرگی gorg sag dog
معنی شعر (گر سگ نشوی كوچه وبازار نگردی هرگز نشوی گرگ بیابان حقیقت) :
    قدیمیا اعتقاد داشتند كه باید برای بدست آوردن معرفت با انسانها حشر و نشر داشت و اجتماع را دید تا پخته شد و سردو گرم زندگی را چشید . معنی این بیت هم همینه كه باید گشت تا پخته شد و به معرفت رسید . به سفر پخته شود خامی. کسی که هیچ کاری نمیکنه هیچ اشتباهی نمی کنه و کسی که هیچ اشتباهی نمی کنه هیچ چیز یاد نمی گیره (لوکوپا چیولی بنیانگذار حسابداری 2طرفه) آنکه می خواهد روزی پریدن باموزد.ابتدا باید ایستادن .راه رفتن.دویدن و بالا رفتن بیاموزد پرواز را با پرواز آغاز نمی کنند.(نیچه) غرور را کنار بذار راه زندگی رو خودت از روی راهنماییها پیدا کن. اگر وارد اجتماع نشوی و با انواع انسان ها و جامعه و باقی شناخت کافی بدست نیاوری هرگز نمی توانی پخته شوی و حقیقت را در مورد آنها بفهمی و تجربه بدست بیاوری و اجازه ندهی از تو سوء استفاده شود. زوزه گرگ گرگ بیابان : کنایه از کسی است که با شناخت جامعه ، زرنگ شده و نه تنها سرش کلاه نمیره بلکه اگر بخواد می تونه سر بقیه هم کلاه بذاره.. کسی است که با بدست آوردن تجربه ، پخته شده است و می تواند دست انسان های بد را بخواند و انسان های ساده را خوب می شناسد و می تواند از آنها سوء استفاده کند و به نفع اهداف خود از آنها استفاده کند.. در این شعر منظور کسی است که به اندازهء کافی تجربه دارد و نسبت به حقیقت های دنیای اطراف خود شناخت کافی پیدا کرده است. کوچه و بازار : همیشه محلی بوده که برای نشون دادن جایی شلوغ ، پر از آدمهای جور و واجور از خوب تا بد ، مرموز ، مرکز اجتماع و غیره ازش استفاده شده.. در این شعر منظور از کوچه و بازار ، شناخت از جامعه و انسان های مختلف و بخصوص بدست آوردن تجربه از شناخت اونهاست. سگ : سگ همیشه در ولگردی شهرت زیدای داشت و در خیلی جاها به عنوان کنایه از کسی که ولگرد ، عصبی ، ترسو ، دروغگو ، با وفا ، وحشی و.. از اون استفاده میکنن.. مثلآ اینکه میگن : مثل سگ دروغ میگه یا اخلاقش سگیه و غیره.. بستگی به جمله هر بار از یک لقب این حیوون استفاده میشه که در این شعر منظور ولگردیه و گشت سگ هست.   یک شعر زیبا رفیقان بر سه قسم اند ار بدانی زبانی اند و نانی اند و جانی به نانی نان بده از در برانش نوازش کن زیاران زبانی ولیکن یار جانی را نگه دار به جانش جان بده تا می توانی نمی خواهم به گورستان رود آن دلبر زیبا که شاید مرده ای زنده شود و با او سخن گوید!!! گر به دولت برسی مست نگردی، مردی گر به ذلّت برسی مست نگردی، مردی مردی نبود فتاده را پای زدن گر دست فتاده ای بگیری، مردی تا سگ نشوی کوچه و بازار نگردی هرگز نشوی گرگ بیابان حقیقت سگ های خفن     این هم چند تا از شعرهای پشت کامیونی منتخب از سایت blogfa : اگر از عشقت نکنم گریه و زاری به جهنم که مرا دوست نداری! اگه الله کند یاری چه اف باشد چه سوسماری! اگر خواهی بمیری بی بهانه بخور ماست و خیار و هندوانه! ای بلبل اگر نالی من با تو هم آوازم تو عشق گل داری، من عشق گل اندامی! لاستیک قلبمو با میخ نگات پنچر نکن بر در دیوار قلبم نوشتم ورود ممنوع ! عشق آمد و گفت من بی سوادم قربان وجودت که وجودم ز وجودت بوجود آمده مادر شتاب مکن! مقصد خاک است رادیاتور عشق من از بهر تو، آمد به جوش! اگر نداری باورم بنگر به روی آمپرم کاش جاده زندگی هم دنده عقب داشت آب رادیاتور ماشین بخور محتاج نامردان نباش! آدم دیوانه را بنگی بس است خانه پرشیشه را سنگی بس است! اتوبوس من غصه نخور، منم یه روز بزرگ میشم!(ژیان) سر پایینی برنده سر بالایی شرمنده! داداش مرگ من یواش! کاش می شد سرنوشت را از سر نوشت تند رفتن که نشد مردی! چشم انتظارم که برگردی یا اقدس! یا هیچکس زندگی نگه دار پیاده می شم محبت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم برنمی دارد منمشتعلعشقعلیمچکنم ایحجتخدا دریای غم ساحل ندارد قربون دل غریب پرستت از عشق تو لیلی؛ رفتم زیر تریلی همه از مرگ می ترسند من از رفیق نامرد به مد پرستان بگو آخرین مد کفن است ای روزگار با ما شدی ناسازگار! بپر بالا که گیر نمیاد! باغبان در را مبند من مرد گلچین نیستم من خودم گل دارم و محتاج یک گل نیستم! بحث30یا c ممنوع! بخور و بخواب کارمه الله نگهدارمه! به مادرت رحم کن کوچولو! تا جام اجل نکرده ام نوش هرگز نکنم تو را فراموش! تا سگ نشوی کوچه و بازار نگردی تا کوچه و بازار نگردی نشوی گرگ بیابان! تاکسی نارنجی از من نرنجی! تجربه نام مستعاری است که بر خطاهای خود میگذاریم! جهان باشد دبستان و همه مردم دبستانی چرا باید شود طفلی ز روز امتحان غافل؟! داداش مرگ من یواش امان از دست گلگیر ساز و نقاش! درخت مکر زن صد ریشه دارد فلک از دست زن اندیشه دارد! رنج گل بلبل کشید و برگ گل را باد برد رنج دختر مادر کشید و لذتش داماد برد! دلبری دارم چو مار عینکی خوشگل و زیبا ولی کم پولکی! حالا که خر تو خره ماهم پیرایدم(ژیان) رخش بی قرار! رفیق بی کلک مادر! در طواف شمع می گفت این سخن پروانه ای سر پیچ سبقت نگیر جانا مگر دیوانه ای! دلبرا دل به تو دادم که به من دل بدهی دل ندادم که به من ساندوچ و دلمه دهی! دنبالم نیا اسیرم میشی! دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ ای هیچ تر از هیچ تو بر هیچ مپیچ! دودوتا هفتا کی به کیه! رود می رود اما ریگذارش می ماند! زندگی بدون عشق مثل ساندوچ بدون نوشابه هست! زندگی بدون عشق مانند شلوار بدون کش هست! ژیان عشقت مرا بیچاره بنمود ز شهر و خانه ام آواره بنمود! سر پایینی نوکرتم سر بالایی شرمندتم(ژیان) شب و روز رانندگی در جاده ها کار من است از خطر باکی ندارم جون خدا یار من است! شو همره بلبل لبلب هرمهوش! (اینو برعکس هم که بخونی همین میشه) عشق میکروبی است که از راه چشم وارد می شود و قلب را عاشق می کند! قربان وجودی که وجودم ز وجودش بوجود آمده است! کوه از بالا نشینی رتبه ای پیدا نکرد جاده از افتادگی از کوه بالا میرود! گاز دادن نشد مردی عشق آن است که بر گردی! گدایان بهر روزی طفل خود را کور می خواهند طبیبان جملگی خلق را رنجور می خواهند! تمام مرده شویان راضیند بر مردن مردم بنازم مطربان را که خلق را مسرور می خواهند! گلگیرم ولی گل نمیگیرم! یه بار پریدی موتوری دو بار پریدی موتوری آخر می افتی موتوری! گرگی که مرا شیر دهد میش من است بیگانه اگر وفا کند خویش من است نوکرتم ننه! یا علی گفتیم و قسط آغاز شد! دیشب بابام منو زد بخاطر تو ... نیم كیلو باش ولی مرد باش ببخشید پشتم به شماست عاقبت فرار از مدرسه! عاقبت لیسانس گرفتن! ایکاش زندگی دنده عقب داشت! این وسیله بهر روزی دست ماست در حقیقت مالک اصلی خداست گشتم نبود نگرد نیست زگهواره تا گور بی خیال؟ من تماشای تو می کردم و غافل بودم کز تماشای تو خلقی به تماشای منند جوانی المثنی ندارد عاشق بی انتظار مادر علم بهتر است یا ثروت؟ هیچكدام فقط ذره ای معرفت به گنده تر و خرتر از خودت احترام بگذار! عیب رندان مكن ای زاهد پاكیزه سرشت سرنوشت دگران بر تو نخواهند نوشت ناز نگات قشنگه! تند رفتن كه نشد مردی عشق است كه برگردی هر كجا محرم شدی، چشم از خیانت باز دار چه بسا محرم با یك نقطه مجرم میشود مبر ز موی سفیدم گمان به عمر دراز جوان به حادثه ای زود پیر میشود گاهی دست بزن ولی خیانت مكن منم یه روز بزرگ میشم زندگی بر خلاف آرزوهایم گذشت داداش جان به خاطر اشك مادر یواش! افسوس همه اش افسانه بود! من از عقرب نمیترسم ولی از سوسك میترسم من از دشمن نمیترسم ولی از دوست میترسم من نمی گویم مرا ای چرخ سرگردان مكن هرچه می خواهی بكن محتاج نامردان مكن! شد شد، نشد نشد بوسه مگر چیست، فشار دولب این كه گنه نیست، چه روز و چه شب بمیرد آنكه غربت را بنا كرد مرا از تو، ترا از من جدا كرد برگ از درخت خسته می شه پاییز فقط یه بهانه است در این دنیا كه مردانش عصا از كور می دزدند من بیچاره دنبال مرد می گردم رفاقت قصه تلخی است كه از یادش گریزانم از بس خوردم مرغ و پلو آخر شدم ماركوپولو بخاطر دلم ولم 100 بار بدی كردی و دیدی ثمرش را خوبی چه بدی داشت كه یك بار نكردی تو كه بی وفا نبودی پدر سگ! دلم دادم بری باهاش حال كنی نه كه بری جیگركی بازكنی ! در قمار زندگی عاقبت ما باختیم بس كه تكخال محبت بر زمین انداختیم گر پادشاه عالمی، بازهم گدای مادری نمیخام شمع باشم دخترا فوتم كنن میخام سیگار باشم لوطیا دودم كنن همه از من میترسن، من از نیسان آبی هندونه بده قاچ كنیم، لوپتو بده ماچ كنیم ! دانی كه چرا راز نهان با تو نگفتم، طوطی صفتی طاقت اسرار نداری به درویشی قناعت كن كه سلطانی ��طر دارد جون من داداش یه خورده یواش! اسیرتم ولی آزاد ! قربان وجودت که وجودم ز وجود تو بوجود آمده مادر ای الهه ناز!!! لوتی با ما به ازین باش که با خلق جهانی!   Read the full article
0 notes
younes-ben-amara · 3 months ago
Text
لِمَ لا ينبغي لك أن تشتري كتب أطفال بالعامية [دليل علمي]
السلام عليكم وأهلًا بالجميع. بسم الله. كنت أقرأ هذا المقال أزمة فقر التعلم تهدد تعليم اللغة العربية في الشرق الأوسط [عربية.Inc] لأقرأ هذه الفقرة والتي هي سبب كتابة هذا المقال برمّته. تخبرنا ندى ثابتُ مالكةُ دارِ نشرِ “لبلب” في لندن -المتخصّصةُ في نشرِ كتبِ الأطفالِ بالعربيّةِ الدّارجةِ المصريّةِ- أنّ حواراتِها مع مؤلّفينَ وناشرينَ مستقلّينَ، تُظهر أنّ الكتبَ بالعربيّةِ الدّارجةِ غالباً ما تكون…
0 notes
mahanseirsam · 5 years ago
Text
تا سگ نشوی کوچه و بازار نگردی هرگز نشوی گرگ بیابان حقیقت
تا سگ نشوی کوچه و بازار نگردی، هرگز نشوی گرگ بیابان حقیقت! بس تجربه کردیم در این دار مکافات، با درد کشان هر که در افتاد ورافتاد   سگ گرگی gorg sag dog
معنی شعر (گر سگ نشوی كوچه وبازار نگردی هرگز نشوی گرگ بیابان حقیقت) :
    قدیمیا اعتقاد داشتند كه باید برای بدست آوردن معرفت با انسانها حشر و نشر داشت و اجتماع را دید تا پخته شد و سردو گرم زندگی را چشید . معنی این بیت هم همینه كه باید گشت تا پخته شد و به معرفت رسید . به سفر پخته شود خامی. کسی که هیچ کاری نمیکنه هیچ اشتباهی نمی کنه و کسی که هیچ اشتباهی نمی کنه هیچ چیز یاد نمی گیره (لوکوپا چیولی بنیانگذار حسابداری 2طرفه) آنکه می خواهد روزی پریدن باموزد.ابتدا باید ایستادن .راه رفتن.دویدن و بالا رفتن بیاموزد پرواز را با پرواز آغاز نمی کنند.(نیچه) غرور را کنار بذار راه زندگی رو خودت از روی راهنماییها پیدا کن. اگر وارد اجتماع نشوی و با انواع انسان ها و جامعه و باقی شناخت کافی بدست نیاوری هرگز نمی توانی پخته شوی و حقیقت را در مورد آنها بفهمی و تجربه بدست بیاوری و اجازه ندهی از تو سوء استفاده شود. زوزه گرگ گرگ بیابان : کنایه از کسی است که با شناخت جامعه ، زرنگ شده و نه تنها سرش کلاه نمیره بلکه اگر بخواد می تونه سر بقیه هم کلاه بذاره.. کسی است که با بدست آوردن تجربه ، پخته شده است و می تواند دست انسان های بد را بخواند و انسان های ساده را خوب می شناسد و می تواند از آنها سوء استفاده کند و به نفع اهداف خود از آنها استفاده کند.. در این شعر منظور کسی است که به اندازهء کافی تجربه دارد و نسبت به حقیقت های دنیای اطراف خود شناخت کافی پیدا کرده است. کوچه و بازار : همیشه محلی بوده که برای نشون دادن جایی شلوغ ، پر از آدمهای جور و واجور از خوب تا بد ، مرموز ، مرکز اجتماع و غیره ازش استفاده شده.. در این شعر منظور از کوچه و بازار ، شناخت از جامعه و انسان های مختلف و بخصوص بدست آوردن تجربه از شناخت اونهاست. سگ : سگ همیشه در ولگردی شهرت زیدای داشت و در خیلی جاها به عنوان کنایه از کسی که ولگرد ، عصبی ، ترسو ، دروغگو ، با وفا ، وحشی و.. از اون استفاده میکنن.. مثلآ اینکه میگن : مثل سگ دروغ میگه یا اخلاقش سگیه و غیره.. بستگی به جمله هر بار از یک لقب این حیوون استفاده میشه که در این شعر منظور ولگردیه و گشت سگ هست.   یک شعر زیبا رفیقان بر سه قسم اند ار بدانی زبانی اند و نانی اند و جانی به نانی نان بده از در برانش نوازش کن زیاران زبانی ولیکن یار جانی را نگه دار به جانش جان بده تا می توانی نمی خواهم به گورستان رود آن دلبر زیبا که شاید مرده ای زنده شود و با او سخن گوید!!! گر به دولت برسی مست نگردی، مردی گر به ذلّت برسی مست نگردی، مردی مردی نبود فتاده را پای زدن گر دست فتاده ای بگیری، مردی تا سگ نشوی کوچه و بازار نگردی هرگز نشوی گرگ بیابان حقیقت سگ های خفن     این هم چند تا از شعرهای پشت کامیونی منتخب از سایت blogfa : اگر از عشقت نکنم گریه و زاری به جهنم که مرا دوست نداری! اگه الله کند یاری چه اف باشد چه سوسماری! اگر خواهی بمیری بی بهانه بخور ماست و خیار و هندوانه! ای بلبل اگر نالی من با تو هم آوازم تو عشق گل داری، من عشق گل اندامی! لاستیک قلبمو با میخ نگات پنچر نکن بر در دیوار قلبم نوشتم ورود ممنوع ! عشق آمد و گفت من بی سوادم قربان وجودت که وجودم ز وجودت بوجود آمده مادر شتاب مکن! مقصد خاک است رادیاتور عشق من از بهر تو، آمد به جوش! اگر نداری باورم بنگر به روی آمپرم کاش جاده زندگی هم دنده عقب داشت آب رادیاتور ماشین بخور محتاج نامردان نباش! آدم دیوانه را بنگی بس است خانه پرشیشه را سنگی بس است! اتوبوس من غصه نخور، منم یه روز بزرگ میشم!(ژیان) سر پایینی برنده سر بالایی شرمنده! داداش مرگ من یواش! کاش می شد سرنوشت را از سر نوشت تند رفتن که نشد مردی! چشم انتظارم که برگردی یا اقدس! یا هیچکس زندگی نگه دار پیاده می شم محبت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم برنمی دارد منمشتعلعشقعلیمچکنم ایحجتخدا دریای غم ساحل ندارد قربون دل غریب پرستت از عشق تو لیلی؛ رفتم زیر تریلی همه از مرگ می ترسند من از رفیق نامرد به مد پرستان بگو آخرین مد کفن است ای روزگار با ما شدی ناسازگار! بپر بالا که گیر نمیاد! باغبان در را مبند من مرد گلچین نیستم من خودم گل دارم و محتاج یک گل نیستم! بحث30یا c ممنوع! بخور و بخواب کارمه الله نگهدارمه! به مادرت رحم کن کوچولو! تا جام اجل نکرده ام نوش هرگز نکنم تو را فراموش! تا سگ نشوی کوچه و بازار نگردی تا کوچه و بازار نگردی نشوی گرگ بیابان! تاکسی نارنجی از من نرنجی! تجربه نام مستعاری است که بر خطاهای خود میگذاریم! جهان باشد دبستان و همه مردم دبستانی چرا باید شود طفلی ز روز امتحان غافل؟! داداش مرگ من یواش امان از دست گلگیر ساز و نقاش! درخت مکر زن صد ریشه دارد فلک از دست زن اندیشه دارد! رنج گل بلبل کشید و برگ گل را باد برد رنج دختر مادر کشید و لذتش داماد برد! دلبری دارم چو مار عینکی خوشگل و زیبا ولی کم پولکی! حالا که خر تو خره ماهم پیرایدم(ژیان) رخش بی قرار! رفیق بی کلک مادر! در طواف شمع می گفت این سخن پروانه ای سر پیچ سبقت نگیر جانا مگر دیوانه ای! دلبرا دل به تو دادم که به من دل بدهی دل ندادم که به من ساندوچ و دلمه دهی! دنبالم نیا اسیرم میشی! دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ ای هیچ تر از هیچ تو بر هیچ مپیچ! دودوتا هفتا کی به کیه! رود می رود اما ریگذارش می ماند! زندگی بدون عشق مثل ساندوچ بدون نوشابه هست! زندگی بدون عشق مانند شلوار بدون کش هست! ژیان عشقت مرا بیچاره بنمود ز شهر و خانه ام آواره بنمود! سر پایینی نوکرتم سر بالایی شرمندتم(ژیان) شب و روز رانندگی در جاده ها کار من است از خطر باکی ندارم جون خدا یار من است! شو همره بلبل لبلب هرمهوش! (اینو برعکس هم که بخونی همین میشه) عشق میکروبی است که از راه چشم وارد می شود و قلب را عاشق می کند! قربان وجودی که وجودم ز وجودش بوجود آمده است! کوه از بالا نشینی رتبه ای پیدا نکرد جاده از افتادگی از کوه بالا میرود! گاز دادن نشد مردی عشق آن است که بر گردی! گدایان بهر روزی طفل خود را کور می خواهند طبیبان جملگی خلق را رنجور می خواهند! تمام مرده شویان راضیند بر مردن مردم بنازم مطربان را که خلق را مسرور می خواهند! گلگیرم ولی گل نمیگیرم! یه بار پریدی موتوری دو بار پریدی موتوری آخر می افتی موتوری! گرگی که مرا شیر دهد میش من است بیگانه اگر وفا کند خویش من است نوکرتم ننه! یا علی گفتیم و قسط آغاز شد! دیشب بابام منو زد بخاطر تو ... نیم كیلو باش ولی مرد باش ببخشید پشتم به شماست عاقبت فرار از مدرسه! عاقبت لیسانس گرفتن! ایکاش زندگی دنده عقب داشت! این وسیله بهر روزی دست ماست در حقیقت مالک اصلی خداست گشتم نبود نگرد نیست زگهواره تا گور بی خیال؟ من تماشای تو می کردم و غافل بودم کز تماشای تو خلقی به تماشای منند جوانی المثنی ندارد عاشق بی انتظار مادر علم بهتر است یا ثروت؟ هیچكدام فقط ذره ای معرفت به گنده تر و خرتر از خودت احترام بگذار! عیب رندان مكن ای زاهد پاكیزه سرشت سرنوشت دگران بر تو نخواهند نوشت ناز نگات قشنگه! تند رفتن كه نشد مردی عشق است كه برگردی هر كجا محرم شدی، چشم از خیانت باز دار چه بسا محرم با یك نقطه مجرم میشود مبر ز موی سفیدم گمان به عمر دراز جوان به حادثه ای زود پیر میشود گاهی دست بزن ولی خیانت مكن منم یه روز بزرگ میشم زندگی بر خلاف آرزوهایم گذشت داداش جان به خاطر اشك مادر یواش! افسوس همه اش افسانه بود! من از عقرب نمیترسم ولی از سوسك میترسم من از دشمن نمیترسم ولی از دوست میترسم من نمی گویم مرا ای چرخ سرگردان مكن هرچه می خواهی بكن محتاج نامردان مكن! شد شد، نشد نشد بوسه مگر چیست، فشار دولب این كه گنه نیست، چه روز و چه شب بمیرد آنكه غربت را بنا كرد مرا از تو، ترا از من جدا كرد برگ از درخت خسته می شه پاییز فقط یه بهانه است در این دنیا كه مردانش عصا از كور می دزدند من بیچاره دنبال مرد می گردم رفاقت قصه تلخی است كه از یادش گریزانم از بس خوردم مرغ و پلو آخر شدم ماركوپولو بخاطر دلم ولم 100 بار بدی كردی و دیدی ثمرش را خوبی چه بدی داشت كه یك بار نكردی تو كه بی وفا نبودی پدر سگ! دلم دادم بری باهاش حال كنی نه كه بری جیگركی بازكنی ! در قمار زندگی عاقبت ما باختیم بس كه تكخال محبت بر زمین انداختیم گر پادشاه عالمی، بازهم گدای مادری نمیخام شمع باشم دخترا فوتم كنن میخام سیگار باشم لوطیا دودم كنن همه از من میترسن، من از نیسان آبی هندونه بده قاچ كنیم، لوپتو بده ماچ كنیم ! دانی كه چرا راز نهان با تو نگفتم، طوطی صفتی طاقت اسرار نداری به درویشی قناعت كن كه سلطانی خطر دارد جون من داداش یه خورده یواش! اسیرتم ولی آزاد ! قربان وجودت که وجودم ز وجود تو بوجود آمده مادر ای الهه ناز!!! لوتی با ما به ازین باش که با خلق جهانی!   Read the full article
0 notes