#پیش_از_نیمه_شب
Explore tagged Tumblr posts
bahimaa · 4 years ago
Photo
Tumblr media
‌ ناتالیا: اخیراً چیزای کوچیکی رو دارم فراموش می‌کنم. همه چیز داره محو می‌شه و دارم اونو فراموش می‌کنم. و انگار دارم دوباره از دستش می‌دم. پس بعضی اوقات خودمو مجبور می‌کنم که همه جزئیات صورتش رو به یاد بیارم. رنگ دقیق چشم‌هاش، دندوناش، پوستش، موهاش. ولی از وقتی که او رفته، همه این‌ها هم دارن از یاد می‌رن. ولی بعضی وقت‌ها... همیشه نه، ولی بعضی وقت‌ها... می‌تونم دقیق ببینمش. مثل اینه که ابرها کنار برن و اون اونجا باشه... من حتی تقریباً می‌تونم لمسش کنم. ولی بعد دنیای واقعی هجوم میاره و او دوباره ناپدید می‌شه. ولی هر روز صبح این کار رو انجام می‌دم. به خصوص وقتی هوا زیاد آفتابی نیست. انگار خورشید باعث ناپدید شدنش می‌شه. او پیدا و ناپدید می‌شه. مثل طلوع و غروب یا هر چیزی که به همین اندازه بی‌��وام باشه. درست مثل زندگی ما. هوم؟ ما پیدا و ناپدید می‌شیم؛ و ما برای بعضی‌ها مهم هستیم. ولی ما فقط در حال گذر کردنیم. جسی: به سلامتی گذرا بودن. پیش از نیمه شب/نویسنده و کارگران: ریچارد لینکلیتر #فیلم #فیلم_کوتاه #پیش_از_نیمه_شب t.me/ba_hima https://www.instagram.com/p/CHQXSvngRSW/?igshid=ml71zivrrg2w
0 notes