#هخامنشى
Explore tagged Tumblr posts
Photo
Archaeological excavation tools, Shush Castle" ابزار حفاری های باستان شناسى در قلعه شوش Shush Castle (Château de Suse) is located in the ruins of the ancient city of Susa (Shush) in the Khuzestan Province of Iran. It was constructed by French archaeologist Jean-Marie Jacques de Morgan in the late 1890s, as a secure base for archaeological exploration and excavation. The Castle is similar to medieval monuments in France. The structure was built by local craftsmen with bricks taken from two other archaeological sites, the Achaemenid Darius/Dariush castle and the Elamite Choqazanbil ziggurat. It is built atop a hill which may contain other relics of past times. It is an example of the pre-scientific era of archaeology, when explorers mutilated or destroyed sites in the process of examining them. The castle was heavily damaged by Iraqi bombs during the recent Iran–Iraq War, but has since been restored by the Iranian government. #frencharchaeologist #archaeologicalsite #excavationsite #archaeology #excavation #castle #shushcastle #shush #Susa #prehistoric #Achaemenian #capital #Achaemeniancapital #architecture #civilisation #civilization PersianEmpire #khuzestan #حفارى #ابزار #قلعه #باستان_شناس #معمارى #هخامنشى #شوش #باستانى #تمدن #قلعه_شوش #خوزستان (at Shush, Iran)
#معمارى#خوزستان#تمدن#civilisation#castle#excavationsite#frencharchaeologist#architecture#khuzestan#قلعه#shushcastle#هخامنشى#باستانى#قلعه_شوش#prehistoric#باستان_شناس#ابزار#archaeologicalsite#susa#achaemeniancapital#shush#excavation#capital#حفارى#civilization#achaemenian#شوش#archaeology
1 note
·
View note
Photo
نوروزِ ۲۵۸۰ شاهنشاهىِهخامنشى(اتحادِ اقوامِ ايرانی) بر يكايكِ ايرانینژادان و ايرانو ايرانیدوستانِ سرتاسرِ پَھْنْدَشْتِ گيتى همايونباد🕊 #نور_بر_تاریکی_پیروز_است https://www.instagram.com/p/CMnO-8yn09b/?igshid=vz7f3ug25q5l
0 notes
Photo
در ميان پادشاه جهان، نخستين كسى كه به جاى جنگ روش ديپلماسى را در پيش گرفت اردشير يكم هخامنشى بود. به فرمان او نخستين سفارت خانه جهان در شوش پايه گذارى شد. در زمان اردشير اول، کمترین جنگها و در نتیجه کمترین تلفات انسانی و خسارت مالی در یونان و بیشترین منافع سیاسی نصیب ایران شد. رفت و آمد های شخصیتها از هر دو کشور، سبب رونق فرهنگی و تمدنی شد و شرق برتری خود را بر غرب حفظ کرد. https://www.instagram.com/p/B-NkvQsnofn/?igshid=1p3l1low9h615
0 notes
Text
کاشی کاری ایرانی
کاشی کاری یکی از مهمترین هنرهای دستی و سنتی ایران به شمار می آید. نمونههاى آجرهاى لعابدار رنگين هخامنشى در تخت جمشيد و شوش، همچنین نقش های زیبای کاشی کاری در دوره های هخامنشیان، اشکانیان، ساسانیان و اوج زیبایی این هنر در کاشی های فیروزه ای اصفهان که کتیبه های تاریخی مناره های دوران سلجوقی با آنها تزیین شده اند، همگی بیانگر این مطلب می باشند که تاریخچه کاشیکاری در ایران به 2 تا 3 قرن قبل از میلاد باز می گردد.
در آغاز، این هنر بیشتر با آجرهای لعابدار برای استحکام بنا و نماسازی استفاده می شد ولی به تدریج در تزیین ساختمان و نماها نیز کاربرد یافت. استفاده از کاشی برای تزیین و همچنین استحکام بخشیدن به بناها در ایران از دوره سلجوقی آغاز شد و در طی قرون متمادی بویژه در عهد تیموری و صفوی به اوج خود رسید پیش از اسلام نیز این هنر در ایران بسیار مد نظر بوده است ولی پس از اسلام شکل دیگری به خود گرفت و بیشتر در تزئین ساختمان های مساجد، مدارس و آرامگاه ها به کار گرفته شد.
اسلایدها به ترتیب:
۱:مسجد شیخ لطف الله،واقع در اصفهان،ایران
۲:مسجد گوهرشاد،واقع در مشهد،ایران
۳و۴:مسجدنصیرالملک،واقع در شیراز،ایران
۵و۶:حرم امام رضا،واقع در مشهد،ایران
۷:ت��یه معاون الملک،واقع در کرمانشاه،ایران
۸:تخت سلیمان،واقع در آذربایجان غربی،ایران
۹:ابوالهول بالدار،کاخ داریوش واقع در شوش،ایران
۱۰:شمس العماره،واقع در تهران،ایران
#معماری #هخامنشی #ایران #کاخ #هنر #art #architecturephotography #architect #iran #luxuryhomes
0 notes
Photo
🏵سوزن بسيار زيباى هخامنشى از جنس طلا با نقش سر بزکوهی🐐 مخصوص تزیین مو. قدمت: قرن 5 قبل از میلاد كه در گالری خصوصی نگهدارى ميشود... 👌👌👌☝️☝️☝️👌👌👌 https://www.instagram.com/p/B1_RxaRlgRW/?igshid=7qv6zw9h5d8a
0 notes
Text
ازدواج با محارم در دین زرتشتی
نقد یادداشت رضا مرادی غیاث آبادی توسط دکتر علیرضا شاهپور شهبازی را از اینجا دانلود کنید
انتشار مطالب در تاریخ ما به منزله تایید آن نیست، بلکه برای نقد و بررسی است.
رضا مرادی غیاث آبادی | در متون پهلوی و متون فقهی دین زرتشتی اصطلاحی به نام «خویدوده» دیده میشود که اغلب دانشمندان و پژوهشگران دین زرتشتی و مترجمان پهلوی آنرا به معنای «ازدواج با محارم/ ازدواج با نزدیکان» گرفتهاند در باره خویدوده از جمله در کتابهای زرتشتی «روایت پهلوی»، «مینوی خرد»، «روایت آذرفرنبغ فرخزادان»، «ارداویرافنامه»، «دینکرد»، «دادستان دینی»، «روایات داراب هرمزد» و «زادسپرم» سخن رفته است. به موجب این متون، خویدوده پدر و دختر، خویدوه مادر و پسر، و خویدوده برادر و خواهر از شایستهترین و مهمترین دستورات دینی زرتشتی و بزرگترین ثوابها است که اجرای آن موجب رسیدن سریعتر به بهشت، و اختلال در اجرای آن جزو بزرگترین گناهان دانسته میشده است (مینوی خرد، بخش ۳۵ و ۳۶؛ روایت پهلوی، فصل هشتم).
آذرفرنبغ (موبد بزرگ زرتشتی) در فصل هشتادم از کتاب سوم دینکرد، خویدوده را سنتی برگرفته از آمیزش اهورامزدا با دخترش سپندارمذ میداند که مشی و مشیانه (نخستین آدمیان و نخستین برادر و خواهر) آنرا ادامه دادند تا به نسل همه مردمان گیتی برسد. او هرگونه آمیزش به غیر از روش خویدوده را با آمیزش گرگ و سگ، و آمیزش اسب و خر مقایسه میکند که محصول جفتگیری آنها از نظر نژادی پست و فرومایه خواهد شد. این نکتهای است که مورد توجه و تأکید زادسپرم (پیشوای بزرگ زرتشتیان) نیز قرار گرفته و در بخش بیست و ششم کتاب گزیدههای زادسپرم، خویدوده را موجب تولید نسل پاک دانسته است.
آذرفرنبغ هر کس را که با خویدوده مخالفت ورزد و آنرا سبک بشمارد، از تبار دیوان و دشمنان مردم میداند. . او همچنین در پاسخ به مخالفان خویدوده و برای توجیه و تبلیغ دینی و ذکر محاسن آن، یادآور شده است که آیا بهتر نیست اگر زخمی در آلت مادر یا خواهر یا دختر وجود داشته باشد، پدر یا پسر یا برادر آنرا ببینند و بر آن دست برند و مرهم نهند؟
در فصل هشتم از متن «روایت پهلوی» برای تشویق مردم به اجرای خویدوده چنین توجیهی را آوردهاند که اهورامزدا به زرتشت دستور اجرای خویدوده را میدهد و میگوید این کاری است که من با دخترم سپندارمذ انجام ��ادم و مشی نیز با مشیانه انجام داد.
در فصل ۸۶ از متن پهلوی ارداویرافنامه به زنان هشدار داده شده است که چنانچه از خویدوده خودداری کنند و آنرا سبک بشمارند، وارد دوزخ خواهند شد و در آنجا مارهای بزرگی وارد اندام تناسلیاشان خواهد شد و از دهانشان بیرون خواهد آمد.
به موجب فتوای بیستم از مجموعه فتاوی موجود در کتاب «روایت آذرفرنبغ فرخزادان» اگر دختر یا خواهر مردی به خویدوده با او رضایت و موافقت نداشته باشند، مرد میتواند از زور استفاده کند و زن را وادار به اینکار کند.
چنین تهدیدهایی نشانه آنست که عموم مردم از این دستور دینی رویگردان بودهاند و موبدان میکوشیدهاند تا با نسبت دادن خویدوده به اهورامزدا و زرتشت و بیان تشویق از یکسو و تهدید از سویی دیگر، مردم را وادار به انجام آن کار کنند. نشانه دیگری از رویگردانی مردم این است که در پایان بخش هشتم از کتاب روایت پهلوی، زرتشت به اهورامزدا میگوید: «این کار سخت و دشواری است و چگونه میتوانم خویدوده را در میان مردم رواج دهم؟» و اهورامزدا جواب میدهد: «به چشم من نیز چنین است، اما وقتی کردار نیک باشد، نباید دشوار و سخت باشد. به خویدوده کوشا باش و دیگران را نیز کوشا کن».
اما نکتهای که نگارنده قصد دارد آنرا در این گفتار پیش بکشد، اینست که با توجه به برخی شواهد، به نظر میرسد که منظور از خویدوده منحصراً «ازدواج با محارم» نیست و معنای «همخوابگی با محارم» را نیز میدهد. چه به شکل ازدواج باشد و چه به شکل همبستریهای موردی یا مکرر. به این عبارتها که در فصل هشتم کتاب روایت پهلوی آمده است، توجه کنیم و ببینیم آیا این توصیههای دینی مفهوم «ازدواج» را میرساند یا مفهوم «همخوابگی» را:
«اگر مردی یک خویدوده با مادر و یکی نیز با دخترش کند، آنکه با مادر بوده، برتر از دختر است». «اگر با دختر و خواهرش خویدوده کرده باشد، آنکه با دختر بوده، برتر از آنست که با خواهر بوده باشد». «اگر پدری با دختر حلالزاده و تنی خودش خویدوده کند، برتر است؛ اما اگر با دختر نامشروع خودش که محصول آمیزش با زن دیگران بوده باشد، خویدوده کند، باز هم ثواب میبرد». «روزی جمشید با خواهرش جمک بخوابید و از ثواب این همخوابگی بسیاری از دیوان بشکستند و بمردند». «اهورامزدا به زرتشت گفت که خویدوده بهترین و برترین کارها است. کسی که یکبار نزدیکی کند، هزار دیو میمیرد؛ اگر دوبار نزدیکی کند، دو هزار دیو میمیرد؛ اگر سه بار نزدیکی کند، سه هزار دیو میمیرد؛ اگر چهار بار نزدیکی کند، مرد و زن رستگار خواهند شد». «پسر به مادر و پدر به دختر و برادر به خوا��ر باید بگوید که تن خود را برای آمیزش کردن به من بده تا اهورامزدا را خشنود کنیم و جای نیکی در بهشت بیابیم».
عبارات بالا و بخصوص انجام چندین باره خویدوده توسط یک شخص بر روی مادر و خواهر و دختر خود، نشان میدهد که منظور از خویدوده در دین بهی زرتشتی «ازدواج با محارم» نیست، بلکه «همخوابگی و آمیزش با محارم» است.
منابع
آذرفرنبغ پسر فرخزاد، دینکرد، ترجمه فریدون فضیلت، کتاب سوم، جلد یکم، تهران، ۱۳۸۱، صفحه ۱۴۳ تا ۱۵۲. ارداویرافنامه، ترجمه به فرانسه از فیلیپ ژینیو، ترجمه به فارسی از ژاله آموزگار، چاپ دوم، تهران، ۱۳۸۲، صفحه ۹۱. روایت آذرفرنبغ فرخزادان، ترجمه حسن رضائی باغبیدی، تهران، ۱۳۸۴، صفحه ۱۶٫ روایت پهوی، ترجمه مهشید میرفخرایی، تهران، ۱۳۹۰، صفحه ۲۱۹ تا ۲۲۹. زادسپرم، گزیدههای زادسپرم، ترجمه محمدتقی راشد محصل، تهران، ۱۳۶۶، صفحه ۳۷. مینوی خرد، ترجمه احمد تفضلی، ویرایش سوم، تهران، ۱۳۸۰، صفحه ۵۰ تا ۵۲.
نظر ابوریحان بیرونى در مورد ازدواج و محارم
ابوریحان بیرونى مى گوید: درباره نکاح مادر که به زرتشتى ها نسبت مى دهند، از سپهبد مرزبان بن رستم شنیدم که : زرتشت این عمل را تشریع نکرده و چون گشتاسب ، خردمندان و سالخوردگان کشور خود را براى گفتگو با زرتشت در مجلسى گردآورد، یکى از پرسشها این بود که : اگر مردى با مادر خود در حال اضطرار و جهالت و ترس از انقطاع نسل ، بسر برد، باید چه بکند؟ زرتشت بگفت که باید با او هم بستر شود تا انسان و نسل او باقى باشد.
سنت ازدواج با محارم
مسئله ازدواج با محارم یک سنت بدوى بوده و از دیرباز در میان جوامع قبایلى رواج داشته است . اصالت نژاد و طهارت خون و خویشاوندى و منافع اقتصادى عامل مهم و تعیین کننده این سنت کهن بوده است . از آنجا که ازدواج با محارم با طبع فطرى انسان سازگار نبوده ، مذهب عامل توجیه این سنت گردیده است . منابع تاریخى نشان مى دهند که سنت ازدواج با محارم در برخى سلسله هاى سلطنتى ایران باستان رواج داشته است .
در ((دینکرت )) یکى از بخشهاى ((اوستا)) اصطلاح ((نزد پیوند)) به معناى ((پیوند با نزدیکان )) گرفته شده است و به پیوند پدر با دختر و برادر با خواهر اشاره کرده اند. در متون مذهبى پهلوى آمده است که ازدواج با هفت خواهر لازمه معراج بوده است .
نظر یک محقق آلمانى در مورد ازدواج با محارم
یک محقق آلمانى مى گوید اهتمام در پاکى اصل و نسب و خون و نژاد یکى از صفات بارز جامعه ایرانى بشمار مى رفت ؛ تا آنجا که ازدواج با محارم را جایز مى شمردند. این گونه پیوند را ((خویدوگدس )) یا ((خوایت ودث )) مى خواندند. این رسم از قدیم معمول بود. حتى در دوره هخامنشیان نیز انجام مى شد. کمبوجیه با دو خواهر خود ازدواج کرد داریوش نیز خواهرش را به زنى گرفت .
اردشیر با دو دختر خود و داریوش سوم نیز با دختر خود ازدواج کرد. هر چند که معناى لفظ خوادت ودث در اوستا نیامده و موجود نیست ، ولى در نسکهاى مفقوده ، مراد از آن ازدواج با محارم بوده است . در ((بغ نسک )) ۶ و ۷ اشاره به این معنى شده است . ازدواج برادر با خواهر بوسیله ((فره ایزدى )) روشن مى شود و دیوان را به دور مى راند.
نظر مفسرین در مورد ازدواج با محارم
((نرسى بزرگمهر)) مفسر ادعا کرده است که ((خویدوگدس )) معاصى کبیره را محو مى کند. این مطلب در شایشت نى و شایشت ۸ و ۱۸ آمده است . در کتب دوره ساسانى و ادوار بعد به این موضوع اعتراف شده است . این دیصان نیز اعتراف کرده که او خود با ��واهرش ازدواج کرده است . ((بهرام چوبین )) با خواهرش ((گردیک )) ازدواج کرد. ((مهران گنشسب )) خواهرش را به زنى گرفت .
او مدعى بود که خویدوگدس معاصى کبیره را محو مى کند. مترجم کتاب کریستن سن مى ویدگ یا اصلا در شریعت زرتشتى چنین رسمى نبوده ؛ و اگر بوده ، اختصاص به فرقه خاصى داشته ؛ و در غیر این صورت که اصل مطلب را در دین زرتشت ثابت بدانیم ک این از فروع مباحث فقهاء بشمار مى آمده که اگر هم به آن عمل شده ، بسیار نادر الوقوع بوده است .
او در رد سخنان کریستن سن مى گوید که مؤ لف با اسناد به نسکهاى مفقوده از روى خلاصه دینکرت که دو قرن بعد از اسلام نوشته شده ، چنین ادعاهائى کرده است . آنچه را مورخان مسیحى در این باب نوشته اند، ممکن است در مورد یکى از فرقه هاى زرتشتى باشد و عیسویان از روى تعصب این مطلب را به همه ایرانیان نسبت داده اند.
چنان که در کتب فقهى اسلام نام مجوسى آمده که یکى از طوایف زرتشتى است و در ((شرح لمعه )) و کتاب ((ریاض )) در باب ((میراث مجوس )) آمده که ((امام على بن ابیطالب (علیه السلام ): کان یورث المجوس اذا تزوج بامه و ابنته ؛ من جهه انها امه و انها زوجه .)) و نیز شیخ مفید و شیخ طوسى روایتى نقل کرده اند که شخصى نزد حضرت صادق (علیه السلام ) زبان به دشنام مجوسى گشود که آنان با محارم خود ازدواج مى کنند. حضرت فرمود: اما علمت ان ذالک عندهم هو النکاح ، و کل قوم یعرفون النکاح عن السفاح ، فنکاحهم جایز و ان کان قوم دانوا بشیئى یلزمهم حکمه .
ازدواج با محارم در دوره ساسانیان
اگر چه در نزد مسلمانان ، همه زرتشتیان ، به اعتبار تسمیه کل بر جزئ، مجوس خوانده مى شوند، ولى ممکن است که در اینجا اشاره بر همان طایفه خاص از زرتشتیان باشد که در قدیم مجوس گفته مى شده اند. از طرفى هر کجا که نص در کار نبادش ، فقها به تجزیه و تحلیل آن مى پردازند، و این مسئله در عصر ساسانى از مسائل فقهى بوده است .
از دیگر طرف ، بر فرض عملى شدن این مسئله ، آن چنان نادر الوقوع بوده که جز چند مورد، بیشتر در تاریخ دیده نمى شود. کریستن سن مستشرق آلمانى مى گوید: با وجود اسناد معتبرى که در منابع زرتشتى و کتب بیگانگان معاصر دوره ساسانى دیده مى شود، کوششى که بعضى از پارسیان جدید براى انکار این عمل (ازدواج با محارم ) مى کنند، بى اساس و سبکسرانه است .
نظر محققین در مورد ازدواج با محارم
یک محقق مشهور ایرانى مى گوید: چیزى که از اسناد آن زمان به دست مى آید و با همه هیاهوى جاهلانه اى که اخیرا بپا کرده اند از بدیهیات تمدن آن دوران است ، نکاح با محارم درجه اول است که معمول و متعارف بوده است .. مورخان یونانى تصریح کرده اند که در دوره هخامنشى ، مغ ها ما مادرانشان ازدواج مى کرده اند. در دوره اشکانى نیز این رسم معمول بوده است .
برخى از شاهان اشکانى با محارم خویش ازدواج مى کرده اند. علت روانى این رسم این بوده که ازدواج با محارم تنها راه حفظ اصالت نژاد و طهارت خون شناخته مى شده است . مورخان اسلامى نیز بر این ��نت تصریح کرده اند. یعقوبى مورخ ایرانى مسلمان از ازدواج ایرانیان باستان با مادران و خواهران و دختران شان یاد مى کند که این کار را نوعى صله رحم و عبادت مى دانسته اند. گویا عیسویان ایرانى نیز تحت تاءثیر زرتشتیان علیرغم مخالفت با دین شان با اقارب خود ازدواج مى کرده اند.
نظر اسلام در مورد ازدواج با محارم
در صدر اسلام ، ازدواج با محارم در میان زرتشتیان امر رایجى بوده است ، لذا مورد سرزنش مسلمانان قرار مى گرفته اند. در این زمینه روایاتى در منابع شیعى دیده مى شود که حکایت از برخورد مسلمانان با زرتشتیان و رهنمودهاى امامان شیعه را در خود دارد. فقهاء شیعه و سنى (عرب و عجم ) در ابواب گوناگون فقه این بحث را به عنوان مسئله اى که در خارج مصداق دارد، مورد بحث قرار داده اند. شیخ طوسى در کتاب مشهور ((الخلاف )) به این مسئله پرداخته است .
رد ازدواج با محارم توسط مقام مذهبی زرتشتیان
اخیرا یک مقام مذهبى زرتشتى کلیه اتهامات از این قبیل را که نسبت به دین زرتشت و زرتشتیان روا داشته اند، پاسخ گفته است و ریشه چنین اتهاماتى را متوجه مورخ مشهور یونانى ((هرودوت )) کرده است
منبع : کتاب تاریخ ادیان و مذاهب جهان جلد اول اثر عبداللّه مبلغى آبادانى
نشر الکترونیکی به کوشش اِنی کاظمی در سایت تاریخ ما.
آیا ازدواج با محارم در آئین زرتشت وجود دارد؟ یا این نسبت ، تهمت است ؟
دفاعیه یکى از روحانیون زرتشتى
در این جهت اطلاع خوانندگان ، نظر جناب آقاى موبد اردشیر آذرگشسب را که یکى از روحانیون آئین زرتشت است ، و هم اکنون ریاست و رهبرى زرتشتیان ایران را بر عهده دارد، در اینجا مى آوریم ، تا موضوع ازدواج با محارم در کیش زرتشتیان روشن گردد. آقاى اردشیر مى گوید:((یکى از اتهاماتى که به پدران نامدار ما نسبت داده اند تهمت نارواى زناشوئى با نزدیکان است که از سوى دشمنان ایران و افرادى که از مذهب ایرانیان باستان اطلاع عمیق نداشته اند، به نیاکان نامدار ما وارد آمده و آنها را به ارتکاب این عمل زشت ، متهم نموده اند. این افتراء نخست از سوى یونانیان که با پدران ما دشمنى دیرینه داشته اند به منظور خاصى به آنها نسبت داده شد و قرنها بعد پس از آنکه خاک پاک ایران لگدکوب سم ستوران اعراب گردید، اینان نیز تا آنجا که توانستند به این آتش دامن زدند، و در قرن اخیر چند تن از خاورشناسان و اوستادانان غربى ، با پیدا کردن واژه اوستائى ((فیتودت ))به خیال خودشان به این موضوع – تهمت – صحه گذاشتند، و ما اینک مى کوشیم تا به این تهمت ناروا که پایه و اساسى ندارد با عقل و مطق جواب گوئیم و براى اینکه نوشته و ترتیب خاصى برخوردار باشد، نخست از انواع پیوند زناشوئى با نزدیکان پرداخته به تهمت هاى وارده یکى پس از دیگرى با دلیل و منطق پاسخ مى گوئیم ، سپس واژه اوستائى ((فیتودت ))را ترجمه �� تفسیر مى نمائیم ، و در پایان شمه اى را درباره شیوع ازدواج با محارم میان دیگر اقوام باستانى بیان نمود و با جمع بندى مطالب گفته شده ، به این موضوع پایان مى دهیم :
رد موضوع زناشوئى با محارم و نزدیکان توسط جناب موبد اردشیر آذرگشسب
جناب موبد اردشیر آذرگشسب که یکى از روحانیون آئین زرتشتیان است ، در رابطه با عنوان فوق مى گوید: ((راجع به اتهام بى اساس زناشوئى با نزدیکان که به ایرانیان باستان نسبت داده اند، در وهله اول یونانى ها بودند که بخاطر دشمنى با ایرانیان ، به آنان چنین تهمتى بستند، و کارهاى سه تن از پادشاهان را مستمسک این نسبت قرار داده اند. حال ما این قضیه را تعقیب مى کنیم تا ببینیم اصل داستان در مورد این افراد چگونه بوده است ؟ ۱ – ازداج کامبوزیا با خواهر خود: ((نخستین نویسنده اى که راجع به این موضوع مطلبى نوشته و این تهمت را به پادشاه بزرگ هخامنشى وارد نموده ، هرودت ۴۸۴-۴۰۹ پیش از میلاد است . این نویسنده شرح قضیه را در کتاب خود به این مضمون آورده است : دومین خطایى که کامبوزیا مرتکب شد، کشتن خواهرش بود که او را به مصر آورده و با او مانند یک زن زندگى مى کرد، گرچه او خواهرش بود و از یک پدر و مادر. طرز ازدواج آنها بدین طریق بود که پیش از این ، ازدواج برادر و خواهر مرسوم نبود؛ ولى کامبوزیا که عاشق خواهرش شده بود، با اینکه مى دانست که این کار غیر عادى است ، معهذا نمى توانست از آن چشم بپوشد. بنابراین پس از مدتى ، این مطلب را با قضات سلطنتى در میان نهاد و از آنها چاره جوئى کرد. داوران از پادشاه سه روز مهلت خواستند تا قوانین کشور را بررسى کنند. پس از پایان مهلت به حضور شاه شرفیاب شده ، به عرض رساندند که در کلیه قوانین موجود نتوانستند قانونى بیابند که خواهر را بر برادر حلال کند، ولى قانونى وجود دارد که مى گوید: شاه سایه خدا است و فوق قانون است ! بنابراین او مى تواند به تمایل خود جاه عمل بپوشاند. ((آنچه از این نوشته بدست مى آید این است که در ایران باستان ازدواج با محارم نه سابقه کشورى داشته و نه سابقه در قوانین مذهبى . بنابراین هرودت گفته اش جز یک تهمت بیش نبوده ، ولى متاءسفانه نویسندگان دیگر که بعد از هرودت آمده اند این مطلب را ناقص و با غرض خصمانه به مذهب زرتشت نسبت داده اند و پدران ما را متهم به عمل زشت ازدواج با محارم نموده اند. ۲ – ازدواج اردشیر دوم با دختر خود: ((نخستین نویسنده یونانى که به این موضوع اشاره نموده ((کتزیاس )) است که در سال ۴۴۰ قبل از میلاد مى زیسته است . نوشته هاى او در دست نیست ، ولى پلوتارک که در سال ۶۶ بعد از میلاد به دنیا آمده در رابطه با زندگى اردشیر دوم ، پادشاه هخامنشى به استناد گفته کتزیاس ، این پادشاه را متهم به ازدواج با دخترش مى کند. پلوتارک در این باره مى گوید: ((اردشیر دوم – ارتاکزرس – یک کارکرد که کلیه بدى هاى او را نسبت به یونانیان جبران کرد و آن کشتن – تیسافرن – دشمن بزرگ یونان بود که پادشاه به اصرار مادرش ، پریزاد، تیسافرن را کشت ، و چون پادشاه این کار را به اصرار مادر و طبق تمایلات او انجام داد، مادرش از آن به بعد مى کوشید که پادشاه را از خود راضى نگهدارد و در هیچ کارى برخلاف میل او رفتار نکند. پریزاد بارها دیده بود که پادشاه نسبت به یکى از دخترهاى خود – ��توسا – علاقه زیادى دارد ولى مى کوشد که این عشق و علاقه را از مادر خود و مردم پوشیده دارد. پریزاد، پس از اطلاع از این موضوع کوشید تا نسبت به نوه اش – آتوسا – علاقه بیشترى نشان دهد و هر وقت فرصت مى یافت ، از زیبائى و حسن رفتار او نزد پادشاه سخن فراوان مى گفت و او را لایق پادشاه مى دانست تا سرانجام ، شاه را تحریک کرد تا با او ازدواج کند. ((در اینجا باز مشاهده مى شود که شاهنشاه از اینکه به دختر خود عشق مى ورزد، همواره مى کوشد تا این عشق را از نظر مردم پوشیده دارد، چون از مردم و مادرش خجلت مى کشد، و عاقبت اردشیر به تحریک مادرش که زن جاه طلب و بدجنسى بود، به این کار اقدام مى ورزد. ۳ – ازدواج قباد با دختر خود: ((موضوع ازدواج قباد با دخترش را اولین بار ((آگاتیس )) که در عهد پادشاهى انوشیروان مى زیست ، عنوان نموده است که قباد پدر انوشیروان با دختر خود به نام ((زنبق )) ازدواج کرده ولى بدین موضوع نه فردوسى روانشاد در شاهنامه اش اشاره کرده و نه تاریخ نویسان عرب و دیگر تاریخ نگاران و حتى پروفسور رالینون مترجم تاریخ هرودت به انگلیسى ، در این باره چیزى ننوشته است . اگر شبهه را قوى بگیریم ممکن است بگوئیم که قباد تحت تاءثیر آئین مزدک قرار گرفته و این کار را کرده است ، زیرا مى دانیم در زمان پادشاهى قباد، شخصى به نام مزدک پیدا شد و ادعاى پیامبرى نمود و عده اى از مردم ایران ، از جمله قباد، دین و آئین او را پذیرفتند. ((دینى که مزدک عرضه داشت بر اساس اشتراک در همه چیز دور مى زد. مزدک مى گفت : خداوند همه چیز را براى همگان آفریده است ، و نباید آن را به شخصى معین اختصاص داد. دین جدید با قوانین اشتراکى خود به اساس قانون مالکیت و زناشویى و مراسم و سنن خانوادگى ایرانیان لطمه بزرگى وارد نمود و آن را سست کرد. ((آگاتیاس مى گوید: عمل ازدواج با محارم اخیرا در ایران پیدا شده و همه این خلاف قانونها و بى نظمى ها، در اثر تعلیمات دین مزدک در ایران پیدا شده بود که با خلع قباد از پادشاهى و کشته شدن مزدک و مزدکیان ، ریشه کن شد، و پیش از پادشاهى قباد و ظهور مزدک ، عمل ازدواج با محارم در ایران ، متداول نبوده و به قول آگاتیاس ، اخیرا شیوع یافته است .
منبع : کتاب تاریخ ادیان و مذاهب جهان جلد اول اثر عبداللّه مبلغى آبادانى
نشر الکترونیکی به کوشش اِنی کاظمی در سایت تاریخ ما.
نوشته ازدواج با محارم در دین زرتشتی اولین بار در تاریخ ما. پدیدار شد.
source https://tarikhema.org/ancient//22105/%d8%a7%d8%b2%d8%af%d9%88%d8%a7%d8%ac-%d8%a8%d8%a7-%d9%85%d8%ad%d8%a7%d8%b1%d9%85-%d9%87%d9%85%d8%ae%d9%88%d8%a7%d8%a8%da%af%db%8c-%d8%a8%d8%a7-%d9%85%d8%ad%d8%a7%d8%b1%d9%85/
0 notes
Photo
🔷Louvre In Tehran. Portrait of a Medese tribute bearer , alabaster , Neo Assyrian art, Dur Sharrukhin, 8th century B.C., photo Abdoreza Majdi March 2018. This portrait can be compared with profile portraits of some Kurdish people living in Iranian Zagros settlements now. #abdorezamajdi #AssyrianArt#AncientIran#AchaemenidArt#Louvre#iraniannationalmuseum #Louvreintehran# 🆎چهره ى خراجگزار مادى ، نقش برجسته ى آشورى قرن ٨ ق.م.، سنگ رخام گچى، دور شاروكين ؛ اين نيمرخ با برخى چهره هاى هموطنان كرد در مناطق باستانى زاگرس شمالى ى و مركزى شباهت بسيار ��ارد، توجه به سبك شناسى نقش برجسته هاى نو آشورى به درك جنبه هايي از هنر هخامنشى كمك ميكند؛ موزه ى لوور در نماشگاه موزه ى ملى ايران، عكس از عبدالرضا مجدى
0 notes
Text
کاشی کاری ایرانی
کاشی کاری یکی از مهمترین هنرهای دستی و سنتی ایران به شمار می آید. نمونههاى آجرهاى لعابدار رنگين هخامنشى در تخت جمشيد و شوش، همچنین نقش های زیبای کاشی کاری در دوره های هخامنشیان، اشکانیان، ساسانیان و اوج زیبایی این هنر در کاشی های فیروزه ای اصفهان که کتیبه های تاریخی مناره های دوران سلجوقی با آنها تزیین شده اند، همگی بیانگر این مطلب می باشند که تاریخچه کاشیکاری در ایران به 2 تا 3 قرن قبل از میلاد باز می گردد.
در آغاز، این هنر بیشتر با آجرهای لعابدار برای استحکام بنا و نماسازی استفاده می شد ولی به تدریج در تزیین ساختمان و نماها نیز کاربرد یافت. استفاده از کاشی برای تزیین و همچنین استحکام بخشیدن به بناها در ایران از دوره سلجوقی آغاز شد و در طی قرون متمادی بویژه در عهد تیموری و صفوی به اوج خود رسید پیش از اسلام نیز این هنر در ایران بسیار مد نظر بوده است ولی پس از اسلام شکل دیگری به خود گرفت و بیشتر در تزئین ساختمان های مساجد، مدارس و آرامگاه ها به کار گرفته شد.
اسلایدها به ترتیب:
۱:مسجد شیخ لطف الله،واقع در اصفهان،ایران
۲:مسجد گوهرشاد،واقع در مشهد،ایران
۳و۴:مسجدنصیرالملک،واقع در شیراز،ایران
۵و۶:حرم امام رضا،واقع در مشهد،ایران
۷:تکیه معاون الملک،واقع در کرمانشاه،ایران
۸:تخت سلیمان،واقع در آذربایجان غربی،ایران
۹:ابوالهول بالدار،کاخ داریوش واقع در شوش،ایران
۱۰:شمس العماره،واقع در تهران،ایران
#معماری #هخامنشی #ایران #کاخ #هنر #art #architecturephotography #architect #iran #luxuryhomes
0 notes
Text
زروان ؛ خالق اهورامزدا و اهریمن
زروان کیست ؟
از برخى مندرجات ((اوستا)) بدست مى آید که : ((اورمزدا)) و ((اهریمن )) هر دو مخلوق موجودى دیگر به نام ((زروان )) مى باشند. ((زروان )) به معناى ((زمان لایتناهى )) آمده است .
((زروان )) خداى اصیل و قدیم قربانیها کرد شاید فرزندى بیابد و او را ((اوهرمزد)) نام نهد. بعد از هزار سال قربانى دادن از مؤ ثرترین قربانى هاى خود، به شک افتاد. عاقبت دو پسر در شکم او موجود شد (در شکم زروان )؛ یکى اوهرمزد که قربانى ها به نام او کرده بود، و دیگرى اهریمن که زاده شک و تردید او بود.
زروان وعده پادشاهى عالم را به کسى داد که اول به حضور او بیاید. در این موقع ، اهریمن پیکر پدر خود ((زروان )) را بشکافت و در برابر او ظاهر ششد. ((زروان )) پرسید: کیستى ؟ ((اهریمن )) پاسخ گفت : منم پسر تو.
((زروان )) گفت : پسر من معطر و نورانى است و تو متعفن و ظلمانى هستى . در این اثنا، ((اوهرمزد)) با پیکرى معطر و نورانى پدیدار گردید. زروان او را به فرزندى شناخت و به او گفت تا امروز من از براى تو قربانى کرده ام از این پس تو باید براى من قربانى کنى .))
((زروان )) یا ((زروان )) یا ((زروان )) خالق نور و ظظلمت ، ((اهورمزدا)) و((انگرمئى نو)) است . در متون یونانى ق .م . آمده است که در میان مغان و ایرانیان آریائىنژاد، مفهوم بدیهى ((وجود)) و حقیقت واحد را بعضى ((مکان )) و برخى ((زمان )) (زروان ) مى نامند؛ از آن ، دو گوهر پدید آمد: یکى خالق ((خیر)) و دیگرى خالق((شر)).
برخى گویند از این دو گوهر، نور و ظلمت پیدا شد. این دو گوهر منشاء اختلافو تناقض در جهان طبیعت شدند. ابتدا اختلافى با یکدیگر نداشتند و دو دسته موجودات رامشترکا بوجود آوردند. موجودات مطیع آنان بودند. در متون زرتشتى آمده است که : در راءسنظام الهى و بنیاد اشیاء، زروان قرار دارد. در کتیبه هاى باستانى نیز مطالبى به همینمضمون آمده است .
مغان گویند: در آن هنگام که هیچ چیز وجود نداشت ، نه آسمانها و نه زمینو نه دیگر مخلوقات موجود در این دو، تنها موجودى به نام زروان وجود داشت . پس داستانآفرینش اهورمزدا و اهریمن را به گونه اى که گذشتنقل کرده اند، تا این که : ((اهریمن )) فرزند دوم (زروان )) نزد او آمد و گفت :: مگر عهدنکرده بودى که هر کدام زودتر نزد تو آیند، او را به پادشاهى رسانى ؟!
((زروان ))در برابر این سخن ، بناچار، نه هزار سال حکومت و پادشاهى به او داد. آنگاه گفت : درپایان این مدت ، حکومت و سلطنت از آن اهورامزدا خواهد بود. باید او حکومت و فرمانروائىداشته باشد. آنگاه ((اهورا)) و ((اهریمن )) هر یک در دایره قدرت خود آغاز بکار کردندو به آفرینش مخلوقات خود پرداختند؛ هر چه را اهورا خلق مى کرد، خوب و راست بود و هرچه را اهریمن مى آفرید، شر و نادرست بود.
مناظره بین آذرهرمزد (آناهید) و موبد موبدان
در مناظره اى که بین آذرهرمزد (آناهید) و موبد موبدان در اواخر عهد ساسانى صورت گرفته ، چنین آمده است : آذرهرمزد: کدام مذهب که سودمند باشد، دارى آیا باید ((اشوکر)) یا ((فراشوکر))، یا ((زروکر و زروان )) را به خدائى بپرستم یا ((اهورامزدا)) را که به دعا و آروزى پدرش زاده شد و پدرش با آن همه دعاها و قربانى ها به آرزوى خود که داشتن فرزند است ، نمى رسد؛ تا این که ((اهریمن )) بدون خواست او بوجود آمد، بدون اینکه ((زروان )) بداند که چه کسى آن فرزند را در شکمش پدید آورده و چه کسى آنان را خلق کرده است ؟! آذرهرمزد ادامه مى دهد: اگر چنین باشد، پس ((اهورامزدا)) مانند ما و دیگران در معرض شروع و مرگ و ختم قرار مى گیرد. در یک متن سریانى مربوط به قرن هشتم میلادى درباره زروان چنین آمده است گ زرتشت در آغاز کارش به چهار مبداء قائل بود: ۱ ((اشوکر))، ۲ ((پوشوکر))، ۳ ((زروکر))، ۴ ((زروان )). زرتشت گفت : که ((زروان )) پدر ((اهورامزدا)) است . در ((اوستاى )) موجود، درباره ((زروان )) پدر ((اهورامزدا)) است . در ((اوستاى )) موجود، درباره ((زروان )) آمده است : ((فرگرد ۱۹ / ۱۳)): ((آنگاه که اهورامزدا گفت :: اى زرتوشتر! تواش ، خفا، که آئین ویژه خود است ، و از زمان بى نهایت ، زروان اکران و دیو دارنده کردار عالى را ستایش کن .)) دین زرتشت سه ایزد مذکور را ستایش مى کند. ((وندیداد فرگرد ۱۹ / ۱۹)): ((روان آدمى که پس از مرگ در دست دیو گرفتار است ک راهى را که زروان آفریده و راه نجات است ، مى یابد.)) در نظر زرتشت ((منیش نیک ))، ((پسنت مینیو))، ((منیش بد)) یا ((انگرمئى نو)) تواءم بودند و هر دو به وسیله یک خدا (زروان ) که از نام او اطلاع نداریم ، بوجود آمده اند. این خداى که نام او بر ما مجهول است ، همان است که زمان مطلق و مکان مطلق مظاهر آن هستند. در دوره هخامنشى در رابطه حقیقت این خدا و وجود او افکار و اندیشه هاى گوناگونى پدید آمد و راههاى شناخت مختلفى مطرح گردید.
گروهى او را همان مکان مطلق ((ثواش )) و بعضى او را زمان مطلق (زروان ) مى گفتند. اندیشه زروانى بعدها تکامل یافت و در پایان دوره ساسانى توسط موبدان نفى گردید و معتقدان به ان ، ملحد و کافر خوانده مى شدند. در این دوره بود که ((اهورامزدا)) خداى واحد گردید و اینکه پیش از همه مخلوقات و موجودات وجود داشته است .
و سرانجام همین عقیده بود که رسمیت یافت و عقاید ادوار گذشته چنین توجیه شد که : ((اورمزدا)) در آخر هزاره سوم ، ((زروان )) را پدید آورد. تلاش بر این بود که ((زروان پرستى )) را از کتب مذهبى بزدانید و شاید علت حذف و محو اوستاى دوره ساسانى توسط موبدان به همین خاطر بود. از ((زروان )) در سنگ نوشته هاى بین النهرین (عراق فعلى ) یادآورى شده است و این نشان مى دهد که در میان ایرانیان باخترى مورد ستایش بوده است . در ((منابع یونانى )) از ((زروان )) فروان یاد شده است : ((((زروان )) نظم آسمانها و گردش سیارات را بدست دارد، ((زروان )) سرنوشت انسانها ار تعیین مى کند.)) بنابر اساطیر اولیه گ زروان داراى مظاهر چهارگانه است : ۱ باردارى ۲ ولادت ، ۳ پیرى ۴ مرگ . در منابع اسلامى نیز آمده است که : ((زروانیه )) گویند ((نور)) بوجود آورنده ((موجود)) بوده است . از ((نور)) او تمام عالم روحانى و جهان نورانى و ربانى پدید آمد و شخص بزرگى به نام زروان ((شک )) کرد. از این شک ((اهریمن )) حادث گردید. بعضى گفته اند: زروان ۹۹۹۹ سال زمزمه نمود تا پس از گذشت این مدت طولانى ، او (زروان ) داراى فرزند از خود گردید.
پیش از ولادت این فرزند، در اندیشه او ((شک )) و تردید راه یافت . ((اهرمن )) زاده شک و تردید پدید آمد و این دو از یک شکم پدید آمدند. ((اهرمن )) از آینده جفت خود مطلع شد. شکم مادر خود را پاره کرد و نزد پدر آمد. ((زروان )) از فساد اخلاق و خباثت باطن و پلیدى طینت او اطلاع یافت . او را از نزد خود راند و بر او لعنت فرستاد. ((اهرمن )) برفت و راه فساد پیش گرفت . اما ((هرمز)) بى آنکه بر ((اهرمن ))تسلط داشته باشد، زمان طولانى ببود، پس قومى او را پروردگجار خود قرار دادند و ستایش نمودند.
چون طریق خیر و طهارت و صلاح و حسن اخلاق در او مشاهده نمودند، او را داراى مقام الهى تلقى کردند. گمان ((زروانیه )) این است که : جهان از هر گونه شر و فساد خالى بود و از هر گونه نعمت و فراوانى پر بود. چون ((اهرمن )) پدید آمد، شر و فساد و فتنه در جوامع راه یافت و این نبود مگر از وجود ((اهرمن )).
برخى بر این باورند که : ((((اهرمن )) در آسمانها بود و زمین از وجود او خالى بود. با حیله آسمان را بشکافت و به زمین آمد و با قواى خود سه هزار سال با نور (اهورا) نبرد کرد. پس فرشتگان میانجى شدند و صلح میان او و نور (اهورا) برقرار گردید و دو گواه عادل بر این قرار و پیمان صلح ، گرفته شد. گواهان عادل دست به شمشیر بردند و گفتند هر یک از شما که این پیمان نادیده گیرد، با این شمشیر کشته خواهد شد.))
منبع : کتاب تاریخ ادیان و مذاهب جهان جلد اول اثر عبداللّه مبلغى آبادانى
نشر الکترونیکی به کوشش اِنی کاظمی در سایت تاریخ ما.
نوشته زروان ؛ خالق اهورامزدا و اهریمن اولین بار در تاریخ ما. پدیدار شد.
source https://tarikhema.org/religions//37264/%d8%b2%d8%b1%d9%88%d8%a7%d9%86-%d8%9b-%d8%ae%d8%a7%d9%84%d9%82-%d8%a7%d9%87%d9%88%d8%b1%d8%a7%d9%85%d8%b2%d8%af%d8%a7-%d9%88-%d8%a7%d9%87%d8%b1%d9%8a%d9%85%d9%86/
0 notes
Text
ازدواج با محارم در دین زرتشتی
نقد یادداشت رضا مرادی غیاث آبادی توسط دکتر علیرضا شاهپور شهبازی را از اینجا دانلود کنید
انتشار مطالب در تاریخ ما به منزله تایید آن نیست، بلکه برای نقد و بررسی است.
رضا مرادی غیاث آبادی | در متون پهلوی و متون فقهی دین زرتشتی اصطلاحی به نام «خویدوده» دیده میشود که اغلب دانشمندان و پژوهشگران دین زرتشتی و مترجمان پهلوی آنرا به معنای «ازدواج با محارم/ ازدواج با نزدیکان» گرفتهاند در باره خویدوده از جمله در کتابهای زرتشتی «روایت پهلوی»، «مینوی خرد»، «روایت آذرفرنبغ فرخزادان»، «ارداویرافنامه»، «دینکرد»، «دادستان دینی»، «روایات داراب هرمزد» و «زادسپرم» سخن رفته است. به موجب این متون، خویدوده پدر و دختر، خویدوه مادر و پسر، و خویدوده برادر و خواهر از شایستهترین و مهمترین دستورات دینی زرتشتی و بزرگترین ثوابها است که اجرای آن موجب رسیدن سریعتر به بهشت، و اختلال در اجرای آن جزو بزرگترین گناهان دانسته میشده است (مینوی خرد، بخش ۳۵ و ۳۶؛ روایت پهلوی، فصل هشتم).
آذرفرنبغ (موبد بزرگ زرتشتی) در فصل هشتادم از کتاب سوم دینکرد، خویدوده را سنتی برگرفته از آمیزش اهورامزدا با دخترش سپندارمذ میداند که مشی و مشیانه (نخستین آدمیان و نخستین برادر و خواهر) آنرا ادامه دادند تا به نسل همه مردمان گیتی برسد. او هرگونه آمیزش به غیر از روش خویدوده را با آمیزش گرگ و سگ، و آمیزش اسب و خر مقایسه میکند که محصول جفتگیری آنها از نظر نژادی پست و فرومایه خواهد شد. این نکتهای است که مورد توجه و تأکید زادسپرم (پیشوای بزرگ زرتشتیان) نیز قرار گرفته و در بخش بیست و ششم کتاب گزیدههای زادسپرم، خویدوده را موجب تولید نسل پاک دانسته است.
آذرفرنبغ هر کس را که با خویدوده مخالفت ورزد و آنرا سبک بشمارد، از تبار دیوان و دشمنان مردم میداند. . او همچنین در پاسخ به مخالفان خویدوده و برای توجیه و تبلیغ دینی و ذکر محاسن آن، یادآور شده است که آیا بهتر نیست اگر زخمی در آلت مادر یا خواهر یا دختر وجود داشته باشد، پدر یا پسر یا برادر آنرا ببینند و بر آن دست برند و مرهم نهند؟
در فصل هشتم از متن «روایت پهلوی» برای تشویق مردم به اجرای خویدوده چنین توجیهی را آوردهاند که اهورامزدا به زرتشت دستور اجرای خویدوده را میدهد و میگوید این کاری است که من با دخترم سپندارمذ انجام دادم و مشی نیز با مشیانه انجام داد.
در فصل ۸۶ از متن پهلوی ارداویرافنامه به زنان هشدار داده شده است که چنانچه از خویدوده خودداری کنند و آنرا سبک بشمارند، وارد دوزخ خواهند شد و در آنجا مارهای بزرگی وارد اندام تناسلیاشان خواهد شد و از دهانشان بیرون خواهد آمد.
به موجب فتوای بیستم از مجموعه فتاوی موجود در کتاب «روایت آذرفرنبغ فرخزادان» اگر دختر یا خواهر مردی به خویدوده با او رضایت و موافقت نداشته باشند، مرد میتواند از زور استفاده کند و زن را وادار به اینکار کند.
چنین تهدیدهایی نشانه آنست که عموم مردم از این دستور دینی رویگردان بودهاند و موبدان میکوشیدهاند تا با نسبت دادن خویدوده به اهورامزدا و زرتشت و بیان تشویق از یکسو و تهدید از سویی دیگر، مردم را وادار به انجام آن کار کنند. نشانه دیگری از رویگردانی مردم این است که در پایان بخش هشتم از کتاب روایت پهلوی، زرتشت به اهورامزدا میگوید: «این کار سخت و دشواری است و چگونه میتوانم خویدوده را در میان مردم رواج دهم؟» و اهورامزدا جواب میدهد: «به چشم من نیز چنین است، اما وقتی کردار نیک باشد، نباید دشوار و سخت باشد. به خویدوده کوشا باش و دیگران را نیز کوشا کن».
اما نکتهای که نگارنده قصد دارد آنرا در این گفتار پیش بکشد، اینست که با توجه به برخی شواهد، به نظر میرسد که منظور از خویدوده منحصراً «ازدواج با محارم» نیست و معنای «همخوابگی با محارم» را نیز میدهد. چه به شکل ازدواج باشد و چه به شکل همبستریهای موردی یا مکرر. به این عبارتها که در فصل هشتم کتاب روایت پهلوی آمده است، توجه کنیم و ببینیم آیا این توصیههای دینی مفهوم «ازدواج» را میرساند یا مفهوم «همخوابگی» را:
«اگر مردی یک خویدوده با مادر و یکی نیز با دخترش کند، آنکه با مادر بوده، برتر از دختر است». «اگر با دختر و خواهرش خویدوده کرده باشد، آنکه با دختر بوده، برتر از آنست که با خواهر بوده باشد». «اگر پدری با دختر حلالزاده و تنی خودش خویدوده کند، برتر است؛ اما اگر با دختر نامشروع خودش که محصول آمیزش با زن دیگران بوده باشد، خویدوده کند، باز هم ثواب میبرد». «روزی جمشید با خواهرش جمک بخوابید و از ثواب این همخوابگی بسیاری از دیوان بشکستند و بمردند». «اهورامزدا به زرتشت گفت که خویدوده بهترین و برترین کارها است. کسی که یکبار نزدیکی کند، هزار دیو میمیرد؛ اگر دوبار نزدیکی کند، دو هزار دیو میمیرد؛ اگر سه بار نزدیکی کند، سه هزار دیو میمیرد؛ اگر چهار بار نزدیکی کند، مرد و زن رستگار خواهند شد». «پسر به مادر و پدر به دختر و برادر به خواهر باید بگوید که تن خود را برای آمیزش کردن به من بده تا اهورامزدا را خشنود کنیم و جای نیکی در بهشت بیابیم».
عبارات بالا و بخصوص انجام چندین باره خویدوده توسط یک شخص بر روی مادر و خواهر و دختر خود، نشان میدهد که منظور از خویدوده در دین بهی زرتشتی «ازدواج با محارم» نیست، بلکه «همخوابگی و آمیزش با محارم» است.
منابع
آذرفرنبغ پسر فرخزاد، دینکرد، ترجمه فریدون فضیلت، کتاب سوم، جلد یکم، تهران، ۱۳۸۱، صفحه ۱۴۳ تا ۱۵۲. ارداویرافنامه، ترجمه به فرانسه از فیلیپ ژینیو، ترجمه به فارسی از ژاله آموزگار، چاپ دوم، تهران، ۱۳۸۲، صفحه ۹۱. روایت آذرفرنبغ فرخزادان، ترجمه حسن رضائی باغبیدی، تهران، ۱۳۸۴، صفحه ۱۶٫ روایت پهوی، ترجمه مهشید میرفخرایی، تهران، ۱۳۹۰، صفحه ۲۱۹ تا ۲۲۹. زادسپرم، گزیدههای زادسپرم، ترجمه محمدتقی راشد محصل، تهران، ۱۳۶۶، صفحه ۳۷. مینوی خرد، ترجمه احمد تفضلی، ویرایش سوم، تهران، ۱۳۸۰، صفحه ۵۰ تا ۵۲.
نظر ابوریحان بیرونى در مورد ازدواج و محارم
ابوریحان بیرونى مى گوید: درباره نکاح مادر که به زرتشتى ها نسبت مى دهند، از سپهبد مرزبان بن رستم شنیدم که : زرتشت این عمل را تشریع نکرده و چون گشتاسب ، خردمندان و سالخوردگان کشور خود را براى گفتگو با زرتشت در مجلسى گردآورد، یکى از پرسشها این بود که : اگر مردى با مادر خود در حال اضطرار و جهالت و ترس از انقطاع نسل ، بسر برد، باید چه بکند؟ زرتشت بگفت که باید با او هم بستر شود تا انسان و نسل او باقى باشد.
سنت ازدواج با محارم
مسئله ازدواج با محارم یک سنت بدوى بوده و از دیرباز در میان جوامع قبایلى رواج داشته است . اصالت نژاد و طهارت خون و خویشاوندى و منافع اقتصادى عامل مهم و تعیین کننده این سنت کهن بوده است . از آنجا که ازدواج با محارم با طبع فطرى انسان سازگار نبوده ، مذهب عامل توجیه این سنت گردیده است . منابع تاریخى نشان مى دهند که سنت ازدواج با محارم در برخى سلسله هاى سلطنتى ایران باستان رواج داشته است .
در ((دینکرت )) یکى از بخشهاى ((اوستا)) اصطلاح ((نزد پیوند)) به معناى ((پیوند با نزدیکان )) گرفته شده است و به پیوند پدر با دختر و برادر با خواهر اشاره کرده اند. در متون مذهبى پهلوى آمده است که ازدواج با هفت خواهر لازمه معراج بوده است .
نظر یک محقق آلمانى در مورد ازدواج با محارم
یک محقق آلمانى مى گوید اهتمام در پاکى اصل و نسب و خون و نژاد یکى از صفات بارز جامعه ایرانى بشمار مى رفت ؛ تا آنجا که ازدواج با محارم را جایز مى شمردند. این گونه پیوند را ((خویدوگدس )) یا ((خوایت ودث )) مى خواندند. این رسم از قدیم معمول بود. حتى در دوره هخامنشیان نیز انجام مى شد. کمبوجیه با دو خواهر خود ازدواج کرد داریوش نیز خواهرش را به زنى گرفت .
اردشیر با دو دختر خود و داریوش سوم نیز با دختر خود ازدواج کرد. هر چند که معناى لفظ خوادت ودث در اوستا نیامده و موجود نیست ، ولى در نسکهاى مفقوده ، مراد از آن ازدواج با محارم بوده است . در ((بغ نسک )) ۶ و ۷ اشاره به این معنى شده است . ازدواج برادر با خواهر بوسیله ((فره ایزدى )) روشن مى شود و دیوان را به دور مى راند.
نظر مفسرین در مورد ازدواج با محارم
((نرسى بزرگمهر)) مفسر ادعا کرده است که ((خویدوگدس )) معاصى کبیره را محو مى کند. این مطلب در شایشت نى و شایشت ۸ و ۱۸ آمده است . در کتب دوره ساسانى و ادوار بعد به این موضوع اعتراف شده است . این دیصان نیز اعتراف کرده که او خود با خواهرش ازدواج کرده است . ((بهرام چوبین )) با خواهرش ((گردیک )) ازدواج کرد. ((مهران گنشسب )) خواهرش را به زنى گرفت .
او مدعى بود که خویدوگدس معاصى کبیره را محو مى کند. مترجم کتاب کریستن سن مى ویدگ یا اصلا در شریعت زرتشتى چنین رسمى نبوده ؛ و اگر بوده ، اختصاص به فرقه خاصى داشته ؛ و در غیر این صورت که اصل مطلب را در دین زرتشت ثابت بدانیم ک این از فروع مباحث فقهاء بشمار مى آمده که اگر هم به آن عمل شده ، بسیار نادر الوقوع بوده است .
او در رد سخنان کریستن سن مى گوید که مؤ لف با اسناد به نسکهاى مفقوده از روى خلاصه دینکرت که دو قرن بعد از اسلام نوشته شده ، چنین ادعاهائى کرده است . آنچه را مورخان مسیحى در این باب نوشته اند، ممکن است در مورد یکى از فرقه هاى زرتشتى باشد و عیسویان از روى تعصب این مطلب را به همه ایرانیان نسبت داده اند.
چنان که در کتب فقهى اسلام نام مجوسى آمده که یکى از طوایف زرتشتى است و در ((شرح لمعه )) و کتاب ((ریاض )) در باب ((میراث مجوس )) آمده که ((امام على بن ابیطالب (علیه السلام ): کان یورث المجوس اذا تزوج بامه و ابنته ؛ من جهه انها امه و انها زوجه .)) و نیز شیخ مفید و شیخ طوسى روایتى نقل کرده اند که شخصى نزد حضرت صادق (علیه السلام ) زبان به دشنام مجوسى گشود که آنان با محارم خود ازدواج مى کنند. حضرت فرمود: اما علمت ان ذالک عندهم هو النکاح ، و کل قوم یعرفون النکاح عن السفاح ، فنکاحهم جایز و ان کان قوم دانوا بشیئى یلزمهم حکمه .
ازدواج با محارم در دوره ساسانیان
اگر چه در نزد مسلمانان ، همه زرتشتیان ، به اعتبار تسمیه کل بر جزئ، مجوس خوانده مى شوند، ولى ممکن است که در اینجا اشاره بر همان طایفه خاص از زرتشتیان باشد که در قدیم مجوس گفته مى شده اند. از طرفى هر کجا که نص در کار نبادش ، فقها به تجزیه و تحلیل آن مى پردازند، و این مسئله در عصر ساسانى از مسائل فقهى بوده است .
از دیگر طرف ، بر فرض عملى شدن این مسئله ، آن چنان نادر الوقوع بوده که جز چند مورد، بیشتر در تاریخ دیده نمى شود. کریستن سن مستشرق آلمانى مى گوید: با وجود اسناد معتبرى که در منابع زرتشتى و کتب بیگانگان معاصر دوره ساسانى دیده مى شود، کوششى که بعضى از پارسیان جدید براى انکار این عمل (ازدواج با محارم ) مى کنند، بى اساس و سبکسرانه است .
نظر محققین در مورد ازدواج با محارم
یک محقق مشهور ایرانى مى گوید: چیزى که از اسناد آن زمان به دست مى آید و با همه هیاهوى جاهلانه اى که اخیرا بپا کرده اند از بدیهیات تمدن آن دوران است ، نکاح با محارم درجه اول است که معمول و متعارف بوده است .. مورخان یونانى تصریح کرده اند که در دوره هخامنشى ، مغ ها ما مادرانشان ازدواج مى کرده اند. در دوره اشکانى نیز این رسم معمول بوده است .
برخى از شاهان اشکانى با محارم خویش ازدواج مى کرده اند. علت روانى این رسم این بوده که ازدواج با محارم تنها راه حفظ اصالت نژاد و طهارت خون شناخته مى شده است . مورخان اسلامى نیز بر این سن�� تصریح کرده اند. یعقوبى مورخ ایرانى مسلمان از ازدواج ایرانیان باستان با مادران و خواهران و دختران شان یاد مى کند که این کار را نوعى صله رحم و عبادت مى دانسته اند. گویا عیسویان ایرانى نیز تحت تاءثیر زرتشتیان علیرغم مخالفت با دین شان با اقارب خود ازدواج مى کرده اند.
نظر اسلام در مورد ازدواج با محارم
در صدر اسلام ، ازدواج با محارم در میان زرتشتیان امر رایجى بوده است ، لذا مورد سرزنش مسلمانان قرار مى گرفته اند. در این زمینه روایاتى در منابع شیعى دیده مى شود که حکایت از برخورد مسلمانان با زرتشتیان و رهنمودهاى امامان شیعه را در خود دارد. فقهاء شیعه و سنى (عرب و عجم ) در ابواب گوناگون فقه این بحث را به عنوان مسئله اى که در خارج مصداق دارد، مورد بحث قرار داده اند. شیخ طوسى در کتاب مشهور ((الخلاف )) به این مسئله پرداخته است .
رد ازدواج با محارم توسط مقام مذهبی زرتشتیان
اخیرا یک مقام مذهبى زرتشتى کلیه اتهامات از این قبیل را که نسبت به دین زرتشت و زرتشتیان روا داشته اند، پاسخ گفته است و ریشه چنین اتهاماتى را متوجه مورخ مشهور یونانى ((هرودوت )) کرده است
منبع : کتاب تاریخ ادیان و مذاهب جهان جلد اول اثر عبداللّه مبلغى آبادانى
نشر الکترونیکی به کوشش اِنی کاظمی در سایت تاریخ ما.
نوشته ازدواج با محارم در دین زرتشتی اولین بار در تاریخ ما. پدیدار شد.
source https://tarikhema.org/ancient//22105/%d8%a7%d8%b2%d8%af%d9%88%d8%a7%d8%ac-%d8%a8%d8%a7-%d9%85%d8%ad%d8%a7%d8%b1%d9%85-%d9%87%d9%85%d8%ae%d9%88%d8%a7%d8%a8%da%af%db%8c-%d8%a8%d8%a7-%d9%85%d8%ad%d8%a7%d8%b1%d9%85/
0 notes
Text
آتشکده های زرتشتیان
تاریخچه آتشکده های ایران باستان
مسعودى مورح اسلامى آتشکده بزرگ استخر فارس را دیده و چنین توصیف کرده است :… بنائى زیبا و با شکوه ، با ستونهائى از سنگ یک پارچه ک با قطر و ارتفاع حیرت انگیز، بر فراز آن اشکال عجیب و غریب از حیوانات ؛ اسب و… که از لحاظ شکل و عظمت انسان را به حیرت مى انداخت . در اطراف ساختمان خندقى وسیع و دیوارى از سنگهاى عظیم با صور فراوانى بر آن .
مردم آن ناحیه این صور را شمایل پیامبران سلف مى دانند. بر قبور پادشاهان هخامنشى واقع در نقش رستم آتش دان هائى دیده مى شود که در آنها آتش مقدس در حال اشتعال است . در ایران باستان سه آتشکده بسیار معروف و مشهور بودند: آتشکده مخصوص پادشاهان در آذربایجان ، آتشکده موبدان و اصناف در استخر فارس ، آتشکده کشاورزان و… در شمال غربى نیشابور در کوههاى ((ریوند)). این آتشکده در قریه ((مهر)) سر راه خراسان به یک فاصله از میاندشت و سبزوار قرار داشته است .
شواهد باستان شناسى آشتکده هاى بسیارى در شهرهاى ایران را نشان مى دهد. تواریخ نیز به آتشکده هاى بسیارى اشاره دارند از جمله : آتشکده طوس ، نیشابور، ارجان فارس ، سیستان ، اصفهان ، قزوین ، شیروان ، رى ، قلعه دختر، قم ، فیروز آباد، فارس ، قصر شیرین و… برخى معتقدند که خیابان ((آذر)) شهرستان قم به طرف آتشکده دوره ساسانى ادامه داشت است . ((تاریخ قم )) بر وجود زرتشتیان در این شهر تصریح مى کند. نخستین گروه مهاجر عرب به قم ، بر زرتشتیان که ساکنان اصلى این ناحیه بودند، شبیخون زدند و قلع و قمع شان کردند.
آتشگاه را در مکانى قرار مى دهند که اطراف آن باز باشد. در آتشکده کانون ویژه اى براى افروختن آتش وجود دارد که جز ((اتربان )) یا موبد نگهبان آتش کسى دیگر حق ورود به ان مکان را ندارد. ((اتربانان )) که به طرف آتش مى روند، باید ((پنام ))یعنى ((دهان بند)) ببندند تا دم ایشان آتش مقدس را نیالاید. در سمت راست آتشگاه اطاقى وسیع و چهارگوش قرار دارد که به قسمتهاى متعدد و مساوى تقسیم شده و هر یک را براى کار خاصى در نظر گرفته اند. این اطاق را ((یزشن گاه ))یعنى ((مکان تشریفات عبادت )) مى گویند.
آفتاب نباید بر آتش بتابد، زیرا که آن را آلوده مى سازد. براى جلوگیرى از تابش آفتاب بر آتش ، آتشگاه را در وسط آتشکده مى ساختند. آتش مقدس انواع گوناگون دارد: آتش خانه ، آتش قبیله ، آتش قریه ، آتش آذران ، آتش ایالت . نگهبان آتش را مانبذ مى گفتند. براى حراست و نگهدارى آتش هیئتى از روحانیون زیر نظر یک موبد انجام وظیفه مى کردند. آتشکده به بوى کند�� و سوختنى هاى معطر دائما خوشبو است . آتش را با قطعات چوبى که طى مراسم ویژه مذهبى تطهیر شده ، نگاه مى داشتند. این چوبها غالبا از گیاهى موسوم به ((هذانه اپنا)) بود و روحانى نگهبان آتش دائما به وسیله چوبى که آن را ((برسم )) مى خوانند و مطابق آداب ویژه اى بریده شده است ، آتش را روشن و ادعیه اى را تلاوت مى کند. آنگاه روحانیون دیگر ((هومه )) یا ((هوم )) را نثار مى کنند در اثناى قرائت ادعیه ، روحانیون شاخه گیاه (هومه ) را پس از تطهیر در هاون مى کوبند.
آلات و ادوات آتشکده
آلات و ادوات آتشکده عبارت است از:
۱ هاون ؛ براى فشردن هوم یا گیاه مخصوص مورد استفاده است . ۲ دسته هاون ؛ که براى همین منظور بکار مى رود. ۳ چوب برسم که ((موبد)) مخصوص آتش را به وسیله آن مشتعل نگاه مى دارد. در فرهنگ فارسى آمده است که : به شاخه هاى باریک گیاهى برسم گویند. ((برسم )) را از درخت ((هوم )) مى برند. ((هوم )) درختى است شبیه ((گز)). اگر ((هوم ))نباشد، از شاخه درخت ((گز)) و یا از شاخه هاى ((انار)) استفاده مى شود. براى بریدن هوم تشریفات خاصى دارند: براى بریدن هوم از کاردى استفاده مى کنند که دسته آن نیز از آهن باشد. آن کارد باید تکاملا تطهیر شود. سپس ((زمزمه )) اى به عنوان دعائى که در موقع عبادت و غسل و طعام مى خوانند، خوانده مى شود. آنگاه ((برسم )) را از درخت هوم مى برند. در حال حاضر ((برسم )) را از فلز نقره یا برنج مى سازند. ۴ برسمدان . ۵ کارد کوچک . ۶ چند جام براى هوم و آب مقدس . ۷ چند پیاله کوچک به نام ((طشت )) براى هوم ؛ این طشت نه سوراخ دارد. ۸ ((رسن ))؛ ریسمانى کوچک از موى گاو که شاخه هاى ((برسم )) را با آن بهم مى بندند. ۹ سنگ بزرگى به نام ((ارویس گاه )) که چهار گوشه است و آلات مزبور را روى آن مى گذارند.
پس از اسلام آتشکده ها هم چنان به قوت خود باقى بود. ((استخرى )) در کتاب ((مسالک و ممالک )) از آتشکده هاى ((فارس )) یاد مى کند: ۱ آتشگاه کاریان ، ۲ آتشگاه بارین ، ۳ آتشگاه خره که زرتشتیان به آن سوگند یاد مى کنند، ۴ آتشگاه شیر خشین ، ۵ آتشگاه کارتیان در شیراز، ۹ آتشگاه هرمز در شیراز، ۱۰ آتشگاه مسوبان در ورقان .
((بلاذرى )) مى گوید در سال ۲۲ هجرى وقتى آذربایجان فتح شد، مردم آن دیار با فاتحان پیمان بستند که هشتصد هزار درهم بپردازند و آنان آتشکده ها را ویران نسازند. آتشگاه معروف ((گشتاسب )) در ((شیزه )) آذربایجان قرار داشت .
گویند آتشکده قومس (معرب کومس ، شهرستانى در جنوب کوه طبرستان که مرکز آن دامغان بوده است و آن را حریس نیز گفته اند)، از تخریب اسکند مقدونى مصون ماند و آتش آن خاموش نگردید. در کرمان آتشکده اى وجود داشته است که زرتشتیان از آتش آن به دیگر نقاط ایران مى برده اند.
((شهرستانى )) مى گویند: نخستین کسى که آتشکده بنا کرد، ((فریدون )) بود که در ((طوس )) آتشکده اى بساخت . آخرین آتشکده را ((بردسون )) در ((بخارا)) بنا نهاد. ((بهمن )) در ((��جستان )) آتشکده اى بنا کرد که آن را ((گرگر)) مى گفتند. زرتشتیان در نواحى ((بخارا)) آتشکده اى بر پا کردند که آن را ((قیاذات )) مى گفتند. ((کیخسرو)) در فارس و اصفهان آتشکده اى ساخت که آن را ((کوسه )) مى گفتند.
سیاوش در چین ((آتشکده گنلکرز)) را ساخت . ((ارجان )) نیاى گشتاسب در((ارجان )) از شهرهاى فارس آتشکده اى ساخت . این آتشکده ها قبل از ظهور زرتشت ساخته شده است . زرتشت نیز آتشکده اى را در نیشابور و در نسا بنا کرد. گشتاسب دستور داد تا آتشى را که جمشید جم برافروخت ، براى او بیاورند. آتش جمشید جم را در ((خوارزم )) پیدا کردند. این آتش را مجوسیان بسیار احترام کنند. ((کیخسرو)) چون به جنگ ((افراسیاب )) رفت ، در مقابل آن آتش به سجده افتاد. ((انوشه روان )) آن آتش را به ((کاریان )) فرستاد و قسمتى از آن را به ((نسا)) روانه کرد. ((شاپور)) فرزند ((اردشیر)) در ((روم )) و ((قسطنطنیه )) آتشکده هائى بنا کرد و این آتشکده ها تا دوران ((مهدى )) خلیفه عباسى آباد بود.
((توران دخت )) در ((بغداد)) یا نواحى آن آتشکده اى بر پا داشت . آتشکده آذر جو دارابجرد، بنا به گفته مسعودى به دستور زرتشت توسط گشتاسب ساخته شده است . اسفندیار ساختن آتشکده ها را ترویج و تشویق مى کرد. در آذربایجان و بلخ ، ارز روم (ترکیه )، در هند و روم و چین و… آتشکده هائى ساخته شد.
ساخت آتشکده در عهد زرتشت
در عهد زرتشت آتشکده هائى ساخته شد که اهم آنها به قرار ذیل است : ۱ آتشکده آذربایجان ؛ ویژه پادشاهان و خاندان سلطنتى . ۲ آتشکده استخر پارس ؛ ویژه موبدان . ۳ آتشکده ریوند سبزوار (یا آتشکده مهر)؛ ویژه کشاورزان .
به دستور شاهان ساسانى و موبدان در مراکز و نقاط مختلف ایران ، آتشکده هائى بر پا مى کرده اند. ((کریتر هربد)) موبد بزرگ عصر شاپور اول دستور داده بود که در سراسر کشور آتشکده هائى بسازند. او ((مغان )) را به نگهبانى آتشکده ها مى گماشت . پوران دخت ساسانى دستور داد که در بلخ و طوس و اصفهان و کرمان و سجستان و بغداد آتشکده هائى بسازند. هر جا که ارتش ساسانى قدم مى گذاشت ، آتشکده هائى در آن بر پا مى گردید. آتشکده هاى انطاکیه ، ارمنستان ، گرجستان ، چین ، روم و… از اقدامات ارتش ساسانى است .
منبع : کتاب تاریخ ادیان و مذاهب جهان جلد اول اثر عبداللّه مبلغى آبادانى
نشر الکترونیکی به کوشش اِنی کاظمی در سایت تاریخ ما.
نوشته آتشکده های زرتشتیان اولین بار در تاریخ ما. پدیدار شد.
source https://tarikhema.org/religions//36030/%d8%a2%d8%aa%d8%b4%d9%83%d8%af%d9%87-%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%b2%d8%b1%d8%aa%d8%b4%d8%aa%db%8c%d8%a7%d9%86/
0 notes
Text
آتش مقدس زرتشتیان
فروغى پدید آمد از هر دو سنگ
دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ
نشد مار کشته و لیکن ز راز
پدید آمد آتش از آن سنگ باز
که او را فروغى چنین هدیه داد
همى آتش آنگاه فیله نهاد
بگفتا فروغى است این ایزدى
پرستید باید اگر بخردى
((کرتیر)) هیربد و موبد بزرگ که سى سال رهبرى روحانى را در سلطنت شاپور اول و هرمز اول و بهرام دوم بر عهد داشت ، مى گوید: آئین مزدائى با دست من تحکیم یافت و مردان فروزانه بدست من تنبیه شدند و یا با اعتراف به خطاى خویش ، گناهانشان بخشوده شد.
آتشکده ها بدست من ایجاد شد و مغان بر آنها گماشته شدند. به فرمان آفریدگار، منصب پادشاهان را تائید نمودم ؛ و در سراسر ایران آتشکده هاى متعددى ساخته شد. و ازدواج با اقارب دوباره ممنوع گردید. به هر جا که ارتش شاهنشاهى قدم گذاشت ، آتشکده هائى در آن بر پا شد، در انطاکیه و… آتشکده ها بنا گردید…
در اساطیر مذهبى ادیان از جمله اسلام ، آمد است که بشر از دیرباز ((آتش )) را گرامى مى داشته است . برخى اساطیر مدعى اند که ((آتش )) پرداخت و بر این کار اصرار کرد که آتش قربانى او را قبول کند و بسوزاند. برخى گفته اند آتش پرستى پس از داستان حضرت ابراهیم آغاز شده است .
برخى معتقدند که قبل از پیدایش نفت و مواد سوختنى ، آتش در نزد اقوام مختلف ، اعتبارى تام و ارزشى فراوان داشته است . مؤ لّف فرهنگ قرآن مى گوید: اگر چه بعد از این ، عقیده آتش پرستى در بسیارى از نقاط زمین رونق گرفت ، ولى در نقاط نفت خیز رواج بیشترى داشت . مى توان گفت که کیش آتش پرستى با مواد نفتى و سوختى رابطه نزدیکى داشته است . در غرب باکو منطقه اى نفت خیز وجود دارد که در آن آتشکده بزرگى داشتنه اند.
آئین زرتشت که ترکیبى از آئین((زروانى )) یعنى عناصرپرستى و ستاره پرستى بود، از باکو به اطراف و اکناف ایران و هند و قسمتى از عربستان انتشار یافت . آئین زروانى قبل از زرتشت نیز در ماءورا النهر و غرب هند و افغانستان رایج بوده است . کلمه ((زروانى )) مشتق از کلمه ((زو))که معنى عناصر چهارگانه : آب ، خاک ، آتش و باد است ، همین را مى رساند.
چون آتش از میان این عناصر الطف و حالت فعال ترى دارد، مردم آن نواحى آن را به عنوان خداى بزرگ مى پرستنده اند و آن سه عنصر دیگر را خدایان کوچک مى دانسته اند. زرتشت میان این دو آئین را (زروانى و ستاره پرستى ) تلفیق کرد و آئین خود را پدید آورد. تقدیس آتش از ایران به یونان راه یافت و پیروانى پیدا کرد. آتش المپیاد یادگارى است از آن دوران که جزء تشریفات اولیه مراسم جهانى ورزش معاصر است .
فلاسفه اسلامى بر این باورند که تقدیس آتش نتیجه اعتقاد به خیر و شر، پاک و پلید نور و تاریکى است . و این جزء ضدین است یا عنصر غالب دو ضد، و عنصر برتر آن ، پس شایسته تقدیس بوده است .
محققان جدید بر این عقیده اند که سابقه آتش پرستى به دوران طبیعت پرستى مى رسد. به گفته بک مورخ ایرانى ، در عهد اردشیر آتشکده هاى خاموش دوباره مشتعمل شد و این زمان رسمیت یافتن آئین زرتشت به عنوان دین رسمى و سراسرى کشور ایران بوده است . ((کریستن سن )) مى گوید: ((نصوص متعدده ((اوستا)) ثابت مى کند که پرستش ((عناصر طبیعى )) از اصول دیانت زرتشتى بوده است . منظور از عناصر طبیعى : آب ، خاک ، و آتش است .((آتش )) در این مذهب از سایر عناصر مهم تر بوده است .
((اوستا)) آتش را پنج نوع مى شمارد و نام آنها را در ((یسناى )) ((۱۱)) و ((۱۷)) آورده است . در کتاب ((نبدهشن )) اسامى این آتشها با مختصر اشتباهى نقل شده است : ۱ آتش معابد که آتش و هرام نامیده مى شد. ۲ آتش در جسم و جان آدمیان و جانوران . ۳ آتش نهفته در نباتات . ۴ آتش نهفته در ابر (صاعقه ). ۵ آتش موجود در بهشت در حضور اهورا مزدا. و ظاهرا این آتش مربوط به جاه و جلال و جبروت پادشاهان است که پیوسته همراه آنان بوده و به نام ((خورنه )) (و در زبان پهلوى ((خور)) ) و در فارسى ((فرشیده )) مشهور است .
آتش در اوستا((آتر))نامیده شده که در فارسى دورهاى میانه ((آذر)) مى باشد و آن را پسر ((اهورا مزدا)) خوانده اند. عیسویان گاهى آتش مقدس زرتشتیان را دختر اهورا مزدا نامیده اند، چنانکه هئونام کشیش عیسوى که از روى خشم آتش یکى از آتشکده ها را خاموش کرد، گفته است : نه آن خانه ، خانه خداست و نه آن آتش دختر خدا بود، بلکه دخترى بود دستخوش هوس شاهان و گدایان .
احتمالا این از جمله تغییراتى باشد که در نزد ارمنیان قبلا زرتشتى صورت گرفته است ، زیرا در آثار عامیانه ارمنه هنو�� هم آتش را موجودى مونث مى شمارند. گفته مى شود در ((اوستاى )) دوره ساسانى که فعلا مفقود است ، مطالب فراوانى در ��ابطه با تقدیس آتش و فوائد روحانى حاصله از آن و وظایف انسان در قبال آتش موجود بوده است .)) وى (کریستن سن ) مى گوید یکى از ماههاى زرتشتیان ((آذر)) نام داشته است .
ماههاى زرتشتى ۳۰ روزه بوده اند و هر روز اختصاص به خدائى خاص داشته است . جد ((اردشیر)) اول ریاست معبد ((آناهیتا)) در استخر فارس را بر عهده داشته است . ((سایکس )) مى گوید:
در مذهب زرتشت با ارزش ترین چیزها ((آتش )) است و از قداست بسیارى برخوردار مى باشد. وى این تقدیس و تکریم را به سنت هاى کهن مردم آذربایجان (باکو) ربط مى دهد. او ضمن نقل خاطره اى مى گوید که خود دیده است که چگونه آتش در باکو زبانه مى کشیده است . زرتشتیان آتش را مظهر خالق جهان مى دانند. زرتشتیان به پاس گرامى داشت آتش مقدس شمع روشن را خاموش نمى کنند و بر آن نمى دمند.
دخانیات نزد آنان ممنوع است ، زیرا باید چوب کبریت را با دهان خاموش کنند و این اهانت به آتش است . ((فلیسین شاله )) مى گوید: آتش ، نشان وجود نورانى خداوند متعال است . آتش اصل آداب دینى است و هر آتشگاه ، محل و مکان ویژه دارد و در آنجا شعله آتش جاویدان مى سوزد. با دست داشته باشد و پوششى بر دهان قرار دهد. وجود نقش آتشدان و آتش در حال اشتعال بر قبور سلاطین هخامنشى ، نشانه اى از تقدیس آتش در دوره هخامنشى است .
احترام براى آتش با آنجا بود که باعث گردید تا بنائى برگرد آتش بسازند که آن را از عوامل طبیعى حفظ کند. براى حفظ آتش مقدس طریقه اى بکار رفت که از تابش نور خورشید بر جایگاه آتش و شعله فروزان آن در آتشکده جلوگیرى شود. تابش آفتاب بر آتش ، اهانت به آتش مقدس محسوب مى شود. بر مسکوکات رایج ایران نقش آتشکده و آتشدان حک شد. و این سنت ، تا اوائل دوره ساسانى ادامه داشت . غیر از آتش شاهى آتشهاى دیگرى وجود داشت ؛ از جمله ، آتش خانه (اجاق )، آتش معابد (آتش آذران )، آتش و هرام ، و…
در آغاز یادآور شدیم که آتش ذدر زندگى انسان بدوى (اولیه ) نقش بسیار تعیین کننده اى داشته است . وجود چاههاى نفت و فوران ناگهانى آن و در نتیجه افروختن مشعلى فواره اى که در چشم و روان بدویان عظمتى شگفت مى آفریند، زمینه هاى روانى پرستش یا تقدیس آتش را پدید آورد.
این تقدیس و تکریم علتى دیگر نیز داشت و آن اعتقادات خور��ید پرستى و ستاره پرستى بدویان بود، و چون خورشید و اجرام سماوى که ارباب انواع بودند در تمام ساعات شبانه روز دیده نمى شدند، معابدى به نامشان بر پا کردند و در آنها آتش افروختند. نور آتش را پرتوى از ذات خداى خورشید یا سایر خدایان دانسته ، در برابر آن سجده و عبادت مى کردند. در مذهب مهرپرستى ایران باستان ، مهر یا میترا توتمى بود که خداى خورشید و آفریدگار جهان وجود نامیده مى شد. هوشنگ بنیان گذار این آئین بود. فردوسى بر این نکته اشاره مى کند:
که ما را ز دین کهن ننگ نیست
به گیتى به از دین هوشنگ نیست
در آئین زرتشت مهر از مقام خدائى فرو افتاد و در ردیف فرشتگان (ایزدان ) قرار گرفت که از طرف اهورامزدا حافظ عهد و میثا و طرفدار پادشاهان گردید و عنوان فرشته روشنائى به خود گرفت . در آخرت نیز وظیفه داشت تا در سر پل چینوات داورى اموات را به همراه فرشته چنوه (عدل ) انجام دهد.
زرتشتیان مهر را چشم اهورامزدا مى دانند. اهورامزدا به خورشید (مهر) هزار گوش و دو هزار چشم داد تا اعمال بندگان را ببیند و سخنانشان را بشنود (ن .ک : یسناى ۴ / بند ۲ یسناى ۱۷ بند ۲). مهرپرستى در جوامع دیگر نیز رواج داشته است که به آن اشاره شد. در اساطیر هند نیز سخن از تقدیس آتش رفته است . در چین نیز وضع به همین صورت است . یونگ نخستین پادشاهى است که در ین آتش را کشف کرد و در ردیف خدایان قرارش داد.
محققان بر پیشینه تاریخى تقدیس آتش در کلیه ادوار ما قبل و ما بعد تاریخ اعتراف کرده اند. آتش علاوه بر عظمت ذهنى ، عامل و سپر تدافعى بدویان و حتى انسان متمدن بوده و مى باشد. براى بر حذر بودن از خطر حیوانات وحشى و… آتش عامل مهمى بوده است . جشن آتش افروزى در ایران باستان و ایران پس از اسلام همچنان رواج داشته و دارد.
گویند ((مردآویج )) سردار ایرانى در سال ۳۲۳ هجرى قمرى جشن آتش افروزى بزرگى تدارک دید. او دستور داد تا هیزم بسیارى گرد آوردند و نفت و آلات آتش افروزى تدارک دیدند. استادان آتش افروز جمع شدند، مشعلها ساختند و بر سر هر کوه و کمر و پشته ، توده ها و مشعلها گذاشتند، کلاغها و بازها به کمک آتش بازان شتافتند و آسمان تاریک آن مقطع سیاه تاریخ ایران را به نور مشعلهاى خویش که بر منقارها و پاها داشتند، روشن ساختند
نوشته آتش مقدس زرتشتیان اولین بار در تاریخ ما. پدیدار شد.
source https://tarikhema.org/religions//35835/%d8%a2%d8%aa%d8%b4-%d9%85%d9%82%d8%af%d8%b3-%d8%b2%d8%b1%d8%aa%d8%b4%d8%aa%db%8c%d8%a7%d9%86/
0 notes
Text
واژه مغ در آئین زرتشت
((مغ )) واژه مترادف مجوس مى باشد که لفظ آشورى آن ((مج ماج )) یعنى((بزرگ و عظیم )) است .((موبد)) یا ((مگویت )) سابقه استعمال بسیار قدیمى دارد. این واژه به پیشوایان دین زرتشت اطلاق شده است . روحانیت زرتشت مقام تشریفاتى و موروثى است که از پدر به پسر مى رسد و دیگران را چنین حقى نبوده است .
بنابراین گفته ((هرودت )) مبنى بر این که : ((لفظ مغ به قبیله وطایفه خاصى از مادها اطلاق مى شده )) درست نمى باشد. بلکه مغان یک طبقه مذهبى بودهاند که با فلسفه و تعالیم زرتشت آشنائى داشتند. مغان از دوران زرتشت تا به امروزسمت پیشوائى دین زرتشت را بر عهده داشته و دارند. آنان در دیدگان ایرانیان ازفرزانگان و دانشمندان بشمار مى آمدند.
((مغ )) یعنىحامل علم الهى و ستایشگر پروردگار است . در عهد عتیق ((مغ )) به معناى ((چادوگر))آمده است . در زبان یونانى نیز به همین معنا بکار رفته است . در سنگ نوشته بیستون(کتیبه داریوش ) آمده است که : ((گوماتا)) از جماعت ((مغ ها)) بر آن شد که خانوادههخامنشى پارس را منقرض کند؛ ولى ((داریوش )) بر او پیروز شد و گروه بسیارى ازمغ ها را بکشت و حکومت هخامنشى را نجات داد. ((هرودت )) مى گوید:
مغ ها تاقبل از پارسیان بر سکنه بومى باستان ایران نفوذ سیاسى و مذهبى زیادى داشتند. درمذهب زرتشت بسیارى از اصول عقاید مغان از جمله احترام به آتش مورد توجه قرار گرفت… همین باعث شد تا مورخان اسلامى مغان و زرتشتیان را پیرو یک عقیده بدانند.
نوشته واژه مغ در آئین زرتشت اولین بار در تاریخ ما. پدیدار شد.
source https://tarikhema.org/religions//35468/%d9%88%d8%a7%da%98%d9%87-%d9%85%d8%ba-%d8%af%d8%b1-%d8%a2%d8%a6%db%8c%d9%86-%d8%b2%d8%b1%d8%aa%d8%b4%d8%aa/
0 notes
Text
سرنوشت اوستا
ابوریحان بیرونى مى گوید: اوستا در خزانه دارا ابن دارا پادشاه ایران بود که طلا کارى شده بود و بر دوازده جلد گاو نوشته شده بود. در روایات اسلامى سخن از دوازده هزار جلد گاو است . و چون اسکندر مقدونى اتشکده پارس را ویران کرد، این نسخه اصلى اوستا سوخته شد. که ما در مباحث قبل به این موضوع و چگونگى تدوین اوستا اشاره کردیم .
به گفته یک محقق اروپائى : در منابع زرتشتیان امده است که در گذشته هاى دور، آنان سند ارزنده و گرانبهائى داشتند که به دست اسکندر از میان رفت . بنابراین متن مزدیسنى قبل از دوره ساسانى در دست نبوده و نیست و آنچه در دست هست ، متون تدوین شده دوره هاى متاخر است که ((اوستا)) نامیده مى شود.
زبان اوستائى در عصر ساسانیان مرده بود و مردم به آن زبان گفتگو نمى کردند و کلمات آن بویژه در کهن ترین متون بطور ناقص فهمیده مى شد. سرودهاى مقدس دینى که موبدان مى خواندند، براى خودشان نیمه مفهوم بود و براى دیگران غیر قابل فهم . و این مسئله باعث شد تا متون موجود را به زبان معاصر آن دوره ترجمه کنند… کتاب اصلى روایات دینى زرتشتیان در زمان ساسانیان ، مجموعه اى بود از سرودهاى آسمانى زرتشت و متنهاى دوره اشکانى با اضافاتى از موبدان .
تا قبل از ساسانیان ، پیروان زرتشت کتاب مذهبى خود را سینه به سینه حفظ مى کردند… یک محقق آلمانى مى گوید: حکومت ساسانیان در آغاز با روحانیون زرتشتى متحد شد. ((اردشیر اول )) در تدوین ((اوستا)) نقش مهمى داشت محققان اسلامى بر این باورند که اوستا هیچگاه تدوین نگردیده است و همیشه سینه به سینه نقل گردیده است . در دوره ایران پس از اسلام ، این تدوین صورت گرفته تا خود را در ردیف اهل کتاب قرار دهند.
برخى بر این باورند که اوستا در دوره هخامنشى مدون بوده است (این مطلب مورد تائید محققان شرقى است ) و در حمله اسکندر منهدم شد و دباره در دوره اشکانى تدوین شد. در آغاز دوره ساسانى نیز کار تدوین و ترجمه آن به زبان زنده روز از سر گرفته شد بین اوستاى نخستین و اوستاى دوره ساسانى اختلاف است . دین زرتشت در دوره ساسانى دچار تغییر بسیار گردید.
این دین در آغاز عصر ساسانى شکل و محتواى دیگرى داشت و در اواخر این عصر صورتى دیگر. پس از سقوط امپراطورى ساسانى ، روحانیون زرتشتى دریافتند که باید دین خود را از انحطاط و انحلال نجات دهند. آنان اساطیر و پیرایه ها را از دین بهى جدا کردند و آئین مزدیسنى را بدون زنگ زروان پرستى و خورشید پرستى ، ارائه کردند. بسیارى از روایات دینى را حذف کردند. بخشهائى از اوستاى ساسانى و تفسیر آن را که آلوده به افکار زروانیه شده بود، از میان بردند.
((یشت ها)) ى مربوط به ((تکوین )) که خلاصه انها در ((دینکرت )) باقى مانده ، بقدرى تحلیل رفته است که چند سطرى بیش از آن باقى نمانده است و چیزى از آن مفهوم نمى شود. در هیچیک از متون پارسى ، اشاره اى به این اصلاح شده را چنان وانمود کردند که گویا همان دین اولیه است . یک محقق فرانسوى مى گوید: متون مقدس مزدیسنان تا اواسط قرن هفتم میلادى سینه به سینه نگهدارى مى شد. تا اواخر دوره ساسانى کتب مذهبى مدون زرتشتى وجود نداشت .
پس از انقراض ساسانیانک موبدان زرتشتى که مى خواستند از مزایاى اهل کتاب در اسلام برخوردار شوند، به تدوین اوستاى ساسانى اقدام کردند. اگر چه لفظ اوستا در قرن ششم میلادى متداول بوده ، ولى معناى این واژه در آن دوران به معناى قانون بوده است . در سال ۶۳۴ میلادى محفوظات و خاطرات تدوین شد و از خط پهلوى به زبان رایج روز نگاشته شد . هنر یک ساموئل مى گوید: موبدان براى احکام خود هرگز به کتاب مقدس استناد نمى کنند.
در اوائل نیز متونى را آهسته زیر لب مى خواندند. و به همین خاطر بود که ((عربها)) اوستا را ((زمزمه )) نامیده اند. و این شیوه فراگیرى بسیار قدیمى است . بنابراین ، اوستا قبل از دوره ساسانیان هرگز نوشته نشده بود.
یک محقق المانى مى گوید: در جنگ ((جلولا)) عده اى از سربازان ایرانى به دست مسلمانان اسیر شدند. اسرا از قبول اسلام خوددارى کردند. وقتى فرمانده عرب ، دستور قتل آنان را داد، ((امام على بن ابیطالب (علیه السلام ) فرمود: اینها جزء کفار حربى نیستند، بلکه اهل کتاب مى باشند و من کتاب دینى ایرانیان را دیده و خوانده ام ، آنگونه که تورات و انجیل را خوانده ام
نوشته سرنوشت اوستا اولین بار در تاریخ ما. پدیدار شد.
source https://tarikhema.org/religions//35231/%d8%b3%d8%b1%d9%86%d9%88%d8%b4%d8%aa-%d8%a7%d9%88%d8%b3%d8%aa%d8%a7/
0 notes
Text
توضیحات ابراهیم پورداوود اوستاشناس پیرامون اوستا و بخشها و شرح هاى آن
پورداوود توضیح مى دهد که ((زند و پازند))، شرح الشرح )) اوستا است ؛ به این صورت که ((زند)) تفسیر متن اوستاست و ((پازند)) تفسیرى بر ((زند)) است . اوستا داراى معانى گوناگونى است که مجموعه سخنان زرتشت است . این کتاب به فرمان گشتاسب شاه ایران نگاشته شد. منابع اسلامى متفق اند که اوستا بر روى پوست گاو (۱۲ هزار پوست ) با طلاى ناب نوشته شده بود.
این اوستا در چهار نسخه نگارش یافته بود که یکى در آتشکده آذر گشسب (آذربایجان ) و دومى در تخت جمشید و سومى در آتشکده بلخ بود و چهارمى را تحویل یک براهمى دادند که با مریدانى بسیار براى انحراف و انصراف زرتشت از ادعاى خود، از هند به بلخ آمده بود، ولى خود او به زرتشت ایمان اورد. نسخه اى که در آتشکده بلخ بود، براثر حمله تورانیان که منجبر به کشته شدن زرتشت گردید، از میان رفت و نسخه تخت جمشید بدست اسکندر به آتش کشیده شد.
از دیگر نسخ اطلاعى در ��ست نیست . محققان گویند که ((اوستا)) در دوره هخامنشى به زبان اصلى خود نوشته و تدوین شد؛ آن گونه که قبلا در خاطره ها وجود داشت . زبان اوستائى از ریشه سانسکریت است و لهجه یکى از ایالات ایران بوده است که از راست به چپ مى نوشتند و نمونه هائى از الفباى آن در کتیبه ها موجود است ، اگر چه از خط اوستائى اثرى باقى نمانده است .
اوستاى دوره هخامنشى در دو نسخه تدوین گردید؛ یکى را در استخر فارس در دبیرخانه شاهى (گنج نبشت ) یا کتابخانه سلطنتى گذاشتند که با آتش اسکند بسوخت و دومى را آتشکده آذرگشسب (گنج شاپیگان ) نهادند که به فرمان ((اسکندر)) به یونانى ترجمه شد. از ان پس ، قرنها بود که اوستا فقط در خاطره ها محفوظ بود.
((بلاش اشکانى )) به تدوین آن همت گمارد؛ ولى توفیق کامل نیافت . بعدها ((اردشیر پاپکان )) مؤ سس سلسله ساسانى و مروج آئین زرتشت با کمک شوراى روحانى و ریاست ((تنسر)) (هیربدهیربدان ) ((اوستا)) را از سینه ها و خاطره ها درآورد و مکتوب داشت . گفته مى شود که ((تنسر)) به ((یونان )) رفت و اوستاى دوران اسکندر را با خود به ایران آورد.
آنگاه به فرمان ((شاپور اول )) پسر ((اردشیر))، علوم گوناگون آن عصر (ستاره شناسى ، طب ، فلسفه ، تاریخ ، جغرافى و…) را از هند و یونانى و سریانى و… ترجمه کرده و ضمیمه ((اوستا)) نمودند. در زمان ((شاپور دوم )) اختلافات مذهبى باعث گردید که اوستا مورد تجدید نظر قرار گیرد. در این زمان ((اذرباد مهراسپند)) (۳۱۰ ۳۷۹ م .) ماءمور این کار شد. این فرد یکى از ((موبدان)) مشهور زمان بود که کراماتى را به وى نسبت مى دهند.
سرانجام ((اوستا)) در این زمان تدوین شد و رسمیت یافت . اوستاى دوره ساسانى را به سه ((بهر)) و هر ((بهر)) را به هفت ((نسک )) تقسیم کرده اند. اسامى بهرها عبارت است از: گاسانیک ، هایتگ مانسریک ک دانیک . ((بهر اول )) درباره پیدایش جهان ، بهر دوم درباره علوم ، بهر سوم در خصوص ادعیه و مناجات مى باشد.
اسامى ۲۱ نسک اوستا عبارت است از: ۱ بهر گاسانیک ، ۲ سوتکرنسک ، ۳ ورشتمان سرنسک ، ۴ بغ نسک ، ۵ سپنته نسک ، ۶ هاتخت نسک ، ۷ تسوت نسک ، ۸ بهرهاتک مانسریک ، ۹ دامدات نسک ، ۱۰ ناترنسک ، ۱۱ پازکسانسک ، ۱۲ اتورات نسک ، ۱۳ بریش نسک ، ۱۴ کشکیرروب نسک ، (بهر دانیک ) ۱۵ وشتک نسک ، ۱۶ بغان نسک ، ۱۷ نیکاتوم نسک ، ۱۸ گنه پاسوئرت نسک ، ۱۹ هویسارم نسک ، ۲۰ ساکاتوم نسک ، ۲۱ وندیداد نسک .
خلاصه این که اوستاى مدون توسط این موبد مشهور به پنج قسمت تقسیم مى شود: ۱۱ یسنا، شامل ۷۲ فصل که ۱۷ فصل آن را گاتها تشکیل مى دهد. ۲ ویسبرد، به معناى سروران ، مجموعه اى از ملحقات یسنا شامل ۲۴ فصل است . ۳ وندیداد، قوانین و احکام ، داراى ۲۲ فصل است . ۴ یشت ها، داراى ۲۱ فصل ، هر فصلى در ستایش یکى از فرشتگان مى باشد. ۵ خرده اوستا، شامل ادعیه گوناگونى که توسط ((آذرپادما را سپند)) از دیگر قسمتهاى اوستا جمع آورى شده است .
اوستاى زمان هخامنشیان داراى هزار فصل بوده که در زمان ساسانیان ۳۴۸ فصل آن باقى مانده و شامل ۳۴۵۷۰۰ کلمه بوده است . ((فردوسى )) در ((شاهنامه )) اوستا را ۱۲۰۰ فصل مى داند. اوستاى موجود شامل ۸۳ هزار کلمه است .
اوستاى دوره هخامنشى به زبان اوستائى نوشته شد و قسمتى از آن که در زمان اشکانیان تدوین گردید، به زبان پهلوى اشکانى نوشته شد. اما در دوره ساسانى ، زبان ((اوستائى )) منسوخ شد. ابتدا به خط ((پهلوى )) ساسانى نوشتند و در حدود قرن ششم میلادى که خط ((دین دبیرى )) بوجود آمد، ((اوستا)) را با آن خط نوشتند. کهن ترین نسخه اوستا، اوستائى است که در حال حاضر در ((دانمارک )) موجود مى باشد.
اوستاى دوره ساسانى به نام ((گزارش )) معروف بود. گزارش معناى ((زند)) است بر ((زند)) تفسیرى نوشته شد و ((پازند)) نامیده شد. برخى محققان معتقدند که این تفسیر و ترجمه دقیق درست نیست ، زیرا در آن دوران کسى زبان اوستاى را نمى دانست . ((خسرو پرویز)) بار دیگر هوشیارترین ((موبدان )) را ماءمور کرد تا شرح و تفسیرى نوین بر اوستا بنویسند
نوشته توضیحات ابراهیم پورداوود اوستاشناس پیرامون اوستا و بخشها و شرح هاى آن اولین بار در تاریخ ما. پدیدار شد.
source https://tarikhema.org/religions//34912/%d8%aa%d9%88%d8%b6%d9%8a%d8%ad%d8%a7%d8%aa-%d8%a7%d8%a8%d8%b1%d8%a7%d9%87%db%8c%d9%85-%d9%be%d9%88%d8%b1%d8%af%d8%a7%d9%88%d9%88%d8%af-%d8%a7%d9%88%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d8%b4%d9%86%d8%a7%d8%b3-%d9%be/
0 notes
Text
نظر یک محقق فرانسوى درباره اوستا
یک محقق فرانسوى مى گوید: کتاب زرتشتیان اوستا نام دارد که یکى از قدیمى ترین کتب جهان بشمار مى رود و شاید کهن ترین اثر مکتوب قوم ایرانى باشد. اوستا در یک عهد و به دست یک نفر نوشته نشده ، بلکه در طول سالیان توسط افراد بسیار نگاشته شده است . محققان بر این باورند که بخشى از ((اوستا)) که ((گاتاها)) نام دارد، کهن ترین قسمت اوستا است .
این قسم حاوى سرودهائى است که بر زبان زرتشت جارى شده است . اوستاى موجود، اوستاى اولیه نیست ، زیرا اصل آن درگذر روزگار از بین رفته است . اوستاى اصلى به خط زرین نوشته شده بود که در حمله اسکندر به ایران نابود شد. از آن پس ، دوباره در روزگار ((بلاش اشکانى )) و ((شاپور اول )) قسمتهائى از آن گردآورى و تدوین شد. زبانى که اوستا به آن نوشته شده ، یکى از کهن ترین زبانهاى ایران قدیم است .
اگر چه به درستى روشن نیست که این زبان در چه دوره اى رواج داشته ، اما همین اندازه معلوم است که با زبانهاى دیگر اقوام آریائى چون فارسى باستان و سنسکریت (زبان مردم هند) تجانس داشته است . ((سایکس )) نیز بر این عقیده است که : کتاب اوستا به زبانى نوشته شده که آن را ((اوستیک )) مى گویند و با زبانى که شاهان هخامنشى در کتیبه هاى خود بکار برده اند، فرق دارد.
گفته اند که اوستا ۲۱ کتاب بوده که با خطا طلا بر دوازده هزار پوست گاو نگاشته شده . پس از انقراض هخامنشیان است کتاب نیز از میان رفت و فقط قسمتهاى کوچکى از آن بدست امده است .
بلاش اول پادشاه اشکانى این کتاب را احیا کرد و اردشیر ساسانى انجام آن را به پایان برد. گمان مى رود که در دوره هاى بعد بر آن اضافاتى شده باشد. انچه از اوستا در دست است ، عبارت است از: ۱ یسنا؛ مشتمل بر ۷۲ فصل حاوى سرودها که گاتها جزء آن است . ۲ ویسبرد؛ مجموعه اى از ادعیه و سرودها. ۳ وندیداد؛ قانون و دستورات موبدان و مبین احکام عبادات و… ۴ یشت ها؛ شامل سرودهایى در تجلیل فرشته هاى موکل ایام و… مهمترین قسمت اوستا گاتهاست که شبیه ((مزامیر عبریان )) است . گمان مى رود ((گاتها)) سروده هاى شخص زرتشت باشد
نوشته نظر یک محقق فرانسوى درباره اوستا اولین بار در تاریخ ما. پدیدار شد.
source https://tarikhema.org/religions//34765/%d9%86%d8%b8%d8%b1-%d9%8a%d9%83-%d9%85%d8%ad%d9%82%d9%82-%d9%81%d8%b1%d8%a7%d9%86%d8%b3%d9%88%d9%89-%d8%af%d8%b1%d8%a8%d8%a7%d8%b1%d9%87-%d8%a7%d9%88%d8%b3%d8%aa%d8%a7/
0 notes