#گنجینه عشق با خدا
Explore tagged Tumblr posts
Text
عزم رستم برای پایتختی کتاب ایران با رونمایی از دو کتاب / رادیو ممسنی
عزم رستم برای پایتختی کتاب ایران با رونمایی از دو کتاب / رادیو ممسنی
“خبر نورآباد” – سرویس فرهنگی:شورای فرهنگ عمومی شهرستان رستم با حضور مهدی امیدبخش، معاونت فرهنگی اداره کل ارشاد ارشاد فارس با موضوع «شهرها و روستاهای دوستدار کتاب» تشکیل شد.
در این نشست شهرستان رستم با شعار «حال خوش کتابخوانی، در سرزمین زرد طلایی رستم» و هماهنگی و همکاری همه دستگاه های فرهنگی و مردم آمادگی خود را برای نامزدی پایخت کتاب ایران اعلام کرد.
امیدبخش همچنین در این سفر از دو کتاب…
View On WordPress
#اداره فرهنگ و ارشاد رستم#ایران#پایتخت کتاب#پایتخت کتاب ایران#خانه#رستم#شهرستان رستم#فرهنگی#کتاب هندوانه#گنجینه عشق با خدا#گودرزی#ممسنی#ممسنی و رستم#نورآباد#نورابادممسنی
0 notes
Photo
شهاب حسینی چگونه «شمس» شد؟https://khoonevadeh.ir/?p=44122
روزنامه جامجم - علی رستگار: چند سال پیش بود که خبر ساخت فیلم «رومی» درباره مولانا شاعر پرآوازه ایران، هیاهویی را در رسانههای کشور و مخاطبان ایرانی ایجاد کرد و برخی حتی با راهاندازی هشتگی به مخالفت با بازی لئوناردو دیکاپریو در نقش مولانا و در وهله دوم، رابرت داونی جونیور در نقش شمس تبریزی پرداختند.
مخالفتها و امضای طومار ظاهرا به اندازهای بود که پروژه بایکوت شود و فعلا خبری از ساخت آن نباشد. اما اینجا و بهتازگی ایرانیها بالاخره دست به کار شدند و قرار است فیلمی به نام «مست عشق» درباره زندگی شمس و مولانا بسازند. درحالیکه هنوز تکلیف داونی جونیور برای بازی در نسخه هالیوودی مشخص نیست و او کماکان در قالب مرد آهنی به فعالیت ادامه میدهد، تکلیف بازیگر نقش شمس در نسخه ایرانی مشخص و اعلام شده شهاب حسینی این نقش را بازی خواهد کرد.
حسینی پیش از این دو همکاری موفق با حسن فتحی (کارگردان مست عشق) در شهرزاد و مدار صفر درجه داشت. به مناسبت ساخت مست عشق، سراغ فرهاد توحیدی یکی از فیلمنامه نویسان معتبر سینمای ایران رفتیم که فیلمنامه این اثر، کار مشترک او و حسن فتحی است.
چقدر بیسروصدا فیلمنامه مست عشق را نوشتید، نوشتن این کار را از چه زمانی شروع کردید؟
قرار ما این بود که در سکوت خبری کار کنیم. طبیعی است که کار در آن مرحله با خبرهای مطبوعاتی سنخیت ندارد و باید در آرامش کار کرد. تقریبا بیش از دو سال است که مشغول این کار هستیم.
این همکاری مشترک با آقای فتحی چطور بود؟ تقسیم کار میکردید؟ مثلا برخی فصلها را شما و بعضی را هم ایشان نوشت یا یکی روی کلیت سکانسها و دیگری روی دیالوگنویسی متمرکز بود؟
همکاری من و آقای فتحی در درجه اول برمبنای گفتگو بود و در نهایت به یک چارچوب برای فیلمنامه رسیدیم. بعد از آن من هفت نسخه نوشتم و در نسخه هشتم آقای فتحی هم در نوشتن مشارکت کرد و پیشنهادهایی برای سکانسبندی داشت. این پیشنهادها را مبنای کار در نسخه هشتم و نهایی قرار دادیم.
در خبری که منتشر شده، اشاره کردهاند قصه فیلم برشی از زندگی مولانا و شمس است؛ میتوانید بگویید دقیقا کدام برش؟
از اولین ملاقات مولانا و شمس در سال ۶۴۲ هجری قمری تا جدایی آنها در سال ۶۴۵، یعنی سه سال از زندگی این دو بزرگ و عارف جانسوخته را مبنا قرار دادیم. البته ما قصه را از سال ۶۴۵ شروع میکنیم و به تناسب و با شکست زمان، به زندگی این دو در این مقطع سه ساله میپردازیم. هرچند در جاهایی که نیاز است به مقاطع دیگر زندگی آنها هم سفر میکنیم. ضمن اینکه مست عشق یک قهرمان دیگر هم دارد که طبیعتا زمان اکران فیلم، خواهید دانست که او کیست و داستان به چه شیوهای روایت میشود.
حتما که برای نوشتن چنین فیلمنامهای، سراغ منابع مختلفی رفتید، مثل خط سوم دکتر ناصرالدین صاحبالزمانی، مقالات شمس تبریزی، رساله سپهسالار و ...
بله، منابع بنیادین ما آن سه متن اصلی است که برای همه پژوهشگران و مولویپژوهان از اهمیت بالایی برخوردار است؛ یکی رساله فریدون احمد سپهسالار که با توضیح و تحشیه استاد بزرگ، دکتر محمدعلی موحد منتشر شده است. به جز رساله سپهسالار، کتاب «قصه قصهها» را خواندیم که باز با تحشیه استاد موحد منتشر شده. این کتاب متن مثنوی ولدنامه سلطان ولد است که جنبه زندگینامهای دارد و شامل زندگی مولانا از تولد تا رحلت میشود، بهخصوص ملاقات او با شمس. سومین منبع مهم مناقبالعارفین نوشته احمد افلاکی است که با فاصله نزدیکی از دوران مولانا به نگارش درآمده است.
اما ما فقط به همین منابع بسنده نکردیم و بیش از ۵۰ جلد کتاب را مطالعه کردیم. گزیده فیهمافیه، گزیده مقالات شمس تحت عنوان خمی از شراب ربانی، آثار زنده یاد دکتر عبدالحسین زرینکوب بهویژه پله پله تا ملاقات خدا، خط سوم اثر استاد صاحبالزمانی، شکوه شمس نوشته آنه ماری شیمل با مقدمه استاد سیدجلالالدین آشتیانی، آثار دو علامه و مولوی شناس بزرگ و برجسته ایرانی استاد جلالالدین همایی و استاد بدیعالزمان فروزانفر، از جمله کتابهایی بود که سراغ آنها رفتیم. همچنین در این میان، یک کتاب بسیار جذاب خواندم به نام روایت سر دلبران اثر دکتر قدرتا... طاهری که به نوعی مطالعه تکمیلی ما برای نوشتن محسوب میشد. هرچه دستمان رسیده دراین خصوص خواندیم و امیدوارم روسیاه نشویم.
همه آنچه اشاره کردید، به اضافه موارد مهم دیگر، حساسیتها را درباره فیلمی راجع به شمس و مولانا بیشتر هم میکند و همین هم کار شما را به عنوان نویسنده، حتما سختتر کرده است. احیانا از همین حالا آماده قضاوتها و مخالفتهای شدیداللحن هستید و به قول خود شمس تبریزی، صُداع و دردسرش را به جان خریدهاید.
(میخندد) به هرحال ما کار خودمان را کردیم و همچنان انجام میدهیم و دیگران هم کار خودشان را میکنند. هرکدام مکلف به انجام کار خودمان هستیم. بعد از اینکه کار، آماده نمایش شد، طبیعتا خودمان را به کار سنجاق نمیکنیم و کار باید منطق خودش را توضیح دهد. کار ما خلق درام است و در حوزه مستند کار نمیکنیم. آنجا که تاریخ سکوت میکند، ما تخیل میکنیم. گرچه فیلمنامهای که نوشته شده، متکی به منابع تاریخی است، اما با خیالورزی آمیخته شده و از جمله خط اصلی داستان، خیالورزانه است؛ بنابراین اولین دغدغه ما این بود که فیلمنامه باید یک اثر دراماتیک باشد.
اولین وظیفه درام، خلق عاطفه است. هرچند که در جریان این کار، موظفیم شمس و مولانا این دو قله ادبیات و عرفان ایران را به مخاطبان بشناسانیم، بحث قصه و خیالورزی هم مطرح است و وظیفه ماست که درام بنویسیم. هرچند متاسفانه در ایران قدر این دو گوهر دردانه به اندازه جاهای دیگر شناخته نمیشود. به قدری مولانا و شمس، صاحب نفوذ معنوی شدند که حتی دختر ترامپ، رئیسجمهور آمریکا هم در توضیح یک رسوایی سیاسی و برای توجیه خود، از اشعار رومی (مولانا) استفاده میکند.
طی این سالها برخی کشورهای همسایه بهویژه ترکیه، مولانا را مصادره به مطلوب کردند و به نام خودشان زدهاند. با توجه به اینکه مست عشق قرار است در ترکیه فیلمبرداری شود و یک همکاری مشترک با آن کشور به حساب میآید، احتمالا با دخالتی از سوی آنان در متن و ساختار فیلم همراه نخواهد بود؟
نه، خوشبختانه هیچ مشکل اینچنینی با دوستان و شرکای ترکیهای نداریم که در این پروژه سرمایهگذاری میکنند، آنها میدانند که مولانا در جریان حمله مغول همراه پدرش از بلخ به قونیه مهاجرت کرده است. مهم این است درباره اصل و ریشه مولانا، هیچ تردیدی وجود ندارد. با این حال جایگاه مولانا بهخصوص در ترکیه، بسیار والاست و مقام قدیسی برای او قائل هستند. به قول خودشان مِولانا در زندگی روزمره آنها حاضر است. اما من فکر میکنم باید طور دیگری نگاه کنیم، اینها سرمایه بشری هستند و از مرزها گذشتهاند.
متاسفانه امروز نه بلخ برای ما مانده، نه سمرقند و نه بخارا، منتهی آنچه اهمیت دارد این است که آفاق اندیشه مولانا با جوهر فرهنگ ایرانی، چنان آمیخته است که نمیشود برای ایشان شأن دیگری قائل شوید. او نماینده فرهنگ بزرگ ایران است و در حوزه نفوذ زبان فارسی و تمدن و فرهنگ ایران در جهان، جایگاه والایی دارد. فکر میکنم فیلم مست عشق باید در همه نواحی که تحت تاثیر فرهنگ و تمدن ایران هستند، مخاطبانش را پیدا کند؛ از ترکستان چین بگیرید تا قفقاز و شبهقاره هند، تا آسیای میانه. اگر شما مفهوم خراسان بزرگ را ملاحظه بفرمایید، پی میبرید که با ما چه گنجینهای از فرهنگ ایرانی روبهرو هستیم؛ بنابراین کسی درباره ریشه و آبشخور مولانا و شمس، کوچکترین تردیدی ندارد. ما هم در این فیلم تاکید کردهایم که مولانا ایرانی است و از بلخ به قونیه مهاجرت کرده است.
امیدوار هستیم که بعد از این فیلم، سریال زندگی مولانا را هم کار کنیم که آنجا مفصل به دوران کودکی مولانا در بلخ هم خواهیم پرداخت.
با آقای فتحی؟
بله، امیدوار هستم. انشاءا... اگر عمری باقی باشد.
دو سه سال پیش هم هالیوودیها دست به کار شدند که فیلمی درباره مولانا و شمس بسازند که ظاهرا به دلیل برخی اعتراضها و مخالفتها، همچنان متوقف مانده و خبری از ساخت آن نیست. اینکه تقریبا همان زمان، سراغ نوشتن فیلمنامه مست عشق رفتید، واکنشی به آن ماجرا نبوده است؟
نه، هیچ ربطی نداشت. از سالها پیش در جستوجوی این بودم که داستان شمس و مولانا را کار کنم، یکی دو بار هم به شروع پروژه نزدیک شدیم که به نتیجه نرسید. حداقل در ده سال اخیر، من روی این کار متمرکز شدهام. دو سال پیش هم با همت و پیشنهاد آقای مهران برومند (تهیهکننده مست عشق) این قضیه به سرانجام رسید. البته در گفتگوهایی که در ترکیه برای پیدا کردن سرمایهگذار و شریک پروژه داشتیم، با مجموعهای وارد گفتگو شدیم که آنها هم اظهار تمایل کردند و تا مدت زیادی هم همکاری کردند. آنها قبل از این قضیه، فیلمنامهای را به یک نویسنده آمریکایی پیشنهاد و ۵۰۰ هزار دلار هم دستمزد پرداخت کردند، اما ظاهرا فیلمنامه مطلوب آنها نبود و فیلمنامه را کنار گذاشتند. این مربوط به سرمایهگذار قبلی است و او در این پروژه نقشی ندارد.
سرمایهگذار فعلی پروژه در ترکیه مشخص است؟
بله. افرادی صاحب نام و از بخش خصوصی هستند که در صنعت تصویر ترکیه کار میکنند و شرکت پخش هم دارند.
موقع نوشتن فیلمنامه، به بازیگران نقشهای مولانا و شمس هم فکر میکردید و بازیگرانی را برای نقشها درنظر داشتید؟
از اول دغدغه این را داشتیم که شخصیتها چه سرنوشتی را پیدا خواهند کرد. بله، من و آقای فتحی به افراد مختلفی برای بازی فکر میکردیم. در شش ماه اخیر به یقین رسیدیم که مناسبترین فرد برای بازی در نقش شمس، شهاب حسینی است و خوشبختانه شهاب عزیز هم موافقت کرد و به کار پیوست.
باتوجه به آن مجسمهای که در خوی و بر مزار شمس، نصب شده و شمایلهای منتسب به او، شهاب حسینی نه از لحاظ چهره و نه از نظر سن و سال، سنخیت چندانی با شمس تبریزی ندارد. این انتخاب، مدنظر شما بود؟
آنطور که در تاریخ آمده، تفاوت سن شمس و مولانا به ۲۰ سال میرسد. انگار در اولین ملاقات مولانا و شمس، مولانا در دهه ۴۰ زندگی است و شمس در دهه ۶۰ زندگی. شهاب هم سنی بین ۴۰ تا ۶۰ سال دارد و مقداری هم هنر چهرهپردازی کمک میکند که بازیگر به نقش نزدیکتر شود.
چه بازیگری نقش مولانا را بازی میکند؟
قاعدتا الان باید مشخص شده باشد، من از موقعی که آقای فتحی و دوستان برای کار به ترکیه رفتند، به ترکیه نرفتهام و در جریان آخرین قراردادها نیستم، اما به شکل منطقی باید ترکیب بازیگران نهایی شده باشد.
منبع : برترینها
0 notes
Text
تاریخ شکل گیری قرآن در تناقض با معجزه
پژوهش های تاریخی هرمنوتیک در باره قرآن یک نوآوری در ادبیات جامعه شناختی ایران است زیرا تا کنون هرگز چنین مطالبی انتشار نیافته اند. تمامی نوشته های دینداران نخبه مسلمان، متون ستایشگر دین بوده اند و هیچ ربطی به کار علمی ندارند. در دوران اخیر نقد اسلام قرآنی در جامعه ما آغاز شده است ولی باستانشناسی هرمنوتیک مصحف قرآنی پا نگرفته است. به دنبال نوشته های پیشین، در اینجا جنبه دیگری از این کاوشگری هرمنوتیک در باره قرآن ارائه می شود. تاریخ شکل گیری قرآن بررسی تاریخی و هرمنوتیک اسناد و متون دینی با این هدف است که نوشتارها را در موقعیت دقیق تاریخی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی قرار دهد تا درک و تفسیر پیام تئولوژیک آسان گردد. روشن است که این بررسی تاریخی و اب��کتیو اختلاف برانگیز است زیرا دینداران به اعتراض پرداخته و این بررسی را «تعرض به مقدسات» خود تلقی می کنند. کار پژوهشی باید این اختلاف و بحران را نادیده بیانگارد زیرا مصالح علمی و آزادی وجدان می طلبد تا برای کشف حقیقت بررسی ادامه یابد. افزون بر آن، بررسی علمی جامعه شناسانه و هرمنوتیک قرآن یا هر متن دینی، دارای یک قدرت آموزشی و تربیتی برجسته می باشد. جامعه همیشه در افسونگری عقاید و رازهای سنگین و باورهای دینی، تمایل به سکون دارد و یا خود را ازخردگرایی دور می کند و دین همیشه خود را آسمانی و مقدس جلوه می دهد تا بر اذهان جامعه غلبه داشته باشد. علم تاریخ باید پدیده ها را تحلیل کند و گرفتار تقدس گرایی نشود، هرمنوتیک تمام موانع شناختی را باید به کنار بزند و خود را به حقیقت نزدیک کند، جامعه شناسی بدور از محدودیت منافع گروهبندی های اجتماعی و بدور از خوانش ایدئولوژیک و دینی آنها، باید پژوهش جسورانه را دنبال کند و حقیقت جوئی علمی را در مرکز هدف خود قرار دهد. باور دینی و خرافه های مردم و نخبگان نباید مانع کار علمی گردد. بررسی انتقادی نیازمند شفافیت و صداقت و پشتکار است و چنانچه پژوهش تابع عقاید رایج باشد جز انحطاط و رکود نتیجه دیگری بدست نخواهد آمد. برای بررسی تاریخ شکل گیری قرآن، من از خواننده می خواهم که با حوصله و بردبار باشد و به مطالب دقت کند. هدف این پژوهش هرمنوتیکی رفتن به ریشه ها است تا حقیقت کشف شود. روشن است که پژوهش در عرصه علوم انسانی و تاریخ و دین همیشه باز باقی می ماند زیرا بازیافت عوامل پیچیده همیشه آسان نیست. با توجه به محدودیت های تاریخی و فرهنگی و زبانی، کار تحقیقی جدی باید ادامه یابد و بدور از تقدس گرایی، ما باید جوانب پنهان تاریخ قرآن را آشکار سازیم. در قرآن می آید:«و کافران گفتند این کتاب که محمد وحی اش می شمرد جز آنکه به دروغ از خود فرابافته و دیگران نیز به او کمک کرده اند چیز دیگری نیست» و می افزاید:«و بازگفتند که این کتاب افسانه های پیشینیان و حکایات سابقین است که محمد خود برنگاشته و اصحابش صبح و شام بر او املا و قرائت می کنند. بگو این کتاب را آن خدایی فرستاده که به علم ازلی از اسرار آسمانها و زمین آگاه است.»(فرقان، آیات ۴ و ۵ و ۶). مسلمانان می گویند قرآن کلام الله است، مقدس است، معجزه است، از طریق جبرائیل به محمد ارسال شده، شفاهی انتقال یافته و کاتبان آنرا نوشته اند. در آیه های بالا سه نکته اساسی وجود دارد: یکم، آنکه کافران و مخالفان و ناباوران و مشرکان و بت کیشان به محمد می گویند کتاب او «وحی» نیست و گفته های او «دروغ و فرابافته» است و حکایت «دیگران» است. بنابراین قرآن فاقد منشا آسمانی است و توسط محمد و دیگران پرداخت شده است. حال باید پرسید «دیگران» چه کسانی هستند؟ کسانی که پیرامون هستند، خدیجه است که یهودی تبار است و نیز شخصیت هایی که تورات را می شناسند. دوم، آنکه در آیه آمده که محتوای قرآن «افسانه های پیشینیان و حکایت سابقین» است و «اصحاب» محمد آنها را املا می کنند. این نکته درست است. ساختار اساسی قرآن متکی بر تورات و داستانها و افسانه های «ادیان ابراهیمی» مانند ابراهیم و موسی و هود و یونس و یوسف و نوح و فرعون و سبا و قارون و غیره است و ارزشهای دینی و اجتماعی یهودیت پایه باور قرآنی است. البته در قرآن در باره عیسی و مریم و قریش و ابولهب و غیره نیز آمده است. ولی بهرحال اصل گفتار قرآن در باره پیشینیان و قوم یهود است و تاریخ اقوام و تاریخ باورها و سنت ها را یادآوری می کند. و بالاخره سوم آنکه، نتیجه گیری قرآن در آیه یادشده، نادرست می باشد و قرآن را خدا نفرستاده و متکی بر علم ازلی نیست. قرآن از دل تاریخ می آید و یهودیت و خلفا و حاکمان عرب و کاتبان متعدد و جغرافیای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی در تاریخ آن دست دارند. این نظریه وجود دارد که در ابتدای حرکت محمد، یک نسخه نوشتاری، مصحف یهودیت، موجود بوده و بمرور به محمد انتقال داده می شده است. چنین نوشته ای متکی بر یک فرضیه است و هم اکنون وجود ندارد و شاید روزگاری با گسترش پژوهش در منابع و اسناد عبری و آثار معماری های کهن و تحقیقات باستاشنانه در عربستان و فلسطین و اسرائیل، بتوان اخبار و شواهد علمی جمع آوری نمود. حال اگر شفاهی بودن قرآن را در دوران آغازین بعنوان یک فرضیه دیگر بپذیریم از آنجا که کاتبان متعدد بوده اند و در مراحل مختلف تاریخی کتابت کرده اند بناچار نسخه های متفاوت برگ ها و ارواق و متن های قرآنی بوجود آمده است و این گوناگونی نتیجه این وضعیت تاریخی است. در کتاب «منشاهای قرآن، قرآن منشاها» که در برگیرنده یک سلسله پژوهش های متخصصان قرآن میباشد و زیر نظر «فرانسوا دروش» استاد کالژدوفرانس، تدوین و عرضه شده است، ما می خوانیم که «قرآن دارای نسخه های بسیار گوناگون با رسم و روش های دستوری و آوایی مختلف می باشد.»(برگ ۱۷۶). بررسی «نسخه قرآن» در موزه ملی سن پیترزبورگ روسیه که سند «مارسل ۱۸» نام دارد و متعلق به سالهای ۶۸۰ تا ۷۵۰میلادی است، بعنوان نمونه تفاوتها را اینگونه نشان می دهد: در سوره ۷، آیه ۳۲ «من عبیدک» آمده حال آنکه در قرآن نسخه قاهره «من عندک» نوشته شده است. در سوره ۸ در آیه ۴۱، در نسخه موزه روس «سای» آمده حال آنکه در نسخه قاهره «شیء» منعکس شده است. در قرآن ها این تفاوتها بسیارند و نه تنها واژه ها جاعوض کرده اند بلکه بعلاوه فتحه و ضمه و کسره نیز جا به جا شده اند. شناخت این تفاوتها در کار تحقیقی دارای اهمیت است زیرا بیانگر حقایق تاریخی تغییر یک متن دینی اند. شواهد بسیاری ثابت می کنند که نسخه قرآن در قرن سوم هجری هنوز بطور کامل تثبیت و قطعی نشده است. «صحیح البخاری» که خود از حدیث دانان معروف است و در سال ۸۷۰ میلادی برابر با ۲۵۶ هجری فوت می کند و همچنین «ابوعیسی محمد الترمذی» که در ۸۲۴ میلادی در خاک ازبکستان امروزی متولد شده و سپس به خراسان و بصره و حجاز می رود و در سال ۸۹۲ میلادی برابر ۲۷۹ هجری فوت می کند و یکی از حدیث دانان بزرگ و معتبر اسلام است، به برخی آیات اشاره می کنند که پس از دویست سال هنوز قطعیت ندارند. بعنوان نمونه در سوره ۵۱ آیه ۵۸ در مصف های گوناگون به صورتهای زیر درآمده است: «ان الله هو الرزاق ذو القوه المتین»، «انا الرزاق ذو القوه المتین»، «انی انا الرزاق ذو القوه المتین».(همانجا برگ ۱۸۶). محدثین بزرگ اسلامی اعتراف به آیه های مورد بحث دارند و از مصحف قطعی قرآن سخن بمیان نمی آورند. چند سده پس از مرگ محمد پیروان او به تصحیح و تکمیل قرآن مشغولند و این واقعیت قصه معجزه قرآن را بی اثر می کند و بیانگر این حقیقت است که نسخه قرآنی در حال شدن است و در طول تاریخ متغییر است. یکی دیگر از ابهام ها و تغییرها در مورد شماره آیه های قرآن است. اختلاف در مورد شمارش آیه های قرآن ناشی از چیست؟ منابع مختلف چنین اعلام کرده اند: در نزد المدنی ۶۲۱۷ آیه، المالکی ۶۲۱۰ آیه، البصری ۶۲۰۴ آیه، الحمسی ۶۲۳۲ آیه، الکوفی ۶۲۳۶ آیه (همانجا برگ ۱۸۱)، اعلام شده است. این تفاوت ناشی از دستکاری های متعدد در قرآن و عدم کنترل دقیق کاتبان و حاکمان در تولید و تنظیم قرآن است. قرآن عربی ناممکن و شعر شفاهی پیش از اسلام قران امروزی به زبان عربی است، ولی در زمان محمد زبان عربی وجود ندارد. زبان قرآن با مفاهیم و نمادها و سمبولهای یهودی و آرامی و سریانی و غیره درهم آمیخته است، قرآن تاریخ مردم یهود است، تاریخ یهود را بیان میکند. آنچه که در قران است سنت پیامبران یهودیت است، تک خدایی یهودیت است، روایت پیامبری موسی است. فرهنگ نوشتاری از آسمان نمی آید، از زمین خشک حاصل نمی شود، بلکه به روند فرهنگی و نوشتاری یهود اتکا می کند. کتاب های یهود: تورات، تنخ، تلمود، میدارش، توسفتا، آثارخاخامی، هاگادا، میشنا، تور، باریتا، شولحان عاروخ، حماش، سیدور، زوهام، متکی بر تاریخ نوشتاری است. یهویان و کاتبانشان دارای سنت روایتگری و قدرت نوشتن بودند و زبان آنها عبری است. در شبه جزیره عربستان کسی وجود ندارد که نگارش عربی را بداند زیرا دستور زبان عربی و متن نوشتاری عربی بوجود نیامده است. در قرآن نیز می آید که محمد خواندن و نوشتن نمی داند. پس اگر محمد تولیدکننده مصحف نیست، آفریننده قرآن کیست؟ ما میگوئیم قرآن دارای منشا توراتی است و کاتبان و نویسندگان متعددی در طول تاریخ پیدایش و تنظیم آن دست داشته اند. نگارش قرآن بزبان عربی در زمان پیامبر ناممکن بود و زبان که محصول تاریخ و جامعه و متخصصان زبان می باشد برای عربهای پیش از اسلام و در دوران «پیامبری» و پس از آن نامیسر بود. مسلمانان می گویند قرآن «معجزه» بوده و از آسمان «نازل» شده است، و البته به این حرف تنها خود مسلمانان می توانند اعتقاد داشته باشند. این گفته یک قصه ابهام دار بزرگ است که با منطق علمی و تاریخی در تضاد کامل است. الله در آسمان نیست بلکه روی زمین است و قرآن از آسمان نازل نشده بلکه متعلق به زمین است. محمد در سال ۵۷۰ میلادی در مکه متولد شده و در ۶۳۲ میلادی در مدینه می میرد. در دوران آغازین سده هفتم در شبه جزیره حجاز هیچ نوشته و کتابی به زبان عربی وجود ندارد. اغلب یهودیان یکتاپرست هستند ولی عربها در بت پرستی و چندخدایی و گاه با اعتقادی متمایل به یهودیت و مسیحیت زندگی می کنند. یهودیان گنجینه عظیمی از نوشتار و سرود و دعا دارند، حال آنکه عربها در این لحظه تاریخی فاقد تمدن معماری و نوشتارو زبان دستوری هستند. البته صحبت از «المعلاقات» یا شعرهای پیش از اسلام می شود. در واقع این شعرها متعلق به شاعران عرب و مسیحی بوده، شاعرانی که بیشتر از مناطق خارج از شبه جزیره حجاز بوده، و از نظر زمانی متعلق به زمان پیش از محمد، همزمان او و همچنین پس مرگ او هستند. این سرودها بیان حال بیابانگردان و قبایل و نیز احساس و عشق و شکار و شتر و شراب و نغمه های دل آنان بوده است. ولی در این زمینه باید دقت داشت، که در ابتدا این شعرها نگارش نیافته بلکه، پراکنده و شفاهی هستند. بر پایه گفتار پژوهشگران اغلب این شعرها در سالهای متمادی بعد از مرگ محمد تنظیم شده و نگارش یافته است. برای این مطلب رجوع شود به کتاب «المعلاقات» به زبان فرانسه و عربی که توسط «هدی توئل» با کمک انتشارات «فلاماریون» بسال ۲۰۰۹ میلادی منتشر شده است. «حماد الراویه» اولین راوی و روایتگری است که شعرهای «المعلاقات» را در قرن هشتم میلادی، حدود ۱۵۰ سال پس از مرگ پیامبر به نوشته درمی آورد. او در سال ۶۹۵ میلادی در کوفه متولد و اواسط سده هشتم در زمان خلافت المنصور می میرد. کتاب المعلاقات نام هفت شاعر را مطرح می کند که دارای شعرهای شبانی و بیابانگردی بوده و به شکل شفاهی رایج بوده است. باید یادآور شد که در هنگام شکل گیری زبان عربی، همزمان با حمادالراویه، شخصیت های دیگری مشغول همین گونه فعالیت ها بوده اند. بعنوان نمونه «أبو سعید عبد الملک ابن قریب الأصمعی»، متفکر و حکیم در عرصه دستور زبان عربی از مکتب بصره بود و طی سالهای ۷۴۰ تا ۸۲۸ میلادی زندگی می کرده است. «المفضل بن محمد بن یعلى بن عامر بن سالم بن رمال الضبی»، راوی معروف اهل کوفه که بسال ۷۸۰ میلادی می میرد، در زمان المهدی خلیفه عباسی می زیسته و یکی از کارهایش جمع آوری و کتابت اشعار کهن بوده است. «المعلاقات» حماد الراویه در بر گیرنده شعرهایی است که در نزد اعراب پیش از اسلام یا همزمان رواج داشته و تا آن زمان شفاهی بوده اند و سینه به سینه انتقال پیدا می کردند. واژه المعلاقات بمعنای آویزان و نصب شده و همچنین بیانگر پارچه های زینت دار آویزان می باشد که گویا بر دیوار کعبه برپا و نصب می کرده اند. از آنجا که شعرها برای مردمان زیبا و خوش بوده، همچون زیور تلقی شده و بنابراین چنین شعرهایی بشکل استعاری و سمبولیک المعلاقات نام گرفته اند. به این ترتیب باید تاکید نمود که زبان عربی مدون و دستوریافته و نوشتاری در دوران محمد وجود نداشته و شعرهای المعلاقات نزدیک صد و پنجاه سال بعد به نوشتار درآمده است. بنابراین، زمینه فرهنگی و نوشتاری از آن یهودی ها و همچنین تمدنهای قدیمی تر مانند تمدن بابلی و منشور حمورابی میباشد. کتابهای پنجگانه تشکیل دهنده تورات منبع الهام و روایت قرآن میشوند. تمام ادبیات یهود و سلسله پیامبران یهود و قواعد اجتماعی و دینی، اساس روایت در قرآن می شود. کاتبان قرآن نویس و ��شتت در خلافت واقعیت اینستکه قرآن�� تاریخی است و انسانها آنرا نوشته اند و این روند در طول یک زمان دراز و پرتضاد صورت گرفته است. ولی در بررسی تاریخ قرآن، بطور مسلم به سنت «اخبار» باید توجه شود زیرا مجرای اصلی خبرگیری در سنت اسلامی است. روشن است افسانه گوئی و رازگوئی و رویاانگیزی در این خبرها رایج است و حقیقت تاریخی بطور عمده ناممکن است. در اخبار می آید که کاتبان مختلفی از اهل مدینه، در زمان محمد بودند مانند «ابی بن کعب بن قیس» یا «زید بن ثابت» که از انصار و نزدیک محمد بوده و قرآن را از حفظ می دانستند. درستی و اعتبار این مطلب را چگونه می توان اثبات کرد؟ بفرض اینکه افراد از نزدیکان پیامبر بوده و گفته ها را حفظ کرده اند، چگونه می توان روایت را با واقعیت تاریخی پیامبر انطباق داد؟ در قرآن می آید که قرآن نازل شده است، حال می پرسیم مصحف قطعی نازل شده و کتابت یافته کجاست؟ در این زمینه «البخاری» نیز از «جمع آوری» قرآن می گوید و آنرا «نازل» شده می داند. نکته جالب اینستکه برخی مسلمانان از «جمع آوری» قرآن صحبت می کنند. باید پرسید کتاب خدا و معجزه الله چگونه پراکنده می شود؟ پس اگر پراکندگی در کار است این امردر واقع بیانگر نبود «اراده الهی» است و به این ترتیب این پراکندگی بخاطر جنبه تاریخی این سند است. اگر قرآن جمع آوری شده است، این امر بیانگر زمینی بودن قرآن است و نوشته ای است که حاصل معجزه نیست، بلکه در زمان و زمین پراکنده بوده است. براستی قرآن از آسمان نمی آید، قرآن دارای یک نسخه نبوده است و حتا اسم مصحف، «قرآن» نامیده نمی شده است. قرآن عربی در زمان محمد ناممکن بود. پژوهشگران غربی مانند «آلفرد لوئی دو پره مار» و «ویلیام مونتگمری وات» تا کنون نشان داده اند که قرآن، بشکل برگه ها و مصحف های سیال و متنوع بوده است و در شرایط فرهنگی و دینی و سیاسی گوناگون در طی یک سده تا دویست سال پاگرفته است. گویند عایشه «برگهایی» از قرآن را جمع آوری کرده بود و البته احتمال دارد که منظور برگهایی از «قرآن یهودیت» است. ابوبکر که بسال ۶۳۲ تا ۶۳۴ میلادی خلیفه بود اولین اقدام کننده برای «جمع آوری» پاره نوشته ها یا قرآن های مختلف بود و او در نزد «عمر» خلیفه دوم، «زید بن ثابت»، کاتب و همراه محمد را برای این امر مامور می کند. «زید بن ثابت» از انصار بود و مورد اعتماد بوده و در جنگ «احد» شرکت داشته است. ابوبکر برای پایان دادن به تفرقه، زیدبن ثابت را مامور جمع آوری صفحات قرآن می کند. ابوبکر در هنگام دادن ماموریت از زید می پرسد: «تو در مورد چیزی که پیامبر خدا نکرده است، چگونه اقدام خواهی کرد؟». این پرسش نشان می دهد که محمد نویسنده قرآن یا انتقال دهنده قرآن نیست. بر پایه گزارش «البخاری»، نتیجه کارجمع آوری زیدبن ثابت، به ابوبکر انتقال داده می شود و او نسخه را به عمر خلیفه دوم، که از ۶۳۴ تا ۶۴۴ میلادی در خلافت بود، می سپارد. البته به نظر برخی پژوهشگران، «مصحف» زیدبن ثابت توسط حاکم یثرب از بین می رود. تلاش برای ساختن «مصحف» ادامه پیدا می کند. عثمان سومین خلیفه که از ۶۴۴ تا ۶۵۶ میلادی خلافت کرد نقش قاطع در جمع آوری و گزینش «نوشته ها» و نشانه ها و حذف برخی دیگر بازی کرده و مصحف خود را عرضه می کند. تاریخ نشان می دهد که عثمان هرگز نمی توانست ��مه یادداشت ها و نوشته ها و پارشومن ها و پوست نوشته ها و سنگ نوشته و خاطرات افراد را جمع آوری کند، ولی به لحاظ وضع سیاسی و ادامه سلطه گری، او اقدام اولیه برای ایجاد «قرآن» واحد می کند. «ابوحذیفه» فاتح ارمنستان و منطقه آذربایجان مطلع می شود که در میان سپاهیانش، افراد اختلاف در روایت پیامبر و روایت قرآنی دارند. البته اطلاع دقیقی در این زمینه وجود ندارد، ولی گفته می شود هنگامیکه او به مدینه برمیگردد به عثمان پیشنهاد می کند: «لازم است مانند یهودی ها و مسیحیان قرآنی داشته باشیم». عثمان بر پایه مجموعه جمع آوری شده تکه های قرآنی که توسط «زید» تهیه شده بود و نزد «حفصه» دختر ابوبکر و همسر محمد بود، زیر نظارت و کنترل سه تن از سران قریش، به تنظیم مصحف اقدام می کند. عثمان پس از تنظیم «مصحف»، آنرا به حفصه سپرده و چند کپی از آنرا به مناطق جغرافیایی خلافت ارسال می کند. (رجوع شود به «منشا های قرآن»، از آلفرد لویی دو پره مار، پاریس). لازم به یادآوری است که نسخه مصحف عثمانی در حال حاضر وجود ندارد و این گفته در روایات آمده است و بعنوان نمونه طبری در «تفسیر» می گوید عثمان با ایجاد مصحف خود همه روایات مختلف دیگر حذف کرد و مصحف رسمی اعلام نمود.(تفسیر طبری). بعلاوه در باره زبان این مصحف هیچگونه سند تاریخی و معتبر و دقیقی وجود ندارد و نباید تصور کرد که مصحف همسان قرآن امروزی است. در بهترین حالت تکه نوشته هایی ابتدایی به خط کوفی و حجازی و غیره بوده و از قواعد زبانی دور بوده اند. البته نظر پژوهشگران به این گفتار محدود نمی شود، زیرا آنها معتقدند که مصحف عثمانی، علیرغم نابودشدن نوشته ها و اسناد گوناگون توسط عثمان، نمی توانسته تنها مصحف باشد. «عمربن شبه» که در ۸۷۷ میلادی درگذشت در کتاب خود «مدینه»، به بررسی آیات و احادیث پرداخته و تضادهای آنها را نشان می دهد. در حقیقت یک بلبشوی بزرگ و سردرگمی عظیم وجود دارد و اعراب در پی ساماندهی خود در برابر اقوام دیگر هستند و پایداری نظام خلیفه گری و اسارت دیگران را مشروط به تنظیم قوانین خود می دانند. ولی به گفته «عمربن شبه» کار ها بصورت سامانیافته صورت نمی گیرد زیرا زیدبن ثابت از جانب عثمان موظف به تنظیم بوده، ولی عثمان خود نیز مداخله نموده و اقدام به تنظیم آیات می کرده است؛ افزون برآن، زیدبن ثابت، از جانب افراد دیگر نیز ماموریت داشته است. «عمربن شبه» از آنجا که از مصحف های دیگر مطلع بوده، یک فصل کتابش را به «طولانی بودن» نسخه عثمانی و جمع آوری آن توسط عثمان، اختصاص می دهد.(منشاهای قرآن، برگ ۸۳). به بیان دیگر در نوشته «عمربن شبه» در قرن هشتم، ۱۵۰ سال پس از مرگ محمد، به ما اطلاع داده می شود که الگوی های متفاوت در تنظیم «قرآن» مطرح بوده است، زبان نوشته ها و صفحات معلوم نیست، تعداد برگه ها مشخص نیست، ابعاد مصحف نقلی و شفاهی روشن نیست و هر کاتب بنا بر سلیقه و اولویت خود و زمان خود، طرح خویش را پیروی می کرده است. این شواهد نشان می دهند که تلاشهای گوناگونی در جریان بود تا نسخه یا مصحف یگانه و قابل قبولی تنظیم شود. پیرامون این رویداد مصحف نویسی، اختلافات بسیار مهمی وجود داشت و بنابر نظر برخی مورخان کسانی که عثمان را به قتل رساندند به او ا��تقاد داشتند که چرا عثمان نسخه های دیگر قرآن را سوزاند. آنها به گفته طبری اعلام می کردند:«قرآن در چندین کتاب بود و تو همه را به یک کتاب تقلیل دادی.».(طبری چاپ بیروت). گفته می شود که در خلافت معاویه (۶۸۰/۶۶۱ میلادی)، «مروان» حاکم مدینه، از خویشان و کاتب عثمان خلیفه سوم، نسخه های «حفصه» را نابود می کند.(دوپرمار، «منشاهای قرآن»، برگ ۸۳). باید افزود که «حجاج» حاکم بغداد در زمان خلافت عبدوالمالک بن مروان (۷۰۵/۶۸۵ میلادی)، اسناد دیگری از قران را نابود کرد و هدف او از بین بردن هرگونه اختلاف در برگ های مصحف بود. در اخبار «عبدالله ابن مسعود» که از اصحاب پیامبر بوده و در زمان عثمان می زیسته است، آمده که برخی نسخه ها فاقد سوره فاتحه بودند. ابن مسعود خود نیز دارای مصحف بوده که زیر فشار عثمان مصحف او حذف می شود. نزد ابن مسعود سوره «آل عمران» در آیه ۱۹ می آید: «دین برای خدا، دین حنیف است»، حال آنکه در قرآن رسمی امروز آمده است:«دین پسندیده نزد خدا، آیین اسلام است». واژه «حنیف»، کیش «پاکیزه ابراهیمی» را معنا می دهد، حال آنکه واژه «اسلام» معنای دیگر دارد. در سوره آل عمران، آیه ۳۳ قرآن کنونی آمده است:«بحقیقت خدا برگزید آدم و نوح و خانواده ابراهیم و خاندان عمران را برجهانیان»، حال آنکه در نزد ابن مسعود آمده است:«…خانواده ابراهیم و خانواده محمد». این نمونه تغییرات و حذف شدن ها، گوشه ای از تاریخ شکل گیری قرآن می باشند. مصحف قرآنی پس از محمد چندگانه بوده، پراکنده بوده، فاقد زبان عربی بوده، به زبان کوفی و حجازی بوده و مرتب درحال شکل گیری و تنظیم بوده است. در زمان عثمان و بویژه در دوره بنی امیه، بند بند قرآن به کنترل و بازرسی کشیده می شود. این تغییرات در یک دوره جنجالی و سیاسی پرتشتت روی میدهد. اختلافات و بحران سیاسی حاکمان متعدد ضرورت یک منشور واحد برای حکمرانی را بروشنی نشان می دهد و حاکمان و مشاوران آنها در پی استحکام دکترین خود هستند تا از بی ثباتی ها جلوگیری بعمل آورند. اختلاف و تضاد خلفا، کشته شدن عثمان (۶۵۶ میلادی) و سپس قتل علی( ۶۶۱ میلادی) و نیز قتل حسین (۶۸۰ میلادی) و جنگهای خانوادگی و تصرف قدرت امویان در دمشق در سال ۶۶۰ میلادی، بیان بحران و تشتت بزرگ و به گفته برخی «فتنه اکبر» است. هدف فتنه ایجاد تفرقه و پاشیدگی بود و حاکمان در جستجوی محور متحد کننده هستند. در تمام این دوران، قرآن تغییرات زیادی به خود می بیند و بسیاری از آیه هایی که در نسخه های قدیمی وجود داشت حذف شدند یا دستخوش تغییراتی گشتند. در زمان معاویه و سپس پسرش یزید طی سالهای ۶۸۱ تا ۶۹۲ میلادی، دوران آشوب در مدینه و مکه علیه امویان حاکم بر دمشق است. حاکم حجاز أبوبکرعبد الله بن الزبیر، فرزند یکی از اصحاب محمد در راس شورش بود و ادعا نمود که قرآن خود را دارد و این نسخه متکی بر نسخه «زید» مشاور عثمان است. ابو الولید عبد الملک بن مروان (مرگ ۷۰۵ میلادی) حاکم بغداد نیز اعلام میکند که دارای نسخه خاص خود است و نیازی به مصحف های دیگر نیست. نوشته و تنظیم قرآن با التهاب و درگیری ها پیوند خورده است و در رابطه با قدرت سیاسی و تناسب قوا�� مدام در حال تغییر است و بالاخره اینکه ما با مصحف ها و مکتوب های مختلف مواجه هستیم. در اینجا بعنوان خلاصه مطلب باید گفت که افزون بر رابطه تنگاتنگ قرآن با تورات، قرآن بصورت قرآنهای گوناگون بوده است و تنها از قرن ۹ میلادی به اینسو میباشد که ما «نسخه کامل» این کتاب را داریم. دستنوشته هایی که طی دو سده پس از ظهور اسلام موجود بودند شفاهی و پراکنده و قطعه قطعه و ناقص بوده و گاه به زبانهای مختلف و از جمله حجازی عرضه شده بودند. در این زمینه باید از تکه نوشته هایی روی «پارشومن» در زمان خلفای اموی «ابو الولید عبد الملک»(۶۸۵-۷۰۵) و نیز «الوالید»(۷۰۵-۷۱۵) یاد کرد. ولی اولین مصحف کامل برای محققان، دستنوشته (۸۷۷-۸۷۸ میلادی) در زمان «العماجور» حاکم عباسیان در دمشق سوریه در اواخر قرن نهم، می باشد. در تحقیق تاریخی بر روی قرآن، کاوش ادامه دارد و منابع کهن و تازه پیوسته باید مورد بررسی قرار گیرد. برخی از پاره نوشته های اولیه را می توان بر روی دیوار و کاشی کاری در «گنبد صخره» در اورشلیم مشاهده کرد که متاسفانه محدودیت ها اجازه کار دقیق و ژرف را نمی دهد. این گنبد به دستور خلیفه اموی «عبدالملک بن مروان» در سالهای ۶۹۱ تا ۶۹۲ ساخته شده است و بطور مسلم رازهای گوناگونی درخود نگه داشته است. بنابر ادعای مسلمانان در شب معراج، محمد از روی این صخره به معراج می رود. تجسس و تحقیق باستانشناسانه در باره «صخره» در حال حاضر ممنوع میباشد و گویا اسراری نباید فاش گردد. نمونه دیگر کشف مصحف های صنعا در سال ۱۹۷۲ میلادی می باشد که دارای برگه های چرمی و کاغذی بوده و به سرپرستی پرفسور «پوئین» و پژوهشگران آلمانی جمع آوری شده است. نوشته ها فاقد ساختار و ترتیب قرآن کنونی اند، فاقد فتحه و ضمه و کسره و فاقد شماره بندی برای آیه ها میباشند. در این نسخه ها اغلب روی هر برگ جای پاک شدن کلماتی وجود دارد که دوباره با واژه های جدید پر شده اند. این نسخه ها به خط کوفی و حجازی هستند و متعلق به هزار نسخه قرآن متفاوت بوده اند. جان وانسبروگ متخصص آمریکایی، ایگناس گلدزیهر (اسحاق یهودا) متخصص مجارستانی معتقدند که نسخههای صنعا به اوائل قرن هشتم یعنی یک قرن پس از مرگ محمد تعلق دارد. نیاز به یک تحقیق گسترده در کشورهای عربی مانند یمن و عربستان وجود دارد، ولی سیاست و دیپلوماسی موجود مانع پرداخت و بازشناسی علمی کافی است. بالاخره اینکه هیچ تحقیق علمی و همه جانبه در کشورهای اسلامی مانند عربستان نمی تواند صورت گیرد زیرا اینگونه تحقیقات «حرام» است و در حقیقت منافع حاکمان در تناقض با کشف حقایق جدید است. روش های قرآن در انتقال پیام یکی از روش های مسلمانان برای حفظ رازآمیزی دین، اینستکه قرآن را «معجزه» معرفی کنند و سبک و روش آن را شگفت انگیز و آسمانی توصیف کنند. البته این واکنش ناشی از ذهنیت رازگرا و دین گرا می باشد و قدرتمندان برای سلطه خود از آن سود برده اند. تلاش همیشگی طرفداران اسلام جلوگیری از مطالعه علمی قرآن است. منظور جلوگیری از روشی است که قرآن را به یک موضوع بحث و تحقیق تبدیل می سازد. یک کتاب زمانی که بشیوه علمی خوانده شود، به مقایسه با کتابهای دینی درآید و مورد بررسی انتقادی قرارگیرد، بمرور حالت مقدس خود را از دست می دهد. در کشورهای عرب و ایران فرهنگ تحلیل علمی در باره قرآن وجود ندارد و تمام مدعیان تحلیل قرآن در حقیقت مفسران و یا دینسازان قرآن هستند. آنها از تحلیل قرآن بعنوان یک موضوع آزمایشگاهی و دانشگاهی همیشه پرهیز داشته اند زیرا اصل «قداست» شرط برخورد آنان است. برای جامعه شناس دین، هر دینی و نیز اسلام یک پدیده تاریخی و قابل مطالعه می باشد و معیار رازآمیز و باورگرا نمی تواند مانع آشکار شدن حقایق شود. برای جامعه شناس دین، تمامی ادیان در درون تاریخ بشری بوجود آمده اند و درک آنها مستلزم بررسی علمی تمامی عواملی است که در شکل گیری دین دخالت دارند. قرآن یک تاریخ دارد و نگارش و جمع آوری آن محصول تلاش کاتبان و نویسندگان متعدد و فرمان حاکمان و تاثیر رویدادهای سیاسی و اجتماعی و نظامی گوناگون است. تاریخ نشان می دهد که قرآن از فرهنگ ها و ادیان و آئین های متعدد متاثر بوده و از نظر زبان در ابتدا به زبان عربی نبوده و متن کنونی اش از نظر واژه شناسی یک نوشته التقاطی بشمار می آید. این نوشتار محصول مجموعه اکوسیستم منطقه ای خاورمیانه می باشد. در ابتدا باید روشن ساخت که واژه «قرآن»، واژه سیریاکی می باشد و با واژه عربی «اقرا»، هم ریشه نمی باشد. این واژه توسط یهودیان نیز بکار رفته است. بنابراین پرسش اینجاست که چرا محمد که از قبیله عربی قریش است، واژه قرآن اش از ریشه زبانی دیگری است؟ اینگونه موارد بسیار است. همین گونه پرسش های ساده ما را تشویق می کند که بسوی ریشه ها برویم. حال قرآن چه پیامی دارد و چگونه شکل گرفته است؟ این مطلب را در فصل های پیشین نشان دادیم که برخلاف باور عامیانه مسلمانان، قرآن الهام آسمانی نیست. همچنین بر خلاف ایدئولوژی زیان آور و ضدعلمی عبدالکریم سروش، قرآن رویا و خواب و خیال پیامبر اسلام نیز نمی باشد. قرآن تاریخ سیاسی اجتماعی و زبانشناسانه دارد. قرآن دارای یک دوران طولانی تکوین و تنظیم میباشد. یکی از تئوریها لحظه آغازین، اسلام را به استراتژی قوم یهود در برابر مسیحیت، پیوند می زند. به نظر برخی محققان، قرآن اقبتاس تورات بزبان عربی برای عربها است. به بیان دیگر خاخام های مکه دین خود را بشکل قرآن برای عربها ترویج می کنند و در قرآن می آید:«وما قرآن را برای وعظ و اندرز به فهم آسان کردیم.»(سوره قمر آیه ۱۷). پیام تورات برای عربها بشکل ساده تر و با حالات روحی آنها تنظیم میشود و قرآن، بعدها بعنوان کتاب محمد معرفی می گردد. هر چند بررسی و پژوهش ادامه دارد تا شناخت علمی کاملتر گردد ولی در یک کلام باید گفت لحظه تاریخی تنظیم ابتدائی تا جمع آوری و نگارش های گوناگون و مصحف امروزی، دست کم دویست سال به درازا می کشد. با تحلیل از ساختار زبانی قرآن، ما متوجه میشویم که باعتبار کار ممتد کاتبان گوناگون در دوران مختلف، قرآن متناسب با افراد مورد نظر و مورد خطاب و لحظه های زمانی و اجتماعی و سیاسی، زبان خود را تغییر می دهد. قرآن رویا نیست بلکه از دین و جامعه و جنگ و عبادت و عبودت و جهنم و قواعد جزایی و اقوام سامی صحبت می کند، دارای زبان خشونت و مردسالاری است و مطابق میل و سیاست دوران مختلف خلیفه گری، اهداف و زاویه عملکرد خود را مشخص می سا��د. در طول این تاریخ قرآن تغییر یافته، شکل خود را تغییر داده و سبک های گوناگون بکار گرفته زیرا دستکارها و مداخله های وسیعی در آن صورت گرفته است. قرآن دارای پیام اطاعت برای یهوه یا الله است. محتوی پیام از فرمان و روح یهودیت پیروی می کند. ولی از آنجا که قرآن تولید یک جامعه معین با تضادهای گوناگون است بنابراین متناسب با لحظه زمانی، نوع محتوا و نوع موضوع و نوع مخاطبان، روش بیانی و آهنگ کلام را تغییر میدهد. تمام کتابهای دینی و فلسفی و تاریخ و حماسی و شاعرانه در جهان به تاریخ معیینی تعلق دارند و دارای سبک و شیوه نگارشی خاص خود می باشند. روش قرآن هم با ویژگی های زیر مشخص می شود: یکم، یکی از ویژگی های قرآن تکنیک خبری است. تکنیک خبر رسانی و حکایتگری و در این مدل هر خبر یکسری حکایت و داستانهایی را مطرح می کند. هدف این الگو متمایل نمودن ذهن بسوی عالم قدسی و پیام مقدس است. در این مدل اخبار ردیف می شوند بدون آنکه منبع آنها مشخص شود. دوم، هر خبر، کوتاه و یکتا و مستقل است و خبرها پشت سر هم می آیند. آنها دارای نوسان بوده و فاقد یکپارچگی و نظم هستند. راوی ها خبرها را می گویند و تکرار می کنند تا تکرارشان، به خبر حقیقت و حقانیت بخشد و ذهن را آماده پذیرش پیام کند. سوم، در متن خبر، گاه تاکید پررنگ در عرصه بازگوئی «تاریخی» است و گاه تاکید پررنگ در عرصه دینی می باشد. خبر بر تاریخ و دین یهود و اسطوره های یهودیت تاکید میکند و حقانیت را از آن موسی می داند. بنابراین ساختار مطلب نقلی و بسته است و دربرگیرنده روش فلسفی و اندیشیدن و پرسشگری و تجربه اندوزی نیست. چهارم، سنت خبر روش اصلی روایت است و بعدها در تاریخ اسلام ادامه می یابد. لازم به گفتار است که در سنت قرن هشتم عرب کسانی که حکایت داخلی و پیرامونی امت اسلامی را بازگو می کنند «اخباریون» نامیده می شوند. اخبار در کتاب های مشهور «کتاب تصرفات» از سیف بن عمر، مرگش در ۷۹۶ میلادی، کتاب «الطبقات» از ابن سعد بغدادی، شاگرد الواقدی، مرگش بسال ۸۴۵ میلادی، و کتاب «تاریخ مدینه» از عمر بن شبه، مرگش بسال ۸۷۷، جمع آوری شده اند. پنجم، همین الگو در سنت روایت مربوط به رفتار و گفته های پیامبر به اجرا درمی آید و حدیث ساخته می شود. در باره احادیث باید گفت که آنها بطور عمده از شکل خبری برخوردارند و توام با شناخت از قرائت های گوناگون قرآن اند. نمایندگان این سبک در احادیث، دو متخصص حدیث ایرانی تبار، «محمد البخاری» (۸۷۰ میلادی) و «ابوالحسین مسلم بن الحجاج القشیری النیسابوری» (۸۷۵ میلادی) میباشند. ششم، در سبک قرآن جنبه های دیگری در روش خبر نیز وجود دارد. در قرآن، آیه های متمایل به سرود وجود دارد، مانند سوره «الرحمن» که دارای آیه های کوتاه بوده، اخبار و احکام را پیاپی اعلام می کند و آهنگین و گاه قافیه دار است. البته به اعتقاد برخی پژوهشگران مانند«آلفردلوئی دو پرمار»، بر پایه آثار و نشانه های موجود «الرحمن» که بمعنای بخشنده است نام خدای یهودیان و مسیحیان در دوران کهن عرب پیش از اسلام بوده است. بر پایه نظر همین مورخ این سوره نزدیکی فراوانی با قسمت ۱۳۶ انجیل دارد. هفتم، یکی دیگر از مشخصات روش قرآن، شکل نقلی با «واسطه» در قرآن است. انتقال خبر با واسطه های متعدد صورت می گیرد. بازگویی حکایت های خط پیامبری در یهودیت، از ابراهیم تا موسی، یکی از شاخص های اصلی بافت قرآنی است. در واقع حکایت ها در باره یوسف و نوح و ابراهیم و موسی، حالت گوشزد و هشدار را دارند و نقالان گوناگونی به تکرار و بازگوئی می پردازند. هشتم، یکی دیگر از ویژگی های روش قرآن، لحن تهدیدآمیز است. این تهدید گاه جهت گیری نظامی و جنگی و جهادی دارد و گاه مشخصه تنبیه الهی و سرنوشت محتوم دوزخی دارد. در قرآن گفتمان جنگی نظامی بسیاراست. جهاد در راه خدا یک تقواست(سوره بقره، ۲۴۴)، در راه خدا «انفاق و جهاد» باید کرد(سوره حدید، آیه ۱۰)، و سوره توبه اصرار به جنگ و قتل در راه خدا دارد. جدل و مشاجره کردن و تهدید به مرگ و جهنم برای مرعوب نمودن دیگران و دعوت افراد به افشای مشرک و مخالف، در متن قرآن موج می زند. این روش نگارشی همراه نوعی اتوریتاریسم بوده و هدف ارعاب را دنبال می کند. بدین ترتیب باید بطور خلاصه گفت که متدولوژی زبانی قرآن در ارائه پیام، فاقد منطق عقلانی و نظم یافته است، فاقد جنبه آنالیتیک یا تجزیه و تحلیل است، فاقد روش چندجانبه گرا و گسترده است. این متد در جستجوی داده و خبر نیست، در پی پرسش و تحقیق نیست، در پی پژوهش و علم و تجربه نیست. متد زبانی قرآن، روش خبری تعبدی و تکراری و عمودی است و این روش تکرار با نقل خبر کامل میشود خبر فاقد منبع است و خود را سحرآمیز و رازگونه جلوه می دهد. این روش منطبق با روحیه جامعه ای بدوی و ذهنیت غیرعقلانی است. این روش تابع ساختار روانی تعبد گراست که فقط بر پایه فرمان و عبودیت کارآیی دارد. اسلامگرایان مخالف پژوهش علمی روشن است که هر نوشته ای تاریخ دارد. قرآن نیز تاریخ پرپیچ و تاب دارد و روند پیدایش و تنظیم آن بیش از دویست سال به درازا کشیده است. نقطه آغاز قرآن آسمانی نیست، بلکه زمینی است و در دل فرهنگ و دین یهود و سرزمین حجاز است. با وجود ناروشنی های تاریخی و نگارشی در آغاز و روند تنظیم قرآن، پژوهشگران متعددی بسیاری از رازهای تاریخی قرآن را آشکار نموده اند و من بنوبه خود در باره تاریخ قرآن و شکل التقاطی آن و نزدیکی ساختار آن با تورات و رابطه آن با سایر خصوصیات منطقه ای بسیار گفته ام. در این زمینه کار پژوهشی باید ادامه یابد زیرا نکات ناروشن بسیار است و متاسفانه رژیمهای کشورهای مسلمان و بنیادگرایان اسلامی در جهان تمام تلاش خود را بکار بسته تا حقایق آشکار نشود. تمامی منابع اسلامی در باره اسلام و قرآن مانند رسالات انبوه حوزه های دینی و تمامی نوشتارهای شخصیت های شیعه مانند آیت الله طباطبایی و آیت الله مطهری و عبدالکریم سروش و محمد مجتهد شبستری، فاقد اعتبار علمی و دانشگاهی است و کوچکترین کمکی به درک علمی قرآن و تاریخ آن نمی کنند. بررسی انتقادی و هرمنوتیکی قرآن، مستلزم خروج از دین باوری اسلامی قرآنی است. تمامی این شخصیت ها تفسیر ویژه خود را از قرآن نموده و تلاش دارند تا تصویر «رحمانی» از قرآن ارائه نمایند. حال آنکه هدف پژوهش هرمنوتیک هرگز چنین امری نیست بلکه هدف آن، نشان دادن همه جنبه های متضاد قرآن تاریخی و رابطه این پدیده ها با سیر تاریخ ��ست. روش علمی در جستجوی شناخت دین و سند تاریخی آن، یعنی قرآن، است. علم تابع باور دینی و اعتقادات مذهبی افراد نیست. علم در پی حقیقت است و هرگونه تقدس گرایی را مورد انتقاد قرار می دهد. اسلامگرایان مخالف پژوهش علمی هستند زیرا از نتایج آن می هراسند. البته آنها از «لفاظی علمی» کوتاهی نمی کنند، ولی ما می دانیم که هدف انان نه حقیقت جوئی، بلکه نجات دین است. حال آنکه جامعه نیازمند روش و منطق علمی است، جامعه نیازمند روحیه دانش اندوز و روحیه انتقادی می باشد. با توجه به تقدس گرایی موجود در ذهنیت ایرانیان و با توجه به ازخودبیگانگی ایرانیان و نخبگان جامعه، لازم است تا کار علمی در انتقاد دین گسترش یابد و بطور مسلم نقد هرمنوتیک قرآن یکی از عرصه های این کار انتقادی است. جلال ایجادی جامعه شناس دانشگاه پاریس منابع برای این بخش: قرآن، ترجمه حسین الهی قمشه ای، تهران کتابهای عهد عتیق، ترجمه پیروز سیار، تهران Alréd-Louis de Prémare, « Aux origines du Coran ». Ed : Téraèdre, 2015 paris. Alréd-Louis de Prémare « Les Fondations de l’islam. Entre écriture et histoire », Le Seuil, 2002 ; Philippe Haddad, « La Torah », ed : Eyrolles, 2016, paris Catherine Salles, « L’ancien testament », éd : Belin, Paris, 1993 Heidi Toelle, « les suspendues, / Al-mu’allaqât », ed : Flammarion, 2009 paris William Montgomery, «Watt Islam: A Short History», (۱۹۹۹) GUIDERE, Mathieu, La Poésie arabe classique, découverte, éd. Ellipse, 2006, Gérard Mordillat / Jérôme Prieur, « Jésus selon Mahomet », éd : Seuil/Arte, Paris 2015. François Déroche, ouvrage collectif, « Les origines du Coran, le Coran des origines », Paris 2015. Les personnes citées : Al-Muffadal, Amajur, Abd al-Malik ibn Quraib al-Asmai, Hammâd al-Râwiya Read the full article
0 notes
Text
تاریخ شکل گیری قرآن در تناقض با معجزه
پژوهش های تاریخی هرمنوتیک در باره قرآن یک نوآوری در ادبیات جامعه شناختی ایران است زیرا تا کنون هرگز چنین مطالبی انتشار نیافته اند. تمامی نوشته های دینداران نخبه مسلمان، متون ستایشگر دین بوده اند و هیچ ربطی به کار علمی ندارند. در دوران اخیر نقد اسلام قرآنی در جامعه ما آغاز شده است ولی باستانشناسی هرمنوتیک مصحف قرآنی پا نگرفته است. به دنبال نوشته های پیشین، در اینجا جنبه دیگری از این کاوشگری هرمنوتیک در باره قرآن ارائه می شود. تاریخ شکل گیری قرآن بررسی تاریخی و هرمنوتیک اسناد و متون دینی با این هدف است که نوشتارها را در موقعیت دقیق تاریخی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی قرار دهد تا درک و تفسیر پیام تئولوژیک آسان گردد. روشن است که این بررسی تاریخی و ابژکتیو اختلاف برانگیز است زیرا دینداران به اعتراض پرداخته و این بررسی را «تعرض به مقدسات» خود تلقی می کنند. کار پژوهشی باید این اختلاف و بحران را نادیده بیانگارد زیرا مصالح علمی و آزادی وجدان می طلبد تا برای کشف حقیقت بررسی ادامه یابد. افزون بر آن، بررسی علمی جامعه شناسانه و هرمنوتیک قرآن یا هر متن دینی، دارای یک قدرت آموزشی و تربیتی برجسته می باشد. جامعه همیشه در افسونگری عقاید و رازهای سنگین و باورهای دینی، تمایل به سکون دارد و یا خود را ازخردگرایی دور می کند و دین همیشه خود را آسمانی و مقدس جلوه می دهد تا بر اذهان جامعه غلبه داشته باشد. علم تاریخ باید پدیده ها را تحلیل کند و گرفتار تقدس گرایی نشود، هرمنوتیک تمام موانع شناختی را باید به کنار بزند و خود را به حقیقت نزدیک کند، جامعه شناسی بدور از محدودیت منافع گروهبندی های اجتماعی و بدور از خوانش ایدئولوژیک و دینی آنها، باید پژوهش جسورانه را دنبال کند و حقیقت جوئی علمی را در مرکز هدف خود قرار دهد. باور دینی و خرافه های مردم و نخبگان نباید مانع کار علمی گردد. بررسی انتقادی نیازمند شفافیت و صداقت و پشتکار است و چنانچه پژوهش تابع عقاید رایج باشد جز انحطاط و رکود نتیجه دیگری بدست نخواهد آمد. برای بررسی تاریخ شکل گیری قرآن، من از خواننده می خواهم که با حوصله و بردبار باشد و به مطالب دقت کند. هدف این پژوهش هرمنوتیکی رفتن به ریشه ها است تا حقیقت کشف شود. روشن است که پژوهش در عرصه علوم انسانی و تاریخ و دین همیشه باز باقی می ماند زیرا بازیافت عوامل پیچیده همیشه آسان نیست. با توجه به محدودیت های تاریخی و فرهنگی و زبانی، کار تحقیقی جدی باید ادامه یابد و بدور از تقدس گرایی، ما باید جوانب پنهان تاریخ قرآن را آشکار سازیم. در قرآن می آید:«و کافران گفتند این کتاب که محمد وحی اش می شمرد جز آنکه به دروغ از خود فرابافته و دیگران نیز به او کمک کرده اند چیز دیگری نیست» و می افزاید:«و بازگفتند که این کتاب افسانه های پیشینیان و حکایات سابقین است که محمد خود برنگاشته و اصحابش صبح و شام بر او املا و قرائت می کنند. بگو این کتاب را آن خدایی فرستاده که به علم ازلی از اسرار آسمانها و زمین آگاه است.»(فرقان، آیات ۴ و ۵ و ۶). مسلمانان می گویند قرآن کلام الله است، مقدس است، معجزه است، از طریق جبرائیل به محمد ارسال شده، شفاهی انتقال یافته و کاتبان آنرا نوشته اند. در آیه های بالا سه نکته اساسی وجود دارد: یکم، آنکه کافران و مخالفان و ناباوران و مشرکان و بت کیشان به محمد می گویند کتاب او «وحی» نیست و گفته های او «دروغ و فرابافته» است و حکایت «دیگران» است. بنابراین قرآن فاقد منشا آسمانی است و توسط محمد و دیگران پرداخت شده است. حال باید پرسید «دیگران» چه کسانی هستند؟ کسانی که پیرامون هستند، خدیجه است که یهودی تبار است و نیز شخصیت هایی که تورات را می شناسند. دوم، آنکه در آیه آمده که محتوای قرآن «افسانه های پیشینیان و حکایت سابقین» است و «اصحاب» محمد آنها را املا می کنند. این نکته درست است. ساختار اساسی قرآن متکی بر تورات و داستانها و افسانه های «ادیان ابراهیمی» مانند ابراهیم و موسی و هود و یونس و یوسف و نوح و فرعون و سبا و قارون و غیره است و ارزشهای دینی و اجتماعی یهودیت پایه باور قرآنی است. البته در قرآن در باره عیسی و مریم و قریش و ابولهب و غیره نیز آمده است. ولی بهرحال اصل گفتار قرآن در باره پیشینیان و قوم یهود است و تاریخ اقوام و تاریخ باورها و سنت ها را یادآوری می کند. و بالاخره سوم آنکه، نتیجه گیری قرآن در آیه یادشده، نادرست می باشد و قرآن را خدا نفرستاده و متکی بر علم ازلی نیست. قرآن از دل تاریخ می آید و یهودیت و خلفا و حاکمان عرب و کاتبان متعدد و جغرافیای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی در تاریخ آن دست دارند. این نظریه وجود دارد که در ابتدای حرکت محمد، یک نسخه نوشتاری، مصحف یهودیت، موجود بوده و بمرور به محمد انتقال داده می شده است. چنین نوشته ای متکی بر یک فرضیه است و هم اکنون وجود ندارد و شاید روزگاری با گسترش پژوهش در منابع و اسناد عبری و آثار معماری های کهن و تحقیقات باستاشنانه در عربستان و فلسطین و اسرائیل، بتوان اخبار و شواهد علمی جمع آوری نمود. حال اگر شفاهی بودن قرآن را در دوران آغازین بعنوان یک فرضیه دیگر بپذیریم از آنجا که کاتبان متعدد بوده اند و در مراحل مختلف تاریخی کتابت کرده اند بناچار نسخه های متفاوت برگ ها و ارواق و متن های قرآنی بوجود آمده است و این گوناگونی نتیجه این وضعیت تاریخی است. در کتاب «منشاهای قرآن، قرآن منشاها» که در برگیرنده یک سلسله پژوهش های متخصصان قرآن میباشد و زیر نظر «فرانسوا دروش» استاد کالژدوفرانس، تدوین و عرضه شده است، ما می خوانیم که «قرآن دارای نسخه های بسیار گوناگون با رسم و روش های دستوری و آوایی مختلف می باشد.»(برگ ۱۷۶). بررسی «نسخه قرآن» در موزه ملی سن پیترزبورگ روسیه که سند «مارسل ۱۸» نام دارد و متعلق به سالهای ۶۸۰ تا ۷۵۰میلادی است، بعنوان نمونه تفاوتها را اینگونه نشان می دهد: در سوره ۷، آیه ۳۲ «من عبیدک» آمده حال آنکه در قرآن نسخه قاهره «من عندک» نوشته شده است. در سوره ۸ در آیه ۴۱، در نسخه موزه روس «سای» آمده حال آنکه در نسخه قاهره «شیء» منعکس شده است. در قرآن ها این تفاوتها بسیارند و نه تنها واژه ها جاعوض کرده اند بلکه بعلاوه فتحه و ضمه و کسره نیز جا به جا شده اند. شناخت این تفاوتها در کار تحقیقی دارای اهمیت است زیرا بیانگر حقایق تاریخی تغییر یک متن دینی اند. شواهد بسیاری ثابت می کنند که نسخه قرآن در قرن سوم هجری هنوز بطور کامل تثبیت و قطعی نشده است. «صحیح البخاری» که خود از حدیث دانان معروف است و در سال ۸۷۰ میلادی برابر با ۲۵۶ هجری فوت می کند و همچنین «ابوعیسی محمد الترمذی» که در ۸۲۴ میلادی در خاک ازبکستان امروزی متولد شده و سپس به خراسان و بصره و حجاز می رود و در سال ۸۹۲ میلادی برابر ۲۷۹ هجری فوت می کند و یکی از حدیث دانان بزرگ و معتبر اسلام است، به برخی آیات اشاره می کنند که پس از دویست سال هنوز قطعیت ندارند. بعنوان نمونه در سوره ۵۱ آیه ۵۸ در مصف های گوناگون به صورتهای زیر درآمده است: «ان الله هو الرزاق ذو القوه المتین»، «انا الرزاق ذو القوه المتین»، «انی انا الرزاق ذو القوه المتین».(همانجا برگ ۱۸۶). محدثین بزرگ اسلامی اعتراف به آیه های مورد بحث دارند و از مصحف ��طعی قرآن سخن بمیان نمی آورند. چند سده پس از مرگ محمد پیروان او به تصحیح و تکمیل قرآن مشغولند و این واقعیت قصه معجزه قرآن را بی اثر می کند و بیانگر این حقیقت است که نسخه قرآنی در حال شدن است و در طول تاریخ متغییر است. یکی دیگر از ابهام ها و تغییرها در مورد شماره آیه های قرآن است. اختلاف در مورد شمارش آیه های قرآن ناشی از چیست؟ منابع مختلف چنین اعلام کرده اند: در نزد المدنی ۶۲۱۷ آیه، المالکی ۶۲۱۰ آیه، البصری ۶۲۰۴ آیه، الحمسی ۶۲۳۲ آیه، الکوفی ۶۲۳۶ آیه (همانجا برگ ۱۸۱)، اعلام شده است. این تفاوت ناشی از دستکاری های متعدد در قرآن و عدم کنترل دقیق کاتبان و حاکمان در تولید و تنظیم قرآن است. قرآن عربی ناممکن و شعر شفاهی پیش از اسلام قران امروزی به زبان عربی است، ولی در زمان محمد زبان عربی وجود ندارد. زبان قرآن با مفاهیم و نمادها و سمبولهای یهودی و آرامی و سریانی و غیره درهم آمیخته است، قرآن تاریخ مردم یهود است، تاریخ یهود را بیان میکند. آنچه که در قران است سنت پیامبران یهودیت است، تک خدایی یهودیت است، روایت پیامبری موسی است. فرهنگ نوشتاری از آسمان نمی آید، از زمین خشک حاصل نمی شود، بلکه به روند فرهنگی و نوشتاری یهود اتکا می کند. کتاب های یهود: تورات، تنخ، تلمود، میدارش، توسفتا، آثارخاخامی، هاگادا، میشنا، تور، باریتا، شولحان عاروخ، حماش، سیدور، زوهام، متکی بر تاریخ نوشتاری است. یهویان و کاتبانشان دارای سنت روایتگری و قدرت نوشتن بودند و زبان آنها عبری است. در شبه جزیره عربستان کسی وجود ندارد که نگارش عربی را بداند زیرا دستور زبان عربی و متن نوشتاری عربی بوجود نیامده است. در قرآن نیز می آید که محمد خواندن و نوشتن نمی داند. پس اگر محمد تولیدکننده مصحف نیست، آفریننده قرآن کیست؟ ما میگوئیم قرآن دارای منشا توراتی است و کاتبان و نویسندگان متعددی در طول تاریخ پیدایش و تنظیم آن دست داشته اند. نگارش قرآن بزبان عربی در زمان پیامبر ناممکن بود و زبان که محصول تاریخ و جامعه و متخصصان زبان می باشد برای عربهای پیش از اسلام و در دوران «پیامبری» و پس از آن نامیسر بود. مسلمانان می گویند قرآن «معجزه» بوده و از آسمان «نازل» شده است، و البته به این حرف تنها خود مسلمانان می توانند اعتقاد داشته باشند. این گفته یک قصه ابهام دار بزرگ است که با منطق علمی و تاریخی در تضاد کامل است. الله در آسمان نیست بلکه روی زمین است و قرآن از آسمان نازل نشده بلکه متعلق به زمین است. محمد در سال ۵۷۰ میلادی در مکه متولد شده و در ۶۳۲ میلادی در مدینه می میرد. در دوران آغازین سده هفتم در شبه جزیره حجاز هیچ نوشته و کتابی به زبان عربی وجود ندارد. اغلب یهودیان یکتاپرست هستند ولی عربها در بت پرستی و چندخدایی و گاه با اعتقادی متمایل به یهودیت و مسیحیت زندگی می کنند. یهودیان گنجینه عظیمی از نوشتار و سرود و دعا دارند، حال آنکه عربها در این لحظه تاریخی فاقد تمدن معماری و نوشتارو زبان دستوری هستند. البته صحبت از «المعلاقات» یا شعرهای پیش از اسلام می شود. در واقع این شعرها متعلق به شاعران عرب و مسیحی بوده، شاعرانی که بیشتر از مناطق خارج از شبه جزیره حجاز بوده، و از نظر زمانی متعلق به زمان پیش از محمد، همزمان او و همچنین پس مرگ او هستند. این سرودها بیان حال بیابانگردان و قبایل و نیز احساس و عشق و شکار و شتر و شراب و نغمه های دل آنان بوده است. ولی در این زمینه باید دقت داشت، که در ابتدا این شعرها نگارش نیافته بلکه، پراکنده و شفاهی هستند. بر پایه گفتار پژوهشگران اغلب این شعرها در سالهای متمادی بعد از مرگ محمد تنظیم شده و نگارش یافته است. برای این مطلب رجوع شود به کتاب «المعلاقات» به زبان فرانسه و عربی که توسط «هدی توئل» با کمک انتشارات «فلاماریون» بسال ۲۰۰۹ میلادی منتشر شده است. «حماد الراویه» اولین راوی و روایتگری است که شعرهای «المعلاقات» را در قرن هشتم میلادی، حدود ۱۵۰ سال پس از مرگ پیامبر به نوشته درمی آورد. او در سال ۶۹۵ میلادی در کوفه متولد و اواسط سده هشتم در زمان خلافت المنصور می میرد. کتاب المعلاقات نام هفت شاعر را مطرح می کند که دارای شعرهای شبانی و بیابانگردی بوده و به شکل شفاهی رایج بوده است. باید یادآور شد که در هنگام شکل گیری زبان عربی، همزمان با حمادالراویه، شخصیت های دیگری مشغول همین گونه فعالیت ها بوده اند. بعنوان نمونه «أبو سعید عبد الملک ابن قریب الأصمعی»، متفکر و حکیم در عرصه دستور زبان عربی از مکتب بصره بود و طی سالهای ۷۴۰ تا ۸۲۸ میلادی زندگی می کرده است. «المفضل بن محمد بن یعلى بن عامر بن سالم بن رمال الضبی»، راوی معروف اهل کوفه که بسال ۷۸۰ میلادی می میرد، در زمان المهدی خلیفه عباسی می زیسته و یکی از کارهایش جمع آوری و کتابت اشعار کهن بوده است. «المعلاقات» حماد الراویه در بر گیرنده شعرهایی است که در نزد اعراب پیش از اسلام یا همزمان رواج داشته و تا آن زمان شفاهی بوده اند و سینه به سینه انتقال پیدا می کردند. واژه المعلاقات بمعنای آویزان و نصب شده و همچنین بیانگر پارچه های زینت دار آویزان می باشد که گویا بر دیوار کعبه برپا و نصب می کرده اند. از آنجا که شعرها برای مردمان زیبا و خوش بوده، همچون زیور تلقی شده و بنابراین چنین شعرهایی بشکل استعاری و سمبولیک المعلاقات نام گرفته اند. به این ترتیب باید تاکید نمود که زبان عربی مدون و دستوریافته و نوشتاری در دوران محمد وجود نداشته و شعرهای المعلاقات نزدیک صد و پنجاه سال بعد به نوشتار درآمده است. بنابراین، زمینه فرهنگی و نوشتاری از آن یهودی ها و همچنین تمدنهای قدیمی تر مانند تمدن بابلی و منشور حمورابی میباشد. کتابهای پنجگانه تشکیل دهنده تورات منبع الهام و روایت قرآن میشوند. تمام ادبیات یهود و سلسله پیامبران یهود و قواعد اجتماعی و دینی، اساس روایت در قرآن می شود. کاتبان قرآن نویس و تشتت در خلافت واقعیت اینستکه قرآن، تاریخی است و انسانها آنرا نوشته اند و این روند در طول یک زمان دراز و پرتضاد صورت گرفته است. ولی در بررسی تاریخ قرآن، بطور مسلم به سنت «اخبار» باید توجه شود زیرا مجرای اصلی خبرگیری در سنت اسلامی است. روشن است افسانه گوئی و رازگوئی و رویاانگیزی در این خبرها رایج است و حقیقت تاریخی بطور عمده ناممکن است. در اخبار می آید که کاتبان مختلفی از اهل مدینه، در زمان محمد بودند مانند «ابی بن کعب بن قیس» یا «زید بن ثابت» که از انصار و نزدیک محمد بوده و قرآن را از حفظ می دانستند. درستی و اعتبار این مطلب را چگونه می توان اثبات کرد؟ بفرض اینکه افراد از نزدیکان پیامبر بوده و گفته ها را حفظ کرده اند، چگونه می توان روایت را با واقعیت تاریخی پیامبر انطباق داد؟ در قرآن می آید که قرآن نازل شده است، حال می پرسیم مصحف قطعی نازل شده و کتابت یافته کجاست؟ در این زمینه «البخاری» نیز از «جمع آوری» قرآن می گوید و آنرا «نازل» شده می داند. نکته جالب اینستکه برخی مسلمانان از «جمع آوری» قرآن صحبت می کنند. باید پرسید کتاب خدا و معجزه الله چگونه پراکنده می شود؟ پس اگر پراکندگی در کار است این امردر واقع بیانگر نبود «اراده الهی» است و به این ترتیب این پراکندگی بخاطر جنبه تاریخی این سند است. اگر قرآن جمع آوری شده است، این امر بیانگر زمینی بودن قرآن است و نوشته ای است که حاصل معجزه نیست، بلکه در زمان و زمین پراکنده بوده است. براستی قرآن از آسمان نمی آید، قرآن دارای یک نسخه نبوده است و حتا اسم مصحف، «قرآن» نامیده نمی شده است. قرآن عربی در زمان محمد ناممکن بود. پژوهشگران غربی مانند «آلفرد لوئی دو پره مار» و «ویلیام مونتگمری وات» تا کنون نشان داده اند که قرآن، بشکل برگه ها و مصحف های سیال و متنوع بوده است و در شرایط فرهنگی و دینی و سیاسی گوناگون در طی یک سده تا دویست سال پاگرفته است. گویند عایشه «برگهایی» از قرآن را جمع آوری کرده بود و البته احتمال دارد که منظور برگهایی از «قرآن یهودیت» است. ابوبکر که بسال ۶۳۲ تا ۶۳۴ میلادی خلیفه بود اولین اقدام کننده برای «جمع آوری» پاره نوشته ها یا قرآن های مختلف بود و او در نزد «عمر» خلیفه دوم، «زید بن ثابت»، کاتب و همراه محمد را برای این امر مامور می کند. «زید بن ثابت» از انصار بود و مورد اعتماد بوده و در جنگ «احد» شرکت داشته است. ابوبکر برای پایان دادن به تفرقه، زیدبن ثابت را مامور جمع آوری صفحات قرآن می کند. ابوبکر در هنگام دادن ماموریت از زید می پرسد: «تو در مورد چیزی که پیامبر خدا نکرده است، چگونه اقدام خواهی کرد؟». این پرسش نشان می دهد که محمد نویسنده قرآن یا انتقال دهنده قرآن نیست. بر پایه گزارش «البخاری»، نتیجه کارجمع آوری زیدبن ثابت، به ابوبکر انتقال داده می شود و او نسخه را به عمر خلیفه دوم، که از ۶۳۴ تا ۶۴۴ میلادی در خلافت بود، می سپارد. البته به نظر برخی پژوهشگران، «مصحف» زیدبن ثابت توسط حاکم یثرب از بین می رود. تلاش برای ساختن «مصحف» ادامه پیدا می کند. عثمان سومین خلیفه که از ۶۴۴ تا ۶۵۶ میلادی خلافت کرد نقش قاطع در جمع آوری و گزینش «نوشته ها» و نشانه ها و حذف برخی دیگر بازی کرده و مصحف خود را عرضه می کند. تاریخ نشان می دهد که عثمان هرگز نمی توانست همه یادداشت ها و نوشته ها و پارشومن ها و پوست نوشته ها و سنگ نوشته و خاطرات افراد را جمع آوری کند، ولی به لحاظ وضع سیاسی و ادامه سلطه گری، او اقدام اولیه برای ایجاد «قرآن» واحد می کند. «ابوحذیفه» فاتح ارمنستان و منطقه آذربایجان مطلع می شود که در میان سپاهیانش، افراد اختلاف در روایت پیامبر و روایت قرآنی دارند. البته اطلاع دقیقی در این زمینه وجود ندارد، ولی گفته می شود هنگامیکه او به مدینه برمیگردد به عثمان پیشنهاد می کند: «لازم است مانند یهودی ها و مسیحیان قرآنی داشته باشیم». عثمان بر پایه مجموعه جمع آوری شده تکه های قرآنی که توسط «زید» تهیه شده بود و نزد «حفصه» دختر ابوبکر و همسر محمد بود، زیر نظارت و کنترل سه تن از سران قریش، به تنظیم مصحف اقدام می کند. عثمان پس از تنظیم «مصحف»، آنرا به حفصه سپرده و چند کپی از آنرا به مناطق جغرافیایی خلافت ارسال می کند. (رجوع شود به «منشا های قرآن»، از آلفرد لویی دو پره مار، پاریس). لازم به یادآوری است که نسخه مصحف عثمانی در حال حاضر وجود ندارد و این گفته در روایات آمده است و بعنوان نمونه طبری در «تفسیر» می گوید عثمان با ایجاد مصحف خود همه روایات مختلف دیگر حذف کرد و مصحف رسمی اعلام نمود.(تفسیر طبری). بعلاوه در باره زبان این مصحف هیچگونه سند تاریخی و معتبر و دقیقی وجود ندارد و نباید تصور کرد که مصحف همسان قرآن امروزی است. در بهترین حالت تکه نوشته هایی ابتدایی به خط کوفی و حجازی و غیره بوده و از قواعد زبانی دور بوده اند. البته نظر پژوهشگران به این گفتار محدود نمی شود، زیرا آنها معتقدند که مصحف عثمانی، علیرغم نابودشدن نوشته ها و اسناد گوناگون توسط عثمان، نمی توانسته تنها مصحف باشد. «عمربن شبه» که در ۸۷۷ میلادی درگذشت در کتاب خود «مدینه»، به بررسی آیات و احادیث پرداخته و تضادهای آنها را نشان می دهد. در حقیقت یک بلبشوی بزرگ و سردرگمی عظیم وجود دارد و اعراب در پی ساماندهی خود در برابر اقوام دیگر هستند و پایداری نظام خلیفه گری و اسارت دیگران را مشروط به تنظیم قوانین خود می دانند. ولی به گفته «عمربن شبه» کار ها بصورت سامانیافته صورت نمی گیرد زیرا زیدبن ثابت از جانب عثمان موظف به تنظیم بوده، ولی عثمان خود نیز مداخله نموده و اقدام به تنظیم آیات می کرده است؛ افزون برآن، زیدبن ثابت، از جانب افراد دیگر نیز ماموریت داشته است. «عمربن شبه» از آنجا که از مصحف های دیگر مطلع بوده، یک فصل کتابش را به «طولانی بودن» نسخه عثمانی و جمع آوری آن توسط عثمان، اختصاص می دهد.(منشاهای قرآن، برگ ۸۳). به بیان دیگر در نوشته «عمربن شبه» در قرن هشتم، ۱۵۰ سال پس از مرگ محمد، به ما اطلاع داده می شود که الگوی های متفاوت در تنظیم «قرآن» مطرح بوده است، زبان نوشته ها و صفحات معلوم نیست، تعداد برگه ها مشخص نیست، ابعاد مصحف نقلی و شفاهی روشن نیست و هر کاتب بنا بر سلیقه و اولویت خود و زمان خود، طرح خویش را پیروی می کرده است. این شواهد نشان می دهند که تلاشهای گوناگونی در جریان بود تا نسخه یا مصحف یگانه و قابل قبولی تنظیم شود. پیرامون این رویداد مصحف نویسی، اختلافات بسیار مهمی وجود داشت و بنابر نظر برخی مورخان کسانی که عثمان را به قتل رساندند به او انتقاد داشتند که چرا عثمان نسخه های دیگر قرآن را سوزاند. آنها به گفته طبری اعلام می کردند:«قرآن در چندین کتاب بود و تو همه را به یک کتاب تقلیل دادی.».(طبری چاپ بیروت). گفته می شود که در خلافت معاویه (۶۸۰/۶۶۱ میلادی)، «مروان» حاکم مدینه، از خویشان و کاتب عثمان خلیفه سوم، نسخه های «حفصه» را نابود می کند.(دوپرمار، «منشاهای قرآن»، برگ ۸۳). باید افزود که «حجاج» حاکم بغداد در زمان خلافت عبدوالمالک بن مروان (۷۰۵/۶۸۵ میلادی)، اسناد دیگری از قران را نابود کرد و هدف او از بین بردن هرگونه اختلاف در برگ های مصحف بود. در اخبار «عبدالله ابن مسعود» که از اصحاب پیامبر بوده و در زمان عثمان می زیسته است، آمده که برخی نسخه ها فاقد سوره فاتحه بودند. ابن مسعود خود نیز دارای مصحف بوده که زیر فشار عثمان مصحف او حذف می شود. نزد ابن مسعود سوره «آل عمران» در آیه ۱۹ می آید: «دین برای خدا، دین حنیف است»، حال آنکه در قرآن رسمی امروز آمده است:«دین پسندیده نزد خدا، آیین اسلام است». واژه «حنیف»، کیش «پاکیزه ابراهیمی» را معنا می دهد، حال آنکه واژه «اسلام» معنای دیگر دارد. در سوره آل عمران، آیه ۳۳ قرآن کنونی آمده است:«بحقیقت خدا برگزید آدم و نوح و خانواده ابراهیم و خاندان عمران را برجهانیان»، حال آنکه در نزد ابن مسعود آمده است:«…خانواده ابراهیم و خانواده محمد». این نمونه تغییرات و حذف شدن ها، گوشه ای از تاریخ شکل گیری قرآن می باشند. مصحف قرآنی پس از محمد چندگانه بوده، پراکنده بوده، فاقد زبان عربی بوده، به زبان کوفی و حجازی بوده و مرتب درحال شکل گیری و تنظیم بوده است. در زمان عثمان و بویژه در دوره بنی امیه، بند بند قرآن به کنترل و بازرسی کشیده می شود. این تغییرات در یک دوره جنجالی و سیاسی پرتشتت روی میدهد. اختلافات و بحران سیاسی حاکمان متعدد ضرورت یک منشور واحد برای حکمرانی را بروشنی نشان می دهد و حاکمان و مشاوران آنها در پی استحکام دکترین خود هستند تا از بی ثباتی ها جلوگیری بعمل آورند. اختلاف و تضاد خلفا، کشته شدن عثمان (۶۵۶ میلادی) و سپس قتل علی( ۶۶۱ میلادی) و نیز قتل حسین (۶۸۰ میلادی) و جنگهای خانوادگی و تصرف قدرت امویان در دمشق در سال ۶۶۰ میلادی، بیان بحران و تشتت بزرگ و به گفته برخی «فتنه اکبر» است. هدف فتنه ایجاد تفرقه و پاشیدگی بود و حاکمان در جستجوی محور متحد کننده هستند. در تمام این دوران، قرآن تغییرات زیادی به خود می بیند و بسیاری از آیه هایی که در نسخه های قدیمی وجود داشت حذف شدند یا دستخوش تغییراتی گشتند. در زمان معاویه و سپس پسرش یزید طی سالهای ۶۸۱ تا ۶۹۲ میلادی، دوران آشوب در مدینه و مکه علیه امویان حاکم بر دمشق است. حاکم حجاز أبوبکرعبد الله بن الزبیر، فرزند یکی از اصحاب محمد در راس شورش بود و ادعا نمود که قرآن خود را دارد و این نسخه متکی بر نسخه «زید» مشاور عثمان است. ابو الولید عبد الملک بن مروان (مرگ ۷۰۵ میلادی) حاکم بغداد نیز اعلام میکند که دارای نسخه خاص خود است و نیازی به مصحف های دیگر نیست. نوشته و تنظیم قرآن با التهاب و درگیری ها پیوند خورده است و در رابطه با قدرت سیاسی و تناسب قوا، مدام در حال تغییر است و بالاخره اینکه ما با مصحف ها و مکتوب های مختلف مواجه هستیم. در اینجا بعنوان خلاصه مطلب باید گفت که افزون بر رابطه تنگاتنگ قرآن با تورات، قرآن بصورت قرآنهای گوناگون بوده است و تنها از قرن ۹ میلادی به اینسو میباشد که ما «نسخه کامل» این کتاب را داریم. دستنوشته هایی که طی دو سده پس از ظهور اسلام موجود بودند شفاهی و پراکنده و قطعه قطعه و ناقص بوده و گاه به زبانهای مختلف و از جمله حجازی عرضه شده بودند. در این زمینه باید از تکه نوشته هایی روی «پارشومن» در زمان خلفای اموی «ابو الولید عبد الملک»(۶۸۵-۷۰۵) و نیز «الوالید»(۷۰۵-۷۱۵) یاد کرد. ولی اولین مصحف کامل برای محققان، دستنوشته (۸۷۷-۸۷۸ میلادی) در زمان «العماجور» حاکم عباسیان در دمشق سوریه در اواخر قرن نهم، می باشد. در تحقیق تاریخی بر روی قرآن، کاوش ادامه دارد و منابع کهن و تازه پیوسته باید مورد بررسی قرار گیرد. برخی از پاره نوشته های اولیه را می توان بر روی دیوار و کاشی کاری در «گنبد صخره» در اورشلیم مشاهده کرد که متاسفانه محدودیت ها اجازه کار دقیق و ژرف را نمی دهد. این گنبد به دستور خلیفه اموی «عبدالملک بن مروان» در سالهای ۶۹۱ تا ۶۹۲ ساخته شده است و بطور مسلم رازهای گوناگونی درخود نگه داشته است. بنابر ادعای مسلمانان در شب معراج، محمد از روی این صخره به معراج می رود. تجسس و تحقیق باستانشناسانه در باره «صخره» در حال حاضر ممنوع میباشد و گویا اسراری نباید فاش گردد. نمونه دیگر کشف مصحف های صنعا در سال ۱۹۷۲ میلادی می باشد که دارای برگه های چرمی و کاغذی بوده و به سرپرستی پرفسور «پوئین» و پژوهشگران آلمانی جمع آوری شده است. نوشته ها فاقد ساختار و ترتیب قرآن کنونی اند، فاقد فتحه و ضمه و کسره و فاقد شماره بندی برای آیه ها میباشند. در این نسخه ها اغلب روی هر برگ جای پاک شدن کلماتی وجود دارد که دوباره با واژه های جدید پر شده اند. این نسخه ها به خط کوفی و حجازی هستند و متعلق به هزار نسخه قرآن متفاوت بوده اند. جان وانسبروگ متخصص آمریکایی، ایگناس گلدزیهر (اسحاق یهودا) متخصص مجارستانی معتقدند که نسخههای صنعا به اوائل قرن هشتم یعنی یک قرن پس از مرگ محمد تعلق دارد. نیاز به یک تحقیق گسترده در کشورهای عربی مانند یمن و عربستان وجود دارد، ولی سیاست و دیپلوماسی موجود مانع پرداخت و بازشناسی علمی کافی است. بالاخره اینکه هیچ تحقیق علمی و همه جانبه در کشورهای اسلامی مانند عربستان نمی تواند صورت گیرد زیرا اینگونه تحقیقات «حرام» است و در حقیقت منافع حاکمان در تناقض با کشف حقایق جدید است. روش های قرآن در انتقال پیام یکی از روش های مسلمانان برای حفظ رازآمیزی دین، اینستکه قرآن را «معجزه» معرفی کنند و سبک و روش آن را شگفت انگیز و آسمانی توصیف کنند. البته این واکنش ناشی از ذهنیت رازگرا و دین گرا می باشد و قدرتمندان برای سلطه خود از آن سود برده اند. تلاش همیشگی طرفداران اسلام جلوگیری از مطالعه علمی قرآن است. منظور جلوگیری از روشی است که قرآن را به یک موضوع بحث و تحقیق تبدیل می سازد. یک کتاب زمانی که بشیوه علمی خوانده شود، به مقایسه با کتابهای دینی درآید و مورد بررسی انتقادی قرارگیرد، بمرور حالت مقدس خود را از دست می دهد. در کشورهای عرب و ایران فرهنگ تحلیل علمی در باره قرآن وجود ندارد و تمام مدعیان تحلیل قرآن در حقیقت مفسران و یا دینسازان قرآن هستند. آنها از تحلیل قرآن بعنوان یک موضوع آزمایشگاهی و دانشگاهی همیشه پرهیز داشته اند زیرا اصل «قداست» شرط برخورد آنان است. برای جامعه شناس دین، هر دینی و نیز اسلام یک پدیده تاریخی و قابل مطالعه می باشد و معیار رازآمیز و باورگرا نمی تواند مانع آشکار شدن حقایق شود. برای جامعه شناس دین، تمامی ادیان در درون تاریخ بشری بوجود آمده اند و درک آنها مستلزم بررسی علمی تمامی عواملی است که در شکل گیری دین دخالت دارند. قرآن یک تاریخ دارد و نگارش و جمع آوری آن محصول تلاش کاتبان و نویسندگان متعدد و فرمان حاکمان و تاثیر رویدادهای سیاسی و اجتماعی و نظامی گوناگون است. تاریخ نشان می دهد که قرآن از فرهنگ ها و ادیان و آئین های متعدد متاثر بوده و از نظر زبان در ابتدا به زبان عربی نبوده و متن کنونی اش از نظر واژه شناسی یک نوشته التقاطی بشمار می آید. این نوشتار محصول مجموعه اکوسیستم منطقه ای خاورمیانه می باشد. در ابتدا باید روشن ساخت که واژه «قرآن»، واژه سیریاکی می باشد و با واژه عربی «اقرا»، هم ریشه نمی باشد. این واژه توسط یهودیان نیز بکار رفته است. بنابراین پرسش اینجاست که چرا محمد که از قبیله عربی قریش است، واژه قرآن اش از ریشه زبانی دیگری است؟ اینگونه موارد بسیار است. همین گونه پرسش های ساده ما را تشویق می کند که بسوی ریشه ها برویم. حال قرآن چه پیامی دارد و چگونه شکل گرفته است؟ این مطلب را در فصل های پیشین نشان دادیم که برخلاف باور عامیانه مسلمانان، قرآن الهام آسمانی نیست. همچنین بر خلاف ایدئولوژی زیان آور و ضدعلمی عبدالکریم سروش، قرآن رویا و خواب و خیال پیامبر اسلام نیز نمی باشد. قرآن تاریخ سیاسی اجتماعی و زبانشناسانه دارد. قرآن دارای یک دوران طولانی تکوین و تنظیم میباشد. یکی از تئوریها لحظه آغازین، اسلام را به استراتژی قوم یهود در برابر مسیحیت، پیوند می زند. به نظر برخی محققان، قرآن اقبتاس تورات بزبان عربی برای عربها است. به بیان دیگر خاخام های مکه دین خود را بشکل قرآن برای عربها ترویج می کنند و در قرآن می آید:«وما قرآن را برای وعظ و اندرز به فهم آسان کردیم.»(سوره قمر آیه ۱۷). پیام تورات برای عربها بشکل ساده تر و با حالات روحی آنها تنظیم میشود و قرآن، بعدها بعنوان کتاب محمد معرفی می گردد. هر چند بررسی و پژوهش ادامه دارد تا شناخت علمی کاملتر گردد ولی در یک کلام باید گفت لحظه تاریخی تنظیم ابتدائی تا جمع آوری و نگارش های گوناگون و مصحف امروزی، دست کم دویست سال به درازا می کشد. با تحلیل از ساختار زبانی قرآن، ما متوجه میشویم که باعتبار کار ممتد کاتبان گوناگون در دوران مختلف، قرآن متناسب با افراد مورد نظر و مورد خطاب و لحظه های زمانی و اجتماعی و سیاسی، زبان خود را تغییر می دهد. قرآن رویا نیست بلکه از دین و جامعه و جنگ و عبادت و عبودت و جهنم و قواعد جزایی و اقوام سامی صحبت می کند، دارای زبان خشونت و مردسالاری است و مطابق میل و سیاست دوران مختلف خلیفه گری، اهداف و زاویه عملکرد خود را مشخص می سازد. در طول این تاریخ قرآن تغییر یافته، شکل خود را تغییر داده و سبک های گوناگ��ن بکار گرفته زیرا دستکارها و مداخله های وسیعی در آن صورت گرفته است. قرآن دارای پیام اطاعت برای یهوه یا الله است. محتوی پیام از فرمان و روح یهودیت پیروی می کند. ولی از آنجا که قرآن تولید یک جامعه معین با تضادهای گوناگون است بنابراین متناسب با لحظه زمانی، نوع محتوا و نوع موضوع و نوع مخاطبان، روش بیانی و آهنگ کلام را تغییر میدهد. تمام کتابهای دینی و فلسفی و تاریخ و حماسی و شاعرانه در جهان به تاریخ معیینی تعلق دارند و دارای سبک و شیوه نگارشی خاص خود می باشند. روش قرآن هم با ویژگی های زیر مشخص می شود: یکم، یکی از ویژگی های قرآن تکنیک خبری است. تکنیک خبر رسانی و حکایتگری و در این مدل هر خبر یکسری حکایت و داستانهایی را مطرح می کند. هدف این الگو متمایل نمودن ذهن بسوی عالم قدسی و پیام مقدس است. در این مدل اخبار ردیف می شوند بدون آنکه منبع آنها مشخص شود. دوم، هر خبر، کوتاه و یکتا و مستقل است و خبرها پشت سر هم می آیند. آنها دارای نوسان بوده و فاقد یکپارچگی و نظم هستند. راوی ها خبرها را می گویند و تکرار می کنند تا تکرارشان، به خبر حقیقت و حقانیت بخشد و ذهن را آماده پذیرش پیام کند. سوم، در متن خبر، گاه تاکید پررنگ در عرصه بازگوئی «تاریخی» است و گاه تاکید پررنگ در عرصه دینی می باشد. خبر بر تاریخ و دین یهود و اسطوره های یهودیت تاکید میکند و حقانیت را از آن موسی می داند. بنابراین ساختار مطلب نقلی و بسته است و دربرگیرنده روش فلسفی و اندیشیدن و پرسشگری و تجربه اندوزی نیست. چهارم، سنت خبر روش اصلی روایت است و بعدها در تاریخ اسلام ادامه می یابد. لازم به گفتار است که در سنت قرن هشتم عرب کسانی که حکایت داخلی و پیرامونی امت اسلامی را بازگو می کنند «اخباریون» نامیده می شوند. اخبار در کتاب های مشهور «کتاب تصرفات» از سیف بن عمر، مرگش در ۷۹۶ میلادی، کتاب «الطبقات» از ابن سعد بغدادی، شاگرد الواقدی، مرگش بسال ۸۴۵ میلادی، و کتاب «تاریخ مدینه» از عمر بن شبه، مرگش بسال ۸۷۷، جمع آوری شده اند. پنجم، همین الگو در سنت روایت مربوط به رفتار و گفته های پیامبر به اجرا درمی آید و حدیث ساخته می شود. در باره احادیث باید گفت که آنها بطور عمده از شکل خبری برخوردارند و توام با شناخت از قرائت های گوناگون قرآن اند. نمایندگان این سبک در احادیث، دو متخصص حدیث ایرانی تبار، «محمد البخاری» (۸۷۰ میلادی) و «ابوالحسین مسلم بن الحجاج القشیری النیسابوری» (۸۷۵ میلادی) میباشند. ششم، در سبک قرآن جنبه های دیگری در روش خبر نیز وجود دارد. در قرآن، آیه های متمایل به سرود وجود دارد، مانند سوره «الرحمن» که دارای آیه های کوتاه بوده، اخبار و احکام را پیاپی اعلام می کند و آهنگین و گاه قافیه دار است. البته به اعتقاد برخی پژوهشگران مانند«آلفردلوئی دو پرمار»، بر پایه آثار و نشانه های موجود «الرحمن» که بمعنای بخشنده است نام خدای یهودیان و مسیحیان در دوران کهن عرب پیش از اسلام بوده است. بر پایه نظر همین مورخ این سوره نزدیکی فراوانی با قسمت ۱۳۶ انجیل دارد. هفتم، یکی دیگر از مشخصات روش قرآن، شکل نقلی با «واسطه» در قرآن است. انتقال خبر با واسطه های متعدد صورت می گیرد. بازگویی حکایت های خط پیامبری در یهودیت، از ابراهیم تا موسی، یکی از شاخص های اصلی بافت قرآنی است. در واقع حکایت ها در باره یوسف و نوح و ابراهیم و موسی، حالت گوشزد و هشدار را دارند و نقالان گوناگونی به تکرار و بازگوئی می پردازند. هشتم، یکی دیگر از ویژگی های روش قرآن، لحن تهدیدآمیز است. این تهدید گاه جهت گیری نظامی و جنگی و جهادی دارد و گاه مشخصه تنبیه الهی و سرنوشت محتوم دوزخی دارد. در قرآن گفتمان جنگی نظامی بسیاراست. جهاد در راه خدا یک تقواست(سوره بقره، ۲۴۴)، در راه خدا «انفاق و جهاد» باید کرد(سوره حدید، آیه ۱۰)، و سوره توبه اصرار به جنگ و قتل در راه خدا دارد. جدل و مشاجره کردن و تهدید به مرگ و جهنم برای مرعوب نمودن دیگران و دعوت افراد به افشای مشرک و مخالف، در متن قرآن موج می زند. این روش نگارشی همراه نوعی اتوریتاریسم بوده و هدف ارعاب را دنبال می کند. بدین ترتیب باید بطور خلاصه گفت که متدولوژی زبانی قرآن در ارائه پیام، فاقد منطق عقلانی و نظم یافته است، فاقد جنبه آنالیتیک یا تجزیه و تحلیل است، فاقد روش چندجانبه گرا و گسترده است. این متد در جستجوی داده و خبر نیست، در پی پرسش و تحقیق نیست، در پی پژوهش و علم و تجربه نیست. متد زبانی قرآن، روش خبری تعبدی و تکراری و عمودی است و این روش تکرار با نقل خبر کامل میشود خبر فاقد منبع است و خود را سحرآمیز و رازگونه جلوه می دهد. این روش منطبق با روحیه جامعه ای بدوی و ذهنیت غیرعقلانی است. این روش تابع ساختار روانی تعبد گراست که فقط بر پایه فرمان و عبودیت کارآیی دارد. اسلامگرایان مخالف پژوهش علمی روشن است که هر نوشته ای تاریخ دارد. قرآن نیز تاریخ پرپیچ و تاب دارد و روند پیدایش و تنظیم آن بیش از دویست سال به درازا کشیده است. نقطه آغاز قرآن آسمانی نیست، بلکه زمینی است و در دل فرهنگ و دین یهود و سرزمین حجاز است. با وجود ناروشنی های تاریخی و نگارشی در آغاز و روند تنظیم قرآن، پژوهشگران متعددی بسیاری از رازهای تاریخی قرآن را آشکار نموده اند و من بنوبه خود در باره تاریخ قرآن و شکل التقاطی آن و نزدیکی ساختار آن با تورات و رابطه آن با سایر خصوصیات منطقه ای بسیار گفته ام. در این زمینه کار پژوهشی باید ادامه یابد زیرا نکات ناروشن بسیار است و متاسفانه رژیمهای کشورهای مسلمان و بنیادگرایان اسلامی در جهان تمام تلاش خود را بکار بسته تا حقایق آشکار نشود. تمامی منابع اسلامی در باره اسلام و قرآن مانند رسالات انبوه حوزه های دینی و تمامی نوشتارهای شخصیت های شیعه مانند آیت الله طباطبایی و آیت الله مطهری و عبدالکریم سروش و محمد مجتهد شبستری، فاقد اعتبار علمی و دانشگاهی است و کوچکترین کمکی به درک علمی قرآن و تاریخ آن نمی کنند. بررسی انتقادی و هرمنوتیکی قرآن، مستلزم خروج از دین باوری اسلامی قرآنی است. تمامی این شخصیت ها تفسیر ویژه خود را از قرآن نموده و تلاش دارند تا تصویر «رحمانی» از قرآن ارائه نمایند. حال آنکه هدف پژوهش هرمنوتیک هرگز چنین امری نیست بلکه هدف آن، نشان دادن همه جنبه های متضاد قرآن تاریخی و رابطه این پدیده ها با سیر تاریخ است. روش علمی در جستجوی شناخت دین و سند تاریخی آن، یعنی قرآن، است. علم تابع باور دینی و اعتقادات مذهبی افراد نیست. علم در پی حقیقت است و هرگونه تقدس گرایی را مورد انتقاد قرار می دهد. اسلامگرایان مخالف پژوهش علمی هستند زیرا از نتایج آن می هراسند. البته آنها از «لفاظی علمی» کوتاهی نمی کنند، ولی ما می دانیم که هدف انان نه حقیقت جوئی، بلکه نجات دین است. حال آنکه جامعه نیازمند روش و منطق علمی است، جامعه نیازمند روحیه دانش اندوز و روحیه انتقادی می باشد. با توجه به تقدس گرایی موجود در ذهنیت ایرانیان و با توجه به ازخودبیگانگی ایرانیان و نخبگان جامعه، لازم است تا کار علمی در انتقاد دین گسترش یابد و بطور مسلم نقد هرمنوتیک قرآن یکی از عرصه های این کار انتقادی است. جلال ایجادی جامعه شناس دانشگاه پاریس منابع برای این بخش: قرآن، ترجمه حسین الهی قمشه ای، تهران کتابهای عهد عتیق، ترجمه پیروز سیار، تهران Alréd-Louis de Prémare, « Aux origines du Coran ». Ed : Téraèdre, 2015 paris. Alréd-Louis de Prémare « Les Fondations de l’islam. Entre écriture et histoire », Le Seuil, 2002 ; Philippe Haddad, « La Torah », ed : Eyrolles, 2016, paris Catherine Salles, « L’ancien testament », éd : Belin, Paris, 1993 Heidi Toelle, « les suspendues, / Al-mu’allaqât », ed : Flammarion, 2009 paris William Montgomery, «Watt Islam: A Short History», (۱۹۹۹) GUIDERE, Mathieu, La Poésie arabe classique, découverte, éd. Ellipse, 2006, Gérard Mordillat / Jérôme Prieur, « Jésus selon Mahomet », éd : Seuil/Arte, Paris 2015. François Déroche, ouvrage collectif, « Les origines du Coran, le Coran des origines », Paris 2015. Les personnes citées : Al-Muffadal, Amajur, Abd al-Malik ibn Quraib al-Asmai, Hammâd al-Râwiya Read the full article
0 notes