#اخوان_و_فروغ
Explore tagged Tumblr posts
lhoomanl · 4 years ago
Photo
Tumblr media
‏‎. #اخوان_و_فروغ (۲ از ۲) ادامه از ۳ دی ۹۸ ⁦6️⃣⁩ نظره اولی حکم می‌کند که روزی خواهد رسید که فقط سطر آخر این صفحه اعتبار داشته باشد و دیگر کسی با سطرهای پیشین آن ارتباط برقرار نکند، اما واقعیت چیز دیگری است و و احتمالاً استمرار بیشتر آن که درزمانی است افزون‌تر است تا آن که همزمانی است. ⁦7️⃣⁩ ممکن است بپرسید: چرا؟ پاسخ بسیار ساده و در عین حال پیچیده و دشوار است؛ چون شعر یک پدیده فرهنگی است و فرهنگ یک «واحدِ» تاریخی است، هرچه این جنبه تاریخی عمیق‌تر باشد بقا و استمرار شعر که یکی از وجوه آن است بیشتر خواهد بود. ⁦8️⃣⁩ مثالی بزنم از گذشته. شاعران سبک هندی از آن دسته شاعرانی هستند که بیشتر کوشیده‌اند «همزمانی» باشند، ولی حافظ و سعدی و نظامی و خاقانی سعی در آن داشته‌اند که بیشتر در زمانی باشند. امروز ما در زنجيره تکامل تاریخی شعر فارسی برای گروه «در زمانی‌ها» ارزش بیشتری قائلیم. اگر به همان تمثیل «سطر» و «صفحه» بیندیشیم و هر سطر را یک قرن در نظر بگیریم، می‌توانیم بگوییم که در عصر ما افراشته و فروغ فقط با سطر آخر سروکار دارند و پروین بیشتر با سطرهای ۵-۶ سروکار دارد و ایرج با سطر آخر و سطر هفتم، که سطر سعدی است. بهار و تا حدی اخوان - به شیوه معتدل‌تر و هوشیارانه‌تری - با کل صفحه سروکار دارند. ⁦9️⃣⁩ استغراق مطلق در سطر آخر یک خطر عمده دارد و آن این است که در دراز مدت فراموش شود، زیرا زبان پیوسته در حال انتخاب و تغییر است و ادبیات جاودانه آن ادبیاتی‌است که بر مشترکات ادوار مختلف زبان تکیه می‌کند. فرض کنیم که «رفتمی» به جای «می‌رفتم» مربوط به سطرهای چهارم این صفحه باشد ولی از آنجا که در سطر هشتم، که سطر عصر حافظ است، به دست او هم انتخاب شده و مُهر تأیید بر آن خورده است، تضمینی از نبوغ حافظ دارد که به سادگی افراد یک ملت و تاریخ حاضر نیستند آن را به فراموشی بسپارند، زیرا به ناچار در شعر حافظ آمده است و از طریق او در شعر دیگران هم شناخته خواهد ماند. 🔟 تمثیل صفحه و سطر، امری‌است «نسبی» و «سطر آخر» خود می‌تواند تبدیل به صفحه‌ای شود که در آن سطرهای بسیاری وجود دارد؛ مثلاً اگر شعر فروغ را در قیاس با اخوان، که با تمام سطرهای این صفحه سروکار داشت، برخاسته از سطر واپسین این صفحه دانستیم، نباید به معنی این باشد که این حکم، مطلق است، زیرا فروغ هم به طور خالص در سطر آخر نایستاده، بلکه بهره‌هایی از سطرهای پیشین صفحه نیز دارد، ولی در میان شاعران بزرگ نوپرداز، بیش از هر کس دیگری موجودیت خود را در سطر آخر استواری بخشیده است؛ اما «سطر آخر» خود چیزی است نسبی. اینجا همان چیزی مطرح خواهد شد که به آن «زبان معیار» می گویند و زبان معیار نمی‌تواند صددرصد برخاسته از سطر آخر این صفحه باشد، بی‌گمان اجزایی از سطرهای دیگر را نیز در خود خواهد داشت. فرض کنیم فروغ اگر می‌خواست واقعاً با سطر آخر سروکار داشته باشد، ظاهراً به جای: «همه هستی من آیه تاریکی است که تو را در خود تکرارکنان به سحرگاه شکفتن‌ها و رستن‌های ابدی خواهد برد.» لازم بود بگوید: تموم هستی من یه آیه تاریکیه که تو رو هی تو خودش به سحرگاه... سطر آخر واقعی شاید چنین چیزی باشد. #با_چراغ_و_آینه #محمدرضا_شفیعی_کدکنی #نشر_سخن ‏ https://www.instagram.com/p/B6n5B5kDNoy/?igshid=1eyy7j6c6cvi6
0 notes