#اسماعيل_خويى
Explore tagged Tumblr posts
Photo
. درشت ناک ترین سنگلاخ همین دو گام که تا خانه، تا تو، آه، همین دو گام ... همین دو گام که تا وارستن، همین دو گام که تا پرده را کشیدن، و آن دریچه ی پر انتظار را بستن ... در انتهای گم شدن، این کوچه آشناست. - «دو گام دیگر ... » دیوارهای کوتاه ش گویی می گویند: - «دو گام دیگر واخواهی رست. چرا که مهربانی ی آن پرده هرچه را که دوست نداری نابود خواهد کرد؛ و آن دریچهی پر انتظار چشمان ت را بر هرچه خوش نداری، خواهد بست.» (سگان بیآزار؛ صدای سوت عسس. پس از ازدحام همه روزه تان، آی هم شهریان! هر شب به همین میانجامد؟ همین و بس؟ ) تمام در به دریها را به دوش خود دارم. پناه خرم مژگان ت شکفته باد ... عجب پریشان م! گیسوی در هم تو کجاست؟ روال گفت و گوی مستان را می مانم. روال درهم گیسویت کو؟ عجب پریشان م! به خانه خواهم آمد، می دانی؛ اگرچه دیر، به شب گیر. به خانه خواهم آمد. و پرده ها را خواهم کشید: و شهر نابود خواهد شد. و از سپیدهی لبخند تا آفتاب اندامت را خواهم نوشید. و چشم هایم را به کوری همه ی روشنان کاذب این آسمان شعبده، خواهم بست. و هرچه جز تو، در ابهام گیسوانت، یا در روشناى سیگارم، دود خواهد شد؛ و در نوازش چشمان ت، چون دودی در آسمان، از هم خواهم گسیخت، از خود خواهم رست... . #اسماعيل_خويى @sabakhoi #غزلواره #نيماد . پ.ن: شنيدن�� اين اثر سترگِ شعرخوانى از #اسماعيل_خويى رو از دست نديد. . پ.ن٢: از شنيدنِ پى در پى اين كار هيچ وقت خسته نشدم تا به حال... . پ.ن٣: اميدوارم حال جسمانىِ جناب خويى هرچه زودتر بهتر بشه و ما همچنان از شنفتن اين غزلواره هاى زيبا با صداى و لحن خودشون حالمون خوبتر بشه. . پ.ن٤: عكس واسه نود و يكه، يه خرده هم همچين بگى نگى مغموم و فسرده س، ولى خوب ميشم! . پ.ن٥: ... . پ.ن٦: تمام در به دریها را به دوش خود دارم. پناه خرم مژگان ت شکفته باد ... عجب پریشان م! گیسوی در هم تو کجاست؟ روال گفت و گوی مستان را می مانم. روال درهم گیسویت کو؟ . پ.ن٧: خيلى گوشش كنيد! مثل من! مريض وار!
0 notes