Don't wanna be here? Send us removal request.
Text
حبیب فرجالله چعب، شهروند ایرانی سوئدی در آستانه اعدام
حکم اعدام حبیب فرجاللهچعب، ��عروف به حبیب اسیود، دبیرکل جنبش «النضال» به اتهام «افساد فیالارض» در دیوان عالی رژیم ایران تایید شد. به گزارش راهبرد؛ دیوان عالی کشور اعلام کرد؛حکم اعدام حبیب اسیود، دبیرکل جنبش «النضال» از گروههای عرب احوازی مخالف جمهوری اسلامی به اتهام «افساد فیالارض» و «سرکردگی گروه حرکة النضال» تایید شده است. دیوان عالی همچنین اعلام کرده است: «در لایحه فرجام خواهی وکیل، استدلالی که اساس دادنامه فرجام خواسته را مخدوش کند،ملاحظه نمیشود» و بر این اساس حکم فوق، نهایی و قطعی خواهد بود. حبیب فرجالله چعب، شهروند ایرانی سوئدی در اکتبر ۲۰۲۰ در سفری به استانبول و ساعاتی پس از ورود به ترکیه؛ به سفارش وبرنامهریزی وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران، توسط یک باند قاچاق بینالمللی به رهبری «ناجی شریف زیندشتی» ربوده و ازطریق مرز زمینی به نهادهای اطلاعاتی ایران تحویل داده شد و از آن زمان در بازداشتگاههایی وزارت اطلاعات تحت شدیدترین شکنجهها بوده است. گروه النضال با رد اتهامات وارده به رهبر خود، پیش تر کیفرخواست صادره علیه حبیب اسیود را غیر معتبر دانسته و تأکید کرده بود که اتهامات وارده علیه اسیود صحت ندارد. همچنین دادستانی استانبول علیه دوازده نفر از مظنونان پرونده ربودن اسیود در خاک ترکیه، که همگی با باند زیندشتی مرتبط بودند، ادعانامه صادر کرد. دادستانی استانبول خواستار صدور محکومیت ۸ تا ۲۲ سال زندان برای عاملان و مجریان ربودن اسیود شده است. Read the full article
0 notes
Text
لشکر سایبری جمهوری اسلامی، مجری ترور مجازی مخالفان نظام
حمله سایبری به حساب کاربران مشروطهخواه و حامیان سلطنت در توییتر و ایجاد شایعه در مابین ایرانیان دانمارک توسط چند نفر و اینستاگرام تازهترین اخلال هدفمند در آزادی بیان علیه مخالفان جمهوری اسلامی است؛ حملاتی که به نظر میرسد مشخصا یک جریان سیاسی را هدف قرار دادهاند تا مانع از حضور و فعالیت آن در فضای مجازی شوند. در حمله مجازی اخیر، تا زمان نوشته شدن این گزارش بیش از ۴۰۰ حساب کاربری در توییتر و حدودا همین تعداد در اینستاگرام و به تعداد کمتر در فیسبوک به طور همزمان تعلیق و از دسترس خارج شدند. کاربرانی که اعلام کردهاند وجه اشتراک این حسابها حمایت از مشروطهخواهی است، بر این باورند در این موج سرکوب باید ردپای ارتش سایبری جمهوری اسلامی و بعضی جریانهای دیگر را دنبال کرد که تلاش دارند مانع شنیده شدن صدای مخالفانشان شوند. ارتش سایبری جمهوری اسلامی از آغاز جنبش «زن، زندگی، آزادی» برای مدیریت فضای مجازی به انواع مختلف تلاشی هدفمند را تدارک دید. مدیریت روانی این فضا در کنار برنامهریزی برای حذف مخالفان بهصورت سازمانیافته و هک حسابهای کاربری بخشیهایی از این برنامهاند. غلامرضا سلیمانی، رئیس سازمان بسیج مستضعفین، آبان ۱۴۰۰ در ششمین جشنواره مالکاشتر، اعلام کرد بسیج به عرصه فضای مجازی هم وارد شده و با تشکیل ۹۸۲ گردان سایبری شهرستانی و دو هزار و ۵۰۰ گردان حوزهمحور در حا�� فعالیت و روشنگری است؛ اما برای کاربران رسانههای اجتماعی آنچه فرمانده بسیج «روشنگری» مینامید، مفهوم دیگری داشت. ماموریت گردانهای سایبری ایجاد «تور فریب» از طریق ساخت حسابهای کاربری، هشتگسازی و مقابله با فعالیت مخالفان جمهوری اسلامی است. این نیروها در همان روزهای نخست خیزش سراسری مردم ایران، تلاش کردند با کمک حسابهای سایبری، تحت عنوان شهروندان عادی روایت حکومت از مرگ مهسا امینی را تایید کنند. با گسترش هشتگ مهسا_امینی، موج تازه فعالیت این جریان با ساخت بیش از ۲۳ هشتگ مشابه ادامه یافت؛ روندی که ارتش سایبری تا امروز نیز آن را دنبال میکند. اما هیچکدام از اقدامهای موازی سبب نشدند وظیفه اصلی این جریان که پاکسازی رسانههای اجتماعی از طریق از دسترس خارج کردن حسابهای مخالف نظام است، فراموش شود. از نیمه دوم مهرماه و با آغاز فراخوانهای خیابانی، کاربران بار دیگر ایجاد شبهه درباره فراخوانها را شاهد بودند. تنها در فراخوانهای مشهور به «شنبههای اعتراضی»، تلاش شد با انتشار فراخوانهای مشابه و معرفی سه تا پنج محل متفاوت حلقههای اعتراض گسسته شوند. خبرگزاری فارس ۱۷ مهر مدعی انتشار ۱۷ هزار خبر جعلی علیه حکومت شد. در بررسی اخباری که جعلی بودن آنها قابلاثبات است، مشخص شد سرمنشا نشر اخبار حسابهاییاند که با ظاهر حمایت از اعتراضها، در سوابق خود نمونههای حمایت از اخبار همسو با حکومت و همراهی با برنامههای سایبری را دارند. مرور روند هفت ماه گذشته جنگ روانی و سایبری جمهوری اسلامی این نکته را روشن میکند که فعالیت این نیروها در چند مقطع زمانی مشخص، شدت یافته است. پس از ماجرای فراگیر شدن هشتگ مهسا امینی در توییتر و اینستاگرام، نیروهای سایبری ناامید از تسلط گفتمانی بر فضای رسانههای اجتماعی، بهسرعت ساخت حسابهای کاربری را آغاز کردند که عموم آنها نام و هویتی نامشخص داشتند و همسو با گسترش خیزش مردمی، علیه حکومت هم فعالیت میکردند. بررسی حسابهایی که عموما در بدو اعتراضها ایجاد شدند و در کمتر از یک ماه به بیش از ۵۰۰ دنبالکننده دست یافتند، نشان میدهد که گاه مطالبی با بیش از یک هزار بازنشر، کمتر از ۲۰ بار پسندیده (لایک) شدهاند. موجی دیگر حملات سایبری در زمان آغاز کارزار «وکالت میدهم» به شاهزاده رضا پهلوی رخ داد. در آن مقطع نیز این کارزار هدف حمله مجازی جمهوری اسلامی قرار گرفت و حسابهای لشکر سایبری در ایجاد انواع تورهای امنیتی نقش کلیدی داشتند. زبان گفتمانی این حسابهای ناشناس نفرتپراکنی، خشونتطلبی و تولید اخبار دروغ علیه نیروهای سرشناس مخالف جمهوری اسلامی و ارسال گزارشهای غیرواقعی در توییتر و اینستاگرام بود؛ رویهای که پیشتر روحالله مومننسب، از حامیان طرح صیانت، رسما آن را اعلام کرده بود. مومننسب فروردین ۱۴۰۱ در یک برنامه تلویزیونی گفته بود که نیروهای تحت پوشش موسسه او به عنوان فعالیت بسیجی و جهادی نزدیک به ۲۵۶ حساب جعلی به نام افراد مشهور مخالف نظام ساخته و با تولید اخبار دروغ یا مطالبی علیه دیگر چهرههای مخالف، اختلاف ایجاد کرده و بیاعتمادی به آنها در فضای مجازی را افزایش دادهاند. این رویه مشهودترین فعالیت نیروهای سایبری جمهوری اسلامی طی هفت ماه گذشته است. بررسی محتوای تولیدشده در اینستاگرام و توییتر هم مشخص میکند که ریشه اصلی بسیاری از شایعات علیه جریانهای سیاسی و اشخاص همین روال بوده است. برنامهریزی برای حذف حسابهای کاربری متعلق به حامیان جریانهای سیاسی اثرگذار مخالف و برانداز با هدف اختلافافکنی و تفرقه نیز بخش مهمی از این فعالیتها در ماههای گذشته است. با بررسی فعالیت حسابهایی که طی ماههای اخیر وابستگی سایبری آنها به جمهوری اسلامی افشا شده است، متوجه میشویم تمامی این افراد در پروژه «تور فریب» نقش بازی کردهاند. پروژه تور فریب برنامه امنیتیــسایبری جمهوری اسلامی است که بخشی از آن با ایجاد حسابهای کاربری مخالف نظام با عناوین مختلف برنامهریزی شده است. این حسابها از مهر ۱۴۰۱ با وظیفه تفرقهاندازی میان جریانهای برانداز فعالیت خود را آغاز کردند. برخی کاربران دارای تخصص در حوزه فضای مجازی بر اساس بررسی دادههای حسابهای فعال در ماههای نخست خیزش مردمی به آماری دست یافتند که نشان میداد همزمان با شروع اعتراضها، نزدیک به ۴۰ هزار حساب کاربری جدید در توییتر آغاز به فعالیت کردهاند که اکثر آنها هویت ناشناس دارند. این عدد یادآور سخنان مسلم معین، رئیس سازمان فضای مجازی بسیج، است که سال ۱۳۹۸ گفته بود بیش از ۸۰ هزار نیرو در بخش رسانههای اجتماعی فعالاند؛ نیروهایی که در سالهای بعد نیز از افزایش مداوم آنها به منظور آنچه جهاد تبیین در عرصه مجازی نامیده میشد، اخباری منتشر شد. نخستین اقدام در طرح تور فریب برنامه به دام انداختن حسابهای کاربری مخالف نظام در موجهای خبری مختلف بود. مشخصترین نشانه این تور توهین به چهرههای سرشناس خیزش مردمی است. با شکل گرفتن حلقه فریب، در گام بعدی حسابهای سایبری با ارسال گزارش علیه حسابهای بهدامافتاده با ادعای ناامن بودن آنها، برای توقف فعالیت آنان اقدام میکردند. این روش علیه بسیاری از کاربران ناشناس که دنبالکنندگان زیادی ندارند، به کار گرفته شد و البته علیه کاربران مشهورتر نیز انجام شد. بخش مهم عملیات تور فریب در چارچوب تخریب، ترور شخصیت و تولید اخبار جعلی دنبال میشود. با توجه به اینکه یکی از مهمترین دلایل تعلیق حساب افراد بهویژه در توییتر تولید اخبار جعلی است، این موضوع نیز فرصتی را برای ارتش سایبری فراهم کرد تا با انتشار یک خبر جعلی و بهره بردن از هیجان خیزش مردمی، بسیاری از حسابهای مخالف را با خود همراه کند. پس از این مرحله، نشردهندگان ابتدایی اخبار جعلی به گزارشدهنده حسابهای بازنشردهنده اخبار تبدیل شدند و از این طریق مدیران بخش صحتسنجی محتوای توییتر درخواست تعلیق و بسته شدن حساب مخالفان را بهراحتی پذیرفتند. در اوج خیزش مردمی، بیشترین نوشتهها در دفاع از خشونتورزی و کارزارهای نامتعارف و اخباری از این دست معمولا در حسابهای کاربری منتشر شدند که طی ماههای بعد وابستگی برخی از آنها ��ه جریان سایبری جمهوری اسلامی فاش شد. از دیگر مواردی که طی ماههای اخیر مشخص شد بازوی حذف مخالفان در فضای مجازی است، بهرهگیری از فرصت نفوذ در شرکت مسئول مدیریت محتوای اینستاگرام است. اردیبهشت ۱۴۰۱ خبری مبنی بر نفوذ جمهوری اسلامی در شرکت تلاس اینترنشنال که مسئولیت نظارت بر پستهای اینستاگرام را بر عهده دارد، منتشر شد و برخی از کارمندان سابق این شرکت فاش کردند که جمهوری اسلامی به اشکالی موفق شده است تعدادی از کارمندان ایرانی این شرکت را برای حذف پستها و صفحات مخالفان و تعلیق حساب افراد تحتفشار بگذارد. این افشاگری سبب شد بار دیگر پرونده حذف پستهای معترضان و محدود شدن حساب کاربری فعالان سیاسی مخالف جمهوری اسلامی در اینستاگرام مطرح شود. به نظر میرسد با وجود آنکه شرکت متا، مالک اینستاگرام، از رسیدگی به این پرونده خبر داده است، موضوع نفوذ در میان کارمندان بخش تایید محتوای رسانههای اجتماعی یکی از بازوهای جمهوری اسلامی برای حذف مخالفان در این رسانهها باشد. رخداد دیگری که به کمک ارتش سایبری جمهوری اسلامی آمد، درخواست ایلان ماسک، مالک توییتر، از مدیران این شرکت برای حذف حسابهای کاربری ناشناس بود. اگرچه هدف ایلان ماسک حذف رباتها بود، تغییر الگوریتم توییتر سبب شد جمهوری اسلامی بتواند حسابهایی را که به دلیل امنیتی هویت خود را پنهان میکنند، بهعنوان حساب جعلی به توییتر معرفی کند. بهویژه آنکه مهمترین عامل برای حذف این حسابها گزارش گروهی بود و همانطور که پیشتر گفتیم، عملیات گزارش گروهی بخشی از شرح وظایف ارتش سایبری است. طی ماههای پایانی سال ۱۴۰۱ و با شکلگیری اتحاد میان نیروهای برانداز مطرح و برگزاری تجمعهای بزرگ ایرانیان خارج از کشور، فعالیت ارتش سایبری جهتی تازه یافت و این بار در اوج جلسات و نشستهای مخالفان جمهوری اسلامی تلاش بر این بود به بهانه شایعاتی که صحت آنها هرگز تایید نشد، فضای رسانههای اجتماعی دچار چنددستگی شود. در حقیقت آنچه جمهوری اسلامی و ارتش سایبریاش را در اجرای پروژه «تور فریب» موفق کرد، از سویی وجود یک ساختار و شبکه گسترده با توان مالی زیاد و بهره بردن از متخصصان فضای مجازی و از سوی دیگر هیجان و رفتار احساسی افرادی بود که گمان میکردند هر حساب کاربری که علیه جمهوری اسلامی خبری منتشر میکند، با آنها همسو است. این در حالی است که چهرههای شاخص مخالف نظام بارها از حامیان خود خواستهاند هوشیار باشند و در دام بازی نیروهای سایبری نیفتند و از تخریب جریانهای دیگر خودداری کنند؛ درخواستی که اگر تمام نیروهای مخالف جمهوری اسلامی در فضای مجازی آن را بپذیرند، به ابزاری موثر برای برهم زدن برنامه تور فریب تبدیل خواهد شد. دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده و یا منبع خبر بوده و لزوما سیاست یا موضع سایت صدای طهران را منعکس نمیکند. سایت صدای طهران تنها اخبار فضای مجازی و منابع خبر بوده. را بازنشر میدهد و جهت دهی نسبت به این اخبار ندارد. Read the full article
0 notes
Text
همراه الهه توکلیان اطلاع داده جراحان ساچمه را خارج کردهاند و او لحظاتی قبل، از اتاق عمل بیرون آمده است.
او هنوز کاملا به هوش نیامده است اما به صداها واکنش نشان میدهد. ساچمه مزدوران خامنهای پس از عبور از چشم، وارد جمجمه شده و عفونت ایجاد کرده بود. الهه توکلیان،دو کودک دارد خود مادر است وخوب میداند که مادران این جوانان که به ناحق کشته شدند چه می کشند . Read the full article
0 notes
Text
زن در دیدگاه حضرت مولوی یاداشت علی سعیدی از پیروان دراویش گنابادی
به نام حضرت دوست
پرتو حق است آن، معشوق نیست خالق است آن گوییا مخلوق نیست به نظر مولانا زن پرتویی از انوار خداست. زن فقط برای اینکه مورد عشق مرد واقع شود آفریده نشده، بلکه زن معشوق بودنش همانند معشوق بودن خداست. این یعنی چه؟ عرفا خدا را معشوق خویش میخوانند و به آن عشق ورزی میکنند. اما در حقیقت خدا، عاشق اصلی است و اوست که در ابتدا و پیش از اینکه چشم دل عارف باز شده باشد عاشق مرد خدا بوده و عشق اوست که سالک را از خواب غفلت بیدار میکند و چشم دلش را باز میکند تا سالک خود را عاشق خدا ببیند. مولانا به زیبایی میگوید که زن پرتویی از انوار الهی است که در حقیقت اوست که عاشق مرد است و عشق اوست که مرد را بیدار میکند و انگار که اوست که خالق مرد است و مرد پس از دریافت این عشق به این رویا میرود که عاشق است و زن معشوقه او: پرتو حق است آن، معشوق نیست خالق است آن گوییا مخلوق نیست زن در واقع معشوق مرد نیست، بلکه پرتوی از جمال حضرت حق است. او جلوه ای از خالق در کسوت مخلوق معشوق است. به همین خاطر هر چند در ظاهر مردان به دلیل قدرت بدنی غالب اند، ولی مغلوب زنان هستند. آب بر آتش غالب است و اگر بر روی آن ریخته شود، آتش خاموش میشود. اما وقتی آب در دیگی ریخته میشود، چون آن دیگ واسط میان آب و آتش میشود، آتش بر آب غلبه کرده و آب را بخار میکند. مردان نیز اگرچه در ظاهر بر زن غالب می آیند، اما در نهایت در باطن خود مغلوب قدرت زن میشوند. در حیوان (همان مراجع ترویج اسلام تند رو یا طالبانی)که جنس نر بر ماده غلبه دارد و بی مهر است، به دلیل پایین بودن سطح روحی حیوان است.: آب غالب شد بر آتش از لهیب زآتش او جوشد چو باشد در حجیب چونک دیگی حایل آمد هر دو را نیست کرد آن آب را کردش هوا ظاهرا بر زن چو آب ار غالبی باطنا مغلوب و زن را طالبی این چنین خاصیتی در آدمی است مهر حیوان را کمست، آن از کمی است حال انکه زیباست محمد پیامبر اسلام که همه پیروانش در برابرش مست میشد، در برابر عایشه مغلوب بود: آنک عالم مست گفتش آمدی کلمینی یا حمیرا میزدی زن بر مردان عاقل و خردمند که دارای احساس مهر و محبت هستند غالب و چیره می شود. زن فقط بر انسان نادان و جاهل و فقها و مروجین دین اسلام طالبانی حال حاضر ما ایران و سراسر گیتی که فاقد احساس و عقل است و همانند حیوان می باشد چیره نیست. مرد نادان و نابخرد بر زن چیره است در حالی که مرد دانا و خردمند مغلوب و مفتون زن است. در واقع انسانهای نادان چون تازه از مرحله حیوانی به مرحله انسانی پای گذاشته اند، صفات حیوانی را همراه با خود دارند که عبارتند از خوی درندگی و وحشیگری و خشم و شهوت و خلاصه هر آنچه که نقطه مقابل عشق است. ایشان در حقیقت حیواناتی هستند که به تازگی کالبد خود را عوض کرده اند و ظاهر انسانی به خود گرفته اند: گفت پیغامبر که زن بر عاقلان غالب آید سخت و بر صاحبدلان باز بر زن جاهلان چیره شوند زانک ایشان تند و بس خیره روند کم بُوَدشان رقت و لطف و وداد زانک حیوانیست غالب بر نهاد مهر و رقت وصف انسانی بود خشم و شهوت وصف حیوانی بود پرتو حقست آن معشوق نیست خالقست آن گوییا مخلوق نیست مهر و رقت قلب از صفات و ویژگیهای انسانی است ولی خشم و شهوت به نام اسلام ناب صفت حیوان است. ( و امان از روزی که به نام خدا و دین از این حیوانات درنده حمایت شود و زن، این آفریده پر از عشق الهی را که مولانا پرتوی نور الهی مینامد، انسان کم عقل و نارس و درجه دو و آفریده شده برای لذت و خدمت به مرد نامید.) اینچنین بود که مولانا در میان افکار متحجرانه آن زمان مجلس سماع زنانه برپا میکرد. در این مراسم (یعنی مراسم سماع صوفیانه – زنانه)، مولوی خود ستاره اصلی رقص و وجد عرفانی است و زنان – که برخی از آنها از شاهزادگان و اشراف هستند- بر گرد او پروانهوار حلقه میزنند و بعد از ایراد سخنانی توسّط مولوی، مراسم چرخ و رقص با خوانندگی کنیزکان خواننده و نوازنده درباری آغاز میشود و تا نیمههای شب ادامه مییابد. دیدگاه شخصی: در واقع زن و مرد از نظر انسانی و الهی حقیقتا در یک جایگاه قرار دارند و کسی بر دیگری برتری ندارد. مولانا با سرودن این ابیات در واقع میخواهد در جامعه زن ستیز اسلامی آن زمان کمی مردان تندخو را به آدم بودن دعوت کند. شما اگر به مناطق روستایی در شهرهای مذهبی بروید، برخوردهایی نسبت به خانمها میبینید که شرم آور است. زن در اینگونه افکار مایه شرم و سرافکندگی خانواده محسوب میشود. یادم میاید به مهمانی به منزل یکی از اقوام در یکی از دهات زنجان رفته بودیم، این مرد چند دختر و پسر داشت. دخترهای این مرد جایشان بین مهمانان نبود و همواره در آشپزخانه یا اتاق پشتی بودند. هنگامی که دختر بیچاره چای میاورد برای مهمانها، پس از پخش چای، پدر با پرخاش به او میگفت که محل را ترک کند. زن متاسفانه بعد از ورود اعراب به ایران تبدیل به یک وسیله شد، اگرچه شیرزنان ایرانی همیشه در مقابل این نامردمی در حد امکان خود ایستادگی کردند و قافیه را به کل نباختند. مولانا در واقع هدفش این است که بگوید ای مرد تندخوی نادان، زن بخشی از فروزه های الهی است، همانگونه که تو هستی. اگر مرد از بخش عقلانی و منطقی خداوند بیشتر بهره برده، زن نیز از بخش احساسی و عاشقانه خداوند بهره بیشتر برده و میدانیم که اول شرط سلوک درک عشق است و نه بهره بردن از عقل! و این دو در کنار هم هر دو بخش را کامل میکنند. چرا مولانا میگوید زنان پرتوی نور خدایند؟ چون ساختار آفرینش زنان طوری است که ایشان به اصل هستی خوبخود نزدیکترند. زنان با روح انسانی خیلی بیشتر ارتباط دارند. شما با کمی دقیق شدن در اطرافیان خود این را درک خواهید کرد. زن (غیر سالک) خودبخود تجربه های عرفانی و روحانی بیشتری از مرد معمولی (غیر سالک) دارد. مرد تا روی خودش کار نکند و خود را از مادیات و منطق زیادش جدا نکند، تجربیات عرفانی و شهودی نخواهد داشت یا بندرت خواهد داشت، اما زنان خودبخود این تجربیات را در زندگی معمولی دارند. به همین دلیل نیز زنان خدا را بیشتر از مردان حس و درک میکنند. این ابیات مولانا برای خنثی کردن افکار آن نادانانی و حیوانات انسان نما تندرو که به نام مذهب اسلام است که زن را "عورت" (با عرض پوزش از خدمت سروران گرامی) میخواندند و این طرز فکر را در بین عوام گسترش میدادند. جالب اینجاست که خود برای دستیابی به آن "عورت" شبانه روز زندگی میکنند. با سپاس از توجه همه سروران گرامی . Read the full article
0 notes
Text
گلباران مزار زندهیاد "ندا آقاسلطان" و حضور خانواده و نزدیکان بر مزار وی به مناسبت سال نو
Read the full article
0 notes
Text
یادداشت کسری نوری از پیروان دراویش گنابادی ایران پس از آزادی
به نام سعادت دیرزمانی گمانم این بود سعادت بر سر کوه قاف ، بر سریر آرام و آرمان تکیه زده و راه دراز و وهم انگیزش را این گرانمایه مردم با خون خویش میپیمایند تا چنگ در ��امانش اندازند و در آغوش سعادت آسوده آهی بکشند . اما امروز خود را در میانهی مردمی یافتهام که با خون خویش غم هم چاره میکنند ، با دستانی تهی اما سرشار از عشق دست هم میگیرند و با قدمهایی رنجور اما به اراده استوار کنار هم میایستند زیرا ایشان چنیناند و آفتاب بیدریغ را هیچگاه سر این پرسش نیست که چرا میتابم ؟ و از خود میپرسم پس سعادت چیست ؟ کوه قاف کجاست ؟ که در پی مژدهی رسیدنش چشم به راه ایستادهایم و آنگاه میبینم مردمی را که در آیینهی زمان به خویش مینگرند ؛ به زیباییِ فریبای خویش . زیرا که ایشان خود آفتاباند ، که خود کوه قافاند . آری سعادت شمایید و با شما مردم و در کنار شما بودن سعادت است ، من مسرورم و منت دارم که در هوایی نفس میکشم که شما دم زدهاید ، در زمانهای میزیام که شما زندهاش کردهاید ، در خیابانی راه میروم که پای شما مردم به آن شرافت داده و در غوغایی غرقهام که فریاد شما پر طنیناش کرده است . تو گو از در و دیوار این روزگار خون بریزد چه باک که شما بی بیم و تشویش ایستادهاید ، گویی قصهای ساز میکنید برای هزار و یک شب کودکان تا خویش بیابند و تن به نکبت روزگار ندهند . پیروزی در فراز نیست ، در آینده نیست ، خیال و آرزو نیست که مژدگانی بخواهد ، پیروزی همین جاست ، سعادت اینجاست و شما مردم همچون نی در آن میدمید ، اگر نغمهی تلخ دارد روزی دیگر ترنم شادمانه خواهد نواخت . مبادم که غم از تلخی این نغمه راه به من آورد و مبادم آن شادی که بهانهاش ترنمی شادمانه باشد ، بهانه و باعث هر شادی شما مردماید . اگر مرگی بر در منتظر ایستاده گو به درآ که ما سخت خوشیم ، بی حسرت و خسران . نوروزتان پیروز . Read the full article
0 notes
Text
بهنام ملت بهکام دولت؛ نقدی بر یکی از ستونهای قانونی نظام جمهوری اسلامی
نوشتار پیشرو فصلیست از یک پژوهش مفصل که در خلال یک گفتوگو و در پاسخ به ایرادات شکلی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نگاشته شد و البته بدون بازخوانی آن ایرادات شکلی پرداختن به ایرادات ساختاری این قانون که عموما تصور میشود تا پیش از اصلاحات سال ۱۳۶۸ پیشرو بوده چیزی کم دارد. چراکه فرم و ساختار قانون اگر از آغاز ناعادلانه و کژ باشد محتوای آن قانون هرچه باشد از بیقانونی سر درمیآورد. باری؛ پیش از طرح بحث باید به چند سوال مهم پاسخ داد... اساسا براساس تجربهای آموخته، قانونی که در اجرا مردم و حاکمان را پایبند نکند و بالاتر از هر چیزی قرار نگیرد، کم کم در خودِ کتاب قانون دفن میشود. از زمانی که مشروطهخواهان حکومت قانون را هدف خود قرار دادند تا همین امروز بخشی از قانون اساسی که به حقوق مردم راجع است کمتر اجرا شده است. از جمله این موارد شکنجه است که هنوز هم قربانی میگیرد. اگر این درست باشد، پرسش نیز درست است: چرا؟ بهتر است این پرسش باز بماند تا پاسخی پیش بنیاد به خواننده القا نشود. پایبندی به قانون یا قانون شکنی چه در بالا چه در پایین باید ریشههای فرهنگی و جغرافیایی داشته باشد، اما تا آنجا که به متنِ خودِ قانون مربوط است به باور من بسنده است که در جایی از قانون اساسی، خودِ قانون راه برای استبداد باز گذاشته باشد. آنگاه باید پرسید حاکم به کدام یک بیشتر میچسبد: به حقوق ملت یا اختیارات قدرت؟ طبیعی است که به دومی. چرا؟ چون هر قدرتی در فکر بقای خویش است. در قوانین اساسی ما آیا این دو بخش هماهنگ بودهاند یا متعارض. اگر شق دوم درست باشد، پس حتماً قانون باید چنان اصلاح شود که اختیارات قدرت نتواند حقوق ملت را پایمال کند. بخش انتصابی و شبه انتخابی قدرت نباید بخش انتخابی را چنان اخته کند که رییس جمهور برای پی گیری غا��تگران خزانه و ثروت ملی از حاکم فرادست کسب اجازه کند. این یک فاجعه است. به آن میماند که رییس جمهور در برابر مقامی که در عمل بهشکلی مادامالعمر«شاه-خدا» شده است بگوید:«خزانه را تاراج کردهاند، هزارها میلیارد خوردهاند و بردهاند. آقا اجازه هست تعقیب و دستگیر و محاکمهشان کنم؟ آقا اجازه هست پیگیر حقوق مردم باشم؟» و آقا به جای پیشباز از این خواسته نمره بصیرت رییس را صفر بدهد. بصیرت، هویت، استکبار جهانی، نظام سلطه، تهاجم فرهنگی، اوجب واجبات … اینها را رییس باید آویزه گوش کند. رییس باید تدارکاتچی باشد نه رییسِ جمهوریت یک سیستم مردمنهاد. تعمیم ناموجه و پیش بنیاد فرض میکنیم که در زمان تصویب این قانون ۹۸.۲% ملت ایران به حکومت حق و عدل قرآن اعتقاد داشتهاند و تا ابد هم بر این اعتقاد باشند. البته این فقط یک فرض است به سود مدعی. ملت ایران یعنی صد در صد و نه ۹۸.۲%. یک درصد هم که عقیده دیگری داشته باشد نمیتوان گفت: ملت ایران. باید گفت: اکثریت؛ آن هم اکثریت در تاریخ رأی گیری. ناممکن نیست که اکثریت امروز به کسی رأی دهد و فردا یا مدتی بعد نظرش برعکس شود. دموکراسی، دموکراسی راستین نیست اگر در کنار ساز و کار تعیین انتخابی قانون و حکومت ساز و کار خلع ید و براندازی و تغییر را نیز فراهم نکند؛ البته با رأی اکثریت و حفظ حقوق اقلیت، ایجاد شرایط امن و برابر گفتگو از طریق رسانهها و مطبوعات و انجمن های کاملاً آزاد و مستقل. حال چرا نگفتهاند اکثریت رأی دهندگان در فلان تاریخ. اگر به مصادیق کاربرد واژه ملت در زبان رجال و انصار حکومت توجه کرده باشید بارها به یک شخص حقیقی یا حقوقی برخوردهایم که همین طور دهان باز میکند و خواست خود را خواست ملت میخواند. ملت انرژی هسته ای میخواهد، ملت تو دهن آمریکا می زند، ملت از اسراییل متنفر است، ملت در ٩ دی حماسه آفرید، ملت یک نان را به هفتاد میلیون قسمت تقسیم میکند اما تحریمها را تحمل میکند، و... از این جملات بسیار شنیدهایم. پیش آمده است که مشتی اوباش قمه کش خود را ملت نامیده و با شعار حزب فقط حزب الله به جان عده ای دیگر از ملت افتاده است. این رخدادها که شواهد بسیار دارند قرینهای است بر اینکه آوردن واژه ملت و نادیده گرفتن اقلیت یک اشتباه تصادفی نیست بل سوء نیت خودکامانه و دیکتاتور منشانهای است در فرهنگ که در قانون هم رسوخ کرده است. تنها در اینجا واژه ملت یکدست نشده است، در گفتمان سیاسی جمهوری اسلامی نیز غالباً این یک دست سازی کثرات دریافت میشود. این نوع یکدست سازی به سوی وحدت فاشیستی سوق پیدا میکند. وحدت بد نیست اما به شرطی که وحدت کثرات باشد نه یکی کردن کثرات و تطبیق قهرآمیز و خونبار همه کثرات با عقاید یک تن یا یک حزب یا یک اکثریت در تاریخ معینی؛ اکثریتی که تجربه روزانه ما نشان میدهد که چقدر از آری گفتن در برگه رأی در سال ۵٨ پشیماناند و چقدر نور به قبر شاه میفرستند. این تعمیم پیش بنیاد و مطلق اندیش شاید یک مشکل فرهنگی باشد، نه فقط واژه ملت بل واژه های بسیاری در قالب یک حکم کلی و همه شمول به کار میروند؛ همه چنیناند، هیچکس چنان نیست، هرگز این طور نیست، شک نکنید که این طور است، همیشه، هیچوقت، هرگز، مطلقاً، صد در صد، کاملاً، اصلاً و ابداً، و مانند این گزارهها و واژهها غالباً در زبان متداول در جای نادرست به کار میروند. این مطلق گرایی که در گفتار بی آزار مینماید وقتی که اصلی برای قدرت سیاسی گردد به سیاست حذف و تصفیه منجر میشود. ملت سنی دارد، کرد دارد، لر و بلوچ و عرب و ترک دارد، ملت زرتشتی و مسیحی و بهایی و یهودی و کمونیست و سوسیالیست و لیبرال و سکولار و بیخدا و خدا باور دارد. ملت کارگر و بازرگان و اصناف گونه گون دارد. فارغ از اینکه اکثریت در تاریخ معینی چه فکری داشته است همه این گروهها برای بیان خواستها و ایده های خود باید در فضای عمومی شرایط برابر و امن داشته باشند. دموکراسی فقط رأی گیری نیست. تعداد انتخاباتها فی نفسه فضیلت نیست، چه بسا انتخابات زیاد برای پیچیده کردن دموکراسی و سوق دادن انتخاب به انت��اب باشد. البته در عمل نازیسم هم دموکراتیک بود، اما دموکراسی یعنی خودسالاری جامعه در سیاست و اقتصاد و حتی فرهنگ. امروزه دموکراسی بیشتر با وضعیت اقلیتها سنجیده میشود. تاریخ دو جنگ جهانی و حکومت های توتالیتر و پوپولیستی اندیشه دموکراسی را بیش از پیش از دیکتاتوری اکثریت دور میکند. دیکتاتوری اکثریت یعنی فرایندی که به اکثریت یا حکومتی که به هر دوز و کلکی خود را تا ابد نماینده اکثریت میداند اجازه میدهد تا به محض قدرت گیری شروع به انحصار همه رسانهها و امکانات تبلیغاتی به سود خود و علیه غیر خود کند. فرض کنید اکثریت مردم یک شهر خواهان نماینده شدن یک سوسیالیست باشند. جمهوری اسلامی هرگز اجازه ورود هیچ سوسیالیست، کمونیست، سکولار، بهایی و لیبرال به مجلس ملی نداده است، سهل است، اجازه تبلیغ و نشر فکر در شرایط برابر هم نداده است. علت آن است که ملت بنا به یک تعمیم پیش بنیاد فقط شامل همان رأی دهندگان آری گو در همان تاریخ معین شده است. دموکراسی ما در همین جا لو میرود. مغلطه حقانیت پیش بنیاد حکومت قرآن پیشاپیش حق و عدل فرض شده است. به چه دلیل؟ آیا چون اکثریت به آن رأی دادهاند؟ آیا دموکراسی یعنی یک حقیقت یا به بیانی دقیقتر یک دستگاه حقیقت را به رأی نهادن؟ منظور از دستگاه حقیقت مکتب و ایدئولوژی است در باره هستی و اصل جهان و مسائل بنیادین. در باره این مسائل عدد باورمندان حقانیت نمیآورد، قدرت زور و غوغاسالاری و غیرکشی میآورد. حقیقت اگر حقیقت باشد برای اثبات حقانیت خود نیاز به گفتار دارد نه زور و پول حکومت. محل تبادل گفتار نیز فضای عمومی است. تاریخ گو��هی میدهد که هرگاه یک دستگاه حقیقت – اعم از الهی یا الحادی- به ایدئولوژی حکومت تبدیل شده بدون حتی یک استثنا کار به زندان و شکنجه و سرکوب خونین اندیشه کشیده است. از آنجا که ما در مغلطه یدی طولا داریم چه بسا بگوییم دموکراسی هم خودش یک ایدئولوژی است و از این حرفها. چنین نیست، چرا؟ چون یک حکومت دموکراتیک هیچکس را وادار نمیکند که دستگاه حقیقتی را به رسمیت بشناسد. دستگاه های حقیقت را به فضای عمومی واگذار میکند تا در فرایند گفتگو و تنازع اندیشهها و در میان دیگر عقیدهها از خود با کلمه دفاع کند نه با قمه. از قضا این جمله آیت الله خمینی که اگر همه موافق باشند من مخالفم میتواند روا باشد. اما در کجا؟ در فضای عمومی آزاد و بی هراس نه در مقام قدرت حکومتی. با قلم و کلمه و اندیشه در شرایط امن و برابر با مخالفان نه با چماق و کارد موکت بری حزباللهیها، نه با قلع و قمع دفتر روزنامهها، نه با بهرهبرداری از تعصب بخشی از مردم. خود این جمله میرساند که حقانیت یک دستگاه حقیقت به عدد ربطی ندارد. اگر در یک قبیله آدمخوار اکثریت به کارکشتهترین آدمخوار رأی بدهند، آدمخواری حقانیت پیدا نمیکند. در اصل یاد شده حکومت قرآن – که بسیار مبهم است – پیشاپیش حق و عدل محسوب شده است. هیچ دستگاه حقیقتی حقانیت پیش بنیاد ندارد. تا انسان هست، شک و تردید، تفکر و اختیار، باور و ترک باور هست. اینها ابدی هستند تا آن زمان که انسانها مهره های بی اختیارِ یک ماشین نشدهاند. تحقیقی بودن اصول دین نیز در جایی که تحقیقِ منجر به شک و الحاد ممنوع باشد نقض غرض است. ●سام محمودی سرابی [email protected] Read the full article
0 notes
Text
تصویری از پدر ومادر جاوید نام فریدون فرجی در آخرین روز سال بر سر مزارش
Read the full article
1 note
·
View note