بازخوانی استفتا از آیتالله در سال ۱۳۹۰
0 notes
چه فرق می کند زن بودن
چه فرق می کند زن بودن
یا مرد نبودن
وقتی که بودنت
آزادانه نبود
با مرد بودن
یا زن نبودن
0 notes
اشپیگل: ایران خود را برای یک جنگ نامتقارن آماده میکند
همزمان با گسترشحضور نظامی آمریکا در منطقه، جمهوری اسلامی ایران دکترین “جنگ نامتقارن” را به استراتژی خود تبدیل کرده است. در جنگ نامتقارن، تاکتیکها با جنگهای کلاسیک متفاوت است و جبههها نیز روشن نیست.
منبع: دویچه وله
پایگاه اینترنتی هفتهنامه اشپیگل آلمان ضمن توضیح مفصل پیرامون تجهیز جمهوری اسلامی برای ورود به یک “جنگ نامتقارن” نوشته است که نیروی دریائی ایران در چارچوب همین استراتژی به زیردریائیها، ناوچهها و هاورکرفتهای جدید مجهز شده است.
این گزارش از ناوچههای موسوم به “تندر” بهعنوان افتخار نیروی دریائی جمهوری اسلامی نام برده است. هاورکرفت، که نیروی دریائی ایران در زمان شاه نیز چند دستگاه وارداتی آن را در اختیار داشت، میتواند از دریا به خشکی وارد شود و روی زمین پیشروی کند. هاورکرفت تندر به امکانات پرتاب موشک و باند پرواز و فرود هواپیماهای بدون خلبان مجهز است.
نیروی دریائی و معرفی ناوچه جدید
هفته گذشته نیروی دریائی جمهوری سلامی علاوه بر تندر، دو زیردریائی غدیر و بدنه یک ناوچه موشکانداز را نیز به معرض تماشای خبرنگاران گذاشت. ناخدا حبیبالله سیاری فرمانده نیروی دریائی هنگام معرفی این تجهیزات تازه گفت که همه آنها در ایران تولید شدهاند. وی افزود که ایران در زمینه تولید سیستمهای دفاع دریائی رکورد شکسته است.
احمد وحیدی وزیر دفاع جمهوری اسلامی نیز همزمان از “پیشرفتهای بزرگ” نیروی دریائی سخن گفت. اشپیگلآنلاین مینویسد که با توجه به موقعیت نیروی دریائی این ادعا اغراقآمیز نیست. آنتونی کورزمن کارشناس آمریکائی امور دفاعی، در سال ۲۰۰۶ ضمن اعلام نتایج یک پژوهش تازه گفته بود:«نیروی دریائی ایران در کنار تعداد زیادی قایقهای کوچک، سه زیر دریائی، سهناوچه و دو رزمناو در اختیار دارد.»
امکانات جنگی عظیم آمریکا در خلیج فارس
امکانات نیروی دریائی جمهوری اسلامی، بهرغم تبلیغات وسیعی که پیرامون آن میشود، در مقایسه با قدرت نظامی آمریکا در خلیج فارس ناچیز است. ناوگان پنجم آمریکا که با ۲۰ کشتی در سواحل بحرین مستقر شده، دارای یک ناوهواپیمابر مجهز به کشتیهای همراهی کننده و کشتیها و قایقهای ویرانگر متعدد است.
علاوه بر این، فرماندهی مرکزی منطقه آمریکا در قطر مستقر شده که جنگندهها از پایگاه هوائی آن میتوانند ظرف چند دقیقه به یاری ناوگان دریائی بشتابند. ایران توان مقابله با این قدرت را در هرحال ندارد.
ایالات متحده آمریکا ضمنا با بیشتر کشورهای حوزه خلیج فارس پیمانهای نظامی بسته است. کویت و قطر مهمترین متحدان خارج از ناتوی آمریکا محسوب میشوند.
خطر بستهشدن تنگه هرمز
بزرگترین خطر برای غرب این است که در صورت حمله آمریکا یا اسرائیل به تاسیسات اتمی ایران، جمهوری اسلامی تنگه هرمز را مینگذاری کند. در حالحاضر یکپنجم نفت مورد نیاز جهان از تنگه هرمز میگذرد. بسته شدن این آبراه حتی برای مدتی کوتاه اقتصاد جهانی را با مشکلات بزرگی روبرو خواهد کرد.
تارنمای هفتهنامه اشپیگل این پرسش را مطرح میکند که آیا ایران با توجه به این که در نتیجه تحریمها به شدت ضعیف شده است، اصولا قادر به بستن تنگه هرمز خواهد بود؟ تحقیقات آنتونی کوردزمن کارشناس آمریکائی امور دفاعی نشانمیدهد که ایران در سال ۲۰۰۶ دست کم ۲ هزار مین دریائی در اختیار داشته است. مقامات ایرانی این عدد را اکنون بین ۳ تا ۵ هزار اعلام میکنند.
بهادعای اشپیگلآنلاین جمهوری اسلامی همچنین تجهیزاتی شبیه “ای ۵۲ ” چینی را در اختیار دارد که میتوانند از کف دریا کشتیهای درحال حرکت را به موشک ببندند. ایران تنها دو یا سه مینگذار دریائی واقعی دارد، اما زیردریائیهای نوع “کیلو” و غدیر میتوانند بمبهای زیردریائی را حمل کنند. بنابراین بهسختی میتوان پیشبینی کرد که تنگه هرمز با چه سرعتی میتواند مینگذاری شود.
مشکلات احتمالی مینروبی
تنگه هرمز در بعضی نقاط ۴۰ کیلومتر پهنا و ۸۰ متر عمق دارد و برای قرار دادن مینهای دریائی بسیار مناسب است. دریادار سیاری یکسال پیش گفت:« بستن تنگه هرمز از خوردن یک لیوان آب هم راحتتر است.» در واکنش به همین تهدیدها بود که آمریکا تابستان امسال تعداد قایقهای مینروب خود را از ۴ دستگاه به هشت دستگاه افزایش داد و یک مرکز عملیات شناور را در خلیج فارس مستقر کرد. اکنون آمریکا دارای این توانائی هست که ظرف چند روز پس از مینگذاری تنگه هرمز آن را مینروبی کند.
دکترین جنگهای نامتقارن سبب شده است که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به سرعت بر تعداد قایقهای سریع خود بیفزاید. این قایقها به مسلسل و امکانات پرتاب موشک مجهز شدهاند. اگر شرایط جدی شود، این قایقها میتوانند با حمله به مینروبهای آمریکائی برای آنها مزاحمت ایجاد کنند. کارشناسان نظامی آلمان معتقدند که وضعیت خاص سواحل ایران و سطح آب هموار تنگه هرمز شرایط مناسب را برای عملکرد این قایقهای کوچک و سریع فراهم کردهاند.
احمد وحیدی وزیر دفاع جمهوری اسلامی اعلام کرده است که ناوچههای تندر برای “دفاع غیرمتقارن” در نظر گرفته شدهاند. سپاه پاسداران علاوه براین دارای تعداد زیادی موشک ضد کشتی مثل (کرم ابریشم) Silkworm چینی است. این موشکها میتوانند از زمین، ناوچه، و حتی قایقهای سریع و کوچک کشتیها را هدف قرار دهند.
اشپیگلآنلاین مینویسد:«عملیات بستنتنگه هرمز برای ایران تلفات سنگینی بهبار خواهد آورد، با اینحال میتواند نهتنها کار مینروبها را بهتاخیر بیاندازد، بلکه امنیت نفتکشهای متحدان آمریکا در منطقه را نیز بهخطر بیاندازد.» هر یک روز بستهشدن تنگه هرمز اقتصاد جهانی را بیشتر به کام رکود فرو میبرد.
خطر نابودی کامل نیروی دریائی ایران
در بخش پایانی این تحلیل، اشپیگلآنلاین مینویسد که در چارچوب دکترین جنگهای نامتقارن، قایقهای سریع و ناوچههای جمهوری اسلامی میتوانند همچنین پایگاههای آمریکا در قطر و بحرین را مورد حمله قرار دهند و حتی امنیت خود امارات را بهخطر بیاندازند. اما در پایان چنین درگیری مرگباری، نیروی دریائی ایران بهرغم همه تجهیزات خود به کلی نابود خواهد شد.
تارنمای هفتهنامه اشپیگل با این نظر به پایان میرسد که بستهشدن تنگه هرمز برای خود ایران نیز به منزله خودکشی است، زیرا ایران تقریبا همه درآمدهای ارزی خود را از صادرات نفت کسب میکند. در صورت بستهشدن تنگه هرمز، این منبع درآمد به سرعت قطع خواهد شد.
حتی چین بهعنوان مهمترین پشتیبان فعلی ایران نیز به شدت آسیب خواهد دید. جمهوری خلق چین ۵۰ درصد نفت مورد نیاز خود را از خلیج فارس وارد میکند.
0 notes
ضرب و شتم محمد نوری زاد توسط ماموران وزارت اطلاعات دولت اعتدال و امید
محمد نوری زاد ، صبح روز گذشته توسط ماموران وزارت اطلاعات دولت اعتدال و امید، مورد ضرب و جرح قرار گرفت و برای لحظاتی بازداشت شد.
نوری زاد قرار است روز چهار شنبه به شعبه ۶ دادگاه انقلاب مراجعه نماید.
وی چندی است در چهارچوب «سفر صلح و دوستی» به استانهای مختلف کشور ؛ از درد و رنج مردم گزارش منتشر میکند ،که این امر خشم وزارت اطلاعات را برانگیخته است.
(function(d, s, id) { var js, fjs = d.getElementsByTagName(s)[0]; if (d.getElementById(id)) return; js = d.createElement(s); js.id = id; js.src = "//connect.facebook.net/en_US/all.js#xfbml=1"; fjs.parentNode.insertBefore(js, fjs); }(document, 'script', 'facebook-jssdk'));
Post by Sepidedam.
(function(d, s, id) { var js, fjs = d.getElementsByTagName(s)[0]; if (d.getElementById(id)) return; js = d.createElement(s); js.id = id; js.src = "//connect.facebook.net/en_US/all.js#xfbml=1"; fjs.parentNode.insertBefore(js, fjs); }(document, 'script', 'facebook-jssdk'));
Post by Sepidedam.
روایت محمد نوریزاد را از این ماجرا بخوانید:
اولین خون
دوشنبه پنج اسفند – روز چهل و دوم
من همیشه برای قدم زدن، لباس راحت می پوشم. اما دیروز تیپ زده بودم چه جور. با کت و شلوار مشکی و کفش چرمی و رخت و لباس مرتب و خلاصه به قول جوانها: توپ. شاید به این دلیل که من چند تا از فیلم های جشنواره را از همانجا و با لباس و کفش راحت رفته و دیده بودم. بعدش که نشستم و اوضاع را ورانداز کردم به خود گفتم: شاید پسندیده نبود. این شد که دیروز کت وشلوار پوشیدم و نو نوار ترین رخت و لباسهایم را به تن کردم.
صورتِ من چسبیده بود به زمین. تعدادی از سنگریزه ها تمایلشان به این بود که از سطح پوست گذرکنند و به قسمت های زیرین داخل شوند. این شدنی نبود مگر این که نازکیِ پوست را بدرند. خوب، دریدند. به همین سادگی. و من با صورتی که یک پرسش کوچک با پوست دریده اش آمیخته بود به اوین برده شدم. پرسشم چه بود؟ این که: من مگر چه می خواهم از شما خوش انصاف ها؟
صبح یکی زنگ زد. همسرم گوشی را برداشت. شما؟ من ” بلند بالا ” هستم. کمی صحبت کرد و به توجیه قضایای دیروزش پرداخت. همسرم کمی که به او گوش کرد گفت: ببیند آقای بلند بالا، من نه وسایلم را می خواهم، ونه می خواهم ممنوع الخروجی ام برطرف شود. اگر راست می گویید که صداقت دارید وسایل مرا و گذرنامه ام را بیاوید دمِ در تحویل دهید. همانگونه که برده اید و می برید.
چهل و پنج دقیقه از قدم زدن های من می گذشت که ” بلند بالا ” آمد و دمِ در ورودی ایستاد و مثل همیشه به من اشاره کرد که به آنجا بروم. با تکانِ دست به او فهماندم که بین ما و شما حرفی نیست. خودش آمد. که بله هیچ دروغی و زد و بندی درکار نبوده و فلان وفلان. گفتم: بنیان اینجا با دروع بالا رفته و اینجور کارها بخشی از طبیعتِ وزارت اطلاعات است. گفت: حکم جلب جدید گرفته اند بیا برویم. گفتم: از رییس قوه ی قضاییه هم حکم گرفته باشند هیچ اعتنایی بدان نخواهم کرد. وگفتم: شماها مگر جنازه ی مرا ازاینجا بردارید و ببرید. برو بگو با گونی بیایند. بگو دوازده نفره بیایند. چون من با پای خودم سوار ماشینشان نخواهم شد.
من، سپید پوش و پرچم به دوش قدم می زدم و اطلاعاتی ها در اطرا�� من پرسه می زدند و فیلم می گرفتند. آرامش پیش از توفان بود. مراقب اطراف بودم که از پس و پهلو غافلگیرم نکنند. اتومبیل شاسی بلندشان را هم آوردند و خلاصه جنس شان جورشد. بلند بالا پشت در ایستاده بود و از شبکه های ریزِ در، چشم به راه تماشای یک فیلم کوتاهِ پر ازهیجان اما تکراری بود.
رَجَزِ دوازده نفره ی من کارگر نیفتاد. سه نفرآمدند طرف من. که یعنی اندازه ی این پیرمرد همین سه نفر است و نه بیشتر. نخست سرتیمشان که همیشه سربه زیر اما قُدّ است حمله آورد. خود را کشاندم سمت بزرگراه. همانجا مرا زمین زدند و خوابیدند روی سینه ام و دست و پایم را گرفتند. یکی شان رفت تا اتومبیل های بزرگراه را به سمتی دیگر هدایت کند. یکی هم رفت تا دستبند بیاورد. من ماندم و سرتیمِ سربه زیر که روی من افتاده بود و تلاش داشت مرا مهار کنند. تقلایی کردم و دست به گلویش بردم. فریاد کشید و مجتبی را به کمک طلبید. که بیا و پاهایش را بگیر.
سه نفری زور زدند و مرا برگرداند. صورتم برآسفالت بزرگراه نشست. سربه زیر زانویش را بر پسِ کله ام نهاد. سنگ ریزه ها بالای ابرویم را شکافتند و خون بیرون زد. بینی ام نیز با همین مشکل مواجه بود. گرچه تقلای من بیهوده می نمود اما تلاش کردم از ورود سنگریزه ها به آن سوی پوست صورتم جلوگیری کنم. زانویی که سربه زیر برسرم نشانده بود کار را دشوار می کرد. عینکم زیر صورتم مانده بود و هرآن ممکن بود بشکند و صورتم را بشکافد. راننده داد زد: همین را می خواستی روانی؟ با دهانی که به آسفالت خیابان چسبیده بود گفتم: من فردا باز همینجایم.
دستنبد آمد. اتومبیل آمد. جنازه ی سپید پوش را ازجا بلند کردند و به صورت هُل دادند برصندلی عقب. اتومبیل از بزرگراه بیرون رفت و درجایی ایستاد. کمی که هماهنگی کردند، مرا نشاندند. داخل خیابان مجاورِ اطلاعات بودیم. همسایه ها حساس شده بودند. همه را راندند. سربه زیرجلو نشست و فیلمبردار کنار من و آنکه مرا روانی خطاب کرده بود رفت پشت فرمان. اتومبیل به حرکت درآمد و از دمِ درِ شمالی وزارت به بزرگراه پیوست. به سربازنگهبان دمِ در لبخندی زدم و به اطلاعاتی های داخل اتومبیل گفتم: من فردا اینجایم.
سرتیمِ سربه زیرگفت: ما کاری به خواسته های تو نداریم ما طبق قانون عمل می کنیم. گفتم: حرف قانون را نزن که حالم به هم می خورد. مگر خود تو نبودی که با یک حکم جلب، که تنها برای یکبار جلب اعتبار دارد، سه بار مرا به اوین بردی؟ حرفی برای گفتن نداشت. چه بگوید؟ قانونش جریحه دار شده بود.
از بزرگراه حقانی می گذشتیم که تلفنِ سرتیمِ سربه زیر زنگ خورد. به مِنّ و مِنّ افتاد که: چیزی نشده حاجی فقط کمی … و با دست به پیشانی و بالای ابروانش اشاره کرد. بلند گفتم: بله، به ش بگو چیزی نشده چند تا خراش جزیی است. ظاهراً آنکه پشت خط بود صدای مرا شنید. سربه زیر تلفنش را که خاموش کرد به پهلو چرخید و شمرده شمرده اما محکم به من گفت: تو یاد نگرفته ای تا وقتی از تو سئوالی نشده جواب ندهی؟ و تأکید کرد: این تربیت را به تو یاد نداده اند؟ داد زدم: به تو مربوط نیست که من حرف می زنم یا نمی زنم. تو کارت را انجام داده ای جایزه ات هم در راه است. وگفتم: با همه ی هیاهویت آنقدر شهامت نداری که بگویی ابرویش شکافته خون بیرون زده و بینی اش آسیب دیده و چند جای بدنش خراشیده و پارچه ی سفیدش هم خونی است.
سربه زیر ساکت شد و دم نزد و راننده رادیو را روشن کرد. اینها محکوم به این هستند که یا رادیو قرآن را روشن کنند یا رادیو معارف را. جناب حجة الاسلام و المسلمین جناب حاج آقای نقوی دامت افاضاته داشت صحبت می کرد. چه می گفت؟ با سوزی که اینجور مواقع به لحن شان می افزایند می گفت: ای مردم، گاهی می بینید یک نگاه حرام یک لقمه ی شبهه ناک بیست سال بعد آثارش ظهور کرده و دودمان یکی را به باد داده. و با سوزی بیشتر ادامه داد: به همین امام هشتم حضرت ثامن الحجج قسم ای مردم همینطور است که می گویم. مراقب نگاهها و لقمه هایتان باشید. صحبت نقوی که تمام شد گفتم: به دزدی های تریلیاردی آقایان هیچ اشاره نکرد که!
رفتیم اوین. عینکم خش برداشته بود و قابل استفاده نبود. با صورت خاک آلود و خونین و پارچه ی سپیدی که به تن داشتم و چند جایش خونی بود به راهروی طبقه ی بالا داخل شدیم. مرا مقابل درِ شعبه ی شش نشاندند. نگاه حاضرینِ در راهرو به هیبت من بود. هم به نوشته های خاک آلود پارچه ی سفید و هم به صورت خونینم. کمی بعد سربازی آمد و خبرآورد که گفته اند برویم پایین. برافروختم و گفتم: قاضیِ شعبه ی شش حکم جلب مرا داده من ازاینجا تکان نمی خورم. اطلاعاتی ها به احتجاج افتادند. قیل و قالشان برایم مهم نبود. سرباز به التماس درآمد که برای من بد می شود اگر ممکن است برویم پایین. به احترام همو رفتیم پایین. وهمان داستان مسخره ی همیشگی تکرار شد.
اطلاعاتی ها نرم و خزنده رفتند و من ماندم با سربازانی که مقابلم نشسته بودند. سه ربعِ بعد برخاستم و به سربازِ پشت میز گفتم: اینها اجازه ندارند مرا اینجا نگه دارند تا شب شود و آزادم کنند. ظاهراً من نباید از جا برمی خاستم اما برخاسته بودم. دو سرباز برای مهار من پیش دویدند. درهمان حال لگدی به یکی از درها که باز بود زدم و داد زدم این کارشان غیرقانونی است. آن دری که با لگد بازش کردم، اتاق کسی بود که نمی دانم مسئولیتش چه بود اما سربازان با هربار عبور او برایش بپا می خاستند و احترامش می کردند. لگد های بعدی را به درهای دیگر و به میز سربازان کوفتم.
از اتاقِ لگد خورده مردی بیرون آمد و به من گفت: خبردادم الآن می آیند. سربازی که مسئول نگه داری من بود از من قول گرفت که تکان نخورم تا برود و اوضاع را به دفتر شعبه ی شش بگوید. کمی بعد با مسئول دفتر شبعه ی شش که همیشه دمپایی به پا و لخ لخ کنان در رفت و آمد است، پایین آمد. که برویم بالا. رفتیم بالا. به اتاقی که قاضی شمالیِ شعبه ی شش درآن بود. عده ای نیز مهمانش بودند.
قاضیِ شمالی به صورت من نگاه کرد و با تعجب و افسوسی تصنعی گفت: اوه اوه چه کسی شما را به این روز انداخته؟ گفتم: من معمولاَ به پرسش های بی دلیل پاسخ نمی دهم. وگفتم: تقصیر شماست که درجایگاه قانونی نشسته اید و رفتارغیرقانونی انجام می دهید. به کنایه و با همان لهجه ی شیرین شمالی اش گفت: همه تقصیرها با من است شما راست می گویید. گفتم: برای چه دست به دست اطلاعاتی ها داده اید؟ مگرنه این که شما باید مستقل باشید؟ چرا از یک حکم جلبِ مستعمل چند باره استفاده کردید و مرا به اینجا کشاندید؟ این کار شما غیرقانونی هست یا نیست؟ گفت: هست . بله غیرقانونی است.
گفتم: من می توانم از شما شکایت کنم. خیالش از بیهودگیِ شکایت من راحت بود. گفت: برای شکایت باید بروید دادگاه انتظامی قضات. گفتم: آن حکم جلبِ تقلبی را به من بدهید تا از شما شکایت کنم. چهره اش را به تعجب آلود و گفت: من مدرک به شما بدهم علیه خودِ من ازش استفاده کنید؟ گفتم: اگر درکارتان درستی بود حتماً اینکار را می کردید. گفت: کجاست آدم درست؟ گفتم: شما چرا خود را ذلیل این اطلاعاتی ها کرده اید؟ مگر نه این که شما باید مستقل باشید؟ گفت: اگر قاضی مستقل پیدا کردی سلام مرا به او برسان. من قاضیِ دادسرا هستم. یک قاضیِ دادسرا مگر می تواند مستقل باشد؟
حرف زدن با او بیهوده بود. او، مأمور کاری بود که باید انجام می شد. گفت: فردا بیا تا من تکلیف شما را یک سره کنم. گفتم: همین حالا یکسره کنید. گفت: نه، باید با یکی دو نفر مشورت کنم. قرار شد امروز سه شنبه بین ساعت نه و ده پیشش بروم تا تکلیفم را روشن کند.
پارچه ی سفید را از تن درآوردم و زدم بیرون و با یک اتومبیل کرایه رفتم طرفِ قدمگاه. هنوز تا غروب کلی راه بود. در آینه ی راننده به صورت خود نگریستم. عجب مخوف اما خنده دار شده بودم: خاک و خون و زخم و ژولیدگی. مقابل درشمالیِ اطلاعات از اتومبیل پیاده شدم. سفید پوشیدم و پرچم به دوش رفتم به سرنگهبانِ متعجب گفتم: به اینها بگو تلفن و عینک مرا بیاورند. رفت تا خبر بدهد. ومن، شروع کردم به قدم زدن. با صورتی که خونی بود و پارچه ی سفیدی که به خاک و لکه های خون آغشته بود.
یکی از مأموران حفاظت فیزیکی از پژوی ۲۰۶ پیاده شد و آمد درکنارمسیرمن ایستاد و به صورت من نگاه کرد. اعتنایی به او نکردم. احتمالاً از او خواسته بودند میزان آسیب صورت مرا رصد کند. همو رفت کمی آنسوتر و گزارش داد. که یعنی این بابا صورتش ازاینجاها خونی است و با همین شکل و شمایل دارد قدم می زند. رهگذران حالا علاوه برنوشته های پارچه ی سفید، به صورتم نیز نگاه می کردند. آنچنان با استحکام قدم می زدم که گویا هر قدمم، کلنگی است بر بیخ قلعه یِ بظاهر محکم اما پوک تباهی.
غروب شد. خورشید رفت و نورش را از ما دریغ کرد. تلفن را آوردند اما عینک توی ماشینشان بود قرار شد امروز تحویلم بدهند. پارچه ی سفید را از تن درآوردم و کت وشلوار خاکی ام را تکاندم. اصلاً صلاح نبود با آن شکل و شمایل به افتتاحیه ی تئاتر آقای محمد رحمانیان بروم. از چند روز پیش مرا به حضور در آن افتتاحیه دعوت کرده بود. به ایشان و به همسر خوبشان سرکار خانم مهتاب نصیرپور ارادت ویژه ای دارم. دو زوج خوبِ هنری. بی هیچ حاشیه و قیل و قالی. چه خوب که آن دو مرا با آن شکل و شمایل نمی دیدند. همانجا رو به تالار وحدت ایستادم و دست برسینه نهادم و سلامشان گفتم و پوزش خواستم.
محمد نوری زاد
ششم اسفند نود و دو – تهران
منبع: توانا
0 notes
«هیس، بچههای مدارس فوتبال فریاد نمیزنند»
در ایران، ماهنامه تخصصی دنیای فوتبال به افشای جزئیاتی تکاندهنده درباره سوءاستفادههای جنسی از کودکان و نوجوانان در برخی مدارس فوتبال پرداخته. این ماجرا قبلاً نیز در رسانههای ایران منتشر شده اما نزد افکار عمومی، بازتاب مناسبی، مشابه با نمونههایی که در اروپا یا آمریکا رخ داده است، پیدا نکرده.
سال گذشته روزنامه شرق در شماره ۲۷ اردیبهشت، گزارش اصلی صفحه حوادث را به آزار جنسی ۱۵ نوجوان اصفهانی علاقمند به فوتبال اختصاص داد. یک واسطه فوتبالی، به آنها در خوابگاه تجاوز کرده و فیلم میگرفت. سعید از قربانیان شیفتگی به فوتبال، این ه��ک حرمت را به پدرش گفت.
پلیس اصفهان با کشف فیلمها متوجه شد شکارچی نوجوانان سیزده تا هفده ساله، ضمن سوءاستفاده جنسی «آنها را تا سرحد مرگ» کتک میزده. نوجوانانی که نفری شش میلیون تومان پرداخته بودند تا هم کتک بخورند و هم مورد تجاوز قرار بگیرند.
وقتی پدر و مادر بچهها با اردو تماس میگرفتند تا با فرزندانشان صحبت کنند، بهشان گفته میشد چون تمرینات فشرده است، نمیتوانید حرف بزنید! در آن مقطع، پرونده به دادگاه کیفری تهران ارسال شد تا قاضی شعبه ۷۷، رای نهایی را صادر کند.
حالا با انتشار اخباری درباره نمونههای جدید، سایت خبری عصر ایران نوشته: کاش حداقل در لندن رخ داده بود تا وجدان بیدار اسماعیل فلاح، گزارشی از آن تهیه میکرد و ما برای انحطاط اخلاقی غرب، به نشانه تاسف سری تکان میدادیم.
این سایت، در گزارش خود آورده است: «سوء استفاده از کودکان، رفتار شنیعی است که با آب زمزم هم از دامن ورزش پاک نمیشود. اما عادت کردهایم در پی درمان نباشیم، ما به زخم عادت میکنیم، بعد از مدتی آن را میپذیریم و جزئی از زندگیمان میشود.»
سردبیر روزنامه روزگار چاپ تهران نیز ۱۳ شهریور ۹۰ از خوانندگانش عذرخواهی کرد. به این دلیل که به نوشته او، قبلاً برای اخبار حوادث شرمنده بوده اما حالا برای اخبار ورزشی هم باید اظهار شرم کند.
عنوان گزارش ماهنامه دنیای فوتبال به قلم فرشید فتاحی هم برگرفته از فیلم «هیس دخترها فریاد نمیزنند» ساخته پوران درخشنده است که به همین موضوع اختصاص دارد. برنامه تلویزیونی ۹۰ نیز سال گذشته گزارشی را پخش کرد که یکی از مربیان گفت به کودکان، آب میوه بیهوش کننده میخورانند و هنگام تجاوز از صحنه فیلم میگیرند و بعد که بازیکن به هوش آمد، میگویند اگر در قراردادها گوش به فرمان نباشند، فیلم تکثیر خواهد شد.
ناصر فریادشیران از مربیان مطرح فوتبال در این باره گفته: «سن مدارس فوتبال پایین آمده و بچهها از ۵ سالگی هم میتوانند وارد شوند. تعداد مربیان در فوتبال ایران هر روز بیشتر میشود. کمیته آموزش فدراسیون تنها مدرک میدهد و قصد دارد آمار تعداد شرکتکنندگان کلاسهایش را بالاتر ببرد. مادری فرزندش را به مدرسه فوتبال میبرد، ماجرا وقتی دردناکتر میشود که آن فرزند، پدر خود را از دست داده . اینها از خانوادهها و بچهها سوءاستفادههای جنسی میکنند.»
فریادشیران درباره سوءاستفاده مربیان از خانوادهها و ایجاد روابط غیر اخلاقی، مصداق مشخصی را هم ذکر میکند: «رییس وقت فدراسیون باور نمی کرد. تا اینکه اثبات شد مربیان پایه در آن دوره هم دلالی کردند، هم صغر سنی به مسابقات بردند و هم کارهای شرم آور انجام دادند.»
موقعیت زمانی که او اشاره میکند، مربوط به محرومیت تیم نوجوانان ایران از سوی فیفاست. تیمی که سرمربیاش در ماجرای قتل همسر ناصرمحمدخانی نیز بازداشت شد. فریادشیران میگوید فدراسیون فوتبال باید تمام مدارس فوتبال را تعطیل کند. در تلویزیون اعلام کند که هیچ مدرسهای فوتبالی مجوز قانونی ندارد. سپس استانداردهایش برای راهاندازی مدرسه فوتبال را اعلام کند.
او در برنامه ورزشی «رادیو گفتگو» هم گفته: «مگر در مورد یک باشگاه مطرح، آن همه بحث پیش نیامد و افشاگری صورت نگرفت. اما چه اتفاقی افتاد؟ همان فرد اکنون در همان پست و همان باشگاه مشغول است.»
دنیای فوتبال نوشته: «منظورفریادشیران، افشاگری حسن روشن علیه رییس آکادمی باشگاه استقلال است که اسنادش را به خبرگزاریها ارائه کرد و جنجال بزرگی راه افتاد اما در نهایت راه به جایی نبرد. آزار جنسی فوتبالیستهای رده سنی پایه، چندان هم در ایران بی سابقه نیست.»
در گزارش این نشریه آمده: «مرداد ۸۹ مسئول ورزشگاه مرغوبکار، آزار جنسی بازیکنان مدرسه فوتبال خود را تکذیب کرد. این تکذیبیه در پی چاپ اخباری بود که خبر از آزار جنسی نونهالان و نوجوانان در فصل تستگیری و استعدادیابی میداد.»
گاهی دختران هوادار نیز آسیب میبینند. شاهرخ خسروی مسئول سابق کمیته مشوقین باشگاه استقلال به سایت جهان نیوز گفته بود: «ما لیدری داریم که با تیم به شهرستان میرود. دخترهای معصومی که دم هتل میآیند تا بازیکن ها را ببینند، داخل اتاق ها میبرد و…»
مجله دنیای فوتبال در گزارش خود با اشاره به بازداشت یکی از مسئولان مدارس فوتبال در جنوب تهران نوشته: «حتی گوشی تلفن همراهش پر از صحنههای تجاوز و عکسهاست. اما پس از ارسال پرونده به دادگاه، او از اتهامات تبرئه شد و به شغل خود بازگشت.»
منبع: رادیو فردا
0 notes
محمد ملکی: خمینی فریبمان داد
محمد ملکی، نخستین رئیس دانشگاه تهران پس از انقلاب، در نامه ای سرگشاده، سیاست های جمهوری اسلامی را جزء به جزء، و موبه مو، به نقدی صریح و بی پروا کشیده است.
محمد ملکی، ۸۰ ساله، و از مدافعان فعال آزادی های مدنی، در این نامه بیسابقه، پس از پرداختن به رویدادهایی که در ایران به انقلاب و قدرت یافتن آیت الله خمینی انجامید، می نویسد:
«گذشته از شعار اصلی انقلاب که استقلال، «آزادی، جمهوری اسلامی» بود، متأسفانه بقیۀ شعارها بوی «مرگ» می داد. از جمله «مرگ بر شاه، مرگ بر شاه، مرگ برشاه»، «مرگ بر آمریکا»، «مرگ بر امپریالیسم» و انواع و اقسام طلب مرگها.»
«کلمه «مرگ» در ذهنمان جا گرفت و تا امروز که ۳۵ سال از تغییر نظام شاهی به نظام شیخی می گذرد، این کلمۀ منحوس هنوز گریبان ما را رها نکرده است. مگر آن روزها فریاد نمی کردیم «تا شاه کفن نشود، این وطن، وطن نشود؟» ولی دیدیم شاه کفن شد ولی وطن، وطن نشد.»
دکتر ملکی سپس پرسیده است:
«مگر در کشوری که نهال خشونت با خون آبیاری شد و رشد کرد جز «مرگ» ثمر دیگری می توان از آن انتظار داشت؟ ۳۵ سال شعار «مرگ بر…» سردادیم و کمتر از «زنده باد» بهره گرفتیم.»
*«خدعه خمینی و زخم التیام نیافته»
نخستین رئیس دانشگاه تهران در دوران پس از انقلاب، از ایرانیان خواسته است که برای جلوگیری از تکرار آن چه «دوران خون و خشونت» می خواند، خرد پیشه کنند، و از «عقل» بهره گیرند. بنوشته او:
«آقای خمینی با کوله باری از حرفهای قشنگ که خواسته مردم در شعارهای اصلی شان بود، به ایران آمد، و ملتی را با وعده های خود فریب داد یا بقول خودش «خدعه» کرد و پایه های دروغ و نیرنگ را استوار ساخت. باید عاقلانه اندیشید که چرا چنین شد و ما به این وضع گرفتار شدیم؟»
دکتر ملکی به همین پرسش بسنده نکرده، باز می پرسد:
«چرا وقتی آقای خمینی در پاریس زیر درخت سیب با آن منیّت و غرور می نشست و آن شعارهای توخالی را که هرگز به آنها اعتقاد نداشت، می داد، ما سابقۀ خشونت ورزی او را در دوران زندگی اش فراموش کرده بودیم؟ چرا از نوشته ها و گفته هایش پی به افکارش نبرده بودیم؟ چرا عکس او را در ماه دیدیم؟»
آقای ملکی که نخستین بار روز دوازدهم تیرماه ۱۳۶۰ در پی اعتراض به تعطیل شدن دانشگاه ها و باز ستاندن استقلال آن ها، طعم زندان را در دوران جمهوری اسلامی چشید، و ۵ سال پشت میله ها م��ند، با اشاره به اعدام های پی در پی در سال های نخست پس از انقلاب در تهران و گوشه و کنار ایران می نویسد:
« آقای خمینی وعده ی «مهر» و «محبت» داده بود اما چند روزی از این وعده ها نگذشت که اعدام سران حکومت سقوط کرده در دادگاه هایی که نه قاضی های آن صلاحیت قضاوت داشتند، و نه [هیچ یک] از بدیهی ترین اصول یک دادگاه قانونی برخوردار بود، آغاز گردید. نه از وکیل مدافع متهم خبری بود، نه از فرصت دفاع متهمین از خود و نه از محیطی که متهم احساس امنیت کند. به جای آیات رحمت و رحمانیت، با ملعبه قرار دادن یکی از آیات قرآن آن را روبروی متهم و در بالای سر به اصطلاح قاضی به دیوار دادگاه می آویختند تا متهم بداند که جز با حکم مرگ و نابودی از آنجا بیرون نخواهد آمد.»
«از کشتارهای کردستان و گنبد و قتل عام، روستای قارنا چه بگویم؟ سکوت اکثر ما زخمی شد که هنوز پس از گذشت ۳۵ سال التیام نیافته است.»
* به گروگان گرفتن آمریکایی ها زشت و زیانبار بود
دکتر ملکی با «زشت و زیانبار» خواندن حمله به سفارت واشینگتن در تهران در آبان ماه ۱۳۵۸، و به گروگان گرفته شدن نزدیک به ۷۰ دیپلمات و کارمند آن، یادآوری می کند:
«آقای خمینی این عمل زشت و زیانبار را که هنوز دود آن چشم هایمان را می سوزاند، «انقلاب دوم» نامید و گروههای سیاسی از چپ و راست و مذهبی با برافراشتن خیمه و بارگاه به تأیید آن کار پرداختند و شعار مرگ بر آمریکا و امپریالیسم سردادند. گروههای سیاسی سعی داشتند هریک صدای خود را بلندتر کنند تا بیشتر انقلابی! بودن آنها ثابت شود. دولت بازرگان استعفا داد و ما، همین ماهای باصطلاح انقلابی، لقب «لیبرال» به او دادیم و لعن و نفرینش کردیم.»
*هر که انتقاد کرد، زبانش را بریدیم
این مدافع فعال آزادی های مدنی در ایران، با شرح چند و چون برچیدن دانشگاه ها و زمینه چینی برای سرنگون کردن ابوالحسن بنی صدر، نخستین رئیس جمهوری اسلامی، خطبه های حجت الاسلام علی خامنه یی در نماز جمعه تهران را در تحریک صدام حسین به درگیری جنگی با ایران موثر می خواند، و نمونه یی از گفته های رهبر کنونی جمهوری اسلامی را در این زمینه عیناً نقل می کند.
بگفته دکتر ملکی، ادامه جنگ پس از آن چه در ایران «فتح خرمشهر» خوانده می شود، سیاستی نادرست بود که هم آیت الله حسینعلی منتظری [نایب ولی فقیه در آن زمان] و هم مهندس مهدی بازرگان درباره این نادرستی به آیت الله خمینی هشدار گفته بودند. اما جنگ ادامه یافت، و بنوشته دکتر ملکی:
«عده ای که منافع خود را در ادامۀ جنگ می دیدند، جنگ دفاعی را تبدیل به جنگ تهاجمی کردند و وارد خاک عراق شدند و تمام تلاش خود را بکار گرفتند تا جنگ ۸ سال ادامه یابد و نتیجه آن صدها هزار شهید و مجروح و معلول و بقول آقای هاشمی رفسنجانی بیش از هزار میلیارد دلار خسارت مادی برای ایران شد.»
بنوشته دکتر ملکی، بنیادگذار جمهوری اسلامی جنگ را نعمت می خواند اما «نقمت» یا عقوبت نصیب مردم ایران شد.
*سپاه پاسداران پاسدار چیست؟
در این نامه پس از اشاراتی مفصل به دوران پس از جنگ، و ترور شماری از ایرانیان در خارج از کشور، در دوران ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی، دکتر ملکی قدرت گرفتن سپاه پاسداران در عرصه سیاسی ایران را نکوهش می کند:
«سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برای چه بوجود آمد؟ اگر وظیفۀ سپاه، پاسداری از انقلاب اسلامی است، پس باید به این پرسش پاسخ داده شود که انقلاب اسلامی چیست که سپاه باید از آن پاسداری کند؟ مگر هر انقلابی را از شعارهایش نمی شناسند؟ شعار انقلاب اسلامی چه بود؟ مگر مردم در انقلاب استقلال، آزادی، جمهوریت و اسلامیت را فریاد نمی کردند؟
«آیا سپاه در پی تحقق این آرمانهای ملت ایران بوده یا وظیفه سرکوب و شکنجه و کشتار مردم را به عهده گرفته است؟ بسیجِ وابسته به سپاه در دانشگاهها و مدارس و ادارات و بازار چگونه با مردم رفتار کرده [است] و می کند؟ سپاه و بسیج آزادی آفرینند یا آزادی کش؟»
در زمینه یی باز هم پرسشی، دکتر ملکی سپاه پاسداران را این چنین به چالش می کشد:
«مگر سپاه نبود که اسفند سال ۷۹ دهها شخصیت دگراندیش از جمله نویسنده را ماهها در زندان مخوف عشرت آباد و در آن سلولهای یک متر در دو متر زندانی نمود و آن رفتار غیرانسانی را با آنها انجام داد و با چشم بسته آنها را به بازجوییهای شبانه میبرد و از هیچ توهین و تحقیر در مورد اسیران دریغ نکرد؟»
«مگر بسیاری از آنها با کاسبکاری از جنگ به سرداری نرسیدند و بر همۀ امور اقتصادی و سیاسی مسلط نشدند و ثروتهای کلان و کاخهای فرعونی برای خود و اقوام و فرزندانشان بنا نکردند و شکستن استخوان توده های فقیر مردم را زیر پاهایشان نشنیدند؟ و اگر کسی یا کسانی به این اعمال اعتراض کردند مگر با خون و خشونت با آنها برخورد نشد؟»
*احمدی نژاد «تحفه» خامنه ای به مردم ایران
این ناراضی سالمند و زندان کشیده جمهوری اسلامی، با نقد دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی، و یادآوری قتل داریوش و پروانه فروهر، محمد مختاری، محمدجعفر پوینده، و چندین اندیشه مند دیگر ایرانی در رشته قتل های معروف به «زنجیره ای»، محمود احمدی نژاد را «تحفه» ای می خواند که رهبر جمهوری اسلامی به مردم ایران داد:
«در این دوره بلایی بر سر مردم آورده شد که در سال ۸۸ مردم سر به شورش برداشتند و جنبش سبز با ده ها کشته و مجروح و هزاران زندانی سیاسی را شاهد بودیم. بالاخره فقر و فلاکت، دزدی و دروغ و اعتیاد و فحشا به جایی رسید که صدای همه درآمد.»
«درگیری بین حاکمان موجب افشاء آدم کشیها و شکنجه و تجاوزها در زندانها و اختلاس های چندهزار میلیاردی و دخالت و آتش افروزی در جای جای کشورهای اسلامی و … شد. همه ی این اعمال در زمان ریاست جمهوری کسی صورت گرفت که مورد تأیید حضرت «آقا» بود و این حمایتها تا پایان دوره هشت سالۀ رئیس جمهوری احمدی نژاد ادامه داشت. »
*از «نرمش» در ایران خبری نیست
محمد ملکی، انتخاب حسن روحانی به ریاست جمهوری اسلامی را ناشی از ناگزیری سران تهران می داند:
«آقای روحانی با ۱۸ میلیون رأی اعلام شده با یک سوم آراء مردمی که حق شرکت در انتخابات داشتند به ریاست جمهوری رسید. فشارهای کمرشکن تحریم ها و انزوای جهانی و نارضایتی روزافزون مردم، مقامات نظام ولایی را وادار کرد تا دست از جاه طلبی هسته ای بردارند و با روی کار آمدن آقای روحانی مقدمات نرمش در برابر قدرتهای غربی آماده شد و نهایتاً توافق نامه ژنو را به امضا برسانند.»
«اما برای مردم این سوال باقی مانده که چرا دهها میلیارد دلار هزینه برای جاه طلبی هسته ای خرج شد؟ آخر این کار که به قیمت فقر و ورشکستگی اقتصادی مملکت تمام شد چه سودی برای مردم ایران داشت؟»
دکتر ملکی افسوس می خورد که از این «نرمش» در خود ایران خبری نیست:
«در این مدت، زندان و حصر و خشونت و اعدام ادامه داشته و معلوم نیست چه زمانی قرار است به حقوق بشر و حقوق مردم ایران احترام گذاشته شود؟»
در این نامه بیسابقه، و بسیار صریح، دکتر ملکی به ایرانیان توصیه می کند:
«بیاییم با تجربه گیری از گذشته دیگر از «مرده باد» کمتر، و از «زنده باد» بیشتر استفاده کنیم.»
منبع: صدای آمریکا
0 notes
افزایش تلفات سرمای استانهای شمالی
یکی از هموطنان رامسری به نام مریم در صفحهٔ فیسبوک سپیدهدم مینویسد: ما ۳ روز در رامسر نه برق داشتیم نه آب با روشنایی شمع وآب کردن برف میگذروندیم درصورتیکه استاندار* مازندران روز دوم از رادیو باطریی شنیدم که میگفت در رامسر آب وبرق وصل شده آخه چرا اینقدر دروغ میگید؟؟؟؟؟
* استانداران در قلمرو مأموریت خویش بعنوان نماینده عالی دولت، مسئولیت اجرای سیاستهای عمومی کشور در ارتباط با وزارتخانهها، مؤسسات و شرکتهای دولتی و سایر دستگاههایی که بنحوی از بودجه عمومی دولت استفاده مینمایند. نهادهای انقلاب اسلامی، نیروهای انتظامی، شوراهای اسلامی شهر و شهرداریها و مؤسسات عمومی غیر دولتی را عهده دار خواهند بود.
با کشف پیکر بیجان یک کودک درشهسوار و یک پیرمرد در صومعه سرا، شمار جان باختگان بحران برف در استانهای گیلان و مازندران دستکم به ۱۳ تن رسید.
در آخرین اخبار منتشر شده در رسانههای غیر رسمی، اخباری مبنی بر مرگ تعدادی از شهروندان شهسواری بر اثر برف و سرما مخابره شده است. البته تاکنون هیچیک از منابع رسمی این اخبار را تایید نکردهاند؛ اطلاع دقیق از میزان خسارات وارد شده به مردم به واسطه وضعیت بحرانی منطقه ممکن نیست.
در این ارتباط یکی از مسوولان سازمان پزشکی قانونی از مرگ یک دختر بچه مجهول الهویه در شهرستان تنکابن (شهسوار) خبر داده است. بر پایه آخرین گزارشات، جسد وی از میان برف و یخ کشف و علت مرگ او نیز یخ زدگی گزارش شده است.
همزمان پیکر بی جان یک پیرمرد ۸۶ ساله صومعه سرایی نیز بعد از سه روز، دیروز جمعه از چاه پر از برف بیرون آورده شد.” این پیرمرد اهل روستای “میانده” صومعه سرا بوده که سه روز پیش به داخل چاه پر از برف سقوط کرده و جان باخته است.
بنابراین با کشف پیکر بیجان یک دختر خردسال در تنکابن و یک پیرمرد در صومعه سرا، آمار غیررسمی جان باختگان بحران برف در استانهای گیلان و مازندران دستکم به ۱۳ تن رسیده است. ۸ تن از شهروندان در استان گیلان و شهرهای خمام، آبکنار، صومعه سرا، فومن، شفت، و ۵ تن نیز استان مازندران و تنکابن جان خود را از دست داده اند.
در همین ارتباط سازمان پزشکی قانونی اعلام کرده است که به دلیل “وضع وخیم آب و هوایی و عدم دسترسی به مناطق صعبالعبور استان های گیلان و مازندران هنوز گزارشهای کاملی از تعداد مرگومیر ناشی از سرما و یخزدگی در استانهای شمالی موجود نیست”.
اما معاون درمان دانشگاه علوم پزشکی گیلان روز پنجشنبه اعلام کرد: “در چند روز گذشته شش نفر بر اثر سقوط از ارتفاع و مشکلات تنفسی و قلبی ناشی از برفروبی و رفت و آمد در هوای سرد جان باخته اند”. وی همچنین از مجروح شدن “۵۸۹ تن” خبر داد و گفت بیشتر این افراد به دلیل سرمازدگی و لیز خوردن به مراکز درمانی مراجعه کردهاند.
در حالی که به گفته مسوولان پزشکی برف و سرما در گیلان و مازندران تعدادی کشته و صدها زخمی برجای گذاشته٬ اما نمایندگان شهرهای شمالی در مجلس می گویند که بارش برف در این استانها تاکنون تلفاتی در بر نداشته و مرگهای گزارش شده٬ ارتباطی به سرما نداشته است.
منبع: رادیو کوچه
گزارشهای مردمی در رابطه با بحران برف اخیر در شما کشور و دروغ گویی مسئولین
// <![CDATA[ (function(d, s, id) { var js, fjs = d.getElementsByTagName(s)[0]; if (d.getElementById(id)) return; js = d.createElement(s); js.id = id; js.src = "//connect.facebook.net/en_US/all.js#xfbml=1"; fjs.parentNode.insertBefore(js, fjs); }(document, 'script', 'facebook-jssdk')); // ]]>
Post by Sepidedam.
// <![CDATA[ (function(d, s, id) { var js, fjs = d.getElementsByTagName(s)[0]; if (d.getElementById(id)) return; js = d.createElement(s); js.id = id; js.src = "//connect.facebook.net/en_US/all.js#xfbml=1"; fjs.parentNode.insertBefore(js, fjs); }(document, 'script', 'facebook-jssdk')); // ]]>
Post by Sepidedam.
// <![CDATA[ (function(d, s, id) { var js, fjs = d.getElementsByTagName(s)[0]; if (d.getElementById(id)) return; js = d.createElement(s); js.id = id; js.src = "//connect.facebook.net/en_US/all.js#xfbml=1"; fjs.parentNode.insertBefore(js, fjs); }(document, 'script', 'facebook-jssdk')); // ]]>
Post by Sepidedam.
// <![CDATA[ (function(d, s, id) { var js, fjs = d.getElementsByTagName(s)[0]; if (d.getElementById(id)) return; js = d.createElement(s); js.id = id; js.src = "//connect.facebook.net/en_US/all.js#xfbml=1"; fjs.parentNode.insertBefore(js, fjs); }(document, 'script', 'facebook-jssdk')); // ]]>
Post by Sepidedam.
// <![CDATA[ (function(d, s, id) { var js, fjs = d.getElementsByTagName(s)[0]; if (d.getElementById(id)) return; js = d.createElement(s); js.id = id; js.src = "//connect.facebook.net/en_US/all.js#xfbml=1"; fjs.parentNode.insertBefore(js, fjs); }(document, 'script', 'facebook-jssdk')); // ]]>
Post by Sepidedam.
0 notes
اسراییل: لغو بخشی از تحریمها علیه ایران اثر عکس داشته است
نخست وزیر اسراییل روز یکشنبه در واکنش به حرکت کشتیهای جنگی ایران به سوی سواحل آمریکا، گفت که این کار نشان میدهد تحریمهای ایران، اثر معکوس داشته است.
افشین رضایی حداد، فرمانده ناوگان شمال نیروی دریایی ارتش ایران به خبرگزاری فارس گفت این حرکت واکنشی به حضور نیروی دریایی ایالات متحده در بحرین و آبهای خلیجفارس است.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسراییل روز یکشنبه در جلسه هفتگی با کابینه خود گفت اعزام ناوگان ارتش ایران به سمت آبهای آمریکا شاهدی بر رفتار تهاجمی ایران است.
نتانیاهو گفت این کار ثابت میکند که ایران، توافق با قدرتهای جهان را دنبال نمیکند و پس از لغو بخشی از تحریمها به برنامه هستهای خود بازگشته است.
منبع: رادیو فردا
0 notes
خزانه داری آمریکا: ایران به القاعده در سوریه کمک می کند
روزنامه آمریکایی وال استریت ژورنال، در شماره روز پنجشنبه به نقل از وزارت خزانه داری آمریکا نوشت، ایران به شبکه تروریستی القاعده در سوریه کمک می کند.
به نوشته این روزنامه دولت اوباما رژیم تهران را متهم کرده که فعالیت شبه نظامیان اسلامگرا در سوریه را تسهیل کرده و به اعضای ارشد القاعده اجازه داده است تا از خاک ایران دست به عملیات تروریستی بزنند.
به نوشته وال استریت ژورنال،مقامات آمریکایی سپاه پاسداران را متهم به تبانی با شبه نظامیان سنی تندرو وابسته به القاعده کرده اند. دولتهای غربی و برخی کشورهای عربی معتقدند سپاه پاسداران از جریانات اسلامی تندرو برای تقویت رژیم بشار اسد استفاده می کند.
گفتنی است که وزارت خزانه داری آمریکا روز پنجشنبه سه عضو ارشد سپاه قدس شاخه برونمرزی سپاه پاسداران را به خاطر حمایت از طالبان در افغانستان مورد تحریم قرار داد. این نهاد آمریکایی همچنین یک عضو ارشد ازبک وابسته به القاعده به نام “جعفر الازبکی” را به خاطر استفاده از ایران برای انتقال شبه نظامیانش به سوریه تحریم کرد.
در همین حال وزارت دارایی آمریکا علاوه بر اعضایی از سپاه شماری دیگر از افراد و شرکتهای طرف معامله با ایران را مورد تحریم قرار داده است.
دفتر روابط خارجی وزارت دارایی با انتشار اطلاعیهای گفته است که این اشخاص و شرکتها تحریمهای وضع شده علیه ایران را زیر پا گذاشتهاند.
این وزارتخانه گفته است آنها به برنامه هستهای و موشکی ایران و گسترش فعالیتهای تروریستی کمک رساندهاند.
سایت تابناک که از منابع نزدیک به جمهوری اسلامی ایران است، طی گزارشی خبر گنجاندن نام شماری از فرماندهان سپاه قدس در لیست تحریم های آمریکا به دلیل همکاری با القاعده، را تایید نموده و آن را عجیب توصیف کرده است.
منبع: العربیه
0 notes
سبد کالایی در ایلام، خودکُشی یک شهروند کُرد را رقم زد
جواد طالعی روزنامه نگار مقیم آلمان: “روحانی با این کار نشان داد که در دولت تدبیر و امید، دست کم از تدبیر خبری نیست”
وقتی مردم محروم تدبیرشان از دولت تدبیر و امید بیشتر است یکی از زنان در صفوف تحقیر میگوید: پولش رو میریختند به حساب خود صاحب کارتها ، اینجوری سر ملت نمیآمد. یا میدادن به تمام ارگانهای دولتی هر کسی میداد به کارمندهای خودش
یک شهروند ساکن ایلام به دلیل آنچه “ممانعت خانواده از فروش سبد کالا یارانهای” عنوان شده اقدام به خودکشی کرد.
به گزارش آژانس خبررسانی کُردپا، روز گذشته یک شهروند کُرد به نام “حسین” ساکن محله “سراب” شهر ایلام به دلیل “فقیر و تنگدستی” به زندگی خود پایان داد.
به گفته یک منبع مطلع از این حادثه، این شهروند کُرد روز دوشنبه در حالی که خواست “سبد کالا یارانه” را بفروشد، همسرش با تصمیم وی مخالفت میورزد و این امر موجب خودکُشی حسین شده است.
حسین متأهل و دارای سه فرزند میباشد.
از دیگر سو، شهروندی ۶٠ ساله در کرمانشاه، به هنگام توزیع سبد کالای یارانهای، دچار سکته قلبی شده و در مقابل یکی از فروشگاههای زنجیرهای جان سپرد.
علیرغم اینکه مسئولان انتظامی مرگ این شهروند را سکته عنوان میکنند اما شهروندان کُرد؛ “ازدحام جمعیت در صف توزیع سبد کالا” را دلیل مرگ این شهروند قلمداد نمودند.
همچنین به گزارش خبرگزاریهای داخلی، نیمه شب دوازدهم بهمنماه یک جوان ٢۵ ساله ساکن شهر هشترود با اطلاع از “عدم تعلق سبد کالایی به وی از طریق پیامک”، به دلیل فشارهای عصبی، سکته کرده و راهی بیمارستان شد.
سایت مشرق نیوز در خبری اعلام کرد: روز یکشنبه یک شهروند ساکن تهران در منطقه “تهرانسرا” در صف توزیع سبد کالا یارانهای جان خود را از دست داد.
طبق آمار منتشر شده، سبد کالا یارانهای به ٩ میلیون سرپرست خانوار ایرانی تعلق میگیرد و بیشتر ساکنین روستاها و قشر کم درآمد از طرح سبد کالا یارانهای محروم هستند.
محمدعلیپور مختار رئیس کمیسیون اصل نو�� مجلس ضمن انتقاد از شیوه توزیع سبد کالا به خبرگزاری ایسنا اعلام کرد: دولت در حالی اقدام به قرار دادن برنج هندی در سبد کالا کرده که سازمان غذا و داروی وزارت بهداشت این نوع برنج را آلوده اعلام کرده است.
از حواشی دیگر ارائهی سبد کالایی، “برخورد ناشایست و خلاف شأن شهروندان” از سوی توزیعکنندگان میباشد که بسیاری آن را نوعی خلف وعد حسن روحانی در “حفظ منزلت شهروند ایرانی” تعبیر کردند.
گلایههای مردم نسبت به “سبد حقارت” دولت تدبیر و امید”
0 notes
وضع زبالههای بیمارستانی در سرتاسر ایران بحرانی است
۱۴ بهمن در صفحه فیسبوک سپیده دم منتشر شد : گزارشی از یک فاجعه زیست محیطی در کُردستان که اجازه پخش نیافت
پس از اعدام و شلیک مستقیم به شهروندان کُرد حال فاجعهای دیگر سلامت و جان آنها را تهدید میکند …
// <![CDATA[ (function(d, s, id) { var js, fjs = d.getElementsByTagName(s)[0]; if (d.getElementById(id)) return; js = d.createElement(s); js.id = id; js.src = "//connect.facebook.net/en_US/all.js#xfbml=1"; fjs.parentNode.insertBefore(js, fjs); }(document, 'script', 'facebook-jssdk')); // ]]>
Post by Sepidedam.
حال گزارشها حاکی است که نمایندگان مجلس از چگونگی دفع زبالههای بیمارستانی ابراز نگرانی کرده و از این نظر کشور را در آستانه وضعیتی خطرناک ارزیابی میکنند.
دفع زبالههای بیمارستانی به معضلی خطرناک تبدیل شده است.
کم بودن تعداد دستگاههای زباله سوز استاندارد، نبودن بودجه و اعتبار کافی برای واردات دستگاههای لازم، و همچنین بیکیفیت بودن برخی از دستگاههای موجود باعث شده است تا زبالههای بیمارستانی در سرتاسر ایران به شکل صحیح دفع و نابود نشود. بخشی از زبالههای بیمارستانی را زبالههای عفونی و خطرناک تشکیل میدهد. برخی دیگر از انواع زبالههای بیمارستانی دارای مواد سمی، پاتولوژیک، دارویی، شیمیایی و حتی رادیواکتیو است که میتواند برای سلامتی انسان و محیط زیست بسیار زیان آور باشد.
«دستگاههای زباله سوز کم و بیکیفیت»
عضو کمیسیون بهداشت و درمان مجلس با انتقاد از وضعیت دفع و نابودی زباله بیمارستانی در کشور گفت: متاسفانه کمبود اعتبار باعث شده تعداد دستگاههای زباله سوزی که برای دفع زبالههای بیمارستانی وارد کشور میشود، کاهش یابد و همین امر اغلب مراکز درمانی را با مشکل مواجه کرده است. به گفته حسن تامینیلیچائی، با وجود آنکه زبالهسوزهای بیمارستانی در یکی دو سال اخیر راهاندازی شده، اما این دستگاهها در همه مراکز درمانی به شکل نامناسبی توزیع شده است. به گفته نماینده مردم رشت این دستگاههای زبالهسوز اغلب از کیفیت مناسبی برخوردار نیست و هین امر مشکلاتی را برای بیمارستانها و دفع این زبالهها ایجاد میکند. این نماینده مجلس روز چهارشنبه ۱۶ بهمن در گفتگو با خبرگزاری «خانه ملت» تصریح کرد: دستگاههای زبالهسوز اصولا وارداتی هستند و این درحالی است که برخی از بیمارستانها توانایی وارد کردن این دستگاهها را ندارند و بنابراین نمیتوانند زبالههای خود را به طریق اصولی دفع کنند.
دستگاههای زبالهسوز اغلب از کیفیت مناسبی برخوردار نیست و همین امر مشکلاتی را برای بیمارستانها و دفع این زبالهها ایجاد میکند.
او با اشاره به اینکه بیمارستانها برای تهیه دستگاههای زبالهسوز با کمبود بودجه مواجه هستند، یادآور شد: با توجه به کمبود اعتبار و محدود بودن دستگاههای زبالهسوز در بیمارستانها، اغلب این مراکز درمانی پس از هماهنگی، زبالههای خود را به بیمارستانهایی که دارای دستگاه زبالهسوز هستند منتقل میکنند تا از طریق این بیمارستانها بتوانند زبالهسوزی کنند. تامینیلچائی همچنین تاکید کرد در برخی کشورها گروهی در بیمارستانها به طور ویژه برای نابودی زبالههای بیمارستانی تشکیل میشود تا از این طریق خطرات ناشی از دفع زبالههای بیمارستانی به خصوص زبالههای عفونی کاهش یابد اما متاسفانه در ایران اهمیت به این موضوع با بیتوجهی روبرو شده است به گونهای که هنوز برخی بیمارستانها از داشتن دستگاههای زبالهسوز بیبهره ماندهاند. عضو کمیسیون بهداشت و درمان مجلس شورای اسلامی گفت بخشی از دستگاههای زبالهسوز موجود به دلیل پایین بودن کیفیت، دچار خرابیهای مکرر شده و زبالهسوزی در این بیمارستانها را با تاخیر مواجه میکند که متاسفانه اگر وضعیت به همین منوال پیش رود مشکلات زیست محیطی زیادی در کشور پدید میآید.
حجم عظیم زبالههای بیمارستانی
طبق برآوردها، روزانه بیش از ۴۰۰ تن پسماند و زباله بیمارستانی در کشور تولید میشود. دفع و از میان بردن این حجم گسترده از پسماندهای بیماریزا به مشکلی بزرگ برای دستگاههای مختلف اجرایی در ایران تبدیل شده و گاه به اختلاف نظرهای فراوان در این مورد انجامیده است. طبق روشهای صحیح مدیریت پسماندهای بیمارستانی، باید زبالههای خطرناک و بیماریزا شناسایی و از زبالههای عادی جدا شود. مطابق قانون این امر برعهده مراکز تولیدکننده یعنی بیمارستانهاست، اما مطابق آمار موجود، بخش عمدهای از این زبالهها در زمین دفن، بخشی دیگر سوزانده و بخشی دیگر روی هم تلنبار میشوند. مطابق ضوابط و روشهای مدیریت اجرایی پسماندهای پزشکی، این پسماندها باید به جای سوزانده شدن در ابتدا بیخطرشوند تا پس از آن بتوان آنها را به بیرون از بیمارستانها حمل کرد.
«قوانین باید با جدیت دنبال شود»
به گفته معاون انسانی سازمان حفاظت محیط زیست با توجه به اهمیت بی خطر سازی پسماندهای بیمارستانی و عوارض ناشی از انجام ندادن این اقدام، تجهیز بیمارستان ها و مراکز درمانی به سیستم اتوکلاو یا سیستم بیخطر سازی پسماند باید با جدیت بیشتری دنبال شود.
در میان مراکز اصلی و بزرگ درمانی در قم، تنها بیمارستان شهید بهشتی به دستگاههای استاندارد بیخطرسازی زباله بیمارستانی مجهز است. در بسیار نقاط ایران، دفع زبالههای بیمارستانی به روش دفن انجام میشود که برای انسان و محیط زیست خطرناک است.
سعید متصدی در دیماه سال ۱۳۹۲ نقش سازمان حفاظت محیط زیست در این زمینه را ارایه استانداردها ، ضوابط و مقررات مربوط به پسماند دانست و گفت بسیاری از این قوانین تدوین شده است. به گفته معاون سازمان حفاظت محیط زیست، پسماندهای بیمارستانی و صنعتی باید بر اساس برنامه جامعی رسیدگی و مدیریت شوند تا کمترین آسیب زیست محیطی و بهداشتی را به جامعه و سلامت مردم وارد کنند. سعید متصدی تصریح کرد تجهیز بیمارستان ها و مراکز درمانی به سیستم بی خطرسازی پسماند یکی از بندهای این ضوابط و مقررات است که در تهران با جدیت دنبال می شود و بررسی ها نشان می دهد تعدادی از بیمارستان های تهران به این سیستم مجهز شدهاند.
قم، شهر بیدفاع
بااینحال گرچه تعدادی از بیمارستانهای تهران به دستگاههای استاندارد بیخطرسازی پسماند پزشکی مجهز شدهاند اما در شهرستانها وضعیت به این گونه نیست. در حالی که به گفته وزیر بهداشت تمامی بیمارستان های کشور باید تا پایان نیمه اول سال ۱۳۹۱ مجهز به دستگاه امحای زباله میشدند، اما تنها یک بیمارستان از هفت مرکز بیمارستانی قم مجهز به سیستم بی خطرسازی پسماند است. با وجودی که پسماندهای بیمارستانی به دلیل ایجاد کردن مخاطرات زیست محیطی مثل آلودگی خاک و آب های زیر زمینی و خطر گسترش انواع بیماری ها به شدت سلامتی جان انسان ها را تهدید می کنند، هنوز دفع حدود نیمی از این زباله ها در کشور به روش دفن انجام می شود.
در بسیاری از شهرها هنوز بخشی از زبالههای پزشکی در میان زبالههای معمولی رها میشود.
به گزارش خبرگزاری مهر از استان قم، علی رغم فرصت تعیین شده، تا پایان سال ۱۳۹۱ تنها بیمارستان شهید بهشتی از میان هفت مرکز بیمارستانی عمده استان قم دارای دستگاه امحا و بی خطرسازی زباله های بیمارستانی است و مراکز دیگر شامل کامکار، نیکویی، حضرت معصومه، الزهرا، گلپایگانی و ولیعصر فاقد این سیستم هستند. به گفته یدالله غفوری، مدیر گروه بهداشت محیط و حرفه ای مرکز بهداشت استان قم، روزانه۳ هزار و ۷۰۰ کیلوگرم انواع پسماندهای بیمارستانی در قم تولید می شود که از این میان ۲ هزار و ۵۰۰ کیلوگرم مربوط به بیمارستان ها و مابقی در دیگر مراکز بهداشتی و مطب پزشکان تولید می شود.
دفع نامناسب زباله بیمارستانی از خراسان تا آذربایجان
۱۱ بهمن ماه ۹۲، سرپرست مرکز بهداشت بیرجند نیز خبرداد پسماندهای پزشکی در این شهرستان باعث بیماری مردم شده است. به گفته جمشید مشایخی، محیط زیست باید به صورت جدی در مورد جمعآوری پسماندهای پزشکی وارد عمل شود. به گفته رییس سازمان نظام پزشکی بیرجند نیز در این شهر تنها دو بیمارستان دستگاههای مخصوص دفع زباله پزشکی دارند.به گفته خلیل بلالی مود، نظام پزشکی بودجه کافی برای اینکار ندارد و باید از کمک ارگانهای دیگر استفاده کند.
به دلیل اینکه پلاستیک به کار رفته در سرنگها کیفیت بسیار بالایی دارد، برخی از کارگاههای پلاستیک سازی این پلاستیکهای بسیار آلوده و خطرناک را جمعآوری و سپس در محصولات مختلف استفاده کرده و به این ترتیب آنها را وارد چرخه زندگی مردم میکنند.
از سوی دیگر و در گردهمایی یک روزه استانی مدیریت راهبردی پسماندها که در ۲۳ دیماه در تبریز برگزار شده بود، شهرام دبیری، رییس شورای کلانشهر تبریز گفت قوانین مدیریت پسماندها در بیمارستانها به درستی اجرا نمیشود. او همچنین از بخش خصوصی خواست تا با جدیت وارد بحث مدیریت پسماند بیمارستانی شود. معاون استانداری آذربایجان شرقی نیز در همان گردهمایی خواهان توجه فوری و بیشتر به مساله دفع زبالههای پزشکی و بیمارستانی شده بود. به گزارش خبرگزاری مهر، محمد صادق پورمهدی خواهان خریداری کردن دستگاههای زبالهسوز جداگانه و ویژه برای نابودی زبالههای بیمارستانی شده بود.
در استان البرز با مرکزیت شهر کرج نیز روزانه بیش از ۵ تن زباله بیمارستانی و پزشکی تولید میشود. مدیرکل محیط زیست استان البرز با اعلام این خبر در آذرماه ۹۲ گفت بیمارستانهای غیرمجهز به سیستمهای دفع پسماند، زبالههای خود را در دره به وسیله خاک و آهک دفع میکنند. به گفته حسن پسندیده این نوع زباله تاثیرات مخربی بر طبیعت و سلامت جامعه میگذارد از اینرو توجه بهنحوهی دفن آنها ضروریست. او مسئولیت نظارت بر این زبالهها را با وزارت بهداشت و درمان عنوان کرد.
ارومیه: زبالههای پزشکی رها شده در شهر
در ارومیه نیز وضعیت بهتر از سایر نقاط ایران نیست. گرچه بسیاری از بیمارستانهای بزرگ به دستگاه بیخطرسازی زباله مجهز هستند اما پسماندهای حدود ۲۳۰۰ مطب، کلینیک و آزمایشگاه ارومیه همچنان سرگردان و بدون متولی همراه زباله های شهری دفن می شوند. به گزارش خبرگزاری مهر از ارومیه، با مراجعه به کوچه خانباباخان ارومیه، یکی از مکانهای اصلی مطب پزشکان این شهر، می توان مشاهده کرد که پسماندهای عفونی تولید شده به دلیل فرار پزشکان از پرداخت هزینه بی خطرسازی به همراه پسماندهای عادی توسط ماموران شهرداری جمع آوری می شوند.
استفاده از پلاستیک زبالههای بیمارستانی بسیار خطرناک است.
به دلیل اینکه پلاستیک به کار رفته در سرنگها و تجهیزات پزشکی از بهترین نوع بوده و قیمت بالایی برای آنها پرداخت می شود، برخی از کارگاههای پلاستیک سازی این پلاستیکهای بسیار آلوده و خطرناک را جمعآوری و سپس در محصولات مختلف استفاده کرده و به این ترتیب آنها را وارد چرخه زندگی مردم میکنند. از سال ۸۳ که قانون مدیریت پسماندها با توجه به بروز برخی مشکلات مصوب شد، تاکنون تعداد مطب ها، کلینیکهای درمانی و آزمایشگاههای تشخیص پزشکی در سطح ارومیه تا دو برابر افزایش یافته، ولی خبری از دفن بهداشتی این ضایعات نیست. هر چند روشهای مناسبی برای بی خطر سازی این پسماندها وجود دارد، ولی راهکاری برای اخذ هزینهها از پزشکان هنوز پیدا نشده است. دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی و درمانی آذربایجان غربی نیز با وجود انجام مکاتبات لازم با مسئولان مطب، آزمایشگاهها و کلینیکهای درمانی برای لزوم بی خطر سازی پسماندهای عفونی هنوز در این زمینه موفق نبوده است و پسماندهای عفونی و پزشکی در میانه زبالههای شهری رها میشوند.
وضعیت کاشان مناسب است
در کاشان نیز حدود ۲۵ درصد از زبالههای بیمارستانی را زبالههای عفونی و خطرناک تشکیل میدهد. به گفته علیرضا مروجی، معاون بهداشتی دانشگاه علوم پزشکی کاشان، روزانه دو تن زباله از بیمارستان های آران و بیدگل و کاشان جمع آوری می شود که ۵۲۰ کیلوگرم از این زباله ها عفونی است. با اینحال به گفته او تمامی بیمارستانهای این منطقه به دستگاه بی خطرساز زباله مجهز شده و این زبالهها پس از بی خطرسازی به سمت چاله زباله حمل و دفن می شود.
منبع: رادیو زمانه
0 notes
آمریکا افراد و شرکتهای جدیدی را به فهرست تحریمهای ایران افزود
وزارت خزانهداری آمریکا چندین فرد و شرکت از اروپا و خاورمیانه را به خاطر کمک به ایران برای دور زدن تحریمها وارد فهرست سیاه خود کرد.
به گزارش خبرگزاری رویترز، وزارت خزانهداری آمریکا پنجشنبه ۱۷ بهمن ماه اعلام کرد که این شرکتها و افراد در زمینه کمک به ایران برای دور زدن تحریمهای مالی آمریکا علیه ایران مجازات شدند.
این دومین بار از زمان تفاهم هستهای سوم آذر است که آمریکا افراد و شرکتهایی را به خاطر نقض تحریمهای ایران در فهرست تحریمهای خود قرار میدهد.
به موجب این تحریمها این شرکتها دیگر نمی توانند با نظام مالی آمریکا در ارتباط باشند.
بر اساس توافق موقت هستهای که در ۳۰ دی ماه به اجرا گذاشته شد، آمریکا و اروپا بخشی از تحریمها علیه ایران را به مدت شش ماه تعلیق کردند، اما بخش اعظمی از تحریمها، از جمله تحریم نفت و بانک مرکزی ایران کماکان باقی مانده است.
خزانهداری آمریکا در اعلامیهای که پنج شنبه منتشر کرده، میگوید که اقدام جدید آمریکا در تحریم شرکتهای ناقض تحریمهای ایران نشانه عزم و تعهد این کشور برای ادامه «تحریمهای موجود» علیه ایران است.
آمریکا قول داده است که تحریمهای جدیدی علیه ایران وضع نکند، اما تاکید کرده ناقضان تحریمهای موجود علیه ایران که به قوت خود باقی است، مجازات خواهند شد.
به ویژه پس از استقبال شرکتهای خارجی در سرمایهگذاری در ایران و نیز احتمال تصویب تحریمهای جدید در کنگره، دولت آمریکا نسبت به نقض تحریمهای موجود هشدار داده است.
بر اساس بیانیه وزارت خزانهداری آمریکا، افراد و شرکتهایی که پنجشنبه به فهرست تحریمهای آمریکا اضافه شدهاند از کشورهای ترکیه، اسپانیا، آلمان، گرجستان، افغانستان، ایران، لیختن اشتاین و امارات متحده عربی هستند.
خزانهداری آمریکا میگوید که این شرکتها و افراد برای دور زدن تحریمهای مالی علیه ایران و فروش نفت و همچنین انتقال فناوری نظامی به تهران کمک کردهاند؛ همچنین به گفته این وزارتخانه، شرکتهای اسپانیایی در دستیابی به تکنولوژی هستهای به ایران کمک کردهاند.
این بیانیه میافزاید برخی دیگر از این شرکتها در فعالیتهای تحت حمایت ایران در افغانستان و سوریه مشارکت داشتهاند.
منبع: رادیو فردا
0 notes
دکتر ملکی: چرا دست از سر خانوادهها برنمی دارید؟
گاهی این کشتارها را می بینم، حالا شما یک نفر را به اتهام قاچاق مواد مخدر یا مسالهای دیگر، یک نفر را کشتید، شما خانوادهای را متلاشی می کنید. این بچهها در چه شرایطی در این مملکت بزرگ می شوند؟ آینده این بچهها را خراب می کنید، آینده این مملکت را خراب می کنید؟ شما چه کار دارید می کنید؟ من خطاب به این حاکمیت از صدر تا ذیلش می گویم که مملکت را شما دارید شخم می زنید. از نظر فساد، فحشا، دغلی، دروغ، اقتصاد و همه چیز. از خدا بترسید، شرم کنید، حیا کنید. دست بردارید، چقدر اعدام؟ چقدر اعدام؟ چقدر خون ریختن؟ ناف این حکومت را با مرگ و نیستی و نابودی بریدند.“
ملکی برخی سخنان مطرح شده درباره این که “اعدامها برای سنگ اندازی در مسیر دولت صورت می گیرد” را، حرفهای ” بیدلیل” توصیف کرد و گفت:
«اگر آقای روحانی با این جو امنیتی و کشت و کشتار واقعا مخالف است، برود پیش آقای خامنهای بگوید چه خبر است در این مملکت، این دستگاه قضایی چکار دارد میکند. اگر ایشان قبول نکرد بیاید با مردم مطرح کند، مردم را بخواهد، همانکاری که مصدق میکرد، هر وقت مشکلی پیش می آمد با مردم دردل میکرد و مردم را در صحنه میخواست. من هم در این روزهای آخر عمرم گاهی مینشینم و به حال این ملت و به حال این مملکت اشک می ریزم … واقعا نمیدانم چی بگم، درد بزرگیست …»
دکتر محمد ملکی - روز آنلاین
[سخنی با مسئولین امنیتی کشور]
چند روزی است که بعلت سرما و برف و تشدید بیماری در منزل استراحت می کنم. امروز ساعت ۶ عصر بود که پسرم، ابوذر، تماس گرفت و گفت آقای بازجو تلفن کرده و گفته من و شما به اداره اطلاعات برویم. به پسرم گفتم اگر شماره تلفن بازجو را داری با او تماس بگیر و بگو من در شرایطی نیستم که بتوانم به دیدار ایشان بروم. از این گذشته من به هیچ وجه با احضار تلفنی جایی نمیروم. اگر با من کاری دارند با نامه احضارم کنند.
من نمیفهمم اصلا چه دلیلی وجود دارد که با فرزند من که در این سالها هزاران گرفتاری برایش درست کرده اند تماس می گیرند و او را تحت فشار میگذارند. مدرک لیسانش ابوذر را سالهاست به دلیل فرزند محمد ملکی بودن مصادره کرده اید و نمی دهید. او را چندین بار به اداره اطلاعات احضار کرده اید و او را تحت فشار گذاشته اید و سئوالاتی که به هیچ وجه به او ارتباطی نداشته را از او پرسیده اید. از شرکت او در امتحانات دانشگاه ممانعت کرده اید و آرامش همسر و زندگی اش را برهم زده اید و دهها مشکل دیگر برایش درست کرده اید، تنها بدلیل اینکه فرزند محمد ملکی است.
آقای روحانی امروز در دانشگاه و در حضور دانشگاهیان پرسیده اند که چرا دانشگاه ساکت است و استادان سکوت کرده اند؟
آقای رییس جمهور؛ من در این سالها در برابر اعمال تشنج زا و خشونت آفرین مقامات حاکم که منجر به تحریمهای کمرشکن علیه ملت ما شد سکوت نکردم و اعتراض کردم.
آقای رییس جمهور؛ من در برابر نقض حقوق بشر در کشورم و زندانی کردن فعالان سیاسی و عقیدتی سکوت نکردم و اعتراض کردم.
آقای رییس جمهور؛ من در برابر موج بی رویه اعدام ها و ترویج خشونت در جامعه سکوت نکردم و اعتراض کردم.
آقای رییس جمهور من یک دانشگاهی هستم و در این سالها سکوت نکردم و این وضعیتی است که برای خود و خانواده ام ایجاد کرده اند.
جناب رییس جمهور؛ تنها چند ساعت پس از سخنرانی شما از وزارت اطلاعات با من و فرزندم تماس گرفته اند تا من را هم وادار به سکوت کنند. من در این سالها بارها گفته ام سکوت نخواهم کرد و هر حکمی میخواهید به من بدهید. حال انتظار دارید که دانشگاهیان سکوتشان را بشکنند؟
من تاکنون تحمل کردم و این اذیت و آزارها که به خانواده من وارد شده را بطور علنی مطرح نکرده بودم. اما دیگر طاقتم تمام شده و از مقامات حکومت سوال میکنم که اگر با من مشکلی دارید تقصیر خانواده ام چیست و با آنها چه کار دارید؟ چرا ابوذر را اینقدر اذیت میکنید؟ چرا مرا ممنوع الخروج کرده اید و مانع از سفر من برای دیدن فرزندم شده اید؟ چرا تهدید میکنید تا فرزندم، عمار، نتواند برای دیدن مادر و پدرش به کشور بیاید؟
بسیاری از خانواده های سیاسی دچار چنین مشکلاتی هستند و از این مسائل رنج میبرند. آقایان بس کنید و از خدا بترسید و از عاقبت دیگران عبرت بگیرید.
اگر این آزارها ادامه یابد من بطور مستقیم به سازمانهای بین المللی حقوق بشری و گزارشگر ویژه سازمان ملل در این باره شکایت خواهم برد.
0 notes
رکورد جدید مصرف گاز؛ پتروشیمیها نیمهتعطیل
همزمان با سرمای شدید در چندین استان خبرگزاریها از ثبت رکورد جدید در مصرف گاز کشور خبر دادهاند؛ موضوعی که باعث قطعی برق مناطقی از کشور، توقف فعالیت صدها جایگاه «سی ان جی» و درخواست وزارت نفت از پتروشیمیها برای توقف فعالیت آنها شده است.
خبرگزاری مهر، سهشنبه پانزده بهمن ماه از قول مجید بوجارزاده سخنگوی شرکت ملی گاز گزارش داده است که طی چند روز گذشته متوسط مصرف گاز کشور ۵۷۰ میلیون متر مکعب در روز بوده که سهم بخش خانگی از مصرف گاز ۵۱۸ میلیون متر مکعب بوده است.
وی گفته است که به خاطر کمبود گاز برای تامین بخش خانگی، گازرسانی به نیروگاههای برقی و صنایع محدود شده است.
نیروگاههای برق ایران روزانه حداقل نیاز به ۱۳۵ میلیون متر مکعب گاز دارند و نیاز بخش صنعت به گاز نیز روزانه ۶۵ میلیون متر مکعب گزارش شده است.
ایران طی ماههای اخیر مجبور به جایگزین کردن سوختهای مایع به جای تحویل گاز در نیروگاههای برق شده است.
رضا عراقی مدیر عامل شرکت ملی گاز نیز به خبرگزاری مهر گفته بود که کل ظرفیت پالایش گاز طبیعی کشور با احتساب واردات گاز از ترکمنستان ۶۰۰ میلیون متر مکعب در روز است.
با توجه به اوج گرفتن مصرف خانگی به مرز ۵۲۰ میلیون متر مکعب، ایران در عمل گاز چندانی برای اختصاص به بخشهای دیگر ندارد.
این خبرگزاری همچنین روز سهشنبه از قطع فعالیت ۳۰۰ جایگاه «سی ان جی» به خاطر کمبود گاز خبر داده است.
بر اساس این گزارش، اردشیر دادرس رئیس هیات مدیره انجمن صنفی «سی ان جی» گفته است که تعطیلی برخی جایگاههای سی ان جی کشور بعضا به ۱۴ تا ۱۵ روز میرسد. ایران قبلا روزانه ۱۷ میلیون متر مکعب تولید ال ان جی داشت.
با وجود سرمایه گذاری ۴۶ میلیارد دلاری، دولت پیشین نتوانست حتی یک فاز جدید پارس جنوبی را راه اندازی کند.
در سالهای اخیر، دولت محمود احمدینژاد همچنین ۱۰ میلیارد دلار برای پروژههای تامین پایدار گازرسانی در کشور هزینه کرده است، از جمله دو پروژه مخزن طبیعی ذخیرهسازی گاز که تنها فاز اول یکی از این مخزنها راه اندازی شده است.
بخش پتروشیمی ایران نیز روزانه ۳۰ تا ۳۵ میلیون متر مکعب گاز نیاز دارد که بر اساس اخبار رسانههای ایران در هفتههای گذشته دولت تنها موفق به تحویل ۱۷ میلیون متر مکعب گاز به واحدهای پتروشیمی شده است.
خبرگزاری مهر، ۱۵ بهمن ماه گزارش داد که وزارت نفت ایران از مجتمعهای پتروشیمی خواسته است که با حداقل ظرفیت کار کنند و اگر بتوانند، فعالیت خود را تا اطلاع ثانوی متوقف کنند.
احمد مهدوی دبیر کل انجمن صنفی کارفرمایی پتروشیمی به این خبرگزاری گفته است که به علت کاهش گازرسانی به پتروشیمیها، علاوه بر کاهش تولید برخی محصولات، تولید اوره، آمونیاک و متانول از یک ماه گذشته به طور کامل متوقف شده است.
به گفته وی، در چهل روز گذشته حدود یک و نیم میلیارد دلار زیان به صنعت پتروشیمی ایران وارد شده است.
این در حالی است که ترکمنستان اخیرا صادرات گاز به ایران را از ۷ میلیون متر مکعب در نیمه اول سال جاری خورشیدی به ۲۲ میلیون متر مکعب در روز افزایش داد تا ایران بتواند مقداری از کمبود گاز خود را جبران کند.
منبع: رادیو فردا
0 notes
تصاویر بسیار نادر: آخوندی در حال انجام کار بدنی
در پی بارش برف در شهرستان گلپایگان، امامجمعه و برخی از مسئولان این شهر اقدام به برفروبی معابر کردند.
امام جمعه گلپایگان درباره این حرکت گفت: در چنین مواردی نباید انتظار داشته باشیم فقط شهرداری تمام خیابانها و کوچهها را برفروبی کند بلکه باید با روحیه همکاری، مردم جلوی خانه و حتی محله خود و کارکنان دولت مقابل ادارات خود را از برف و یخ پاک کنند.
چهار بیمار در شهرستان تنکابن استان مازندران به دلیل بارش برف و بستهشدن راهها نتوانستند به بیمارستان منتقل شوند و جانشان را از دست دادند.
به گزارش روزنامه شرق، یک پزشک بیمارستان تنکابن که نامش فاش نشده، گفت: “تا این لحظه سه بیمار دیالیزی و یک بیمار دارای ضایعه مغزی ساکن در روستاهای اطراف شهر تنکابن بهدلیل نرسیدن به بیمارستان در خانه محل زندگی خود فوت کردهاند.”
وی افزود: “سه آمبولانس ما در حال گشتزنی در شهر هستند اما چون هنوز برف در حال بارش است امکان تردد جز در خیابانهای اصلی شهر را ندارند، هماکنون راههای روستایی و خیابانهای فرعی شهر بهصورت کامل بسته است. در خیابانهای اصلی شهر هم تنها ماشینهای شاسیبلند و دارای امکانات فنی توانایی عبورومرور دارند.”
به گفته این پزشک “در صورت ادامه این وضعیت امکان افزودهشدن بر تعداد تلفات دور از انتظار نیست.”
برف بیسابقه درغرب مازندران و شرق گیلان دو استان سرسبز ایران را به جهنم تبدیل کرده است. قطع راههای ارتباطی، آب، برق، تلفن، افت شدید فشار گاز و کمبود مواد غذایی زندگی مردم را مختل کرده است.توجه شما را به گزارش دریافتی از یکی هموطنان ساکن گیلان جلب می کنیم:
اعلام وضعیت بحرانی شهر انزلی
سلام
وضعیت در شهر انزلی بحرانی است در بندرانزلی در طول ۴ روز گذشته حدود ٣ متر برف باریده و مردم در خانه های خودشون حبس شدن . شبکه های داخلی فقط دارن در مورد رحمت الهی صحبت میکنن لطفا شما صدای ما رو به گوش همه مردم برسونید . یکی از روستاهای شهر انزلی به اسم آبکنار زیر برف مدفون شده و امکانات برای نجات مردم این روستا که حدود ٢ هزار نفر جمعیت داره وجود نداره .
برف تا فردا ادامه داره و بعد از اون خطر قطع گاز به علت یخ زدن لوله ها وجود داره ، ما رسانه ای نداریم خواهش میکنم شما صدای این مردم مظلوم باشید.
من خودم ساکن شهر انزلی هستم و با توجه به اینکه اینجا امکانات برای مردم بیشتره ولی مردم دارن برای زندگی میجنگن ، اینجا وضعیت از حالت بحران هم بدتر شده حالا شما تصور کنید شرایط مردم روستایی که حدود ٢۵ کیلومتر از هر طرف زیر ٣ متر برف مدفون شدن .
مسئولین به دروغ میگن که راه ها باز شده ولی همه میدونن دروغه .
// <![CDATA[ (function(d, s, id) { var js, fjs = d.getElementsByTagName(s)[0]; if (d.getElementById(id)) return; js = d.createElement(s); js.id = id; js.src = "//connect.facebook.net/en_US/all.js#xfbml=1"; fjs.parentNode.insertBefore(js, fjs); }(document, 'script', 'facebook-jssdk')); // ]]>
Post by Sepidedam.
0 notes
مرگ چهار نفر در تنکابن (شهسوار) به دلیل مشکلات ناشی از برف
چهار بیمار در شهرستان تنکابن استان مازندران به دلیل بارش برف و بستهشدن راهها نتوانستند به بیمارستان منتقل شوند و جانشان را از دست دادند.
به گزارش روزنامه شرق، یک پزشک بیمارستان تنکابن که نامش فاش نشده، گفت: “تا این لحظه سه بیمار دیالیزی و یک بیمار دارای ضایعه مغزی ساکن در روستاهای اطراف شهر تنکابن بهدلیل نرسیدن به بیمارستان در خانه محل زندگی خود فوت کردهاند.”
وی افزود: “سه آمبولانس ما در حال گشتزنی در شهر هستند اما چون هنوز برف در حال بارش است امکان تردد جز در خیابانهای اصلی شهر را ندارند، هماکنون راههای روستایی و خیابانهای فرعی شهر بهصورت کامل بسته است. در خیابانهای اصلی شهر هم تنها ماشینهای شاسیبلند و دارای امکانات فنی توانایی عبورومرور دارند.”
به گفته این پزشک “در صورت ادامه این وضعیت امکان افزودهشدن بر تعداد تلفات دور از انتظار نیست.”
برف بیسابقه درغرب مازندران و شرق گیلان دو استان سرسبز ایران را به جهنم تبدیل کرده است. قطع راههای ارتباطی، آب، برق، تلفن، افت شدید فشار گاز و کمبود مواد غذایی زندگی مردم را مختل کرده است.
توجه شما را به گزارش دریافتی از یکی هموطنان ساکن گیلان جلب می کنیم:
اعلام وضعیت بحرانی شهر انزلی
سلام
وضعیت در شهر انزلی بحرانی است در بندرانزلی در طول ۴ روز گذشته حدود ٣ متر برف باریده و مردم در خانه های خودشون حبس شدن . شبکه های داخلی فقط دارن در مورد رحمت الهی صحبت میکنن لطفا شما صدای ما رو به گوش همه مردم برسونید . یکی از روستاهای شهر انزلی به اسم آبکنار زیر برف مدفون شده و امکانات برای نجات مردم این روستا که حدود ٢ هزار نفر جمعیت داره وجود نداره .
برف تا فردا ادامه داره و بعد از اون خطر قطع گاز به علت یخ زدن لوله ها وجود داره ، ما رسانه ای نداریم خواهش میکنم شما صدای این مردم مظلوم باشید.
من خودم ساکن شهر انزلی هستم و با توجه به اینکه اینجا امکانات برای مردم بیشتره ولی مردم دارن برای زندگی میجنگن ، اینجا وضعیت از حالت بحران هم بدتر شده حالا شما تصور کنید شرایط مردم روستایی که حدود ٢۵ کیلومتر از هر طرف زیر ٣ متر برف مدفون شدن .
مسئولین به دروغ میگن که راه ها باز شده ولی همه میدونن دروغه .
// <![CDATA[ (function(d, s, id) { var js, fjs = d.getElementsByTagName(s)[0]; if (d.getElementById(id)) return; js = d.createElement(s); js.id = id; js.src = "//connect.facebook.net/en_US/all.js#xfbml=1"; fjs.parentNode.insertBefore(js, fjs); }(document, 'script', 'facebook-jssdk')); // ]]>
Post by Sepidedam.
0 notes
نیویورک تایمز: مرگ دریاچه اورمیه، بحران آب در ایران
بی بی سی فارسی ۰۹ بهمن ۱۳۹۲: معصومه ابتکار، معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان حفاظت از محیط زیست ایران، جایزه افتخاری انرژی گلوب را به دلیل “تعهد و احساس مسئولیت در قبال حفظ کره زمین” دریافت کرد.
توماس اردبرینک گزارشگر نیویورک تایمز در تهران که همراه با یک مقام اداره محیط زیست از دریاچه اورمیه (رضاییه سابق) دیدن کرده است بنقل از او می گوید یک دهه پیش کشتی های تفریحی پر از توریست آبهای دریاچه را در جستجوی فلامینگوهای مهاجر دور می زدند. حالا، کشتی ها در میان گل و لای زنگ می زنند و فلامینگوها از فراز آنچه باقیمانده است بسوی مکان های بهتر پرواز می کنند.
بر اساس ارقام رسمی، فقط ۵ درصد از آب دریاچه اورمیه باقیمانده است. کارشناسان خشک شدن این دریاچه را ناشی از ساختن سدهایی می دانند که راه را بر آب هایی که از کوهستان های اطراف وارد آن می شد بسته اند.
گزارشگر نیویورک تایمز می نویسد مشکلات آب در ایران از دریاچه اورمیه ، که یک دریاچه نمک است وآب آن هرگز برای نوشیدن یا کشاورزی مناسب نبود، فراتر می رود.
رودخانه های عمده در نزدیکی اصفهان و اهواز ، و نیز دریاچه هامون ، در منطقه مرزی افغانستان، خشک شده ند و گرد و خاکی که از بسترهای خشک رودخانه ها برمی خیزد بر میران آلودگی هوا در ایران ، که هم اینک بگونه ای خطرناک بالا است، می افزاید.
کمبود آب در ایران چنان جدی است که مقامات برنامه هایی برای جیره بندی در تهران بزرگ و دیگر شهرهای عمده در سراسر کشور تهیه می کنند. حسن روحانی رئیس جمهوری آب را یک مساله امنیت ملی نامیده است. کارشناسان به تغییر آب و هوا، روش های نادرست آبیاری و کاهش منابع زیرزمینی، بعنوان عوامل اصلی کمبود فزاینده آب اشاره می کنند.
با این حال، بحران خشک شدن دریاچه اورمیه، که زمانی یکی از بزرگترین دریاچه های نمک جهان بود، اهمیت بیشتری یافته است.
گزارشگر نیویورک تایمز می نویسد طرفداران محیط زیست هشدار می دهند نمک خشک می تواند کشتزارهای پرارزش پیرامون دریاچه را مسموم کند، و زندگی را برای سه میلیون نفر ساکنان اطراف بسیار دشوار سازد.
تاکید برسد سازی در منطقه، که اکثر مردم آن را مسئول ناپدید شدن درباچه می دانند، در دوره احمدی نژاد تجدید شد. عامل دیگر سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی است که از طریق شاخه مهندسی خود ، قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا، بسیاری از سدها در ایران و کشورهای همسایه رامی سازد. یک سد که در دوره اول احمدی نژاد تمام شد، دریاچه بزرگی دارد که کشاورزان محلی برای آبیاری زمین های خود از آن استفاده می کنند.
دریاچه اورمیه از زیرزمین نیز مورد حمله قرار گرفته است. بعنوان بخشی از برنامه دولت برای توسعه کشاورزی محلی، زمین های بزرگ به قطعات کوچکتر تقسیم شدند، و اکثر مالکان جدید بسرعت چاه های جدید حفر کردند ، و بیشتر آب های زیر زمینی را بیرون کشیدند.
تغییرآب و هوا، بویژه افزایش دما، نیز نقش داشته است. آمار رسمی نشان می دهد در دهه گذشته میانگین حرارت در اطراف دریاچه ارومیه بیش از سه درجه بالا رفته است.
خشکسالی طولانی در منطقه ظاهرا دو سال پیش با بارندگی در سطوح عادی تمام شد. اما این افزایش عوامل دیگری را که موجب خشک شدن دریاچه می شود جبران نکرده است.
گزارشگر نیویورک تایمز می نویسد در حالی که ایران برای پیشبرد برنامه موشکی خود میمون به فضا می فرستد، دولت روحانی هیچ پولی برای کوشش های احیای دریاچه فراهم نیاورده است.
مقامات می گویند حتی اگر پولی هم در دسترس قرار می گرفت، احتمالا نجات دریاچه اورمیه بسیار دیر شده است. یکی از آنها گفت تمام پول های جهان می تواند به دریاچه ریخته شود، اما در خوشبینانه ترین پروژه ها، ده ها سال طول خواهد کشید تا آب به سطوح قدیم برسد.
منبع: صدای آمریکا
0 notes