#اسامیبوشهر
Explore tagged Tumblr posts
Text
از لیان تا ریشهر: اسامی بوشهر در عصر باستان قسمت دوم
در پیش از این به انتشار مطلب از لیان تا ریشهر: اسامی بوشهر در عصر باستان قسمت اول پرداختیم حال در ادامه آن گزارش خواهیم داشت:
انطاکیه در شبه جزیره بوشهر
در برخی از متون پس از مرگ اسکندر مقدونی، آمده است که سلوکیان در ایران شهرهایی چند ساختند که یکی از آنها به نام انطاکیه در ساحل خلیج فارس بوده است.یکی از این مورخان یونانی «پلین» است. وی نوشته که در جنوب و نزدیک خلیج فارس، اسکندر چند شهر ساخت که یکی از آنها «انطاکیه خاراکس» Antiochede Chara بوده است. رومن گیرشمن باستان شناس و مورخ معروف فرانسوی بر این باور است که «انطاکیه ای هم در شبه جزیره ی بوشهر ساخته شده بود. او در این باره می نویسد: از سوی دیگر بنادری در ساحل دریا برای آنان لازم بود. سلوکیان کمتر از نه شهر در ساحل خلیج فارس بنا نکردند و از آن جمله است انطاکیه در پارس - بوشهر - امروزه - که جانشین شهر کهن عیلامی گردید.» دکتر اردشیر خدادادیان مؤلف كتاب «سلوکیان» با تلفيق رای پیرنیا و گیرشمن نوشته است: گیرشمن باستان شناسی برجسته و فقید فرانسوی تاسیس شهری به نام انتاکیه در خطه پارس و بوشهر امروزی که جانشین شهر کهن عیلامیان گردید را به سلوکیان نسبت می دهد. این شهر بی تردید همان شهر انتاکیه خارا کس است که پیرنیا در ایران باستان از قول سترابون و سایر مورخان و جغرافیادانان رومی آورده است.» بر رأی دکتر خدادادیان دو نقد وارد است: ١- پیرنیا منبع خود را پلین ذکر کرده نه سترابون. ۲۔ خارا کس قطعا بوشهر نبوده است، اگرچه احتمالا در کنار خلیج فارس قرار داشته است. البته «پیلوگو سکایا» در کتاب «شهرهای ایران در روزگار پارتیان و ساسانیان» نوشته است: «خارا کس از جمله شهرهایی بود که به فرمان سلوکوس در ماد پدید آمد و یا تجدید بنا گردید.» مرحوم سلطان علی سلطانی بهبهانی رأی گیرشمن را در انطباق انطاکیه بر بوشهر نپذیرفته است و مدعی است که گیرشمن برای ادعای خود دلیل و مدرکی نیاورده است اما خود آن مرحوم نیز برای نفی نظر گیرشمن، هیچ سند و مدرکی ارائه نداده است! سال ها قبل از پیرنیا، گیرشمن، خدادادیان و سلطانی بهبهانی، مورخ پژوهنده ی بزرگ عصر ناصرالدین شاه قاجار، یعنی مرحوم محمد حسن خان اعتماد السلطنه، در یکی از رساله های جغرافیای تاریخی خود در این باره نوشته است: کارا کس: یا «شارا کس» یا «خاراکس» شهری بوده در خوزستان در نزدیک مصب او لائوس که رود کرخه یا قراسو باشد. اسکندر کبیر در آن عمارت نموده. جمعی یونانی را در آن جا ساکن کرد و این شهر موسوم شد به کاراکس اسکندریه. چون طغیان آب، آن را خراب می کرد، آنطيخوس - پادشاه سلوکیه به جای آن را تغییر داده، دورتر در دامنه ی کوه قرار داده و « آنتیو شیا» یا «انطاکیه» نامید. کاراکس، خوزستان نزدیک خلیج فارس و مابین مصب قراسو و کارون است و امروز معروف به «کارم» می باشد و این ناحیه را «کاراش» می گفته اند یعنی جایی که شهر کاراکس در آن واقع است.» با عنایت به داده های تاریخی ذکر شده، چه می توان گفت؟ آیا انطاکیه قابل انطباق بر شبه جزیره است یا نه؟ متاسفانه در شبه جزیره امروزی بوشهر، به جز یک مورد استثنایی، هنوز هیچ آثار تاریخی و باستانی مربوط به سلوکیان به دست نیامده و ما نمی توانیم هیچ دلیل قانع کننده ای در پذیرش رأی گیرشمن و یا نفی رأی او بیاوریم. بنابراین، تا زمانی که ��استان شناسان در شبه جزیره، حفاری و نقب زنی نکرده اند بهتر است سکوت اختیار کنیم و داوری قطعی را به آیندگان وانهيم.(اسامی بوشهر در عصر باستان)
شهر یونانی یوناخا در بوشهر
همچنین در برخی از متون از شهری به نام «يوناخا» سخن رفته و برخی سعی کرده اند آن را با بوشهر منطبق کنند. دکتر سید جعفر حمیدی در کتاب استان زیبای بوشهر» در این باره می نویسد: در ساحل خلیج فارس نیز سلوکیان نه شهر را بنا کردند که می توان گفت مهمترین آنها شهری بوده که در منطقه بوشهر امروز به نام «يوناخا» تاسیس کردند که در حقیقت این شهر جانشین «لیان» عیلامی بود و ایسیدروس مورخ خارا کسی قرن اول میلادی نیز از این شهر نام برده است. این شهر از جمله نه شهری بود که سلوکیها در پارس مخصوصا در سواحل خلیج فارس بنا کرده بودند، بیشتر این شهرهای سلوکی دارای قلعه هائی بودند که ساکنان یونانی شهرها در هنگام خطر به آنها پناه می بردند...» متاسفانه دکتر حمیدی مأخذ خود را ذکر نفرموده اند و ظاهرا چنین استنباط می شود که ایشان انطاکیه را همان يوناخا فرض کرده اند.
آیا کرسونئوس همان ریشهر است؟
در پایان مبحث مربوط به نام های یونانی شبه جزیره بوشهر در عصر اسکندر مقدونی و سلسله ی یونانی سلوکیان، ذکر این نکته مهم و در عین حال کمتر مورد توجه قرار گرفته تاریخی، لازم است و آن این می باشد که برخی از مورخان معروف عصر قاجار کوشیده اند نام یونانی شهرکر سونئوس» را با بندر ریشهر تطبیق دهند. اولین و ظاهرا تنها مورخ عصر قاجار که چنین ادعایی کرد محمد حسن خان اعتماد السلطنه بوده است. ایشان در فاصله سالهای ۱۳۰۸تا ۱۳۱۰ه.ق/۱۸۹۱ تا ۱۸۶۳م. کتابی در سه جلد با عنوان «در رالتيجان في تاريخ بنى الاشکان» درباره ی تاریخ پارت ها و یا همان اشکانیان نوشت. پس از انتشار این سه جلد، در اوایل سال ۱۳۱۱ هق ۱۸۹۴/م. کتاب دیگری، که في الواقع تتمه و تكمله ی آن سه جلد بود، با عنوان «تطبيق لغات جغرافیایی قدیم و جدید» نگاشت و منتشر کرد. وی در این اثر درباره ی تطبيق «کرسونئوس» با ریشهر نوشت: کر سونئوس: اسم بندر ریشهر است که در پهلوی بندر بوشهر می باشد.» آیا یونانی ها بوشهر یا ریشهر امروز را کرسونئوس و یا یوناخا می نامیده اند؟ اگر چنین است پس با نام های مزامباریا و انطاکیه چه باید کرد؟ آیا می شود فرض کرد که یونانی ها هر چهار نام را به کار می برده اند؟ و یا نه، چهار آبادی مختلف را در شبه جزیره، با نام های متفاوت می نامیده اند. داوری علمی و آکادمیک در این باره برای من که دسترسی به کتاب هایی به زبان های یونانی و ارمنی ندارم، دشوار بلکه محال است. به هر حال امیدوارم روزی مسئله ی نام های مزامباريا، انطاکیه، يوناخا و کرسونئوس و انطباق یا عدم انطباق آنها با شبه جزیره بوشهر توسط حفاری های باستان شناختی یا پژوهش در متون مربوط به یونان باستان، حل شود.
بوشهر در عصر اشکانیان
سلوکیان حدو�� هشتاد سال بر ایران و خلیج فارس حکومت کردند و سپس نوبت به پارت ها یا اشکانیان رسید تا جای حکومت غیرایرانی و غربی سلوکیان را پر کنند. سوال این است که نام شبه جزیره در عصر اشکانیان چه بوده است. آیا در دوران پارت ها نیز کلمات و نام هایی چون مزامباريا، انطاکیه و يوناخا کاربرد داشته یا سلسله ی ایرانی و آریایی اشکانیان، این نام های یونانی و وابسته به فرهنگ غیرایرانی هلنیسم را منسوخ کردند و به جای آن، شبه جزیره را به اسم تازه ای نامگذاری کردند. تاریخ اشکانیان در ایران چندان روشن نیست و در شبه جزیره بوشهر وضع از این هم بدتر است و به جز برخی گمانه ها و حدس های تاریخی، تقریبا هیچ چیزی از تاریخ پارت ها در شبه جزیره نمی دانیم. در دو سه دهه ی اخیر خوشبختانه برخی از باستان شناسان ایرانی در منطقه «شغاب» دست به یک سری گمانه زنی و حفاری زده اند و به این نتیجه رسیده اند که برخلاف اظهارات باستان شناسانی چون آندریاس و دکتر اسماعيل يغمایی، قبرستان شغاب، واقع در هشت کیلومتری جنوب غربی شهر بوشهر، به احتمال قوی قبرستانی است پارتی نه عیلامی گمانه زنی دکتر مهدی رهبر، که در سال ۱۳۷۷ به مدت دوازده ��وز در شغاب دست به گمانه زنی زد، روشن کرد که شیوه دفن در کوزه های سفالی، سنتی است احتمالا پارتی و اشکانی که در دیگر مناطق پارتی ایران هم سابقه دارد. علاوه بر این پروفسور ایرج نبی پور حدس زده که در کنار دیوار غربی ساحل بوشهر، انبوهی از تکه سفال های دوران اشکانی یافت شده است. وی می افزاید که: گورستان پارتی لیان که در انتهای دیوار، حصار قلعه ریشهر بوشهر وجود دارد، نشانگر آن است که در روی لایه باستانی عیلامی، لایه یک شهر پارتی نهفته است... به درستی نمی دانیم که شبه جزیره، کی و توسط چه پادشاهی از سلسله اشکانیان، به قلمرو «پارت ها» افزوده شد. حدس من این است که مهرداد اول (۱۳۷- ۱۷۱ ق.م.) در حمله ای که به سال ۱۴۱ق.م. به بين النهرین کرد، او در این حمله شهر «سلوکیه» در کنار رود دجله را متصرف شد و «دمتریوس) پادشاه سلوکی را به اسارت گرفت، موفق به فتح شبه جزیره نیز شد. ( در سال ۱۴۰ق.م) البته لازم به یادآوری است که از زمان اشک اول( ۲۴۷ق.م.) پایه گذار سلسله اشکانیان، تا زمان بلاش اول( ۵۱۸۰م.)، علی رغم آنکه دهها سال از سقوط سلوکیان و برچیده شدن سلطه ی سیاسی آنان بر ایران سپری شده بود، اما هنوز نام های یونانی برخی شهرهایی که سلوکیان ساخته یا نامگذاری کرده بودند، رایج بود. بلاش اول در یک حرکت ناسیونالیستی و ملی گرایانه، اگر بتوان چنین تعابیری را به عصر باستان تعمیم داد، دستور داد تا دیگر در مکاتبات اداری، اسناد دولتی و منابع مکتوب، کسی نام یونانی شهرها را ننویسد و مردم، آن را به زبان نیاورند. بلاش، نام قدیمی و ماقبل سلوکی شهرها را بار دیگر در ایران رایج کرد. بلاش همان پادشاه پارتی است که دستور جمع آوری و تدوین کتاب مقدس زرتشتیان به نام «اوستا» را صادر کرد و دستور داد سکه ها را، که تا آن زمان غالب�� به خط و زبان یونانی ضرب می شد، در ایران به خط «آرامی» ضرب کنند. سؤال این است که اشکانیان، شبه جزیره را چه می نامیده اند؟ از دوران پارتها، اثری منحصر به فرد متعلق به یک جغرافی دان جنوب غربی ایران باقی مانده است. این نویسنده «جنوبی»، «ایزیدور خاراکسی» Isidor charax ( اهل شهر «خاراکس» یا «کاراکس» در خوزستان) بود که رساله کوتاهی از او با عنوان «چارپارخانه های پارت» باقی مانده است. در این اثر، فهرستی از منازل یا چارپارخانه های واقع شده بر سر راههای مهم ایران آمده است. در این اثر به جز نام «خاراکس»، که احتمالا در منتهی الیه ناحیه شمالی خلیج فارس (خوزستان) بوده، از هیچ شهر پارتی دیگری در این منطقه نام برده نشده است. در آثار نویسندگان یونانی و لاتین چون پولیت، استرابون، ژوستین، آریان و پلوتارک نیز هیچ اشاره ای به نام شبه جزیره در عصر پارت ها نشده است. حتی در نقشه هایی که از عصر پارتها، توسط مورخان عصر جدید، رسم شده به جز نام «خاراکس» هیچ نام دیگری در حوزه کرانه های شمالی خلیج فارس نیامده است. می توان حدس زد که در حد فاصل سلطه سلوکیان تا بلاش اول، احتمالا نام های یونانی چون مزامباريا، يوناخایا کر سونئوس در شبه جزیره رایج بوده و در عصر بلاش اول و به دنبال سیاست هلنیسم زدایی از تاریخ و فرهنگ ایران، شاید نام هخامنشی «ریشا» مجددا رواج پیدا کرده است. آیا می توان حدس زد که در همین ایام بود که «ریشا» آرام آرام به «ریشهر» تبدیل شد؟ در این باره کمی بعد، بحث خواهیم کرد.(اسامی بوشهر در عصر باستان)
ریشهر و بوشهر ساسانی
بر عکس کمبود منابع درباره ی نام یا نام های شبه جزیره در عصر سلسله های هخامنشی، سلوکیه و اشکانیان، نام این مکان در دوران ساسانی کاملا مشخص و روشن است و مورخ و پژوهنده با اطمینان بسیار بالایی می تواند در این باره سخن بگوید. حمدالله مستوفی مؤلف کتاب های «نزهت القلوب» و «تاریخ گزیده» بر این ادعا است که برای اولین بار «لهراسب» پادشاه اسطوره ای و افسانه ای سلسله ی «کیانی» نام این شبه جزیره را «ریشهر» گذاشته است. اگر چه در وهله ی اول، پژوهشگر مایل است به دليل اسطوره ای بودن پادشاهی لهراسب کیانی، نظر حمدالله مستوفی را رد و نقض کند، اما مورخ زیرک و هوشیار درباره ی سخن او تأمل می کند و این گمانه تاریخی را در میان می کشد که آیا نام «ریشهر» ساسانی است یا به عصر ما قبل از ساسانیان باز میگردد؟ این سؤال هنگامی بیشتر قوت میگیرد که احتمال بدهیم که شاید در عصر هخامنشی ها، نام «ریشا» یا «ریشار» رواج داشته است. سوال این است که بین نام «ریشا» و «ریشهر» به لحاظ تاریخی و زبان شناختی آیا می توان نسبتی برقرار کرد؟ و آیا می توان دست کم حدس زد که کلمه ی ریشهر شکل تکامل یافته ی واژهی ما قبل ساسانی «ریشا» می باشد؟ ظاهرا نخستین محققی که فرضیهی رابطهی بین ریشا و ریشهر را پیش کشید، محققی بوده به نام هوستینگ که در سال ۱۹۰۲م. نظرش را در کتابی منتشر کرده است. موریس پزار فرانسوی نیز با پذیرش نظر هوستینگ، در مقدمه کتاب «مأموریت در بندر بوشهر» در این باره می نویسد: برای مشخص کردن ریشه ی نام «ریشهر» شرح و تفصيل های زیادی وجود دارد. تعدادی عقیده دارند این نام از پادشاه ساسانی اردشیر گرفته شده که خود این اسم هم از زبان فارسی قدیم «ارته خشتره» می باشد. اما در هر دو اسم، حرف «آرت» مشترک و اصلی است و معلوم نیست چگونه این کلمه یعنی «آرتا» در کلمه ریشهر گم شده است. نهایتا شواهدی دال بر تمدن فارس، هخامنشی یا ساسانی در این منطقه وجود دارد که باید کشف و نشان داده شود. به همین دلیل ریشه یابی کلمه ی «ریشهر» باید در جای دیگری جستجو شود. شاید در زبان عرب یا حتی در زبان عیلامی و با وسواس خاص بتوان یک مشابهتی بین کلمه «ریشهر» و «ری شهر» ( به معنای بزرگ) که توصیفی رایج برای خدایان عیلامی بویژه الهه کیر- یری - ریشا KIRIRISHA که در لیان بسیار مورد احترام بوده، پیدا کرد. دومین مورد نام این الهه بنظر می رسد معرف همان ریشه است. این فرضیه زمانی کامل خواهد بود که نام کامل لیان، ليان - ریشار- LIYAN _ RISAR همان گونه که هوزینگ فرض کرده است بوده باشد.(اسامی بوشهر در عصر باستان) با عنایت به داده های تاریخی و زبان شناختی ارائه شده در بالا، باید احتمال داد که نام «ریشهر» به عصر ما قبل ساسانی و احتمالأ عصر هخامنشیان باز می گردد و این، البته با اندکی تسامح تاریخی، می تواند با گمانه ی حمدالله مستوفی که بنای ریشهر را به قبل از اردشیر نسبت داده، تطبیق داد. مستوفی درباره ی ریشهر و «تجدید بنای» آن توسط اردشیر بابکان، در نزهت القلوب نوشته است: زیضهر، پارسیان آن را ریشهر خوانند .گمانه حمدالله مستوفی احتمالا درباره بنای ریشهر واقع شده در شبه جزيره بوشهر نیز صادق است. موسی خورنی در کتاب « شهرستانهای ایران» درباره نام شبه جزیره بوشهر در عصر ساسانیان نوشته است: پارس که «کوست نیمروز» نامیده می شود، در قسمت شرقی خوزستان و مجاور سرزمین ماد قرار دارد. دارای استان های کوچکی است و نیز دارای رودخانه ها و جزایر بسیار و شهرهای متعددی است. از جمله می توان از «ری شیر پھرسن»، نام برد که در آنجا مرواریدهای فراوان و مرواریدهای سنگ میزان» بسیار وجود دارد. برخی از محققان جدید برای ریشه شناسی نام «ریشهر» حدس ها و گمانهای زیادی زده اند. آنان ریشهر را مخفف کلمات باستانی «ریو اردشیر»، بوخت اردشیر»، «رام اردشیر»، «رامش اردشیر» و... دانسته اند. حتی برخی مدعی شده اند که اردشیر در شبه جزیره دوازده کیلومتر بوشهر، سه «شهر» به نام های گفته شده ساخته است. براساس متون ساسانی ، اردشیر بابکان هشت شهر در جنوب ایران ساخت که نام دوتای آن ریوارد شیر و بوخت اردشیر بوده است. همانطور که گذشت موسی خورنی نیز با صراحت نام این شهر را در عصر ساسانیان «ری شیر پرسن» دانسته است که سند منحصر به فرد و قابل توجه ای می باشد. پروفسور یوزف مارکوارت درباره معنای این کلمه نوشته است: ««ری شیر پھرسن» در پارسی «ریشهر پهرسان» ( شهر نگهبان با پسوند: - سان» به جای ستان، به معنای «ایستگاه گمرک» است. بنابراین در اینجا منظور شهری که اعراب آن را «ریشهر» می نامند، است. این شهر که در اصل «ريو -اردشیر» است، از «ارجان» یک روز راه است و در نزدیکی «توج» قرار دارد منظور از شهر مورد نظر، شهری به نام « ریشهر» است که ویرانه های آن در بوشهر کنونی است. این شهر محل مناسبی برای قرارگاه کالا و مرواریدهای صادراتی است... فردوسی در شاهنامه رام اردشیر را کنار دریای پارس دانسته و سروده است: چو رام اردشیر است، شهری دگر کزو بر سوی پارس کردم گذر» از قدیم می دانسته ایم که احتملا ریشهر خوزستان، همان ریواردشیر عصر ساسانی بوده است. در این باره یاقوت حموی در کتاب «معجم البلدان» به نقل از حمزهی اصفهانی آورده است: «ریشهر به عقیده ی حمزه مخفف و مختصر ریواردشیر است و آن ناحیه ای از ارجان.» این همان ریشهری است که سلطانی بهبهانی آن را ریشهر معروف کنار بندر ماهشهر امروزی می داند. با این وجود برخی از باستان شناسان غربی، اصرار دارند که ریواردشیر در ناحیه فعلی منطقه «سبز آباد» بوشهر قرار داشته است. آندرو ویلیامسن باستان شناس معروف که در سال ۱۹۷۱م./ ۱۳۵۰خ. سفری به بوشهر کرده و دست به مطالعات باستان شناختی شبه جزیره زده است، در گزارش خود در این باره نوشته است: ... مهمترین ناحیه بوشهر سبز آباد بود، جایی که بدون شک ریو اردشیر ساسانی در آنجا قرار داشت. در نظر داشتم که نواحی ریشهر و سبز آباد را با گرفتن عکس هایی از جزء به جزء مناظر آن ببینم و فهرستی از آن تهیه کنم.(اسامی بوشهر در عصر باستان) درحال حاضر به دلیل فقر مدارک و منابع باستان شناختی نمی توان به درستی درباره رأی ویلیامسن قضاوت کرد و پذیرفت یا نپذیرفت که ریواردشیر در منطقه سبز آباد بوشهر قرار داشته یا همانطور که حمزه اصفهانی و یاقوت حموی گفته اند در ارجان و خوزستان بوده است. بلادی با قاطعیت خاص خود، به داوری نشسته و نوشته است: در هر حال این بسیار دور از ذهن خواهد بود که اردشیر ساسانی علاوه بر بوخت اردشیر، یک ریو اردشیر دیگر را نیز در همین شبه جزیرهی نه چندان بزرگ لیان تأسیس کرده باشد این ریواردشیر به خوبی می تواند همان ریشهر ارجان بوده باشد که در خوزستان واقع بوده و امروزه از بین رفته است. پس «ریشهر بوشهر » مخفف چه نام ساسانی است ؟توضیح بلادی تا اندازه ای روشنگر و راهگشا است: ریشه ای که برای بوشهر می توان در نظر گرفت این است که بوشهر خلاصه ی بوخت اردشیر boxt ardesir باشد، بوختن به معنی پیروز شدن و نجات یافته و از ریشه اوستایی baoy است، و بدین ترتیب ترکیب بوخت اردشير baoxta _ arta xser روی هم به معنی اردشیر نجات یافته خواهد بود که واژه ای است فارسی میانه. بنیان بوخت اردشیر یا بوشهر کنونی به سال ۲۲۴ میلادی، یعنی زمان جنگ های اردشیر بابکان، سر سلسلهی ساسانی با اردوان پنجم، آخرین پادشاه اشکانی برای تصاحب تاج و تخت برمی گردد. اردوان، پسر خود را بهتعقیب اردشیر روانه می کند. اردشیر، راه دریا را در پیش می گیرد. مردی از سپاهیان اردوان به نام بواک با فرزندان و سپاهش از لشکر اردوان جدا شده و اردشیر را تا پیروزی یاری می دهد. این پیروزی در کنار دریای پارس رخ می دهد و لذا اردشیر تا چشمش به دریا می افتد، یزدان را سپاس گذاری کرده و بعدها به پاس این پیروزی، در همان جا روستایی به نام بوخت اردشیر بنا می کند و دستور می دهد ده آتش بهرام در آن جا برپا کنند. [آتش بهرام، آتش مقدسی است که از ۱۶ آتش برگرفته شده از جاهای مختلف برپا می گردد. اردوان هم در همین نبرد کشته می شود... بدیهی است پس از تأسیس بوخت اردشیر» در نزدیکی معبد «کیری - ریشا» واقع در شهر لیان کهن، که در آن هنگام آهسته آهسته با نام «ریشا» نیز شناخته می شده، به دلیل مجاورت مکانی و شباهت لفظی، به موازات تصحيف «بوخت اردشیر» به بوشهر زمینه ی تطور کلمه «ریشا» به ریشهر نیز فراهم گردیده است. قابل ذکر است که در بیان واژه های بوشهر و ریشهر در لهجه ی بومیان کنونی تأكيد و فشار بر تلفظ صریح حرف (h _ t) موجود در این واژه وجود ندارد و این دو واژه را بیشتر به صورت بوشر buser و ریشر riser با کسر (ش) ادا می کنند.» البته سال ها قبل از بلادی، جمشید سروشیان کرمانی در مقاله ای در مجلهی یغما» در همین باره نوشت: ... بوشهر نیز در قدیم «بوخت اردشیر» گفته می شد. چنان که در کارنامه اردشیر بابکان در بخش ۵ فقره ۱۰- آمده است: «چونش دریا به چشم بدید، اندریزدان سپاسداری انگارد و بدانجا روستایی را بوخت اردشیر نام نهاد...) بوختن به معنی یافتن، نجات یافتن است، چنانکه سه بوخت، منظورهمت و هوخت و هورشت، یا اندیشه نیک، گفتار نیک و کردار نیک باشد، و بوشهر مخفف بوخت اردشیر و بخت یشوع، به معنی آزاد شده يسوع است. نیز می توان حدس زد که بوشهر مخفف بوخت شهر باشد. یعنی شهری که آزادی یافته است ( آزادشهر) و این حدس اخیر از توضیح قبلی ( مخفف اردشیر) صحیح تر می نماید.» تا یافت شدن مدارک تاریخی یا قراین تازه زبان شناختی، من نیز، رأي سرو شیان کرمانی و بلادی را می پذیرم و ریشهر را مخفف کلمه ی «کیریری - ریشا» و برگرفته شده از جزء دوم آن ( ریشا) می دانم.(اسامی بوشهر در عصر باستان) در یک جمع بندی کلی از مباحث زبان شناختی ارائه شده در بالا می توان حدس زد که: ریشهر می تواند دارای دو ریشه باشد: یا از کلمه ی عیلامی «کیر۔ پری - ریشا» ( البته جزء دوم آن گرفته شده و ریشا به مرور زمان به ریشهر تبدیل شده است. و یا ریشه آن از کلمه ساسانی «رام اردشیر» می باشد. رام اردشیر با گذشت زمان به «ریشهر» مبدل گشته است. اما کلمه بوشهر شاید از بوخت اردشیر، مأخوذ باشد. به هر حال داوری قطعی در این باره ممکن نیست و موضوع هنوز هم نیاز به بررسی های زبان شناختی و باستان شناختی بیشتری دارد. به یک سؤال مهم دیگر نیز باید پاسخ دهیم: آیا شبه جزیره کوچکی چون بوشهر همزمان گنجایش چند شهر به نام های ریوارد شیر، رام اردشیر و بوخت اردشیر را داشته است؟ حدس من این است که اگر به وجود هر سه تای این مناطق در شبه جزیره قائل باشیم، باید آنها را روستاهای کوچکی بدانیم در دل شبه جزیره. کما این که هم اکنون در منطقه ریشهر قدیم، محلاتی چون بهمنی، سبز آباد، سرتل، رونی، دستک و... وجود دارند.(اسامی بوشهر در عصر باستان)
بی شهر یا هزار مردان عصر ساسانی
در برخی از متون قدیمی جغرافیایی عربی و فارسی از شهری به نام «بی شهر» یا «بهشر» در شبه جزیره نام برده شده است. مؤلف ناشناخته کتاب حدود العالم من المشرق الى المغرب» که آن را در سال ۱۳۷۲ق/۹۸۲م. نگاشته است در این باره می نویسد: بهشر شهرکی است خرم میان سنیز و ارگان به نظر می رسد که بر اساس این آدرس، مکان این ��هر در استان امروزی خوزستان می بایستی باشد اما عبدالحسین احمدی ریشهری محقق و مورخ بوشهری جای آن را در بوشهر می داند و می نویسد:(اسامی بوشهر در عصر باستان) بوشهر قدیم ( همان بی شهر) از آغاز سلطنت خسرو انوشیروان ساسانی به بعد به خاطر چاه های آب شیرین آن جا - رونق اقتصادی بیشتری نسبت به روشهر (ری شهر) پیدا کرده است. گمان بسیار می رود که «رو شهر» (ری شهر) در دوران فرمانروایی ساسانیان مرکز حکومت و نشستنگاو «شهرک» مرزبان پارسی بوده و بوشهر (بی شهر) نیز به عنوان یک محدوده مرزی - به مرزداری اشخاصی بالقب «هزارمرد» محسوب می شده است. گواه نزدیک به اثبات این مدعا، وجود سرزمین باستانی «هزار مردان» واقع در شمال هلیله امروزی می باشد که هنوز نام و نشانش بر زبان اهالی هلیله باقی است و «هزار مرد» نیز لقبی بوده است که پادشاهان ساسانی به سرداران و حاکمان شهرها می داده اند. به هر حال منطقه ای به نام «بی شهر» یا «بید شهر» در شبه جزیره بوشهر، حدفاصل هلیله تا امامزاده امروز، بوده و تا اوایل سلطنت سلسله ی قاجاریه نیز روستایی به همین نام در این منطقه وجود داشته و هم اکنون (سال ۱۳۸۴) بقایای این شهر کوچک ساسانی در منطقه مورد نظر، قابل مشاهده است. Read the full article
0 notes
Text
از لیان تا ریشهر: اسامی بوشهر در عصر باستان قسمت اول
یک هشدار لازم اسامی بوشهر در عصر باستان را در ادامه بررسی میکنیم. بر اساس بررسی های باستان شناسانه ای که توسط کارشناسان سازمان میراث فرهنگی استان بوشهر در زمستان سال ۱۳۷۴ انجام گرفته درباره اسامی بوشهر در عصر باستان و با تکیه بر گزارش باستان شناختی دکتر رابرت کارتر، که در زمستان ۱۳۸۳ پیمایشی در شبه جزیره بوشهر انجام داده و سایت ها و مراکز باستانی را معرفی کرده است پیشینه تاریخ تمدن در بوشهر دست کم به دوران نئوکالكلوتیک یا پارینه سنگی جدید و حتی قبل از آن باز می گردد. از این نظر شبه جزیره ای که امروز «بوشهر» نام دارد یکی از قدیمی ترین مراکز تمدنی جهان محسوب می شود که پیشینه اولیه آن در تاریکی عصر ماقبل تاریخ و کشف خط و مفرغ، گم می شود.
گام در وادی تاریک
تاریخ بوشهر در دوران باستان را در حال حاضر نه تنها نمی توان به طور کامل، دقیق و آکادمیک نگاشت، بلکه حتی در برخی مقاطع تاریخی، خطوط کلی آن را نیز با اطمینان نمی توان طرح و ترسیم کرد. علت اصلی این «امتناع تاریخی» نیز فقدان شدید، و در دوره هایی حتی خلاء کامل منابع مکتوب تاریخی، اسناد، سنگ نوشته و داده های باستان شناختی و مادی تاریخی در این شبه جزیره است. حقیقت این است که به جز حفاری های شتابزده و غیر علمی اف. جی. اندریاس F. G . Andreus در سال ۱۲۹۳هق / ۱۸۷۶م.، و حفاری دقیق و علمی هیأت فرانسوی به رهبری موریس پزار در ۱۳۳۲هق /۱۹۱۳م. و برخی پیمایش های باستان شناختی کسانی مانند ارل اشتین Aurel stein در سال ۱۹۳۶ م./ ۱۳۱۵ خورشیدی (۱) آندرو ویلیامسن ۱۳۵۰ خورشیدی /۱۹۷۱م.(۲) تا قبل از انقلاب اسلامی هیچ حفاری علمی و منطبق بر اصول باستان شناسی دیگری در شبه جزیره ی بوشهر ، انجام نشد. از سال ۱۳۵۷ به بعد نیز تا سال ها، هیچگونه حفاری یا حتی گمانه زنی انجام نگرفته است. از اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد شمسی بود که برخی کاوش ها و گمانه زنی ها توسط باست��ن شناسان ایرانی انجام شده است، مع الاسف تا امروز، به جز یک مورد استثنایی، گزارش مفصلی از این حفاری ها و گمانه زنی ها منتشر نشده تا مورخان و پژوهشگران بر پایه آن، به تاریخ نگاری بوشهر در عصر باستان بپردازند. از این رو مطالعات باستان شناختی و پژوهش های تاریخی درباره شبه جزیره بوشهر در عصر باستان، هنوز دوران جنینی خود را طی می کند و تا تولد، رشد و بالندگی آن، دهها سال فاصله است. به همین دلیل نیز هرگونه تاریخ نگاری مربوط به این دوره، بسیار شکننده، غیر قطعی، ابطال پذیر، موقتی و در غالب موارد صرفا برپایه حدس و گمان است. هر کاوش یا حفاری تازه باستان شناختی در حال یا آینده، ممکن است کل یا دست کم بخشی از داده های امروزی مورخی که «خطر» کرده و دست به تاریخ نگاری می زند را باطل کند. از این رو قبل از پرداختن به شرح نام های این شبه جزیره در عصر باستان، به خواننده باید این هشدار و هوشیاری را داد که در این فصل، راه پرفراز و نشیب و الغزنده ای را باید طی کند و ضمن تردید در اغلب داده های مورخان پیشین، در مورد داده های من نیز با شک و تردید برخورد کرده و متوجه این نکته باشد که هر آن ممکن است با کشف سکه، سفال منقوش، آجر نوشته کتیبه، لوح، مجسمه یا بنایی، بخشی یا حتی همه ی بنای داده های من در این وجیزه فرو ریزد. اما باکی نیست! علم، لاجرم از دالان «حدس ها و ابطالها» عبور می کند و اگر کسی می خواهد حرفی علمی و آکادمیک بزند، ناچار است تن به «ابطال پذیری» داده های خود نیز بدهد. تنها با این روش است که علم، و در اینجا علم تاریخ، رشد می کند. امیدوارم باستان شناسان و مورخان آینده دست کم با بخش کوچکی از داده ها و گمانه های تاریخی من موافق باشند و با حفاری ها و کاوش های خود، صحت آنها را تائید کنند. انشاء الله. اسامی بوشهر در عصر باستان
اولین نام شبه جزیره امروزی بوشهر
همانطور که گذشت، قدمت زیست انسانی و تمدن در شبه جزیره ای که امروز بوشهر نام گرفته، به ما قبل تاریخ و عصر نئوکالکوتیک و یا حتی کالكلوتیک باز می گردد. این شبه جزیره از دوران سلسله عیلام از تاریکی تاریخ به درآمده و وارد تاریخ شده است. قطعا در فاصله عصر سنگ تا عصر آهن و به خصوص قبل از عیلام نیز مردمانی در این شبه جزیره زیست و زندگی می کرده اند که دارای تمدنی پیشرفته و شهرها و آبادی های چندی بوده اند.اسامی بوشهر در عصر باستان می توان حدس زد که آن مردمان به لحاظ زبانی و نژادی پیوندهای عمیقی با مردم حوزه تمدنی «سومر» و «اکد»، در بین النهرین، داشته اند و شاید در فاصله پنج تا چهار هزار سال قبل از میلاد، یکی از دولت به شهرهای» سومری در شبه جزیره فعلی بوشهر برپا بوده است. بر اساس برخی گمانه های تاریخی - زبان شناختی و مطالعات مردمشناسی جسمانی، سومری ها و مردمان شبه جزیره بوشهر، از هندوستان به این نواحی مهاجرت کرده اند. این حدس وقتی بیشتر قوت می گیرد که بدانیم قدیمی ترین «اثر مکتوب» که در حفاری های موریس پزار در حوالی ریشهر و «ثل پی ل» در شبه جزیره ی بوشهر کشف شد، خط «سومری - اکدی» بوده است. بر اساس احتمال و حدس جورج کامرون، قبل از عیلامیها در این شبه جزیره مردمانی از نژاد دراویدی های تامیلی و هندی که با سومریها نژاد واحدی داشته اند، ساکن بوده اند. برخی مشابهت های زبانی، مردم شناسی و انسان شناسی نیز چنین گمانه ای را تائید می کنند. هزاران سال قبل و تا قبل از ورود به عصر تاریخ، مراوده و مهاجرت نسلی و قومی بین مردمان شبه جزیره با هندوستان وجود داشته و احتمالا یکی از قدیمی ترین ساکنان این منطقه، از نژاد دراویدی، که منشأ آن هندی است، بوده اند. کامرون در این باره می نویسد: پاره ای مدارک، ما را به این باور سوق می دهد که روزگاری مردمی پیش از نژاد سیاه، از هند راه افتاده، در امتداد کرانه ی خلیج فارس به سوی باختر پیش آمدند. ظاهرا یکی از پادشاهان آشور در حجاری های برجسته ی خود، تصویر افرادی از این گروه را نقش کرده است. نویسندگان یونانی از اتیوپیاییهای جنوب شرقی ایران سخن می گویند. اخلاف کنونی آنان دارای پوستی تیره و آفتاب سوخته، مویی صاف و راست و سری گرد هستند.» کامرون در جای دیگری از اثرش درباره ریشه شناسی زبان عیلامیها با مردمان تامیلی و دراویدی های هند می نویسد: بسیاری از عناصر مشخصه ی زبان عیلامی ظاهرا در یک گروه زبانی که امروزه تنها در ناحیه ی قفقاز یافت می گردد و از آن به عنوان خانواده ی قفقازی» یاد می شود نیز وجود دارد، اما پاره ای شباهت های آوایی و نحوی با گویش تامیلی زبان دراویدی در جنوب هند نیز پیدا شده است.» آیا با تکیه بر داده های کامرون می توان حدس زد که زبان و نژاد مردمان خلیج فارس و شبه جزیره بوشهر در قبل از عیلامی ها، دراویدی های هندی تبار و به دنبال آن سومری بوده است؟ اثبات این حدس تاریخی به همان اندازه دشوار است که نقض و ابطال آن. اما به هر حال چه زبان آن مردم دراویدی، یا شاخه ای از آن، و یا سومری بوده یا نبوده باشد. سؤال این است که نام این شبه جزیره در آن عصر چه بوده است؟ تاریخ و پژوهش های باستان شناختی تا امروز در قبال پاسخ به این سؤال ساکت می باشند و ما نمی دانیم که قبل از عیلامیها، این شبه جزیره چه نام داشته است. علاوه بر این ما حتی به درستی نمی دانیم آن مردمان به چه زبانی تکلم می کرده اند. دراویدی؟ سومری؟ اکدی؟ و یا...؟ باید منتظر بیل و کلنگ باستان شناسان و تحقیقات مردم شناسان جسمی و فرهنگی در آینده ماند تا شاید با حفاری ها و پژوهش های خود، از این راز بزرگ ��رده بردارند. اسامی بوشهر در عصر باستان «لیان» شهر آفتاب درخشان قدیمی ترین نام شبه جزیره در طول تاریخ که امروزه ما از آن اطلاع داریم احتمالا «لیان» بوده است. بر اساس حفاری های باستان شناختی موریس پزار فرانسوی در سال ۱۹۱۳م. در نواحی گل پیل، امامزاده و سبزآباد، حدس زده شده که در عصر عیلامیان، شبه جزیره را «لیان» می نامیده اند. نخستین باستان شناسی که کوشید شهر تاریخی لیان عصر عیلامی را بر بخشی از شبه جزیره منطبق کند، پزار بود. او در نواحی ای که حفاری کرد موفق به کشف آجر نوشته هایی شد که نام «لیان» بر آنها حک شده بود. این آجر نوشته ها متعلق به پادشاهان معروف عیلامی همچون، «هومبان - نومنا»، «شوتروک - ناهونته» و «شیلها ک ۔ این شوشیناک» بود. ابزار حدس زد که احتمالا شهر باستانی و تاریخی لیان در شبه جزیرهی بوشهر امروزی بوده است. این قول پزار، از سال ۱۹۱۴، که گزارش او به زبان فرانسوی در پاریس منتشر شد، مورد قبول اکثر عیلامشناسان بزرگ جهان، از جمله جورج کامرون، رومن گریشمن، دیاکونوف، والتر هینتس و پیر آمیه، قرار گرفت و اغلب آنان این شبه جزیره را در عصر عیلام، «لیان» نامیدند. با این وجود، جمع دیگری از مورخان و باستان شناسان در انطباق لیان با شبه جزیره، تردید کرده اند. ما تا یافت شدن مدرک باستان شناختی که قول پزار را ابطال کند، نظر او را می پذیریم و هم صدا با او قدیمی ترین نام شبه جزیره در عصر عیلام را «لیان» می دانیم. درباره ی معنی کلمه «لیان» نیز حدس و گمان هایی زده شده است: برخی از محققان بوشهری بر این ادعایند که کلمه لیان در اصل واژه ای است بابلی به معنای «آفتاب درخشان» و این کلمه از بین النهرین وارد حوزه تمدنی عیلام شده است. دکتر حمیدی در فرهنگ نامه بوشهر، در این باره می نویسد: «لیان ... به معنی آفتاب درخشان و تابان و به معنی فروغ و روشنایی آینه هم هست. مؤلف برهان قاطع گفته است: ليان، فروغی را گویند که از پی هم بدرخشد. (برهان قاطع) ليان به مفهوم روشنایی و درخشندگی وارد ادبیات فارسی نیز شده ، کما اینکه خاقانی در بیتی «لیان» را به معنی درخشان و تابنده آورده است: جمشید کیانی نه، که خورشید لیانی کزنور عیانی، همه رخ عین سنایی جالب و قابل تأمل آنکه ردپای واژه لیان را هنوز هم می توان در محاورات مردم بومی شهر بوشهر یافت. در گویش مردم بوشهر کلمه ای وجود دارد به نام «لیل» Leil که به معنی خیره شدن چشم بر اثر نور می باشد. بی شک بین کلمه ی بابلی - عیلامی لیان و لیل، رابطه زبان شناسی معناداری وجود دارد. با سقوط سلسله عیلامی در هزاره قبل از میلاد، شهر و بندر تاریخی لیان نیز روبه انحطاط گذاشت. اوج این انحطاط در حمله گسترده و ویرانگر پادشاه آشور به قلمرو عیلام بود که حتی حیواناتی مثل سگ و گربه را نیز زنده نگذاشت و از دم تیغ گذراند. با هجوم «نبوکدنصراول» از بین النهرین به سرزمین عیلام، ناقوس مرگ تمدن عیلام به صدا درآمد و لیان نیز ویران شد.
نام شبه جزیره در عصر مادها
عیلامی ها را مادها شکست دادند و در ناحیه امروزی جنوب غربی ایران جانشین آنان شدند. درباره تاریخ مادها در ایران، پژوهش های چندی در غرب و خصوصا شوروی سابق انجام شده است. شاید یکی از معروف ترین پژوهش ها در این باره کتاب تاریخ ماد اثر آکادمیسین معروف شوروی سابق «دیاکونوف» بوده باشد. این کتاب را مرحوم «کریم کشاورز» سال ها قبل از انقلاب - ۱۳۴۵ - از روسی به فارسی ترجمه کرده است. از مطالعه تواریخ مربوط به سلسله مادها در ایران نمی توان دریافت که آیا شبه جزیره در این ایام نیز «لیان» نامیده می شده، با اسم دیگری داشته است. ظاهرا تاکنون در منطقه مورد بحث، هیچ اثر باستان شناسی نیز از دوران مادها به دست نیامده است. به هر حال تاریخ شبه جزیره در عصر مادها هنوز در هاله ای از ابهام قرار دارد و تا امروز نور مطالعات تاریخی - باستان شناختی بر آن نتابیده است. امید است در آینده، باستان شناسان پرده از این راز تاریخی بردارند و اهل پژوهش را با دنیای گمشده و از یاد رفته ای آشنا کنند. اسامی بوشهر در عصر باستان
از لیان تا ریشا در عصر هخامنشیان
استانی که امروزه بوشهر نام دارد در عصر هخامنشیان یکی از مراکز مهم به شمار می رفته و شاهان هخامنشی در ناحیه دشتستان چندین کاخ برای خود ساخته بودند. نزدیک چهار دهه است که علی اکبر سرفراز مشغول حفاری کاخ ها و مراکز هخامنشی در دشتستان می باشد و به یافته های تاریخی و باستان شناختی شگفت انگیزی نائل آمده است. در اواخر سال ۱۳۸۳ و اوایل ۱۳۸۴ نیز گروه باستان شناسی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری استان بوشهر به سرپرستی دکتر احسان یغمایی در ناحیه درودگاه دشتستان مجسمه، کتیبه و اشیاء فوق العاده جالبی کشف کردند که مربوط به شاهان هخامنشی می باشد. با عنایت به این داده ها مسلم است که پارس هاو شاهان هخامنشی توجه خاصی به قلمرو جنوبی خود در خلیج فارس داشته اند و قطعا شبه جزیره نیز برایشان از اهمیت استراتژیکی خاصی برخوردار بوده است. آنان از همین ناحیه با هندوستان، شام و فلسطین، مصر و شمال آفریقا و شرق آفریقا در تماس بوده اند و در لشکرکشی به مصر، از این شبه جزیره ناوگان جنگی خود را حرکت داده اند. اما سؤال این است که شبه جزیره در عصر هخامنشی ها چه نام داشته است؟ متاسفانه باستان شناسان هنوز نتوانسته اند دربارهی نام شبه جزیره در عصر هخامنشی چیزی به ما بگویند، اما اگر توجه داشته باشیم که جنوب غربی ایران و قلمرو سنتی عیلام، در عصر هخامنشی نیز کم و بیش به حیات فرهنگی، مذهبی و اجتماعی خود ادامه می داده است، می توان حدس هایی در این باره زدن موریس پزار مورخ و باستان شناس فرانسوی درباره ی نام شهر لیان در عصر هخامنشیان دست به گمانه زنی زده و اظهار داشته است که شاید کلمه کیر - پری - شا» به «ریشار» rishar تبدل شده باشد. می دانیم که در عصر عیلامیان، مردم لیان (ریشهر - بوشهر) الهه و ایزد بانویی به نام «کیریری - شا» را می پرستیده اند و برای او در شهر لیان معبد، و بارگاه و پرستشگاهی احداث کرده بودند. «کیریری - شا» از دو کلمه ی «کیر» و «ریشا» ترکیب شده که به معنای «الهه اعظم» یا «ایزدبانوی بزرگ» می باشد. یکی از زبان شناسان و محققان بوشهری، هم عقیده با موریس پزار، درباره ی تبدیل نام «لیان» به «ریشا» نوشته است: همانطور که می دانیم در تمدن عیلامی، مذهب متکی بر الهه ای است که حیات از آن نشأت گرفته است. این الهه کیری ریشا Kiri_ risa نام دارد که همسر هومبان خدای آسمان است. کیری به معنی الهه و ریشا به معنی بزرگ است. جایگاه رسمی و اصلی مراسم مذهبی الهه ی ریشا درلیان بوده است و البته ��ادشاهان عیلامی برای ریشا در شوش و سایر جاها نیز معابدی ساخته بودند. بنا به مندرجات آجرنوشته های عیلامی مکشوفه درليان، پادشاه عیلام شوتروک ناخونته، معبد کیری ریشا را که در حال خراب شدن بوده در شهر الیان دوباره باز سازی نموده است. به دلیل قداست و محبوبیت عمومی ، بعدها و به مرور زمان، نام ریشا، این مادر خدای خلیج فارس، به شهر محل استقرار و محل اصلی پرستش آن الهه، یعنی شهر لیان، نیز اطلاق شده است و به عبارت دیگر، نه تنها معبد و پرستشگاه الهه ريشا، که همچنین خود آبادی اطراف آن نیز با گذشت زمان، توسط زائرین راه های دور و نزدیک به همان نام ریشا نامیده شده اند.» بار دیگر می پرسیم: آیا در عصر هخامنشی، شبه جزیره را «ریشا» می نامیده اند؟ اگر چه گمانه زنی های بالا را نمی توان نادیده گرفت، اما با قاطعیت نیز نمی توان داوری کرد. باید در انتظار حفاری های باستان شناسان در آینده ماند تا شاید با کشف لوح یا سندی، ماجرا روشن شود. اسکندر نیز در سال ۳۲۳ قبل از میلاد، ایران به یکی از فرماندهان او به نام سلوکوس رسید و او سلسله ای در سال ۳۱۲ق.م تاسیس کرد که در تاریخ به سلوکیه مشهور شد. حال سؤال این است که نام شبه جزیره در عصر اسکندر و سلسله سلوکیه چه بوده است. اگر چه درباره اوضاع جنوب غربی ایران و شبه جزیره امروزی بوشهر در عصر اسکندر و سلوکیان پژوهش همه جانبه ای هنوز انجام نشده و حتی باستان شناسان به آثار باستانی و تاریخی قابل ملاحظه ای در شبه جزیره امروزی بوشهر دست نیافته اند اما برخی از باستان شناسان و مورخان نامهایی ذکر کرده اند که قابل مطالعه و نقد و بررسی است:
آیا مزامباریا همان بوشهر است؟
اسکندر مقدونی در سال ۳۲۶ قبل از میلاد یکی از سرداران خود به نام نگارخوس یا «نگارک» را برای مساحی و شناسایی کرانه های خلیج فارس به آن نواحی اعزام کرد. نثارک سرتاسر بخش ساحلی استان فعلی بوشهر و برخی دیگر از مناطق راگشت و ماحصل مشاهداتش را در سفرنامه ای به زبان یونانی نگاشت. متاسفانه اصل این سفرنامه مفقود شده و تنها بخش هایی از آن در کتاب «آرین» مورخ یونانی بر جای مانده است. در عصر ناصرالدین شاه قاجار، محمد حسن خان اعتماد السلطنه مترجم، محقق و مورخ معروف عصر ناصری بخش هایی از این سفرنامه را از فرانسه به فارسی ترجمه و در کتاب «مرآة البلدان» جای داد. اعتمادالسلطنه در این ترجمه کوشید تا با معیار قرار دادن جغرافیای ایران در عصر قاجار و نام ها و اسامی رایج در عصر ناصری، مسیر نثارک را پی گیرد و نام هایی را که آن یونانی در سفرنامه اش ذکر کرده با نام های زمان خود تطبیق دهد. نثارک در سفرنامه اش از جایی به نام «مزامباريا» یا «مزامبری» نام برده است. اعتمادالسلطنه در مرآة البلدان کوشیده این نام را با بندر بوشهر منطبق کند و در این باره نوشته است: «از کیارازن به مزامبری - که بوشهر باشد. آمدیم. اطراف بوشهر، نخلستان و باغات زیاد بود.» اعتماد السلطنه در جای دیگر از کتاب مرآة البلدان و در ذیل نام معرفی بندر بوشهر در همین باره نوشته است: نثارک سردار اسکندر، موضعی را که حالا بوشهر است به اسم مزامبری خوانده و باغ و سبزه که در اطراف آن نقل کرده، الان غیر از وجود نخلستان کمی، چیزی از آن باقی نیست.» انطباق «مزامباریا» با بوشهر مورد پسند خلیج فارس شناس برجسته ایرانی مرحوم محمد علی خان سديد السلطنه نیز قرار گرفت و او در کتاب اعلام الناس في احوال بندرعباس» عین مطالب مرآة البلدان اعتماد السلطنه را نقل کرد و بر آن صحه گذاشته است. در عصر رضاشاه پهلوی نیز سر ارل اشتین، مورخ و باستان شناس معروف انگلیسی، در سفری که به بوشهر انجام داد در همین باره نوشت: شبه جزیره ی واقع در شمالی، یعنی جایی که قلعه ریشهر و شهر کنونی بوشهر در آن واقع شده، در حدود ۱۶ مایل طول دارد. بدون شک این ناحیه از زمان های بسیار دور یک منطقهی مسکونی بوده و برای مدت زمانی طولانی به نام شبه جزیره ی «مزامباريا» شناخته می شده است. یعنی همان جایی که «نارکوس» در سفر خود به سوی خلیج فارس، تعداد زیادی باغ و تمام انواع درختان میوه را پیدا کرده» اما در آغاز دهه ی چهل شمسی مرحوم سلطان علی سلطانی بهبهانی در مقاله ای که به مناسبت سمینار خلیج فارس، که در سال ۱۳۴۱ در تهران برگزار شد، ارائه داد به شدت با انطباق نام مزامباریا با بوشهر اعتراض کرد و نوشت: مطالبی که در کتب تاریخ و اخبار ایرانیان قدیم راجع به ریشهر آمده و بعضی ها نام قدیمی ( مزامباريا) را مربوط به بوشهر دانسته اند، غلط محض است...»محقق بوشهری اسماعیل رائین نیز بدون اضافه کردن مطالب خاصی، داوری سلطانی بهبهانی را نقل کرده است و تلویحا پذیرفته است. اسامی بوشهر در عصر باستان به قول حسن برازجانی، سلطانی بهبهانی «بررسی در امری تاریخی موضوعی شخصی انگاشته و «غلط محض» را به کار می برد و جز این صحبت قوی» دلیل دیگر نمی آورند.» چنین است داوری مشابه مرحوم بهبهانی و رائین متوجه یک نکته تاریخی باریک اما بسیار مهم در مطالعات تاریخی نشده اند و آن اینکه: یونانی ها را عادت بر این بود که برای اماکن و حتی اشخاص غیریونانی، نام های یونانی یا یونانی مآب انتخاب می کردند و به احتمال بسیار « مزامباريا» نیز از آن جمله نام های خود ساخته ای بوده که نئارک بر این ناحیه از شبه جزیره امروزی بوشهر گذاشته است. حسن برازجانی در مقاله ی «در جستجوی معنی کلمه بوشهر» در انطباق نام مزامباریا با بوشهر و شواهد جغرافیایی برای آن نوشته است: عده ای چون اطراف مزامبری پر دارو درخت ذکر شده، آن را قابل انطباق با بوشهر ندانسته اند. این آقایان شاید هیچگاه از دریا به سواحل بوشهر و روستاهای اطراف نظر نینداخته اند که همه جا را پر درخت و نخلستان ببینند و اگر به بوشهر سفری کرده باشند، همین رأس شمالی شبه جزیره که بدون درخت بوده، در نظر آورده اند که خورشید جزیره به علت رطوبت فراوان در تمام ایام سال و میزان بارندگی آن که طبق آمارهای اداره هواشناسی از تمام دو سوی خلیج فارس بیشتر است، می توانسته بوشهر را پر درخت و سرسبز نگاهدارد، اما اگر کم درختی بوشهر در ایام اخیر منظور آقایان است، باید گفت که بوشهر در سده های اخیر چندین بار به علت بالا آمدن زه زمین ها ۔ آنچنان که از پیران قوم شنیده ام، آخرین بار در اواخر دوره ی قاجار - آب قنات ها و چاههای بهمنی و سرتل و... آن چنان بالا آمده بود که بی مدد بند و طناب، آب لب شوراز چاه ها می گرفته اند و هر چه می گذشته، به شوری آبها افزوده می شده تا آنجا که بیشتر درختان را نابود می کند. به هر حال بی درختی یا کم درخت بودن بوشهر، همیشه عارضه ای موقتی بوده است نه امری محتوم که سرنوشت شبه جزیره بوده باشد.» به هر حال اگر چه دلایلی که حسن برازجانی اقامه کرده، خردپسند است، اما محافظه کاری تاریخی ایجاب می کند با قاطعیت درباب مزامباریا و انطباق آن با شبه جزیره بوشهر سخن نگوئیم و جایی نیز همچنان برای شک و تردید و پژوهش های بیشتر خالی بگذاریم. اسامی بوشهر در عصر باستان Read the full article
0 notes