#جشنواره_عکس
Explore tagged Tumblr posts
Photo
. داشتم تو کوچههای خوسف راه میرفتم. چشمم افتاد بهش جوری میخندید که قند تو دل هر رهگذری آب میشد. تا من رو دید دوید رفت تو خونه. صدای خندههای از تو حیات میاومد. از مادرش اجازه گرفتم و رفتم توی حیات. رفته بود تو اتاق و در رو بسته بود. صورتش رو جوری به شیشه مشجر در اتاق چسبونده بود که میتونستی خندهاش رو از پشت شیشه تشخیص بدی. مادرش هرچقدر صداش کرد، جواب نمیداد. بعد از چهل بار که اسمش رو صدا کردیم از پشت شیشه مشجر داد زد... نمیخوام بیام بیییییروووون آخرش مادر بزرگش رفت توی اتاق که بیارتش بیرون. با تموم وجودش چهارچوب در رو گرفته بود و توی بغل مادربزرگ دست و پا میزد من هم از پشت رختهایی که وسط حیات روی بند رخت آویزون بود داشتم گردن میکشیدم که ماجرا رو ببینم هی منتظر بودم تا بتونم دوباره خندهاش رو ببینم #جشنواره_عکس #بیرجند #عکاسی (at Birjand)
0 notes
Photo
سایهها روایت میکنند #خوسف #بیرجند #خراسان #خراسان_جنوبی #جشنواره_عکس (at Khusf, Khorasan, Iran)
0 notes
Photo
توی هر شهری هزار تا قصه هست. آدمهای زیادی با درختها و ساختمونهای اون شهر خاطره دارند. حواست به خاطرههای آدمها باشه #بیرجند #جشنواره_عکس #عکاسی (at Birjand)
0 notes
Photo
. بعضی وقتا کلمات نمیتونن بستر خوبی برای انتقال مفاهیم باشند. بعضی وقتا یه چیزی میبینی که فقط دیدنش میتونه افکارت رو وصف کنه #بیرجند #عکاسی #جشنواره_عکس (at Birjand)
0 notes
Photo
توی دنیای کودکی میشه همین حالا با همین چیزهایی که هست شاد بود #جشنواره_عکس #بیرجند (at Birjand)
0 notes