#قصه مسواک
Explore tagged Tumblr posts
localfa1 · 6 years ago
Text
داستان کودکانه تمیزی چه خوبه
داستان کودکانه تمیزی چه خوبه
داستان کودکانه تمیزی چه خوبه قصه کودکانه درباره تمیزی
یک روز کلاغ کوچولو روی شاخه‌ی درختی نشسته بود که یک‌دفعه دید کلاغ خال‌خالی ناراحت روی شاخه‌ی یک درخت دیگر نشسته است.
کلاغ کوچولو پر زد و رفت پهلویش و پرسید: «چی شده خال‌خالی جون؟ چرا این‌قدر ناراحتی؟»
خال‌خالی با ناراحتی سرش را تکان داد و گفت:« آخه دوست خوبم، من یادم رفته به مامانم بگم منو ببره سلمونی کلاغ‌ها و پرهامو مرتب و کوتاه کنه.
مامانم…
View On WordPress
0 notes
mahanseirsam · 5 years ago
Text
راهنمای حل جدول کلمات بازی فندوق!
Tumblr media
۱- دو، دود ۴- آش، ماش، شام ۷- لپ، پل، پلو، پول ۱۰- شک، یک، کش، شیک، کیش ۱۳- برگ، گره، بره، برگه، گربه ۱۶- کاه، هوا، آهک، کوه، آهو، کاوه، کاهو ۱۹- کشو، شکر، کور، شور، روکش، کشور ۲۲- لجن، لگن، لنج، گنج، جنگل ۲۵- آخر، ابر، خبر، خراب، بخار ۲۸- شفا، اشک، کشف، کاشف، شکاف، کفاش ۳۱- سهم، ماه، مهسا، ماسه ۳۴- سال، مال، ملس، سالم، سلام ۳۷- کسر، سیر، کرسی، ریسک، سیرک ۴۰- تور، متر، ترم، تورم، مترو ۴۳- مین، موم، یمن، مینو، میمون ۴۶- بشر، رشت، شتر، ترش، شربت ۴۹- آلو، وان، اول، ویلا، وانیل، لیوان ۵۲- تیر، تبر، ترب، بیت، برکت، کبری، تبریک، کبریت ۵۵- فاز، زهر، زره، رفاه، هزار، زهرا، زرافه ۵۸- نرم، چمن، ماچ، چرم، چنار، چمران ۶۱- وام، موش، پشم، شامپو ۶۴- عدس، دیس، عید، سعید، سعدی ۶۷- متن، نما، ضامن، ضمانت ۷۰- کما، ملک، کلم، کلام، کالا، کمال، مالک، املاک ۷۳- وان، نور، ران، ناو، روان، نوار ۷۶- باج، بها، باجه، جذاب، جاذبه ۷۹- آلو، لبو، ابرو، بلوار ۸۲- لاف، فلک، فال، کال، سفال، فلاسک ۸۵- چمن، دما، نمد، دامن، چمدان ۸۸- اتم، مست، ستم، حسام، مساحت، تمساح ۹۱- بدن، بند، برد، نبرد، بندر ۹۴- پرش، شرور، پرشور، پرورش ۹۷- شنا، نیش، ناشی، شانه، شاهین ۱۰۰- تار، زور، راز، روز، تراز، آرزو، وزارت، ترازو ۱۰۳- چای، خال، خالی، خیال، یخچال ۱۰۶- شور، پیر، پیرو، یورش، پیشرو، شیپور ۱۰۹- هشت، هفت، شته، رشته، شهرت، فرشته ۱۱۲- ضر، مضر، ضمیر، مریض ۱۱۵- بار، آرد، دار، رام، مراد، مربا، مدار، درام، مادر، مبدا، رامبد، مرداب ۱۱۸- ترش، شتر، تبر، برش، رشت، شهر، ترب، بشر، شربت، رتبه، بهشت، برشته ۱۲۱- لیف، لاف، فال، فیلم، فامیل ۱۲۴- ترس، راست، رسته، آستر، ستاره ۱۲۷- رهن، نهر، راه، اره، پاره، پریا، پینه، پنیر، آینه، پناه، پایه، پیراهن ۱۳۰- درس، دسر، آدرس، سردر، سردار ۱۳۳- کشو، آلو، اشک، وال، لاک، کاوش، لواش، لواشک ۱۳۶- سیر، سریع، وسیع، عروس، عروسی ۱۳۹- بیم، بام، آیه، مایه، ماهی، بیمه، بامیه ۱۴۲- قله، اهل، قلم، قمه، قلمه، لقمه، ماله، مقاله، ملاقه ۱۴۵- زین، لنج، لجن، لنز، ج��ب، لیز، زبل، زینب، نجیب، بنجل، زنبیل، زنجبیل ۱۴۸- گیس، ریگ، یاس، گاری، ساری، اسیر، گریس، سیگار ۱۵۱- آهو، گره، گروه، گوهر، گواه، گهواره ۱۵۴- وان، تاب، ناب، نبات، نوبت، بتون، باتون، بوتان ۱۵۷- لنت، ولت، نفت، فلوت، تلفن، تونل، تفلون ۱۶۰- شنا، ننه، نان، آهن، نشان، شانه، نهان، نشانه ۱۶۳- بست، دست، دسر، سبد، سرب، سرد، درست، بستر، دربست ۱۶۶- بقا، جنب، باج، قاب، ناب، آقا، ناجا، نقاب، اجاق، باجناق ۱۶۹- میت، تیم، سیم، تقی، قیمت، قسمت، مقیم، تیمم، تقسیم، مستقیم ۱۷۲- مژه، رژه، پدر، مژده، مرده، درهم، پرده، پژمرده ۱۷۵- سوت، تپه، توپ، هوس، سوپ، پوست، پسته، پوسته ۱۷۸- سفر، نفس، فنس، رها، سفره، سرفه، رفاه، فارس، رسانه، فرانسه ۱۸۱- پاس، سپر، پسر، سوا، پروا، پارس، پارو، پاسور ۱۸۴- سال، کال، ساک، الک، ساکت، یکتا، کاست، تاکسی، اسکلت، کلیسا، اسکیت، استیک، استیل، لاستیک ۱۸۷- اهل، حال، سلاح، ساحل، اسلحه ۱۹۰- فنر، نور، نفر، فروغ، روغن، فرغون ۱۹۳- تنگ، تنش، نشت، گشت، ناگت، انگشت ۱۹۶- آدم، مدل، ملس، مدت، تماس، ماست، سالم، سلام، تامل، مدال، سلامت، دستمال ۱۹۹- نیم، یمن، ولی، نیلو، مینو، لیمو، میلیون
 پاسخ های بازی جذاب فندوق Fandogh موبایلی از مرحله 200 تا 300
۲۰۲- بید، بند، برد، بدن، دور، نبرد، نیرو، بندر، درون، نوید، بندری، بیرون، دوربین ۲۰۵- زبل، بغل، لبه، غزل، غاز، زاغ، باغ، غلبه، اغلب، آبله، بالغ، زغال، غزال، زباله، بزغاله ۲۰۸- تمر، ترم، مری، رحم، تیر، حرم، رحمت، حریم، حرمت، ترحم، تحریم ۲۱۱- هند، آیه، یاد، دیو، دین، دهان، دیوان، اندوه، ادویه، دیوانه ۲۱۴- هدا، گدا، گاز، آگاه، اهدا، آزاد، آزاده، زادگاه ۲۱۷- فوت، فوق، وقف، افق، وفا، تقوا، وفات، توقف، فتوا، توافق ۲۲۰- شکر، شور، کار، آوا، شکار، روکش، آوار، کشور، اراک، واشر، آشکار، کارواش ۲۲۳- شاد، ادب، شدت، شاه، بها، شهد، دشت، دبه، تباه، شتاب، شهاب، تابش، ابهت، هشتاد، شهادت، تشابه، شباهت، بهداشت ۲۲۶- سفر، راس، ترس، سفت، افسر، فارس، تاسف، راست، تراس، سفارت ۲۲۹- آرا، شعر، عشا، شرع، عرش، شعرا، شعار، شعور، شروع، شاعر، اشعار، اعشار، عاشورا ۲۳۲- کاه، آهک، زیپ، کپی، پیک، پایه، کاهی، پیاز، کازیه، پاکیزه ۲۳۵- ران، کار، تاک، کلر، کارت، کنترل، کارتن، تانکر، کلانتر ۲۳۸- لاک، مال، کال، ملک، کپل، کلم، پیل، پلک، کمپ، کامل، کمال، مالک، کلام، پلاک، مایل، کمیل، لامپ، پیام، پیامک، المپیک ۲۴۱- ضبط، نبض، آبان، باطن، طناب، انضباط ۲۴۴- کتب، باک، نوک، کوبا، باکو، بانک، کتاب، تنبک، بوتان، تناوب، باتون، تنباکو ۲۴۷- اشک، آرش، ترک، ارتش، تراش، اراک، کارت، راکت، ترکش، تشکر، کشتار، اشتراک ۲۵۰- پلو، پول، هلو، پهن، پله، لپه، آهن، پناه، پهلو، نوپا، ناله، پونه، لانه، پهلوان ۲۵۳- سنا، شنا، آشنا، نشان، شانس، آسان، انسان، ناشناس ۲۵۶- هفت، لیف، تهی، فله، لیته، فیله، تیله، فتیله ۲۵۹- طاق، عطا، قطع، طاقت، قاطع، قطعات، تقاطع ۲۶۲- آقا، قاب، لقب، قلب، نقل، القا، بالا، بالن، باقلا، ناقلا، اقبال، انقلاب ۲۶۵- دما، آرد، آدم، فرد، ترد، فدا، مدت، مفت، مراد، مدار، دفتر، مادر، درام، فردا، مفرد، مترادف ۲۶۸- دین، دیگ، پند، گونی، پوند، پیوند، پودینگ، دوپینگ ۲۷۱- ناس، بست، بند، بدن، تند، نبات، نسبت، باند، تناسب، آبستن، دبستان ۲۷۴- سوپ، ولت، پتو، پست، پوک، کول، سکو، لوس، تپل، پوست، توکل، سکوت، پولک، کپسول، تلسکوپ ۲۷۷- کما، نان، کام، دام، نمد، نمک، کمد، دامن، کمان، نماد، نادم، اندک، دکان، مانند، نمناک، مانکن، نمکدان ۲۸۰- بام، بیل، بال، آبی، مبل، لیمو، لابی، یابو، ویلا، آلبوم، لوبیا، موبایل ۲۸۳- نظر، ناظر، نظارت، انتظار ۲۸۶- لگن، لنز، گول، گله، زنگ، گوزن، نزول، زنگوله ۲۸۹- جنس، نجس، نجف، آسان، ناجا، اسفنج، اسفناج ۲۹۲- نشر، پرش، ران، ریش، شیر، نیش، ناشر، ناشی، شیار، پریا، پنیر، رانش، پریشان ۲۹۵- وفا، هوا، آهو، فدا، هدف، هالو، دولا، آلوده، فولاد، فالوده ۲۹۸- منش، موش، ورم، نور، نرمش، روشن، نمره، منور، منشور، مشهور، مهرنوش ۳۰۱- هند، کره، کرد، هدر، گند، دره، کدر، دکه، رده، گره، کند، کنده، رنده، گرده، نرده، کندر، گنده، نکره، گردنه، کرگدن ۳۰۴- ناب، سنا، اسب، تست، آبان، استان، باستان، تابستان ۳۰۷- اوت، اتو، وانت، توان، نوبت، بتون، بوتان، توانا، تاوان، اتوبان ۳۱۰- باز، فاز، زبل، لیف، فلز، لیز، زلف، بازی، زیبا، آبزی، فایل، فلزیاب ۳۱۳- وبا، لبو، آویز، بلوز، لوزی، زیلو، ویزا، بازو، زالو، لوبیا، زولبیا ۳۱۶- خار، آخر، خرم، مهر، پره، اخم، خام، خمار، پاره، خرما، خمره، پخمه، خامه، خمپاره ۳۱۹- ساک، سدر، داس، درس، کدر، انس، کادر، آدرس، راکد، کارد، اردک، کنار، کساد، اسکنر، اسکندر ۳۲۲- مزد، درد، داد، زرد، دزد، درز، مردد، آزار، دراز، مزار، زمرد، داماد، امداد، مرداد، مدارا، درآمد، دامدار، مادرزاد ۳۲۵- لات، الک، لاک، پتک، شال، شکل، تپش، پشت، پاکت، پاتک، شاتل، تلاش، پشتک، پشکل، شکلات، پلاکت، لاکپشت ۳۲۸- بشر، شام، بیم، شیب، مربی، مربا، امشب، بیمار، ابریشم ۳۳۱- تاک، راس، تار، سار، ترس، نارس، کارت، راست، تکان، راکت، تراس، ساکت، نکات، کاست، تانکر، کنسرت، کارتن، ترسناک ۳۳۴- رود، دوا، دسر، سوت، دود، راسو، رسوا، درست، سودا، تردد، سواد، درود، دستور، روستا، دادرس، دستاورد ۳۳۷- فکر، کفر، اراک، کفار، کافر، فرار، کاما، مکرر، افکار، کارفرما ۳۴۰- دیه، هیچ، چاره، ایده، دایه، هادی، چیده، چادر، دچار، دریچه، دایره، دریاچه ۳۴۳- کرد، بور، باک، کدو، کبد، باکو، ابرو، رکود، کادو، کبود، دکور، بودا، بارکد، دارکوب ۳۴۶- اسب، بست، سرب، سبد، ستار، دارت، ربات، بستر، دستار، دربست، سرداب، داربست ۳۴۹- چرخ، خیر، چرت، چتر، خیت، اختر، چرخه، خیره، چیتا، تاخیر، تاریخ، خیرات، تیاره، تاریخچه ۳۵۲- مرغ، غیر، مدار، مرید، یغما، دماغ، مدیر، دریغ، مرغداری ۳۵۵- هنر، نظم، رمان، ناظم، منها، نامه، نظام، مظان، مظنه، مهران، مناظر، منظره، نظاره، مناظره ۳۵۸- هوش، بدن، نوه، نود، نبش، دبه، شنبه، شنود، بنده، شهود، بدنه، دنبه، بهنوش، دوشنبه ۳۶۱- جام، تیم، عام، آیات، تجمع، مایع، جامع، جمعیت، جماعت، اجتماع، مایعات، اجتماعی ۳۶۴- رشت، متر، تمر، شتر، مشت، رتیل، ترشی، لوتی، توری، مشتی، رولت، متولی، تیمور، مشتری، مشورت، لیموترش ۳۶۷- دین، چدن، چین، دنیا، دینی، چیدن، آیین، چینی، چایی، دنیوی، دیوان، داوینچی ۳۷۰- آجر، جوش، آرنج، جوشن، اجنه، هاجر، جهان، جواهر، هنرجو، جوانه، شناور، ناجور، جوشان، نوشهر، هاشور، هجران، جانور، جشنواره ۳۷۳- سود، سنا، نوا، سند، سونا، سواد، سینا، نوید، سودا، سویا، یونس، اسید، ادیسون ۳۷۶- کلم، میت، ملک، کول، ملت، ولت، وکیل، متکی، کولر، کویت، متلک، کولی، تکمیل، متروک، ملکوت، کیلومتر ۳۷۹- پول، زیپ، پیل، لنز، نزول، گوزن، زیلو، لوزی، نیلو، گونی، پلنگ، زگیل، پونز، لزگی، نزولی، یوزپلنگ ۳۸۲- ابر، بره، آبی، رها، آمار، مربی، مربا، بیمه، آرام، رهیاب، ابهام، ایهام، امریه، ارابه، مهیار، اهرام، بامیه، آرایه، آبیار، ابراهیم ۳۸۵- بال، طلب، طول، دولا، طالب، باطل، دوبل، بلوط، داوطلب ۳۸۸- اره، مهر، آیه، نهی، نیمه، امریه، آرمین، رامین، ارمنی، مهران، مهیار، اهریمن ۳۹۱- نمک، فوک، کفور، فرنی، فوری، کمین، نیرو، منفی، نیکو، کریم، نوکر، منکر، نیمرو، منفور، مرفین، میکروفن ۳۹۴- بدل، بید، دریل، یلدا، یاری، دبیر، دلبر، دایی، لابی، دریا، لیبی، بردیا، بیدار، دریبل، دلربا، ردیاب، اردبیل، بیلیارد ۳۹۷- کمر، کفا، مکرر، مرور، اکرم، کاور، فورا، امور، مکار، کافر، کافور، ماکروفر ۴۰۰- سخن، سار، آدرس، رخنه، خرده، رنده، دانه، ساده، نسخه، نرده، خانه، سخره، نارس، خنده، سرنخ، خرسند، رانده، رسانه، خرناس، سردخانه ۴۰۳- سوم، نوک، نسیم، موسی، مسکن، سینک، مسکو، سمنو، سومین، مسکونی ۴۰۶- هوا، رده، هار، دره، دوره، روند، دورو، روده، روان، نارو، ارده، ورود، دوران، اروند، هارون، وارونه، هوانورد ۴۰۹- زور، سری، روز، وزن، زرین، سوزن، سینی، زیرین، رویین، زیرنویس ۴۱۲- آخر، برگ، خنگ، نرخ، خبر، انبر، بخار، خراب، آبرنگ، رگبار، خبرگان، خبرنگار ۴۱۵- ساک، سیم، وام، سکو، کما، کام، واکس، ماسک، اسکی، مسواک، مساوی، مایوس، سیامک، اسکیمو ۴۱۸- تاج، اوج، وجه، وات، جهت، تاجر، رواج، اجرت، وراج، جوهر، جرات، اجرا، توجه، جارو، هجرت، آواره، اجاره، جواهرات ۴۲۱- بها، ماه، بام، مسح، حبه، سهام، مهسا، ماسه، حسام، مباح، حماسه، محاسبه ۴۲۴- خشن، نما، شاخ، خشم، شخم، خام، بخش، خاش، شهاب، انبه، هاشم، ماشه، شبنم، شاخه، نخبه، خشاب، خا��م، مشابه، هخامنش، بخشنامه ۴۲۷- وان، سکه، تنه، سنت، کهن، تونس، تانک، ستون، کاوه، کاهو، کاسه، نکته، کوسه، سکته، کوتاه، ستوان، واکسن، کوهان، سوهان، سکونت، کاسته، کوهستان ۴۳۰- نور، ترس، راس، راست، نوار، انتر، تراس، رسوا، تنور، سنتور، اورست، سروان، روستا، رستوران ۴۳۳- نقد، قند، قوه، قصه، قوچ، نقص، صدقه، نوچه، صندوق، صندوقچه ۴۳۶- خرد، رود، هدر، خرده، روده، چرخه، دوره، خوره، خورده، دوچرخه ۴۳۹- دار، شیر، ریا، رشد، دیش، یورش، یاور، رویش، رویا، یارو، یواش، رشید، راوی، شیدا، شیاد، رادیو، دشوار، دیوار، درویش، داریوش ۴۴۲- هار، هدف، اردو، فردا، فرار، راهرو، فراورده ۴۴۵- فکر، کسر، کفش، شفا، کفا، کشف، شکم، شمس، سرکش، کفار، شمار، شکاف، کاشف، کرفس، مسافر، سفارش، مراکش، مسافرکش ۴۴۸- لیر، شال، آریا، ارزش، شیار، ریزش، لرزش، شیلا، ارشیا، شیراز، آرایش، آلایش، شالیزار ۴۵۱- ابر، درس، سدر، بدن، سند، دارت، نبات، نسبت، بندر، نادر، نبرد، تناسب، دربست، آبستن، سربند، دربان، داربست، دبستان، انبردست ۴۵۴- شکر، سران، سارا، نارس، ساکن، شانس، اشکان، آشکار، کاشان، کارشناس ۴۵۷- صدا، خدا، هند، خاص، رصد، نهاد، دهان، خنده، ناصر، صادر، صخره، رصدخانه ۴۶۰- پره، هوش، پشه، گور، گرو، شوره، گوهر، پوشه، گوشه، پژوهش، پروژه، پژوهشگر ۴۶۳- پلک، پیس، سال، کپی، پیل، کپل، پیک، تپل، یکتا، کلیپ، ایست، کلاس، لیست، سیکل، پیست، پلاک، پلیس، پلاکت، کلیسا، کسالت، اسکلت، لاستیک، پاستیل، پلاستیک ۴۶۶- یار، برد، دیر، آرد، چرب، دیار، دریا، دربی، دبیر، چادر، آداب، دچار، چربی، ایراد، آبادی، اداری، آبیار، آبدار، دارابی، آبدارچی ۴۶۹- وات، ران، تار، تنور، وانت، توان، روان، ژانر، ژتون، ژنراتور ۴۷۲- دوا، خون، دانه، دانا، نخود، نواده، ناخدا، آخوند، خواهان، خانواده ۴۷۵- دره، زره، درز، دبه، دیگ، یزد، زهر، زیره، زرده، گیره، گریز، گرده، گریه، گربه، بزرگ، برگه، برده، بدهی، گزیده، برگزیده ۴۷۸- مار، دیو، امور، مواد، مرور، درام، مراد، مدیر، مدار، دوام، مادر، دیوار، موارد، مروارید ۴۸۱- زهر، هنر، ناز، زین، زرین، نیزه، نیاز، زیان، زهرا، ناهار، یاران، ایران، آرایه، یارانه، رایانه، رازیانه ۴۸۴- بیل، چدن، چین، بدل، دلبر، دلیر، دریل، چرند، بلند، چنبر، چریدن، دریبل، بلدرچین ۴۸۷- دام، هما، هدا، آیه، دیه، منها، هادی، ایده، دایه، ماده، آمنه، مهدی، آینده، ناهید، دامنه، همدان، ندیمه، مدینه، همانند، نماینده ۴۹۰- پند، شاه، پشه، شهد، شانه، هادی، شهدا، شاهد، پینه، شهید، پایه، پیدا، پیاده، پاشنه، اندیشه، شهیدان، پاینده، پیشنهاد ۴۹۳- ساز، سخت، تخس، نوا، سخن، ساخت، سوزن، تونس، سونا، سوخت، نواز، خزان، نخست، زانو، خازن، ستوان، خواست، سخاوت، سوزان، نوساز، توازن، تناسخ، خاتون، خوزستان ۴۹۶- کار، روی، نور، اراک، نیرو، نیکو، نوکر، روان، کویر، کیوان، کانوا، کارون، کاروان، اوکراین ۴۹۹- گیس، لگن، لیس، نسل، لیگ، گسل، یگان، سالن، گیلان، گیلاس، سیگنال، انگلیس  
, وجهه و صورت بازی فندوق از مرحله 500 تا 600 ! 
۵۰۲- یار، تیر، رنگ، تنگ، نیت، ریگ، ناگت، گاری، تینر، ارگان، گیتار، گریان، آتاری، رایگان، گرانیت، گارانتی ۵۰۵- شیک، رای، پرش، آرش، شکار، پارک، اکیپ، شریک، کیارش، شاپرک، پیرایش، پیراشکی ۵۰۸- گوش، شکر، اشک، گور، شوش، کشش، کاور، شوکر، کاوش، شورش، کوشش، گوارش، کاوشگر، کشورگشا ۵۱۱- راه، اره، رها، سار، نهر، آنتن، رانت، هرات، ستاره، رسانه، نسترن، هنرستان ۵۱۴- آرد، ننگ، دار، ارگ، پدر، گران، نگار، نادر، ندار، ردپا، پرند، نگران، پندار، پرندگان ۵۱۷- جرم، مهر، ورم، وجه، موج، جوی، میوه، هجری، جوهر، هویج، جیوه، هجوم، مجری، جیره، مهیج، جمهور، مجریه، جریمه، جمهوری ۵۲۰- کام، کمپ، پاک، مزد، آدمک، پشمک، پزشک، پماد، مزدا، آشپز، آدمکش، دامپزشک ۵۲۳- خام، ناو، آوا، شخم، خانم، مونا، انشا، امان، اخمو، اخوان، خوانا، خاموش، خوشنام، خوناشام ۵۲۶- سنا، فال، فنر، نفر، رسم، الف، سفال، نارس، افسر، فارس، سرما، رمال، فلان، مسافر، سلمان، فرمان ۵۲۹- مرگ، هما، ماهر، مهار، اهرم، گرما، آگهی، گیاه، مهیار، امریه، همگرا، گرامی، گمراه، ماهیگیر ۵۳۲- آبی، باز، شیب، یواش، زیبا، آشوب، یابو، آبزی، ایوب، بازی، بازو، گویش، یوگا، بازگو، بازیگوش ۵۳۵- ابر، ادا، درب، باد، دارا، ابدا، آباد، رادار، بردار، دربار، ادرار، برادر، آبدار، باردار ۵۳۸- لبه، بقا، لوس، قله، ساق، اهل، قبه، هالو، قلاب، سابق، قالب، قبلا، سوله، بلوا، لباس، ساوه، قبله، ساقه، ابله، قلوه، سوابق، سابقه، باسلق، بالقوه ۵۴۱- آبی، بید، زین، یزد، زینب، زیان، ایزد، ایدز، یزدان، بدبین، بندباز، بادبزن ۵۴۴- فدا، فرد، دفن، هدف، دهم، فهم، دانه، مفرد، فردا، رفاه، مرده، درمان، نمدار، نامرد، فرهاد، مهراد، فراهم، فرمانده ۵۴۷- تبر، ترب، ترم، تاب، خرم، ربات، خمار، مرتب، خرما، تمبر، مخرب، اخبار، مراتب، بخارا، مختار، امارت، مخابرات ۵۵۰- کال، کسل، سیکل، بالا، آسیب، آسیا، اسکی، لابی، کالا، کاسب، کلاس، سیلاب، آسیاب، ابلیس، کاسبی، کالباس ۵۵۳- سیم، کمر، کرسی، مسیر، مرسی، اکرم، مکار، اسیر، ریسک، سیما، سیرک، ساری، کمیسر، سمیرا، سرامیک ۵۵۶- ریه، دیش، ارشد، شاهد، هشدار، شراره، شهردار، اردشیر، شهریار، شهرداری ۵۵۹- سند، کسر، داس، کتان، راکد، کارد، راکت، دکتر، کارت، اردک، آدرس، کساد، کاتر، اسکنر، تدارک، دکترا، کنسرت، اسکندر، ترسناک، کردستان ۵۶۲- یون، یمن، سوم، مسن، مین، سوسن، موسس، یونس، مونس، سمنو، موسی، نسیم، سینوس، سیسمونی ۵۶۵- دره، هوا، رود، خدا، آهو، نوه، خون، راه، رخنه، اردو، خانه، خرده، داور، خنده، نخود، آخور، دارو، دوران، اندوه، هارون، نواده، آخوند، خواهر، رودخانه ۵۶۸- باغ، غار، بره، ورق، قهر، بوق، برق، غرق، قهار، براق، غروب، غبار، آروغ، غوره، قاره، باقر، بقره، قواره، آبغوره، قورباغه ۵۷۱- نرم، رهن، نهی، مری، مور، هومن، میوه، نمره، میهن، هورمون ۵۷۴- پست، تپل، پیل، پاس، سنت، ناس، پیست، سنتی، پلیس، ساتن، پلان، ایست، آستین، پستان، پنالتی، اسپیلت، پلاتین، پاستیل، پتانسیل ۵۷۷- شهر، شکر، شکه، دکه، کره، شهرک، درشکه، شهرکرد ۵۸۰- آهک، گنج، جنگ، کهن، کاهش، گنجه، آهنگ، جهان، گناه، اجنه، شکنجه، گنجشک ۵۸۳- نشر، نجف، فرج، فجر، جنس، سفر، نجس، شانس، ناشر، سفارش، اسفنج، فشارسنج ۵۸۶- ساز، بدن، یاد، سبز، دیس، دین، اسید، دنیا، بازی، سبزی، بنیاد، بدنسازی ۵۸۹- مرگ، درد، مدد، داد، گام، گرم، مردد، مداد، امداد، داماد، مرداد، درآمد، دامدار، امدادگر ۵۹۲- روی، نوه، گره، گیره، گونه، نیرو، گویا، گیوه، گروه، گریه، گوهر، نیره، یگانه، واگیر، آهنگر، گواهی، گونیا، گروهان، ویرانه، نیروگاه ۵۹۵- وات، ساک، تور، کور، ترک، سار، سوتی، تیرک، ساکت، تایر، واکس، سکوت، کویت، تاکسی، استیک، ریاست، تاریک، روستا، اسکیت، تکاور، کرواسی، اسکورت ۵۹۸- بار، زبر، بها، شاه، زری، بیشه، بهار، زیبا، زیره، شهاب، ریشه، شیرابه، شیربها، شهربازی ۶۰۱- شوق، شعر، قشم، عمق، قمر، عمو، قشر، قمه، رقم، عرق، شرع، هوش، شمع، عرشه، عشوه، شوهر، شعور، مشرق، شروع، رشوه، مشهور، معوقه، مشروع، معشوق، معشوقه ۶۰۴- اخم، خاک، میخ، خام، دام، امید، آدمک، مادی، خیام، میخک، کدخدا ۶۰۷- داس، تاس، ندا، تند، ادا، آسان، دانا، استان، استاد، اسناد، داستان، دادستان ۶۱۰- آدم، دزد، مزد، میز، دزدی، آزاد، امید، مزایا، آزادی، ازدیاد، آدمیزاد ۶۱۳- تپش، پشت، دیش، شدت، دشت، تیپ، پیشی، پشتی، پیشدستی ۶۱۶- چاه، بچه، بوم، چوب، بور، چرب، ابرو، چاره، همار، چهار، هموار، روباه، ماهور، بامهر، مورچه، مارچوبه ۶۱۹- ریگ، فنر، سنگ، گیس، نفر، فنگ، سنگر، فرنی، شریف، فرنگ، سفیر، فشنگ، فرنگی، سنگفرش ۶۲۲- پشه، آتش، شته، تپه، وان، هشت، شوت، پهن، تنش، ناو، پناه، پوشه، توان، نوپا، پشتو، وانت، پونه، شهوت، تشنه، شنوا، شانه، نوشته، پاشنه، پانوشت، پشتوان، پشتوانه ۶۲۵- رها، شیر، ریش، رام، مهیا، شیمی، یشمی، امیر، مهار، شیره، شیار، همایش، امریه، شیرماهی ۶۲۸- فنس، سری، سوا، سیر، سویا، سونا، راسو، یوسف، فارس، افسر، آفرین، فارسی، فانوس، سیفون، سروان، سیانور، سناریو، فناوری ۶۳۱- دنج، وجه، اوج، وجد، جدا، جاده، جهاد، نجوا، جادو، جواد، دهان، ناجا، جوان، جوانه، وجدان، جاودانه ۶۳۴- نمد، شوم، دهم، موش، شنود، آمنه، دوام، دشمن، مشهد، دامنه، دشنام، همدان، دمنوش، هوشمند ۶۳۷- ریا، پیچ، چاک، پیک، چای، پاک، چاپ، پریا، پارک، پارچ، پاچه، پاره، چریک، ریکا، کهیر، پیچک، پایه، کرایه، پارچه، یکپارچه ۶۴۰- اخم، خرم، خار، خامه، مریخ، خیره، خرما، خمیر، خمار، خیریه ۶۴۳- منع، عطا، قطع، عام، طعم، طمع، قاطع، عمان، قانع، مانع، مقطع، طعمه، قطعه، طعنه، نقطه، منطقه، مقنعه، قطعنامه ۶۴۶- شیک، خلا، خشک، خال، سیخ، شکل، اشک، کیش، خیس، شاسی، شاکی، شاخک، لاشی، سیخک، شلیک، کاشی، سلاخی، خشکسالی ۶۴۹- آهن، پهن، نگاه، ناشی، پگاه، آگهی، گیاه، آهنگ، پینه، پایه، شاهین، پیشاهنگ ۶۵۱- فنا، آ��ی، آفت، نیت، ناف، یافت، نظافت، نظافتچی ۶۵۴- دیگ، دمر، ریگ، ریل، لیگ، لیر، میل، مری، مرد، مار، دلیر، دلار، درام، گلیم، گریم، گاری، مراد، مدیر، مدار، مادر، دلگیر، دلگرم، گرامی، گالری، ملایر، میلگرد ۶۵۷- تقی، قوی، فوت، فقر، وقف، وقت، فوق، ورق، قیف، قیر، فرق، رفیق، توقف، توری، تورم، ترقی، قیمت، قوری، قمری، فوری، فقیر، موقت، موفق، مقوی، مترو، تیمور، توقیف، توفیق، تقویم، تفریق، متوقف، متفرق، موفقیت ۶۶۰- تاج، تاب، جیب، جزا، جاز، بیت، باج، سیب، سزا، سبز، ساز، آسیب، آبزی، آبجی، جایز، زیست، زیبا، بیست، بیات، بسیج، بازی، سبزیجات ۶۶۳- کمر، کلم، کسر، کرم، غسل، رسم، ملک، مرغ، سیم، سیل، سرم، کمیل، کسری، کریم، کرسی، ریسک، مسیر، مرسی، سیکل، سیرک، کمیسر، کلسیم، سیمرغ ۶۶۶- حیا، تقی، تحت، قایق، حیات، تحقق، یاحق، حقیقت، حقایق، تحقیق، تحقیقات ۶۶۹- رفع، طیف، طرف، طرد، فرد، دفع، عمر، عطف، عطر، عرف، مفید، مفرد، معطر، معرف، مطیع، رفیع، ردیف، فرید، فرعی، معرفی ۶۷۲- اوت، امت، اتم، عمو، عبا، وبا، وات، بام، طبع، مطب، مات، تواب، تابع، عوام، توابع، مطبوع، مطبوعات ۶۷۵- رخت، خرس، خرج، تخس، سرخ، سخت، آجر، جرات، خارج، تاجر، سارا، ساخت، آخرت، اختر، اجرت، اجرا، جسارت، خسارت، استخر، اسارت، اخراج، ساختار، استخراج ۶۷۸- وفا، وال، طول، طفل، لطف، لاف، اول، آلو، والا، لطفا، الان، طوفان، افلاطون آپدیت پاسخ های بازی “ورژن فندق ۲٫۷۵” ۶۸۳- کار، بار، ربا، زبر، اکبر، آبکی، رکاب، بیکار، باریک، رکابی، زیرآبی ۶۸۶- هوا، هار، روی، آهو، پیر، پره، قوری، یاور، پویا، پارو، قواره، روپیه، پاورقی ۶۸۹- آرم، مال، مرگ، گلف، گرم، گام، ارگ، مایل، ریال، گرما، فامیل، فالگیر ۶۹۲- رحم، آرم، حرم، حرص، مصر، رحیم، حریم، حرام، صحرا، حصار، حصیر، حریص، رایحه، محاصره ۶۹۵- شفا، شرم، شام، فرش، فاش، شیار، شوفر، مایو، امور، فشار، شریف، فروش، مشاور، فراموش ۶۹۸- جان، کوک، کاج، وجب، کبک، جوان، باکو، بانو، جناب، واجب، کوبا، جواب، کوکب، جنوب، بانکوک، کنجکاو ۷۰۱- زین، ناز، جزا، زینب، زیان، زبان، نیاز، نازی، ناجی، اجزا، آبجی، آبان، نایاب، انبیا، جانباز ۷۰۴- توپ، تند، سود، سوت، دین، دست، پست، تیوپ، سپید، دوست، یونس، پوست، پیوند، تدوین، دویست، پوتین، پیوست، پسوند، تندیس ۷۰۷- ننگ، ننه، سنگ، گونه، گروه، نهنگ، نرگس، سوره، سنگر، سرنگ، گرسنه، سرهنگ، سرنگون ۷۱۰- بیم، تیر، تره، ترب، تبر، بهار، تیره، تایر، مربی، مربا، تمبر، تباه، مرتب، بیمه، بیمار، بامیه، باتری، تیمار، اهمیت، مهتاب، مهارت، مراتب، مهتابی ۷۱۳- لقب، لبو، بوق، قلم، قلب، عمق، عقل، مقوا، معلق، قلاب، قبول، قالب، واقع، عقاب، عاقل، مقابل، معقول، آلبوم، عواقب ۷۱۶- محو، حوا، میوه، محیا، وحشی، شیوه، حومه، حاوی، همایش، حواشی، حاشیه ۷۱۹- ورق، ریگ، رنگ، قیر، قوی، قرن، رونق، یقین، قرون، قیرگونی ۷۲۱- اره، آهک، راه، رها، گره، کره، اراک، آگاه، کارگاه، کارآگاه ۷۲۴- انگ، زنگ، ساز، سنا، آهن، گناه، آهنگ، نگاه، گزنه، ناسزا، ساناز، آهنگساز ۷۲۷- ناو، نوح، اسم، مسح، حنا، نحس، حسن، سمنو، موسس، سونا، سانس، سوسن، حسام، مونس، حواس، حساس، احسن، محسن، ناموس، سوانح، محسوس، نامحسوس ۷۳۰- یمن، یار، رای، نور، ریا، مری، ران، مین، رویا، مینا، نوار، رمان، میان، روان، نیرو، مانور، آرمین، ویران، رامین، ورامین ۷۳۳- فرز، فاز، پرز، زهر، زهرا، رفاه، هراز، هزار، پاره، فراز، زرافه، هزارپا ۷۳۶- تیم، سنت، متن، تاج، جنم، یاس، سمج، ماست، نجات، ایست، تماس، نسیم، تنیس، منجی، متان، امنیت، تامین، آستین، جنایت، نتایج، مجانی، نساجی ۷۳۹- تقی، قسم، مشق، مشت، قشم، شمس، قسمت، قیمت، مقیم، مشتی، تیمم، شمیم، شمسی، مشتق، تقسیم، مستقیم ۷۴۲- کول، لوس، کسل، پلک، کپل، کلر، پوک، پکن، پکر، رسول، کولر، پولک، کوسن، کنسول، کنسرو، پرسنل، کپسول، سنکوپ ۷۴۵- مزه، زرد، یزد، نهر، درز، هند، نمد، مرد، مدیر، میهن، مرده، نمره، مدرن، زرده، زمین، نیزه، رنده، نرده، زرین، زیره، زنده، زمرد، مدینه، زمینه، ندیمه، رزمنده ۷۴۸- سری، سرا، سیر، آیین، ساری، بینی، آسیب، یاری، اسیر، سینی، سراب، نارس، سیراب، یاسین، بسیار، سیرابی ۷۵۱- گرم، بیم، مرگ، مهر، مربی، گربه، گریم، رهبر، بیمه، گیره، گریه، همبرگر ۷۵۴- کلم، خشک، شاخ، تلخ، لخت، تخم، شکل، کشت، شال، مشک، شکم، خشم، خشت، شخم، کاشت، کامل، ملات، ماکت، شمال، تلاش، تمشک، متلک، مختل، کمال، شاخک، مالک، مشکل، خشتک، شکلات، کلمات، مشکلات، تکامل ۷۵۷- میت، نیت، حتم، حیا، نیما، امین، متین، حیات، امان، حامی، احیا، امانت، ایمان، حمایت، امانتی، امتحان ۷۶۰- مات، آرش، شرم، رشت، ترش، شتر، آتش، مرغ، شام، آرم، غرش، غار، تراش، ارتش، غارت، غرامت، شرارت، شترمرغ  
۷۶۲- رمق، نظر، رقم، قمر، ورق، مقر، نظم، قرن، رام، وقار، ناظم، مقوا، رونق، نظام، قران، منظر، قمار، منور، ناظر، قرون، مناظر، منظور، قارون، منقار ۷۶۵- موز، موم، میز، یون، زین، مومن، ونیز، مزین، مویز، مینو، ممیز، مزمن، میمون، منیزیوم ۷۶۸- الک، کال، آلو، ملک، مال، وال، کیلو، زالو، لیمو، مولا، لوزی، زیلو، وکیل، کلام، کمیل، ویزا، کولی، موکل، ملاک، ویلا، ملوک، ملیکا، مالزی، موازی، لوازم، موزیک ۷۷۱- قات، نیل، قال، لنت، نقل، نقی، قتل،ت قلا، قاتل، قنات، لایق، قالی، لیاقت، تلقین، قلیان، تنقلات ۷۷۴- مفت، تکه، مکه، کوه، آهک، کته، مته، همت، کاه، توهم، موکت، کافه، متکا، همتا، کومه، کوتاه، تفاهم، کوفته ۷۷۷- بره، زهر، روز، زره، روی، ریز، وزیر، وزنه، بیوه، بنیه، زیور، نیرو، زینب، روزنه، بهروز، بیرون، روزبه، نبیره، زنبور، بوزینه ۷۸۰- دیش، دین، نیش، دیو، شنود، نوید، شنید، دینی، نوین، شوید، نوشین، نوشیدنی ۷۸۳- رای، بام، ریا، غنا، مری، غنی، غرب، بنا، یار، ناب، راغب�� یغما، غیاب، غبار، امیر، مربا، مغرب، رامین، مبانی، آرمین، ارمنی، بریان، بیمار، مرغابی ۷۸۶- کره، شیر، شکر، شرح، کنه، ریه، نهر، هنر، نهی، رهن، ریشه، شیره، نیره، حشره ۷۸۹- آهن، تنه، یقه، آینه، تنها، عایق، قانع، عیان، نهایت، قناعت، عنایت، عتیقه ۷۹۲- وزن، مار، ناز، نرم، راز، ارز، رزم، مزار، آرزو، زمان، نماز، امروز، آزمون، نوروز ۷۹۵- گول، گله، طول، هلو، لیگ، گوی، طلا، گلو، گیوه، گواه، آگهی، الهی، لایه، الگو، گیاه، یوگا، طویل، گواهی، گلایه، الویه، هیولا، طویله ۷۹۸- دره، سدر، درس، سند، دیر، دسر، دیس، سرد، سری، دنس، سیر، نسیه، رسید، سینی، سینه، سهند، ریسه، رسیده، دیرین، دیرینه ۸۰۰- دمر، درز، مزد، زرد، مراد، زنده، مرده، زمرد، دراز، اهرم، زرده، درام، هزار، ماهر، مدار، زهرا، مادر، نامرد، نامزد، همزاد، درمان، مهران، نمدار، راهزن، آزرده، ارزنده، رزمنده، مادرزن ۸۰۳-نشر، شهد، رشد، شهر، درد، خشن، هند، خرد، رخش، دنده، خدشه، خنده، خرده، درنده، درخشنده ۸۰۶- زود، دور، دیه، یزد، درز، زیر، رود، زور، زردی، روزی، دیزی، روزه، زیره، ریزه، یهودی، دیروز ۸۰۹- جلد، جلا، گدا، دنج، انگ، جنگ، لگد، لنج، لجن، جدل، گام، گنج، جامد، جلاد، مجال، مدال، دنگل، جمال، جنگل، لادن، گندم، گلدان ۸۱۲- گله، فنگ، دله، دیگ، دفن، گلف، لیف، فیل، هدف، فیله، نفله، هلند، هندل، دلفین ۸۱۵- شاه، وبا، شنوا، آشوب، شهاب، انبوه، نوشابه، بابونه ۸۱۸- زشت، آرش، آتش، ترش، رشت، شتر، تراز، ارزش، تابش، بارش، آزار، شتاب، ارتش، تراش، شربت، آبشار، بازار، ابزار ۸۲۱- دوغ، غدر، گرو، گود، دریغ، ورود، گردو، دروغ، یورو، دورو، غدیر، دروغگو ۸۲۴- ریل، لیر، دوش، لودر، یورش، شیوه، شوهر، دلیر، رشوه، شوید، دریل، شوره، رودل، درویش، شیردل، دلشوره ۸۲۷- ابر، ببر، ناب، انبر، باربر، برابر، بربری، باربری ۸۳۰- کمر، کرج، رزم، کنج، جرم، رکن، نمک، رنج، جزر، میز، نرم، مرز، رمز، کمین، زیرک، مرکز، مجری، منکر، کنیز، کریم، زمین، جرزنی، مرکزی، زنجیر ۸۳۳- کلم، کوه، لکه، موش، شکل، مکه، غول، کله، شغل، شکوه، شلوغ، شوکه، موشک، موکل، کوله، شلغم، مشکل، ملکه، کلمه، همشکل، مشغله، مشغول ۸۳۶- شرف، فرش، شته، هشت، تنش، نفر، برف، هنر، فنر، بهشت، تشنه، رتبه، بنفش، نفرت، شهرت، رشته، شفته، تنفر، فرشته، برشته ۸۳۹- هرس، سرو، سار، راس، ساوه، سیاه، رسوا، آشور، سوره، واشر، سایه، اسیر، راسو، راوی، هراس، سروش، شاسی، ساری، شیار، سیاره، سوریه، هاشور، سیاوش، روسیه، سشوار، هوشیار ۸۴۱- ریه، دیه، میخ، مرد، مرغ، دره، دمر، غده، خیمه، مخدر، خمیر، مریخ، دخمه، مرده، خرید، غدیرخم ۸۴۴- ترد، پخت، تیر، رخت، درخت، آخرت، پریا، دارت، خیار، دختر، تاخیر، پادری، تاریخ، پرداخت Read the full article
0 notes
zaktoomusic-blog · 7 years ago
Text
اول باید آرتیست باشی، بعد بازیگر
New Post has been published on http://vestamag.ir/%d8%a7%d9%88%d9%84-%d8%a8%d8%a7%db%8c%d8%af-%d8%a2%d8%b1%d8%aa%db%8c%d8%b3%d8%aa-%d8%a8%d8%a7%d8%b4%db%8c%d8%8c-%d8%a8%d8%b9%d8%af-%d8%a8%d8%a7%d8%b2%db%8c%da%af%d8%b1/
اول باید آرتیست باشی، بعد بازیگر
هفته نامه همشهری جوان: تقسیم مهمی از موفقیت فیلم «ایتالیا ایتالیا» به جنس بازی سارا بهرامی و حامد کمیلی اختصاص دارد. سارا بهرامی بعد از این که با سریال «جواز»ی جلیل نظم شناخته شد و به چشم آمد، در سریال «پرده ن��ین» و چند فیلم سایر از جمله «گیتا»، «منزل ای در خیابان چهل و یکم» و «من دیه گو مارادونا هستم» و… بازی کرد اما در ایتالیا ایتالیا توانست به عنوان بازیگر نقش اصلی زن وجه دیگری از بازی خودش را به نمایش بگذارد. درارتباطبا این فیلم و مسیر بازیگری اش بعد از ستاره شدن در تلویزیون با او گپ زده ایم.
ایتالیا ایتالیا از روایت مسئله موقیتی جومپا لاهیری اقتباس شده و حتی در تقسیم هایی عینا مطابق آن قبل رفته است. صحیح است که برفا شباهتی به شوبای قصه لاهیری ندارد و برخلاف او کاملا برون گراست اما با توجه به مشکلاتی که با آن ها رو به رو می شود، می توانست الگوی خوبی بهمنظور ورود به این نقش باشد. هیچ وقت به این فکر نیفتادید بخشی از وجه شخصیتی کاراکتر برفا را از شوبا بگیرید؟
فیلم یک اثر اقتباسی است اما ما فقط از قصه مسئله موقتی استفاده کردیم؛ این قصه که چند روز برق ها می رود و یک زن و شوهر، در ظلمات اعتراف می کنند. من شخصیت برفا را در ابتدا یک معاون کارگردان دیدم و به نظرم کاراکتر معاون کارگردان خیلی جذاب تر بود. بعضی شغل ها روی شخصیت آدم ها اثر می گذارند. من دخترهای نازنین زیادی را در سینمای ایران می شناسم که معاون کارگردان هستند و تعدادی مشخصات شبیه به هم دارند.
    برفا بهمنظور من اول از کل با حرفه اش شناخته می شد. می دانستم رفاه رفتن، جلوسکردن، حرف زدن و حتی فکر برفا با سارا بهرامی فرق دارد. من هرگز نمی توانم مثل برفا حیات کنم. دنبال این بودم تا بفهمم دخترانی که معاون کارگردان هستند، چطور حیات می کنند. ناخودآگاه وقتی سعی می کنی مثل آن ها به حیات نگاه کنی، کل چیز خودش اتفاق می افتد.
باید به برفایی می رسیدم که سینما خوانده است، معاون کارگردان است، دلش می خواهد فیلم خودش را بسازد و حالا با این وضعیت عاشق یک مرد می شود. حالا همین برفا با تمام این خصوصیات، با مشکل از دست دادن مولود مواجه می شود و… سعی کردم با توجه به اطلاعاتی که از رفقا معاون کارگردانم به دست آوردم، در ذهنم قصه حیات برفا را از بچگی بسازم. می دانستم برفا چطور عمده شده، کی به تهران آمده، چند سال قبل دستیاری خوانده، چه فیلم هایی رفیق دارد و کلا به چه چیزهایی علاقه مند است.
بعد طبیعتا باید روی مشکلات روانی و افسردگی برفا هم تحقیق زیادی کرده باشید. این مسئله بهمنظور خیلی از مخاطبان حل نشده که واقعا مشکل برفا چیست؟ یک زن شاداب و مدرن که فعالیت اجتماعی مفصل دارد چرا در مواجهه با افسردگی اقدامی انجام نمی دهد و حتی بهمنظور رفع مشکلش به روان شناس هم مراجعه نمی کند.
خیلی از آدم های اجتماعی هم سراغ روان شناس نمی روند. برفایی که من می شناسم آدم بی اخلاقی نی��ت اما خیلی خودپسند است. کاملا حق به جانب رفتار می کند. من هیچ وقت نمی توانم این طوری حیات کنم. آخرش به نادر می گوید تو خسته نشدی من آن قدر بلا سرت آوردم و تحمل کردی؟ او با خودش هم لجبازی می کند.
روایت از یک فضای شاد و موزیکال شروع می شود و بعد از رسیدن به یک نقطه فرضی در اوج، به سراشیبی می رسد. فلذا ما باید سارا بهرامی را در دو وضعیت شخصیتی کاملا متضاد می دیدیم. باید از اوج شروع می کردی و به نقطه صفر می رسیدی. مواجهه ات با این تغییر احساسات چه بود؟
روزهای اول شغل، خیلی شاد بودم اما هرچه جلوتر می رفتم از میزان این نشاط کمتر می شد و روزهای آخر شغل واقعا حالم بد بود. اولین چیزی که پذیرفتم این بود که برفای نیمه دوم، پایین چشم هایش عمیق افتاده. باید با غصه ابهت که در حیات اش وجود داشت، مواجه می شدم و او را غمگین می دیدم.
قبل ترها تئاتری بازی می کردم به اسم «اگر» که خیلی ماجرایش به این فیلم شباهت داشت. در آن جا نقش یک دختر شاد و شنگول را داشتم که مدرس دانشگاه بود و عاشق مردی می شد و حیات بسیاری شادابی داشت اما یک مرتبه متوجه می شد که مبتلا به سرطان است. منازعه با مرض به جایی می قبض که آخر نمایش، من باید با لکنت حرف می زدم و طاقت صحیح صحبت کردن نداشتم. این مسئله در تئاتر خیلی سخت است که بخواهی خود را بهمنظور این تغییر تدریجی حاضر کنی. در سینما این شانس را داری که بعد از گرفتن یک سکانس، می توانی از آن خارج شوی و از بالا به کل نقش نگاه کنی. در این صورت خیلی راحت تر می توانی ریتم کارت را حفظ کنی و روی آن تمرکز داشته باشی.
گریم چقدر به نمایش این تغییرات تدریجی احساسات کمک کرد؟
خیلی زیاد. گریم با لباس باعث می شود بپذیری که سایر آدم قبل نیستی. باید لباسی بپوشی که قرار نیست تو را زیبا آیت دهد. باید لاغرتر به نظر برسی و صورت به هم ریخته ای داشته باشی. این جا بود که آشنایی قبلی با برفا و مطالعه ای که در دوره قبل تولید از او داشتم به بهتدریج آمد. یاد گرفته بودم برفا را با تمام جزییات و احساسات متضادی که دارد، ببینم. با کل وجوه حیات او آشنا شده بودم.
    یکی از خاصیت های مهم ایتالیا ایتالیا، شباهتش به حیات واقعی است. برفا افسرده شده اما حتی در همین مسیر افسردگی هم روی یک خط سیر یکسان حرکت نمی کند. با وجود تم ثابت افسردگی، یک جاهایی هم می خندد. یک جاهایی زیاد حرف می زند یا مهربانی می کند و… ما با یک مریض تک بعدی مواجه نبودیم. بهمنظور همین می توانستیم او را درک کنیم.
دقیقا مثل حیات عادی است. از این منظر باید بگویم دست کاوه صباغ زاده بهمنظور نوشتن این متن درد نکند. تمام این حرکات، جزیی از حیات است. دیدی وقتی یک عزیزی از دست می رود، شب اول که کل بعید هم جمع می شوند یک مرتبه بدون این که بخواهند خنده شان می گیرد؟ این واقعیت حیات است. بهکرات بهمنظور کل مان ا��فاق افتاده که حتی وقتی خیلی مشکل داریم و حالمان بد است، یک چیز خنده دار می بینیم و نمی توانیم خودمان را کنترل کنیم و نخندیم اما مشکلمان سر جایش باقی می ماند. بعد از آن خنده، مجدد بر می گردیم سر همان مشکل.
آدم های غمگین مدام که غصه ندارن. این ها چیزهایی است که نباید در بازیگری فراموش شود. رزق خانمی در خیابان به من گفت ایتالیا ایتالیا را خیلی رفیق داشته چون حس کرده دوربین را در یک منزل واقعی صریح کرده اند و یک زن و مرد دارند جلوی دوربین حیات می کنند و خب این بهمنظور ما بُرد است.
کاوه صباغ زاده، قبل از این، تجربه دستیاری کارگردان داشت و فیلم کوتاه ساخته بود اما در ایتالیا ایتالیا، اولین تجربه کارگردانی اش را انجام عدل. طبیعتا مثل کارگردان های باتجربه، از همان ابتدا تسلطی روی تمام وجوه شغل نداشته و بهمرور پا به پای این تجربه قبل رفته، این مسئله باعث نمی شود بتوانی بهمنظور کاراکتر برفا یک جاهایی ایده بدهی یا در بعضی موارد اثرگذار باشی؟
صباغ زاده به شدت روی فیلمنامه مسلط بود. بار اولی که فیلمنامه را بهمنظور من فرستاد، بعد از دو سه روز به او زنگ زدم و گفتم هرگز! گفتم این سایر چیست که نوشتی؟ فرض کنید وسط فیلمنامه نوشته بود: «کلیپ»! من تا حالا چنین فیلمنامه ای در حیات ام نخوانده بودم. گفت؛ من موزیک تک تک این کلیپ ها را برایت می فرستم. فکر کنید از ابتدا حتی به تک تک موزیک های فیلم هم فکر کرده بود.
صباغ زاده تصویر کلی از فیلم داشت و طبق آن قبل می رفت اما چیزی به اسم جزییات در بازیگری وجود دارد. مثلا احتمالاً موقع غذا خوردن مقارن کل چیز را با هم بخورد.
من در حیات واقعی ام سس نمی خورم اما می دانستم که برفا روی تمام غذاهایش سس می ریزد. این ها جزییاتی است که وقتی با کارگردان بهاتفاق می شوی به دست می آید.
بعد حق این را که یک چیزهایی به صورت بداهه به شغل اضافه کنید، داشتید؟
لحظاتی در فیلم وجود داشت که بداهه بین من و حامد میآمد، مثلا آن جایی که داریم مسواک می زنیم قرار فقدان در پایانش بخندیم. بعد از دیالوگ ها یک مرتبه حامد بداهه گفت: «ما چقدر باحالیما» و جفتمان ریسه رفتیم. این هیچ ربطی به فیلمنامه نداشت. پاسکاری دو تا بازیگر بود و شعور یک کارگردان جوان که به بازیگرش احترام می گذارد و با او وارد بحث می شود. به نظرم کلا خیلی فیلم راحت و بی دغدغه ای بود. انگار چند تا جوان جمع شده بودیم بعید هم داشتیم تجربه می کردیم.
تجربه همبازی بودن با حامد کمیلی در «جواز»، این جا چقدر کمک کرد؟
خیلی. وقتی دو تا بازیگر در یک تجربه مشترک موفق هستند، پیشنهادهای زیادی بهشان می شود. ما یکی از معضلاتمان بهمنظور رد کردن فیلمنامه ها، بازی کردن آن یکی است. دلمان نمی خواهد تکراری شویم. ولی نکته جالب این جا بود که وقتی داشتم فیلمنامه ایتالیا ایتالیا را می خواندم با خودم گفتم چقدر شبیه حامد است.
    واقعا؟ اما به نظر می رسد حامد کمیلی یکی از متفاوت ترین نقش هایش را بازی کرده و با تصویری که در ذهن مخاطبان از او وجود دارد، کاملا متفاوت است.
اتفاقا برخلاف تصویری که کل از او دارند، زیاد پسر ک��ابخوان و آرامی است. من خودم اولین بار که از قریب دیدمش فهمیدم چقدر با تصویری که از او در فیلم ها دیده بودم فرق دارد. به هر حال تجربه بازی ما و شناختی که از بازی کنار هم داشتیم خیلی تاثیرگذار بود. وقتی جنس بازیگر رو به رویت را بلدی و یک پاسکاری خوبی بین تان اتفاق می افتد، قطعا کیفیت شغل تغییر می کند.
این اولین نقش اصلی سارا بهرامی در سینما بود که در آن کاملا با آنچه قبل از این در فیلم ها و سریال ها دیده بودیم، فرق داشت. این فضای شاد و سرخوشانه آن قدر جذابیت داشت که نخواهی سایر سمت کارهایی از جنس آنچه قبلا تجربه کرده بودی، بروی؟
بهمنظور من در هر حال بازیگری شغل سختی است. کمدی و غیرکمدی فرقی ندارد. یک ماجرای انرژی بر و خوفناک است. من هرگز شب اول یکه قرار است فردایش فیلمبرداری داشته باشم، نمی توانم بخوابم. سر شغل آخر بهروز شعیبی با این که شش ما در قبل تولید به دفتر می رفتم روز ضبط، از استرس معده درد گرفته بودم. با اینکه قبلا با بهروز شعیبی مستعمل بودم و تجربه شغل سینمایی داشتم و روی نقشم مسلط بودم اما ماجرا کاملا خوفناک است. مزاح ندارد. داری لب مرز حرکت می کنی؛ کمدی و غیرکمدی ندارد.
من باید به عنوان بازیگر قابلیت هایم را به سایرین ثابت کنم. نباید این طور باشد که تا پای نقش یک دختر غمگین به بین بیاید، یاد من بیفتند، باید به جایی برسم که بگویند سارا بهرامی بازیگر خوبی است و این نقش را هم می تواند خوب بازی کند.
سعی کردم این تفاوت را ایجاد کنم. اگر جواز و پرده نشین بازی کرده ام، ایتالیا ایتالیا را هم دارم. الان هم یک فیلم کمدی کنار رضا عطاران بازی کرده ام و فیلم بهروز شعیبی هم یک اثر اجتماعی متفاوت است. الان پنج سال از جواز ماضی. به خودم می گویم کماکان باید تلاش کنی تا بگویی من بازیگر خوبی هستم، فقط فیلمنامه های یک مدل به من ندهید.
مسیر درستی که سارا بهرامی بعد از ستاره شدن در تلویزیون طی کرد
بعد از جواز…
خیلی از بازیگران زن که کارشان را با بازی در نقش اصلی یک سریال تلویزیونی شروع کردند و در دوره ای ستاره شدند، در سینما موفقیتی به دست نیاوردند. بعضی هایشان حذف شدند، بعضی ها هم به بیراهه رفتند یا سر از فیلم های سطح پایین و کم ارزش درآوردند. فقط تعداد انگشت تعدادی از آن ها توانستند این موفقیت را حفظ کنند. سارا بهرامی جزو معدود بازیگران زن سینماست که کارش را با سریال تلویزیونی شروع کرده و در سینما روی خط سیر استاندارد قبل رفته. در این مورد با او صحبت کردیم.
تعریف متفاوت شهرت
تعریف شهرت بهمنظور من با تعریف آن بهمنظور خیلی از بازیگران زنی که تا چند سال قبل تر در تلویزیون مطرح شدند، فرق دارد. من زمانی وارد تلویزیونش دم که این رسانه مخاطبش را از دست داده بود. بهمنظور همین می گویم این شهرت با آن شهرت فرق می کند اما در جواب به این که می گویید چه اتفاقی افتاد که در این مسیر اشتباه نکردم؟ باید بگویم به این ربط دارد که من فارغ التحصیل تئاتر هستم. یعنی بازیگری را در تئاتر یاد گرفتم. باری من سینما و تلویزیون فرقی نمی کرد، منتظر بودم شانس در منزل ام را بزند و این فرصت به من داده شود تا بتوانم توانایی ام را ثابت کنم. بهمنظور من جواز یک شروع فوق العاده بود، آن هم کنار بشر که هم سخت مانع بود و هم زیاد بهتدریج کرد. از همان ابتدا برایم مهم بود چه کاری را با چه کیفیتی و با چه کارگردانی شغل می کنم.
    باید صبر می کردم
بعد از جواز پیشنهادهایی داشتم اما می دانستم که باید صبر کنم. بهمنظور همین هم بود که در فاصله بین جواز تا پرده نشین که یک سال و اشکال ای بود، فقط تئاتر و یک فیلم تلویزیونی کارکردم که اتفاقا بهمنظور آن فیلم «یاس طلایی» هم گرفتم. این طوری نبودم که هر کاری بهم توصیه می شود، بدوم و بروم. پرده نشین برایم شروع جدی تری بود و کم کم مسیر اکثریت مقابلم گذاشت. کارکردن تئاتر و بازی در نقش های حقیر یا فیلم های کوتاه، باعث شد آدم ها زیادی به من اعتماد کنند.
به اندازه نقش فکر نمی کنم
اندازه نقش واقعا برایم مهم نیست. الان هم اگر یک نقش بحران برانگیز مکمل وجود داشته باشد، در صورتی که در قاعده حرکت من بگنجد، قبول می کنم. ولی یک نکته برایم خیلی مهم است؛ این که هر نقش را در موعد و موقعیت مناسبش بازی کنم. احتمالاً الان یک نقش را بازی کنم اما سال سایر این موقع، وقت مناسبی بهمنظور این نقش نباشد یا احتمالاً الان نباید یک شغل را انجام دهم اما می دانم که سال سایر می توانم انجام دهم.
0 notes
localfa1 · 6 years ago
Text
قصه کودکانه مسواک بی دندون
قصه کودکانه مسواک بی دندون
قصه کودکانه مسواک بی دندون قصه کودکانه مسواک بی دندون
یک مسواک بود کوچولو وبی دندون! صبح تا شب توی جامسواکی می نشست تا دندون ها بیایند و او تمیزشان کند؛ اما هیچ دندونی پیش او نمی آمد
هر دندونی که می آمد، پیش مسواک خودش می رفت.
یک روز مسواک بی دندون از آن همه نشستن خسته شد. گفت: « من دیگر از اینجا ماندن خسته شدم. هیچ دندونی من را دوست ندارد، من از اینجا می روم!»
تا خواست برود، حوله گفت: « نه! نرو،…
View On WordPress
0 notes
localfa1 · 6 years ago
Text
قصه کودکانه ماجرای سوسمار مهربان و شکارچی ها
قصه کودکانه ماجرای سوسمار مهربان و شکارچی ها
قصه کودکانه ماجرای سوسمار مهربان و شکارچی ها
روز خیلی گرمی بود، سوسماری با بچه‏ هایش توی باتلاق کنار آبگیر تن‏شان را به گل می‏زدند.
از گرمای هوا کلافه شده بودند. به طرف آب رفته و بدن‏شان را در آب خنک فرو بردند.
احساس بهتری پیدا کردند و از آب خنک لذت می‏بردند. چند دقیقه‏ ی بعد، صدای وحشتناکی شنیده شد.
سوسمار به بچه‏ هایش گفت: «شکارچی‏ ها در حال نزدیک شدن هستند. بهتر است که دور شوید.» بچه…
View On WordPress
0 notes
localfa1 · 6 years ago
Text
قصه کودکانه پرنده کوچولویی در جنگل
قصه کودکانه پرنده کوچولویی در جنگل
قصه کودکانه پرنده کوچولویی در جنگل
فصل زمستان آمده بود.
همه ی پرندگان به سمت جنوب پرواز کرده بودند، چون هوای جنوب گرم تر بود و توت هایی زیادی برای خوردن داشت.
اما یک پرنده ی کوچولو جا مانده بود و به سمت جنوب نرفت، زیرا بالش شکسته بود و نمی توانست پرواز کند.
او تنها و بی کس در هوای سرد و برفی گیرافتاده بود. در آن طرف کوه جنگلی دید، هوای جنگل گرم تر بود و او آن جا می توانست از درختان تقاضای کمک کند.
View On WordPress
0 notes
localfa1 · 6 years ago
Photo
Tumblr media
قصه کودکانه آموزنده فرشته نگهبان قصه کودکانه آموزنده فرشته نگهبان یکی بود یکی نبود یه دختر کوچولویی بود به نام صبا. صبا کیف مدرسه اش را برداشت و از مامان خداحافظی کرد تا به سمت مدرسه حرکت کنه. صبا بسم الله گفت و از خانه بیرون رفت. باد می آمد. باد در را محکم به هم زد صبا دستش را عقب کشید و گفت: وای نزدیک بود انگشتم لای در بماند؟ به خیابان رسید. موتورسواری با سرعت آمد، صبا خودش را عقب کشید. گفت: اگر موتور را نمی دیدم چه می شد؟ به مدرسه رسید. به آب خوری رفت. قمقمه اش را پر از آب کرد. دهانش را با زکرد و سرش را زیر قمقمه گرفت. چند قطره آب تو راه نفسش رفت و به سرفه افتاد. صبا با خودش گفت: وای... نزدیک بود خفه بشم. صبا به کلاس آمد خانم یک جمله رو تابلو نوشت: خدانگهدار. بچه ها با تعجب پرسیدند: خانم! دارید خداحافظی می کنید؟ خانم گفت: نه. سمیه گفت: پس پرای رو تابلو نوشتید خدانگهدار؟ خانم خندید و گفت: می خواستم یه حرف خیلی قشنگ یادتان بدهم. می دانید آن حرف قشنگ چیست؟ خداوند مهربان همیشه نگهدار ماست و ما را از خطرات حفظ می کند. پس دو تا جمله یادتان نره. یکی سلام و یکی خداحافظ. سلام یعنی: دعا برای سلامتی. و خداحافظی یعنی: دعا می کنم خداوند تو را از خطرات حفظ کند.
0 notes
localfa1 · 6 years ago
Text
قصه کودکانه درباره خدا
قصه کودکانه درباره خدا
قصه کودکانه درباره خدا
بابا امروز راهی مسافرت شد، سحر هم برای اینکه با باباش خداحافظی کنه عروسکش رو از اتاقش برداشت و به سمت در رفت و پرسید: ” بابا کی از سفر بر می‌گردین؟”
بابا گفت: ” ۱۰ روز دیگه.”
مامان گفت: “بابا! خدا به همراهت.”
سحر از مامانش پرسید: ” خدا می‌خواد همراه بابا بره؟! مامان مگه خدا کجاست؟!”
مامان گفت: ” خدا همه جا هست دخترم، جایی نمی‌ره.”
سحر پرسید: ” یعنی خدا پیش من هم هست؟ پس کو؟”
View On WordPress
0 notes
localfa1 · 6 years ago
Text
قصه کودکانه بزغاله خجالتی
قصه کودکانه بزغاله خجالتی
قصه کودکانه بزغاله خجالتی
توی یه گله بز ،یه بزغاله خجالتی بود که خیلی آروم و سر به زیر بود .
وقتی همه بزغاله ها بازی و سر و صدا راه می انداختنداون فقط یه گوشه می ایستاد و نگاه می کرد.
وقتی گله بزغاله ها به یه برکه ی آب می رسید،بزغاله های شاد و شیطون برای خوردن آب می دویدند سمت برکه و حسابی آب می خوردند و آب بازی می کردند .
اما بزغاله ی خجالتی اینقدر صبر می کرد تا همه بزغاله ها از کنار برکه برن…
View On WordPress
0 notes
localfa1 · 6 years ago
Text
قصه ی نی‌نی و سنجاب کوچولو
قصه ی نی‌نی و سنجاب کوچولو
قصه ی نی‌نی و سنجاب کوچولو
چند روز پیش، نی نی سنجابها به دنیا آمد و سنجاب کوچولو صاحب یک برادر شد.
نی نی سنجاب ها خیلی ریزه میزه و با نمک بود.
سنجاب کوچولو از دیدن برادر کوچولوی خودش خیلی خوشحال شده بود.
می خواست بغلش کند و با او بازی کند اما مامان سنجابه اجازه نمی داد و می گفت نی نی هنوز خیلی کوچک است. باید صبر کنی تا بزرگتر بشود و بتواند با تو بازی کند.
سنجاب کوچولو می خواست با مامان بازی کند…
View On WordPress
0 notes
localfa1 · 6 years ago
Text
قصه کودکانه ی میوه‌های غمگین
قصه کودکانه ی میوه‌های غمگین
قصه کودکانه ی میوه‌های غمگین
پیشی دنبال غذا بود. توی حیاط می گشت و بو می کشید که صدایی شنید. جلو رفت. یک عالمه میوه را دید که توی سطل آشغال گریه می کردند.
پیشی پرسید: میوه ها! چرا شما توی سطل آشغال هستید؟ چرا این طور زخمی شدید و بی حال هستید؟
گلابی گنده ای که فقط یک گاز از آن خورده شده بود گفت: می خواهی بدانی؟ پس گوش کن تا برایت تعریف کنم.
دیشب جشن تولد بود، همه جا را چراغانی کردند یک عالمه سیب و…
View On WordPress
0 notes
localfa1 · 6 years ago
Text
قصه گربه‌های شلخته
قصه گربه‌های شلخته
تو خونه‌ی گربه‌ها هیچی سر جاش نیست.
مثلا اگه ناخنگیر لازم باشه معلوم نیست باید تو یخچال دنبالش گشت یا تو جعبه ی داروها یا …
مثلا همین دیروز همه ی وسایل خونه با نخ به هم بسته شده بودند. اگه بابا گربه‎ها می خواست شلوارشو برداره میز هم باهاش بلند می شد.
تلویزیون هم تکون می خورد. آخه بچه گربه‌شون می خواسته با کلاف نخ بازی کنه.
انقدر این نخ‌ها رو باز کرده و به هم ریخته بود که دیگه…
View On WordPress
0 notes