#انتشارات_چترنگ
Explore tagged Tumblr posts
Photo
• 📖 مجموعه چهار داستان چالش برانگیز از اریک امانوئل اشمیت که به مفهوم انسانیت و روانشناسی رفتارهای انسانی میپردازد. • هر کدام از ما یک بار در بچگی دچار این صاعقه شدهایم؛ لحظهای که فاصلهای را میان خودمان با دیگران حس میکنیم، اینکه از دیگران جداییم و با آنها متفاوت، جسمی تنها در میان بیگانگان، دیواری ذهنی میان خودمان با دیگران کشیده میشود. ظلم آگاهی... این لحظه برای بعضیها موجب موفقیت میشود و برای بعضی دیگر موجب شکست. در دنیای گروه اول پردهای برداشته میشود اما در دنیای گروه دوم دیواری کشیده میشود و آنها را زندانی میکند. تنها امپراطوریای است که بعضیها تاجش را میبینند و بعضیها محدودیتهایش را. 📚شما از هرکجای ایران که هستید میتوانید این کتاب را از کتابیسم تهیه کنید📚 www.ketabism.com #کتاب #کتابیسم #معرفی_کتاب #پیشنهاد_کتاب #خواهران_باربارن #اریک_امانوئل_اشمیت #عاطفه_حبیبی #انتشارات_چترنگ (at Tehran, Iran)
1 note
·
View note
Photo
📚نام کتاب :#سیر_عشق 👤نویسنده : #آلن_دو_باتن 📑 مترجم:#زهرا_باختری 📝ناشر: #نشرچترنگ --------- 📎درباره این کتاب: همه ما آغازهای عاشقانۀ بسیار خواندهایم و شنیده ایم اما از ادامۀ یک زندگی عاشقانه واقعی چیز زیادی نمیدانیم. شاید به خاطر همین است که برخی اعتقاد دارند #ازدواج، عشق را مضمحل میکند. سیر عشق فراتر از قصۀ بعد از ازدواج است. درگیریها و درخودشکستنهایش در بعد واقعگرایانه. نویسنده این #کتاب اعتقاد دارد «عشق به تنهایی شور و شوق نیست بلکه مهارت است و باید آن را آموخت.» اگر ازدواج کردهاید، یا در شرف آن هستید ، یا قصدش را دارید در آینده، و یا میخواهید تمامش کنید، به گمانم این کتاب به کارتان بیاید. .🌹🌱🍁 اغلب ما از «عشق» طوری برداشت میکنیک که انگار چیزی یگانه و یکپارچه است، اما عشق از دو وجه خیلی متفاوت تشکیل شده: دریافت عشق و عشق ورزیدن. ما باید وقتی ازدواج کنیم که آماد انجام دومی باشیم و از پایبندی خطرناک و غیرطبیعیمان به اولی آگاه شده باشیم. ما در حالی آغاز میکنیم که تنها دربارۀ «دریافت عشق» میدانیم. این قاعده کاملاً اشتباه به نظر میرسد. بچهها اینطور برداشت میکنند که انگار #پدر و #مادر بیچون و چرا در خدمت آنان هستند فقط برای راحتی، راهنمایی، #سرگرمی، غذارسانی و #تمیز_کردن آنها و در عین حال خودشان هم همیشه صمیمی و سرزنده میمانند. ما این اندیشهمان راجع به عشق را با خود به دوران بزرگسالی میبریم. وقتی بزرگ میشویم، دلمان میخواهد دوباره همان تر و خشک کردن و لوس کردن بازسازی شود. در گوشهای پنهانی از ذهنمان، معشوقی را تصور میکنیم که نیازهایمان را پیشبینی میکند، قلبمان را میخواند، با از خودگذشتگی رفتار میکند و همه چیز را بهتر و بهتر میکند. این به نظر #رمانتیک میرسد؛ درحالی که صرفاً طرح اولیۀ فاجعه است 🌻🌼🔥🍂👩❤️👨🧍🏼♂️🧍🏻♀️ #bookstagram #love #bookish #heart #bookblogger #alaindebotton #bookgram #مشاوره_ازدواج #رمان_خارجي #bookaddict #کتاب_زناشویی #carzy_in_love #انتشارات_چترنگ #چترنگ #نشر_چترنگ https://www.instagram.com/p/CFQEvlLHnoj/?igshid=1nd98dywn7jbo
#سیر_عشق#آلن_دو_باتن#زهرا_باختری#نشرچترنگ#ازدواج#کتاب#پدر#مادر#سرگرمی#تمیز_کردن#رمانتیک#bookstagram#love#bookish#heart#bookblogger#alaindebotton#bookgram#مشاوره_ازدواج#رمان_خارجي#bookaddict#کتاب_زناشویی#carzy_in_love#انتشارات_چترنگ#چترنگ#نشر_چترنگ
0 notes
Photo
• زمانی که ترس و رنج واقعی انسان کاهش یابد، خیالپردازیهای او باعث ایجاد وضعیت پیچیدهتری خواهد شد که دیگر صرفا تکاندهنده نیست بلکه تبدیل به انزجاری واقعی شده است. هیچ منطقهی عمیق کشف نشدهای وجود نداشت. از هیچ وحشتی روی برنگردانده بود و در حقیقت کتابش آماده بود. آن شب صرفا جشن گرفتن پیروزی و خوشگذرانی بود. در عرض چند هفته، موجوداتی که اطرافش میدید -مانند دائمالخمرها، معتادها، آنهایی که درست تربیت نشدهاند، آنهایی که عضوی ندارند یا آنهایی که چیزی اضافه دارند: مانند باله یا انگشت پرهدار، هر فرد باسوادی در خیابان- متعجب خواهند شد و نام مخفی خود را زمزمه خواهند کرد فیلیکس عاشق این بود که در نیمههای شب به داستانهایی گوش دهد که راویهایشان در حالی که آنها را زمزمه میکردند اشک میریختند. آرزو داشت چیزی را پشت همهی چیزهای مرئی ببیند. برای اینکه به هدفش برسد، برای غریبهها یک لیوان آبجو میخرید و به این شکل میتوانست آنها را وادار کند تا سفرهی دلشان را باز کنند و رازهای ناگفتهشان را بگویند. www.ketabism.com #کتاب #کتابیسم #تماس_سرد #چاک_پالانیک #محمد_مؤمنی #انتشارات_چترنگ (at Valiasr Street)
1 note
·
View note
Photo
• 📖 اگر به فیلم interstellar یا میان ستارهای ساخته کریستوفر نولان علاقه داشتین، احتمالا فیلمنامه و استوری بوردش رو هم دوست خواهید داشت • فضا آنقدر تنگ است که ابتدا سرعت کوپر سرسام آور به نظر میرسد؛ اما در واقع سرعت او [و بینهایت کوپر دیگر] روبه کاهش است... کوپر با ناامیدی دست دراز میکند و سعی میکند با ضربه زدن به دیوارههای تونل، سرعتش را کم کند. او با مشت و لگد آجرهایی را از دیوار به بیرون پرتاب میکند و در نهایت متوقف میشود. کوپر در آرامشی غیرمنتظره به اطرافش نگاه میکند، در هوا معلق است و نفس نفس میزند. سردرگم دستش را به سمت دیوار تونل دراز میکند. هر آجر از کاغذهایی تشکیل شده که محکم در کنار هم قرار گرفتهاند... مثل صفحات یک کتاب... به همان شکلی که از پشت قفسه کتابخانه دیده میشود. 📚شما میتوانید از هرجای ایران که هستید این کتاب رو از کتابیسم تهیه کنید📚 www.ketabism.com #کتاب #کتابیسم #میان_ستاره_ای #جاناتان_نولان #کریستوفر_نولان #ماهان_تیرماهی #انتشارات_چترنگ (at Hasht Behesht)
0 notes
Photo
• 📖 یک رمان جاسوسی و داستان عشق دختری روس و تاجری انگلیسی که برای حرف زدن با هم احتیاج به مترجم دارند. • هر چه از حجم کار ترجمهی صحبتهای پراکترگلد با مقامات رسمی کمتر میشد، به کار ترجمهی صحبتهای میان پراکترگلد و رایا افزوده میشد. درآمد منینگ از ترجمه کم شده بود. به شکلی غیرمستقیم توافق کرده بودند که پرداخت پول بابت ترجمهی صحبتهای پراکترگلد با رفیقهاش کار درستی نیست. منینگ هر روز با خود قسم میخورد که رابطهاش را با آنها قطع کند اما به محض اینکه پیامی از پراکترگلد دریافت میکرد به سرعت خود را به آنها میرساند و هر بار هم مطمئن بود که این بار حتما رایا از پراکترگلد جدا شده است. 📚شما میتوانید از هرجای ایران که هستید این کتاب رو از کتابیسم تهیه کنید📚 www.ketabism.com #کتاب #کتابیسم #مترجم_روسی #مایکل_فرین #کیهان_بهمنی #انتشارات_چترنگ (at Tehran, Iran)
0 notes
Photo
• آگاهی از اینکه تبدیل به چی شدهم و چرا شدهم اینی که الان هستم، یه زنگ بیدارباش بلنده. از رخوت و بیحالی بیرونم میاره و باعث میشه مصمم شم که یه کار مثبت انجام بدم. فکر میکنم چی کار میتونم بکنم تا زندگیم رو تغییر بدم یا حداقل سعی کنم به روال سابق برش گردونم، و تصمیم میگیرم برگردم به هستون. اگه کسی بتونه تو طلب آرامش کمکم کنه، باید الکس باشه، همسر جین. www.ketabism.com #کتاب #کتابیسم #فروپاشی #بی_ای_پاریس #شیرین_شکراللهی #انتشارات_چترنگ (at Mellat Park)
0 notes
Photo
• بعضی از خاطرات هرگز درمان نمیشوند. آنها به جای اینکه مثل بقیه خاطرات در گذر زمان محو شوند، همیشه با تو میمانند. دنیا تاریک میشود، مثل اینکه لامپهای الکتریکی یکی پس از دیگری خاموش میشوند. من به این نکته آگاهم که آدم مطمئنی نیستم. آیا این حقیقت دارد که زندگی انسانها اساسا ظالمانه است؟ آیا این تجربههای ظالمانه تنها چیز مشترک بین ما انسانهاست؟ آیا حقیقت دارد شأن و مقامی که ما به آن چسبیدهایم چیزی به جز خودفریبی نیست و نقابی بر این حقیقت واحد میزند که هر کدام از ما میتواند تا حد حشرهای تنزل کند، در حد جانوری حریص و غارتگر، در حد تودهای گوشت، که پست و حقیر میشود، تخریب میشود، به قتل میرسد و قصابی میشود. آیا این سرنوشت ذاتی نوع بشر نیست، چیزی که تاریخ آن را ناگزیر تأیید کرده است؟ www.ketabism.com #کتاب #کتابیسم #اعمال_انسانی #هان_کانگ #علی_قانع #انتشارات_چترنگ (at Mellat Park)
0 notes
Photo
• من به نور خیلی حساسم. از لحاظ روانی. از خودم میپرسم آیا همه اینطور به نور حساساند یا این حساسیتی خاص است. خودم را با نور بیرون وفق دادهام. با هوای حزنانگیز خودم را وفق دادهام. آسمان مال همه است. مردم در همان مه اینسو و آنسو میروند. داخل ساختمان در خودتان فرومیروید. نور جاهای بسته شخصا بر من اثر میگذارد. این نور به اشیا و روحم ضربه میزند. بعضی نورها تمام احساسم را به آینده از من سلب میکنند. www.ketabism.com #کتاب #کتابیسم #خوشا_خوشبختان #یاسمینا_رضا #زهرا_خانلو #انتشارات_چترنگ (at Mellat Park)
0 notes
Photo
• سفر به انتهای شب یکی از آثار برجستهی ادبی مدرن، اثر انسانستیزانهی پرشور و گزنده و بلیغی است که نظیری در ادبیات فرانسه یا هیچ ادبیات دیگر ندارد. این اثر شصت و اندی سال پیش به طرزی فراموش ناشدنی و پیشگویانه پایهگذار عصری بود که بدبینی اکنون شایع را در خصوص ظرفیت خباثت در طینت انسان و آیندهی بنی بشر نوید میداد. کتاب به شکلی بیرقیب بیانگر موقعیت انسان سرخورده و نادینمدار است که در زندگی او نه اثری از لطف الهی هست و نه اینکه خرسندی و هیچگونه ایمانی او را به بهتر شدن اوض��ع دلگرم میکند. www.ketabism.com #کتاب #کتابیسم #قله_های_ادبیات_جهان #سفر_به_انتهای_شب #جان_استارک #رضا_علیزاده #انتشارات_چترنگ (at Yazd, Iran)
0 notes
Photo
باید از خودت در برابر خودت محافظت کنی؛ در برابر احساسی که وقتی اتفاقی برات میفته در تو بیدار میشه. این احساس در حقیقت سلاحیه که پیشآمدهای زندگی علیهت به کار میگیرن. میدونی، بهترین دفاع، ضد حملهست. باید بیمعطلی با رویدادهای زندگی گلاویز شی تا نتونن احساساتت رو تحریک کنن. باید از این حادثه به نفع خودت استفاده کنی. اونچه باقی میمونه نمیتونه آسیبی بهت برسونه، میتونی بهش بخندی و همونطور که الان گفتم تبدیلش کنی به یه مشغولیت جذاب ذهنی. www.ketabism.ir #کتاب #کتابیست #کتابیسم #معرفی_کتاب #پیشنهاد_کتاب #book#ketab#ketabism #قواعد_بازی #لوئیجی_پیراندللو #کامران_برادران #نمایشنامه #انتشارات_چترنگ (at پارک ملت Mellat Park)
#انتشارات_چترنگ#کامران_برادران#نمایشنامه#ketab#کتاب#book#معرفی_کتاب#ketabism#لوئیجی_پیراندللو#کتابیست#پیشنهاد_کتاب#قواعد_بازی#کتابیسم
0 notes
Photo
سینمای نولان سینمای زمان است. فیلمهایش با زمان روایت بازی میکنند، قطعات زمانی را از جایی به جای دیگر منتقل میکند تا به درک تماشاگر از تجربهی پروتاگونیستها و قراردادهای ژانر عمق ببخشد. همانطور که خود نولان میگوید: "همهی ما درگیر بزرگترین رازیم، رازی که صرفاً زیستن در زمان است." www.ketabism.ir #کتاب #کتابیست #کتابیسم #معرفی_کتاب #پیشنهاد_کتاب #book#ketab#ketabism #سینمای_کریستوفر_نولان #تصور_ناممکن #جکلین_فربی #استوارت_جوی #نیوشا_صدر #انتشارات_چترنگ (at Tehran, Iran)
#کتابیسم#کتابیست#کتاب#سینمای_کریستوفر_نولان#استوارت_جوی#معرفی_کتاب#ketabism#تصور_ناممکن#جکلین_فربی#ketab#نیوشا_صدر#انتشارات_چترنگ#book#پیشنهاد_کتاب
0 notes
Photo
آدا فارست که پیش از این فردی آرام و صمیمی اما بیتکلف بود، حالا تبدیل شده بود به آدمی تندخو. "دختر بیچاره رو دزدیدن، کتکش زدن، بهش تجاوز کردن و ولش مردن تا بمیره. اون وقت توی روزنامهها هیچی دربارهش ننوشتن. اصلاً کسی هم تا حالا دستگیر نشده." آدا آزرده و دلگیر صحبت میکرد و خودش را میان کسانی میدید که باور داشت شنوندههایی دلسوز هستند؛ اما با دیدن این همه پاسخهای متفاوت گیج و مات میشد. www.ketabism.ir #کتاب #کتابیست #کتابیسم #معرفی_کتاب #پیشنهاد_کتاب #book#ketab#ketabism #قربانی #جویس_کرول_اوتس #علی_قانع #انتشارات_چترنگ (at موزه سینما)
#قربانی#ketab#کتابیسم#علی_قانع#جویس_کرول_اوتس#انتشارات_چترنگ#پیشنهاد_کتاب#کتاب#کتابیست#معرفی_کتاب#ketabism#book
0 notes
Video
instagram
اندیشید که این موسیقی چقدر مناسب آن دختر است. تمام نغمهها به نظر مختص او بود. تعجبی نداشت که صفحه دلخواهش بود. بیشرمی شهوانی و تند و تیزی خلق و خوی دختر را داشت و البته حزنی که وقتی دختر توی آینه با بدخلقی نگاهش کرده بود، باند توی چشمانش دیده بود. www.ketabism.ir #کتاب #کتابیست #کتابیسم #معرفی_کتاب #پیشنهاد_کتاب #book#ketab#ketabist#ketabism #الماس_ها_ابدی_اند #ایان_فلمینگ #محمد_هادی_سالارورزی #انتشارات_چترنگ (at پارک ملت)
#کتابیست#کتاب#معرفی_کتاب#الماس_ها_ابدی_اند#book#ketabism#ketab#ketabist#ایان_فلمینگ#انتشارات_چترنگ#محمد_هادی_سالارورزی#پیشنهاد_کتاب#کتابیسم
0 notes
Photo
امیدوار بودم به پاسگاه پلیس بروم و خبر بشنوم که ناتالی کین دیگر پیدا شده. هیچ آسیبی ندیده. ظاهراً راهش را گم کرده و یا قوزک پایش توی جنگل پیچ خورده یا فرار کرده و بعداً پشیمان شده. آن وقت میپریدم توی ماشین و برمیگشتم شیکاگو و با هیچ کس حرف هم نمیزدم. معلوم میشود علت خلوتی خیابانها این است که نصف شهر رفتهاند جنگل را به سمت شمال بگردند... www.ketabism.ir #کتاب #کتابیست #کتابیسم #معرفی_کتاب #پیشنهاد_کتاب #book#ketab#ketabist#ketabism #چیزهای_تیز #گیلیان_فلین #مهدی_فیاضی_کیا #انتشارات_چترنگ (at پارک ملت)
#چیزهای_تیز#کتاب#ketabism#کتابیسم#انتشارات_چترنگ#پیشنهاد_کتاب#کتابیست#book#گیلیان_فلین#مهدی_فیاضی_کیا#ketab#ketabist#معرفی_کتاب
0 notes
Photo
کارل گفت: اگه میخوای یه نفر و بکشی، این کار رو توی انگلیس نکن. مظلومانه پرسیدم: چرا؟ همین طور که دور زمین ورزش قدم میزدیم، همبندم به من تذکر داد: بخوای قسر در بری هم شانس باهات یاری نمیکنه. توی روسیه شانس بیشتری داری. اطمینان دادم: سعی میکنم فراموش نکنم. کارل اضافه کرد: در ضمن، من یه هموطنت رو میشناسم که از قتل قسر در رفت، ولی براش گرون تموم شد. www.ketabism.ir #کتاب #کتابیست #کتابیسم #معرفی_کتاب #پیشنهاد_کتاب #book#ketab#ketabist#ketabism #باکتاب #داستان_های_گربه_ای #جفری_آرچر #میلاد_شالیکاریان #مجموعه_داستان #انتشارات_چترنگ (at پارک ملت)
#پیشنهاد_کتاب#باکتاب#ketabist#کتابیست#داستان_های_گربه_ای#جفری_آرچر#کتابیسم#مجموعه_داستان#میلاد_شالیکاریان#کتاب#book#انتشارات_چترنگ#معرفی_کتاب#ketabism#ketab
0 notes
Photo
• 📖 در این کتاب خانم هان کانگ لیستی از چیزهای سفید را جمعآوری کرده و در خلال آنها در مورد مرگ خواهرش نوشته است. • در حومهی این شهر بود که آن پروانه را دید. پروانهی سپید تنهایی، با بالهای جمع شده بر بستر نیزار، صبح یک روز نوامبر. از تابستان هیچ پروانهای دیده نشده بود؛ این یکی در کجا میتوانست پنهان شده باشد؟ دمای هوا در هفتهی پیش پایین آمده بود، شاید به دلیل یخ زدن پیوستهی بالهایش بود که رنگ سپید از رویش شسته شده و بخشهایی کم و بیش شفاف را به جا گذاشته بود. چنان شفاف، که در بازتاب سیاهرنگ زمین درخشش داشت. حالا زمان اندکی لازم بود تا سپیدی به تمامی از آن بالها رخت بربندد. آنها به چیز دیگری تبدیل خواهند شد، دیگر بال نخواهند بود، و پروانه چیزی خواهد بود که دیگر پروانه نیست. 📚شما از هرکجای ایران که هستید می توانید این کتاب را از کتابیسم تهیه کنید📚 www.ketabism.com #کتاب #کتابیسم #کتاب_سپید #هان_کانگ #مژگان_رنجبر # انتشارات_چترنگ (at Mellat Park)
0 notes