#اکدی
Explore tagged Tumblr posts
Photo
#گاهشمار مرد بزرگي که باید شناخت زادروز استاد #عبدالمجید_ارفعی (زادهٔ 9 شهریور 1318 در #بندرعباس) پژوهشگر و متخصص زبانهای باستانی #اکدی و #ایلامی، #ایلام_شناس و از آخرین بازماندگان مترجم #خط_میخی ایلامی در جهان و از مهمترین کتیبهخوانان ایرانی است و بسیاری از لوحهای گلی تخت جمشید با تلاش وی ترجمه شدهاست. #استاد_ارفعی نخستین مترجم استوانه کوروش بزرگ از زبان اصلی #بابلی به #پارسی است.. #استاد_مجید_ارفعی #بابلی #ایلامی #اکدی #پارسی_باستان #دبیره #لوح_گلی #مترجم #تخت_جمشید_شیراز #تاریخ_ایران #برزین_ایرانی #گاهشمار_ایرانی https://www.instagram.com/p/CTQINByMe6_/?utm_medium=tumblr
#گاهشمار#عبدالمجید_ارفعی#بندرعباس#اکدی#ایلامی#ایلام#خط_میخی#استاد_ارفعی#بابلی#پارسی#استاد_مجید_ارفعی#پارسی_باستان#دبیره#لوح_گلی#مترجم#تخت_جمشید_شیراز#تاریخ_ایران#برزین_ایرانی#گاهشمار_ایرانی
0 notes
Link
عدنان غزی در گفت و گو با خبرنگار ایرنا افزود: این سرقت توسط افراد ناشناس ساعت ۴:۴۵ دقیقه بامداد (یکشنبه) رخ داد. وی ادامه داد: این سرقت زنگ خطری بزرگ برای حفاظت از موزههایی است که از توجه و امکانات کافی برخوردار نیستند. وی افزود: به واسطه قوانین یگان حفاظت میراث فرهنگی، نگهبانان موزهای امکان استفاده از سلاح را برای محافظت از موزه ندارند. موزه هفت تپه در محوطه باستانی هفت تپه، در نزدیکی شوش قرار گرفته است و از موزهها و جاهای دیدنی شوش به شمار میآید. مجموعه موزه اشیایی را دربرمیگیرد که در منطقه هفت تپه کشف شدهاند. برخی از این اشیا شامل گلنوشته و کتیبههای سنگی به خط میخی و زبان اکدی، مهرهای سنگی و گلی، ظروف سفالی مانند کوزههای کفگرد و نوکتیز، ساغرهای پایهدار و خمرهها، اشیای تزیینی مانند گردنبندهایی از جنس سنگهای نیمهقیمتی همچون عقیق و سنگ سلیمان، دکمههای تزیینی با اشکال دایره و چهارگوش از جنس استخوان، پلاکهای منقوش از جنس مفرغ یا قیر طبیعی، موزاییکهایی با نقوش هندسی، سردیسهای گلی از مرد و زن ایلامی، ابزارآلاتی نظیر اسکنه، مغار و تبر و پیکرکهای سفالی انسان میشود.
0 notes
Text
از لیان تا ریشهر: اسامی بوشهر در عصر باستان قسمت اول
یک هشدار لازم اسامی بوشهر در عصر باستان را در ادامه بررسی میکنیم. بر اساس بررسی های باستان شناسانه ای که توسط کارشناسان سازمان میراث فرهنگی استان بوشهر در زمستان سال ۱۳۷۴ انجام گرفته درباره اسامی بوشهر در عصر باستان و با تکیه بر گزارش باستان شناختی دکتر رابرت کارتر، که در زمستان ۱۳۸۳ پیمایشی در شبه جزیره بوشهر انجام داده و سایت ها و مراکز باستانی را معرفی کرده است پیشینه تاریخ تمدن در بوشهر دست کم به دوران نئوکالكلوتیک یا پارینه سنگی جدید و حتی قبل از آن باز می گردد. از این نظر شبه جزیره ای که امروز «بوشهر» نام دارد یکی از قدیمی ترین مراکز تمدنی جهان محسوب می شود که پیشینه اولیه آن در تاریکی عصر ماقبل تاریخ و کشف خط و مفرغ، گم می شود.
گام در وادی تاریک
تاریخ بوشهر در دوران باستان را در حال حاضر نه تنها نمی توان به طور کامل، دقیق و آکادمیک نگاشت، بلکه حتی در برخی مقاطع تاریخی، خطوط کلی آن را نیز با اطمینان نمی توان طرح و ترسیم کرد. علت اصلی این «امتناع تاریخی» نیز فقدان شدید، و در دوره هایی حتی خلاء کامل منابع مکتوب تاریخی، اسناد، سنگ نوشته و داده های باستان شناختی و مادی تاریخی در این شبه جزیره است. حقیقت این است که به جز حفاری های شتابزده و غیر علمی اف. جی. اندریاس F. G . Andreus در سال ۱۲۹۳هق / ۱۸۷۶م.، و حفاری دقیق و علمی هیأت فرانسوی به رهبری موریس پزار در ۱۳۳۲هق /۱۹۱۳م. و برخی پیمایش های باستان شناختی کسانی مانند ارل اشتین Aurel stein در سال ۱۹۳۶ م./ ۱۳۱۵ خورشیدی (۱) آندرو ویلیامسن ۱۳۵۰ خورشیدی /۱۹۷۱م.(۲) تا قبل از انقلاب اسلامی هیچ حفاری علمی و منطبق بر اصول باستان شناسی دیگری در شبه جزیره ی بوشهر ، انجام نشد. از سال ۱۳۵۷ به بعد نیز تا سال ها، هیچگونه حفاری یا حتی گمانه زنی انجام نگرفته است. از اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد شمسی بود که برخی کاوش ها و گمانه زنی ها توسط باستان شناسان ایرانی انجام شده است، مع الاسف تا امروز، به جز یک مورد استثنایی، گزارش مفصلی از این حفاری ها و گمانه زنی ها منتشر نشده تا مورخان و پژوهشگران بر پایه آن، به تاریخ نگاری بوشهر در عصر باستان بپردازند. از این رو مطالعات باستان شناختی و پژوهش های تاریخی درباره شبه جزیره بوشهر در عصر باستان، هنوز دوران جنینی خود را طی می کند و ��ا تولد، رشد و بالندگی آن، دهها سال فاصله است. به همین دلیل نیز هرگونه تاریخ نگاری مربوط به این دوره، بسیار شکننده، غیر قطعی، ابطال پذیر، موقتی و در غالب موارد صرفا برپایه حدس و گمان است. هر کاوش یا حفاری تازه باستان شناختی در حال یا آینده، ممکن است کل یا دست کم بخشی از داده های امروزی مورخی که «خطر» کرده و دست به تاریخ نگاری می زند را باطل کند. از این رو قبل از پرداختن به شرح نام های این شبه جزیره در عصر باستان، به خواننده باید این هشدار و هوشیاری را داد که در این فصل، راه پرفراز و نشیب و الغزنده ای را باید طی کند و ضمن تردید در اغلب داده های مورخان پیشین، در مورد داده های من نیز با شک و تردید برخورد کرده و متوجه این نکته باشد که هر آن ممکن است با کشف سکه، سفال منقوش، آجر نوشته کتیبه، لوح، مجسمه یا بنایی، بخشی یا حتی همه ی بنای داده های من در این وجیزه فرو ریزد. اما باکی نیست! علم، لاجرم از دالان «حدس ها و ابطالها» عبور می کند و اگر کسی می خواهد حرفی علمی و آکادمیک بزند، ناچار است تن به «ابطال پذیری» داده های خود نیز بدهد. تنها با این روش است که علم، و در اینجا علم تاریخ، رشد می کند. امیدوارم باستان شناسان و مورخان آینده دست کم با بخش کوچکی از داده ها و گمانه های تاریخی من موافق باشند و با حفاری ها و کاوش های خود، صحت آنها را تائید کنند. انشاء الله. اسامی بوشهر در عصر باستان
اولین نام شبه جزیره امروزی بوشهر
همانطور که گذشت، قدمت زیست انسانی و تمدن در شبه جزیره ای که امروز بوشهر نام گرفته، به ما قبل تاریخ و عصر نئوکالکوتیک و یا حتی کالكلوتیک باز می گردد. این شبه جزیره از دوران سلسله عیلام از تاریکی تاریخ به درآمده و وارد تاریخ شده است. قطعا در فاصله عصر سنگ تا عصر آهن و به خصوص قبل از عیلام نیز مردمانی در این شبه جزیره زیست و زندگی می کرده اند که دارای تمدنی پیشرفته و شهرها و آبادی های چندی بوده اند.اسامی بوشهر در عصر باستان می توان حدس زد که آن مردمان به لحاظ زبانی و نژادی پیوندهای عمیقی با مردم حوزه تمدنی «سومر» و «اکد»، در بین النهرین، داشته اند و شاید در فاصله پنج تا چهار هزار سال قبل از میلاد، یکی از دولت به شهرهای» سومری در شبه جزیره فعلی بوشهر برپا بوده است. بر اساس برخی گمانه های تاریخی - زبان شناختی و مطالعات مردمشناسی جسمانی، سومری ها و مردمان شبه جزیره بوشهر، از هندوستان به این نواحی مهاجرت کرده اند. این حدس وقتی بیشتر قوت می گیرد که بدانیم قدیمی ترین «اثر مکتوب» که در حفاری های موریس پزار در حوالی ریشهر و «ثل پی ل» در شبه جزیره ی بوشهر کشف شد، خط «سومری - اکدی» بوده است. بر اساس احتمال و حدس جورج کامرون، قبل از عیلامیها در این شبه جزیره مردمانی از نژاد دراویدی های تامیلی و هندی که با سومریها نژاد واحدی داشته اند، ساکن بوده اند. برخی مشابهت های زبانی، مردم شناسی و انسان شناسی نیز چنین گمانه ای را تائید می کنند. هزاران سال قبل و تا قبل از ورو�� به عصر تاریخ، مراوده و مهاجرت نس��ی و قومی بین مردمان شبه جزیره با هندوستان وجود داشته و احتمالا یکی از قدیمی ترین ساکنان این منطقه، از نژاد دراویدی، که منشأ آن هندی است، بوده اند. کامرون در این باره می نویسد: پاره ای مدارک، ما را به این باور سوق می دهد که روزگاری مردمی پیش از نژاد سیاه، از هند راه افتاده، در امتداد کرانه ی خلیج فارس به سوی باختر پیش آمدند. ظاهرا یکی از پادشاهان آشور در حجاری های برجسته ی خود، تصویر افرادی از این گروه را نقش کرده است. نویسندگان یونانی از اتیوپیاییهای جنوب شرقی ایران سخن می گویند. اخلاف کنونی آنان دارای پوستی تیره و آفتاب سوخته، مویی صاف و راست و سری گرد هستند.» کامرون در جای دیگری از اثرش درباره ریشه شناسی زبان عیلامیها با مردمان تامیلی و دراویدی های هند می نویسد: بسیاری از عناصر مشخصه ی زبان عیلامی ظاهرا در یک گروه زبانی که امروزه تنها در ناحیه ی قفقاز یافت می گردد و از آن به عنوان خانواده ی قفقازی» یاد می شود نیز وجود دارد، اما پاره ای شباهت های آوایی و نحوی با گویش تامیلی زبان دراویدی در جنوب هند نیز پیدا شده است.» آیا با تکیه بر داده های کامرون می توان حدس زد که زبان و نژاد مردمان خلیج فارس و شبه جزیره بوشهر در قبل از عیلامی ها، دراویدی های هندی تبار و به دنبال آن سومری بوده است؟ اثبات این حدس تاریخی به همان اندازه دشوار است که نقض و ابطال آن. اما به هر حال چه زبان آن مردم دراویدی، یا شاخه ای از آن، و یا سومری بوده یا نبوده باشد. سؤال این است که نام این شبه جزیره در آن عصر چه بوده است؟ تاریخ و پژوهش های باستان شناختی تا امروز در قبال پاسخ به این سؤال ساکت می باشند و ما نمی دانیم که قبل از عیلامیها، این شبه جزیره چه نام داشته است. علاوه بر این ما حتی به درستی نمی دانیم آن مردمان به چه زبانی تکلم می کرده اند. دراویدی؟ سومری؟ اکدی؟ و یا...؟ باید منتظر بیل و کلنگ باستان شناسان و تحقیقات مردم شناسان جسمی و فرهنگی در آینده ماند تا شاید با حفاری ها و پژوهش های خود، از این راز بزرگ پرده بردارند. اسامی بوشهر در عصر باستان «لیان» شهر آفتاب درخشان قدیمی ترین نام شبه جزیره در طول تاریخ که امروزه ما از آن اطلاع داریم احتمالا «لیان» بوده است. بر اساس حفاری های باستان شناختی موریس پزار فرانسوی در سال ۱۹۱۳م. در نواحی گل پیل، امامزاده و سبزآباد، حدس زده شده که در عصر عیلامیان، شبه جزیره را «لیان» می نامیده اند. نخستین باستان شناسی که کوشید شهر تاریخی لیان عصر عیلامی را بر بخشی از شبه جزیره منطبق کند، پزار بود. او در نواحی ای که حفاری کرد موفق به کشف آجر نوشته هایی شد که نام «لیان» بر آنها حک شده بود. این آجر نوشته ها متعلق به پادشاهان معروف عیلامی همچون، «هومبان - نومنا»، «شوتروک - ناهونته» و «شیلها ک ۔ این شوشیناک» بود. ابزار حدس زد که احتمالا شهر باستانی و تاریخی لیان در شبه جزیرهی بوشهر امروزی بوده است. این قول پزار، از سال ۱۹۱۴، که گزارش او به زبان فرانسوی در پاریس منتشر شد، مورد قبول اکثر عیلامشناسان بزرگ جهان، از جمله جورج کامرون، رومن گریشمن، دیاکونوف، والتر هینتس و پیر آمیه، قرار گرفت و اغلب آنان این شبه جزیره را در عصر عیلام، «لیان» نامیدند. با این وجود، جمع دیگری از مورخان و باستان شناسان در انطباق لیان با شبه جزیره، تردید کرده اند. ما تا یافت شدن مدرک باستان شناختی که قول پزار را ابطال کند، نظر او را می پذیریم و هم صدا با او قدیمی ترین نام شبه جزیره در عصر عیلام را «لیان» می دانیم. درباره ی معنی کلمه «لیان» نیز حدس و گمان هایی زده شده است: برخی از محققان بوشهری بر این ادعایند که کلمه لیان در اصل واژه ای است بابلی به معنای «آفتاب درخشان» و این کلمه از بین النهرین وارد حوزه تمدنی عیلام شده است. دکتر حمیدی در فرهنگ نامه بوشهر، در این باره می نویسد: «لیان ... به معنی آفتاب درخشان و تابان و به معنی فروغ و روشنایی آینه هم هست. مؤلف برهان قاطع گفته است: ليان، فروغی را گویند که از پی هم بدرخشد. (برهان قاطع) ليان به مفهوم روشنایی و درخشندگی وارد ادبیات فارسی نیز شده ، کما اینکه خاقانی در بیتی «لیان» را به معنی درخشان و تابنده آورده است: جمشید کیانی نه، که خورشید لیانی کزنور عیانی، همه رخ عین سنایی جالب و قابل تأمل آنکه ردپای واژه لیان را هنوز هم می توان در محاورات مردم بومی شهر بوشهر یافت. در گویش مردم بوشهر کلمه ای وجود دارد به نام «لیل» Leil که به معنی خ��ره شدن چشم بر اثر نور می باشد. بی شک بین کلمه ی بابلی - عیلامی لیان و لیل، رابطه زبان شناسی معناداری وجود دارد. با سقوط سلسله عیلامی در هزاره قبل از میلاد، شهر و بندر تاریخی لیان نیز روبه انحطاط گذاشت. اوج این انحطاط در حمله گسترده و ویرانگر پادشاه آشور به قلمرو عیلام بود که حتی حیواناتی مثل سگ و گربه را نیز زنده نگذاشت و از دم تیغ گذراند. با هجوم «نبوکدنصراول» از بین النهرین به سرزمین عیلام، ناقوس مرگ تمدن عیلام به صدا درآمد و لیان نیز ویران شد.
نام شبه جزیره در عصر مادها
عیلامی ها را مادها شکست دادند و در ناحیه امروزی جنوب غربی ایران جانشین آنان شدند. درباره تاریخ مادها در ایران، پژوهش های چندی در غرب و خصوصا شوروی سابق انجام شده است. شاید یکی از معروف ترین پژوهش ها در این باره کتاب تاریخ ماد اثر آکادمیسین معروف شوروی سابق «دیاکونوف» بوده باشد. این کتاب را مرحوم «کریم کشاورز» سال ها قبل از انقلاب - ۱۳۴۵ - از روسی به فارسی ترجمه کرده است. از مطالعه تواریخ مربوط به سلسله مادها در ایران نمی توان دریافت که آیا شبه جزیره در این ایام نیز «لیان» نامیده می شده، با اسم دیگری داشته است. ظاهرا تاکنون در منطقه مورد بحث، هیچ اثر باستان شناسی نیز از دوران مادها به دست نیامده است. به هر حال تاریخ شبه جزیره در عصر مادها هنوز در هاله ای از ابهام قرار دارد و تا امروز نور مطالعات تاریخی - باستان شناختی بر آن نتابیده است. امید است در آینده، باستان شناسان پرده از این راز تاریخی بردارند و اهل پژوهش را با دنیای گمشده و از یاد رفته ای آشنا کنند. اسامی بوشهر در عصر باستان
از لیان تا ریشا در عصر هخامنشیان
استانی که امروزه بوشهر نام دارد در عصر هخامنشیان یکی از مراکز مهم به شمار می رفته و شاهان هخامنشی در ناحیه دشتستان چندین کاخ برای خود ساخته بودند. نزدیک چهار دهه است که علی اکبر سرفراز مشغول حفاری کاخ ها و مراکز هخامنشی در دشتستان می باشد و به یافته های تاریخی و باستان شناختی شگفت انگیزی نائل آمده است. در اواخر سال ۱۳۸۳ و اوایل ۱۳۸۴ نیز گروه باستان شناسی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری استان بوشهر به سرپرستی دکتر احسان یغمایی در ناحیه درودگاه دشتستان مجسمه، کتیبه و اشیاء فوق العاده جالبی کشف کردند که مربوط به شاهان هخامنشی می باشد. با عنایت به این داده ها مسلم است که پارس هاو شاهان هخامنشی توجه خاصی به قلمرو جنوبی خود در خلیج فارس داشته اند و قطعا شبه جزیره نیز برایشان از اهمیت استراتژیکی خاصی برخوردار بوده است. آنان از همین ناحیه با هندوستان، شام و فلسطین، مصر و شمال آفریقا و شرق آفریقا در تماس بوده اند و در لشکرکشی به مصر، از این شبه جزیره ناوگان جنگی خود را حرکت داده اند. اما سؤال این است که شبه جزیره در عصر هخامنشی ها چه نام داشته است؟ متاسفانه باستان شناسان هنوز نتوانسته اند دربارهی نام شبه جزیره در عصر هخامنشی چیزی به ما بگویند، اما اگر توجه داشته باشیم که جنوب غربی ایران و قلمرو سنتی عیلام، در عصر هخامنشی نیز کم و بیش به حیات فرهنگی، مذهبی و اجتماعی خود ادامه می داده است، می توان حدس هایی در این باره زدن موریس پزار مورخ و باستان شناس فرانسوی درباره ی نام شهر لیان در عصر هخامنشیان دست به گمانه زنی زده و اظهار داشته است که شاید کلمه کیر - پری - شا» به «ریشار» rishar تبدل شده باشد. می دانیم که در عصر عیلامیان، مردم لیان (ریشهر - بوشهر) الهه و ایزد بانویی به نام «کیریری - شا» را می پرستیده اند و برای او در شهر لیان معبد، و بارگاه و پرستشگاهی احداث کرده بودند. «کیریری - شا» از دو کلمه ی «کیر» و «ریشا» ترکیب شده که به معنای «الهه اعظم» یا «ایزدبانوی بزرگ» می باشد. یکی از زبان شناسان و محققان بوشهری، هم عقیده با موریس پزار، درباره ی تبدیل نام «لیان» به «ریشا» نوشته است: همانطور که می دانیم در تمدن عیلامی، مذهب متکی بر الهه ای است که حیات از آن نشأت گرفته است. این الهه کیری ریشا Kiri_ risa نام دارد که همسر هومبان خدای آسمان است. کیری به معنی الهه و ریشا به معنی بزرگ است. جایگاه رسمی و اصلی مراسم مذهبی الهه ی ریشا درلیان بوده است و البته پادشاهان عیلامی برای ریشا در شوش و سایر جاها نیز معابدی ساخته بودند. بنا به مندرجات آجرنوشته های عیلامی مکشوفه درليان، پادشاه عیلام شوتروک ناخونته، معبد کیری ریشا را که در حال خراب شدن بوده در شهر الیان دوباره باز سازی نموده است. به دلیل قداست و محبوبیت عمومی ، بعدها و به مرور زمان، نام ریشا، این مادر خدای خلیج فارس، به شهر محل استقرار و محل اصلی پرستش آن الهه، یعنی شهر لیان، نیز اطلاق شده است و به عبارت دیگر، نه تنها معبد و پرستشگاه الهه ريشا، که همچنین خود آبادی اطراف آن نیز با گذشت زمان، توسط زائرین راه های دور و نزدیک به همان نام ریشا نامیده شده اند.» بار دیگر می پرسیم: آیا در عصر هخامنشی، شبه جزیره را «ریشا» می نامیده اند؟ اگر چه گمانه زنی های بالا را نمی توان نادیده گرفت، اما با قاطعیت نیز نمی توان داوری کرد. باید در انتظار حفاری های باستان شناسان در آینده ماند تا شاید با کشف لوح یا سندی، ماجرا روشن شود. اسکندر نیز در سال ۳۲۳ قبل از میلاد، ایران به یکی از فرماندهان او به نام سلوکوس رسید و او سلسله ای در سال ۳۱۲ق.م تاسیس کرد که در تاریخ به سلوکیه مشهور شد. حال سؤال این است که نام شبه جزیره در عصر اسکندر و سلسله سلوکیه چه بوده است. اگر چه درباره اوضاع جنوب غربی ایران و شبه جزیره امروزی بوشهر در عصر اسکندر و سلوکیان پژوهش همه جانبه ای هنوز انجام نشده و حتی باستان شناسان به آثار باستانی و تاریخی قابل ملاحظه ای در شبه جزیره امروزی بوشهر دست نیافته اند اما برخی از باستان شناسان و مورخان نامهایی ذکر کرده اند که قابل مطالعه و نقد و بررسی است:
آیا مزامباریا همان بوشهر است؟
اسکندر مقدونی در سال ۳۲۶ قبل از میلاد یکی از سرداران خود به نام نگارخوس یا «نگارک» را برای مساحی و شناسایی کرانه های خلیج فارس به آن نواحی اعزام کرد. نثارک سرتاسر بخش ساحلی استان فعلی بوشهر و برخی دیگر از مناطق راگشت و ماحصل مشاهداتش را در سفرنامه ای به زبان یونانی نگاشت. متاسفانه اصل این سفرنامه مفقود شده و تنها بخش هایی از آن در کتاب «آرین» مورخ یونانی بر جای مانده است. در عصر ناصرالدین شاه قاجار، محمد حسن خان اعتماد السلطنه مترجم، محقق و مورخ معروف عصر ناصری بخش هایی از این سفرنامه را از فرانسه به فارسی ترجمه و در کتاب «مرآة البلدان» جای داد. اعتمادالسلطنه در این ترجمه کوشید تا با معیار قرار دادن جغرافیای ایران در عصر قاجار و نام ها و اسامی رایج در عصر ناصری، مسیر نثارک را پی گیرد و نام هایی را که آن یونانی در سفرنامه اش ذکر کرده با نام های زمان خود تطبیق دهد. نثارک در سفرنامه اش از جایی به نام «مزامباريا» یا «مزامبری» نام برده است. اعتمادالسلطنه در مرآة البلدان کوشیده این نام را با بندر بوشهر منطبق کند و در این باره نوشته است: «از کیارازن به مزامبری - که بوشهر باشد. آمدیم. اطراف بوشهر، نخلستان و باغات زیاد بود.» اعتماد السلطنه در جای دیگر از کتاب مرآة البلدان و در ذیل نام معرفی بندر بوشهر در همین باره نوشته است: نثارک سردار اسکندر، موضعی را که حالا بوشهر است به اسم مزامبری خوانده و باغ و سبزه که در اطراف آن نقل کرده، الان غیر از وجود نخلستان کمی، چیزی از آن باقی نیست.» انطباق «مزامباریا» با بوشهر مورد پسند خلیج فارس شناس برجسته ایرانی مرحوم محمد علی خان سديد السلطنه نیز قرار گرفت و او در کتاب اعلام الناس في احوال بندرعباس» عین مطالب مرآة البلدان اعتماد السلطنه را نقل کرد و بر آن صحه گذاشته است. در عصر رضاشاه پهلوی نیز سر ارل اشتین، مورخ و باستان شناس معروف انگلیسی، در سفری که به بوشهر انجام داد در همین باره نوشت: شبه جزیره ی واقع در شمالی، یعنی جایی که قلعه ریشهر و شهر کنونی بوشهر در آن واقع شده، در حدود ۱۶ مایل طول دارد. بدون شک این ناحیه از زمان های بسیار دور یک منطقهی مسکونی بوده و ب��ای مدت زمانی طولانی به نام شبه جزیره ی «مزامباريا» شناخته می شده است. یعنی همان جایی که «نارکوس» در سفر خود به سوی خلیج فارس، تعداد زیادی باغ و تمام انواع درختان میوه را پیدا کرده» اما در آغاز دهه ی چهل شمسی مرحوم سلطان علی سلطانی بهبهانی در مقاله ای که به مناسبت سمینار خلیج فارس، که در سال ۱۳۴۱ در تهران برگزار شد، ارائه داد به شدت با انطباق نام مزامباریا با بوشهر اعتراض کرد و نوشت: مطالبی که در کتب تاریخ و اخبار ایرانیان قدیم راجع به ریشهر آمده و بعضی ها نام قدیمی ( مزامباريا) را مربوط به بوشهر دانسته اند، غلط محض است...»محقق بوشهری اسماعیل رائین نیز بدون اضافه کردن مطالب خاصی، داوری سلطانی بهبهانی را نقل کرده است و تلویحا پذیرفته است. اسامی بوشهر در عصر باستان به قول حسن برازجانی، سلطانی بهبهانی «بررسی در امری تاریخی موضوعی شخصی انگاشته و «غلط محض» را به کار می برد و جز این صحبت قوی» دلیل دیگر نمی آورند.» چنین است داوری مشابه مرحوم بهبهانی و رائین متوجه یک نکته تاریخی باریک اما بسیار مهم در مطالعات تاریخی نشده اند و آن اینکه: یونانی ها را عادت بر این بود که برای اماکن و حتی اشخاص غیریونانی، نام های یونانی یا یونانی مآب انتخاب می کردند و به احتمال بسیار « مزامباريا» نیز از آن جمله نام های خود ساخته ای بوده که نئارک بر این ناحیه از شبه جزیره امروزی بوشهر گذاشته است. حسن برازجانی در مقاله ی «در جستجوی معنی کلمه بوشهر» در انطباق نام مزامباریا با بوشهر و شواهد جغرافیایی برای آن نوشته است: عده ای چون اطراف مزامبری پر دارو درخت ذکر شده، آن را قابل انطباق با بوشهر ندانسته اند. این آقایان شاید هیچگاه از دریا به سواحل بوشهر و روستاهای اطراف نظر نینداخته اند که همه جا را پر درخت و نخلستان ببینند و اگر به بوشهر سفری کرده باشند، همین رأس شمالی شبه جزیره که بدون درخت بوده، در نظر آورده اند که خورشید جزیره به علت رطوبت فراوان در تمام ایام سال و میزان بارندگی آن که طبق آمارهای اداره هواشناسی از تمام دو سوی خلیج فارس بیشتر است، می توانسته بوشهر را پر درخت و سرسبز نگاهدارد، اما اگر کم درختی بوشهر در ایام اخیر منظور آقایان است، باید گفت که بوشهر در سده های اخیر چندین بار به علت بالا آمدن زه زمین ها ۔ آنچنان که از پیران قوم شنیده ام، آخرین بار در اواخر دوره ی قاجار - آب قنات ها و چاههای بهمنی و سرتل و... آن چنان بالا آمده بود که بی مدد بند و طناب، آب لب شوراز چاه ها می گرفته اند و هر چه می گذشته، به شوری آبها افزوده می شده تا آنجا که بیشتر درختان را نابود می کند. به هر حال بی درختی یا کم درخت بودن بوشهر، همیشه عارضه ای موقتی بوده است نه امری محتوم که سرنوشت شبه جزیره بوده باشد.» به هر حال اگر چه دلایلی که حسن برازجانی اقامه کرده، خردپسند است، اما محافظه کاری تاریخی ایجاب می کند با قاطعیت درباب مزامباریا و انطباق آن با شبه جزیره بوشهر سخن نگوئیم و جایی نیز همچنان برای شک و تردید و پژوهش های بیشتر خالی بگذاریم. اسامی بوشهر در عصر باستان Read the full article
0 notes
Text
اختراعاتی که نمی دانستید کار ایرانی ها بوده است
در تمدن باستانی ایران، اختراعات زیادی کار ایرانی ها بوده است که با آنها، مفاهیم نوآورانه و تحولامیزی را ایجاد کردهاند. اختراعات ایرانی ها همان طور که از یکی از قدیمیترین تمدنهای دنیا انتظار میرود، ایران و ایرانی بسیاری از مفاهیم و امور نوآورانه و تحولآمیز را بهوجود آوردهاند که در دنیای امروز بسیار عادی تلقی میشوند. از خدمات پستی و یخچال گرفته تا حقوق بشر را ایرانی ها اختراع کردهاند. در ادامه با ماه همراه باشید تا ۱۰ مورد از اختراعاتی که کار ایرانی ها بوده است را به شما معرفی کنیم. خدمات پستی
«چاپارخانه»، واژهی فارسی اولین سیستم خدمات پستی است که در زمان امپراتوری هخامنشی استفاده میشد. کوروش بزرگ مخترع این سیستم بود که بعدها بهعنوان روشی برای برقراری رابطه در سراسر سرزمینهای ایران، توسط داریوش توسعه یافت. هر چاپارخانه، ایستگاهی بود که عمدتاً در امتداد راه شاهی، بزرگراهی باستانی با طول ۲۵۰۰ کیلومتر، قرار داشت و چاپار سوار بر اسب، نامههای پستی را از یک بخش از امپراتوری به بخشی دیگر میرساند. یخچال
ایرانیان باستان اولین یخچال دنیا را در ۴۰۰ سال قبل از میلاد اختراع کردند. واژهی فارسی یخچال برای «fridge» بهمعنای چالکردن یخ است که به روش کارکردن امروزی یخچالها بسیار شباهت دارد. اولین ساختار یخچال به صورت گنبدیشکل، مشابه کوهی کوچک، بود و از آن برای ذخیرهی یخ و گاهی اوقات موادغذایی استفاده میشد. جبر
محمد بن موسی خوارزمی، دانشمندی ایرانی بود که تقریباً در سال ۷۸۰ میلادی متولد شد و در ۸۵۰ میلادی درگذشت. حوزهی فعالیت او شامل ریاضیات، نجوم و جغرافیا در دوران خلافت عباسی بود. شهرت علمی وی مربوط به کارهایی است که در ریاضیات، بهویژه در رشته جبر، انجام داده است و آن را بهعنوان علمی مستقل معرفی کرد، بههمین دلیل وی را «پدر جبر» نامیدهاند. حقوق بشر
منشو�� کوروش را ازلحاظ تاریخی بهعنوان اولین منشور حقوق بشر دنیا میدانند که قدمت آن به ۵۳۴ قبل از میلاد برمیگردد و بسیار قدیمیتر از منشور کبیر (مَگنا کارتا) است. این منشور از گل ساخته و به خط میخی اکدی نوشته شده است که در سال ۱۸۷۹ میلادی در بابل کشف شد و اکنون در موزهی بریتانیا در لندن نگهداری میشود. اسید سولفوریک
زکریای رازی از دانشمندان پیشگام ایرانی و مخترع الکل و اسید سولفوریک است. امروزه اسید سولفوریک کاربردهای متعددی دارد که از آن جمله میتوان به لولهبازکن، الکترولیت باتریهای سربی - اسیدی و انواع محصولات مرتبط با پوشاک اشاره کرد. شطرنج
بااینکه تردیدهایی وجود دارد که ایران یا هند کشور مبدأ شطرنج هستند، اما در نوشتههایی که برای اولینبار به شطرنج اشاره کردهاند، میتوان نام ایران را دید. قدیمیترین مهرههای شطرنج از سرزمینهای ایران بهدست آمده است و درنتیجه این اعتقاد را تقویت میکند که شطرنج متعلق به ایران است. گیتار ؛ تار ایرانی
قدیمیترین مدل گیتارهای امروزی را میتوان همان تار ایرانی دانست که سازی چوبی با رشتههایی برای تولید موسیقی است. اکتشافهای مهم در پزشکی مدرن
ابوعلی سینا را یکی از مهمترین پزشکان، ستارهشناسان و متفکران عصر طلایی اسلامی (قرن هشتم تا سیزدهم میلادی) میدانند. او در سن ۱۸ سالگی صلاحیت طبابت پیدا کرد و آثار بزرگی نظیر کتاب «شفا» و «قانون در طب» را که یک دانشنامهی پزشکی است، در کارنامهی خود دارد. اولین مذهب یکتاپرستی
مذهب زرتشتی را بهعنوان قدیمیترین مذهب یکتاپرستی دنیا قلمداد میکنند که بیش از ۳۵۰۰ سال قبل توسط زرتشت، پیامبر ایران باستان، در شهر یزد پایهگذاری شد. امروزه برآورد میشود که حدود ۱۹۰ هزار زرتشتی در سراسر دنیا وجود دارند. قنات
قنات ، یک سیستم مدیریت آب برای آبیاری بود که قدمت آن به دوران پیش از هخامنشی برمیگردد. قدیمیترین قنات ایران در شهر گناباد قرار دارد که پس از ۲۷۰۰ سال همچنان برای آبیاری کشاورزی و آب آشامیدنی مورد استفاده است. Read the full article
0 notes
Text
۵ حقیقت جالب درباره امپراطوری اکد باستان!
شهر اکد واقع در بین النهرین باستان بود و امپراطوری آکد یکی از بزرگترین امپراطوری های تاریخ به شمار میرفت. این امپراطوری در اوج خود ، کنترل عراق، کویت، سوریه، لبنان، ترکیه و ایران را در دست داشت. این امپراطوری حدود ۱۸۰ سال از ۲۳۳۴ تا ۲۱۵۴ ق.م تداوم یافت. مردم منطقه به زبان آکدی حرف می زدند. با تاریخ ما همراه باشید تا در باره پیدایش، سقوط، و دستاوردهای آکد بدانید. ۵ حقیقت شگفت انگیز درباره امپراطوری اکد باستان! کدامند؟
۱.تاسیس امپراطوری آکد توسط سارگون بزرگ!
سر برنزی حاکم آکدیان، سارگون بزرگ
سومر ، اولین تمدن شهری بین النهرین، از هزاره ششم قبل از میلاد وجود داشت. پادشاه سومری شهر اوما، لوگال-زاگی-سی، سومر و فتوحات خود را نیمه دوم قرن ۲۴ ق.م متحد ساخت. سارگون بزرگ، به خاطر بازسازی شهر آکد معروف شد. سارگون آکد، که به سارگون بزرگ هم معروف بود، لوگال زاگی سی، را در جنگ اوروک شکست داد و امپراطوری خود را گسترش داد. شهرهای استقلال خود را بازیافتند و البته سارگون برای بدست آوردن برتری خود نسبت به سومر، چندین جنگ متوالی دیگر انجام داد.
۲.گسترش امپراطوری آکد تحت سلطنت نارام سین!
پیروزی نارام سین
نارام سین به مدت ۳۶ سال سلطنت کرد. امپراطوری آکد تا آناتولی در شمال، ایران در شرق، عربستان در جنوب و مدیترانه در غرب را فتح کرد. او همچنین اولین پادشاه بین النهرین بود که خود را خدا می خواند و به خود عنوان “خدای اکد” را داد.
۳.آکدی، اولین زبان سامی!
نوشته آکدی با خط میخی
زبان های سامی شاخه ای از زبان های آفریقاسیایی هستند که از خاورمیانه سرچشمه گرفتند. زبان آکد، که قرن ها قبل از تاسیس شهر آکد به وجود آمد، یکی از اولین زبان های سامی ست. در هزاره سوم قبل از میلاد، یک همزیستی فرهنگی نزدیک بین سومریان و آکدیان وجود داشت که دوزبانگی را رواج داد. این زبانها تاثیر زیادی روی یکدیگر گذاشتند. زبان آکدی در بین النهرین از هزاره سوم تا اول قبل از میلاد استفاده می شد. آکدیان از خط میخی سومری برای نوشتن زبان آکدی استفاده می کردند.
۴.مجسمه باستکی،معروف ترین اثر هنری آکد!
مجسمه باستکی ،در موزه عراق
آثار هنری آکدیان شامل ستون سنگی پیروزی نارام سین _ که او را به شکل خدایی که از کوه بالا می رود تا بر فراز سربازان خود و دشمنان شکست خورده اش قرار گیرد_ و مجسمه باستکی_مجسمه یک انسان برهنه و نشسته_ می باشد.همچنین دوره آکدیان در برش الماس دقت بالایی داشتند و نمونه آثار آنها از دوره سارگون بزرگ کشف شده است.
۵.حکومت آکد، الگوی سایر امپراطوری های بین النهرین!
سارگون آکد
اکدیان بر سیستم متمرکز دولتی، با یک پادشاه در راس تاکید داشتند. پسران پادشاه به عنوان فرماندهان مکان های مختلف منصوب می شدند و دخترانشان با حکام سایر امپراطوری ها ازدواج می کردند. همچنین شاهزاده ها در منصب های مذهبی مشغول می شدند تا قدرت سلسله را محکم سازند. سیستم حکومتی اکد ، یک الگوی استاندارد برای دولت های بین النهرین شد. اقتصاد منطقه وابسته به کشاورزی بود. سیسات شاهان اکد بر حفظ منابع سنگ معدن، چوب و آلات ساختمانی بود. امپراطوری اکد جاده های خوب و سیستم پستی منظم داشت. زبان رسمی امپراطوری ، اکدی بود.
نوشته ۵ حقیقت جالب درباره امپراطوری اکد باستان! اولین بار در تاریخ ما. پدیدار شد.
source https://tarikhema.org/ancient//39818/5-facts-akkadian-empire/
0 notes
Text
الیمائی – بنیان
http://fovj.ir/الیمائی یکی از حکومتهای محلی بود که در روزگار اشکانی در نواحی خوزستان کنونی ظهور کرد. در رابطه با واژه “الیمایی” ساموئل بشارت چند قرن پیش الیماییس و ایلام کتاب مقدس را یکی دانست. پروفسور دنیل پاتس معتقد است بر خلاف متون اکدی که تنها واژه ایلامی را به کار میبردند، متون یونانی و لاتین از واژههای “الیماییس” و “الیمایی” استفاده میکردند. پزشک آرش سلحشور […] https://bonian.net/%d8%a7%d9%84%db%8c%d9%85%d8%a7%d8%a6%db%8c-%d8%a8%d9%86%db%8c%d8%a7%d9%86/?utm_source=dlvr.it&utm_medium=tumblr
0 notes
Photo
ضمن آنکه سرودها و دعاهای تقدیمی به پیشگاه این الهه زیاد نیست و پرستش او احتمالاً دارای همان اهمیت خدای جهان فرودین یعنی نرگال نبود، مسلماً در هزارۀ دوم پیش از میلاد، این الهه نقشی مهم در چندین روایت اسطورهشناسی داشته است. در حماسۀ گیل گمش، انکیدو جهان مردگان، ارش کی گال، جهان فرودین را بهعنوان سهم خود، پس از آفرینش جهان دریافت میدارد.در فرود آمدن اینانا، آن الهه، تنها فرمانروای وحشتانگیز مردگان است که چشم مرگ را بر روی کسانی که وارد قلمرو او میشوند، خیره میکند. ارش کی گال خواهر همسان اینانا و از جهاتی، تصویر منفی پیش_ آفرینشی اوست. بدینجهت این الهه نمیتواند برآید و به نظر میرسد که گوگالاناGugalanna ، ترحم میکنند..محرومیت جنسی او حتی در گونه اکدی یعنی فرود آمدن ایشتار بیشتر به چشم میخورد. جایی که او عاشق اسوشو نمیر Asušunamir خواجه میشود که بدان وسیله، بدن اینانا را در آغوش میگیرد واو را خوشحال میسازد در دورۀ بابلی کهن ارش کی گال را همسر نرگال میدانستند و چندین متن دینی به این جفت انلیل و نین لیل جهان فرودین اشاره میکردند @irganj @kingbastan #antics #irganj #تمدن #تمدن_فراموش_شده #تمدن_باستان #باستان #باستانشناسی #تاريخي https://www.instagram.com/p/BnO5I52nia7/?utm_source=ig_tumblr_share&igshid=30sxfzmr5ap9
0 notes
Text
گزارش سفری رسانهای و سیاسی به سرزمین پسا داعش
گزارش سفری رسانهای و سیاسی به سرزمین پسا داعش
در اوج گرمای تابستان (هشتم مرداد) به همراه جمعی از همکاران مطبوعاتی برای انجام سفری رسانه ای و زیارتی راهی سرزمینی شدیم که «سومریان»، «اکدیها» و «آشوریها» نخستین تمدنهای باستانی آن را چند هزارسال پیش بنیان نهادند.
سرزمینی که در دوره اسلامی از زمان خلافت امام علی (ع) به مرکز خلافت تبدیل شد ، قیام امام حسین (ع) به خبرسازترین سرزمین اسلامی تبدیلش کرد و از دوره عباسیان به عنوان مهد تمدن اسلامی…
View On WordPress
0 notes
Photo
#حاجی_فیروز حاجی فیروز یا #خواجه_پیروز، یک چهرهٔ افسانهای در فولکلورِ ایرانیان است که در نخستین روزهای هر سال، در کنار عمو نوروز، به شهرها میآید تا از آمدنِ نوروز به مردم آگهی دهد. او یک مرد لاغراندام و سیاهرُخ، با کُلاهِ دوکی، گیوههای نوکتیز و جامهٔ سُرخ است که با دایرهزنگی و تنبک، به خیابانها میآید و به رقص، شیرینکاری و خواندنِ آوازِ کوبهای میپردازد. حاجی فیروز با گیوه بر پای و لباس قرمز و چهرهای سیاه شده بر خیابانها میآمد در حالی که دایرهای در دست داشت اشعاری را با کلمات شکسته میخواند. در این باره میتوان گفت که نام «حاجی فیروز» و ویژگیهای خاص امروزین او، همچون پوشاک سرخ و سیاهی چهره و ترانههای ویژهاش، سنتی کاملاً جدید و خاص تهران معاصر بودهاست. خاستگاه در برخی منابع گفته میشود که نمایشِ حاجی فیروز، ریشه در فرهنگِ میانرودان دارد. برخی منابع دیگر، ریشهٔ حاجی فیروز را بسیار دیرینهتر و پیوسته به دورهٔ برزِ بابل میدانند.حاجی فیروز همچنین به نمایشهای کُهنِ کوسه برنشین و میرنوروزی پیوست داده شدهاست؛ نمایشهایی که کنایهآمیز و در واخواستِ شاه برگزار میشدهاند. روانشاد استاد مهرداد بهار، نویسنده و پژوهشگرِ ایرانی، حاجی فیروز را وابسته به جشنهای سیاوش دانستهاست. به گفتهٔ او، گمان میرود که این چهره، برگرفته از یکی از اسطورههای تموز، ایزدِ کشاورزی و چارپایان، در میانرودان باستان باشد. او سپس ادعا کرد که چهرهٔ سیاهشدهٔ حاجی فیروز، گویای بازآمدنِ او از سرزمینِ مردگان است، و جامهٔ سرخِ او، نشان از خونِ سیاوش دارد. او همچنین گفتهاست که واژهٔ سیاوش میتواند به معنیِ «مردِ سیاه» یا «سیاهرخ» باشد. کتایون مزداپور، اسطورهشناس و استاد زبانهای باستانی، در مصاحبهای، از ترجمهٔ لوحی اکدی گفتهاست و آن را تأییدی بر ایدهٔ مهرداد بهار دانستهاست. در آن لوح، چنین آمده که دوموزی (شوهرِ ایزد تموز)، در نیمی از سال، با جامهٔ سرخ و در حال نواختن دایرهزنگی، دنبک، ساز و نیلبک، به دنیای زیرزمین رفته تا همسر خود را بازگرداند؛ و این سرگذشت، گویای آغاز دوبارهٔ باروری بر زمین است. مهدی اخوان ثالث، در پاورقیِ خود در سرودهٔ ارغنون، با نشان دادنِ بیزاری از حاجی فیروز، آن را «بقایای نفرتانگیز عهد توحش و بردهداری» نامیدهاست. از روی پیوند دادهشدن به نژادپرستی، حمید دباشی و گلبرگ باشی خواهانِ دگرش یا زُدایشِ این چهره شدهاند. حاجی فیروز همچنین برای همگونگیاش با پیتر سیاه، یک چهرهٔ فولکلور هلندی، در رسانهها و نویسهها پرداخته شدهاست؛(ادامه کامنت اول) https://www.instagram.com/p/CMVVu8tHzLG/?igshid=yyj0lt1eenci
0 notes
Link
ایسنا، اخیرا تعدادی تابوت در مصر کشف شده که گویا مربوط به ۲۶۰۰ سال قبل هستند و در تصویری منتشر شده از این تابوتها تصویری شبیه به فروهر دیده میشود، آنچه جای سوال دارد این است که آیا این نماد که به فرکیانی شهره بوده و از نماد ایرانیان باستان به شمار میرود میتواند سند تاییدی بر دایره تسلط دین و حکومت ایران تا مصر یا حتی نقاط اشتراک و دایره اشتراک حکومتها باشد یا نه؟ «عبدالمجید ارفعی» پژوهشگر و متخصص زبانهای باستانی اکدی و ایلامی، ایلامشناس و از آخرین بازماندگان مترجم خط میخی ایلامی در جهان و از مهمترین کتیبهخوانان ایرانی در گفتوگو با خبرنگار ایسنا، در رابطه با مشابهت تصویر موجود بر مومیایهای کشف شده در مصر به «فروهر»، اظهار میکند: فروهر که از نمادهای هخامنشان است، تشابهات زیادی به نمادهای متعلق به آشوریها و هیتیتها هم دارد.
0 notes
Link
میراث خبر، دوم مهرماه ۱۳��۹ در پی گودبرداری شرکت راهسازی بیندراه در مسیر جدید جاده رامهرمز-بهبهان در حوالی روستاهای «رستمآباد-باصدی» و در هنگام عملیات راهسازی تعدادی کتیبه، سفال و آجرهای لعابدار و رد دیوارهآجرچین کشف شد. این اشیاء را دوستداران میراث فرهنگی تحویل اداره میراث فرهنگی، صنایعدستی وگردشگری رامهرمز دادند. در بررسیهای اولیه به عمل آمده توسط بخش زبانشناسی «میراثخبر» مشخص شد که این گلنوشتهها مربوط به دوره اکدی و ایلام میانه است. در سال ۱۳۸۶ وقتی که در نتیجه برخورد بیل میکانیکی با یک محوطه باستانی در دهیور-جوبجی آثار یک تابوت نمایان شد، و در نتیجه کاوشهای باستانشناسی و دیگر یافتهها رامهرمز درصدر اخبار قرار گرفت و در سطح جهان معرفی و بخشی از تاریخ ناگفته خوزستان و تاریخ ایلامیان بازگو شد.
0 notes
Photo
🗓 سنگنبشته خشایارشا در ترکیه 🔶 سنگنبشتهٔ #خشایارشا در نزدیکی دریاچه وان #ترکیه، بر فراز صخرهای و در ارتفاع ۲۰ متری از سطح زمین و در نزدیکی یک قلعه واقع شدهاست. این کتیبه در اصل توسط #داریوش_بزرگ آمادهسازی شدهاست اما به دلائلی تکمیل نشده و خالی رها شدهاست، اما خشایارشا پسر داریوش بزرگ، در دوران زمامداری خود آن را تکمیل کرده و به یادگار گذاشتهاست. این کتیبه ۲۷ سطر و ۳ ستون دارد و از چپ به راست و به سه زبان #پارسی #باستان، اکدی و #عیلامی نوشته شدهاست. این #کتیبه تنها کتیبهٔ #هخامنشی است که در خارج از مرزهای کنونی #ایران قرار دارد. 🔶 تقریباً ۱۰۰ سال پیش (سال ۱۲۸۶ خورشیدی) طرحی از روی این کتیبه آماده شده بود که متخصصان زبانهای باستانی از روی این طرح اقدام به خواندن و ترجمهٔ این کتیبه کرده بودند. نخستین بار رونالد گراب کِنت (زبانشناس) در سال ۱۹۰۸ (میلادی) این کتیبه را خوانده و ترجمه کرده بود. اما همانطور که گفته شد همه دانشمندان تا پیش از تلاش زوج جهانگرد ایرانی، از جایگاه دقیق این کتیبه بیاطلاع بودند و هیچ عکسی هم از این کتیبه در دسترس نبودهاست. نتیجه سفر زوج ایرانی بازیابی موضع دقیق کتیبه خشایارشا در دریاچه وان و تهیه عکس و فیلم کامل از این کتیبه بود. 🔶 متن کتیبه 🔶 خشایارشا در کتیبه آوردهاست: #اهورامزدا خداییست بزرگ، بزرگترین خدایان که زمین را آفرید که آسمان را آفرید که مردم را آفرید که شادی را برای مردم آفرید که خشایارشا را شاه کرد یگانه فرمانروای بسیاری من خشایارشا، شاه بزرگ، شاه شاهان شاه مردمان بسیار شاه در این زمین دور و پهناور پسر داریوش شاه هخامنشی گوید خشایارشا: داریوش شاه که پدرم بود، به خواست اهورامزدا بناهای زیبایی ساخت و او دستور داد این کتیبه کنده شود. اما نوشتهای در آن کنده نشد پس از آن من دستور دادم این نوشته کنده شود. باشد که اهورامزدا و خدایان دیگر مرا نگاه دارند، شهریاری مرا ، و آنچه که من ساختهام https://www.instagram.com/p/CEU12IYHAAN/?igshid=lxa0e90dev1m
0 notes
Photo
مردی که #کوروش_بزرگ رو به ما معرفی کرد #عبدالمجید_ارفعی (زادهٔ #۹_شهریور ۱۳۱۸ در اِوَز) پژوهشگر و متخصص زبانهای باستانی اکدی و ایلامی، ایلامشناس و از آخرین بازماندگان مترجم خط میخی ایلامی در جهان و از مهمترین کتیبهخوانان ایرانی است و برخی از لوحهای گلی تخت جمشید با تلاش وی ترجمه شدهاست. عبدالمجید ارفعی نخستین مترجم استوانه کوروش بزرگ از زبان اصلی بابلینو به فارسی است. او در سال ۱۳۹۴ جایزه سرو ایرانی، در زمینهٔ میراث فرهنگی را به عنوان یک عمر کوشش فرهنگی دریافت کرد. عبدالمجید ارفعی در شهریور ۱۳۱۸ در اِوَز به دنیا آمد. پدرش میرعبدالله ارفعی و اصالتاً اهل اوز از توابع استان فارس بود. او دوران دبستان را در مدارس بندرعباس و یزد به اتمام رساند و در سال ۱۳۲۸ به همراه خانواده به تهران آمد و در مدرسه منوچهری و البرز به تحصیل پرداخت و با بهرام بیضایی همدرس شد. پس از پایان دوره دبیرستان و تا پیش از ورود به دانشگاه در سالهای ۱۳۳۲ در کتابخانه ملی با نوشتههای ابراهیم پورداوود آشنا شد. در همان زمان از استاد متینی معلم ادبیاتش، الفبای فارسی باستان را آموخت و در همان سالها زبان پهلوی را نیز از روی کتاب کارنامه اردشیر بابکان محمدجواد مشکور آموخت. برای آموزش زبان اوستایی گاتهای پورداوود را سرمشق قرار داد و آن را نیز آموخت. پس از اخذ دانشنامه لیسانس زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران، در مهرماه سال ۱۳۴۴ به آمریکا رفت. بنا بر پیشنهاد و توصیه پرویز ناتل خانلری و استقبال استاد پور داوود دو سال یه آموزش مقدمات اکدی پرداخت و پس از آن به مؤسسه خاورشناسی دانشگاه شیکاگو رفت و تا هشت سال زیر نظر ریچارد هلک، از مشهورترین استادان خط و زبان ایلامی، به یادگیری زبان ایلامی و اکدی مشغول شد. در همان زمان با گلنوشتههای ایلامی و کتیبههای تخت جمشید که به امانت نزد دانشگاه شیکاگو بود و ریچارد هلک در حال بررسی، خواندن و ترجمه آنها بودهاست، آشنا شد. هلک در آن دوران هر شب چند کتیبه خوانده شده را به ارفعی میداد تا او از روی متن ترجمهشده، کتیبهها را بخواند. پس از مدتی هلک کتیبههای خوانده نشده را هم به ارفعی میداد. این تجربه بعدها به ارفعی در نوشتن کتاب «گلنوشتههای باروی تخت جمشید» کمک میکند. عبدالمجید ارفعی اولین ایرانی است که در این رشته تحصیل کرد. همچنین او تنها متخصصی است که میتواند بقیه آن کتیبهها را بخواند و آنها را ترجمه کند. ارفعی در تیر ماه ۱۳۵۳ خورشیدی از رساله دکترای خود با عنوان «زمینههای جغرافیایی فارس بر اساس گلنوشتههای ��خت جمشید» دفاع کرد و (ادامه کامنت اول) https://www.instagram.com/p/CB_Um3fnlfq/?igshid=1p7iq3t0riwll
0 notes
Photo
سیَلْک نام نخستین تمدن ایرانِ مرکزی در کاشان است. محوطهٔ باستانی سیلک که در منطقهٔ فینِ کاشان واقع شده قدمتی در حدود بیش از هفت هزار و پانصد سال دارد. این تپه دراصل ویرانههای زیگورات باستانی ایران است.«نزدیک به بیش از هفت هزار و پانصد سال پیش از میلاد، مردم غارنشین فلات ایران در پی دگرگونیهایی که از لحاظ آب و هوا و تشکیل مزارع و چمنزارها به وجود آمد به دشتها روی آوردند و زندگی تازهای را آغاز کردند و در تمدن آنها نسبت به دورانهای پیشین پیشرفت بیشتری دیده شد؛ کهنترین مردم دشتنشین، مردم محل سیلک (Sialk) نزدیک کاشان بودند که آثار زندگی ایشان را در آنجا به دست آوردهاند.» سیلک یکی از محوطههای باستانشناختی مهم فلات ایران است که در حدود بیش از هفت هزار و پانصد سال پیش از میلاد یکی از قدیمیترین سکونتگاههای فلات مرکزی ایران در آن به وجود آمد. تپه سیلک در حقیقت ویرانههای قدیمیترین زیگورات جهان و نیایشگاه مردمان باستانی ایران بوده که از گِل رس و سفال ساخته شدهاست. این مجموعهٔ تاریخی تا سال ۱۳۱۰ خورشیدی شناسایی نشده بود و در میان مردم کاشان به شهر نفرین شده معروف بود. بعد از انتقال شماری از آثار به موزه لوور فرانسه، کارشناسان این موزه متوجه دیرینگی این آثار شدند و رومن گیرشمن به ایران فرستاده شد و با همکاری آندره گودار فرانسوی که مدیر موزه ملی ایران بود توانست به کاوِش در این میدانگاه ادامه دهد هیئت باستانشناسی به سرپرستی رومن گیرشمن سه فصل کاوش انجام شد و سپس در طی کاوشهای گروه دکتر شهمیرزادی نیایشگاه سیلک که به زبان اکدی زیگورات نامیده میشود، کشف شد پیداشدن دوکهای ریسندگی و بافندگی نشانی از آشنایی این مردم در هزارههای پیش از میلاد از صنعت ریسندگی و بافندگی دارد. همچنین ساکنان این منطقه با ذوب کردن فلزات برای خود وسائل و ابزارهای کار میساختند. با کشف کوره ذوب فلزات در بخش جنوبی این تپه، میتوان شهر سیلک را جزو صنعتیترین شهرهای آن دوران محسوب کرد. https://www.instagram.com/p/B_f1OUunAdY/?igshid=1gjhpfzxbhprv
0 notes
Photo
پیداسازی منشور کوروش در سال ۱۲۵۹ خورشیدی/ ۱۸۷۹ میلادی به هنگام کاوشهای باستانشناسی گروه بریتانیایی در محوطهٔ باستانی بابل در بینالنهرین (میانرودان)، هرمزد رسام، باستانشناس بریتانیایی آسوریتبار، استوانهٔ گلیای را یافت که شامل نوشتههایی به خط میخی بود. جنس این استوانه کوروش از گل رس است، ۲۲٫۵ سانتیمتر طول و ۱۱ سانتیمتر عرض دارد و دور تا دور آن ۴۵ سطر (به جز بخشهای تخریبشده) به خط و زبان اکدی (بابلی نو) نوشته شدهاست. بررسیهای بعدی نشان داد که نوشتههای استوانه در سال ۵۳۸ پیش از میلاد به فرمان کوروش بزرگ پس از شکست دادن نبونید و تصرف کشور بابل، نوشته شدهاست. این اثر در نیایشگاه اِسَگیله (معبد مردوک) در شهر بابل قرار داده شده بود. در حال حاضر این لوح سفالین استوانهای در بخش «ایران باستان» در موزه بریتانیا نگهداری میشود. از سوی دیگر، در سال ۱۳۷۵ آشکار شد که بخشی از یک لوحه استوانهای که آن را متعلق به نبونید پادشاه بابل میدانستند، در حقیقت پارهای از ��ستوانهٔ کوروش بزرگ، از سطرهای ۳۶ تا ۴۳ است. پس از این آگاهی، این پاره از لوح استوانهای که در دانشگاه ییل (Yale) در آمریکا نگهداری میشد، به موزه بریتانیا در لندن انتقال داده شد و به استوانهٔ اصلی پیوست گردید. پژوهشهای زبانشناسی روی دو قطعه استخوان فسیل شدهٔ اسب که در موزهٔ شهر ممنوعه در چین نگهداری میشوند، منجر به شناسایی نسخهٔ چینی منشور کورش شد. قدمت این استخوانها به دورهٔ سلطنت هخامنشیان بازمیگردد. https://www.instagram.com/p/B-7y7AiHTPU/?igshid=5vpyhriuh6is
0 notes
Photo
عبدالمجید ارفعی متولد شهریور ۱۳۱۸ ،در سال ۱۳۲۸ به تهران آمد و در مدرسه منوچهری، البرز و دارالفنون به تحصیل پرداخت و با بهرام بیضایی و داریوش آشوری هم درس شد. درسال ۱۳۳۲ و پیش از ورود به دانشگاه در کتابخانه ملی با نوشتههای استاد پورداوود آشنا شد در همان زمان الفبای زبان باستان را از معلم ادبیاتش استاد متینی آموخت و در همان سالها زبان پهلوی را نیز از کتاب کارنامه اردشیر بابکان نوشته محمد جواد مشکور آموخت، برای آموزش زبان اوستایی گاتهای استاد پورداوود را سرمشق خود قرار داد و آن را نیز آموخت. پیاز اخذ مدرک لیسانس زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران در سال ۱۳۴۴ به آمریکا رفت و بنابر پیشنهاد و توصیه پرویز ناتل خانلری و استقبال استاد پورداوود دوسال به اموزش مقدمات اکدی پرداخت و پس از آن به موسسه خاورشناسی دانشگاه شیکاگو رفت و هشت سال زیر نظر ریچارد هلک،از مشهورترین استادان خط و زبان ایلامی به یادگیری زبان ایلامی و اکدی پرداخت پس از آن با گلنوشتههای و کتیبه های تخت جمشید که به امانت نزد دانشگاه شیکاگو بود و ریچارد هلک در حال بررسی خواندن و ترجمه آنها بوده است آشنا شد،هلک در آن دوران هر شب چند کتیبه خوانده شده را به او میداد تا او از متن ترجمه شده کتیبهها را بخواند پس از مدتی هلک کتیبههای خوانده نشده را هم به ارفعی میداد،این تجربه بعدها به ارفعی در نوشتن کتاب (گلنوشتههای باروی تخت جمشید) کمک میکند. عبدالمجید ارفعی اولین ایرانی است که در این رشته تحصیل کرد و همچنین تنها کسی است که میتواند بقیه کتیبهها را بخواند و آنها را ترجمه کند.ارفعی در تیرماه ۱۳۵۳ خورشیدی از رساله دکتری خود (زمینه های جغرافیایی فارس بر اساس گلنوشتههای تخت جمشید) دفاع کرد و با مدرک دکتری به تهران بازگشت،سپس نزد پرویز ناتل خانلری رفت و در فرهنگستان ادب و هنر ایران به فعالیت پرداخت https://www.instagram.com/p/B9U5YTdnKa0/?igshid=fwd3fxfd4ple
0 notes