#طبل
Explore tagged Tumblr posts
humansofnewyork · 1 year ago
Photo
Tumblr media
(4/54) “My father named me Parviz, after one of Iran’s ancient kings. His story comes at the end of Shahnameh, in the historical section. Parviz was a good king. Not a great king, but a good king. His reign was a golden age of music. But he made many mistakes. His grandson Yazdegerd would be the last king of the Persian Empire. Every day on the way home from school I’d pass by the ruins of an ancient castle, where he made his final stand against the armies of Islam in 642 AD. The Battle of Nahavand was the bloodiest defeat in the history of our country. Most days when I got home I’d go straight to my room and read Shahnameh. The book opens in myth: our oldest stories, from before the written word. But the poets say our myths are even truer than our history. They emerge from the collective psyche. They hold our dreams. They hold our ideals. When Ferdowsi writes about our mythic heroes, he writes about all of us. And in Shahnameh there is no greater hero than Rostam. The Heart of Iran. A knight with the height of a cypress. And a voice to make, the hardened hearts of warriors quake. At one point in Shahnameh Iran is on the brink of defeat. Three enemy kings have joined their forces. Our armies are almost beaten. Rostam arrives at the battlefield on foot: no horse, no armor, carrying nothing but a bow and arrow. And with a single shot he slays the greatest champion of the other side. I wanted to be Rostam. My brother and I built a gym behind our garden. We took the heads off of shovels and made parallel bars. We made barbells out of clumps of dirt. We’d wrestle sixty times a day. And while we wrestled my brother’s friend would beat a drum and chant our favorite verses about Rostam: his defeat of the demon king, his battle with the dragon. There were no dragons in Nahavand, but there were ibex. They only lived at the highest elevations. And they were beautiful with their horns. I’d climb all night. I’d make my way by moonlight. The cliffs were covered in ice, a single slip could mean death. But I’d reach the summit by dawn, and watch the sun come up on herds of ibex grazing on the peaks.”
 پدرم مرا «پرویز» نام نهاد - به نام یکی از پادشاهان ساسانی. داستان خسرو پرویز در بخش تاریخی شاهنامه می‌آید. او شاه بدی نبود ولی در کار فرمانروایی لغزش‌هایی بدفرجام داشت. پادشاهی او دوران طلایی موسیقی بود. نوه‌اش یزدگرد سوم پادشاه سال‌های پایانی شاهنشاهی ساسانی بود. روزانه، در راه مدرسه به خانه، از نزدیک ویرانه‌ی کاخی باستانی می‌گذشتم که جایگاه شکست یزدگرد سوم از سپاه اسلام در سال ۶۴۲ میلادی بود. نبرد نهاوند بدفرجام‌ترین شکست تاریخ ماست. همینکه به خانه می‌رسیدم، بی‌درنگ به اتاقم می‌رفتم و شاهنامه می‌خواندم. کتاب با اسطوره‌ها آغاز می‌شود: کهن‌ترین داستان‌های ما، از دوران پیش از نوشتار. برخی می‌گویند که افسانه‌های ما از تاریخ‌مان هم راستین‌ترند. آنها از روان گروهی‌مان برخاسته‌اند. دربرگیرنده‌ی آرزوها و آرمان‌های ‌ما هستند. هنگامی که فردوسی از پهلوانان افسانه‌ای ایران می‌سراید، درباره‌ی همه‌ی ما می‌نویسد. و در شاهنامه پهلوانی والاتر از رستم نیست. قلب تپنده‌ی ایران. پهلوانی بالابلندتر و نیرومندتر از همه. به بالای او در جهان مرد نیست / به گیتی کس او را همآورد نیست. با صدایی که دل‌‌های استوار جنگجویان را به لرزه می‌انداخت. در بخشی از شاهنامه، ایران در آستانه‌ی شکست است. سپاه سه کشور به هم پیوسته‌اند. رستم پیاده به آوردگاه می‌رسد: بی اسب، بی جنگ‌افزار، تنها با دو تیر و کمانش. اسب و سردار نیرومند سپاه دشمن را از پای در می‌آورد. می‌خواستم رستم باشم. من و برادرم زورخانه‌ای پشت باغچه‌مان ساخته بودیم. دسته‌بیل‌ها را جدا کرده و با دسته‌ها میله‌های موازی (پارالِل) برپا کردیم. هالتر را از دسته بیل و گِل رُس تهیه کردیم. ما هر روز تا شصت بار کُشتی می‌گرفتیم. هنگام کشتی، دوست برادرم طبل می‌نواخت و شعرهای مورد‌علاقه‌مان را درباره‌ی رستم می‌خواند: شکست دادن دیوان، نبرد او با اژدهای پیدا و پنهان. در نهاوند اژدهایی نبود، ولی کَل و بزهای کوهی بودند. شاخ‌هایشان چه زیبا و شکوهمند بود. بر بلندترین قله‌ها می‌زیستند. تمام شب را از کوه بالا می‌رفتم. مسیرم را با روشنایی مهتاب می‌یافتم. گاه تخته‌سنگ‌ها از یخ پوشیده بودند، اندک لغزشی می‌توانست مرگبار باشد. ولی پیش از سپیده‌دم خود را به قله می‌رساندم، و به تماشای تابش آفتاب بر گله‌ی بزهای کوهی که سرگرم جست و خیز و چرا بودند، می‌نشستم
293 notes · View notes
Text
اللهم عليك بالسيسي ومن والاه ومن أيدّه ومن طبل له ..
Tumblr media
76 notes · View notes
ammo--scar · 24 days ago
Text
بعد الثورة ووقت محاكمة مبارك لما كانت بتتذاع على الهوا، المستشار بيثبت حضور المتهمين، ومبارك بيقول "أفندم أنا موجود" وفاكر ان فى ناس كتير حواليا كانت متأثرة بالمشهد دا، مصمصت شفايفها، وتحسرت على الأيام الخوالي، من منطلق "سبحان المعز المُذل".
كان عندنا مدير جديد جه من حوالي ٤ سنين، الراجل دا كان عنده أنفة وكبريا�� لدرجة لو رميت عليه السلام ميردش عليك، ودايما تشوفه منكب على اللاب توب، ومركز جدا وكأنه خبر سر الحياة، والحقيقة أنا تعاملت معاه كان بيعاملي باحترام، ولكن فى قرارة نفسه كان طبل أجوف معندوش معلومة... الفترة الأخيرة تم تقليصه واقصائه من مكانه، لدرجة انه خرج من الشركة مشي على رجليه.
فى فيلم "زوجة رجل مهم" لما العقيد هشام أبو الوفا بيتم تجميده فى شغله، بيعتدي على فكهاني وبياخده القسم لأنه مبيبعش بالتسعيرة، بيضربه بالقلم ويقوله "انت عارف انت بتكلم مين يا ولد، قوم اقف وانت بتكلمني" وبعدين بياخده القسم عشان يعمله محضر، بيقتحم مكتب المأمور، والمأمور بينده له شويش وقاله روح معاه النبطشية!. عرفت ان محمد.خان تعرض لموقف مشابه قدام زوجته، ودا كان الدافع اللي خلاه يعمل فيلم زي دا.
في مشهد فى فيلم تراب الماس كان بمثابة تكريم ورسالة شكر لأحمد زكي ومحمد خان من مروان حامد، لما العقيد وليد سلطان -ماجد الكدواني- بينزل من عربيته وبيضرب سواق العربية اللي وراه ضرب مهين عشان خبط عربيته خبطة بسيطة من ورا ساعة الإشارة، وبرضو كان لسة خارج من تحقيق على اثره فقد وظيفته.
ليه الانسان ممكن مشاعره تتحرك بشكل ما او بشيء من التعاطف والرثاء ناحية الناس دي؟ لماذا نحب الأشرار مع انهم يستحقون الخيار؟ يمكن دي متلازمة ستوكهولم؟ سؤال عمري ما لقيت له إجابة.
16 notes · View notes
horyyaa · 1 month ago
Text
عايزه اجيب طبل بلدى ف عيدميلادى
13 notes · View notes
hazem02 · 6 days ago
Text
رعب نظراتها ...
رعب نظراتها …
أرعبتني … بنظراتها … بتلك السهام … و أبرقت العين … فخفق القلب … خفوقا … بأجمل نبض … و كانه يرقص … كخيل مجنون … في البيداء … ثار و طرب … على ضرب طبل … ليبدع بالرقص … و كانه … في الميدان … على الأرض … يضربها … ليكتب ملحمة … لقصيدة … ليثير فضولا … تلك العيون … التي … حضنته … و رمته … بتلك النظرات … من بعد رعبا … دبت الفرحة فيه … فثارالقلب … فيه … أروع نبض …
حازم …
3 notes · View notes
hssmwahab · 1 month ago
Text
🔷 قامت هيئة الإذاعة البريطانية BBC بتصنيف أفضل 100 روايةٍ عالميّةٍ حسب الترتيب الزمني من سنة 1605 إلى 2001:
- العديد منها لم يترجم للعربية ولم يشتهر بين قُرّائها، وتبيّن أنّ المعروف منها للقارئ العربي حوالى 15 - 16 عملٍ روائيٍّ فقط، مُعظمها معروفٌ بترجماتٍ مُختصرةٍ بشكلٍ مريعٍ ورهيبٍ، فلا تُعطي هذه الروايات حقّها.
- ونرى أنّ من حقِّ القارئ العربي أن تُتَرجم له هذه الأعمال، وأنّ تكون ترجماتٍ كاملةٍ غير مختصرةٍ لتعطي هذا الأدب العالمي العظيم حقّه.
- وهنا تجب الإشارة إلى أن القائمة حسب الترتيب الزمني من عام 1605 وحتى عام 2001:
1 ـ دون كيخوت - ميجيل دي سيرفانتس.
2 ـ تَقدّم الرّحلة - جون بونيان.
3 ـ روبنسون كروزو - دانييل ديفو.
4 ـ رحلات جيلفر - جوناثان سويفت.
5 ـ توم جونز - هنري فيلدينج.
6 ـ كلاريسا - صاموئيل ريتشاردسون.
7 ـ تريسترام شاندى - لورنس سترين.
8 ـ علاقاتٌ خطرة - بيير شوديرلوس دي لاكلوس.
9 ـ إيما - جين أوستن.
10ـ فرانكشتاين - للمؤلفة ماري شيللي.
11 ـ كابوس الدير - توماس لوف بيكوك.
12 ـ الخروف الأسود - أونوريه دي بلزاك.
13 ـ شارترهاوس أوف بارما - ستاندال.
14 ـ الكونت دي مونت كريستو - الكسندر دوماس.
15 ـ سيبيل - بنجامين ديسرايلي.
16 ـ دافيد كوبرفيلد - تشارلز ديكنز.
17 ـ مرتفعات ويذرينج - إميلي برونتي.
18 ـ جين آيير - شارلوت برونتي.
19 ـ الغرور - ويليام ميكبيس ثاكري.
20 ـ الحرف القُرمزي - ناثانيال هاوثورن.
21 ـ موبي ديك - هيرمان ميلفِل.
22 ـ مدام بوفاري - جوستاف فلوبير.
23 ـ ذات الرداء الأبيض - ويلكي كولنز.
24 ـ مغامرات أليس في بلد العجائب - لويس ��ارول.
25 ـ نساءٌ صغيراتٌ - لويزا إم. ألكوت.
26 ـ الطّريقة الّتي نحيا بها الآن - أنتوني ترولوب.
27 ـ آنا كارِنينا - ليف تولستوي.
28 ـ دانييل بيروندا - جورج إليوت.
29 ـ الأخوة كارامازوف - فيدور دوستوييفسكي.
30 ـ لوحةٌ لوجهِ سيدةٍ - هنري جيمس.
31 ـ هِكلبِري فِنْ - مارك توين.
32 ـ الدكتور جيكل والسيد هايد - روبرت لويس ستيفنسن.
33. ثلاثة رجالٍ فى قارب - جيروم كي. جيروم.
34 ـ صورة دوريان جري - أوسكار وايلد.
35 ـ مذكرات لا أحد - جورج كروسميث.
36 ـ جود المغمور - توماس هاردي.
37 ـ لغز الرمال - إيرسكين شيلدرس.
38 ـ نداء الطبيعة - جاك لندن.
39 ـ نوسترومو - جوزيف كونراد.
40. الريح فى الصفصاف - كينيث جراهام.
41 ـ البحث عن الزمن الضائع - مارسيل بروست.
42 ـ قوس قزح - دي. اتش. لورنس.
43 ـ الجندي الطّيب - فورد مادوكس.
44 ـ الخطوات التسع والثلاثون - جون بوشان.
45 ـ يوليسيس - جيمس جويس.
46 ـ السيدة دالاوي - فيرجينيا وولف.
47 ـ الطريق إلى الهند - إى. إم. فورستر.
48 ـ جاتبسي العظيم - إف. سكوت فيتزجيرالد.
49 ـ المحاكمة - فرانز كافكا.
50 ـ رجالٌ من دون نساءٍ - إرنست همنجواي.
51 ـ رحلةٌ إلى نهاية الّليلة - لويس فرديناند سيلين.
52 ـ بينما أرقد متحضرةً - ويليام فولكنر.
53 ـ عالمٌ رائعٌ جديدٌ - ألدوس هاكسلي.
54 ـ سكوب - إيفلين وورج.
55 ـ الولايات المتحدة الأميركية - جون باسوس.
56 ـ النوم الأكبر - ريموند شاندلر.
57 ـ مطاردة الحب - نانسي ميتفورد.
58 ـ الطاعون - ألبير كامو.
59 ـ 1984 - جورج أورويل.
60ـ مالون يموت - صاموئيل بيكيت.
61 ـ جي. دي. سالينجر - كاتشر إن ذا راي.
62 ـ الدم الحكيم - فلانري أوكونور.
63 ـ شبكة شارلوت - إي. بي. وايت.
64 ـ سيّد الخواتم - جي. آر. آر. تولكين.
65 ـ جيم المحظوظ - كينجسلي ميس.
66. أمير الذُّباب - ويليام جولدينج.
67 ـ الأميركي الهادئ - جراهام جرين.
68 ـ على الطريق - جاك كيرواك.
69 ـ لوليتا - فلاديمير نابوكوف.
70 ـ طبل الصفيح - جونتر غراس.
71 ـ أشياءٌ تتداعى - شينوا تشيبي.
72 ـ أولويات الآنسة جين برودي - ميوريل سبارك.
73 ـ أن تقتل طائراً ساخراً - هاربر لي سكوت.
74 ـ الخدعة-22 - جوزيف هيللر.
75 ـ هيرزوك - سو ليلو.
76 ـ مائةُ عامٍ من العزلة - غابرييل غارسيا ماركيز.
77. السيدة ��الفري في فندق كليرمونت - إليزابيث تايلور.
78-سمكري خيّاط جندي جاسوس - جون لي كاريه.
79 ـ أغنية سليمان - طونى موريسون.
80. انفجار قارورة المصنع - بيريل بينبريدج.
81 ـ أغنية الجلاد - نورمان ميللر.
82 ـ إن كانت ليلة الشتاء مسافرةً - إيتالو كالفينو.
83 ـ منعطفٌ في النّهر - في. إس. نيبول.
84 ـ فى انتظار البرابرة - جي. إم. كويتزي.
85 ـ إدارة المنزل - مارلين روبنسون.
86 ـ لانارك - السادير جري.
87 ـ ثلاثية نيويورك - بول أوستر.
88 ـ ذا بي إف جي - رولد دال.
89 ـ الجدول الدّوري - بريمو ميفي.
90 ـ المال - مارتن أميس.
91 ـ فنّانٌ من العالم الطّليق - كازو إيشيجورو.
92 ـ أوسكار ولوسيندا - بيتر كاري.
93 ـ كتاب الضّحك والنّسيان - ميلان كونديرا.
94 ـ هارون وقصص البحار - سلمان رشدي.
95 ـ الخصوصية - جيمس إيلروي.
96 ـ أطفالٌ حكماءٌ - انجيلا كارتر.
97 ـ كفّارةٌ - إيان ماك إيوان.
98 ـ أنوار الشمال - فيليب بولمان.
99ـ الأميركي الرّعوي - فيليب روث.
100ـ أوسترليتز - دبليو جي.سيبالد.
Tumblr media
3 notes · View notes
lerrixe · 4 months ago
Text
عمل کوبیدن رو طبل در عزاداری برای امام حسین یکی از ترحم برانگیز ترین و مزخرفترین اعمال عزاداریه.
2 notes · View notes
samar-world-1 · 9 months ago
Text
ما يوجع النون ..
ﺃَﻭْﻃَﺎﻧُﻨَﺎ ﻧَﺤْﻦُ , ﻭَﺍﻟﺪُّﻧْﻴَﺎ ﻣَﻨَﺎﻓِﻴﻨَﺎ
ﻫَﻞْ ﻳَﺴْﺄَﻝُ ﺍﻟﻨَّﺎﺱُ ﻋﻦْ ﺃَﻭْﻃَﺎﻧِﻨَﺎ ﻓِﻴﻨَﺎ
ﻫُﻮِﻳَّﺔ ٌﻋُﻤْﻠَﺔٌ ﻭَﺍﺳْﻢٌ ﻭَﺫَﺍﻛِﺮَﺓٌ
ﻭَﻏُﺮْﺑَﺔٌ ﻣِﻦْ ﻋُﺼُﻮﺭٍ ﻓِﻲ ﻣَﺂﻗِﻴﻨَﺎ
ﻟَﻴْﻞُ ﺍﻟﺰَّﻏَﺎﺭِﻳﺪِ،طبل العرسِ،كعكتنا
ﻓِﻲ ﺻُﺒْﺢِ ﻋِﻴﺪ بعيدٍ ﻋَﻦْ ﺃَﻣَﺎﻧِﻴﻨَﺎ
ﺟُﻤَّﻴْﺰَﺓٌ ﺗَﺤْﺖَ ﺷَﻤْﺲِ ﺍﻟْﻌُﻤْﺮِ ﺻَﺎﺑِﺮَﺓٌ
ﻋَﺎﺷَﺖْ ﺗُﺒَﺎﺭِﻙُ ﺃَﻃْﻔَﺎﻟًﺎ ﻣَﻠَﺎﻋِﻴﻨَﺎ
ﻛَﻨْﺰُ ﺍﻟْﺠُﻴُﻮﺏِ , ﻋَﻔﺎﺭﻳﺖُ ﺍﻟْﻬُﺮﻭﺏِ , ﻋَﺼًﺎ
ﻏَﻀْﺒَﻰ ﻧُﺴَﺎﺑِﻘُﻬَﺎ ﻛَﺎﻟﺮِّﻳﺢِ ﺣَﺎﻓِﻴﻨَﺎ
"ﻗُﻢْ ﻟِﻠْﻤُﻌَﻠِّﻢِ " ﻗُﻤْﻨَﺎ ﺿَﺎﺣِﻜِﻴﻦَ ﻭَﻣَﺎ
ﺧِﻠْﻨَﺎ ﺻَﺪَﻯ ﺿِﺤْﻜَﺔٍ ﻳَﻮْﻣًﺎ ﺳَﻴُﺒْﻜِﻴﻨَﺎ
ﻟَﻢْ ﻳَﺒْﻖَ ﻓِﻲ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻟِﻠْﺄَﻃْﻔَﺎﻝِ ﻣِﻦْ ﺭَﺣِﻢٍ
ﻳَﺎ ﺃُﻣَّﻨَﺎ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽَ ﺇِﻟَّﺎ ﺃَﻥْ ﺗُﻌِﻴﺪِﻳﻨَﺎ
ﻳَﺎ ﻟَﺎﻓِﺘَﺎﺕِ ﻗِﻄَﺎﺭَﺍﺕِ ﺍﻟﺸَّﺘَﺎﺕِ ﻗِﻔِﻲ
ﺃُﺣْﺼِﻲ ﺍﻟْﻤَﺤَﻄَّﺎﺕِ ﻛَﻢْ ﺻِﺮْﻧَﺎ ﺑَﻌﻴِﺪﻳﻨَﺎ
ﻓِﻲ ﻏَﻔْﻠَﺔٍ ﻣِﻦْ ﻋُﻴُﻮﻥِ ﺍﻟْﺂﺧَﺮِﻳﻦَ ﻧَﻤَﺎ
" ﺣَﺐُّ ﺍﻟﺸَّﺒَﺎﺏِ " ﻭَﺻَﺪَّﻗْﻨَﺎ ﻣُﻐَﻨِّﻴﻨَﺎ
ﻭَﺍﺧْﺸَﻮْﺷَﻦَ ﺍﻟﺼَّﻮْﺕُ ﻓِﻴﻨَﺎ ﻛَﻲْ ﻳُﻨَﺒِّﻬَﻨَﺎ
ﺃﻥَّ ﺍﻟْﺠَﻤِﻴﻠَﺎﺕِ ﺃَﺩْﻧَﻴْﻦَ ﺍﻟْﻔَﺴَﺎﺗِﻴﻨَﺎ
ﻳَﺎ ﺑِﻨْﺖُ ﻟَﺎ ﺗَﺪْﺧُﻠِﻲ ﺍﻟﻌِﺸْﺮِﻳﻦَ ﺣَﺎﻓِﻴَﺔً
ﻟَﻦْ ﺗُﻨْﺠِﺐَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽُ ﻋُﺸَّﺎﻗًﺎ ﻣَﺠَﺎﻧِﻴﻨَﺎ
ﻛَﻢْ ﻣِﻦْ ﻣَﺮَﺍﻳَﺎ ﺟَﻤَﺎﻝٍ ﺣِﻴﻨَﻤَﺎ ﺍﻧْﻜَﺴَﺮَﺕْ
ﻛَﺎﻧَﺖْ ﻟِﺄَﺣْﺒَﺎﺑِﻨَﺎ ﺻَﺎﺭَﺕْ ﺃَﻋَﺎﺩِﻳﻨَﺎ
ﺧِﻴَﺎﻧَﺔٌ ﻣِﻦْ ﺯُﺟَﺎﺝٍ ﻣِﻦْ ﻓُﺘَﺎﺕِ ﺃَﺳًﻰ
ﻟَﻤَّﺎ ﺟَﻤَﻌْﻨَﺎﻩُ ﺟَﺮَّﺣْﻨَﺎ ﺃَﻳَﺎﺩِﻳﻨَﺎ
ﺃَﻟْﻘَﺖْ ﺑِـﻴﻮﺳُﻒَ ﻓِﻲ ﺍﻟﺰِّﻧْﺰَﺍﻧﺔِ ﺍﻣْﺮَﺃَﺓٌ
ﻣَﻦْ ﻋَﻠَّﻢَ ﺍﻟْﺤُﺐَّ ﺃﻥْ ﻳَﺒْﻨِﻲ ﺍﻟﺰَّﻧَﺎﺯِﻳﻨَﺎ؟
ﻗَﺎﻟَﺖْ ﻟَﻪُ : ﺍﺧْﺮُﺝْ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻟُﻤْﻦَ ﻋَﺎﺷِﻘَﺔً
ﻭَﻟْﻴَﺠْﺮَﺡِ ﺍﻟْﺤُﺐُّ ﻣَﻦْ ﻟَﺎﻡَ ﺍﻟﻤُﺤِﺒِّﻴﻨَﺎ
ﻓِﻲ ﺍﻟﺬِّﻛْﺮَﻳَﺎﺕِ ﻋَﺰَﻓْﻨَﺎ ﺍﻟْﺄُﻏْﻨِﻴَﺎﺕِ ﻣَﻌًﺎ
ﻫَﻞْ ﺧَﺎﻧَﻨَﺎ ﺍﻟﻠَّﺤْﻦُ ﺃَﻡْ ﺧُﻨَّﺎ ﺃَﻏَﺎﻧِﻴﻨَﺎ؟
ﻣَﺎ ﻳُﺸْﺒِﻪُ ﺍﻟْﻘَﻠْﺐَ ﻗَﻠْﺐٌ ﻟَﺎ ﻳُﺴَﺎﻣِﺤُﻨَﺎ
ﻣﺎ ﻳُﺸْﺒِﻪُ ﺍﻟْﺤُﺐَّ ﺣُﺐٌّ ﻻ ﻳُﻮﺍﺳِﻴﻨَﺎ
ﺃَﺣْﻠَﻰ ﺍﻟْﻘَﺼﺎﺋِﺪِ ﻣَﺎ ﻟَﻢْ ﺗَﻜْﺘُﺐِ ﺍﻣْﺮَﺃَﺓٌ
ﻓِﻴﻬَﺎ ﻣِﻦَ ﺍﻟﺸِّﻌْﺮِ ﺃَﻥْ ﺗَﻈْﻤَﻰ ﻭَﺗَﺴْﻘِﻴﻨَﺎ
ﺃَﺣْﻠَﻰ ﺍﻟﺮَّﺳﺎﺋِﻞِ ﻣَﺎﻟَﻢْ ﺗَﺴْﺘَﻠِﻤْﻪُ ﻳَﺪٌ
ﻓِﻴﻬَﺎ ﻣِﻦَ ﺍﻟْﻐَﻴْﻢِ ﻣَﺎ ﻳَﺴْﻘِﻲ ﺍﻟْﺒَﺴَﺎﺗِﻴﻨَﺎ
ﻳَﺎ ﺃُﻣَّﺔً ﻋَﻠَّﻤَﺘْﻨَﺎ ﻛَﻴْﻒَ ﻧَﻬْﺪِﻣُﻬَﺎ
ﻣِﻦْ ﻳَﻮﻡِ ﺃَﻥْ ﻋَﻠَّﻤَﺘْﻨَﺎ ﻛَﻴْﻒَ ﺗَﺒْﻨِﻴﻨَﺎ
ﻳﺎ ﺃُﻣَّﺔً ﺃَﻧْﺠَﺒَﺘْﻨَﺎ ﻛَﻲْ ﺗُﺼَﺎﺏَ ﺑِﻨَﺎ
ﺛَﻜْﻠَﻰ ﻭَﺃَﻋْﺮَﺍﺳُﻬَﺎ ﺗَﺪْﻣَﻰ ﻭَﺗُﺪْﻣِﻴﻨَﺎ
ﻳﺎ ﺃُﻣَّﺔً ﻣِﻦْ ﻳَﺘﻴﻢٍ ﻭﺍﺣِﺪٍ ﻭُﻟِﺪَﺕْ
ﻓِﻲ ﻣَﺄﺗﻢِ ﺍﻟْﺤُﺐِّ ﻳﺘَّﻤْﺖِ ﺍﻟْﻤَﻠَﺎﻳِﻴﻨَﺎ
ﺭَﺗَّﻠْﺖُ "ﻭَﺍﻟﺘِّﻴﻦِ ﻭَﺍﻟﺰَّﻳْﺘﻮﻥِ " ﺃَﻟْﻒُ ﻳَﺪٍ
ﻋَﻤْﻴﺎﺀَ ﺗَﻘْﺘَﻠِﻊُ ﺍﻟﺰَّﻳﺘُﻮﻥَ ﻭَﺍﻟﺘِّﻴﻨَﺎ؟
ﻟَﺎ ﺍﻟْﻮَﺣْﻲُ ﺃَﺳْﺮَﻯ ﺑِﻬَﺎ ﻟِﻠْﻘُﺪْﺱِ ﻣِﺌْﺬَﻧَﺔً
ﻭَﻟَﺎ ﺗَﺠَﻠَّﻰ ﻟَﻬَﺎ ﻓِﻲ " ﻃُﻮﺭِ ﺳِﻴﻨِﻴﻨَﺎ "
ﺃَﻧَّﻰ ﺗَﻠَﻔَّﺖُّ ﺛَﻮﺭِﻳُّﻮﻥَ ﻣِﻦْ ﻭَﺭَﻕٍ
ﺧَﺎﻧُﻮﺍ ﺍﻟْﻜِﺘَﺎﺏَ ﻟِﻴَﺨْﺘَﺎﻧُﻮﺍ ﺍﻟْﻌَﻨَﺎﻭِﻳﻨَﺎ
ﺃَﻧَّﻰ ﺗَﻌَﺒَّﺪﺕُّ ﻗَﺮَّﺍﺅُﻭﻥَ ﻣِﻦْ ﺻُﺤُﻒٍ
ﻟَﺎ ﻳَﻌْﺒُﺪُﻭﻥَ ﺳِﻮَﻯ ﺃَﻭْﻫَﺎﻣِﻬِﻢْ ﺩِﻳﻨَﺎ
ﻛَـ "ﻟَﺎﺟِﺊٍ" ﻛَﻨْﺰُﻩُ ﻣِﻔْﺘَﺎﺡُ ﻣَﻨْﺰِﻟِﻪِ
ﺃُﺣْﺼِﻲ ﺍﻟْﺒِﻠَﺎﺩَ ﻓَﻠَﺴْﻄِﻴﻨًﺎ ﻓَﻠَﺴْﻄِﻴﻨَﺎ
ﻗَﺎﻟَﺖْ ﻟِﻲَ ﺍﻟﺸَّﺎﻡُ ﻣَﺎ ﻗَﺎﻟَﺘْﻪُ ﻟِﻲْ ﺍﻣْﺮﺃَﺓٌ
ﺣُﺴْﻦُ ﺍﻷَﻣِﻴﺮَﺓِ ﻳُﺸْﻘِﻴﻬَﺎ ﻭﻳُﺸْﻘِﻴﻨَﺎ
ﺗِﻠْﻜُﻢْ ﺣَﻤَﺎﺋِﻢُ ﺭُﻭﺣِﻲ ﻟَﺎ ﺗَﺮَﻯ ﻃَﻠَﻠًﺎ
ﻟِﻠﺮَّﺍﺣِﻠِﻴﻦَ , ﺗَﺮَﻯ ﺑَﻴْﺖَ ﺍﻟْﻤُﻘِﻴﻤِﻴﻨﺎ
ﻳَﺎ ﻣِﺼْﺮُ ﻳَﺎ ﻛِﻠْﻤَﺔً ﻟِﻠَّﻪِ ﻓِﻲ ﻭَﻃَﻦٍ
ﻣَﺎ ﻗِﻴﻞَ : ﺑُﻮﺭِﻛْﺖِ ﺇِﻟَّﺎ ﻗُﻠْﺖُ: ﺁﻣِﻴﻨَﺎ
ﻳَﺎ ﺯِﻳﻨَﺔَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻳَﺎ ﻣَﻌْﺸُﻮﻗَﺘِﻲ ﺍﻧْﻔَﺮَﻃَﺖْ
���َﺒَّﺎﺕُ ﻋِﻘْﺪِﻙِ ﻳَﺎ ﺳَﻤْﺮﺍﺀُ ﺿُﻤِّﻴﻨَﺎ
ﻣَﻦْ ﻳﻮﻗِﺪِ ﺍﻟْﻜِﺬْﺑَﺔَ ﺍﻟْﺤَﻤْﺮَﺍﺀ َﺛَﺎﺋِﺮﺓً
ﻳُﻌْﻂِ ﺍﻟْﻤﻴَﺎﺩِﻳﻦَ ﺃَﺣْﺮَﺍﺭًﺍ ﻣَﺴَﺎﺟِﻴﻨَﺎ
ﺃَﻛُﻠَّﻤَﺎ ﺟَﺎﺀَ ﺩَﺟَّﺎﻝٌ ﻳَﺒِﻴﻊُ ﻟَﻨَﺎ
ﺛَﻮْﺏَ ﺍﻟْﺄَﻛَﺎﺫِﻳﺐِ ﻋَﺮَّﻳْﻨَﺎ ﺍﻟﺸَّﺮَﺍﻳﻴﻨَﺎ ؟
ﻛَﻢْ ﻣِﻦْ ﻳَﺪٍ ﻧَﻤَّﻘَﺖْ ﺃَﻭْﺟَﺎﻋَﻨَﺎ ﻏَﻀَﺒًﺎ
ﺣَﺘَّﻰ ﺗَﺰَﻳَّﻨﻨَّﺎ ﻟِﻠْﻘَﺘْﻞِ ﺗَﺰْﻳﻴﻨَﺎ
ﻳَﺎ ﺃَﻳُّﻬَﺎ ﺍﻟْﺄَﻟَﻢُ ﺍﻟﻘِﺪِّﻳﺲُ ﺃﻱُّ ﺩَﻡٍ
ﻣِﻦْ ﺻَﺮْﺧَﺔِ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻟَﻢْ ﻧَﺤْﻤِﻠْﻪُ ﻋَﺎﺻِﻴﻨَﺎ؟
ﻟَﻮْ ﻛَﺎﻥَ ﻓِﻲ ﺻِﺪْﻕِ ﺇِﺑْﺮَﺍﻫِﻴﻢَ ﺫَﺍﺑِﺤُﻨَﺎ
ﻳَﻮْﻡَ ﺍﻟﺪِّﻣَﺎﺀِ ﻟَﺴَﻠَّﻤْﻨَﺎ ﻧَﻮَﺍﺻِﻴﻨَﺎ
ﺃَﻭْﻃَﺎﻧُﻨَﺎ ﺃَﻥَّ ﺃُﻡَّ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻟَﻮْ ﻧَﺸَﺮَﺕْ
ﺿَﻔِﻴﺮَﺓَ ﺍﻟْﺤُﺰْﻥِ ﺻَﻔَّﺪْﻧَﺎ ﺍﻟﺸَّﻴَﺎﻃِﻴﻨَﺎ
ﺃَﻭْﻃَﺎﻧُﻨَﺎ ﺃﻥْ ﻧُﺠِﻞَّ ﺍﻟﻠﻪَ ﻓَﻮْﻕَ ﻓَﻢٍ
ﻳَﺘْﻠُﻮ ﺍﻟْﻤَﺰَﺍﻣِﻴﺮَ ﺃَﻭْ ﻳَﺘْﻠُﻮ ﺍﻟﻄَّﻮَﺍﺳِﻴﻨَﺎ
ﺃَﻭْﻃَﺎﻧُﻨَﺎ ﺃَﻥْ ﺗَﺴِﻴﺮَ ﺍﻟﺒِﻨْﺖُ ﻭﺍﺛِﻘَﺔً
ﻓِﻲ ﻋِﺰَّﺓِ ﺍﻟﺸَّﻮْﻙِ ﺃَﻥْ ﻳﺤْﻤِﻲ ﺍﻟﺮَّﻳَﺎﺣِﻴﻨَﺎ
ﺃَﻭْﻃَﺎﻧُﻨَﺎ ﺣَﻴْﺚُ ﻟَﺎ " ﺷِﻴﻠُﻮﻙَ" ﻕَﺍﻳَﻀَﻨَﺎ
ﻋَﻦْ ﻗَﻄْﺮﺓٍ ﻣِﻦْ ﺩَﻡٍ ﺗَﺠْﺰِﻱ ﺍﻟْﻤُﺮَﺍﺑِﻴﻨَﺎ
ﺃَﻭْﻃَﺎﻧُﻨَﺎ ﺣَﻴْﺚُ ﻳَﻌْﻠُﻮ ﺍﻟْﻤَﺎﺀُﻣُﺒْﺘَسماِ
ﻓِﻲ ﺭَﺣْﻤَﺔِ ﺍﻟْﻤَﺎﺀِ ﻛَﻲ ﻟَﺎ ﻳَﻜْﺮﻩَ ﺍﻟﻄِّﻴﻨَﺎ
ﻛَﻠَﺜْﻐَﺔِ ﺍﻟﻄِّﻔْﻞِ ﻓِﻲ ﺍﻟْﻤَﻴﺪَﺍﻥِ ﻳَﺮْﻫَﺒُﻬَﺎ
ﻛَﺎﺏُ ﺍﻟْﻤُﺸِﻴﺮِ ﻭَﻟَﺎ ﺗَﺨْﺸَﻰ ﺍﻟْﻤَﻴَﺎﺩِﻳﻨَﺎ
ﺃَﻭْﻃَﺎﻧُﻨَﺎ ﻫَﻜَﺬَﺍ ﺗﻤْﺸِﻲ ﻗَﺼَﺎﺋِﺪُﻧَﺎ
ﻓِﻲ ﺍﻟﺸَّﺎﺭﻉِ ﺍﻟْﻌَﺎﻡِ ﻟَﺎ ﺗُﺤْﺼِﻲ ﺍﻟﻨَّﻴَﺎﺷِﻴﻨَﺎ
ﻳَﺎ ﻣِﺼْﺮُ ﻳَﺎ ﻛِﻠْﻤَﺔً ﻟِﻠَّﻪِ ﻓِﻲ ﻭَﻃَﻦٍ
ﻣَﺎ ﻗِﻴﻞَ : ﺑُﻮﺭِﻛْﺖِ ﺇِﻟَّﺎ ﻗُﻠْﺖُ: ﺁﻣِﻴﻨَﺎ
ﺣِﻞٌّ ﻟِﺤُﺒِّﻚِ ﻣَﺎ ﺍﺳْﺘَﺤْﻠَﻠْﺖِ ﻣِﻦْ ﺩَﻣِﻨَﺎ
ﻓَﻬَﻞْ ﺣَﺮﺍﻡٌ ﻋَﻠَﻴْﻨَﺎ ﺃَﻥْ ﺗُﺤﺒِّﻴﻨَﺎ؟
ﻳَﺒْﻜِﻲ ﺍﺑْﻦُ ﺯَﻳْﺪﻭﻥَ ﻓِﻲ ﻭَﻟَّﺎﺩَﺓٍ ﻭَﻃَﻨًﺎ
ﻭَ "ﺍﻟﻨُّﻮﻥُ " ﺗَﻘْﺘُﻠُﻨَﺎ ﺷِﻌْﺮًﺍ ﻭَﺗُﺤْﻴِﻴﻨَﺎ
ﻟَﻴْﺲَ ﺍﻟْﻤُﺼَﺎﺏُ ﺑِﺄُﻧْﺜَﻰ ﻧِﺼْﻒِ ﻋَﺎﺷﻘٍﺔ
ﻣِﺜْﻞَ ﺍﻟْﻤُﺼَﺎﺏِ ﺑِﺄَﻭْﻃَﺎﻥِ ﺍﻟْﻤُﺼَﺎﺑِﻴﻨَﺎ
ﺷَﻮْﻗِﻲ ﻳَﻌﻮﺩُ ﻣِﻦَ ﺍﻟْﻤَﻨْﻔَﻰ ﻭَﻧَﺤْﻦُ ﻫُﻨَﺎ
ﻧَﻨْﻔِﻲ ﻣِﻦَ ﺍﻟْﺤُﺐِّ ﺃَﻭْﻃَﺎﻧًﺎ ﻭَﺗَﻨْﻔِﻴﻨَﺎ
ﻟِﻲْ ﺃَﻭَّﻝُ ﺍﻟﺤُﺐِّ ﻳﺎ ﺃُﻣِّﻲ ﻭَﺁﺧِﺮُﻩُ
ﻭَﺍﻟْﻜَﻮْﺛَﺮُ ﺍﻟْﻌَﺬْﺏُ ﻟَﺎ ﻳَﺴْﻘِﻴﻚِ ﻏِﺴْﻠِﻴﻨَﺎ
ﺇِﻧَّﺎ ﻋَﻠَﻰ ﺻَﻤْﺘِﻨَﺎ ﻋَﻦْ ﻛُﻞِّ ﻧﺎﻋِﻘَﺔٍ
ﻓِﻲ ﺭِﻗَّﺔِ ﺍﻟﻨِّﻴﻞِ ﺃَﻫْﺮﺍﻡٌ ﻗَﻮَﺍﻓِﻴﻨَﺎ
ﺣُﺒًّﺎ ﺑِﺄَﺟْﻤَﻞِ ﺻَﻮْﺕٍ ﻓِﻲ ﺣَﻨَﺎﺟِﺮِﻫِﻢْ
ﺻَﻤْﺖُ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟَّﺬِﻱ ﺻَﻒَّ ﺍﻟْﻤُﺼَﻠِّﻴﻨَﺎ
#ما يوجع النون
#أحمد_بخيت
5 notes · View notes
thespellir · 10 months ago
Text
 کتاب داستانهایی از ابلیس در باب روایت هایی در مورد شیطان
کتاب داستانهایی از ابلیس
Tumblr media
کتاب داستانهایی از ابلیس یکی از کتاب هایی است که مرجع بزرگ اطلاعات درمورد شیطان میباشد در این کتاب شما با نحوه ی زندگی ، ازدواج، کتاب مقدس شیطان ، هم پیمانان شیطان و… آشنا خواهید سید محمد میر سلطانی نویسنده و تدوینگر کتاب داستانهایی از ابلیس میباشد این کتاب یکی از برترین کتاب ها در حوضه شیطان شناسی و شناسایی کامل شیطان میباشد که مرجع تهیه آن کتب مشهور علوم غریبه و کتب مذهبی مسلمانان و دیگر کتاب ها میباشد
لیست موضوعات کتاب داستانهایی از ابلیس :
فهرست مطالب
اولین مخالفت شیطان با خلقت آدم
گمراه تر از شیطان
لشكر شيطان
ازدواج شیطان .
شمشیر شیطان.
رقص شيطان
كابينه شيطان
زنجیر شیطان .
گریه شیطان . .
گریه دروغین شیطان
فریاد شیطان.
شیطان و قالب گلی آدم (ع) خانه شیطان .
میدان شیطان .
منبر شيطان
مغازه شیطان
مال التجارة شيطان .
راز و نیاز شیطان
جنگ شیطان.
انتقام شيطان..
هم جنس شيطان
انبار دار شیطان
تیرهای شیطان.
مركب شيطان….
رانده شدن شیطان
دام شیطان
عروس شیطان
بوسه و آب دهان شیطان
نماز شیطان
ترس شيطان.
طبل زدن شیطان.
کتاب شيطان
غرور شیطان دائمی نیست.
طلب مغفرت شيطان .
گدائی نمودن شیطان .
رو دست خوردن شیطان
تهمت شیطان به زکریا
تهمت شیطان به مریم
شیطان و جرجيس
دستور سلیمان به شیاطین
شيطان و ذوالکفل
شیطان و موسی .
شيطان و برصیصای عابد
شيطان تائب.
شیطان و امام سجاد (ع).
شیطان در ضرب المثلها.
دانلود کتاب در لینک زیر دانلود کتاب https://spiritual777.ir/downloads/a-book-of-stories-about-iblis/
ابلیسک,ابلیس شبی رفت به بالین جوانی,ابلیس به انگلیسی,ابلیس جدید,ابلیسک مکه,ابلیسک چیست,ابلیس در جدول,ابلیس پیروز مست,ابلیس فاز سنگین,ابلیس اهنگ,ابلیسک واشنگتن,ابلیسک نماد چیست,ابلیسه ابلیسه,ابلیسک رائفی پور,ابلیسک در شیراز شیطان من,شیطان من قسمت ۱۶,شیطان من قسمت ۱۵,شیطان من قسمت ۱۴,شیطان من قسمت ۱۳,شیطان من قسمت ۱,شیطان کش,شیطان من قسمت ۱۱,شیطان من قسمت ۱۲,شیطان من قسمت ۸,شیطان من قسمت ۴,شیطان من قسمت ۵,شیطان من قسمت ۳,شیطان من قسمت ۲,شیطان من قسمت ۶
3 notes · View notes
areejabdel-muttalib · 2 years ago
Text
امبارح عدي عليا تقريباً اصعب موقف شوفته في حياتي؛ وأنا في المستشفى مع ماما طلعنا فوق عند غرف المرضي اللي عاملين عمليات وسامعين صوت طبل وهيصة والصوت طالع علينا لقينا بنت صغيرة عندها كانسر لسه عاملة عملية وبيحاولوا يمشوها وقرايبها جايبين لبس أراجوز وبابا نويل عشان يفرحوها ويغنولها وهي يعيني مش قادرة حتي تضحك ومامتها مسنداها وبتعيط أنا مقدرتش أمسك نفسي ولفيت وشي وقعدت أعيط، لح�� دلوقتي المشهد مش عايز يفارقني، ربنا يشفي البنت دي شفاءً لا يغادر سقماً ابداً ويشفي كل مريض وكل مرضي السرطان ويخفف عنهم وعن أهلهم يارب.
11 notes · View notes
humansofnewyork · 1 year ago
Photo
Tumblr media
(29/54) “The riots began in Qom. One day Khomeini gave a speech saying that the moment had arrived for a true Islamic revolution. And that it was the duty of all Muslims to oppose the monarchy. The rioters targeted anything they deemed anti-Islamic: cinemas, liquor stores, shops selling Western clothes. When the police tried to crack down, a few of the rioters were killed. Khomeini declared the men to be martyrs, and forty days later a public memorial was held. Huge crowds came out. And the rioting began again. It was as constant as the beat of a drum: riots, deaths, memorial. Riots, deaths, memorial. Every forty days there would be another wave. And with every wave the destruction would grow. Eventually the riots spread to the capital. Many mornings I would walk to parliament because the traffic was so bad. One morning I was forced to take a different route entirely, because rioters were destroying a liquor store. They were breaking hundreds of bottles in the street, and the gutters were filled with liquor. My colleagues in parliament were nervous, but I was optimistic. I thought this might even be an opportunity for us. Our entire careers we’d been in the opposition. We often spoke against the king’s policies. Now the people were mobilized. They were in the streets. They were looking for an alternative. Maybe this would be the moment that the king would finally hear the voice of the people. Maybe this would be the moment for us to have a true constitutional monarchy. Khomeini wanted to bring Iran back to the dark ages. But I knew that Khomeini didn’t represent the Muslims of Iran. Iran had been Islamic for one thousand years. We were the nation of Rumi. The nation of Hafez. These fanatics did not represent our religion. I even gave a speech from the podium of Parliament where I quoted the Koran. It was the words of Allah: ‘Those who are furthest from evil, are closest to me.” 
شورش‌ها از قم آغاز شد. خمینی در سخنرانی خود گفت که زمان برای انقلاب اسلامی واقعی فرا رسیده است. وظیفه‌ی همه‌ی مسلمانان است که ضد سلطنت به پا خیزند. شورشیان آنچه را غیراسلامی می‌پنداشتند هدف می‌گرفتند: سینماها، فروشگاه‌های مشروبات الکلی، فروشگاه‌هایی که لباس‌های غربی می‌فروختند. در تلاش شهربانی برای خاموش کردن شورش‌ها، شماری ازشورشیان کشته می‌شدند. خمینی کشته‌شدگان را شهید می‌خواند. چهل روز پس از آن، مراسم یادبود برگزار می‌شد و جمعیت زیادی در آن شرکت می‌کردند. مانند کوبش پیاپی طبل صحنه‌ها تکرار می‌شد: شورش، مرگ، سوگواری. شورش، مرگ، سوگواری. هر چهل روز موج تازه‌ای به راه می‌افتاد. و با هر موج تازه ویرانی‌های بیشتری. سرانجام شورش‌ها به تهران کشید. بیشتر صبح‌ها پیاده به مجلس می‌رفتم زیرا ترافیک بدی بود. یک بار مجبور شدم راهم را تغییر دهم چون شورشیان در کار تخریب فروشگاه مشروبات الکلی بودند. آنها بطری‌ها را در خیابان می‌شکستند و در جوی‌‌ها می‌ریختند. همکاران من در مجلس نگران بودند، من هنوز خوشبین بودم. شاید فرصتی باشد. بسیار پیش آمده بود که ضد برخی سیاست‌های کشور سخن گفته بودم. بودن مردم در خیابانها روزنه‌ی امیدی بود که سرانجام به ‌پادشاهی مشروطه برسیم. تلاش می‌کردم گروه کوچک همفکرانم را در مجلس آسوده‌خاطر سازم. می‌دانستم که خمینی نماینده‌ی مسلمانان ایران نیست. هزار سال از اسلامی شدن ایران می‌گذشت. ما ملت مولانا بودیم. ما ملت حافظ بودیم. این تندروان نماینده‌ی دین ما نبودند. حتا در یک سخنرانی در مجلس نقل قولی از قرآن آوردم. گفتم: کسانی برای خدا گرامی‌ترند ‌که از بدی‌ها دورترند
101 notes · View notes
yasser-t · 2 years ago
Text
ما ترنش على حد أكتر من مرتين متتاليتين
.
لو كنسل في المرة الأولى ما ترنش عليه تاني
.
ما تكررش المحاولة قبل ٣ ساعات
.
ما ترنش على حد خارج وقت العمل
.
ما تبعتش ريكورد ع الواتس أطول من دقيقة
.
ما تبعتش رسالة أكتر من ١٠ سطور
.
ما تبعتش فايل أكتر من ١٠ صفحات
.
ما تطلبش حاجة مجانية من حد بيبيعها بفلوس
.
ما تطلبش من حد يرشح لك حد في مجاله
ما أبقاش أنا دكتور عظام . وتطلب مني أرشح لك دكتور عظام !!
.
ما تسألش حد عن تقييم صديقه للقيام بعمل
افرض صديقه خايب في شغله . عاوزه يقول لك إيه ؟!
.
ما تطلبش حاجة مجانية من حد
.
ما تفكرش حد بحاجة مجانية طلبتها منه وما عملهاش
.
ما تطلبش تقابل حد طالما الواتس والتليفون كافيين
.
ما تطلبش تقابل حد في شغل إلا إذا كانت مصلحة مشتركة
.
ما تطلبش تقابل حد في استشارة من غير ما تسأله عن أتعابه
.
اللي يبعت لك إيميل . رد ع الإيميل . مش تكلمه ع الواتس
.
اللي يكلمك ع الواتس . كلمه ع الواتس . مش تتصل بيه على التليفون
.
الستات بنقول لهم يا فندم . أو يا أستاذة
مش يا مدام . أو يا آنسة
.
ما ينفعش تمد إيدك بالسلام لست
.
لو مقابل ست في طريق . إيدك اللي ناحيتها بتحطها ورا ضهرك
.
لو ماشي وسط ستات . بتحط ايدك الاتنين قدام جسمك
.
الرجالة بنقول لهم حضرتك . ويا أستاذ
ويا فندم
ما تقولش لحد يا بيه . أو يا باشا
.
اللي يقول لك ( إنتا ) . ما تقولوش ( حضرتك )
.
اللي تكرهه . ما تقولوش ( حضرتك )
.
فيه ناس هتناديك باسمك مجرد . عادي . مش عيب . بيعتبر نوع من الجنتلة بين الناس الكبيرة
لكن . إنتا بردو نادي له باسمه مجرد . إلا إذا كان فرق السن بينكم كبير . ٢٠ سنة مثلا
.
الكبير في السن يعمل اللي هوا عاوزه
.
لو هتعطي مثال بحاجة وحشة . قوله على نفسك
يعني نقول مثلا ( افرض إن أنا خسرت في مشروعي . يبقى كذا كذا )
لكن ما تقولوش ( افرض إنك خسرت ... )
.
المسيحيين بنبدأ الكلام معاهم ب ( صباح / مساء الخير )
وبنقفل الكلام معاهم ب ( مع السلامة )
.
لو حد جاي لك بلدك . هوا اللي يحدد يقابلك فين
.
لو حد جاي لك بلدك . يتأخر براحته . المسافر ليه عذره
.
اللي طالب المقابلة هوا اللي يحاسب ع المشاريب
.
لو حد جاي لك بلدك . لازم تأكله
.
لو حد عزم عليك بأكل وإنتا في بلده . العزومة دي بتتقبل عادي
.
لما تتسأل تاكل إيه في العزومة . قول ( هاكل زي ما إنتا هتاكل . بس ما تجيبش حاجة تتساب ما تتاكلش ) عشان ما يأفورش في الطلبات
.
أيا كان طعم الأكل . لازم تمدحه
أيا كان المكان اللي عزمك فيه . لازم تمدحه
.
لو مش عاوز تغرم اللي مضيفك في مطعم . اطلب ( وجبات ) . دي أكتر حاجة ما بتضربش الميزانية
لكن لو طلبت طلبات مفتوحة هتغرم جامد
.
لو بيعزم عليك بمشروب . اطلب قهوة أو شاي . بلاش المشروبات اللي مكونة من أكتر من ٦ حروف . باستثناء الاسبريسو . وابعد عن أي كوكتيل أي حاجة
.
الكلام ما بيبدأش في الموضوع . لازم تتكلم في أي حاجة بعيدة عن الموضوع الأول
الطريق كان عامل إيه . شفت المول اللي على أول الشارع . بيبنوا فيه من أيام ٦٧
دا اسمه ice breaking
.
إنتا من دمياط . دانا خالتي متجوزة من دمياط
يا سلام بقى لما بنروح راس البر ونجيب مشبك من بلبول . ولا فطير من أبو طبل
تعرف إن الفيلل هناك اسمها عشش
أصلها كانت عشش زمان
.
وبعدين تدخلوا في الموضوع
.
لو اللي بيكلمك تليفونه رن . قول له ( اتفضل رد )
.
خلال المقابلة . خلي تليفونك صامت . ووشه لتحت
.
ما تبصش في الساعة وإنتا في مقابلة . معناها إنك زهقت
.
لو اللي قدامك زهق . انهي المقابلة بسرعة
.
لو قلت كلمة وشكيت إنها اتفهمت غلط . اشرحها بشكل واضح ومباشر
.
لو اللي قدامك قال كلام يتفهم بأكتر من معنى . قول له ( أنا مش فاهم حضرتك )
.
لو حد كان في بلدك والدنيا ليلت جامد . بتحجز له في فندق
.
لو حد كان معاك وسابك وسافر . اطلب منه يبلغك لما يوصل . واعتبره في عهدتك لحد ما يوصل . ويستحسن تاخد رقم حد من أهله
.
لو العربية فخمة . بنركب الشخص الكبير ورا
لو اقتصادية . بنركب الشخص الكبير قدام
.
لما بتركب حد العربية . ما تعطيش ضهرك للعربية لحد ما يمشي
.
لو شخص كبير دخل عليك مكتبك . بتسيب الكرسي اللي ورا المكتب . وتقعدوا إنتوا الاتنين على الكراسي اللي قدام المكتب
.
لو دخلت مكان . اقعد على الكرسي اللي ضهره للمكان . اللي ضهره للمصنع . اللي ضهره للصالة . إلخ
.
لو ماشي في مصنع حد . ادخل كل صالة إنتاج برجلك اليمين
وكل ما تشوف حاجة قول ما شاء الله
.
لما حد يبعت لك لوكيشن مصنعه . قول له ( ربنا يملأه بركة )
.
لو حد جاي لك مصنعك . بتقابله برا المصنع
.
لو ماشيين مع بعض وداخلين على باب . قدم صاحب المكان
لو صاحب المكان بيقدمكم . قدموا الكبير
لو اتعازمتوا على بعض . اللي ع اليمين يدخل
لو العزومة طالت . اللي يزقك ادخل وخلصنا
7 notes · View notes
groupfalcon · 1 year ago
Text
Tumblr media
🔇💨
:
:
+
عزوز : ها شرايك بالموضوع جازلك ولا لأ ؟
ولك هذا غني بس مفلس شلوووون ؟ 😐
علي : عنبووه يا خرا عطنا اللي عندك واللي عند اخوك اخذه منه لا تصير حمار عاد 😐
حمني : اخوك بايقك يا طبل وانت ساكت ! هذا مو اخو هذا عدو 😐
عزوز : والله كسر خاطري ! شرايك ناخذه ونساوم اخوه عليه ؟
حمني : والله خوش فكرة جيبوه مع كرسية وهذا حطوه بغرفة وقفلو عليه 😕
علي : والله يا خرا صعبان علي وضعك احنا بنخلصك ونسترجع حلالك كله من اخوك 😔💔
عزوز : ما تبونه نشتغل ما تبونه نعيش ؟ اي عطون المبلغ كامل يه 🚪
حمني : لا تترجا احد الله لا يحوجنا بس تعال شيل معاي الكرسي بنوديه عند خوش حلاق الحين ⛓
علي : يا خرا حتى الكرسي بفلوس ترا شوي شوي عليه 🙄
عن اذنك اخ مشاري اقعد بالغرفة شوي نخلص منه ونردة لا اتحمس وتبلغ لا اكره كرر لك 💢👋🏻🚪
+
:
:
🔇🤣🤣🤣
2 notes · View notes
sam-amr · 1 year ago
Text
من شدة احترافية الفنان محمود حميدة عمل دور فى فيلم بالكامل على اساس انه جثة والمبهر انه فعلا ملامحة كانت بتتكلم حتى وهو عامل دور جثة.
فيلم جنة الشياطين يستحق الفرجة 👌
تدور الأحداث حول (طبل)، وهو شخص قرر ترك أسرته الغنية وحياته المرفهة، ليعيش حياة بوهيمية تمامًا وسط عدد من المهمشين، حتى يموت، وبينما تسعى ابنته حينها لمنحه جنازة لائقة بالعائلة، فإن أصدقائه يسرقون الجثة تمهيدًا لوداعه بطريقتهم الخاصة.
Tumblr media
3 notes · View notes
hadiov6 · 2 years ago
Text
‏كلهم وتركيا وغيرها يعلمون هذا يقينا
والله لن تبق النصيرية حاكمة لسوريا لو بلغ التجبر والابتزازات من أي جهة كانت عنان السماء.
فما فعلته الثورة تسبب بانفجار الصراعات في الأرض، وحول النظام الدولي إلى طبل أجوف يسمع صداه في أوكرانيا وأوروبا والمحيط الهادي.
فصبر جميل والله المستعان
12 notes · View notes
amirkalhor · 2 years ago
Text
جمهوری ‌اسلامی، مرزهای جدیدی را در وقاحت پشت سر گذاشته است. در آستانه سالگرد آن بهمن سیاه و خانمان‌سوز، این بیلبورد را در خیابان‌های شهر نصب کرده است.
چهل و چند سال حاکمیت. چهل و چند سال سکان داری کشور. دستاورد برای ایران و ایرانی؟ یک هیچ بزرگ. ملتی که خون گریه کرده‌اند و می‌کنند.
دروغ می‌گویم؟ باشه. اما بگویید که؛
مردم می‌‌توانند به راحتی خانه‌دار شوند یا باید آرزویش را به گور ببر��د؟
به عنوان یک شهروند غیرمتصل ایرانی چقدر در کشورتان و در خارج از آن اعتبار و ارزش دارید؟
پاسپورت معتبری داریم که با آن می‌توانیم به سفر برویم؟
پول‌مان در طی این 43 سال معتبرتر و باارزش‌تر از گذشته شده است؟
قدرت خرید آدم‌ها بالا رفته است؟
مردم مثل قبل از این 43 سال در لندن و آمریکا خانه می‌خرند یا به هر خفت و خواری‌ای که شده است به ترکیه و ارمنستان می‌روند؟
سلامت مردم تضمین شده است و به رایگان انجام می‌شود؟
رودخانه‌هایمان پر آب‌تر و هوای کشورمان تمیزتر شده است؟
برق و آب برای همه در دسترس است یا روز به روز شانس دسترسی به آن‌ها کمتر می‌شود؟
حقوق شهروندی رعایت می‌شود؟
حق پوشش آزادانه دارید؟
مصرف ماهی، گوشت و برنج و لبنیات افزایش داشته است و سفره‌ها پر از غذا است؟
اشتغال‌زایی صورت گرفته است و همه در حال کار و تلاش و کوشش هستند؟
فقر ریشه‌کن شده است؟ آدم‌های تا کمر در سطل زباله خم شده را نمی‌بینید؟
دل همه برای وطن می‌تپد و از خدایشان است که در کشورشان بمانند و همین جا زندگی کنند یا همه دنبال راهی برای فرار هستند؟
بازنشستگی و پس‌انداز ریال هنوز در بین مردم ارزشمند است؟
آبادانی؟ چی بالاخره؟ همه‌اش که تقصیر امپریالیسم و تحریم و دشمن خارجی و این چیزها نیست.
پاسخمان می‌تواند در مقابل این پرسش که دستاورد 43 ساله چه بوده است این باشد که بگوییم یک هیچ بزرگ. هزاران خرابی. سال‌ها نابودی زیبایی. انهدام بهشت. طبل توخالی.
#اعتراضات_سراسری #بهمن_سیاه #ایران #اعتصاب_سراسری #مهسا_امینی #خامنه_ای #جمهوری_اسلامی_انتخاب_من_نیست #irgcterrorists #iranprotests
2 notes · View notes