Tumgik
#بالاخره بايد انجامش داد
tptgircomfan-blog · 7 years
Text
آموزش اصطلاحات مرتبط با كاری که عليرغم خستگی و ميل باطنی مجبوريد انجام بديد
آموزش اصطلاحات مرتبط با كاری که عليرغم خستگی و ميل باطنی مجبوريد انجام بديد
There’s no rest for the wicked
اين اصطلاح زمانی استفاده ميشه كه كاری رو عليرغم خستگی و ميل باطنی تون مجبورين انجام بدين
.
بالاخره بايد انجامش داد كاريش نميشه كرد  كاريه كه بايد انجام بشه چاره ای نيست
Something that you say which means you must continue an activity although you might like to stop
.
Example 1 : have to keep late hours if I wanna get up to speed with my new job. There’s no rest for…
View On WordPress
0 notes
moshavergroup · 6 years
Text
ساعت مطالعه روزانه کنکوری ها نزدیک به کنکور 98
https://moshavergroup.com/%d8%b3%d8%a7%d8%b9%d8%aa-%d9%85%d8%b7%d8%a7%d9%84%d8%b9%d9%87-%d8%b1%d9%88%d8%b2%d8%a7%d9%86%d9%87-%da%a9%d9%86%da%a9%d9%88%d8%b1-97/ ساعت مطالعه روزانه کنکوری ها نزدیک به کنکور 98 لینک ورود به مطلب https://moshavergroup.com/%d8%b3%d8%a7%d8%b9%d8%aa-%d9%85%d8%b7%d8%a7%d9%84%d8%b9%d9%87-%d8%b1%d9%88%d8%b2%d8%a7%d9%86%d9%87-%da%a9%d9%86%da%a9%d9%88%d8%b1-97/ ساعت مطالعه کنکوری ها یکی از سوالات پر تکرار داوطلبان در طول یکسال آمادگی برای کنکور سراسری است که بی شک یکی از اصلی ترین گام ها به سمت موفقیت در کنکور می باشد. ساعت مطالعه آنجا اهمیت می یابد که یکی با ۴۰ ساعت مطالعه در روز در کنکور موفق شده و یکی هم با ۶۰ ساعت مطالعه هفتگی تو کسب نتیجه ناکام مونده ! و این یعنی اهمیت کیفیت مطالعه بر کمیت آن. ساعت مطالعه روزانه کنکوری ها ساعت مطالعه , فردي در زندگي نياز به برنامه ريزي دارد که اولاً کار و فعاليت در خوري دارد. ثانياً براي کار خود ارزش و اهميت قائل است، ثالثاً ميل دارد هر کاري به نحو احسن و به شکل شايسته اي انجام شود. امروزه اين ديگر يک شعار نيست بلکه يک حقيقت است که «هيچ موفقيتي بدون يک برنامه ريزي درست متصور نيست.» که متاسفانه هنوز هم خیلی از داوطلبان کنکور سراسری اعتقاد دارند که خودشان می توانند بهترین برنامه ریزی را برای خود بنویسند اما در واقع شما باید بدانید که نمیتوانید سطح علمی خود را در حیطه ی برنامه ریزی برای کنکور سراسری با مشاور و یا کارشناسی که تحصیل کرده این رشته و تجربه ی چندین ساله ی آموزش و مشاوره ، مقایسه کنید . ساعت مطالعه , منظور از برنامه ريزي، اختصاص ساعت يا ساعاتي از عمر به کاري خاص است، به طوري که هم کارها در وقت خود و طبق زمان بندي قبلي به انجام رسد و چيزي از آن باقي نماند. در نتيجه هر برنامه ريزي مفيد و کاملي مستلزم چندين کار است که به ترتيب در ذيل خواهيم آورد: 1- هم اکنون کاغذ و قلمي برداريد و فهرستي از کارهاي خود را که در فهرست هاي زير آمده تهيه کنيد: الف ) فهرستي از همه کارهاي تان که قرار بوده انجام دهيد و نداده ايد: ساعت مطالعه , بايد چه کاري را شروع مي کرديد؟ چه پيشنهادي ارائه مي داديد؟ تماس هايي که بايد مي گرفتيد؟ معلمي که مي خواستيد با او در مورد مشکل درسي تان صحبت کنيد و چيزهايي از اين قبيل. سعي کنيد دست کم يک صفحه از اين برنامه هاي انجام نشده را تهيه کنيد. ب) حال فهرستي از کارهايي که بايد در منزل انجام دهيد تهيه کنيد: ساعت مطالعه , کارهاي مربوط به منزل که بر عهده شما است و بايد آن ها را انجام دهيد و شما يا آن ها را عقب مي اندازيد يا از انجام آن ها ناخشنود هستيد. سطل زباله اي که هر روز بايد دم در بگذاريد، کفش هايي که بايد براي تعمير به کفاشي ببريد، جورابي که هر روز مي گوييد اگر وقت کنم مي شويم و ... ج)فهرستي هم از کارهايي که در حوزه ي روابط شخصي داريد برداريد: ساعت مطالعه , نامه ها، قرار ملاقات ها، تماس هاي تلفني، مهماني ها، ديدار مجدد همشاگردي ها و در نهايت کارهايي که توقع داريد کسي ديگر آن ها را به جاي شما انجام دهد. د)ليستي از کارهاي روزمره برداريد: ساعت مطالعه , خواب، غذا، تماشاي تلويزيون، مطالعه، ورزش و ... . ه)و بالاخره سياهه اي از کارهايي که قرار است به اميد خدا روزي انجام دهيد: ساعت مطالعه , شرکت در يک کلاس هنري، يادگيري يک زبان خارجي، رفتن به يک باشگاه ورزشي، ترک کردن عادت بدي که بارها خواسته ايد ترکش کنيد، برنامه اي که بارها خواسته ايد براي کارهايتان بنويسيد و... . تأکيد مي کنيم که اکنون اين فهرست ها را تهيه کنيد. نگران اين حجم کار که تهيه مي شود نباشيد که چگونه و با کدام توان و وقت، انجامش خواهيد داد، چون در مورد آن بعداً سخن خواهيم گفت. 2-شرط اساسي براي برنامه ريزي، اول اراده و تصميم است: ساعت مطالعه , دوم يک تعهد قلبي و وجداني با خويش. به دور و بر خود نگاه کنيد، عده زيادي از مردم هستند که شما آن ها را مي شناسيد و به راحتي مي توانيد در يکي از دو دسته موفق يا ناموفقشان قرار دهيد. هيچ وقت فکر کرده ايد که چرا اکثر مردم ناموفق هستند و فقط بعضي ميان اين همه آدم به مقصد رسيده اند؟ نمي گوييم در همه، ولي حداقل در بسياري از مردم رمز عدم موفقيت اين است: ساعت مطالعه , چيزي را که مي خواهند، با جديت و قدرت دنبال نمي کنند. به هر دليل ممکن بهانه مي تراشند و کار خود را عقب مي اندازند. يا اگر در پي آن مي روند، از راهش نمي روند. بدون برنامه و شناخت راه اقدام مي کنند که نتيجه آن معلوم است. ساعت مطالعه , عده ديگري هستند که براي رسيدن به يک هدف، کارهاي ريز و درشت زيادي را پايمال مي کنند، گويي آن ها اصلاً وجود ندارند، در نتيجه وقتي به هدف مي رسند، آن را که مي خواستند دارند و بسياري چيزها را که مردم ناموفق دارند، ندارند. ساعت مطالعه , دوستي هرگز وقت درستي براي صبحانه و ناهار خود نداشت. اگر وقت مي کرد، غذا مي خورد و اگر وقت نمي کرد، نمي خورد. به قول خودش يک وعده براي او کافي بود. نتيجه اش اين شد که بعد از چند سال ظاهراً رفاه کامل زندگي و ماشين و خانه و ويلا دارد، ولي نصف معده اش را به خاطر زخم معده در جراحي بريدند و الان از خوردن بسياري چيزها محروم است. ساعت مطالعه , عده اي ديگر هستند که تلاش مي کنند و عرق مي ريزند، ولي به جايي نمي رسند. علتش اين است که هيچ وقت به آينده ي کارشان فکر نمي کنند. به طور مثال اگر کسي امروز پس از کلي زحمت و تلاش، استاد سفيدگري يا ساخت ظروف مسي يا سنگي شود، مسلماً از شغل خود براي تامين هزينه هاي زندگيش نمي تواند کمک بگيرد، چون فصل اين نوع کارها گذشته است و جز معدودي، ديگر کسي از اين ظرف ها استفاده نمي کند. ساعت مطالعه , هر کاري بايد با توجه به آينده اش مورد پيگيري قرار گيرد، مثلاً بايد شما ببينيد از دانشگاه رفتن چه مقصودي داريد و آيا پس از اتمام تحصيل به چيزي که مي خواهيد مي رسيد؟ پس از اين آينده نگري و در نظر داشتن دورنماي حداقل ده ساله، بايد با منطق و شيوه اي درست، تلاش کنيد تا به مقصود برسيد و اين جا است که آن تعهد قلبي و وجداني به کارتان مي آيد.  ساعت مطالعه , اصولاً وقتي با خود اين گونه رفتاري در پيش مي گيريم، در آستانه زندگي جديدي واقع شده ايم و تا وقتي به اين مهم نرسيده ايم، تنها به بخشي از توانايي هاي خود دست يافته ايم. اين يک تصميم و انتخاب است و شما به حکم انسان بودنتان حق اين انتخاب را داريد! 3-برنامه ريزي: ساعت مطالعه , فهرست ها را جلوي خود قرار دهيد. هميشه در يک برنامه ريزي موردي وجود دارد که ذهن ما را فوق العاده به خود مشغول کرده و مثلاً قبولي در کنکور. کارهايي هم وجود دارند که ناگزير از انجام آن هاييم. بعضي کارها هم در حقيقت نياز به زمان و استمرار دارند مثلاً کلاس هاي هنري و زبان. اين ها مسلماً از جهت اولويت در يک جايگاه قرار ندارند. بنابراين ابتدا از ميان فهرست هاي خود، محور برنامه، کارهاي اجباري و کارهاي مربوط به آينده را جدا کنيد و سعي نماييد در طول روز يا هفته وقتي براي آن ها در نظر بگيريد. اشتباه بعضي اين است که گمان مي کنند حالا که قرار است درس بخوانند، ديگر هيچ کاري نبايد انجام دهد. برنامه هاي اين قبيل افراد، خشک، بدون انعطاف، و بدون در نظر گرفتن نيازهاي ديگر زندگي است. به طوري که آدم به اين توهم مي افتد که آن را براي يک آدم آهني طراحي کرده اند. سعي کنيد در برنامه خود آدمي معقول و منطقي باشيد. به جاي اين که خود را از همه چيز محروم کنيد، سعي نماييد از وقت هايتان به گونه ي صحيح استفاده کنيد. 4-يک شبانه روز 24 ساعت بيشتر نيست و شما در طول اين مدت به 6 تا 8 ساعت خواب نياز داريد. سعي نکنيد از خوابتان کم کنيد تا وقت بيشتري را جهت تحصيل ذخيره کنيد، چون در اين صورت خستگي ناشي از کم خوابي را در طول ساعات روز پخش مي کنيد و توان فکري و جسمي خود را تا حد زيادي کاهش مي دهيد. خوب است خواب شما بين ساعات 11 شب تا 6 صبح باشد. 5-در طول روز وقتي هم براي عبادات واجب و مقدمات آن مثل طهارت و وضو نياز داريد. ساعت مطالعه , با شنيدن صداي اذان، طهارت و وضو کنيد، حتي مسواک بزنيد. لباس راحت و تميز بپوشيد و مشغول نماز شود. اگر مسجد نزديک خانه شما است، به مسجد برويد. سعي کنيد آرامش حاصل از نماز را در ساير لحظات خود گسترش دهيد. نماز را جدي بگيريد و از آن استفاده کنيد. متأسفانه در اين نامه مجال پرداختن به خصوصيات نماز و نقش آن در زندگي نيست، ولي مي توانيد طي نامه اي ديگر آن را خواستار شويد. بين 1 تا 1/5 ساعت نيز صرف اين امور خواهيد کرد. 6-هميشه در طول روز کارهايي براي انجام دادن وجود دارد: ساعت مطالعه , تماشاي يک سريال يا يک مسابقه فوتبال (به شرط اينکه عادت به تماشاي همه سريال ها يا مسابقات نداشته باشيد)، خريد نان، ميوه، سبزي و ...، بردن برادر يا خواهر کوچکتر به مدرسه يا مهد کودک و ... . هم در زندگي کارهايي از اين قبيل دارند. اين کارها را از برنامه خود حذف نکيند. زمان آن را معيّن کنيد و به نحو احسن انجامشان دهيد. آن ها داخل زندگي شما و جزء آن هستند، پس با حذف آن ها زندگي تان را ناقص نکنيد. فايده ديگري هم در اين برنامه ها وجود دارد، مثلاً راه ميان خانه تا مدرسه و... فرصت خوبي براي تکرار لغات زبان انگليسي يا حفظ کردن يک شعر يا مرور مطالب درسي در ذهن است. اين فرصت ها را از دست ندهيد. 7-ممکن است مشغول رفتن به کلاس کامپيوتر يا يک باشگاه ورزشي باشيد. ساعت مطالعه , خوب است در اين کارها افراط نکنيد، ولي آن ها را تعطيل نکنيد. براي آغاز يک کلاس جديد با احتياط و طبق برنامه عمل کنيد، آن هم اگر وقت اضافي براي اين کار داشتيد، ولي اگر از قبل به کاري مبادرت کرده ايد، آن را تعطيل نکنيد. کمي نظم و ترتيب را در آن دخيل کنيد. 8-حال وقتش رسيده که روي ساعت هاي باقيمانده روزتان تمرکز کنيد و آن ها را به درس اختصاص دهيد. چون قصد شرکت در کنکور را داريد، لازم است مطابق شرايط آن برنامه ريزي کنيد. امتحان کنکور سراسري در دو بخش عمومي و اختصاصي برگزار مي گردد. دروس عمومي عبارتند از: ادبيات فارسي، ادبيات عربي، زبان انگليسي و بينش اسلامي. برنامه شما بايد به نحوي باشد که در هر چهار درس فوق بالاترين درصد را احراز کنيد. امتحان کنکور يک رقابت علمي ساده است که هر کس در آن داراي درصد بيشتري باشد، موفق تر است. پس کار اساسي شما اين است که در اين رقابت حتماً دروس عمومي را که همه به آن توجه کافي دارند، با موفقيت پشت سر بگذاريد. در غير اين صورت هرگز قبول نخواهيد شد. ساعت مطالعه , پس از دروس عمومي نوبت به دروس اختصاصي مي رسد. در دروس اختصاصي سه امر مهم را از ياد نبريد: ضريب بالا، ميزان تبحر شما در آن درس، حجم و مشکل بودن مطالب. بدين ترتيب گاهي درس داراي حجم کم، مطالب آسان و ضريب پايين تر است. اشکالي ندارد اگر اين درس را بر درس با ضريب بالا ولي مشکل مقدّم کنيد. ساعت مطالعه : حال که اين اولويت ها را تشخيص داديد، بايد ببينيد در کدام درس ها ضعيف هستيد و براي اين ضعف خود چه بايد بکنيد؟ آيا مي توانيد به تنهايي مطالعه کنيد يا لازم است از يک دوست درسخوان يا يک استاد استفاده کنيد؟ اين درس ها را از دروسي که خود مي خوانيد، جدا کنيد و راه هاي برطرف کردن نقطه ضعفتان را بررسي نماييد. به ياد داشته باشيد که ضعيف بودن در يک درس علاوه بر ضعف نمرات، باعث کاهش اعتماد به نفستان در امتحان کنکور در مورد ساير دروس نيز مي شود. ساعت مطالعه : از ضعفتان در يک درس نترسيد. هر نوع ضعفي را مي توان با تلاش و برنامه ريزي رفع کرد، به شرط آن که بخواهيد و روي آن سرمايه گذاري کنيد. ناگفته نگذاريم که بر خلاف تبليغات بسيار، کلاس ها و جزوه هاي کنکور نقش عمده اي در قبولي بازي نمي کنند. ابتدا به مطالعه دقيق کتب درسي بپردازيد و وقتي از فراگيري آن ها مطمئن شديد، به سراغ کتاب ها و جزوات ديگر برويد. آن وقت خودتان اذعان خواهيد کرد که آن کتاب ها، جز اندکي، مطلبي اضافه بر کتب درسي خود شما ندارند. 9-اکنون مي بينيد که از 24 ساعت يک روز، زمان چنداني باقي نمانده است (بين 6 تا 8 ساعت). براي اين ساعت ها برنامه درسي بگذاريد و شروع کنيد. اولويت ها را هم از ياد نبريد. 10-جز کاري که مشغول به آن هستيد، به هيچ چيزي ديگري فکر نکنيد. در ابتدا اين کار سخت است ولي خيلي زود اين تمرکز را خواهيد يافت. بد نيست اگر شعارتان اين باشد: وقت درس درس، وقت بازي بازي، وقت خواب خواب و... . 11-سعي کنيد در تمام زندگي، منظم و داراي ترتيب باشيد. با عشق و علاقه به کارهايتان نگاه کنيد و تلاش خود را بکنيد. ساعت مطالعه :  اين مهم نيست که انسان به چه چيزهاي مي رسد يا مردم در مورد او و موفقيت ها يا شکستش چه مي گويند. مهم اين است که انسان نزد وجدان خود شرمنده نباشد و بداند که نهايت تلاش خود را کرده است در اين صورت نتيجه هر چه باشد، شما در کار خود موفق شده ايد. از تمام سخنان فوق به اين باور مي رسيم که در حقيقت به آساني نمي توان به يک کنکوري گفت که چند ساعت بايد مطالعه کند. بايد ديد چقدر نياز به مطالعه دارد. اما در مورد يک برنامه شبانه روزيِ درس، اين مقدار بين 6 تا 8 ساعت است. خیلی از شما دوست دارین بدونین ساعت مطالعه نفرات برتر کنکور چقدر بوده که تونستن موفقیت بزرگی تو این آزمون بزرگ بدست بیارن. ساعت مطالعه نفرات برتر کنکور 95 و 96 ساعت مطالعه : سجاد قاسمی رتبه دوم کنکور انسانی ۹۵ مطالعه برای کنکور را از سوم دبیرستان به‌طور جدی شروع کردم. در سال چهارم مطالعاتم بیشتر شد به‌ طوری که در روزهایی که مدرسه می‌رفتم به‌ طور مفید ۳ تا ۴ ساعت و در روزهای تعطیل ۹ تا ۱۰ ساعت مطالعات درسی داشتم. ساعت مطالعه : فراز فرح وش رتبه پنجم کنکور ریاضی ۹۵ در روزهایی که مدرسه بودم، بین ۵ تا ۶ ساعت و در روزهایی که در خانه بودم، بین ۸ الی ۱۰ ساعت مطالعه می‌کردم. ساعت مطالعه : مهشاد افشارزاده رتبه هشتم کنکور تجربی ۹۵ زمان مطالعه من برای کنکور متغیر بود، از روزی ۵،۶ ساعت شروع کردم و به تدریج زمان را افزایش دادم تا به زودی حدود ۱۲ ساعت هم رسیدم. البته تابستان پارسال با ساعات کمتری درس خواندن را شروع کردم، چون می‌دانستم فرآیند کنکور طولانی و خسته‌کننده‌ است، بنابراین با روزی حدود ۵ ساعت شروع کردم. ساعت مطالعه : پارسا سیفی رتبه دهم کنکور علوم تجربی ۹۵ روزهای تعطیل ۸ تا ۱۰ ساعت درس می خواندم و در دیگر روزها که مدرسه می‌رفتم روزانه ۵ ساعت درس خواندم و در درسهای زیست شناسی و ریاضیات کلاس می رفتم. ساعت مطالعه : آرمین گلچین رتبه هفتم کنکور علوم تجربی ۹۵ هفتگی برنامه‌ ریزی می‌کردم و با معلمانم هم مشورت می‌کردم که چه روزی چه درسی را برای جبران کدام نقاط ضعف بخوانم که شکر خدا با این برنامه موفق شدم. میزان مطالعه من برای کنکور، از مهرماه تا نوروز، بین ۸ الی ۹ ساعت بود. بعد از عید نوروز و با نزدیک شدن به کنکور، میزان مطالعه را به ۱۰ الی ۱۱ ساعت رساندم. ساعت مطالعه : امید روانبخش رتبه دوم کنکور تجربی ۹۵ روزانه بین ۱۰ تا ۱۲ ساعت و به‌ ویژه در روزهای تعطیل درس می‌خواندم و در روزهای عادی نیز ۶ ساعت درس می‌خواندم و به‌دلیل علاقه‌ای که به رشته تجربی داشتم برای آن انرژی صرف کردم. ساعت مطالعه : پارسا خلفی رتبه چهارم کنکور تجربی ۹۵ به طور معمول در روز های تعطیل ۱۰ ساعت و در روزهای غیر تعطیل ۶ ساعت برای مطالعه کنکور اختصاص داده بودم که با راهنمایی‌ های لازم و برنامه‌ ریزی اساسی توانستم به این موفقیت دست یابم.  ساعت مطالعه : امیرحسین طبیبیان رتبه ششم کنکور تجربی ۹۵ من دیپلم ریاضی دارم و در دوره پیش‌دانشگاهی تغییر رشته دادم و رشته تجربی را برای شرکت در کنکور انتخاب کردم. ابتدا با هفته‌ای ۴۰ ساعت مطالعه را شروع کردم و تا زمان نزدیک به کنکور ساعات مطالعه خود را به ۵۰ ساعت در هفته رساندم. ساعت مطالعه : محمد احمدی رتبه اول تجربی ۹۵ من فارغ‌التحصیل رشته ریاضی هستم که در سال ۹۱ در کنکور ریاضی رتبه ۳ را کسب کردم و در رشته‌ی مهندسی برق دانشگاه شریف سه سال تحصیل کردم. درس خواندن برای کنکور تجربی را از مهر آغاز کردم که ۷۰ تا ۸۰ درصد وقت را به درس زیست‌شناسی از مهر ماه تا اوایل فروردین اختصاص دادم. پس از این دوره بین درسهای دیگر و زیست‌شناسی تعادل برقرار کردم و به طور متوسط روزانه بین ۱۰ تا ۱۲ ساعت به مطالعه اختصاص میدادم. پاسخ تلفنی به سوالات شما و برنامه ریزی شخصی توسط تیم مشاوره ای فارغ التحصیلان پزشکی ، دندانپزشکی و داروسازی از طریق تلفن ثابت در سراسر کشور بدون پیش شماره با شماره 9099071613 تماس بگیرید اهمیت خواب کافی بر افزایش ساعت مطالعه مفید روزانه ساعت مطالعه : مخصوصا شما که فعالیت فکری انجام مید دهید ، بیش تر به خواب منظم نیاز دارید اهمیت خواب در انسان بر کسی پوشیده نیست. تقویت سیستم ایمنی بدن ، ترمیم نورون ها و حفظ کارآوری سیستم عصبی سامان دهی یادگیری و حافظه و رشد کودکان و نوجوانان به دلیل اینکه هورمون رشد بیشتر در خواب ترشح می شود از عملکردهای ویژه ی خواب است. نیاز به خواب در سنین مختلف متفاوت است. نوزادان به خواب بیشتری نیاز دارند به همین دلیل معمولا از 24 ساعت در شبانه روز ، 20 ساعت در خواب هستند. اما این نیاز با افزای سن آنها کاهش پیدا می کند تا این که در دوران نوجوانی به 8 ساعت در شبانه روز می رسد که البته در افراد مختلف ، متفاوت است. ساعت مطالعه : با توجه به اهمیت خواب می توان گفت کم خوابی و بی خوابی صدمات جبران ناپذیری به فرد وارد می کند از جمله کاهش توان یادگیری و تمرکز فرد ، سخت بلند شدن از خواب و چرت در طول روز ، احساس خستگی و بی حوصلگی و بد رفتاری و افزایش حساسیت پذیری و در نهایت ، کاهش عملکرد سیستم ایمنی بدن و احتمال افزایش بیماری در فرد. همانطور که در ابتدای بحث گفتیم ، ساعت درونی بدن ، زمانبندی مشخص و معینی دارد ولی از فردی به فرد دیگر متفاوت است. به طور کلی یک سیکل شبانه روزی بدن به شرع زیر است: ساعت 6 تا 7 صبح : دمای بدن افزایش می یابد . سرعت سوخت و ساز بدن حداکثر است. ساعت 10 صبح تا 11 صبح : حداکثر هوشیاری و بهترین زمان برای یادگیری و حفظ مطالب در حافظه ی کوتاه مدت. ساعت 12 تا 1 بعد از ظهر : حداقل میزان انرژی . درجه ی حرارت بدن و آدرنالین کاهش می یابد. احساس خواب آلودی نیم روزی اتفاق می افتد. ساعت 3 بعد از ظهر : دمای بدن و آدرنالین مجددا افزایش می یابد . بهترین زمان برای یادگیری و به خاطر سپاری مطالب در حافظه ی بلند مدت است. ساعت 5 تا 7 بعد از ظهر : درجه ی حرارت بدن و آدرنالین به اوج خود می رسد . بهترین زمان برای فعالیت بدنی و ورزشی است. ساعت 9 شب : ملاتونین افزایش می یابد و سوخت و ساز بدن کاهش می یابد. ساعت 10 شب : خواب آلودگی به اوج خود می رسد. ساعت 3 تا 5 صبح : سطح هورمون ها و دمای بدن به حداقل خود می رسد و خواب عمیق است. در واقع می توان گفت که اوج خواب آلودگی در ساعت 3 تا 6 صبح و 2 تا 4 بعد از ظهر است. اوج هوشیاری نیز در ساعت 9 تا 11 صبح و 8 تا 10 شب است. البته با شروع فصل سرما ، خواب آلودگی و رخوت و سستی افزایش می یابد و حتی میزان خورد و خوراک بیشتر می شود . بنابراین اکثر افراد ، مقداری وزن اضافه می کنند و به دلیل سرما ، فعالیت بدنی کاهش می یابد . پس بهتر است مراقب وزن و سلامتی خود باشید. با توجه به مطالب فوق ، بهتر می توانید کارهای روزانه تان را برنامه ریزی کنید تا از بیشترین کارایی و بازدهی برخوردار شوید. یادتان باشد که در شبانه روز کمتر از 6 ساعت و بیشتر از 8 ساعت نخوابید. ساعت مطالعه : همچنین بهترین زمان خواب ، بین ساعات 10 شب تا 6 صبح است. هیچ وقت زمان خواب خود را جابجا نکنید . یعنی صبح ها بخوابید و شب ها بیدار بمانید . زیرا وقتی در شب می خوابید ، هورمون ملاتونین و هورمون رشد ترشح می شود که این اتفاق وقتی در روز بخوابید نمی افتد. با عضویت در کانال تلگرام مشاور گروپ از آخرین اخبار و مقالات مشاوره و برنامه ریزی با خبر شوید.     جهت اطلاعات بیشتر در این باره به سایت moshavergroup.com مراجعه کنید و یا با شماره 9099071613 تماس حاصل فرمایید.
0 notes
messagefromiran · 7 years
Photo
Tumblr media
راديويى كه گوينده آن ديده مى شود!! محمد اقبال – از كتاب خاطراتم ياد در اواخر دهه سى شمسى هستيم. اولين راديو كه من ديدم يك راديوى برقى كرم رنگ بود به ابعاد ۴۰ در ۲۰ در ۲۰ سانتيمتر. اين راديو در مغازه پيراهن دوزى پدر به نام «پيراهن آسيا» واقع در خيابان شاهپور بالاتر از بازارچه نو روى طاقچه پشت پيشخوان قرار گرفته بود. آن زمانها نمى گفتيم راديو را روشن يا خاموش كن. مى گفتيم «راديو رو باز كن، راديو رو ببند» راديو يك موج متوسط داشت، يك موج بلند و دو موج كوتاه. در موج متوسط در راديو وجود داشت. يكى راديو ايران، ديگرى راديو نيروى هوايى. گوش كردن به راديو به خودى خود امر مهمى بود. اخبار ساعت ۲ بعد از ظهر وسط كار يا زمان نهار و استراحت و خانه بود. اما اخبار ساعت ۸ شب هرگز نبايد از دست در مى رفت. اگر تحولات مثل سالهاى پايانى دهه سى قدرى شدت مى يافت، در رأس ساعت هم اخبار را سه دقيقه گوش مى داديم. روزهاى جمعه كه در خانه بوديم، انگار جاى اخبار خالى بود. هر روز عصرها ساعت چهار و پنج دقيقه برنامه مشهور كمال الدين مستجاب الدعوه و فروزنده اربابى بود كه باز بود ولى گوش كردن آن الزامى نبود. شبها ساعت ۱۰ داستان شب بود با آن آهنگ آغازين خاطره انگيزش. شنبه شب ها «مشاعره امشب ما» بود و مهدى سهيلى، چهارشنبه شب ها «جانى دالر» و پنجشنبه شب ها «آقاى راشد» و استلالهاى خنده دارش. راديو نيروى هوايى تا جايى كه من يادم هست بيشتر ترانه هايى را پخش مى كرد كه در راديوى رسمى پخش نمى شد. در همان دبستان بودم كه اولين راديوى گوشى را به كمك يكى از بچه محلها كه دبيرستانى بود ساختم. اول رفتيم با هم «پشت شهردارى» (شهردارى قديم تهران در ميدان توپخانه كه بعدها تخريب شد) و چند وسيله كوچك الكترونيك كه الآن ديگر يادم نمانده چى بود خريديم و به كمك هم پس از يكى دو روز تلاش راه انداختيم. اين راديوى گوشى كه حجمش اندازه موبايل هاى قديمى بود و البته كمى كلفت تر، يك سيم ازش بيرون آمده بود كه آن سيم را وصل مى كرديم به ناودانى و گوشى را مى گذاشتيم توى گوش و گوش مى كرديم. من در همان خانه مسجد قندى از ناودانى كوچه يك سيم كشيده آورده بودم تو و شبها راديو گوشى را توى گوشم گذاشته گوش مى كردم. بعدها البته يك راديوى باطرى بزرگ براى خانه مان هم گرفتيم كه جمعه ها هم به برنامه صبح جمعه گوش مى داديم. و شبها برنامه گلها را مى شنيديم. و من آنقدر روى شاسى هاى آن براى پيدا كردن موجهاى مختلف مى زدم كه مادرم مى گفت تو با راديو «پيانو مى زنى»!. حالا برگردم به حكايت اصلى. يك روزى در همان دهه ۳۰ شايد كلاس چهارم دبستان بودم كه «پاپاجان» آمد و با حالت خاصى و در حالى كه طبق معمول عبارتش را با يك «پسرم» شروع مى كرد گفت: «پسرم، يك راديوهايى مى خواهد بيايد كه گوينده راديو را مى بينى!». در درون من غوغايى به پا شد. همين طور با خودم فكر مى كردم كه مكانيزم اين چيست و اگر چنين امرى شدنى است من بايد بتوانم انجامش دهم!. خرده علمى هم كه در جريان ساختن آن راديو گوشى كسب كرده بودم، باعث شده بود كه احساس كنم در اين زمينه توانمندى هايى دارم!!! تحقيقاتم را شروع كردم. تنها منبعم البته شماره هاى كهنه مجله اطلاعات هفتگى در «سلمانى» (همان آرايشگاه) بود كه جمعه ها ورق مى زدم. در يكى از شماره ها درآوردم كه نام آن راديو كه گوينده را هم نشان مى دهد «تله ويزيون» است. اما چيز زيادى وجود نداشت و من حتى نتوانستم عكسى از اين راديو كه گوينده را هم نشان مى داد، ببينم. آن وقتها مغازه هايى كه كارشان تعمير راديو بود را «راديو سازى» و صاحب آن را «راديو ساز» مى گفتند. قبلا به يك راديوسازى كه روبروى همان كوچه مسجد قندى در خيابان شاهپور بود براى تعمير يك گرامافون چند بار مراجعه كرده بودم. «راديو ساز» كه برخى به او مهندس هم مى گفتند، دور و برش پر بود از راديوها و گرامافونهاى خراب و باز شده و او يك راديو يا گرامافون روى پايش با سيگارى زير لب در حالى كه دودش تمام صورت او را مى پوشاند، در حال كار روى آن وسيله. در آنجا ديده بودم كه توى راديو چند تا لامپ بزرگ هست و فكر مى كردم كه هرچه هست زير سر همان لامپ هاست! و دنبال فرصتى بودم كه روى اين پروژه كار كنم. تا يك روز فرصت طلايى فرارسيد. ��در براى خريد چرخ خياطى بايد بيرون مى رفت و مغازه را سپرد به كارگر و من. از همان صبح تعطيل تابستان پيچ گوشتى به دست افتادم به جان راديو. همه پيچ ها را باز كردم و قاب پشت راديو را درآوردم. و شروع كردم به برانداز كردن توى راديو و نهايتا نتيجه گرفتم كه از توى همان لامپهاى عجيب و غريب است كه مى شود گوينده را ديد. سپس با احتياط راديو را به برق زدم. و آن را «باز» (روشن) كردم. طبق معمول بايد صبر مى كرديم تا راديو «گرم» شود. صبر كردم ديدم لامپها كم كم قرمز مى شوند. با خودم مى گفتم حتما تنها يكى از اين لامپها است كه گوينده را نشان مى دهد. اما هرچه لامپها را دست مى زدم و تكان مى دادم، گوينده لامصب پيدايش نمى شد! آخر گفتم پس بايد لامپها را يكى يكى دربياورم تا دربيايد كه كدام يكى مال تصوير گوينده است. يك استدلالهايى هم در ذهن كودكى خودم مى كردم كه مثلا وقتى همه لامپها نصب هستند ممكن است تصوير را ضعيف كنند. خلاصه تمام تلاشم را كردم تصوير گوينده نيامد كه نيامد. برخى اوقات البته لامپها تغييراتى در روشنايى شان ايجاد مى شد كه من با اشتياق تمام به دقت نگاه مى كردم كه آقا يا خانم گوينده را پيدا كنم، ولى باز به حالت اول برمى گشت. با اين حال دست بردار نبودم و با خود مى گفتم اگر چنين چيزى عملى است كه يك راديويى آمده كه گوينده را مى شود ديد پس من هم بايد بتوانم آن را ببينم ولو تصويرى كوچك و كم سو و تيره و تار باشد! چه سود كه نشد كه نشد و من همه جاى راديو را در حالى كه برق به آن بود با بى عقلى كامل دست مى زدم شل و سفت مى كردم. تا در يك لحظه آن گونه كه همان زمان مى گفتيم «برق پريد». اين فاجعه بود! راديوى پياده شده و برق «پريده». يعنى پاپاجان را هيچ نوعى نمى شد جوابش را داد. چون ديگر زمان برگشتن پدر شده بود من بايد راديو را به شكل اوليه درمى آوردم. همه چيزها را وصل كردم اما ديگر برق «پريده» بود و روشن نمى شد. ناچار در عادى سازى كامل راديو را به جاى خود برگردانده و رفتم سراغ حل و فصل مسأله برق. حال برق مغازه پاپاجان چطور تأمين مى شد؟ ما خودمان برق نداشتيم، همسايه مان كه كفاشى بود برق داشت، ازآن طرف طبق معمول ديوار را سوراخ كرده و پايين زير ميز به نحوى كه مشخص نباشد يك پريز گذاشته بودند. مغازه ما را هم برق كشى كرده يك پريز كنار همان پريز گذاشته بودند. بنابراين پريز برقى كه از همسايه آمده بود برق داشت و پريزى كه مال مغازه پاپاجان بود برق نداشت. اين كار به خاطر اين بود كه دادن برق به همسايه يا جاى ديگر ممنوع بود و جريمه داشت. اين دو پريز به وسيله يك سيم حدودا يك مترى كه هر دو سر آن «دوشاخه» برق بود به هم وصل مى شدند (ضد استاندارهاى ايمنى). من اول رفتم كفاشى همسايه. از پسر بزرگش على سؤال كردم كه شما برق داريد؟، چك كرد گفت بله، مطمئن شدم اشكالى در طرف ما پيش آمده. برگشتم و رفتم زير ميز و هر دو سر دوشاخه را درآوردم و برق راديو را زدم مستقيم به پريزى كه از همسايه آمده بود. معجزه واقع شده بود: راديويى كه تقريبا همه جاى آن را دستكارى كرده بودم، هنوز كار مى كرد!!. درست بود كه من نتوانسته بودم نهايتا تصوير گوينده را حتى به طور بسيار ضعيف هم كه شده را ببينم اما راديو را باز و پياده كرده و بسته بودم و هنوز سالم بود. اين خود يك پيروزى بزرگ محسوب مى شد. ضمن اين كه از زير ضرب دعواى پاپاجان كه راديو خراب شده نيز درآمده بودم. براى مسأله نبودن و قطع برق خوب هزارتا بهانه مى شد آورد. راديو را زدم به پريز خودش و رفتم سراغ آن سيم كه هر دو سرش دو شاخه بود. اشتباهى كه مرتكب شدم اين بود كه اول دوشاخه را زدم به پريز همسايه كه برق داشت. بعد دستم را كردم زير ميز كه سر ديگر دوشاخه را بگيرم و بزنم به پريز. دستم كه به دوشاخه خورد آنچنان برق مرا گرفت كه شايد يك متر پرتاب شدم و آنچنان فريادى از من درآمد كه (بعدا فهميدم) چند همسايه ريختند توى مغازه و من ديگر يادم نمى آيد چه شد!. چشم كه باز كردم ديدم خدا رحمتش كند، پدرم مرا بغل كرده و در حال دويدن توى خيابان است و من با كمى سرگيجه دهانم هم شور شده. در همان حال دو سه نفر ديگر همراه پدر مى دويدند و يكى تنم را مى ماليد يكى آب به صورتم مى پاشيد و ديگرى نمك توى دهانم مى گذاشت كه فهميدم علت شورى دهانم همان نمك است ... به هوش كه آمدم پاپاجان با آن صداى مهربان گفت: «محمد»؟ و سرعتش را آورد پايين. ديگر به بيمارستان رازى در ميدان شاهپور نزديك شده بوديم، در بيمارستان چك كردند و ظاهرا گفتند خطر برطرف شده. آن روز پدر به من هيچ نگفت و جز محبت نكرد و از اين كه از مرگ نجات يافته بودم هزار بار خدا را شكر مى كرد. در خانه، مادر صدقه يى كنار گذاشت و اسفندى دود كرد و چند تا از فاميل آمدند عيادت و همراه با عيادت نصيحت. بعدها پاپاجان تعريف كرد كه صورتت كبود شده بود و نفست در نمى آمد و من تقريبا قطع اميد كرده بودم. يادم نيست مشكل قطع برق چه بود ولى به هر حال روز بعد درست شده بود. شايد چند سال بعد به پاپاجان گفتم كه راديو را باز و بسته كرده ام، ولى از آن روز به بعد، تا مدتها - شايد تا وقتى به دبيرستان بروم - پاپاجان ديگر مغازه را به من نمى سپرد. تا بالاخره آن دستگاه و آن جعبه جاديويى را اولين بار در خانه عمه جان كه همسرش فرد توانمندى به لحاظ مالى بود، ديدم. برخى عصرهاى جمعه مى رفتيم خانه عمه فقط براى تماشاى تلويزيونى كه آن موقع سياه و سفيد بود و روزهاى جمعه بيست سؤالى داشت. تا روزى كه قهوه خانه ها تلويزيون گذاشتند و يك قران بده يك چاى «بخور» و تلويزيون تماشا كن و زياد كه مى نشستى صداى قهوه چى در مى آمد كه چاى نمى خواى؟ و تا روزى كه من سال اول يا دوم دانشكده بودم و هنوز در خانه تلويزيون نداشتيم و ساير دانشجوها سر ميز سلف سرويس دانشگاه از «پيس» (نمايشنامه) شب گذشته تلويزيون صحبت مى كردند و من توى دستگاهى كه آن زمان بودم از اين كه نمى توانم در اين بحث روشنفكرى شركت كنم، خجالت مى كشيدم.، و تا روزى كه اولين تلويزيون وارد خانه مان شد و بعد كه تلويزيون رنگى وارد بازار شد و آخوندهايى كه قبلا راديو را حرام كرده بودند، تلويزيون را هم «حرام» اعلام كردند... و عجيب اين كه بلافاصله پس از سرنگونى رژيم سلطنتى، خمينى و آخوندها اولين جايى كه به طور همه جانبه شروع به تسخيرش كردند همان تلويزيون بود!! هنوز هم آن جمله پاپاجان يادم نرفته كه: «پسرم، يك راديوهايى مى خواهد بيايد كه گوينده راديو را مى بيني!».
0 notes