معاون فرهنگی و بینالملل شهر کتاب : تاثیر ادبیات فارسی بر ادبیات بوسنی و هرزگوین خیلی واضح است
معاون فرهنگی و بینالملل شهر کتاب : تاثیر ادبیات فارسی بر ادبیات بوسنی و هرزگوین خیلی واضح است
به گزارش سحر بالکان از سارایوو در حاشیه سومین دوره همایش بوکستان، بدون شرق بدون غرب که از چهارم تا هفتم جولای به همت انتشارات بای بوک در سارایوو برگزار شد، “ادین سالچینوویچ” خبرنگار روزنامهی اسلوبوجینه چاپ سارایوو با علیاصغر محمدخانی، معاون فرهنگی و بینالملل شهر کتاب، گفتوگویی دربارهی ارتباطات و پیوندهای ادبی میان بوسنی و ایران انجام داده است .
تاریخچه ادبیات فارسی به بیش از 2500 سال…
View On WordPress
0 notes
دانلود کتاب سفر حقوق دان به ادبیات و فلسفه
https://pdf.tarikhema.org/ کتابخانه رایگان تاریخ ما
نام کتاب
سفر حقوق دان به ادبیات و فلسفه (دانلود+)
نویسنده
علی اصغر محمدخانی + مرتضی کلانتریان + کاوه میرعباسی+ سعید محبی
موضوعات
اجتماعی
رمز (پسورد)
www.tarikhema.org
تهیه توسط
انی کاظمی
حجم
1.22 مگا بایت (MB)
قالب کتاب
PDF – پی دی اف
منبع الکترونیکی
تاریخ ما
کتاب سفر حقوق دان به ادبیات و فلسفه اثر علی اصغر محمدخانی – مرتضی کلانتریان – کاوه میرعباسی – سعید محبی است،با مروری بر تاریخ ترجمه آثار فلسفی و ادبی در چند دهه اخیر پی می بریم که نویسندگان و مترجمانی که از عالم حقوق به عرصه ادب و هنر و اندیشه آمده اند خدمات چشمگیری به ادبیات و فلسفه کرده اند.
نوشته دانلود کتاب سفر حقوق دان به ادبیات و فلسفه اولین بار در کتابخانه تاریخما. پدیدار شد. https://pdf.tarikhema.org/ pdf.tarikhema.org
source https://pdf.tarikhema.org/PDF/%d8%af%d8%a7%d9%86%d9%84%d9%88%d8%af-%da%a9%d8%aa%d8%a7%d8%a8-%d8%b3%d9%81%d8%b1-%d8%ad%d9%82%d9%88%d9%82-%d8%af%d8%a7%d9%86-%d8%a8%d9%87-%d8%a7%d8%af%d8%a8%db%8c%d8%a7%d8%aa-%d9%88-%d9%81%d9%84%d8%b3/
0 notes
بررسی ارتباطات فرهنگی ایران و ایتالیا از طریق جادهی ابریشم
بررسی ارتباطات فرهنگی ایران و ایتالیا از طریق جادهی ابریشم
[ad_1]
«ارتباطات فرهنگی ایران و ایتالیا از طریق جادهی ابریشم» بررسی شد.
به گزارش ایسنا بر اساس خبر رسیده، در ابتدای این نشست که در شهر کتاب برگزار شد، علیاصغر محمدخانی، معاون فرهنگی شهر کتاب، با بیان اینکه امسال چین مهمان ویژهی نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران است، به تداعی همیشگی نام این کشور با جادهی ابریشم اشاره کرد و گفت: جادهی تاریخی ابریشم با طول ۶۴۰۰ کیلومتر، مسیری برای مبادلهی…
View On WordPress
0 notes
تمجید از خدمات «دوبروین» به زبان و ادب فارسی
تمجید از خدمات «دوبروین» به زبان و ادب فارسی
همایش سنایی و بزرگداشت یوهانس پیتر دوبروین (ایرانشناس و سناییشناس برجسته هلندی) ۱۹ آبان برابر با دهم نوامبر ۲۰۱۷ در دانشگاه لایدن هلند با حضور ایرانشناسان هلندی و علاقهمندان به فرهنگ ایران و زبان و ادبیات فارسی برگزار شد.
به گزارش ایسنا بر اساس خبر رسیده، از ایران دکتر محمدجعفر یاحقی، مهدی فیروزان و علیاصغر محمدخانی در این همایش که به همت مرکز فرهنگی و بینالملل شهر کتاب، دانشگاه لایدن…
View On WordPress
0 notes
گردهمایی ایرانشناسان بالکان و اروپای مرکزی در صوفیه
گردهمایی ایرانشناسان بالکان و اروپای مرکزی در صوفیه
فرهنگ > ادبیات – همشهری آنلاین:
اولین دوره فشرده ایرانشناسی با حضور استادان و دانشجویانی از کشورهای بلغارستان، لهستان، مجارستان، صربستان، ترکیه، آلبانی، اسلواکی و ایران از یازدهم تا هجدهم سپتامبر (۲۰ تا ۲۷ شهریور) در دانشگاه صوفیه بلغارستان برگزار میشود.
علیاصغر محمدخانی، معاون فرهنگی و بینالملل شهر کتاب، با اعلام این خبر گفت: این دوره به همت مرکز مطالعات ایران، بالکان و اروپای مرکزی (IBCE) و با همکاری دانشگاه صوفیه، مرکز فرهنگی و بینالملل شهر کتاب، مرکز سعدیشناسی و دانشگاه علامه طباطبایی برگزار میشود و قرار است که از پس به صورت سالانه و مستمر در کشورهای عضو ادامه یابد. هدف از برگزاری این دوره، آشنایی بیشتر ایرانشناسان منطقه با یکدیگر و دستاوردهای علمی و پژوهشی هر دانشگاه است. ایضا تحولات ادبی معاصر در ایران برای ایرانشناسان تشریح میشود.
وی افزود: ایران و بلغارستان را پیوندهای دیرین سیاسی، بازرگانی، ادبی و هنری به هم نزدیک میکند و بلغارها حتی پیش از آغاز دوران پانصد ساله حاکمیت ترکان عثمانی در این منطقه با ایران و هنر و فرهنگ بالنده این سرزمین آشنا بودهاند. ولی متاسفانه آثار ادبی ترجمه شده دو کشور به زبانهای فارسی و بلغاری چندان قابل توجه نیست و در ایران تاکنون حدود ده اثر ادبی بلغارستان به فارسی ترجمه و منتشر شده است. در بلغارستان از حدود ۱۲۰ سال پیش آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی آغاز شده است که سعدی از اولین شاعرانی است که در سال ۱۸۹۲ م. برخی حکایات و اشعارش و بعدها در سال ۱۹۴۶ گلستان او به طور کامل به زبان بلغاری ترجمه و منتشر شد.
محمدخانی درموردی ترجمهی دیگر آثار ادبی فارسی به بلغاری گفت: بعد از ترجمهی آثار سعدی، ما شاهد ترجمهی آثاری از خیام، حافظ، رودکی، فردوسی به بلغاری هستیم و از ادبیات معاصر فارسی تاکنون داستانها و اشعاری از محمدعلی افراشته، صادق هدایت، صادق چوبک، جمال میرصادقی، نیما یوشیج، سهراب سپهری، فروغ فرخزاد، سیمین دانشور، گلی ترقی، فریبا وفی، محمود دولتآبادی، قیصر امینپور، طاهره ایبد، محبوبه میرقدیری، فرشته ساری و … به بلغاری ترجمه و منتشر شده است.
محمدخانی گفت در این دوره فشرده ایرانشناسی این استادان حضور دارند:
ـ ایوو پانف، علیرضا پورمحمد، لودمیلا یانوا از دانشگاه صوفیه بلغارستان
ـ آنا کراسنا وولسکا از دانشگاه کراکوف لهستان
ـ سیلویا سوردیکووسکا و میروسلاو میچالاک از دانشگاه ورشو لهستان
ـ عبدالله رچپی از دانشگاه کوزوی آلبانی
ـ میکلوش سارکوزی، از مجارستان و مرکز شیعهشناسی اسلواکی
ـ مارکو یووانویچ از صربستان
ـ احمد اویسال از مرکز مطالعات ایرانی آنکارا
ـ حکی اویغور از ترکیه
ـ نعمتالله ایرانزاده از دانشگاه علامه طباطبایی
ـ علیاصغر محمدخانی، مرکز فرهنگی و بینالملل شهر کتاب
ـ کوروش کمالی سروستانی، مرکز سعدیشناسی
محمدخانی در پایان به دیدارهایی که در این سفر دارند اشاره کرد و گفت، در طول مدت اقامت در بلغارستان برای ایجاد عرصه گستردهتر همکاریهای فرهنگی ایران و بلغارستان، دیدارهایی با هیات مدیرهی اتحادیهی نویسندگان، اتحادیهی مترجمان، خانهی کتاب و کتابخانهی ملی بلغارستان و جمعی از نویسندگان و شاعران و منتقدان و ناشران خواهیم داشت که درمورد برگزاری همایشهای مشترک با نویسندگان و شاعران دو کشور و ترجمهی آثار ادبیات معاصر مذاکره میشود و ایضا با مدیران گروههای ایرانشناسی و زبان و ادبیات فارسی بالکان و اروپای مرکزی بحث و گفتوگو داریم.
0 notes
دستاوردهای فرهنگی از چین
دستاوردهای فرهنگی از چین
در حاشیه برگزاری همایش «سعدی و کنفوسیوس» در چین، برنامههایی برای گسترش روابط فرهنگی ایران و چین تصویب شد.
به گزارش ایسنا بر اساس خبر رسیده، فرودین سال جاری همایش دوروزه «سعدی و کنفوسیوس» در تهران برگزار شد. یکشنبه نوزدهم دی، در دانشگاه خه بی چین ادامه این همایش پی گرفته شد. در این همایش علاوه بر استادان چینی، دکتر ضیاء موحد، دکتر ابوالقاسم اسماعیلپور، دکتر مهدی محبتی و علیاصغر محمدخانی،…
View On WordPress
0 notes
مصطفی مستور داستان نویس شهیر کشورمان در یک گفتگوی صمیمی با خبرنگار روزنامه “اسلوبوجنیه” چاپ سارایوو : اکثر ما از واقعیت زندگی دیگران بی خبریم
به گزارش سحر بالکان از سارایوو در حاشیه سومین دوره همایش بوکستان، بدون شرق بدون غرب که از چهارم تا هفتم جولای به همت انتشارات بای بوک در سارایوو برگزار شد، “ادین سالچینوویچ”در یک گفتگوی صمیمی با مصطفی مستور داستان نویس شهیر کشورمان، با وی در خصوص کتاب “استخوان خوک، دست های جذامی” که اخیرا توسط معمر کودریچ به زبان بوسنیایی ترجمه و به چاپ رسیده است گفتگو کرد.
مصطفی مستور به همراه علی اصغر محمدخانی…
View On WordPress
0 notes
معاون فرهنگی و بینالملل شهر کتاب : تاثیر ادبیات فارسی بر ادبیات بوسنی و هرزگوین خیلی واضح است
به گزارش سحر بالکان از سارایوو در حاشیه سومین دوره همایش بوکستان، بدون شرق بدون غرب که از چهارم تا هفتم جولای به همت انتشارات بای بوک در سارایوو برگزار شد، “ادین سالچینوویچ” خبرنگار روزنامهی اسلوبوجینه چاپ سارایوو با علیاصغر محمدخانی، معاون فرهنگی و بینالملل شهر کتاب، گفتوگویی دربارهی ارتباطات و پیوندهای ادبی میان بوسنی و ایران انجام داده است .
تاریخچه ادبیات فارسی به بیش از 2500…
View On WordPress
0 notes
مصطفی مستور داستان نویس شهیر کشورمان در یک گفتگوی صمیمی با خبرنگار روزنامه "اسلوبوجنیه" چاپ سارایوو : اکثر ما از واقعیت زندگی دیگران بی خبریم
مصطفی مستور داستان نویس شهیر کشورمان در یک گفتگوی صمیمی با خبرنگار روزنامه “اسلوبوجنیه” چاپ سارایوو : اکثر ما از واقعیت زندگی دیگران بی خبریم
به گزارش سحر بالکان از سارایوو در حاشیه سومین دوره همایش بوکستان، بدون شرق بدون غرب که از چهارم تا هفتم جولای به همت انتشارات بای بوک در سارایوو برگزار شد، “ادین سالچینوویچ”در یک گفتگوی صمیمی با مصطفی مستور داستان نویس شهیر کشورمان، با وی در خصوص کتاب “استخوان خوک، دست های جذامی” که اخیرا توسط معمر کودریچ به زبان بوسنیایی ترجمه و به چاپ رسیده است گفتگو کرد.
مصطفی مستور به همراه علی اصغر محمدخانی…
View On WordPress
0 notes
تمجید از خدمات «دوبروین» به زبان و ادبیات فارسی
تمجید از خدمات «دوبروین» به زبان و ادبیات فارسی
همایش سنایی و بزرگداشت یوهانس پیتر دوبروین (ایرانشناس و سناییشناس برجسته هلندی) ۱۹ آبان برابر با دهم نوامبر ۲۰۱۷ در دانشگاه لایدن هلند با حضور ایرانشناسان هلندی و علاقهمندان به فرهنگ ایران و زبان و ادبیات فارسی برگزار شد.
به گزارش ایسنا بر اساس خبر رسیده، از ایران دکتر محمدجعفر یاحقی، مهدی فیروزان و علیاصغر محمدخانی در این همایش که به همت مرکز فرهنگی و بینالملل شهر کتاب، دانشگاه لایدن…
View On WordPress
0 notes
سنت رماننویسی در جهان عرب
سنت رماننویسی در جهان عرب
فرهنگ > ادبیات – همشهری آنلاین:
نشست نقد و بررسی کتاب رمان عربی نوشته حمدی سکوت با ترجمه عظیم طهماسبی، روز سهشنبه ۱۷ مرداد، با حضور عظیم طهماسبی، رحیم فروغی و بهرام پروین گنابادی در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.
در ابتدای این نشست علیاصغر محمدخانی به شناخت اندک مخاطبان ایرانی از تحولات ادبی و ادبیات معاصر کشورهای عربی، چین، هند و ژاپن اشاره کرد و گفت: با اینکه این کشورها مشترکات فرهنگی زیاد با ایران دارند، ما ادبیات معاصر این کشورها را بیشتر از طریق اروپا و آمریکا میشناسیم و وقت آن رسیده است که بهطور مستقیم و بدون واسطه با داستاننویسی، شعر و تحولات ادبی این کشورها آشنا شویم.
وی به کتاب رمان عربی اشاره و تصریح کرد: حمدی سکّوت پژوهشگر برجسته مصری در این کتاب سیر رمان را در سرزمینهای عربی از آغاز پیدایش تاکنون بررسی و تبیین میکند و دریچهای جدید برای خوانندگان علاقهمند ایرانی میگشاید تا بدانند سرآغاز واقعی رمان عربی و ویژگیهای آن کدام است. نویسنده تحلیل میکند که دوره اسماعیل پاشا ۱۸۳۶م. در مصر آغاز دوره زرین رونق و گسترش ترجمه ادبی است و محمدحسین هیکل با انتشار رمان زینب در مصر آغازگر رمان عربی است و مشخص میشود که صد سال است رمان عربی در جهان عرب شکل گرفته است و تقریباً با شکلگیری رمان فارسی همسان است. حمدی سکوت در این اثر نخست رمان مصری را با بررسی آثار نویسندگانی چون مازنی، توفیق حکیم، طه حسین، نجیب محفوظ، محمدحسین هیکل و نویسندگان بعد از محفوظ به سیر رماننویسی در لبنان، سوریه، فلسطین، اردن، عراق، عربستان، کشورهای حوزه خلیج فارس، یمن و سودان میپردازد و در پایان درمورد رمان در کشورهای شمال آفریقا بحث میکند.
محمدخانی به برنامههای مرکز فرهنگی شهر کتاب اشاره کرد و گفت: در چهار سال آینده نشستها و سمینارهایی برای بررسی رمان و شعر در کشورهای عربی و با حضور شاعران و نویسندگان جهان عرب در ایران و متقابلاً نشستهایی برای معرفی بیشتر ادبیات معاصر ایران در بسیاری از کشورهای جهان برگزار میشود و عرصه ترجمه آثار نویسندگان دو کشور فراهم شده است.
عظیم طهماسبی، مترجم کتاب گفت: کتاب بهرغم حجم کم، اطلاعات بسیاری درمورد رمان عربی در اختیار خواننده قرار میدهد. نویسنده سعی کرده به صورت کوتاه و مختصر به مهمترین رمانهای جهان عرب بپردازد. دهها رمان دیگر بوده که به آنها نپرداخته است. او این کتاب را مقدمهای انتقادی به پنج جلد بعدی پژوهشاش دانسته است؛ اما پنج جلد کتابی که درمورد رمان عربی نوشته، بیشتر تاریخ چاپ اول آثار و تجدید چاپ آنها است بهانضمام تحقیقهایی که درمورد این رمانها در کشورهای عربی یا اروپایی انجام شده است. آن پنج جلد برای هر کس که بخواهد در حوزه رمان عربی پژوهش یا مطالعه کند، زیاد مناسب است. ترجمه آن پنج جلد کار معقولی نیست؛ زیرا شامل اطلاعات کتابشناختی است.
طهماسبی افزود: حمدی سکّوت دانشآموخته دانشگاه کمبریج است و دکتری زبان و ادبیات عرب را در سال ۱۹۶۵ از آن دانشگاه گرفته است. او با شیوههای پژوهشی آشنا است و زمانی که در دانشگاه کمبریج بوده، متوجه میشود ضعفهای زیادی در حوزه کتابشناسی رمانهای عربی وجود دارد و روی این موضوع شروع به کار میکند. او کتابی با نام رمان عربی و رویکردهای اصلی آن از ۱۹۱۳ تا ۱۹۵۲ را نیز نوشته که کتابی است آغازین درمورد مطالعه رمان عربی. کتاب سکّوت نظر بسیاری از منتقدان صاحبنام در عرصه رمان ادبیات عربی، ازجمله راجر آلن، متخصص رمان عربی، را جلب کرده است. آلن دیباچهای نیز به ترجمه فارسی این کتاب نوشته که در ابتدای کتاب چاپ شده است.
طهماسبی یادآور شد: نویسنده اول رمان مصری را بررسی میکند و سپس به ترتیب به مطالعه رمان در سایر کشورهای عربی میپردازد و در پایان درمورد رمان در کشورهای شمال آفریقا بحث میکند. نویسنده رمانهای مهمی را که به عربی نوشته شدهاند بررسی میکند و به آثاری که رماننویسان عرب به زبانهایی مثل فرانسوی نوشتهاند، نمیپردازد. او ایضا به بررسی آثار مهم و شناختهشده میپردازد و آثار کماهمیت را معرفی نمیکند. این اثر اولین اثری است که درمورد رمان عربی در ایران منتشر میشود. متأسفانه ما گام اولمان را در شناخت رمان عربی دیر برمیداریم و جا دارد در این حوزه کار کنیم.
بهرام پروین گنابادی، کتاب رمان عربی را یکی از بهترین آثار نوشته شده در جهان درمورد رمان عربی معرفی کرد و گفت: این کتاب جلد اولی است از یک مجموعه ششجلدی. راجر آلن، استاد دانشگاه پنسیلوانیا که در جهان غیرعرب، رمان عربی را اغلب با نام او میشناسند، برای برگردان فارسی کتاب سکّوت مقدمهای نوشته و از این کتاب زیاد ستایش کرده است.
پروین گنابادی با اشاره به شناخت اندک ایرانیان از رمان عربی افزود: مترجم هرجا اشارهای به نام کتابی از رمانهای عربی شده، اگر پیشتر کسی آن اثر را به فارسی برگردانده، در پانوشت به معرفی ترجمه میپردازد. تقسیمبندی این کتاب هم زیاد عالی است. نویسنده در اثر وارد پیشینه نمیشود و از حکایت و مقامه و داستانهای عامیانه درمیگذرد و رمان عربی را ژانری جدید تلقی میکند. رمان، نوع ادبی دنیای جدید است و به همین علت با درکی که حمدی سکّوت از این مسأله دارد، وارد بحث مقامهنویسی و داستانهای سوررئال صوفیانه نمیشود. سکّوت با هوشیاری وارد جریان رمان نو میشود و از مصر، سرزمین داستاننویسی عربها، کار معرفی را شروع میکند. شیوه کارش هم زیاد دقیق است. او در مقدمهای دو صفحهای، جریان رماننویسی عربی را میگوید و به هر سرزمین که میپردازد، چند نویسنده و رمان شاخص را معرفی و در سهچهار سطر نقد میکند.
دست به تقسیمبندی دیگری هم میزند که زیاد درست و مؤثر است. نویسنده داستان معاصر عرب را به پیش و پس از نجیب محفوظ تقسیم می کند. محفوظ تنها داستاننویس عرب است که توانست در تمام حوزهها، فرمها و تکنیکها داستاننویسی اثر بنویسد و موفق باشد.
رحیم فروغی گفت: شروع رمان در خاورمیانه از همجواری شروع شد. همجواری با دیگری یا با غیر که ما آن غیر را نمیشناسیم. این همجواری میتواند به شکلهای متعدد شروع شود. جنگ و مهاجرت هم از شیوههای همجواری است. پس از آغاز همجواری و پس از اتمام بهت اولیه، مقایسه پیش میآید. وقتی خودمان را با دیگری غربی که کشور ما را اشغال کرده یا حمله کرده یا ما به آنجا مهاجرت کردهایم، مقایسه کردهایم، به این نتیجه رسیدهایم که چرا آنها از رفاه و امکانات و آزادیهای بیشتری برخوردارند و ما چنان نیستیم. مقایسه به پرسش منجر میشود و در برابر این پرسش، پاسخهای متعددی داده شده است. کسانی به این پرسش پاسخ سیاسی دادهاند و کسانی سعی کردهاند مسائلشان را با رمان تبیین کنند. رمان به دو شکل بوده است: برخی با تکیه بر سنتهای قدیم، مثل حکایتها و مقامهنویسیها کار را ادامه دادهاند و بعضیها اول با ترجمه رمانهای غربی و بعد هم با تقلید از آن رمانها کار را شروع کردهاند و کمکم آثاری به سبک خود آفریدهاند.
فروغی یادآور شد: حمدی سکّوت در کتابش به نسل نویسندگان دهه شصت میلادی مصر توجه بیشتری کرده است. سکوت معتقد است در دهه شصت رمان عربی روی سطح بالاتری میایستد. اگر نسل پیشگامان را در نظر بگیریم، نسل نجیب محفوظ را پله دوم فرض کنیم، نسل بعدی و پله سوم، نسل نویسندگان دهه شصت است. وقتی نسل نویسندگان دهه شصت را توضیح میدهد، میگوید بارقههای این نسل در آثار نجیب محفوظ وجود دارد. در دهه شصت رمان رئالیسم اجتماعی یا رئالیسم سوسیالیسی را پشت سر گذاشتهایم و بارقههای تغییرات و پرداختن به رمان و تکنیکهای جدید رماننویسی با محفوظ شروع میشود. در دهه شصت میلادی نجیب محفوظ چند کار مهم دارد. در دهه شصت جهان زیاد پرتلاطم بوده است و این تلاطم شکل دیگری دارد.
در دهه شصت جنگ سرد بین آمریکا و شوروی برقرار است. اگرچه جنگ بین دو کشور است، در بسیاری جاهای جهان شعلههای آن برافروخته شده است. در آن دهه مهمترین مساله در دنیای عرب مساله فلسطین بود. عربها دنبال این بودند که کاری انجام بدهند. در ۱۹۵۲، پس از انقلاب افسران آزاد در مصر، افسران آزاد و روشنفکران مصر با تکیه بر عنصر ملیگرایی آمدند و حکومت ملک فاروق را سرنگون کردند و بعد از آن افسران آزاد به قدرت رسیدند. به گمان من آن اتفاقی در ۱۹۶۷ در جنگ شش روزه افتاد، نقطه شروعی دارد که به پیش از آن باز میگردد. در دوره ناصر نویسندگان شکست را پیشتر احساس میکنند، پیش از آنکه عربها در برابر اسرائیل شکست خورده باشند.
The post سنت رماننویسی در جهان عرب appeared first on فوج نیوز.
0 notes
سنت رماننویسی در جهان عرب
سنت رماننویسی در جهان عرب
نشست نقد و بررسی کتاب «رمان عربی» نوشته حمدی سکّوت با ترجمه عظیم طهماسبی، روز سهشنبه ۱۷ مرداد، با حضور مترجم، رحیم فروغی و بهرام پروین گنابادی در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.
به گزارش ایسنا بر اساس خبر رسیده، در ابتدای این نشست علیاصغر محمدخانی به شناخت اندک مخاطبان ایرانی از تحولات ادبی و ادبیات معاصر کشورهای عربی، چین، هند و ژاپن اشاره کرد و گفت: با اینکه این کشورها مشترکات فرهنگی…
View On WordPress
0 notes
جشن هزارمین نشست شهر کتاب
جشن هزارمین نشست شهر کتاب
فرهنگ > ادبیات – همشهری آنلاین:
جشن برگزاری هزارمین نشست و درسگفتار مرکز فرهنگی شهرکتاب در روز سهشنبه دهم مرداد با حضور اصحاب فرهنگ و اندیشه و مدیران فرهنگی در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.
در این جشن رضا صالحی امیری، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، رضا داوری اردکانی، رئیس فرهنگستان علوم، محمود دعایی، مدیر مسئول روزنامه اطلاعات، علیاکبر اشعری، رئیس پیشین کتابخانهی ملی، بهرام قاسمی، سخنگوی وزارت خارجه، حسن بلخاری، رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، امیرعلی نجومیان، استاد دانشگاه، بلقیس سلیمانی، نویسنده، داوود موسایی، مدیر انتشارات فرهنگ معاصر، محمدمهدی اردبیلی، مدرس فلسفه، مجید قیصری، داستاننویس، کوروش کمالی سروستانی، رئیس مرکز سعدیشناسی، مهدی فیروزان، مدیرعامل شهرکتاب و علیاصغر محمدخانی معاون فرهنگی شهر کتاب درمورد فعالیتهای مرکز فرهنگی شهر کتاب سخن گفتند.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با اشاره به اثرگذاری شهر کتاب در تحولات فرهنگی جامعه ایران، تصریح کرد: ما در مسیر تحولات و تغییرات گستردهای قرار گرفتهایم که سرعت، حجم، شتاب، گستره و عمق تغییرات بیشتر از تدابیر ما است. در واقع ما نظارهگر حرکت قطاری هستیم که در فرآیند حرکت آن هیچ نقشی نداریم. این شاید مهمترین مسأله نظام فرهنگی در دهه چهارم انقلاب باشد.
اساساً جامعه نخبگان ما، عمدتاً توصیفگر، تبیینگر در گذشته بوده است. ما در توصیف موفق هستیم، اما کمتر منبعی تا امروز در اختیار ما قرار گرفته که روند تحولات آینده جامعه را دست کم برای یک دهه آینده به تصویر بکشد. ما درمورد یک دهه آینده نمیتوانیم راحت سخن بگوییم. سوال این است که در انتهای دهه چهارم یا در دورنمای ۱۴۰۴ ساختار گفتمان فرهنگی حاکم بر جامعه چگونه خواهد بود و نسبت آن گفتمان با گفتمان رسمی کجا است؟
صالحی امیری یادآور شد: علت اینکه ما درک روشن و عمیقی از ابعاد و اضلاع تحولات نداریم این است که هنوز نتوانستهایم نسبت بین فرهنگ و دولت را به درستی تبیین کنیم و همچنان فرهنگ در سطح نظام دولتی به عنوان نظامی فربه باقی مانده و این نوع حرکت کماکان به گسترش شکاف در سطح رسمی و غیررسمی منجر خواهد شد.
از دیگر سو دچار نوعی مناسکگرایی افراطی در حوزه فرهنگی هستیم و به علت رویکرد مناسکگرایی همچنان در فضای کمّیگرایانه زیست میکنیم و به تحولات اصلی جامعه کمتر وارد میشویم. باید پرسید این مناسک چه میزان در فرآیند معرفتی و اخلاقی جامعه ایران اثرگذار بوده است؟ سنجشها و رصدهای میدانی تغییرات عمدهای را به ما نوید نمیدهد. از این منظر به این باور هستم که ما نیازمند تحول فکری و گفتمانی هستیم در نظام فرهنگیمان از منظر عبور از فضای کمیگرایانه به فضای کیفیگرایانه، از فضای مناسکی به فضای معرفتی، از سطح به عمق و از تبلیغات و همایش به انسانسازی و تربیت انسانی. ما باید از مناسک به معرفت گذر کنیم.
اگر چنین اتفاقی شکل بگیرد ما با جامعهای با اینهمه آسیب و مشکل مواجه نخواهیم بود. ما دچار تأخر فرهنگی هم هستیم. کانونهایی مثل شهر کتاب نماد کانونهای موفق در برقراری ارتباط معرفتی با جامعه هستند. شهرکتاب فضای گفتوگو را ایجاد کرده است. گفتوگو بزرگترین نیاز امروز جامعه ما است. در جامعهای که انگزنی و شایعه رایج است و نزدیکبینی بیش از دوربینی خریدار دارد، ما باید کانونهای گفتوگو را فعال کنیم.
رضا داوری اردکانی، رئیس فرهنگستان علوم، با اشاره به تعارفپذیر نبودن عرصه فرهنگ گفت: اهل کتاب، اهل تعارف و تملق نیستند. مرکز فرهنگی شهر کتاب کاری کرده است کارستان. اگر قدر و منزلت این کار روشن نشده است، از این روست که ما به فرهنگ و معرفت احساس نیاز نمیکنیم. همه علوم عزیز شریف هستند، اما در روزگار ما آنچه نتایج آن به روشنی به چشم میآید عزیزتر شده است. نیاز ما به مهندسی به روشنی قابل اثبات است؛ اما نیاز ما به شعر چطور؟ جان و روح جامعه بشری چیزی جز شعر و هنر و دین نیست. ما ظاهر را میبینیم و غافلیم از اینکه ظاهر بدون باطن معنایی ندارد. ظاهر و باطن از هم مستقل نیستند.
داوریاردکانی به استقلال مرکز فرهنگی شهر کتاب از نهادهای سیاسی پرداخت و افزود: حفظ همین استقلال کار بزرگی است که باز به چشم نمیآید. شهر کتاب کارش را پیش میبرد و وظیفهاش را ادا میکند؛ از این رو به ذهن دیگران نمیرسد که قدردان این فعالیتها باشند.
محمود دعایی، مدیر مسئول روزنامه اطلاعات، با اشاره به تاریخچه فعالیتهای شهر کتاب گفت: در زمان شهرداری غلامحسین کرباسچی شهرکتاب با مدیریت فخرالدین انوار پایهگذاری شد. در سالهای بعد مهدی فیروزان به مدیرعاملی شهرکتاب انتخاب شدند و یکی از انتخابهای خوب وی در شهر کتاب، انتخاب علیاصغر محمدخانی به معاونت فرهنگی شهر کتاب بود. امروز ما افتخار میکنیم که مرکز فرهنگی شهر کتاب هزار برنامه موفق را تقدیم عرصه فرهنگ ایران کرده است.
علیاکبر اشعری، رئیس پیشین کتابخانهی ملی و عضو هیأت امنای شهر کتاب، گفت: اگر قرار است مردم رشد فرهنگی بکنند باید خودشان کار فرهنگی کنند. تا وقتی مردم در عرصه فرهنگ فعال نباشند، جامعه رشد فرهنگی نمیکند. کار فرهنگی کار دولتها نیست. در مقطعی کوشیدیم در برخی شهرستانها ادارههای ارشاد را تعطیل کنیم و کار را به انجمنها و گروههای فرهنگی هنری بسپاریم که البته قانون اجازه این کار را نمیداد. امروز انقلاب به چهل سالگی خودش رسیده و چهل عدد رشد و عقل است. لازم است بار دیگر ساختار نظام اداری ایران را بازنگری کنیم تا ببینیم این روشی که امروز داریم روش مناسبی است یا روشهای جایگزین بهتری هم هست؟ یکی از حوزههایی که توانسته از فعالیتهای دولتی در حوزه فرهنگ پیشی بگیرد، مرکز فرهنگی شهر کتاب است. من به این علت که با این حوزهها آشنا هستم، فکر میکنم کارهای این مرکز کار بزرگی است و صرف نظر از تولیداتی که این مرکز انجام داده، به عنوان خادم فرهنگی از این همه دقت، نظم، پایمردی و پایداری این مرکز قدردانی میکنم و امیدوارم هزارمین نشست، نقطه عطفی باشد در حیات فرهنگی این مؤسسه.
بهرام قاسمی، سخنگوی وزارت خارجه، با اشاره به اینکه در وزارت خارجه مرکزی با نام دیپلماسی عمومی و رسانه داریم، افزود: جهان امروز در این روند جدید و تحولات و سیر گذر خود، به سرعت دگرگون میشود و مفاهیم و معانی هم سریع تغییر میکنند. دیپلماسی عمومی هم از قواعد خاصی تبعیت میکند. در دیپلماسی عمومی، خلاف دیپلماسی کلاسیک، بحث اقناع مطرح است. بحث اقناعی بودن دیپلماسی عمومی مهم است و الزاماً به تنهایی با عقل و منطق سازگار نیست و احساس هم در آن مطرح است. در دیپلماسی عمومی هنر و موسیقی و ادبیات و سایر عرصههایی که در عرصه ذوق و زیبایی قرار میگیرد مورد توجه قرار میگیرد.
قاسمی افزود: کاری که در شهر کتاب انجام گرفته، مهم است و باید قدر آن را دانست. در حوزه دیپلماسی عمومی فقط دولتها نمیتوانند مؤثر باشند؛ حتی میشود گفت دولتها کارایی کاملی نمیتوانند در این عرصه داشته باشند. بخش خصوصی یا نهادهای غیردولتی نقش اساسی در دیپلماسی عمومی دارند. کارهای شهر کتاب در حوزه خارج از ایران شگفتانگیز است. نهادهای دولتی ما در این وسعت و در این کیفیت قادر به کار نیستند. ما با تمام وجود آمادگی داریم به شهر کتاب کمک کنیم و حتی از شهر کتاب بیاموزیم؛ زیرا در اینجا کارهایی انجام شده که برای ما نو و ناآشنا بود.
حسن بلخاری، رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، گفت: پیش از آشنایی با شهر کتاب، من مکان را عرض میدانستم. در فرهنگ فلسفی ما عرض رتبه نازل ذات است و معمولاً به صورت تحقیری به آن نگاه میشود. بعد از آشنایی با شهر کتاب و انسی که با این فضا گرفتم، مکان را دیگر عرض نمیدانم. البته دیگر ظاهر را هم نقطه مقابل باطن نمیدانم. عرض را هم نقطه مقابل ذات نمیدانم. اگر ظاهر نقطه مقابل باطن بود، در خدا جمع نمیشد. مرکز فرهنگی شهرکتاب، جایی است که نمونه آن را در سراسر ایران نداریم. به کوچکی این مکان ننگرید. جایی که بتواند همه بزرگان فرهنگ ایران را گرد آورد، حتی کسانی را که در بسیاری از مجالس حاضر نمیشوند، مکان رفیعی است. پس شهر کتاب جزو مکانهای با ارج ایران است زیرا فضایی ایجاد کرده که همه در آن حاضر میشوند و از جان و دل سخن میگویند.
امیرعلی نجومیان، استاد دانشگاه، گفت: امروز روز باارزش و مهمی است. شهر کتاب به علت کارکردی که در حوزه توسعه فرهنگی در کشور داشته، یک نهاد بیهمتا در ایران است. در طول دوازده سال همکاری، از نزدیک مشاهده کردهام که این نهاد چطور با کمترین امکانات کارهای بزرگ انجام داده است. توسعه فرهنگی یعنی ایجاد یک فضا؛ فضایی برای نقد و پرسشگری، فضایی برای تضارب آراء، آرام و دور از فضاهای قبیلهگرایی جامعه ما. شهرکتاب فضایی ایجاد کرد که جامعه را به سوی کتاب خواندن هدایت کرد. از نزدیک میبینم که دلمشغولی همیشگی مدیریت این مرکز این است که مردم بیشتر کتاب بخوانند. فکر میکنم که جامعه ما بیش از هر چیز به این دغدغه نیاز دارد. جوانان ما با علاقه به اینجا میآیند، کتاب میخوانند و بدون حاکمیت نگاه ایدئولوژیک و قبیلهای درمورد کتاب حرف میزنند.
بلقیس سلیمانی، نویسنده، تصریح کرد: فکر میکنم نشستهای شهر کتاب چند نکته را به ما یاد داد: یکی امکان گفتوگو که در جامعه ما خصوصاً در عرصههای فرهنگی امری غریب است. نکته دوم شکلگیری فضای دموکراتیک بود. در ایران جلسات زیاد زیادی برگزار میشود که من هم در آنها گاهی شرکت میکنم منتهی در شهر کتاب موضوعات و کتابها بر اساس اصولی عقلانی انتخاب میشود که اصل اولیه فضای دموکراتیک است و هنگام بحث و نظر هم این فضای دموکراتیک است که امکان تضارب آرا را فراهم میکند. اما مهمترین نکته این است که شهر کتاب اعتماد اهل فرهنگ را جلب کرده است. من دو سال در شهر کتاب مسئولیت جلسات نوبلخوانی را داشتم و محال بود در این مدت به کسی زنگ بزنم و با پاسخ منفی روبهرو شوم. شهر کتاب فضایی تثبیت شده و فارغ از کنش و واکنشهای سیاسی است؛ به همین علت اهل فرهنگ به آن اعتماد دارند.
محمدمهدی اردبیلی، مدرس فلسفه، گفت: معمولاً شنیدهایم که میگویند چیزی که در برگزاری جلسات مختلف مهم است کیفیت است و کیفیت را نباید فدای کمیت کرد. اما بهنظرم نوعی اجحاف در حق کمیت میشود. کمیت تا نباشد کیفیت مجال بروز پیدا نمیکند. این هزار جلسه هم از این منظر میتواند مورد توجه قرار بگیرد. چرا کمیت و چرا هزار مهم است؟ استمرار جزء لاینفک مقوله فرهنگ است و میبینیم که در جامعه ما این استمرار حادثه نمیافتد. یعنی کارهایی انجام میشود بعد کارهایی میآیند جدید و آن کارها متوقف میشوند یا کارهایی ضد مسیر قبلی انجام میشود. از مواهبی که شهرکتاب داشته دولتی نبودن آن است چون هر دولتی که میآید بر ضد دولت قبلی عمل میکند. به نظر من شهرکتاب امروز در جایگاهی قرار دارد که به یک نهاد فرهنگی تبدیل شده است و مشخصاً مرکز فرهنگی از این وجه تسمیه هم استفاده میکند. این نهاد فرهنگی به مرحله هزارتاییاش رسیده و توانسته از نظر کمی خودش را در بستری در عرصه عمومی فرهنگ بازنمایی کند. با توجه به فقدان و مشکلات و نواقصی که در وضعیت فرهنگی موجود است شهرکتاب میتواند گامهای بیشتری را بردارد ولی علاوه بر تشکری که باید کرد از متولیان شهر کتاب، این تجلیلها باید انگیزهای بشود برای حرکت در مسیر جدید. به نظرم شهر کتاب این امکان را پیدا کرده و هدف بعدی شهرکتاب نباید هزارتایی دوم باشد بلکه وقتی که کمیت خودش را به تمامی متجلی کرده، وقت آن است که به نهاد فرهنگی و مدنی جدی و مستقلی در فضای فرهنگی ایران بدل بشود و به فرمها و تجارب نو بیندیشد.
داوود موسایی، مدیر انتشارات فرهنگ معاصر، در ادامهی این جشن با اشاره به اینکه شهر کتاب در آغاز الگویی برای کار نداشت، افزود: الگوها در هر کشور پاسخ یکسان نمیدهد. میتوانم بگویم الگویی که شهر کتاب به آن دست یافته الگویی است که منحصر به خود اوست. امروز بیشترین فروش کتابهای مربوط میشود به فروشگاههای شهر کتاب. نشستهایی که در شهر کتاب برگزار میشود، نقش مهمی در اقتصاد نشر دارد. شمارگان روزنامهها زیاد پایین است. تلویزیون هم جز برنامههای عبوس، برای کتاب برنامه دیگری ندارد. مرکز فرهنگی شهر کتاب منشاء خبرهای مهمی برای بازار کتاب است. تأثیری که نشستهای هفتگی شهر کتاب در بازار کتاب دارد، محسوس است. هرگاه در این مرکز د��مورد کتابی نشست برگزار میشود، تا مدتی آن کتاب به موضوع خبری رسانهها بدل میشود.
مجید قیصری، داستاننویس، گفت: ده مرداد در تقویم ادبیات ما تولد محمود دولتآبادی بود. متاسفانه امروز روز به خاک سپاری مدیا کاشیگر هم است. اما در تقویم باید این جشن هزارمین نشست را هم افزود که به نوعی تولد شهر کتاب است. شهر کتاب در ذهن من پل است. پلی که بین امروز و دیروز ما زده میشود و خوشبختانه امروزه شاهدیم که با حرکتی که شروع شده این پل دارد به اقصی نقاط دنیا کشیده میشود و بین امروز ما و فردای ما زده میشود.
کوروش کمالی سروستانی، رئیس مرکز سعدیشناسی گفت: اگر به واقع فرهنگ انگارهای است که از پس گذر قرون و در طول تاریخ یک سرزمین با طرحهای آشکار و نهان برای به زیستی انسانها پدیدار آمده است؛ افزودن برگی بر آن مباهات و تفاخری را برمیانگیزد که بقایش و دوامش تا همیشه و هنوز زیست انسانی ماناست و اینک که به همت دانشیمردان این خانه فرهنگ، هزارمین برگ بر شانه ستبر فرهنگ این سرزمین افزوده شده؛ مباهاتمان صدچندان است که بانیان این امر خود به باور ایجاد تحولی بنیادین در مجموعه ساختار و رفتار فرهنگی مردمان به انجام این امر کوشیدهاند؛ از این روی باید به خاطر سپرد که فرهنگ آموختنی است؛ که فرهنگ ساختاری است؛ که فرهنگ پویا و متحول است و با هر زاویه دیدی که به این منظور بنگریم درخواهیم یافت که بیتردید زیستنی فرهنگی به از زیستنی بیفرهنگ است چرا که دانش، هنر، دین، قانون، اخلاقیات، آداب و رسوم و هر نوع توانایی و عادتی که کسب میکنیم تا زیستی هموار را برای خود و جامعه خویش به تصویر کشیم؛ در گرو پاسداشت، خلق و ترقی همین فرهنگ است؛ فرهنگی که بیشک خود گنجینهی انباشته از آفرینندگی بشر است.
در پایان نشست، از علیاصغر محمدخانی برای مدیریت مرکز فرهنگی شهر کتاب در طول هزار نشست فرهنگی قدردانی شد. وی در انتهای این همایش تصریح کرد: هدف ما در مرکز فرهنگی شهر کتاب برنامهریزی برای آینده است. باید بتوانیم افقهای دور را ببینیم. برنامههای ما در این مرکز کوتاهمدت نیست. گفتوگو از غایتهای ما است. بدون همفکری و همدلی، فرهنگ ایران پیش نخواهد رفت. ما نه فقط به تقویت فرهنگ در عرصه داخلی فکر میکنیم، بلکه به این فکر میکنیم که چگونه بین ایران و دیگر کشورها پلهای فرهنگی ایجاد کنیم.
محمدخانی افزود: توجه به زبان فارسی و ادبیات کلاسیک از دیگر رویکردهای ما است. ایضا سعیهای بینارشتهای را ارج مینهیم. کشف استعدادها و پرورش جوانها و ایجاد امید به آینده در نویسندگان و شاعران و پژوهشگران، از آرمانهای دیگر ما است. ما باید بتوانیم هم فرهنگ را در داخل توسعه بدهیم و پیش ببریم و هم بتوانیم ایران واقعی را در عرصه جهانی به دیگران بشناسانیم.
The post جشن هزارمین نشست شهر کتاب appeared first on فوج نیوز.
0 notes
صورتگریهای تصویری ادبیات کلاسیک مرهون چین است
صورتگریهای تصویری ادبیات کلاسیک مرهون چین است
فرهنگ > ادبیات – همشهری آنلاین:
قدمت دوستی دیرینه و عمیق ایران و چین به بیش از دو هزار سال میرسد.
روابط فرهنگی ایران و چین در قرن پنجم میلادی چنان توسعه یافت که این دوره را عصر طلایی فرهنگ و ادب ایران در چین دانستهاند.
زبان و ادب فارسی در چین زیاد رواج داشته و زبان فرهنگی و دینی مسلمانان بوده است و مشترکات فراوانی میان فرهنگ ایران و چین در حوزه فلسفه، هنر و ادبیات دیده میشود. متاسفانه شناخت مردم دو کشور از ادبیات معاصر و تحولات ادبی که در قرن بیستم رخ داده، اندک است. به دعوت مرکز فرهنگی و بینالملل شهر کتاب و موسسه نمایشگاههای فرهنگی ایران، هیاتی از انجمن نویسندگان چین در روز پنجشنبه ۵ مرداد در نشست ویژه شهر کتاب حضور یافتند. در این نشست علیاصغر محمدخانی، لی یی مینگ، فوشیو پینگ، لی شائو جون، یوگویلی، ابوالقاسم اسماعیلپور، مهدی محبتی، علیاصغر سیدآبادی، الهام میرزانیا، آزاده باقری و جمعی از نویسندگان، شاعران و محققان ایرانی حضور داشتند.
در ابتدای نشست، علیاصغر محمدخانی، معاون فرهنگی و بینالملل شهر کتاب، درمورد پیشینیه روابط فرهنگی میان ایران و چین گفت: درموردی روابط فرهنگی ایران و چین زیاد نوشته و سخن گفتهاند: از عصر درخشان فرهنگ ایران در چین، از چگونگی ورود اسلام به چین، از خاندانهای بزرگ ایرانی در سرزمین چین، از نگارگری در ایران و چین، از هنر سفالگری و چینیسازی در ایران و چین، از تاثیر ایرانیان بر معماری چین، از کارنامهی ایرانیان عهد باستان در چین از دهکدهی پارسی در جنوب چین و از سنگ نبشتههای فارسی در چین. در حال حاضر حدود چهل و چهار هزار مسجد در سطح چین موجود است که معماری آن در استانهای غربی این سرزمین به صورت معماری ایرانی بیشتر به سبک مساجد دوران تیموری باقی مانده است. در صد سال گذشته هم آثار کلاسیک فارسی به چینی ترجمه شده است و آثاری از ادبیات و حکمت و تاریخ چین به فارسی.
اگر چه آثاری که از فرهنگ و تاریخ و هنر و اندیشه چین به فارسی ترجمه شده بیشتر از آثاری است که از ادبیات و فرهنگ ایران ترجمه شده است اما در حوزهی ادبیات معاصر و تحولات ادبی در پنج دههی گذشته در دو کشور آثار اندکی به هر دو زبان ترجمه شده است. یاد زین یان شن و جان خونین را گرامی میداریم که آثار مهمی را از ادبیات فارسی به چینی ترجمه کردهاند و اکنون در میان ما نیستند.
در ادامه لی ای مینگ، رئیس دفتر انجمن نویسندگان و منتقد ادبی، در اول با اشاره به استقبال شگفتانگیز ایرانیان از هیات چینی درموردی ایران گفت: ایران یکی از کشورهای متمدن جهان است که اشعار کلاسیک برجستهاش در ادبیات جهان، جایگاه زیاد مهمی را اشغال کرده است. شاهکارهای جاودان شاعران نامداری همچون فردوسی، خیام، سعدی، حافظ و… به زبانهای مهم دنیا ترجمه شده است که توجه و تحسین بسیاری از علاقهمندان ادبی سراسر جهان را برانگیخته است. گلستان سعدی یکی از متونی است که در مکتبهای اسلامی چین تدریس میشود. چین کشوری متمدن در شرق جهان است که تاریخی پنج هزار ساله و تاریخ مکتوبی سه هزار ساله دارد. اولین مجموعه اشعار چین با نام اشعار مقدس در فاصله بین قرن ۱۱ پیش از میلاد تا قرن ۶ پیش از میلاد نوشته شده که آثار شعری ۵۰۰ ساله را درج کرده و دریچهای رو به سنت رئالیسم شعری چین را گشوده است. متون ادبی کهنه و معروف چینی زیادی همچون رویای عمارت سرخ، سیر باختر، کرانه رود، داستانهای سه پادشاهی و هنر رزم سون زه به زبانهای بسیاری ترجمه شده و در سراسر دنیا پخش شدهاند.
وی درموردی چین نوین و اهمیت ارتباطات با دیگر کشورها در عصر مدرن تصریح کرد: بعد از ورود به قرن بیستم، تاکنون ادبیات مدرن چین هرساله حدود پنجاه هزار کتاب منتشر میکند، چیزی بالغ بر نهصد هزار شعر در مجلههای ملی به چاپ میرسد و حدود صد هزار رمان آنلاین در اینترنت منتشر میشود. همزمان بسیاری از آثار ادبی خارج از کشور نیز معرفی، ترجمه و منتشر میشوند تا سطح دانش و آگاهی علاقهمندان به مطالعه را غنیتر کند. از آنجایی که نوین سازی چین همگام با سرعت جهانی بوده است، مکتبهای رمان نوین خارجی منجر به تولید آثاری مثالزدنی شده است. در بازگشت به سنتهای ادبی، هنری، فرهنگ سنتی چینی مورد توجه قرار گرفته و همین بداعت و دگرگونی موجب ایجاد جریانی تازه شد. نویسندگان چینی جایزه بینالمللی ادبی بسیاری را بردهاند و ادبیات نوین چینی روزبهروز تبدیل به قدرتی برای دگرگونی ادبیات جهان شده است. اینگونه میتوان گفت که چین بیشک یکی از کشورهای بزرگ در عرصه ادبیات است اما بهدلایلی چون فرهنگ و زبان متفاوت، آثار ادبی مدرنی که در دسترس عموم مردم جهان باشد زیاد کم است و ما باید از بسیاری از نویسندگان سرتاسر جهان که شامل ایران هم میشود درس بگیریم. ما به عنوان نویسندگان، مفتخریم که میتوانیم با استفاده از آثارمان، نگرانی خود نسبت به نوع بشر را ابراز کنیم، احساسات مختلف مردم با اقشار متفاوت و کشورهای متفاوت را توصیف کنیم.
با استفاده از داستانهایمان، مردم را ترغیب و وادار به حرکت کنیم، بگوییم که خواهان صلح و پیشرفت بیشتر روی زمین و ریشهکن شدن فقر و بدبختی هستیم. این همه از مسئولیتهای انجمن نویسندگان است که بیانگر قدرت خلاقیت و ظرفیتهای ارتقا فرهنگ ملی کشور است. ایران یکی از کشورهای زیاد مهم در مسیر جاده ابریشم بهشمار میآید که تقویت ارتباطات، افزایش درک، شناخت و یادگیری متقابل، در حال حاضر مورد رضایت دو طرف قرار گرفته است و طبیعتا آرمان متقابل ادبی دو کشور است و موجب شده است فصل جدیدی در رابطه با تبادلات ادبی بین ایران و چین نگاشته شود.
در ادامه فوشیو یینگ، رماننویس، درموردی وضعیت رمان معاصر چین، سخنرانی کرد و در بخشی از صحبتهای خود درمورد ویژگیهای رمان معاصر چین گفت: نویسندگان چینی در دههی هشتاد قرن بیستم میلادی، از فرهنگ غرب تاثیرات عمیقی پذیرفتند. در سالهای اخیر، به همراه توسعهی برقآسای جامعهی چین، نویسندگان چینی که موقعیتشان دستخوش تغییرات فاحش زمانه شده بود، بیشتر به بیان تجارب چین جدید اهمیت دادند. آنها داستانهای چین جدید را روایت کردند. با توجه به مواد مغذی که از منابع فرهنگ سنتی چین استخراج میکردند و با استفاده از روشهای منحصر به فرد زیباییشناسی مردم چین، جهان درونی پر پیچ و خمی را نگاشتند که از محیط زبانی و تاریخی عظیم چینیان بر یآمد. ویژگی رمانهای چینی، داشتن حس تاریخی است. بسیاری از نویسندگان چینی، خود را وقف توصیف تجارب چین قرن بیستم کردند. آنها به کرات از تاریخ انقلاب چین و جریان نوینسازی نوشتند و تجارب پیچیدهی مردم چین را در عصر نوین بیان کردند.
ویژگی دیگر رمانهای چینی، رنگ غلیظ روستایی است. به این خاطر که اکثر نویسندگان چینی تجربهی زندگی روستایی دارند و سنتهای ادبیات محلی هم زیاد عمیق هستند و شکلهای روایی به نسبت پختهتری را به وجود میآورند. در چند سال اخیر، به غیر از رمانهای سنتی، رمانهای عامیانه چینی نیز گسترش سریعی یافتهاند. تفاوت رمانهای علمی ـ تخیلی چینی با رمانهای علمی ـ تخیلی جهان در این است که در رمانهای چینی عناصر فرهنگی چین، تصویر مردم چین و ایضا خرد مردم چین وجود دارد.
وی در خصوص بنمایهی آثار داستانی نویسندگان چین افزود: نویسندگان چینی به بیان زندگی معمولی توجه بیشتری نشان میدهند؛ آنها جزئیات مختلف زندگی روزمره و داستانهای گوناگون زندگی روستایی و شهری را بیان میکنند. توسعه سریع چین برای کارهای خلاقه نویسندگان منابع غنیای را فراهم آورده، نویسندگان نیز ردی از سیر تحول پیشرفت چین در آثارشان به جای میگذارند تا از طریق این آثار بتوانیم مسیر پیشروی ۴۰ سال اخیر چین را ببینیم و تاریخ هوشمندانه و تحول زندگی مردم چین را دریابیم.
سخنران بعدی این همایش، لیشائو جون، شاعر و سردبیر شعر، درموردی شعر معاصر چین، با اشاره به اینکه شعر پیشآهنگ ادبیات است، شعر معاصر چین را در یک بازهی چهل ساله به چهار دوره تقسیم کرد و گفت: دوره نخست، دورهی شعر مبهم است که پایه اصلی مطالعات خارجی است و ترجمه شعر در این دوره رایج شده است. شعر مبهم پیدایش یک نوع جریان جدید شعری در دورهی بعد از انقلاب بزرگ فرهنگی است که در جستجوی خصلت فردی، خودجویی و دعوت حقیقت و کمال و بازگشت طبیعت انسانی است و دارای روح روشنگر نیرومند، فکر انتقادی و آگاهی از عصر است که یک نوع روش جدید بیان شعر و جستجوی زیباییشناسی است. در دورهی دوم، شعر در جستجوی ریشهها و سنتهای درونی است. ادبیات در جستجوی ریشهها که به یک روند فکری تبدیل شد از محافل داستانی آمده است. دورهی سوم، دورهی اساسی طرح شعر نام دارد. این مرحله کندوکاو در درجات پایینتر و نزدیکی به طبیعت و پر کردن پایههای شعر است. از نشانههای این دوره ظهور شاعرانی از طبقات پایین و شکوفایی شعر محلی است.
ایضا در این دوران زنان در عرصه شعر شکوفا میشوند. مرحله چهارم، مرحلهی جدیدی است که من پیدایش سریع آن را پیشبینی میکنم و آن را مرحلهی رو به پیشرفت مینامم. این دورهی تسلط همهجانبه بر مطالب خواهد بود و ظهور تعداد زیادی شاعر برجسته که دارای سبک خاص شخصی و در جستجوی زیباییشناسی هستند در این دوره شاعران بزرگی پدید میآیند.
در ادامه یوگویلی، مدیر گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه مطالعات زبانهای خارجی پکن، ضمن اشاره به ترویج اهمیت فردوسی در چین و ترجمهی چند کتاب برای انتقال روح فردوسی به فرهنگ چین تصریح کرد: همانگونه که در روز بزرگداشت فردوسی، در ایران مردم به مقبره او میروند و این روز را جشن میگیرند، سالهاست به همت رایزنی فرهنگی مراسم بزرگداشت فردوسی در دانشگاه چین برگزار میشود.
وی با اشاره به اینکه خواندن شاهنامه را مدیون دکتر عربعلی شروین است، درموردی پیشینهی معرفی فردوسی به زبان چینی مطالبی را بیان کرد و از زبان دکتر جان خونین، درموردی فردوسی گفت: فردوسی نشان روح ملت ایران است. این ارزیابی زیاد دقیق و بجاست. فردوسی در شاهنامه در ترسیم چهره قهرمانان و استفاده از زبان و تایید ارزشهای اخلاقی و انسانی و ستایش خرد و عقل موفقیت عظیمی را به دست آورد. ما باید پل دوستی بین ملت ایران و چین را هر چه محکمتر و استوارتر کنیم.
دکتر الهام میرزانیا، مطالب خود را درموردی تاریخ ادبیات چین ارائه کرد: تاریخ ادبیات چین با متون فلسفی آغاز شده است که در ایران بارها و بارها چاپ شدهاند. از حدود ۲۰۰۰ تا ۲۵۰۰ سال پیش دو کتاب شعر باقی مانده است که در واقع یکی قدیمترین کتابهای چین است. در کتاب اشعار مقدس، اشعار محدودهی پانصد سالهای را که در شمال چین سروده شدهاند، جمعآوری شده است. کتاب دیگر هم که اشعار چو یوان است که هیچ کدام از این کتابها به فارسی ترجمه نشده است. از خصوصیات آثار آن دوره، بیان روحیات شخصی، کاربردی و اجتماعی بودن ادبیات را میتوان برشمرد. در باور چینیان شعر و نثر مقدس شمرده میشد اما رمان و نمایشنامه حالت سرگرمی داشت. در دوره بعدی ما شاهد کتاب یادداشتهای تاریخی هستیم که کتاب برجسته و مشهوری است و تاریخ سههزار ساله را ثبت کرده با سبک داستانپردازی تاریخی. در دوره میانه در عرصه سبک و زبان ادبی اصلاحاتی به وجود میآید و نثر چین ارتقا مییابد. در همین زمان رمان چینی رشد و تکامل یافت و از نظر زبانی به سمت سادگی و قابل درک بودن، پیش رفت. در بخش بعدی که سلسلسه یوان است مبنای اصلی مکاتب ادبی که تا پیش از آن شعر و نثر بود، به تدریج جای خودش را به رمان و اپرای سنتی میدهد. در دوران بعدی دو رمان مشهور ظاهر شدند، یکی سیر باختر است. دیگری که از بهترین و برجستهترین رمانهای تاریخی چین به شمار میرود رویای عمارت سرخ است، این کتاب نثر پیچیدهای دارد. مجموعه داستانهای جن و پری لیو جی هم درموردی داستانهای خارقالعاده است.
آزاده باقری، در ادامهی نشست به مواجهه خود با فرهنگ چینی پرداخت و اشاره کرد: از سال ۲۰۰۳ در چین هستم و با آموزش زبان چینی کارم را شروع کردم. رفتهرفته وقتی زبان چینی را یاد گرفتم متوجه شدم فرهنگ و اندیشه چین از زبان چینی زیاد جذابتر است. مطالعات زیادی انجام دادم. آشنایی با ملت پیچیدهی چین زیاد سخت است و نیازمند به زندگی در کنارشان است. من برای آشنایی با فرهنگ چینی حتا دورهی طب سنتی چین را آموختم. بعد از آن سراغ نقاشی چینی رفتم و مدیتیشن در نقاشی چینی را درک کردم. آشپزی چینی را یاد گرفتم. همه اینها برای این بود که میخواستم این ملت را بشناسم. برای شناخت آنها تنها زبان کافی نیست. به جایی رسیدم که متوجه شدم این دریافتها باید نوشته شود. اولین کار مشترک ما با یوگویلی ترجمه تاریخ ادبیات چین از زبان چینی به فارسی بود. در مسیر ترجمه این کتاب به قدری تشابهات فرهنگی و ادبی بین ایران و چین دریافت کردم که بعد از آن به مطالعات تطبیقی پرداختم. من امیدوارم این نشست به همین کیفیت در چین و ایران ادامه یابد تا درمورد دریافتهایمان با هم گفتوگو کنیم. در رمان عمارت سرخ چنان تشابه فرهنگی میان دین خودمان و فرهنگ و فضای اندیشهورزی چینی دریافت کردم که نگفتنی است. موضوع به دنبال رستگاری رفتن یکی از بنمایههای این اثر است و میتواند دو ملت را به هم نزدیک کند. چینیها هم مانند ما دنبال رستگاری میگردند. آنها هم آسمان را میشناسند. کسانی که علاقهمند به مطالعات تطبیقی هستند می توانند این مسائل را مطرح کنند.
دکتر مهدی محبتی در ادامهی نشست به وامگیریهای فرهنگ ایران از فرهنگ چین اشاره کرد و گفت: چین از چند جهت برای ما اهمیت دارد: از جهت تاریخی، همواره مراودات بسیاری داشتیم. از جهت جنگهایی که با چین داشتیم. از جهت اسطورهای همیشه پیوندهای مهمی میان ما بوده است. از جهت دینی هم تنها جایی که پیامبرمان گفته علم را بجویید همین چین است. از جهت ادبی هم مراودات ادبی ما با چین دنیایی است.
در ادبیات ما پر است از واژگانی چون مشک ختن، بت چین، چین و چگل، آهوی چین، کیمیا و جادو و استعارات بسیاری از این فرهنگ وارد ادبیات ما شده است. چین در حال حاضر با کالاهایاش جهان را تسخیر کرده است اما در گذشته چنین نبوده است. هر جا در فرهنگ ما صورتگر و صورتگری میآید به چین ربط دارد. در فرهنگ ما سیمرغ نماد جبرئیل است و اگر اشاره میشود که پر جبرئیل در چین افتاده است باید در این باره تحقیق شود که وهم و خیال است یا حقیقتی است که کسی آن را کشف نکرده است. چین به لحاظ تاریخی و مدرن بودن دنیا را همیشه در قبضه داشته است. اگر کسی آمار بگیرد شاید بیش از ده درصد ادبیات ما در حوزهی صورتگریهای تصویری مرهون چین است که تا امروز ادامه یافته است.
در ادامه علیاصغر سیدآبادی درموردی اهمیت تبادل ادبی در عرصهی ادبیات کودک با نویسندگان چینی گفت: درمورد بازار کتاب چین اطلاع زیادی ندارم اما به نظر میآید که آنجا هم تمام بازار در قبضه چند ناشر بزرگ اروپا باشد. این باعث شده که از شناخت فرهنگ و کشورهای دیگر محروم شویم. در ایران کتاب کودک چینی خیلی کم منتشر شده، که آنهم بیشتر افسانههای چینی است و این کم است و کشوری با این فرهنگ غنی حتما آثاری دارد که باید از باب احترام به تنوع فرهنگی آن را شناخت. در عرصه ادبیات بزرگسال من چند کتاب در سالهای اخیر خواندم و دیدم چه طنز قویای دارند. اصلا تصور نمیکردم چینیها بخندند و در ادبیاتشان طنز باشد. ما اینجا آمادگی داریم اگر چین یک ویژهنامه کتاب کودک ایران را چاپ کند ما در پژوهشنامه کودک یک شماره به ادبیات کودک چین اختصاص دهیم. کار دوم تالیف کتاب مشترک تصویری است به این معنی که نویسنده چینی باشد تصویرگر ایرانی یا برعکس. کار دیگری که در قالب پل ادبی میشود انجام داد، رفتوآمد نویسندگان کودک به کشورهای هم است. تجربهای در ایران داریم برای ترویج کتابخوانی در روستاها، برای این کار میتوانیم از تجربیات چینیها استفاده کنیم و متقابل تجربیات خودمان را انتقال بدهیم.
دکتر ابوالقاسم اسماعیلپور که بیشترین مراودات فرهنگی را در سالیان اخیر با نویسندگان و شاعران چین برقرار کرده درمورد این آشنایی تصریح کرد: ارتباط من با ملت چین از ۲۰۰۴ آغاز میشود زمانی که من در دانشگاه بینالمللی شانگهای دو سال تدریس کردم.
علاوه بر اینکه به دانشجویان چینی تاریخ و فرهنگ ایران را تدریس کردم چون تخصص خودم زبانهای باستانی و متون م��نوی بود بیشتر علاقهمند شدم متون مانوی که در چین کشف و نگهداری شده به پارسی برگردانم که این کار را هم کردهام. خواندن زبان چینی کار دشواری بود برای همین از خواندن زبان چینی انصراف دادم و ارتباطم با ادبای چینی را با زبان انگلیسی حفظ کردم. در شانگهای با شاعر معاصر چین، ین لی، آشنا شدم و از طریق او در محافل ادبی شانگهای و پکن شرکت کردم. در کنار انجمنهای دولتی، انجمنهای خصوصی هم در چین هست که شاعران مطرحی در آن حضور دارند. از آن زمان ارتباط من با نویسندگان و شاعران چین حفظ شده است.
برای ارتباط با چین نیاز نیست که حتما زبان چینی دانست چون شاعران و نویسندگان چینی با زبان انگلیسی با دنیا ارتباط دارند. بیشتر آثارشان که در چین چاپ میشود دو زبانه است و ما باید از این تجربه درس بگیریم. دو جلد از اشعار چینی هم به فارسی ترجمه کردم که جلد اول به شعر کلاسیک چین تا قرن نوزدهم اختصاص دارد و جلد دوم، شعر معاصر چین است که از زبان انگلیسی ترجمه شده است اما استادان زبان چینی در دانشگاه پکن و دانشجویان زبده اینها را متون چینی مقابله کردند. لازمه تداوم پل ادبی ایران و چین تاسیس انجمن ادبی ایران و چین است. متاسفانه انگیزه افرادی که زبان کشور متقابل را میآموزند تجارت است بنابراین آن اقلیتی که علاقهمند به پل فرهنگی بین دو کشور هستند میتوانند در این انجمن جمع شوند و مجله و پایگاه اطلاع رسانی داشته باشند.
0 notes
زنانگی و نوشتن
زنانگی و نوشتن
فرهنگ > ادبیات – همشهری آنلاین:
بیرون از گذشته، میان ایوان نام رمانی است از مهری بهرامی. این رمان سوم مردادماه با حضور امیرعلی نجومیان، فرشته نوبخت و نویسنده رمان در مرکز فرهنگی شهر کتاب نقد و بررسی شد. نجومیان این رمان را استعارهای بسطیافته درمورد نوشتن دانست.
امیرعلی نجومیان رمان بیرون از گذشته، میان ایوان را اثری جسورانه معرفی کرد و گفت: این کتاب نوشته زنی است که درمورد زنان مینویسد، اما نویسنده به موضوعهایی میپردازد که نویسندگان زن ایرانی وارد آن حوزه نمیشوند. کتاب استعارهای است بسطیافته درمورد نوشتن. نوشتن برای زن بودن و زن بودن برای نوشتن غایتی است که نویسنده در ذهن دارد. در ادبیات ایران کسی در این سطح به این ایده و به بخشهای مغفول زنانگی در ادبیات فارسی نپرداخته است.
نجومیان با اشاره به اینکه شخصیتهای این رمان از میان صفحههای کاغذ بیرون میآیند و دوباره به میان صفحهها بازمیگردند، یادآور شد: بحث تمامنشدگی یا نیمهتمامی از موضوعهای اصلی رمان است. نویسنده سعی میکند جنبههایی بیاننشده از کیستی زنان ایرانی را بیان کند. تمام جسارتهایی که از زن در یک گفتمان سنتی گرفته میشود در شخصیت پری تجلی مییابد و در گفتوگوی پری با نویسنده، داستان پیش میرود. در روند همین گفتوگوست که ما نویسنده را هم میشناسیم.
او با بیان اینکه شخصیتهای زن زیادی از دل داستانهای رمان بیرون میآیند و در فرصتی کوتاه به بیان داستان خودشان میپردازند، گفت: اینها زنان رهاشدهای هستند که هرگز نوشته نشدهاند. شخصیتهای این رمان درگیر فقدان هستند و ایوانی که در رمان هست همان صحنه زندگی است. نویسنده از همان اول نشان میدهد که میخواهد داستانی ضد داستانهای پریان بنویسد. در داستانهای پریان زن در نسبت با مرد به عنوان جنس دوم معرفی میشود و همین داستانها کلیشههای جنسیتی را در ذهن کودکان تثبیت میکنند. نویسنده رمان بیرون از گذشته، میان ایوان دنبال واقعیت زنانگی است؛ زنانگی واقعی، نه آن زنانگی که مرد میسازد. آرمانی کردن زن بزرگترین اجحاف صورتگرفته در حق زنان است. وقتی زن را به عنوان فرشته معرفی میکنیم، او را از انسان بودن خلع کردهایم. نویسنده ما ما دنبال زن و زنانگی طبیعی است.
نجومیان در ادامه گفت: رمان بیرون از گذشته، میان ایوان سعی یک زن ایرانی است برای نوشتن درمورد بدن. او با دقتی عجیب مینویسد و درد و لذت را با هم میآمیزد. شخصیتهای این کتاب گاه قربانی بدن خود هستند و گاه قربانی تقدیر. داستان مرثیهای است جسورانه برای زنان نوشته نشده و برای زنان از دست رفته. این کتاب مرثیهای است جسورانه برای زنان و تجربه بدنشان؛ زنانی که از اتاقها بیرون میآیند و به میان ایوان میروند.
فرشته نوبخت نیز درمورد رمان گفت: این رمان داستانی است درمورد نوشتن و نوشتن مفهوم اصلی آن است. شخصیت اصلی کتاب تصمیم میگیرد داستانهایی را که پیشتر نوشته است بازنویسی کند. او ناتمامی را در خودش به کمال میرساند و میخواهد به یک نقص وجودی نقطه پایان بگذارد. در این کار وجوه متعددی هست: نخست شخصیتمحور بودن رمان، دوم، مسأله موقعیت و دست آخر ساختار و فرم کلی اثر.
نوبخت با بیان اینکه فضای رمان بهشدت سوبژکتیو است، افزود: به نظر میرسد راوی در خوابی طولانی و عمیق به سر میبرد، خوابی که گاه به کابوس بدل میشود. رویدادها از صافی ذهن راوی رد میشوند و پا به متن میگذارند و فضای کتاب فراواقعی است. درمورد شخصیت نویسنده هم هیچ اطلاعاتی، چه مستقیم و چه غیرمستقیم داده نمیشود. شخصیتهای فرعی داستان کمک میکنند که ما به شخصیت اصلی نزدیک شویم و از رنجها و مصائب وی آگاهی بیابیم. نوشتن برای نویسنده ابزاری است که با کمک آن ناتمامی درونش را کامل یا برطرف کند؛ اما همین ابزار دست آخر به مانع بدل میشود.
این منتقد ادبی با تصریح بر این نکته که ساختار، یکی از وجوه اصلی کار نویسنده است افزود: درون این ساختار میتوان نشانههای بیقراری و جنون شخصیت محوری رمان را مشاهده کرد و ما به ذهن این شخصیت به جنون راوی غلبه میکنیم. پلات این رمان حالوهوای زنانه دارد و نویسنده توانسته بیقراری زن راوی را وارد متن کند. شخصیتهای رمان در هم تنیده شدهاند؛ شخصیتهایی که در حد پرتره باقی میمانند و اگرچه تیپیکال هستند، ما با آنها غریبه نیستیم. رنج و لذت جاری در متن به خواننده کتاب هم منتقل میشود.
مهری بهرامی گفت: به گمانم این کتاب بیش از آنکه مورد توجه زنان باشد، توجه مردان را جلب کرده است. اما اگر خوانندهای کتاب مرا انتخاب کند و بخواند، به احترام او برمیخیزم. برایم مایه خرسندی است که مردان ایرانی این کتاب را خوانده و درمورد زنان ایرانی دانستهاند. من سالهاست که دغدغه اینگونه نوشتن را دارم. همیشه هم دوست دارم تا جایی که میشود کوتاه بنویسم. ایجازنویسی برای من زیاد اهمیت دارد.
نویسنده رمان خاطرنشان کرد: بخشی از نوشتههای ما مربوط میشود به جهانزیست ما و بخشی دیگر به مربوط میشود به تجربههای زبانیای که باید کسب کنیم. باید بتوانیم روایت را طوری بگوییم که دیگری نگفته باشد و این یکی از سخت ترین بخشهای کار است. من اگرچه نتوانم در اقیانوس شنا کنم، میکوشم آب را در حد یک لیوان تجربه کنم. محدودیت من را وادار به کوتاهنویسی میکند. وقتی به جزئیات چیزی میپردازم، همان را بسط و گسترش میدهم. هر جزئیاتی برای خودش جهانی است.
در ابتدای نشست علیاصغر محمدخانی، معاون فرهنگی شهر کتاب گفت: این رمان درمورد زنان و مسائل زنان است. راوی قصه هم زنی است که میان ایوان اکنون نشسته است و پنجرهای به گذشته و حال زنان داستان گشوده است. مردان در این قصه حضور کمتری دارند. این داستان فرمی تازه دارد. معلوم نیست سرنوشت شخصیتها با راوی یکی شده یا سرنوشت راوی با شخصیتها. فرم داستان در خواب پری نهان و آشکار است.
0 notes
خانهای برای فلسفه
اولین مطالبه اهل فرهنگ از رئیس جمهور
خانهای برای فلسفه
دین و اندیشه > اندیشه – همشهری آنلاین:
جمعی از استادان و پژوهشگران فلسفه در مرکز فرهنگی شهر کتاب گرد آمدند.
به گزارش موسسه فرهنگي شهر كتاب، پیش از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۶، گروههای مختلف جامعه علمی و فرهنگی کشور، در حمایت از حسن روحانی، پویشهای خودجوشی راه انداختند که سعی آنها در نهایت به ثمر نشست.
پس از انتخابات نوبت به آن رسید که این گروهها، با توجه به عملکرد چهار ساله رئیس جمهور، نقدها و مطالبات خود را بیان کنند. یکی از این گروهها متشکل از جمعی از استادان و پژوهشگران فلسفه بود که برخی از اعضای آن در روز یکشنبه یازدهم تیر در مرکز فرهنگی شهر کتاب گرد آمدند تا با نظر به خواستهها و مطالباتشان از دولت آتی مطالبی را بیان کنند.
در ابتدای این نشست، علیاصغر محمدخانی، معاون فرهنگی شهر کتاب، ضمن اشاره به پویشی که هسته اولین آن دکتر حسین شیخرضایی، دکتر امیرحسین خداپرست، دکتر بابک عباسی و دکتر مالک حسینی بودند، درمورد مطالبات اهل فلسفه از دولت آتی ایران گفت: پس از پایان انتخابات قرار شد اهل فلسفه مطالباتشان را از رئیس جمهور در عرصههای علمی و فرهنگی و سیاسی کشور بیان کنند و دو مساله را پی بگیرند: نخست، تا سال ۱۴۰۰، که دولت جدید روی کار است، اهل فلسفه چه انتظاراتی از دولت دارند و چه مقدار میتوانند به تحقق انتظاراتشان امیدوار باشند؟ دوم، تواناییهای اهل فلسفه چهقدر است و به طور مشترک چه کاری برای فلسفه و فرهنگ در ایران میتوانند انجام دهند؟ آنچه در این گروه اهمیت دارد رابطهی اهل فلسفه با اجتماع و سیاست است و اینکه حضور اهل فلسفه در عرصهی سیاست چه تفاوتی با حضور یک جامعهشناس، داستاننویس، روانشناس یا متخصصان دیگر دارد.
محمدخانی در ادامه به ذکر مواردی پرداخت که شکلگیری آنها در دولت جدید انتظار میرود:
۱. گفتوگوهای فکری و فلسفی میان اهل فلسفه شکل بگیرد و این گروه با حوزههای مختلف دیگر نیز به تبادل نظر و همکاریهای مشترک بپردازد.
۲. شرایط ما در ایران امروز،در حالی که منطقه به سمت جنگ میرود، شرایط دشواری است و باید دیپلماسی فرهنگی ایجاد کرد. چه کسانی باید این دنیای پرخشونت را تلطیف کنند؟ دیپلماسی فرهنگی در این شرایط میتواند به کمک دولت بیاید وبرگزاری همایشهای مشترک با گروههای فرهنگی خارج از ایران یکی از این راهکارهاست
۳. ما میتوانیم فیلسوفان و محققان برجسته فلسفی را به ایران دعوت کنیم.
۴. پرسشجویی و پاسخگویی باید تقویت شود.
۵. وضعیت گروههای فلسفه در دانشگاهها و نشر کتابهای فلسفی در ایران آسیبشناسانه ارزیابی شود.
۶. ارتباط فلسفه در دانشگاه و بیرون از دانشگاه تقویت شود.
پس از محمدخانی، دکتر حسین شیخرضایی سخن گفت. شیخرضایی در ابتدای سخنان خود به نحوهی شکلگیری پویش اشاره کرد: ایده پویش در درون گروه کوچکی شکل گرفت و بعد به صورت گسترده مطرح و از آن استقبال شد. شاید اولین باری بود که گروهی از اهل فلسفه اقدامی مدنی در عرصهی عمومی انجام دادهاند. من خاطرم نمیآید، به خصوص در حوزهی سیاسی، تشکلی فلسفی نقشی ایفا کرده باشد. از همان اول این مساله توجه خیلیها را جلب کرده بود که اصناف دیگری به مسائلی اعتراض کردهاند اما درمورد اهل فلسفه کمتر حادثه افتاده است. از قضا نقدی که به این پویشِ جمعآوریِ امضا وارد شد این بود که افرادی که این متن را امضا میکنند آیا از منظر حوزهی تخصصی خود صحبت میکنند یا خیر.ب حثهای جالبی مطرح شد که آیا تصمیم شما صرفاً آوردن یک اسمِ شخصی برای تأثیر بر افکار عمومی است یا فیلسوف بودن در اینجا نقش دارد.خیلی از کسانی که مخالف بودند و دوست نداشتند امضا کنند مسالهشان این بود که فیلسوف بودن یا فلسفه خواندن نقشی ندارد و ما به عنوان یک شهروند به این مساله توجه میکنیم و امضای جمعی از اهل فلسفه مدخلیتی ندارد. این پرسش باعث شد شبههای در معنا و مفهوم کار ایجاد شود.
شیخرضایی گفت: ما تشکلهایی فلسفی در کشور داریم اما همه آنها به خاطر نوع سیاستگذاری مشروعیتشان را از وزارت علوم گرفتهاند. وزارت علوم در دورههای گذشته روی انجمنهای علمی و در چهار سال گذشته بر شرکتهای دانشبنیان و انجمنهای علمی تأکید داشت. بسیاری از انجمنهای علمی هنوز فعالیت دارند و منشأ اثر هستند اما در چارچوب وزارت علوم کار میکنند. اما در رشتهای مانند فلسفه بخش مهمی از کار هنوز هم بیرون دانشگاه انجام میشود. کتابهایی که ترجمه میشود، خوانندگان آثار فلسفی و جلساتی که برگزار میشود، در موارد بسیاری مربوط به کسانی است که حرفهشان رشتهی فلسفه نیست. این را به عنوان نقطهضعف نمیگویم؛ این نقطهی قوت است. تصور ما این است که لازم است خلأ فعلی پر شود و نهاد و انجمنی با محوریت فلسفه تشکیل شود و شمولش بیش از اعضای فلسفه باشد و بتواند حلقهی اتصال فلسفه با مسائل ملموس جامعه باشد.
شیخرضایی اهداف برگزاری این نشست را بررسی این موارد عنوان کرد: 1. امکان و مطلوبیت تداوم کاری که شروع شده است، و اینکه آیا همین اهداف خاص اجتماعی ـ سیاسی میتواند ادامه بیابد یا باید تغییر موضع داد؟ 2. طرح مطالبات اهل فلسفه از دولت، عموماً، و از وزارت علوم، خصوصاً. البته این مطالبات حتماً با موانعی روبهرو میشود و بهتمام اجرا نمیشود اما طرح مساله و مطالبه قابل صحبت است.3. آسیبشناسی دائمی وضعیت فلسفه در ایران؛ 4. گسترش فعالیتهای بینالمللی، که با امکانات شهر کتاب این مساله قابل تحقق است. 5. بررسی جوانب مختلف شکلگیری یک تشکل یا حلقه حرفهای که فعالیتهایش به انجمنهای علمی تحت نظارت وزارت علوم ختم نمیشود و میتواند گستردهتر باشد.
پس از دکتر شیخرضایی، حاضران به اظهار نظر پرداختند. دکتر موسی اکرمی، عضو هیات علمی دانشگاه آزاد، واحد علوم و تحقیقات، با اشاره به امضای بیش از دویست نفر فعال فلسفه، که بازتاب خوبی در جامعه داشت، گفت: فیلسوفان وظیفهشان تعبیر و تغییرِ توأمانِ جهان است. فیلسوفان باید مشارکت حداکثری در نظرپردازی و کنشگری سیاسی داشته باشند. متأسفانه کشور ما وضعیت خاصی داشته که احزاب در آن شکل نگرفتهاند و افراد خاص هم چندان نتوانستند بدون هزینه موضعگیری کنند. اتفاقی که افتاد نشان داد که میشود به عنوان یک گروه نخبه نقش جمعی ایفا کنیم بیآنکه نگران هزینهپردازی گزافی باشیم که فعالیت فردی به دنبال دارد. ما انجمنهای علمی و حرفهای دانشگاهی داریم که نوع کارشان فرق دارد و بیشتر بر تعبیر جهان متمرکزند. آنها منافع و مشکلات خاص خود را دارند. موضعگیری اهل فلسفه در انتخابات فضا را باز کرد و میشود امید بست که فلسفهورزان دست به دست هم بدهند و بیآنکه نگران هزینهی زیادی باشند، با هم همکاری کنند. اکنون ذهن من به سمت تأسیس یک خانهی فلسفه رفته است. ما الان خانهی موسیقی و سینما داریم که فعال هستند و از استقلال خودشان دفاع میکنند. ما میتوانیم در مقام شهروندی که کار فکری و دانشگاهی داریم، انتظار داشته باشیم دولت به ما کمک کند که خانهی فلسفه داشته باشیم تا بسیاری از اهداف مورد نظر را پوشش دهیم. موضعگیریهای ما میتواند در سطح ملی به صورت بیانیهی رسمی از طریق همان خانهی فلسفه مطرح شود، بدون آنکه دولتی که مجوز تأسیس این مکان را میدهد از ما متوقع باشد وارد دستهبندیهای خاص و هواداری سطحی و گذرا شویم.
دکتر سیدحسین موسویان، عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه، در ادامهی این نشست گفت: اول ما باید این پویش را آسیبشناسی کنیم. وقتی به انتخابات و اتفاقات اینچنینی نزدیک میشویم یکباره مانند جمعیت تشنهای که همه دنبال آب هستند، همه میدوند تا به آب برسند اما گویی با نوشیدن یک لیوان آب، همه سیراب میشوند و کنار میکشند؛ دیگر فکر ذخیره و نگهداری آب نیستند. این آفت عمومی دامنگیر خواص هم میشود. اگر مطالبات چندان ثمربخش نیست، آفت اصلیاش این مساله است. فضای مجازی برای این کار مناسب نیست و بحثها باید رودررو صورت بگیرد. به عنوان پیشنیاز، باید آسیبشناسی کرد که چرا ما اینگونه هستیم؟ مساله را نباید به مطالبات محدود کرد. باید مسالهسازی و مسالهپردازی هم بکنیم. مسائل باید محک بخورند و کارشناسیشده به وزارت علوم ارائه شوند.
اردشیر منصوری، دانشآموختهی فلسفه علم، با توجه به افتراق نامهایی که در این فهرست به چشم میخورد، گفت: «ما»یی که پای آن برگه را امضا کرد چه نامی میتواند داشته باشد؟ از این فهرست نمیشود یک «ما»ی سازمانیافته درآورد. اگر خیلی صریح بخواهیم بگوییم در این لیست از اعضای کنفدراسیونهای دانشجویان در دههی پنجاه تا رئیس سازمان سمت متوجه شدهاند که اگر طرف دیگری در انتخابات به قدرت برسد، به نفع مملکت نیست. این مساله توانسته است این چسب را بین ما ایجاد کند. اما این چسب نمیتواند برای همیشه بقا داشته باشد و طبیعی هم هست. از این «ما» چه انتظاری میتوان داشت؟ میتوان آن را کف ظرفیت درنظر گرفت و حال باید دید میتوان از این کف به خانهی فیلسوفان رسید؟ تلقی من این است که برای این «ما»، به مثابهی جنبش اجتماعی، میتوان سالگرد گرفت. بیانیهای و مصاحبهای از چهرههای شاخص فهرست گرفت برای اینکه حداقل «ما» را حفظ کنیم و ببینیم در آینده چه میشود. در درجهی بالاتر، با کاهش افراد میتواند حلقه تشکیل داد. اگر شهر کتاب بتواند یک حلقه ایجاد کند و گروه مطالعاتی فیلسوفان شکل گیرد، دیگر نمیتوان توقع داشت ۲۶۰ نفر بیایند اما میشود امید داشت مثلاً ۵۰ نفر بیایند که انگیزه دارند و روند کار و انتخاب کار به گونهای است که فیلسوفان جمع شوند و با هم گفتوگو کنند. این حلقه کاملاً غیردولتی است و به مجوز هم نیاز ندارد. حلقهها در جامعه انرژیهایی آزاد میکنند که بقیهی نهادهای اجتماعی شاید آن کاربرد را نداشته باشند. یک درجه بالاتر از حلقه، مؤسساتی است که با انتخابات حضور افراد را مشخص میکنند، یعنی تشکلی سازمانیافته و قانونمند. شاید خانهی فیلسوفان بتواند اسم مناسبی باشد برای چنین حلقهای.
منصوری درمورد نظارت فیلسوفان بر دولت گفت: جمع ما امضاکنندگان میتوانیم بگوییم رئیس جمهوری که انتخاب کردیم خواهناخواه مجری تغییر است و ما فیلسوفان میخواهیم درمورد تأثیر تغییری که مدیریت میکند، نظر بدهیم. اسم این مطالبه نیست بلکه حساسیتی است که فیلسوفان نشان میدهد به تغییراتی که دولت ایجاد میکند. سیاستگذاری دولت در چند دورهی اخیر به دست مهندسها و پزشکها بوده و فقط زیرمجموعهی آنها افرادی بودند که فلسفه و علوم انسانی میدانستند. این مسائل را میتوان به عنوان مطالبات صنفی مطرح کرد. نکتهی دیگر ویژهنامهای است که میتواند در کوتاهمدت گرداوری شود و با افرادی که این نامه را امضا کردند مصاحبه شود و سعی شود آنان به این پرسش پاسخ بدهند که نقطهی عزیمت ذهنی آنها برای امضا و ورودشان به عرصهی انتخابات چه بوده است. این ویژهنامه میتواند برای عرضه در اختیار مخاطبان قرار بگیرد.
هومن پناهنده، مترجم و ویراستار متون فلسفی، با بیان این مطلب که مطابق نظر بسیاری از فیلسوفان، مهمترین وظیفهی فلسفه نقد است، تصریح کرد: من فکر میکنم این نقد از طریق گفتوگو انجام میشود و حاصل هم مطالبه است، مطالبهای که میشود از دولت داشت. یکباره به طور طبیعی مطلبی مطرح میشود و در جامعه چنان قدرتی مییابد که تبدیل به مطالبه میشود. من طرفدار این تعبیر از مطالبهام. اما اینکه عدهای جمع شوند و فکر کنند عقل برترند و به نتایجی رسیدند و آن را با نظم غیراجتماعی مطرح کنند، شدنی نیست. معقول نیست قومی خودشان را در حدی بدانند که از دیگران بخواهند برایند آرایشان را اجرا کنند. اما اگر واقعاً در چنین جلساتی چیزی چکش بخورد و عناوینی مطرح شود و بازتاب اجتماعی بیابد، مطالبه شکل میگیرد. من طرفدار این جریان هستم. امیدوارم این جلسات شکل بگیرد و درمورد خانهی فلسفه هم باز معتقدم که این ایده باید در جلسات چکش بخورد و مختصات و حد و حدود آن مشخص شود. سنگ بنای ادامه و به بار نشستن این ایده تشکیل جلسات با نظم بیشتر است.
مقصود فراستخواه، دانشآموخته و محقق فلسفه و سیاستگذاری آموزشی، با اشاره به بیتوجهی به مفهوم نهاد در جامعه ما گفت: یکی از مشکلات جامعه ما این است که نهاد در جامعهی ما شکل نمیگیرد. اینجا دچار مشکل شکل و محتوای زیملی(ذهنیت و عینیت) هستیم. شما با یک معنا وارد میشوید، وقتی میخواهید به خودتان فرم بدهید و خودتان را تأسیس کنید، هم میخواهید یک کار مهم کنید هم در معرض قرار بگیرید. یعنی پارادوکسی در اینجا وجود دارد و شما در واقع قربانی هنرمندی خودتان میشوید. شکلی که ایجاد میکنید، شما را آیینی میکند. اما، به نظر من، باز بهتر است که حتماً نهاد تأسیس کنیم. لازم است این کار از جلسه و دعوت خارج شود و مجمعیت یابد. مؤسسان باید شأن مؤسس خود را فربه کنند و ارتقا بدهند. اگر شما بتوانید مؤسس بشوید و افرادی را دعوت کنید، مجمع شکل میگیرد. در مجمع باید عضوگیری صورت بگیرد و عضو باید هزینه بپردازد. اعضا رأی میدهند و کسانی را برای مدیریت انتخاب میکنند. تأکید اول من این است که بدون افتادن در ورطهی فرمالیسم، شکل را جدی بگیریم. حتماً نهادینه بشویم. با کردار اجتماعی و فلسفیِ خودمان سعی کنیم دوگانهیمسالهی شکل و محتوا را حل کنیم. نباید خیلی تماتیک پیش برویم. موضوعات مختلف قدری کار را تفننی میکند و ما باید پروبلماتیک حرکت کنیم. میدانیم که فلسفهورزان کلمات را دشوار میکنند. شأن یک فلسفهورز، بیش از مطالبه است؛ یعنی مطالبه را دشوار کردن است. پرسش و تأمل در باب خود مطالبه است. بخشی از نگونبختی جامعهی ایران از مطالبات برخاسته است. آیا کسانی هستند که در مطالبه تأمل کنند؟ از فلسفهورزان بیشتر انتظار میرود که مطالبه را دشوار کنند.
فراستخواه درمورد اهمیت الگوهای بینارشتهای تصریح کرد: منطقههای مرزی زیاد مهم است. باید بتوانید در نقطههای مرزی و ژانرِ «بینا» فعالیت کنید. فضاها و تفکر گفتوگویی در جامعهی ما کم و محدود است. فیلسوف درمورد حکومت چه حرفهایی دارد؟ یکی از مشکلات فلسفه این است که با دنیای روزمرهی مردم و زیست مردم، مثلاً الگوی مصرف، فاصله دارد. ما باید بتوانیم از طریق مکالمه و دشوار کردن فعالیت، این مفاهیم روزمره را مساله کنیم. قدری پیش برویم، ولی خیلی تماتیک پیش نرویم. از یک مساله شروع کنیم. کار پویش از مسالهی ایران و وضعیت بحران در ایران شروع شد اما به نظرم نقطه زیاد ضعیفی بود. آن نقطه را به عنوان نقطهی هویت در نظر نگیرید چون نقطهی خوبی برای فلسفه نیست. شما میتوانید از خودتان تعریف بهتر و غنیتری بکنید. لازمهاش این است که منطقهی مرزی را در نهاد یا مؤسسهای که تأسیس میکنید در نظر بگیرید و مراقب باشید که حتماً این نهاد تأسیس شود. من خودم دوست دارم به عنوان عضو در این جمع حضور داشته باشد، نه مخاطب یا متکلم. اول باید مکانی ایجاد کرد که در آن ایستاد. بعد در آن مکان یک پایداری و دوام ایجاد کرد، بدون آنکه آیینی و فرمال شود. باید بیش از اینکه خودمان را با موضوعات تعریف کنیم با مساله مواجه شویم. خیلی هم درگیر جامعیت نشویم و مسائل را موردی حل کنیم.
دکتر محسن زمانی، پژوهشگر و استاد فلسفه در پژوهشگاه دانشهای بنیادی، درمورد نظارت اهل فلسفه بر روندهای غیرمنصفانه در حوزهی فلسفه گفت: اگر برای ما در نامه امضاشده چیزی جالب بود، این بود که طیف وسیعی را دربرگرفت. پس احتمالاً چیزی که برای ما جالب بود، وسعت بود. به این علت، باید برویم دنبال نهادی که وسعت را بهتر تأمین کند. خلأ اهل فلسفه انجمن صنفی است. ظاهراً آنچه کمابیش بین سخنرانان مشترک است، مطالبات صنفی است. ما، به عنوان اعضای حرفهی فلسفه، اعم از دانشگاهی و غیردانشگاهی، منافعی داریم. کار انجمنهای صنفی این است که چشم ناظری باشند که منصفانه بودن روندهای ذیمدخل را تضمین بکنند. ما در امور فلسفهی خودمان روندهایی در دانشگاه داریم. چه چشم ناظری به منصفانه بودن این روندها نگاه میکند؟ این امری است که همهی فلسفهورزان را میتواند گردآورد. من موافقام که هر کسی بتواند با حداقل معیارها عضو این مجموعه باشد. این مجموعه حتماً باید مجمع عمومی داشته باشد و کل مجموعه مشخصاً ناظر منصفانه بودن روندها باشد. ما اول باید این روندها را رصد کنیم و بعد آنقدر فراگیر شویم که دولتها مجبور شوند ما را به عنوان چشم ناظر بیطرف برای منصفانه بودن این روندها نگاه کنند. ما باید به دولتها تحمیل شویم. ما چیزی از دولت نمیخواهیم و نباید بخواهیم. دولت با مراجعه به ما منصفانه بودن خودش را به جامعه اثبات میکند. به همین علت، هیچ دریافتی نباید از دولت در کار باشد.
دکتر زهرا مبلغ، پژوهشگر فلسفه در پژوهشگاه علوم انسانی،درمورد غفلت از مفهوم علوم انسانی تصریح کرد: ما اصلاً صنف نیستیم. اینکه ما اسم خودمان را صنف بگذاریم، اشتباه فلسفی است. ما قرار نیست خدماتی ارائه دهیم و در قبال آن مزدی بگیریم. همهی مسائلی که اشاره شد به مشکل بزرگتری برمیگردد که ما همیشه نادیده گرفتهایم و خودمان هم خواستهایم که دیده نشود: تعریف علوم انسانی. ظاهراً در این مملکت علوم انسانی نداریم. از هیچ فیلسوفی هم خواسته نشده است که علوم انسانی را تعریف کند و هیچ فیلسوفی هم چنین اهتمامی ندارد. پایاننامهها تکهپارهاند با موضوعاتی که هیچ ربطی به علوم انسانی و مشکلات مملکت ندارد. ما، به عنوان فیلسوفان، خیلی خاموش و ساکت در جزیرههای خودمان کار میکنیم؛ در جمع شدن با هم و به ثمر رسیدن یک فکر، همیشه شکست خوردهایم. یاد گرفتهایم پراکنده باشیم و دیده نشویم. از دوربینها، کتابها و روزنامهها دورتر و دورتر شدهایم و دولتها نخواستهاند از ما استفاده کنند. واقعاً شورای تحول علوم انسانی چه میکند؟ آیا قرار نیست از فیلسوفان دعوت شود که بر آن نظارت کنند؟ در شورای اعتلای علوم انسانی چه کسانی حضور دارند؟ چه کسی قرار است علوم انسانی را تعریف و نقد کند. ما خودمان باید در خانهی فلسفه جمع شویم و جمع شدن را بیاموزیم، و بعد به این فکر کنیم که قرار است علوم انسانی در این مملکت چه کند. چندین سال است که در سخنرانیهای سیاسی علوم انسانی مورد حمله قرار میگیرد و هیچکس هم پاسخی به آنها نمیدهد. ما خیلی جدا از هم فعالیت میکنیم. اگر قرار است کسی علوم انسانی را تعریف و نقد کند، کار همین فیلسوفان است.
دکتر مرتضی قرایی، استاد فلسفه ،با اشاره به اینکه فلسفه آرایشگری است که سرِ همه را میتراشد و گویی بنا نیست کسی سرش را بتراشد، گفت: اگر مطالبات صنفی مطرح کردید، به نظرم در حق فلسفه ظلم کردهاید. نه اینکه مطالبات صنفی نداریم و نداشته باشیم؛ به نظرم باید از این فراتر برویم. مهمترین کار فیلسوف تأمل و تفکر است و بزرگترین متفکران جهان هم کسانی بودند که مهمترین مسالهها را مطرح کردند نه اینکه مهمترین پاسخها را دادند. بنابراین، مبنایی را تعریف کنیم که برای چه گرد هم آمدهایم. باید چیزی باشد که ما را گرد هم بیاورد. خیلی به محتوا پرداختیم. به نظر من، اینها همه مال بعد است. الآن باید چیزی شکل بگیرد؛ مسالهها در آینده خودبهخود تعیین میشود. بقیهی بحثها مال بعد است. الآن باید درمورد چارچوب عملی، که دور هم بیاییم و اینکه چرا دور هم بیاییم، مسائلی را مطرح کنیم. به گفتهی دکتر فراستخواه، باید در اول چسبی ما را به هم بچسباند و بعد مسائل بعدی پیش بیاید و درمورداش فلسفهورزی شود. شأن این جمع، اگر بخواهد شکل بگیرد، شأن فلسفیِ کار است. طرح مساله به گمان من مهمتر از پاسخ به آن است. اولین قدم نگاه کارکردی به این جمع است؛ یعنی اینکه چه کسانی با چه عنوانی قرار است کنار هم جمع شوند؟
دکتر روحالله کریمی، عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی، با اشاره به اینکه مشهور است سقراط فلسفه را از آسمان به زمین آورد تصریح کرد: نهایتِ آنچه ما میخواهیم تأسیس کنیم شاید این باشد که ما هم میخواهیم فلسفه را از آسمان به زمین بیاوریم. به جای اینکه دیگران برای ما تصمیم بگیرند،به جای اینکه وزارتخانه برای ما تصمیم بگیرد، قرار است خودمان تصمیم بگیریم برای امری که به آن مشغولایم. اگر آن نهادهایی که باید، تا الان تأسیس شده بود، الآن فلسفهای برای تأسیس خانهی فلسفه وجود نداشت ولی ظاهراً الآن دیگر نهادهای مربوط کارکردشان را از دست دادهاند و این احساس پدید آمده که شاید ما باید بتوانیم برای خودمان تصمیم بگیریم. شاید ما خودآگاه شدهایم و از تأثیرگذاریمان برای خودمان و جامعه آگاهی داریم. اگر به این خودآگاهی رسیده باشیم، قطعاً این مجموعه شکل خواهد گرفت. خانهی فلسفه، اگر تأسیس شود، میتواند به بسیاری از مسائل دانشگاهی ونیز چاپ کتاب کمک کند. نیازها ما را به این باور میکشاند که این تأسیس لازم است و در آن میتوانیم در کنار هم حداقلِ کارهایی را که میتوان انجام داد، انجام دهیم. بنابر��ین، خانهی فلسفه هم میتواند فلسفه و اهل فلسفه را در ایران با مسائل اجتماعی مرتبط کند هم میتواند موجب شود که امور فلسفه را به دست خود اهل فلسفه بسپارد، یعنی به جای آنکه متخصصان دیگر رشتهها و نصبشدگان از بالا برای فلسفه تصمیم بگیرند، اهل فلسفه خود امورشان را رتقوفتق کنند.
علیرضا صالحی، محقق و مترجم فلسفه، با اشاره به پژوهشی که در عرصهی بنیادگرایی صورت گرفته و حاضر نبودن اهل فلسفه و علوم انسانی در بین گروههای بنیادگرا، گفت: در تحقیقاتی که در عرصهی بنیادگرایی و ظهور گروههایی مثل داعش صورت گرفته است، مشخص شده که از اهل علوم انسانی بهندرت کسی به این جریانها پیوسته و در میان اهل علوم انسانی، حتی یک نفر فلسفهخوان در میان این افراد پیدا نمیشود. پس توانایی اهل فلسفه کم نیست. از قدرت نقادی اهل فلسفه همهجا میتوان استفاده کرد. فراگیر بودن این جمع حتماً در مؤثر بودن آن نقش دارد. بعد از چند دهه کار فکری کردن، الآن این پختگی را پیدا کردیم که میشود روی خط مشیهای کلی، روشها و جهتگیریهای اساسی توافق کرد. اگر اهل فلسفه این عقلانیت را از خود نشان ندهند، از بقیهی جامعه چه انتظاری میتوان داشت؟ به نظر من، مستقل بودن و غیردولتی بودن خیلی مهم است. در جوامعی مثل جامعهی ما شاید انجام دادن این کار بدون حمایتها ممکن نباشد اما مهم است که جهتگیریها، انتخابات و تصمیمگیریها در دست جامعهی فلسفی باشد. این نهاد حتماً باید غیرعلمی ـ غیرپژوهشی باشد، از بس که در کشور ما علمی ـ پژوهشی بودن به یک مسالهی بیخاصیت تبدیل شده است.
ما بین بُعد عملی و نظری همیشه در نوسان بودهایم. اگر به سابقهی خودمان در فلسفه برگردیم، میبینیم که چند قرنی بُعد نظری فلسفه بر بُعد عملی آن چربید. همینطور که پیش رفتیم، حکمت عملی افول کرد. انگار فیلسوفان به دلایل متعدد خودشان را از نظر دادن در امور عملی معاف کردند. این بحثها در رشتههایی مثل علوم سیاسی بیشتر مطرح است. اما ما برای اینکه مفید بودن فلسفه را برای جامعه نشان دهیم باید حتماً دغدغههای اجتماعی و سیاسی و بُعد عملیِ فلسفه را، که میتواند مثلاً در فلسفهی اخلاق مطرح شود، بازیابی کنیم. جوّ فلسفی ایران در منطقهی خاورمیانه، اگر بینظیر نباشد، کمنظیر است. باید از این جو استفاده کنیم.
در پایان این جلسه، امیرحسین خداپرست به جمعبندی نکات مطرح شده پرداخت و گفت: نقاط مشترک در بحثها زیاد بود و میتوان از آنها استفاده کرد و نقاط افتراق را هم کنار هم گذاشت و سنجید. ما در سنتی هستیم که در کار جمعی مشکل دارد، این مشکل در بین عموم مردم و خواص هر دو به چشم میخورد. امیدوارم عرصهای که با انتخابات ریاست جمهوری شکل گرفت کمک کند به ما که به عنوان اهل فلسفه کار جمعی را شروع کنیم. در این قضیه میتوانیم کمک بگیریم از تجربهی اشخاص و فیلسوفانی که در مغربزمین کار جمعی را جدی میگیرند و خودشان اهل کار اجتماعیاند و آن را کسر شأنشان نمیدانند. ایضا، باید از نهادهای مشابهی که خارج از ایران هستند و فعالیتهای مشابهی دارند کمک بگیریم و، در عین حال، از گروههای علمی ـ فرهنگی داخلی، مثلاً اهل ادبیات و جامعهشناسان، و کمک نهادهایی مثل شهر کتاب استفاده کنیم. در نهایت، همانطور که دکتر فراستخواه گفت،باید «بینا»ها را جدی بگیریم تا امکان تعامل بیشتر شود. همهی اینها البته با محوریت دغدغهی اجتماعی است. این جمع بر اساس یک دغدغهی اجتماعی شکل گرفته و باید در آن پایدار بماند، ولو اینکه خود ما دغدغهی فلسفه را هم به منزلهی رشتهی علمی و فعالیت حرفهایداریم.
وقتی بحث مشارکت در انتخابات در بین ما مطرح شد، متوجه شدم در ذهن برخی از دیگر استادان و پژوهشگران فلسفه هم این سؤال وجود داشته که «چرا اهل فلسفه عمل اجتماعی نمیکند؟» فعالیت جمعی شکلگرفته از سوی ما میتواند باعث شود اهل فلسفه منزلت اجتماعی بیابند، بدینمعنا که ما حضور داریم، اهل نقد هستیم و فعالیتمان صرفاًدر حد امضای بیانیه نیست. ما حتی نقاد همان کسانی هستیم که از آنها حمایت کردیم.
0 notes