#آژان
Explore tagged Tumblr posts
kianjavidan · 3 years ago
Text
چه زمانی باید به ترکیه سفر کنید؟
چه زمانی باید به ترکیه سفر کنید؟ استانبول بزرگترین شهر و شماره یک مقصد گردشگری در ترکیه است. اگرچه بازدید از ماه ژوئن تا آگوست می تواند وسوسه انگیز باشد ، اما درجه حرارت هوا بسیار بالا می رود و این همچنین زمانی است که این شهر بیشترین تعداد گردشگر را دارد. بازدید در اواخر بهار یا اوایل پاییز می تواند بسیار مفید باشد. استانبول همچنین یک شهر جذاب برای بازدید در زمستان است - تمام معماری و تاریخ آن هنوز وجود دارد و قیمت ها پایین تر است - گرچه دما از دسامبر تا فوریه به طور قابل توجهی کاهش می یابد.
آنتالیا ، بدروم و بقیه سواحل آژان و مدیترانه ترکیه از ماه آوریل تا اوایل ماه نوامبر مقصد گردشگری محبوب هستند. مانند استانبول ، سواحل جنوبی بیشترین تعداد بازدید کننده را در ماه های تابستان دارد و این همچنین زمانی است که بیشتر ترک ها به تعطیلات می روند.
در اواخر بهار یا اوایل پاییز بهترین بازدید از منطقه معروف کاپادوکیا انجام می شود. این منطقه که کاملا در داخل کشور واقع شده است ، در تابستان بسیار گرم و در زمستان بسیار سرد و مرطوب می شود.
https://pintati.com/%D8%A7%D8%AC%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%AE%D9%88%D8%AF%D8%B1%D9%88-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%D8%A8%D9%88%D9%84/
0 notes
amir1428 · 4 years ago
Photo
Tumblr media
در قدیم برای #قمار_بازی علاوه بر خانه هائی که در آن #قمار راه می انداختند مکانهای مثل خرابه ها و پشت دروازه های شهر و روی پشت بام حمامها و جاهای کم رفت و آمد سفره هائی برای این کار گشوده میشد و گرداننده قمار را کاسه کوزه دار می گفتند. #کاسه_کوزه سمبل این حرفه بشمار میرفت و غرض از کاسه ظرفی بود که از هر یک تومان بُرد , یک #قران سهم گرداننده یا #قمار_خانه دار در آن انداخته میشد یعنی یک دهم مبلغ بُرد و کوزه نیز گلدان دهن باریک یا کوزه کوچکی بود که #تاس را در آن ریخته و تکان داده و روی بساط می انداختند تا از یک تا شش چه رقمی بنشیند. و البته هنگامی که کار به دعوا و چاقو کشی رسیده و آژان و پاسبان پست سر رسیده و به بساط قماربازها حمله می کردند اول کار آنها این بود که با لگدی کاسه و کوزه و بساط داخل سفره را به کناری پرت کرده و با گفتن "#جمع_کن_کاسه_کوزه_تو ," همه #اراذل را ریسه کرده و به #کلانتری محل می بردند شش سال در دربار پهلوی: خاطرات محمد ارجمند سرپرست تلگرافخانه مخصوص رضاشاه به اهتمام عبدالرضا(هوشنگ) مهدوی ((ص119) https://www.instagram.com/p/COvlEQ4HKdp/?igshid=1m5sretbr5nld
0 notes
lhoomanl · 5 years ago
Photo
Tumblr media
‏‎قومی به جدّ و جهد گرفتند وصل دوست قومی دگر حواله به تقدیر می‌کنند... . . . #حافظ #بهروز_و_زینت_الملوک (۳ از ۶) #مدار_صفر_درجه #حسن_فتحی #شبکه_یک_سیما ی ج.ا.ا . ۱۵ / #فروردین / ۹۹ . . . #آتنه_فقیه_نصیری #لعیا_زنگنه #پیر_داغر #تقدیر #وصل #وصال #جدایی #هجران #فراق #آرزو #عشق #ژاندارمری #شهربانی #آجان #آژان #سرنوشت #جهد #حواله #حوالت #سریال_مدار_صفر_درجه #فردین_خلتعبری #لسان_الغیب #حافظ_شیرازی #دیوان_حافظ‎‏ (در ‏‎Ghazzali Cinema Town شهرک سینمایی غزالی‎‏) https://www.instagram.com/p/B-hWd1IDejv/?igshid=cbpch67kq6gy
0 notes
arian-agency · 5 years ago
Photo
Tumblr media
مدیریت تجربه مشتری در شبکه های اجتماعی یکی از مهم ترین نقاط مورد توجه شرکت ها مدیریت تجربه مشتری هست برای این ارتباط و حفظ این ارتباط نیاز به ارتباطی عمیق با مشتری است که این کار به تنهایی با استفاده از خدمات تلفنی ووبسایت ممکن پذیر نیست. . شبکه های اجتماعی به خصوص اینستاگرام می تواند در این راه رابطه خوب و مستحکمی را با مشتری برقرار کند به شرطی که بتواند لحظاتی به یاد ماندی فراهم کند.می تواند مورد توجه مشتری باشد. البته در صورت استفاده نادرست از این بازه نتیجه عکس در یافت خواهد کرد. آژان س دیحیتال مارکتینیگ آرین می تواند در این راه برای هر آنچه بهتر دیده شدن و به یاد موندن شما کنار شما دوستان همراهان عزیز باشد . 🆔️@arian.agency 🌐www.arian.agency . جستجوهشتگ🔍🔍 #مشتری#بازاریابی#دیجیتال_مارکتینگ#تبلیغات#مدیریت#ارین (at سهروردی شمالی) https://www.instagram.com/p/B9BTQGtANOa/?igshid=1t3p1y0y2vukd
0 notes
keomusic · 4 years ago
Text
دانلود آهنگ یک یاری دارم از هوشمند عقیلی
دانلود آهنگ قدیمی یک یاری دارم از هوشمند عقیلی
با دانلود و شنیدن این آهنگ لذت ببرید هم اکنون آهنگ قدیمی هوشمند عقیلی به نام یک یاری دارم در کئوموزیک
دانلود آهنگ یک یاری دارم هوشمند عقیلی
Download new Music by Houshmand Aghili name is Yek Yari Daram
متن اهنگ یک یاری دارم
♫======کئوموزیک=====♫ یک یاری دارم خیلی قشنگه مست و ملنگه خیلی شوخ و شنگه بچه سال و خیلی ظریف و خوشگل و خوش اندام و خوش سیما و طناز و دلارام و خیلی شیرین گفتاره خیلی قشنگه مست و ملنگه خیلی شوخ و شنگه از روزی که با هم وصلت کردیم از خود هر گونه رفع زحم�� کردیم خیلی خوشحال و خیلی خرم ��ودیم خوش بودیم که هر دم با هم بودیم هیچ وقت ممکن نیست ما از هم مفارقت بکنیم چون که از عشق و از محبت من او خیلی بی قراره خیلی قشنگه مست و ملنگه خیلی شوخ و شنگه بچه سال و خیلی ظریف و خوشگل و خوش اندام و خوش سیما و طناز و دلارام و خیلی شیرین گفتاره خیلی قشنگه مست و ملنگه خیلی شوخ و شنگه وقتی که راه میره چون کبک خرامان وقتی سخن میگه چون بلبل گویان وقتی که ناز داره چون لعبت فرهاد وقتی که می خنده چون پسته خندان ای کاش که ما از هم دیگه جدا نشیم زیرا که چی بگم در زندگانی بی کاره و خیلی هم بی عاره ولی خیلی قشنگه مست و ملنگه خیلی شوخ و شنگه بچه سال و خیلی ظریف و خوشگل و خوش اندام و خوش سیما و طناز و دلارام و خیلی شیرین گفتاره خیلی قشنگه مست و ملنگه خیلی شوخ و شنگه یه روزی با هم رفتیم خیابون گردش میکردیم بالا میارفتیم پایین میومدیم خیلی خوش بودیم که با هم بودیم ای��ور میرفتیم اونور میرفتیم لباس خریدیم کفش خریدیم خیلی خیلی خوب صحبت میکردیم کیفی میکردیم ها ها ها ها ها ها ها ها ها ها ها ها ها یه وقتی دیدم یه نفر رسید به من نگاه کرد به اون نگاه کرد اومد جلو تر هر جا میرفتیم او هم میومد تند تند میرفتیم اون تند میامد یواش میرفتیم ا یواش میامد یه وقتی من نفهمیدم دیدم که بشکون ریزی از پای محبوبم گرفت صداش بلند شد آه خیلی دلم سوخت من گریه کردم او گریه میکرد هو هو هو هو هو هو هو هو هو هو هو هو هو رفتم جلو تر من کمک طلب کردم آژان اومد با تو سری با اردنگی پس گردنی با چوب باتون خیلی میزون انداخت جلو اون از جلو من از عقب الان با کمال آسودگی یارو خیلی گرفتاره خیلی قشنگه مست و ملنگه خیلی شوخ و شنگه یادم میاد یک روزی یک روزی یک روزی یک روزی یک روزی یادم میاد یک روزی که با هم بودیم ما توی یه باغی با هم نشسته بودیم ما از عالم بی خبر با یک دگر بودیم سیاری اونجا نبود ما پیش هم بودیم گفتم که محبوبمم دل پسند و خوبم بیا در آغوشم چون حلقه در گوشم گفتم بیا گفت نمیام گفتم میخوام گفت د نمیخام از من اصرار از او انکار خلاصه در آغوش خود میان خود گرفتمش بوسیدمش بوییدمش بعد بردمش تو منزلم رو تخت خواب خوابوندمش الان خوابیده توی تالاره خیلی قشنگه مست و ملنگه خیلی شوخ و شنگه بچه سال و خیلی ظریف و خوشگل و خوش اندام و خوش سیما و طناز و دلارام و خیلی شیرین گفتاره یک یاری دارم خیلی قشنگه مست و ملنگه خیلی شوخ و شنگه ♫♪♫♪♫♪♫♪
♬======کئوموزیک=====♬
نوشته دانلود آهنگ یک یاری دارم از هوشمند عقیلی اولین بار در دانلود آهنگ. پدیدار شد.
source https://keomusic1.ir/%db%8c%da%a9-%db%8c%d8%a7%d8%b1%db%8c-%d8%af%d8%a7%d8%b1%d9%85-%d9%87%d9%88%d8%b4%d9%85%d9%86%d8%af-%d8%b9%d9%82%db%8c%d9%84%db%8c.keo
0 notes
bonian-n · 7 years ago
Photo
Tumblr media
پیش از ظهر ساختمان مجلس شورای ملی دچار حریق گردید. (۱۳۱۰ش) – فوج برای اطفاء حریق اتومبیل های اطفائیه و مأموران آن اداره و کارکنان دایره احتساب بلدیه و عده ای از آژان های ناحیه دولت و تعدادی از نظامیان تیپ دوم عشرت آباد به سعی افتادند. در این حریق اتاق بزرگ تنفس و سراسری پارلمان و اتاق آئینه به کلی سوخت. خسارات وارده حدود پنجاه هزار و ... فوج https://fovj.ir http://bit.ly/2AplUYL
0 notes
gazesh · 7 years ago
Text
اسلام: مسلمانی را جاج کنید!
مقدمه:
مسأله نفاق و ظاهرسازی، همواره امری پیچیده و سخت‌فهم است چون فلز و ماهیت آن با دوگانگی گره خورده و اساساً چنانچه به سادگی قابل تشخیص باشد دیگر نقض غرض شده و ماهیت وجودی خود را از دست داده است. از سوی دیگر، ظاهر انسان‌ها ابزار مهمی برای شناخت است و بالطبع در شرایطی که امکان هم‌نشینی و هم‌کلامی و سفر و داد و ستد و به‌طور کلی، معاشرت عمیق‌تر وجود نداشته باشد و یا دست‌کم تا زمانی که امکان آن فراهم بیاید، ظاهر رفتار و منش و سکنات افراد، پیام‌رسان اصلی به مخاطب است.
این میان، جامعه ایرانی به دلایل مختلفی که این مقال، مجال پرداختن به آن‌ها را ندارد، به طرز غیرقابل وصفی به این رذیله یعنی نفاق و ظاهرسازی در سطوح مختلف آن آلوده شده و عموماً هم حسن رفتار ظاهری افراد، چاشنی دینی و اعتقادی نیز به خود می‌گیرد که آسیب‌ها و تبعات آن بر همگان روشن است و بدترین عارضۀ آن نفاق سازمان‌یافته‌ای است که به مثابه مستمسکی برای حکمرانی از آن استفاده می‌شود. اکنون سؤال این است که واقعاً باید ظاهر افراد را ملاک داوری لایه‌های عمیق اعتقادی ایشان قرار داد یا نه؟ آیا می‌شود افراد را از روی ظاهر داوری کرد؟ آیا همین دینی که ابزار ظاهرسازی برای عده‌ای شده، دستوری برای این موضوع دارد؟
در کتاب احتجاج طبرسی که از کتب معتبر روائی شیعه است در جلد دوم صفحه پنجاه و دو و ��نجاه و سه و همچنین بحارالانوار جلد دوم باب چهاردهم صفحه هشتاد و چهار و هشتاد و پنج به سندی صحیح روایتی از امام رضا به نقل از امام زین‌العابدین علیهماالسلام آمده که بسیار هوشمندانه نکاتی را ذکر نموده و بالنتیجه توصیه می‌کند که در شؤون اجتماعی، ترجیحاً کسی را به نفع متدین بودن داوری نکنید! به عبارت دیگر به جای توصیه به انگ‌زنی و داوری سلبی، توصیه می‌کند که به این راحتی کسی را داوری ایجابی به نفع دین نکنید، چرا که برای اثبات انتساب کسی به تدین، نیاز به سنجه‌های دقیق‌تری است و از قضاء چه بسیار انسان که از چهره دینی برای پوشش رذالت‌های خود استفاده می‌کنند و شایسته است که نسبت به آن‌ها هشیار بود.
ترجمه‌های موجود از این حدیث را چندان روان و اثرگذار مثل متن اصلی نیافتم، فلذا در ادامه تلاش می‌کنم ترجمه و متن را کنار هم و با ترجمه روان و با وفاداری محتوایی به متن بیاورم؛ فرازهای بسیار تکان‌دهنده‌ای در این حدیث وجود دارد که پرده از چهره منافقانه بسیاری آدم ظاهرالصلاح منتسب به دین، پله به پله و گام به گام از سطوح افراد عادی تا صاحب‌نامان و مشاهیر، خواهد انداخت.
اصل مطلب:
و بالإسناد المقدم ذكره عن الرضا عليه السلام أنه قال: قال علي بن الحسين:
و با سندی که پیش‌تر [در کتاب] از امام رضا علیه‌السلام نقل شد، ایشان از حضرت زین‌العابدین علیه‌السلام نقل کردند که:
إذا رأیتم الرجل قد حسن سمته و هدیه، و تماوت فی منطقه، و تخاضع فی حرکاته، فرویدا لا یغرنکم
اگر شخصی را دیدید که رفتار باوقار و وزینی دارد و چنان نرمشی در بیان و گفتار دارد که گویی رو به موت است و همواره حالت خضوع در سکناتش وجود دارد، عجله نکنید! گول نخورید!
فما أکثر من یعجزه تناول الدنیا و ��کوب الحرام منها، لضعف نیته و مهانته، و جبن قلبه، فنصب الدین فخا لها، فهو لا یزال یختل الناس بظاهره، فإن تمکن من حرام اقتحمه
چه بسیار کسانی که از دنیاپرستی و حرام‌خواری به دلیل بی‌عرضگی و نابلدی و ترسو بودن، عاجز و ناتوانند، پس دین را دامی قرار می‌دهند برای ناتوانی خود و مردم را با چهرۀ خود فریب می‌دهد و اگر دستشان برسد و بتوانند از انجام هیچ حرامی، فروگذار نمی‌کند!
و إذا وجدتموه یعف عن المال الحرام، فرویدا لا یغرنکم
حال اگر دیدید که از مال حرام هم اجتناب می‌کند؛ باز، عجله نکنید! گول نخورید!
فإن شهوات الخلق مختلفة، فما أکثر من ینبوا عن المال الحرام و إن کثر، و یحمل نفسه على شوها قبیحة، فیأتی منها محرما
چرا که انسان‌ها، شهوت‌های مختلفی دارند و چه بسیارند کسانی که از مال حرام ـ گرچه که زیاد باشد ـ اعراض می‌کنند و خود را غرق در محرمات و رفتارهای زشت دیگری می‌کنند!
فإذا وجدتموه یعف عن ذلک، فرویدا لا یغرنکم
و چنانچه دیدید که از سایر محرمات هم می‌پرهیزد؛ باز هم، عجله نکنید! گول نخورید!
حتى تنظروا ما عقدة عقله، فما أکثر من ترک ذلک أجمع، ثم لا یرجع إلى عقل متین، فیکون ما یفسد بجهله أکثر مما یصلحه بعقله
بلکه سلامت عقل او را بسنجید؛ چه بسیار کسانی که از همه این‌ها دوری می‌کنند ولی عقل درستی ندارند و فسادی که این افراد با جهالتشان به بار می‌آورند به مراتب بیشتر از صلاحی است که با عقل ناقصشان می‌توانند بیافرینند
فإذا وجدتم عقله متینا، فرویدا لا یغرکم
و اگر دیدید عقل سالمی هم دارد، باز هم، عجله نکنید! گول نخورید!
تنظروا أمع هواه یکون على عقله، أم یکون مع عقله على هواه وکیف محبة للریاسات الباطلة وزهده فیها، فإن فی الناس من خسر الدنیا و الآخرة، یترک الدنیا للدنیا و یرى أن لذة الریاسة الباطلة، أفضل من لذة الأموال و النعم المباحة المحللة، فیترک ذلک أجمع، طلبا للریاسة، حتى إذا قیل له اتق الله، أخذته العزة بالإثم فحسبه جهنم و لبئس المهاد، فهو یخبط خبط عشواء، یقوده أول باطل إلى أبعد غایات الخسارة، و یمده ربه بعد طلبه لما لا یقدر علیه فی طغیانه، فهو یحل ما حرم الله، و یحرم ما أحل الله، لا یبالی ما فات من دینه إذا سلمت له ریاسة التی قد شقی من أجلها، فأولئک الذین غضب الله علیهم و لعنهم و أعد لهم عذابا مهینا
بنگرید که آیا عقلش بر هوای نفسش غلبه دارد و یا هوای نفسش بر عقلش؟ و ببینید که علاقه و محبتش به ریاست و پست و مقام‌های دنیوی چقدر است؟ و چقدر از آن‌ها دوری می‌کند؟ همانا که کسانی از مردم زیان‌کار دنیا و آخرت هستند؛ این‌ها چیزهایی از دنیا را برای به دست آوردن چیزهای دیگری از دنیا ترک می‌کنند و لذت پست و مقام دنیوی را برتر از لذت اموال و ��ایر نعمت‌های حلال می‌دانند و کل آن لذائذ را برای به دست آوردن یک مقام باطل دنیوی ترک می‌کنند تا جایی که اگر او را به تقوی دعوت کنی، عزت ظاهری که از گناه به دست آورده غره‌اش می‌کند؛ چنین آدمی جایگاهش فقط دوزخ است و چه بد جایگاهی است؛ چنین کسی مثل یک نابینا برای حفظ قدرتش به هر اقدام کوری دست می‌زند؛ اولین قدم در راه باطل که همان دنیاطلبی است او را تا دورترین نقطه زیان‌کاری می‌کشاند؛ پس او حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام می‌کند؛ او اصلاً برایش آنچه از دیانت از دست می‌دهد مهم نیست، اگر آن مقام دنیایی را که به خاطرش به شقاوت رسیده را به دست آورد؛ پس اینان کسانی هستند که مشمول عذاب و لعنت خدا هستند و عذابی خوارکننده در انتظارشان است.
ولکن الرجل کل‌الرجل، نعم‌الرجل، هو الذی جعل هواه تبعا لأمر الله، و قواه مبذولة فی رضى الله، یرى الذل مع الحق أقرب إلى عز الأبد من العز فی الباطل، و یعلم أن قلیل ما یحتمله من ضرائها یؤدیه إلى دوام النعیم فی دار لا تبید و لا تنفذ، و أن کثیرا ما یلحقه من سرائها إن اتبع هواه یؤدیه إلى عذاب لا انقطاع له و لا یزول فذلکم الرجل نعم الرجل فیه فتمسکوا و بسنته فاقتدوا و إلى ربکم فتوسلوا فإنه لا ترد له دعوة ولا یخیب له طلبة. 
اما مرد مردان و بهترین انسان آن کسی است که هوای نفسش را تابع امر الهی گردانیده و تمام توانش را در راه رضای خدا به خدمت گرفته است؛ با حق بودن و عزت ابدی را به عزت ظاهری باطل ترجیح می‌دهد و می‌داند زیانی که از این همراهی حق، نصیبش می‌شود به نعمت ابدی غیرفانی می‌ارزد و می‌داند که خوشی که از اتباع نفس به دست می‌آورد به عذابی مستدام گرفتارش می‌کند؛ این همان نیکو مردی است که باید به او تمسک کرد و او را الگو قرار داد و به درگاه خدا با توسل به او استعانت جست که هیچ دعایی از او غیر مستجاب نیست و هیچ خواسته‌اش بی‌پاسخ نمی‌ماند.
 یک حکایت شاهد:
نقل است که علامه بروجردی زمانی که به قم آمده بود، در مسجد درس می‌گفت و طبق معمول، صحن مسجد مملو از جمعیت بود؛ یک آژان، طلبه‌ای را در حال دزدی دستگیر کرده بود که از شاگردان علامه بود و با خودش گفت که وسط درس، این طلبه را به مسجد می‌برم که حالی از علامه بگیرم؛ بی‌مقدمه وسط درس، در حالی که مچ این طلبه را گرفته بود وارد مسجد شد و فریاد زد: "حاج آقا اینم از طلبه‌ها! داشت دزدی می‌کرد، گرفتمش!" علامه بدون مکث گفت: "زحمت بکش بیارش جلو پیش من" و بعد از جایش برخاست و با طمأنینه شروع کرد عمامه و قبا و لبّاده طلبه را از تنش درآورد و روی زمین گذاشت و بعد رو کرد به آژان و گفت: "من از شما ممنونم که این دزد رو دستگیرش کردی! اینا رو هم از ما دزدیده بود! حالا ببرش!"
 جمع‌بندی:
الف) به شکل عمومی، این حدیث هدفش مطلقاً تکفیر مسلمانان نیست، بلکه راه تمسک به دین برای کسب دنیا را مسدود می‌کند، فلذا هشداری است بر اینکه به ازاء هر رفتار ظاهری دینی، فوراً فرد را متدین و خوب و صالح و امثال ذلک ندانیم و از قضاء برعکس، تا سنجه‌های دقیق‌تری نداشتیم به استناد رفتار به ظاهر دینی وی، به او اعتماد نکنیم.
ب) در سطوح بالاتر این حدیث، نوعی تبری جستن است از همه کسانی که با تمسک به دیانت، هر ظلم و جور و ناحق و باطلی را به همه روا می‌دانند و شریعت با این اعلام برائت تلاش می‌کند پیام بدهد که نسبت به این نفاق آگاه باشید و اعمال هر هرزه‌ای را به مقتضای ظاهرش پای دین ننویسید.
ج) تفاوت باریکی میان ساحت فردی و اجتماعی افراد از منظر دین وجود دارد و برخلاف اینکه در ساحت فردی، همواره حمل بر صحت نمودن رفتار افراد توصیه مؤکد شده و مبرا دانستن ایشان از هر گناه و عمل خلاف اخلاق، لیکن زمانی که قرار می‌شود وجه اعتقادی افراد، شاقولی برای شناخت و ارزیابی ایشان در ساحت اجتماعی باشد، ماجرا تغییر بسیار ظریفی دارد؛ در عین این‌که توصیه به بدبینی هرگز نشده ولی هشدار شدیدی نسبت به خوش‌بینی به افراد به سبب ظاهر دینی ایشان وجود دارد و بلکه به استناد این حدیث می‌شود و با رعایت این موازین، می‌توان گفت که عملاً منع شده که بخواهیم شأن و مقام اجتماعی خاصی به صرف مسلمان بودن، به کسی بدهیم و مخلص کلام اینکه، همانا به همان میزان که نباید یک فرد “مسلمان” مورد داوری بدبینانه اجتماعی قرار گیرد، باید و ضروری است که “مسلمانی” افراد به عنوان یک صفت اجتماعی و به مثابه یک شاخص سنجش جایگاه اجتماعی، مورد داوری بدبینانه و سخت‌گیرانه باشد.
گــرچه بر واعظ شهر این سخن آسـان نشود
تا ریـــا ورزد و ســــــالوس، مســـلمان نشود
اسم اعظم بکند کار خود ای دل، خوش باش
که به تلـبیس و حیل، دیــو مســـلمان نشود
0 notes
financialtribune-blog · 7 years ago
Photo
Tumblr media
گفت‌وگوی تلویزیونی سیدحسن خمینی در برنامه نگاه یک به گزارش ایسنا، حجت‌الاسلام و المسلمین سیدحسن خمینی طی سخنانی در گفت‌وگوی زنده تلویزیونی برنامه «نگاه یک» با اشاره به برگزاری مراسم سالروز رحلت امام (ره)، اظهار کرد: دغدغه زیادی بود که مراسم امسال را چگونه برگزار کنیم؛ چرا که امسال این مراسم در ماه رمضان قرار گرفته بود و پس دیداری که با رهبری داشتیم، تصمیم گرفتیم که برنامه را در عصر برگزار کنیم و زمان برنامه را نیز کوتاه کردیم و خود من نیز سخنرانی نکردم تا برنامه مدت کمتری داشته باشد که البته از حضور مردم در این مراسم تشکر ویژه‌ای ��ی کنم که سرمایه این نظام همین مردم هستند. وی افزود: حقیقت امر این است که امام (ره) بیان درد جامعه خود بوده است. ما در تاریخ سید و آخوند زیاد داشته‌ایم اما هیچ کدام امام (ره) نشده‌اند. امام (ره) کسی بود که مردم بیان دردهای خودشان را در کلام ایشان می‌دیدند. سیدحسن خمینی ادامه داد: مردم به چنین کسی که نسخه درد جامعه خودش است، اقبال می‌کنند. مردم امام (ره) را حلال مشکلات خود می‌دانستند. واقعا جامعه آن روز، جامعه‌ای که از بنگلادش تا شمال آفریقا را در برمی گیرد، بر پیشانی امام (ره) حل مشکلات را می‌دیده است. وی تاکید کرد: اگر امروز می‌خواهیم امام (ره) در جامعه همچنان زنده باشد که هست و مورد توجه جوانان باشد که هست، باید تفسیری از دیدگاه‌های امام (ره) ارائه دهیم که در حل مشکلات کشور کارگشا باشد. سیدحسن خمینی با بیان این که امام (ره) در برابر کسانی که موضوع حکومت اسلامی را طرح کردند، جمهوری اسلامی را ارائه دادند، گفت: هرگاه توانستیم پیوند عمیق مردم را با این نظام حفظ کنیم، مشکلاتمان را هم می توانیم حل کنیم. یادگار امام (ره) با بیان این که علت زنده ماندن امام در جامعه این است که امام (ره) فراتر از جناح‌های سیاسی بوده است، گفت: ما نباید اجازه دهیم میراث جامعه مصادره شود. امام (ره) و شهدا متعلق به یک جناح و دیدگاه نیستند و رمز ماندگاری‌شان هم همین است که خودشان در زمان حیات اجازه مصادره خودشان را ندادند. سیدحسن خمینی با تأکید بر این که امام (ره) هوش بسیار بالایی داشت، اظهار کرد: همه کسانی که دوست و دشمن امام (ره) بودند به این مسأله اقرار می‌کنند که تیزهوشی و استعداد امام (ره) بسیار بالا بوده است. امام (ره) از آغازین سال‌های جوانی در کنار مسائل سیاسی مشق کرده است و از نزدیکان آیت‌الله کاشانی بوده است که ایشان هم به امام (ره) امید داشته‌اند که مرجع شود. امام (ره) حوادث سیاسی چون نهضت ملی شدن صنعت نفت و سایر موارد را دیده‌اند. وی افزود: کسانی چون آیت‌الله هاشمی و آیت‌الله خامنه ای و دانشجویان خارج از کشور که در نهضت امام (ره) حضور داشته‌اند، دیده‌اند که امام (ره) چگونه از خارج از کشور و از پاریس داخل را مدیریت کردند و در واقع مدیریت یک سال مانده به انقلاب امام (ره)، مدیریتی است که می‌توان آن را در کلاس‌ها تدریس کرد. سیدحسن خمینی با اشاره به زمان بازگشت امام (ره) به ایران اظهار کرد: وقتی امام (ره) قرار بود به ایران بازگردد، همه جز خود امام (ره) و ابوی من با این موضوع مخالف بودند اما امام (ره) با توجه به تجربه‌های پیشین تصمیم گرفتند که به ایران باز گردند و اتفاقا همان پرواز هم تیر خلاصی به رژیم بود. وی در پاسخ به این پرسش که امام (ره) چه نقشی برای مردم در حکومت قائل بودند، گفت: به نظرم حکومتی که پذیرش مردم را به همراه نداشته باشد، حداقل با بحران مشروعیت مواجه است. همان‌طور که حاکمی که عادل نیست، مشروعیت ندارد، حاکمی هم که اقبال مردم را ندارد، مشروعیت ندارد. برای این هم می‌شود موارد زیادی را از سیره امام و ائمه معصومین آورد. بنابراین، این موضوع که مردم در حکومت حضور داشته باشند، موضوع مهمی است. سیدحسن خمینی افزود: امام (ره) برای انقلاب تاکیدش به مردم بود و حتی بارها نسبت به حضور نظامیان در سیاست هشدار داد و آنان را از حضور در این زمینه منع کرد تا نشان دهد که سیاست داخلی ما هیچ ربطی به اسلحه و تفنگ ما ندارد بلکه این مردم هستند که باید در این عرصه حاضر باشند. یادگار امام (ره) با تاکید بر این که در عرصه اجتماعی اگر نتوانیم مردم را نسبت به ناهنجار بودن امری قانع کنیم، هر چه بیشتر تلاش کنیم کمتر نتیجه می‌گیریم، گفت: مهم‌تر از نهی از گناه، نهی از منکر است و باید کاری کنیم که یک گناه در ذهن اذهان جامعه تبدیل به یک منکر شود و امری ناپسند تبدیل به ناهنجار شد و مردم هم پذیرفتند که این امر ناهنجار است، آن وقت دیگر نیازی به آژان و پاسبان و این‌ها نخواهد بود. در حال تکمیل... Let's block ads! (Why?)
0 notes
amir1428 · 4 years ago
Photo
Tumblr media
جمع کن کاسه کوزه تو در قدیم برای قمار بازی علاوه بر خانه هائی که در آن قمار راه می انداختند مکانهای مثل خرابه ها و پشت دروازه های شهر و روی پشت بام حمامها و جاهای کم رفت و آمد سفره هائی برای این کار گشوده میشد و گرداننده قمار را کاسه کوزه دار می گفتند. کاسه کوزه سمبل این حرفه بشمار میرفت و غرض از کاسه ظرفی بود که از هر یک تومان بُرد , یک قران سهم گرداننده یا قمار خانه دار در آن انداخته میشد یعنی یک دهم مبلغ بُرد و کوزه نیز گلدان دهن باریک یا کوزه کوچکی بود که تاس را در آن ریخته و تکان داده و روی بساط می انداختند تا از یک تا شش چه رقمی بنشیند. و البته هنگامی که کار به دعوا و چاقو کشی رسیده و آژان و پاسبان پست سر رسیده و به بساط قماربازها حمله می کردند اول کار آنها این بود که با لگدی کاسه و کوزه و بساط داخل سفره را به کناری پرت کرده و با گفتن جمع کن کاسه کوزه تو , همه اراذل را ریسه کرده و به کلانتری محل می بردند شش سال در دربار پهلوی: خاطرات محمد ارجمند سرپرست تلگرافخانه مخصوص رضاشاه به اهتمام عبدالرضا(هوشنگ) مهدوی ((ص119) https://www.instagram.com/p/CK59y8An0_r/?igshid=1pqyd07xxmmk8
0 notes
amir1428 · 4 years ago
Photo
Tumblr media
چه زود بخفت و برآسود از روزگار عباسقلی گلشائیان شاگرد درویش خان درباره ماجرای شب تصادف منجر به مرگ درویش می گوید: چهارشنبه 2 آذر 1305 درویش طبق معمول روزهای زوج برای آقایان کلاس داشت. آن روز گفت: باید کلاس را زودتر تمام کنم چون شب مهمانی دعوت دارم. آن شب مهمان پدر نورعلی برومند (عبدالوهاب جواهری) بود که به شغل جواهرفروشی اشتغال داشت. خانه او در خیابان معزالسطان (میدان منیریه) قرار داشت. جواهری ساز نمی نواخت اما خانه اش خانقاه اهل ذوق و محفل هنرمندان نامی بود. آن روز دو تن از اتباع کشور ترکیه و عراق بنام های نجم‌الدین و خدایار با اتومبیلشان که در نظمیه رشت شماره گذاری شده بود به تهران آمده بودند. آنها به همراه دوست ارمنی‌شان که رشاد نام داشت برای خوشگذرانی به شهرنو رفتند و به رشاد سپردند که مواظب اتومبیلشان باشد ولی رشاد سوار اتومبیل شد و به گشت و گذار در شهر مشغول گشت. درویش که حدود ساعت 8 شب قصد عزیمت به منزلش را داشت، سوار درشکه دو اسبه‌ی حسن سورچی شد و از خیابان مغزالسلطان به سمت خانه اش در حرکت بود. سورچی به خیابان البرز بالاتر از میدان منیریه رسید و به سمت غرب رفت اما وقتی میخواست در تقاطع به خیابان پهلوی (ولی عصر) بپیچد با اتومبیلی که راننده آن رشاد ارمنی بود، تصادف میکند. اتومبیل به یکی از اسبها زد و شکم اسب پاره شد. درشکه واژگون گشت و درویش به بیرون پرتاب شد و براثر ضربه سرش با زمین ضربه مغزی و بی هوش شد و رشاد هم از صحنه تصادف متواری گشت. آژان نظمیه در ساعت 9:30 شب، پیکر بیهوش درویش را به اداره نظمیه (شهربانی) در میدان سپه منتقل کرد. بیمارستان نظمیه در جوار عمارت نظمیه قرار داشت و درویش در آنجا بستری بود ولی ساعت 7 صبح پنجشنبه 3 آذر خبر دادند درویش به علت ضربه مغزی درگذشت. در گزارش محمد درگاهی رئیس کل نظمیه به رئیس الوزرا میرزا حسن خان مستوفی الممالک: علت تصادف بی مبالاتی راننده اتومبیل نوشته شده است. پرونده ای برای نجم‌الدین به عنوان مالک اتومبیل و حسن به عنوان سورچی درشکه تشکیل شد و رشاد راننده متواری هم تحت تعقیب قرار گرفت. من اولین شخصی بودم که جنازه اش را دیدم. صبح پنجشنبه 3 آذر که به عدلیه رفتم دکتر قزل ایاغ طبیب قانونی عدلیه به من اطلاع داد اگر میل دارم به دیدن شخصی بروم. این تاریخ را از این بابت به یاد دارم که اثر بسیار بدی در زندگی من داشت. درشکه در میدان سپه مقابل عمارت نظمیه توقف کرده بود. وارد عمارت بیمارستان شهربانی و یک اتاقی شدیم. یک برانکارد بود و روی آن ملافه سفیدی قرار داشت که ملافه را پس زدیم. (ادامه کامنت اول) https://www.instagram.com/p/CE_R-JInK8X/?igshid=1p2i2aibzqavk
0 notes
amir1428 · 4 years ago
Photo
Tumblr media
#رضاشاه به #اصغر_قاتل چه گفت ؟ اصغر قاتل پس از ارتکاب 25 فقره تجاوز و قتل کودکان در عراق و پس از متواری شدن به ایران در سالهای 1310 در جنوب تهران با یک سطل و ظرف بامیه پس از اغفال 8 پسر 10 تا 15 ساله، بعد از تجاوز، آنها را به قتل میرساند و سر آنها را از بدنشان جدا میکرد و در بیابانهای اطراف تهران دفن مینمود. او کمتر از 3 ماه دستگیر و به جنایاتش اعتراف کرد و خیلی زود محاکمه شد. سلیمان بهبودی پیشکار رضاشاه، در خاطرات خود نوشته: روزی رضاشاه دستور داد اصغر قاتل را نزد او بیاورند تا او را شخصاً ببیند. در روز موعود اصغر به اتفاق رئیس نظمیه و عده زیادی صاحب منصب و آژان به کاخ شاه آمدند. شاه قبل از دیدار دستور داد دستهای او را با طناب ببندند. وقتی به اتاق وارد شد، شاه از او پرسید: چرا آدم کشتی ؟ اصغر قاتل گفت: فاسد بودند ! شاه پرسید: مگر تنها در ایران فاسد هست جای دیگری وجود ندارد ؟ اصغر قاتل گفت: در جای دیگر هم فاسدها را از بین بردم و در عراق 25 نفر را کشتم. آنگاه شاه با نفرت به رئیس پلیس گفت: او را ببرید و بکشید ! https://www.instagram.com/p/CEcFgc7Hm7m/?igshid=7e528idnfk9z
0 notes
amir1428 · 4 years ago
Photo
Tumblr media
زادروز پلیس تهران برای پايان يافتن نا امنی در تهران كه در سه ماه آخر سال 1291 هجری خورشيدی به چشم می خورد و از واحد كمكی 380 نفری نیروی ژاندارم هم كاری بر نيامده بود، دولت وقت با هدف رفع نگرانی ساكنان پايتخت و برگزاري آيين های نوروزی بدون دلواپسی، 27 اسفندماه اعلام کرده بود که از 29 اسفند (دو روز بعد) نظميه تهران (پليس تهران) به سبک اروپا با هشت كلانتري (كُمِيسری) آغاز بكار خواهد كرد و 29 اسفند مقامات دولت در مراسم گشايش كلانتري های بهارستان و بازار حضور يافتند. سازمان پليس تهران توسط يک افسر سابق پليس شهر استكهلم سوئد تنظيم و كار پياده كردن اين سازمان هم به او واگذار شده بود. پليس تهران در نخستين روز گشايش، داراي 479 پاسبان بود که در آن زمان «آژان» خوانده مي شدند و مقرر شده بود که مواجب ماهانه آنان به صورت پول نقد باشد. در آن زمان رسم بود كه اگر در خزانه دولت برای پ��داخت مستمری كارمندان پول كافی موجود نبود معادل آن حواله جنس از جمله آجر داده می شد. اين اجناس به عنوان ماليات بردرآمد از صاحبانشان وصول می شد. در آن زمان، ايران درآمدِ «بادآورده» نفت و بانک مرکزی نداشت تا از این بانک پول کاغذی (اسکناس) قرض کند و بر میزان نقدینگی بیافزاید. در آن زمان پول ایران بمانند همه کشورهای دیگر در استاندارد طلا بود. بانک انگلیسی ایران ناشر اسکناس رایج کشور بود. https://www.instagram.com/p/CCRpG4lnn_k/?igshid=lsdeomlfv697
0 notes